كلام

چرا در تشیع عبادات بدون پذیرش ولایت قبول نیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
اگر خداوند انسان را به انجام عبادات مکلف نموده است، به خاطر اثر و نتیجه ای می باشد که در انجام آن وجود دارد و در هدایت و سعادت انسان تاثیر گذارند. برای رسیدن به نتایج مطلوب هر شرط و آدابی هم که لازم بود، بیان کرد و انسان را به انجام عبادات به همراه شرایط و آداب خاص خود مکلف نمود.
شرایط و آداب دو گونه هستند :
بخشی از آن مربوط به صورت و شکل و آداب عبادات هستند که به شرایط صحت عبادات معروفند ، مثل داشتن وضو که شرط صحت نماز می باشد .
بخشی شرایط و آداب اثر گذاری آن عمل محسوب می شوند که به شرایط قبولی عبادات معروفند ، مثل داشتن حضور قلب در نماز(1) .
ممکن است یک عبادت به خاطر رعایت شرایط و آداب خود کاملا صحیح باشد. اما به خاطر عدم رعایت شرایط قبولی آن بی اثر باشد. از آن جائی که یکی از شرایط مؤثر بودن عبادات انسان این است که مسیر حرکت کلی آدمی در جهت صحیح و به سوی سعادت باشد ، اعتقادات و باورهای قلبی او که مسیر کلی حرکت را مشخص می کنند ، در میزان قبولی اعمال و عبادات مؤثر می باشند ،چون هم در نگرش آنسان تاثیر می گذارند و هم در الگو برداری و انتخاب مسیر هدایت و سعادت نقشی تعیین کننده دارند . به همین خاطر و بر اساس دلایل متعدد یکی از شرایط قبولی عبادات انسان پذیرش ولایت ائمه معصومین (ع) می باشد که پس از پیامبر اسلام(ص) مشعل هدایت جامعه را در دست دارند. ولایت اهل بیت بالاترین نعمت الهی به انسان معرفی می شود(2 ). مثلا در روایات بیان می شود که خداوند ما اهل بیت را باب (معرفت و شناخت )خود قرار داد . ما را راه و صراط به سوی خود قرار دادند و ...پس هر کس از پذیرش ولایت ما عدول کند و یا دیگری را برتر از ما بداند، از راه الهی منحرف گشته است و...( 3 ).
روشن است که هر پدیده‌ای کمال خاص خود را دارد، به گونه‌ای که اگر آن کمال حاصل نگردد، گویا آن پدیده نیز تحقق نمی‌یابد، به عنوان نمونه فصل کمال برای نوع و جنس است. اگر فصل حاصل نشود، جنس به تنها نوع را به وجود نمی‌تواند بیاورد. ولایت نیز نسبت به حقایق و معارف و احکام دین به منزله فصل مقوم است که اگر کسی ایمان به ولایت نداشته باشد و به آن عملا ملتزم نباشد، در واقع به روح و حقیقت دین عمل نکرده . از این رو حکیم و عارف بزرگ معاصر امام خمینی گفته :
ولایت کمال دین و اتمام نعمت است . کمال دین با ولایت است. سایر عبادات و عقاید دینی و ملکات به منزله هیولا و ولایت به منزله صورت آن ظاهر دین و ولایت با آن است. (4)
یکی دیگر از عارفان نیز می‌گوید: ولایت صورت دین و فصل آن است، یعنی نسبت ولایت به دین نسبت صورت به هیولا و فصل به جنس است. هیولا بدون صورت تحقق نمی‌یابد . هم چنین جنس بدون فصل (5) .

پی نوشت ها:
1. محسن قرائتی ، اسرار نماز، ص25، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1385ش.
2.ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج1 ، ص217، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365ش .
3.همان،ج1،ص 184.
4. شرح دعای ....، ص 65، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1374 ش.
5.حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، ص 140، نشر فرهنگی رجا، تهران، 1372 ش .

شکل ظاهری فرشته مرگ برای ستمکارترین مردم چه شکلی است؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
بنا بر روایات ملک الموت برای هر کس متناسب با درجه ایمانی یا درجه کفر او زیبا یا بد منظر ظاهر شده و به آسانی یا سختی روح او را می گیرد.
رسول خدا فرمود:
ملک الموت مانند برده ذلیل به پیشگاه مولایش، نزد مؤمن برای گرفتن روح او می آید. با سلام کردن و بشارت دادن بر او وارد می شود. برای گرفتن جانش به او نزدیک می شود. (1)
از رسول خدا نقل شده : ابراهیم خلیل به ملک الموت فرمود: صورت خود هنگام گرفتن روح فاجر را به من بنمایان.
ملک الموت فرمود: تحمل دیدن داری؟
با اصرار حضرت ، ملک الموت به او فرمود: رو بگردان. پس وقتی بازگشت ، مردی سیاه چهره و سیاه پوش با موهای سیخ و متعفن دید که از دهان و سوراخ های بینی اش شعله آتش و دود بیرون می آمد .
حضرت با دیدن او بیهوش شد. وقتی به هوش آمد ، فرمود : اگر فاجر جز همین کیفری نبیند، او را برای عذاب کفایت است. (2)

پی نوشت ها:
1. ری شهری ، میزان الحکمه، قم، دار الحدیث، 1416 ق، ج4، ص 2961.
2. مجلسی، بحار الانوار ،چ هشتم، بیروت ، الوفا ، 1403ق، ج 6 ، ص 143.

با عرض سلام!

در مورد عصمت انبیا در مورد اینکه دیدگاه ما شیعیان اینه که انبیا از بدو تولد تا آخر عمرشان معصوم اند ولی در قرآن سوره های: طه/ 21، انبیا/ 87، یوسف/ 24، ص/ 24، احزاب/ 37 تناقض داریم. می خواستم در مورد این شبهه بنده حقیر رو راهنمایی کنید!

موفق باشید یا علــــــــــی

پاسخ:
همه مواردی که در پرسش نسبت به برخی از انبیا اشاره شده، هیچ گونه منافات با عصمت آن ها ندارد. در مورد حضرت یوسف و در تفسیر آیات ذکر شده در مورد درخواست ایشان از هم‌بند خود و این که گفته شده شیطان یاد خدا را از خاطر ایشان برد، اختلاف جدی بین مفسران وجود دارد. بسیاری قائل هستند آیة فراموشی
در مورد هم سلولی ایشان است، نه حضرت یوسف، حتى از آیات قرآن به دست نمی‌آید که ایشان به خاطر این عمل چندین سال در زندان ماند، چون در قرآن فقط اشاره می‌کند که از فرد مذکور درخواست دادخواهی پیش سلطان را کرد، ولی شیطان باعث فراموشی او شد. هرچند روایاتی توقف طولانی را ناشی از آن درخواست ذکر می‌کند. اما نمی‌توان به طور یقین آن ها را صحیح دانست..
جناب یونس که در دریا گرفتار ماهی شد، بعد نجات پیدا کرد، به دلیل گناه نبود، بلکه ترک اولى از او سر زد، چون در پی تمرد قوم، حضرت یونس منطقه را ترک کرد. ترک منطقه به آن صورت شایسته مقام او نبود، چون او مظهر رحمت خدا بود. باید بیش تر از آن جهالت قومش را تحمل می‌کرد. برای هدایت آنان تلاش می‌نمود. به دلیل همین اندک مسئله خداوند او را با مشکلی مواجه ساخت تا متوجه کارش بشود، بیش تر از این لغزشی از او سر نزده است.(1) قضاوت جناب داود:
اين تصور كه قضاوت داود با عصمت او سازگار نيست، كاملا ناصحيح است، زيرا اولا اگر حكم داود تنجيزي بوده، زمينه‌ اين پرسش مطرح است كه چرا قبل از شيندن دفاع مدعا عليه حكم صادر كرده است.
اما اگر حكم تعلقي بوده، چون بر خلاف موازين دادگاه شرعي عمل نكرده، اشكال ندارد، چون ممكن است داود به مدعي گفته باشد: اگر قضيه آن گونه است كه مي‌گويی، ظلم شده است، اين نحو قضاوت منافاتي با عصمت ندارد. چه اين بر اساس روايات اين ماجرا تمثل فرشتگان بوده و تحقيق عيني نداشته است. ظرف تمثل عالم مثال متصل است كه تكليفي متوجه انسان نمي‌شود تا خلاف عصمت تلقي شود،نظير آنچه در عالم رؤيا كسي به نحوي قضاوت و رفتار نمايد. اين با عصمت محذوري ايجاد نمي‌كند. (2)
ازدواج پيامبر
اين مسئله منافات با عصمت پيامبر ندارد، زيرا كار خلافي انجام نداده بود. براي شكستن يك سنت جاهلي (كه با همسر مطلقه پسر خوانده خود ازدواج را ممنوع مي‌دانستند) پيامبر با زينب (كه از سوي همسرش طلاق داده شده بود) ازدواج نمود تا اين سنت را بشكند.
ترس حضرت از اين بود كه مردم جاهل عرب به دليل اين ازدواج، او را مورد ملامت قرار دهند و از دين خدا اعراض كنند و ايمان مردم عوام دچار تزلزل گردد. اين ترس مشروعي بوده است و نه مذموم ،چون ترس براي خدا بود و نه ترس از كار خلاف. (3)
خوف موسي:
ميان خوف و خشيت فرق است. آنچه با فضيلت شجاعت منافات دارد، خشيت است، نه خوف كه به معناي دست زدن به مقدمات احتراز است. انبيا از خشيت منزهند، ولي خوف مي‌كنند. در اين مسئله موسي دچار خوف شد، نه خشيت. (4) چه این که جناب موسی وقتی در مصاف با ساحران عصای خود را انداخت و عصا به صورت ماری درآمد ، موسی از آن وحشت نمود، ولی خداوند به او آرامش و اطمینان داد و فرمود: مترس. این مار همان عصای توست که لحظاتی قبل در دست تو بود.خوف موسی در این ماجرا مربوط به این بود که مبادا جهل مردم باعث شود که فرقی بین معجزه و سحر ننمایند . این با عصمت او منافات ندارد .(5)
هیچ کدام از انبیا دچار اشتباهی نشده‌اند که برای آن مورد امتحان و ابتلا قرار گیرند، بلکه امتحان‌هایی که از آنان صورت گرفته، نه برای لغزش،بلکه برای بالا رفتن درجة معنوی آنان بوده است.
مواردی قطعی از رفتارهای لغزش گونه انبیا نقل شده که در قرآن به آن ها تصریح شده و قابل انکار نیست؛ پاسخی که در این موارد می توان داد :
اوّلاً: تمام انبیا(ع) دارای عصمت بوده‌، ولی همه آن ها به لحاظ عصمت در یک مرتبه نیستند، مثلاً انبیای الوالعزم که در نبوت و رسالت درجه کامل‌تری دارند، در عصمت از سایر انبیا برترند. خاتم انبیا که در همه کمالات وجودی از همه پیامبران برتر است، در عصمت نیز از همه کامل‌تر و دارای عصمت مطلق است. همچنین ائمه(ع) به دلیل آن که سرشت و طینت‌شان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او هستند، مثل ختمی مرتبت دارای عصمت مطلق ‌اند.
به همین دلیل، پیامبر و اهل بیت(ع) نه تنها از گناه معصوم‌اند ،بلکه از آنچه اصطلاحاً ترک اولى نامیده می شود، نیز معصوم‌اند، در حالی که انبیای دیگر از گناه معصوم هستند، ولی از ترک اولى( انتخاب گزینه ای با ترجیح کم تر و رها کردن گزینه صحیح تر) معصوم نیستند. (6) امام خمینی(ره) بدین نکته تصریح نموده که بعضی از انبیا دارای عصمت مطلق نبوده‌اند. به همین دلیل از تصرف ابلیس مصون نماندند. (7)
مراد امام این است که گرچه انبیای پیشین معصوم بوده اند، ولی چون حضرت آدم دارای عصمت مطلق نبود ،ترک اولى نمود و از درخت نهی شده ،مصرف کرد. بنابر این معلوم می شود فریب شیطان نسبت به آدم در حد وارد کردن او به ترک اولى بود و نه انجام معصیت و ترک تکلیف.
ترک اولى گرچه با عصمت مطلق جمع نمی‌شود و با هم منافات دارند، ولی با عصمت غیر مطلق قابل جمع است و تعارضی ندارد، از این رو آدم ابوالبشر که معصوم بود،ترک اولى نمود، با اینکه از او این کار انتظار نمی‌رفت. (8)در نتیجه این اعمال هر چند از بندگان شایسته خدا انتظار نمی­رفت و در برابر آن به بلاها و شداید گوناگونی دچار شدند اما دلیل بر انجام معصیت توسط آن ها و منافی با مقام عصمت این بزرگواران نمی باشد ؛
در این باره در کتاب «پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی» به تفصیل بحث شده است. (9)
ثانیاً: تکالیف ما بندگان توسط خداوند و با اوامر و نواهی خداوند تعیین می گردد . اوامر تکلیف آور را اوامر و نواهی مولوی می نامیم؛ یعنی دستورهایی که خداوند از منظر مولی و صاحب اختیار، بر ما ابلاغ فرموده، مخالفت با دستور الزامی معصیت و حرام است.
اما در کنار این موارد، خداوند دستورهایی نیز به ما ابلاغ فرموده که از آن ها به فرامین ارشادی نام برده می شود. مانند دستور یک دکتر تکلیف و الزامی برای مریض نمی آورد اما آثار و نتایج رعایت یا عدم رعایت آن ها مستقیما به خود فرد بر می گردد.
ملکه عصمت، انسان را از ارتکاب معصیت و عمل بر خلاف تکلیف باز می دارد، ولی از عمل بر خلاف دستور ارشادی باز نمی‌دارد، چون پیامد عمل بر خلاف دستور امر ارشادی کیفر اخروی نیست، بلکه موجب می شود که انسان در دنیا به زحمت و مشقت گرفتار شود.
به علاوه در بسیاری از موارد اصلا دستوری توسط خداوند صادر نشده و اشتباه پیامبر به تصمیم خاص خود در مواردی معین برمی گردد. در نتیجه اصلا مخالفتی با دستور الهی رخ نداده و معصیت معنا ندارد. در داستان حضرت یونس اگر دقت کنیم ،ایشان مرتکب حرام و ترک تکلیف مولوی نشده ، بلکه کار ایشان «عجله در ترک قوم» و عدم صبوری کامل در راه هدایت مردم و در مجموع تصمیم نادرست در رها کردن قوم عاصی خود بود که این عمل و تصمیم لایق مقام بلند ایشان نبود.
ترک اولی از پیامبری چون حضرت یونس سبب شد در راهی بیافتد تا نسبت به تصمیم نادرستش آگاه شود. از سوی دیگر صبور گردد . خدا را بخواند . خداوند دوباره ایشان را به سوی قومش برگرداند و مشغول راهنمائی مردم شود.
جهت آگاهی بیش تر در این موضوع به کتاب تفسیر تسنیم، ج 3، ص 337 از آیت الله جوادی آملی مراجعه فرمایید.

پی‌نوشت‌ها:
1. جعفر سبحانی منشور جاوید،نشر موسسه امام صادق، قم، 1378 ش ،ج 5، ص 150.
2. عبدالله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن، نشر مركز اسراء، قم، 1378ش.
3. سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان، نشر جامعه مدرسين قم، بي‌تا، ج16، ص482
4. همان، ج14، ص200
5. منشور جاوید، ج 5، ص 117.
6. خواجه نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف،نشر وزارت ارشاد اسلامی، 1369 ش، ص 26.
7. امام خمینی، آداب الصلوة،نشر موسسه امام، 1378 ش، ص 60.
8. همان، ص 71.
9. محمد امین صادقی،پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1386ش. ص48 .

بنده دانشجوی دکتری هستم که در خارج از کشور زندگی می کنم . مدتی است با برخی ازدوستان همفکر تصمیم به مقابله با بهائیان گرفته ایم .(آن ها به شدت در این جا که هستیم تبلیغ می نمایند(کانادا)) در این راستا سعی داریم تا با بن مایه های اعتقادی آنان مبارزه نماییم .

ما به دین مداری شما ارج می نهیم. در خصوص مقابله به بهائیان، راهکارهای متعددی وجود دارد، از جمله:
1. یکی از راه های مقابله با بهائیت، برخورد خوب، مهربانه و محبت آمیز با افرادی است که ممکن است تحت تأثیر تبلیغات بهاییت قرار گرفته اند. شما می توانید با اظهار محبت به آنان و حتی کمک های مادی و معنوی، این افراد را از فرقه بهائیت دور نمایید. اتفاقاً یکی از راه های فرقه بهائیت نیز این است که با اظهار محبت و کمک به افراد، آنان را جذب این گروه می نماید.
2. یکی از راههای مقابله با این گروه، مطالعه آثار علمی، مجالات و کتاب های مفید می باشد. این امر انسان را با مبانی،ضعف ها و خیانت های این گروه آشنا می نماید. بر این اساس، شما می توانید سیر مطالعاتی درباره بهاییت داشته باشید تا در مقام بحث و گفتمان بهتر بتوانید مبانی و عقاید و عملکرد آنان را زیر سؤال ببرید.
3. راه دیگر، مراجعه به سایت هایی است که به مباحث بهاییت و به نقد آن پرداخته اند. با جستجوی کلمه «بهائیت» در گوگل می توانید به مطالب مورد نظر دست یافت. همچنین به سایت هایی که تنها به منظور مبارزه با بهاییت سامان یافته اند، مراجعه نمایید. این امر، هم شما را با اصول اعتقادی، ضعف و عملکر د بهاییت آشنا می نماید و هم راه های مبارزه با این فرقه را بیان می کند.
4. این مر کز از حضور روحانیت و کارشناسان در آن کشور آگاهی ندارد؛ اما در صورت حضور روحانیت و کارشناسان، از آنان دعوت نمایید تا به نقد مبانی و عملکرد بهاییت بپردازند. افزون بر آن، می توانید با این افراد درباره راه های مبارزه با بهائیت مشورت نمایید. همچنین می توانید بین کارشناسان اسلامی و کارشناسان بهائیت مناظره برگزار نمایید. این امر، یک نوع ضربه فنی به طرف مقابل می باشد که در مخاطب بسیار تأثیرگذار است.
5. چاب و توزیع جزوه های مفید و کاربردی بین مردم؛ به ویژه میان آنانی که تحت تأثیر وهابیت قرار گرفته اند. این امر موجب می شود که مردم بیش تر درباره بهائیت تحقیق نمایند.
6. مشاهده فیلم و cd هایی که به منظور نقد فرقه بهائیت تهیه شده اند. همچنین می توانید این cd را در اختیار افراد دیگر قرار دهید. البته این کار باید با احتیاط و سنجیده صورت گیرد تا زمینه سوء استفاده طرف مقابل فراهم نشود.
7. همچنین شما می توانید با سفارت ایران در باره مقابله با بهائیت مشورت نمایید.
8. شما می توانید با نهاد و مراکز مستقر در ایران ار تباط برقرار کنید و درباره روش مقابله با بهائیت مشورت کنید و از تجربه این مراکز در این خصوص استفاده نماید.
برای آشنایی با این فرقه به کتاب های زیر مراجعه نمایید:
- عبد الله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1396؛
- محمد محمدی، بابی گری و بهائی‌گری؛
- نورالدین چهاردهی، انتشارات فتحی، بهائیت چگونه پدید آمد؛
- محمد محمدی اشتهاردی، ارمغان استعمار؛
- محمد باقر نجفی، بهائیان.

باسلام، لطفا اثبات ولایت فقیه را در قرآن بیان نمایید.

پاسخ:
چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
اول. قرآن منبع اصلی معارف و احکام اسلام است.
دوم. پیامبر مفسر، مبین و معلم قرآن است (1). تفصیل جزئیات احکام و معارف را در سخنان و رفتار ایشان (سیره) باید یافت. این منصب بیان و تفسیر و تعلیم به امر خدا بعد از ایشان به خلفای ایشان واگذار شده است.
سوم. عقل نور خدایی و پیامبر باطنی است (2). دریافت های عقل در زمینه معارف و حسن و قبح معتبر و مورد تایید خداست.
بنابراین با توجه به توضیحات بالا منبع احکام و معارف اسلام، قرآن، سنت و عقل است. نباید انتظار داشت همه احکام و معارف و جزئیات آن ها را در قرآن یافت.
لزوم حکومت از نگاه عقل بدیهی است. قرآن شرایط حاکم را بیان کرده از جمله:
شرط اول: اسلام و ایمان.
خداوند می فرماید:
لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا"؛(3) خداوند هرگز کافران را بر مومنان سلطه نمی دهد،
لایتخذ المومنون الکافرین اولیاء من دون المومنین و من یفعل ذالک فلیس من الله فی شی؛(4) مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان ولی و سرپرست خود بگیرند. هر کس چنین کند، از لطف و ولایت خدا بی بهره است.
شرط دوم: عدالت.
ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار؛(5) به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید،
رکون در روایات به دوستی و اطاعت تفسیر شده است،
قال انی جاعلک للناس اماما"(6) قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین‌؛
خدا فرمود: تو را پیشوای مردم گماردم گفت: و از فرزندان من؟ فرمود: عهد من به ستمکاران نمی رسد.
شرط سوم: فقاهت.
حاکم اسلامی باید عالم به احکام و معارف و اهداف اسلام باشد. تا بتواند آن ها را اجرا کند و اهداف را محقق سازد. در زمان پیامبر ( ص ) و امام معصوم (ع ) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است. در زمان غیبت امام معصوم (ع) داناترین مردم به احکام و معارف و اهداف قرآن باید متصدی این مقام باشد.
قرآن درباره شرط علم می فرماید:
أفمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لایهدی الا ان یهدی فمالکم کیف تحکمون؛(7)
آیا کسی که به راه حق هدایت می کند، سزاوارتر است. از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد، مگر آن که راه برده شود، شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید؟
فقیه کسی است که با تخصصی که سال ها در تحصیل آن کوشش کرده، می تواند احکام و معارف و اهداف اسلام را از قرآن و سنت و عقل و اجماع به دست آورد. غیر فقیه کسی است که این تخصص را ندارد. باید اسلام را از فقیه و اسلام شناس بیاموزد.
فقیه و اسلام شناس عادل و توانمند شبیه ترین فرد به معصوم است. در نبود معصوم به حکم شرع و عقل باید منصب زعامت سیاسی جامعه را به کسی سپرد که صلاحیت بیش تری دارد. فقیه عادل و توانمند صلاحیت دارترین فرد است.
قرآن می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها؛ (8) خدا امر می کند امانت ها را به اهل و صاحبان صلاحیت بدهید.
کسی که می خواهد در رأس حکومت در جامعه اسلامی باشد، باید هم دین جامعه را به خوبی بشناسد؛ هم عدالت در اجرا داشته باشد؛ هم توان اداره جامعه و تدبیر امور را داشته باشد. اگر واجدین این شرایط متعدد هستند، به حکم عقل و شرع باید صلاحیت دارترین فرد برای تصدی این مسئولیت شناخته شود.
بنابراین در قرآن واژه "ولایت فقیه" نیامده و تفصیل این امر به بیان امامان واگذار شده است.

پی نوشت ها:
1. نحل (16) آیه 44.
2. کافی ،ج1 ،ص 25.
3. نساء (4) آیه 141.
4. آل عمران (3) آیه 28.
5. هود (11) آیه 124.
6. بقره (2) آیه 35.
7. یونس (10) آیه 35.
8. نساء (4) آیه 58.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا در دین مسیحیت نماز و قبله وجود دارد؟

پاسخ:
اگرچه در تمام ادیان الهی نماز وجود داشته و در آموزه های مسیح نیز بوده، اما در طول تاریخ و در اثر تحریف هایی که در این دین الهی صورت گرفت، عملاً از عرصه دینی مسیحیان حذف شده است و در دین فعلی مسیحیت، عملی شبیه نماز مسلمانان وجود ندارد؛ ولی اگر نماز را به معنای عام آن که هر گونه نیایش و دعا و سخن گفتن با خدا را شامل می شود، در نظر بگیریم، در دین فعلی مسیحیت نیز چنین اعمال و رفتاری وجود دارد. از این رو، در قاموس کتاب مقدس در بخشی تحت عنوان «نماز و نیایش» آمده است: نماز از جمله واجبات دینی همه روزه تمام ملل و مذاهب است، چه به صورت منفرد و چه به صورت جماعت. مقصود از نماز، صحبت داشتن و گفتگو کردن با خدا و خواستن احتیاجات و اظهار تشکر و امتنان برای الطاف و مراحم حق تعالى می‌باشد. (1)
همچنین در همان کتاب می‌خوانیم: روح القدس وضع و طور و طرز نماز را به شما می‌آموزد و جمیع انبیا و مؤمنان و مقدسان سلف برای نماز و دعا مشهور بوده‌اند... . (2)
مسیحیان در کتاب‌هاشان کتاب مخصوصی برای نماز و نیایش دارند.
مسیحیان برای اقامه نماز و نیایش شروطی را قائل نیستند، صبحگاه به اقامه نماز و نیایش می‌پردازند، شامگاه نیز قبل از آن که به رختخواب بروند، به اقامه نماز می‌پردازند و در نماز به سپاس گزاری و شکر الهی راجع به نعمت‌های آن روز می‌پردازند و نیز به استغفار از گناهان آن روز می‌پردازند. (3)
مسیحیان در روزه های یکشنبه و برخى، روز شنبه در کلیسا جمع می شوند و دعاهایی از کتاب زبور، مزامیر و پولس رامی خوانند.
مردمان معمولی بر خلاف راهبان مسیحی، فقط به دو نماز صبحگاه و شامگاه می‌پردازند و بقیه ساعات روز را به کار و تلاش مشغول هستند؛ اما راهبان مسیحی که در دیر و کلیسا زندگی می‌کنند، به نمازهای هفت‌گانه و گاه بیش تر می‌پردازند.برای آشنایی بیش تر با مراسم عبادی و نماز در مسیحیت، می توانید به کتاب زیر مراجعه نمایید:
- تاریخ ادیان و مذاهب جهان، نوشته عبدالله مبلغی.
قبله مسیحیان بیت لحم زادگاه عیسى (ع) مى باشد.(4) شاید اکنون ملتزم به قبله نباشند

پی‌نوشت‌ها:
1. هاكس، جيمز، قاموس کتاب مقدس، اساطير، تهران، 1383ه.ش، ص 887.
2. کتاب مقدس، ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی، عهد جدید، ص 384.
3. عهد جدید، انجیل مرقس، 1/ 35
4. معارف ومعاریف سید مصطفی حسینی دشتی، ج 8 ،ص 229، چاپ دوم، سال 1376 قم.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

به غیر از خدا" ملائکه" روح" شیطان" وجن چه موجودات دیگری مجردند؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
موجودات را در يك تقسيم بندي مي توان به موجودات مادي و غير مادي تقسيم كرد. موجودات مادي عالم ماده و جسماني را تشكيل مي دهند و بر آن ها نظام مادي حكم فرماست . عالم آن ها را عالم ناسوت و در اصطلاح قرآن عالم شهادت مي نامند. اين عالم را عالم ماده و حركت و زمان و مكان گويند . در يك كلام عالم طبيعت و محسوسات يا عالم دنيا است. موجودات غير مادي و به تعبير فلسفي مجردات ، آن هايي هستند كه مادي نيستند و در واقع مجرد از ماده اند. از آن جا كه موجود مجرد همواره از موجود مادي داراي وجودي برتر است ، از اين رو آن ها عالمي برتر از عالم ماده دارند. آن ها نيز با توجه به شدت و سعه وجودشان و ميزان تجردشان از وجودي متفاوت بر خوردارند . از اين رو در عالمي متناسب با شدت وجودي شان به سر مي برند. اين موجودات به ترتيب شدت وجودي شان در ، عالم لاهوت، عالم جبروت و عالم مثال يا ملكوت به سر مي برند .
همان طور كه گفتيم مجردات آن هايي اند كه مادي نيستند . خداوند كه در راس سلسله وجودات قرار دارد ، از تجري تام و تمام برخوردار است . موجودي بسیط است. داراي وجودي بی حد و نهایت. در مرتبه بعد فرشتگان قرار دارند كه آن ها نيز داراي وجودي مجرد هستند.
روح و نفس انساني نيز موجودي مجرد است و هر چند كه مادي نيست و مجرد است. اما همواره بايد همراه ماده باشد و نمي تواند بدون ماده وجود يابد . اين ويژگي مخصوص عالم ماده نيست، بلكه روح در عالم مثال و عالم برتر از عالم ناسوت و دنيا نيز با جسمي مثالي و متناسب با آن عالم خواهد بود. بنا بر اين تجردش در حد تجردي ضعيف است و همواره بايد در قالب و جسمي غير مجرد جاي گيرد.(1)
اما در مورد اجنه و به تبع آن شيطان که او نیز جن است، اگر چه آن ها داراي جسم لطيف هستند. اما جزو مجردات نمي باشند. البته روح آن ها مانند انسان مجرد مي باشد. اما در اين نشئه آن ها داراي وجود مادي اند.
نتيجه اينكه موجدات مجرد در عالم تا آن جا كه براي ما شناخته شده است، به اين ترتيب مي باشند: خداوند، ملائكه و روح.

پي نوشت:
1.مصباح يزدي، آموزش فلسفه، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1368ش، ج2 ، ص124-126.

 1- خدا چیه ! 2-چرا باید نماز بخونیم 3-عبادت یعنی چی 4- به طور کل مثه یه کسی شدم که تازه می خواد مسلمون بشه هیچی از اسلام و دینم نمی دونم در صورتی که خانودامون خیلی خیلی مذهبی هستن چی کار کنم چه طور شروع کنم به شناخت اسلام ، می خواد در مورد دینم تحقیق کنم

خوشحاليم که در آغاز جواني آماده پاسخ دادن به سؤالات اساسي و بنيادين ذهن خود شده و مهياي تولدي دوباره گشته ايد. بر خلاف آنچه بيان کرده ايد، گمان مي كنيم كه به دليل زندگي در محيط ديني کشور ما حتماً درک و نگرش خاصي نسبت به خدا، جهان، دين و موضوعاتي از اين دست داريد. بالاتر از همه اين ها، به يقين، نوعي باور دروني و فطري را نسبت به اين حقايق دارا مي باشيد که بسيار ارزشمند است؛ اما در عين حال، به دنبال رسيدن به يک باور دقيق عقلاني و ايماني عميق و منسجم و استواريد که تلاشي درخور و بسيار ارزنده است.
احساسات پاک و تلاش حقيقت جويانه شما را در اين مسير مي ستاييم. اميدواريم که در اين مسير به نتيجه نهايي و حقيقتي که به دنبال آن هستيد، برسيد. مطمئن باشيد که اگر اين راه را به طور صحيح و درست طي کنيد، به نتيجه مطلوب خواهيد رسيد. محققان اين مرکز را دوستان همراه خود در طي اين مسير بدانيد و مطمئن باشيد که اين دوستان از ارائه کمک دريغ نخواهند نمود .
ايمان به يک دين، داراي مراتب و درجات متفاوتي است که بسياري از افراد درجات پايين و حداقلي آن را دارا هستند . در معناي عام کلمه ضرورت ندارد که هر يک از ما ايمان فطري و دروني خود به يک دين را کنار گذاشته و آن را نادرست قلمداد نماييم و به دنبال بازسازي اين ايمان باشيم .
البته در مراحل عالي و بالا، اعتقاد به يک دين در معناي حقيقي آن، باور و ايمان و عقيده دروني به درستي مباني فکري و معرفتي و دستورعمل هاي مرتبط با آن دين است. اصولا عقيده از ماده عقد (گره) است؛ يعني چيزي که به جان انسان گره مي خورد. در نتيجه، اعتقاد کامل به يک دين علاوه بر ايمان دروني و فطري و باور قلبي که انسان به شکل عادي دارد، نيازمند تلاشي چند برابر و رسيدن به برهان و دليل قطعي در خصوص آن است که ايمان قلبي انسان را به درجات بالاتر و عالي تري مي رساند.
بسياري از بزرگان تصريح مي کنند که در ابتداي سلوک معرفتي مان، دين آبا و اجدادي را به کناري گذاشته، آن گاه پس از تحقيق و تأمل و بررسي، اسلام را دوباره به عنوان دين حق انتخاب نموديم و به آن ايمان و باور قلبي داريم. بدين جهت، نگاه بزرگان به دين و دستورات ديني، با افرادي چون ما متفاوت است.
اين کار به معناي رها کردن آموزه ها و دستورات و تکاليف اسلام و نادرست خواندن گزاره هاي فکري و دستورات عملي آن نيست؛ بلکه اين بزرگواران در عين تعبد و تسليم محض در برابر دستورات ديني، در مدت تحقيق، بناي خود را بر تساوي دين اسلام در برابر ديگر گزينه ها گذاشته، به تحقيق منصفانه و به دور از پيش داوري دست مي زدند.
در واقع، شيوه درست ورود در اين عرصه آن است که انسان با در اختيار داشتن ابزار و شرايط مناسب تحقيق، به شکلي منطقي و صحيح و در بستري مناسب به جستجوي بي تعصب حقيقت بپردازد تا به نتيجه مطلوب برسد.
از آن جا که هر دين و تفکر عقيدتي و به خصوص تفکر ناب اسلامي، مجموعه اي از باورها و تفکرات در هم تنيده است و يک مجموعه منظومه مانند را که اجزاي آن به شکلي کامل با هم در ارتباط و تعامل هستند، تشکيل مي دهد، اگر در مسيري صحيح و اصولي تفکرات بررسي و تحليل شود و پايه ها و مباني فکري آن به شکلي منطقي و عقلاني استوار گردد، جزييات و فروع آن، حتي جزيي ترين عقايد مرتبط هم به شکلي برهاني و منطقي به اثبات مي رسد و شک و ترديدي در هيچ زمينه اي باقي نمي ماند.
در هر حال، به نظر مي رسد ابتدا لازم باشد در مباني اعتقادي و فكري اسلام تحقيقات خود را آغاز كرده، آن گاه به امور معرفتي و تربيتي ديگر بپردازيد. در اين بخش اول نيز ابتدا در اصل ضرورت وجود خداوند و آن گاه چگونگي و شناخت از او به بررسي بپردازيد. پس از شکل گرفتن اين اساس و شالوده، به دنبال بررسي دقيق ساير معارف ديني باشيد. در اين مسير مي توانيد به اين کتاب ها مراجعه نماييد:
- آفريدگار جهان، تأليف آيت‏الله ناصر مکارم شيرازى.
- خدا را چگونه بشناسيم، از همين مؤلف (که اين دو کتاب داراي بياني روان و قابل فهم براي بيش تر افرادند).
- توحيد، تأليف شهيد مطهري (از بهترين کتاب ها در اين زمينه که داراي بيان قوي و علمي در خصوص براهين مشهور اثبات خداوند است).
- خدا و علم (در برخي چاپ ها "خدا و دانش")، اثر فيلسوف مشهور ژان گيتون و برادران بوگدانف، منتشر شده توسط دفتر نشر تبليغات اسلامي (اثري مفيد و خواندني در پذيرش اصل خدا است).
- تبيين براهين اثبات خدا، از آيت الله جوادي آملي، (کتابي دقيق، اما داراي متن فلسفي و سنگين است).
اما اگر فعلاً شرايط بررسي عميق و کامل در خصوص موضوع توحيد واثبات خداوند را نداريد، پيشنهاد مي شود که حتماً در ابتدا يک دوره کتاب هاي استدلالي عقايد اسلامي را به دقت مطالعه نماييد. آن گاه در هر زمينه اي که دچار شبهه و ابهام بوديد، به شکل مبسوط و کامل تر به مطالعه کتاب هاي موضوعي و دقيق تر بپردازيد. در عين حال، در هر موضوع خاص مي توانيد از کمک و همراهي محققان اين مرکز هم استفاده ببريد. در اين زمينه، دو کتاب پيشنهاد مي شود که مطالعه يکي از اين دو کافي است:
ـ آموزش عقايد، آيت اللّه مصباح يزدي.
ـ آموزش کلام اسلامي، محمد سعيدي مهر.

پرسش 2:
چرا بايد نماز بخونيم ؟
پاسخ:

از مسلّمات اسلامى اين است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است؛ يعنى هر امر شرعى، به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى، ناشى از مفسده‏اى است که بايد ترک شود. خدا براى اين که بشر را به يک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب کرده است. براى اين که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر، حکمت‏ها به گونه‏اى است که اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، همان حکم را مى‏کند که شرع کرده است. (1) منتهى عقل انسان قادر به کشف همه ملاکات احکام الهى نيست؛ به ديگر سخن، عقل انسان حکم کلى را (که هر حکم الهى و شرعى داراى ملاکى است) درک مى‏کند؛ ولى در همه موارد، حکم جزئى را که در فلان مورد مثلاً ملاک واقعى چيست، نمى‏تواند درک کند؛ يعنى مى‏داند آن حکم فلسفه‏اى دارد، ولى نمى‏داند آن فلسفه چيست و چون شرع دستور داده، آن را مى‏پذيرد.
بنابراين، هر حکمى و دستوري که از طرف خداوند حکيم آمده است، حکمتى و دليلي دارد؛ هرچند ممکن است بر اثر کمى اطلاع و عدم احاطه بر تمام مسائل نتوانيم آن را کشف کنيم. گفتني است که تمام يا قسمتي از فلسفه برخي احکام الهي به تدريج با رشد و کمال يافتن عقل و خِرَد انسان و پيشرفت علم و دانش فهميده مي شود؛ ولي ممکن است حکمت و علت صدور برخي احکام خدا با تکيه بر معيارهاي مادي هيچ وقت شناخته نمي شود. نا شناخته ماندن فلسفه اين دسته از احکام الهي، به اين دليل است که آدم‏هاى متعبد و پذيراى امر الهى از آدم‏هاى متکبّر و صاحب نخوت شناخته شوند. حضرت على(ع) مى‏فرمايد:
«و لکنّ اللَّه سبحانه ابتلى خلقَه ببعض ما يجهلون اصله...»؛ (2) «خداوند بعضى از دستورهايى را به بشر مى‏دهد که ريشه و فلسفه‏اش براى بشر معلوم نيست، تا اين که حالت تسليم در مردم پيدا شود و خوب‏ها از بدها تميز داده شوند، و اطاعت کنندگان از معصيت کاران شناخته گردند».
پي بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و روزه و ساير عبادات، شايد در توان بشر عادي نباشد. در آيات قرآن و از طريق پيامبر و پيشوايان ديني نيز، تنها بخشي از آثار و حکمت‏هاي نماز و برخي عبادات بيان شده است.
با توجه به آيات و روايات در اين زمينه، برخي از آثار و حکمت‏ها نماز چنين است:
1. نماز، نياز روح و روان
فطرت ما، چه بخواهيم و چه نخواهيم، به عبوديت و پرستش ميل دارد. اصولاً عبوديت و پرستش، يکي از نيازهاي دروني انسان است. اما عبوديت بايد در مسير صحيح و در باره موجودي که لايق پرستش است، انجام بپذيرد. خداوند، تنها موجودي است که لايق و شايسته پرستش است.
‌حتي موجودات ديگر نيز به عبادت و پرستش مشغول اند. قرآن مي‌فرمايد: «کلّ قد علم صلوته و تسبيحه»؛ (3) «تمامي موجودات، نماز و تسبيح خدا را دانستند».
در جاي ديگر مي‌فرمايد: «إنْ مِن شيء إلاّ يسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم»؛ (4) «هر موجودي با حمد، خدا را تسبيح مي‌گويد؛ اما شما تسبيح آنان را نمي‌فهميد».
جمله ذرات عالم در نهان با تو مي‌گويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصيريم و هشيم با شما نامحرمان ما خاموشيم
گر شما سوي جمادي مي‌رويد محرم جان جمادان کي شويد
2. ياد خدا و آرامش رواني
در قرآن آمده است: «اقم الصلوة لذکري»؛ (5) «نماز را بر پا دار تا به ياد من باشي».
ذکر و ياد خداوند، نقش تعيين کننده در آرامش رواني دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به نمازگزار آرامش مي‏دهد؛ «ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب»؛ (6) «آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان است».
3. عامل بازدارنده از گناه
يکي از آثار مهم نماز، جلوگيري از گناه است:
طبيعت نماز از آن جا که انسان را به ياد خدا و نيرومندترين عامل بازدارنده، يعني اعتقاد به مبدأ و معاد مي‏اندازد، داراي اثر بازدارندگي از فحشا و منکر است. از اين رو، قرآن مي فرمايد: «إنّ الصلوة تنهي عن الفحشا و المنکر». (7)
در پايان، کتاب هاي زير را جهت مطالعه پيشنهاد مي کنيم:
- آيين نيايش، ابراهيم غفاري.
- نماز عارفانه، جواد محدثي.
- پرورش در پرتو نيايش، حسنعلي نوري ها.
- نماز زيباترين الگوي پرستش، غلامعلي نعيم‌ آبادي.
- نماز از ديدگاه قرآن و حديث، موسوي لاهيجي.
- نماز، حسين انصاريان.
- عبادت عاشقانه، استاد کريم محمود حقيقي.

پي‌نوشت‏ها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 20، ص 52.
2. سيد رضي، نهج البلاغه، ص 287، هجرت‏، قم‏، 1414 ق‏، چاپ اول.
3. نور (24)، آيه 41.
4. اسراء (17)، آيه44.
5. طه (20)، آيه 14.
6. رعد (13)، آيه 28.
7. عنکبوت (29)، آيه 45.
پرسش 3:
عبادت يعني چي؟
پاسخ:

عبادت، معناي وسيعي دارد که هم شامل بعضي امور واجب و تکاليف الهي مي‌شود و هم بعضي اموري را که مستحب است، در بر مي‌گيرد.
عبادت در لغت، به معناي انجام فرايض (واجبات) ديني به قصد قرب الهي و انجام دستور او و پرستش و بندگي است. (1)
راغب در مفردات مي نويسد: «عبوديت، اظهار تذلل و عبادت، نهايت تذلل است». (2)
عنوان بصري از امام صادق(ع) در مورد حقيقت عبوديت سؤال كرد. ايشان فرمود: «حقيقت بندگي، درسه چيز است:
اول اين كه بنده، خودش را مالك چيزهايي كه خدا به وي عطا كرده، نداند؛ زيرا بندگان مالك چيزي نمي شوند، بلكه مال را مالِ خدا مي‌دانند و در همان طريق كه فرموده، به مصرف مي رسانند.
دوم اين كه بنده خودش را در تدبير امور ناتوان بداند.
سوم اين كه خودش را در انجام اوامر و ترك نواهي خدا مشغول بدارد». (3)
حضرت آيت الله بهجت - رحمة الله عليه - در توصيه اي که به مؤمنان داشته اند، فرموده اند:
«عبوديت، ترک معصيت است در عقيده و عمل». (4)
بنابراين، كسي كه عبوديت و بندگي خدا را برگزيده است، در تمام مراحل زندگي و حتي در جزئيات اعمال و رفتار نيز طبق رضاي پروردگار عمل مي‌كند؛ يعني واجبات را انجام مي‌دهد و محرمات را ترك مي‌كند.
عمل به واجبات و پرهيز از محرمات، حداقل مرتبه بندگي و عبوديت است. مراتب بعدي آن، انقطاع از خلق و توجه محض به پروردگار مي‌باشد.

پي نوشت ها:
1. دکتر خليل الجر، فرهنگ لاروس، ترجمه طبيبيان، ج 2، ص 1417، نشر امير کبير.
2. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 542، دارالعلم الدار الشامية، دمشق بيروت، چاپ اول، 1412 ق.
3. علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 1، ص 224، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمري.
4. بهجت القلوب، ويژه نامه اربعين رحلت آيت الله بهجت، ص 39، ناشر: مؤسسة البهجة، قم.

صفحه‌ها