پرسش وپاسخ

با عرض سلام و خسته نباشد.من پسري 22 ساله دانشجوي رشته برق هستم و ترم 6 را هم تمام كرده ام يعني امسال حدود بهمن ماه بايد كنكور ارشد بدهم. من قد 185 سانتي متري دارم و وزنم 62 كيلو است يعني حدود 23 كيلو از وزن استاندارد كم دارم،اينو گفتم تا ضعف بدنم را در نظر بگيريد. از طرفي همونطور كه گفتم كنكور ارشد در پيش دارم همچنين ترم تابستان رو هم بهش اضافه كنيد.خودتون ميدونيد كه درس خوندن انرژي ميخواد مخصوصا براي بدن ضعيفي مثل بدن من و از شناختي كه از خودم دارم اگه روزه بگيرم بايد درس رو كلا تعطيل كنم. من ميتونم روزه نگيرم و بعدا قضاشو به جا بيارم يا نه.اگه ممكنه راهنماييم كنيد.با تشكر خداحافظ

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
صرف کم بودن وزن بدن و يا ضعيف بودن مجوزشرعي براي نگرفتن روزه نمي شود .هم چنين اگر کسي نتواند درس بخواند ، نمي تواند روزه ماه رمضان را نگيرد. و بايد روزه بگيرد،
در صورتي که روزه گرفتن براي کسي ضرر داشته باشد، نبايد روزه بگيرد. اگر روزه گرفتن هرجي باشد ،يعني روزه گرفتن براي او همراه با سختي شديد باشد که عادتا قابل تحمل نمي باشد ،بايد روزه بگيرد.وقتي که روزه برايش قابل تحمل نشد ،روزه را مي تواند بخورد وبعدا قضايش را بگيرد.(1)در نامه بعدي مرجع تقليدت را بنويس تا شايد اگر راهي باشد که بتواني روزه نگيري، برايت مطابق نظر مرجع تقليدت بنويسم.
پي نوشت:
1.توضيح المسائل مراجع، ج1، مسأله 1583.

با سلام من گذشته بسيار بدي داشته ام گذشته اي كه پر از گناه بوده است. اما حالا به خود امده ام و توبه (البته به معناي واقعي آن) كرده ام. آيا با توبه من گناهان من بخشيده مي شوند؟ (گناهاني كه از نظر خودم قابل بخشش نيست) در ضمن هر وقت به گذشته خود فكر مي كنم احساس انساني كه خطاي بسيار بزرگي كرده وهر لحظه بايد منتظر تنبيه شدن را داشته باشد به من دست مي دهد. با تشكر از شما

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
راه توبه به روي همه گناهکاران، با هر گناه كوچك و بزرگي که دارند، باز است، زيرا خداوند غفور و رحيم است. همه گناهان حتي شرک و کفر و نفاق و ارتداد را مي­آمرزد. گناه هر چه بزرگ باشد، مطمئناً‌ به بزرگي و عظمت رحمت الهي نيست. اگر كسي پس از توبه، همچنان مأيوس و نااميد باشد، خدا را هنوز خوب نشناخته و رحمت و عظمت الهي را درك نكرده است.
توبه حقيقي نه تنها آثار وضعي و تکليفي گناه را محو مي­ کند و گناهکار را از گناهان پاک مي نمايد، بلکه گناهکار توبه کننده را محبوب خدا مي سازد: «اِنّ الله يحبّ التوابين؛(1) خداوند توبه کنندگان را دوست مي دارد».
کسي که دوست و محبوب خدا شد، خدا عزيزش مي کند؛ همه گناهان کبيره و صغيره او را مي بخشد، چنان که پيامبر فرمود:«التائب من الذنب کمَن لا ذنب له؛(2) کسي که از گناه توبه کند (خداوند همه گناهان او را مي آمرزد و) همانند کسي مي شود که هيچ گناهي نکرده است».
خداوند به پيامبر فرمان داده: « به بندگان بگو، اي کساني که با گناه و معصيت بر خود اسراف و ظلم کرده­ ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خداوند همه گناهان را مي­ آمرزد، که بخشنده و مهربان است»(3)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:« در تمام قرآن آيه­ اي جامع تر از اين آيه در مورد توبه نيست، چه اين که خدا وعده داده است گناهان را (هر اندازه هم زياد و بزرگ باشد) همه را مي­ بخشد».
گناهتان هراندازه بزرگ و زياد باشد، بزرگ تر و زياد تر از رحمت و بخشش خداوند نيست، پس با توجه به لطف بيکران الهي، جاي يأس و نااميدي نيست.
ذهن خود را درگير گذشته نكنيد، اما بايد از گذشته درس گرفته و مراقب باشيد تا در آينده مرتكب اين گناه، يا هر گناه ديگري مانند آن نشويد، زيرا همان گونه كه در روايات آمده، توبه كردن از گناه، سخت تر از بازداشتن خود از گناه است. بايد بسيار مراقب باشيد كه توبه خود را با انجام دوباره آن گناه خراب نكنيد. ضمناً انجام كارهاي نيك هم مي تواند گناه گذشته را محو كنند.
اگر گناه تان از نوع حق الناس نباشد، توبه كردن كافي است. لازم به انجام كار اضافي، مانند اطلاع دادن به ديگران و صدقه نيست، اما اگر حق الناس باشد، بايد حق آن ها را ادا كنيد.
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛ پشيماني که در عمل خود را نشان مي‏دهد که مهم‏ترين نُمود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است که با همين مقدار توبه تحقق پيدا مي‏کند. توبه آداب خاصي دارد که بايد آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1- سه روز روزه گرفتن؛
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است. (4)
2- غسل توبه؛
پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: بنده‏اي نيست که گناهي کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشيمان شود و توبه کند مگر اين که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پيامبر به شخصي که مي‏خواست توبه کند فرمود: «برخيز و غسل کن و براي خدا سجده نما». (5)
3- خواندن دو يا چهار رکعت نماز؛
امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «هر بنده‏اي که گناهي کرد، پس برخيزد و طهارت کند (وضو بگيرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نمايد، بر خدا است که توبه‏اش را بپذيرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتي کند يا به خودش ستم نمايد، پس استغفارکند، خدا را آمرزنده و مهربان مي‏يابد». (6)
در روايت است که در روز يکشنبه ماه ذيقعده رسول‏خدا(ص) به يارانش فرمود: کيست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه مي‏خواهيم توبه کنيم، حضرت فرمود: غسل کنيد و وضو بگيريد و چهار رکعت نماز بخوانيد. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را يک مرتبه بخوانيد، پس هفتاد مرتبه استغفار کنيد و آخرش بگوييد: لا حول ولا قول الا باالله العلي العظيم، نيز اين دعا را بخوانيد: يا عَزِيزُ، يا غَفّارُ، اغْفِرلي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فانه لا يغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ. هر کس از امت من اين عمل را به‏جا آورد، از آسمان ندا مي‏شود که توبه‏ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شد. اصحاب گفتند: اگر کسي اين عمل را در غير اين ماه به ‏جا آورد چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بيان کردم. اين کلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد. (7)
4- دعاهاي توبه؛
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏ است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.
5- استغفار (درخواست بخشش)؛
قرآن مجيد مي‏فرمايد: وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيهِ؛ اي قوم، از خدا آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او توبه کنيد. (8)

پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
2. سفينة البحار، ج 1، ص 127، ماده توبه.
3. زمر (39) آيه 53.
4. وسائل الشيعه، ج 11، ص 362.
5. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513.
6. وسائل الشيعه، ج 11، ص 363.
7. سيد بن طاووس، اقبال، ص 308.
8. هود (11) آيه 3 و 52 و 90.

من بدون قصد لذت و با حفظ شئونات اسلامی با خواستگارم صحبت کردم سپس متوجه شدم مایعی از من خارج شد آیا گناه کردم و نیاز به غسل دارم؟خدا شاهد است که قصدم شناخت فرد برای زندگی آیندم بود.آیا باز هم می توانم با خواستگارم صحبت کنم تا او را بهتر بشناسم؟آیا مرتکب گناه نمی شوم ؟خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
ترشحات پاک است و غسل لازم ندارد. براي شناخت بهتر مي تواني با نامزدت صحبت کني، ولي نبايد قصد لذت داشته باشي.
زن با دو چيز جنب مي شود و هرگاه جنب شود ، بايد غسل جنابت کند:
1.داخل شدن آلت تناسلي مرد به جلو يا عقب زن، که اگر به اندازه ختنه گاه يا بيش تر داخل شود، زن و مرد هردو جنب مي شوند ،گرچه مني خارج نشود.
2.بيرون آمدن مني ،چه درخواب باشد يا در بيداري.
اگر زن بر اثرتحريک هاي جنسي به قدري تحريک شود که به اوج لذت و شهوت جنسي برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود، جنب مي شود. اگر به اوج لذت نرسد ومايع خارج شود ويا به اوج لذت برسد، ولي مايعي خارج نشود ويا شک کند که مايعي خارج شد يا نه، جنب نمي شود و غسل لازم نيست.
زن اگر يقين به خارج شدن مني پيدا کند ،جنب مي شود . اگر يقين پيدا نکند ،جنب نمي شود. بنابراين مواقعي که زن بر اثر تحريک هاي شهواني مقداري لذت مي برد و در آن حال رطوبتي از او خارج مي شود ، چون به اوج شهوت نرسيده ، جنب نمي شود و رطوبت خارج شده هم پاک است و وضو و غسل را باطل نمي کند.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله سيستاني ،توضيح المسائل ،م 344.

در بحث با دوستانم که می گویند خوردن شراب حرام نیست با مشکل مواجه شدم میگویند ما به اندازه ای می خوریم که مست نشویم به احادیث نیز اعتقاد ندارند چگونه به آنها حالی کرد که یک قطره هم حرام است؟

پرسش: خوردن شراب و کليه مشروبات الکلي حرام است شرح : در بحث با دوستانم که مي گويند خوردن شراب حرام نيست ،با مشکل مواجه شدم .مي گويند ما به اندازه اي مي خوريم که مست نشويم. به احاديث نيز اعتقاد ندارند. چگونه به آن ها حالي کرد که يک قطره هم حرام است؟

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
يكى از احكام مسلّم اسلام، حرمت نوشيدن شراب ،چه کم و چه زياد آن است، كه در آيات به نحو صريح بيان شده است .
براى فهم حرمت شراب و حكمت و فلسفه اين حكم بايد دو نكته مورد توجه قرار گيرد:
1 - احكامى كه از طرف خداوند براى بشر تعيين شده و پيامبر مأمور ابلاغ آن شده، براى سعادت و خوشبختى انسان وضع شده ، مسلمان چون معتقد به خدااست، اطمينان دارد كه احكام و دستورهاى الهى داراى منافع و مصلحت هايى است كه خداوند از آن آگاهى داشته ، براى ابلاغ آن به انسان‏ها توسط پيامبر وحى كرده است، اگر چه ما از حكمت و فلسفه احكام يا برخى از حكمت‏هاى آن آگاهى نداشته باشيم، اما چون معتقديم كه آن را جهت خير و صلاح و رستگارى انسان‏ها وضع كرده، به آن پايبند بوده و عمل مى‏كنيم، همانند اطاعت از نسخه‏هاى پزشكى كه با اطمينان از تخصص پزشك در رشته خود، داروهاى تجويزى را عمل مى‏كنيم، اگر چه از كيفيت داروها و چگونگى تأثير آن اطلاع چندانى نداريم.
پيامبران و امامان معصوم (ع) طبيبان دردهاى انسان هستند . مى‏دانند چه چيزهايى براى سلامت فكري بشر مفيد و چه چيزهايى مضر است. (1). در آيات به طور آشكار شراب امر پليد و زشت اعلام شده و انسان‏ها را از مصرف آن بازداشته، خداوند در قرآن فرمود: "انما الخمر و الميسر... رجسٌ مِن عمل الشيطان فاجتنبوه"(1) شراب و قمار و... پليد و عمل شيطانى است، از آن اجتناب كنيد".
سپس خداوند در سبب حرمت مى‏فرمايد: "انّما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوه و البغضاءَ فى الخمر والميسر"(2) شيطان مى‏خواهد با شراب و قمار بين شما دشمنى و كينه ايجاد كند.
در اين آيات، نوشيدن شراب عمل شيطانى و پليد دانسته شده كه آثار روحى و روانى نامطلوب در انسان برجاى مى‏گذارد كه از جمله آن‏ها كينه و دشمنى است.
در آيه ديگر خداوند مى‏فرمايد: " از تو در مورد شراب و قمار مى‏پرسند، بگو در آن دو گناهى بزرگ است."(3)
در روايات حرمت شراب به صورت مفصل و با ذكر آثار نامطلوب آن بيان شده است.
از مولاى متقيان سؤال شد: آيا شما فرمودي كه شراب از دزدى و زنا بدتر است، فرمود: "بلى، زنا كننده شايد گناه ديگرى نكند، ولى شرابخوار چون شراب بخورد، زنا مى‏كند، آدم مى‏كشد، نماز را ترك مى‏كند."(4)
از امام باقر (سلام اللَّه عليه) سؤال شد كه بزرگ‏ترين گناه كبيره كدام است؟ فرمود: "شرابخواري ، خداوند به چيزى چون مي‏خوارى نافرمانى نشده ! ممكن است شخص نماز واجب خود را ترك كند و با مادر و دختر و خواهر خود زنا كند، در حالى كه مست و لايعقل باشد."(5)
امام رضا فرمود: خدا شراب را بدان جهت حرام كرد كه مايه فساد و بازداشتن عقل از درك حقايق و از بين بردن شرم و حيا است.(6)
علاوه بر آيات و روايات امروزه از نظر علمى نيز مضرات مصرف مواد الكلى به اثبات رسيده است. دانشمندان به اين واقعيت اعتراف داشته‏اند كه از جمله آثار زيان بخش شراب، پيامد سوئى است كه روى مغز و عقل مى‏گذارد و آن را از كار مى‏اندازد. روشن است كه با از بين رفتن عقل، پرده شرم و حيا دريده مى‏شود. در نتيجه ميدان به دست غرايز حيوانى مى‏افتد و انسان به صورت حيوانى وحشى و لجام گسيخته درمى‏آيد. نوشابه‏هاى الكلى پس از استفاده سريعاً جذب خون مى‏شود و خون در مسير خود مغز و مغز حرام را بى نصيب نمى‏گذارد، در نتيجه عمل سلسله اعصاب رو به ضعف مى‏رود و خويشتن دارى كه ارادى و منشأ شرم و حيا در انسان و مانع از بروز كارهاى زشت است، از دست مى‏رود. الكل عالى‏ترين اعمال مغزى را فلج مى‏كند.(7)
ملاك امتياز آدمي بر ساير جانداران عقل او است . به خاطر عقل است كه انسان علم و دانش مي اندوزد. همه ترقيات و پيشرفت هاي جوامع بشري ثمرة دانش بشري است . شراب، عقل را اگر چه به صورت محدود و موقت زايل مي كند.
براي آشنايي بيش تر با زيان هاي شراب، قسمتي از نظريات دانشمندان روان شناس و پزشكان را در مورد زيان هاي شراب مي آوريم:
اثر الكل در عمر:
يكي از دانشمندان مشهور غربي اظهار مي دارد كه هر گاه از جوانان 21 تا 23 ساله معتاد به مشروبات الكلي 51 نفر بميرند، در مقابل از جوان هاي غير معتاد ده نفر هم تلف نمي شوند. دانشمند ديگري ثابت كرده است كه جوان هاي 20 ساله كه انتظار مي رود پنجاه سال عمر كنند، در اثر نوشيدن الكل بيشتر از 35 سال عمر نمي كنند.
زيان هاي اجتماعي الكل:
طبق آماري كه پزشك قانوني شهر "ليون" در 1961 تهيه نموده، جرائم اجتماعي الكليست ها از اين قرار است: مرتكبين قتل هاي عمومي 50 درصد، ضرب و جرح 77/8 درصد، سرقت 88/5 درصد، جرائم جنسي، 88/8 درصد. اين آمار نشان مي دهد كه بيشتر جنايات و جرائم بزرگ در حال مستي روي مي دهد.
آنچه در آمارها آمده تنها گوشه اي از آثار و مضرات شراب، آن هم از نظر جسماني و مادي است امّا آثار مخرب اجتماعي و روحي و معنوي آن بسيار بزرگ تر است. بر اساس روايات، نوشيدن شراب در اديان ديگر آسماني نيز حرام بوده. از حضرت باقر(ع) نقل است: "خداوند هيچ پيامبري را نفرستاد مگر اين كه حرمت شراب جزء برنامة رسالت او بود و شراب از ابتدا حرام بود".
آنچه فعلاً مشهود است كه پيروان اديان آسماني مانند مسيحي ها شراب مي نوشند، دليل نمي شود بر اين كه حضرت مسيح(ع) آن را حلال شمرده باشد، بلكه چه بسا به جهت تحريف در آموزه هاي ديني اين امر صورت مي گيرد.

پى‏نوشت‏ها:
1. مائده(5) آيه 190.
2. همان، آيه 291.
3. بقره (2) آيه 219.
4. شهيد دستغيب، گناهان كبيره، ج 1، ص 234.
5. همان، ص 233.
6. سيد هاشم رسولى محلاتى، كيفر گناه، ص 78.
7. همان، ص 80.

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
اگر انسان با زني ازدواج و با او نزديکي کند، دختر آن زن از شوهر ديگرش به انسان محرم مي شود .(1)
پي نوشت:
1.توضيح المسائل مراجع، ج2 ،م2386.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ دهيم.

1- کارمندی که از صندوق اداره می خواهد ماهی 30 هزار تومان کسر شود تا 20 ماه بعد سه برابر آن را خمس بگیرد خمس دارد؟ 2- اگر مزد امروز من را 20 ماه بعد بدهند خمس دارد؟ 3- حقوق ماهیانه خود را امروز گرفتم و فردا سال خمسی من است آیا خمس دارد؟

پرسش 1:
خمس شرح : 1- کارمندي که از صندوق اداره مي خواهد ماهي 30 هزار تومان کسر شود تا 20 ماه بعد سه برابر آن را خمس بگيرد ،خمس دارد؟

پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
پولي که در صندوق پس انداز مي شود ،بعد از رسيدن سال خمسي به پول مذکور خمس تعلق مي گيرد، لکن اگر پس انداز براي وام گرفتن باشد و گرفتن وام هم ضروري باشد ،مثلا براي تهيه منزل مسکوني مورد نياز باشد ، آيت الله مکارم اجازه تصرف مي دهد ،منتها هر وقت توانست خمس را بدهد. اما اگر وام گرفتن براي کارهاي غير ضروري باشد ، بعد از گذشتن سال خمسي واجب است فورا خمس پس انداز داده شود . بدون دادن خمس حق تصرف در پس انداز را ندارد.(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني (7840001-0251) از دفتر آيت الله مکارم شيرازي.
پرسش 2:
2- اگر مزد امروز من را 20 ماه بعد بدهند خمس دارد؟
پاسخ:
در صورتي که مزد کار را به شما ندهند و 20 ماه بعد بدهند، جزء در آمد 20 ماه بعد حساب مي شود و فعلا خمس ندارد.اما اگر مزد کار را به شما مي دهند ،ولي براي آن که پس انداز شود، مزد خود را نمي گيريد، با رسيدن سال خمسي، دادن خمس آن واجب مي باشد.(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني(7840001-0251) از دفتر آيت الله مکارم

پرسش 3:
3- حقوق ماهيانه خود را امروز گرفتم و فردا سال خمسي من است. آيا خمس دارد؟
پاسخ:
به نظر آيت الله مکارم با رسيدن سال خمسي ،هرچه اضافه برمئونه سال از درآمد بين سال پس انداز شود ،خمس دارد . اگر کسي دو روز قبل از سال خمسي درآمد داشته باشد يا حقوق ماهيانه خود را گرفته باشيد ،بايد با رسيدن سال خمسي، خمس آن را پرداخت کند.(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني(7840001-0251) از دفتر آيت الله مکارم

- حضرت ابراهیم (ع) کارهایی کرد که با عقل جور نمی آید کجا کل ما حکم به الشرع حکم به عقل جور در می آید آیا خود شما در اثر یک خواب می توانید سر فرزند خود را ببریید اینجا عقل و شرع جور در نمی آید؟ 2- حضرت موسی (ع) مردی را در دعوا می کشد و می گویند حقش بود کوچه مگر جبهه جنگ بود: در اسلام می گویند : دست به دست بینی به بینی چرا قانون اسلام برای همه چنین حقی قایل نیست شما خودت اگر در یک دعوای خیابانی ظالمی را بکشی قانون اسلام چگونه مجازاتت می کند؟ 3- می گویید(( بدا)) یک امر تکوینی که حتی امام علی (ع) هم نمی دانست بدا می تواند یک انسان خوب را تبدیل به بد کند و بالعکس حضرت خضر (ع) بچه را کشت در صورتی که به حکم (( بدا)) ممکن بود تغییر کند اگر شما یک بچه بد را بکشی قانون اسلام چگونه مجازاتت می کند؟

پرسش 1:
تبعيض در اسلام شرح : - حضرت ابراهيم (ع) کارهايي کرد که با عقل جور نمي آيد ،کجا «کل ما حکم به الشرع »حکم به عقل جور در مي آيد، آيا خود شما در اثر يک خواب مي توانيد سر فرزند خود را ببرييد، اين جا عقل و شرع جور در نمي آيد؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
شهيد مطهري درباره اين قاعده تحليلي شنيدني دارد و هر دو طرف اين قاعده را طرح نموده و تصريح کرده است:
عقل عاملي است که مناط هاي احکام را - البته نه در همه جا بلکه در مواردي- کشف مي‌کند، در مواردي به ملاکات احکام پي مي‌برد و علل احکام را کشف مي‌کند، اين هم که گفته‌اند:
« کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» منظورشان همين است، واقعا اگر در جايي به طور قاطع ملاکي کشف شود، شرع هماهنگي دارد، يعني از اين جا بايد کشف کنيد که شرع هم همين است. از آن طرف هم که گفته‌اند:
«کل ما حکم به الشرع کم به العقل» مقصودشان اين است که اگر در جايي شرع به طور قاطع حکمي کرد ، از باب اين که مي‌دانيم در اسلام سخن به گزاف گفته نمي شود ،عقل به طور اجمال مي گويد: اين جا يک ملاکي وجود دارد، گرمن هنوز تشخيص نداده‌ام، ولي وجود دارد، بي منطق نيست، بعد از آشنايي عقل به اين که اسلام بدون ملاک و مناط و منطق حرفي نمي زند، همين قدر که شرع چيزي گفت، عقل هم اجمالا مي‌گويد اين جا يک منطقي وجود دارد . حال اگر من هنوز کشف نکرده ام، بايد تامل و دقت کنيم. (1)
بايد توجه به اين تحليل نسبت به قاعده ياد شده بايد گفت:
اولا حضرت ابراهيم انسان کامل و پيامبر اوالعزم و مظهر عقل کل است .کارهاي او ممکن است فوق درک عقل هاي جزئي و سطحي نگر و کوتاه بين و منفعت‌انديش باشد، ولي هرگز خلاف عقل سليم نيست. عقلي که از هر گونه وسوسه‌هاي نفساني و وهم و خيال به دور است و دستورات آسماني و الهي را بر اساس حکمت، مصلحت و داراي اسرار نهفته و آشکار مي‌داند، کار ابراهيم را عاقلانه تلقي مي کند، زيرا عقل سليم به خوبي درک مي‌کند و مي‌پذيرد کاري که حضرت ابراهيم كرد ، طبق دستور خداوند بوده و آن چه خداوند دستور مي‌دهد ،اسرار نهفته‌اي بسياري دارد، گر چه ممکن است همه آن اسرار و يا برخي از آن و يا همه آن براي آدم به آساني قابل درک نباشد، ولي چون خداوند حکيم کارها و دستوراتش از روي حکمت است، پس عقل سليم حکم مي‌کند که دستور خدا در باب قرباني کردن اسماعيل از روي حکمت‌هايي بوده که بر ما پوشيده است، ولي خلاف عقل نيست، گر چه فوق درک عقل است.
قاعده مطرح شده در پرسش ناظر بدان است که حکم شرع بر خلاف عقل نيست، ولي ممکن است فوق آن باشد، چون بسياري از احکام وحياني فوق درک عقل است حتي پيامبر که عقل کل است ، بسياري از حقايق را بدون وحي الهي درک نمي‌ كرد. از اين رو قرآن کريم به صراحت فرمود: «و علمک مالم تکن تعلم؛ (2) آن چه را نمي‌دانستي، به تو آموخت». از اين به دست مي آيد که بسياري از چيزها بدون وحي براي پيامبر نيز نامعلوم بوده است و حضرت با عقل خود نمي دانست آن را درک کند ، ولي وحي او را آگاه مي‌ساخت. بنابراين به آساني نمي‌توان به ناسازگاري کار ابراهيم با عقل حکم نمود.
ثانيا: خواب و روياهاي انبيا را نبايد با خواب‌ها و روياهاي انسان هاي عادي قياس نمود، چون خواب انبيا در حکم وحي قطعي است ،بلکه خود مصداق وحي است، يعني برخي حقايق وحياني را انبيا در عالم رويا دريافت مي کرده‌اند. (3) از اين رو آن چه حضرت ابراهيم در باب قرباني کردن فرزندش در عالم رويا دريافت نمود ، به خصوص آن که چند بار اين مشاهده وحياني براي او تکرار گرديد، در حکم وحي قطعي بود، همانند آنچه که در بيداري دريافت مي کرد.
پس بي ترديد همان طور كه آنچه پيامبر در بيداري از رهگذر وحي دريافت کند ،بايد بدان عمل نمايد و عقل هم با آن موافق و همراه است، چيزي که در خواب دريافت کرده ، همين حکم را دارد و هرگز خلاف عقل نيست، گرچه ممکن است اسرار آن براي عقل به طور کامل قابل درک نباشد ،چون فوق عقل است.

پي نوشت‌ها:
1. مجموعه آثار،ج 21، ص 301.
2. نساء (4) آيه 113.
3. جلوه هاي قراني در نگاه امام خميني، ص 28.
پرسش 2:
حضرت موسي (ع) مردي را در دعوا مي کشد و مي گويند حقش بود. کوچه مگر جبهه جنگ بود: در اسلام مي گويند : دست به دست، بيني به بيني ،چرا قانون اسلام براي همه چنين حقي قايل نيست ؟ اگر در يک دعواي خياباني ظالمي را بکشي، قانون اسلام چگونه مجازاتت مي کند؟

پاسخ:
در زندگي حضرت موسي‌ مي‌خوانيم كه وارد شهر شد. دو نفر را كه يكي از بني اسرائيل و ديگري از فرعونيان بود، مشغول زد و خورد ديد. بني اسرائيلي‌، حضرت را به كمك طلبيد. حضرت نيز به كمك او شتافت و با زدن مشتي بر سينه مرد قبطي‌، نقش بر زمين شد و مُرد. در اين موقع حضرت از عمل خود پشيمان شده و استغفار نمود .
در مورد اين كه چرا حضرت قبطي را كشت و بعد استغفار كرد، نكاتي شايان توجه است‌:
1- اين عمل قبل از بعثت و ارتباط حضرت موسي با عالم بالا و دريافت شريعت و قانون الهي رخ داده بود .
2- كمك به مظلوم و مقابله با ظالم امري است كه نزد عقل و شرع جايز و ممدوح به حساب مي‌آيد. اگر در اين ميان ضرري به ظالم برسد ، او مقصر است ، چون عامل ايجاد ضرر خودش بوده است .
3- قانون مجازات و قصاص امري مطلق و بدون استثنا نيست . تنها در خصوص افرادي استثنا است كه خون شان محترم باشد و لطمه زدن به آنان حرام محسوب گردد .
4- جنايتكاران فرعوني مفسدان بيرحمي بودند كه هزاران نوزاد بني اسرائيل را سر بريده بودند. از هيچ گونه جنايتي ابا نداشتتند . جان و مال و ناموس بني اسرائيل در برابر آن ها حرمتي نداشت؛ به اين ترتيب افرادي نبودند كه خون شان مخصوصاً براي بني اسرائيل محترم باشد.
در نتيجه مي توان گفت كشتن اين فرد در آن برهه امري جايز بود ،چرا كه مرد قبطي‌، كافر و مشرك بود . كشتن چنين فردي به دليل"محترم الدم‌" نبودن ، آن هم در هنگام درگيري با فردي مظلوم به خودي خود جايز بود . چنين عملي قصاص و مقابله اي هم در شريعت ندارد ‌.
اما از آن جا كه حضرت از ابتدا قصد كشتن وي را نداشت ، چون متوجه تبعات منفي اين عمل بود - كه اين مساله از پشيماني وي به خوبي آشكار است - و البته هنوز شريعتي دريافت ننموده بود و از درستي يا نادرستي عمل خود نزد خداوند چندان آگاه نبود و احساس مي‌كرد اين برخورد موجب ناخرسندي خدا گردد، دل مشغولي وادارش ساخت كه استغاثه به درگاه ايزدي برده و طلب مغفرت نمايد.
در هر حال در شريعت اسلام اين عمل كه در حقيقت قتل خطايي و غير عمدي خوانده مي شود ، تقاص و ديه يا مجازاتي ندارد . عمل حضرت گناه و اشتباه و معصيت هم محسوب نمي گردد ؛ در نتيجه تشبيه اين مساله با دعواي خيايباني بين دو مسلمان بي مورد است .
به علاوه نبايد فراموش كرد كه در آن زمان قبطيان و بني اسرائيل با هم در نزاعي طولاني و دراز مدت به سر مي بردند .اين درگيري يك اختلاف جزيي و ساده بين دو همشهري نبود .
پرسش 3:
مي گوييد(( بدا)) يک امر تکويني است که حتي امام علي (ع) هم نمي دانست. بدا مي تواند يک انسان خوب را تبديل به بد کند و بالعکس .حضرت خضر (ع) بچه را کشت، در صورتي که به حکم (( بدا)) ممکن بود تغيير کند. اگر يک بچه بد را بکشي، قانون اسلام چگونه مجازاتت مي کند؟

پاسخ:
جريان قتل بچه اي توسط جناب خضر ربطي به مسئله بداء ندارد . خضر همانند حضرت عزرائيل يک مامور الهي بود که آن بچه را به قتل برساند . کار او از روي خواست خود او نبود، بلکه ماموريت داشت جان فرزند را بگيرد تا موجب تباهي پدر و مادرش نشود، از اين رو در تبيين علت کارش گفت: «و ما فعلته عن امري ذلک تاويل مالم تسطع عليه صبرا؛ (1) به دستور خود اين کار را نکردم، و اين بود سر کارهايي که توانايي شکيبايي در برابر آن ها نداشتي».
بنابراين خداوندي که مسئله بداء را مي داند و علم او به آينده و سرنوشت آن نوجوان قطعي است، خضر را مامور کرد تا او را به قتل برساند. پس اين کار خضر با مسئله بداء تعارض ندارد ،چون خدا مي‌دانست که بر اثر بداء تغييري در آن نوجوان به وجود نمي آيد ،دستور قتل او را به خضر داد. از اين جاست که جريان کار خضر با کارهاي ساير مردم غير قابل قياس است، چون ديگران چنين ماموريتي ندارند ، مگر در صحنه جهاد با کفار معاند که اين حکم خاص خود را دارد و ربطي به حضرت خضر ندارد.
پي‌نوشت‌ها:
1. کهف (18) آيه 82.
2. تفسيرنمونه، ج 12، ص 506.

با عرض سلام و خسته نباشید با عرض معذرت آیا با عرق حاصل از حرام کهبا آن لباس ها نمشود نماز خواند اگر عین نجاست هم نداشته باشد آیا عرقی در کار نباشد و عین نجاست نباشد با آن لباس میتوان نماز خواند؟ با تشکر

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
عرق جنب از حرام پاك است، لكن احتياط واجب اين است كه با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود. ولي اگر عرق در بدن يا لباس خشک شده باشد، مشکلي براي نماز ندارد . ( 1 ) با برخورد عرق شخص جنب به جايي يا به شيي ،آن شي نجس نمي شود.
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع، ج1 ،م116.

دختری باکویی هستم که در سن 1 سالگیم پدر و مادرم طلاق گرفتند. در 3 سالگی مادرم با مردی ازدواج کرد که مرا به فرزندی قبول کرد و برای من شناسنامه ای به نام خانوادگی خودش گرفت.. اکنون 20 ساله هستم. آیا با توجه به این قضیه عموهایم به من نامحرم هستند؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
عموهاي خودت يعني برادر هاي پدرت به تو محرم هستند، و نيز خود ناپدري که با مادر تو ازدواج کرده به تو محرم است اما برادر هاي ناپدري به تو محرم نيستند.(1)
پي نوشت:
1. توضيح امسائل مراجع,ج2,م2386.

با سلام و عرض خسته نباشید ، وقتی انسان در زمینه ازدواج موقعیت های خوبی به سراغش میآید ولی هیج وقت در این امر کارش جوردر نمیاد باید چکار کند به نظر شما این یک جور نا امیدی نیست منم نمیدادنم چه تصمیمی بگیرم

با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
خواهر گرامي! با توجه به عواملي كه سن ازدواج را افزايش داده و موانعي كه بر سر راه ازدواج وجود دارد، اين مشکل بسيار فراگير شده و اختصاص به شما ندارد. چرا که همه ما پيرامون خود شاهد دخترهاي بسيار شايسته‌اي هستيم که به هر دليلي حتى يک خواستگار هم نداشته‌اند. انسان‌ها به دلايل خاص و بعضاً نامعلوم، در طول زندگي خود دچار تحوّلاتي مي‌شوند كه در عالم خلقت امري طبيعي و متداول به نظر مي‌رسد. بعضي داراي همسر خوب و زندگي مُرفَّه مي‌شوند . بعضي كاملاً برعكس. بعضي بسيار دير ازدواج مي‌كنند . بعضي ديگر زود. همه اين موارد داراي علل و عوامل خاص خود است . اگر بتوانيم علت حوادث و پيش آمد‌ها را شناسايي كنيم و آن ها را به خوبي در زندگي به كار گيريم، زندگي خوبي خواهيم داشت .
پس لازم است به نکات زير توجه کنيد .
1- بايد به خود تلقين کنيد که هنوز فرصت براي ازدواج موفق را خواهم داشت. اين نکته را به هيچ‌ عنوان خود فريبي قلمداد نکنيد . به يادآوري هر روزه اين نکته ملتزم باشيد. باور کنيد که « كلبه احزان شود روزي گلستان، غم مخور».
2- هميشه زود ازدواج کردن به معني زودتر به خوشبختي رسيدن نيست ، اگر در زندگي بسياري از كساني كه زود ازدواج كردند - به خصوص در مواردي كه آشنايي‏ها از طريق‏هاي غير مشروع انجام گرفته - دقت و تأمل كافي صورت گيرد، آشكار مي‏گردد زود ازدواج كردن هميشه به صلاح دختر و زندگي‏اش نبوده ، بلکه گاهي زود ازدواج کردن شرّي است كه گريبانگير فرد مي گردد ، مدت‏ها زندگي مشترك دختر و خانواده‏هاي دو طرف را تلخ مي سازد.
پس زود به خانه بخت رفتن هميشه به معناي خوشبختي نيست. اگر به حفظ پاكي و عفت خود استمرار بخشيد و در امتحان الهي موفق و سرافراز شويد، خداوند از طريقي كه هيچ كسي نمي‏داند، فرد صالح و شايسته و لايقي را ان شاء الله به سراغ شما مي‏فرستد.
3- خانه بخت را منحصر در ازدواج ندانيد . همه تخم مرغ هاي خوشبختي را در سبد ازدواج نچينيد . همه برگه هاي زندگي را در موضوع ازدواج خرج نکنيد .چه بسا زنان بسيار تأثيرگذاري در جامعه بوده اند که در پرتو تحصيل ، کار و اشتغال مولد،و ...به خانه خوشبختي و بخت واقعي خود راه يافته اند.بنابراين، تمرکز ذهني خود را تا زمان مقتضي، و تا زمانى كه كسى به خواستگارى شما نيامده، از مسئله ازدواج به امور مثبت ديگر ببريد. به هيچ عنوان اجازه ندهيد ازدواج تمام فضاي ذهني شما را اشغال کند.
4- در ناکامي‌ها به جاي بغرنج سازي به ساده‌سازي و عادي سازي بپردازيد، چرا که ناکامي‌ها آن قدر هم فکر مي‌کنيم ، ناکامي نيستند. بر عکس کامروايي‌هاي ما هم آن قدر هم کامروايي محسوب نمي‌گردد، نمونه‌اش آن دسته از دختران ازدواج کرده‌اي هستند که با هزار اميد و آزرو راهي خانه بخت مي شوند، ولي ديري نمي پايد که چيزي جز طلاق قانوني يا عاطفي و عملي نصيب آنان نمي‌گردد . آرزو مي كنند كه اي كاش تن به ازدواج نمي دادند.
5 - دعا براى فراهم شدن زمينه ازدواج با همسري شايسته از کارهاي خوب ، مستحب و مورد ترغيب است .
امّا اجابت دعا هميشه آن نيست که خواسته انسان به همان گونه و در همان زماني که توقع دارد، برآورده شود . گاهي انسان‌خواسته‌هايي دارد که برآورده شدني نيست، يا اگر مستجاب شود، به ضرر او يا ديگران است، و او نمي‌داند، يا اجابت دعا به مقدمات و شرايطي نياز دارد که فراهم نيست، يا زمان آن هنوز فرا نرسيده و ده‌ها دليل و احتمال ديگر. بنا براين به نکات زير توجه کنيد
1- چه بسا اتفاق مي افتد که انسان برآورده شدن حاجتي و رسيدن به هدف و مقصدي را ايده آل و به نفع خويش مي­پندارد .او چنان به پندار خود ، به خير و مصلحت بودن خواسته و دعايش يقين دارد که آن را همانند دو، دو تا چهارتا واضح مي داند، حال آن که واقعيت امر غير از پندار ماست. عکس آن نيز صادق است، يعني چه بسا امري را زشت و به ضرر خود مي پنداريم، ولي از آثار و عواقب آن بي اطلاعيم . نمي­دانيم آن چه رُخ داده، از الطاف خفيِّه و پنهان پروردگار است. قرآن کريم در اين خصوص مي فرمايد
« چه بسا مي شود که از امري اکراه داشته باشيد و انجام آن را نا گوار و به ضرر خود بپنداريد، در حالي که خير و صلاح شما در آن است، يا چيزي را دوست داشته باشيد( و انجام و اجابت آن را از خدا بخواهيد) و حال آن که بدبختي و شر شما در آن نهفته است. خدا (عواقب و نتايج کارها را )مي داند و شما نمي دانيد.»(1)
پس اي عزيز گرامي ! از خداي مهربان و عالم به همه چيز و آگاه از ظاهر و باطن ، و پيدا و پنهان انسان، بخواه که ان شاء الله همسري شايسته و لايق و با کمال نصيب شما شود . کسي را که او مي پسندد، همسرتان گرداند.
2- گاهي ميزان ايمان و باور ،صداقت ، «اعتماد » و «حُسن ظن» انسان به خدا از طريق تأخير استجابت و يا عدم استجابت دعا ها مورد آزمايش قرار مي گيرد، يعني تأخير در استجابت دعا براي اين هدف است که فرد«حقيقت ايمان » و جوهر وجودي خود و ميزان «حُسن ظن» خود به خدا را آشکار نمايد ، و ميزان دلبستگي و علاقه و ايمانش به حقانيت خدا را نشان دهد. آيا تا آن جا با خداست و او را قبول دارد که خدا تابع او باشد و دعا ها و خواسته هايش را اجابت کند ؟ امام صادق (ع) مي فرمايد
« اصل و اساس حُسن ظن به خدا، ريشه در «حُسن ايمان» و «سلامت دل» دارد . علامت و نشانه اش اين است هر چيزي را که مي بيند(و هر راحتي و گرفتاري به او مي رسد) با چشم بصيرت و پاک، و نگاهي ارزشمند به آن نگرد.»(2)
چه بسا يكي از مهم ترين آزمايش هاي خداوند براي بندگان خوبي چون شما تاخير در اجابت ها و سنجش ميزان صبر و حسن ظن شما به خدا باشد.
اگر به اوصاف الهي توجه كنيم و به صفات پروردگار ايمان بياوريم و بدانيم خداوند رئوف و رحيم است، در مي‌يابيم كه اگر خواسته‌هاي انسان بر آورده نمي‌شود، دليلش بخل نيست. خداوند با توجه به كمال و سعادت و مصلحت انسان خواسته‌هاي او را اجابت مي‌كند. در دعاي افتتاح مي‌خوانيم
« خدايا! اگر حاجتم را دير برآوردي، از سر ناداني بر تو عتاب و اشکال كردم (که چرا حاجتم را بر آورده نکردي يا دير اجابت کردي)، در صورتي كه تأخير در اجابت حاجتم (يا عدم اجابت دعا ) برايم بهتر بوده است، زيرا تو به فرجام امور آگاهي».
البته شيطان در يكي از مواردي كه وسوسه مي‌كند، تأخير اجابت دعا است. از اين راه انسان را مأيوس مي‌كند تا او به خدا بدبين شود. ائمه اطهار(ع) به اين نكته توجه داشته و همگان را از افتادن به دام بدبيني و سوء ظن به خدا برحذر داشته‌اند.
اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمايد «دير اجابت نمودن خدا، ‌تو را نااميد نكند كه بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولاني‌تر گردد و بخشش خدا كامل‌تر شود. چه بسا چيزي را از خدا خواسته‌اي آن را به تو نداده ،ولي بهتر از آن را در دنيا يا آخرت به تو داده است و يا بهتر آن بوده كه آن را از تو باز دارد. چه بسا چيزي را طلب نمودي كه اگر به تو مي‌داد، ‌تباهي دين و دنياي خود را در آن مي‌ديدي». (3).
3- هيچ دعايي بي اثر نيست. هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. اما گونه‌هاي استجابت آن مختلف است.
امام سجاد(ع) مي‌فرمايد «دعاي مؤمن يكي از سه فايده را دارد :
براي او ذخيره مي‌گردد، يا در دنيا برآورده مي‌شود، يا بلايي را كه مي‌خواست به او برسد، ‌از وي مي‌گرداند». (4)
عدم اجابت ظاهري داراي آثار و بركات بسياري براي او خواهد بود. اگر کسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنيا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز از آن ناراضي نمي‌شود. امام صادق(ع) مي‌فرمايد :
«روز قيامت خداوند مي‌فرمايد: اي بنده من!‌مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي‌کند که کاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي‌شد، اين براي ثواب و پاداش نيکي است که مي‌بيند». (5)
تلاوت قرآن و دعا هاي زير را در برنامه خود قرار دهيد.
1- از پيامبر روايت شده که در خواندن سوره يس ده خاصيت است، از جمله رسيدن به همسر مناسب .(6)پس اين سوره را هر روز صبح بعد از نماز بخوانيد و از خدا حاجت خود را بخواهيد .
2- اين دعا مکرر خوانده شود :حسبي الله و کفي،و سمع الله لمن دعا ،ليس وراء الله منتهي0
3- اللهمّ انّک لا يکفي منک احد و انت تکفي من کل احد من خلقک فاکفني شرّ الجنّ و الانس0
4-خواندن و نوشتن آيات 75 تا82 سوره يونس
5- يكي از چيزهايي كه براي رسيدن به حاجت وارد شده‌، خواندن نماز جعفر طيار است كه در كتاب مفاتيح الجنان آمده است.
6- بعد از نماز صبح .ده مرتبه اين دعا را بخوانيد و هر روز تکرار کنيد تا خداوند گشايش عنايت فرمايد:« لا حول و لا قوّة الا بالله. توکّلت علي الحيِ الّذي لا يموت و الحمد لله الّذي لم يتّخذ ولداً و لم يکن له شريک في الملک و لم يکن له وليِ من الذّلّ و کبّره تکبيراً ».
7- نزديک ظهر روز جمعه ، دو رکعت نماز بخوانيد ، در رکعت اوّل بعد از حمد و توحيد ، سه آيه اوّل سوره فتح(يعني تا نصراً عزيزاً)را بخوان .در رکعت دوم بعداز حمد و توحيد سوره الم نشرح را بخوان ،بعداز سلام نماز تسبيح حضرت فاطمه سلام الله عليها را بگو و حاجت خود را از خدا بخواهد 0
8- هر روز به ويژه بعد از طلوع آفتاب زيارت عاشورا بخوانيد.
پي­ نوشت­ها:
1. بقره(2)آيه 216.
2.مستدرک الوسايل، ج2، ص110.
3.نهج البلاغه، نامه 31.
4.تحف العقول، ص 202.
5.اصول كافي، ج 4، ص 247 .
6. سفينه البحار ،ج2، ص 418.

صفحه‌ها