آداب اخلاقي

سلام. پدر من در روز عاشورا فوت کرد! پدرم آدمی بود که کار سختی انجام می داد تا رزق و روزیِ زن و فرزندانش را در بیاورد و خصوصیتی داشت که به کسی کاری نداشت و دوست نداشت کسی به کارش کاری داشته باشد! اکنون می خواهم بدانم که پدرم چه درجه ای دارد در عالم برزخ؟

پاسخ:
پيش از هر چيز عرض تسليت ما را به خاطر از دست دادن چنين پدر بزرگواري پذيرا باشيد؛ از خداوند متعال براي ايشان رحمت و مغفرت و سعادت زندگي در جوار پاكان درگاه ربوبي را خواستاريم.
به طور كل به دليل عدم دسترسي ما به عالم برزخ و جزئيات آن، ما نمي توانيم در مورد وضعيت خاص افراد در آنجا به آگاهي دقيق و قطعي برسيم، هرچند اعمال و رفتار اين افراد در طول زندگي بهترين شاهد بر حال آنان در آن عالم خواهد بود و يا سختي ها و رنج هايي كه كشيده اند نيز مي تواند زمينه تطهير آنان را فراهم نمايد كه اميدواريم در مورد پدرتان اين گونه باشد و انشاء الله ايشان وضعيت خوبي در برزخ دارند.
چنان كه در روايات ما بيان شده كساني كه در زندگي خود به جهت كار و كسب روزي حلال تلاش دارند از اجر. قرب بالايي برخوردارند؛ اصولا كار و تلاش در اين مسير از بالاترين عبادات شمرده شده است؛ در روايتي از نبي اكرم (ص) آمده: «العبادة سبعون جزءا أفضلها طلب الحلال‏ (1)عبادت هفتاد جزء دارد، برترينش در طلب روزى حلال بودن است.»
به علاوه نفس وفات ايشان در روز عاشورا و در روز شهادت امام حسين(ع) و پاك ترين اصحاب و ياران ان حضرت نيز مي تواند مويد ديگري بر وضعيت مطلوب ايشان در عالم برزخ باشد. زيرا ما معتقديم كه زمان و مكان مرگ نيز در راحتي و آساني جان دادن و در محاسبه اعمال برزخ از اموات بي تاثير نيست(2) و اين ها همه نشانه هاي مثبتي از وضعيت مطلوب ايشان در عالم برزخ است ان شاء الله.
هرچند بر اساس معيارهاي ديني مهم ترين عامل تعيين وضعيت افراد در عالم آخرت اعمال خود آنان است چنان كه خداوند به صراحت مي فرمايد:« كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَة (3) هر كس در گرو اعمال خويش است».
بد نيست در مورد كارهايي كه مي توان براي اموات انجام داد هم اشاره اي داشته باشيم:
آنچه مسلم است به طور كلي صدقات و خيرات خالصانه به نيت اموات به حال آن ها سودمند بوده و مي تواند مشكلات احتمالي آنان را بر طرف نمايد، كه مهمترين كارها در اين مسير پرداخت بدهي هاي (حق الله يا حق الناس) آنها است.
در اين زمينه اگر احتمال مي دهيد ايشان بدهي از حيث عبادات واجب دارند و كمبودهايي از اين جهت داشتند، براي اداي آن خود اقدام نماييد يا با گرفتن اجير اين كار را انجام دهيد؛ به علاوه اگر احتمال مي دهيد دين و قرض مالي بر عهده دارند براي اداي آن تلاش نماييد و بخصوص اگر حق كسي هرچند حق غير مالي بر عهده ايشان بوده، مثلا كدورتي با كسي داشتند يا حق كسي را به نوعي خواسته يا ناخواسته ضايع كردند ، تلاش كنيد براي حل اين امر اقدام نماييد.
در اين زمينه اگر از موردي اطلاع نداريد بهترين كار پرداخت حق مظالم به حاكم شرع ( مراجع ) است كه در امور خاصي از صدقات مصرف مي شود و ثواب آن در مسير رضايت طلبكاران ناشناس آن مرحوم به كار مي رود كه آن شاء الله رضايت آن ها درپيشگاه الهي جلب خواهد شد. در ضمن به فرموده برخي از بزرگان، اموات از چيزي به اندازه هديه ثواب صلوات به ايشان خوشحال نمي شوند.

پي نوشت ها:
1. خرمشاهي، بهاء الدين، پيام پيامبر، چاپ منفرد، تهران، 1376 ه ش ، ص 790.
2. رك: شيخ صدوق، من لايحضر الفقيه، چ جامعه مدرسين، قم 1404 ه ق، ج 1، ص 138.
3. مدثر (74) آيه 38.
موفق باشید.

سلام علیکم، انسان چه کند که خدا توفیق شهادت را به او دهد؟ بنده در ضمن آنکه خواستار رسیدن به این توفیق هستم، اولا اکنون جنگی وجود ندارد و دوم آنکه اگر هم باشد بنده جرأت جنگیدن ندارم. آیا دعا یا زیارت خاصی برای این کار هست؟ با تشکر.

پاسخ:
پرسشگر گرامي! هر كه صادقانه از خداوند شهادت را مسئلت كند، خداوند او را به منزل هاي شهيدان برساند، هر چند در بستر خود بميرد. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «هر كه براستي خواهان شهادت باشد، (ثواب آن) به او داده مي شود، هر چند به شهادت نرسد.»(1)
- براي رسيدن به جواب به مطالب زير دقت كنيد:
1- قرار گرفتن در مسير شهادت:
وظيفه مهم ما گام برداشتن در راه نوراني شهدا و الگو قرار دادن آنها در زندگي است. دفاع از دين و ارزش هاي الهي و اسلامي و انجام وظايفي كه از طرف خداوند به عنوان مسلمان مؤمن بر عهده ما گذاشته شده و منطبق كردن برنامه زندگي با دستورات دين و قرآن و سنت معصومين (علیهم السلام) همان راه روشن و سعادت بخش شهدا است. اگر در اين راه گام برداريم در مسير شهادت قرار گرفته ايم و از ثواب و پاداش شهيدان بهره مند مي شويم هر چند به شهادت هم نرسيم. بايد روحيه شهيد و شهادت را همواره در وجود خويش حفظ كنيم و اين وظيفه مهم كنوني ما است. اگر در راه شهدا و در مسير تحقق بخشيدن به هدف عالي آنها كه همان حاكميت دين الهي و دستورات قرآن و ايجاد جامعه اي توحيدي و اسلامي گام برداشتيم، به مسؤليت مهم خود عمل شويم هر چند به ظاهر به شهادت هم نرسيم.
2- حقيقت شهادت:
شهيد در اصطلاح فقه به كسي گفته مي شود كه در خط مقدم جبهه به شهادت برسد كه غسل و كفن بر او واجب نيست. اما در روايات موراد ديگري را هم شهيد ناميده اند كه به معني آن است كه اجر شهيد دارد. بلي، همه گناهان شهيد را خداوند مي آمرزد، مگر حق الناس را؛ به نكات ذيل در مورد شهيد و شهادت عنايت فرماييد.
«شهيد» كسي است كه يك روح بزرگ دارد؛ روحي كه هدف مقدس دارد. كسي است كه در راه عقيده كشته شده است. كسي است كه براي خودش كار نكرده است. كسي است كه در راه حق و حقيقت و فضيلت قدم برداشته است.
مثل شهيد، مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است. تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده، بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند. آري، شهدا شمع محفل بشريتند. سوختند و محفل بشريت را روشن كردند.
شهادت، قداست خود را از اين جا كسب مي كند كه فدا كردن آگاهانه تمام هستي خود است در راه هدف مقدس.
اگر شور يك عارف عاشق پروردگار را با منطق يك نفر مصلح با همديگر تركيب كنيد، از آنها منطق شهيد در مي آيد. منطق شهيد، منطق سوختن و روشن كردن است. منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه براي احياي جامعه است. منطق دميدن روح به اندام مرده ارزشهاي انساني است. منطق حماسه آفريني است، منطق دورنگري، بلكه بسيار دورنگري است.
اين كه هاله اي از قدس دور كلمه «شهيد» را گرفته است و اين كلمه در ميان همه كلمات عظيم، فخيم و مقدس، وضع ديگري دارد براي همين جهت است. اگر بگوييم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگوييم مصلح، مافوق مصلح است؛ هر چه بخواهيم بگوييم، مافوق اينهاست.
3- اركان شهادت:
شهادت دو ركن دارد: يكى اين كه در راه خدا و فى ‏سبيل ‏الله و هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اين كه عملى آگاهانه و اختيارى است و در راه هدفى مقدّس است و از هر گونه انگيزه‏ى خودگرايانه منزّه و مبراست، تحسين‏انگيز و افتخارآميز است و عملى قهرمانانه تلقّى مى‏ شود.
در ميان انواع مرگ و ميرها اين نوع از مرگ است كه ارزش آن از حيات و زندگى برتر و مقدّس ‏تر است.(2)
انسانى كه با چنين شرايطى به استقبال مرگ مى‏ شتابد شهيد است و اجر شهيد را نيز مى ‏برد. در احكام شهيد مى‏ خوانيم كسى كه به امر معصوم (ع) يا نايب او به جبهه برود و در ميدان نبرد كشته شود شهيد است و غسل و حنوط و كفن از او ساقط است، بلكه با لباس خودش دفن شود.»(3)
با اين حال روايت‏ها و اخبارى هست مبنى بر اين كه اگر كسى بميرد، در حالى كه داراى محبّت اهل بيت باشد، شهيد از دنيا رفته است، و نيز آمرزيده مى‏ شود و نيز با ايمان كامل از دنيا می ‏رود.(4)
در روايتي آمده است: «المؤمن علي اي حال مات و في اي ساعه قبض، فهو شهيد»؛ «مؤمن در هر حال و زماني كه بميرد، شهيد است.(5)
يا در روايتى ديگر از رسول خدا(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود: مَن عاشَ مدارياً مات شهيداً هر كس طورى زندگى كند كه مردم از او آزارى نبينند و در حال مداراى با مردم از دنيا برود، شهيد از دنيا رفته است.(6)
- اين گونه روايت‏ها به اين موضوع اشاره مى ‏كند:
كسى كه با چنين شرايطى از دنيا برود، اجر شهيد را مى ‏برد. ولى حكم شهيد را ندارد. يعنى غسل، حنوط، و كفن از او ساقط نمى‏ شود، بلكه بايد او را غسل داد يعنى احكام اموات را بايد درباره او اجرا كرد. شايد مراد اين روايات اين باشد كه چنين افرادي در مسير شهداء هستند و در راه همان هدف عالي و ارزشمندي كه شهدا جان پاك خود را فداي آن كرده اند گام بر مي دارند. هدف شهدا اعتلاي دين و دفاع از دين و عمل به احكام و دستورات دين مي باشد و انسان مؤمن و دوستدار اهل بيت(ع) و محصل علوم ديني و الهي نيز در همين مسير نوراني و سعادت بخش قدم بر مي دارد.
- توصيه پاياني:
در انتهاى سخن سفارش مى‏ كنيم زيارت امين‏ الله را هر روز يا هفته‏ اى يك بار با توجه و تأمل بخوانيد. يكى از قسمت‏ هاى مهمّ اين زيارت شريف اين عبارت است: ... اللهمّ فاجعل نفسى مطمئنّةً بقَدرِكَ، راضيةً بِقضائك...(7) بارخدايا! پس جان مرا مطمئن و آرام نسبت به سرنوشت قرار بده، و مرا خشنود نسبت به داوريت بگردان. كه اشاره دارد خدايا مرا به مقام «رضا» و «خشنودى» برسان تا آن چه به من مى‏رسد مرا از توجه به تو باز ندارد.
- حاصل سخن اينكه:
1- شهادت درجه اي است كه خداوند نصيب افرادي مي كند كه قابليت آن را داشته باشند؛ يعني، واقعا اهل تقوا بوده و عاشقانه آن را طلب كنند. البته در بعضي از روايات آمده است كه: زن و مرد با ايمان اگر نيت كار خيري را داشته باشند، هر چند موفق به آن عمل نشوند ثواب آن را در نامه عمل آنها مي نويسند.
2- آرزوي شهادت به معناي برگزيدن بهترين نوع مرگ است. به عبارت ديگر همه از دنيا رفتني هستند؛ اما هنر انسان با ايمان آن است كه با بهترين انتخاب از دنيا مي رود. شهادت به معناي پذيرش مسؤوليتي بزرگ تر در برابر مسؤوليت هاي كوچك تر است. شهادت خودكشي و مسؤوليت گريزي نيست؛ بلكه انجام رسالت هاي بزرگ تر اجتماعي و فداكاري در راه مصالح عالي اسلام و جامعه اسلامي است. شهادت طلبي به معناي آن است كه در عرصه نياز جامعه به فداكاري، مصالح شخصي و خانوادگي مانند غل و زنجير انسان را پاي بسته نمي كند؛ بلكه انسان شهادت جو، مرز و حصار خوديت و دلبستگي و تعلق خانوادگي را پاره مي كند و در راه آرمان هاي مقدس عاشقانه و بدون اندك درنگ به پيش مي تازد.
- براي آگاهي بيشتر:
1. شهيد، تأليف استاد مرتضي مطهري.
2. تفسير نمونه،‌ مكارم شيرازي، ج3، ص218-224.

پي نوشت ها:
1. ر.ك: ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث، ج 6، ص0 288 تا 2884.
2. براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه نگاه كنيد به: «قيام و انقلاب مهدى، به ضميمه شهيد از استاد مطهرى»
3. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 66.
4. زمخشري، تفسير كشاف، نشردار الكتاب العربي بيروت، 1411 ق، ج 3، ص 403.
5. ميزان الحكمه، رجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث، ج 5، ح 9803.
6. علي متقي، كنزالعمال، نشر موسسه رسالت، بيروت، 1413 ق. حديث 7173 و 7171.
7. حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح‏الجنان، ص 578.
موفق باشید.

با تشکر از پاسخگویی شما ، در ادامه تحقیقات دینی ام سوال دیگری برایم پیش آمده است آیا به طور کلی رفتاری که امروزه از طرف مامورین نیروی انتظامی در برخورد با بدحجابی می بینیم کاملا مطابق با سیره امامان و معصومین بزرگوار است ؟ من نمیتوانم قبول کنم که اگر امروز پیامبر بزرگوار اسلام (ص) و امام علی (ع) و حضرت زینب (س) و حضرت فاطمه زهرا (س) در بین ما بودند سر کوچه ها و خیابان ها می ایستادند و دختران بدحجاب را به زور دستگیر میکردند و در گوشه ماشین ون پرت میکردند و با خود می بردند و به زور از آنان تعهد میگرفتند !!! با توجه به حمایت اکثر علما از این برخورد ها و کلا برخورد با بدحجابی چگونه این قضیه را توجیه میکنید ؟ و چرا اکثر کسانی که توسط نیروی انتظامی دستگیر میشوند نه تنها اصلاح نمیشوند بلکه از حجاب بیشتر متنفر هم میشوند و حتی همان یک ذره اعتقاد خود نسبت به بقیه مسائل مثل نماز و روزه را هم از دست میدهند ؟ و بعد از این همه سال برخورد و بگیر و ببند اعتقادات جوانان بهتر که هیچ بدتر هم نشده است ؟! با تشکر فراوان

از مباني ديني و آيات و روايات استفاده مي شود، در زمان رسول خدا و حاكمان اسلامي رعايت حجاب براي همه حتي اقليت هاي مذهبي هم لازم بوده است، زيرا حجاب از ضروريات اسلام مي باشد. بر حاكم است به اين مسايل اهميت دهد:" علي (ع) مي فرمايد: بر امام نيست جز آن چه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده است... و زنده كردن سنت‌ها "(1)
در جاي ديگر، يكي از وظايف مهم حاكم امر به معروف و نهي از منكر و اقامه حدود الهي بيان شده است: «لابدّ للأمّة من إمام... فيأمرهم وينهاهم ويقيم فيهم الحدود».(2) جامعه نيازبه حاكم دارد ....تا انان را امر به معروف ونهي از منكر كند وحدود الهي را اجرا نمايد. روشن است كه بي حجابي، از منكرات اسلام است كه بايد از آن نهي شود. حضرت رسول (ص) اين وظيفه را بهتر انجام مي داد . افزون بر اينكه در عصر حضرت رعايت پوشش و حجاب مورد توجه توده مَردم(اعم از مسلمان و غير مسلمان) بود . مانند اين عصر بي حجابي و بدحجابي رايج نبود. حتي اقليت هاي ديني نيز موظف بودند كه حجاب را رعايت نمايند. در سوره احزاب دستور كلي در باره حجاب آمده است: «اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند. خداوند، آمرزنده و مهربان است.» (3)
پيامبر گرامي اسلام (ص) و معصومين (ع) علاوه بر تاكيداتي كه بر رعايت حجاب داشته اند، با ارائه دستور هايي، جامعه اسلامي را به سوي تهذيب و پاكي، رهنمون گشته اند مثلا روزي اسما - كه خواهر زن پيامبر بود-، با جامه بدن نما و نازكي به خانه پيامبر آمد. پيامبر، روي خود را از او برگرداند و فرمود: «اي اسما، زن به حد بلوغ رسيد، نبايد جايي از بدن و اندامش ديده شود، مگر صورت و دست ها» (4)چون رعايت حجاب و حفظ عفت عمومي جامعه حكم قطعي اسلامي است و قرآن به صراحت آن را بيان مي‌كند، همچنين مفاسدي در پي بي حجابي به وجود مي آيد، منطق و عقل حكم مي‌كند كه بايد با بي حجابي به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.
بايد توجه داشت الزام حجاب در كشور ايران، به خاطر قانون كشور است،‌ نه اين كه فرد بايد مسلمان باشد يا احكام اسلام را عمل كند، بلكه از اين جهت كه حجاب پديده‌اي اجتماعي است. ربطي به دين دار بودن يا نبودن ندارد. اگر حجاب تنها يك مسئله فردي بود، مسيحي يا يهودي ويا اقليت هاي مذهبي ديگر هيچ الزامي براي انجام آن نداشتند، همان گونه كه هيچ كس مسيحي يا يهودي را اجبار به روزه گرفتن يا نماز خواندن نمي‌كند، زيرا فقط يك مسئله فردي است، اما چون حجاب مسأله اجتماعي است، رعايت آن بر غير مسلمان نيز لازم است .
عدم اجباري حجاب موجب نمي گردد كه حجاب بيش تر رعايت شود، زيرا برخي پاينند قانون وارزش هاي جامعه نيستند .اگر آزادي به آن ها داده شد، به حرمت شكني مي پردازند .دستورات دين را در همه عرصه ها از جمله حجاب رعايت نمي كنند. البته ما هم باور داريم كه براي گسرش فرهنگ حجاب بايد كار هاي فرهنگي نيز صورت گيرد.ونهي ازمنكر و جلوگيري از بدحجابي بايد با اخلاق اسلامي و متانت انجام شود.
براي آگاهي بيش تر به كتاب مسأله حجاب از آيت الله شهيد مطهري مراجعه نماييد.
پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 105.
2. مجلسي، بحار الأنوار، چ هشتم، بيروت، وفا، 1403 ق، ج 93، ص 41.
3. احزاب(33) آيه 59.
4. سنن ابي داود، ج2، ص383، بي تا، بي جا.
موفق باشید.

سلام . خسته نباشید میخواستم بدونم تعریف حجاب چیه ؟ آیا کسی که چادر نداره حجاب هم نداره ؟ حجاب درست از نظر اسلام چیه ؟ آیا این گفته درسته که میگن استاد مطهری در کتاب خودشون چادر رو لزوم حجاب ندونستن ؟ یک زن چی باید بپوشه تا حجاب خودش رو رعایت کنه ؟ بدون چادر هم میشه حجاب داشت ؟ حجاب در مقابل محرم و نامحرم چجوری باید باشه ؟ حجاب در مجالس عروسی و جشن و مهمونی ها باید چجوری باشه ؟ ممنون از زحمات شما

پرسشگر گرامي! سوال شما چند بخش است كه به طور تقريبا جدا گانه مورد بررسي قرار مي گيرد.
الف. تعريف حجاب و حجاب درست از نظر اسلام چيست؟ حجاب در مقابل محرم و نامحرم چگونه بايد باشد ؟
حجاب در لغت به معناي، پرده و پوشش آمده است، استعمال اين كلمه بيشتر به معناي پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد كه پرده، وسيلة پوشش است.(1) به نگهبانان، حاجب مي گويند چون مانع ورود اغيار و بيگانگان در يك حريم و محيط خاص است. بنابراين حجاب و پوشش زن به منزلة يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند.
حجاب امري ظاهري و در ارتباط با جسم است و عمل به اين امر ظاهري برخاسته از اعتقادات و باورهاي دروني افراد است. پوشش ظاهري افراد، به ويژه زنان را حجاب مي گويند، كه مانع از نگاه نامحرم به آنان مي شود.
اگر بخواهيم از حجاب اسلامي سخن بگوئيم، بي ترديد حجاب طبيعي و كامل همان است كه در متون ديني اسلام مانند قرآن و حديث ذكر شده است كه بحث بسيار مفصل و دقيق دارد. از اين رو، لازم است به صورت مختصر توضيح دهيم.
دستور حجاب در اسلام، در دو بخش عمده آمده است:
الف. پوشاندن بدن، به جز جاهايي كه شرع مقدس اجازه داده است.
ب. پنهان داشتن زينت ها
بدن زن به طور طبيعي براي جنس مخالف جاذبه دارد و معمولاً موجب تحريك جنسي ميشود. حال اگر علاوه بر زيبايي هاي طبيعي، زن به آراستن خود بپردازد و اندام آراسته خود را در معرض ديد ديگران قرار دهد. طبيعي است كه از بسياري سلب آرامش نموده و موجب تحريك جنسي و گاهي فساد در جامعه ميشود. و در مواردي نيز موجب گسستن پيوند خانواده و سست شدن الفت بين زوجها مي گردد. مراعات درست پوشش اسلامي از امور ضروري در پيشگيري از اين مفاسد است. بنابراين خانمي كه ملتزم به ارزش هاي اسلامي است، هيچگاه با لباس هاي رنگارنگ و تنگ كه برآمدگي هاي بدن را نشان مي دهد و با تزئينات و آرايش هاي مهيّج از خانه بيرون نمي آيد. قرآن كريم از تبرّج (خود آرايي به منظور خودنمايي) نهي نموده و آن را متعلّق به جامعه جاهلي دانسته است. نحوه پوشش، آرايش و حركات زن تا حد زيادي نشانگر شخصيت، نحوه فكر، گرايش ها و الگوهاي ارزشي اوست. بنابراين پوشش اسلامي در واقع بدون آن كه جسم انسان را به نمايش بگذارد، تجلي ارزش هاي روحي و رواني است. عفاف، شخصيت زن و متانت و وقار وي را نمودار مي كند و زن با حجاب از طمع و آرزوهاي پست ديگران در امان مي باشد. قانون آفرينش است كه هر چه موجود لطيف تر باشد محافظت از آن جدي تر است. موجود هرچه گران بهاتر باشد بيشتر آن را محافظت مي كنند، درّ گرانب ها را در گاو صندوق نگه مي دارند، تا از دستبرد ديگران در امان بماند.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در بيان نقش پوشش كامل به عنوان حفظ ارزش و احترام زن مي فرمايد: «فانّ شدّة الحجاب ابقي عليهنّ. همانا حجاب و پوشش كامل، زنان را سالمتر و پاكتر نگاه خواهد داشت.»(2)
حاصل اين كه حجاب اسلامي با هر نوع پوششي كه موجب تحريك و تهييج و جلب توجه مردان نامحرم گردد منافات دارد و آن نوع لباس و پوششي كه بهتر حدود شرعي را حفظ مي كند بهتر و كامل است. بنابراين استفاده از چادر مشكي با فلسفه حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم كه همان عدم تحريك و تهييج در مقابل نامحرم و ايجاد آرامش رواني در جامعه است، بيشتر و بهتر سازگار است.
مراد ما از حجاب، پوشش اسلامي است و مراد از پوشش اسلامي زن، به عنوان يكي از احكام وجوبي اسلام، اين است كه زن هنگام معاشرت با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خونمائي نپردازد.
علاوه بر اين، در قرآن از انواع ديگر حجاب كه در رفتار خارجي انسان تجلي مي كند نام برده شده است، مثل حجاب و پوشش در نگاه كه مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصيه شده اند: «اي رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشانند»(3) يا در آية ديگر همين سوره آمده كه «اي رسول ما به زنان، مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.»(4)
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب گفتاري زنان در مقابل نامحرم است: «نازك و نرم با مردان سخن نگوييد، مبادا آن كه دلش بيمار (هوا و هوس) است به طمع بيفتد.»(5)
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب رفتاري زنان در مقابل نامحرم است، به زنان دستور داده شده است به گونه اي راه نروند كه با نشان دادن زينت هاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند.(6)
از مجموع مباحث طرح شده به روشني استفاده مي شود كه مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قائل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحاي مختلف رفتار، مثل نحوة ‌پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
ب. آيا كسي كه چادر ندارد حجاب هم ندارد؟ بدون چادر هم مي شود حجاب داشت؟
از ديدگاه روانشناسي رنگها، اين يك واقعيت مسلم است كه رنگ مشكي رنگي صامت و غير فعال است كه باعث تحريك و جلب توجه نمي شود.
بله، چادر مشكي از آن جهت كه تمام بدن زن را مي پوشاند و برجستگي ها و زيبائي هاي زن را در خود پنهان مي دارد و كمتر موجب جلب توجه نامحرمان مي گردد. بهتر از مانتو مي باشد. زيرا در مانتو حركات جذاب زنانه، آشكارتر است و ممكن است بيشتر موجب تحريك نامحرمان گردد.
همچنين بعضي از مراجع تقليد چادر مشكلي را بهترين نوع حجاب دانسته اند از جمله رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي در اين باره مي فرمايد: «من مي گويم چادر، هم بهترين نوع حجاب است و هم نشانه ملّي ماست كه هيچ منافاتي با هيچ نوع تحرّكي از زن ندارد. اگر واقعاً كار اجتماعي و كار سياسي و كار فكري به معناي تحرّك باشد، لباس رسمي زن مي تواند چادر باشد كه بهترين نوع حجاب است. البته مي توان محجّبه بود و چادر هم نداشت. منتها همين جا هم بايد آن مرز را پيدا كرد. عده اي از چادر فرار مي كنند به خاطر اين كه هجوم تبليغاتي غرب دامن گيرشان نشود. امّا از چادر فرار مي كنند به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نمي آورند چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مي دهد. تصور نكنيد اگر ما فرضاً چادر را كنار گذاشتيم آن مقنعه كذايي را... درست كرديم، دست از سرما برمي‌دارند. نه، ‌آنها به اين چيزها قانع نيستند، بلكه مي خواهند همان فرهنگ منحوس را در اين جا مثل زمان شاه كه زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل بشود.»(7)
ج. يك زن چه بايد بپوشد تا حجاب خودش را رعايت كند؟
از نظر اسلام، وجود زن زينت بخش آفرينش انسان است و افق روح او تجلي گاه رحمت الهي است. زن مظهر ظرافت و جمال آفرينش است.(8) حال جايگاه والاي اين گوهر آفرينش اقتضاء دارد كه در صدف حجاب قرار گيرد تا ارزش هاي او حفظ شود. بنابراين فلسفه حجاب حفظ ارزش هاي والاي زنان و دختران است. پس در انتخاب رنگ لباس نيز بايد رنگي را برگزينيم كه هدف اصلي يعني حفظ ارزش هاي والاي زنان و دختران تأمين گردد. اسلام گرچه رنگ خاصي را براي پوشش بانوان تعيين نكرده است اما در عين حال از رنگي كه سبب جلب توجه نامحرم گردد نهي فرموده است. ‌خداوند دربارة يك نمونة‌ شايع زينت، كه در صدر اسلام وجود داشته مي فرمايد: «زنان پاي بر زمين نكوبند تا زينت هاي مخفي پاهايشان معلوم نگردد...»(9) فقهاء با استنباط از اين آيه فرموده اند: «پوشيدن آنچه در عرف مردم زينت محسوب شود مانند گلوبند، گوشواره و... در برابر نامحرم حرام است،» بنابراين پوشيدن هر نوع لباس زينتي، در حضور نامحرم مورد نهي خداوند است. زينتي بودن لباس گاهي به نوع قيمت پارچه و گاهي به دوخت و رنگ آن بستگي دارد. بنابراين، اگر رنگ لباس روشن از نظر عرف زينت محسوب شود و جلب توجه نامحرم كند، قطعاً پوشيدن آن مورد رضاي خداوند نيست.
د. حجاب در مجالس عروسي و جشن و مهماني ها بايد چگونه باشد؟
حكم شرعي اين مساله، به خاطر مجلس عروسي و يا مجالس خانوادگي، تغييري نمي كند و در همه حال، اين كار حرام است. پس در عروسي ها نيز زنان بايد از ديد نامحرم، خود را بپوشانند. اما اگر در جمعي بودند كه فقط زنانه بود، ديگر اين احكام را ندارد اگر چه نبايد لباسي بپوشند كه تحريك شهوت كند و لباسي كه تحريك شهوت مي كند در جمع زنانه نيز حرام است.
ه. آيا اين گفته درست است كه مي گويند استاد مطهري در كتاب خود چادر را لزوم حجاب ندانستند؟
البته همه فقها پوشش را واجب دانسته اند حتي اگر چادر نباشد اما همه بزرگان و شهيد مطهري چادر را به عنوان بهترين حجاب و حجاب برتر معرفي مي كنند.
پي نوشت ها:
1. مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، 1374، ص 78.
2. نهج البلاغه، نامه 31.
3. نور(24) آيه30.
4. نور، آيه31.
5. احزاب(33) آيه 32.
6. نور(24) آيه31.
7. برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، فرهنگ تهاجم فرهنگي، تهران، سازمان مدارك فرهنگ انقلاب اسلامي، چاپ اوّل، 1373، ص 261 ـ 262.
8. فلسفي، محمد تقي، حجاب و آزادي، سازمان تبليغات اسلامي، 1368،‌ ص 118 ـ 109.
9. نور، آيه31.

موفق باشید.

با سلام و سپاس فراوان از پاسخگویی این مرکز منظورم در صورتی که سعی کنه به پیروی از آنها و عمل به واجبات و دوری از گناهان و دوستی خدا پیامبر و امامان را در قلب احساس کنه علاوه بر این که ولایت امامان را پذیرفته و راضی هست به چیزهای خوبی که در رابطه با آنهاست آیا امکان وجود داره با این شرایط کسی آنها را دوست داشته باشه و آنها هم اونو دوست داشته باشند?بعلاوه دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان آنها کسی که عاشق عبادته و راضی هست به نعمتها و فضائل آنها چنانچه کسی راضی هست به آنها برای خودش آیا امکان داره خدا ,پیامبر و اهلبیت اونو دوست نداشته باشن? از پاسخ شما بی نهایت ممنون و سپاسگذارم

پرسشگر گرامي! لازم است اين مطالب را براي بدست آوردن جواب خود بدانيد و از انها استفاده كنيد.
اعتقاد و ايمان حقيقي به ولايت اهل بيت عليهم السلام، ثمرات و نتايج و بركات مشخص و معين و غير قابل انكاري در رفتار و سكنات و هدايت انسان دارد كه قطعا فردي كه چنين باور و اعتقادي ندارد از آن محروم خواهد بود. البته بايد گفت كه به صرف ادعاي محبت نمي توان كسي را دوستدار، معرفي كرد.
فردي از اميرالمومنين درباره حداقل ايمان و كفر و گمراهي پرسيد، امام فرمود:«حداقل ايمان آن است كه خداي بزرگ، خود را به انسان بشناساند، پس انسان به اطاعت خدا اقرار كند، سپس خدا پيغمبرش را بشناساند و انسان به نبوت و دريافت تعاليم دين اقرار كند. (آن گاه خدا) حجت خود بر خلق و گواه بر خلق را به انسان معرفي نمايد و انسان به فرمانبرداري او اقرار نمايد... حد اقل گمراهي آن است كه انسان حجت خدا در زمين و گواه خدا بر خلق را كه خداوند به اطاعت اوامر نموده و ولايت او را واجب كرده است نشناسد.»(1) پس فرمان بري از حجت خدا و معصومين از لوازم ضروري اعتقاد است. و اعتقاد بدون عمل صحيح نيست. و عمل بدون اعتقاد نيز ثمر ندارد.
حتي بر اساس معارف ديني بسياري از اهل سنت نيز متناسب با تقيد و پايبندي آنها به همان ميزان از حقيقت كه شناخته اند اهل نجات و سعادت خواهند بود. البته اين بحث اختصاصي به اهل سنت هم ندارد. بلكه در مورد همه انسانهاي حق طلبي كه از شناخت حق محروم مانده اند مطرح مي باشد. (2)
ما را شيعه مي خوانند و شيعه به معناي پيرو است. مشخصه اصلي تشيع واقعي را در يك تابلوي كلي مي توان چنين بيان كرد. « تسليم و اطاعت محض خدا، و پرستش و ستايش او در هر وضعيت، با امامت قرآن و چهارده معصوم است.»
ولايت پذيري از آن مواردي است كه كسي كه خودش را محب و دوستدار اهلبيت معرفي مي كند بايد رعايت كند. امام صادق (ع) در مورد ميزان ولايت پذيري شيعيان فرمود: خدا رحمت كند شيعيان ما را كه از سرشت ما و زيادى گل ما بوجود آمده، و با آب محبّت ما خميرمايه ي وجودشان سرشته شده‏است، از اين رو در غم ما غمگين، و در شادى ما شاد مانند.(3)
دوستي و محبت نسبت به ائمه هدي در رفتارهاي اجتماعي انسان نيز اثر مي گذارد و عزت نفس او را تقويت مي كند. انسان به عزت نفس و تكريم شخصيت از همه چيز، حتي گاهي از آب و غذا بيشتر نياز دارد. زيرا رنج گرسنگي و تشنگي موقتي است، ولي تحقير شخصيت و آزردگي روح و روان به زودي و سادگي رفع نمي شود، بلكه ممكن است تا آخر عمر همراه انسان بماند. براين پايه است كه رئيس مذهب شيعه يعني حضرت امام صادق(ع) پيروان خود را از هر عملي و گفتاري، و قرار گرفتن در هر موقعيتي كه سبب ذلت نفس و تحقير شخصيت گردد، نهي نموده است. آن حضرت در اين مقام مي فرمايد: شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا يَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعا (4)، شيعيان ما [از فرط ذلت نفس، براي امورمادي و دنيايي] همانند سگ زوزه نمي كشند، و مانند كلاغ طمع نمي ورزند، اگر از گرسنگي هم بميرند دست نياز و ذلت به سوي دشمنان ما دراز نمي كنند.
رفتار فردي كسي كه محب اهلبيت است نيز بايد رنگ و بوي معنويت داشته باشد. قرآن كريم مكررا در مورد مجهز شدن به سلاح صبر و تقوا با بيان هاي مختلف از جمله «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور » (5) اگر [در جهاد مالي و جاني و در برابر تبليغات زهر آگين و آزار و اذيت هايي كه از يهودي ها و مسيحي ها و ساير كفار به شما مي رسد،]استقامت كنيد و تقوا و پرهيزگاري پيشه كنيد،[راه درستي را براي پيروزي و بي اثر كردن نقشه هاي دشمنان به كار گرفته ايد، زيرا] اين[صبر و تقوا] از كارهاي مهم و مطمئن است. بر اين اساس امام صادق (ع) يكي از مهم ترين ويژگي هاي شيعيان را تقوا و صبر در برابر سختي ها و حوادث گوناگون زندگي معرفي فرموده است. آن حضرت در گفتگويي با يكي از اصحاب خود فرمود: يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَوْ أَنَّ شِيعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَاراً وَ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَمَا سَأَلُوا اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُمْ (6) اگر شيعيان ما استقامت بورزند ملائكه با آنها مصافحه خواهند نمود و ابر بر سرشان سايه مي افكند و روزهاى روشن و تابان دارند و از بالا و پائين نعمت بر آنها فرو مي ريزد و هر چه از خدا بخواهند بايشان مى‏بخشد.
پايبندي به نماز اول وقت نيز از شاخصه هاي محب اهل بيت است. امام جعفر صادق (ع) فرمود: شيعيان ما را در سه مورد آزمايش كنيد: هنگام فرا رسيدن اوقات نماز كه چگونه مراقب آن هستند، و در مورد اسرارى كه نزد آنان هست كه چگونه آن را از دشمنان ما حفظ مى‏كنند، و در زمينه اموالشان كه چگونه بوسيله آن به برادرانشان يارى مى‏دهند.(7)
و شاخص هاي ديگري همانند: بسيار تلاوت كردن قرآن و تدبر در آن ، زهد و ساده زيستي، تلاش براي اصلاح خود و جامعه، امانت داري و صداقت، رسيدگي به امور خانواده و محبت به آنان، رعايت ادب در معاشرت با ديگران ... پس اگر اين امور را رعايت مي كنيم مي توانيم در محضر ائمه سربلند باشيم و خود را رهرو و دوستدار آنها معرفي كنيم. در غير اين صورت محبت آنها چيزي جز ادعا براي ما نيست. هر كسي بايد دوستي و ارادت خود را به طريقي نشان بدهد و نحوه اظهار ارادت ما شيعيان نيز دوري از گناه و عمل به واجبات است. البته اگر غفلتي از ما صورت بگيرد و گناهي انجام دهيم و يا واجبي را ترك كنيم محبت اهل بيت به فريادمان خواهد رسيد و مارا از عذاب الهي نجات خواهد داد. در چنين مواردي است كه اهلبيت نيز دوستدار شخص خواهند بود و شفاعتشان را شامل حال ما خواهند كرد.
پي نوشت ها
1. كليني، كافي، دارالكتب الاسلاميه، 1374ش، ج 2، ص 415.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، نشر صدرا ،1375ش،ج 1، ص 320 به بعد.
3. الحكم الزاهره، عليرضا صابري يزدي، ترجمه محمد رضا انصاري، ص 468، ناشر سازمان تبليغات اسلامي - قم.
4. كليني، الكافي، دارالكتب، چاپ1365، ج2، ص238.
5. آل عمران (3)، آيه 186و در آيات 125 و 120همين سوره.
6. همان، ج 75، ص 280.
7. همان، ج 83، ص 22.
موفق باشید.

با سلام وخسته نباشید سئوالم در خصوص انتخاب چادر به عنوان حجاب کامل است من جدیدا حس میکنم باید چادر را به عنوان حجاب برتر انتخاب کنم (تا کنون هم حجابم را رعایت کردم ولی بدون چادر)در واقع بعد از آمدن سفر مکه که پنج ماهی مگذرد به این مساله فکر کردم ودر این زمینه تحقیق کردم ولی از اینکه در دید دیگران ،همکاران و دوستان چه بازتابی دارد کمی مرددم میکند دوست دارم در مورد تغییر پوششم توسط چادر از کارشناس شما یک جواب کاملا محکم و همراه با فلسفه ای غنی دریافت کنم. با سپاس از همکاری شما (لطفا جواب را خیلی سریع فقط به ایمیلم ارسال فرمایید)متشکرم

يكي از عوامل علاقه و ميل به چيزي، اين است كه از مزايا و فوائدي كه در قبال آن به انسان مي رسد، اطلاعات كسب كنيم. يكي از دلايل ديگر اين است كه الگو و قهرمان انسان، به آن ميل و علاقه داشته باشد.
1- آيا پوشيدن چادر فائده دارد و فلسفه اين نوع حجاب چيست؟
در قرآن كريم، در مورد حجاب و پوشش زنان آياتى آمده، در برخى از آن ها به كيفيت و شكل حجاب اشاره شده است. از جمله:
« به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را از هر نامحرمى فرو بندند. پاكدامنى ورزند. زيورهاى خود را آشكار نگردانند; مگر آن چه به طور طبيعى از آن پيداست. بايد مقنعه خود را بر گردن خويش فرو اندازند، و زيورهاي شان را جز براى شوهران شان يا... آشكار نكنند... .»(1)
در آيه مذكور چند نكته قابل توجه است:
1 . زنان نبايد زينت هاى خود را ـ جز در مواردى ـ آشكار سازند، به اين ترتيب آشكار كردن هر نوع زينتى، حتى لباس هاى زينتى و مخصوص كه زير لباس عادى يا زير چادر مثل پيراهن، كت، دامن، شلوار و... مى پوشند، جايز نيست; زيرا قرآن كريم، از اين عمل نهى فرموده است.
2 . آن ها بايد «خمار»هاى خود را بر سينه هاى خود بيفكنند: «وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ» (2) واژه «خُمُر» جمع «خمار» به معناى پوشش است; ولى معمولا به روسرى يا مقنعه گفته مى شود كه زنان سر خود را با آن مى پوشانند. كلمه «جيوب » نيز جمع «جيب » و به معناى يقه پيراهن است. از آن به گريبان تعبير مى شود. گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مى شود.(3)
بنابراين، چون چادر به عنوان يك حجاب برتر محسوب مى شود، اگر لباس هايى مثل، كت، شلوار گشاد يا تنگ و.. . زينت محسوب شوند، آشكار كردن آن ها جايز نيست. بهترين و كامل ترين پوشش براى زن كه زينت هاى او را بپوشاند، چادر است.
پس حجاب منحصر در چادر و حتي مانتو نيست، بلكه هر لباسي كه غير از وجه و كفين (دست‏ها تا مچ) را بپوشاند(پوشاندن حجم و برجستگي هاي بدن نيز لازم است) و موجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد، كافي است. همان طور كه بقيه واجبات داراي مراتب مختلفي مي‏باشند، حجاب نيز داراي مراتب خوب، متوسط و خوب‏تر است. چادر حجاب برتر بانوان محسوب مي‏گردد. زيرا با چادر حجم بدن زن محفوظ مي ماند. طبيعي است در اين صورت اين حجاب برتر است. فلسفه چادر پوشيدن تنها مصونيت نيست، بلكه علاوه بر آن رعايت تقوا و اطمينان از انجام وظيفه است. با مانتو پوشيدن هر چند مناسب باشد،اين اطمينان را نداريد.
فلسفه حجاب چيست؟
حجاب دو فلسفه اساسي دارد كه با يكديگر ارتباط دارند:
1. محافظت زن در برابر طمع ‏ورزي‏هاي هوس‏بازان.
2. پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از قوانين الهي و تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه.
حجاب با چنين نقش مهم و اساسي پيامي قاطع و كوبنده با خود دارد، و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبي نوعي هشدار و اعلام «دور باش!» مي‏دهد، اكنون بايد ديد چه عواملي در رساندن اين پيام و اثرگذاري آن مؤثر است:
1. حدود و ميزان پوشش:
هر اندازه بدن زن پوشيده‏تر باشد، نقش نيرومندتري در دورسازي ديدگان نگاه كننده ايفا مي‏كند. از همين رو چادر را حجاب برتر شناخته‏اند، زيرا با وجود شرايط ديگر، بيش ترين پوشش و مطمئن‏ترين مصونيت را مي‏آورد.
2. كيفيت پوشش:
ميزان ضخامت و حتي كيفيت دوخت لباس بخش مهمي از حجاب را تشكيل مي‏دهد. لباس‏هاي نازك و تنگ و بدن‏نما كه جاذبه هاي جنسي زن را براي مردان به نمايش مي گذارد، موجب خيره شدن چشم‏هاي هرزه و آلوده جامعه است. در مقابل لباس‏هاي غير بدن‏نما، ديده‏ها را از خود دور مي‏سازد، و سلامت معنوي نفوس را تأمين مي‏كند.
3. رنگ‏ها:
برخي از رنگ‏ها ديده‏ها را خيره مي‏سازد، و پاره‏اي ديگر نگاه‏ها را از خود مي‏راند و دور مي‏سازد. كدام يك از اين دو براي تأمين حجاب واقعي و مصونيت معنوي جامعه و خيره نكردن چشم‏ها و برنيفروختن آتش شهوت مفيدتر است؟ مگر ما در جامعه‏اي زندگي نمي‏كنيم كه ميليون ها جوان در اوج غريزه جنسي به سر مي‏برند و در سخت‏ترين شرايط جواني از امكان ازدواج محرومند ؟ كافي است با اندك جرقه‏اي شعله‏هاي غريزه در وجودشان برافروخته شود و به انواع گناهان و ناراحتي‏ها مبتلا گردند. پس چرا به هر وسيله ممكن ـ حتي با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه ـ به سلامت ديني و روحي و رواني آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجه آنان و قرارگرفتن‏شان در دام مفاسد نشويم؟ در عين حال علماي دين نسبت به خصوص رنگ‏ها تأكيد چنداني نكرده، ولي بر اين مسئله پاي مي‏فشارند كه لباس نبايد موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشي از آن باشد. از اين‏رو در طول تاريخ زنان مسلمان به ميل خود لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند . اين سنت حسنه مورد پذيرش پيامبر(ص) و امامان(ع) قرارگرفت، زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيش تري مي‏كردند.
4. شيوه‏هاي رفتاري:
طرز صحبت و چگونگي راه رفتن و ... نيز بخشي از حجاب به معناي وسيع كلمه است. حفظ وقار و متانت هم همان نقشي را دارد كه پوشش زن دارد. عدم رعايت آن نيز اثري چون برهنگي در پي دارد. از اين‏رو قرآن مجيد يكي از صفات خوب زنان مؤمن را كه در رفتار دختران شعيب بيان مي‏كند ، «حيا» و وقار است.
2- اما الگو و قهرمان ما و زنان مسلمانان حضرت زهرا سلام الله عليها است كه حجابش شبيه چادر بود حتي بلند تر از چادر، چرا كه به زمين كشيده مي شد. درباره پوشش حضرت فاطمه(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك، همين پوشش نقل شده است.
حضرت فاطمه(س) مقنعه خويش را بر سر و جلباب بر تن كردند؛(4) يعني پوششي كه تمام تن را از سر تا قدم فرا مي‏گرفته است.
وقتي برترين زن عالم چادر را انتخاب كرده، سزاوار است ما نيز به چادر علاقه بورزيم و چادر را عاشقانه انتخاب كنيم؟!
البته شما توجه كنيد كه با پوشش چادر محبوب خدا و اهل بيت خواهيد شد و در ابتداي پوشش چادر حتما دوستان شما حرف و حديث ها حتي تمسخر خواهند داشت ولي فراموش نكنيد كه اين ها موقتي و گذراست و بعد از گذشت زماني، وقتي ديدند شما مصمم هستيد ديگر كاري با شما نخواهند داشت و دست از سخنان خود برمي دارند و بعد از آن براي شما هم عادي خواهد شد.
با توكل به خدا شروع كنيد و چادر را بر تن كنيد اگر مشكلي برايتان پيش آمد قبل از هر عكس العملي ما را در جريان قرار دهيد تا راهنمايي تان كنيم.
پي نوشت:
1. نور(24)آيه 31.
2. همان.
3. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، 1362 ه.ش، ج 14، ص 438ـ450.
4. ابو منصور احمد بن على طبرسى، الإحتجاج، يك جلد، نشر مرتضى مشهد مقدس، 1403 ه.ق، ج 1، ص 98.
موفق باشید.

با سلام، چرا بنده ای که سالهاست از حضرت عباس مدد می خواهم جوابی نمی گیرم ولی آقای مسیحی...؟

پاسخ:
پرسش گر گرامي از اينكه به حاجت تان نرسيده ايد با شما همدردي مي كنيم و توجه شما را به چند مطلب جلب مي كنيم:
نكته اول: اينكه شك نكنيد كه دعا تأثيرگذار است و وعده خدا است، خود خدا فرموده: «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏» پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم.‏(1)
ولي نه هميشه و نه در همه جا و براي همه افراد و نسبت به هر دعايي، بلكه استجابت دعا از يك سو«آداب» و «شرايطي» دارد كه بايد آن را محقق ساخت. از سويي ديگر موانعي براي استجابت دعا وجود دارد كه بايد آن را بر طرف كرد. عدم توجه به هر يك، سبب عدم استجابت دعا مي گردد.
نكته دوم: امام علي(علیه السلام) مي‏ فرمايد: «المعصية تمنع الاجابة؛(1) گناه مانع اجابت دعا است».
گناهان سه نوع تأثير منفي در دعا مي‏ گذارند:
1 - لذت دعا و مناجات را سلب مي‏ كنند. انسان دعا مي‏ كند، اما لذت نمي‏ برد و رقت قلب پيدا نمي‏ كند.
2- مانع استجابت دعا مي‏ شوند.
3 - توفيق دعا كردن يا شركت نمودن در مجالس دعا را از انسان سلب مي‏ كنند.
برخي از گناهان در عدم اجابت دعا تأثير بيشتر دارند كه در ذيل به نمونه‏ اي از آن‏ها اشاره مي‏ كنيم.
امام سجاد (علیه السلام) فرموده است: «الذنوب التي ترد الدعاء، سوء النية وخبث السريرة والنفاق مع الاخوان وترك التصديق بالاجابة وتاخير الصلوات المفروضات حتي تذهب اوقاتها وترك التقرب الي الله عزوجل بالبر والصدقة واستعمال البذاء والفحش في القول (2) گناهاني كه موجب رد شدن دعا مي شوند عبارتند از: نيت بد، پليدي باطن، دو رويي با برادران ديني، باور نداشتن اجابت دعا، به تاخير انداختن نمازهاي واجب تا آن زمان كه وقتش بگذرد، دوري جستن از نزديك شدن به خداي بزرگ با كار خير و دادن صدقه، و به كارگيري كلمات زشت و ناسزا در گفتار .»
علل عدم اجابت دعاها از ديدگاه اميرالمؤمنين(ع)
مردي به حضرت عرض كرد: خداوند مي‏فرمايد: "ادعوني استجب لكم" پس چرا ما دعا مي‏ كنيم، ولي اجابت نمي‏ شود، حضرت فرمود: چون دل‏ هاي شما در هشت مورد خيانت و بي وفايي كرد:
1 - خدا را شناختيد، ولي حقش را آن گونه كه بر شما واجب بود، ادا نكرديد. از اين رو آن معرفت به كار شما نيامد.
2 - به پيامبر خدا ايمان آورديد، ولي در عمل با سنت و روش او مخالفت كرديد، پس ثمره ايمان شما چه شد؟
3 - كتاب خدا (قرآن) را خوانديد، ولي در عمل با آن مخالفت كرديد.
4 - گفتيد ما از آتش دوزخ مي‏ ترسيم، ولي در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوي جهنم مي‏ رويد.
5 - گفتيد ما به بهشت تمايل و رغبت داريم، ولي كارهايي انجام مي‏ دهيد كه شما را از بهشت دور مي‏ سازد.
6 - نعمت‏ هاي خدا را استفاده مي‏ كنيد، ولي شكر و سپاس گزاري نمي‏ كند.
7 - خداوند فرمود: شيطان دشمن شما است، او را دشمن گيريد. به زبان او را لعن مي‏ كنيد، ولي در عمل با او دوستي مي‏ نماييد و از او اطاعت مي‏ كنيد.
8 - عيب‏ هاي مردم را برابر ديدگان‏تان قرار داديد و عيب‏ هاي خود را پشت سرانداختيد، در نتيجه كسي را ملامت مي‏ كنيد كه خود به ملامت سزاوارتر از او هستيد.
با اين وضع چه دعايي از شما مستجاب گردد، در صورتي كه شما راه‏ها و درهاي دعا را به روي خود بسته‏ ايد؟!
"پس تقوا پيشه كنيد؛ كارهايتان را اصلاح كنيد؛ امر به معروف و نهي از منكر كنيد تا خدا دعايتان را مستجاب كند.(3)
نكته سوم:
گاهي دعا اجابت مي شود، اما خواسته انسان بر آورده نمي شود؛ چون خير و صلاح بنده خدا در عدم اجابت دعايش هست. چنان كه بر اساس گزارش قرآن كريم برخي از دعاهايي كه بعضي از پيامبران الهي مانند حضرت ابراهيم يا حضرت نوح نموده اند، به آنان داده نشده است. ولي آنچه خداوند در عوض عدم استجابت دعا براي بنده يا بندگانش در نظر گرفته و مي خواهد آن را در آخرت به بنده خود عطا كند، بسيار برتر از آن چيزهايي است كه انسان از خدا خواسته است.
بنابراين، اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا اميد نمي شود. امام صادق (ع) مي فرمايد: «روز قيامت خداوند مي فرمايد: اي بنده من! مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي كند كه اي كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي شد، براي آن ثواب و پاداش نيكي كه مي بيند». (4)
نكته پنجم:
از روايات استفاده مي شود كه هيچ دعايي بي اثر نيست و هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. پس در واقع هر دعايي به اجابت مي رسد، اما گونه هاي اجابت آن مختلف است.
امام سجاد (ع) مي فرمايد: «دعاي مؤمن، يكي از سه فايده را دارد:
يا براي او ذخيره مي گردد تا در آخرت بهتر از آن چه در دنيا طلب كرده بود، به او داده شود، يا در دنيا برآورده مي شود و يا بلايي را كه مي خواست در دنيا به او برسد، از وي دور مي كند». (5)
نكته ششم: اين كه خدا از طريق اهل بيت ع دعاي برخي مسيحيان را استجابت مي كند، اولا هميشگي و به سرعت نيست، و ثانيا اگر هم دعاي فرد مسيحي به اجابت مي رسد، مي تواند براي نزديك شدن او به اسلام و مقدمه چيني براي هدايت او باشد و مي تواند وسيله اي براي دورتر نشدن او از منبع هدايت باشد. ثالثا اگر مسيحي با گرفتن حاجتش از اهل بيت باز هم مسيحي ماند، اين استجابت دعا مي تواند براي او خطر باشد چرا كه گاهي خداوند حاجات برخي افراد را در دنيا مي دهد تا بيشتر گناه كنند و در آخرت عذاب شان سنگين تر باشد.« وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ (6) آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى‏ دهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏ دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها، عذاب خواركننده‏ اى (آماده شده) است!
پس معلوم مي شود كه اگرچه هر دعايي برآورده نمي شود ولي اگر با شرائط انجام شود قطعا تأثيرگذار است و شما هم با دانستن اين مطالب ديگر جايي براي نا اميدي نبايد داشته باشيد و تلاش و اصرار در دعا همواره اميدوار باشيد و نسبت به خدا گمان بد نبريد.

پي نوشت ها:
1. غافر(40) آيه 60.
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 70 ، ص 376.
3. همان، ج 90، ص 376
4. ثقة الاسلام كليني، اصول كافي، دار الكتب الاسلامية، طهران، 1365 ه ش، ج 4، ص 247.
5. الحسن بن شعبه الحراني، تحف العقول، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، 1404 ه ق، ص 202.
6. آل عمران (3) آيه 178.
موفق باشید.

با سلام حضرت علی(ع) در نهج البلاغه-حکمت434- فرموده اند: "مردم را بیازمای تا دشمن گردی.(و به باطن آنها پی ببری)" این یعنی چه؟ و به چه طرقی میتوان مردم را آزمود؟ با تشکر

مولای متقیان در نهج البلاغه بیان کوتاه، اما لطیف و معنا داری دارند که البته در آن دوران خفقان و نیرنگ و فتنه و آزمایش که به خانه نشینی حضرت منجر شد ذکر چنین سخنانی دور از انتظار نبود و باید اضافه کرد که موضوع امتحان کردن افراد برای شناسایی شان یکی از موضوعات مهم در برقراری روابط عمومی انسان ها با یکدیگر در اجتماعات خصوصا یکی از ابزار اصلی ادامه و یا قطع ارتباط دوستان با هم است.
به همین دلیل مولای متقیان و دیگر اولیای الهی به مناسبت های مختلف به مریدان خود توصیه کردند که افراد را با امتحان بیازمایند تا معلوم شود صلاحیت دوستی دارند یا ندارند و به تعبیر دیگر در صف دوستانشان هستند یا دشمنانشان.
حضرت فرمود:
َ" اخْبُرْ تَقْلِه‏"(1)یعنی: او را بيازماى،باشد كه از او بيزار شوى.
از این حدیث و موارد مشابه آن می فهمیم که مقصود اصلی حضرت از امتحان، دشمنی کردن به معنایی که ما می فهمیم نیست(یعنی این که به قصد دشمنی با مردم آنان را امتحان کن که این خود نوعی فتنه و دشمنی کردن به شکل یک طرفه است و این گونه حساسیت ها زندگی را برای انسان سخت می کند) بلکه به دست آوردن معیار برای نزدیکی به افراد و دوست پنداشتن آنان یا دشمن شمردن شان است یعنی با امتحان بفهم که می توانی با او دوست شوی یا از او دور شوی و اگر از او دور شوی یعنی با او دشمن شده ای. و این دشمنی دلیل مقابله کردن با او و سلاح به دست گرفتن و جنگیدن با او نیست ) پس امتحان موجب می شود که نهان افراد آشکار شود در نتیجه نمی توان به آنانی که نمره منفی گرفته اند اطمینان کرد و این مقصود اصلی حضرت است.
حضرت در بیانی دیگر فرمود:" من اختبر قلا و هجر"(2)
هر كسی آزمايش كند، دشمن گردد، يعنى هر كسی بخواهد مردم را مورد آزمايش قرار دهد. نتیجه اش به دشمنی و ترک با ایشان منجر خواهد شد، چون در بیشتر مواقع بدی های پنهانی افراد هنگام آزمایش آشکار خواهد شد و آشکار شدن بدی های افراد به دشمنی با هم و دور شدن از یکدیگر منجر خواهد شد و این نتیجه، طبیعی است.
امام صادق عليه السّلام نیز فرمود: با مردم درآميز و آنها را بيازماى، و چون آزمودي شان از آنها بدت مى‏آيد.(چون با آزمودن افراد به بدی های شان آگاه خواهی شد.(3)
باید دانست این موارد توصیه های مهم اخلاقی است که باید در در زندگی روز مره انسان ها به کار رود تا موجب بهبود تعاملات و ارتباطات اجتماعی آنان شود.
آزمودن مردم:
اما این که مردم را چگونه می توان آزمود، باید به روایات اولیاء الهی که مردم را به آزمودن افراد دعوت کردند و علاوه بر آن، معیارهایی نیز داده اند، توجه کنیم. اگر چه تجربه نیز نشان داده است به طور معمول افرادی که بخواهند خصوصا از در دوستی با هم مرتبط باشند با یکی دو بار هم نشینی می توانند نسبت به هم قضاوت صحیح داشته باشند. با این حال وجود بعضی از معیار ها می تواند نقطه وصل یا فصل ارتباط دو طرفه و بهانه ای برای نزدیکی یا دوری افراد به هم، یا از هم باشد.
اسباب امتحان:
1.امام صادق(ص) فرمود: اخْتَبِرْ شِيعَتَنَا فِي خَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ قُلْتُ مَا هُمَا قَالَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِي مَوَاقِيتِهِنَّ وَ الْمُوَاسَاةُ لِلْإِخْوَانِ وَ إِنْ كَانَ الشَّيْ‏ءُ قَلِيلًا"(4)
یعنی شیعیان ما را با دو خصلت امتحان کن که اگر نداشتند از آن ها دوری کن 1. وقت نماز (که اگر دیدی به نماز اول وقت اهمیت می دهد با او باش) 2. هر چه داشت با دیگر ان تقسیم کند و در اختیارشان بگذارد هر چند چیز اندکی باشد.
2.از مولای متقیان روایت شده است:
.مردم شناخته نمي شوند مگر با آزمايش. خانواده و فرزندانت را در غيبت خود بيازما. و دوست خود را در مصيبت و گرفتارى. خويشاوند را هنگام احتياج و دوست و چاپلوس را هنگام تنگدستى، تا بفهمى موقعيت تو در نظر آنها چه اندازه است.(5)
ِ3. از لقمان حکیم نقل شده است:"ثَلَاثَةٌ لَا يُعْرَفُونَ إِلَّا فِي ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ- لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ- وَ لَا يُعْرَفُ الشُّجَاعُ إِلَّا فِي الْحَرْبِ- وَ لَا تَعْرِفُ أَخَاكَ إِلَّا عِنْدَ حَاجَتِكَ إِلَيْهِ "(6)
یعنی سه گروه شناخته نمی شوند مگر در سه جا(یا سه حالت)1. هنگام غضب حلیم از غیر حلیم شناخته خواهد شد.2. هنگام جنگ و حضور در جهاد شجاع از غیر شجاع تشخیص داده خواهد شد. 3. و جز هنگام نیاز و حاجت، برادر از غیر برادر شناخته خواهد شد.
تجربه مستند به اخبار و روایات ثابت کرده که خوبی ها و بدی های افراد هنگام مسافرت آشکار می شود و سفر هر چند کوتاه، یکی از بهترین معیار ها برای امتحان است، زیرا در سفر عرضه افراد معلوم و جوهره وجودی شان آشکار خواهد شد.
در پایان باید گفت این موارد بخش های مهم و کلیدی راه های امتحان افراد بود. علاوه راه های دیگری هم وجود دارد که از تجربه ها به دست آمده و می آید.
پی نوشت ها:
1. سید رضی، نهج البلاغة،قم،انتشارات هجرت، سال 1414 ه.ق، چاپ اول، ص 553 خطبه 434 .
2. خوانساری آقا جمال الدین، شرح غرر الحكم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1366 ه.ش،چاپ اول، ج‏5، ص 474.
3. آژیر حمید رضا،بهشت کافی( ترجمه روضه كافى)قم،انتشارات سرور،سال 1381 ه.ش،چاپ اول، ص224.
4. شیخ صدوق، مصادقة الإخوان، قم، انتشارات کرمانی، سال 1402 ه.ق، چاپ اول، ص 38.
5. خسروی موسی، مواعظ امامان (ع)(ترجمه جلد هفدهم بحارالانوار علامه مجلسی)، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، سال 1364 ه.ش، چاپ اول، ص 12.
6.علامه مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه،چاپ مکرر، ج‏71، ص 179.

آیا احترام گذاشتن به پدر ومادر در هر صورتی واجب است؟ اصلا من در این موضوع از خدا شکایت دارم من نمیفهمم که چرا پدر ومادر حق دارن درحق بچه هر غلطی که می توانند بکنند ولی فرزند حق هیچ کاری را ندارد؟ آیا این ظلم به انسان نیست؟؟ من نمیدانم چرا خداوند پدر ومادر را بر ما مسلط ساخته است ؟ اگر پدر ومادر ظلمی بر انسان روا بدارند یا او را از حقوق مادی وروحیش سلب کنند چرا فرد نباید حتی چیزی بگوید وسر آنها داد بزند؟؟ من از خدا نارضیم من از خدا نارضیم من از خدا نارضیم اصلا چرا بدون اجازه از ما ما را آفردد مارا وارد این جهان پلید کرد چرا؟؟ چرا؟؟ پس خدا ظالم است آیا نیست؟؟؟ خدا مرا دوست ندارد، این را از ذره ذره ی عالم میفهمم چرا که برای قدرت نمایی ما را آفرید و عده ای را بدون دلیلی بر ما مسلط ساخت مثل پدر و مادر که اگر ظلم وستمی هم برماکنند به درک؟؟؟ من هیچ دلیلی پیدا نمی کنم که خدا مرا دوست داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟و از ای حال دارم سکته می کنم نگویید اگر ما را دوست ندارد پس چرا آفریده ؟ میگویم چون می خواسته قدرت نمایی کند و لا غیر ؟؟؟؟

یکی از چیزهایی که در قرآن و روایات مورد تاکید قرار گرفته است. احترام به پدر و مادر است. خداوند احترام و نیکی به والدین را در کنار پرستش و عبادت خود ذکر کرده است و می فرماید:«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (1) پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد».
امام رضا (ع) در روایتی می فرمایند: «بِر الوالدین واجِبٌ وإن كانا مُشرِكَينِ، ولا طاعَةَ لَهُما فى مَعصِيَةِ الخالِقِ» نیکی و رفتار مناسب با پدر و مادر واجب است اگر چه آن دو مشرک باشند؛ ولی اطاعت کردن از آن دو در مورد معصیت خداوند جایز نیست». (2)
بنابر این شما حق ندارید تحت هیچ شرایطی حتی اگر پدر و مادر شما، به شما بی احترامی کنند با پدر و مادر خود رفتار نامناسبی داشته باشید. بلکه در هر حالی باید احترام آنها را نگه بدارید و در حق آنها نیکی کنید.
ما نکاتی را در اینجا به اختصار برای شما بیان می کنیم؛
1. توجه داشته باشید که هر مشکلی یک راه حلّی دارد و برای باز کردن هر گره ای در زندگی باید از راه آن وارد شد با داد و فریاد و نارضایتی از خداوند نه تنها مشکلی حل نمی شود. بلکه به مشکلات شما افزوده نیز خواهد شد.
2. طبق آموزه های دینی وظیفه ما فقط احترام به پدر و مادر است. هرچند پدر و مادر کافر باشند. پس به خدا توکل کرده و و در برابر رفتار بد آنها اگر رفتار بدی دارند صبور باشید.
3. اگر می توانید، سعی کنید که با حفظ احترام آنها، نظرات خود را ابراز کنید و آنان را از رفتار نامناسبشان باز دارید و اگر والدین شما کار اشتباهی انجام می دهند، و واقعا ظلمی در حق شما روا داشته و یا شما را از حقوق مادی و روحیتان باز داشته اند، سعی کنید آنها را از آن کار باز دارید. مطمئن باشید خداوند حتما شما را یاری خواهد کرد. بنابراین توصیه مؤکد ما این است که در مرحله اول به رویه خود و احترام والدین ادامه داده و تحت هیچ شرایطی با گفتار و کردار خود ایشان را ناراحت نکنید.
4. به زحماتی که والدین شما برایتان کشیده اند، بیش تر فکر کنید. زحمات ایشان را در ذهن و درون خود بزرگ تر و نمایان تر کنید. این مسئله در آرامش روان و در انجام بهتر مسئولیت ها در مقابل والدین به شما کمک می کند و قدرت تحمل شما را در برابر رفتار نا مناسب آنها بالا می برد.
5. به این نکته توجه داشته باشید که رفتار خوب شما در رابطه با رفتار بد پدرتان از دید خداوند پنهان نیست. در روایات وارد شده همانطوری که فرزند در برابر کوتاهی و آزار و اذیت والدین ممکن است مورد عاق والدین قرار گیرد والدین نیز، در برابر کوتاهی نسبت به فرزندان خود ممکن است مورد عاق آنها قرار گیرند. پیامبر اسلام (ص) در این باره خطاب به امیر المؤمنین می فرمایند: اى على! والدين، عاقّ فرزند خود مى‏شوند، همان گونه كه فرزند، عاقّ پدر و مادر مى‏گردد. (3)
در سؤال خود به این نکته اشاره کرده اید که من نمی دانم چرا خداوند پدر ومادر را بر ما مسلط ساخته است ؟
ما از آنچه در خانواده شما اتفاق افتاده اطلاعی نداریم و نمی دانیم که والدین شما در حق شما چه کاری انجام داده اند که این قدر ناراحت هستید؛ ولی توجه داشته باشید که خداوند هیچ کس را بر دیگری مسلط نکرده است، تنها چیزی که خداوند از ما خواسته است این است که ما احترام پدر و مادر خود را داشته باشیم.
دوست عزیز! به این نکته توجه داشته باشید که در آینده روزی خود شما پدر خواهید شد بنا بر این الآن همانگونه باشید و همانگونه رفتار کنید که دوست دارید، در آینده، فرزندان شما در حق شما رفتار کنند.
در آخر نامه خودناگهان از احترام پدر و مادر به آفرینش خود و نارضایتی از خداوند روی آورده اید؛ از نامه شما به خوبی مشخص است که به خاطر همان اتفاق و برخوردی که بین شما و خانواده شما رخ داده، از شدت ناراحتی این کلمات را بر زبان جاری کرده اید، ای کاش جزئیات ماجرا را بیشتر برای ما بیان کرده بودید.
در هر حال ما در پایان به اختصار نکاتی را عرض می کنیم:
1. جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست، به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند .
به عبارتی هر «بود»ی ، «نمود»ی دارد؛ نمی شود فیاض باشد، اما فیضی نداشته باشد، همان گونه که نمی تواند روغن باشد. اما چربی نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان نتیجه صفات خداوند است.
2. این که فردی دوست نداشته باشد مخلوق و دارای حیات باشد. یعنی میل به حیات و زندگی دنیا نداشته باشد تكوينا(ونه شرعا)در اختیار خودش و کاملا مربوط به خود او ست، اما این امر واقعیت ها را تغییر نمی دهد، مثلا بنده دوست دارم که زمستان گرم باشد و تابستان سرد، یا اصلا فصل سردی نباشد، یا در برابر ویروس ها بیمار نشوم و ... اما قوانین و قواعدی در عالم برقرار است که بر اساس اصول خود عمل می کند و میل و خواسته های افراد در عملکرد آن ها تاثیری نخواهد داشت.
اصل به دنیا آمدن ما هم از همین قبیل است؛ بر اساس یک رابطه علٌی و معلولی و در نتیجه ازدواج و پیوند والدین مان خلق شده و به دنیا آمدیم، همانند ولادت همه موجودات دیگر و رخ دادن همه حوادث ریز و درشت عالم؛ این یک قانون عام در عالم است که به صورت حتمی و جبری در عالم جریان دارد و خواست ما آن را تغییر نمی دهد.
البته ممکن است گفته شود که چرا از اساس چنین ساختار و مجموعه ای ایجاد شده و ساختار علی و معلولی در آن نهادینه شده است تا در نتیجه تحقق همه علل و عوامل ما به ناچار و از روی جبر به دنیا بیاییم و در این موقعیت دشوار قرار گیریم؛ اما پاسخ این سوال همان فلسفه آفرینش خداوند و هدف مهم ایجاد همه موجودات است که بحثی جداگانه و مفصل است.
در واقع عقل در نگاهی کاملا کلان و آزاد درک می کند که اصل آفرینش عالم با این همه عظمت و شکوه از نیافریدن آن ارزشمند تر است و جایگاه خلقت فارغ از دغدغه ها و نگرانی های ما بسیار رفیع و ارزشمند است؛ در این عالم هم ساختار و قانون معین علت و معلول حقیقتی بسیار لازم و منطقی و مفید است و تحقق معلول بر اثر شکل گیری علت هم امری لازم و منطقی و حکیمانه است.
به هر حال ممکن است فردی از اساس نسبت به این خلقت و قرار گرفتن در این مجموعه آفرینش و مسیری که در برابر اوست رضایت نداشته باشد و از آن شاکی باشد، اما این امر تفاوتی در نتیجه ایجاد نمی کند و حکم عقل در مورد رفتارهای درست و نادرست او را متفاوت نمی سازد همان طور که اگر فردی از جاری شدن سیل در شهرش ناراضی است، نباید بگوید حال که این گونه شد، من هم از آن فرار نمی کنم و جان خود را نجات نمی دهم .
بنا بر این انسان مانند هر موجود دیگری در آفرینش خود نقشي ندارد ، اما در چگونگی زندگی اختیار دارد.(4)
موفق باشید.
پی نوشت‏ها:
1. اسراء (17) آیه 23.
2. محمدی ری شهری، محمد، قم، دارالحدیث ، (ویرایش دوم) ، ج13، حدیث22658.
3. صفاخواه، محمد حسین، گلچین صدوق، تهران ، فیض کاشانی ، 1376هش، ج2، ص106.
4.برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به مجموعه آثار، شهید مطهری، نشر صدرا ، 1378 ش، ج 1، ص 386.

سلامخانمی هستم متولد 60 دوسال هست جدا از همسرم زندگی می کنم 0 و در راهروهای دادگاه آقایی که پیگیر کارم بود با من آشنا شده و یکبار متاسفانه رابطه جنسی با وی داشتم الان خیلی خیلی پشیمانم و ناراحت 0چکار کنم میخوام توبه کنم روم نمیشه چکار کنم

خواهر گرامی! گناه هر چند بزرگ باشد، قابل توبه و بازگشت است و توبه از آن، در درگاه الهى پذیرفته مى شود و آثار و برکات توبه در دنیا و آخرت نمایان مى گردد، به شرط آن که توبه حقیقى باشد ،و از عمق دل توبه کرده باشد. یعنی پشیمانی راستین از عملکرد گذشته و استغفار و طلب آمرزش از خداوند، تصمیم جدی بر ترک آن در حال و آینده. زیرا خدای مهربان همه گنه کاران و کسانی که با معصیت خدا به خودشان ستم روا داشته اند را به توبه و بازگشت از گناه دعوت کرده، سپس فرموده: خداوند تمام گناهان را می آمرزد:« ان الله یغفر الذنوب جمیعاً»(1) لیکن جهت آگاهی از گناهی که انجام گرفته و ضرورت توبه فوری و واقعی از گناه لازم است توضیح مختصری در مورد گناه انجام گرفته داده شود.
در ابتدا سوالمان از شما این است که، منظورتان از جدا زندگی کردن، چیست؟ آیا طلاق گرفته اید یا فقط به خاطر اختلافات یا مسایل دیگر، جداگانه زندگی می کنید؟ این مطلب را برایمان بنویسید تا جواب کامل و متناسب با وضعیتتان را بدهیم.
در هر صورت، زنا از گناهان کبیره است و آثار و عواقب بسیار خطرناک دنیوی و اخروی به دنبال دارد. گناه و کیفر زنا از نظر قرآن کریم آن قدر سنگین و شدید است که می فرماید: «و لا تقربوا الزّنا انّه کان فاحشة و ساء سبیلاً؛ (2) یعنی به زنا نزدیک نشوید که کار بسیار زشت و بد مسیر و راهی است! ».
از احکام اسلام در مورد رابطه نامشروع معلوم می‌شود که این عمل زشت از نظر اسلام بسیار منفور است و موجب بی‌آبرویی در دنیا و آخرت می‌گردد. بنابر این اگر کسی مرتکب چنین گناهی شود، لازم است فوراً توبه نماید و به سوی خدا برگردد تا خداوند وی را مورد مغفرت و بخشش قرار دهد و در آخرت وی را به عذاب‌های وحشتناک و غیر قابل تحمل گرفتار نفرماید.
مطالبی را در قالب نکات، خدمتتان عرض می کنیم:
1)در این زمینه برای أحدی( حتی نزدیکان و معتمدین) صحبتی نکنید. چون انسان فقط باید در برابر خدا اعتراف به گناهان کند و حق ندارد آبروی خود را در مقابل أحدی ببرد. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: « الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ؛ (3) اظهار و افشا کننده گناه رسوا خواهد شد». ولی اگر توبه پیش از ظاهر شدن آثار وضعی باشد خداوند آن آثار را به ستاریت خویش می پوشاند. توصیه می کنیم بعد از توبه، سعی کنید از مقدمات این گناه فاصله گرفته و از هر گونه ارتباطی که مقدمه گناه است فاصله بگیرید.
2) از این به بعد، با آن مرد به هیچ وجه و تحت هیچ بهانه و عنوانی در ارتباط و تماس نباشید. سعی کنید خود را ازفضاهای غیر انسانی دور کنید و مواظب نگاه های تند و هوس آلود دیگران باشید و خود را از این فضاها دور کنید.
3) شما که از روی عناد و لجاجت، عصیان با پروردگار هستی نکرده‌اید، یا بر آن موضع نیستید، بلکه گناه شما از روی جهل و سهو و پیروی هوای نفس و غلبه نفس اماره و مقتضیات جوانی بوده و سپس توبه حقیقی کرده‌اید، چرا مأیوس شوید؟ یأس از رحمت الهی، خود از گناهان کبیره و در ردیف کفر قرار دارد. توبه کننده، محبوب خدا است؛ چنان که قرآن کریم فرموده: «ان الله یحب التّوابین»؛ (4) «خداوند توبه کنندگان را دوست دارد».
4) سعي كنيد از اضطراب و نگراني و احساس بیش از حد و افراطی از گناه پرهيز نماييد، كه علل برخي ناهنجاري هاي رفتاري و اخلاقي همین افراط و تفریط ها، است. ترس قبل از گناه مهم است نه بعد از گناه! نه اين كه انسان، راه بازگشت و توبه را به روی خود بسته ببيند. از اين رو با نشاط و اميد ، راه درست تعیین شده از طرف خدا را طی نموده و از اشتباهات و گناهان خود توبه کنید.
و در آخر: توبه حقيقي چنان انسان را دگرگون مي كند كه گويي هيچ گناهي را مرتكب نشده است. امام محمد باقر (ع) مي فرمايد: ‌"التائب من الذّنب كمن لا ذنب له؛ (5) توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناه نكرده است".
خواهر محترم! این سوال برایمان وجود دارد که این شخص که پیگیر کارتان بوده است، چه سمتی داشته است؟ اگر شخصی عادی است و صرفا پیگیر کارهای اداری شماست، ادامه کار را به شخص دیگری محول نماید و دنبال شخص دیگری باشید تا مبادا دوباره فضای گناه پیش آید، ولی اگر این شخص به ناچار در کار شما باید وجود داشته باشد(مثلا وکیل یا اموری که شما توانایی تغییر او را ندارید) جهت ارایه اطلاعات بیش تر و دریافت راهنمایی بیش تر و همچنین در مورد اصل وجود مشکل با همسرتان و رفع آن می‌توانید با سرویس تلفنی مرکز با شماره 09640 تماس حاصل نمایید.
پی نوشت‏ها:
1. زمر (39) ، آیه 59.
2. اسراء (17) آیه 32.
3. اصول کافی، ج 2، باب ستر الذنوب، ص 428.
4. بقره (2) آیه 222.
5.كليني، محمد بن یعقوب، كافي،تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365 ه. ش ، ج 4، ص 168.

صفحه‌ها