دانش تاريخ

متوکل عباسی یکی از جنایت کارترین خلفای عباسی است که از سال 232 هـ.ق تا سال 247 هـ.ق امر خلافت را برعهده داشت
امام هادی علیه السلام

متوکل عباسی یکی از جنایت کارترین خلفای عباسی است که از سال 232 هـ.ق تا سال 247 هـ.ق امر خلافت را برعهده داشت. او در دشمنی با امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ و خاندان و شیعیان آن حضرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد. دوران حکومت او برای شیعیان و علویان یکی از سیاهترین دورانها به شمار می‌ رود. از جمله جنایات وی می‌ توان به:
1. تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها[1]
2. دستور تخریب آرامگاه امام حسین ـ علیه السّلام ـ[2]
3. قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای امام جواد ـ علیه السّلام ـ و امام هادی ـ علیه السّلام ـ . و... اشاره کرد.
بخشی از دوران زندگی حضرت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در زمان حکومت متوکل عباسی بوده است. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در سال 212 هـ.ق در شهر مدینه به دنیا آمد و در ماه رجب سال 254 هـ.ق در سامرا رحلت نمود.[3]
مورخان می نویسند: متوکل امام هادی ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به سامرا آورد.[4] درباره علت آن دو قول وجود دارد. ابن شهر آشوب و شیخ مفید و عده ای دیگر نوشته اند: «سبب اینکه حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به سامرا آوردند این شد که عبدا... بن محمد (والی مدینه) پیش متوکل از حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ سعایت و بدگویی کرد... هرچند امام هادی ـ علیه السّلام ـ در نامه ای که به متوکل نوشت دروغگویی او را یادآور شد، امّا متوکل با نوشتن نامه ای، امام ـ علیه السّلام ـ را به سامرا دعوت کرد.[5] در روایتی دیگر مسعودی می‌ نویسد: «بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین (مکه و مدینه) بود بارها به متوکل نامه نوشت که اگر احتیاجی به حرمین داری علی بن محمد را از آنجا اخراج کن زیرا او مردم را به سوی خود دعوت می‌ کند و گروه انبوهی به او گرویده اند.»[6] سرانجام این سعایت ها سبب شد که امام ـ علیه السّلام ـ به سامرا احضار شود.
با توجه به اینکه مدت اقامت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در سامرا بیست سال گزارش شده است[7] و با توجه به تاریخ وفات امام هادی ـ علیه السّلام ـ (سال 254 هـ.ق) می‌ توان نتیجه گرفت که متوکل آن حضرت را در سال 234 هـ.ق از مدینه به سامرا فراخوانده است. هر چند نامه متوکل به امام هادی ـ علیه السّلام ـ نامه ای محترمانه بود امّا به نظر می‌ رسد که امام ـ علیه السّلام ـ به اجبار به این سفر رفته اند چرا که اولاً: متوکل یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به سامرا بیاورد.[8] ثانیاً: آن حضرت بعدها در سامرا فرمود: مرا از مدینه به اکراه به سامرا آوردند.[9] ثالثاً: اگر امام هادی ـ علیه السّلام ـ دعوت متوکل را قبول نمی کرد این امر تأییدی می‌ شد بر گفتار سعایت کنندگان و باعث تحریک بیشتر متوکل می‌ شد و بهانه بیشتری به دست او می‌ داد که مشکلات فراوانی برای حضرت فراهم کند.[10]»
وقتی امام هادی ـ علیه السّلام ـ به اتفاق یحیی بن هرثمه به سامرا رسید، متوکل دستور داد تا امام ـ علیه السّلام ـ را به «خان صعالیک»[11] ببرند و هدف وی از این کار این بود که از شأن امام و اهمیت ایشان در نزد مردم بکاهد.[12] صالح بن سعید می‌ گوید: نزد امام رفتم و عرض کردم: «قربانت گردم اینان در همه جا می‌ خواهند نور شما را خاموش کنند و از قدر شما بکاهند برای همین شما را در این کاروانسرای کثیف و بدنام جای دادند...»[13] امام هادی ـ علیه السّلام ـ یک روز در این کاروانسرا بود سپس متوکل خانه ای برای امام در نظر گرفت و حضرت در آنجا سکونت گزید.[14] همان گونه که مشخص است متوکل امام هادی ـ علیه السّلام ـ را به سامرا آورد تا آن حضرت را کاملا تحت نظر و مراقبت داشته باشد. بارها متوکل افرادی را می‌ فرستاد تا خانه امام ـ علیه السّلام ـ را تفتیش کنند. ما در این بحث تنها به یکی از این موارد اشاره می‌ کنیم. مسعودی می‌ نویسد: «از حضرت امام علی نقی ـ علیه السّلام ـ در نزد متوکل سعایت کردند، متوکل عده ای را به خانه امام ـ علیه السّلام ـ فرستاد، آنها چیزی نیافتند. آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بود. وی را به نزد متوکل بردند... متوکل به آن حضرت شراب تعارف کرد آن حضرت فرمود: «و الله شراب داخل گوشت و خون من نشده. هرگز، مرا معاف دار آنگاه متوکل به آن حضرت گفت: شعری بخوان. حضرت ابتدا خودداری کرد امّا با اصرار وی شعری خواند که مطلع آن چنین است: بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می‌ دادند ولی آن قله کوهها برایشان سودی نبخشید... متوکل و حاضران از شنیدن این اشعار گریستند. سپس خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند و امام ـ علیه السّلام ـ را با احترام به خانه اش بازگردانند.[15]
«متوکل چندین مرتبه افرادی را به مناظره با امام ـ علیه السّلام ـ فراخواند. یحیی بن اکثم یکی از این افراد در پایان یکی از جلسات به متوکل گفت: ما دیگر دوست نداریم از امام بیشتر سئوال بپرسیم چرا که پاسخ های امام باعث تقویت شیعیان می‌ شود.[16]» باقر شریف القرشی در مورد وضعیت امام در سامرا می‌ نویسد: «امام هادی ـ علیه السّلام ـ در این مدت زمانی که در سامرا بود (تا به شهادت رسید) همواره در حصر اقتصادی بود. اگر کسی می‌ خواست حقوق واجبه اش را بپردازد یا هدیه ای به امام بدهد، بدترین عقوبات را می‌ دید، آن حضرت در سختی و حرج روزگار می‌ گذراند. کسی نمی توانست به دیدار آن حضرت برود. متوکل مدتی امام ـ علیه السّلام ـ و همسرش را زندانی کرد»[17] ظلم و ستمی که بر امام هادی ـ علیه السّلام ـ وارد می‌ شد سبب شد صبر امام ـ علیه السّلام ـ کم شود و برعلیه متوکل دعا کند. «و قدْ قلَّ صبری و ضاقت حیلتی...»[18]
خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرد. و بعد از این دعا متوکل سه روز بیشتر زنده نبود.[19]
نتیجه گیری:
متوکل برای اینکه خلافت خویش را حفظ کند دستور داد امام هادی ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به سامرا بیاورند. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در این شهر نظامی حدود 20 سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. متوکل در سال 247 هـ.ق کشته شد.[20]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چ 4، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1411 هـ.ق، ج 2، ص 681.
[2] . محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، التراث العربی، 1378 هـ.، ج 9، ص 185.
[3] . محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی تا، ج 2، ص 285.
[4] . همان.
[5] . شیخ مفید، پیشین، ص 296، و ابن شهر آشوب، مناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، بی تا، ج 4، ص 417.
[6] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، چ 4، نجف، مطبعه الحیدریه، 1374 هـ.ق، ص 225.
[7] . محمد بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت ـ علیهم السّلام ـ 1427 هـ.ق، ج 2، ص 127.
[8] . شیخ مفید، پیشین، ص 285.
[9] . ابن شهر آشوب، پیشین، ج 4، ص 417، و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1395 هـ.، ج 50، ص 129.
[10] . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، 1376، ص 580.
[11] . کاروانسرای گداها.
[12] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی الهادی، بی جا، دارالکتاب الاسلامی، 1408هـ.ق، ص 238.
[13] . شیخ مفید، پیشین، ص 299ـ298، محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 126.
[14] . محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 125.
[15] . علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس، 1358 هـ.ق، ج 4، ص 11.
[16] . باقر شریف القرشی، پیشین، ص 249، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 403، و تحف العقول، ص 477.
[17] . همان، ص 262.
[18] . قسمتی از دعای امام هادی ـ علیه السّلام ـ بر علیه متوکل.
[19] . همان، ص 271.
[20] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، قم، انصاریان، 1417 هـ.ق، ص 242.

حضرت امام هادی در 8 سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.
امام هادی علیه السلام

امام علی النقی (هادی) ـ علیه السّلام ـ امام دهم شیعیان جهان است که در نیمه ذی حجه سال 212 هـ. ق در شهر صریا (حومه مدینه) به دنیا آمد. پدرش امام جواد ـ علیه السّلام ـ و مادر گرامیش سمانه نام دارد.[1]
حضرت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در 8 سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.[2]
امامت امام هادی ـ علیه السّلام ـ مقارن با خلافت 6 خلیفه عباسی بود. مقارن بود با 7 سال باقیمانده از خلافت معتصم برادر مأمون، با واثق پسر معتصم به مدت 5 سال، متوکل برادر واثق 16 سال، منتصر پسر متوکل به مدت 6 ماه، مستعین پسر عموی منتصر 4 سال و معتز پسر دیگر متوکل که سه سال خلافت کرد. امام هادی پس از گذشت یک سال از خلافت معتز در سامرا مسموم شده و به شهادت رسید و جسم پاک حضرت در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید.[3]
نکته مهم در شهادت امام هادی ـ علیه السّلام ـ این است که حضرت در سامراء به شدت تحت نظر بود و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین"[4] حتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند. و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد. منابع فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کرده اند بدون ذکر زمان دستور خلیفه به مسموم کردن و اینکه چه کسانی مأمور این جنایت شدند و چه زمانی این عمل پلید از آنان سر زد و حتی در روز شهادت حضرت هم اتفاق نظر نیست.[5]
امام هادی ـ علیه السّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بنی عباس رنجها و محنت های زیادی کشید "و در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود".
"متوکل وجود امام هادی ـ علیه السّلام ـ را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس می کرد، لذا تصمیم گرفت تا با دو روش هم زمان در یک اقدام از بحرانی تر شدن اوضاع جلوگیری کند. یکی حمله به یاران امام و نابود کردن آثار شیعیان تا حدی که قبر مطهر امام حسین ـ علیه السّلام ـ را نیز تخریب کرد و دوم دور کردن امام از مدینه که پایگاه سازمان تشیع بود.[6]
"عبدالله بن محمد فرماندار مدینه از دشمنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بود و از امام نزد متوکل سعایت می کرد و پیوسته قصد آزار آن جناب را داشت. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در نامه ای به متوکل سعایت و دروغگویی او را یاد آوری کرد ولی متوکل که زمینه را برای تبعید امام از مدینه و تحت نظر گرفتن مناسب می دید در نامه ای ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بیاید"[7]
نامه متوکل رسید و حضرت آماده رفتن به سامرا شد "وقتی آن حضرت به سامرا رسید متوکل ( با آن همه وعده و احترام که در نامه اش بود) یک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به کاروانسرای گداها معروف بود فرود آورد".[8]
سپس متوکل دستور داد: "حضرت را کاملا تحت نظر گیرند و خانه شان را محاصره کرده و مانع دیدار شیعیان با ایشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند و حتی ایشان را در تنگنا و محاصره اقتصادی قرار داد و رساندن حقوق شرعیه و هدایا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتی سخت نمود"[9]
این وضعیت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.
یکی دیگر از سختگیری های متوکل در آزار امام هادی ـ علیه السّلام ـ این بود که "گاه بگاه به مأموران خود دستور می داد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و آنجا را بازرسی کنند به امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند. لکن در این حمله های شبانه جز کتاب های علمی و ادعیه چیزی یافت نشد"[10]
گاهی متوکل فرمان می داد "حضرت را در هر حالتی که هست به دربار آورند. در یکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروه های خنیاگر و رقاصه افتاده بود.امام بی توجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحت گویی و یاد آوری قیامت پرداخت و فسق و فجور و می خوارگی و بدکارگی او را محکوم ساخت. متوکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند"[11] حضرت روانه زندان شد و "شخصی از حضرت شنید که می فرمودند انا اکرم علی الله من ناقه صالح"[12] و سپس این آیه را خواندند "تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب"[13]
بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید"[14]
منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود "امام هادی ـ علیه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج می بردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدین ترتیب امام هادی ـ علیه السّلام ـ نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گردید".[15]
منابع معتبر و مورخان شیعه شهادت حضرت را در " ماه رجب سال 254 ه.ق"[16] می دانند. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی شهادت حضرت را در روز دوشنبه سوم رجب سال 254 ه.ق می داند[17] گر چه برخی منابع شهادت حضرت را در ماه جمادی الثانی[18] یا 27 رجب[19] نیز ذکر کرده اند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ زندگانی امام علی الهادی، باقر شریف رضی.
2ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
3ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
4ـ زندگی پیشوای دهم امام هادی، عقیقی بخشایشی.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاّتی، ج2، ص417ـ418؛ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسة امام صادق، چاپ سیزدهم، 1381ش، ص567؛ طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ سوم، ص355.
[2] . شیخ مفید همان، طبرسی، همان.
[3] . پیشوایی، همان، ص612 به نقل از شبلنجی، نورالابصار، ص166؛ شیخ مفید در الارشاد به جای شهادت از لفظ وفات استفاده کرده است.
[4] . عقیقی بخشایشی، زندگانی پیشوای دهم امام هادیعلیه‌السلام، قم، انتشارات نسل جوان، 1357ش، ص40ـ45؛ ادیب. عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ شانزدهم، 1376ش، ص258ـ256.
[5] . سن امام را بین 40 تا 42 سال ذکر کرده اند و روز شهادت امام را یا ذکر نکرده اند یا سوم رجب یا بیست و هفتم رجب و یا در ماه جمادی الثانی ذکر کرده اند که خواهد آمد.
[6] . اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1385ق، ص395؛ پیشوائی، همان، ص571؛ ادیب، عادل، همان، ص256؛ عقیقی بخشایشی، همان، ص53ـ54؛ قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، انتشارات اسلامی، 1371، ص386.
[7] . شیخ مفید، همان، ص435؛ طبرسی، اعلام الوری، همان، ص365؛ قرشی، زندگانی امام علی الهادی، همان، ص386.
[8] . شیخ مفید، الارشاد، همان، ص438.
[9] . قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، همان، ص 386.
[10] . قرشی، باقر شریف، همان، ص 387.
[11] . قرشی، باقر شریف، همان، ص 387.
[12] . ترجمه: من نزد خدا از ناقه حضرت صالح محترم ترم.
[13] . هود / 56، در خانه هایتان سه روز به آسایش و خوشگذرانی سپری کنید (سپس عذاب الهی خواهد رسید) آن وعده ای است که دروغ نخواهد بود.
[14] . طبرسی، اعلام الوری، همان، ص363؛ عماد الدین طبری، مناقب الطاهرین، تهران، انتشارات رایزن، 1379، ج 2، ص 827.
[15] . پیشوایی، سیره پیشوایان، همان، ص612 به نقل از شبلنجی، نوار الابصار، ص 166.
[16] . شیخ مفید. الارشاد، همان، ص439؛ طبرسی، اعلام الوری، همان، ص355؛ پیشوائی، همان، ص567.
[17] . مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، مجموعه نفیسه، ص56.
[18] . عقیقی بخشایشی، همان، ص90 به نقل از قندوزی، شیخ سلیمان بلخی، نیابیع المودة، بیروت، ج3، ص14.
[19] . عقیقی بخشایشی، همان، ص112.

امام هادی چهار پسر داشت و یک دختر. پسران حضرت عبارتند از ابو محمد حسن بن علی که امام یازدهم شیعیان است، محمد، حسین، جعفر و یک دختر به نام عالیه یا علیه یا عایشه
امام هادی علیه السلام

امام علی بن محمد (هادی) ـ علیه السّلام ـ دهمین امام شیعیان است که خداوند آنها را از هرگونه آلودگی پاک کرده است. نامش علی، کنیه اش ابوالحسن و برخی القاب او مرتضی، ناصح، امین، فقیه، عالم، هادی و نقی است.[1] امام هادی و فرزندشان امام حسن ـ علیه السّلام ـ به عسکریین شهرت دارند.
پدرش امام جواد ـ علیه السّلام ـ و مادرش سمانه بانویی پاک و باتقوا بود.[2] حضرت زیر سایه پدر و سر سفره قرآن رشد و تربیت الهی خود را کامل کرد. در کودکی به امامت رسید و آوازه حکمت و فضیلت او همه جا را پر کرد.
با وجود خفقان زیاد و کنترل شدید و سلطه عباسیان، امام هادی ـ علیه السّلام ـ نقش خود را به طور کامل ایفا کرد و با توجه به نزدیکی به عصر غیبت امام دوازدهم سازمان وکالت را که از زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ تأسیس و تا زمان امام جواد ـ علیه السّلام ـ پایه های آن محکم شده بود، به صورت گسترده و سازمان یافته تر مجهز کرد و حضرت جامعه شیعیان را حول محور امامت اتحاد بخشید و یاران و فرزندان خویش را طوری تربیت کرد تا اختلاف و انشقاقی در پیکره آن پدید نیاید. لذا در پذیرش امامت امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ و سپس حضرت ولیعصر (عج) توسط شیعیان مشکل زیادی نبود.

فرزندان امام هادی علیه السّلام :
امام هادی ـ علیه السّلام ـ چهار پسر داشت و یک دختر. پسران حضرت عبارتند از ابو محمد حسن بن علی (امام حسن عسکری) که امام یازدهم شیعیان است، محمد، حسین، جعفر و یک دختر به نام عالیه یا علیه یا عایشه.[3]

شرح حال فرزندان امام علیه السّلام :
1. امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ امام یازدهم شیعیان و پدر گرامی امام زمان (عج) است. "حضرت در ماه ربیع الثانی سال 232 هـ.ق در مدینه چشم به جهان گشود". در مورد روز ولادت اختلاف است ولی روز هشتم مشهورتر است. نامش حسن کنیه اش ابو محمد و برخی القابش السراج و العسکری و ابن الرضاست. "پدرش امام هادی ـ علیه السّلام ـ و مادرش حدیثه (سلیل) بوده است.[4]
حضرت در 22 سالگی به امامت رسید و پس از 6 سال امامت در هشتم ربیع الاول سال 260هـ..ق در سن 28 سالگی در سامرا به دیار باقی شتافت و در همان خانه پدری در جوار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.[5]
2. حسین: او سیدی جلیل القدر و عظیم الشأن بوده و به او و امام حسن عسکری سبطین می‌ گفتند و به جدشان امام حسن ـ علیه السّلام ـ و امام حسین ـ علیه السّلام ـ تشبیه می‌ کردند. روایت است که صدای امام زمان شبیه صدای عمویش حسین است. حسین از زاهدان و عابدان زمان خود بوده و به امامت برادرش (امام حسن عسکری) اعتراف می‌ کرد. معروف است که قبر حسین در کنار قبر پدر (امام هادی) و برادرش (امام حسن عسکری) در زیر همان مرقد سامرا است.[6]
3. سید محمد: او از اجلاء سادات و دارای کرامات متواتر است. حتی اهل سنت و عربهای بادیه نشین به شدت به او احترام کرده و از او می‌ ترسند. آنها هرگز قسم دروغ به سید محمد نمی خورند و پیوسته برای او نذر می‌ کنند. کرامات بسیار زیادی مانند شفای مفلوج و مرض‌های صعب العلاج و رفع گرفتاری‌های شدید از او نقل شده است.[7]
سید محمد فرزند بزرگ امام هادی ـ علیه السّلام ـ بود و حضرت علاقه شدیدی به او داشت حتی عده زیادی از شیعیان گمان می‌ کردند او امام بعدی و جانشین پدر خواهد شد. امّا سید محمد در زمان پدر از دنیا رفت.
عده ای از بنی هاشم نقل می‌ کنند ما هنگام وفات سید محمد در خانه امام هادی ـ علیه السّلام ـ جمع شده بودیم ناگهان جوانی وارد شد و در طرف راست پدر نشست. ما او را نمی شناختیم پرسیدیم کیست؟ گفتند حسن فرزند امام هادی در آن وقت به نظر بیست ساله بود. از طرز صحبت امام هادی با او فهمیدیم که او امام شیعیان و جانشین پدر است. با مرگ سیدمحمد شیعیان فهمیدند که سید محمد امام نبوده است البته آگاهی دادن امام هادی و فضایل و خصوصیات امام حسن عسکری نیز در تصحیح اعتقاد شیعیان تأثیر داشت.[8] مزار سید محمد در هشت فرسخی سامرا نزدیک روستای بلد است.[9]
4. جعفر: او پس از شهادت امام حسن عسکری به ناحق ادعای امامت کرد و در تلاش بود با نماز خواندن بر جنازه امام حسن عسکری عملا ثابت کند که امام است ولی امام زمان که کودکی تقریباً 5 ساله بود آمد و عمویش را کنار زد و خود بر جنازه پدر به نماز ایستاد. در روایتی از امام زمان آمده که عموی ما جعفر مانند برادران یوسف است. یعنی مثل آنها پشیمان شده و توبه کرده است پس "لا تقول فیه الا خیراً" کلمه کذاب را نگویید و جعفر توّاب بگوئید.
جعفر فرزندان زیادی داشته و تعداد آنها را تا 120 نفر ذکر کرده اند. او در 45 سالگی در سال 271 هـ.ق از دنیا رفت و در سامرا دفن شد.[10]
در مورد تنها دختر امام هادی ـ علیه السّلام ـ منابع چیزی نقل نکرده اند تنها برای او سه نام ذکر کرده اند: عالیه، علّیه، عایشه.

یاران امام هادی علیه السّلام:
با وجود جو اختناق و ستم، امکان استفاده از امام هادی ـ علیه السّلام ـ بسیار محدود بود ولی برخی مشتاقان معارف قرآن و علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ توانستند به زحمت و به قدر ظرفیت از محضر حضرت کسب فیض نمایند. شیخ طوسی 185 نفر از راویان حدیث از محضر امام هادی ـ علیه السّلام ـ را نام می‌ برد که به طور خلاصه به سه نفر از آنها اشاره می‌ شود:
1. عبدالعظیم حسنی: از دانشمندان و راویان بزرگ است که از امام جواد و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ روایت کرده است. و او به امور دین آگاه و به مسائل مذهبی و احکام قرآن کاملا آشنا بود. امام هادی ـ علیه السّلام ـ به برخی از اهل ری سفارش می‌ نمود که در مشکلات خود به عبدالعظیم مراجعه کنند.[11] آنقدر بزرگوار و با ایمان بود که امام هادی فرمود: "تو از دوستان واقعی مایی"[12]. او یکبار همه عقاید خویش را به امام هادی ـ علیه السّلام ـ عرضه کرد. امام هادی ـ علیه السّلام ـ فرمود: این همان دینی است که خدای متعال برای بندگانش پسندیده است بر آن ثابت باش.[13]
عبدالعظیم مورد تعقیب حکومت عباسی قرار گرفت و به ایران آمد و در شهر ری پنهان شد. روزها روزه می‌ گرفت و شبها شب زنده داری می‌ کرد و گاهی مخفیانه به زیارت امامزاده حمزه که اکنون در کنار قبر اوست می‌ رفت. پس از چندی بیمار شد و در زمان امام هادی ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفت و سپس در کنار امامزاده حمزه در زمینی که برای دفن او و شیعیان وقف شده است دفن شد. در روایتی از امام هادی ـ علیه السّلام ـ ثواب زیارت او به اندازه زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ ذکر شده است.[14]
2. حسین بن سعید اهوازی: از یاران امام رضا، امام جواد و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ بود او اهل کوفه بود که به اهواز و سپس به قم مهاجرت کرد و در قم از دنیا رفت. او سی کتاب در فقه و آداب و اخلاق دارد و مورد وثوق علماست. حسین و برادرش حسن از راویانی هستند که روایات بسیار زیادی از ائمه ـ علیهم السّلام ـ نقل کرده اند.[15]
3. فضل بن شاذان نیشابوری: او فقیهی عالی مقام و متکلمی توانا و از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری بود. او کتابهای زیادی نوشته و کتابهای او مورد توجه علمای بزرگ شیعه قرار گرفته است. امام هادی ـ علیه السّلام ـ با دیدن یکی از کتابهای او فرمود: من بر اهل خراسان غبطه می‌ خورم که فضل بن شاذان را در میان خود دارند. وقتی امام حسن عسکری کتاب الیوم و اللیله او را دید سه بار بر او رحمت فرستاد و فرمود سزاوار است به آن عمل شود. فضل در نیشابور می‌ زیست او به جرم شیعه بودن به سبزوار تبعید شد و پس از مدتی بیمار شد و از دنیا رفت. قبر او در نیشابور قدیم (یک فرسخی نیشابور فعلی) قرار دارد.[16]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ الارشاد، شیخ مفید.
2ـ امالی، شیخ صدوق.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسول محلاتی، ج2، ص417؛ طبرسی، اعلام الوری، ج3، ص355.
[2] . همان.
[3] . مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، مجموعه نفیسه، 1406ق، ص132، در ص469 همین کتاب، همین مطلب را از قول علامه حلی نقل کرده است. ناخوانا، عباسقلی خان‌‌‌‌، ناسخ التواریخ، تهران، انتشارات اسلامیه، ج7، ص332؛ الارشاد، همان، ص440؛ محلاتی، ذبیح الله، اختران تابناک، تهران، انتشارات اسلامیه، ج2، ص180؛ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، موسسه مطبوعاتی حسینی، ج2، ص1010.
[4] . الارشاد، همان، ج2، ص442؛ منتهی الآمال، همان، ص1011.
[5] . منتهی الآمال، همان، ص1010؛ اختران تابناک، همان، ص180.
[6] . همان دو منبع.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . پیشوای دهم، مؤسسه در راه حق، سلمان فارسی، 1369، ص58.
[12] . همان، ص59، به نقل از امالی صدوق، مجلسی 54، ص 204.
[13] . همان، به نقل از همان.
[14] . همان به نقل از عبدالعظیم حسنی، ص 63.
[15] . همان، ص 64.
[16] . پیشوای دهم، همان، ص 65 و 66.

قطب راوندی می‏‌گوید: خصال پسندیده امامت، فضل، علم، صفات نیکو و اخلاق حسنه امام هادی مانند پدران بزرگوارش بود.
امام هادی علیه السلام

قطب راوندی می‏‌گوید: خصال پسندیده امامت، فضل، علم، صفات نیکو و اخلاق حسنه امام هادی مانند پدران بزرگوارش بود. موقعی که شب فرا می‏‌رسید آن حضرت متوجه قبله می‏‌شد و مشغول عبادت و اطاعت پروردگار سبحان می‏گردید و ساعتی از عبادت باز نمی‏‌ایستاد. آن حضرت جبه پشمینه‏‌ای می‏‌پوشید و بالای سجاده‏‌ای از حصیر می‏‌ایستاد.[1]
صدوق در کتاب امالی خود از ابوهاشم جعفری روایت می‏‌کند که گفت: یک وقت فقر و فاقه شدیدی به من روی آور شد. من به حضور حضرت هادی شرفیاب گردیدم، آن بزرگوار اجازه نشستن به من داد، همین که نشستم به من فرمود: ای ابوهاشم شکر کدام نعمت‏‌هایی را که خدا به تو عطا فرموده می‏‌توانی ادا کنی؟ ابو هاشم می‏گوید: من ندانستم چگونه پاسخ دهم ناگاه دیدم آن حضرت آغاز سخن نمود و فرمود: خدا به تو ایمان داده و به وسیله ایمان، آتش جهنم را بر بدن تو حرام کرده، عافیت و سلامتی را به تو مرحمت نموده و بدین وسیله تو را توفیق عبادت و اطاعت داده و صفت قناعت به تو مرحمت فرمود و بدین وسیله آبرو و حیثیت تو را حفظ کرده، ای ابو هاشم! من بدین لحاظ در سخن گفتن بر تو سبقت گرفتم که گمان می‏کردم تو می‏خواهی از آن خدای شکایت کنی که این همه نعمت به تو ارزانی داشته است. اکنون دستور داده‏ام که مبلغ صد دینار زر سرخ به تو بدهند، موقعی که آن مبلغ پول را به تو دادند آن را بپذیر.
یک روز یحیی بن اکثم در مجلس واثق بالله که از خلفای بنی عباس به شمار می‏رفت، حاضر شد. در آن مجلس که دانشمندان و فقیهان حضور داشتند، گفت: هنگامی که حضرت آدم اعمال حج را انجام می‏‌داد، چه کسی سر آن حضرت را تراشید؟ همه از پاسخ دادن به این پرسش عاجز شدند. واثق گفت شخصی هست که پاسخ آن را می‏‌داند، آن گاه حضرت امام هادی را حاضر نمود امام فرمود: مرا از سخن گفتن درباره این موضوع عفو نما، واثق گفت: تو را به خدا قسم می‏‌دهم که پاسخ این پرسش را بگویید. حضرت هادی علیه‌السلام فرمود: اکنون که دست بردار نیستی پس بدان که پدرم از جد بزرگوارم از پدرش و او از جد معظم خویش و او از پیامبر برای من نقل کرد که فرمود: آن دم که حضرت آدم، اعمال حج را بجا می‏آورد، جبرئیل یاقوتی از بهشت آورد و به سر مبارک حضرت آدم مالید. پس موهای سر آن حضرت ریختند و هر جا که بر روشنی آن یاقوت رسید آنجا را جز حرم قرار دادند.[2]
در کتاب جنات الخلود آمده است که حضرت امام علی النقیعلیه‌السلام در نهایت جلالت، وقار، کرم و اعتبار بوده. آن حضرت به قدری محجوب بود که به صورت کسی نگاه نمی‏‌کرد، بر مطلبی اصرار و ابرام نمی‏‌نمود. بلند سخن نمی‏‌گفت، مایل نبود در صدر مجلس بنشیند ولی دیگران همیشه آن بزرگوار را به جهت جلالت و نجابتی که داشت، در صدر مجلس جای می‏‌دادند.[3]
امام علی النقی علیه‌السلام در گفتار شگرف و ژرف خویش در زیارتی به نام زیارت جامعه، از دریای دانش خود ما را بهره‏‌مند ساخته است و بزرگان اهل علم، این زیارت را بهترین زیارت دانسته‏‌اند. شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام این زیارت را نقل کرده‏‌اند. این زیارت در کتاب مفاتیح الجنان به زیارت جامعه موسوم است.
با آنکه اختناق و ستم در زمان این امام همام، از حد فزون بوده است، در عین حال برخی از مشتاقان توانسته‏‌اند به قدر ظرفیت خویش از امام کسب فیض نمایند. شیخ طوسی 185 نفر از کسانی را که از امام هادی روایت کرده‌‏اند، نام می‌‏برد که در میان آنها چهره‌‏های درخشانی به چشم می‏‌خورد مانند:
الف) حضرت عبدالعظیم حسنی که در شهر ری مدفون است و امام هادی علیه‌السلام درباره ثواب زیارت قبر او می‌‏فرماید: اگر کسی قبر عبدالعظیم را زیارت کند، مثل کسی است که قبر امام حسین علیه‌السلام را زیارت کرده است.
ب) حسین بن سعید اهوازی که از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادی علیه‌السلام بود و اهل کوفه بوده است ولی به همراه برادرش به اهواز منتقل شد و از آنجا به قم رفت و در قم دار فانی را بدرود گفت.
ج) فضل به شاذان که از اکابر متکلمان و افاضل مفسران و محدثان بوده است و در زمان امام عسکری از دنیا رفت و قبرش در یک فرسخی نیشابور فعلی، زیارتگاه شیعیان است.[4]
حضرت علی النقی علیه‌السلام در سال 254 هجری در روز سوم ماه رجب به دست متوکل، مسموم شده و به شهادت رسید. امام حسن عسکری بر جنازه پدر نماز خواند و حضرت را در سامرا در خانه خویش به خاک سپرد.
در پایان این گفتار دل‏هایمان را به یکی از گفتار دلنشین این امام همام منور می‏‌کنیم: حضرت فرمود: "الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر الاخرون"؛ دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می‏برند و گروهی زیان.[5]
اگر ما معرفت خود را نسبت به ائمه و تعالیم گوهربارشان بیشتر سازیم و سفارش‌‏های آن بزرگواران را به کار ببندیم حتماً از گروهی هستیم که در دنیا سود جسته و در آخرت خرسند و شاد هستند. خداوند توفیق عمل کردن به دستورهای بزرگان دین را به همه ما مرحمت فرماید.

پاورقی:
[1‍] ستارگان درخشان، ج 12، ص 19.
[2‍] همان، ص 23.
[3‍] همان، ص 49.
[4‍] منتهی المقال، ص 242.
[5‍] تحف العقول، ص 358.

اقدامات امامان به خصوص امام باقر ـ علیه السّلام ـ باعث پیدایش مکتبی با فرهنگ غنی خاصّ خود گردید، که بعدها به مکتب جعفری شهرت یافت.
امام باقر علیه السلام

اقدامات امامان به خصوص امام باقر ـ علیه السّلام ـ باعث پیدایش مکتبی با فرهنگ غنی خاصّ خود گردید، که بعدها به مکتب جعفری شهرت یافت. اگر چه اشتهار آن به مکتب باقری هم گزاف نبود. این مکتب فکری که در تمام زمینه‌ها، علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را به طور منظم ارائه می‌دهد، نتیجه‌ی نزدیک به 55 سال ( 94 ـ 148ه‍ ق) تلاش‌های پیگیرانه‌ی این دو امام ـ علیهما السّلام ـ می‌باشد.
انتخاب چنین موضعی در جامعه‌ی سیاسی آن روز که اموی‌ها و بعدها عباسی‌ها برای بقای حکومت خویش هر مخالفتی را به شدت سرکوب می‌کردند، طبعاً نمی‌توانست همراه با شرکت در اقدامات سیاسی مهم باشد، و لذاست که ما با مراجعه به تاریخ زمان امام باقر ـ علیه السّلام ـ می بینیم که در این زمان قیام خاصّی رخ نداده و البته از طرف شیعه ـ به خلاف زیدی‌ها که امامت را منحصر در کسانی می‌دانند که با شمشیر قیام کند‌ ـ همواره و همه جا ارزش این نیست که شخص در هر صورت و به هر قیمت ولو به قیمت چشم پوشی از معارف حقه، در یک حرکت سیاسی شرکت کرده و راه برای همیشه به روی یک امّت ببندد.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ در این برهه موضع اصلی خویش را بر پایه‌ی بیان معارف دینی واقعی اسلام قرار داده، کار اصلی خویش را تدوین فرهنگ مذهبی قرار دادند، که مقدمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را که در دوران فرزندش امام صادق ـ علیه السّلام ـ به اوج خود رسید، پی‌ریزی کرد. البته این بدان معنا نبود که ایشان هیچ وقت بر علیه زورگویان حاکم موضع‌گیری نکردند. از این رو شیعیان خود را از همکاری با حكّام جز در مواردی که به طور استثنایی و بنا به دلائل خاصّی تجویز می‌شد، منع می‌کردند. امّا این مسئله در شکل یک مبارزه رسمی، پیگیر و مسلحانه و شرکت در قیام‌های انقلابی تحقق نیافت. بنابراین مخالفت و دعوت به عدم همکاری و مبارزه‌ی منفی از مواضع روشن و مشخص امام ـ علیه السّلام ـ بود.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ به روشهای مختلف مردم را تشویق به اعتراض و نصیحت حكّام می‌کردند. در روایتی از آن حضرت آمده: کسی که نزد سلطان ظالم رفته و او را دعوت به تقوای الهی کرده و موعظه کند، و از قیامت بترساند، برای او همچون پاداش جنّ و انس خواهد بود.[1]
در مورد ادعای امامت در خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شواهد تاریخی زیادی وجود دارد و این مسئله برای اغلب مردم روشن بوده است، و همه می‌دانستند که ائمه شیعه امامت را حق منحصر به فرد خود می‌دانند، و لذا با فرمایشات خود سعی در سوق دادن مردم به سوی اهل بیت و روشن ساختن آنها نسبت به ظلم و جور و ستم ولات حاکم بر مردم بود. تکیه‌های مکرر امام ـ علیه السّلام ـ بر اینکه ولایت در کنار نماز، روزه، حج، و زکات پنج حکم اساسی اسلام می‌باشد بر همین اساس بوده؛ "خدا مردم را به چیزی فرا نخوانده که به پایه ولایت برسد، با این حال مردم چهار تا را گرفتند ولایت را رها کردند."[2]
روایت شده که روزی امام باقر ـ علیه السّلام ـ بر هشام بن عبدالملک وارد شد و به او به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین سلام نکرد. هشام ناراحت شد و به مردمی که در اطرافش بودند دستور داد تا امام ـ علیه السّلام ـ را در این زمینه سرزنش کنند، در این حال امام ـ علیه السّلام ـ رو به مردم کرده فرمودند: "ایها الناس این تذهبون و این یراد بکم بنا هدی الله اوّلکم و بنا ختم آخرکم فان یکن لکم ملک معجّل فان لنا ملکا موجلا و لیس بعد ملکنا ملک لانا اهل بیت العاقبة یقول الله و العاقبة للمتقین."[3]
یعنی: مردم به کجا می‌روید؟ به کجا رانده می‌شوید؟ شما در آغاز به وسیله‌ی ما اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هدایت شدید، و سرانجام کار شما نیز با ما پایان می‌پذیرد، اگر شما زودتر زمام امور را به دست گرفتید در پایان کار اداره‌ی امت اسلامی و امور آن بدست ما خواهد بود، برای اینکه ما خانواده‌ای هستیم که عاقبت با آنان است خدا می‌فرماید: عاقبت کار از آن پرهیزگاران است.
در مسیر اصلاح‌گری هر چند حرکت فرهنگی و ایجاد تحول فکری مقدم بر اتخاذ روش‌های قهرآمیز است ولی نباید همواره در مقام موعظه‌گر باقی ماند، و دل به امر و نهی کردن خوش داشت، بلکه پند و اندرز تا زمانی ارزش دارد و سبب ایفای مسئولیت می‌شود که منشأ تأثیر و تحول آفرین و مایه‌ی اصلاح باشد آنگاه که رهنمودها، پندها و اندرزها، در مفسدان و ستمگران کارساز نیفتاد، باید شیوه‌ی مبارزه را تغییر داد و در صورت ضرورت از روش‌های قهرآمیز نیز استفاده کرد. امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ در ترسیم این بینش می‌فرماید: "در برابر عمل ناشایست مفسدان و ظالمان با قلب و زبان به مبارزه و انکار برخیزید، و بر پیشانی ستمکاران بکوبید، در مسیر خدا از ملامت ملامتگران نهراسید. اگر موعظه‌ی شما اثر بخشید و آنان به سوی حق بازگشتند، دست از ایشان بردارید همانا اهرم قهر و قدرت را باید نسبت به کسانی روا داشت که به مردم ستم می‌ورزند و در زمین سرکشی می‌کنند. آنان مستحق شکنجه‌ای دردناکند.[4]
در همین راستا و در بیان مذمت سلاطین جور امام ـ علیه السّلام ـ در تفسیر آیه‌ی "و قال الذین اتبعوا لو انّ لنا کرةً فنتبرأ منهم کما تبرؤا منا ..."[5] و بیان مصداق این پیشوایان و پیروان فرمودند: به خدا سوگند این پیشوایان همان رهبران، ستمگرند که در روز قیامت و مشاهده عذاب الهی از پیروان و حامیان خود دوری و بیزاری می‌جویند.[6]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امام باقر علیه السّلام جلوه امات در افق دانشها، احمد ترابی.
2. حیات فکری سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
3. سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی.
4. در مکتب فجر دانشها، علی قائمی.

پی نوشت ها:
[1] . حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، چاپ مؤسسة آل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، سال 1409، ج16، ص134.
[2] . احمد بن محمّد بن برقی، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیه، 1371 ق، ج1، ص 286.
[3] . ابن شهر آشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه، 1379 ق، ج4، ص289.
[4] . کلینی، کافی، تهران، چاپ دار الکتب الاسلامیه، 1365 هـ ش، ج5، ص 55.
[5] . بقره/167.
[6] . مجلسی، بحارالانوار، ج1، 374، به نقل از کتاب امام باقر ـ علیه السّلام ـ جلوه‌ی امامت در افق دانش‌ها.

حضرت امام محمد الباقر علیه‌السلام امامی است که همه لحظات عمر با برکتش، در راه ارشاد و هدایت انسان‌ها به پایان رسید.
امام باقر

حضرت امام محمد الباقر علیه‌السلام امامی است که همه لحظات عمر با برکتش، در راه ارشاد و هدایت انسان‌ها به پایان رسید. امامی که از زمینه‌سازی‌های پدرش امام سجاد علیه‌السلام در راستای معرفی مکتب تشیع و مبارزه با طاغوت زمان بهره‌برداری بسیار کرد، و با تربیت شاگردان برجسته، و تبیین فقه ناب اسلام و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بزرگترین قدم را برای شناسایی تشیع و مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ برداشت. او در سن چهار سالگی در کربلا و ماجرای عاشورای حسینی حضور داشت، و در سفر کوفه و شام همراه پدر، همة سختی این سفر را تحمل کرد، و بر اساس فرهنگ عاشورا تربیت شد. او تجسمی از ارزش‌های والای انسانی و کمالات اخلاقی بود، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از او یاد و تجلیل فراوانی نموده است؛ جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: از رسول خدا علیه‌السلام شنیدم فرمود: ای جابر! تو به مردی از خاندان من می‌رسی که همنام و همشکل من است، علم را می‌شکافد و تفسیر و توضیح می‌دهد.[1]
زندگی امام باقر علیه‌السلام را می‌توان در سه بخش بیان نمود: 1- امام باقر علیه‌السلام در عصر پدر (38 سال). 2- دوران امامت (20 سال). 3- نمونه‌ای از گفتار و رفتار امام باقر علیه‌السلام.
بخش اول:
اسم مبارک آن حضرت محمد ـ لقبش باقر، شاکر و امین. کنیه‌اش ابوجعفر، نام پدر گرامیش علی بن الحسین علیه‌السلام و نام مادر بزرگوارش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه‌السلام (در اول رجب سال 57 هـ . ق در مدینه النبی متولد و در سال 114 هـ . ق در همان شهر شهید و از دنیا رفت. او از دو طرف نَسَبش به هاشم می‌رسید و هم از دو طرف نسبش به امام علی علیه‌السلام می‌رسید، و قبر شریفش مدینه، در قبرستان[2] بقیع کنار قبر پدر بزرگوارش امام سجاد علیه‌السلام می‌باشد.

دوران عمر شریفش: (1 - سه سال و شش ماه و ده روز با جدّ بزرگوارش امام حسین علیه‌السلام . 2 - سی و چهار سال و پانزده روز با پدرش امام سجاد علیه‌السلام . 3 - نوزده سال و ده ماه و 12 روز مدت امامت).
امام صادق علیه‌السلام در بارة مقام مادر امام باقر علیه‌السلام فرموده است: "کانت صدیقه لم تدرک فی آل الحسن امرأهٌ مثلها"[3] او یک صدیقة راستگو و راستکردار بود و در خاندان امام حسن علیه‌السلام بانویی مانند او یافت نمی‌شود.
بخش دوم و سوم:
دوران امامت امام باقر علیه‌السلام : در محرم سال 95 هـ . ق پس از شهادت پدر بزرگوارش امام سجاد علیه‌السلام دوران امامت امام باقر علیه‌السلام هنگامی که 38 سال از عمر شریفش می‌گذشت، آغاز گردید و تا ذیحجه 114 هـ . ق حدود 20 سال طول کشید و امام باقر علیه‌السلامدر این مدت در مدینه زندگی می‌کرد و خلفای عصرش به ترتیب چنین بودند: 1 - ولید بن عبدالملک، که حدود پنج ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام در عصر خلافت او واقع شد.
2 - سلیمان بن عبدالملک، از سال 96 تا 99 هـ . ق که چهار سال و دو ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام در این عصر بود.
3 - عمر بن عبدالعزیز، از سال 99 تا 101 که دو سال و پنج ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام با این عصر مصادف شد.
4 - یزید بن عبدالملک، از سال 101 تا 105 هـ . ق که چهار سال و دو ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام در این عصر بود.
5 - هشام بن عبدالملک از سال 105 تا 114 هـ .ق که حدود 9 سال بخش آخر امامت امام باقر علیه‌السلام در این عصر پر‌ آشوب واقع شد، و سرانجام به دستور او توسط والی مدینه مسموم شد و به شهادت رسید.[4]
تأسیس حوزه علمیه و نهضت فرهنگی تشيّع: امام باقر علیه‌السلام دریافته بود که فرهنگ تشیع در انزوا قرار گرفته و زیر چکمه جلادان اموی، بی‌رمق مانده است، از این رو لازم بود به یک انقلاب وسیع فرهنگی دست بزند و با تشکیل حوزة علمیه و تربیت شاگردان برجسته، فقه آل محمد علیه‌السلام و خط فکری تشیع را آشکار سازد و آن حضرت به خوبی می‌دانست که همین موضوع زمینة‌ عمیق و بنیان کن برای مبارزه با طاغوتیان خواهد شد، و در دراز مدت، شیعیان را به صحنه می‌آورد، و مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را زنده خواهد کرد. لذا امام باقر علیه‌السلام زمینه‌سازی بسیار عمیق و خوبی را در این راستا نمود و پس از او فرزند برومندش امام صادق علیه‌السلام با تشکیل حوزة علمیة چهار هزار شاگردی آن را به ثمر رسانید و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی، در تاریخ اسلام آشکار و ماندگار ساخت. بنابراین می‌توان گفت: امام باقر علیه‌السلام مؤسس و بنیانگذار حوزة علمیة شیعه و نهضت فکری و انقلاب فرهنگی تشیع بود.[5]
امام باقر علیه‌السلام شاگردانی مانند: محمد بن مسلم، زراره بن اعین، ابوبصیر، برید بن معاویه را تربیت کرد که امام صادق علیه‌السلام فرمود: این چهار نفر مکتب و احادیث پدرم را زنده کردند. و فرمود: صلوات خدا بر آنها در حال زندگی وپس از مرگ[6]. یکی از شاگردان پرورش یافتة امام باقر علیه‌السلام یعنی جابر بن یزید جُعفی پس از هیجده سال کسب علم و آموختن هفتاد هزار حدیث از محضر امام باقر علیه‌السلام هنگام وداع از آن حضرت (برای مراجعت به کوفه) از ایشان تقاضای حدیث و پند و نصیحت می‌کند! امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: بعد از هیجده سال کسب علم و کمال بس نیست؟ جابر عرض می‌کند: آری شما دریایی هستید که آبش تمام نمی‌شود و به قعر آن نمی‌توان رسید. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها اعلام کن بین ما و خداوند هیچ خویشاوندی نیست، و به پیشگاه خداوند کسی نزدیک نگردد مگر در پرتو اطاعت و پیروی، ای جابر کسی که خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد، او دوست ما خواهد بود، و کسی که نافرمانی خدا کند دوستی ما به حال او سودی نخواهد بخشید.[7]

پی نوشت ها:
[1] - اصول کافی، ج 1، ص 469.
[2] - الارشاد شیخ مفید، ترجمة حاج سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه الاسلامیه، چاپ دوم، قطع وزیری، ص 156.
[3] - اصول کافی، ج 1، ص 496.
[4] - اقتباس از تتمه المنتهی، ص 73 تا 90 از تاریخ یعقوبی آدرس داده شده.
[5] - گرچه اساس تشیع در عصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پی‌ریزی شد ولی حکومت ننگین بنی‌امیه این اساس را درهم ریخت، امام باقر علیه‌السلام آن را نوسازی کرد.
[6] - بهجه الآمال، ج 4، ص 69 (به نقل از سیرة چهارده معصوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 463، نشر مطهر، 1378، قطع وزیری).
[7] - سفینه البحار، ج 2، ص 142، بحار، ج 78، ص 183.

امام باقرعلیه‌السلام در عرصه علوم خدا و دین شناسی جایگاه بس بلند داشت، به گونه ای که رسول خدا از وی به عنوان" باقرالعلوم" یاد نمود
امام باقر علیه السلام

در ابتدا باید گفت: این سوال ناشی از این است که جایگاه برخی علوم روشن نشده است، یعنی برخی تصور می کنند اگر کسی ابتکار و اختراعی داشته باشد، او تنها  صاحب علم می باشد، و حال اینکه چنین نیست، زیرا برخی از علوم وجود دارند که به مراتب با اهمیت تر از علوم مادی می باشند، از جمله علومی که از اهمیت خاص بر خور دار است، علم خدا و دین شناسی است. َ رَسُولُ خدا فرمود :" أَفْضَلُ الْعِلْمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ (1). امام علیه‌السلام نیز با اهمیت و مهم ترین علم را معرفت خداوند دانست:" َ أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ تَصْدِیقِهِ تَوْحِیدُهُ ... (2)  
 امام باقرعلیه‌السلام در عرصه علوم خدا و دین شناسی جایگاه بس بلند داشت، به گونه ای که رسول خدا از وی به عنوان" باقرالعلوم" یاد نمود، چنانچه از جابر بن عبد اللّه منقول است که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله به من فرمود: ای جابر! امید است که تو در دنیا بمانی تا ملاقات کنی فرزندی از من که از اولاد حسین خواهد بود که او را محمّد نامند، یَبْقُرُ عِلْمَ الدِّینِ بَقْرا،(3) یعنی او می‌‏شکافد علم دین را شکافتنی، پس هرگاه او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.
  به نظر می رسد کلام رسول خدا درباره امام باقر علیه‌السلام ناظر براین است که وی در عرصه نشر معارف دینی وعلم خدا شناسی شکافنده علم می باشد، بر این اساس بود که حضرت طی مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداخت و مشکلات علمی را تشریح نمود و جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامی» را که در دوران امامت فرزند گرامیش امام صادق علیه‌السلام به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد. روایات و احادیث متعدد در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از آن حضرت به یادگار مانده است ، افزون بر آن، رجال و شخصیت های بزرگ علمی از محضر آن حضرت استفاده می‏‌کردند. که هر کدام در گسترش علوم نقش اساسی داشتند، چنانکه «جابر بن یزید جعفی» و «کیسان سجستانی» (از تابعین) و فقهائی مانند: «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذرنهدی» از آثار علمی او بهره‏‌مند شده سخنان آن حضرت را، بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند. کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و کتبی مانند: موطا مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری، و دهها نظیر اینها، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم می‏خورد. کتب شیعه نیز در زمینه‌‏های مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر علیه‌السلام است.
حضرت باقر علیه‌السلام شاگردان برجسته‌‏ای در زمینه‏‌های فقه و حدیث و تفسیر و دیگر علوم اسلامی تربیت کرد که هر کدام وزنه علمی بزرگی به شمار می‏رفت. شخصیتهای بزرگی همچون: محمد بن مسلم، زراره‏ ابن اعین، ابو بصیر، برید بن معاویه عجلی، جابربن یزید، حمران بن اعین، و هشام بن سالم از تربیت یافتگان مکتب آن حضرت هستند.(4)
 با توجه به مطالب گذشته باید گفت: گرچه ممکن است ما آثار علمی مانند کتاب و اختراعی - از امام باقر علیه‌السلام نداشته باشیم، اما امام با بیان روایات بسیار زیاد و تربیت شاگردان متعدد در عرصه های علوم مختلف، فعالیت های بسیار مهمی را انجام داد که این امر با اختراع وابتکار مادی، قابل مقایسه نیست، زیرا اختراع و ابتکار را انسان هایی دیگر می توانند انجام، ولی آ نچه که انسان‌هایی دیگر از آن عاجزند، هدایت مردم و ارائه معارف بلند دینی است.
ضمن اینکه در منابع روایی شیعه برای امامان علیهم‌السلام ده ها کتاب و تألیفات بر شمرده اند. برخی از این کتاب ها توسط امام پیشین نگاشته شده، سپس به عنوان میراث امامت به امامان بعدی رسیده است، برخی میراث از سلسله پیامبران پیشین بوده، برخی با املای امامان علیهم‌السلام توسط شاگردان نوشته،برخی توسط امامان علیهم‌السلام برای هدایت افرادی خاص و یا درخواست عده ای نگاشته شده است.
برخی کتاب های منسوب به امام باقر علیه‌السلام وجود دارد:
 - کتاب التفسیر؛ از امام باقر علیه‌السلام
 - رساله‌امام باقر علیه‌السلام به سعد الخیر
 - کتاب الهدایه؛ از امام باقرعلیه‌السلام (5)

درباره امام باقر علیه‌السلام به منابع زیر مراجعه فرمایید:
- امام محمد باقر، کاظم ارفع.
- پیشوای پنجم, حضرت امام محمد باقر، گروه نویسندگان.
- دورنمایی از زندگی امام باقر، مهدی پیشوای.

پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ناشر: اسلامی، ج، 75 ص 7
2. عبد الواحد تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، ص85‏.
3. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، کنگره شیخ مفید، قم،‏ چاپ اول، ۱۴۱۳ ق‏. ج‏۲، ص ۱۵۹.
4. مهدیی پیشوایی ،سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، چاپ یازدهم، 1379 از ص 306 به بعد.
5. سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات ، چاپ پنجم ، 1418ه ،ج 2، ص 502.

آوازه علوم و دانش های امام باقر چنان اقطار اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچه‌‏های دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.

امام باقر علیه‌السلام، در طول زندگی خود، به نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پرداخت. مشکلات علمی را تشریح نمود. جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامی» را که در دوران امامت فرزند گرامیش «امام صادق» به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد.
امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بود. مقام بزرگ علمی و اخلاقی او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدری روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین علیه‌السلام به جا نمانده بود.(1)
رجال و شخصیت های بزرگ علمی آن روز، نیز عده‌‏ای از یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که هنوز در حال حیات بودند، از محضر حضرت استفاده می‌‏کردند.
«جابر بن یزید جعفی» و «کیسان سجستانی» (از تابعین) و فقهائی مانند: «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذرنهدی» از آثار علمی او بهره‏‌مند شده، سخنان حضرت را، بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‌‏اند.
کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و کتبی مانند: موطا مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری، و ده ها نظیر این ها، که از مهم ترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم می‏‌خورد. (2)
کتب شیعه نیز در زمینه‏‌های مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر علیه‌السلام است. هر کس کوچک ترین آشنایی با این کتاب ها داشته باشد، این معنا را تصدیق می‏‌کند.
آوازه علوم و دانش های امام باقر چنان اقطار اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچه‏‌های دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.
«ابن حجر هیتمی» می‏‌نویسد:
محمد باقر به اندازه‏ای گنج های پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانش ها را بیان نموده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست. از همین جاست که وی را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده‏اند. (3)
«عبدالله بن عطأ» که یکی از شخصیت های برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، می‏گوید:
 هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمد بن علی علیه‌السلام از نظر علمی حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر مانند کودکی در برابر استاد عالیمقام، زانوی ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.(4)
آثار درخشان علمی پیشوای پنجم و شاگردان برجسته‏‌ای که مکتب بزرگ وی تحویل جامعه اسلامی داد، پیشگویی پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله را عینیت بخشد. راوی این پیشگویی «جابر بن عبدالله انصاری» شخصیت معروف صدر اسلام است.
جابر که یکی از یاران بزرگ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و از علاقه‏‌مندان خاص خاندان نبوت است، می‏گوید:
روزی پیامبر  به من فرمود: «بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید که اسمش اسم من و قیافه‏اش شبیه قیافه من خواهد بود. او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود.
پیامبر  هنگامی که پیشگویی را فرمود که هنوز حضرت باقر علیه‌السلام چشم به جهان نگشوده بود.
سال ها از این جریان گذشت، زمان پیشوای چهارم رسید. روزی جابر از کوچه‌‏های مدینه عبور می‏کرد، چشمش به حضرت باقر افتاد. وقتی دقت کرد، دید نشانه هایی که پیامبر فرموده بود، در او هست.
پرسید :اسم تو چیست ؟
گفت: محمد بن علی بن الحسین .
جابر بوسه بر پیشانی او زد و گفت: جدت پیامبر به وسیله من به تو سلام رساند!
جابر از آن تاریخ، به پاس احترام پیامبر  و به نشانه عظمت امام باقر علیه‌السلام هر روز دوبار به دیدار حضرت می‏رفت، او در مسجد پیامبر میان انبوه جمعیت می‏نشست. در پاسخ بعضی از مغرضان که از کار وی خرده‏گیری می‏کردند، پیشگویی پیامبر اسلام را نقل می‏کرد. (5)
بر این اساس و با توجه به پیشگوئی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حضرت ملقب به باقر گشت.

پی نوشت ها:
1 .ارشاد مفید ،ص 261 ، قم ،منشورات مکتبه بصیرتی .
2 . مناقب ال ابی طالب ،ج 4 ، 165 ، ابن شهر آشوب ،قم انتشارات علامه .
3 .الصواعق المحرقه ،ص 201 ،قاهره ،مکتبه القاهره ،1385 ه ق .
4 .تذ کره الخواص ،ص 337 ،سبط بن الجوزی ،نجف ،منشورات المطبعه الحیدریه ،1383 ه ق .
5 . بحار الانوار ،ج 46 ص 226 ،تهران ،مکتبه الاسلامیه ، 1394 ه ق ،چاپ دوم .

زراره مى گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها مصداق ذكر كثير است كه در قرآن آمده : «اذكرواللّه ذكراً كثيراً»
حضرت زهرا

حكمت و فضيلت تسبيحات حضرت زهرا (س) چيست؟

تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده است. تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها كه عبارت از ۳۴مرتبه الله اكبر و ۳۳مرتبه الحمدللّه و ۳۳مرتبه سبحان اللّه است , مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده كه فراوان خدا را ياد كنيد: «يا ايّهاالّذين آمنوا اذكرواللّه ذكراً كثيراً; اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ياد كنيد خدا را, ياد فراوان».

زراره مى گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها مصداق ذكر كثير است كه در قرآن آمده : «اذكرواللّه ذكراً كثيراً».

امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر چيزى بهتر از تسبيحات حضرت زهرا بود, پيامبر آن را به فاطمه مى آموخت ».

امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيح حضرت زهرا سلام الله علیها در هر روز بعد از هر نماز محبوب تر است نزد من از خواندن هزارركعت نماز مستحبى ».

در تعدادى از روايات وارد شده كه تسبيحات زهرا سلام الله علیها را فوراً بعد از اتمام نماز, شروع كنيد و به بچه هايتان آن رابياموزيد.

كارهاى داخل خانه همراه با بچه دارى و آسياب كردن گندم يا جو و پختن نان , كار را بر زهرا سلام الله علیها سخت گردانيده بود. على (ع)به زهرا سلام الله علیها پيشنهاد كرد نزد رسول اللّه برويم و از او خادمى را درخواست كنيم تا كمى از بار مشكلات برداشته شود. وقتى خدمت رسول خدا(ص)رسيدند و زهرا سلام الله علیها خدمت پيامبر مشكلات را عرضه داشت , پيامبرفرمود: نمى خواهيد چيزى به شما بيآموزم كه بهتر از خادم باشد؟ هنگامى كه به رختخواب مى رويد, ۳۴مرتبه اللّه اكبرو ۳۳مرتبه الحمدللّه و ۳۳مرتبه سبحان اللّه بگوييد. فاطمه سلام الله علیها عرضه داشت : راضى شدم .

امام صادق علیه السلام فرمود:«هر كس هنگام خواب تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگويد, از جمله ذاكران خواهد بود».

انجام واجبات و ترك معاصی و محرمات از طرف شيعيان موجب شادی و خوشحالی آنان می ‏شود
حضرت زهرا

ارتباط با معصومين عليهم السلام و از جمله حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم، ‌ملاقات و رؤيت و مشاهده حسی است كه كليد خزانه آن در ارتباط غير مستقيم است. ارتباط غير مستقيم مقدمه لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم و مهم تر از آن است. اين نوع ارتباط است كه انسان را به حالات اخلاقی و انسانی رهنمون مي شود. ارتباط غير مستقيم، قلبی و عاطفی و علمی و عملی است.دوستی اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و اظهار عشق و محبت و علاقه به ساحت مقدس‏شان و قبول ولايت و امامت آنان موجب خوشبختی و سعادت انسان است. زمخشري و فخر رازي و قرطبي از مفسّران بزرگ اهل سنّت در تفسيرشان از رسول خدا(ص) نقل كرده‏اند:

«من مات علي حب آل محمد مات شهيداً، الا من مات علي حب آل محمد فتح له في قبره بابان الي الجنة، ألا و من مات علي بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة؛ هر كس با محبّت آل محمد بميرد، شهيد از دنيا رفته است .آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد از دنيا رود، دو درب در قبر او به سوي بهشت گشوده مي‏شود. بدانيد هر كس با بغض آل محمد از دنيا برود، بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد.»رفتن به زيارت تربت و بارگاه ملكوتي شان، خواندن زيارت از راه دور كه در مفاتيح الجنان آمده، قرائت قرآن و اهداي ثواب به ارواح پاك شان، وقف موقوفات و دادن صدقه و خيرات در راه شان، بر پايي مجالس جشن و عزاء و شركت در محافل مدح و مصيبت‏شان كه براي هر يك از اين موارد ثواب‏هاي عظيم ذكر شده، هم چنين استفاده از سيره عملي و گفتاري آنان در زندگي، از مصاديق ابراز علاقه و محبّت و دوستي حضرات معصومين(ع) است.

انجام واجبات و ترك معاصي و محرمات از طرف شيعيان موجب شادي و خوشحالي آنان مي‏شود. وظيفه ما هم پيروي واقعي از آنان و زينت بودن براي امامان است.اين بهترين راه براي برقراري ارتباط با معصومين و از جمله حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است.

صفحه‌ها