قرآن

تا به حال چندین مورد پیش امده مه در روز یک ایه از قران به ذهنم خطور کرده و شب وقتی قران را باز می کنم دقیقا همان ایه می اید. یعنی وقتی درباره موضوعی فکر می کنیم و قران را باز می کنیم جواب خداست یا فکری که خودمان می کنیم ؟ مثل وقتی که فال حافظ می گیریم و شعر مرتبط میبینیم. چون در چند مورد واقعا مطمینم که جواب خدا نبوده و فکر غلط خودم بوده. پس چه طور می توان نظر خدا را فهمید..با فکر خودمان؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوال شما خيلي واضح و روشن نيست، ولي ظاهرا راجع به تفال به قرآن و استخاره است.
قرآن کتاب هدايت است . معارف و احکام حياتبخش و روشنگر راه نجات و سعادت بشر را بيان مي کند . براي هدايت نازل شده است. قرآن کتاب تفال و استخاره نيست تا ما وقتي کاري مي خواهيم انجام بدهيم ، آن را باز کنيم و خدا از طريق آيات آن به ما بگويد اين کار خوب، بد يا متوسط است.
خدا نظرش را قبل از مراجعه و قرآن باز کردن ما، به طور صريح گفته است. اگر کاري که مي خواهيم انجام دهيم، از واجبات و مستحبات است که خدا بدان امر کرده است . اگر از حرام ها و مکروه ها است که از آن نهي نموده است . دراين ها نوبت به استخاره نمي رسد. حرام را بايد ترک کرد و ترک مکروه هم پسنديده است . خدا هيچ وقت نمي گويد ترک مکروه پسنديده نيست و فعل آن خوب است .همچنين انجام واجب لازم است و انجام مستحب پسنديده و معنا ندارد از خدا بپرسيم اين مستحب را انجام بدهم يا نه؟
اما اگر از مباحات است که بايد خودمان با عقل و فهم و مشورت ببينيم براي مان مفيد است يا نه؛ اگر مفيد است، انجام دهيم و اگر مفيد نيست، انجام ندهيم.
در اين موارد که کار از مباحات است، اگر بعد از تامل و مشورت نتوانستيم بر انجام دادن يا ندادن آن جزم و عزم پيدا کنيم، از باب توسل و کمک خواهي از خدا ، مي توانيم نماز حاجت و توسل و استخاره(طلب خير) بخوانيم و دعا کنيم و از خدا هدايت بطلبيم، آن گاه قرآن را باز کرده و با توجه به مضمون آيه اول برداشت کنيم که آن کار براي ما مفيد است که انجام بدهيم يا مفيد نيست که انجام ندهيم. مثلا اگر آيه امر است يا بشارت و رحمت است ، نشانه خوب بودن بگيريم و اگر آيه نهي است و حکايت از قهر و غضب و شدت دارد، نشانه بد بودن بگيريم.
در چنين صورتي که با تضرع و زاري و از سر ناچاري و براي نجات از حيرت به خدا متوسل مي شويم، يقين مي يابيم که خدا ما را راهنمايي خواهد کرد.
البته در همين حال اگر استخاره به نظرمان خوب آمد، بدين معنا نيست که خدا مي خواهد آن کار را انجام بدهيم و ما بايد انجام دهيم و حق منصرف شدن و انجام ندادن نداريم .
بنا بر اين به راحتي هر چيز را به خدا نسبت ندهيم و فوري فکر نکنيم خدا با ما سخن گفته بلکه اين ها برداشت هاي ما است . استخاره و قرآن باز کردن سبب مي شود اطمينان پيدا کنيم و با شوق دنبال کار برويم .براي رسيدن به مقصود تلاش کنيم و در آخر هم نان صدق نيت و تلاش و کوشش مان را مي خوريم، نه اين که خدا با ما سخن گفته و ما چون به سخن خدا گوش داده ايم ، نتيجه گرفته ايم.
اين ها توهماتي است که شيطان در ذهن ما ايجاد مي کند تا ما را مغرور سازد و به تکبر بکشاند .

با سلام با توجه به اینکه قران کریم با ترتیب متفاوتی از ترتیب کنونی ایات وسوره ها نازل شده ایا این امر باعث خواهد شد تعابیر متفاوت دیگری نیز از مضامین وروایات ان استنباط شود؟ در مورد نحوه جمع اوری قران کریم توضیح فرمایید با تشکر و دعای خیر

جمع آوري قرآن داراي دو معنا است:
يكي از معاني «جمع قرآن» حفظ كردن و به خاطر سپردن آنست كه اين عمل به طور قطع در زمان حيات رسول خدا (ص) انجام پذيرفته ، افراد متعددي در زمان حيات پيامبر آيات قرآن را حفظ مي نمودند كه به حافظان قرآن (حُفّاظ القرآن) هم معروف بودند.
معناي ديگر جمع قرآن، نگارش آنست كه اصل نگارش قرآن به زمان حيات پيامبر مي رسد . در زمان حيات رسول خدا برخي افراد به كاتبان وحي مشهور بودند . نگارش آن ها به اين صورت بود كه سوره ها را با نزول «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز مي نمودند . تا «بسم الله الرحمن الرحيم» بعدي، جزء همان سوره محسوب مي نمودند . تنها در موارد نادري است که به تصريح و دستور پيامبر آيه اي را بر خلاف ترتيب نزول در سوره اي ديگر قرار مي دادند.
بنابراين ترتيب آيات در سوره ها در اكثر موارد، مطابق ترتيب نزول مي باشد.
اما درباره ترتيب سور ها در قرآن، بايد بگوييم که اکثر دانشمندان علوم قرآني برآنند که ترتيب موجود در سوره هاي قرآن، طبق اجتهاد و سليقه صحابه و بعد از وفات رسول الله انجام گرفته ، در تاريخ و روايات ذکر شده حضرت علي (ع) قرآني که ترتيب سوره هاي آن مطابق ترتيب نزول بود، نگاشت که مورد توجه صحابه واقع نشد (1) . نگارشات متعدد ديگري هم بعد از پيامبر نگاشته شد که در عصر خلافت عثمان، همه اين نسخه ها، جمع آوري و مطابق نسخه اي که اکنون وجود دارد ،تدوين شد . معياري که در ترتيب فعلي لحاظ شده ،بدين صورت است که بعد از تقدم سوره حمد، غالبا از سوره هاي بزرگ آغاز شده و به سوره هاي کوچک ختم شده است. (2)
توجه به ترتيب نزول چون نشان دهنده پيوند گزاره هاي متكلم است، مي تواند قرينه اي براي شناخت مراد متكلم باشد . اگر اين پيوند و ترتيب گزاره ها به هم بخورد، براي شناخت مراد متكلم از اين قرينه محروم مي شويم اما درباره قرآن كريم بايد بگوييم كه گرچه ترتيب سوره ها مطابق ترتيب نزول نيست اما آنچه نقش اوليه را در تفسير آيات دارد ،اين است كه ترتيب آيات در سوره ها مطابق ترتيب نزول باشد كه در اكثر موارد، ترتيب چيدمان آيات در سوره ها، مطابق ترتيب نزول مي باشد . در موارد نادري كه چيدمان آيات مطابق ترتيب نزول نيست و همچنين درباره ترتيب سوره ها مي توانيم به رواياتي كه شأن نزول آيات را بيان نموده اند ،مراجعه نمائيم . در اين موارد گرچه از قرينه سياق و پيوند گزاره ها محروم هستيم اما قرائن و شواهد ديگري همچون رواياتي كه بيانگر شأن نزول و اسباب نزول آن ها هستند، فهم مراد خداوند متعال را براي ما آسان مي سازند.
پي نوشت ها:
1. براي مطالعه روايات مربوطه، مراجعه شود به تفسير قمي ج 2، ص 451؛ احتجاج طبرسي، ج 1، ص 155.
2. براي مطالعه تفصيلي درباره ترتيب آيات و سوره ها مراجعه شود به کتاب «التمهيد في علوم القرآن» نوشته آيت الله معرفت ،ج ا ،ص 280 و همچنين کتاب «پژوهشي در تاريخ قرآن کريم» نوشته «دکتر محمد باقر حجتي» ص 66 و 85 .

جنسیت خدا چیست؟

salam. dar eslam khoda mard ast ya zan ya hichkodam? agar mard ast, chera zan nist? agar hichkodam, chera dar ghoran az zamire mozakar estefade shodeh?

پرسش: خدا مذكر است يا مونث

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
درباره خداوند متعال مسئله جنسيت مطرح نيست زيرا خدا جسم و جنس ندارد كه مذكر يا مونث باشد . مذکر يا مونث بودن، مربوط به موجوداتي است که داراي جسم و جنس بوده و توليد مثل دارند در حالي که خدا از جسم و عوارض جسماني منزه مي باشد .
چرا ضماير و اوصافي که در قرآن درباره خدا به کار برده شده به صورت مذکر است؟
قرآن کريم به زبان عربي نازل شده است. بايد قواعد ادبيات عرب در آن رعايت گردد. استعمال ضمير مذكر درباره خداوند هم به سبب مطابقت با قواعد زبان عربي مي باشد، چون در زبان عرب اسامى خدا مانند: الله و رحمان از نظر لفظي مذكر مجازي محسوب مي شود. طبق قواعد ادبيات، بايد صفت با موصوف و ضمير با مرجع ضمير مطابقت نمايد. از اين رو صفاتى كه در قرآن براى خداوند آورده شده يا ضمايري كه به اسامي و اوصاف خداوند ارجاع داده شده ، مذكر است.
بنابراين لفظ جلاله «الله» و يا «رحمان» و... مذكر حقيقى نيستد، زيرا مذكر حقيقى آن است كه در برابر آن جنس ماده وجود داشته باشد. چنين چيزى در مورد خداوند وجود ندارد. اين الفاظ، مذكر مجازى اند. طبق قواعد ادبيات عرب، اوصاف و ضماير آن بايد مذكر باشند . مطابقت بدان معنا نيست كه خداوند مذكر و داراى جنس است يا اينکه جنس مذکر برتر است ،بلكه صرفا تبعيت از ادبيات عرب است كه چنين اقتضايى دارد .

با سلام و عرض ادب لطفا در مورد شان نزول آیات فوق و شبهات موجود در خصوص آنها از سوی اسلامستیزان توضیح بدهید . به امید ظهور آقا (عج) یا حق

با سلام و عرض ادب لطفا در مورد شان نزول آیات فوق و شبهات موجود در خصوص آنها از سوی اسلامستیزان توضیح بدهید .  به امید ظهور آقا (عج) یا حق

با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
اين آيات در مورد تعيين زناني است که رسول خدا اجازه داشته در صورت لزوم و با رعايت شرايط با آنان ازدواج کند . همچنين به رسول خدا در مورد ارتباط با همسرانش اجازه هايي داده تا تکاليف خانوادگي مانع از انجام وظيفه رسالت نشود . به قضيه ازدواج او با زينب که بر خلاف ميل حضرت و به امر خدا براي شکستن يک سنت غلط پيش آمد، اشاره دارد.
متاسفانه دشمنان اسلام و پيامبر با جعل و تحريف در ذيل اين آيات، داستان ها و رمان هاي عشقي ساخته و پرداخته ، کرامت رسول خدا را مورد هجوم قرار داده ، ايشان را فردي زن باره معرفي کرده اند.
خوشبختانه کمي دقت در آيات قرآن و از جمله همين آيات و رجوع به سيره رسول خدا اين جعليات و تحريفات را خنثي و بطلان آن ها را واضح مي سازد.
چون مطالب ذيل اين آيات زياد است و ما هم نتوانستيم مطالب لينک معرفي شده را ببينيم و ورود تفصيلي به مباحث اين آيات وقت طولاني مي طلبد، دو مقاله در اين زمينه به شما معرفي مي کنيم . اگر بعد از مطالعه اين دو مقاله باز هم زاويه اي از بحث مجمل بود، در ارتباط بعدي مطرح کنيد تا جواب دهيم.
مقاله اول تحت عنوان:" قرآن و مسائل زندگي پيامبر"در مجله پيام زن ،شماره 179-180،ص200-222چاپ شده که از سايت "دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم" لينک مجلات، مجله پيام زن مي توانيد آن را ملاحظه کنيد.
مقاله دوم هم تحت عنوان:"پيامبر، زيد، زينب" در همان آدرس و همان شماره.

دلیل بوسیدن قبر اهل بیت ع چیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1.منبع احکام و معارف اسلام فقط قرآن نيست، بلکه قرآن (کتاب)،سنت(سخن و رفتار پيامبر و جانشينان معصوم ايشان) و عقل است. بنا بر اين ما نبايد همه چيز را در قرآن بيابيم.
2.به بيان قرآن، پيامبر مبين و مفسر و معلم و تعليم دهنده قرآن است(1) . رسول خدا جانشينان معصومش و عترتش را بعد از خود به اين مقام و شان منصوب کرده است.(2)
3. هر کاري که سيره و سنت عاقلان در طول تاريخ باشد ، جايز است مگر اين که به حکم صريح عقل يا نقل(قرآن و روايات) منع شده باشد.
4. تبرک و برکت جويي و عرض ارادت به محبوبان خدا سيره همه عاقلان در طول تاريخ بوده ، سيره توسط قرآن يا روايات نفي نشده و نهي نگرديده ،پس بر جواز خود باقي است.
5 .پيامبران و امامان محبوب هاي خدا هستند . عرض ارادت به محبوب هاي خدا ، هم مورد امر خداست و هم مطلوب خدا مي باشد.
6. کساني که بوسيدن قبر اولياي خدا را ممنوع مي شمرند، بايد دليل قطعي و محکم بر حرام بودن اين کار ارائه دهند ،ولي کساني که اين کار را که سيره عاقلان در طول تاريخ بوده، جايز مي دانند، محتاج به ارائه دليل قرآني و روايي نيستند، زيرا همين نبودن منع، خود دليل بر جواز است.
7. در ادبيات عرب نقل شده که مجنون دست و پاي حيواني را که از خانه محبوبش ليلي عبور کرده بود، مي بوسيد. افراد کوته فکر و بي توجه بر او عيب کردند که اين حيوان کثيف و نجس است و از خانه و کاشانه اي که مشتي سنگ و خاک است، عبور کرده و نبايد دست و پايش را ببوسي . مجنون اين شعر را در جواب شان خواند:
و ما حب الديار شغفن قلبي و لکن حب من سکن الديارا
اين محبت خانه اي که اين حيوان از آن جا گذشته نيست که زواياي قلب مرا اشغال کرده ، بلکه قلب من پر از محبت کسي است که در آن خانه ساکن است.
اگر دست و پاي حيوان را مي بوسم، نه به خاطر اين است که از آن خانه و از روي آن سنگ ها و گل ها عبور کرده ،بلکه بدان جهت مي بوسم که از ديار محبوب آمده است.
مگر بوسيدن حجر الاسود مستحب نيست و مگر سنت رسول خدا نبوده ؟ چرا اين کار پسنديده است؟مگر بيش از يک سنگ است؟آيا کسي که سنگ قبر پيامبر يا در و ديوار خانه پيامبر يا مرقد پيامبر را مي بوسد، به آن سنگ و گل و چوب اداي احترام مي کند يا به روح آن کسي که در آن خانه و مرقد دفن است؟
8. مگر تابوت سکينه در بني اسرائيل محترم و مورد تبرک نبود؟(3) مگر اين تابوت و صندوق جز جايگاه الواح تورات و ماترک موسي و هارون بود؟
وقتي صندوقي که جايگاه الواح تورات است و... اين قدر برکت دارد که ملائکه آن را حمل مي کنند و بني اسرائيل آن را در جنگ ها جلو سپاه مي برند تا موجب برکت و فتح براي آنان باشد ...، قرآن به اجمال اين مطالب را بيان مي کند . در روايات به تفصيل آمده :چگونه قبري که حاوي جسم مطهر پيامبر خدا است، موجب برکت نباشد و تبرک بدان ممنوع باشد؟
9. مگر لباس حضرت يوسف وسيله شفاي چشم پدر نشد و يک پيامبر از اين لباس برکت نگرفت و با ماليدن آن به چشم خود بينايي اش را به دست نياورد؟(4)
اين مطالب چنان واضح و قطعي است که احتياج به دليل ندارد. علاوه بر اين که دلايل قرآني و روايي آن نيز بسيار است اما براي کساني که به عقل و نقل تسليم باشند و براي منکران جز آتش قهر خدا بيدار گري نيست:
وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في‏ أَصْحابِ السَّعير؛
مى‏گويند: اگر ما مى‏شنيديم يا تعقل مى‏كرديم، اهل اين آتش سوزنده نمى‏بوديم‏
پي نوشت ها:
1.نحل(16)آيه44؛بقره(2)آيه129 و..
2. حديث متواتر ثقلين.
3.بقره(2)آيه248.
4. يوسف(12)آيه 93.

وسارعوا الی مغفرة من ربکم وجنة عرضها اسماوات و الارض اعدت للمتقین کلمه ی سماوات و الارض در قرآن بسیار تکرار شدهمی خواهم بدانم که چرا لفظ سماء جمع آمده ولی ارض مفرد.آیا به خاطر تعدد سماوات است ؛ چه بسا در کهکشان های دیگر کواکب بسیاری مانند زمین هست!

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بنا برآيات قرآن، آسمان ها هفت تا هستند (السموات السبع ؛سبع سماوات)(1). البته بعضي منظور از هفت آسمان را لايه هاي هفت گانه آسمان دانسته اند، ولي اين نظر از جانب غالب مفسران رد شده ،زيرا به بيان قرآن آسمان دنيا که پايين ترين و پست مرتبه ترين آسمان ها است، با ستارگان زينت داده شده . از اين رو گفته اند: آنچه شناخته ايم، آسمان دنيا است و آسمان هاي ديگر نا شناخته اند(2) اما زمين در قرآن مفرد آمده ،چون منظور همين کره اي است که بر آن زندگي مي کنيم . البته در روايات به زمين هاي هفت گانه اشاره شده(3) که نمي دانيم منظور چيست .
پس اين که زمين مفرد آمده ،چون به زمين و کره اي که ما بر آن زندگي مي کنيم، نظر دارد اما اين که کرات ديگري شبيه به زمين در فضاي بي انتهاي آسمان باشد که موجوداتي بشر مانند بر آن زندگي کنند، اين آيات نه اثبات مي کند و نه نفي و راجع به آن ساکت است.
پي نوشت ها:
1.بقره(2)،آيه 29؛اسراء(17)،آيه 44.
2.تفسير نمونه،ج1،ص117،168.
3. مصباح المتهجد،ص346

سلام خسته نباشید سوالم درباره ایه 40 سوره حج است . چرا خداوند در این ایه از لفظ ینصره استفاده کرده؟مثلا چرا نگفته هر که از خدا پیروی کند خداوند او را یاری می کند؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
گرچه علت حقيقي اينكه چرا خداوند متعال به جاي لفظ پيروي از لفظ نصرت استفاده نموده ، خداوند متعال مي داند اما مي توان گفت وقتي خداوند مي خواهد وعده حتمي بر ياري و نصرت دهد، تناسب لفظي و معنوي اقتضا مي كند كه نصرت در مقابل نصرت باشد.
تناسب لفظي بين «لينصرن» و «ينصره» كه روشن است، زيرا هر دو داراي هيئت فعل مضارع (ينصر) و از ماده نصر هستند.
اما درباره تناسب معنوي بايد بگوييم كه وقتي خداوند متعال در مقام وعده ياري و نصرت است و اين وعده هم به صورت گزافي صورت نمي گيرد، بلكه در مقابل عمل فرد مقابل است، اگر نصرت خود را در مقابل نصرت فرد مقابل قرار دهد ،متناسب تر مي باشد.
از سوي ديگر لفظ نصرت در اين جا علاوه بر اينكه علامت تبعيت و پيروي از خداست ،بر مطلب بالاتري هم دلالت دارد و آن اين است كه خداوند متعال دفاع از دين خود را همانند نصرت خود دانسته ، اين تعبير شوق مضاعفي را در مكلفان ايجاد مي كند ، زيرا اگر چه دفاع از دين از يك جنبه وظيفه مكلف است و بايد آن را انجام دهد اما وقتي مكلف به اين جنبه توجه داشته باشد كه خداوند متعال اين عمل وي را نصرت خود دانسته، شوق وي براي انجام عمل مضاعف مي گردد.

تناقض ظاهری بین آیه 59 سوره احزاب و آیه 31 سوره نور با توجه به معانی جلباب وخِمار چیست؟

هيچ گونه تناقضي ميان اين دو آيه ديده نمي شود. براي روشن شدن اين مطلب بهتر است به ترجمه اين دو آيه دقت کنيم.
خدا در در سوره نور، فرمود:
" به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو پوشند. نيز دامان خويش را، كه براي ايشان پاكيزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام مي دهند، آگاه است. به بانوان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو پوشند. عورت هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند. زينت هاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است، ننمايند. زينت هاي خود را آشكار نسازند، مگر براي شوهران شان، پدران شان، پدر شوهران شان، پسران همسران شان، برادران شان، پسر برادران شان، زنان هم كيش شان، كنيزان شان، مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي بي اطلاع اند (غيرمميز). و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت هاي پنهان شان آشكار شود. همگي به سوي خداوند باز گرديد، اي مؤمنان! باشد كه رستگار شويد" (1)
در سوره احزاب فرمود:
"اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند. مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند. خداوند، آمرزنده و مهربان است" (2)
حکم پوشش در سوره نور به طور کلي و به عنوان يک حکم ثابت و واجب براي زنان وضع شده است.
اما آيه 59 سوره احزاب از فلسفه و فوايد حجاب بعد از وجوب آن مي گويد، يعني از فوايد حجاب اين است که شخص به عفاف و حّرّيت شناخته شده؛ علاوه بر آن، در مقابل نامحرم مصونيت پيدا مي کند. پس آيه شريفه ناظر به اصل حجاب و بيان حکم آن نيست، تا با آيه 31 سوره نور که بحث وجوب را مطرح مي کند، تناقض داشته باشد.
در نتيجه بين حکم حجاب که در سوره نور آمده و فلسفه آن که در سوره احزاب آمده، تناقضي ديده نمي شود.
حتي اگر چنين سخني صحيح باشد، باز دليل بر تناقض نيست. تناقض در جايي است كه يكي واجب باشد و ديگري حرام. يا يكي جايز باشد و ديگري حرام.
در آيات قرآن موضوعاتي مانند حرمت شراب وجود دارد كه ابتدا منع در موارد خاص وارد شده، يا بهتر بودن ترك شراب خوري آمده، اما در ادامه آيه اي با صراحت و به طور كل حكم به حرمت آن نازل شده است.

پي نوشت ها:
1. نور(24) آيه 31.
2. احزاب (33) آيه 59.

حجاب - پوشش - قرآن

امام على عليه السلام:
بينديش سپس سخن بگو. عيون الحكم والمواعظ ، ح 6084.

پرسش 1:
حجاب زنان شرح لطفا راجع به حجاب زنان در زمان حضرت رسول (ص) و علي (ع) توضيح فرماييد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در عصر پيامبر (ص) و حکومت امام علي(ع) حدود و احکام الهي در جامعه رعايت مي‌شد . مسائلي که جزو محرمات و منکرات به حساب مي‌آمد، از آنها جلوگيري به عمل مي‌آمد.
در قرآن كريم، آياتي چند به طور صريح، در مورد وجوب حجاب و حد و كيفيت آن نازل شده است. در سوره نور، طي آيه مفصلي آمده است:
« ... و به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو پوشند و نيز دامان خويش را، كه براي ايشان پاكيزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام مي دهند، آگاه است. و به بانوان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو پوشند و عورت هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينت هاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است، ننمايند و زينت هاي خود را آشكار نسازند، مگر براي شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم كيششان، كنيزانشان، مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند، و يا كودكاني كه از امور جنسي بي اطلاع اند (غيرمميز). و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت هاي پنهان شان آشكار شود. همگي به سوي خداوند باز گرديد، اي مؤمنان! باشد كه رستگار شويد» (1)
همچنين در سوره احزاب آمده است:
«اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است» (2)
«اي زنان پيامبر! شما اگر تقوا داشته باشيد، همانند ديگران نيستيد. بنابراين، هرگز نرم و نازك با مردان، سخن مگوييد تا آن كه دلش بيمار است، به طمع افتد. بلكه متين و نيكو سخن بگوييد و خانه را منزلگاه خويش قرار دهيد و هرگز مانند دوره جاهليت نخستين، [براي نامحرمان] آرايش و خود آرايي نكنيد و نماز را برپا داريد زكات را بپردازيد و از خدا و رسولش اطاعت نماييد (3)
حجاب در روايات:
پيامبر و معصومين (عليهم السلام) علاوه بر تاكيداتي كه بر رعايت حجاب داشته اند، با ارائه دستورعمل هايي، جامعه اسلامي را به سوي تهذيب و پاكي، رهنمون گشته اند.
روزي اسماء - كه خواهر زن پيامبربود-، با جامه بدن نما و نازكي به خانه پيامبر آمد. پيامبر، روي خود را از او برگرداند و فرمود: «اي اسماء، زن به حد بلوغ رسيد، نبايد جايي از بدن و اندامش ديده شود، مگر صورت و دست ها (4)
امام علي(ع) نيز همانند پيامبر بر زنده نگهداشتن احكام و دستور الهي و سنت‌ها تأکيد دارد. ايشان مي‌فرمايد:
«ليس على الامام إلاّ ما حُمّلَ من أمر ربّه... والاحياء للسنّة؛(5) بر امام نيست جز آن چه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده است... و زنده کردن سنت‌ها».
در جاي ديگر، يکي از وظايف مهم حاکم و رهبر را امر به معروف و نهي از منکر و اقامه حدود الهي مي‌شمارد: «لابدّ للأمّة من إمام... فيأمرهم وينهاهم ويقيم فيهم الحدود».(6)
روشن است که بي حجابي، از منکرات اسلام است که بايد از آن نهي شود و علي(ع) که اين وظيفه را براي حاکم معين مي‌کند، اولين فردي است به آن عمل مي‌کند.
در دوران صدر اسلام رعايت پوشش و حجاب مورد توجه توده مردم(اعم از مسلمان و غير مسلمان) بود و مانند اين عصر بي حجابي و بدحجابي رايج نبود. بنابر اين به نظر مي‌رسد در باره رعايت حجاب و پوشش اسلامي، در آن عصر مشکلي که امروزه وجود دارد، وجود نداشت.
ضرورت پوشش اسلامي و اجبار به حجاب در عصر ما گرچه عواقب و پيامدهاي سويي در پي دارد ، ولي آزاد گذاشتن بانوان در پوشش كه غالباً به صورت استفاده ابزاري در مي آيد ، عوارض و مفاسد بيشتري در پي خواهد داشت و زمينه فساد و فحشا در جامعه گسترش مي‌يابد.
بنابراين با تمام عوارضي که اجبار حجاب ممکن است به دنبال داشته باشد، چون رعايت حجاب و حفظ عفت عمومي جامعه حکم قطعي اسلامي است و قرآن به صراحت آن را بيان مي‌کند ، همچنين مفاسدي در پي بي حجابي به وجود مي آيد، منطق و عقل حکم مي‌کند که بايد با بي حجابي به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.
پي‌نوشت‌ها:
1. نور، آيه 31.
2. احزاب ، آيه 59.
3. همان، آيه ،32.
4. سنن ابي داود، ج2، ص383،
5. نهج البلاغه، خطبه 105.
6. بحار الانوار، ج 93، ص 41.

 

پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم: هر كار مهمّى كه در آن «بسم اللّه » گفته نشود به انجام نمى رسد . بحارالأنوار ، ج 73 ، ص 205.

 

پرسش 1:
چند آيه در قرآن در خصوص اهميت توبه وارد شده است شرح

پاسخ:
ده ها آيه در قرآن كريم وجود دارد كه تصريحا و تلويحا دلالت بر لزوم و اهميت توبه و استغفار دارد. واژه توبه و مشتقات كلمه «توب»، 87 مرتبه در 69 آيه قرآن و واژه استغفار و مشتقات كلمه« غفر» نيز234 مرتبه در 202 آيه قرآن به كار برده شده ، در آيات متعددي خداوند متعال، خود را خدايي توّاب و رحيم و ودود و غفور و غافر و غفّار و ... ‏ معرفي كرده است.
ما به عنوان نمونه به برخي از آيات كه تصريح به لزوم توبه دارند اشاره مي‌كنيم.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار(1)؛اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بدي‌هايتان را از شما بزدايد و شما را به باغ هايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآورد»
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيما(2) ؛اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد، قطعاً خدا را توبه‏پذيرِ مهربان مى‏يافتند»
«أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏؛(3) چرا به درگاه خدا توبه نمى‏كنند، و از وى آمرزش نمى‏خواهند؟ در حالى كه‏ خدا آمرزنده مهربان است.»
«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمين‏(4) ؛ اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد! و گنهكارانه، روى (از حق) بر نتابيد!»
«أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ(5) ؛آيا ندانسته‏اند كه تنها خداست كه از بندگانش توبه را مى‏پذيرد و صدقات را مى‏گيرد، و خداست كه خود توبه‏پذير مهربان است؟»
«ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيم‏(6) ؛ [با اين همه‏] پروردگار تو نسبت به كسانى كه به نادانى مرتكب گناه شده، سپس توبه كرده و به صلاح آمده‏اند، البته پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است‏»
«وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏(7) ؛ اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد»
اين ‌ها نمونه‌اي از آياتي است دلالت بر اهميت و لزوم توبه و استغفار دارد.
پي‌نوشت‌ها:
1. سوره تحريم، آيه 8
2. سوره نساء، آيه 64
3. سوره مائده، آيه 74
4. سوره هود، آيه 52
5. سوره توبه، آيه 104
6. سوره نحل، آيه 119
7. سوره نور، آيه 31

صفحه‌ها