ازدواج

حضرت خديجه قبل از ازدواج با پيامبر غلامي داشت كه جوان خوب و با ادب و متيني بود زيد نام كه بعد از ازدواج او را به همسرش پيامبراكرم بخشيد.

خانواده اين جوان كه غلام پيامبر شده بود، از زنده بودن و حضور او در مكه مطلع شدند و به محضر پيامبر (كه هنوز به نبوت مبعوث نشده بود)، رسيدند و آزادي او را طلب كردند و پيامبر او را بين ماندن و رفتن با خانواده مخير كرد و او ماندن را به خاطر اخلاق و احسان مولايش پيامبر برگزيد و خانوادهاش او را نفي كردند و پيامبر هم در جواب ، او را به عنوان پسرخوانده خود معرفي كرد تا اين كه با نزول آيه "ادعوهم لآبائهم" (1) او را به نام پدرش خواند و برادر خود ناميد.(2)

پيامبر عمه زاده خود زينب دختر جحش را كه از اشراف قريش بود، به عقد اين غلام آزاد شده خود درآورد و بعد از مدتي خداوند به او وحي كرد كه تو با اين زنان بايد در فرصت مناسب ازدواج كني و آنان همسران تو خواهند شد.

يكي از اين زنان زينب بود كه در آن زمان همسر زيد بود. پيامبر اين خبر غيبي را در نفس خود پنهان كرد و ترسيد كه اگر مخالفان خبر دار شوند ، به او تهمت ها بزنند.و هم چنين پيامبر (ص) در نظر داشت، كه اگر كار صلح ميان دو همسر به انجام نرسد و كارشان به طلاق و جدايي بيانجامد پيامبر (ص) براي جبران اين شكست كه دامنگير دختر عمه‏ اش زينب شده كه حتي برده‏ اي آزاد شده او را طلاق داده، وي را به همسري خود برگزيند، ولي از اين بيم داشت كه از دو جهت مردم به او خرده گيرند و مخالفان پيرامون آن جنجال بر پا كنند. از آن طرف هم زيد به دلايل بد اخلاقي خودش و ناسازگاري هاي همسرش و ... ، بعد از مدتي كه با او زندگي كرده و كام گرفته بود ، احساس مي كرد زندگي اش استحكام و شيريني لازم را ندارد و در صدد طلاق همسرش برآمد و با پيامبر هم مشورت كرد و پيامبر هم به جهت وظيفه ايماني كه به صلح و صفا و سازش دعوت مي كنند، او را به صلح و سازش و خودداري از طلاق فراخواند و هم در صدد بود كه تا بتواند طلاق زينب را به تاخير اندازد تا زمينه ازدواج با زينب ديرتر فراهم شود و بهانه به دست منافقان و مخالفان نيفتد. زيد بالاخره زينب را طلاق داد و با تمام شدن عده ، خداوند او را به همسري پيامبرش درآورد تا رسم حرام بودن ازدواج با مطلقه پسر خوانده كه هيچ مبناي درستي نداشت، شكسته شود .

با ازدواج پيامبر با زينب منافقان و مخالفان كه براي سنت هاي جاهلي قداست قائل بودند و شكسته شدن اين قداست ها توسط پيامبر را تاب نمي  آوردند ، به داستانسرايي پيرامون اين واقعه پرداختند و از آن يك رمان و مثلث عشقي ساختند كه پيامبر عاشق همسر پسر خوانده اش شده و زيد كه خبر دار شده، همسر را طلاق داده تا پيامبر به هواي دلش برسد و ....

آيه مربوط به ازدواج زيد و زينب صراحت دارد كه زيد بعد از اين كه از زينب كام گرفت و حاجتش برآورده شد و ديگر در او رغبتي نداشت ، او را طلاق داد و خداوند بر خلاف ميل پيامبرش كه به خاطر سنت غلط جاهلي و ترس از دشمني منافقان و ... ، از اين ازدواج فراري بود، او را به عقد همسرش درآورد و هيچ عشق و دلدادگي در كار نبود:

وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‏ في‏ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَي النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضي‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‏ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً  (3)

 (به خاطر بياور) زماني را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودي [به فرزند خوانده‏ات «زيد»] مي‏گفتي: «همسرت را نگاه‏دار و از خدا بپرهيز!» (و پيوسته اين امر را تكرار مي‏كردي) و در دل چيزي را پنهان مي‏داشتي كه خداوند آن را آشكار مي‏كند و از مردم مي‏ترسيدي در حالي كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسي! هنگامي كه زيد نيازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسري تو درآورديم تا مشكلي براي مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‏هايشان- هنگامي كه طلاق گيرند- نباشد و فرمان خدا انجام شدني است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود). 

و تفاسير هم حقيقت اين واقعه و دروغ بودن اين تهمت ها را با استدلال هاي محكم بيان كرده اند.(4)

پس با اين توضيحات اين كار ايثارو دلسوزي پيامبر نسبت به دين را مي رساند.او حاضر شد همه تهمتها را با جان و دل بخرد. اما حكم واقعي و الهي براي مردم روشن شود.

راستي چه كسي حاضر است در محيطي كه همه مردم يك مساله اي را زشت مي دانند به خاطر اطاعت از خدا،خلاف آن را عمل كند تا حكم واقعي و زمينه هدايت انسانها را روشن نمايد ؟

پي نوشت ها:

1. احزاب (33) آيه 5.

2. خطيب تبريزي، الاكمال في اسماء الرجال، قم، مؤسسه اهل بيت،ص 73؛ ابن داود حلي، رجال، نجف، حيدريه، 1392، ص 49.

3. احزاب (33) آيه 37.

4. ر. ك: طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، ج 16، ص 482 به بعد.

براي اطلاع مفصل و بيشتر مي توانيد به لينك "http://bashgah.net/fa/category/show/63769" زير در اينترنت مقاله "پيامبر، زيد، زينب" از احمد حيدري مراجعه كنيد. 

اين ازدواج در بعضي كتب و از جمله تفسير نمونه آمده است. ولي اين كه به صورت جوان در آمده در كتب معتبري ذكر نشده

اين ازدواج در بعضي كتب و از جمله تفسير نمونه آمده است. ولي اين كه به صورت جوان در آمده در كتب معتبري ذكر نشده و تاييد نشده است:

« حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ اسْتَأْذَنَتْ زَلِيخَا عَلَي يُوسُفَ فَقِيلَ لَهَا إِنَّا نَكْرَهُ أَنْ نُقَدِّمَ بِكِ عَلَيْهِ لِمَا كَانَ مِنْكِ إِلَيْهِ قَالَتْ إِنِّي لَا أَخَافُ مَنْ يَخَافُ اللَّهَ فَلَمَّا دَخَلَتْ قَالَ لَهَا يَا زَلِيخَا مَا لِي أَرَاكِ قَدْ تَغَيَّرَ لَوْنُكِ قَالَتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْمُلُوكَ بِمَعْصِيَتِهِمْ عَبِيداً وَ جَعَلَ الْعَبِيدَ بِطَاعَتِهِمْ مُلُوكاً ...»؛

همسر عزيز مصر (كه نامش" زليخا" يا" راعيل" بود) هر چند در كار خود گرفتار بدترين شكست ها شد؛ ولي اين شكست در مسير گناه باعث تنبه او گرديد، وجدان خفته ‏اش بيدار شد و از كردار ناهنجار خود پشيمان گشت و روي به درگاه خدا آورد.

 داستاني كه در احاديث در باره ملاقاتش با يوسف (ع) پس از آنكه يوسف(ع) عزيز مصر شد نقل شده نيز شاهد اين مدعا است؛ زيرا رو به سوي او كرد و گفت: «الحمد للَّه الذي جَعَلَ العَبيدَ مُلُوكا بِطاعَتِه و جَعَلَ المُلُوكَ عَبِيدا بِمَعصِيَتِهِ : حمد خداي را كه بردگان را به خاطر اطاعت فرمانش پادشاه ساخت و پادشاهان را به خاطر گناه برده گردانيد".

 و در پايان همين حديث مي‏خوانيم كه يوسف(ع) سرانجام با او ازدواج كرد». (1)

پي نوشت:

1. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران،سال 1374 ش ،نوبت اول، ج‏9، ص 436؛ علامه مجلسي، بحار الانوار،ترجمه سيد ابو الحسن موسوي همداني‏،ناشر كتابخانه مسجد ولي عصر، چاپ تهران‏، سال چاپ، نوبت اول‏، (ترجمه جلد 67  و 68 ) ج 2، ص77؛ قمي شيخ عباس، سفينه البحار و مدينه الحكم و الاثار،ناشر دارالاسوه ،طبع سوم،سال 1422ق،ج 3 ص 484؛ علل الشرائع، شيخ صدوق‏، ناشر داوري‏، چاپ قم‏، نوبت اول،‏ ج‏1، ص 56.

       

رزق و روزی كه خداوند آن را بعهده گرفته و ضمانت كرده عبارت است از سهم و نصیبی كه باید به مخلوقات برسد تا بتوانند به وجود و بقاء خود ادامه دهند...
چند نکته برای برکت و افزایش روزی

اینكه در قرآن كریم آمده: «و ما مِن دابة فی‏الارض الا علی الله رزقها؛ رزق و روزی هر جنبنده ‏ای بر عهده خداوند است.» (سوره هود، آیه 6) باید در نظر داشت كه آنكه ماجرای رزق جنبندگان را به عهده گرفته است الله است نه یك مخلوق. الله یعنی آن كس كه آفریننده نظام‏ های هستی و خالق موجودات است و لذا تعهد الهی تفاوت دارد با تعهد مخلوقی كه جزئی از همین نظام و تحت تأثیر موجودات این نظام است.
شناختن فعل خدا و رزّاقیت خدا شناخت نظامات عالم است. ما خود جزء عالمیم و مانند سایر اجزاء عالم وظیفه ‏ای داریم. وظایفی هم كه ما در عالم درباره ارزاق و حقوق داریم و قانون خلقت ما را موظف به آن وظایف كرده است و یا قانون شریعت ما را به آن موظف ساخته است از شئون رزاقیت خداوند است.

رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) می فرماید: «ازدواج کنید زیرا رزق شما بیشتر می شود.» (وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۹) تقریباً همه کسانی که ازدواج کرده اند علی رغم اذعان به بعضی از مشکلات، اعتراف دارند که وضعیت مادی و معیشتی آنان، از قبل ازدواج بهتر شده است. گرچه معمولاً دراین گونه از مسائل اجتماعی استثناءاتی نیز وجود داشته است.

قوه جذب و تغذّی كه در گیاهان است همینطور جهازات تغذیه، میل‏ها و غریزه ‏هائی كه در جانداران است و آنها را به سوی مواد غذایی می ‏كشاند همه از مظاهر رزاقیت حضرت حق است. خداست كه هر جانداری را بوسیله یك سلسله میل‏ ها و رغبت‏ ها مسخر كرده كه در پی مایحتاج خود برود. و برای ارضای این میل ‏ها همیشه در تلاش باشد. همین اندیشه و تلاش و كوشش جد و جهد در این زمینه به موجب رزّاقیت خداوند  است و رزاقیت اوست كه روزی و روزی خوار. رزق و مرزوق را عاشق یكدیگر قرار داده و در پی هم واداشته است. در متن واقع پیوستگی خاصی بین اجزاء خلقت وجود دارد كه آن‏ ها را به یكدیگر تطبیق می ‏دهد. تا طفل طفل است و قادر به تحصیل روزی و تهیه آن نیست، روزی او را آماده و مهیا در اختیار او قرار داده است و تدریجاً كه او قدرت بیشتری پیدا می ‏كند و با كنجكاوی می ‏تواند روزی خود را بدست آورد دیگر روزی او به آسودگی در اختیارش نیست مثل اینكه روزی او را بر می‏ دارند و در نقطه‏ ای دور دست می‏ گذارند تا برود و آن را پیدا كند و استفاده نماید. 
بطور كلی یك تناسبی است میان آمادگی روزی و مقدار توانایی روزی‏ خوار و مقدار هدایتی كه به سوی روزی خود شده است.
انسان چون نسبت به گیاهان و حیوانات موجودی عالی ‏تر است و آنچه برای زندگی گیاهان و حیوانات كافی است برای او كافی نمی ‏باشد مسئله تحصیل روزی او شكل و وضع دیگری دارد. فاصله بین روزی و روزی ‏خوار در عرصه زندگی انسان بیشتر است. از این رو وسائل زیادتری در اختیار او قرار داده شده و دستگاه هدایت در وجودش تقویت گشته به او عقل و عمل و فكر داده شده. وحی و نبوت به یاری‏اش آمده و برایش وظیفه و تكلیف مقرر شده و همه اینها از شئون رزاقیت خداوند است. و لذا اینكه گفته شده:
مخور هول ابلیس تا جان دهد 
هر آنكس كه دندان دهد نان دهد
توانا است آخر خداوند روز 
كه روزی رساند تو چندین مسوز
نگارنده كودك اندر شكم  
نویسنده عمر و روزی است هم(سعدی)
سخن درستی است اما نه به این معنی كه دندان داشتن كافی است كه نان پخته و آماده بر سر سفره انسان مهیا شود. بلكه به این معنی كه در دستگاه خلقت بین نان و دندان رابطه است. اگر نان نبود دندان نبود و اگر دندان و صاحب دندان نبود نان نبود. بین روزی و روزی‏ خوار ووسائل خوردن و هضم و جذب روزی و وسائل هدایت و راهنمایی به سوی روزی در متن خلقت ارتباط است. آن كس كه انسان را در طبیعت آفریده و به او دندان داده نان یعنی مواد غذایی قابل استفاده را هم در طبیعت آفریده و اندیشه و فكر و نیروی عمل و تحصیل و حسن انجام وظیفه را هم آفریده است همه اینها توأما مظهر رزاقیت خداوند است.(بیست گفتار، آیت‏الله مطهری، گفتار ششم، ص 127 تا 137)

 دو نوع رزق و روزی داریم

از مهمترین عوامل برکت در رزق و روزی، داشتن ایمان و تقوا (عمل به واجبات و ترک محرمات) است. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «خدای عز و جل به یکی از پیامبران خود وحی فرمود که: هر گاه اطاعت شوم خشنود گردم و چون خشنود گردم برکت دهم و برکت من بی پایان است.» (میزان الحکمة، ج1، ح1700)

در واقع ما دو گونه رزق و روزی داریم: رزقی كه بسراغش می ‏رویم و رزقی كه به سراغمان می ‏آید.
امام علی (علیه السلام): اِن الرزق رزقان رزق تطلبه و رزق یطلبك فان انت لم تأته اتاك   (نهج‏البلاغه، نامه 31)
رزق طالب  (كه به سراغ ما می ‏آید) رزقی است كه همواره ما را تعقیب می‏كند حتی اگر از آن فرار كنیم ما را رها نمی‏سازد همان طور كه رهایی از چنگال مرگ ممكن نیست. حضرت رسول اكرم(صلی الله و علیه وآله):  لو اَنَّ ابنَ آدم فَرَّ من رِزقِه كما یَفِرُّمن المَوتَ لادركه كما یدركه الموت (مكارم‏الاخلاق 2/377)
این گونه رزق ریشه در قضای الهی دارد و هیچ گونه تغییر و تحولی در آن صورت نمی ‏گیرد. در این زمینه مرحوم علامه طباطبایی می‏ فرماید: روزی و روزی‏ خوار متلازم همند و معنی ندارد كه روزی‏ خوار در مسیر زندگی طالب بقاء باشد اما رزقی برایش نباشد همینطور ممكن نیست رزقی محقق باشد و روزی‏ خواری در بین نباشد و نیز رزق از مایحتاج روزی‏ خوار افزون باشد و لذا رزق داخل در قضای الهی  است. (المیزان، ج 18، جزء 27، ص 377)
اما قسم دیگر روزی (رزق مطلوب) رزقی است كه برای طالب آن مقدّر شده است. اگر آن را طلب نمائیم و مشروط و علل لازم وصول به آن را مراعات نمائیم چنین رزقی را بدست می ‏آوریم و در واقع تلاش ما در جهت رسیدن به این‏گونه روزی، جزء العلّة است و اگر در كنار دیگر علل مهیای عالم غیب قرار گیرد مسلما دستیابی به آن حتمی است.
در این باره مولی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می ‏فرماید: طلب نمائید روزی را كه مضمون و مقدر است اما برای طلب‏ كننده آن: اطلبوا الرّزق فانّه مضمون لطالبِه (الارشاد، 1/303) همانطور كه طلب بدون ضمانت بی‏ معنی است تضمین رزق بدون طلب نیز در این قسم (روزی مطلوب) ناممكن است. 
لذا از این دو قسم روزی كه از ناحیه خدای بزرگ برای بندگان معین گشته است قسمی از آن بدون قید و شرط و به عبارتی رزق طالب و قسمی دیگر مشروط است و مطلوب. روزی بی‏ قید و شرط در هر حال انسان را طلب می ‏نماید و تا پیمانه قابلیت انسان از این ‏گونه رزق پر نگردد اجل و مرگ انسان فرا نمی ‏رسد. حضرت رسول اكرم (صلی الله و علیه وآله): الا و اِنّ الرُّوحَ الاَمینَ نَفَتَ فی روعِی اَنَّه لن تَموتَنَفْسٌ حَتّی تستكمل رزقها (الكافی، 2/74/2)
اما روزی مطلوب و مشروط حتمیت و ضرورتش مشروط به انجام اموری و در نظر گرفتن مسائلی است كه بدون ترتیب و انجام شرائط محقق نمی ‏گردد.

نکاتی درباره ی برکت در مال

در کنار این انواع رزقی که عرض شد، دستورالعمل هایی داده شده است که همین نوع رزق را با برکت کنیم تا بهتر زندگی کنیم.
در ادامه به نکاتی از آن ها می پردازیم:

1- داشتن ایمان و تقوا

امام صادق ‌(علیه السلام) می‌فرماید: "هر كس سوره ذاریات  را روز یا شب بخواند، خداوند وضع زندگی او را اصلاح می ‌كند و روزی فراوانی برایش می ‌دهد..."( اعلام الدین‌، دیلمی‌، ص 377)

یکی از عوامل مهم برکت زا در زندگی، داشتن ایمان  و کسب تقوا  می باشد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ ؛ اگر مردم قریه ها ایمان آورده و پرهیزکاری پیشه کرده بودند، برکت های آسمان و زمین را به رویشان می گشودیم» (سوره اعراف، 96)
از مهمترین عوامل برکت در رزق و روزی، داشتن ایمان و تقوا (عمل به واجبات و ترک محرمات) است. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «خدای عز و جل به یکی از پیامبران خود وحی فرمود که: هر گاه اطاعت شوم خشنود گردم و چون خشنود گردم برکت دهم و برکت من بی پایان است.» (میزان الحکمة، ج1، ح1700)

2- ازدواج کنید

ازدواج  دارای فوائد فراوانی است که در معارف نورانی  اسلام به آنها اشاره شده است: بقاء نسل، آرامش و تعادل روحی، تأمین نیازهای طبیعی و غریزی انسان و ازدیاد رزق.
بر خلاف بیشتر تصورات ابتدایی از ازدواج، که عده ای آن را موجب زیاد شدن نان خور و تقسیم سرمایه می دانند. دین اسلام ازدواج را موجب برکت و ازدیاد رزق و روزی  می داند. خداوند می فرماید: «اشخاص مجرد و بردگان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید که اگر فقیر باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می کند.» (نور، 32) 
رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) می فرماید: «ازدواج کنید زیرا رزق شما بیشتر می شود.» (وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۹) تقریباً همه کسانی که ازدواج کرده اند علی رغم اذعان به بعضی از مشکلات، اعتراف دارند که وضعیت مادی و معیشتی آنان، از قبل ازدواج بهتر شده است. گرچه معمولاً دراین گونه از مسائل اجتماعی استثناءاتی نیز وجود داشته است.

3 سوره برای افزایش رزق و روزی

در کنار معنویات و سوره هایی که تأکید شده، یادمان نرود که باید اسباب دیگر چون تلاش و ... هم باشند. برخی از سوره‌هایی كه در روایات اسلامی برای زیاد شدن رزق و روزی توصیه شده عبارتند از:
1. سوره واقعه.: امام صادق ‌(علیه السلام) می‌فرماید: "كسی كه هر شب سوره واقعه  را بخواند... در دنیا سختی‌، فقر، نیازمندی و آفتی از آفت دنیا را نمی ‌بیند و از دوستان حضرت علی ‌(علیه السلام) می‌شود..."( وسائل الشیعه‌، شیخ حر عاملی‌، ج 6، ص 112)
2. سوره مزمل:‌ رسول اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) می‌ فرماید: "هر كس سوره مزمل  را بخواند در دنیا و آخرت سختی از او برداشته می شود".( مستدرك الوسائل‌، محدث نوری‌، ج 4، ص 354)
3. سوره ذاریات‌: امام صادق ‌(علیه السلام) می‌فرماید: "هر كس سوره ذاریات  را روز یا شب بخواند، خداوند وضع زندگی او را اصلاح می ‌كند و روزی فراوانی برایش می ‌دهد..."( اعلام الدین‌، دیلمی‌، ص 377)

منابع:
پرسمان
بیست گفتار، شهید مطهری
اسلام پدیا

آیاتی که به ازدواج ترغیب و تشویق می کند، آیاتی که حقوق زن و شوهر را تبیین می کند، آیاتی که مربوط به فرزندان است.
ازدواج

قرآن و به تعبیری اسلام، برنامه منسجمی برای این جهت از زندگی بشر دارد. (همان گونه که در سایر مسائل نگاه جامع وجود دارد) مساله ای  که از یک سو، توالد و تناسل بشر در آن قرار دارد و از سویی نیاز غریزی انسان را تامین می کند و از سویی نیز اولین و مهمترین کانون اجتماع را تشکیل می دهد و اولین حلقه تربیتی نیز هست.

بیان کامل تمام ابعاد این مساله، بسیار فراتر از این مجال است و آیات آن نیز بسیار است. آیاتی که به ازدواج ترغیب و تشویق می کند، آیاتی که حقوق زن و شوهر را تبیین می کند، آیاتی که مربوط به فرزندان است. آیاتی که تخطی کنندگان از مسیر صحیح ازدواج را توبیخ کرده و مجازات آن ها را تبیین می کند، ایاتی که با بیان لزوم عفت و حجاب، عطش های بی جا را ریشه کن می کند. آیاتی که آفت های کانون خانواده را مورد بررسی قرار می دهد و راهکارهایی برای حل معضل تبیین می کند و ... حتی آن جا که قرآن از نفس اماره می گوید، به این مساله گره می خورد، چون تمام ابعاد بشر به یکدیگر مرتبط است و تغییر در هر گوشه ای، ما را با معادله ای جدید مواجه می کند.

بنابراین ضمن توجه دادن به این سیستم منسجم و یک پارچه باید گفت که ازدواج در قرآن بسیار مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است:

1. «وَ أَنْكِحُوا الْأَیامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ؛[نور/۳۲] مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهید و همچنین غلامان و كنیزان صالح را، اگر فقیر و تنگدست باشند. خداوند از فضل خود آنان را بى ‏نیاز مى ‏سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است».

2. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِى ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛[روم/۲۱] و از نشانه‏ هاى او این است كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید و در میانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه ‏هایى است براى گروهى كه تفكر مى ‏كنند».

3. «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِى الْیَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلَّا تَعُولُوا؛[نساء/۳] و اگر مى ‏ترسید كه [به هنگام ازدواج با دختران یتیم‏] عدالت را رعایت نكنید [از ازدواج با آنان چشم پوشى كنید و] با زنان پاك [دیگر] ازدواج كنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى ‏ترسید عدالت را [در باره همسران متعدد] رعایت نكنید، تنها یك همسر بگیرید و یا از زنانى كه مالك آنهایید، استفاده كنید. این كار از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى ‏كند».

همچنین علاوه بر آیات، روایات بسیارى نیز در این زمینه وجود دارد چنان كه از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نقل شده است: «هر كس ازدواج كند، به درستى كه از نصف دینش پاسدارى كرده است».[۱]

یا اینکه ایشان فرموده اند: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عز و جل من التزویج؛[۲] هیچ بنایى در اسلام محبوب‏تر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است. »

بنابراین کوچکترین تردیدی در جایگاه عالی ازدواج در نگاه اسلام از منظر اخلاقی و اجتماعی نیست. هر چند ممکن است در بعضی از آئین ها، این پیوند را مقدس نداند و پرهیز از آن را نیکو بشمارند! مانند راهبان مسیحی که از نظر ما راهی صحیحی نمی روند.

[۱]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵.

[۲]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳.

خداوند هر آنچه را كه موجب لذت انسان مي شود، منع نكرده و انسان را از آن بازنداشته است.
ازدواج

چرا ازدواج در اسلام به رغم شهوي بودن مقدس مي‌باشد؟

 اولاً: بايد بدانيم كه خداوند در دنيا نعمت هايي براي انسان ها قرار داده و آنها را براي انسان ها پاكيزه و حلال قرار داده تا استفاده نمايند. خداوند هر آنچه را كه موجب لذت انسان مي شود، منع نكرده و انسان را از آن بازنداشته است. همان گونه كه در قرآن فرموده است : "قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده والطيبات من الرزق... ق. " (۱)بگو (اي پيامبر) چه كسي زيبايي ها و (لذت هاي دنيا) را كه خداوند براي بندگان خود قرار داده و روزي پاك و طيب را حرام كرده است. بگو آن براي كساني است كه مومن هستند.

 پس اولاً نبايد نسبت به هر چيزي كه موجب لذت انسان مي شود، ديدگاه منفي داشت، همان گونه كه خوردن موجب لذت انسان مي شود (شهوت شكم)، اما براي حفظ و سلامتي انسان حتي گاهي واجب و لازم مي شود.

ثانياً: اگر اسلام به ازدواج اهميت قائل شده است به خاطر جنبه شهوي آن نيست، بلكه به دليل نتايج ارزش مندي است كه در پرتو آن به دست مي آيد.

ازدواج تنها براي ارضاي غريزه جنسي نيست بلكه علاوه بر آن، ‌جنبه معنوي و سلامت روحي و رواني نيز دارد. ازدواج براي توليد انسان هاي پاك و بقاي نوع، اتخاذ انيس و مونس و شريك و مشاور در زندگي است. ازدواج براي تكميل معنويت و ياري براي رسيدن به اهداف عالي است. ازدواج براي تحكيم پيوند ها و پيمان هاي اجتماعي است كه اين جهت ها بايد مورد توجه قرار گيرد، ‌ هر چند ارضاي غريزه جنسي نيز اگر به انگيزه الهي انجام گيرد، ثواب اخروي دارد و باعث مي شود كه مرد و زن به گناه نيفتند و يا بر اثر فشار غريزه جنسي گرفتار عقده و ناراحتي روحي نشوند.

از نظر اسلام اهداف اساسي ازدواج عبارتند از:

۱ - رسيدن به آرامش:

در نظام الهي و فرهنگ قرآني، هدف اصلي از ازدواج رسيدن به آرامش روان و آسايش خاطر، پيمودن طريق رشد، دستيابي به كمال انساني و نزديكي به ذات حق است.

ترديدي نيست كه از تنهايي به درآمدن، همسر و همراه شدن، خانواده مستقل تشكيل دادن، ارضاي كشش‌هاي نفساني و غرايز طبيعي و فرزند آوري از نتايج قهري ازدواج، نيز از مهم‌ترين عوامل مؤثر در آرامش روان، آسايش فكر و جان و احساس رضامندي دروني است. (۲)

قرآن كريم در معرفي فلسفه ازدواج مي‌فرمايد: "و يكي (ديگر) از نشانه هاي خدا اين است كه از جنس خودتان همسراني براي شما آفريد تا در كنار آن‌ها آرامش پيدا كنيد"(۳) خداوند در اين آيه و آيه ۱۸۹ اعراف، ضمن آن كه حقيقت زن و مرد را يك گوهر دانسته و هيچ امتيازي از لحاظ مبدأ آفرينش بين آن‌ها قايل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفي كرده است.

۲ - بقاي نسل:

يكي از اهداف جانبي ازدواج، فرزند آوري و بقاي نسل است.

امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادت هاي انسان مي داند(۴). امام صادق(ع) يكي از معيارهاي مهم در انتخاب همسر را توان زاييدن فرزند معرفي مي‌كند (۵).

۳ - پاسخ به غريزه خدا دادي:

ازدواج پاسخي است خداپسندانه به خواسته غريزي انسان؛ زيرا خداوند در وجود انسان غريزه جنسي را قرار داده است.

۴ - حفظ عفت:

از هدف مهم ازدواج، حفظ پاكدامني زنان و مردان و جلوگيري از لغزش‌هاي گوناگون است، زيرا ازدواج تنها راه ارضاي طبيعي تمايل جنسي است، از اين رو پيامبر(ص) فرمود: "هر كس ازدواج كند، نيمي از دينش را حفظ كرده، پس بايد در نيم ديگر از خدا بترسد"(۶)

از ديدگاه اسلام ترك ازدواج و مجرد زيستن نه تنها فضيلتي محسوب نمي شود بلكه به عنوان يك نقيصه و منشأ از دست دادن بركات و آثار فراوان معنوي نيزشناخته شده است.

امام صادق(ع) مي فرمايد: " مردي نزد پدرم آمد. پدرم از او پرسيد: آيا زن داري؟ عرض كرد: ندارم. فرمود: دوست ندارم دنيا و آن چه در دنيا است مال من باشد، ولي شبي را بدون همسر به روز آورم. دو ركعت نماز مرد زن دار بهتر از نماز شب و روز مرد عزب است. آنگاه پدرم هفت دينار به او داد و فرمود:‌با اين پول ازدواج كن ".(۷)

در روايتي ديگر آمده است: زني خدمت حضرت باقر(ع) رسيد و عرض كرد كه ميل و رغبتم را براي ازدواج از دست داده ام! حضرت فرمود: چرا؟ عرض كرد: مي خواهم از اين جهت كسب فضيلت كنم. حضرت فرمود:‌از اين قصد برگرد. اگر در ازدواج نكردن فضيلت بود، ‌حضرت فاطمه (ع) از تو سزاوار تر بود. (۸) اسلام به شدت از مجرد زيستن نكوهش مي كند. رسول اكرم(ص) مي فرمايد: "خوبان امّت من همسرداران و بدان آن عزب ها و بي همسرانند".(۹)

حضرت وقتي شنيد يكي از يارانش زن و زندگي را رها كرده، خشمگين شد و فرمود: "خداوند مرا براي رهبانيّت نفرستاده بلكه مرا با ديني معتدل و آسان برانگيخته است. من روزه مي گيرم، نماز مي خوانم و با زنان آميزش دارم. هر كس دين فطري مرا دوست دارد، بايد به سنت و روش من عمل كند وازدواج از سنت هاي من است".(۱۰)

پي‌نوشت‌ها:

۱.اعراف (۷) آيه ۳۲

۲ . غلامعلي افروز، همسران برتر تا ص ۲۴.

۳ . روم (۳۰) آيه ۲۱.

۴ . وسائل الشيعه، ج ۱۵ . ص ۹۶.

۵ . همان، ج ۱۴، ص ۳۳.

۶ . سفينه البحار، ج ۱، ص ۵۶۱.

 ۷. بحارالانوار، ‌ج ۱۰۰، ص ۲۱۷.

 ۸. سفينه البحار، ج ۱، ص ۵۶۱.

 ۹. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۱.

 ۱۰. وسائل الشيعه، ‌ج ۱۴، ‌ص ۷۴.

چون موقع ازدواج نزديك مي شود، بايد معيار انتخاب همسر را بدانيم تا آگاهانه و صحيح باشد.
ازدواج

چون موقع ازدواج نزديك مي شود، بايد معيار انتخاب همسر را بدانيم تا آگاهانه و صحيح باشد. خلاصه اين بحث به اين منتهي خواهد شد كه بايد به گونه اي همسر انتخاب كرد كه با يكديگر (همشأن) و (متناسب) و به اصطلاح (كُفْو) باشند و به زبان ساده تر (با يكديگر جور درآيند). اگر اين شرط تأمين شود و اين هماهنگي و تناسب تحقيق يابد، امور و مشكلات قابل حل است.

به جرأت مي توان گفت بيشترين مشكلاتي كه در زندگي خانوادگي به وجود مي آيد، به خاطر اين است كه دخترو پسر به خطا رفته و همسر متناسب خود را انتخاب نكرده اند. چه بسيار همسراني كه به خاطر (هم سنخ نبودن) و (عدم تناسب) به تباهي و بدبختي كشيده شده اند. بسياري ازمشكلات و اختلافاتي كه در زندگي مشترك به وجود مي آيد، ريشه در انتخاب غلط همسر دارد.

جواني چه پسر و چه دختر بايد فكر كند و نگويد: "فعلاً ازدواج مي كنيم. اگر در آينده نتوانستيم باهم زندگي كنيم، با طلاق از هم جدا مي شويم"، بلكه فكر كند: "من مي خواهم همسري برگزينم كه يك عمر در كنار اوسعادتمندانه زندگي كنم".

نكته بسيار مهم در ازدواج، (دقّت) در انتخاب و (سهولت) در ازداج بايد باشد. حال به معيارها و ملاك ها وخصوصياتي كه در انتخاب همسر بايد مورد دقّت قرار گيرد و روي آنها بايد حساس بود، توجه مي كنيم:

۱- تديّن و دينداري به معناي واقعي : اين مسئله يكي از اركان مهم در انتخاب همسر است.

پاي بندي كامل به اسلام و آن را با جان و دل پذيرفتن و به آن عمل كردن، از جمله شرايط مهم دو جوان است كه مي خواهند ازدواج كنند. اگر يكي ديندار و ديگري بي دين يا بي توجه به مسائل ديني باشد، زندگي آن دو مقرون باخوشبختي نخواهد بود. انسان ديندار هرگز نمي تواند با همسر بي دين كنار بيايد، چون نقص بي ديني و لا ابالي گري هرگز قابل عفو و اغماض نيست.

در دستورهاي اسلامي به اين مسئله بسيار توجه شده است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: "عليك بذات الدين؛ (۱) بر تو باد كه همسر ديندار بگيري".

باز در مورد ديگري فرمود: "هر كس با زني به خاطر ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش رها مي كند وكسي كه به خاطر زيباييش با او ازدواج كند، در او امور ناخوشايند خواهد ديد و كسي كه به خاطر دين و ايمانش با اوازدواج كند، خداوند همه آن امتيازات را برايش فراهم خواهد كرد".(۲)

۲- اخلاق نيكو نيز از ويژگي هايي است كه بايد در انتخاب همسر به آن توجه خاص كرد. البته منظور از اخلاق نيكو تنها خنده رويي و خوش خلقي نيست، بلكه صفات و اخلاق پسنديده در نظر عقل و شرع مي باشد.

پيامبر(ص) در اين مورد فرمود: "اذا جاءكم من ترضَوْن خُلْقَه و دينه فزّوجوه و ان لا تفعلوا تكن فتنةٌ في الارض و فسادٌ كبير؛ (۳) با كسي كه اخلاق و دينش مورد پسند باشد، ازدواج كنيد و اگر چنين نكنيد، فتنه و فساد بزرگي در زمين به وجود خواهد آمد".

حسين بن بشار طي نامه اي به امام رضا(ع) نوشت: خواستگاري براي دخترم آمده كه بد اخلاق است.

آيا دخترم را به او بدهم؟ امام (ع) در جوابش نوشت: اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده. (۴)

نمونه هاي اخلاق خوب، خوش زباني و خوش خُلقي و حق پذيري و لجاجت نكردن و تواضع و راستگويي و وقار و سنگيني و بردباري و صبر و حُسن ظنّ و با محبت و با عاطفه بودن و مؤدّب بودن و وفاداري و قناعت و از اين قبيل صفات است.

۳- شرافت خانوادگي: در ازدواج نه تنها مي خواهند دو نفر (پسر و دختر) با هم زندگي مي كنند، بلكه در حقيقت دو خانواده با هم ارتباط پيدامي كنند. اين نكته بسيار مهمي است كه در روايات بدان تصريح شده است.

پيامبر(ص) فرمود: "تزوّجوا في الحجر الصالح فانّ العرق دسّاس؛ (۵) در دامن و خانواده شايسته، ازدواج كنيد، زيرا نطفه (ژن ها) تأثير مي گذارند".

۴- عقل از شرايط اساسي طرفين در ازدواج است. عقل همانند نورافكني است كه جاده زندگي را روشن مي كند و شيب و فرازها را مشخص مي كند تا انسان در برابر آنها تصميم مناسبي بگيرد.

زن و شوهر، براي اداره صحيح و تربيت فرزنداني شايسته بايد به نيروي عقل و فهم مجهّز باشند. در اين جا عقل به معناي زيركي و توانايي اداره خانواده است. زوجي را كه انتخاب مي كنيد، بايد فرد باهوش و زيرك و عاقل وخوش فهم باشد.

۵- سلامتي جسمي و روحي. بعضي از بيماري هاي جسمي و رواني غير قابل درمان كه تحمل آن براي همسرسخت است.

توجه نكردن به اين مسئله ممكن است لطمه هاي سنگيني به زندگي بزند.

۶- زيبايي يكي از امتيازاتي است كه در شيريني ازدواج و سعادت زندگي زناشويي تأثير بسزايي دارد. زيبايي يك معيار و اندازه معيّن و استاندارد ندارد كه بشود افراد را با آن سنجيد، بلكه به سليقه افراد بستگي دارد؛ حتي ممكن است فردي در نظر كسي زيبا باشد و در نظر ديگري زشت. اگر انساني قيافه ظاهري و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ايراد بگيرد و زندگي را براو تلخ نمايد. زيبايي همسر در حفظ و تقويت عفّت و ايمان همسرش تأثير دارد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: هنگامي كه مي خواهيد ازدواج كنيد، همان گونه كه در زيبايي صورت تحقيق مي كنيد، اززيبايي موي او نيز تحقيق كنيد. همين طور آراستگي و زيبايي مرد بر عفّت زن مي افزايد.

۷- همتايي و سنخيّت و تناسب در زوجين كه به آن (كفو) مي گويند و پيشتر به آن پرداختيم. تناسب بين زوجين در تمامي جوانب هر چه بيشتر باشد، زندگي بين آن دو زيباتر و سالم تر خواهد بود.

تناسب در علم و سواد و شرافت خانوادگي و دين و ايمان اخلاق و فرهنگ اجتماعي، هر چه اختلاف وناهماهنگي كمتر باشد و تناسب و كفائت بيشتر باشد، موفقيت در زندگي بيشتر است.

تذكر: وجود همه شرايط در يك فرد شايد بسيار نادر و كم باشد. گرچه در انتخاب همسر مراعات جوانب مذكورخوب و لازم است، اما شايد دقت و وسوسه زياد در اين مسائل گاهي به صلاح نباشد. بنابراين با تحقيق و دقت درموارد مذكور اگر خواستگاري به سراغ شما آمد، هر چه زودتر ازدواج كنيد كه دير شدن در اين امر و دقت و وسوسه زياد، عواقب ناخوشايندي دارد.

پي‌نوشت‌ها:

۱.وسائل الشيعه، ج ۱۴ ص ۳۰.

۲.همان، ص ۵۱.

۳.همان، ص ۵۱.

۴.بحارالانوار، ج ۱۰۰ ص ۲۳۵.

۵.علي اكبر مظاهري، جوانان، و انتخاب همسر، ص ۱۱۵ به نقل از مكارم الاخلاق.

از دیدگاه برخی، خفقان شدید هارون­الرشید باعث شد که دختران امام موسی بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج کنند.
حضرت معصومه

 پیرامون زندگی مبارک دختر امام موسی کاظم(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س) دو سوال می توان مطرح کرد اول آن که چه کسی لقب معصومه، یعنی دارای عصمت را به ایشان داد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که بر اساس روایتی ، لقب معصومه از سوى امام رضا علیه السلام به ‏این بانوى عظیم الشان اعطا گردید. امام رضا فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن ‏زارنى‏»؛ هر کس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.(فاطمة المعصومة (س) محمد علی معلم ،ص 65 بی تا ، بی جا ، به نقل از ریاحین الشریعه ،ج 5 ،ص 35.)  این تعبیر را امام پس از وفات آن بانو به کار برده اند ودلالت بر این نکته دارد که آن بانو دارای مقام عصمت می باشند.

و سوال دیگر این که آیا حضرت معصومه (ص)ازدواج کرده بودند؟ پاسخ این سوال نیز منفی است. در مورد علت عدم ازدواج حضرت معصومه نظریات مختلفی گفته شده است: 

1. در تاریخ یعقوبی آمده است که حضرت موسی بن جعفر (ع) وصیت کرده بود که دخترانش شوهر نکنند . برای همین هیچ یک از دختران حضرت شوهر نکردند، جز یکی از دخترانش به نام «ام سلمه» که در مصر به همسری قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد. این ازدواج بدین جهت بود که قاسم می‌خواست با او محرم شود و او را به حج ببرد. (3)

این نظریه را نمی‌توان پذیرفت به چند دلیل:

اوّل:

این وصیت بر خلاف سنّت و روش پیامبر (ص) است که تأکید بر ازدواج داشتند. ازدواج در اسلام، امری مستحب و در بعضی مواقع، واجب است . این موضوع نمی‌توانست از دید امام موسی کاظم (ع) نادیده گرفته شود، مگر این که موضوع خطیری در میان باشد که در تاریخ ذکری از آن نشده است.

دوم: این موضوع با نقل دیگری از امام(ع) سازگار نیست، در اصول کافی آمده است که حضرت امام موسی بن جعفر (ع) تولیت ازدواج دخترانش را به پسرش حضرت امام رضا (ع) واگذار کرد و فرمود : «اگر علی خواست آنان را شوهر می‌دهد . اگر نخواست، شوهر نمی‌دهد. جز پسرم علی هیچ کس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد . نه برادران دیگرشان، نه عموهایشان و نه سلطان وقت. هیچ کدام حق ندارند در امر ازدواج دخترانم دخالت کنند» . (4) بر اساس این روایت، نمی‌توان گفت که امام موسی بن جعفر (ع) وصیت به عدم ازدواج کرده، بلکه وصیت کرده که امر ازدواج دخترانش به امام رضا (ع) مربوط است . دیگران حق دخالت ندارند. شاید از این نقل برداشت شده که امام به عدم ازدواج دختران خود وصیت کرده است.

2. از دیدگاه برخی، خفقان شدید هارون­الرشید باعث شد که دختران امام موسی بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج کنند. در عصر هارون خفقان و استبداد و ستم به جایی رسیده بود که کسی جرأت نداشت به خانه امام موسی بن جعفر رفت و آمد کند . اگر کسی نتواند به خانه امام رفت و آمد داشته باشد، به طور یقین نمی‌تواند خیال دامادی حضرت را در سر بپروراند. (5)

3. به نظر برخی، علت عدم ازدواج، نبودن همتا و هم کفو است. اگر آنان همتا می‌یافتند، ازدواج می‌کردند.

با توجه به اوضاع آن عصر می‌توان گفت که همه این عوامل دست به دست همه دادند و این ستم‌ها را در حق خاندان امام موسی بن جعفر روا داشتند.

پی‌نوشت‌ها:

1. وسیلة المعصومیه، میرزا ابوطالب بیوک، ص 65، به نقل از نزهة الابرار، چاپ سنگی، تهران، کاتب احمد زنجانی، ربیع المولود 1371ق، مستدرک سفینة البحار ،ج 8 ، ص 257 .

2 . مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی ، ج 8 ، ص 261 سال چاپ : 1419 ، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

3. تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421 ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش .

4. اصول کافی ، شیخ کلینى‏ ، ج1 ، ص 316، حدیث 15 ، ناشر: اسلامیه‏ .

5. زندگانی کریمه اهل بیت ، علی اکبر مهدی پور، ص 150 ، ناشر:حاذق .

بايد به گونه ای همسر انتخاب كرد كه با يكديگر همشأن و متناسب و به اصطلاح كُفْو باشند و به زبان ساده تر با يكديگر جور درآيند اگر اين شرط تأمين شود و اين هماهنگی و
ازدواج

جواني كه نمي‌تواند ازدواج كند، چگونه خود را از خطرات دور سازد؟ آيا دير ازدواج كردن گناه نيست؟

مطمئناً غريزه جنسي از نيرومندترين غرايز در وجود انسان است كه خداوند آن را در وجود وي قرار داده و اهداف و مصالح خاصي نيز بر آن مترتب است. به خاطر وجود همين غريزه نيرومند است كه انسان گرايش به جنس مخالف مي يابد و با همه مشكلاتي كه وجود دارد يا تصور مي شود، به ازدواج روي مي آورند و حاضرند بسياري از سختي ها و مشكلات را به خاطر آن تحمّل كنند يا برخود هموار نمايند و از بسياري از خواسته هاي خود يا خودخواهي ها بكاهند. در توضيح المسائل آمده: اگر كسي به جهت زن نداشتن به گناه مي افتد، بر او واجب است ازدواج كند.

در بسياري مواقع عدم امكان ازدواج، مشكل بودن آن از طرف خودمان است، يعني دختران يا پسراني كه مي خواهند ازدواج كنند، سخت گيري هاي بي موردي دارند كه با توجه به اهميت اين مسئله بايد تعديل شده و آرزوها و خواسته ها را كمتر نمايند. بعضي از مشكلات مربوط به فرهنگ جامعه است يا از طرف پدر و مادر و خواسته هاي غير منطقي كه دارند، تحميل مي شود و يا به نوعي در ذهن اشخاص القا مي شود كه رفع اين مسائل نيز نياز به تلاش جوانان دارد تا زمينه هاي مناسب و مساعد را آماده سازند.

در هر حال جوانان هستند كه بايد براي خود چاره اي بينديشند كه آيا خويش را تسليم گناه با همه عواقب و دور شدن از رحمت الهي كنند، يا اين كه زمينه و شرايط ازدواج را فراهم آورندو يا اگر در مدتي كه اين زمينه فراهم نيست، عفت و پاكدامني را پيشه سازند، در عين حال كه به فكر ايجاد زمينه و آمادگي هستند. پيامبر اسلام فرمود: "از گروه جوانان، هر يك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زيرا بهترين وسيله است كه چشم را از نگاه هاي آلوده و عورت را از بي عفتي محافظت مي كند".(۱)

در عين حال قرآن مجيد راه مقابله با طغيان غريزه جنسي را در صورت فراهم نبودن زمينه ازدواج، عفت پيشگي و يا خويشتن داري در امور جنسي مي داند و مي فرمايد: "آن ها كه وسيله ازدواج ندارند، بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آنان را به فضلش بي نياز كند".(۲) البته اين امر، نياز به مقاومت دارد كه در روايات به عنوان جهاد اكبر مطرح شده است.

تسهيل كنترل غريزه جنسي در گرو اموري است:

۱ـ طرد افكار شيطاني: مشكل ترين مرحله رويارويي با انحراف جنسي، سالم سازي انديشه و پرهيز از افكار شهوي است. امام علي(ع) مي فرمايد: "كسي كه در اطراف گناه بسيار بينديشد، سرانجام به آن كشيده خواهد شد".(۳)

۲ـ پر كردن اوقات فراغت با مطالعه، تفريح، مسافرت و غيره.

۳ـ كنترل چشم: نگاه راهبر دل و دام شيطان و بذر شهوت است. براي مهار غريزه جنسي بايد از ديدن آن چه كه ميل جنسي را تحريك مي كند خودداري كرد. امام علي(ع) مي فرمايد: "بهترين عامل رو گرداني از شهوات، فروبستن چشم ها است".(۴)

۴ـ عدم آميختگي زن و مرد: همنشيني زن و مرد و همسخن شدن و خلوت كردن با يكديگر زمينه لغزش را فراهم مي كند.

۵ـ كم خوري: يكي ديگر از راه هاي كنترل غريزه جنسي، دوري از پرخوري است. از اين رو در روايات اسلامي از روزه داري به عنوان عامل تعديل غريزة جنسي ياد شده است.

پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: "اي جوانان، هر يك از شما قدرت ازدواج دارد، ازدواج كند و اگر قدرت ندارد روزه بگيرد، زيرا روزه گرفتن براي كنترل شهوت مفيد است".(۵)

۶ـ يكي از راه هاي آرام كردن طوفان غريزه جنسي در انسان، ورزش و فعاليت بدني است، زيرا ورزش مقدار فراواني از انرژي هاي بدني و فكري انسان را به خود اختصاص مي دهد و از مسايل ديگر كم مي كند.

۷ـ آخرت گرايي: توجه به پاداش اخروي دربارة كساني كه دامن خود را از گناه پاك داشته اند. امام علي(ع) مي فرمايد: "كسي كه به بهشت علاقه دارد، خواهش هاي نفس و شهوات را فراموش كند".(۶)

۸ـ ياد مرگ: رسول خدا(ص) اصحاب خود را درباره مرگ بسيار سفارش مي كرد و مي فرمود: "زياد مرگ را ياد كنيد، زيرا ياد مرگ شكننده لذات نفساني و مانع ميان تو و شهوات است".(۷)

علاوه برآنچه گفته شد بايد اين امور را رعايت كند:

۱- خود را از محيطها و موقعيتهاي تحريك آميز دور نگه دارد و از خلوت گزيني اجتناب ورزد؛

۲- از پوشيدن لباسهاي تنگ و چسبنده خودداري ورزيده و از تماس و لمس نمودن اعضاي بدن خود ياديگران شديداً دوري گزيند؛

۳- از نگاه به نامحرم و چشم چراني خودداري ورزد؛

۴- تخيلات و تفكرات خود را كنترل كند و بداند هر آن چه به ذهن و انديشه اش مي گذرد، خداوند به آن آگاه است و در اين زمينه مسئوليت دارد و بايد تنها به عقل و قوانين شرعي كه تأييد مي كنند بينديشد تا رستگار شودزيرا تخيّلات و تصوّر درباره مسايل جنسي و شهوت آلود منجر به تحريك هاي مداوم گرديده و نيروي حيات رااز بين برده و انسان را از مسائل حقيقي و واقعي زندگي باز مي دارد؛

۵- با توجه به اينكه دوران جواني، دوران پر شور و حساس عمر به حساب مي آيد، شايسته است كه جوان با برنامه ريزي دقيق براي اوقات شبانه روزي به ياري كار و تلاش مداوم در زمينه هاي تحصيلي و علمي و مطالعاتي و كارهاي ذوقي و تفريحي حداقل زمان لازم را به خوابيدن اختصاص دهد و زماني به بستر رود كه خواب بر او مستولي شده و زود به خواب رود؛

۶ -با اشتغال به مطالعه كتب سودمند و مراجعه به كتابخانه ها در اوقات فراغت، زمينه موفقيت تحصيلي آينده خود را فراهم سازد؛

۷- در تيم ها و گروه هاي ورزشي شركت فعال داشته باشد و نيز در فعاليت هاي تربيتي، فرهنگي و مذهبي شركت كنيد؛ زيرا اين اشتغالات در افزايش ايمان و توفيق در ترك معاصي به وي كمك مي كند.

فعاليتهاي سالم و جهت دار سودمند، مقدار فراواني از انرژي هاي جوان را به خود اختصاص مي دهد و از تحريكهاي جنسي و شهوت انگيز جلوگيري مي نمايد، چرا كه مبتلايان به اين عادت زشت، بيشتر ميل به گوشه گيري دارند. شركت در فعاليت هاي تربيتي و اجتماعي و گروه هاي قرآن در مساجد و كتاب خانه ها وتماس با افراد مؤمن و پاك در تقويت روحيه و ايمان اين گونه جوانان بسيار مؤثر است؛

۸- رفت و آمد با دوستان خوب و مؤمن، نماز اول وقت، نماز با جماعت، پرهيز از دوستان و رفقاي بي بند وبار و منحرف؛

۹ -قبل از خوابيدن وضو بگيرد و سوره هاي قل اعوذ و آية الكرسي را بخواند؛

۱۰- اگر مي تواند هفته اي يك يا دو روز را روزه بگيرد؛

۱۱- در برنامه غذايي خود دقت كند و از مداومت در مصرف بعضي از خوردني هاي محرك و مقوّي وشهوت برانگيز خودداري كند؛

۱۲- تمايل ها و افكار خود را از توجه به خويشتن به سوي ازدواج و زندگي آينده معطوف سازد و بداند كه دير يا زود ازدواج مي كند و بايد آمادگي كامل داشته باشد؛

۱۳- همواره با ذكر و ياد خدا اُنس و الفت داشته باشد. خداوند در آيه ۲۸سوره رعد مي فرمايد: آگاه باشيدكه تنها با ياد خدا قلب ها آرامش مي يابد و هر كس از ياد خدا فاصله بگيرد زندگاني بر او سخت و دشوار خواهدشد. (۸)

پي‌نوشت‌ها:

۱. مكارم الاخلاق، ص ۱۰۰.

۲. نور (۲۴) آيه ۳۳.

۳. غررالحكم، ج ۵، ص ۳۲۱.

۴. همان، ج ۶، ص ۱۶۴.

۵. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.

سلام. 23 سال دارم. در حال حاضر خارج از ایران سکونت دارم. مدتی است با دختر مسیحی آشنا شده ام و به هم علاقه مند شده ایم. آیا ازدواج با یک دختر مسیحی اشکال دارد؟ با توجه به اینکه این دختر به دین خود خیلی اهمیت می دهد و بی بندوبار نیست.

پاسخ:
ازدواج دائم با زن مسيحي بنا به احتياط واجب اشكال دارد، ولي ازدواج موقت با زن مسيحي اشكال ندارد.

پي نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل، م2397.(مطابق با نظر آيت الله خامنه اي)
موفق باشید.

سلام حضرت علی (علیه السلام) چند روز پس از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ازدواج کردند؟

پاسخ:
ازدواج يك امر مقدس و از سنّت‎هاي الهي است و هر انساني نيازمند به همسر مي‎باشد و در دين اسلام نسبت به اين امر تأكيد زيادي شده است، و آثار و بركاتي كه در اين امر هست بر كسي پوشيده نيست. علي(ع) هم مطابق اين سنت الهي با حضرت فاطمه (س) ازدواج كردند و آثار و بركات اين ازدواج تا قيامت باقي و پابرجا خواهد بود. آن حضرت تا هنگامي كه فاطمه(س) در قيد حيات بود همسر ديگري اختيار نكرد، همان ‎گونه كه پيامبر(ص) تا زماني كه خديجه زنده بود همسر ديگري نگرفت. امّا علي(ع) پس از شهادت فاطمه(س) مجبور شد كه ازدواج كند و همسري اختيار نمايد تا به وضع ايتام و فرزندان آن حضرت كه مادر خود را از دست داده بودند رسيدگي كند. و از طرفي فاطمه(س) هم روز شهادتش ضمن وصايايي به علي(س) فرمود: مردان ناچارِ از داشتن همسر هستند (به همين جهت) شما «امامه» (نوه پيامبر(س) يعني دختر زينب كه دختر رسول خدا(ص) بود) را براي همسري اختيار كن، زيرا او همانند خودم نسبت به فرزندانم مهربان است.»(1) علي (ع) براي آن كه به وصيت فاطمه (س) عمل كرده باشد با امامه ازدواج كرد.»(2) اما زمان ازدواج را اكثر منابع تعيين نكرده‎اند و تنها در بحارالانوار چنين آمده است كه علي (ع) هفت روز پس از شهادت فاطمه(س) طبق وصيت فاطمه(س) با امامه بنت ابي العاص ازدواج كرد.»(3) بنابراين‎، اقدام علي(ع) در ازدواج با امامه مطابق با وصيت حضرت زهرا (س) بوده است. امّا اينكه اندك زماني پس از شهادت حضرت زهرا (س) اقدام به ازدواج كردند، شايد چنين امري كه در عرف امروز ناپسند به نظر مي‎آيد، در آن زمان اينگونه نبوده است. البتّه اين عمل به نشانه بي‎مهري علي(ع) نسبت به همسر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) نبوده است و بلكه احترام فوق‎العاده‎اي هم براي همسرشان قائل بودند و به همين دليل هم تا زماني كه فاطمه(س) زنده بود با هيچ زن ديگري ازدواج نكرد.

پي نوشت ها:
1. صدوق، علل الشرايع، مؤسسة دارالحقة الثقافه، اول، 1416 ق، ج 1، ص 222.
2. ابن اثير، اسدالغابه، بيروت، داراحياء التراث العربي، اول، 1417 ق، ج 7، ص 25، قرطبي، استيعاب، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1415 ق، ج 4، ص351.
3. مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج 42، ص 92.
موفق باشید.

صفحه‌ها