دانش تاريخ

چون آیه‌ی 26 سوره اسراء نازل شد، رسول خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند
فدک

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از آنکه از فتح خیبر بازگشتند خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند افکند، ‌آنها کسی را خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرستادند و با ایشان صلح کردند در برابر اینکه نیمی‌از فدک را به آن حضرت واگذار کنند، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هم خواسته‌ی آنها را پذیرفتند و این صلح را امضاء نمودند. به این ترتیب فدک ملک شخصی رسول خدا شد(1)، زیرا طبق صریح آیه‌ی قرآن چیزی را که بدون جنگ به دست مسلمین بیفتند منحصرا حق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است.
در سوره‌ی حشر می‌فرماید: «وَما أَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیل وَلا رِکاب وَلکنَّ اللّهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یشاءُ وَاللّهُ عَلى کلِّ شَیء قَدیرٌ» «وآنچه را خدا از آنان به رسولش بازگردانده چیزى است که شما براى به دست آوردن آن نه اسبى تاختید و نه شترى، ولى خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط مى‏سازد و خدا بر هر چیز توانا است» (حشر/6)
از طرف دیگر به فرمان خداوند‌، رسول اکرم این ملک را به حضرت زهرا سلام الله علیها هدیه دادند. مفسر معروف جلال الدین سیوطی در تفسیر در المنثور در ذیل آیه‌ی 26 سوره اسراء «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ» «حق نزدیکان را به آنها بده» از ابو سعید خدری نقل می‌کند که: چون این آیه نازل شد رسول خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند.(2)
مورخان بسیاری مثل طبری و ابن اثیر نیز به این ماجرا اشاره کرده اند، حتی امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه نامه 45 این موضوع را بیان می‌کنند.

پی نوشت:
1- کتاب الأموال، ج 1، ص 14، باب صنوف الأموال التی یلیها الأئمة للرعیة وأصولها فی الکتاب والسنة؛ نیز رجوع کنید به تفسیر قُرْطُبى، الجامع لأحکام القرآن: 9، الجزء 18، ص 9 ـ 1
2- الدر المنثور سیوطی، ج 5، ص 273/ مسند أبی یعلى، ج 2، ص 334 و ج 2، ص 534

حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را ابتدا به عنوان هدیه و هبه ای که از رسول خدا دریافت نمودند مطالبه کردند
فدک

حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را ابتدا به عنوان هدیه و هبه ای که از رسول خدا دریافت نمودند مطالبه کردند و پس از ممانعت ابوبکر، فدک و زمین‌های خیبر را به عنوان ارث از غاصبان مطالبه کردند. زیرا رسول خدا علاوه بر فدک اموال دیگری هم داشتند، که آن اموال از طریق ارث به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رسید. بنابراین حضرت زهرا سلام الله علیها، ارث خود را از ابوبکر طلب کردند.(1)
اما ابوبکر گفت، من از پیامبر شنیدم که فرمود «ما پیامبران ارثی از خود نمی‌گذاریم و هر چه که بعد از ما بماند صدقه خواهد بود»
پس از این بود که حضرت زهرا سلام الله علیها خطبه فدکیه را ایراد کردند و در آن فرمودند «...شما اکنون گمان مى‌کنید که ما ارث نمی‌بریم، آیا به دنبال حکم جاهلیت هستید؟ و براى اهل یقین، چه حکمى، نیکوتر از حکم خداوند است؟ اى مسلمانان! آیا بر ارثم مغلوب شدم، اى پسر ابوقحافه! آیا در کتاب خدا هست که تو از پدرت ارث ببری؛ ولى من از پدرم ارث نبرم، همانا سخن دروغ به خدا و رسولش نسبت داده‌ای»(2)
در احتجاجی دیگر (3) ایشان خطاب به ابوبکر فرمودند قرآن می‌گوید: سلیمان از داوود ارث برد «وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُدَ» ( سوره نمل آیه 16) زکریا از خداوند فرزندی طلب کرد که از او و آل یعقوب ارث ببرد. « فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیاً یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیاً» (سوره مریم آیه 5 و6.)

پی نوشت:
1- صحیح البخاری، ج 4، ص 1481، ح3810، کتَاب الْمَغَازِی، بَاب حدیث بَنِی النَّضِیرِ و ج 6، ص 2474، ح6346، کتَاب الْفَرَائِضِ، بَاب قَوْلِ النبی صلى الله علیه وسلم لَا نُورَثُ ما تَرَکنَا صَدَقَةٌ و نیز صحیح البخاری، ج 3، ص 1360، ح3508، کتاب فضائل الصحابة، بَاب مَنَاقِبِ قَرَابَةِ رسول اللَّهِ (ص) وَمَنْقَبَةِ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام
2- ابن اثیر جزرى در کتاب منال الطالب، باب أحادیث الصحابیات، دو خطبه از صدیقه شهیده سلام الله علیها، با موضوع دادخواهى از ابوبکر نقل کرده است.
3- این احتجاج در کتاب الطبقات الکبرى، ج2، ص315 ذکر شده است.

فدک مجموعه‌ای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بخشید
باغ فدک

در منابع تاریخی معتبر آمده فدک مجموعه‌ای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بخشید.(1)
بلاذری می‌نویسد که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نصف آن جا را به صلح خالصه خویش نمود. بنابر نقل بلاذری از عایشه وقتی که زنان پیامبر در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عایشه جواب داد: «... انما هذا المال لِآل محمد..»(2)
از این حدیث دو نتیجه مهم حاصل می‌شود؛ اول این که زنان پیامبر جزء آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیستند، دوم این که فدک را حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله به دخترش فاطمه سلام الله علیها داده بود، چنان که نقل کرده است که فاطمه سلام الله علیها به ابی‌بکر گفت رسول خدا فدک را به من هبه نمود، آن را به من بازگردان..(3)
بلاذری که یکی از علمای اهل سنّت است، چند روایت معتبر در این مورد نقل کرده است که ملک فدک مال رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از درآمد آن به خاندان خود می‌داد که فاطمه سلام الله علیها آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه سلام الله علیها بخشید و همچنین این مورخ نقل نموده است که عمر بن عبدالعزیز آن را به اولاد فاطمه سلام الله علیها برگرداند، چنان که عمر بن عبدالعزیز بعد از رسیدن به خلافت خطبه‌ای خواند و گفت فدک «فیء» رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که آن را به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ داد... مأمون نیز آن را طی نامه‌ای به فرزندان فاطمه سلام الله علیها برگرداند و گفت این ملک را رسول خدا به دخترش فاطمه بخشیده است و وارثین او و فرزندانش مالک حقیقی آن هستند(4) و قد کتب امیر المؤمنین (مأمون) الی المبارک الطبری مولی امیر المؤمنین (مامون) یا مره برد فدک علی ورثه فاطمه بنت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ..(5)
ابن ابی الحدید روایاتی آورده است که دلالت می‌کند پیامبر این ملک را بنابر آیه شریفة «... و آت ذی القربی حقه...» به فاطمه بخشید و هرگز آن حضرت فدک را به عنوان میراث مطالبه ننمود.(6)

پی نوشت:
1- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271.
2- ابی الحسن بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات الارومیه، 1404 ق، ص 44.
3- همان، ص 45.
4-همان، ص 46 ـ 47؛ و ابن اثیر الکامل، بیروت، دار صادر، 1399، ج 2، ص 225.
5- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، 1409، ج 4، ص 84.
6- همان

زینب کبری(س) در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد. در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: شب‌زنده‌داری زینب(س) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم
زینب کبری

پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری مصادف است با سالروز ولادت حضرت زینب کبری(س). به همین مناسبت، گذر کوتاهی بر زندگانی گهربار این بانوی بزرگوار داریم:

درباره ولادت حضرت زینب (س) مورخان اقوال گوناگونی را ذکر کرده‌اند.

دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان:

نخست؛ پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری و دوم؛ برخی نیز سال ششم هجری را سال ولادت ایشان می‌دانند البته اقوال دیگری نیز ذکر شده است.

مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و پدرش امیرالمؤمنین علی(ع) است. این بانوی بزرگوار در شهر مدینه تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا (س)حدود پنج یا شش سال بوده است. زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری به پایان رسید.

شوهرِ زینب عبدالله بن جعفر پسر عموی بزرگوارش است. او یکی از شخصیت‌های مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف است. حضرت زینب(س) دارای القاب و کنیه‌های زیادی است. یکی از القاب آن حضرت که در روایات آمده، عقیله یا عقیله بنی‌هاشم است که به معنای زن ارجمند و گرامی در فامیل خود، است.

از دیگر القاب آن حضرت می‌توان صدیقه صغری، عارفه، عالمه، فاضله، کامله، و عابده آل علی را نام برد. حضرت زینب (س) تا زمانی که امیرالمؤمنین در مدینه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدینه زندگی کردند و زمانی که امیرالمؤمنین پایتخت حکومت اسلامی را به کوفه منتقل کردند به کوفه نقل مکان کردند.

حضرت زینب(س) در کوفه به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت. حضرت علی(ع) در سال 40 هجری در کوفه به شهادت رسید. بنابراین سن حضرت زینب (س) در این زمان تقریبا 35 سال بود. حدود 10 سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن(ع) زیست نمود. امام حسن(ع) در سال 50 هجری به شهادت رسید.

بعد از شهادت امام حسن(ع) 10 سال نیز با برادر دیگرش یعنی امام حسین(ع) زندگی کرد. حضور ده ساله زینب (س) در صحنه زندگی برادرش حسین(ع) پر حادثه‌ترین و رنج‌آورترین دوران زندگی ایشان است. حضرت زینب در طول زندگی با مصائب زیادی روبرو شد. اما حضور ایشان در کربلا و دیدن آن صحنه‌های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همه مصیبت‌ها دردآورتر و ناگوارتر بود چرا که در یک روز همه عزیزانش خصوصاً برادرش امام حسین(ع) را از دست داد.

هنگام مصیبت جانگداز کربلا سن حضرت زینب (س) 55 ساله بود. این بانوی بزرگوار در شب یکشنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری رحلت نمود. هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجری است. سیدهاشم رسولی محلاتی می‌نویسد: مشهور آن است که وفات آن بانوی معظمه در شب یکشنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا. اختلافی که در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همه مورخان اتفاق دارند که سال وفات ایشان همان سال 62 هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریباً یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.

برخی از فضائل حضرت زینب(س)

1. صبر: شهید مطهری در این رابطه می‌نویسد: در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب (س) بود و در ناسخ التواریخ آمده است: محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زن‌های انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است.

2. عبادت: زینب کبری(س) در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد. در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: شب‌زنده‌داری زینب(س) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم.

3. سخنوری: خطبه‌های آتشین و زیبای زینب در کوفه و شام که یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می‌نویسد:

خطابه‌ای که حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه‌های بی‌نظیر دنیاست.

4. علم: زمانی که حضرت زینب (س) خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار کوفه ایراد نمود، امام سجاد(ع) در تأیید مقام علمی زینب (س) فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه‌ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می‌باشی. این سخن امام سجاد(ع) نشان دهنده علم لدنی آن حضرت است.

5. بزرگواری: در بزرگواری آن حضرت (س) همین نکته بس که زمانی که در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت در حالی که هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می‌آمد و امام حسین(ع) را دلداری می‌‌داد ولی اینجا برای این که برادرش حسین(ع) خجالت نکشد از خیمه بیرون نیامد.

6. عصمت: در کتاب «زینب بنت الامام امیرالمؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذکر می‌کند و می‌نویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان ضروری دین نیست ولی به این مرحله رسیده‌اند... و خلاصه باید گفت: شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب (س) نایبه زهرا، امینه خدا را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد. ابن اثیر می‌نویسد: زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه‌ترین مردم به پدر خود علی(ع) و مادر خود فاطمه (س)بود.

سخن گفتن پیرامون افضل‌بودن اشخاص و مقایسه کردن آنها کار ساده‌ای نیست مگر در جایی که دلیل نقلی و یا عقلی داشته باشیم.
حضرت زینب(س)

سخن گفتن پیرامون افضلیت اشخاص و مقایسه کردن آنها کار ساده‌ای نیست مگر در جایی که دلیل نقلی و یا عقلی داشته باشیم مثلاً دلیل عقلی و نقلی اقامه شده بر اینکه پیامبران و امامان معصوم نسبت به غیر معصومین افضل هستند و به سبب مقام بندگی و ارتباط با غیب و گاه موقعیت رهبری و پیشوایی که دارند از مقام بالاتری برخوردار هستند و این معنا را می‌توان در روایات معصومین علیهم‌السلام به کرات دید.

اما پیرامون مقام و جایگاه شاگردان انبیاء (مانند مؤمن آل فرعون و یا آصف بن برخیا) و تربیت شدگان امامان همچون حضرت زینب سلام‌الله علیها دلیل عقلی نداریم. لذا برای رسیدن به پاسخی مناسب تنها از طریق دلیل نقلی می‌توان به نتیجه رسید.

در روایات پیرامون افضل‌بودن حضرت زینب(س) نسبت به انبیاء چیزی نیامده است. اما آنچه که از بعضی روایات می‌توان استفاده کرد تنها عظمت و رفعت آن حضرت در بندگی و اطاعت او در برابر امام زمان خویش است.

امام سجاد(ع)پیرامون عمه‌اش می‌فرماید: انت عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ»؛ تو ناخوانده دانایى و نیاموخته خردمندی.

نقل شده که امام حسین(ع) در لحظه آخر از خواهرش خواست که او را در نماز شبش یاد کند.

در روایت دیگری از امام سجاد (ع)نقل شده که فرمودند: «ان عمتی زینب کانت تؤدی صلوات‌ها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف؛ عمه‏‌ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می‏‌کرد و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می‏‌کرد.

از مجموع این دسته از روایات عظمت بندگی آن حضرت کشف می‌شود. اما دلالتی بر افضلیت آن حضرت نسبت به انبیاء ندارد.

 

منابع:

1. احمد بن على طبرسى‏، الإحتجاج

2. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دار الکتب الاسلامیه

از دیدگاه برخی، خفقان شدید هارون­الرشید باعث شد که دختران امام موسی بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج کنند.
حضرت معصومه

 پیرامون زندگی مبارک دختر امام موسی کاظم(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س) دو سوال می توان مطرح کرد اول آن که چه کسی لقب معصومه، یعنی دارای عصمت را به ایشان داد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که بر اساس روایتی ، لقب معصومه از سوى امام رضا علیه السلام به ‏این بانوى عظیم الشان اعطا گردید. امام رضا فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن ‏زارنى‏»؛ هر کس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.(فاطمة المعصومة (س) محمد علی معلم ،ص 65 بی تا ، بی جا ، به نقل از ریاحین الشریعه ،ج 5 ،ص 35.)  این تعبیر را امام پس از وفات آن بانو به کار برده اند ودلالت بر این نکته دارد که آن بانو دارای مقام عصمت می باشند.

و سوال دیگر این که آیا حضرت معصومه (ص)ازدواج کرده بودند؟ پاسخ این سوال نیز منفی است. در مورد علت عدم ازدواج حضرت معصومه نظریات مختلفی گفته شده است: 

1. در تاریخ یعقوبی آمده است که حضرت موسی بن جعفر (ع) وصیت کرده بود که دخترانش شوهر نکنند . برای همین هیچ یک از دختران حضرت شوهر نکردند، جز یکی از دخترانش به نام «ام سلمه» که در مصر به همسری قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد. این ازدواج بدین جهت بود که قاسم می‌خواست با او محرم شود و او را به حج ببرد. (3)

این نظریه را نمی‌توان پذیرفت به چند دلیل:

اوّل:

این وصیت بر خلاف سنّت و روش پیامبر (ص) است که تأکید بر ازدواج داشتند. ازدواج در اسلام، امری مستحب و در بعضی مواقع، واجب است . این موضوع نمی‌توانست از دید امام موسی کاظم (ع) نادیده گرفته شود، مگر این که موضوع خطیری در میان باشد که در تاریخ ذکری از آن نشده است.

دوم: این موضوع با نقل دیگری از امام(ع) سازگار نیست، در اصول کافی آمده است که حضرت امام موسی بن جعفر (ع) تولیت ازدواج دخترانش را به پسرش حضرت امام رضا (ع) واگذار کرد و فرمود : «اگر علی خواست آنان را شوهر می‌دهد . اگر نخواست، شوهر نمی‌دهد. جز پسرم علی هیچ کس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد . نه برادران دیگرشان، نه عموهایشان و نه سلطان وقت. هیچ کدام حق ندارند در امر ازدواج دخترانم دخالت کنند» . (4) بر اساس این روایت، نمی‌توان گفت که امام موسی بن جعفر (ع) وصیت به عدم ازدواج کرده، بلکه وصیت کرده که امر ازدواج دخترانش به امام رضا (ع) مربوط است . دیگران حق دخالت ندارند. شاید از این نقل برداشت شده که امام به عدم ازدواج دختران خود وصیت کرده است.

2. از دیدگاه برخی، خفقان شدید هارون­الرشید باعث شد که دختران امام موسی بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج کنند. در عصر هارون خفقان و استبداد و ستم به جایی رسیده بود که کسی جرأت نداشت به خانه امام موسی بن جعفر رفت و آمد کند . اگر کسی نتواند به خانه امام رفت و آمد داشته باشد، به طور یقین نمی‌تواند خیال دامادی حضرت را در سر بپروراند. (5)

3. به نظر برخی، علت عدم ازدواج، نبودن همتا و هم کفو است. اگر آنان همتا می‌یافتند، ازدواج می‌کردند.

با توجه به اوضاع آن عصر می‌توان گفت که همه این عوامل دست به دست همه دادند و این ستم‌ها را در حق خاندان امام موسی بن جعفر روا داشتند.

پی‌نوشت‌ها:

1. وسیلة المعصومیه، میرزا ابوطالب بیوک، ص 65، به نقل از نزهة الابرار، چاپ سنگی، تهران، کاتب احمد زنجانی، ربیع المولود 1371ق، مستدرک سفینة البحار ،ج 8 ، ص 257 .

2 . مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی ، ج 8 ، ص 261 سال چاپ : 1419 ، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

3. تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421 ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش .

4. اصول کافی ، شیخ کلینى‏ ، ج1 ، ص 316، حدیث 15 ، ناشر: اسلامیه‏ .

5. زندگانی کریمه اهل بیت ، علی اکبر مهدی پور، ص 150 ، ناشر:حاذق .

در حرم مطهر حضرت معصومه(س) و زیر گنبد آن حضرت پنج تن دیگر از امامزادگان و سایر بانوان مدفون هستند.
حضرت معصومه

حضرت فاطمه معصومه(س) در اول ذیقعده سال 173 هجری قمری در مدینه به دنیا آمد و در سن 28 سالگی در دهم ماه ربیع الثانی سال 201 در قم وفات یافت. القاب این بانوی بزرگوار طاهره، حمیده و برّه، رشیده، تقیّه،کریمه اهل بیت و عالمه آل طه و... است. 

در حرم مطهر حضرت معصومه و زیر گنبد آن حضرت پنج تن دیگر از امامزادگان و سایر بانوان مدفون هستند که عبارتند از:

1. میمونه، دختر موسی مبرقع: میمونه نوه امام جواد(ع) است.

2. ام محمد دختر موسی مبرقع: ام محمد نوه امام جواد(ع) است.

3. ام قاسم دختر کوکبی: از نوادگان امام سجاد.

4. ام حبیب: کنیز ابوعلی نوه امام رضا (ع) است.

5. ام اسحاق: کنیز محمد بن موسی مبرقع است.

با توجه به اینکه ابوعلی از تبار امام هشتم و از سادات جلیل القدر بود و در روز یکشنبه سوم ربیع الاول 315 هجری قمری در قم درگذشت در کنار محمد بن موسی مبرقع دفن شد، در خیابان آذر قم.

محمد بن موسی مبرقع به سال 296 در قم وفات کرد.

و در قرن سوم هجری دو قبّه به جای گنبد بود که در یکی از قبّه‎ها حضرت معصومه(س) و ام محمد و ام اسحاق مدفون بودند.

و در قبّه دومی ام حبیب، ام قاسم، و میمونه مدفون بودند که بعداً‌ به صورت یک گنبد درآمده و همه این بزرگواران در زیر گنبد فعلی مدفون هستند.

محدث قمی می‎گوید: زینب و ام محمد و میمونه دختران امام نهم حضرت جواد (ع) در بقعه حضرت معصومه(س) مدفون هستند.

عارف و آگاه به حق امام و یا امامزاده‌‏های بزرگوار کسی است که ابتدا جایگاه و مقام خاندان عصمت و طهارت‏(ع) را در نزد خداوند بشناسد.
حضرت معصومه

 درباره زیارت امام رضا علیه‌السلام یا خواهر بزرگوارشان، نیز زیارت امامان دیگر روایات زیادی وجود دارد. اما در بعضی از این روایت‏‌ها که مستند است، قیودی وجود دارد و مطلق نیست، مثلاً در روایتی که از حضرت علی‌ بن موسی‌الرضا(ع) آمده است، می‌خوانیم: «ما زارَنی أحَدٌ مِن أولِیایی عارِفاً بِحَقّی إلّا شُفِّعتُ فیهِ یَومَ القِیامَةِ؛ زیارت نمی‏‌کند مرا احدی از نزدیکان و دوستانم در حالی که آگاه باشد به حقم، مگر این که در فردای قیامت او را شفاعت کنم.(1)

درباره زیارت حضرت معصومه(س)، روایتی از امام رضا (ع) وارد شده است که به سعد بن علی فرمود: ای سعد، برای ما، نزد شما قبری است. سعد به امام‏ گفت: قبر فاطمه معصومه (س) دختر امام کاظم (ع) را می‏‌فرمایید؟ امام‏ فرمود: «بلی، هر کس او را زیارت کند در حالی که عارف و آگاه به حق او باشد، بهشت بر او واجب است». در این دو روایت قید «عارفاً بحقی یا بحقها» آمده است.(2)

عارف و آگاه به حق امام و یا امامزاده‌‏های بزرگوار کسی است که اولاً جایگاه و مقام خاندان عصمت و طهارت‏ علیهم‏‌السلام را نزد خدا بداند و آنها را بشناسد. ثانیاً بداند این خاندان به لحاظ مبرّا بودن از پلیدی و آلودگی و طاهر بودن از گناه و زشتی و داشتن تقوا، معنویت و عبادت و طهارت روح و ترس از خدا به چنین مقامی دست پیدا کرده‌اند.

سوم اینکه: بداند رضایت این خاندان از انسان، در گرو رضایت خدا است. یا صرف نظر از این روایات، روایات و آیات بسیاری هست که خداوند تنها از انسان پاک و وارسته، اعمال را می‏‌پذیرد. کسی نمی‏‌تواند رضایت و شفاعت و توجه امامان را جلب کند، مگر آن که خداوند از او راضی باشد و اعمال و عبادات خود را به نحو احسن انجام دهد در ضمن می‌‏توان گفت که برخی از این روایات برای تشویق به زیارت و توجه به این خاندان وارد شده تا در سایه توجه به این خاندان با مکتب اصیل اسلامی و سیره و سنت امامان و احکام و قوانین الهی آشنا شویم.

پی‌نوشت‌ها:

1. مرحوم شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 553.

2. علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 316؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 368.

عقیده علمای شیعه بر این است که تنها فرزند امام حسن عسکری (علیه السّلام) حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می باشد، که در سال 255 هـ متولد شده و هم اکنون غائب است.
امام حسن عسکری

امام یازدهم ما شیعیان حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ در سال 232 هـ . ق، در ماه ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد.[1] آن حضرت با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود از جمله مهتدی و معتمد عباسی.[2] هر چند برخی از نویسندگان نام چند فرزند برای امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ ذکر کرده اند اما قول مشهور این است که: از ایشان تنها یک فرزند، هم نام و هم کنیه با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ متولد شده است. علاوه بر این که تقسیم میراث آن حضرت میان مادر و برادر ایشان نیز می تواند مؤید قول مشهور باشد، که به آن اشاره خواهیم کرد.
گفته شد برخی از نویسندگان چند فرزند برای امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ ذکر کرده اند از جمله این فرزندان "محمد، موسی، فاطمه، عایشه، حسین و..."[3] اما به نظر می رسد این اقوال صحیح نباشد، چرا که:
اولاً علمای شیعه تنها فرزند امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ را حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می دانند و نام دیگری را ذکر نکرده اند. در این رابطه شیخ مفید که کتابش از اعتبار خاصی برخوردار است، می نویسد: "امام بعد از امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزندش بود که هم نام و هم کنیه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود و امام حسن ـ علیه السّلام ـ به جز او فرزندی نداشت نه ظاهراً و نه باطناً مادر این فرزند کنیزی به نام نرجس بوده است.[4] کلینی در کافی می نویسد: فرزندی برای امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ به دنیا آمد و او را محمد نام نهادند[5] طبرسی در اعلام الوری همین قول را ذکر کرده است ومی نویسد فردی از امام حسن عسگری ـ علیه السّلام ـ سؤال کرد: آقای من آیا برای شما فرزندی هست؟ حضرت فرمود بله. سؤال کرد، اگر امری اتفاق بیفتد در کجا از او می توانم سؤال کنم؟ حضرت فرمود: در مدینه.[6]
علامه مجلسی در بحارالانوار می نویسد: اینکه حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) برادری به نام موسی داشته باشد. این خبر غریب است.[7]
ثانیاً یک دلیل تاریخی هم وجود دارد که قول مشهور را تأیید می کند. کلینی می نویسد: معتمد عباسی چون شنیده بود که از حضرت عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزندی باقی مانده درصدد یافتن او برآمد و دستور داد عدّه ای از قابله ها، زنان و کنیزان آن حضرت را معاینه نمایند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که یکی از قابله ها به کنیزی شک کرد، از طرف خلیفه دستور داده شد که آن کنیز را در محلی تحت نظر قرار بدهند... سرانجام چون اثری از حمل ظاهر نشد آن کنیز آزاد گردید.[8] معتمد برای آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزندی باقی نمانده و شیعیان از وجود امام بعدی نومید گردند، دستور داد، میراث آن حضرت میان مادر و برادر امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ تقسیم شود: این تقسیم ارث دلالت بر این دارد که امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزند دیگری نداشته اند و با توجه به اینکه خلیفه نتوانسته بود امام مهدی ـ علیه السّلام ـ را پیدا کند بنابراین دستور می دهد که ارث امام تقسیم شود. علی بن عیسی اربلی می نویسد: شیعیان عقیده داشتند که از امام فرزندی باقی مانده است که امامت را بر عهده دارد.[9] زیرا تعدادی از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً دیده بودند.
نتیجه گیری:
عقیده علمای شیعه بر این است که تنها فرزند امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می باشد، که در سال 255 هـ، متولد شده است و هم اکنون غایب هستند و به امر الهی ظهور می کند وجهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال دیگری که در این رابطه هست مبنی بر داشتن فرزندانی دیگر، مورد قبول علمای شیعه نیست.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ارث، شیخ مفید، ج 2.
2. اعلام الوری، طبرسی، ج 2.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم‌السلام)، 1413ق، ج 2، ص 313.
[2] . طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم‌السلام)، 1417ق، ج 2، ص 131.
[3] . حسینی، سید محمد رضا، تاریخ اهل البیت(علیهم‌السلام)، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم‌السلام)، 1410ق، ص112 به نقل از هدایة المخطوطه.
[4] . شیخ مفید، پیشین، ص 339.
[5] . کلینی، کافی، تهران، مکتبه الصدوق، 1381، ج 1، ص 264.
[6] . طبرسی، پیشین، ص 251.
[7] . سید محمد رضا حسینی، همان، ص 112 به نقل از بحارالانوار، ج 13، ص 116.
[8] . کلینی، پیشین، ج 1، ص 505.
[9] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق، ج 3، ص 199.

شناخت امام به معنای مشاهده و شناخت فیزیکی و چهره به چهره او نیست. بسیاری از افراد بودند که امام زمان خویش را می دیدند، ولی نصیبی از شناخت امام نداشتند.
امام حسن عسکری

پاسخ اجمالی:
امام شناسی در تفکر شیعی از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا بدون شناخت امام، خداشناسی و پیامبر شناسی صحیح نیز امکان ندارد؛ چرا که از طریق امام و با ارشاد و راهنمایی او است که می‌توان به شناخت درستی از خدا و رسول او رسید. از این رو بسیاری از کسانی که از شناخت واقعی امام بازمانده‌اند در دیگر اصول عقاید خویش به بیراهه رفته‌اند.
شناخت امام به معنای مشاهده و شناخت فیزیکی و چهره به چهره او نیست. بسیاری از افراد بودند که امام زمان خویش را می‌دیدند، ولی نصیبی از شناخت امام نداشتند. همان‌گونه که درباره پیامبر نیز بسیاری؛ مانند ابوجهل‌ها بودند که او را می‌دیدند و با وی حشر و نشر داشتند، ولی به شناخت پیامبر دست نمی‌یافتند. در مقابل، فردی همچون اویس قرنی با این‌که در طول عمر خود یک‌بار هم پیامبر را مشاهده نکرد. اما از چنان شناختی نسبت به پیامبر برخوردار بود که پیامبر از او تمجید کرد. شناخت امام به معنای شناخت مقام و منزلت او پیش خدا و نقشی است که او در نظام هستی دارد. در این شناخت دیدن امام ضرورت ندارد. امام حسن عسکری (علیه‌السلام) با راهنمایی ها و ارشادات خود و بیان حقایق درباره امام دوازدهم این نوع شناخت را در اختیار مردم و شیعیان قرار داده است.

پاسخ تفصیلی:
امامت در تفکر اسلامی اهمیت بسیاری دارد. از تعالیم قرآن به‌دست می‌آید که مقام امامت برتر از مقام نبوت است؛ زیرا خداوند پس از آن‌که ابراهیم (علیه‌السلام) را در زمان نبوتش مورد آزمایش‌های گوناگون قرار داد، به وی منصب امامت داد: "به یادآور هنگامی را که پروردگار ابراهیم او را به آزمون‌هایی آزمود وی آن آزمون‌ها را به اتمام رساند، خداوند فرمود تو را پیشوای مردم قرار دادم". 1 به خاطر همین جایگاه منبع امامت است که گزینش انتصاب امام از توان عقل بشر بیرون و یک امر الهی است. به همین جهت اختلاف شیعه و سنی در این مسئله تنها اختلاف درباره مصداق امام نیست، که بعضی‌ها تصور می‌کنند. تعریف امامت در نزد دو گروه کاملاً متفاوت است. امامت از دیدگاه شیعه مسئله‌ای کلامی و از اصول دین است؛ زیرا اعتقاد به انتصاب امام از سوی خداوند دارد، ولی اهل تسننان را مسئله‌ای فقهی و از فروع دین می‌داند؛ چون به انتخاب امام از طرف مردم اعتقاد دارند.
در احادیث اسلامی، امامت و امام شناسی جایگاه والایی دارد. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: "کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است". 2 از این روایت و سایر روایت‌هایی که به همین مضمون وارد شده است، وجوب شناخت امام و امام شناسی فهمیده می‌شود؛ زیرا فهم عمیق و کامل از توحید بدون شناخت از طریق امامت (با تعریف شیعه) ممکن نیست. 3 فهم صحیح از اصول عقاید دینی تنها از طریق امامت حاصل می‌شود. ازاین‌رو آنان که از این طریق دورافتاده‌اند، در فهم مسائل اساسی و اصول دین به انحراف رفته‌اند.
اما مراد از این شناخت، رؤیت با چشم و چهره به چهره نیست. هم چنان‌که مراد از پیامبر شناسی، دیدن و مشاهده صورت ظاهری پیامبر نیست. شاید بتوان گفت که رؤیت جسم امام کمترین نقش را در شناخت او دارد. از این‌رو اویس قرنی با وجود این که در تمام عمرش حتی یک بار هم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را ندید، ولی از معرفت بالایی نسبت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برخوردار بود. پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از وی بسیار تعریف و تمجید نمود. 4 حدیث "اویس بهترین تابع است" را محدثین و دانشمندان شیعه و اهل سنت از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت کرده‌اند. 5 چنین شخصیتی بعد از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همواره از شیعیان و ارادتمندان امام علی (علیه‌السلام) بود و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید. در مقابل افرادی چون ابوجهل و دیگر کفار که همیشه در کوچه و بازار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را می‌دیدند، از شناخت آن حضرت نصیبی نداشتند و همواره به دنبال آزار و اذیت و حتی درصدد کشتن آن حضرت بودند. همچنین بودند کسانی که امام را بسیار می‌دیدند، ولی شناخت حقیقی نداشتند و پیدا نکردند و حتی قاتل امام شدند.
پس مشاهده جسم و بدن امام، نقشی در شناخت امام ندارد؛ زیرا شناخت امام به معنای شناخت حقیقت امامت و مقام و منزلت او در پیشگاه خداوند، شناخت جایگاه امام در جهان هستی، شناخت وظایف و تکالیف خود در مقابل امام است. به‌عبارت‌دیگر یعنی درک این‌که امام دارای مقام عصمت و وارث پیامبر و جانشین او است و اطاعت او، اطاعت خدا و پیامبر و برطرف‌کننده هرگونه شک و حیرت است. 6 شناخت این‌که امام و پیامبر از یک نور آفریده شده‌اند. چنان چه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: "خداوند تعالی من و علی را از یک نور آفرید". 7 شناخت این‌که امام ترجمان وحی الاهی و بیان‌گر حقایق قرآنی، یگانه زمان و معدن پاکی و قداست است. 8
پس باید گفت که امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به‌هیچ‌وجه مردم را از شناخت امام به معنایی که گفته شد منع نکرد. بلکه ایشان به عللی تنها درباره دیدن فرزندش محدودیت ایجاد کرده بود. ازجمله به خاطر ترس از دشمنان که مبادا او را به شهادت برسانند و هم‌چنین به علت این‌که به‌تدریج زمینه را برای غیبت امام مهدی (علیه‌السلام) فراهم سازند. البته این محدودیت هم برای همه نبود و برخی از خواص شیعه، توفیق زیارت حضرت را پیدا می‌کردند.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره، 124.
2. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج 5، ص 239، چاپ اول، منشورات شریف رضی، قم، 1409 ه. ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 23، ص 76، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه. ق؛ حر عاملی، محمد بن الحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 1، ص 112، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1357 ش.
3. مفید، محمد بن محمد نعمان، الحکایات، ص 22، چاپ دوم، دار المفید، بیروت، 1414 ه. ق؛ علم الهدی، سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج 1، ص 49، چاپ دوم، مؤسسة الصادق، تهران، 1410 ه. ق.
4. قمی، عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 199، چاپ دوم، اسوه، قم،1416 ه. ق.
5. نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 1، ح 181، دار الفکر، بیروت، بی تا.
6. بحار الانوار، ج 23، ص 93
7. قندوزی حنفی، شیخ سلیمان، ینابیع المودة، ص 256، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1418 ه. ق.
8. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 171، منشورات اعلمی، تهران، بی تا.

صفحه‌ها