كلام

با سلام، ما با يكسري دلايل ثابت مي كنيم كه پيامبر عزيزمان و اهل بيت پاكش (كه درود خدا بر آنان باد) از هر گونه گناه اعم از صغيره و غير آن منزه هستند. حال با اين وجود چرا از باب مثال، حضرت سجاد (عليه السلام) اين چنين با جملات و التماس از درگاه خدا مي خواهند كه گناهانشان را ببخشند. بالاخره حتي اگر بگوييم حسنات الابرار سيئات المقربين باز هم منزه بودن از هرگونه تأكيد مي كنم هرگونه، خطا و اشتباه را زير سوال نمي برد؟

پاسخ:
اعتقاد ما به عصمت ائمه بر اساس ادله متقن عقلی و نقلی است و با این وجود برخی نقل های دیگر مانند توبه و استغفار ائمه نمی تواند اصل دلیل متقن عقلی و نقلی را مخدوش کند، بخصوص که این نقل های دسته دوم دارای توجیهات روشن و قابل قبولی است؛ به طور کلی برای توبه و استغفار حضرات معصومین(ع) که در منابع روایی بیان می شود حکمت های متعددی قابل طرح است که به جلوه‌ای از آن ها اشاره می‌شود:
1ـ توبه و استغفار همیشه و برای همگان به معنای طلب آمرزش از گناه نیست، بلکه استغفار گاهی نشانه مقام معنوی است ، چنان که در کلامی از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
الاستغفار درجة العلّیین؛(1) استغفار درجه بلندپایگان است».
چه بسا استغفار نمودار میزان خشیت فرد از مقام ربوبی و بیان کننده دغدغه خاطر او نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه حضرت حق است.
2ـ استغفار اهل بیت(ع) نشانه عمق و ژرفای معرفت آن ها نسبت به حق تعالى است، زیرا عظمت خداوند را به خوبی درک کرده‌اند. در خلوت و در نجواهای دوستانه با اشک و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن می‌گویند، بنابراین یکی از دلایل استغفار آن ها ژرفای معرفت آنان به صفات متعالی و کمالات نامتناهی حق و شناخت کامل‌شان نسبت به فقر وجودی و کاستی های عالم امکان در پیشگاه غنی مطلق و کمال نامتناهی حضرت حق است. این حقیقتی است که در دعای عرفه سالار شهیدان بازگو می‌شود:
الهی مَن کانت محاسنه مساوی فکیف لا تکون مساویه مساوی؛(2) خدایا ! موجودی که زیبایی‌ها و خوبی‌هایش نسبت به کمالات حق تعالى کاستی و نقص و بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدی‌های او کاستی نباشد؟ »
3ـ انسان کامل چنان تحت تأثیر کبریا و عظمت حق تعالى قرار می‌گیرد که همچون گناهکاران، خاشعانه با خداوند سخن می‌گوید. از این روست که در دعای عرفه سالار شهیدان آمده:
«یا مَنْ ألبسَ أولیاءهُ‌ ملابس هیبته، فقاموا بین یدیه مستغفرین؛(3) ای کسی که اولیا بر اثر تجلی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان می‌ایستند».
4ـ استغفار نشانه اظهار عجز و قصور است نسبت به معرفت حقیقی خداوند و همچنین نسبت به عبودیت و بندگی حقیقی خداوند که به دلیل انجام مسئولیت های فردی و اجتماعی از اولیاء ترک می شود ؛ از این رو در مناجات امام سجاد(ع) آمده:
«الهی قصرت عن بلوغ ثنائک کما یلیق بجلالک و عجزت العقول عن إدراک جمالک و لم تجعل للخلق طریقاً إلى معرفتک إلاّ بالعجز عن معرفتک؛(4) پروردگارا، زبان‌ها از ادای حق ستایش، آن گونه که شایسته تو است ،قاصر و عقل‌ها از درک حقیقت ذات تو عاجزند، زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد».
پس استغفار اهل بیت (ع) نوعی اظهار عجز در مقابل عظمت الهی و عذرخواهی از خداوند است، چرا که نتوانستد آن گونه که شایستة ساحت قدس او است حق او را ادا کنند.
5ـ انسان کامل به دلیل برخورداری از نور عصمت، نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمی‌شود، بلکه از هر گونه لغزش ناشی از سهو و نسیان نیز مصون است. با این وجود در مناجات با حضرت حق همواره عذرخواهی گناه و نافرمانی خود است. این امر بالاترین عامل تربیتی برای توده مردم است که از این خطر بترسند و بدانند که معصیت پدیده‌ای است که حتى افراد معصوم نیز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار می‌کنند.
6ـ بر اساس «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین» چه بسا چیزهایی که برای سایر مردم حسنه محسوب می‌شود یا دست کم گناه تلقی نمی‌گردد، برای انسان کامل نوعی گناه به حساب می‌آید، مثلاً از آن جا که انسان کامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشای جمال حضرت دوست است، اگر لحظه‌ای از آن وحدت خالص به کثرت توجه کند، یا به غیر یاد حق مشغول شود، یا آسایش و لذتی از طریق خوردن، نویشدن، خوابیدن و... برای او حاصل شود،این گونه امور را سزاوار خود نمی‌داند و در پیشگاه حق استغفار می‌کند. در مناجات خمس عشر آمده:
«الهی استغفرک من کلّ لذّةٍ بغیر ذکرک ومِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک ومِن کلّ سرورٍ بغیر قربک و مِن کلّ شغلٍ بغیر طاعتک؛(5) معبودا !از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از اُنس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که بر غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو آمرزش می‌خواهم و استغفار می‌کنم».
از امام صادق(علی السلام) آمده:
«توبه افراد عادی مربوط به گناهانی است که در شرع به صراحت از آن ها نهی شده است، امّا خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکه عدالت مرتکب معاصی مردم عادی نمی‌شوند، اما اگر به جهت جنبه بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه می‌دانند و توبه می‌کنند.
در مرتبه بالاتر، کسانی که به مرحله معرفت کامل رسیده‌اند و در اسما و صفات الهی سیر می‌کنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمی‌شوند، اما این مرحله آزمون‌هایی در پیش دارد که گذر از آن ها دشوار است. کسی که در این جایگاه قرار می‌گیرد دچار تنگناهای گوناگون می‌شود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، نارضایتی برای او نوعی گناه است. باید از حالتی که آن را تنفس کرب می‌گویند، توبه نمایند، اما کسی که از عهده آزمون‌های گوناگون به خوبی برآمده و به مقام ولی الله رسیده، از گناهان مراحل قبل مصون است.
همواره در حضور و محضر حق به سر می‌برد و ذهن و قلب او متوجه او است. در آینه دل او جز جمال زیبایی حضرت دوست خطور نمی‌کند، چنین شخصی ممکن است به لحاظ جنبه بشری، گاهی در صفحه تفکر و تذکر او خاطره‌ای خطور کند. او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید، چنین حالتی را ولی الله برای خود گناه می‌داند. می‌کوشد آن را با توبه و استغفار جبران کند، بالاخره کسی که به مقام بلند نبوت و رسالت بار یافته است، باید چون اقیانوس بی‌کران در برابر حوادث و سختی‌ها و پیشآمدهای گوناگون، آرام و بی‌اضطراب و چون کوه استوار باشد، اما اگر به دلیل جنبه بشری حادثه‌ای در دریای دل او موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شد، چنین حالتی را گناه تلقی می‌کند و توبه و استغفار می‌نماید».(6)

پی‌نوشت‌ها:
1. سيد رضي ، نهج البلاغه، نشر هجرت‏ ، قم‏، 1414 ق، حکمت 417.
2. شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان، اعمال ایام سال ، ماه ذی الحجه، دعای عرفه.
3. همان.
4. همان، مناجات خمسه عشر، مناجات عارفین.
5. همان، مناجات ذاکرین.
6. صادقی ، سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1386ش، ص 294 ـ 303.

آیا راهبان در دین مسیحیت شاخه ی ارتدوکس و پروتستان هم نمی توانند ازدواج کنند؟

پاسخ:
روحانیان کاتولیک و ارتدکس (به پیروی از حضرت مسیح علیه‌السلام و به منظور فراغت برای خدمت به دین) نباید ازدواج کنند و باید از آیین ازدواج و آیین دستگذاری (انتصاب به مقامات روحاني ) یکی را برگزینند. با این استثنا که در کلیسای ارتدکس، فردی که ازدواج کرده باشد، می‌تواند کشیش شود، ولی ارتقای وی به درجه اسقفی ممکن نیست.
پروتستان‌ها با ازدواج روحانیون مخالف نیستند و لوتر هم ازدواج کرده بود. گروهی به نام نیقولائیان نیز ازدواج را برای کشیشان اجازه می‌دهند و به آن معتقدند.
راهبان و راهبه‌های کاتولیک و ارتدکس نباید ازدواج کنند. گفته می‌شود برخی از قدیسان مسیحی برای اینکه بین فضیلت ازدواج و فضیلت تجرد جمع کنند، ازدواج بدون آمیزش داشته‌اند.(1)

پي نوشت:
1. مجله معرفت تير 1385 - شماره 103 مقاله مسیحیت و جامعه شناسی خانواده، نویسنده:باغبانی، جواد، صفحه 62 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

عصمت پیامبر اسلام به این معنا نیست که او مرتکب خطا و گناهی نشده، عصمت وی به این معنی است که تو باید باور کنی هر چه او گفته و انجام داده درست بوده!

این تعریف از عصمت صحیح و به علاوه منطقی نیست. زیرا رسیدن به این باور که پیامبر هر چه گفته و انجام داده درست بوده، نیازمند اعتقاد به آن است که او اهل گناه یا خطا نبوده است و این دو مطلب با هم ملازمه دارند. در صورت تمایل می توانیم به طور دقیق تر در موضوع عصمت به گفتگو بنشینیم.

1- اگر پیروی ولی فقیه باشیم می توانیم مرجع دیگری داشته باشیم؟ اگر پیروی ولایت فقیه باشیم با کسانی که پیروی آن نیستند باید چه کار کنیم؟ آیا منکر ولایت فقیه منکر امامت است؟

2- آیا کشورهای شیعه دیگر اگر ولی فقیه داشته باشند باید از آنها نیز پیروی کنیم؟

3- آیا ولایت فقیه یک آرمان؟

4- اگر انسان به جز معصوم جایز الخطا است چگونه ولایت مطلقه و بی قید و شرط فقیه امکان می یابد؟

5- اگر کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد حکم چیست؟ سنی ها که اصلا امامت را قبول ندارند حکمشان چیست؟

6- اگر ولایت فقیه درست است چرا نواب اربعه که با امام عصر رابطه داشته اند آن را بیان ننموده و خود ادعایی بر آن ندارند؟

7- اگر حکومت غیرخدا و غیرفقاهتی بر یک جامعه طاغوت است، چرا امام رضا (علیه السلام) ولی عهدی را در حضور صاحب حکومت که طاغوت است و مورد پذیرش مردم پذیرفت؟

پرسش1- پیروی ولی فقیه باشیم می توانیم مرجع دیگری داشته باشیم؟ اگر پیروی ولایت فقیه باشیم با کسانی که پیروی آن نیستند باید چه کار کنیم؟ آیا منکر ولایت فقیه منکر امامت است؟
پاسخ:
آري، منعي در جمع اين دو وجود ندارد. در مسائل سياسي پيرو ولي فقيه باشيد و احكام فقهي از مرجع تقليدي كه اعلم مي دانيد تقليد نماييد. انكار ولايت فقيه نيز به انكار امامت نمي انجامد.
---------------------

پرسش2- آیا کشورهای شیعه دیگر اگر ولی فقیه داشته باشند باید از آنها نیز پیروی کنیم؟
پاسخ:
نظر به اين كه امروزه مرزهاي جغرافيايي و حدود اختیارات كشورها محدود بوده و نمي توانند در امور ساير كشورها مداخله نمايند از اين رو تحقق اطاعت از ولی فقیه کشوردیگر با توجه به قوانين موجود امكان ندارد. آري اگر روزي كشورهاي اسلامي يك پارچه شدند و ولي فقيه واحدي معرفي گرديد بر همگان اطاعت از ولي فقيه لازم است اگر چه در ساير نقاط دور دست باشند.
--------------------------------

پرسش3- آیا ولایت فقیه یک آرمان است؟
پاسخ:
شايد پيش از انقلاب و شكل گيري اين نوع حكومت براي شيعيان جهان يك نوع آرمان بوده، اما با پيروزي انقلاب اسلامي اين آرمان محقق شد و تلاش هايي كه در اين مسير شده بود به نتيجه رسيد. ازاين رو اين آرمان به واقعيت مبدل گشت. اگرچه تا حد مطلوب نيز فاصله داريم.
-------------------------

پرسش4- اگر انسان به جز معصوم، جایزالخطا است، چگونه ولایت مطلقه ی بی قید و شرطِ فقیه، امکان دارد؟
پاسخ:
براساس اعتقادات دینی ما فقط پیامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار(علیهم السلام) معصوم اند. از این رو هیچ کس ادعا نمی کند که احتمال اشتباهی در رفتار و نظرات ولی فقیه و رهبری نیست.
اما با نظارت هايي كه از سوي خبرگان رهبري اعمال مي گردد درصد اين خطا به حداقل مي رسد.
اکنون در ایران اسلامی با رأی مجلس خبرگان رهبری بعد از رحلت امام خمینی این مسئولیت بر دوش حضرت آیة الله خامنه ای قرار گرفته و ایشان ولی فقیه است. در امورحکومتی و سیاسی لازم است از ایشان پیروی نمود.
اکثر فقها معتقدند که تمام اختیارات حکومتی که پیامبر و امامان دارند، ولی فقیه نیز دارد. آنان همان گونه که احکام حکومتی صادر می نمودند و استاندار تعیین می نمودند و در جنگ ها حضور می یافتند، فقها نیز همان اختیارات را دارند. این اختیارات نه به جهت مقام عصمت،‌ بلکه به جهت حاکم اسلامی بودن پیامبر بوده است. به همین خاطر برای هر حاکم اسلامی ثابت است. البته پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) علاوه بر مقاماتی که به جهت حاکم اسلامی بودن داشتند‌، مقامات دیگری داشتند که به جهت معصوم بودن اختصاص به ایشان دارد، مانند حاکمیت او بر اموال مردم و دخالت در امور شخصی مردم که اینها به مقام حاکمیت ایشان ارتباطی نداشته و برای ولی فقیه نیز نمی تواند باشد. به طور کلی آنچه که مربوط به امور اجتماعی (نه شخصی) و امور حکومتی می شود، مربوط به حاکم می شود و فرقی از این جهت میان پیامبر و حاکم اسلامی مانند ولی فقیه نیست.
------------------------

5- اگر کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد حکم چیست؟ سنی ها که اصلا امامت را قبول ندارند حکمشان چیست؟
پاسخ:
ولایت فقیه از اصول دین نیست. قبول نداشتن آن موجب نقص دین نیست. اما از آن جایی که عقیده داریم فقیه نیابت عام از امام زمان(عجل الله فرجه) است و رهبری سیاسی ما را بر عهده دارد، اطاعت از او لازم است. البته اگر نپذیرفتن بر اساس اجتهاد یا تقلید صحیح نباشد، موجب نقص در دین می شود.
----------------------------

6- اگر ولایت فقیه درست است، چرا نواب اربعه که با امام عصر رابطه داشته اند آن را بیان ننموده و خود ادعایی بر آن ندارند؟
پاسخ:
برخي از ادله ولايت فقيه از سوي نواب اربعه ارائه شده مي توانيد به كتاب هايي كه در اثبات ولايت فقيه نگارش يافته مراجعه نماييد.
----------------------------

7- اگر حکومت غیرخدا و غیرفقاهتی بر یک جامعه طاغوت است، چرا امام رضا (علیه السلام) ولی عهدی را در حضور صاحب حکومت که طاغوت است و مورد پذیرش مردم بود، پذیرفت؟
پاسخ:
امام چون از اهداف شیطانی مامون آگاه بود، خلافت را نپذیرفت. بعد از ورود به مرو و پس از چند روز كه به عنوان استراحت و رفع خستگى راه گذشت، مذاكراتى بين حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون پيشنهاد كرد كه خلافت را يكسره به حضرت واگذار نمايد.
امام (عليه ‏السلام) از پذيرفتن اين پيشنهاد امتناع كرد.
مأمون كه شايد خوددارى امام را از پيش حدس مى‏ زد گفت:
حالا كه اين طور است، پس وليعهدى را بپذير!
امام فرمود: از اين هم مرا معذور بدار.
مأمون ديگر عذر امام را نپذيرفت. جمله‏ اى را با خشونت و تندى گفت كه خالى از تهديد نبود. او گفت: «عمر بن خطاب وقتى از دنيا مى‏ رفت، شورا را در ميان شش نفر قرار داد كه يكى از آن ها اميرالمؤمنين على(ع) بود و توصيه كرد كه هر كس مخالفت كند، گردنش زده شود!... شما هم بايد پيشنهاد مرا بپذيرى، زيرا چاره‏ اى جز اين نمى‏ بينم»!.(1)
او از اين هم صريح تر امام (ع) را تهديد و اكراه نمود و گفت: همواره بر خلاف ميل من پيش مى‏ آيى. خود را از قدرت من در امان مى‏ بينى. به خدا سوگند! اگر از قبول پيشنهاد ولايتعهدی، خوددارى كنى، تو را به جبر وادار به اين كار مى‏ كنم. چنانچه باز هم تمكين نكردى، به قتل مى‏ رسانم!
امام ناچار پيشنهاد مأمون را پذيرفت و فرمود:
« به اين شرط ولايتعهدي تو را مى‏ پذيرم كه هرگز در امور ملك و مملكت مصدر امرى نباشم. در هيچ يك از امور دستگاه خلافت، همچون عزل و نصب حكام و قضأ و فتوا، دخالتى نداشته باشم».(2)

پي نوشت ها:
1. شيخ مفيد، ارشاد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، ج 2، ص 250- 251 .
2. همان، ص 251.
---------------------------
در رابطه با سایر پرسش ها در موضوع ولایت فقیه چون ضرورت، شرایط، اختیارات، دلایل و شبهات و... به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
1. جوادي آملي، ولايت فقيه
2. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه
3. مجله حوزه شماره 85- 86(ویژه ولایت فقیه)
4. ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع، علي عطايي
5. پرسشها و پاسخ ها درباره ولا یت فقیه، مصباح یزدی
يا به بخش مقالات سايت اين مرکز:www.pasokhgoo.net مراجعه فرماييد.

با سلام با توجه به اینکه استمنا می تواند عامل بازدارنده قوی در مقابل آسیب های اجتماعی مرد از جمله نگاه به نامحرم ، عدم توجه زیاد به دختران و زنان در محیط اطراف و محیط کار و نرفتن دنبال این مسایل باشد ( البته نه بصورت صد در صد و تضمینی بلکه بصورت نسبی )چرا در دین مقدس اسلام بر پرهیز از آن تاکید زیادی شده و حرام اعلام شده؟ با تشکر

پاسخ:
مبانی حرمت این عمل منابع دینی و نقلی ماست و چنان كه در روايات تصريح شده اين حكم به روشني در قرآن نیز بيان شده است؛ در واقع حرمت چنین عملی از آیه 5 تا 7 سوره مومنون به دست می آید: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانهُُمْ فَإِنهَُّمْ غَيرُْ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى‏ وَرَاءَ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْعَادُون»؛ (1) و آن ها كه دامان خود را (از آلوده‏شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند، تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند». پس هر نوع ارضاي جنسي خارج از اين محدوده عدوان و معصيت و مورد ملامت است.
هنگامی که از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا مى پرسند، مى فرماید: گناه بزرگى است که خداوند در قرآن مجید از آن نهى فرموده، استمنا کننده مثل این است که با خودش نکاح (زنا) کرده باشد. اگر کسى را که چنین کارى مى کند، بشناسم، با او هم خوراک نخواهم شد.(2)
قوانین اسلام از طرف خداوند«حکیم» است. «حکیم» بودن خداوند این پیام را دارد که هیچ فرمان و حکمی را بدون«حکمت» و دلیل و برهان صادر نمی کند. بنا بر این هر چیزی را که «ممنوع و حرام» اعلام کرده، قطعاً انجام آن مفاسد و ضرر و خسارت های جسمی، روحی، فردی یا اجتماعی ویژه ای دارد؛ اما هر چیزی را «واجب» دانسته، حتماً انجام آن در بردارنده رشد روحی و روانی، جسمی و معنوی، مادی و فردی و یا اجتماعی است، که نادیده گرفتن آن، اثرات تخریبی و منفی شکننده ای در کوتاه مدت یا دراز مدت خواهد داشت.
ما اگر به حكيم بودن خداوند و عالم مطلق بودن او ايمان داشته باشيم، بايد اذعان كنيم كه قوانين خداوند از روي علم و حكمت صادر شده است و به آن گردن نهد و نسبت به آن تعبد داشته باشد. خودارضایی نیز یکی از موضوعاتی است که اسلام آن را مجاز ندانسته، چون انجام آن آثار منفی و شکننده ای بر جسم و روح و روان مرتکبان آن می گذارد که در ذیل به برخی از آن پیامدها اشاره می شود.
اگر بخواهیم زیان‏های استمنا را به طور خلاصه ذکر کنیم، فهرست ‏وار به زیان‏هایی که در کتاب بلوغ آمده، بسنده می‏کنیم. اگر به جای ده ضرری که برخواهیم شمرد، یکی از آن‏ها هم وجود داشته باشد، کافی است که دین آن را حرام کند و انسان هم مرتکب آن نشود. این زیان‏ها عبارتند از:
1ـ تحریک زیاد هیپوتالاموس و در نتیجه تحریک افراطی غدد جنسی که سبب پرکاری و نامتناسب آن‏ها می‏شود، بلوغ زودرس را به دنبال دارد.
2ـ کاهش و تخلیه مکرر قوای جسمی و روحی به ضعف عمومی بدن و بالاخره پیری زودرس می‏انجامد.
3ـ به علت افزایش جریان خون در اعضای تناسلی، مغز و مراکز حساس، پیوسته دچار کاهش نسبی جریان خون می‏شود، همچنین تخلیه‏های مکرر عصبی و عدم ارضای روحی در دراز مدت، موجب ضعف عصبی و عوارض روحی می‏گردد.
4ـ رکود فکری، اختلاف و ضعف حافظه، کاهش اراده در کسانی که استمنا می‏کنند، دیده می‏شود.
5ـ ضعف بینایی و بی‏اشتهایی، و در صورت افراط، ضعف استخوانی و ناراحتی مفصلی در این افراد شایع است.
6ـ فرد از نظر فکری نوعی توجه نسبتاً مداوم به موضوع‏های جنسی پیدا می‏کند که این امر مانع تفکر آزاد می‏شود و بنا بر این، از عوامل رکود فکری به حساب می‏آید.
7ـ در مراحل افراطی به ضعف جنسی و انزال زودرس منجر می‏شود.
8ـ به علت ارضای ناقص و غیرطبیعی و اختلال‏های حاصله، بعد از ازدواج غالباً امور زناشویی به طور طبیعی صورت نمی‏گیرد و گاه شخص در روابط زناشویی شکست خواهد خورد.
9ـ گوشه‏گیری، یأس و بی‏تفاوتی نسبت به مسائل مهم حیاتی، غم و کدورت روانی و عوارض دیگر آن است.
10ـ در موارد بسياري به شدت آزارطلبی یا خودآزاری در اين عمل دیده می‏شود. (3)
در کتب معتبر علمی مثل مجموعه‏ی DSM که اختلال‏های روانی را مورد بحث و بررسی قرار می‏دهد، این عمل (خودارضایی) را از جمله‏ی اختلال‏ها شمرده‏اند و دستور العمل‏هایی برای پیشگیری و یا حذف آن در رفتار کودک و نوجوان بیان داشته‏اند .
البته در بسیاری از موارد، علم و تجربه علی‏رغم تمام پیشرفت‏هایی که داشته و دارد نتوانسته‏اند علت ممنوعیت و یا لزوم برخی اعمال و اشیا و آن چه مربوط به انسان است، درک کند و بفهمد. چرا که هنوز دانش بشر به اندازه‏ای رشد نکرده است که به تمام مصالح و مفاسد فوائد و ضررهای استمنا و اعمال مربوط به انسان را درک کند و بشناسد، هرچند ما در اينجا به برخي از اين موارد اشاره كرده ايم.
در نهايت بايد گفت اين عمل لذت يك زندگي طبيعي و متعادل و لذت بخش را از فرد خواهد گرفت و اين خود زمينه بروز انواع مشكلات مادي و معنوي و جسمي و روحي براي فرد خواهد بود . اين ها همه امور ظاهري و مادي قابل درك در مورد حرمت اين عمل هستند و امور پنهان و غير مادي حقيقتي ديگر است كه روايات ذكر شده به نوعي بيان گر وجود مفاسد غير مادي و معنوي اين عمل ناپسند هستند که چه بسا علت اصلی این حکم حرمت محسوب شوند.
اما در مورد فوائد این عمل باید عرض کنیم که:
اولا با درستی این ادعا مخالفیم که خود ارضایی به عنوان یک عامل بازدارنده قابل قبول عمل می کند. زیرا این عمل نوعی تجربه لذت جنسی و پاسخگویی آسان به نیازی قوی است که با این عمل بیدارتر و قوی تر گشته و در نتیجه این پاسخگویی نادرست تحریک پذیری فرد بالا رفته و به دفعات زودتر و بواسطه محرک های جزئی تر تحریک می شود و در بسیاری از موارد و به مرور زمان چنین فردی به دنبال تنوع در پاسخگویی به این نیاز یا اعتیاد در رفتارهای جنسی و انواع انحرافات جنسی دیگر منتهی می گردد.
در واقع هر چند ممکن است درکوتاه مدت با استمناء نیاز جنسی کوتاه مدت فرد تخلیه گردد. اما در دراز مدت این مساله به شدت بیش از وضعیت قبل گریبان گیر او می شود و قدرت کنترل را از او سلب می کند و او را به انحرافات جنسی دیگر و یا خودارضایی اعتیاد گونه و بسیار خطرناک می کشاند که در هر صورت بسیار مضر و خطرناک است .
ثانیا مشکل انحرافات جنسی تنها در عنوان آسیب اجتماعی بودن آن ها نیست که در این عنوان استمناء به عنوان عملی شخصی و خصوصی مستثنا شود، بلکه مشکل اصلی این رفتارها گناه آلود بودن آن ها و اطلاق معصیت بر آن هاست که در این عنوان استمناء یا ارتباط های حرام و نامشروع دیگر مشترک است و معنا ندارد که فرد برای بی توجهی به افراد نامحرم و نیفتادن در این گناه به گناه دیگری متوسل شود، این همانند آن است که بخواهیم فردی معتاد را برای تحریک نشدن برای مصرف مواد مخدری که به آنها اعتیاد دارد با مواد مخدر جدید آرام کنیم.
ثالثا : بر فرض که استمناء چنین فوائد و ثرماتی هم داشته باشد و مانع بروز رفتارهای پر خطر اجتماعی گردد، اما آیا در این مقایسه آسیب ها و پیامدهای گوناگون جسمی و روحی خود اشتمانء هم مورد ملاحظه قرار گرفته است ؟ آیا وجود یک یا چند فائده احتمالی دلیلی موجه برای ارتکاب عملی می شود که دهها پیامدمنفی و خطرناک جسمی و روحی را به دنبال دارد و به علاوه موجب صدمات جدی در سعادت اخروی فرد می گردد و ممکن است آخرت او را بر باد دهد؟
به نظر می رسد حتی برفرض وجود این آثار مثبت - که ما اصلا آن را قبول نداریم - با یک مقایسه اجمالی و سنجش جوانب مساله عقل پیامدهای منفی این عمل را بسیار بسیار بیشتر از این آثارمثبت احتمابی می بیند و حکم اسلام در حرمت این عمل کاملا منطقی و قابل دفاع خواهد بود.
پي نوشت ها:
1. مومنون (23) آيه 5-7.
2. عاملي، شيخ حر، وسایل الشیعه، موسسه آل البيت، قم،1409 ه.ق، ج 18، ص 575.
3. محمديان، محمود، بلوغ تولدي ديگر، انجمن اولياء و مربيان، تهران، 1384ه ش.

چگونه می توانم بهترین دوست خدا و بنده خالص او باشم؟

عنوان بصری از امام صادق - علیه السلام - در مورد حقیقت بندگی سؤال کرد. امام فرمود: حقیقت بندگی، در سه چیز است:
اول: بنده، خودش را مالک چیزهایی که خدا به وی عطا کرده، نداند؛ زیرا بندگان مالک چیزی نمی¬شوند؛ بلکه مال را متعلق به خدا میدانند و در همان راه که فرموده، به مصرف می¬رسانند.
دوم: بنده، خودش را در تدبیر امور ناتوان بداند.
سوم: عُمر خودش را در انجام اوامر و ترک حرام¬های خدا مشغول بدارد. (بحار الانوار، ج 1، ص 224)
کسی که عبودیت و بندگی خدا را برگزیده است، در تمام مراحل زندگی و حتی در جزئیات اعمال و رفتار طبق رضای پروردگار عمل میکند؛ چشم امید او، فقط به خداوند است و مردم را در یاری رساندن، واسطه¬ای بیش نمی¬بیند.
امام باقر - علیه السلام - میفرماید:
«هیچ بنده¬ای آن طور که شایسته و سزاوار است، خدا را عبادت نکرده؛ تا آن که از همه مردم نومید شود. در این حال، خداوند میفرماید: بنده، خود را برای من خالص کرده. پس او را به کرمش میپذیرد». (بحار الانوار، ج 1، ج 67، ص 111)
برای آگاهی از خصوصیات بندگان خدا، آیات آخر سوره فرقان را که در بیان صفات بندگان خدا است، برایتان نقل می¬کنیم: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما...؛ بندگان خاص خداوندِ رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى¬تکبر بر زمین راه مى¬روند. هنگامى که جاهلان آن¬ها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند، به آنان سلام می¬گویند و با بى¬اعتنایى و بزرگوارى مى-گذرند.
کسانى که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مى¬کنند و مى¬گویند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و پر دوام است. جهنم، بد جایگاه و بد محلّ اقامتى است.
کسانى که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مى¬نمایند و نه سخت گیرى؛ بلکه حالت اعتدال را رعایت مى¬کنند.
براى خدا شریک قائل نمى¬شوند و غیر او را عبادت نمى کنند.
کسى را به ناحق نمى¬کشند.
زنا و فساد نمى¬کنند.
شهادت دروغ نمى¬دهند.
هر گاه به باطل و لَغْوى مرور کردند، با متانت و بزرگوارى از آن مى¬گذرند». (الفرقان (25)، آیه 63 به بعد)
در اوایل سورۀ «مؤمنون» هم صفات بندگان خدا ذکر شده است که می¬توانید خودتان رجوع کنید.
نتیجه: بندۀ مطیع و خالص شدن، زمانی حاصل می¬شود که دستورات خداوند اجابت شود و از آنچه خداوند نهی نموده، دوری شود.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا حضرت فاطمه زهرا (س) دارای مقام عصمت کبری هستند؟

پاسخ:
بله اين بانوي بزرگوار اسلام به شهادت آيات قرآن و ادله مختلف نه تنها واجد مقام عصمت هستند. بلكه داراي بالاترين مراتب عصمت و طهارت مي باشند؛ به اين معنا كه مقام عصمت خود داراي مراتب و درجاتي است كه معصومين متناسب با مقام و مرتبه اي كه به دست مي آورند از آن بهره مند مي شوند، در مراتب پايين تر فرد اگر چه از انجام گناه عمدي مصون است. ولي امكان دارد كه دچار خطا و اشتباه شوند. ولي در مرتبه عصمت مطلق، فرد معصوم نه تنها از انجام گناه كوچك و بزرگ مصون است. بلكه حتي خطا و اشتباه هم در رفتار و معرفت و آگاهي ها و بيانات او راه ندارد ، كه مي توان يكي از معاني عصمت كبري در مورد حضرت زهرا را اشاره به همين مطلب دانست؛ يعني ايشان از جميع جهات معصوم بودند هم در عمل و هم در معرفت و شناخت از گناه و خطا به صورت مطلق پاكيزه و طاهر بودند،بهترین راه برای شناخت عصمت مطلق حضرت زهرا (سلام الله علیها)، تحلیل آموزه های قرآن و سنت است. هیچ راهی بهتر و مطمئن تر و قناعت بخش تر در این مسئله غیر از تحلیل آموزه های وحیانی وجود ندارد.
قرآن کریم فرمود:
« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًاً؛(1) خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند».
به گفته علمای شیعه و سنی این آیة مبارکه در شأن پیامبر، امیرمؤمنان فاطمه زهرا و حسنین نازل شده است.(2)
مراد از ارادة الهی در این آیه ارادة تکوینی است و نه ارادة تشریعی، (زيرا اراده تشريعي براي همه افراد وجود دارد و اختصاصي به اهل بيت ندارد) از این آیه معلوم می شود که خداوند متعال با ارادة تکوینی تخلف ناپذیر خود موهبت طهارت از هر گونه رجس و ناپاکی را ـ خواه در اندیشه های عقل نظری و خواه در نیت و جنبة عقلی عملی ـ به اهل بیت از جمله حضرت زهرا عنایت فرموده است. پس بر اساس آیة تطهیر حضرت زهرا (س) دارای عصمت مطلقه است چون تطهیر در آیه مطلق است.(3)
دلیل دیگر بر عصمت مطلق حضرت زهرا (س) این کلام پیامبر(ص) است که در منابع شیعی و سنی نقل شده:
«فاطمه بضعه منّی یسرّنی ما یسرّها ویغضبنی ما یغضبها؛(4) فاطمه پاره وجود من است. شادمانم می کند هر کسی او را شاد کند. خشمگین می کند مرا کسی که او را خشمناک کند». در برخی روایات نیز رضایت و غضب فاطمه (س) با رضایت و غضب الهی پیوند خورده است.
این حدیث دلیل بر عصمت فاطمه زهرا(س) است، زیرا اگر انسانی پاک از هوى و معصوم از هوس و مصون از اشتباه نباشد، رضا و غضب او معیار حق و باطل نخواهد بود. ممکن است رضای او رضای خداوند در مقام فعل و غضب او غضب حق تعالى در موطن فعل نباشد، ولی اگر انسان کاملی از گزند هوى طاهر و از آسیب هوس مصون شد، هرگونه رضا و غضب او معیار تشخیص حق و باطل خواهد بود، چون مظهر اسم راضی و غضبان حق تعالى بوده و میزان اعمال و اوصاف دیگران خواهد شد، و چون پیامبر اکرم(ص) میزان اعمال امت است و رضا و غضب او رضا و غضب خداوند است. هرگاه حضرت زهرا نیز دارای مقامی باشد که رضا و غضب او موجب رضا و غضب پیامبر اکرم(ص) گردد، معلوم می شود عقل عملی آن بانو همانند عقل نظریاش معصوم از باطل میباشد و همتای سایر معصومین در عصمت است. پس این حدیث نیز دلیل بر عصمت مطلق فاطمه زهرا(ع) است.(5)
دلیل دیگر بر عصمت مطلقه حضرت زهرا(ع) این حدیث است که امام حسن عسکری فرمود:
«نحن حجج الله على خلقه وجدتنا فاطمة حجّه علینا؛(6) ما همه حجت خدا بر مردم و جدّه ما فاطمه حجت خدا بر ماست».
اگر حضرت فاطمه زهرا دارای مقام عصمت كبري نبود، هرگز نمی توانست حجت خدا بر ائمه معصوم باشد.
دلیل دیگر این است که فرزند فاطمه حضرت بقیةالله فرمود:
«وفی ابنة رسول الله(ص) لی اسوه حسنه؛(7) دختر رسول خدا برای من نیکوترین سرمشق است».
از این که امام معصوم حضرت بقیة الله جدّه اش حضرت فاطمه زهرا (ش) را الگو و سرمشق خود خوانده است، معلوم میشود که آن حضرت دارای مقام عصمت مطلقه بوده و از هر گونه لغزش علمی و عملی کاملاً مصون بوده است. معنا ندارد امام معصوم فردی غیر معصوم را سرمشق خود بخواند.
با توجه به آنچه بیان شد، عصمت حضرت فاطمه (س) در بالاترين مراتب خود قابل اثبات است، حتی اگر تنها یک دلیل برای آن باشد.
اما در مورد اکتسابی یا الهی بودن چنين عصمتي، ما معتقدیم که مراحلی از عصمت تمام معصومان اکتسابی است. این مراحل برای هر انسانی قابل دست یابی است، اما مراحل بالای عصمت که مخصوص معصومان و امامان و پیامبران است، موهبتی الهی است که به دنبال عصمت اکتسابی فراهم می شود و حضرت زهرا نیز از این قانون مستثنی نیست.

پی نوشتها:
1. احزاب (33) آیه 33.
2. ر،ک: صادقي، سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، نشر مؤسسة آثار امام خمینی 1387ش.، ص 360.
3. ر،ک: جوادی آملی، پیرامون وحی و رهبری، نشر الزهراء، تهران بیتا.، ص 217 تا 219.
4. محسن امین، اعیان شیعه، نشر دار الاحیاء التراث العربی بیروت، ج 2، ص 541، به نقل از ابوالفرج اصفهانی.
5. ر،ک: وحی و رهبری، همان، ص 225.
6. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی،همان، ص 355.
7. همان، ص 378.

صفحه‌ها