پرسش وپاسخ

با سلام و احترام من یک دوجنسه گرا هستم و آدم معتقد و مذهبی...آیا واقعا این مسائل از لحاظ پزشکی و روانشناسی اثبات شده که این افراد هم وجود دارند یا خیر؟ اگر شده پس چرا اسلام این موضوع را رد می کنه؟؟؟ توروخدا اگه می تونید کمکم کنید...

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
در ابتدا باید منظور شما را از بکارگیری این اصطلاح دریابیم. دو جنسه بودن (Bisexual) نیز مسأله‌ای دیگر است که در آن ارگانیسم نقش موثر دارد. در واقع گاهی افراد به اشتباه گرایش به جنس موافق را در هر سطح و اندازه ای که باشد به عنوان همجنس گرایی محسوب می دارند. این در حالی است که همجنس گرایی ملاک های خاص خود را دارد و نمی توان به صرف وقوع برخی رفتارها به تأیید یک اختلال در افراد مبادرت ورزید. درست مانند آنکه مردم در زبان عامیانه خودشان به هر غم و لو اندک هم باسد افسردگی اطلاق می کنند در حالی که درست نیست و دست کم اگر نمی توانیم آن ها را منع نماییم، حداقل برای خودمان روشن باشد که بکارگیری این اصطلاح هیچ ارتباطی به تشخیص یک اختلال ندارد. اما تفاوت اینها در کجاست؟ مشخصاً در درمان ها مسیرها کاملاً متفاوت هستند. گاهی افراد همجنس به دلیل فقدان جنس مخالف و عدم امکان ازدواج به هر دلیل به مباشرت با دوست خود که همجنس نیز هست می پردازد که در این صورت نمی توان به تشخیص اختلال اقدام نمود و می توان با آموزشهای روانشناختی از شدت نابهنجاری ها تا حد قابل ملاحظه ای کاست و دردراز مدت نیز ممکن است به توقف رفتار نایل شد. اما در صورتی که مسأله ای همچون همجنس گرایی که باز هم چیزی فراتر از همجنس بازی است،
اما برخی افراد ترنس هستند که در ظاهر زن هستند. اما بر اساس خصایص ژنتیکی دارای خصوصیت جنس مقابل هستند و این نیز با دو مورد پیش گفته متفاوت است. اما برخی افراد به دنبال آن هستند که اثبات کنند که با وجود وضعیت پزشکی و تفاوتهایی که افراد همجنس خواه با دیگران دارند بتوان گرایش همجنس خواهنه انها را توجیه نمود. آنچه مهم است قوانین شرعی است و نه چیزی دیگر. ذکر یک مثال می‌تواند در روشن شدن این امر به ما کمک کند: بر فرض که در درون ما هورمون تستوسترون که باعث خشمگین شدن می گردد هم ترشح شود؛ اما به صرف وجود آن که این هورمون بیش از حد بهنجار ترشح می‌شود نمی‌توان به پرخاشگری و ضرب و شتم پرداختو هیچ دادگاهی هم این امر را نمی پذیرد که توحق زدن دیگران را داشتی چون این هورمون است و نه نمی‌شود برای آن کاری کرد. در نتیجه بر فرض که چنین زمینه‌هایی مه وجود داشته باشد، اما آن چنان نیست که اختیار را از افراد سلب نماید و این تصور کاملاً نادرست است و نمی‌توان احکام را تعطیل نمود.
راهكارهايي براي بي ميلي به جنس موافق و درمان همجنس گرایی
1- قبل از هر اقدامي چه خوب است با مراجعه به روان پزشك و انجام برخي معاينات و آزمايشات، از ترشح عادي و نرمال غدد درونريز خود مطمئن شويد. چه بسا در اثر ترشح غيرعادي غدد درون ريز چنين تمايلاتي به وجود آمده و با تنظيم ترشح غدد با مصرف دارو تمايلات جنسي شما نرمال شده و به سادگي درمان خواهد شد. يادآوري مي شود از مراجعه به روان پزشك امتناع نكنيد و خجالت نكشيد، كه این مسأله احتمالا يك مشكل جسماني است و همچون ديگر مشكلات قابل درمان. بايد درمان شده و قبل از تشديد بيماري، آن را حل كرد.
2- عدم توجه به ذهنيت ها و افکار مبتني بر تمایل به همجنس و عدم تمايل به جنس مخالف. هیچ گاه وجود این مسایل را انکار نکنید که: «من به جنس مخالف هیچ علاقه‌ای ندارم و نمی‌توانم این علاقه را در خودم ایجاد کنم»؛ چون انکار کار را دشوارتر می سازد. هیچ گاه به خود تلقین نکنید که «علاقه به همجنس و تمایل به برقراری رابطه با جنس مخالف در وجود من جای گرفته است و امکان تغییر آن وجود ندارد»، چون اولا این گونه نیست و شما با تلاش خود می‌توانید این مشکل را برطرف سازید، و ثانیا، این تصور جلوی هر گونه تلاش اصلاحی شما برای تغییر را می‌گیرد.
3- گاهي اوقات شيطان براي وادار کردن آدمي به گناه از اين کانال بهره مي گيرد يعني مسير هر گناهي را به شکلي هموار مي سازد در اينجا نيز مسير آلوده شدن به برخي گناهان از کانال پشت کردن به جنس مخالف و ازدواج مي گذرد و اين نوع افکار و ذهنيت مقدمه ي ورود به آن وادي است بايد با اين گونه افکار که جز افکار شيطاني نام ديگري بر آن نمي توان نهاد بايد به مقابله پرداخت يعني ذره اي در شيطاني بودن اين افکار ترديد نداشته باشيد.
4 - صحنه هائي از زندگي که در آن شخص همجنس گرا نقش يک مرد، پدر، همسر و پسر خانواده را بر عهده دارد تصور کند و به آن بال و پر دهد و نقش خود را پر رنگ و کاملا مردانه بيان کند. لازم است اين تصوير گري را در قالب ذهن پروري و نوشته ها و رفتار روزانه و تمام حالات واقعي و خيالي و... استمرار دهيد. در يک کلام به مرد بودن خود فکر کند، و همانگونه عمل کند، زندگي مردي و اجتماعي خود را تعقيب کند. اگر شش ماه با اين طرز تفكر زندگي كند براي هميشه از آن افكار رهائي خواهد يافت.
5- اجتناب از نگاه شهوت‌آمیز به پسرها. مراقب نگاه خود باشید و همان طور که از نگاه شهوت آمیز به جنس مخالف اجتناب می‌کنید از نگاه هوس آلود به پسرها نیز بپرهیزید. چون از نظر شرعی، نگاه از روی شهوت به همجنس هم حرام است. رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله فتنه جوان زیبا را از فتنه دختر باکره بیش‌تر دانسته است (وسائل الشیعه، ج 14، ص 257).
6 - اجتناب ازتمام ارتباطها، مكانها و موقعيت هائي كه انجام انديشه همجنس گرایی را تداعي مي كند.
7- افکار خود را کنترل کنید. سعی کنید به افکار هوس‌آلود در مورد رابطه جنسی با همجنس فکر نکنید. هیچگاه در ذهنتان به این افکار بال و پر ندهید و آن را برای خود نیارایید. برای این کار، تلاش کنید تنها نمانید، چون این گونه افکار بیشتر در هنگام تنهایی به سراغ انسان می‌آید. اگر این افکار، به طور ناخواسته به سراغتان آمد، آن را قطع کنید، از جای خود برخیزید و به میان دوستان یا اهل خانواده بروید و تا زمانی که این افکار کاملا از ذهنتان خارج نشده، جمع دوستان یا خانواده را ترک نکنید.
8- توجه به آثار و عواقب همجنس بازی: انسان به صورت طبیعی تمایل به جنس مخالف دارد. هرگونه کاری که تمایل طبیعی او را منحرف سازد، یک نوع بیماری تلقی می شود. از دست دادن احساسات طبیعی بر جسم و روح انسان تأثیر می گذارد. چه بسا افرادی که به این بیماری مبتلا باشند، گرفتار ضعف قوه جنسی و به اصطلاح سرد مزاجی شوند. از امام صادق علیه‌السلام در مورد فلسفه تحریم لواط سؤال شد، فرمود: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زن‌ها بی نیاز می شدند و این باعث قطع نسل انسان می شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعی می گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار می آورد. ازدواج شرعی، چون موافق فطرت است، به فرمایش قرآن آرام بخش است (سوره روم، آیه 21). ولی هم جنس بازی و لواط، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خوانی نداشت، تأثیر سوء دارد، یعنی نه تنها فاعل و مفعول با این عمل به آرامش نمی رسند، بلکه بر تحیر و سرگردانی آن‌ها افزوده می شود.
به همین دلیل روایات زیادی درباره هم جنس بازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. با مطالعه آن روایات، می توان به پلید بودن این عمل پی برد. قطعاً روایات در جلوگیری از این عادت ناپسند مؤثر است. پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) فرموده‌اند: هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر می‌شود، آن چنان که تمام آب‌های جهان او را پاک نخواهند کرد و خداوند او را غضب می‌کند و از رحمت خویش دور میدارد و دوزخ را برای او آماده ساخته و چه بد جایگاهی است. سپس فرمود: هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه درمی‌آید (وسائل الشیعه، ج 14، ص 249). البته واضح است‌ که با توبه، این گناه مانند گناهان دیگر بخشیده می‌شود.
9 - از خوابیدن با پسر در یک بستر اجتناب کنید: رسول خدا صلی الله وعلیه وآله می فرماید: بستر فرزندان خود را از سن ده سالگی جدا سازید، یعنی دو برادر یا دو خواهر یا برادر و خواهر زیر یک لحاف نخوابند (وسائل الشیعه، ج 14، ص 171).
10- قطع ارتباط با دوستاني که انسان را به سمت اين گونه رفتارها و افكار دعوت مي كنند و همچنین دوری از موقعيت هایی كه وقتي در كنار آنها قرار مي گيرد اين افكار را برايش تداعي مي کنند.
11- نهایت تلاش خود را بکنید که بیکار نباشید. برای این کار، برای ساعات شبانه روز خود برنامه ریزی کنید. اوقات خود را با مطالعه، گردش با دوستان، ورزش، و... پر کنید.
12- روابط اجتماعی‌تان را گسترش دهید. سعی کنید روابطتان را با دوستان و همکلاسی‌های خوبی که دارید توسعه دهید. با آنان به گردش، سینما، کوهنوردی، شنا، و... بروید و از تنها ماندن دوری کنید. به هر حال، سعی کنید تا حد امکان از انزوا و گوشه‌گیری به در آیید.
در روزها و موقعيت هاي نخستين، عمل كردن به اين راهكارها و دل بريدن از اين حالت سخت و چه بسا ناممكن جلوه كند اما بايد توجه داشته باشيد كه به گفته ي علي(ع) «با ارزش ترين كارها دشوارترين آنهاست» پس اين حالت نشان از ارزشمندي و اهميت تصميم شخص دارد و بايد در مسير عمل كردن به اين تصميم بجا و ارزشمند گامهاي بهتر و بلندتر بردارد.
نکات مهم وقابل توجه
1- حساس ترين دوره ي زندگي جواني است مي توان گفت سعادت وشقاوت انسان در اين دوره رقم مي خورد بنابراين درک اين مطلب در پيدا کردن مسيرها وهمچنين کنترل غرايز نقش مهمي دارد.
2- موارد تحريک کننده اعم از شنيدني ها، خواندني ها، افکار و ... همانند جرقه اي است که کنار مواد محترقه قرار گرفته در اين صورت نتيحه اي جز اشتعال و آتش سوزي مورد انتظار نخواهد بود.
3- معنويات به ويژه نماز نيروهاي خارق العاده اي هستند که خداوند آن ها را قرارداده تا او در دام شياطين گرفتار نشود.
4- تلقين در جهت منفي و مثبت اثر خود را به همراه دارد پس موجهای منفي راباید كنار گذاشت.
5- آنچه اهميت دارد تعديل وکنترل غريزه جنسي است و اين مهم ميسر نمي شود مگر با دور کردن نفس از محرمات و محرک هايي که خود شخص آن ها را بيشتر از همه مي شناسد.
6- اگر چه لذائذ حرام ونامشروع در ابتدا، قدري خوشايند بوده اما اگر دقت کنيم خواهيم ديد بعد از مدتي پشيماني، ندامت وکدورت رابراي انسان به ارمغان مي آورد.
7- دستور قرآن براي کنترل غريزه جنسي راهگشا است. قرآن مي فرمايد: جوانان مجرد بايد ازدواج کنند و اگر نمي توانند عفت به خرج دهند. در واقع راه سومي وجود ندارد و اگر باشد به ضرر انسان مي باشد.
8- به دستورات شرعي اعتماد كرده و يقين داشته باشيد سعادت شما در گرو اطاعت از دستورات ديني مي باشد.
9- رسيدگي به خواهش ها نفس را قوي تر کرده و تداوم اين کار باعث ضعيف شدن انسان در مقابل نفس خواهد شد.
10- به خود اميدوار بوده و مصمم باشيد که مي توانيد همه ي گناهان را ترک کنيد.
11- از خداوند وائمه اطهار (عليهم السلام) کمک بگيريد و بدانيد اقدام شما براي حل مسايل نفساني نشان از پاک بودن طينت و توجه خداوند به شما است در اين صورت طرد شدن كاملا بي معني خواهد بود.
12- توبه يعني تولد دوباره و باز كردن فصل جديد در زندگي.
13- براي ترك گناه روحيه اي شاد و همراه با نشاط لازم است و با ناراحتي و نا اميدي به جنگ گناهان نمي روند.
14- در خانه خدا هميشه به روي بندگانش باز بوده و خداوند از بازگشت بنده اش بسيار خوشحال مي گردد.
15- فراموش نكنيد بهترين كار كنترل افكار مخربي است كه سراغ انسان مي آيد پس باید اوقات خالي خود را با برنامه هاي مفيد پر کرده، براي زندگي برنامه ريزي داشت و از تنهايي و بيكاري پرهيز نمود.
16- از ازدواج ناامید نباشید. اگر مدتی تمایل خود را به همجنس کنترل کنید، به تدریج خواهید دید که شما هم مانند هر جوان دیگری به جنس مخالف علاقه دارید و خواهان ازدواج هستید.
17- شكست در اين اقدام امري طبيعي است. ولي مهم اين است كه شكست باعث پيمودن راه باشد نه توقف در مسير.
18- هر كاري كه عادت انسان شده باشد يك شبه قابل تغيير نيست. در این راه، باید با آگاهی و پشتکار قدم برداشت.
19- باز هم تكرار مي كنم ازدواج بهترين گزينه است.
20- شكست در اين اقدام امري طبيعي است ولي مهم اين است كه شكست باعث پيمودن راه باشد نه توقف در مسير.
یکی از اختلالات نسبتاً رایج روان‌شناختی اختلالات جنسی می‌باشد. این نوع اختلالات به خاطر ماهیت پیچیده‌ای که دارند، نیازمند مراجعه فوری و هرچه سریعتر به متخصصین اختلالات جنسی می‌باشد. بسیاری از این مشکلات با تشخیص زود هنگام به درمان پاسخ بهتری می‌دهند.
تأخیر در مراجعه به بهانه‌های غیر منطقی (مثل این که خجالت می‌کشم و رویم نمی‌شود و...) به هیچ عنوان به صلاح شما نیست، چه که علاوه بر تبعات منفی دنیوی متأسفانه عواقب شوم اخروی برای شما در پی خواهد داشت.
از بهترین متخصصین این نوع اختلالات دکتر فریدون مهرابی (88786545 ـ 021)، دکتر بشارت (مرکز مشاوره دانشگاه تهران) می باشند.
همچنین می توانید با مراجعه به سایت « انجمن حمایت از بیماران اختلال هویت جنسی» و بیمارستان‌ها و کلینیک‌های تخصصی در زمینة اختلال هویت جنسی که در تهران مستقر می باشند ،استفاده نمایید.

سلام من با شخصی در ارتباط هستم که از نظر عاطفی خیلی خیلی به من وابسته شده است ولی من به دلیل برخی شرایط نمی توانم با وی ازدواج کنم برای همین از روز اول به وی گفته بودم که من شرایط ازدواج با تورا ندارم و او نیز گفته بود وقتی ازدواج کردم از من جدا میشود و الان من مدتی است که می خواهم ازدواج کنم و جدا شوم ولی وی نمیتواند لطفا مرا راهنمایی کنید.

مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. علت اصلی این که با این گونه روابط دختر و پسر و روابط دوستانه آنان، مخالفت صورت می گیرد، به جهت آسیب هایی است که این گونه روابط خارج از چارچوب شرعی و دینی و عرفی، به همراه دارد. دختر و پسری که این گونه با هم دوست می گردند و رابطه برقرار می کنند، در واقع خود را با مشکلات عدیده ای درگیر می سازند که شما در حال حاضر، خود با برخی از آسیب ها و مشکلات آن مواجه شده اید.
2. وابستگی روانی، یکی از همین پیامدها و آسیب­های روابط دوستانه غیر شرعی با جنس مخالف است که مدت­ها دختر و پسر را درگیر خود می سازد و باعث: فرصت سوزی، اشتغالات ذهنی، اختلالات روانی، از دست دادن موقعیت ازدواج و یا ازدواج احساسی و بی پایه و در مواردی که به شکست عشقی منجر شود، به تشدید اختلالات روانی و حالات افسردگی و حتی تا مرز خودکشی هم پیش می رود و مشکلات عدیده­ای را برای آنان به وجود می­آورد. به همین دلیل، به دختر و پسر جوان توصیه می گردد تا از هر گونه ارتباطات غیر شرعی و روابط دوستانه با جنس مخالف پرهیز کنند تا خود را از آسیب­های بی شماری که این گونه روابط دوستانه، آن ها را تهدید می کند، برهانند.
3. اگر شما از ابتدا انگیزه ازدواج با او را در سر نداشتید، دیگر معنا نداشته که با او در ارتباط باشید و به او نیز اجازه ارتباط را بدهید. البته ممکن است انگیزه ارتباط او با شما و ادامه دادن آن، بیش تر به جهت به دست آوردن دل شما بوده باشد و او می خواسته به این وسیله شما را ترغیب به ازدواج با خود نماید و اگر او هم قصد ازدواج نداشته، در این صورت، ممکن است او فردی باشد که از آشفتگی­های روانی رنج می برد و ارتباط با شما را داروی شفابخش خود می دانسته و با این شیوه، موقتاً آشفتگی­های روانی خود را پنهان می نموده است. به هر ترتیب، ارتباط شما با او، نه تنها باعث درمان و بهبود او نمی گردد، بلکه روز به روز او را آشفته­تر می سازد و بهبود وی را به تعویق می اندازند. بنابراین، توصیه اکید ما این است که برای پیشگیری از آسیب بیش تر سعی کنید به این ارتباط غلط خاتمه دهید و جلوی ضرر را بگیرید. البته باید هوشیار و مراقب باشید تا او به خود آسیبی وارد نکند. به همین دلیل، به او توصیه کنید که با مراجعه به کلینیک مشاوره و روان شناسی معتبر و کمک گرفتن از روان شناس و مشاور با تجربه زمینه های آشفتگی روانی و برخی اختلالات روانی خود را بشناسد و در رفع اضطراب، وسواس و افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و با تقویت عزت نفس و افزایش اعتماد به نفس خود، وابستگی روانی خود را به شما درمان کند و با شناخت کامل معناي زندگي سعی کند کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد و سعی کند موضوع وابستگی روانی خود را از شما به عنوان عشق مجازی، به معشوق حقیقی (خدا) تغییر دهید.
4. از دیدگاه روان شناسی، هر گونه وابستگی روانی امر مذموم و ناپسندی است. اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد و فرد وابسته را به رفتارهای تکانشی وادارد، رنگ و بوي اختلال روانی نيز به خود مي‌گيرد. فرد وابسته کم کم از عملکرد سابق خود در زمينه: تحصيل، روابط خانوادگي، روابط با همسالان و تمرکز بر امور اساسي زندگي و... فاصله مي‌گيرد، به کاهش عملکرد در زندگي روزمره دچار مي‌‌گردد. به همین جهت، در برخي وابستگی­های روانی که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي - که در بیش تر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند - مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت، اين گونه وابستگی­ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد. باید توجه داشت که انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي، سهم به سزايي در تداوم اين گونه وابستگی­ها دارد.
5. با توجه به این توضیحات، سزاوار نیست که بیش از این به ارتباط خود با او ادامه دهید. بنابراین، توصیه می­شود که فوراً از او فاصله بگیرید و به او هم اجازه ارتباط بیش تر را ندهید و با خود عهد کنید که دیگر در این گونه مواجهه­های آسیب زا و ارتباط دختر و پسر قرار نگیرید و خود و دیگران را درگیر آسیب­ها و مشکلات آن نسازید.

دوستي دختروپسر ايا به نيت ازدواج اشكالي دارد ؟حرف زدن پيامك ديدار به خاطر اشنايي

رابطه دوستانه بین پسر و دختر نامحرم با هر قصدی که باشد، جایز نیست. تا زمانی که ازدواج نکرده اند و عقد شرعی ازدواج بین آن ها خوانده نشده است، نامحرم هستند. تمام احکام نامحرم را واجب است رعایت کنند. صرف قصد ازدواج سبب حلال شدن رابطه بین آن ها نمی شود.
البته صحبت کردن برای امر ازدواج به مقداری که ضرورت دارد، در صورتی که با رعایت حجاب کامل دختر باشد و قصد لذت نباشد، اشکال ندارد، اما ارتباط غیر متعارف و تحریک کننده از هر طریقی که باشد،حرام است. هم چنین نگاه کردن به صورت همدیگر با قصد لذت حرام است. نگاه به مو و قسمت هایی از بدن دختر نامحرم هر چند بدون قصد لذت، حرام می باشد.(1)
پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، مسأله 2363و 2433.

در بحث ولایت مطلقه فقیه این شبهه ای که آقای حائری در کتابشان مطرح کرده است و من با وجود مطالع نتواسنته ام جواب دهم را برای شما مطرح میکنم لطف کنید جواب تفصیلی و قانع کننده و با ذکر منبع خود را برای من بفرستید تا اول خودم قانع شوم در ضمن باه دسوتانم منتقل کنم!

"معناي ولايت، آن هم ولايت مطلقه، اين است كه مردم همچون صغار و مجانين حق رأي و مداخله و حق هيچ گونه تصرفي در اموال و نفوس و امور كشور خود ندارند و همه بايد جان بر كف مطيع اوامر ولي امر خود باشند ولايت به معني قيوميت، مفهوماً و ماهيتاً با حكومت و حاكميت سياسي متفاوت است. زيرا ولايت حق تصرف ولي امر در اموال و حقوق اختصاصي شخص مولّي عليه است كه به جهتي از جهات، از قبيل عدم بلوغ و رشد عقلاني، ديوانگي و غيره از تصرف در حقوق و اموال خود محروميت. در حالي كه حكومت يا حاكميت سياسي به معناي كشورداري و تدبير امور مملكتي است كه در يك محدودة جغرافيايي سياسي قرار دارد. و اين مقامي است كه بايد از سوي شهروندان آن مملكت كه مالكين حقيقي مشاع آن كشورند، به شخص يا اشخاصي كه داراي صلاحيت تدبير و واج د علم و آگاهي به امور جزئيه و حوادث واقعه و متغيرة آن كشور مي باشند، واگذار شود. به ديگر عبارت، حكومت به معني كشورداري نوعي وكالت است كه از سوي شهروندان با شخص يا گروهي از اشخاص در فرم يك قراردادِ آشكارا يا ناآشكارا، انجام مي پذيرد. و شايد بتوان گفت ولايت كه مفهوماً به سلب همه گونه حق تصرف از شخص مولي عليه و اختصاص آن به ولي امر تفسير مي شود، اصلاً در مسائل جمعي و امور مملكتي تحقق پذير نيست، زيرا ولايت يك رابطه قيوميت ميان شخص ولي و شخص مولي عليه است و اين رابطة ميان شخص و جمع امكان پذير نيست "این موضوع با بجث ولایت مطلقه فقیه که این روزها مطرح می شود چگونه است و اساسا چگونه می توان علمی به این شبهه و بر اساس کتاب امام و آقای جوادی آملی پاسخ مناسب را بدهیم من خودم پاسخ دادم ولی خودم هنوز قانع نشدم.

پاسخ:
آنچه آقای حایری در باب نظام سیاسی و حکومتی اسلام به نام وکالت مطرح نموده، رویکرد و تفسیر او از این مسأله است، و این نگاه ممکن است به عنوان یک نظر و برداشت از نظام سیاسی برای طرفدارانش معتبر باشد. آنچه را امام خمینی به عنوان یک فقیه و اسلام شناس جامع با استفاد از آموزه های اسلامی مطرح نمود، ولایت فقیه است، نه وکالت فقیه. در نگاه امام ولایت فقیه در عصر غیبت در محدوده خاص خود که اجرای احکام اسلام باشد، ادامه ولایت ائمه است.
برخلاف تصور حایری همان طور که ولایت ائمه به معنای ولایت بر دیوانگان و کودکان صغیر و مانند آن ها نبود، بلکه ولایت بر مردم عاقل و بالغ و برای اجرای احکام الهی بود، ولایت فقیه نیز چنین است. اگر انبیا و ائمه (علیهم السلام) ولایت و حکومت بر جامعه دارند، ولایت ظهوری از ولایت خدا و به اذن و فرمان اوست. اگر در عصر غیبت برای فقیه جامع الشرایط ولایت و مدیریتی در محدودة تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمانان وجود دارد، باید به اذن و فرمان خداوند باشد و گرنه انسان‌ها آزاد آفریده شده هیچ انسانی سرپرست دیگری نیست.
ولایت فقیه به معنای ولایت مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزش‌های دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه و رساندن آنان به کمال و تعالی در خور خویش صورت می‌گیرد، نه این که ولایت بر تشریع و قانون‌گذاری و وضع احکام داشته باشد.(1)
بر اساس اندیشه متعالی مصلح بزرگ معاصر امام خمینی (سلام الله علیه) ولایت فقیه مطلقه، بدین معنا است که فقیه در اجرای احکام و شریعت نورانی اسلام و تحقق بخشیدن به آرمان پیامبر و ائمه (علیهم السلام) مثل خود آن ها ولایت مطلقه دارد . ولایت فقیه در اجرای احکام محدود و مقید به چیزی نیست، یعنی ولی فقیه در قلمرو و ولایت خود که اجرای احکام و حدود الهی است، دارای ولایت مطلقه است،‌همان طور که پیامبر و ائمه(علیهم السلام) در اجرای احکام و حدود الهی و سایر امور ولایت مطلق داشته‌اند.
تفصیل دیدگاه امام (ره) در کتاب «ولایت فقیه»‌ ایشان ملاحظه فرمایید.
درباره مطلق بودن ولایت فقیه، استاد جوادی آملی بیان ژرفي دارد:
گرچه ظاهر برخی از ادله نقلی آن است که خود انسان تحت ولایت فقیه عادل است، مانند مقبوله عمر بن حنظله «جعلته علیکم حاکماً»(2) که خطاب به ذوات انسانی است، یعنی فقیه جامع شرایط حکومت را حاکم بر شما قرار دادم و یا در آیه ولایت.(3) و یا آنجا که فرمود: «النبیّ أولى بالمؤمنین من أنفسهم»(4) که همگی محور ولایت تشریعی را ذوات آدمی معرفی می‌کند، لیکن طبق ظاهر بعضی از ادله نقلی دیگر، آنچه مدار ولایت تشریعی والیان دینی است، شئون و امور جامعه است، نه خود ذوات انسانی، زیرا مفاد آیه «أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأُولی الأمر منکم»(5) این است که رهبران الهی ولی امر امت هستند، نه ولیّ گوهر هستی آن ها، نیز آنچه از سخنان حضرت علی(ع) برمی‌آید، آن است که رهبر دینی، کسی است که به امر مسلمانان و شأن اداره جامعه سزاوارتر باشد :«أیّها الناس إنّ أحقّ الناس بهذا الأمر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر الله فیه»(6) که منظور از «هذا الأمر» تدبیر جامعه و اداره امور امت است، نه سیطره بر ذوات آنان.
با توجه به آموزه‌های یاد شده دو نکته به دست می‌آید:
اول: محور ولایت فقیه عادل، شأن جامعه اسلامی است، نه ذوات مردم و گوهر هستی آنان.
دوم: مدار ولایت فقیه عادل، شأن تمام افراد جامعه حتى خود فقیه عادل است.
بنابراین ولی فقیه ولایت مطلقه دارد و نه ولایت نسبی اما معنای ولایت مطلقه قلمرو و شئون اداری جامعه و اجرای احکام و حدود الهی است، نه مطلقه به آن معنایی که ولایت الهی داشته، یا حتی ولایت معصومین دارد.
در فقه رضوی آمده: «منزله الفقیه فی هذا الوقت کمنزله الانبیاء فی بنی اسرائیل؛(7) جایگاه فقها در این زمان مانند جایگاه انبیا میان بنی اسرائیل است».
بر اساس این گونه داده‌های دینی می توان گفت که به لحاظ منابع دینی دلایل متعدد و فراوان ولایت فقیه را همراهی می کند. کمبود در این جهت وجود ندارد. در روایات فراوان درباره ولایت فقیه جامع شرایط سخن گفته شده است.
در تبیین دلیل تلفیقی از عقل و نقل بر اثبات زعامت فقیه عادل در عصر غیبت می توان گفت:
صلاحیت دین اسلام برای بقا و دوام تا قیامت، یک مطلب قطعی و روشن است. هیچ گاه بطلان و ضعف و کاستی در آن راه نخواهد داشت. تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجرای احکام و حدود آن، سدّ از سبیل خدا و مخالف با ابدیت اسلام در همة شئون عقاید و اخلاق و اعمال است. از این دو جهت، هرگز نمی‌توان در دوران غیبت که ممکن است به هزاران سال بیانجامد، بخش مهم احکام اسلامی را به دست نسیان سپرد. حکم جاهلیت را به دست زمام‌داران خودسر اجرا کرد. نمی‌توان به بهانة اینکه حرمان جامعه از برکات ظهور حضرت(ع) نتیجة تبهکاری و بی‌لیاقتی خود مردم است، زعامت دینی زمان غیبت را نفی نمود و حدود الهی را تعطیل کرد.
تعطیل اسلام، هیچ‌گاه مورد رضایت خداوند نیست. به همین دلیل، انجام این وظایف بر عهدة نمایندگان خاص و عام حضرت ولی عصر(ع) است. بررسی احکام سیاسی و اجتماعی اسلام گویای این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامع الشرایط، تحقق این احکام امکان‌پذیر نیست. عقل با نظر نمودن به این موارد حکم می کند که خداوند یقیناً اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت بی‌سرپرست رها نکرده و برای آنان جانشین معصوم تعیین نموده است.
در عصر غیبت فقهای جامع‌الشرایط احکام فردی و عبادی را در کمال دقت استنباط نموده، به آن عمل می کنند. به دیگران نیز اعلام می نمایند. احکام سیاسی و مسایل اجتماعی اسلام را نخست از منابع دین به دست آورده و آن گاه اجرا می کنند.(8)

پی‌نوشت‌ها:
1. جوادی آملی، ولایت فقیه،نشر مرکز اسرا،قم، 1387 ش، ص 129، 133 و 134.
2. محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، دار الاحیاء التراث العربی ، بیروت، 1403 ق، ج 2، ص 221.
3. مائده (5) آیه 55.
4. احزاب (33) آیه 6.
5. نساء (4) آیه 59.
6. نهج البلاغه، موسسه امیر المومنین، قم، 1380ش، خطبه 173.
7. جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 179.
8. همان.

در کتاب حکمت و حکومت آقای حائری آمده است که ""هيچ پژوهشگري هر اندازه هم كه ماهر و سرشار از توان تحليل و تجزية عقلاني باشد، نخواهد توانست كه ميان فقاهت و تدبير امور مملكت كمترين رابطة منطقي برقرار سازد تا معني دوم را از اول استخراج كند . سند صدق اين گفتار هم اين است كه فتواي د ر احكام شرعيه در محدودة كليات و وظايف عمومي مكلفين است و تدبير امور داخلي و خارجي مملكتي مربوط به موضوعات و متغيرات يومية مملكت مي باشد و هيچ رابطه اي جز رابطة اتفاقية محض ميان اين دو گروه متصور نيست و به گفتة خود فقها تشخيص موضوعات در شأن فقيه نيست و اگر هم احياناً در حديثي هم آمده باشد (كه هرگز نيامده ) كه در تشخيص موضوعات و ارزيابي حوادث روزمرة خود به فقيه مراجعه كنيد، چون چنين حديثي اغراءِ به جهل و برخلاف ضرورت عقل است و بنا به دستور خودِ مقام وحي بايد آن را دروغ و نادرست انگاشت و بر ديوار كوبيد ."" این نوشته آقای حائری با موضوع شرایط ولی فقیه که در کتابهای دیگر اومده چگونه قابل جمع است؟ لطف بفرماییئ جواب دارای منبع و ماخذ و تفصیلی باشد که بنده بتوانم رجوع کنم

@@@@پرسشگر گرامی با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز
آنچه آقای حایری در باب نظام سیاسی و حکومتی اسلام به نام وکالت مطرح نموده ،رویکرد و تفسیر او از مسله است، و این نگاه ممکن است به عنوان یک نظر و برداشت از نظام سیاسی برای طرفدارانش معتبر باشد. آنچه را امام خمینی به عنوان یک فقیه و اسلام شناس جامع با استفاد از آموزه های اسلامی مطرح نمود، ولایت فقیه است،نه وکالت فقیه.در نگاه امام ولایت فقیه در عصر غیبت در محدوده خاص خود که اجرای احکام اسلام باشد، ادامه ولایت ائمه است.
بر خلاف تصور حایری همان طور که ولایت ائمه به معنای ولایت بر دیوانگان و کودکان صغیر و مانند آن ها نبود، بلکه ولایت بر مردم عاقل و بالغ و برای اجرای احکام الهی بود، ولایت فقیه نیز چنین است
. اگر انبیا و ائمه(ع) ولایت و حکومت بر جامعه دارند ، ولایت ظهوری از ولایت خدا و به اذن و فرمان اوست . اگر در عصر غیبت برای فقیه
جامع الشرایط ولایت و مدیریتی در محدودة تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمانان وجود دارد، باید به اذن و فرمان خداوند باشد و گرنه انسان‌ها آزاد آفریده شده هیچ انسانی سرپرست دیگری نیست.
ولایت فقیه به معنای ولایت مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزش‌های دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه و رساندن آنان به کمال و تعالی در خور خویش صورت می‌گیرد، نه این که ولایت بر تشریع و قانون‌گذاری و وضع احکام داشته باشد.(1)
بر اساس اندیشه متعالی مصلح بزرگ معاصر امام خمینی (سلام الله علیه) ولایت فقیه مطلقه ، بدین معنا است که فقیه در اجرای احکام و شریعت نورانی اسلام و تحقق بخشیدن به آرمان پیامبر و ائمه(ع) مثل خود آن ها ولایت مطلقه دارد . ولایت فقیه در اجرای احکام محدود و مقید به چیزی نیست، یعنی ولی فقیه در قلمرو و ولایت خود که اجرای احکام و حدود الهی است، دارای ولایت مطلقه است،‌همان طور که پیامبر و ائمه(ع) در اجرای احکام و حدود الهی و سایر امور ولایت مطلق داشته‌اند.
تفصیل دیدگاه امام (ره) در کتاب «ولایت فقیه»‌ایشان ملاحظه فرمایید.
درباره مطلق بودن ولایت فقیه، استاد جوادی آملی بیان ژرفي دارد:
گرچه ظاهر برخی از ادله نقلی آن است که خود انسان تحت ولایت فقیه عادل است، مانند مقبوله عمر بن حنظله «جعلته علیکم حاکماً»(2)که خطاب به ذوات انسانی است، یعنی فقیه جامع شرایط حکومت را حاکم بر شما قرار دادم و یا در آیه ولایت.(3)و یا آن جا که فرمود: «النبیّ أولى بالمؤمنین من أنفسهم»(4) که همگی محور ولایت تشریعی را ذوات آدمی معرفی می‌کند، لیکن طبق ظاهر بعضی از ادله نقلی دیگر، آنچه مدار ولایت تشریعی والیان دینی است، شئون و امور جامعه است ،نه خود ذوات انسانی، زیرا مفاد آیه «أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأُولی الأمر منکم»(5) این است که رهبران الهی ولی امر امت هستند، نه ولیّ گوهر هستی آن ها، نیز آنچه از سخنان حضرت علی(ع) برمی‌آید، آن است که رهبر دینی، کسی است که به امر مسلمانان و شأن اداره جامعه سزاوارتر باشد :«أیّها الناس إنّ أحقّ الناس بهذا الأمر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر الله فیه»(6) که منظور از «هذا الأمر» تدبیر جامعه و اداره امور امت است، نه سیطره بر ذوات آنان.
با توجه به آموزه‌های یاد شده دو نکته به دست می‌آید:
اول: محور ولایت فقیه عادل، شأن جامعه اسلامی است،نه ذوات مردم و گوهر هستی آنان.
دوم: مدار ولایت فقیه عادل، شأن تمام افراد جامعه حتى خود فقیه عادل است.
بنابر این ولی فقیه ولایت مطلقه دارد و نه ولایت نسبی اما معنای ولایت مطلقه قلمرو و شئون اداری جامعه و اجرای احکام و حدود الهی است ،نه مطلقه به آن معنایی که ولایت الهی داشته، یا حتی ولایت معصومین دارد.
در فقه رضوی آمده: «منزله الفقیه فی هذا الوقت کمنزله الانبیاء فی بنی اسرائیل؛(7)جایگاه فقها در این زمان مانند جایگاه انبیا میان بنی اسرائیل است».
بر اساس این گونه داده‌های دینی می توان گفت که به لحاظ منابع دینی دلایل متعدد و فراوان ولایت فقیه را همراهی می کند . کمبود در این جهت وجود ندارد . در روایات فراوان درباره ولایت فقیه جامع شرایط سخن گفته شده است.
در تبیین دلیل تلفیقی از عقل و نقل بر اثبات زعامت فقیه عادل در عصر غیبت می توان گفت:
صلاحیت دین اسلام برای بقا و دوام تا قیامت، یک مطلب قطعی و روشن است. هیچ گاه بطلان و ضعف و کاستی در آن راه نخواهد داشت. تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجرای احکام و حدود آن ،سدّ از سبیل خدا و مخالف با ابدیت اسلام در همة شئون عقاید و اخلاق و اعمال است . از این دو جهت، هرگز نمی‌توان در دوران غیبت که ممکن است به هزاران سال بیانجامد، بخش مهم احکام اسلامی را به دست نسیان سپرد . حکم جاهلیت را به دست زمام‌داران خودسر اجرا کرد. نمی‌توان به بهانة اینکه حرمان جامعه از برکات ظهور حضرت(ع) نتیجة تبهکاری و بی‌لیاقتی خود مردم است، زعامت دینی زمان غیبت را نفی نمود و حدود الهی را تعطیل کرد.
تعطیل اسلام، هیچ‌گاه مورد رضایت خداوند نیست . به همین دلیل، انجام این وظایف بر عهدة نمایندگان خاص و عام حضرت ولی عصر(ع) است. بررسی احکام سیاسی و اجتماعی اسلام گویای این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامع الشرایط، تحقق این احکام امکان‌پذیر نیست . عقل با نظر نمودن به این موارد حکم می کند که خداوند یقیناً اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت بی‌سرپرست رها نکرده و برای آنان جانشین معصوم تعیین نموده است.
در عصر غیبت فقهای جامع‌الشرایط احکام فردی و عبادی را در کمال دقت استنباط نموده، به آن عمل می کنند. به دیگران نیز اعلام می نمایند. احکام سیاسی و مسایل اجتماعی اسلام را نخست از منابع دین به دست آورده و آن گاه اجرا می کنند.(8)
پی‌نوشت‌ها:
1. جوادی آملی، ولایت فقیه،نشر مرکز اسرا،قم، 1387 ش، ص 129، 133 و 134.
2. محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، دار الاحیاء التراث العربی ، بیروت، 1403 ق، ج 2، ص 221.
3. مائده (5) آیه 55.
4. احزاب (33) آیه 6.
5. نساء (4) آیه 59.
6. نهج البلاغه، موسسه امیر المومنین، قم، 1380ش، خطبه 173.
7. جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 179.
8. همان.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا در اسلام تمکین جنسی زن از شوهر حدی دارد یا بصورت نامحدود باید تمکین کند بر طبق آیه 223 سوره بقره ؟

تمکین زن از شوهر،در هر زمان و مکان و وضعی که بخواهد، واجب است ،مگر اینکه زمان و مکان و وضعی باشد که شرعا جایز نیست، مثل زمان احرام و در مسجد و در حال حیض و ... (1)
پی نوشت:
1. امام خمینی ، توضیح المسائل، م 2288

طبق مسئله 2410 رساله امام خمینی (ره) آیا ازدواج و نزدیکی با دختر نابالغ مجاز است ؟

خواندن عقد ازدواج با دختر بچه کوچک برای ایجاد محرمیت ، با اجازه ولی او در صورتی که ازدواج برای دختر مصلحت داشته باشد و موجب اذیت دختر نباشد ،جایز است. البته نزدیکی با دختر پیش از سن بلوغ حرام است.
این امر به خاطر مصلحت صورت می گیرد ،مثلا برای ایجاد محرمیت با مادر دختر بچه با اذن ولی او این عقد خوانده می شود تا مادر دختر به عنوان مادر زن محرم باشد یا موارد مشابه این مورد اگر مصلحت باشد، راه حل آن از این طریق شرعا قرار داده شده است.
این مسئله نه تنها در مذهب شیعه که در مذهب اهل سنت نیز جایز دانسته شده است که به روایات در این مسئله از کتاب اهل سنت اشاره می کنیم:
طبق روایت صحیح و معتبر درکتاب های اهل سنت، ازدواج پیامبر با عایشه در شش سالگی بوده است، اگر ازدواج دختر نابالغ صحیح نباشد ،چرا این روایات در منابع معتبر اهل سنت وجود دارد؟.
در صحیح بخارى آمده است(1) که پیامبر با عایشه ازدواج کرد در حالی که 6 سال داشت، ولى هنگام دخول عایشه 9 ساله بود، براى اینکه ابوبکر فضیلت و برکت ازدواج دخترش با پیامبر را از دست ندهد، او را به ازدواج پیامبر در 6 سالگى در آورد.
ابن قدامة از علما و بزرگان اهل سنت ،می گوید: ، پدر می تواند دختر بکر کوچکش که به 9 سالگى نرسیده است، او را به ازدواج کسی که مناسب و هم کفو او باشد درآورد و در این مسئله خلافى نیست.(2 )
صحیح مسلم و بخاری از عایشه نقل می کنند : "پیامبر با من ازدواج کرد، در حالی که 6 ساله بودم، و به خانه خودش برد، زمانى که 9 ساله بودم" (3)، معلوم هست که در آن حالت او (عایشه) کسى نبود که اجازه اش براى ازدواج قابل اعتبار باشد.".
از نظر مذهب شیعه ر در مورد صحت ازدواج پسر صغیر و دختر صغیره توسط پدر روایت صحیح و معتبر وارد شده است .
مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ فِی الصَّبِیِّ یَتَزَوَّجُ الصَّبِیَّةَ یَتَوَارَثَانِ فَقَالَ إِذَا کَانَ أَبَوَاهُمَا اللَّذَانِ زَوَّجَاهُمَا فَنَعَمْ ؛ (4)
از امام باقر در باره کودکى که به کودکى دیگر تزویج کرده بودند، پرسیدند که آیا آن دو از یک دیگر ارث می برند؟ امام فرمود: اگر پدر و مادرهاشان مباشر تزویج ایشان بوده‏اند، آرى.
این روایت با صراحت می فرماید: اگر پدر دختر یا پسر نابالغ عهده دار ازدواج آن ها باشد و عقد ازدواج را برای آن ها بخوانند، ازدواج شان صحیح است و زن و شوهر می شوند و از همدیگر ارث می برند.
در روایت معتبره حمّاد، عن الحلبیّ، عن أبی عبد اللَّه (علیه السّلام) قال: «من وطأ امرأتَهُ قبل تسع سنین، فأصابها عیب، فهو ضامن؛ (5)
اگر کسی با همسرش که هنوز 9 سال نشده نزدیکی کند و در اثر نزدیکی عیب بر او وارد شود ، مرد ضامن است.
از مجموع روایات استفاده می شود که ازدواج پسر و دختر نابالغ توسط پدر آن ها صحیح است، منتها از نزدیکی با دختر قبل از تمام شدن 9 سال منع شده است.
این روایات دلیل بر صحت عقد و ازدواج می باشد.
به مصلحتى که ولى امر او می بیند،برمی گردد. اگر مصلحت مهمی در بین نباشد و یا برای دختر مفسده داشته باشد، پدر دختر نزد خداوند مسئول هست، شاید ولى امر دختر به علت اینکه دختر بچه سرپرستى بعد از خودش ندارد ،بتواند او را به ازدواج شخص مؤمنى در آورد تا پس از او سرپرستى دختر بچه را به عهده بگیرد. محرم او باشد یا مصلحت هایی مشابه این مورد وجود داشته باشد. بدون مصلحت پدر دختر نمی تواند دختر صغیره را به عقد کسی در آورد.
پی نوشت ها:
1. صحیح بخاری ، حدیث 3894.
2 کتاب "الشرح الکبیر،ج20،ص119.
3. متفق علیه: بخاری حدیث 3894؛صحیح مسلم ،ح1422.
4. وسائل‏الشیعة، ج14 ،کتاب النکاح ،باب 12 از ابواب عقد النکاح و اولیاء العقد ،روایت اول ،ص 220.
5. تهذیب الأحکام،ج 7،ص 410،ح 1638؛ وسائل الشیعة،ج 20،ص 103، کتاب النکاح، أبواب مقدّمات النکاح و آدابه، الباب 45،

در آیه 24 سوره نسا خداوند فرموده زن اسیر حتی اگر شوهر داشته باشد برای مرد مسلمان حلال است .

حکم به بردگی گرفتن زنان و مردان فقط مربوط به جنگی است که کافران و مشرکان برای نابود کردن اسلام و جامعه اسلامی به کشور اسلامی حمله کنند. در این صورت مسلمانان اگر مغلوب شوند ، از طرف مهاجمان و جنگجویان غالب به بردگی گرفته می شوند .زنان آنان چه در میدان جنگ بوده یا در غیر میدان جنگ، به تصاحب جنگجویان غالب در می آیند و...
اما اگر مسلمانان پیروز شوند ،فقط حق دارند مردان و زنان حاضر در میدان جنگ را به بردگی بگیرند . در صورت صلاحدید حاکم اسلام، تصاحب کنند. آيه24 سوره نساء که مورد سوال جنابعالی است ،بحث آيه پیشین را در باره زنانى كه ازدواج با آن ها حرام است ،دنبال کرده، اضافه می کند كه: ازدواج و آميزش جنسى با زنان شوهردار نيز حرام است .اين حكم هم اختصاص به زنان مسلمان ندارد، بلكه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى همين حكم را دارند، يعنى ازدواج با آن ها ممنوع است ،جز زنان غير مسلمانى كه در جنگ ها به اسارت مسلمانان درمى‏آيند، که اسلام اسارت آن ها را به منزله" طلاق" از شوهران سابق تلقى كرده، و اجازه مى‏دهد بعد از تمام شدن عده آن ها با آنان ازدواج و يا همچون يك كنيز با آنان رفتار شود، به این معنا که چنين زنان شوهردارى كه در اسارت مسلمانان قرار مى‏گيرند ،رابطه آن ها به مجرد اسارت با شوهران شان قطع شده، در رديف زنان بدون شوهر قرار خواهند گرفت تا بتوانند در محیط جدید شوهر داشته باشند.
فلسفه اين حكم : اين گونه زنان يا بايد به محيط" كفر" بازگردانده شوند، يا بدون" شوهر در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطه آنان با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج کنند. صورت اول بر خلاف اصول تربيتى اسلام و صورت دوم ظالمانه است، بنا بر اين تنها راه‏ صحیح و معقول همان راه سوم است که اسلام تجویز فرموده است . (1)
این حکم در آن زمان که برده گیری جنگجویان مغلوب قانون جاری بود، نه تنها شرم آور نبود، بلکه حکمی عادلانه و قابل دفاع و در جهت رعایت مصلحت جامعه اسلامی و رعایت حال جنگجویان مغلوب بود.
این اجازه محدود را هم اسلام بدان جهت داد تا مشرکان به حمله بر کشور اسلامی گستاخ نشوند و گر نه اسلام برای نجات بخشی و به آقایی رساندن انسان ها اعم از عرب و عجم و سیاه و سفید و شرقی و غربی و...آمده است. نمی خواهد کرامت انسان ها خدشه دار شود ،ولی "ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان".
خوشبختانه در قرون اخیر جامعه بشری به حدی از رشد رسیده که برای جنگ ها هم قانون وضع کرده ، حد و حدود تعیین نموده ، حمله به غیر نظامیان و کشتن و اسیر گرفتن آنان و به بردگی گرفتن اسیران جنگی را ممنوع کرده( گر چه متاسفانه ظالمان به این قوانین انسانی پایبند نیستند) و این محدودیت ها مطلوب اسلام است . حاکم جامعه اسلامی دعوت کننده به این قوانین و امضا کننده این قوانین و پایبند به آن ها است.
در جنگ ایران و عراق هم که هر دو طرف مسلمان بودند، حتی اگر دو طرف به قوانین بین المللی و منع بردگی هم نپیوسته بودند، با این وجود حق به بردگی گرفتن افراد حاضر در میدان جنگ را نداشتند . اگر سربازان عراقی مرتکب چنین ظلمی شدند، به جهت پایبند نبودن آن حکومت به احکام اسلام بود.
خوشبختانه اسلام اولین محدود کننده قانون برده گیری بود. راه های آزاد شدن بردگان را در قانون خود لحاظ کرد . حرکت مخالفت با برده داری که در جهان در قرون اخیر پیش آمد(با همه کاستی هایش) مورد تایید اسلام بود و هست . پایبندی به این قوانین سرلوحه عمل کشورهای اسلامی می باشد.
پی نوشت:
1 . آیه الله مکارم شیرازی . تفسیر نمونه ، ج 3 ، ص 333.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها