حضرت علي در زمان پيامبر

داستان تهمت به همسر پیامبر صل الله علیه و آله و مسئله افک باعث نزول آیه قرآن شد و هیچ سند معتبری بر قبول قول تهمت زنندگان توسط علی علیه السلام وجود ندارد.
رفتار علی ع در ماجرای افک (تهمت به عایشه)

سؤال:
چرا علي بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در ماجراي افك (تهمت به عايشه) خواستار طلاق داده شدن عايشه توسط پيامبر (صلی‌الله علیه و اله) بود؟
 

پاسخ:
گزارش اين ماجرا در متون روایی اصلی اهل سنت؛ همچون صحیح بخاری آمده است (1)  و چنين مطلبي در منابع روايي شيعه نقل نشده است؛ تنها مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 ق) این جریان را به نقل از منابع عامه آورده است (2)  و به همین صورت مرحوم طبرسی نیز در تفسير مجمع‌البیان، شأن نزول آیه را به نقل از اهل سنت گزارش نموده است. (3)  
به نظر مي‌رسد اين داستان را دشمنان مطرح کرده باشند. حضرت علی (علیه¬السلام) در قضاوت‌های خود اگر کسی اقرار به گناه می¬کرد در پی راه فرار و توجیه جرم و خطای او بود و به‌راحتی گناه او را برای جاری نمودن حد نمی¬پذیرفت حال چگونه او چنین کاری می¬کند؟ وانگهي، طلاق، راه نهایي نبود. اگر چنين باشد، منافقان در گفته خود راسخ جلوه‌گر می‌شدند و پيامبر (صلی‌الله علیه اله) (معاذ الله) شکست می‌خورد.
آيا با چنين پيشنهادي، علي (علیه‌السلام) از دستور قرآن غفلت ننموده است؛ قرآني که می¬فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ.» (4)  آیا می‌توان پذیرفت که علي (علیه‌السلام)، بزرگ‌ترين مفسر قرآن، تحت تأثير تبليغات سوء منافقان قرار ‌گيرد و حکم به طلاق عايشه دهد؟!
آيا امام علي كه از بدو دوران كودكي با پيامبر بوده و محرم اسرار خانه او نيز بود، دوست و دشمن پيامبر را نمی‌شناسد. آيا علي (علیه‌السلام) براي چنين امري اقدام به تفحص نمی‌كند و بي‌محابا بدون توجه به اين نكته كه هدف اصلي اين اتهام، آبروي خود پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، توجه ندارد و درنتیجه، تحت تأثير اين فتنه قرار می‌گيرد و چنين پيشنهادي می‌دهد؟!

نتیجه: 
این جریان از جانب دشمنان حضرت علی (علیه‌السلام) مطرح‌شده است. درحالی‌که داستان افک تهمت است و آیات قرآن هم به بی‌اعتباری این تهمت صحه گذاشته است. بااین‌حال چگونه می‌توان پذیرفت که حضرت علی این تهمت را بپذیرد و از پیامبر بخواهد تا عایشه را طلاق دهد؟

پی نوشت:
1. بخاری جعفی، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله، صحيح بخاري، ج 6، ص101، ح4750، باب : «لولا إذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات، بأنفسهم خيرا» و ج9، ص113، ح7369، باب قول الله تعالى: «وأمرهم شورى بينهم».
2 . مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 20، ص 310- 313.:« و أما علي بن أبي طالب عليه السلام فقال لم يضيق الله عليك و النساء سواها كثير».
3 . طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج7، ص204.: «روى الزهري عن عروة بن الزبير و سعيد بن المسيب و غيرهما عن عائشة أنها قالت...».
4 . حجرات، آیه 6
 

1- شما ذکر می کنید که در غدیر مردم درگرما و زیر آفتاب سوزان بودند درحالی که غدیر یک استراحتگاه خوش آب و هواست؟

2- آیا 120000 نفر در غدیر با حضرت علی بیعت کردند و چگونه در آن زمانِ کم چنین چیزی ممکن بود؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
وضعيتي كه در متون تاريخي از نظر منطقه و وضع جفرافيايي گزارش داده اند همان است و البته مربوط به همان زمان بوده، اما در طول تاريخ به جهت حضور پيامبر و واقعه غدير مورد توجه مردم قرار گرفت و براي آسايش زائران بيت الله از نظر ساخت و ساز و امكانات مورد توجه بيشتر قرار گرفت.
بيعت امام علي در يك روز نبوده كه با توجه به فراواني جمعيت آن را استبعاد كنيد. بيعت با حضرت تا سه روز به طول انجاميده بود.(1)
براي آگاهي از موقعيت جغرافيايي غدير خم به پايگاه اطلاع رساني حوزه رجوع نماييد. http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4816&...

پي نوشت:
1. حق اليقين ‏علامه مجلسى، ناشر انتشارات اسلاميه‏،‏ ج 1، ص 102.

در مکه تعداد بیشتر مسلمانان از واقعه غدیر باخبر می شدند، پس چرا رسول خدا مردم را در مکه از جانشینی امام علی مطلع نکرد؟ (لطفا با دلیل های قانع کننده پاسخ دهید )

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامی با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
این که دقیقاً علت این مسئله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بیرون است. پیامبر (ص) هم در این باره از خود اختیاری نداشت. به فرمان الهی در همان نقطه‏ای که مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظیفه کرد. در واقع، پیامبر به چیزی که مأمور بود، ابلاغ کرد. در عین حال، جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبورمی‏کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولایت علی (ع) در غدیر خم دخالت داشته باشد:
1. شاید طرح مسئله در مکه، مخالفت جدی در پی می داشت؛ زیرا حضرت علی بسیاری از سران قریش و اهل مکه را به دست خود کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می نمود و خوف فتنه می رفت. این مسئله می تواند از فحوای قسمت پایانی آیه ابلاغ "... والله یعصمک من الناس؛ (1) «خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد»، نیز به دست آید.
2. شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏گردید. از همین‏ رو، مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در این جا می توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)؛ در حالی که در ایام حج در مکه در روزهای اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز های آخر به مکه می رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند. پس اگر حتی در مکه نیز انجام می شد، فرقی در اصل مسئله نداشت. در حالی که امروز می بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است و مانند آن، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی را انکار می کنند. پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، این توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود داشت.

پی نوشت:
1. مائده (5)، آیه 67.

ابن عباس مي گويد: خورشيد براي هيچ كس جز سليمان و يوشع و علي بن ابي طالب برنگشت
ردالشمس

پرسش:

دلیل غذا شدن نماز حضرت علی علیه السلام چه بوده ؟ توضیحات کامل در این مورد

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
نماز حضرت هرگز قضا نشد ولی مرحوم شيخ مفيد در ارشاد ماجراي ردّ الشمس را براي حضرت علي علیه السلام نقل كرده و فرموده است: اين ماجرا در دو مرتبه صورت گرفت: يكي در زمان حيات پيامبر و ديگري بعد از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله.
شرح رويداد بازگشت خورشيد - رد شمس - نخست به نقل از اسما، ام سلمه، جابر بن عبداله انصاري، ابوسعيد خدري و عده‏اي ديگر چنين است: روزي پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در منزل و علي علیه السلام در منزل پيامبر حضور داشتند، ناگهان جبرييل براي ابلاغ وحي الهي فرود آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله سرمبارك خود را روي پاي علي علیه السلام گذارد و سربرنداشت تا هنگامي كه آفتاب غروب كرد. علي علیه السلام كه نماز عصر را نخوانده بود، بي اندازه پريشان شد، زيرا نه نمي‏توانست سر پيغمبر را از روي زانوي خود بردارد و نه مي‏توانست نماز را به طور معمول به جا آورد. حضرت علي علیه السلام چاره‏اي نداشت جز اين كه همچنان كه نشسته است با اشاره ركوع و سجود را به جا آورد و نماز بخواند. پيغمبر پس از آن كه از آن حالت روحاني خارج شد به علي علیه السلام فرمود: نماز عصرت قضا شد؟ عرض كرد: چاره‏اي جز اين نداشتم، زيرا حالت وحيي كه براي شما پيش آمد كرده بود مرا از انجام وظيفه بازداشت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اينك از خدا بخواه تا خورشيد را به جاي اول برگرداند تا نمازت را به دقت به جا آوري، زيرا خدا دعاي تو را مستجاب مي‏كند، براي اين كه از خدا و رسول او اطاعت كردي. علي علیه السلام دعا فرمود و دعاي او مستجاب شد و خورشيد به محلي بازگشت كه امكان خواندن نماز عصر به وجود آمد. آن گاه غروب نمود.
در مرتبه ديگر پس از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله هنگامي كه آن حضرت در بابل حضور داشت و مي‏خواست از فرات عبور كند، بسياري از يارانش مشغول عبور دادن مركب ها و توشه خود از رود فرات بودند. آن حضرت با گروهي از اصحاب نماز عصر را به جماعت خواند ولي بسياري از ياران مشغول عبور از فرات بودند كه خورشيد غروب كرد و در نتيجه نماز عصر عده بسياري قضا شد و عده‏اي نيز از خواندن نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند.
اصحاب در اين خصوص با آن حضرت گفتگو كردند و علي علیه السلام كه اصحاب خود را آن گونه نگران مي‏ديد از خداوند متعال درخواست كرد تا خورشيد را به محل پيشين خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خداوند متعال دعاي او را اجابت كرد و در افق وقت عصر ظاهر شد و چون مردم از سلام نماز فارغ شدند خورشيد غروب كرد. (1)
ابن عباس مي گويد: خورشيد براي هيچ كس جز سليمان و يوشع و علي بن ابي طالب برنگشت. (2)

پي نوشت ها:
1. شيخ مفيد،ارشاد، مترجم سيد هاشم رسولي محلاتي، ناشر علميه اسلاميه، فصل 76، ج1، ص 346.
2. علامه مجلسي، بحار الأنوار، بيروت - لبنان،ناشر: دار إحياء التراث العربي، سال چاپ 1403 - 1983 م، ج 41، ص 175.

به نام خدا، آیا امام علی (علیه السلام) در حجة الوداع و غدیر خم بودند؟ عده ای می گویند امام علی در حج الوداع نبودند. لطفا جواب خود را با استناد به کتب معتبر شیعه و سنی بیان کنید.

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز
از كسي كه نمي خواهد حقيقت را بپذيرد عجيب نیست روز را در زير تابش خورشيد انكار كند. از بعضي منكران ولايت امام علي از آن رو كه نمي خواهند ولايت حضرت را بپذيرند، چنين گفته هايي بعيد نيست.خواسته اند راهي براي انكار ولايت بيابند، پس چيزي بهتر از انكار حضور علي(ع) درحجه الوداع نيافتند. وقتي حضور علي را در حج منكر شدند، ولايت را از ريشه منتفي مي دانند.
ريشه انكار آن جاست كه پيش از موسم حج پيامبر (ص)علي (ع)را همراه برخي از صحابه براي اخذ خراج و زكات به يمن فرستاد. ماموريت امام علي از سوي پيامبر در يمن موجب شده كه برخي چشم به روي حقايق بسته و بگويند علي اصلا در حجةالوداع حضور نداشته است، غافل از اينكه يمن نزديك مكه است. پيامبر پيكي نزد علي (ع) فرستاد كه در موسم حج خود را به مكه برسان.(1)
به فرض آن كه چگونه آمدن علي به مكه در تاريخ نمي آمد، گزارشات بسيار درباره غدير و ماجراي غدير جاي هيچ گونه ترديدي نمي گذارد كه علي در موسم حج حضور داشته و به مقام ولايت منسوب گشته است.
در اينكه حضرت على عليه السلام در حجة‏الوداع به همراه پيامبر بود ترديدى نيست. همه علماى شيعه و علماى اهل سنت به اين مطلب اعتراف دارند. وقتى كه رسول خدا به قصد انجام اعمال حج به مكه رفتند، حضرت على از يمن به مكه آمدند و به پيامبر ملحق شدند.(2) در تمام اعمال همراه پيامبر بودند. در بازگشت از حجة‏الوداع در غديرخم از جانب پيامبر به امامت و ولايت معرفى شدند. داستان غدير را هم همه علماى شيعه و سنى نقل كرده‏اند و هيچ كس در اين دو حادثه ترديد ندارد. اين دو حادثه در منابع سنى بيش از منابع شيعه ياد شده است.

پي نوشت ها:
1. البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، ج‏7،ص 345، بيروت، دار الفكر، 1407/ 1986.
2.العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آيتى، ج‏1،ص 464، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چ اول، 1363ش
تاريخنامه طبرى ، منسوب به بلعمى ج‏3،ص 303 ، تحقيق محمد روشن، تهران، ج 1و2 سروش، چ دوم، 1378ش، ج 3،4،5 البرز، چ 3، 1373ش
التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن حسين مسعودي ،ص 253 ، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم، 1365ش
طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى ،ج‏2،ص 181، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش
المعارف، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة ،ص 208، تحقيق ثروت عكاشة، القاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، ط الثانية، 1992.

اهل سنت معتقدند که اگر مقصود از مولی خلیفه بود پیامبر باید آن را در مراسم حج که اکثریت ممکن حضور داشتند اعلام می فرمود.دلیل دیگر ذکر شده آن است که به دلیل نزدیک بودن زمان فوت پیامبر،این وجود مبارک در صدد بودند تا با اعلام دوستی باامیرالمؤمنین خطر آنهایی که درجنگ های اسلام اقوامشان به دست امیرالمؤمنین کشته شده اند را دور کنند. لطفا جوابی را که به اهل سنت میدهید را برای من بفرستید.با تشکر

با توجه به این که واقعه غدیر خم بعد از مراسم حج بود آیا برای اعلام خلافت امیرالمؤمنین بهتر نبود در مراسم حج که همه مردم حضود داشتند این اعلام انجام می شد؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
به دلیل دو ضلعی بودن پرسش پاسخ در دو محور ارایه می شود:
الف- جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبور می‏ کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
در ضمن شاید طرح مسئله در مکه مخالفت بسیار جدی در پی داشت، زیرا حضرت علی (ع) بسیاری از سران قریش و اهل مکه را کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می‌نمود و خوف فتنه می‌رفت. این مسئله می‌تواند از پایان آیه ابلاغ"... والله یعصمک من الناس"(1) خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد ، به دست آید.
شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏ شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏ کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏ گردید. از همین‏ رو مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
در این جا می‌توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه، نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)، در حالی که در ایام حج در مکه در روز‌های اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز‌های آخر به مکه می‌رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند، پس اگر حتی در مکه انجام می‌شد، چه فرقی در اصل مسئله داشت؟ در حالی که امروز می‌بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی (ع) را انکار می‌کنند، پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود‌ داشت.
ب- درباره فراز دوم پرسش باید گفت
اولاً:‌ به فرض کلمه مولا در حدیث غدیر از کلمات چند منظوره تلقی شود و هر کسی برداشت خاصی از آن بنماید، جای تردید نیست که این تعبیر در کلام حضرت متأثر از روش وحی و قرآن کریم است. در قرآن کریم در مسایل متعدد و مختلف برای بیان مقاصد الهی از کلماتی استفاده شده که چندین معنا برای آن وجود دارد، ولی همان کلمات به دلیل اسراری که برای ما نهفته است، به کار گرفته شده، در این باره آیات فراوانی قابل طرح است.
در کلّ همان طور که قرآن کریم در بسیاری موارد از کلمات به اصطلاح متشابه استفاده کرده، حقایقی را بیان داشته و سبب و حکمت آن برای کسی به خوبی روشن نیست، پیامبر(ص) نیز در برخی موارد از جمله جریان غدیر از این روش قرآنی استفاده کرده، ولایت را با کلمه «مولا» بیان کرده است.
سرّ اصلی و حکمت واقعی آن شاید به خوبی برای کسی روشن نباشد. این هیچ گونه محذوری ندارد، بلکه در عرف حقایق وحیانی مطرح است.
دوم: پیامبر(ص) در مقام بیان ولایت امیرمؤمنان در روز غدیر از قرآن کریم تبعیت کرده است چون در قرآن کریم نیز جریان ولایت با واژه «ولی» بیان شده : «إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون؛(2) ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده‌اند. همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».
بر اساس منابع شیعی و سنی این آیه در شأن امیر مؤمنان (ع) نازل شده مثلاً قوشجی که از علمای بزرگ اهل سنت است، در شرح تجرید الاعتقاد تصریح نموده که به اجماع مفسران این آیه درباره علی(ع) نازل شده است.(3) این آیه که نزد شیعیان معروف به آیة ولایت است، در مقام بیان ولایت علی(ع) از کلمه «ولی» استفاده کرده است.
بنابراین اگر در خطبة غدیر حضرت پیامبر در مقام اعلان ولایت امیرمؤمنان به عنوان سرپرست امت و جانشین بعد از خود از کلمه مولا استفاده کرده ،ممکن است به دلیل تأسّی به قرآن بوده باشد.
سوم: دلایل و شواهدی بسیاری در روز غدیر رخ داده که هر کدام برای کسی که در پی دانستن حقیقت باشد ،نشانه هدایت و دلیل روشن به معنا مولا در کلام پیامبر است، مثلاً هیچ عاقلی نمی‌پذیرد که حضرت پیامبر آن همه مردم مسافر را آن مدت در آفتاب گرم نگاه دارد تا دوستی علی(ع) را به آن ها اعلان کند. از نحوه رخداد غدیر به خوبی معلوم است که حضرت در خطبه غدیر مرادش اعلان سرپرستی امت و جانشین بعد از خود بوده است، و گرنه برای بیان محبت و دوستی آن همه مقدمات لازم نبود ،به خصوص آن که این رخداد در حجة‌الوداع و روزهای آخر عمر حضرت پیش آمده است.
از این گذشته در همان خطبه غدیر حضرت پیامبر قبل از اعلان خلافت و ولایت امیر مؤمنان با تعبیر «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه» این جمله را خطاب به مردم فرمود:
«ألست أولى بکم من أنفسکم؛ آیا من در حق تسلط و ولایت و سرپرستی بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» همه گفتند: بلى یا رسول الله؛ آری شما سزاوارتر هستید.
آن گاه حضرت فرمود: «هر کس من مولای اویم،‌ علی مولای اوست».
از این معلوم می‌شود که کلمه مولا در کلام حضرت به معنای سرپرستی است و نه دوستی.(4)
همان طور که کلام پیشین حضرت به معنای سرپرستی است.
چهارم: خلافت و جانشینی امیر مؤمنان(ع) غیر از جریان غدیر در چند مورد دیگر نیز از سوی پیامبر ابلاغ شده است، مثلاً در جریان یوم الدار، حدیث یوم الدار و حدیث منزلت، حدیث ثقلین و مانند آن ها درباره جانشینی امیر مؤمنان سخن گفته شده ، این روایات غیر از منابع شیعی در کتاب‌های اهل سنت نیز به صورت متواتر نقل شده است.
پس به دلایل گوناگون کلمه مولا در حدیث غدیر مفهوم روشنی دارد . هرگز نمی‌توان آن را به معنای دوستی در آن رخداد تلقی کرد. پیامبر در مکه و در عرفات و منی نیز خواست که مسله ولایت را ابلاغ کند ، ولی بر اثر سر و صدای عده ای موفق نشد .
یکی از دلایل این که مولا به معنای پیشوایی است ، این که در شعر حسان که به مناسبت عدیر سروده ، مولا به همین معنا آمده است. (5)

پی‌نوشت‌ها:
1.مایده(5) آیه67.
2. همان، آیه 55.
3. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 208، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1387ش.
4. مرتضى مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 868، نشر صدرا 1374ش.
5.الغدیر ،ج2 ،ص34 نشر دارالکتب الاسلامیه ،تهران 1366 ش؛
محمد سعیدی مهر، آموزشی کلام اسلامی، ج2 ،ص165 ، طه ،قم،1383 ش.

پیامبر (ص) وظیفه ی ابلاغ حماسه ی غدیر را بر عهده ی چه کسانی میدانستند؟

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
رسول خدا (ص) پیام رسانی حماسه غدیر را بر عهده همه مسلمان گذاشت. از همه آنان خواست از علی (ع) اطاعت نمایند، زیرا، او بعد از پیامبر ولی و رهبر می باشد. رسول خدا (ص) فرمود:
فمن كنت مولاه فعلى مولاه‏؛ هر كس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است. اين سخن را سه بار و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار تكرار كرد . به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض كرد:
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار؛
خداوندا! دوستان او را دوست بدار . دشمنان او را دشمن بدار. محبوب بدار آن كس كه او را محبوب دارد. مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد. يارانش را يارى كن. آن ها را كه ترك ياريش كنند، از يارى خويش محروم ساز. حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن .
سپس فرمود: الا فليبلغ الشاهد الغائب‏، آگاه باشيد، همه حاضران وظيفه دارند اين خبر را به غائبان برسانند . (1)
رسول خدا با این جملات همه حاضران در غدیر را موظف نمود که پیام غدیر را به غایبان برسانند . آنانی که این پیام را می شوند، نیز وظیفه دارند به دیگران بر سانند، تا فرهنگ غدیر در جامعه نهادینه شود و در همیشه تاریخ باقی بماند . امروزه نیز همگان- به ویژه عالمان دینی و حوزه های علمیه وظیفه دارند- غدیر را زنده نگهداشته و پیام آن را به نسل های بعدی برسانند.

پی نوشت:
1.تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى و دیگران ، ج‏5، ص12 ، دار الكتب الإسلامية ،تهران‏،1374 ش‏.

آیا در صحیح بخاری و مسلم در مورد غدیرخم روایتی وجود دارد؟ اگر وجود دارد نام باب، جلد و صفحه ی آن با راویان بنویسید.

پاسخ:
در اين دو كتاب، حديث غدير نقل نشده، عدم نقل اين حديث در اين دو كتاب به معناي عدم تواتر يا عدم صحت اين روايت نيست، زيرا ساير علماي اهل سنت اين روايت را نقل كرده اند، گرچه در دلالت اين حديث بر ولايت حضرت علي (علیه السلام) خدشه وارد نموده اند، اما سند اين حديث را صحيح دانسته اند. از جمله علماي اهل سنت كه سند اين حديث را صحيح دانسته اند، افراد زير را مي تواند نام برد:
1. ترمذي (متوفاي279 هـ) در سنن ترمذي، ج 5 ، ص 633 ، ح3713 ، بَاب مَنَاقِبِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي- بيروت.
2. ابن ماجه (متوفاي275 هـ) در سنن ابن ماجه، ج 1، ص 45، ح121، باب فَضْلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر- بيروت .
3. أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ) در مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 370، ح9321 ، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.
4. نسائي (متوفاي303 هـ) در خصائص أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، ج1، ص 96، ح79، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا- الكويت، چاپ اول، 1406 هـ .
5. حاكم نيشابوري (متوفاي 405 هـ) نيز بعد از نقل حديث غدير مي‌گويد : «هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه بطوله؛
اين حديث با شرائطي كه بخاري و مسلم در صحت روايت قائل هستند، صحيح است؛ ولي آن ‌ها نقل نكرده ‌اند» ( المستدرك علي الصحيحن، ج3، ص18، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، ط1، 1411هـ ـ 1990م .)
6. ابن حجر عسقلاني (متوفاي852 هـ) در المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ، ج 16، ص142، ح3943 ، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية، چاپ اول ، 1419هـ .
موارد متعدد ديگري هم وجود دارد كه براي رعايت اختصار از ذكر آن ها خودداري نموده ، براي مطالعه تفصيلي شما را به مقاله «تواتر حديث غدير از ديدگاه دانشمندان اهل سنت» كه در بخش مقالات سايت مؤسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج) درج شده، ارجاع مي دهيم.(1)
گستردگي اسناد حديث غدير چنان بوده است كه برخي از دانشوران اهل سنت ، براي جمع آوري تمام آن‌ها مجبور شده‌اند كتاب‌هاي مستقلي بنويسند كه این مسئله جاي هيچ ترديدي را باقي نمي‌گذارد .(2)

پي نوشت ها:
1.آدرس مقاله:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=120
2. علاوه بر اینکه در مقاله مذكور به نويسندگان اين كتاب ها اشاره شده است، به کتاب الغدیر ، ج‏1، ص 313 می توانید مراجعه کنید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.