دانش تاريخ

ولادت امام علی علیه‌السلام درون خانه خدا، توسط افراد متعددی نقل شده، به گونه ای که حتی برخی از عالمان اهل سنت نقل آن را متواتر دانسته اند.
خانه خدا

ولادت امام علی علیه‌السلام درون خانه خدا، توسط افراد متعددی نقل شده، به گونه ای که حتی برخی از عالمان اهل سنت نقل آن را متواتر دانسته اند. این فضیلت بزرگ را تمام محدّثان و مورخان شیعه، در کتاب‌های خود آورده‌اند، گروه زیادی از اهل سنت نیز به این حقیقت تصریح کرده‌اند. علاوه بر این در اشعار شعرا نیز جلوه فراوان دارد. البته درجزییات آن اختلاف است.
برخی گزارش نموده اند که در هنگام تولد حضرت دیوار کعبه شکافته شد "....َ وَ قَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا (1) همچنین گزارش شده است: که به هنگام شدت گرفتن درد زایمان فاطمه بنت اسد راه مسجد الحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت. بعد از اعتراف به ایمان و اعتقاد گفت:"... پروردگارا، به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما." لحظه‌ای نگذشت که فاطمه به صورت اعجاز آمیزی وارد خانه خدا شد و در آن جا وضع حمل نمود.
حاکم از محدثان بزرگ  اهل سنت در مستدرک الصحیحین می نویسد:
اخبار ( یقینی و قطعی ) است که امیر مؤمنان  درون خانه خدا متولد شده و عالمان بسیاری از اهل سنت تاکید کرده اند که این واقعه جز برای علی اتفاق نیفتاده است. (2)
آلوسی بغدادی مفسر معروف سنی، می‌نویسد: تولد علی علیه‌السلام در کعبه میان ملل جهان مشهور است و تاکنون کسی به این فضیلت دست نیافته است.(3)
برخی خواسته اند  حدیث تولد در کعبه تنها منسوب به یک نفر مشرک بنام یزید بن قعنب بدانند و در آن تشکیک نمایند.
کسانی، نقل آن را از دو نفر گفته اند، آن دو. یکی یزید بن قعنب و دیگری عباس بن عبد المطلب، عموی پیامبر. دانسته اند عباس از مومنان به اسلام و پیامبر بوده و هیچ کس نمی تواند بر ایمان او ایراد بگیرد.(4)
علاوه بر این دو، از عتاب بن اسید که در فتح مکه ایمان آورد و پیامبر او را بعد از فتح، عامل خود بر مکه گردانید ،روایت شده است.(5)
همچنین امام باقر علیه‌السلام به نقل از زیده ، دختر قریبه بن عجلان ساعدی به نقل از مادرش ام عماره ،دختر عباده بن فضله بن مالک بن عجلان ساعدی این جریان را نقل می کند.(6)
بنا بر این راوی فقط یک مشرک نیست، بلکه چند مومن و مسلمان معتبر هم این روایت را نقل کرده اند.
سند و راویان حدیث به حدی از اعتبار بوده  که رجال شناسان و روایت شناسان همگی آن را پذیرفته و هیچ کس انکار نکرده و تضعیف ننموده است.
البته مخالفان امام همچون وهابیان در تاریخ امروز، سعی داشته اند این فضیلت منحصر به فرد را انکار کنند و یا برای امام در این مورد شریک پیدا کنند که تلاش آنها بی نتیجه بوده و روایات ضعیف آنها در قبال این روایات نمی تواند عرض اندام کند.
لازم به ذکر است الان چنین شکافی درکعبه وجود ندارد، البته در کعبه محلی وجود دارد که از آن به عنوان " مستجار " یاد می شود. این مکان مورد احترام شیعه وسنی و درضلع غربی کعبه -تقریبا- درفاصله یک متری رکن یمانی قرار دارد (7) در این قسمت، آثار ترمیم و بندکشی دیده می‏شود که البته ارتباطی به شکاف یادشده ندارد؛ زیرا کعبه در عصر حَجّاج، از پایه خراب و دوباره ساخته شد و آثاری از مکان ورود فاطمه بنت اسد بر آن وجود ندارد.(8)

پی نوشت:
1. شیخ صدوق، بیروت‏، ناشر: اعلمی‏، 1400 ق‏ چاپ  پنجم، ص 132.
2. مستدرک حاکم، دارالمعرفه، 1418 ه. 1998 م، ،ج3،ص483.
3. جعفر سبحانی، فروغ ولایت، قم، انتشرات صحیفه، 1367، ص 35.
4. مدینه المعاجز ، سید هاشم بحرانی ، ج1، ص 46؛ غایه المرام،بحرانی، ج1،ص52.
5. علامة المجلسی ، بحار الأنوار، بیروت - لبنان،، ناشر : دار إحیاء التراث العربی سال چاپ : 1403 - 1983 م ،ج35،ص7.
6.رجال ترکوا بصمات علی قسمات التاریخ، سید لطیف قزوینی، ناشر: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ،ص72.
7. رک: عبد الرحمن انصاری ودیگران، مشاهد ومشاعر حج،  قم، زمینه سازان ظهور امام عصر( عج)، 1384، ص204.
8. سایت سازمان حج به نشانی http://hajj.ir/99/3540

خداوند می‏‌تواند به علی علیه‌السلام این قدرت را بدهد، آیه‏‌ای را که بعداً بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل می‏شود بخواند.
حضت علی علیه السلام

از برخی روایات استفاده می شود که امام صادق علیه‌السلام از پدران خود گزارش داد: فاطمه بنت اسد در هنگام ولادت علی علیه‌السلام در مقابل خانه خدا ایستاد و رو به سوی آسمان کرد و گفت: ای پروردگار، من به تو و به آنچه که از جانب تو آمده و به همة کتاب‌های آسمان ایمان دارم، پس تو را به این خانه قسم می­دهم و به این فرزندی که در شکم دارم با من حرف می زند و مأنوس من می باشد و من یقین دارم که او یکی از نشانه‌های تو است، قسم می دهم که ولادت را بر من آسان گردان... بعد از تولد امام علی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله وارد خانه فاطمه بنت اسد شد،‌ در آن حال علی علیه‌السلام به چهره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تبسم نمود و گفت: «السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته» و سپس گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم: قد أفلح المؤمنون»، سپس پیامبر فرمود: «قد أفلحوا بک» یعنی مؤمنان به واسطة تو به رستگاری رسیده‌اند.(1)
این مطلب در برخی روایات و متون دیگر نیز آمده است. در این دسته روایات احتمالات متعددی وجود دارد، یکی از احتمالات آن است که این روایات ناظر بر وجود قرآن در لوح محفوظ باشد که پیامبر اسلام قبل از بعثت از آن آگاهی داشته و بر علی علیه‌السلام نیز الهام شده بود. چنان که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در خصوص قلمرو آگاهی امام علی علیه‌السلام فرمود: "انک تسمع ماأسمعُ وتری ما أری الا أنّک لستُ بنبی؛ّ می‏شنوی آن چه می‏شنوم و آن چه می‏بینم، تو هم می‏بینی، جز این که تو پیامبر نیستی".(2)
احتمال دوم این است که این روایات ناظر بر کرامت علی علیه‌السلام باشد. بدین معنا که حضرت آیه و یا آیاتی را که بعداً بر پیامبر نازل می‏‌شد، تلاوت نموده است و این یکی از کرامات حضرت محسوب می‏‌شود، همان گونه که خداوند که به حضرت عیسی علیه‌السلام قدرت داد در گهواره تکلم نماید. همان خداوند می‏‌تواند به علی علیه‌السلام این قدرت را بدهد، آیه‏‌ای را که بعداً بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل می‏شود بخواند.

پی‌نوشت‌ها:
1. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء ، 1404 ه، ج 35، ص 37.
2. همان، ج14، ص475.

دریافت این نوع دانش، شرط سنی خاصی ندارد، هر گاه خداوند اراده نماید و شرایط برای امامت و پیشوایی دینی برای امام فراهم شود، چنین دانشی به او افاضه خواهد شد
امام جواد علیه السلام

علوم و دانشی که امامان شیعه از آن برخوردار بوده‌اند، دو دسته‌است:
1ـ دانشی که از طریق غیر عادی و به طور مستقیم از منبع فیض الهی یا از طریق امام پیش از خود دریافت می‌کردند که چگونگی آن بر ما روشن و نمایان نیست.
هر امام و پیشوای، دانش‌هایی را که از امام پیش از خود دریافت کرده بود، به طریقی غیر عادی به امام بعدی منتقل می‌نمود، به همان شکل و گونه‌ای که حضرت علی علیه‌السلام فرمود: "پیامبر در گوش من نجوا نمود، به گونه‌ای که هزار باب علم بر من گشود. از هر بابی هزار باب علم باز شد".(1)
ما دقیقاً از کیفیت آن آگاهی نداریم، اما می‌دانیم به صورت عادی نبوده است. از این نوع علم، گاهی در منابع شیعی به "علم لدنی" یاد می‌شود.
دانش‌هایی که مربوط به امامت و رهبری دینی انسان‌ها هستند، در این بخش جای می‌گیرند. بیان احکام الهی، هدایت دینی مردم، مرجعیت دینی و تفسیر آیات الهی و هر آنچه که مربوط به هدایت انسان‌ها است، در این طبقه قرار دارد.
دریافت این نوع دانش، شرط سنی خاصی ندارد، هر گاه خداوند اراده نماید و شرایط برای امامت و پیشوایی دینی برای امام فراهم شود، چنین دانشی به او افاضه خواهد شد، و از این باب است  دادن امام جواد علیه السلام به سی هزار مساله در یک جلسه.(2)
2ـ دانش‌هایی که از طریق عادی به دست می‌آیند. این نوع از علوم می‌تواند متفاوت باشد و سن در آن تأثیر داشته باشد، اما این بخش از علوم، مربوط به هدایت و راهنمایی دینی نیست. اگر بخشی از این علوم برای هدایت و امامت و پیشوایی لازم باشد، از همان طریق اوّل به امامان معصوم علیهم‌السلام افاضه می‌شود و شرط سنی در آن لحاظ نمی‌شود. برخی از خدمات علمی و اجتماعی حضرت امام جواد علیه‌السلام به قرار زیر است:
1) گویی به مسایل و شبهات اعتقادی: این مهم در قالب پرسش و  و مناظره و گفتمان و نامه‌نگاری صورت می‌گرفت.
2) تشکیل مکتب علمی و تربیت شاگردان: امام شخصیت‌های مهم علمی مانند علی بن مهزیار، احمد بن ابی نصر بزنطی و زکریا بن آدم تربیت کرد که هر کدام در گسترش معارف و علوم اسلامی بسیار تأثیرگذار بودند.
3) فعالیت‌های سیاسی: این مهم نیز در قالب‌های مختلف از جمله نفوذ به درون حکومت صورت می‌گرفت؛ بدین معنا که امام به هواداران خود اجازه می‌داد به حکومت نفوذ کرده و مناصب و سمت های حساس را در دست بگیرند.
4) حمایت از شیعیان: این رویکرد نیز در قالب‌های مختلف مانند حمایت‌های مالی و جلوگیری از ظلم بر آنان شکل می‌گرفت. مرحوم کلینی نقل می‌کند که حضرت جواد، بنا به درخواست یکی از شیعیان سیستان، طی نامه‌ای به والی این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والی که از پیروان امام بود، نه تنها بدهی او بابت خراج را نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است، او را از پرداخت خراج معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد برای او مستمرّی نیز تعیین کردند.

پی نوشت:
1. مفید، الارشاد، قم ، کنگره شیخ مفید، 1413ق، ج1، ص186
2. کلینی، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، ج1، ص496

چه مانعی دارد خداوند با قدرت و حکمت مطلقه‌‏ای که دارد، بر اساس مصالحی، شخصی را در خردسالی به مقام نبوّت یا امامت برساند
امام جواد علیه السلام

نظر به این که این مسأله در مورد امامان علیهم‌السلام نخستین ‏بار در مورد حضرت جواد علیه‌السلام رخ داد، در آن عصر، از جنجالی‌‏ترین مسائل روز بود.
حضرت رضا علیه‌السلام قبل از امامت امام جواد به بیان پاسخ: این سؤال می‏‌پرداختند.
عدّه‌‏ای در مورد امامت حضرت جواد در خردسالی، از حضرت رضا سؤال کردند،  حضرت به آن ها که به قرآن معتقد بودند، ماجرای نبوّت حضرت عیسی علیه‌السلام را در خردسالی به عنوان شاهد ذکر کرد.
ـ خیرانی می‏گوید: پدرم گفت در خراسان، در محضر حضرت رضا بودم، شخصی  پرسید: «اگر برای شما پیشامدی رخ داد، پس از شما امام مردم کیست؟» امام فرمود: «پسرم ابوجعفر (حضرت جواد) است». گویی پرسش کننده از شنیدن این پاسخ:   ـ از این رو که حضرت جواد کودک بود و حدود هفت سال داشت ـ قانع نشد، حضرت رضا به او فرمود: «خداوند حضرت عیسی علیه‌السلام را در کم تر از سنّ ابوجعفر (حضرت جواد) به عنوان پیامبر شریعت تازه‌‏ای برگزید. بنابراین، چه مانعی دارد که خدا ابوجعفر را در خردسالی به امامت برساند؟».(1)
 در آیه 30 سوره مریم به این مطلب تصریح شده که حضرت عیسی در گهواره با بیان گویا چنین گفت: «اِنّی عَبْدُاللّهِ آتانِی الْکتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِيّا؛ بنده خدایم، او کتاب آسمانی به من عنایت فرموده و مرا پیامبر قرار داده است.»
بنابراین، وقتی حضرت عیسی در گهواره برای ابلاغ شریعت تازه به مقام پیامبری برسد، چه اشکالی دارد که به اراده خداوند، حضرت جواد در هفت سالگی، به مقام رهبری، آن هم در مورد شریعت پیامبر که بیش از دو قرن از آغاز آن با داشتن چندین رهبر می‏گذرد.

- تحلیل و بررسی:
در  پاسخ: این  که چگونه  خُرد سال به مقام امامت می‏رسد،  دو راه در پیش داریم:
1ـ به آنان که به خدای قادر و حکیم معتقدند، می‏گوییم: چه مانعی دارد خداوند با  قدرت و حکمت مطلقه‌‏ای که دارد، بر اساس مصالحی، شخصی را در خردسالی به مقام نبوّت یا امامت برساند، چنان که مطابق قرآن، خداوند حضرت عیسی و یحیی علیه‌السلام را در دوران کودکی به مقام نبوّت رسانید؛  به استناد قرآن عیسی علیه‌السلام در گهواره سخن گفت و فرمود: « بنده خدایم، خداوند به من کتاب آسمانی داد و مرا پیامبر نمود».(2) خداوند در مورد یحیی علیه‌السلام فرمود: «یا یحیی خُذ الْکتابَ بِقُوَّةٍ و آتیناهُ الْحُکمَ صَبِیا؛.(3)  ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر، فرمان نبوّت را در کودکی به او دادیم».
امام جواد برای یکی از یاران خود به نام علی بن اسباط، به همین آیه استدلال کرد، و پس از ذکر آیه فرمود: «خداوند کاری را که در  امامت کرده؛ همانند کاری است که در  نبوّت کرده ، همان گونه که ممکن است خداوند حکمت را در چهل سالگی به انسانی بدهد، ممکن است که حکمت را در کودکی به انسانی دیگر عطا فرماید». (4)
2ـ در طول تاریخ دیده شده است که برخی از کودکان رشد فکری فوق‏العاده‏ای داشته‏اند، گاه افرادی در سنین کم‏تر از ده سال، نابغه شده‏ و از رشد و عقل و درک ممتاز و استثنایی برخوردار بوده‌‏اند، این موضوع بیانگر آن است که شایستگی مقام‏‌های ارجمند، مانند مقام امامت برای بعضی از کودکان محال نیست که آن را غیر ممکن سازد، در این زمینه نمونه‏‌های فراوان وجود دارد، که برای تقریب اذهان به ذکر سه نمونه زیر می‏پردازیم.

- نمونه‌‏های استثنایی از خردسالان نابغه:
1. در حالات حسین بن عبد الله بن سینا معروف به شیخ‏الرّئیس ابوعلی سینا، (373 ـ 427 هـ .ق) نقل کرده‏اند که  در شرح حال خود گفت:
«در ده سالگی آن قدر از علوم مختلف را فرا گرفتم که مردم بخارا از استعداد سرشار من، شگفت‏زده شده بودند، در دوازده سالگی بر مسند فتوا نشستم،  در شانزده سالگی کتاب قانون را در علم طبّ نوشتم،  بیماری نوح بن منصور رئیس دولت سامانی را که همه اطبّا از درمانش عاجز شده بودند، درمان نمودم. او به این خاطر، امکانات فرهنگی بسیار در اختیارم گذاشت، شب و روز به بررسی و مطالعه پرداختم. هنگامی که به بیست و چهار سالگی رسیدم، همه علوم جهان را می‏دانستم و چنین می‏اندیشیدم که علم و دانشی وجود ندارد که به آن دست نیافته باشم».(5)
2. نمونه دیگر، یکی از دانشمندان غرب به نام «توماس یونگ» است، که در دو سالگی خواندن و نوشتن را می‏‌دانست،  در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت،  به امتیازات استثنایی و اعجاب انگیزی دست یافت.(6)
3. نمونه دیگر که در عصر حاضر رخ داده و بسیار عجیب است و پاسخ:   به سؤال فوق را به طور عینی و گویا تبیین می‏‌کند، مربوط به  سید محمد حسین طباطبائی، فرزند حجة‏الاسلام آقای سید محمد مهدی طباطبائی است. بنابراین ممکن است خداوند از باب لطف و عنایت، امامت را در کودکی به امامان عنایت نماید.

در مورد کوتاه بودن عمر معصومان نخست باید گفت که عمر تمامی انسان ها به دست خداوند متعال است .هر زمان  مصلحت بداند، بنده خویش را به سوی خود خواهد برد.
در مورد کوتاه بودن مدت عمر امامان  باید توجه داشت: وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست . بلکه امام چنان که وظیفة راهنمایی صورت مردم را به عهده دارد ، ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد . او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند . حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد.
 حضور او در میان مردم و تربیت شاگردان و در زندان و یا در غیبت بودن‌شان در این باب تأثیری ندارد . امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها مستور است و یا مردم به او دسترسی ندارد.(7)
از این تحلیل  معلوم می‌شود که با توجه به مسئولیت ظاهری و باطنی امام در همه شرایط، چه مردم با امام ارتباط داشته باشند و چه زمینه چنین ارتباطی به هر دلیل وجود نداشته باشد، بعد از پیامبر برای جامعه بشری، انسان معصومی به نام امام وجودش لازم و ضروری است.
 گرچه ائمه علیهم‌السلام به دلیل طولانی نبودن عمر مبارک‌شان و یا به دلیل فراهم نبودن شرایط، آن گونه که شایسته و لازم است نتوانستند حقایق را به مردم بیان کنند، ولی همین که هر کدام به نوبة خود در زمانی خاصی به عنوان حجت الهی  روی زمین وجود داشته‌اند ، به تناوب مسئولیت را به عهده می‌گرفتند و هیچ‌گاه زمین از حجت خدا خالی نبوده است.
امیر مؤمنان علیه‌السلام در این باره بیان زیبا و عمیق دارد :
«ألاَ أنّ مثل آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کمثل نجوم السماء إذا هَوی نجمٌ طلعَ نجمٌ، فکأنّکم قد تکاملت مِن الله فیکم الصنائع وآتاکم ما کنتم تأملون؛(8) آگاه باشید، آل محمد همانند ستارگان آسمانند که هر گاه یکی از آن ها غروب کند، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌کند. گویا می‌بینم در پرتوی خاندان پیامبر نعمت‌های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید، رسیده‌اید».

پی نوشت:
1. محمّد بن یعقوب ،  کلینی،  اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1365ش، ج1، ص322.
2. مریم(19) آیه 30.
3. همان، آیه 12.
4. کلینی، همان، ج1، ص494.
5. محدّث قمّی، الکنی والالقاب، ج1، ص320 و 321.
6. پی یر روسو، تاریخ علوم ، ص432.
7. بررسی امامت حضرت مهدی (ع)در خُردسالی ، محمد محمدی اشتهاردی
8. سید رضی،  نهج البلاغه، قم، هجرت، ق، 1414، خطبه 100، ص146.

ای اباالقاسم ! همانا قائم از ما همان مهدی است که واجب است در غیبتش انتظار او را کشیده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود و او سومین از اولاد من است
امام زمان

حضرت عبدالعظیم حسنی می گوید: من بر آقایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شدم به قصد اینکه از او درباره قائم سؤال کنم که آیا او مهدی است یا دیگری ، حضرت ابتدائا فرمود:... یا اباالقاسم ! ان القائم منا هو المهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و هو الثالث من ولدی ...(1) ؛ ای اباالقاسم ! همانا قائم از ما همان مهدی است که واجب است در غیبتش انتظار او را کشیده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود و او سومین از اولاد من است ...
در روایت دیگری صقر بن ابی دلف می گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم : چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود:... لان اله غیبتة تکثر ایامها و یطول اءمدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون ...(2) ؛زیرا برای او غیبتی است که روزهایش زیاد و مدتش طولانی خواهد بود. مخلصین در انتظار خروج او به سر خواهند برد ، و شک کنندگان او را انکار خواهند کرد ...
همچنین مرحوم صدوق؛ به سندش از صقر بن ابی‏دلف نقل کرده که از امام جواد علیه‌السلام شنیدم که می‏فرمود: "الإمام بعدی اِبنی عليّ، أمره أمری وقوله قولی وطاعته طاعتی، والإمام بعده ابنه الحسن أمره أمر أبیه وقوله قول أبیه وطاعته طاعة أبیه. ثمّ سکت فقلت له: یابن رسول اللَّه! فمن الإمام بعد الحسن؟ فبکی (علیه‌السلام) بکآءً شدیداً، ثم قال: إنّ من بعد الحسن ابنه القآئم الحقّ المنتظر..."(3)؛ "امام بعد از من فرزندم علی است، امر او امر من وقول او قول من وطاعت او طاعت من است. وامام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، وقول او قول پدرش، وطاعت او طاعت پدرش می‏باشد. آن گاه ساکت شد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن کیست؟ امام گریه شدیدی کرد، سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حقّ منتظر است...".

پی نوشت ها:
1- کمال الدین ، ص 377؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 156 ، ح 1
2- کمال الدین ، ص 378؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 30 ، ح 4
3- اعلام الوری، ص 436 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 157، ح 5

 

در هر دوره ای که امامان شیعه پرچم هدایت جامعه را برعهده می‌ گرفتند، و امامت جامعه را عهده دار می‌ شدند، به تربیت شاگردان می‌ پرداختند.
امام جواد علیه السلام

در هر دوره ای که امامان شیعه پرچم هدایت جامعه را برعهده می‌ گرفتند، و امامت جامعه را عهده دار می‌ شدند، به تربیت شاگردان می‌ پرداختند. شاگردانی که هرکدام وزنه علمی بزرگی به شمار می‌ رفتند و در میدان رقابت سرآمد دانشمندان عصر خود بودند. حضرت امام جواد ـ علیه السّلام ـ امام نهم ما شیعیان نیز به تربیت شاگردانی پرداختند که مایه استمرار و پایداری تشیع بودند.
آنها در رشد و شکوفایی تمدن اسلام سهم بسزایی داشتند، لذا شایسته است که برای احیای نام و یاد و آثار و مرام تربیت یافتگان مکتب ائمه و معرفی آنان به نسل حاضر و آینده تلاش نمود. ما در این بحث به برخی از این بزرگواران اشاره خواهیم کرد.
1. عبدالعظیم حسنی: عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ ملقب به حسنی است به خاطر انتسابش به امام حسن ـ علیه السّلام ـ وی از اصحاب امام جواد ـ علیه السّلام ـ و امام هادی ـ علیه السّلام ـ بوده است. و مشهور است که وی در زمان امام هادی ـ علیه السّلام ـ وفات یافته. وی فردی جلیل القدر و عالمی وارسته بوده که روایات و احادیث زیادی از امام جواد و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ نقل کرده است او کتاب "خطب امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ" و کتاب "الیوم و اللیله" را تألیف نموده است.[1] محمد بن خالد برقی روایت می‌ کند که عبدالعظیم حسنی از ترس سلطان وقت که علویین را اذیت و آزار می‌ کرد و آنان را به قتل می‌ رساند، گریخت و به شهر ری آمد. و در خانه یکی از شیعیان سکونت گزید، شیعیان خبر حضور ایشان را شنیدند.[2] و به نزدش آمده و به حدیث او گوش فرا می‌ دادند و سئوالات شرعی خود را می‌ پرسیدند.[3] ایشان در سال 245 هـ.ق وفات یافته و هم اکنون مرقدش در شهرری نزدیک تهران واقع شده و زیارتگاه عاشقان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‌ باشد. در برخی از روایات ثواب زیارت ایشان را معادل ثواب زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ ذکر کرده اند.[4]
2. احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی: وی از جمله یاران و اصحاب امام رضا و امام جواد ـ علیهم السّلام ـ بوده و نزد آن دو بزرگوار دارای منزلتی رفیع بوده است. وی احادیث زیادی از این دو امام بزرگوار روایت کرده است ایشان از جمله محدثان شیعی موثق معرفی شده است.[5]
بزنطی به عنوان فردی جلیل القدر، فقیهی فاضل و یکی از اصحاب اجماع معرفی شده است.[6]
شیخ طوسی در "الفهرست" آورده است: وی از ثقات اهل کوفه می‌ باشد که حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ را ملاقات کرده است و نزد ایشان مقامی عظیم داشته است. وفات او در سال 212 هـ.ق اتفاق افتاده است.[7] وی کتب متعددی تألیف نموده که از جمله آنها می‌ توان به کتاب "الجامع" اشاره کرد.[8]
3. فضل بن شاذان: فضل بن شاذان نیشابوری از اصحاب امام جواد و امام هادی و عسکری ـ علیهم السّلام ـ بوده است. وی فردی مورد اعتماد و جلیل القدر و فقیه و متکلم بوده است.[9] برخی نوشته اند 180 کتاب در فقه و حدیث و رد بر فرقه های ضاله و... نگاشته که متأسفانه اکثر آنها از بین رفته است.[10] شیخ طوسی نام برخی از آثار وی را در "الفهرست" ذکر نموده.[11] اکثر تراجم نویسان از وی به نیکی یاد کرده اند. وفات وی در سال 260 هـ.ق گزارش شده است.[12] ابن شاذان از جمله کسانی است که امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ برای وی طلب رحمت فرمودند.[13]
4. حبیب بن اوس طائی: حبیب بن اوس طائی معروف به ابوتمام از اصحاب خاص امام جواد ـ علیه السّلام ـ بوده. او شاعری بزرگ و استاد لغت شناسی و تاریخ و ایام عرب بود. وی دارای قصیده معروفی است که درباره ائمه دوازده گانه می‌ باشد.[14] شیخ عباس قمی می‌ نویسد: "علما گفته اند که از قبیله "طی" سه کس بیرون آمدند که هر کدام در باب خود منفرد بودند، حاتم طائی در جود، داود طائی در زهد و ابوتمام طائی در شعر.[15] قبر ابوتمام در موصل معروف است.
5. محمد بن ابی عمیر: وی از بزرگترین قبایل عرب می‌ باشد. علما و دانشمندان، حکم به وثاقت و بزرگواری او نموده اند و او را عابدترین و با ورع ترین مردم زمان خویش می‌ دانند. و در فقه و دانش او را از افراد برجسته زمان خویش می‌ شمارند که دارای کتب بسیاری است.[16] از نظر علم حدیث وی فردی معتبر می‌ باشد.[17]
وفات وی در سال 217 هـ.ق ذکر شده است.[18] شیخ طوسی کتب زیادی برای او ذکر کرده است از جمله این کتابها می‌ توان به کتاب "النوادر"، کتاب "الاستطاعه" و کتاب "الرد علی اهل القدر و الجبر" اشاره کرد.[19]
6. محمد بن سنان: وی از یاران برجسته امام جواد ـ علیه السّلام ـ بود. روایاتی وجود دارد که بر بزرگی شأن و شدت اعتقاد و علم و ورع او دلالت می‌ کند.[20] امام جواد ـ علیه السّلام ـ درباره او و صفوان بن یحیی فرمود: خداوند از آن دو راضی و خشنود گردد زیرا آنها با من و پدرم هرگز مخالفت نکردند.[21]
7. علی بن مهزیار: علی بن مهزیار اهوازی از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ بوده است. وی از منزلتی رفیع در نزد ائمه برخوردار بوده و از جانب امامان معصوم وکیل بوده است. او با امام جواد ـ علیه السّلام ـ مراسله و مکاتبه داشته است. امام جواد ـ علیه السّلام ـ در جایی برای او می‌ نویسد: "نوشته ات به دستم رسید. از کلامت خوشحال شدم، خداوند تو را مسرور گرداند..."[22] در معجم رجال الحدیث آمده است: "وی از خواص یاران امام جواد ـ علیه السّلام ـ بوده و از جانب ایشان وکالت داشته و نزد آن امام بزرگوار دارای قدر و منزلت بوده است. در حدیث، جزء موثقین بوده و طعن و ایرادی بر او وارد نشده است. وی کتب زیادی تألیف نموده است.[23]
از دیگر یاران آن حضرت می‌ توان به آدم بن اسحاق قمی، ابراهیم بن مهزیار، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی، زکریا بن آدم، صفوان بن یحیی و محمد بن اسماعیل بن بزیع اشاره کرد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ الامام الجواد من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی.
2ـ رجال، شیخ طوسی.

پی نوشت ها:
[1] . قزوینی، سید محمد کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، قم، مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1414ق، ص212.
[2] . خوئی، سید ابوالقاسم موسوی، معجم رجال الحدیث، بی جا، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، 1413ق، ج17، ص50.
[3] . الامام الجواد من المهد الی اللحد، همان، ص212.
[4] . معجم رجال الحدیث، همان، ج17، ص52.
[5] . الامام الجواد من المهد الی اللحد، همان، ص126.
[6] . محمد بن حسن طوسی، رجال طوسی، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1380ق.، ص397.
[7] . محمد بن حسن طبرسی، الفهرست، مشهد، مرکز تحقیقات و مطالعات، 1348ق.، ص36.
[8] . شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، بی تا، بی جا، ج2، ص80.
[9] . الفهرست، همان، ص254.
[10] . الامام الجواد من المهد الی اللحد، همان، ص287.
[11] . الفهرست، همان، ص254.
[12] . آقابزرگ تهرانی، الذریعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1403ق، ج15، ص173.
[13] . محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1382، ص584.
[14] . الامام الجواد من المهد الی اللحد، همان، ص145؛ ابن شهر آشوب این قصیده را در کتابش مناقب ذکر کرده است.
[15] . شیخ عباس قمی، المنتهی، تهران، کتابفروشی مرکزی، چاپ دوم، 1333ش، ص230.
[16] . الفهرست، همان، ص218.
[17] . المنتهی، همان، ص130.
[18] . الذریعه، همان، ج2، ص141.
[19]. ثقة الاسلام تبریزی، مرأة الکتب، قم، مکتبه آیت الله مرعشی العامه، 1414ق، ص57.
[20] . معجم رجال الحدیث، همان، ج16، ص151.
[21] . همان، ج17، ص162.
[22] . الامام الجواد من المهد الی اللحد، همان، ص271.
[23] . معجم رجال الحدیث، همان، ج12، ص192.

برخی از تواریخ فرزندان امام جواد (ع) را هشت فرزند ذکر کرده اند و بعضی کمتر، شیخ مفید در کتاب الإرشاد فرموده که حضرت جواد (ع) دارای چهار فرزند پسر و دختر بود
امام جواد علیه السلام

برخی از تواریخ فرزندان امام جواد ـ علیه السّلام ـ را هشت فرزند ذکر کرده اند و بعضی کمتر، "شیخ مفید در کتاب الإرشاد فرموده که حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ دارای چهار فرزند پسر و دختر بود"[1]. محدث قمی در منتهی الآمال به نقل از کتاب تاریخ قم نام چند دختر دیگر از امام جواد ـ علیه السّلام ـ را ذکر می کند. از بین فرزندان امام جواد ـ علیه السّلام ـ برخی به خاطر نقش اجتماعی بیشتر به صورت برجسته در تاریخ یاد شده اند و بعضی هم تنها نامشان ذکر شده و شرح حالی از آنها به میان نیامده، ما هم در این نوشته طبق نقل تاریخ به شرح حال بعضی از آنها می پردازیم و به ذکر نام بعضی دیگر اکتفا می کنیم.
قبل از پرداختن به اسامی فرزندان حضرت ذکر دو نکته لازم است و آن اینکه مادر همه فرزندان امام جواد ـ علیه السّلام ـ بانویی است به نام "سمانه مغربیه" که زنی با کمال بود ولی از ام الفضل همسر دیگر امام فرزندی به دنیا نیامد.
نکته دیگر آنکه همه این فرزندان بزرگوار منشأ خدمات ارزنده ای برای جهان اسلام بودند و هرکدام در دوران خود از بهترین مردان و زنان به شمار می رفتند و از شایستگان زمان بودند و عموماً در اطراف شهر قم مدفونند، سادات و مردان مجاهد و بزرگواری از نسل پاک ایشان به دنیا آمدند، برنامه های عمرانی قم و موقوفات و قبه و بارگاه حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به دست ایشان انجام گردیده و آنها که در قم می زیستند منشأ خدمات شایسته ای برای مردم قم بودند.

فرزندان امام جواد علیه السّلام :
1. امام علی النقی الهادی ـ علیه السّلام ـ : ایشان پیشوا و رهبر و هادی امت اسلام بعد از پدر بزرگوارشان بودند، آن شخصیت والا نیز مانند پدر بزرگوار و پدران گرامیش تمام عمر 28 ساله را تحت نظر شدید خلفای عباسی بود. لذا شیعه از محضر پر فیض ایشان بصورت کامل و آزاد نتوانست استفاده کند.
2. موسی مبرقع: دومین فرزند برجسته و بزرگوار امام جواد ـ علیه السّلام ـ ابو احمد موسی مبرقع نام دارد از آنجا که موسی دارای شمایل بسیار زیبا و صورت جمیل بود که هر کس را به یک نظر می فریفت در کوچه ها برقع به صورت می انداخت تا زنان و مردان از دیدن او ناراحت نشوند از این جهت او را موسی مبرقع گویند. تولد موسی مبرقع را در سال 214 هـ.ق نوشته اند و در هنگام مرگ پدرش حدود 5 یا 6 سال بیشتر نداشت، چنانکه برادر بزرگوارش حضرت علی النقی ـ علیه السّلام ـ 7 یا 8 سال بیشتر نداشت، موسی 30 ساله بود که از مدینه هجرت کرد و راهی قم شد و در هنگامی که در شهر مدینه بود، سرپرستی اولاد امام جواد ـ علیه السّلام ـ را می کرد و اموال صغار آن بزرگوار را سرپرستی می نمود و موقوفات و صدقات پدرش را به اهلش می رسانید.
در سال 244 بود که متوکل عباسی که از موقعیت موسی مبرقع وحشت داشت او را از مدینه به بغداد احضار کرد و ایشان را در شهر سامرا منزل داد تا او را مثل برادر بزرگوارش امام علی النقی ـ علیه السّلام ـ زیر نظر داشته باشد و ایشان تا سال 247 که متوکل مُرد در سامرا بود، پس از مرگ متوکل، موسی به ایران آمد و سال 256 بود که به قم وارد شد. موسی در قم مزارعی ایجاد کرد و خود به کار کشاورزی پرداخت و در همان جا ساکن گردید."[2] در شهر قم ساداتی که منتسب به موسی مبرقع هستند خود را به سادات برقعی معرفی نموده و به این عنوان مشهورند. موسی مبرقع پنج پسر داشت به نام های: ابوالقاسم حسین و علی و احمد و محمد و جعفر.
"اولاد و ذريّه موسی مبرقع غالبا در ری و قم بودند و از آنجا به قزوین، همدان، خراسان، کشمیر، هندوستان و سایر بلاد منتشر شدند، و الان در بلاد شیعه از اعظم طوائف سادات و اشرافند"[3].
"موسی مبرقع در شب چهارشنبه هشت روز مانده به آخر ربیع الاول سال 296 هـ.ق در شهر قم وفات کرد و او را در منزل خودش به خاک سپردند و اکنون آرامگاه او مشهور است به چهل اختران"[4] بقعه بزرگ که به نام 40 اختران است در کتیبه آن اسم شاه طهماسب به تاریخ 935 ثبت است. نخستین کسی که در آن دفن شد محمد بن موسی مبرقع بوده، پس از آن همسر او بُرَيْهد[5] دختر جعفر (فرزند امام علی النقی) در کنار شوهر دفن شد. در کنار محمد فرزند موسی و نزدیکی آرامگاه او گروهی از علوی ها و فاطمی ها، همگی از اعقاب موسی مبرقع می باشند که در آن جایگاه دفنند" و معروفند به چهل اختران و امروزه ملجأ و مأمنی هستند برای شیفتگان امامت و ولایت و مرهمی برای دلسوختگان و دردمندان.
3. حکیمه خاتون: این زن با تقوا که از شایسته ترین زنان عصر خود به شمار می رفت و در فضل و هنر ممتاز بود، از برجسته ترین دختران امام جواد ـ علیه السّلام ـ می باشد. حکیمه در طول حیات پربرکتش 4 امام را درک کرد و از محضر آنان بهره برد، پدر گرامیش امام جواد ـ علیه السّلام ـ ، برادرش حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ ، برادرزاده اش امام عسکری ـ علیه السّلام ـ و امام زمان (عج) را که خود افتخار قابلگی امام دوازدهم را هم داشت.
از افتخارات دیگر حکیمه خاتون، تعلیم و تربیت نرجس خاتون مادر امام زمان (عج) بود، حکیمه در نزد ائمه ـ علیهم السّلام ـ مکرم و محترم بود و مورد وثوق و اطمینان تا جائی که به مقام سفارت امام نائل آمد، عرایض مردم را به امام زمان (عج) می رسانید و توقیعات امام را به مردم بر می گردانید.
گویند: نواب امام زمان (عج) به وسیله این بانو با امام رابطه برقرار می کردند در کمال الدین از احمد بن ابراهیم نقل شده که گفت من بر حکیمه خاتون دختر امام جواد ـ علیه السّلام ـ در سال 262 وارد شدم و هرچه می خواستم از پشت پرده از آن حضرت می پرسیدم او به ما جواب می داد و او واسطه حجة بن الحسن العسکری بود که تمام امور مربوط به شیعه را انجام می داد"[6].
از حکیمه خاتون اخبار و احادیث بسیاری نقل شده و آیات بسیاری را تفسیر نموده است که دلیل بر قدرت علمی و روح ایمان و ولایت او می باشد. او با یکی از علویین به نام ابو علی الحسن المحدث از نوادگان امام سجاد ـ علیه السّلام ـ ازدواج کرد و نتیجه این ازدواج یک پسر و یک دختر بود.
حکیمه خاتون سرانجام در سال 274 هـ.ق وفات یافت. مرقد شریفش در جوار ضریح امام هادی و امام عسکری ـ علیهما السّلام ـ قرار دارد که زیارت آن جناب مستحب مؤکد است.
ـ دیگر فرزندان امام جواد ـ علیه السّلام ـ که هر کدام در موقعیت و زمان روزگار خود از برترین و بهترین مردم دوران خود بودند در تاریخ شرح حالی از آنها وارد نشده، تنها اسامی آنها در صفحات تاریخ به چشم می خورد که در ادامه به این اسماء مقدس اشاره می‌شود:
4. ابو احمد حسین
5. ابو موسی عمران
6. فاطمه
7. خدیجه
8. ام کلثوم
"در تاریخ قم نام زینب، ام محمد و میمونه هم به چشم می خورد که از دختران امام جواد ـ علیه السّلام ـ به شمار رفته اند"[7].
"مرحوم شیخ مفید هم از دختران امام جواد ـ علیه السّلام ـ دختری به نام "اماحه" نام برده و فرموده امام جواد ـ علیه السّلام ـ چهار فرزند داشت، علی که امام بعد از او بود موسی، فاطمه و اماحه"[8].
نتیجه: آنچه در تاریخ مشهور است این است که امام جواد ـ علیه السّلام ـ صاحب هشت فرزند بود که نام سه نفر از آنها یعنی (علی النقی ـ علیه السّلام ـ ، موسی و حکیمه) مورد اتفاق همه است امّا در نام بقیه اختلاف وجود دارد که اسامی آنها ذکر شد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ تحلیلی از زندگانی امام محمد تقی ـ علیه السّلام ـ
2ـ زندگانی امام جواد ـ علیه السّلام ـ
3ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
4ـ الإمام الجواد من المهد الی اللّحد، سید محمد کاظم قزوینی.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الإرشاد، چاپ کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص295.
[2] . محمد حسین ناصر الشیعه، تاریخ قم، بیروت، انتشارات دارالفکر، چاپ سوم، 1350ش، ص114.
[3] . شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ یازدهم، ج2، ص622.
[4] . چهل اختران محله ای است در خیابان آذر شهر مقدس قم.
[5] . Boraiheh.
[6] . شیخ صدوق، اکمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1395ق، ج2، ص501.
[7] . محمد حسین ناصر الشیعه، تاریخ قم، بیروت، انتشارات دارالفکر، چاپ سوم، 1350، ص114.
[8] . شیخ مفید، الإرشاد، چاپ کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص295.

علماء شیعه بعد از مناسک حج به خدمت امام جواد شرفیاب شدند و از مشاهده فضائل و معجزات و کرامات ایشان اقرار به امامت ایشان نمودند
امام جواد علیه السلام

دوران امامت:
"امام جواد ـ علیه السّلام ـ پیشوای نهم شیعیان در سال 203 ه‍ .ق پس از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا ـ علیه السّلام ـ در سن هشت سالگی، به تصریح پیشوایان گذشته و با تعیین امام رضا ـ علیه السّلام ـ عهده دار امامت شد.
بیشتر عمر 25 ساله حضرت یعنی 17 سال دوران امامت او با زمامداری مأمون (218- 203) و معتصم (220- 218) مصادف بود".
از آنجا که امام جواد ـ علیه السّلام ـ در سن کودکی به امامت رسید بعضی از شیعیان، در امامت آن جناب تأملی داشتند تا آنکه علماء و افاضل و اشراف شیعه از اطراف عالم متوجه حج گردیدند و بعد از مناسک حج به خدمت آن حضرت شرفیاب شده و از مشاهده فضائل و معجزات و کرامات ایشان اقرار به امامت آن منبع سعادات نمودند و رنگ شبهه از آیینه خاطرات خود زدودند، در اینجا به برخی از فضائل و کرامات آن حضرت اشاره می کنیم.

فضائل امام جواد ـ علیه السّلام ـ را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1. فضائل علمی
2. فضائل اخلاقی

1. فضائل علمی امام جواد علیه السّلام : امام جواد ـ علیه السّلام ـ از دو جهت به مناظرات علمی کشانده می شد:
نخست: از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت می خواستند علم الهی را دریابند.
دوم: از طرف حکومت، به ویژه مأمون و معتصم، دو خلیفه معاصر آن حضرت. خلفا می کوشیدند با تشکیل مناظره، شیعیان را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود (وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت علیهم السلام) دچار مشکل شده و از پیروی آنها دست بردارند ولی در همه این بحثها و مناظرات علمی، حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ با پاسخهای قاطع و روشنگر، اعتقاد و اطمینان کامل شیعیان به امامت آن حضرت را تثبیت کرد و ابرهای تیره ابهام و شبهه را از فضای فکر و ذهن آنان کنار زد و خورشید حقیقت را آشکار ساخت.

از جمله مناظرات آن حضرت به مناظره با یحیی بن اکثم[1] اشاره می کنیم:
"با حضور عباسیان و مأمون، یحیی بن اکثم از حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ پرسید: مُحرِمی که حیوانی را کشته، وظیفه اش چیست؟ امام در جواب از وی پرسید: آیا فرد مُحرِم، صید را در حرم کشته یا بیرون از آن؟ آیا مُحرِم جاهل به حکم بوده یا عالم به حکم؟ آیا عمداً آن را کشته یا به خطا؟ آیا مُحرِم آزاد بوده یا برده؟ آیا بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته یا در موقع بازگشت؟ صید از پرندگان بوده یا غیر از آن؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرِم اصرار بر عمل خود دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب صید را کشته یا در روز؟ مُحرِم در حال عمره بوده یا حج؟"[2]
با این فروضی که امام جواد ـ علیه السّلام ـ برای مسأله طرح کرد، یحیی حیرت زده و درمانده شد تا جایی که همه حضار از رنگ باختن چهره اش شکست او را به وضوح دریافتند. آنگاه امام از یحیی بن اکثم پرسید: مرا از مردی خبر بده که زنی در اوایل صبح بر او حرام بود، روز که بالا آمد آن زن بر وی حلال شد و در هنگام ظهر دوباره بر او حرام گردید و در موقع عصر حلال شد و در موقع عشاء حلال و در نیمه شب باز بر او حرام و در هنگام طلوع آفتاب حلال شد؛ مسأله این زن چیست؟ و چگونه بر او حلال و حرام می شود؟ - یحیی گفت: به خدا سوگند که من جواب این مسأله را نمی دانم شما بفرمایید تا یاد بگیرم.
حضرت فرمود: این زن کنیز شخص دیگری بوده که بر این مرد حرام بود، روز که بالا آمد کنیز را از صاحبش خریداری کرد و حلال شد. ظهر او را آزاد کرد و بدین جهت بر او حرام شد. عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. هنگام غروب او را ظهار[3] کرد و در نتیجه بر او حرام شد و در وقت عشاء کفاره ظهار داد و دوباره بر وی حلال شد، نیمه شب او را طلاق داد و به این علت حرام شد؛ صبح رجوع کرد و دوباره بر او حلال شد.
مأمون بار دیگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتی کرد و گفت: کمی سن مانع از کمال عقل برای این خاندان نمی شود".[4]

علم امام جواد ـ علیه السّلام ـ به قصد و نیت اشخاص
"محمد بن حمزه از محمد بن علی هاشمی نقل کرده که او گفت: صبح روز ازدواج امام جواد ـ علیه السّلام ـ با ام الفضل بر او وارد شدم و به علت دارویی که شب قبل خورده بودم عطش مرا فرا گرفته بود ولی از حضرت خجالت کشیدم آب طلب کنم، امام به صورتم نگاهی کرد و فرمود: خیلی تشنه ای درست است؟ گفتم: بله حضرت به غلامش فرمود آب بیاور من با خودم فکر کردم الان برایم آب زهرآلود می آورد، غلام آب را آورد حضرت لبخندی زد پس آب را از غلام گرفت و مقداری نوشید سپس به من داد و من نوشیدم، مدت زیادی نزد حضرت ماندم، دوباره تشنه ام شد حضرت بار دیگر آب طلبید و همان کاری را که دفعه اول انجام داده بود انجام داد. محمد بن حمزه گفت که محمد بن علی هاشمی به من گفت: به خدا سوگند ابو جعفر ـ علیه السّلام ـ آنچه را در دلها باشد می داند همچنانکه شیعیان می گویند".[5]

2. فضائل اخلاقی امام جواد علیه السّلام :
از میان القاب امام جواد علیه اسلام دو لقب "التقی و الجواد" مشهورترین القاب است که خود دلیل بر این است که آن حضرت در دوران نوجوانی و دوران پذیرش مسئولیت امامت و جوان بودن در هنگام شهادت، به صفت پارسایی آراسته بوده و خدمت رسانی و سخاوتمندی نسبت به مردم و اطرافیان کار همیشگی او بوده است.
کارنامه امام در سه سال حاضر نبودن پدر در مدینه و ارجاع امور دینی و اجتماعی و خانوادگی توسط امام هشتم به وی، گواه کاردانی و جامعیت و فضیلت امام نهم می باشد.
"امام هشتم به آن حضرت توصیه کرد ورود و خروج تو از درب بزرگ باشد، به همراه خود طلا و نقره داشته باش و کمتر از پنجاه دینار به عموهای خود عطا نکن، انفاق کن و از فقر هراسناک مباش که قدرت الهی با تو است و امام جواد ـ علیه السّلام ـ طبق توصیه پدر بزرگوارش عمل می کرد".[6]
بهره‎گیری از فرصت برای رفع مشکلات مردم و گره گشایی ازکار آنان از مسلمات سیره امام جواد ـ علیه السّلام ـ است؛ چنان که "مردی از اهالی سجستان خراسان در سفر حج به محضر امام رسید و از بدهی خود در دیوان والی شهر خود صحبت کرد و اعلام داشت که والی سرزمین ما، شما خاندان پیامبر را دوست دارد، با نامه ای از وی بخواهید در خراج (مالیات) به من احسان نماید حضرت کاغذی گرفت و مکتوب نمود "رساننده نامه مدعی است شما عقیده شایسته ای دارید، پس به وی احسان‎نما" با ورود به سجستان، والی به دلیل اطلاع از نامه امام به استقبال وی آمد و پس از پرسش از مشکل او، مالیات را بخشید و کمک مناسبی نیز به او کرد".[7]

نمونه هایی از معجزات و کرامات حضرت جواد علیه السّلام :
1. "هنگامی که امام جواد ـ علیه السّلام ـ با ام الفضل همسر خود از بغداد به مدینه مراجعت می فرمود در کوفه به خانه مسيّب رسید و آن هنگام غروب آفتاب بود پس حضرت داخل مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدری بود که میوه نمی داد، حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به صورت جماعت به جا آورد... سپس وقتی که مردم کنار درخت آمدند و دیدند که میوه بسیار خوبی دارد تعجب کردند و از سدر آن خوردند، دیدند که شیرین است و دانه ندارد، سپس مردم با آن حضرت وداع کردند و ایشان به مدینه تشریف بردند".[8]
2. از حسین مکاری نقل شده که گفت زمانی‌که امام محمد تقی ــ علیه السّلام ــ در بغداد بود وارد بغداد شدم، دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است با خودم گفتم که حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ با این مقام و مرتبه ای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعام های لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت، همین که این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود: ای حسین نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نزد من بهتر است از آن چه که در اینجا مشاهده می کنی".[9]
3. "از اسماعیل بن عباس هاشمی نقل شده که گفت: روز عیدی خدمت حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ رفتم و از تنگی معاش خود نزد حضرت شکایت کردم، آن حضرت از محل نماز خود یک مشت خاک برداشت، خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلایی گداخته شد پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که 16 مثقال بود".[10]
درباره فضائل و مناقب و کرامات امام جواد ـ علیه السّلام ــ کتابهای زیادی نوشته شده است و به تعداد بیشتری اشاره گردیده که در این نوشته مجال ذکر آنها نیست، برای اطلاع بیشتر به کتب تاریخی مراجعه شود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی(ره) ج2.
2ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
3ـ الامام الجواد من المهد الی الحد، محمد کاظم قزوینی.

پی نوشت ها:
[1] . یحیی یکی از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خلیفه عباسی، بود که شهرت علمی او در رشته های گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود.
[2] . شیخ مفید، الارشاد، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص283.
[3] . ظهار عبارت از این است که مردی به زن خود بگوید: پشت تو برای من مانند پشت مادرم یا خواهرم یا دخترم است، در این صورت باید کفاره ظهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد.
[4] . فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ص353.
[5] . شیخ مفید، الارشاد، چاپ کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص291.
[6] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ش، ج4، ص43.
[7] . همان، ج5، ص111.
[8] . علی بن عیسی إربلی، کشف النعمه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ش، ج2، ص357.
[9] . قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق، ج1، ص383.
[10] . همان.

فراهم کردن زمینه ورود شیعه به عصر غیبت، از اقدامات اساسی امامان بود، که همواره شیعیان را متوجه این امر می کردند.
امام هادی علیه السلام

امام علی بن محمد الهادی علیه‌السلام در نیمه ذی الحجه سال 212ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا، چشم به دنیا گشود و در ماه رجب سال 254ق در سرّ من رأی (سامرا) توسط معتز عباسی به شهادت رسید. ایشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.(1)
نام مادر آن حضرت سمانه مغربیه بود(2) ؛ البته مدنب، حدیث و غزال هم گفته اند.(3)
لقب های آن حضرت را نقی، هادی، امین، طیب، نجیب، مرتضی و... ذکر کرده اند. کنیه اش ابوالحسن است و به ایشان ابوالحسن ثالث می گویند.(4)
امام از آغاز امامت در مدینه حضور داشتند و در مدت اقامت در این شهر نقش بسیار مهمی در رهبری شیعیان ایفا کردند؛ به طوری که حکومت عباسی از موقعیت ممتاز امام احساس خطر کرده و حضور ایشان در مدینه را به صلاح ندانست، متوکل برای کنترل بیش تر امام تصمیم گرفت ایشان را از مدینه به سامرا منتقل کند. در سال 233 ق بنابه گزارش هایی که جاسوسان از فعالیت های امام داده بودند، متوکل به یحیی بن هرثمه مأموریت داد تا این انتقال را انجام دهد. با ورود یحیی بن هرثمه به مدینه، مردم که سخت مشتاق و شیفته امام خود بودند، اعتراض خود را علنی کردند؛ به طوری که یحیی بن هرثمه اعلام کرد که کاری به امام ندارد و هیچ خطری امام را تهدید نمی کند. پس از مدتی به بهانه این که در منزل امام علیه حاکم عباسی سلاح جمع آوری می شود به خانه امام حمله بردند، ولی چیزی جز قرآن و ادعیه نیافتند.(5)
متوکل دستور داد ایشان را در محلی که مخصوص گداها بود و به «خان الصعالیک» شهرت داشت، وارد کنند. بعد از استقرار امام در سامرا، تمامی رفت و آمدها و ارتباطات امام تحت کنترل بود. در طول مدت حضور امام در سامرا هر روز بر عظمت و محبوبیت حضرت افزوده می گشت و همه خواسته یا ناخواسته در برابر امام متواضع و خاشع بودند و سخت محترمش می داشتند.(6)
متوکل وقتی در اقدامات خود علیه امام ناکام ماند، به نزدیکان خود اعلام کرد که در کار امام درمانده شده است؛ از این رو به محدودیت و فشار اکتفا نکرد و تصمیم به کشتن امام گرفت و حتی اقداماتی هم انجام داد؛ اما پیش از آن که موفق شود، خود به هلاکت رسید.(7)
- برخی از اقدامات امام :
فراهم کردن زمینه ورود شیعه به عصر غیبت، از اقدامات اساسی امامان بود، که همواره شیعیان را متوجه این امر می کردند. در این راستا امام هادی علیه‌السلام اقداماتی انجام داد:
ا) بیان روایات فراوان در مورد فرا رسیدن و نزدیک بودن عصر غیبت؛
ب) بشارت به ولادت حضرت حجت و مخفی بودن ولادت و هشدار این که مبادا مخفی بودن باعث تردید شما شیعیان گردد؛
ج) کم کردن تماس مستقیم شیعیان با حضرت؛ به طوری که در سامرا مسائل شیعیان از طریق نامه یا نمایندگان حضرت  داده می شد؛ تا از قبل برای شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آمادگی داشته باشند؛(8)
د) تأیید برخی از کتب فقهی و اصول روایی شیعه.
ه) ارجاع سؤالات شیعیان به وکلا و توجیه وکلا نسبت به پرسش های شیعیان؛ با توجه به انحرافات و شبهات آن روز.
- مبارزه با انحرافات:
غالیان کسانی بودند که بر مبنایی نادرست، امامان معصوم را تا مقام خدایی بالا می بردند. امام هادی علیه‌السلام آنان را از گروه شیعه نمی دانست حتی در نامه های مختلف، غالیان را افرادی مشرک و کافر معرفی و بیزاری خویش را از آنان به صورت آشکار اعلام می نمود.(9)
گروه دیگری از منحرفان، صوفیان بودند که معمولاً با کناره گیری از دنیا، به شکل ریاکارانه در مقابل امام می ایستادند. امام شیعیان را از نزدیک شدن آنان برحذر می داشت.(10)
- تربیت نیرو و افراد شایسته:
یکی از اقدامات و فعالیت های ائمه پرورش شاگردان و افراد شایسته بود . امام هادی علیه‌السلامنیز با توجه به پراکندگی شیعیان در مناطق مختلف و وجود شبهات و انحرافات، نیروهایی را که استعدادهای لازم را داشتند ،شناسایی کرده و آنان را جهت پیشبرد اهداف اسلامی تربیت می کرد. برخی از این افراد کسانی هستند که وکالت حضرت را عهده دار بودند. برجسته ترین این افراد عبارتند از:
1. عبدالعظیم حسنی (ره)،
2. حسن بن راشد، مشهور به ابوعلی .
3. عثمان بن سعید عمری.
- تقویت سازمان وکالت:
با توجه به لزوم ارتباط بین رهبری و پیروان و پراکندگی شیعیان در اقصی نقاط بلاد اسلامی و با وجود خفقان عباسی و لزوم حفظ شیعیان و از همه مهم تر با توجه به این که امام در حصر و تحت نظارت و کنترل بود، خیلی از شیعیان در بلا تکلیفی به سر می بردند. به همین علت سازمان وکالت که به صورت مخفی شکل گرفته بود و از زمان امام صادق علیه‌السلامفعالیت خود را آغاز نمود، در دوران امام هادی علیه‌السلامنیاز به تمهیدات بیشتری داشت.(11)
این شبکه ارتباطی چنان اهمیت داشت که متوکل را به فکر کنترل و نابودی آن انداخت و با تشکیل نیروهایی ویژه به دستگیری، شکنجه، حبس و شهادت برخی از وکلای امام در نقاط مختلف اقدام کرد؛ اما موفق نشد این شبکه گسترده را از میان بردارد.
5. تبیین مقام شامخ امامت از طریق زیارت غدیریه و زیارت جامعه در زمان امام هادی علیه‌السلام باید معرفی می گردید؛ چون ائمه و فضائل و جایگاه ایشان رو به فراموشی می رفت. امام هادی پدران و اجداد گرامی خود را با بیان زیارات معرفی می کرد. مجموعه زیارات و ادعیه به عنوان یک دائره المعارف شیعه به حساب می آید و در بردارنده دلایل بسیار استوار در حقانیت ائمه اطهار و اهل بیت علیهم السلام می باشد.
امام هادی در این زیارت شاخصه ها و پایه های اصلی شیعه را بیان فرمود.(12).

پی نوشت:
1. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید،1413ق، ص297.
2. همان، ص307.
3. حسینی، تاریخ اهل البیت علیه‌السلام، ص123.
4. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب علیه‌السلام، قم ، موسسه نشر علامه، 1379ق، ج4، ص401.
5. سبط بن جوزی، تذکره الخواص، قم، ذوی القربی، 1427ق، ص448و449.
6. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، تبریز، مکتبه بنی هاشم، 1381ق ، ج2، ص383.
7. ابن طاووس، جمال الاسبوع ، ص27 (به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص292).
8. محمد جواد طبسی،حیاه الامام العسکری علیه‌السلام، ص325-316 (با اندکی تصرف و تلخیص).
9. اختیار معرفه الرجال، ص519، به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص 294.
10. خوانساری، روضات الجنات، ص 135 ـ 134، به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص 294.
11. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص513.
12. مزارالبحار، به نقل از باقر شریف قرشی.

حضرت در خانه «اهل بیت که خداوند آنها را از هر آلودگی پاک کرده است» به دنیا آمد و در این خانه نورانی که معدن حکمت و فضیلت بود پرورش یافت.
امام هادی علیه السلام

حضرت امام علی النقی (هادی) ـ علیه السّلام ـ در سحرگاه نیمه ذی حجه سال 212 هـ.ق در شهر صریا در حومه مدینه به دنیا آمد. پدرش امام جواد امام نهم شیعیان و مادرش سمانه بانویی پاک و باتقوا بود. نامش علی، کنیه اش ابوالحسن و برخی القابش نقی، هادی، عالم، فقیه، امین، طیب، ناصح و مرتضی است.[1]
امام هادی ـ علیه السّلام ـ در 8 سالگی به امامت رسید و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی به شهادت رسید. دوره امامت حضرت معاصر بود با خلافت خلیفه عباسی معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز که حضرت در ماه رجب سال 254 هـ.ق مسموم شد و به شهادت رسید.[2] دوره زندگی این امام همام در زمان پدر و شش خلیفه عباسی مجموعا هفت دوره است که به اختصار به همراه فضایل و معجزات آن دوره ذکر می شود:
1. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در زمان پدر:
حضرت در خانه «اهل بیت که خداوند آنها را از هر آلودگی پاک کرده است»[3] به دنیا آمد و در این خانه نورانی که معدن حکمت و فضیلت بود پرورش یافت. از همان کودکی به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخت و در مکتب عالی دانش و فضیلت خود گروههایی از علاقه مندان و ارادتمندان خاندان نبوت را می پروراند. امام هادی ـ علیه السّلام ـ شش ساله بود که مأمون از دنیا رفت و معتصم جای او را گرفت. دو سال بعد معتصم امام جواد ـ علیه السّلام ـ پدر امام هادی ـ علیه السّلام ـ را مسموم کرد و به شهادت رساند و امام هادی ـ علیه السّلام ـ به امامت رسید.
2. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت معتصم (217ـ227 هـ.ق):
از بزرگترین معجزات امام هادی ـ علیه السّلام ـ این بود که در سن کودکی به درجه امامت رسید.[4] در همان کودکی تمام فضایل و کرامات و کمال علم و دانش را در خود جمع کرده بود. بارها معتصم مانند برادرش مأمون سعی کرد از این فرصت استفاده کرده و ضربه مهلکی به اساس شیعه و محور اعتقاد آن که همان امامت است، وارد کند ولی خدا خواست که نور الهی روشن بماند. به همین جهت بارها امام هادی ـ علیه السّلام ـ را با سؤالها و مسائل بسیار مشکل و پیچیده آزمایش کردند ولی همیشه ائمه ـ علیهم السلام ـ سربلند بودند[5] و در مقابل هر سئوالی به بهترین و کامل ترین نحو پاسخ می دادند و در نتیجه دشمنان امام در همان دامی می افتادند که خود برای امام گسترده بودند.
3. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت واثق پسر معتصم (227ـ232 هـ.ق):
در این دوره مسئله خلق قرآن مطرح شد. این مسئله به صورت یک فتنه در آمد و بهانه ای شد برای ریختن خون بسیاری از مخالفان حکومت.[6] عده ای به مخلوق بودن و عده ای دیگر به مخلوق نبودن آن معتقد شدند. امام برای نجات شیعیان از افتادن در این فتنه نامه هایی به تعدادی از بزرگان شیعه نوشت[7] و ضمن اعلام نظر خود دوستان و شیعیان خود را از داخل شدن در این فتنه بر حذر داشت. کرامت دیگر امام هادی ـ علیه السّلام ـ در این دوره خبر از مرگ واثق بود که به خیران خادم فرمودند.[8]
4. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت متوکل برادر واثق (232ـ248 هـ.ق):
تقریباً نصف دوره امامت حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ با خلافت متوکل معاصر بود. گرچه همه خلفای بنی عباس در آزار و صدمه زدن به شخص امام و سازمان تشیع سعی زیادی داشتند ولی «در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود»[9]. سختگیری خلفای قبلی برای شیعیان قابل تحمل بود لذا تعداد زیادی از آنها در سامرا مرکز عباسیان ساکن شدند اما متوکل آن چنان سختگیری و ستم کرد که آنها متفرق شدند.[10] این دوره از سخت ترین و طاقت فرساترین دوره های شیعیان بود. در این دوره شیعیان زیادی مقتول یا مسموم یا متواری شدند.[11] از دیگر جنایتهای متوکل تخریب مرقد شریف امام حسین ـ علیه السّلام ـ و تبعید امام از مدینه به سامرا بود[12] تا هم امام و ارتباط شیعیان را تحت نظر بگیرد و هم پایگاه مهم و قوی شیعه در مدینه را تضعیف کند. از دیگر جنایت های متوکل این بود که «گاه بگاه به مأموران خود دستور می داد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و بازرسی کنند به امید آن که سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند لکن در این حمله های شبانه جز کتاب های علمی و دعا چیزی یافت نشد»[13].
گاهی متوکل فرمان می داد تا امام را در هر حالتی که هست به دربار آورند «در یکی از این احضارها امام در حالی وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروه های خنیاگر و رقاصه افتاده بود. امام بی توجه به خطرات احتمالی او را سرزنش کرد و در ضمن خواندن اشعاری به نصیحت گویی و یادآوری قیامت پرداخت. متوکل برآشفت و دستور داد حضرت را محبوس سازند.[14]» سپس شخصی از حضرت شنید که می فرمودند: من از ناقه صالح نزد خدا محترم ترم و سپس آیه «و تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب»[15] را خواندند. بیش از سه روز نگذشت که متوکل بدست فرزندش منتصر به هلاکت رسید.[16] علاوه بر این کرامت، جریان زینب کذّاب نیز از کرامات امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره متوکل است.
زنی ادعا کرد من زینب دختر فاطمه زهرا و نوه پیامبرم. پیامبر دعاکرده که در هر 40 سال جوانی من برگردد. همه گفتند دروغ می گوید ولی نتوانستند دلیلی بیاورند که او را قانع کند. به سراغ امام هادی ـ علیه السّلام ـ رفتند و حضرت فرمود گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است و خود در قفس شیران رفت و همه شیرها دور امام جمع شدند و امام دست نوازش بر سر آنها کشید. در این هنگام زن فریاد زد: به خدا دروغ گفتم و ادعای باطلی کردم.[17]
5. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در زمان خلافت منتصر (248 هـ.ق به مدت شش ماه):
منتصر با طرح نقشه ای پدرش را کشت و به خلافت رسید. او برخلاف پدر خونریز و بی رحمش، بر علویان و شیعیان سخت نمی گرفت. او اجازه داد شیعیان به زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ بروند و فدک را نیز به فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ پس داد و پس از گذشت 6 ماه کشته شد.[18]
6 و 7. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت مستعین (248ـ252 هـ.ق) و معتزّ (252ـ255 هـ.ق):
در زمان مستعین خلافت ضعیف شده بود و ترکان در حکومت نفوذ کرده و قدرتمند شده بودند. در این دوره قیام ها و شورش های زیادی صورت گرفت و شیعیان وضع بهتری نسبت به گذشته داشتند.[19] پس از او معتز که در دشمنی با آل محمد و قتل دشمنان خلافت معروف بود[20]، به خلافت رسید او وجود نورانی امام ـ علیه السلام ـ را برنتابید و در زمان او حضرت مسموم شد و به جهان باقی شتافت. همچنین در این زمان عده زیادی از شیعیان به قتل رسیده و یا آن قدر در زندان ماندند تا وفات کردند.[21]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ زندگانی امام علی الهادیعلیه‌السلام، باقر شریف قرشی.
2ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج2، ص417؛ طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری، چاپ سوم، ص355؛ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادقعلیه‌السلام، چاپ سیزدهم، 1381ش، ص567.
[2] . الارشاد، همان، ص440؛ اعلام الوری، همان، ص363؛ سیره پیشوایان، همان، ص612.
[3] . احزاب / 33.
[4] . اعلام الهدایه، مرکز جهانی اهل بیت، قم، انتشارات لیلی، چاپ اول، ج12، ص81.
[5] . همان.
[6] . همان، ص88ـ86.
[7] . همان، ص88، به نقل از امالی شیخ صدوق، ص498.
[8] . همان، ص88، به نقل از اصول کافی، ج ، ص498.
[9] . اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، نجف، مکتبه الحیدریه، ص395؛ ادیب، عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ شانزدهم، ص256.
[10] . پیشوای دهم، مؤسسه در راه حق، سلمان فارسی، 1369ش، ص6ـ7.
[11] . همان.
[12] . الارشاد، همان، ص437.
[13] . قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، ترجمه سید حسن اسلامی، قم، انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1371ش، ص387؛ اعلام الهدایه، همان، ص112؛ سعد، طعمه، المصابیح الزاهره، قم، دارالاعتصام، چاپ دوم، 1420ق، ج2، ص226.
[14] . المصابیح الزاهره، همان، ص228؛ اعلام الهدایه، همان، ص112؛ اعلام الوری، همان، ص363؛ زندگانی امام علی الهادی، همان، ص386.
[15] . هود /56؛ در خانه هایتان سه روز به آسایش و لذت بپردازید آن (وعده عذاب) وعده ای غیر دروغ است.
[16] . المصابیح الزاهره، همان، ص228؛ اعلام الهدایه، همان، ص112؛ اعلام الوری، همان، ص363؛ زندگانی امام علی الهادی، همان، ص386.
[17] . اعلام الهدایه، همان، ص104، به نقل از بحارالانوار، ج50، ص149.
[18] . پیشوای دهم، همان، ص23؛ اعلام الهدایه، همان، ص114؛ مقاتل الطالبیین، همان، ص396.
[19] . اعلام الهدایه، همان، ص114؛ سیره پیشوایان، همان، ص568ـ569.
[20] . اعلام الهدایه، همان، ص114؛ سیره پیشوایان، همان، ص610.
[21] . اعلام الهدایه، همان، ص114.

صفحه‌ها