آيات و سوره ها

ویژگی‌های سوره فتح
سورهٔ فتح با تأکید بر پیروزی و تحقق وعدهٔ الهی پس از صلح حدیبیه، مایهٔ آرامش و امید مسلمانان و الهام‌بخش پایداری در برابر دشمنان است.

پرسش:

ویژگی‌های سوره فتح چیست؟ پیام و آموزه‌های آن چیست؟ خواص و فضائل آن چگونه است؟ فضای نزول و دلیل نام‌گذاری آن به «فتح» چیست؟ مراد از «فتح مبین» چیست؟

پاسخ:

سوره فتح چهل‌وهشتمین سوره در چینش کنونى قرآن به شمار می‌آید و در جزء 26 قرآن قرار گرفته است. این سوره، در ترتیب نزول، صدودوازدهمین سوره است و بعد از سوره صف نازل شده است. (1)، (2) سوره فتح از سوره‌های مدنی (3) و دارای 29 آیه است. فتح در لغت به معنای «گشایش» و «پیروزی» است و چون آیه اول این سوره مشتمل بر بیان «فتح مبین» (4) و پیروزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بر مشرکان بعد از امضای پیمان صلح حدیبیه می‌باشد، این سوره به «فتح» نام‌گذاری شده است.

فضای نزول سوره فتح

در سال ششم هجری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در مدینه در عالم رؤیا دید که همراه یارانش وارد مسجدالحرام شده‌اند و مناسک عمره انجام می‌دهند (5) بر همین اساس، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به همراه عده‌ای از مسلمانان برای انجام مراسم عمره عازم مکه شدند. ظاهر حرکت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به‌خوبی نشان مى‌داد که هدفى جز انجام این عبادت بزرگ ندارد؛ اما مشرکان اجازه ورود ایشان به مکه را ندادند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و یارانش در حدیبیه (6) متوقف شدند. (7) در آنجا ماجراى مفصلى پیش آمد که به عقد قرارداد صلحى میان پیامبر و مشرکان مکه به نام صلح حدیبیه منتهى شد.

 پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به یارانش دستور داد که شترهاى خود را در همان‌جا قربانى کنند، سرهاى خود را بتراشند و از احرام بیرون آیند و به‌سوی مدینه بازگردند. بعد از امضای صلح حدیبیه، مسلمانان محزون و اندوهگین به سمت مدینه حرکت کردند، طوفانى از غم و اندوه مسلمانان را فراگرفت و انبوهى از ناراحتی‌ها و گاه شک و تردید بر افراد ضعیف‌الإیمان غالب شد. در این هنگام سوره فتح بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نازل شد و چهره حضرت را مسرور و شادمان کرد و امید به آینده‌ای روشن را برای مسلمانان به ارمغان آورد. (8)

محتوای سوره فتح

سوره فتح مشتمل بر داستان حدیبیه، تحقق رؤیای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مبنی بر ورود به مسجدالحرام و انجام مناسک عمره، کارشکنی و تخلف منافقان از همراهی پیامبر، ممانعت مشرکان از ورود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و مسلمانان به مکه می‌باشد و هدف کلان و غرض کلی سوره، بیانگر نعمت فتح و پیروزی و وعده پاداش الهی بر استقامت و پیروی مؤمنان از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است. (9) محتوای سوره فتح را نوید پیروزی مسلمانان بر مشرکان، افزایش تعداد یکتاپرستان و پاداش آنان در دنیا و آخرت، بخشش و مغفرت مجاهدان، انذار به منافقان و توصیف سیمای یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تشکیل می‌دهد. محتوای آیات این سوره فوق‌العاده حساس و سرنوشت‏ساز است و آموزه‌های آن براى مسلمانان امروز در برابر حوادث گوناگونى که جوامع اسلامى با آن درگیر هستند الهام آفرین است. (10)

سوره فتح مشتمل بر آیات نامداری چون: آیه «فتح»، (11) آیه «بیعت رضوان» (12) و آیه «سنت الهی» (13) می‌باشد.

فضائل و خواص سوره فتح

در فضیلت تلاوت سوره فتح، روایات بسیاری نقل شده است. بر این اساس، هر کس این سوره را قرائت کند، پاداشی همسان با کسی خواهد داشت که در فتح مکه همراه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بوده یا در بیعت رضوان با او بیعت کرده است. (14) همچنین از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که مداومت بر تلاوت این سوره، اموال و خانواده را از تلف و آسیب حفظ می‌کند و قاری آن در قیامت در زمره بندگان شایسته خدا قرار گرفته و با شراب گوارای بهشتی پذیرایی می‌شود. (15) مصون ماندن از خطرات، رفع ترس و در امان ماندن از شر ستمگران، از خواص این سوره شمرده شده است. (16) ناگفته پیداست که این خواص و فضائل مربوط به تلاوت همراه با تفکر و عمل است.

 سوره فتح در فضایی نازل شد که مسلمانان غرق در اندوه و غم بودند و نزول این سوره موجب سرور و شادمانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و مسلمانان شد، از‌این‌رو قرائت و توجه به مضامین آن به هنگام غم و اندوه، می‌تواند زمینه امید به وعده الهی را فراهم سازد. (17)

امام خامنه‌ای (دام‌ظله) رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 1403 ه.ش. پس از عملیات طوفان الاقصی که درگیری‌ بین نیرو‌های مقاومت و رژیم صهیونیستی افزایش یافته بود، به مردم توصیه کردند برای پیروزی جبهه مقاومت این سوره را بخوانند. (18)

نتیجه:

1. سوره فتح چهل‌وهشتمین سوره در قرآن کریم و دارای 29 آیه می‌باشد. در آیه اول آن سخن از «فتح مبین» به میان آمده و به همین دلیل، این سوره به «فتح» نام‌گذاری شده است.

2. بعد از امضای صلح حدیبیه، طوفانى از غم و اندوه مسلمانان را فراگرفت و گاه شک و تردید بر افراد ضعیف‌الإیمان غالب شد. در این هنگام سوره فتح بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نازل شد و چهره حضرت را مسرور و شادمان کرد و امید به آینده‌ای روشن را برای مسلمانان به ارمغان آورد.

3. غرض کلی سوره فتح، بیانگر نعمت فتح و پیروزی و وعده پاداش الهی بر استقامت مؤمنان است و محتوای آن مشتمل بر نوید پیروزی مسلمانان بر مشرکان است. محتوای این سوره سرنوشت‏ساز است و آموزه‌های آن براى مسلمانان امروز در برابر حوادث گوناگونى که جوامع اسلامى با آن درگیر هستند الهام‌بخش است.

4. در فضیلت و خواص تلاوت سوره فتح، روایات بسیاری نقل شده است و ناگفته پیداست که این خواص و فضائل مربوط به تلاوت همراه با تفکر و عمل است. قرائت سوره فتح و توجه به مضامین آن به هنگام غم و اندوه، می‌تواند زمینه امید به وعده الهی را فراهم سازد؛ چنان‌که قرائت آن برای پیروزی جبهه مقاومت، از جانب امام خامنه‌ای (دام‌ظله) توصیه شده است.

 

برای مطالعه بیشتر:

خرمشاهی، قوام الدین، «سوره فتح» در دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران: دوستان - ناهید، ۱۳۷۷ ش.

صفوی، سلمان، «سوره فتح»، در دانشنامه معاصر قرآن کریم، قم، انتشارات سلمان آزاده، ۱۳۹۶ ش.

خامه‌گر، محمد، مجموعه کامل ساختار سوره‌های قرآن کریم، قم، نشر نشرا، چاپ اول، ۱۳۹۲ ش.

پی‌نوشت‌ها:

1. معرفت، محمدهادى، (1410 ق) التمهید فی علوم القرآن، حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت، قم، چ سوم، ج 1، ص 138.

2. لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره‌های قرآن مختلف است.

3. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ق، ج ‏18، ص 252.

4. «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا» (فتح/1)؛ به‌یقین ما تو را پیروزى آشکاری دادیم.

5. «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَریباً؛ (فتح/27) به‌یقین خداوند رؤیاى فرستاده خود را به حقّ تحقق بخشید که (در خواب به او گفته بود) شما حتماً به خواست خداوند، در حال امن و درحالی‌که سرهایتان را تراشیده و موى و ناخن خود را کوتاه کرده‏اید و بیمى (از کسى) ندارید وارد مسجدالحرام خواهید شد، پس خداوند آنچه را شما نمى‏دانستید (که این وعده مربوط به سال بعد و در تأخیر آن حکمت‏هاست) دانست و پیش از آن پیروزى نزدیکى قرار داد (صلح حدیبیه را که درواقع فتحى بزرگ بود).» (مشکینى اردبیلى، على، (1381 ش) ترجمه قرآن، نشر الهادى،‌ قم، دوم)

6. حدیبیه قریه‌اى در نزدیکى مکه بود که حدود بیست کیلومتر تا مکه فاصله داشت.

7. مشرکان با این کار درواقع تمام سنت‌هایى را که درزمینة امنیت زائران خانه خدا در ماه حرام داشتند زیر پا گذاردند، چراکه آن‌ها معتقد بودند در ماه‌هاى حرام (ازجمله ماه ذى‌القعده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در آن ماه قصد عمره داشت) و مخصوصاً در حال احرام نباید مانع هیچ‌کس شوند، حتى اگر کسى قاتل پدر خویش را در این ایام و در این مراسم مى‌دیدند ابداً متعرض او نمى‌شدند.

8. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزایری، سید طیب،‏ قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ ق، ج 2، ص 309؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ ش، ص 166؛ مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج 22، ص 5.

9. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ق، ج ‏18، ص 251.

10. مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج‌22، ص 7-6.

11. «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا؛ (فتح/1) به‌یقین ما تو را پیروزى آشکاری دادیم

12. «لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تحَْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فىِ قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا؛ (فتح/18) بى‏تردید خداوند از مؤمنان هنگامی‌که در زیر آن درخت (سدر در حدیبیه) با تو بیعت مى‏کردند خشنود گردید، پس آنچه را در دل‏هاى آنان بود (از اخلاص و حسن نیّت) دانست، درنتیجه بر آنان آرامش و اطمینان (قلب) نازل کرد و پیروزى نزدیکى (پیروزى خیبر) را به آن‌ها پاداش داد.» (مشکینى اردبیلى، على، (1381 ش) ترجمه قرآن، نشر الهادى،‌ قم، دوم).

13. «سُنَّهَ اللَّهِ الَّتی‏ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلاً؛ (فتح/23) (این پیروزى انبیا) سنّت الهى است که پیش‌ازاین (تقدیرش در لوح محفوظ و جریانش در امت‏ها) گذشته است و هرگز براى سنّت خدا تبدیلى نمى‏یابى.» (مشکینى اردبیلى، على، (1381 ش) ترجمه قرآن، نشر الهادى،‌ قم، دوم).

14. «مَنْ قَرَأَ هَذِهِ السُّورَهَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ کَمَنْ بَایَعَ النَّبِیَّ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تَحْتَ الشَّجَرَهِ وَ أَوْفَی بِبَیْعَتِهِ وَ کَمَنْ شَهِدَ مَعَ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یَوْمَ فَتْحِ مَکَّه.» (طبرسی، همان، ج ۹، ص ۱۶۵)

15. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ‏ وَ نِسَاءَکُمْ‏ وَ مَا مَلَکَتْ‏ أَیْمَانُکُمْ مِنَ التَّلَفِ بِقِرَاءَهِ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً فَإِنَّهُ إِذَا کَانَ مِمَّنْ یُدْمِنُ قِرَاءَتَهَا نَادَى مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَتَّى یُسْمِعَ الْخَلَائِقَ أَنْتَ مِنْ عِبَادِیَ الْمُخْلَصِینَ أَلْحِقُوهُ بِالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِی وَ أَدْخِلُوهُ جَنَّاتِ النَّعِیمِ وَ اسْقُوهُ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ بِمِزَاجِ الْکَافُورِ.» (ابن‌بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دار الشریف الرضی للنشر، ۱۴۰۶ ق، ص ۱۱۵).

16. بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن‏، قم، موسسه بعثت، ۱۴۱۵ ق، ج ۵، ص ۷۷؛ کفعمى، ابراهیم بن على عاملى، المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه) - قم، چاپ: دوم، ۱۴۰۵ ق، ص ۴۵۷.

17. مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج 22، ص 7.

18. سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، تاریخ درج مطلب: ۲۹ آبان ۱۴۰۳ ش، تاریخ بازدید: 12 مهر ۱۴۰۴ ش.

متواتر بین شیعه و سنی است که شأن نزول سوره مبارکه «انسان»، اهل بیت پیامبر یعنی امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین است.
شأن نزول سوره مبارکه «انسان»

پرسش:
آیا سوره انسان (هل اتی) در شأن اهل البیت علیهم السلام نازل شده است؟
 

پاسخ:
ابن عباس مى‏گوید: «حسن و حسین علیهما السّلام بیمار شدند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند، و به على علیه السّلام گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏كردى. على علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند.
چیزى نگذشت كه هر دو شفا یافتند، در حالى كه از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على علیه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه علیها السّلام یك سوم آن را آرد كرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیكم اهل بیت محمّد صلّى اللّه علیه و آله سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذائى به من بدهید». آنها همگى مسكین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.
روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذائى را آماده كرده بودند (همان نان جوین) یتیمى بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار كردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).
در سومین روز، اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد. این بار نیز سهم غذاى خود را به او دادند. هنگامى كه صبح شد على علیه السّلام دست حسن و حسین علیهما السّلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند هنگامى كه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را مشاهده كرد دید از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود: این حالى را كه در شما مى‏بینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد هنگامى كه وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودى نشسته، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ناراحت شد در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت اى محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏گوید، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند».
آنچه را در بالا آورديم نص حديثى است كه با كمى اختصار در" الغدير" به عنوان" قدر مشترك" ميان روايات زيادى كه در اين باره نقل شده آمده است، و در همان كتاب از 34 نفر از علماى معروف اهل سنت نام مى‏برد كه اين حديث را در كتابهاى خود آورده‏اند (با ذكر نام كتاب و صفحه آن). 
به اين ترتيب روايت فوق از رواياتى است كه در ميان اهل سنت مشهور بلكه متواتر است . و اما علماى شيعه همه اتفاق نظر دارند كه اين هيجده آيه يا مجموع اين سوره، در ماجراى فوق نازل شده است، و همگى بدون استثناء در كتب تفسير يا حديث، روايت مربوط به آن را به عنوان يكى از افتخارات و فضائل مهم على ع و فاطمه زهرا و فرزندانشان آورده‏اند. حتى اين مطلب به قدرى معروف و مشهور است كه در اشعار شعرا، و حتى در شعر معروف" امام شافعى" آمده است.  

سوره مبارکه توبه، از سوره هایی است که آیات قابل توجهی از آن، مربوط به مشرکان ومنافقان و جهاد باآنان بوده و آیاتی در رابطه با توبه و مصادیقی از آن ذکر شده است.
علت نامگذاری سوره مبارکه «توبه»

پرسش:
علت نام‌گذاری سوره توبه چیست؟ آیا آیاتش درباره توبه است و موضوع توبه در این سوره بیشتر مطرح‌شده؟
 

پاسخ:

بسیاری از مفسران معتقدند که اسامى سوره‌ها مانند تعداد آیات هر سوره، «توقیفى» هستند و با صلاح‌دید شخص پیامبر صلی‌الله  علیه  و آله  نام-گذارى شده  است. بیشترِ سوره‌ها یک نام دارند و برخى دو یا چند نام. این نام‌گذاری‌ها، طبق شیوه عرب با کوچک‌ترین مناسبت انجام می‌گرفته  است. (1)

نام سوره توبه
نامیدن کل به جزء، یعنی نامیدن یک سوره به نام واژه‌ای که در آن ذکرشده و جزئی از محتوای سوره را به خود، ویژه ساخته است. علت نام‌گذاری سوره توبه کاربرد مکرر کلمه «توبه» با اشتقاقات مختلف آن (۱۲ بار) و احکام آن در این سوره ذکرشده  است؛ ﴿تُبْتُمْ﴾ (۲)، ﴿تَابُوا﴾ (۳)، ﴿یَتُوبُ﴾ (۴)، ﴿یَتُوبُوا﴾ (۵)، ﴿التَّائِبُونَ﴾ (۶)، ﴿تَابَ﴾ (۷)، ﴿لِیَتُوبُوا﴾ (۸)، ﴿التَّوَّابُ﴾. (9) هم‌چنین دو مصداق مهم از توبه پذیری خداوند، در این سوره است (۱۰) که در جنگ تبوک اتفاق افتاده   است.

داستان اول
مفسران گفته‌اند آیه 117 سوره توبه در غزوه «تبوک» و مشکلات طاقت فرسائى که به مسلمانان در این جنگ رسید، نازل‌شده  است. این مشکلات به‌قدری بود که گروهى تصمیم به بازگشت گرفتند، اما لطف و توفیق الهى شامل حالشان شد و همچنان پابرجا ماندند. ازجمله کسانى که آیه در مورد او نازل‌شده: «ابو خیثمه» است که از یاران پیامبر صلی‌الله  علیه  و آله بود، نه از منافقان، ولى براثر سستى، از حرکت به‌سوی میدان «تبوک» خوددارى کرد اما وقتی دید که در هوای گرم همسرانش برای او سایه  بان هائى مرتب و آب‌خنک و طعام خوبى فراهم ساخته‌اند، ناگهان به یاد پیشواى خود پیامبر صلی‌الله  علیه  و آله افتاده و  کلمه‌ای بر زبان جارى نکرد و به سمت رسول خدا صلی‌الله  علیه  و آله حرکت کرد تا به نزدیکى «تبوک» رسید.
مسلمانان به یکدیگر می‌گفتند: این سوارى است که از کنار جاده می‌گذرد، اما پیامبر  صلی‌الله  علیه  و آله فرمود: اى سوار! «ابو خیثمه» باشى بهتر است! هنگامی‌که نزدیک شد و مسلمانان او را شناختند گفتند: آرى، «ابو خیثمه» است. شتر خود را بر زمین خواباند، به پیامبر سلام گفت و ماجراى خویش را بازگو کرد، پیامبر  به او خوش‌آمد گفت و براى او دعا فرمود. (11)

داستان دوم
در مورد آیه 118 سوره توبه چنین نقل‌شده: سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، «مراره بن ربیع» و «هلال بن امیه»، از شرکت در جنگ «تبوک» و حرکت همراه پیامبر صلی‌الله  علیه  و آله سرباز زدند، ولى این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند؛ بلکه به خاطر سستى و تنبلى بود، چیزى نگذشت که پشیمان شدند. هنگامی‌که پیامبر صلی‌الله  علیه  و آله از میدان «تبوک» به «مدینه» بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهى کردند، اما پیامبر حتى یک جمله با آن‌ها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد: احدى با آن‌ها سخن نگوید. آن‌ها در یک محاصره عجیب اجتماعى قرار گرفتند تا آنجا که حتى کودکان و زنان آنان نزد پیامبر  آمدند و اجازه خواستند از آن‌ها جدا شوند، پیامبر اجازه جدائى نداد، ولى دستور داد: به آن‌ها نزدیک نشوند.
فضاى «مدینه» با تمام وسعتش، چنان بر آن‌ها تنگ شد که مجبور شدند براى نجات از این خوارى و رسوایی بزرگ، شهر را ترک گویند و به قله کوه هاى اطراف «مدینه» پناه ببرند. بستگان آن‌ها غذا می‌آوردند، اما حتى یک کلمه با آن‌ها سخن نمی‌گفتند. شب و روز گریه می‌کردند و از خدا درخواست مغفرت داشتند. مدتى به این صورت گذشت و پیوسته انتظار می‌کشیدند توبه آن‌ها قبول شود، اما خبرى نبود.
در این هنگام «کعب» چنین گفت: خدا بر ما خشم گرفته و اهل و برادران ما نیز بر ما خشم گرفته‌اند، پس چرا ما بر یکدیگر خشم نمی‌گیریم؟ (باید از گناهکاری یکدیگر خشنود نباشیم) پس شبانه از هم جدا شدند و سوگند خوردند که باهم سخن نگویند تا بمیرند یا خدا توبه آنان را بپذیرد. شب سوم خداوند توبه آنان را پذیرفت و این آیه نازل شد: ﴿وَ عَلَى الثَّلاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا... ﴾ (۱۲)(۱۳) و در مجموع دوران استغفار آنان پنجاه روز به طول انجامید. (14)

نتیجه:
علت نام‌گذاری سوره توبه کاربرد مکرر کلمه «توبه» با اشتقاقات مختلف آن (۱۲ بار) و احکام آن در این سوره ذکرشده  است.
هم‌چنین دو مصداق مهم از توبه پذیری خداوند در این سوره است که در جنگ تبوک اتفاق افتاده   است. داستان اول درباره توبه «ابوخیثمه» و ملحق شدن به رسول خدا برای جهاد است و داستان دوم نیز درباره «کعب بن مالک»، «مراره بن ربیع» و «هلال بن امیه» است که برای جهاد نرفته  بودند و پس از بازگشت رسول خدا از جنگ، توبه کردند و پس از پنجاه روز استغفار، آیه پذیرش توبه آنان نازل شد.

 

 منابع برای مطالعه بیشتر:
1- مجلسی، محمدتقی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، چاپ دوم،  1403 ق، ج 21، صص 218-220.
2- روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد 
پژوهش‌های اسلامى آستان قدس رضوى‏، چاپ اول، 1408ق، ج10، صص65-72.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر. ک: البرهان فی علوم القرآن‏، الزرکشى، محمد بن عبدالله، دارالمعرفه، بیروت‏، 1410 هـ ق/ 1990 م، چاپ اوّل‏، ج 1، ص 366.
2. سوره توبه، آیه 3.
3. سوره توبه، آیه 5 و آیه 11.
4. سوره توبه، آیه 15 و آیه 27.
5. سوره توبه، آیه 74.
6. سوره توبه، آیه 112.
7. سوره توبه، آیه 117 دو بار و آیه 118.
8. سوره توبه، آیه 118.
9. پیشین.
10. محمد طاهر بن عاشور،التحریر و التنویر، تونس، الدار التونسیه للنشر، 1984م، ج۱۰، ص۹۵.
11. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق سید طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1363ش، ج1، 296-297.
12. سوره توبه، آیه118.
13. قمی، پیشین.
14. روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامى آستان قدس رضوى‏، چاپ اول، 1408ق، ج10، ص۷۱.
 

آیه الكرسی تا كدام آیه است ؟
به آیه 255سوره بقره، آیة الكرسی می گویند. چون در این آیه لفظ "كرسی" یعنی "مقام فرمانروایی خدا" آمده، به این نام خوانده شده است.

 آیه الكرسی تا كدام آیه است ؟ اگر آیه اول پس چرا در دعاها آیه الكرسی را تا هم فبها خالدون نوشته اند ؟ دو آیه بعد از آیه الكرسی چه آیه هایی است؟

  به آیه 255سوره بقره، آیة الكرسی می گویند. چون در این آیه لفظ "كرسی" یعنی "مقام فرمانروایی خدا"  آمده، به این نام خوانده شده است، البته به نقل برخی مفسران و با توجه به بعضی روایات، آیة الكرسی به آیات 255، 256و 257سوره بقره نیز گفته می شود .(1)

 منظور از آیة الكرسی فقط آیه 255 است؛ اما ظاهرا  در روایاتی كه به خواندن آیة الكرسی در نماز یا برای حاجت سفارش شده ، منظور هر سه آیه می باشد. با این لحاظ هر سه آیه روی هم به آیة الكرسی معروف شده اند.  

بنا بر این آیة الكرسی كامل آیات 255-257 بقره است یعنی:

" الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنة و لا نوم له ما فی السماوات و ما فی الارض من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء وسع كرسیه السماوات و الارض و لا یؤوده حفظهما و هو العلی العظیم* لا اكراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یكفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقی لا انفصام لها و الله سمیع علیم* الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین كفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئك اصحاب النار هم فیها خالدون "

پی نوشت :

1. دانشنامه قرآن كریم، بهاءالدین خرمشاهی، ذیل آیةالكرسی

چرا براي بعضي از سوره هاي قرآن كريم اسم هاي خاصي گذاشته اند؟
بعضی سوره ها از بار محتوايي مخصوصي بر خوردارند كه همان سبب مي شود كه به عناويني چون قلب يا عروس قرآن ناميده شوند.

   چرا براي بعضي از سوره هاي قرآن كريم اسم هاي خاصي مانند قلب قرآن ، عروس قرآن و... گذاشته اند ؟ تفاوت اين سوره ها با ديگر سوره ها در چيست ؟

تمامي آيات و سوره هاي قرآن در مقام بيان كلام خداي متعال است و از جهت نورانيت تفاوتي با هم ندارند.

 در عين حال هر كدام از آيات يا سوره ها، به تناسب موضوع خود به مسايلي اشاره دارند يا در بيان واقعه و حادثه يا مسئله اي خاص مي باشند كه همان مسئله محوري، به عنوان نقطه عطف سوره معرفي خواهد شد.

به همين جهت بعضي از سوره ها، چون سوره الرحمن يا سوره يس، از بار محتوايي مخصوصي بر خوردارند كه همان سبب مي شود كه به عناويني چون قلب يا عروس قرآن ناميده شوند.

در روايات صادره از معصومين سلام الله عليهم اجمعين، سوره هاي "يس" و "الرحمن" به عنوان  قلب و عروس قرآن ناميده شدند.

امام صادق(ع) در مورد سوره "يس" فرمود:                    

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ "إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ يس‏"(1)

علامه طباطبايي نوشته است: اين سوره(سوره يس) شأن والايي دارد. چون اصول و ريشههاي حقايق را در خود جمع كرده است.(2)

پيامبر گرامي اسلام(ص)فرمود:

"لكلّ شي‏ء عروس و عروس القرآن سورة الرحمن جل ذكره"(3) 

يعني: هر چيزي عروسي دارد، و عروس قرآن سوره الرحمن است.

در پژوهش هاي قرآني و نيز تفاسير، در مورد سوره "الرحمن" نوشته شده است:

سوره "الرحمن" را عروس قرآن گفتهاند، زير هر چيز زيبا و با منظرهاي را عروس مينامند و سوره الرحمن به خاطر برشمردن نعمتهاي فراوان الهي با اسلوب خاص خود يكي از سورههاي بسيار زيبا و جالب قرآن است. (4)

مرحوم علامه فرموده بودند سوره يس به خاطر آيه آخرش كه داراي مضامين عالي است قلب ناميده شده است.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق،ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، انتشارات دار الرضي، سال 1406 ه ق، چاپ اول، ص111.

2. طباطبايي سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، انتشارات اسلامي، سال 1417 ه ق، چاپ پنجم، ج 17، ص 62.

3. طبرسي، فضل بن حسن،(شيخ طبرسي) مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران،انتشارات ناصر خسرو، سال 1372 ه ش، چاپ سوم، ج‏9، ص 297.

4. خرم شاهي بهاء الدين، دانش نامه قرآن،تهران، انتشارات دوستان،چاپ اول،سال 1377 ه ش، ج 2، ص 1451 و ص 1774؛ مكارم شيرازي ناصر،تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلاميه،سال 1374 ه ش، چاپ اول  ج 18، ص 310

سوره های عزائم چه سوره هایی است؟
سوره هایی هستند كه آیات سجده واجب در آن ها هست و عبارت اند از سوره های:سجده (32)، فصلت (41)، نجم (53) و علق (96).

سوره های عزائم چه سوره هایی است؟

سوره فجر در روایات به عنوان سوره چه كسی معروف است؟ معنای لغوی رمضان چیست؟

سوره های عزائم، سوره هایی هستند كه آیات سجده واجب در آن ها هست و عبارت اند از سوره های:

سجده (32)، فصلت (41)، نجم (53) و علق (96).

سوره فجر در روایات به نام سوره امام حسین مشهور است؛ زیرا امام حسین (ع) مصداق "نفس مطمئنی" است كه در این سوره مخاطب شده و به ورود به بهشت لقا فراخوانده شده است.

در حديثي از امام صادق - عليه السّلام - مي‏خوانيم: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانيد كه سوره حسين بن علي - عليه السّلام - است. هر كس آن را بخواند، با حسين بن علي - عليه السّلام - در قيامت در درجه او از بهشت خواهد بود». (1)

در تفسیر نمونه آمده: «معرفي اين سوره به عنوان سوره حسين بن علي - عليه السّلام - ممكن است به جهت اين باشد كه مصداق روشن "نفس مطمئنه" كه در آخرين آيات اين سوره مخاطب واقع شده، حسين بن علي - عليه السّلام - است». (2)

"رمض" به معنای گرمای شدید است و "رمضاء" سنگی را گویند كه در اثر تابش آفتاب به شدت داغ و سوزاننده شده است و "رمضان" كه مصدر بوده و الف و نون آن زائده است، اسمی است كه برای این ماه گذاشته شده است؛ چون موقع نامگذاری (كه قبل از اسلام بوده)، این ماه گرم ترین ماه بوده، به این نام خوانده شده است. (3)

 

پی نوشت ها:

1. بحرانی، البرهان، تهران، بنیاد بعثت، 1416 ق، ج 5، ص 649.

2. مكارم شیرازی، برگزیده تفسیر نمونه، ج 5، ص 486، تهران، اسلامیه، 1382 ش.

3. مصطفوی، التحقیق، ج 4، ص 231، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش.

اگر قرآن كلام خدا باشد در آیات مکی و مدنی نباید حرف خدا عوض شود
اولا: پیامبر (ص) همان زمانی كه در مكه دستور صبر را از خداوند متعال دریافت می كند، هشدار و تهدید مشركان را هم دریافت ...

آیات مكی و مدنی با هم فرق میكنند و اگر قرآن كلام خدا باشد نباید حرف خدا عوض شود مثلا در اوایل اسلام كه اسلام ضعیف بوده است در قرآن آمده است كه "لكم دینكم و لی دین" اما در اواخر كه اسلام قدرت می گیرد آیه هایی می آید كه كافران را فقط بكشند (آیه های اول سوره توبه) دلیل این تفاوت چیست؟

اولا: پیامبر (ص) همان زمانی كه در مكه دستور صبر را از خداوند متعال دریافت می كند، هشدار و تهدید مشركان را هم دریافت

 كرد . در سوره مزمل كه از حیث ترتیب نزول، سومین سوره است و در مكه نازل شده ،خداوند متعال در آیه 11 می فرماید:

«وَ ذَرْنيِ وَ المْكَذِّبِینَ أُوْليِ النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلا؛

  مرا با تكذیب كنندگان توانگر و خوشگذران واگذار، و آن ها را اندكي مهلت ده».

 رسول خدا (ص) مأمور بود در مقابل اذیت و آزار كفار مكه صبر كند تا موقعیت جهاد فراهم گردد، ولی در عین حال خداوند متعال با عبارت كوتاه و گویای « آن ها را اندكی مهلت ده» كفار را تهدید می كند . این عبارت كنایه از این است كه باید به زودی منتظر اذن جهاد از سوی خداوند متعال باشند تا خدا به دست سربازان اسلام به حساب آن ها برسد.

همچنین زمانی كه پیامبر (ص) در مدینه تشكیل حكومت اسلامی داد و عازم فتح مكه شد، بعد از فتح مكه، دست به كشت و كشتار نزد . اعلام عفو عمومی نمود .بنابراین روحیه عفو و صبر پیامبر (ص) بعد از تشكیل حكومت اسلامی در مدینه تغییر نكرده بود.

دوم: سخن بليغ سخني است كه متناسب با مقتضاي حال صادر شود . به همين مناسبت شيوه گفتار در هنگام اندرز و موعظه بايد از اسلوب سخن در هنگام تشويق به جنگ و تشريع قانون تفاوت داشته باشد . قرآن كريم كه در نهايت فصاحت و بلاغت مي باشد، اين اسلوب را رعايت نموده است . دوران مكه دوران اندرز و موعظه است . وقتي اتمام حجت شد و مشركان مكه مسلمانان را در مكه قتل عام نموده و از شهر و ديار خود خارج نمودند و پيامبر (ص) مجبور به هجرت به مدينه شد، در مدينه زمينه تشكيل حكومت اسلامي و تشكيل سپاه و نيروي نظامي براي مقابله با مشركان مكه ( كه انواع ظلم ها را نسبت به مسلمانان انجام داده بودند) فراهم شد.

سوم:پیامبر (ص) با كفار مكه نجنگید تا به زور دیندار شوند، بلكه جنگید تا مانع دینداری مسلمان ها نشوند . جنگ هایی كه در اسلام تجویز شده، برای دفاع از اسلام و رفع موانع دینداری مردم است . یكی از موانع دینداری مردم، حاكمان ظالم هستند كه دستورات اسلام را مانع حكمرانی خود می دانند. در همه عصرها با همه توان به مقابله با دین خدا و محو دین خدا می پردازند .

 اگر حاكمان جور، مانع از دینداری مردم نشوند، بسیاری از مردم طبق فطرت خدادادی متمایل به دین می شوند . وظیفه پیامبر (ص) ابلاغ وحی و دستورات الهی است ،نه مجبور كردن مردم به دینداری. پیامبر (ص) برای اعلام دعوت جهانی، به سران ممالك مختلف نامه می نویسد . اگر در جایی دستور به جنگ داده شده ،جنگ با كسانی است كه علیه دین و حكومت دینی فتنه انگیزی می كنند و یا مانع از تبلیغ دین در منطقه تحت حكومت خود می شوند. دین با مردم سر جنگ ندارد . برای هدایت مردم به سعادت ابدی و نهایی نازل شده است.  دین با دشمنان مردم و كسانی كه مانع هدایت مردم می شوند، مقابله می كند.

بنابراین اگر خداوند متعال در سوره توبه و مانند آن دستور قتل كافران را داده، دلیل خاصی داشته كه ضمن آیات بیان شده است. در اولین آیه ای كه اذن جهاد با مشركان داده شد، خداوند متعال فرموده:« وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ؛(1)

با كساني كه با شما جنگ مي‏كنند، در راه خدا بجنگيد» .

 در ادامه فرمود:« وَ أَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ؛(2) و از آن جا كه شما را رانده‏اند، برانيدشان».

یعنی سبب قتال با مشركان مكه جنایاتی است كه علیه مسلمانان انجام می دادند. آن ها را از شهر و دیار خود بیرون رانده بودند . روشن است كه هیچ شخص عاقلی مقابله به مثل با دشمن را قبیح نمی داند.

همچنین در آیه 6 سوره كافرون كه خداوند متعال فرموده:« لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دين؛شما را دين خود، و مرا دين خود» منظور این نیست كه در این آیه بت پرستی را تجویز نموده و آن را دین و آیینی مشروع دانسته، بلكه لحن آيات به خوبي نشان مي‏دهد كه اين تعبير نوعي تحقير و تهديد است، يعني آئين شما به خودتان ارزاني باد! به زودي عواقب نكبت‏بار آن را خواهيد ديد، شبيه آنچه در آيه 55 سوره قصص آمده:

«وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ؛

مؤمنان هر گاه سخن لغوي را بشنوند، از آن روي مي‏گردانند، و مي‏گويند: اعمال ما براي ما و اعمال شما براي خودتان، سلام بر شما (سلام وداع و جدايي) ما طالب جاهلان نيستيم».

 شاهد گوياي مطلب صدها آيه قرآن مجيد است كه شرك را در تمام اشكالش مي‏كوبد. از هر كاري منفورتر مي‏شمرد. گناهي نابخشودني مي‏داند.(3)

پی نوشت ها:

1.بقره(2) آیه 190.

2.همان، آیه 191.

3.آيت الله مكارم شيرازي ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش ، ج‏27، ص 390

پيامبران و امامان به مرتبه اي از معرفت، ايمان و يقين رسيده اند كه ...

پيامبران و امامان به مرتبه اي از معرفت، ايمان و يقين رسيده اند كه علاوه بر گناه، كارهايي كه حرام و گناه نيست. ولي از آنان پسنديده نمي باشد، را مرتكب نمي شوند. زيرا عشق و ارادت آنان به بندگي به درجه اي است كه آنان را از ارتكاب آنچه خدا نمي پسندد، در امان مي دارد و به كسب رضاي خدا مشغول مي دارد.

اين پيامد درجه ايماني و معرفتي آنها است و كاملا طبيعي است. هر كس در پي كسب رضاي محبوب مي باشد و از آنچه محبوب نمي پسندد، دوري مي كد و هر چه اين عشق و محبت شديدتر باشد، رضايت طلبي هم شديدتر است و دوري او از موجبات سخط محبوب بيشتر مي باشد.

اما در باره سوره عبس:

اين كه آيات اول اين سوره عتاب است، شكي نيست و قطعا عتاب به كسي است كه از آمدن مسلمان نابيناي مستضعف چهره در هم كشيده و او را حقير و بي اهميت شمرده و به جذب كافران متكبر، خودخواه و متمكن رغبت فراوان داشته و بدان اهميت مي داده است. علامه مي گويد:

اين آيات (آيه اول تا دهم) عتاب كسي است كه ثروتمندان را بر ضعفا و مساكين  مؤمن مقدم مي‏دارد، اهل دنيا را احترام مي‏كند و اهل آخرت را خوار مي‏شمارد.(1)

اما اين فرد مورد عتاب چه كسي است؟ بنا بر روايات اهل سنت و بعضي رواياتي كه در كتب روايي شيعه وارد شده، مورد عتاب رسول خداست. بنا بر روايات مورد اشاره، اين آيات درباره ابن ام مكتوم نابينا نازل شد كه روزي بر رسول خدا (ص) وارد شد. در حالي كه جمعي از مستكبرين قريش نزد آن جناب بودند و با ايشان درباره اسلام سخنان سري داشتند، رسول خدا  از آمدن ابن ام مكتوم چهره در هم كشيد، خداي تعالي او را مورد عتاب قرار داد كه چرا از يك مردي تهي‏دست چهره در هم كردي؟

كساني كه آيات را ناظر به رفتار رسول خدا مي دانند، براي توجيه آن گفته اند كه  چهره در هم كشيدن و روگرداندن در حدّ ترك اولي است و منافاتي با عصمت ندارد، چرا كه معناي ترك اولي اين است كه در اين جا بهتر بود اين عمل را انجام نمي‏داد، ولي انجامش به هيچ وجه معصيت الهي نمي‏باشد. علاوه اين كه:

پيامبر هدفي جز نفوذ در سران قريش و گسترش دعوت اسلام نداشت.

چهره درهم كشيدن در برابر نابينا مشكلي ايجاد نمي‏كند،

عبدالله بن ام‏مكتوم نيز رعايت آداب مجلس را نكرده بود، ولي چون خداوند اهميت فوق‏العاده‏اي به محبت و ملاطفت كردن به مؤمنان مستضعف قائل است، همين مقدار بي‏اعتنايي را در برابر مؤمن از پيامبرش نمي‏پسندد و او را مورد عتاب قرار مي‏دهد.

اما از امامان شيعه رواياتي وارد شده كه اين آيات در مورد فردي از بني اميه (كه ظاهرا در زمره مؤمنان به رسول خدا بوده) نازل شده. مضمون و محتواي روايات اين است كه آن فرد براي سران شرك و ايمان آوردن آن ها اهميت بسيار قائل بوده، فردي مانند ابن مكتوم مؤمن در نظرش اهميت چنداني نداشته، وقتي ام مكتوم  وارد مجلس شده و از رسول خدا با اصرار پاسخ سوال خود را طلبيده و رعايت مجلس را نكرده، او ناراحت شده كه چرا اين فرد اين قدر به خود جرات مي دهد. چرا رسول خدا به او ميدان مي دهد و چرا او را رد نمي كند و الان سران شرك مي گويند همه ايمان آورندگان به پيامبر، كوران و بندگان و افراد بي اهميت هستنتد. وقتي او ناراحت شده و چهره در هم كشيده و رو گردانده، خدا چهره ترش كردن و روگرداندن او را يادآوري نموده ، بعد خطاب به پيامبر بر اهميت مؤمنان مستضعف و بي اهميتي كافران توانمند تاكيد كرده است.(2)

اگر توجه كنيم كه چرا چهره در هم كشيده شده و روگردانده، آن وقت خواهيم فهميد كه اصولا آيا چنين عملي از رسول خدا سر مي زند يا نه؟

اگر به خود آيات دقت شود معلوم مي شود كه علت عبوس شدن و روگرداندن اين بوده كه:

1. براي افرادي كه احساس استغنا و بي نيازي مي كردند ، اهميت قائل بوده و به ايمان آوردن آن ها اهميت فوق العاده مي داده، ولي براي ايمان آوردن و جذب افراد مستضعف اهميتي قائل نبوده است.

2. با اين كه مراجعه كننده نابينا بوده و قرآن هم بر نابينايي او تاييد كرده تا برساند كه بايد بيش تر مورد توجه واقع مي شد، ولي به جهت نداشتن مقام و ثروت مورد توجه واقع نشده و از او روگردانده و به خاطر ورودش، روترش كرده است.(3)

گر چه مخاطب شخص رسول خداست، ولي با توجه به آيات قران و روايات فراوان شان رسول خدا برتر از آن است كه براي ايمان آوردن سران شرك چنين اهميتي قائل باشد و از آمدن مؤمني نابينا در جلسه اش با مشركان چهره در هم كشد و رو بگرداند. بلكه چهره ترش كردن و روگرداندن از شخص ديگري سرزده، خداوند رسولش را مخاطب عتاب ساخته تا اهميت مطلب را برساند. نامي از كسي كه روترش كرده و چهره برگردانده نبرده تا بي اهميتي و ناچيزي او را اعلام كند. در قرآن سابقه دارد كه رسول خدا به خاطر كار ناكرده و به خاطر عملي كه از بعض پيروان ايشان سر زده، عتاب شده تا اهميت موضوع بيان شود و اين از باب مثل معروف "به در بگو تا ديوار بشنود"، است.

اگر رو ترش كردن و چهره برگرداندن از رسول خدا سرزده بود، مناسب تر اين بود كه در قرآن با خطاب(مثل بقيه آيات اين جريان) به ايشان نسبت داده شود، نه اينكه با صيغه غايب بگويد" رو ترش كرد و چهره بر گرداند" بعد بفرمايد:"و تو چه مي داني شايد ..."

همين كه فاعل را غايب و نامشخص گرفته، نشان مي دهد كه خواسته بگويد فاعل پيامبر نيست، بلكه فردي است كه ارزش نامبردن ندارد، ولي عملش به حدي بد است كه بايد ذكر شود و سرزنش گردد و پيامبر به خاطر وقوع اين عمل در زير مجموعه اش، عتاب شود.

آيات قرآن حاكي است كه پيامبران چنين اخلاقي نداشتند. مؤمنان مستضعف در نظر آنان حقير نبودند. سران شرك در نظر آنان ابهتي نداشتند. اين كلام خدا در باره نوح پيامبر است:

وَ لا أَقُولُ لِلَّذينَ تَزْدَري أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما في‏ أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمين؛‏(4)

و نمي‏گويم كه خدا به آنان كه شما به حقارت در آن ها مي‏نگريد، خير خود را عطا نكند. خدا به آنچه در دل هاي آنه است آگاه‏تر است. اگر چنين كنم، از ستمكاران خواهم بود.

قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ قالَ وَ ما عِلْمي‏ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ اِِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلي‏ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنينَ؛ (5)

گفتند: آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان پيرو تو هستند؟ گفت: دانش من به كارهايي كه مي‏كنند نمي‏رسد. اگر مي‏فهميد، حساب شان تنها با پروردگار من است و من مؤمنان را طرد نمي‏كنم.

از طرف ديگر خداوند در همان اوان بعثت بر خلق عظيم و ارزشمند و فوق العاده ايشان تصريح كرده و فرموده:

انك لعلي خلق عظيم؛(6)

تو اخلاق عظيم و برجسته‏اي داري!

و هيچ گاه از او عبوس و ترشرويي نسبت به مؤمنان و حتي كافران روايت نشده است.

از طرف ديگر در سوره شعرا كه از سوره هاي مكي است، نسبت به رسول خدا سفارش شده:

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين؛(7)

و بال و پر خود را براي مؤمناني كه از تو پيروي مي‏كنند بگستر!

و در سوره حجر باز به او تاكيد كرده:

لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلي‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ"(8)

هرگز چشم خود را به نعمت هايي كه به گروه‏هايي از آن ها (كفار) داديم. ميفكن و به خاطر آنچه آن ها دارند ،غمگين مباش و بال و پر خود را براي مؤمنان فرود آر.

و در ادامه فرموده:

فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِين؛‏(9)

به آنچه امر شده اي ،قيام كن و از مشركان رو بگردان.

اگر كسي  بگويد اين دستور ها بعد از جريان ابن مكتوم نازل شده، گوييم اولا دليلي بر اين نيست.

 ثانيا اين رفتارها به حكم عقل ناپسند است. محال است صاحب خلق عظيم مرتكب آن ها شود حتي اگر نهي هم نرسيده باشد.

اگر كسي بگويد فاعل "عبس و تولّي" خود رسول الله است و بدين جهت خدا با صيغه غايب به او اشاره كرده تا بگويد. گويا از آن جناب سر نزده و ديگري مرتكب شده و اگر بعد با خطاب با ايشان سخن گفته تا بگويد اقبال بعد از اعراض نشانه بزرگداشت مخاطب است(10) مي گوييم: اين حرف صحيح نيست. زيرا عتاب در آيات بعد اگر شديدتر نباشد، خفيف تر نيست. به آيات خطاب توجه كنيد:

وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّي أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْري‏ أَمَّا مَنِ اسْتَغْني‏ فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّي وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّي وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعي‏ وَ هُوَ يَخْشي‏ فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّي؛(11)

چه مي‏داني شايد او پاكي و تقوا پيشه كند. يا متذكّر گردد و اين تذكّر به حال او مفيد باشد! امّا آن كس كه توانگر است، تو به او روي مي‏آوري در حالي كه اگر او خود را پاك نسازد، چيزي بر تو نيست! امّا كسي كه به سراغ تو مي‏آيد و كوشش مي‏كند و از خدا ترسان است، تو از او غافل مي‏شوي‏.

عتاب در اين آيات كاملا مشهود و ظاهر و حتي شديدتر از آيه اول و دوم است.

بنا بر اين اصلا قابل قبول نيست كه ترش كننده رو و برگرداننده چهره از ابن ام مكتوم رسول خدا  باشد.

پي نوشت ها:

1. ترجمه الميزان، ج20، ص324.

2. تفسير قمي، ج 2، ص 404؛ البرهان، ج5، ص582-583.

3. ترجمه الميزان، ج20، ص325-327.

4. هود(11)آيه31.

5. شعراء(26)آيه111-114.

6. قلم(68)آيه4.

7. شعراء، آيه215.

8. حجر(15)آيه88.

9. همان،آيه94.

10. روح المعاني، ج30، ص39.

11. عبس(80)آيه4-10.

البرهان، ج5، ص582-583.

اهل تسنن ركوع در آيه را به خضوع و خشوع معنا كرده و آيه را اين گونه معنا مي كنند:

اولياي شما فقط خدا و رسول و مؤمناني هستند كه نماز را اقامه مي كنند و در حال خشوع و خضوع زكات مي دهند. (1)

در ميان اهل سنت مفسراني اين آيه را در مورد حضرت علي(عليه السلام) بيان كردند.

از حاكم حسكاني بنابر روايتي كه از ابن عباس نقل مي كند مي گويد اين آيه در مورد علي(عليه السلام) نازل شد.(2)

پي نوشت ها:

1. بيضاوي، انوار التنزيل، بيروت، دار احياء التراث، 1418ق، ج2، ص132. 

1. حاكم حسكاني،شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج‏1، ص: 209

آيت الكرسي از جمله آيات معارفي قرآن است كه ناظر به واقعه يا بيان حكم موضوعي خاص نيست تا شأن نزول خاصي داشته باشد.

قرآن كتاب هدايت به معارف حق در باب خدا شناسي و معاد شناسي و بيان اخلاق متعالي انساني است و در ضمن براي اداره صحيح زندگي فردي و اجتماعي انسان ها، احكام حياتبخش ارائه كرده است. خداوند هدايتش را با مبعوث كردن پيامبر به تدريج نازل كرده و براي نزول اين هدايت، دنبال شأن نزول و اتفاق خاص نبوده است و به همين جهت غالب آيات و سوره ها شأن نزول ندارند و فقط معدودي از آيات احكام يا تاريخ در مناسبت هاي خاص يا براي بيان حكم واقعه خاص نازل شده اند و شأن نزول دارند.

آيت الكرسي از جمله آيات معارفي قرآن است كه ناظر به واقعه يا بيان حكم موضوعي خاص نيست تا شأن نزول خاصي داشته باشد. بلكه بيان گر معارف بلندي است كه خداوند با وحي به بشر القا كرده است. 

صفحه‌ها