پرسش وپاسخ

برای درمان وسواس طب سنتی بهتر است یا طب جدید؟
به نظر می رسد كه هیچ كدام از طب سنتی و طب جدید به تنهایی نمی توانند در درمان وسواس موفق باشند، بلكه باید از درمان های روان شناختی هم استفاده شود.

برای درمان قطعی وسواس فكری و عملی كدام روش بهتراست؟ طب سنتی یا طب جدید؟

وسواس اختلالی است كه فقط جنبه زیست شناختی و فیزیكی ندارد، بلكه جنبه روانی و رفتاری هم دارد، حتی به نظر ما جنبه روانی و رفتاری آن بیش تر است. به نظر می رسد كه هیچ كدام از طب سنتی و طب جدید به تنهایی نمی توانند در درمان وسواس موفق باشند، بلكه باید از درمان های روان شناختی هم استفاده شود. به نظر روان شناسان درمان اصلی این گونه اختلالات از طریق درمان های رفتاری و شناختی صورت می گیرد كه در حیطه كار روان شناسان است، اما از آن جایی كه ثابت شده كه این گونه اختلالات، همراه نقص های فیزیكی و زیست شناختی است، علم روان پزشكی هم به كمك روان شناسان می آید و در درمان كمك می كند. در مورد درمان های پزشكی، در طب سنتی هم داروهایی برای درمان وسواس دارند كه ادعا می كنند كه می توانند از طریق آن ها وسواس را درمان كنند، البته شخصا از میزان تاثیر گذاری و موفقیت طب سنتی در این مورد خبری ندارم، اما با توجه به بعضی از اطلاعات، بعید نیست كه در این زمینه موفقیت هایی داشته باشند.

در طب جدید هم معتقد هستند كه یكی از علت های ایجاد وسواس، كاهش ترشح هورمون سروتونین است. سعی می كنند كه از طریق داروهای شیمیایی، میزان ترشح این هورمون را تعدیل كنند. در خیلی از موارد موفقیت هایی هم داشته اند. انجام این كار و تجویز دارو در حیطه كاری روان پزشكان است. البته معمولا مصرف دارو در مواردی توصیه می شود كه بیماری وسواس، شدیدتر شده باشد.

 به نظر می رسد كه درمان دارویی ( چه سنتی و چه جدید) به تنهایی كافی نیست، بلكه باید درمان های رفتاری و شناختی روی فرد مبتلا به وسواس صورت بگیرد.این اشخاص باید به یك روان شناس و درمانگر مراجعه كنند. هم چنین از درمان های دارویی  استفاده كنند. تحت راهنمایی های یك متخصص درمانی خوب، رفتار درمانی نیز برای مداوای این روان رنجوری انجام می گیرد. در رفتار درمانی، افراد مبتلا با موقعیت هایی روبه رو می شوند كه اضطراب و وسواس فكری آن ها را افزایش می دهد. بعد متخصص آن ها را تشویق می كند تا دست به اعمال وسواسی نزند و احساسات عصبی خود را كنترل كند. مثلاً كسی كه وسواس فكری در مورد میكروب و كثیفی دارد، ترغیب می شود تا از دستشویی عمومی استفاده كرده و دست های خود را فقط یك مرتبه بشوید. برای استفاده از این متد، فرد مبتلا باید قادر باشد میزان بالای اضطراب تحمیل شده بر خود را تحمل كند. در طول زمان رفتار درمانی باعث از بین رفتن علائم این بیماری خواهد شد.

درمانگران براي درمان وسواس از راه های دیگری هم استفاده می كنند:

 1- تغيير آب و هوا:

دور ساختن بيمار از محيط خانواده، و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن به زندگي در يك منطقه خوش آب و هوا براي تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثري آرامش بخش دارد. اين امري است كه اولياي بيمار مي ‏توانند به آن اقدام كنند.

2- تغيير شرايط زندگي:

از شيوه ‏هاي درمان اين است كه زندگي بيمار را به محيطي ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطي كشاند كه در آن مسئله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد. بناي اصلي شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسي هاي تجربي نشان مي ‏دهند كه در مواردي با تغيير شرايط زندگي و حتي تغيير خانه و محل كار و زندگي، بهبود كامل حاصل مي ‏شود.

3- ايجاد اشتغال و سرگرمي:

تطهيرهاي مكرر و دوباره‏كاري‏ها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصت كافي براي انجام آن در خود احساس مي‏ كند . وقت و زماني فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضروري است در حدود امكان سرگرمي او زيادتر گردد تا وقت اضافي نداشته باشد. اشتغالات يكي پس از ديگري او را وادار خواهد كرد كه نسبت ‏به برخي از امور بي ‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

4- زندگي در جمع:

فرد وسواسي را بايد از گوشه ‏گيري و تنهايي بيرون كشيد. زندگي در ميان جمع، خود مي ‏تواند عاملي و سببي براي رفع اين حالت‏ باشد. ترتيب دادن مسافرت هاي دسته جمعي كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدي را در زندگي پذيرا شوند، در تخفيف و حتي درمان اين بيماري مخصوصاً در افراد كمرو مؤثر است.

5- شيوه‏ هاي اخلاقي:

رودربايستي ‏ها و ملاحظات  كه هر انساني با آن مواجه است، تا حدود زيادي سبب تخفيف اين بيماري مي‏ شود. طرح سؤالات انتقادي توأم با لطف و شيريني، به ويژه از سوي كساني كه محبوب و مورد علاقه بيمارند، در امر سازندگي بيمار بسيار مؤثر است. مي‏ تواند موجب پيدايش تخفيف هايي در اين رابطه شوند. البته بايد سعي بر اين باشد كه «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود. روح بيمار را نيازارد. احياي غرور بيمار در مواردي بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواري ناشي از پذيرش رفتارهاي ناموزون وسواسي است و به بيمار قدرت مي ‏دهد. بايد گاهي غرور فرد را با انتقادي ملايم زير سؤال برد. با كنايه به او تفهيم كرد كه عُرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه مي ‏تواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود، اگر چه بي معني است، صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.

6- تنگ كردن وقت:

بيش از اين هم گفته ‏ايم كه گاهي تن دادن به ترديدها ناشي از اين است كه بيمار خود را در فراخي وقت و فرصت‏ ببيند . براي درمان ضروري است كه در مواردي وقت را بر فرد وسواسي تنگ كنند. در چنين مواردي لازم است ‏با استفاده از فنون و شيوه‏ هايي او را به كاري مشغول داريد . به امر و وظيفه‏ اي وادار نماييد تا حدي كه وقتش تنگ گردد . ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه، كار و برنامه خود را،اگرچه نادرست است‏ سريعاً انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامه‏ اي در مواردي مي ‏تواند به صورت جدي در درمان مؤثر باشد.

7- زير پا گذاردن موضوع وسواس:

در مواردي براي درمان بيمار چاره ‏اي نداريم جز اين كه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتي با پيراهني كه او آن را نجس مي‏ داند و يا با دست و بدني كه تطهير نكرده مي‏ شمارد ، به نماز بايستد و وظيفه‏ اش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را واداريم تا  كاري را كه از آن مي‏ ترسد، انجام دهد. تنها در چنين صورتي است كه در مي ‏يابد هيچ واقعه ‏اي اتفاق نمي‏ افتد.

موفق باشید.

من زن دارم ولي با كسي كه عاشقش بودم و شوهر داره با تلفن در ارتباطيم
ديگر منطقي نيست كه با يكديگر خارج از چارچوب‌هاي شرعي، ضوابط عقلي، ملاحظات عرفي و تعهدات ازدواج ارتباطي داشته باشيد

 من زن دارم ولي با كسي كه عاشقش بودم و شوهر داره با تلفن در ارتباطيم راهنماييم كنيد

خيلي بهتر بود كه در نامهي خود به اين نكته نيز اشاره ميكرديد كه آيا عشق و علاقه شما به قبل از ازدواج آن خانم با شوهرش بر ميگردد يا نه؟ اگر قبل از ازدواج او با شوهرش به او علاقهمند بودهايد حال اين سؤال مطرح مي شود كه چرا علي رغم اين كه عاشق آن بوده ايد ولي با اين حال با او ازدواج نكردهايد؟ دانستن علت يا علل عدم ازدواج شما ميتواند ذهنتان را به اين نكته معطوف كند كه حتماً موانعي در پيش بوده كه شما به هم نرسيدهايد و الا با هم ازدواج ميكرديد و در بستري مناسب، صميمانهترين ارتباطات مشروع را با هم پيدا ميكرديد. حالا وقتي به خاطر وجود برخي موانع، شما از رسيدن به يكديگر و ازدواج با هم محروم شدهايد و نهايتاً هر كدامتان به فرد ديگري ازدواج نمودهايد طبيعتاً، ديگر منطقي نيست كه با يكديگر خارج از چارچوبهاي شرعي، ضوابط عقلي، ملاحظات عرفي و تعهدات ازدواج ارتباطي داشته باشيد چون به هر حال، با ازدواج هر دوي شما با فرد ديگر، يك مانع بسيار بزرگ جدي بر موانع قبلي اضافه گردد و عملاً ارتباط شما و ادامه آن غير ممكن ميگردد. ادامه ارتباط به صورت تلفني،  آن هم پنهاني نه تنها هيچ كمكي به شما نميكند و شما را به وصال معشوقتان نميرساند بلكه، بزرگترين و بدترين آسيبها و پيامدهاي منفي را به دنبال دارد. به اعتقاد ما وقتي مانع جدي بر سر وصال شما با آن زن شوهردار وجود دارد، طبيعتاً بايستي از هر گونه ارتباطي با وي به هر انگيزه و هدفي بپرهيزيد و او را كاملاً به ورطهي فراموشي بسپاريد تا در زندگي به آرامش برسيد. هرگونه نشخوار ذهني، خيالپردازي و يا ارتباط بيشتر، به منزلهي سمّ مهلكي است كه نه تنها زندگي شما را از هم متلاشي ميكند بلكه، زندگي آن خانم را نيز در معرض نابودي قرار ميدهد. ضمن اين كه تجربه نشان داده است كه ارتباط شما هيچگاه در همين حد باقي نميماند و روز به روز بيشتر و دامنهي آن گستردهتر ميگردد و ممكن است به تدريج به روابط جنسي نامشروع هم ختم گردد كه در اين صورت، آسيبهاي به مراتب سختتر و شديدتري در انتظارتان خواهد بود. اگر روزي ارتباط نامشروع شما آشكار گردد در آن موقع، رسواي عالَم و آدم خواهيد شد و مجازاتي مثل اعدام در انتظارتان خواهد بود چرا كه مجازات ارتباطي جنسي زن و مرد متأهل به چيزي كمتر از مرگ، آن هم به شديدترين نوع آن نيست.

هر چه بيشتر به عواقب سوء جسماني، رواني، آثار و پيامدهاي منفي و آسيبهاي فراوان ارتباطتان يا زن شوهردار بينديشيد و نسبت به عواقب آن خوب فكر كنيد. تفكر و مطالعه درباره عواقب و آثار سوء دنيوي و اخروي اين عمل، شما را در تصميم¬تان و تلاش براي قطع ارتباط كمك خواهد كرد و انگيزه¬تان را افزايش مي دهد. اگر بدانيد كه با اين ارتباط گناهآلود چه آسيبهاي وحشتناكي به پيكره خود و روح و روان خويش و به زندگي آن زن وارد مينماييد و در صورت بر ملا شدن، چه آبروريزي بزرگي اتفاق خواهد افتاد، هرگز تن به چنين كاري نميداديد و فرسنگ¬ها و كيلومتر¬ها از آن فاصله ميگرفتيد و تحت هيچ شرايطي خود را درگير اين قبيل روابط حساس نميكرديد.

لحظهاي خود را جاي شوهر اين خانم قرار دهيد، آيا به او اجازهي ميداديد چنين رابطهاي را با مرد بيگانه برقرار كند و آيا به همسر خود نيز اجازهي اين گونه روابط پنهاني ميدهيد؟ اين را بدانيد كه خورشيد هميشه پشت ابر نميماند و ياد زماني بيفتيد كه روزي تمام اين ارتباطات و صحبت كردنهاي تلفني و ابراز علاقه-هاي پنهاني برملا شود و باعث جنگ و جدال شديدي بين شما و شوهر اين خانم يا خانوادهي او و بالعكس گردد. بنابراين بهتر است با تنظيم يك ترازنامهي اخلاقي و ترسيم عاقبت و همهي آثار سوء آن، انگيزهي خود را براي ترك عمل گناهآلود و قطع ارتباطتان بالا ببريد.

ناگفته نماند كه ادامهي ارتباطتان، صحبت كردنها، ابراز علاقه متقابل و تدوام اين گونه روابط غير شرعي، باعث ميشود كه ناخودآگاه، شما و آن خانم تخليه هيجاني شويد و ديگر حال و حوصله همسرانتان را نداشته باشيد و خداي نكرده محبتتان نسبت به همسرانتان كم گردد و در نتيجهي آن، در زندگي دچار اختلافات عديدهاي گرديد و زندگي هر دوي شما به تباهي كشيده شود كه در اين بين گناه شما و آن خانم شديدتر خواهد بود چرا كه شما با ادامهي ارتباطتان باعث نابودي زندگي همسرانتان گرديدهايد و در حق آنها به نوعي مرتكب ظلم و ستم و خيانت گرديدهايد..

براي اين كه از آسيبهاي اين گونه روابط گناهآلود در امان بمانيد توصيه ميشود با در نظر گرفتن همهي اين نكات، سعي كنيد همهي زمينه¬هاي ارتباطات پنهاني و تلفنيتان را از بين ببريد و هيچ¬گاه با او تماس نگيريد و اجازه تماس مجدد را نيز به او ندهيد.

يادتان باشد شما و آن خانم با ازدواج با همسرانتان قانوناً و شرعاً متعهد شدهايد كه به اصول و مباني ازدواج و زندگي مشترك خود با همسرانتان متعهد باشيد از اين روي، ارتباط گناهآلود شما با آن خانم زير پا گذاشتن همهي تعهدات ازدواج تلقي ميگردد.

چگونه باید موضوع ازدواج را با خانواده در میان گذاشت؟
اگر در سن ازدواج هستيد اولين راه این است كه به صورت مستقيم با مادر و پدرتان در این مورد صحبت كنيد و از ايشان بخواهيد كه براي ازدواج شما اقدام كنند.

چگونه باید موضوع ازدواج را با خانواده در میان گذاشت؟

در سوالات مشاوره اي خودتان، هميشه ميزان سن خود را معلوم كنيد، هم چنين در این مورد اگر مقداري از وضعيت خانواده اتان را توضيح مي دايد خوب بود. اما در هر صورت اگر در سن ازدواج هستيد اولين راه این است كه به صورت مستقيم با مادر و پدرتان در این مورد صحبت كنيد و از ايشان بخواهيد كه براي ازدواج شما اقدام كنند، اگر با پدر و مادرتان خيلي راحت نيستيد مي توانيد با خواهر و برادر يا خاله و عمه و عمو و دايي و هر كسي كه با پدر و مادرتان صميمي است و شما هم با او راحت هستيد صحبت كنيد تا آنها با پدر و مادرتان این مسئله را مطرح كنند. به هر حال در این قضيه، حيا و خجالت جايي ندارد و اگر دختري را هم خودتان پسنديده ايد و زير نظر داريد با آنها مطرح كنيد و نظرشان را جويا شويد. اگر برادر و خواهر بزرگتري در خانه نداشته باشيد به ا حتمال زياد خانواده اتان انتظار طرح این مسئله را از طرف شما دارند و لذا در مورد آن، كاملا عادي برخورد خواهند كرد، گرچه از نظر ما وجود خواهر و برادر بزرگتر هم نمي تواند مانع ازدواج فرزند كوچكتر محسوب شود. اگر در این مورد، نكته اي وجود دارد كه در سؤالتان مطرح نكرده ايد باز هم با ما مكاتبه كنيد. هم چنين مي توانيد با شماره 096400 با مشاورين تلفني این مركز تماس بگيريد.

موفق باشيد.

می خوام خودكشی كنم دانشجوی دكتری بیكار 32سالمه. چرا باید بیكار باشم؟
پر واضح است براي حل هوشمندانه مسائل چاره اي جز فراخ كردن ديدمان به مشكل نداريم.

 می خوام خودكشی كنم دانشجوی دكتری بیكار 32سالمه. زن نمیدن میگن بیكاره. خدایش معدلم خیلی خوبه ولی نمی دونم چرا باید بیكار باشم

ما در روان شناسي و مشاروه بحثي داريم مبني بر اين كه همه ما انسان ها چه دكتر باشيم چه بي سواد در مواجهه با مشكلات شخصی گويا دچار نوعي تفكر و ديد «لوله اي» مي گرديم به عبارت دیگر ما در برخورد با دشواري هاي زندگي شخصی مان گویا فقط مي توانيم از داخل يك لوله باريك به مسائل و مشكلات بنگريم و زاويه و افق ديد ما بسيار ضيق و تنگ مي گردد.

پر واضح است براي حل هوشمندانه مسائل چاره اي جز فراخ كردن ديدمان به مشكل نداريم. تا از طریق تجزيه و تحليل جزئيات و جوانب مشكل به حل آن نایل آییم. مثلا شما به عنوان يك دانشجوي بسيار موفق دوره دكتري مي توانيد مشكلات به مراتب بزرگتر از مشكل فعلي خود را براي ديگران حل و فصل نماييد و همچون يك مشاوره كار اشنا پس از تجزيه و تحليل دقيق مشكل به ارائه راه كار كارآمد بپردازيد. ولي با اين وصف در برخورد با مشكلات شخصي تان احساس در می مانید. و به جاي حل مساله به برخورد هيجاني با ان، از جمله پاك كردن صورت مسأله (مثلا از طريق تصميم به خود كشي) اقدام مي نماييد.

پس در شرايط كنوني ضروري است كه از اصرار بر حل يك تنه مشكل حذر نماييد و با كمك مشاور دانشگاه یا ساير مراكز مشاوره دانشجويي يا مشاروه شغلي بر توانمندي خود براي حل مساله بيفزاييد.

صرف بازگو كردن مشكلات دروني به بينش بيشتر شما مي انجامد و از سطح تنيدگي شما مي كاهد. خوشبختانه توانمندي ذهني شما آن قدر بالاست كه ما نيازي به بيان بسياري نكات مشاروه اي نداريم. در هر صورت چه بخواهيد چه نخواهيد حل جادويي و يك شبه مشكل بيكاري شما غير ممكن است و شما بايد به صورت گام به گام و مرحله به مرحله به حل مشكل بيكاري خود اقدام نماييد شما مي توانيد مانند همه بیكاران عالم از در آمد اندك شروع كنيد و با زمان دادن به خود اين مهم را تا در آمدهاي بالاتر ادامه دهيد.

متاسفانه معلوم نيست كه دليل ممانعت ذهني شما از صدها شغل موجود با درآمد اندك يا متوسط چيست؟ آيا آن ها را در شان خود نمي بینيد؟ آيا از كمال گرايي منفي در رنجيد؟ آيا فقط به پشت ميز مي انديشيد؟ آيا صرفا به استخدام رسمي يا هيات علمي نظر داريد؟ آيا به نياز بازار توجهي نداريد و صرفا به علایق خود دل، خوش دارید؟ آيا افسرده ايد و حس و حال كاري نداريد؟ آيا توقع داريد به پسر بيكار زن دهند و دو دو چهار تا عقلي مبني بر نياز تشكيل زندگي به پول را منكر شوند؟

آيا بايد دم اخر به فكر كسب درآمد افتاد و آيا نمي توانستیم اين مهم را از همان اوايل كارشناسي آغاز كرد و ده ها آياي ديگر كه مشاور مي تواند بدون كوچكترين محكوم كردن شما دوست عزيز به پاسخ دادن منطقي شما به آن ها كمك كند.

اين سوالات نبايد به باتلاق رواني شما تبديل گردد، بلكه بايد با تجزيه و تحليل همدلانه آن ها به خلق راه برون رفت پرداخت.

اگر كمي به افراد پيراموني خود بنگريد مي بينيد كه افرادي در شرايط به مراتب بدتر از شما صرفا از طريق ترجمه، تايپ، پروژه هاي تحقيقاتي كوچك، تدريس خصوصي يا تدريس در آموزشگاه ها، تاليف مقاله علمي، نوشتن مطلب در روزنامه و هفته نامه حتي كارهاي خدماتي مانند نقاشي ساختمان، فروشندگي دست فروشی مسافر كشي نه تنها زن گرفته اند بلكه در فكر خريد ماشين و سر پناه مي باشند.

قطعاً پدر خانم آينده شما همين كه در شما توانمندي كسب در آمد حلال از هر طريقي چه متناسب با شان دكتري شما، چه غير متناسب ببيند به دامادي شما رضايت مي دهد و اگر اين توانمندي يا حال و حوصله در ما نباشد قطعا هيچ كس از جمله خود شما به دامادي چنين فردي رضايت نمي دهيد. بار ديگر تاكيد مي گردد در اسرع وقت خود را در دامان يك مشاور با تجربه بيندازيد و با مشاوره هاي هفتگي به تدريج خود را از شرايط فعلي رهايي ببخشيد. به عنوان مثال اگر منشا بيكاري اموري مانند افسردگي، وسواس فكري، كمال گرايي منفي و ... باشد فقط از طريق درمان تخصصي اين ها، راه براي اشتغال فرد باز مي شود و گرنه روز از نو و روزی از نو.

آثار و فوائد نماز خواندن و همچنین آثار ترك آن
1. قرب معنوی 2. یاد خدا و آرامش روانی 3. عامل باز دارنده از گناه 4. گناه زدایی 5. غفلت زدایی‏ 6. تكبر زدایی 7. عامل پرورش فضائل اخلاقی 8. همگرایی 9. نفی طاغوت ‏

آثار و فوائد نماز خواندن و همچنین آثار ترك نماز چیست؟

به برخی از آثار نماز اشاره می شود :

1. قرب معنوی

یكی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر روح عبادت و نماز را تشكیل می‏دهد. در یكی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده (1) كه حكایتگر بعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی (ع) فرمود: "الصلوة قربان لكل تقی؛ (2) نماز وسیله تقرب هر پرهیز كاری به خداوند است". در برخی از روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده كه اشاره به آثار معنوی آن می‏باشد.

2. یاد خدا و آرامش روانی

در قرآن آمده است: "اقم الصلوة لذكری ؛ (3) نماز را بر پا دار تا به یاد من باشی".

یكی از نویسندگان در تفسیر این آیه می‏نویسد: "روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز یاد خدا است.  "ذكر اللَّه" است كه در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است".(4) ذكر و یاد خداوند نقش تعیین كننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذكر خدا به انسان‏های نماز گذار آرامش می‏دهد: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب ؛ (5) آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان است".

3. عامل باز دارنده از گناه

یكی از آثار مهم نماز جلوگیری از گناه است: "إنّ الصلوة تنهی عن الفحشا و المنكر". (6) طبیعت نماز از آن جا كه انسان را به یاد خدا و نیرومندترین عامل بازدارنده یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد می‏اندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منكر است. انسان كه به نماز می‏ایستد و تكبیر می‏گوید، خدا را از همه چیز بالاتر می‏شمرد... بدون شك در قلب و روح چنین انسانی، جنبشی به سوی حق و حركت به سوی پاكی و جهشی به سوی تقوا پیدا می‏شود...". (7)

4. گناه زدایی

یكی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است. (8) پیامبر (ص) از یاران خود سؤال كرد: اگر بر در خانه یكی از شما نهری از آب صاف و پاكیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و كثافت در بدن او می‏ماند؟ در پاسخ عرض كردند، نه. حضرت فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است. هر زمان كه انسان نماز می‏خواند، گناهانی كه در میان دو نماز انجام شده است، از بین می‏رود. (9)

5. غفلت زدایی‏

بزرگ‏ترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است كه هدف آفرینش خود را فراموش كند. غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حكم این كه در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام می‏شود، مرتباً به انسان اخطار می‏كند و هشدار می‏دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می‏سازد... و این نعمت بزرگی است كه انسان وسیله‏ای در اختیار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید. (10)

6. تكبر زدایی‏

یكی از عوامل مهم تكبر زدایی نماز است، زیرا انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پیشانی بر خاك در برابر خدا می‏گذارد . خود را ذره كوچكی در برابر عظمت او می‏بیند، از این رو پرده‏های غرور و خودخواهی را كنار می‏زند. از این رو علی (ع) بعد از بیان فلسفه عبادت، یكی از آثار نماز را تكبر زدایی بیان نمود: "خداوند ایمان را برای پاكسازی انسان ها از شرك واجب كرده است و نماز را برای پاكسازی از كبر". (11)

7. عامل پرورش فضائل اخلاقی

نماز روح اخلاص و خداباوری را در انسان افزایش می‏دهد . نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است. انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون می‏برد. به ملكوت آسمان‏ها دعوت می‏كند. با فرشتگان همصدا می‏شود. خدا را در همه حال حاضر و ناظر می‏داند.

8. همگرایی

علاوه بر آثار مذكور كه معمولاً آثار خودی نماز محسوب می‏شوند، یكی از آثار مهم اجتماعی و سیاسی نماز، همگرایی است. برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمایش می‏گذارد، زیرا مسلمانان با صفوف فشرده در كنار هم قرار گرفته و با اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان آگاهی پیدا می‏كنند. خطیب جمعه با بیان احكام و طرح مسایل سیاسی و اجتماعی به نمازگزاران رشد سیاسی می‏دهد. شاید به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است كه در آموزه‏های دینی به این دو فریضه اهمیت خاصی داده شده است. (12)

پیامبر اسلام (ص) فرمود:

"خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده است. هر كس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روی سبك شمردن یا انكار ترك كند، خداوند او را پریشان می‏كند . به كار او بركت نمی‏دهد.

بدانید نماز او قبول نمی‏شود، بدانید زكات او قبول نمی‏شود، بدانید حج او قبول نمی‏شود ...، تا از این كار توبه كند ..." . (13)

9. نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم‏

انسانی كه فقط خداوند را عبادت نماید، در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد. هر چه غیر خداوند است، برای او حقیر و كوچك می‏شود . كسی نمی‏تواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. در مقابل گردنكشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمی‏آورد. با طاغوت كنار نمی‏آید.

خداوند این مسئله را یكی از اهداف بعثت پیامبر (ص) دانسته : " در میان هر امتی، پیامبری را مبعوث كردیم تا خداوند را عبادت نمایید. از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز كنید. (14)

عواقب ترك نماز:

از برخی روایات استفاده می‏شود كسی كه عمداً نمازش را نخواند، كافر یا مانند كافر است:رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: بین الاسلام و الكفر ترك الصلوه؛(15)

فاصله بین ایمان و كفر ترك نماز است.

یا بهره‏ای‏از دین ندارد : لا حظ فی الاسلام لمن ترك الصلوه؛(16)

برای تارك نماز بهره ای در اسلام نیست.

یا عملش تباه می‏شود:من ترك صلوته حتی تفوته من غیر عذر فقد حبط عمله؛(17)

هر كس بدون عذر نماز را ترك كند تا قضا شود، اعمالش از بین می رود.

یا موقع مرگ به او خطاب می‏شود: می‏خواهی یهودی بمیر یا نصرانی. بمیر، تو مسلمان نیستی:من ترك الصلوه لا یرجو ثوابها و لا یخاف عقابها فلا ابالی ان یموت یهودیا او نصرانیا او مجوسیا؛ (18)

هر كس نماز را ترك كند و نه امید به ثوابش داشته باشد و نه ترس از عذابش ،اشكالی نمی بینم در اینكه یهودی یا نصرانی یا مجوسی از دنیا برود.

در قرآن آمده از برخی مجرمان كه گرفتار جهنم شده‏اند، پرسیده می‏شود: چه چیزی باعث شد كه در دوزخ باشید، می‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم (فی جنات یتسائلون، عن المجرمین، ما سلككم فی سقر، قالوا: لم نك من المصلین).(19)

در مذمت كسانی كه در نماز سهل‏انگاری می‏كنند و آن را ضایع می‏نمایند ، آیات و روایاتی وارد شده است.

أَنَّهَا سَأَلَتْ أَبَاهَا مُحَمَّداً ص فَقَالَتْ يَا أَبَتَاهْ مَا لِمَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ قَالَ يَا فَاطِمَةُ مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً سِتٌّ مِنْهَا فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ ثَلَاثٌ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ ثَلَاثٌ فِي قَبْرِهِ وَ ثَلَاثٌ فِي الْقِيَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ........؛

فاطمه زهرا (س) از پدرش رسول خدا پرسید: عذاب و عقوبت كسی كه نمازش را سبك بشمارد [یعنی مسلمانی كه نماز نخواند یا گاهی بخواند یا به نماز و كیفیت صحت آن اهمیتی ندهد] چیست؟ پیامبر فرمود: هر مرد یا زنی نمازش را سبك بشمارد و نسبت به آن بی اهمیت باشد، خداوند او را به پانزده بلا و گرفتاری مبتلا می‏سازد. شش مكافات در دنیا و سه گرفتاری هنگام مردن و سه تا در قبر و عالم برزخ و سه مجازات در قیامت خواهد بود: 

اما شش بلای دنیوی: خداوند بركت را از عمر او برمی‏دارد (عمرش كوتاه می‏شود یا پرفایده و نافع نیست).

2 - بركت را از رزق و روزی او برمی‏دارد (مبتلا به فقر می‏شود یا اگر پول دارد، نفعش به كسی نمی‏رسد).

3 - خداوند سیمای صالحان را از چهره او بر می‏دارد (هر كس او را ببیند، او را از مجرمان و افراد ناشایست می‏پندارد).

4 - اعمال خوب دیگر او اجری ندارد.

5 - دعای او به آسمان نمی‏رود (پذیرفته نمی‏شود).

6 - اگر خوبان هم برای او دعا كنند، فایده‏ای ندارد.

اما سه بلا وقت مرگ:

7- هنگام مردن ذلیلانه و با خواری می‏میرد.

8 - گرسنه می‏میرد.

9 - تشنه می‏میرد (هنگام مردن چون احساس گرسنگی و تشنگی می‏كند، تمام فكر و توجهش به آن است و توجهی به خدا و یاد خدا ندارد، در نتیجه با حالت غفلت می‏میرد). اگر از تمام رودهای دنیا بخورد سیراب نمی شود

 

اما سه بلای قبر:

10 - در قبر فرشته ای او را آزار می‏دهد.

11- قبر بر او سخت و ناگوار می‏شود و بر او فشار می‏آورد.

12 - دچار ظلمت در قبر می‏شود (روح او در قبر دچار فشار و ظلمت می‏شود).

سه بلای قیامت:

13 - در روز قیامت هنگامی كه از قبر به سوی صحرای محشر روانه شود، فرشته ای او را به صورت روی زمین می‏كشاند و مردم او را نگاه می‏كنند.

14 - از او به سختی حساب می‏كشند.

15 - خداوند نظر لطف و مرحمت به او نمی‏كند، در نتیجه دچار عذاب الهی می‏شود.(20)

 

پینوشت‏ها:

1. ذاریات(51) آیه 56.

2. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام  كلمات قصار، جمله 136،

3. طه(20) آیه 14.

4. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، طهران، 1362 ه.ش ، ج 16، ص 289.

5. رعد(13) آیه 28.

6. عنكبوت (29) آیه 45.

7. تفسیر نمونه، ج 16، ص 284.

8. همان، ص 290.

9. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه،  مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق ، ج 3، ص 7.

10. تفسیر نمونه، ج 16، ص 290 - 291.

11. نهج البلاغه، كلمات قصار 252.

12. جمعه (62) آیه‏ 9؛ تفسیر نمونه، ج 24، ص 125 .

13. وسایل الشیعه، ج 5، ص 7.

14. نحل (16) آیه 36.

15. محمدی ری شهری ،میزان الحكمه ،ناشر دارالحدیث، چاپ اول ،جلد 2،صفحه1644.

16.همان.

17.همان.

18.همان.

19.سوره مدثر(74)آیه40-43.

20.محدث نوري، مستدرك الوسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 هجري قمري،ج3 ،ص 24.

انتقاد موثر و خوب چه ويژگي هايي دارد؟
انتقاد در دو جلوه، خود را نشان می­دهد:1- انتقاد سالم و سازنده 2- انتقاد ناسالم و سوزنده.

 انتقاد موثر و خوب چه ويژگي هايي دارد؟

انتقاد در دو جلوه، خود را نشان می­دهد:

1- انتقاد سالم و سازنده:

انتقادی كه در آن، سوز و سلیقه همراه با همّت و دقت، رهاوردی مفید و مؤثر ایجاد می‏كند؛ شخصیت مخاطب را از هر گونه آسیبی مصون می‏سازد. ارزش‏های گفتاری و رفتاری را محترم می‏شمرد. سبب جلب و گسترش اعتماد متقابل و استحكام پایه‏های دوستی و روابط صادقانه و صمیمانه می‏گردد.

2- انتقاد ناسالم و سوزنده:

در این انتقاد، «تحریف» شخصیت و «تحقیر» موقعیت و هویت فرد، جایگزین «تكمیل» آن ها می‏شود. فرد را با انزوا، دلزدگی و احساس یأس و ناكامی مواجه می‏كند. گرچه در پاره‏ای موارد، سكوت او تنها پاسخ به ما محسوب می‏شود، اما سكوت معنادار، «محبت عاطفی» را محو و «برودت عاطفی» را جایگزین آن می‏سازد. پایانی جز تلخی خاطره، تیرگی روابط و فرار از نكته‏ها و گفته‏های سازنده نخواهد داشت!!

بعد از بیان این مقدمه به مهم ترین ویژگی های یك انتفاد خوب و موثر كه در نقد و انتقاد از دیگران باید مورد توجه قرار بگیرد، اشاره می شود :

1-2. حُسن برخورد:

یك انتقاد خوب با برخوردی نیكو و لحنی آرام همراه است . قرآن مجید خطاب به پیامبر اكرم(ص) می فرماید:

 "ای پیغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نیكوترین وجه صحبت نمایند". (1) 

خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای خدایی دارد، با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به ایشان بگوید: آيا سَرِ آن داري كه به پاكيزگي گرايي، و تو را به سوي پروردگارت راه نمايم تا پروا بداري؟»(2)

هرگز نمی توان با خشم و خشونت دیگران را مورد نقد قرار داد و یا از گناه باز داشت؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست" و "شأن شما بالاتر از این ها است" بسیار مؤثر است.

2-2. جلب اعتماد:

ارشاد و راهنمایی دیگران در صورتی با موفقیت انجام می گیرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمی توان در شخصی نفوذ كرد. هر كسی بتواند با مردم الفت برقرار كند، مردم به او روی خواهند آورد. برای این كار باید به خطاكار شخصیت داد و از به كار بردن الفاظ تحقیر آمیز خودداری كرد.

3-2. در نظر گرفتن وضع روحی و روانی :

اصل مهم در هدایت و راهنمایی یا امر به معروف و نهی از منكر «مخاطبشناسی» است. هر مبلّغ، مربّی، معلّم و یا فردی كه در موقعیت هدایت و تربیت قرار گرفته، لازم است پیش از هر اقدامی «مخاطب» خود را بشناسد، آنگاه بر پایه ویژگیهای فكری، روحی و علمی مخاطب با وی سخن بگوید، تا زحمات و حرف هایش هدر نرود.

«مخاطبشناسی» بر پایه «ویژگیهای» مخاطب سخن گفتن، یكی از خصایص و سنتهای عملكردی همه پیام آوران آسمانی است، چنان كه پیامبر (ص) میفرماید: «نحن معاشر الانبیاء نكلّم الناس علي قدر عقولهم؛ (3) ما پیامبران با مردم به اندازه عقل شان صحبت میكنیم».

در اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منكر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانی است ،نمی توان نصیحت كرد. امام علی (ع) می فرماید:"برای دل های آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است .هنگامی كه می خواهید كاری را انجام دهید، از طریق علاقه اشخاص وارد شوید، زیرا هنگامی كه كسی را مجبور بر كاری كنید ،نابینا می شود". (4) یعنی خود را به كوری و كری می زند.

4-2. محترم شمردن عقاید افراد:

‌‌شخص ممكن است كه منكرات یا ترك كارهای معروف و شایسته را بر اساس یك سری عقاید انجام دهد ؛ بنابراین نباید به طور تند و توهین آمیز به عقاید او برخورد نمایید. زیرا قطعا انتقاد از دیگران اگر همراه با توهین كردن به عقاید افراد باشد، نه تنها تاثیری ندارد، بلكه در بعض موارد تاثیر عكس دارد.

چنانچه دلیلی برای كار نادرست خود ارائه می دهد، آن را بشنوید و سپس با دلیل و استدلال سخن او را باطل كنید ، یا اشكالات آن را بگویید. گاهی كارهای خلاف او نه به خاطر عقیده به چیزی داشتن، بلكه به خاطر ناهنجارهای خانوادگی و اجتماعی و... است ؛ بنابراین شخص آگاه باید  ناهنجارها را بشناسد و سعی نماید تا فرد مورد نظر از آن ها نجات یابد.

 دو تذكر :

اول : نقد و انتقاد از دیگران، در میان جمع و افرادی كه طرف پیش آن ها آبرو و حیثیت دارند نباشد.

دوم : كسی كه قصد نقد دارد، با زبان نرم و لطیف با طرف مقابل برخورد كند. وقتی حضرت موسی به مقام نبوت رسید، از طرف خداوند مأموریت پیدا كرد به اتفاق برادرش هارون پیش فرعون بروند. او را امر به معروف و نهی از منكر كنند. خداوند به آن ها فرمود: به سوي فرعون برويد كه او به سركشي برخاسته، و با او سخني نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.» (5)

 

پینوشتها:

1. اسراء (17) آیه .

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ، ج 1، ص 23.

4. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، قصار 193.

5.  طه (16) آیه 43.

هنوز مي تونم راهي براي بهشت باز كنم.
انسانها هميشه در معرض امتحانات الهي هستند و وظيفه آنها موفقيت در اين آزمايشات و امتحانات است.

آيا كسي كه هم جنس گرايي كرده بخشيده ميشه؟ هنوز مي تونم راهي براي بهشت باز كنم. من پشيمونم

انسانها هميشه در معرض امتحانات الهي هستند و وظيفه آنها موفقيت در اين آزمايشات و امتحانات است. البته امتحان هر كسي مخصوص خود اوست. و بايد براي سر بلندي در آن، همه ي توان خود را به كار بگيرد. انجام گناهان و علي الخصوص بعضي از آنها كه بزرگتر هستند به معني عدم موفقيت در اين امتحانات است. بايد از اين نكته غافل نبود كه همه يكروز به سوي خدا باز ميگرديم و در مورد امتحانات خود پاسخگو خواهيم بود. قرآن كريم ميفرمايد: (و نبلوكم بالشر والخير فتنه والينا ترجعون)(1) البته نبايد از رحمت خدا نا اميد شد. چرا كه يكي از صفات خداوند، ارحم الراحمين است به معناي مهربانترين مهربانان. خداوند از مادر مهربانتر است و همانطور كه مادر از خطاي فرزندش در مي گذرد، خداوند نيز از گناهان بندگان مي گذرد. خداوند توبه پذير است و توبه واقعي بندگان را قبول مي كند (انه كان توابا)(2) البته توبه اي كه همراه با تصميم جدي بر ترك گناه باشد و با شرايط انجام شود.

توبۀ از هر گناهي دو ركن دارد:

 1- پشيماني از گناه. كه به لطف خدا شما از گناهتان پشيمان هستيد و اين توفيق بزرگي از طرف خداست و نشان دهنده اين است كه خداوند به شما عنايت دارد.

 2- عزم بر ترك آن. امام علي(ع) مي فرمايد: "توبه به دل پشيمان شدن و به زبان آمرزش خواستن و به اندام ترك نمودن گناه است".(3)

گناهي كه در سوال مطرح شده بود نيز اگر چه از گناهان بزرگ است و حتي در اسلام براي مرتكب يك چنين گناهي علاوه بر كيفر اخروي در دنيا نيز حد قرار داده شده، اما مي توان با توبه واقعي و كمك گرفتن از خدا واستعانت از او به راه مستقيم الهي باز گشت واز انحراف دور شد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: خداي عز وجل به حضرت آدم(ع) فرمود: براي تو مقرر كردم كه هر گاه يكي از فرزندان تو كار بدي انجام دهد و استغفار كند او را ببخشم. (4)

پس اطمينان داشته باشيد كه خدا توبه واقعي شما را خواهد پذيرفت.

پي نوشت ها:

1. انبيا (21) آيه 35.

2.  نصر (110) آيه آخر.

3. محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحكمه،انتشارات دارالحديث، قم، چاپ 2، ص 243، ماده ذنب.

4.  سيد عبدالله شبر، اخلاق، نشر هجرت، چاپ چهارم، ص 339.

ريشه رواني تقليد جوانان از غرب
تقليد كوركورانه از مظاهر تمدّن غرب، سابقه اي طولاني داشته و در ميان جوانان كشورهاي جهان سوم ـ از جمله كشورهاي اسلامي ـ نيز رواج دارد. اين پديده علل متعددي دارد.

ريشه رواني تقليد جوانان از غرب چيست؟

پرسش گر گرامي گرايش به فرهنگ غربي و فساد عوامل متعددي دارد از جمله:

1- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه فرد را به سوي محصولات وفرآورده هاي جنسي غربي مي كشاند. فرهنگ غربي با مؤلّفه اباحي گري براي اين قشر، جذابيت هاي زيادي دارد. البته طبع انسان ها به سمت افسار گسيختگي و رفع محدوديت ونبود مانع براي انجام كارهاي خوشايند و دلخواه گرايش دارد؛ مگركسي كه از تربيت صحيح ديني برخوردار شود.

2- استفاده غربي ها از عوامل. ابزارها و سرمايه هاي عظيم و به كارگيري تكنيك ها و شيوه هاي فريبنده در سطحي بسيار گسترده.

3- ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نادانسته پيروي نمودن از آنان.

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي از دانشگاهيان و اهل فرهنگ...).

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلام در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.

تقليد كوركورانه از مظاهر تمدّن غرب، سابقه اي طولاني داشته و در ميان جوانان كشورهاي جهان سوم ـ از جمله كشورهاي اسلامي ـ نيز رواج دارد. اين پديده شوم، علل متعددي دارد. نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شده، نشان مي دهد كه هر چه احساس بي هويتي اجتماعي جوانان نسبت به نظام اجتماعي و ارزش هاي حاكم در جامعه بيشتر شود، احساس تعلق هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي رفتاري و نمادي حاكم بر گروه هاي غربي بيشتر مي گردد.

از طرف ديگر، الگوها و ارزش هاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و نظام هاي غربي، به تناسب نيازهاي جوانان، براي آنها الگوسازي كرده و نظام اجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است! اين امر باعث شده كه احساس هويت اجتماعي جوانان، متناسب با الگوهاي غربي شكل گيرد و ويژگي هاي شناختي و ارزشي رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر همان الگوها جلوه گر شود.

عواملي مانند عملكرد نادرست برخي از مسلمانان و مدعيان فرهنگ اسلامي و به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود. به اين گرايش به فرهنگ غربي كمك مي كند.

و راه حل مبارزه آن حفظ و تقويت ارزش هاي ملي و ديني است كه احتياج به كار مهم علمي و رسانه اي دارد. و در كنار آن هوشياري و بصيرت همه مردم، احياء فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر، تلاش و تبلور عزم ملي در مسئولين براي اين امر مهم بسيار اثرگذار است.

آیا اخلاق مطلق است یا نسبی؟
قبل از هرچیز لازم است نسبیت در اخلاق را معنا كنیم.

آیا اخلاق مطلق است یا نسبی؟

قبل از هرچیز لازم است نسبیت در اخلاق را معنا كنیم.

نسبی در برابر مطلق است. برخی می گویند: اخلاق و ارزش های اخلاقی مانند: «عدل خوب است»، «احسان به پدر و مادر خوب است»، ظلم و ستم به دیگران بد است»، اصولی ثابت، عام و همگانی می باشند كه از عوامل اجتماعی و روان شناختی به دست نمی آید و دگرگون نمی شود و از هر جهت اطلاق دارد. اخلاق با چنین شاخصه ای مطلق است.

برخی می گویند: اخلاق و ارزش های اخلاقی هیچ اعتبار كلی و واقعیت و ریشۀ ثابتی ندارد. اعتبار همۀ اصول اخلاقی به فرهنگ، گزینش فردی، زمان، مكان و ... بر می گردد. اخلاق با چنین شاخصه ای نسبی است.

از آیات و روایات به خوبی به دست می آید كه اخلاق از اصول ثابت، عام و فراگیر و همگانی بهره مند است. قرآن كریم می گوید: «ولكن الله حبّب اِلیكم الایمان و زیّنه فی قلوبكم و كرّه الیكم الكفر و الفسوق والعصیان؛(1) ليكن خدا ايمان را براي شما دوست‏داشتني گردانيد و آن را در دلهاي شما بياراست و كفر و پليدكاري و سركشي را در نظرتان ناخوشايند ساخت.»

از تعبیر «فی قلوبكم» به خوبی فهمیده می شود كه اخلاق و ارزش های اخلاقی به صورت ثابت و همگانی در عمق جان آدمیان ریشه دارد. فطری بودن دین كه در بعضی آیات آمده، بیانگر اصول ثابت در جان انسان ها است. نیز فرمود: «در حقيقت، خدا به دادگري و نيكوكاري و بخشش به خويشاوندان فرمان مي‏دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مي‏دارد.»(2) در این آیه از «عدل»، «احسان» و «ادای حق خویشاوندان» به عنوان امور ارزشی و اخلاقی و از «فحشا»، «منكر» و «بغی» به عنوان امور ضد ارزشی و زشت یاد شده است.

در جای دیگر فرمود: «قل لا یستوی الخبیث والطیب؛(3) و بگو پلید و پاك یكسان نیستند». نیز فرمود: «و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث؛(4)  براي آنان چيزهاي پاكيزه را حلال و چيزهاي ناپاك را بر ايشان حرام مي‏گرداند.»

آدمی امور طیّب و پاكیزه را می پسندد و این ها را خوب و ارزش می داند و اسلام این ها را حلال و یا واجب نموده است. در برابر آن امور ناپاك و خبیث را زشت میشمارد و اسلام آنها را حرام نموده است.

امام صادق(ع) فرمود: «فبالعقل عرف العبادُ خالقهم ... و عرفو به الحسن من القبیح؛(5) بندگان در پرتو عقل، آفریدگار خویش را می شناسند ... و توسط عقل، نیك را از زشت باز میشناسند». پس عقل خوبی ها و بدی ها را خوب درك می كند، مانند عدل خوب است و ظلم و ستم بد است. این ها اصولی ثابت، عام و همگانی هستند.

أما به مسأله ای كه باید دقت شود این است كه: اگر موضوع اخلاق را رفتار بدانیم، در این صورت می گوییم: اخلاق نسبی است و چهره های كارهای اخلاقی با موقعیت ها دگرگون می شود (لیكن این نسبیت غیر از نسبیتی است كه معنایش بیان شد). اما اگر موضوع اخلاق را رفتار آدمی ندانیم، بلكه ملكات نفسانی انسان در درون یا یك یا چند عنوان انتزاعی و كلی مانند عدل،احسان و ظلم را موضوع اخلاق دانستیم، در این صورت اخلاق مطلق است و عنوانهای اخلاقی همیشه بار اخلاقی مثبت یا منفی خویش را حفظ می كنند و دگرگون نمی گردند.

توضیح: در مورد نسبی بودن اخلاق دو معنا وجود دارد:

1- اصل ارزشی و ضد ارزشی ثابتی وجود ندارد؛ خوبی و بدی به پسند و عدم پسند فرد یا جامعه وابسته است.

2-رفتارها و كارهای اخلاقی با توجه به موقعیت ها و تغییر عناوین دگرگون می‌‌شود.

نسبیت به معنای اوّل نادرست است؛ یعنی نمی توان پذیرفت كه ارزش های اخلاقی از اصولی ثابت و كلی محروم است.

اما نسبیت به معنای دوم درست و قابل قبول است. چون كارهای اخلاقی همیشه به یك منوال نیست. گاهی راست گفتن ارزش اخلاقی دارد و گاهی دروغ (دروغ مصلحت آمیز).

علت این كه در جایی دروغ مصلحت آمیز روا است، و راست گفتن روا نیست، این است كه:

اوّلاً: در موردی كه راست گفتن موجب قتل و خون ریزی بی گناهی شود، این عمل تحت دو عنوان قرار می گیرد، یكی عنوان اوّلی كه راست گفتن باشد، و دیگر عنوان ثانوی كه كمك و یاری بر قتل و خونریزی فرد بی گناه است. این كار از جهت عنوان اوّلی خوب است. ولی از جهت عنوان ثانوی بد است. امّا چون جهت عنوان ثانوی كه مفسده دارد، قوی تر است، عقل حكم می كند كه از آن اجتناب شود. در این صورت به جای راست گفتن، دروغ مصلحت آمیز بگوید تا جان بی گناهی را نجات دهد.

ثانیاً: موضوع حُسن اخلاقی، راستگویی به طور مطلق نیست، بلكه راست گفتن، فعل خارجی است و این فعل خارجی مستقیماً فعل اخلاقی نیست. راستگویی از آن جهت كه مصداق یك عنوان انتزاعی و كلی مثلاً عدالت است، موضوع حُسن اخلاقی است. از این جهت كه مصالح جامعه و انسان ها در گرو راست گفتن است، فعل اخلاقی و خوب است.

پس علت خوب و اخلاقی بودن راستگویی، این است كه نفع و مصلحت جامعه به آن وابسته است.

حال با توجه به این علت، اگر در جایی راست گفتن به جهت موقعیتش مصلحت نداشته باشد، مثلاً دیگر مصداق عدالت نباشد، یعنی آن عنوان كلی بر این عمل صدق نكند، بلكه اگر مصلحت جامعه و جان انسان ها در دروغ گفتن باشد، عقل به شایستگی آن حكم می كند. به همین جهت گفته اند: دروغ مصلحت آمیز بِه زِ راست فتنه انگیز.(6)

با توجه به این سخن می گوییم: مفاهیمی مانند ظلم، عدل، احسان و نیكی به پدر و مادر، مفاهیم اخلاقی مطلق اند، ولی مفاهیمی مانند راست گفتن و دروغ گفتن چون كه به صورت مستقیم مفاهیم اخلاقی نیستند، در این ها اطلاق معنا ندارد.

شهید مطهری در این باره می گوید: «عدالت یك حكم مطلق است در روح انسان كه خوب است وظلم یك حكم مطلق است در روح انسان كه بد است. امّا «راستی» یك حكم مطلق نیست، بلكه تابع فلسفةخودش است و گاهی «راستی» فلسفه خودش را از دست می دهد».(7)

بنابراین معنا بعضی از مفاهیم اخلاقی مانند عدل و ظلم به طور مطلق و ثابت، خوب و بد هستند و بعضی دیگر مانند راست و دروغ نسبی اند، اما نسبی بودن آن ها نه به این معنا است كه در یك فرهنگ خاص و با توجه به خواسته های شخص تغییر كنند، بلكه به این معنا می باشد كه اگر در قالب یكی از آن مفاهیم ثابت دریابد، همیشه خوب و بد می شوند، مثلاً راستگویی چون طبق عدالت است (عدل هر چیز را در جای خود قراردادن) خوب است، اما اگر راست گفتن به صورت یك رفتار و فعل خارجی، مصداق عدالت نباشد، بلكه تحت عنوان دیگری قرار گیرد، مثلاً ظلم باشد، یا انسان بی گناهی را به كشتن دادن باشد، این فعل خارجی بد است.

پی نوشت ها:

1. حجرات (49) آیه.

2. نحل (16) آیة 90.

3. مائده (5) آیة 100.

4. اعراف (7) آیة .

5. ثقه الاسلام كلینی، الكافی،  ج 1، ص 29، دارالكتب الاسلامیه، تهران: 1365ه. ق.

6. اقتباس از كتاب فلسفه اخلاق، محمد تقی مصباح، ص 184 - 194، قم: انتشارات موسسه امام خمینی(ره).

7. استاد شهید مرتضی مطهری(ره)، فلسفة اخلاق، ص 92، قم: انتشارات صدرا.

برای كسب دانش و حكمت خدادادی چه عملی به درگاه خداوند متعال محبوبتر است
علم و دانش خدادادی همان "فرقان" است که به افراد با تقوا وعده داده شده است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا

برای كسب علم و دانش و حكمت خدادادی چه عملی به درگاه خداوند متعال محبوب تر است آیا چله نشینی چهل روزه یا ...لطفاًمن را راهنمایی كنید مشتاق پاسخ شما والسلام لطفاً با ایمیل پاسخ دهید؟

بنا بر قرآن، علم و دانش خدادادی همان "فرقان" است که به افراد با تقوا وعده داده شده است:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا (1)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد (روشن‏بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت).

تقوا هم مفهومی گسترده است که اولین مرحله آن انجام واجبات و ترک حرام ها است. شما اگر می خواهید به آن نور و روشن بینی و علم و حکمت خدادادی برسید، باید تقوا و بندگی پیشه کنید و طالب رضای خدا باشید.

البته لازم به ذکر است که در این مسیر هم نباید کاسبکارانه با خدا برخورد کنید بلکه شما فقط برای رسیدن به رضای خدا بندگی کنید، او خود روش بنده پروری را می داند و به شما علم و حکمت و نور عنایت می کند.

چله نشینی هم یک تمرین است مثل سی روز روزه گرفتن تا سیر بر مدار حق عادت شود. و گرنه چهل روز را مراقبت کردن و بعد رها کردن نتیجه ای ندارد.

راه فقط بندگی است. این کلام حضرت یوسف است که وقتی دوستان زندانی اش برای پرسیدن تعبیر خواب خود نزد او آمدند، این علم خود را نتیجه عبودیت و ایمان و عمل خود شمرد و فرمود:

ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَني‏ رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ (2)

اين، از دانشى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا ايمان ندارند، و به سراى ديگر كافرند، ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتى شدم)! من از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كردم! براى ما شايسته نبود چيزى را همتاى خدا قرار دهيم اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است ولى بيشتر مردم شكرگزارى نمى‏كنند!

حضرت یوسف در این کلام راه رسیدن به علم لدنی را تبعیت از تعالیم توحیدی پیامبران و واگذاردن شرک و دو و چندگانه پرستی در صورت های مختلف آن دانست که یکی از صورت های شرک همان ریا و شرک پنهان است. کسی که از شرک نجات یابد و به توحید برسد، خدا چنین علمی را به او عطا خواهد کرد و چنین کسی دیگر به غیر خدا دل ندارد و دنبال استفاده مادی و شهرت و محبوبیت و ... نیست و به همه اینها پشت پا زده است.

پرسشگر گرامی  هر دعا و عبادتی می تواند راه رسیدن شما را به آن هموار سازد به شرطی که با قلب خالص و برای رسیدن به رضای خدا باشد نه برای دنیا و شهرت و محبوبیت و ... .

پی نوشت ها:

1. انفال (8) آیه 29.

2. یوسف (12) آیه 37-38.

صفحه‌ها