پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام.من سوالی داشتم. من پسری 17 ساله هستم .با دختری 17 ساله دوست هستم و خیلی شدید هم عاشقش هستم . احساسات من به این دختر اصلا و به هیج وجه جنسی نیست.ما قرار گذاشتیم فقط هم رو دوست داشته باشیم و با هم در یک دانشگاه درس بخوانیم و با هم ازدواج کنیم . من علاقه ی وا قعا شدیدی به این دختر درم و سر نماز هایم اول اونو دعا می کنم . گاهی اوقات به یادش گریه هم می کنم . من می خواستم بپرسم که دوستی من با ایشان اشکال دارد و هم چنین اگر من بخواهم با ایشان در آینده ازدواج کنم باید چه کار هایی بکنم و چگونه رفتار و عمل کنم ؟. با تشکر از شما و راهنمایی هایتان . به امید اینکه همه به سمت خدا در حرکت باشیم.یا علی مدد.

خداوند تعالی محبت و دوستی را درون هر موجودی به خصوص انسان نهاده و با خلقت او عجین نموده است و در طول زندگی خود همواره باید به چیزی یا کسی محبت و مهر بورزد.
خداوند که خالق موجودات و زیبائی ها و خالق محبت است، نحوۀ استفاده از این موهبت الهی را به انسان نشان داده و در اختیار او قرار داده است؛در دین مقدس اسلام دوستی و محبت جایگاه ویژه ای دارد.
اما اسلام در مورد محبت و مهرورزی دو جنس مخالف با یکدیگر بسیار دقیق و حساس است . بیش تر این نوع ارتباط و دوستی را منع و غیر مجاز می داند،علتش هم این است که دید اسلام به انسان فراتر از هر دین و مذهبی است.اسلام به انسان به عنوان موجودی برتر که می تواند در جایگاه رفیع خلقت،خود را به عنوان اشرف مخلوقات و جانشین خدا نشان دهد،می نگرد . هر چیزی که باعث تقویت او در این مقام باشد ،تأئید و هر آنچه را مانع رسیدن او به این جایگاه باشد، نفی و انکار می کند.
در مورد دوستی نیز به همین مورد توجه نموده و فرموده محبت و عشقی که انسان را از اصل خویش دور نماید و مانع تکامل معنوی او شود، ممنوع است و برعکس محبتی که در راستای تکامل انسان باشد ، مجاز و تأیید می نماید.
باید بیاندیشید و بنگرید که محبت شما نسبت به یکدیگر از کدام جایگاه برخوردار است.
ارتباط بین پسر و دختر در احکام شرعی حرام و گناه محسوب می شود ،زیرا منشأ آن معمولاً غریزۀ جنسی است گرچه خود را در حجاب دین و معنویت مخفی نموده، تا نگذارد شخص حقیقت را دریابد.اگر انسان مواظب و مراقب نباشد، سر به زنگاه،سر از پردۀ حجاب بیرون آورده ، عاشق و معشوق بیچاره را به تاریکی و گمراهی کشانده ، لکۀ ننگی را در دامان شان برای همیشه گذاشته، باعث تأسف و ناراحتی آنان تا ابد خواهد شد.
با این وجود صرف دوست داشتن گناه نیست اما اگر دوستی منجر به نگاه و تماس و حتی فکر آلوده شود ،خط قرمزی است که اسلام برای حفظ مقام و کرامت انسانی آن را کشیده و مانع ادامۀ آن شده است.
واقعاً نمی دانیم رابطۀ شما به چه نحوه و رفتار و برخورد شما با یکدیگر تا چه اندازه است اما یقیناً به این مطلب اذعان داریم که اگر ارتباط ،در عمق جان و قلب یکی از شما ، ذره ای به خاطر مسائل شهوانی و جنسی باشد،حتماً این عشق پایدار نخواهد بود و شما را به آلودگی خواهد کشید.
بیائید محبت و عشق را جهت دهی کنید تا مانع از گستراندن دام برای شیطان قسم خورده شوید و عشق را تا ابد و برای همیشه در دنیا و آخرت نسبت به یکدیگر داشته باشید.
راه جهت دهی این است که اولاً عشق تان واقعی و در مسیر خود سازی و رسیدن به کمالات انسانی باشد .
ثانیاً علاقه و تصمیم خود را به اطلاع خانوادۀ خود برسانید . از آن ها بخواهید مقدمات ازدواج و عقد را برای شما فراهم نمایند ،بدون اینکه بخواهید فعلاً با هم زندگی کنید تا شرایط زندگی و زیر یک سقف رفتن فراهم گردد ؛ با این کار هم دغدغه و نگرانی نخواهید داشت؛ هم می توانید با یکدیگر تحصیل نمایید و راحت ارتباط داشته باشید،البته ممکن است خانواده ها مخالفت کنند که با اصرار و برخورد عاقلانه و منطقی به دور از هر نوع تندی و بی احترامی و مشورت با مراکز مشاورۀ خانواده می توانید موانع را کنار بزنید.

از نظر روان‌شناسان عشق از مفاهیم بسیار پیچیده بوده و چندان امر مثبتی قلمداد نمی‌شود. آنچه که به ترویج و تشدید این مقوله هزار تو دامن می‌زند ، تعریف و تمجیدهای بی‌حساب و کتابی است که از مفهوم عشق در سریال‌ها، فیلم‌ها، رمان‌ها، ترانه‌ها، شعرها، حکایت‌های تاریخی و... می شود . انگیزه های درونی و عاطفی نیز به‌ آن دامن می زند . این مسئله باعث گشته ماهیت واقعی عشق در پس پرده خیال‌پردازی‌های رمانتیک مغفول بماند . بسیاری از دختران و پسران این مرز و بوم در وادی جانکاه آن گرفتار آیند.
بین واژۀ وابستگی و دلبستگی فرق قائلند و می گویند:
فرض کنید به میوه‌ای مانند آناناس علاقمند هستید و به آن «دل بسته‌اید» حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دلیلی از خوردن آن محروم بمانید، آیا در زندگی عادی و روزمره شما اختلالی ایجاد خواهد شد ، آیا عملکرد روزانه شما رو به کاستی می‌گذارد؟ مسلّماً نه. سال‌ها از موضوع «دل‌بستگی» خود محروم می‌مانید ، ولی همه امور زندگی شما بر وفق مراد است.
این نوع علاقه و تعلق را «دلبستگی» می‌گویند ،حال اگر به جای دلبستگی به آناناس به آن «وابسته» بودید ، یک روز بدون آناناس نمی‌توانستید سر کنید. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادی است که هر از گاهی برای به حد طبیعی رساندن سطح عملکرد خود نیازمند مصرف مواد است، پس وابستگی روانی نوعی اعتیاد است. وابستگی روانی به چیزی یا کسی باعث کاهش عملکرد در فرد می‌گردد و به نوعی فرد را از زندگی روزانه ‌و عادی خود خارج می‌سازد ، امر ناپسند و نامطلوبی است.
شهید مطهری نیز در این زمینه می فرمایند:

«...عشق، اوج علاقه و احساسات است. ولى نبايد پنداشت كه آنچه به اين نام خوانده مى‏شود، يك نوع است، دو نوع كاملًا مختلف است. آنچه از آثار نيك گفته شد ،مربوط به يك نوع آن است و اما نوع ديگر آن كاملًا آثار مخرّب و مخالف دارد.
احساسات انسان انواع و مراتب دارد. برخى از آن ها از مقوله شهوت و مخصوصاً شهوت جنسى است و از وجوه مشترك انسان و ساير حيوانات است، با اين تفاوت كه در انسان به علت خاصى- كه مجال توضيحش نيست- اوج و غليان زايد الوصفى مى‏گيرد و بدين جهت نام «عشق» به آن مى‏دهند و در حيوان هرگز به اين صورت در نمى‏آيد. ولى به هر حال از لحاظ حقيقت و ماهيت، جز طغيان و فوران و طوفان شهوت چيزى نيست. از مبادى جنسى سرچشمه مى‏گيرد و به همان جا خاتمه مى‏يابد. افزايش و كاهشش بستگى زيادى دارد به فعاليت هاى فيزيولوژيكى دستگاه تناسلى و قهراً به سنين جوانى. با پا گذاشتن به سن از يك طرف و اشباع و افراز از طرف ديگر كاهش مى‏يابد و منتفى مى‏گردد.
جوانى كه از ديدن رويى زيبا و مويى مجعّد به خود مى‏لرزد و از لمس دستى‏ظريف به خود مى‏پيچد، بايد بداند جز جريان مادى حيوانى در كار نيست. اين گونه عشق ها به سرعت مى‏آيد و به سرعت مى‏رود. قابل اعتماد و توصيه نيست، خطرناك است، فضيلت كُش است. تنها با كمك عفاف و تقوا و تسليم نشدن در برابر آن است كه آدمى سود مى‏برد. يعنى خود اين نيرو انسان را به سوى هيچ فضيلتى سوق نمى‏دهد اما اگر در وجود آدمى رخنه كرد و در برابر نيروى عفاف و تقوا قرار گرفت و روح فشار آن را تحمل كرد ،ولى تسليم نشد، به روح قوّت و كمال مى‏بخشد».(1)

می توانید برای اطلاع بیش تر به کتاب جاذبه و دافعه شهید مطهری مراجعه نمائید.
موفق باشید.
پی نوشت:
1.شهید مطهری،مجموعه آثار، ج‏16، ص250،انتشارات صدرا، تهران، 1378ش.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

نزدیکی از عقب با زن اگر زن شوهر داری با کسی این عمل را انجام دهد بعد از شوهرش جدا شود میتواند بعد از پایان عده با ان مرد ازدواج کند ؟ متشکرمچ

به نظر آیت الله مکارم بعد از پایان عده می تواند با آن مرد ازدواج کند گرچه احتیاط این است که ازدواج نکند.(1)
پی نوشت:
1. آیت الله مکارم شیرازی،استفتائات،ج3، سوال 641.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

1- می گویند یکی از شرایط رهبری این است که باید اعلم و مرجع تقلید باشد و شنیده شده که آیةالله خامنه ای این شرایط را ندارد. حال به رهبری ایشان صدمه ای نمی زند؟

2- ولایت فقیه یعنی چه؟

پاسخ1:
آنچه که برای رهبری شرط است، اجتهاد است ،نه اعلمیت و مرجعیت.
مجتهد و اعلم را از سه‌ راه مى توان شناخت:
اول آن كه خود انسان يقين كند، مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.
دوم آن كه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند، مجتهد يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند، به شرط آن كه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند.
سوم آن كه عده‌اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند، و از گفته آنان یقین حاصل شود.(1)
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تعدادی از مجتهدان را به عنوان مرجع تقلید اعلام نمود که مقام معظم رهبری نیز از آن افراد بودند. این امر جایگاه علمی ایشان را نشان می دهد.

پی نوشت:
1.توضیح المسائل مراجع ، مسئله 3
-------------------------------

پاسخ2:
ولایت فقیه عبارت است از ریاست و زمامدارى فراگیر فقیه عادل و با کفایت در حوزه امور دینى و دنیوى بر امت اسلامى.
درباره ولایت فقیه از دو زاویه می توان بحث نمود:
1. اصل ولایت فقیه
2. قلمرو ولایت فقیه
فقهای شیعه درباره اصل ولایت فقیه اختلاف ندارند؛ اما اختلاف آنان در قلمرو ولایت فقیه می باشد که دایره اختیار ولی فقیه چه مقدار می باشد.
درباره قلمرو ولایت فقیه، دو دیدگاه اساسى وجود دارد:
الف) برخی قلمرو اختیار ولایت فقیه را محدود پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هایى که مالکان آن ناشناخته اند، کودکانِ بى سرپرست، چیزهایی که شارع راضی به زمین ماندن آن نیست، مانند: ساخت مساجد و امور عام المنفعه و ... از این دید گاه به عنوان ولایت مقیده یاد می شود. برخی از علما قایل به همین ولایت می باشند. البته تعداد این افراد محدود است.
ب) دیدگاهى که قلمرو ولایت فقیه را بسان قلمرو ولایت پیامبر و امامان معصوم (ع) گسترده مى داند و باور دارند که ولیّ فقیه، در تدبیر و اداره کشور، در همه امور، حقّ دخالت و تصمیم گیرى دارد. از این ولایت فقیه به " عنوان ولایت مطلقه و ولایت عامه" یاد می شود. البته معنای مطلقه این نیست که فقیه تابع قوانین نیست، بلکه معنا آن این است که فقیه در امور حکومتی اختیارات معصومان را دارد.
عده ای از فقهای پیشین و پسین طرفدار ولایت مطلقه هستند:
ازجمله: شیخ مفید، صاحب جواهر، ملا احمد نراقی(1) همچنین حضرت امام خمینی (ره). امام خمینی در این مورد می‌فرماید: " تمام اختیاراتی که پیامبر و امامان داشته‌اند، فقیه جامع الشرائط نیز دارا می‌باشد"(2).
در جای دیگر می‌فرماید: اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا می‌باشد. بر همة مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم بیش تر از حضرت امیر(ع) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است؛ البته فضایل حضرت رسول اکرم بیش از همه عالم است. بعد از ایشان فضائل حضرت امیر از همه بیش تر است. امّا «زیادی فضایل معنوی» اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه در تدارک و بسیج سپاه، ‌تعیین والیان و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فقیه عادل قرار داده است.(3) البته ولی فقیه مانند اهل بیت (ع) ولایت تکوینی و علم غیب ندارد. این امور از مختصات آنان می باشد. امام راحل بعد از اثبات ولایت فقیه، ولایت تکوینی را تنها از آن اهل بیت می داند و مي فرمايد: "براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است. و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه، عليهم السلام، از آن ياد شده است. خلافتى است تكوينى كه به موجب آن جميع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (ع) نمى‏ رسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل ..." (4)
درباره ولایت فقیه به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1. ولايت فقيه ،امام خميني؛
2. ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع، علي عطايي؛
3. ولايت فقيه، جوادي آملي؛
4. حدود ولايت حاكم اسلامي، احمد نراقي؛
5. ولایت فقیه ، محمد هادی معرفت.

پی نوشت ها:
1. محمد هادی معرفت، ولایت فقیه، ص44 ، مؤسسه انتشاراتی (التمهید)، قم ،1377ش.
2. امام خمینی،‌کتاب البیع، ج 2، ص417 ، بی نام.
3. امام خمینی، ‌ولایت فقیه،‌قم. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 55
4. همان، ص53.

صفحه‌ها