سوالات ویژه

امام زمان عج هم مانند هر کودک دیگری، در طفولیت نیاز به سرپرستی و مراقبت دارد. در مورد سرپرست ایشان بعد از شهادت امام عسکری اقوال مختلفی وجود دارد.
سرپرست امام زمان عج بعد از شهادت امام حسن عسکری ع

پرسش:

امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف بعد از شهادت پدرشان تحت سرپرستی چه کسی بودند؟
 

پاسخ:

امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف در نیمه شعبان سال 256 یا 255 ھ.ق. به دنیا آمد (1) و پدرش امام حسن عسکری علیه‌السلام در هشتم ربیع‌الاول سال 260 ھ.ق. از دنیا رفت. (2) بنابراین، امام زمان در هنگام شهادت پدر، چهار یا پنج سال و هفت ماه داشته است. به لحاظ کلامی، امام حتی در سنّ کودکی نیز نیازمند تعلیم و تربیت دیگران نیست؛ ولی به اقتضای بشر بودن، نیاز به شیردهی و مراقبت و  خدمت دارد و تا وقتی کودک باشد، باید کسی متکفّل امور روزمره او بشود و این منافاتی با امداد الهی نسبت به او ندارد. (3) ازاین‌رو، درباره امام  زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف نیز می‌توان پرسید: بعد از شهادت پدرش، چه کسی متکفّل مراقبت از آن حضرت بوده است؟ دراین‌باره، چند احتمال قابل‌بررسی است:

1 - مادر آن حضرت
گرچه برخی، از حیات مادر امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف پس از شهادت پدرش سخن گفته‌اند؛ (4) اما در برخی روایات تصریح‌شده است که آن بانوی گرامی قبل از شهادت امام حسن عسکری از دنیا رفته بود. (5) پس در قید حیات نبود که متکفّل امور فرزندش شود؛ 
بنابراین، زنی به نام «صقیل» که در هنگام شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام زنده بوده و برخی از او به‌عنوان مادر امام زمان نام‌برده‌اند، (6) مادر امام زمان نبوده؛ هرچند بعید نیست که قبل از شهادت امام عسکری، گاهی به پرستاری از فرزند ایشان گماشته شده باشد؛ چنان‏که در روایت ابوسهل از عقید خادم، آمده است که وقتی امام عسکری فرزندش را فراخواند، صقیل دست او را گرفت و نزد پدر آورد. (7) از مضمون روایت ابوالادیان هم پیدا است که صقیل، خادم امام عسکری بوده و برای رد گم کردن و حفظ جان امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف، ادعای بارداری کرد و او را تا مدت‌ها  در خانه معتمد عباسی تحت نظر گرفتند. (8)

 2 - مادربزرگ آن حضرت
حُدَیْثه یا سُوسَن، (9) مکنّا به «ام الحسن»، مادر امام حسن عسکری علیه‌السلام بود که بعد از شهادت ایشان، به این اعتبار که مادربزرگ امام زمان بود، از ایشان به‌عنوان «جدّه» یاد می‌شد. در گزارش احمد بن عبیدالله بن خاقان تصریح‌شده است که مادر امام حسن عسکری علیه¬السلام خود را وصی آن حضرت معرفی می‌کرد. (10)
 نیز بنا به روایت احمد بن ابراهیم از جناب حکیمه دختر امام جواد علیهماالسلام، وی وصی ظاهری امام حسن عسکری علیه‌السلام بوده و شیعیان به ایشان مراجعه می‌کردند. (11)  پس بعید نیست که ایشان، متکفّل نوه خویش حجه بن الحسن عجل¬الله تعالی فرجه الشریف نیز بوده باشد.
برخی از تاریخ‌پژوهان معاصر، با توجه به برخی  اشارات موجود در روایات مربوط به تولد حضرت مهدی عجل¬الله تعالی فرجه الشریف، چنین استنباط کرده‌‌اند که آن حضرت پس از تولّد، به‌منظور مخفی ماندن از چشم دشمنان، به مدینه برده شده است. (12) اگر این حدس درست باشد، بعید نیست که بگوییم آن حضرت در مدینه نزد مادربزرگ خویش بوده است. مؤیّد این احتمال این است که آن بانو هنگام تولّد حضرت مهدی حضور نداشته و امام عسکری با نامه خبر ولادت فرزندش را به مادر خویش داده است. (13) 
در حوادث مربوط به شهادت و تشییع و تدفین امام عسکری هم نامی از وی نیست و احتمالاً در آن زمان در مدینه بوده است.

3 - مراقبانی از عالم غیب!
بعید نیست که نگهداری از امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف امری خارق‌العاده و معجزه‌آسا بوده باشد؛ کما این‏که مخفی ماندن ولادت آن حضرت نیز تا حدودی معجزه‌آسا بوده است. چنان‌که طبق روایتی، در مادر آن حضرت تا لحظاتی قبل از ولادت، آثار حمل به چشم نمی‌خورده است (14) و همین نیز باعث شد مأموران حکومتی که برای گزارش ولادت فرزندی از امام عسکری به خانه ایشان رفت‌وآمد داشتند، متوجه بارداری همسر امام نشوند. 
حکیمه خاتون عمّه امام عسکری که شاهد ولادت حضرت مهدی عجل¬الله تعالی فرجه الشریف بوده، می‌گوید:  فردای آن روز، باز به خانه برادرزاده‌ام آمدم، امّا آن کودک را ندیدم. وقتی سراغ او را از برادرزاده‌ام گرفتم، فرمود: «او را به همان کسی سپردیم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد». (15) این جمله، آشکارا دلالت بر این دارد که مراقبت از حضرت مهدی عجل¬الله تعالی فرجه الشریف، امری خارق‌العاده و غیرعادی بوده است.
مؤیّد این احتمال، چندین روایت است که نشان می‌دهند فرشتگان الهی از همان دوران شیرخوارگی، در کنار حضرت مهدی بودند، او را با خود می‌بردند و برای شیر خوردن یا ملاقات با پدر، بازمی‌آوردند. در روایتی که شیخ صدوق نقل کرده، از زبان حکیمه آمده است: ابو محمد (امام حسن عسکری) حضرت مهدی عجل¬الله تعالی فرجه الشریف را  به من داد و فرمود: «او را نزد مادرش ببر تا بدو شیر بدهد. آنگاه نزد من بازگردان». او را به مادرش رسانیدم و بدو شیر داد و سپس او را به ابو محمد برگرداندم درحالی‌که پرندگان بر بالای سرش در پرواز بودند. 
ابو محمد به یکی از آن پرندگان بانگ زد: «او را برگیر و نگاه‌دار و هر چهل روز یک‌بار به نزد ما بازگردان». آن پرنده کودک را برگرفت و به آسمان برد و پرندگان دیگر نیز به دنبال او بودند. در آن حال شنیدم که ابو محمد می‌گوید: «تو را به خدایی سپردم که مادر موسی، موسی را به او سپرد». 
در این هنگام نرگس (مادر امام زمان) گریست و امام بدو فرمود:  «ناراحت نباش که بر او، شیر خوردن جز از سینه تو حرام است و به‌زودی نزد تو بازمی‌گردد؛ همان‌گونه که موسی به مادرش بازگردانیده شد». امام سپس به این سخن خداوند متعال استناد کرد که: ﴿فَرَدَدْناهُ إِلى‏ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ﴾‏؛ (16) پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد. 
حکیمه می‌گوید: از امام عسکری پرسیدم: «این پرنده چه بود؟!». فرمود: «این روح‌القدس است که بر امامان گماشته شده است؛ آنان را موفّق و مسدّد می‌دارد و به آن‏ها علم می‌آموزد». (17)
این مراقبت خارق‌العاده، اختصاص به زمان حیات امام حسن عسکری علیه‌السلام نداشته و پس از شهادت ایشان نیز جاری بوده است. چنان‏که طبق روایتی دیگر، وقتی حکیمه دوست داشت فرزند امام حسن عسکری را ببیند و او را نیافت، امام به او فرمود: «ای عمه! او در سایه و پناه خدا و در پس پرده غیبت الهی است تا آنگاه‌که اجازه ظهورش را بدهد. 
هنگامی‌که خداوند مرا پنهان کرد و جانم را گرفت و دیدی که پیروانم دچار اختلاف شده‌اند، معتمدان آنان را آگاه کن؛ اما [این خبر] باید نزد تو و ایشان پوشیده باشد که خداوند ولی خود را از خلقش پنهان و او را از دید بندگان ناپیدا می‌نماید و کسی او را نخواهد دید تا آنکه جبرئیل اسبش را [برای قیام و ظهور] پیشِ رویش آورد تا خداوند کاری را که حتماً می‌شود، به انجام رساند». (18)

نتیجه:
خلاصه این‏که امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف در چهار یا پنج‌سالگی، در حالی پدرش امام عسکری علیه‌السلام را از دست داد که مادرش نیز در قید حیات نبود؛ اما از برخی روایات به دست می‌آید که نگهداری از آن حضرت، امری خارق‌العاده و بر عهده فرشتگان الهی بوده است؛ هرچند ممکن است مادربزرگ ایشان (مادر امام عسکری) نیز به‌حسب ظاهر، متکفّل ایشان بوده باشد و این دو، منافاتی با یکدیگر ندارند.

پی‌نوشت‌ها:
1. مشهور، ولادت امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف در سال 255 ھ. است؛ ولی آقای یدالله مقدّسی، با دلایل متعددی، سال 256 را سال ولادت آن حضرت دانسته و اقوال دیگر را نقد کرده است. ر.ک: مقدّسی، یدالله، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم‌السلام، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1391 شمسی، ص 555 ـ 577.
2. مقدّسی، یدالله، همان، ص 550.
3. چنان‌که حضرت مریم سلام‌الله علیها در عین حال که تحت تکفّل حضرت زکریا بود، از نعمت‌‏ها و خوراکی‌های بهشتی نیز بهره‌مند بود. ر.ک: سوره بقره (2)، آیه 37.
4. نجاشی در ذیل نام محمد بن علی بن حمزه (از نوادگان حضرت ابوالفضل و از اصحاب امام هادی و اما عسکری) می‌نویسد: «و فی داره حصلت أم صاحب الأمر عجل¬الله تعالی فرجه الشریف بعد وفاه الحسن علیه السلام»؛ یعنی: «او همان کسی است که مادر امام زمان پس از درگذشت امام عسکری علیه‌السلام در خانه او به سر برد»؛ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1407 ھ.ق، ص 347، ش 938. 
5. شیخ صدوق از ابوعلی خیزرانی از کنیز امام حسن عسکری علیه‌السلام نقل کرده است که آن حضرت به مادر حضرت مهدی عجل¬الله تعالی فرجه الشریف خبر داد بر خانواده‌اش چه خواهد گذشت. او نیز از امام خواست دعا کند مرگش قبل از مرگ امام باشد. پس آن زن در زمان حیات امام حسن عسکری درگذشت. ر.ک: صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال‌الدین و تمام النعمه، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395 ھ.ق،  ج 2، ص 431 (باب 42، ح 7)؛ حرّ عاملی، وسائل ‏الشیعه، قم، آل البیت، 1409 ق، ج  3، ص 204، ح 3411.
6. برای نمونه، ر.ک: صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 474، ح 24 و به نقل از آن: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1409 ھ.ق، ج 50، ص 331. ص 230.
7. البته در این روایت آمده است: «...اذ جائت امُّه صقیل فأخذت بیده و أخرجته إلی أبیه الحسن علیه السلام»؛ اما به قرینه دیگر روایات، می‌توان او را پرستار امام دانست و نه مادر او. ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411 ھ.ق، ص 271 ـ 271.
8. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج 2، ص 475 ـ 476. نیز ر.ک: جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان، قم، چاپ پنجم، 1381 ش، ص 569.
9. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق علیه‌السلام، 
چاپ بیست و دوم، 1389 ش/ 1431 ق، ص 616. برای ایشان نام‌های دیگری نیز ذکرشده که از همه معروف‌تر «سمانه» است.
10. «وَ ادَّعَتْ أُمُّهُ وَصِیَّتَه»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج 1، ص 505
11. احمد بن ابراهیم می‌گوید: از جناب حکیمه پرسیدم: «إِلَى مَنْ تَفْزَعُ الشِّیعَهُ؟». ایشان فرمود: «إِلَى الْجَدَّهِ أُمِ‏ أَبِی مُحَمَّدٍ ‏»؛ یعنی شیعیان به چه کسی پناه ببرند؟ فرمود: «به مادربزرگ که مادر ابو محمد است»؛ طوسی، الغیبه، ص 230. این حدیث را مرحوم صدوق نیز دو بار در کمال‌الدین، ج 2، ص 501، ح 27 و ص 507، ادامه ح 36 عیناً نقل کرده است.
12. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 566، به نقل از: جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 124.
13. «کتب إلی امّه یُعلمُها بولاده القائم علیه‌السلام». صدوق، کمال الدّین، ج ۲، ص ۱۷۸.
14. ر.ک: شیخ عباس قمی، منتهی الامال، باب چهاردهم در تاریخ امام دوازدهم، بیان ولادت باسعادت حضرت صاحب‌الزمان عجل¬الله تعالی فرجه الشریف.
15. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 143.
16. سوره قصص (28)، آیه 13.
17. صدوق، کمال‌الدین، ج 2، ص 428 ـ 429؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 13 ـ 14.
18. شیخ طوسی، الغیبه، ص 237 (نقل در: محمدی ری‌شهری، محمد با همکاری محمدکاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، دانش‌نامه امام مهدی عجل¬الله تعالی فرجه الشریف بر پایه قرآن حدیث و تاریخ، فارسی _ عربی، مترجم: عبدالهادی مسعودی، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، چاپ سوم، 1395 ھ.ش، ج 2، ص 226 و 227).
 

اینکه با دعا می توان زمان ظهور را نزدیک کرد یا نه مسئله است که در این پرسش و پاسخ بدان پرداخته شده است.

پرسش:
اینکه علما تأکید دارند، همه شیعیان یکدل و یک‌صدا در نیمه شعبان از خداوند تعجیل در ظهور حضرت ولیعصر را بخواهند، کار بی‌فایده و دخالت در کار خدا نیست؟ به‌هرحال، ظهور حضرت، زمانی دارد و وقتش برسد، این کار انجام می‌شود؛ در این صورت، چرا باید در کار خدا دخالت کنیم و چیزی را بخواهیم که وقتش نرسیده و با دعای ما نیز تغییری در آن رخ نمی‌دهد؟!
 

پاسخ:
دعا برای فرج حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه، در حقیقت، دعا برای هدایتی جهان‌شمول است که بشریت را از چاه هلاکت و ضلالت بیرون کشیده و سررشته روشنی را به دست ایشان می‌سپارد؛ چراکه با ظهور ایشان، طومار آرزوی همه انبیاء و اوصیاء که با مجاهدت خود آن را امضاء کرده‌اند، تحقق‌یافته و شجره طیبه‌ای که با خون خود آبیاری کرده‌اند، به ثمر خواهد نشست.
در این میان ممکن است برخی این‌گونه تصور کنند که امر ظهور ایشان، امری قطعی و مطابق با قضای الهی است که دعای انسان در زمان و چگونگی تحقق آن، دخالتی ندارد؛ اما آیا واقعاً این‌گونه است؟
با این مقدمه به سراغ پرسش رفته و پاسخ آن را در قالب دو نکته تقدیم می‌کنیم:
نکته اول:
دعا کردن و بر زبان آوردن نیازهای خود در پیشگاه خالق هستی، در واقع نوعی «عبادت» است که در روایات از آن با عنوان «مغز عبادت» تعبیر شده است.(1)
از سوی دیگر، دعا، یکی از عوامل تغییر در نظام تقدیر بوده و اگر چیزی در ساحت «محو و اثبات» باشد، تحقق آن به‌واسطه دعا دستخوش تغییراتی خواهد شد. تا جایی که در روایات، دعا را بازکننده گره‌هایی دانسته‌اند که به سختی به هم تابیده و ظاهراً امکان باز شدنش وجود ندارد.(2) روایات مربوط به تأثیر دعا بر مقدّرات، به نحوی است که در جوامع روایی ما بابی مستقل برای این موضوع وجود دارد.(3)
اگر دعا برای تعجیل ظهور حضرت عجل الله تعالی فرجه، دخالت در امر الهی و مخالفت با قضای الهی باشد، در این صورت باید گفت که این اشکال، اختصاصی به این امر نداشته و هر دعایی در حقیقت، دخالت در امر خدا خواهد بود!
این در حالی است که خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌هایی که می‌داند، در نظام عالم سنت‌هایی را قرار داده است که یکی از آن‌ها تحقق مقاصد و امور از راه اسباب و مسببات است.
چنانکه امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:
 «خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد.»(4)
درنتیجه، دعا به‌عنوان یکی از اسباب و علل، در تحقق امور موضوعیت داشته و اگر چنین مقدر شده باشد که وصول به یک هدف، جز با حضور دعا سامان نیابد، نه‌تنها دعا کردن امری اضافی نیست، بلکه ضرورت نیز خواهد یافت؛ همچون قطعه‌ای از یک جورچین که در تکمیل تصویر این جورچین، ضرورت پیدا می‌کند؛ خصوصاً اینکه می‌دانیم دعا برای تعجیل در ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، بیانگر انتظار و اظهار آمادگی برای قیام ایشان است و اگر همگانی و از صمیم قلب باشد، از موانع ظهور –فقدان یاران و سربازان سپاه حق به تعداد کافی- می‌کاهد و ظهور را نزدیک می‌سازد.
نکته دوم:
امر به دعا برای فرج و ظهور حضرت حجت علیه¬السّلام امر صریح و روشنی 
است که حتی در توقیع امام عصر به‌عنوان آخرین مسئله به آن سفارش شده و فرموده است:
«برای تعجیل در فرج و ظهور من بسیار دعا کنید که همانا فرج من، فرج و گشایش خود شماست.»(5)
امام صادق علیه‌السلام نیز مسئله فرج امام مهدی و دعا برای تعجیل آن را به داستان بنی اسرائیل تشبیه کرده و می‌فرماید:
«وقتی عذاب و سختی بر بنی‌اسرائیل طولانی شد. چهل روز به درگاه خدا گریه و ناله کردند. خداوند متعال به موسی و هارون علیهما¬السلام وحی فرمود: که آن‌ها را از دست فرعون نجات دهند و این در حالی بود که از چهارصد سال (عذاب)، صد و هفتاد سال باقی‌مانده بود و خداوند متعال به‌واسطه دعای بنی‌اسرائیل از آن صد و هفتاد سال صرف‌نظر نمود».(6)
آنگاه امام صادق علیه¬السّلام فرمودند:
همچنین شما (شیعیان) اگر این عمل (گریه و دعا کردن برای تعجیل فرج) را انجام دهید، خداوند قطعاً فرج و گشایش ما را می‌رساند و اگر انجام ندهید (و دست روی دست بگذارید و بی‌تفاوت بمایند) این امر به نهایت خود می‌رسد.»(7)
همین روایات نشان می‌دهد که مسئله ظهور امام زمان عجل¬الله تعالی فرجه از جمله اموری است که وابسته به قدر الهی و ساحت لوح محو و اثبات بوده و امکان تقدم و تأخر آن وجود دارد. درحالی‌که اگر وابسته به قضای الهی و ساحت «لوح محفوظ» بود، (آن‌چنان که در سؤال یادشده به‌عنوان پیش‌فرض در نظر گرفته شده است) مسئله امر به دعا برای تعجیل آن از سوی امامان معصوم علیهم‌السلام، امری لغو و دور از شأن و عصمت حضراتشان به‌حساب می‌آمد.
نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن می‌شود که هر چند مسئله ظهور حضرت عجل الله تعالی فرجه امر قطعی و غیرقابل تخلف است، اما این قطعیت تنها مربوط به اصل تحقق آن بوده و زمان تحقق ظهور می‌تواند دستخوش تغییر شود. در نتیجه می‌توان با دعا کردن، فرج و ظهور امام عصر عجل¬الله تعالی فرجه را جلو انداخت و تشویق ائمّه اطهار علیهم‌السلام به دعا نمودن برای تعجیل ظهور، نیز این نکته را تصدیق می‌کند.
چه اینکه اگر دعا کردن برای تعجیل فرج به معنای دخالت در امر خدا باشد، این مسئله تنها منحصر به دعای تعجیل در فرج ایشان نبوده و همه ادعیه را در بر خواهد گرفت.
کلمات کلیدی:
دعا، قضا و قدر، فلسفه دعا برای تعجیل فرج
پی‌نوشت:
1. «افْزَعُوا إِلَى اللَّهِ فِی حَوَائِجِکُمْ وَ الْجَئُوا إِلَیْهِ فِی مُلِمَّاتِکُمْ وَ تَضَرَّعُوا إِلَیْهِ وَ ادْعُوهُ فَإِنَّ الدُّعَاءَ مُخُ‏ الْعِبَادَهِ.» (ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، ص 41)
2. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‏2، ص 469.
3. «بَابُ أَنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ الْقَضَاء» (کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‏2، ص 469)
4.«اَبی اللهُ أن یَجرِیَ الاشیاءَ الّا بِالأسبابِ»؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 183.
5.«وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ‏ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُمْ»؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، نشر اسلامیه، ج‏2، ص 485.
6. «فلما طال على بنی إسرائیل العذاب- ضجوا و بکوا إلى الله أربعین صباحا- فأوحى الله إلى موسى و هارون أن یخلصهم من فرعون فحط عنهم سبعین و مائه سنه، قال: و قال أبو عبد الله: هکذا أنتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فأما إذا لم تکونوا- فإن الأمر ینتهی إلى منتهاه‏»؛ عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج‏2، ص 154.
7.عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج‏2، ص 154.
 

عظمت ماه شعبان و انتساب آن به پیامبر صلی الله علیه و آله به سبب مقدمه سازی برای ورود به ماه مبارک رمضان و بهره‌مندی از شب قدر است.
شعبان ماه پیامبر

پرسش:
چرا پیامبر ماه شعبان را ماه خودش دانسته است در حالیکه در این ماه، نه تولد یافته و نه مبعوث شده و نه اتفاق مهم مخصوص ایشان رخ داده است؟ علت این نامگذاری چیست؟!

پاسخ:
ماه‌های رجب، شعبان و ماه مبارک رمضان، از مهم‌ترین ماه‌های سال برای عبادت و پرستش خداوند هستند. هریک از این سه ماه دارای موقعیت ممتازی در عرصه بندگی و عبودیت خداوند می‌باشند. ماه شعبان، ماهی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را منتسب به خودش دانسته و از امت خویش خواسته که با انجام اعمال و عباداتِ این ماه، ایشان را یاری نمایند و بر شکوه بندگی خداوند بیفزایند. اما سبب و علت اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، این ماه را به خود منتسب دانسته، دارای احتمالاتی بر پایه روایات است که در ادامه به آنها می پردازیم.
نکته اول
در توضیح علتِ انتساب ماه شعبان به پیامبر صلی الله علیه و آله، لازم نیست به وقایع خاصی همچون ولادت، وفات، بعثت و ... ارجاع دهیم؛ بلکه برای مثال، همانگونه که انتساب ماه رجب به خداوند، از باب شرافت و اضافه تشریفیه بوده،(1) ماه شعبان نیز بلحاظ فضیلت و خصوصیات عبادی و از همه مهم‌تر توجه دادن به اهمیت و ارزش آن، از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان نسبت داده شده است. در این راستا، صاحب کتاب دعائم الاسلام متوفی 363ق، در ذیل حدیث «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: شَعْبَانُ شَهْرِی وَ رَمَضَانُ شَهْرُ اللَّه» می‌نویسد: 
«این [مطلب به] جهت تعظیم است، و همه ماه‌ها مال خداست و به خاطر این که رسول خدا همواره در این ماه روزه بودند.»(2)
نکته دوم
با جستجو در منابع اسلامی و روایات، می‌توان احتمالات و فرائنی را برای این انتساب در نظر گرفت که تا حدودی می‌تواند انگیزه از این نامگذاری را آشکار کند. 
اولین موردی که می‌توان بدان اشاره کرد این است که عبادت، بندگی و ارتباط با حق تعالی از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ویژگی ممتاز آن حضرت است که قطعاً در کل ایام سال، بدین نحو بوده؛ اما توجه بیش از حد نبی مکرم صلی الله علیه و آله به عبادت کردن در این ماه، و اشتیاق ایشان از ورود به شعبان المعظم و در آخر، منتسب کردن این ماه به خود، می‌تواند بیانگر تاکید ایشان بر ارتباط و بندگی خداوند و ارتباط خالصاله با حق تعالی در این ماه باشد.
امام صادق علیه السّلام به صفوان جمال فرمود: 
«اطرافیان خود را به روزه ماه شعبان ترغیب و تشویق کن.»، عرض کردم: «فدایت گردم! آیا برای روزه آن فضیلت خاصی را در نظر دارید؟»، فرمود: «بله، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وقتی هلال ماه شعبان را می‌دید، دستور می‌داد که منادی در شهر مدینه ندا در دهد: ای اهل یثرب، من فرستاده‌ی خدا به سوی شما هستم. آگاه باشید که شعبان ماه من است، پس رحمت خدا بر کسی که در این ماه مرا یاری دهد.» امام صادق علیه السلام در ادامه فرمود: «امیر مؤمنان علیه السلام می‌فرمود: از آن زمان که صدای منادی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را درباره ماه شعبان شنیدم، در طول عمرم-اگر خدا بخواهد-روزه ماه شعبان از من فوت نخواهد شد.»(3)
 همانطور که از این حدیث پیداست، عبادت خداوند بویژه روزه، به یاری دادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تعبیر شده و نیز روزه داری امیرالمومنین علیه السلام و اهتمام به آن تا پایان عمر، از اهمیت شعبان المعظم حکایت دارد و ضمیمه شدن این مطالب به انتساب این ماه به پیامبر اکرم، حکایت از تأکید وجود نازنین ایشان بر عبادت و بندگی خداوند در این ماه است.
نکته سوم
مورد دیگری که می‌توان بدان اشاره کرد این است که از اعمال عبادی و مورد سفارش در این ماه، درود و صلوات فرستادن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. این ذکر ارزشمند از چنان اهمیت و ارزشی برخوردار است که خدای متعال، خود و ملائکه را از جمله کسانی معرفی می‌فرماید که بر پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله درود می‌فرستند: 
«خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستد ای کسانی که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملًا تسلیم (فرمان او) باشید.» (4)
در روایات اسلامی ماه شعبان، ماه درود و صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی شده است، برای نمونه در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است: 
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه واله ... وَ شَعْبَانُ شَهْرِی؛پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ... که شعبان ماه من است.» سپس ادامه می‌دهد تا به اینجا می‌رسد: «وَ أَکْثِرُوا فِی شَعْبَانَ الصَّلَاهَ عَلَى نَبِیِّکُمْ وَ أَهْلِهِ ...؛ در شعبان بر پیامبر و اهل بیتش زیاد صلوات بفرستید...؛ «وَ سُمِّیَ شَهْرُ شَعْبَانَ شَهْرَ الشَّفَاعَهِ لِأَنَّ رَسُولَکُمْ یَشْفَعُ لِکُلِّ مَنْ یُصَلِّی عَلَیْهِ فِیهِ ...؛ ماه شعبان ماه شفاعت است؛ چون رسول اکرم برای هر کسی که صلوات بفرستد در این ماه شفاعت می‌کند.»(5)
همانگونه که پیداست صلوات و درود بر پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان علیهم السلام، در شعبان المعظم، از فضیلت ویژه ای برخوردار بوده و زمینه شفاعت را برآورده می‌کند و این تأکید برکثرت صلوات در ماه شعبان، می‌تواند حاکی از علت انتساب این ماه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد.
نکته چهارم
روشن است که هر ماهی ماه خدا است و در هر ماهی می شود خدا را عبادت کرد یا بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات فرستاد؛ اما تاکید بر عبادت و صلوات در این ماه، شاید به سبب آماده سازی روحی برای ورود به ماه مبارک رمضان نیز باشد؛ چنانکه برخی عارفان گفته اند: «رجب ماه شخم زدن، شعبان ماه آبیاری محصولات و ماه رمضان ماه برداشت محصول است.»(6)
در همین راستا، امام خمینی (ره) نیز عبادات ماه رجب و شعبان را مقدمه ورود به ماه رمضان می دانند و همه عبادات در این سه ماه را به منظور کسب آمادگی معنوی مناسب، برای بیشتری بهره مندی از برکات شب قدر می دانند: 
«این ادعیه در ماه مبارک رجب و خصوصاً در ماه مبارک شعبان اینها مقدمه و آرایشى است که انسان به حسب قلب خودش مى‏ کند براى اینکه مهیا بشود برود مهمانى؛ مهمانى خدا، مهمانى ‏اى که در آنجا سفره ‏اى که پهن کرده است قرآن مجید است و محلى که در آنجا ضیافت مى ‏کند مهمش «لیلة القدر» است و ضیافتى که مى ‏کند ضیافت تنزیهى و ضیافت اثباتى و تعلیمى [است‏]. نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعیه مهیا مى‏ کند تا برسند به آن سفره ‏اى که از آن باید استفاده کنند و آن «لیلة القدر» است که قرآن در آن نازل شده است.»(7)
نتیجه
عظمت ماه شعبان و انتساب آن به پیامبر صلی الله علیه و آله، به دلیل رخداد تاریخی خاص نیست بلکه به این سبب است که پیامبر به سبب مقدمه سازی برای ورود به ماه مبارک رمضان و بهره‌مندی از شب قدر، خودشان به عبادت در ماه شعبان عنایت ویژه ای داشته و به روزه داری و دعا می پرداختند و مردم را نیز به همراهی و یاری در عبادت خدا تشویق می کردند. 
عبادت و عنایت ایشان به این ماه سبب شد که این ماه را ماه پیامبر بنامند و هر کس در این ماه به یاد پیامبر باشد و بر ایشان صلوات بفرستد و ایشان را در عبادت خدا یاری کند، مورد توجه ایشان قرار گرفته و مشمول شفاعت ایشان خواهد بود. 

کلمات کلیدی:
ماه شعبان، روزه، صلوات، شفاعت.

پی نوشت:
1.    بن بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر،1406ق، ص 54.
2.    ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام،  محقق / مصحح: فیضی، آصف، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام،  1385 ق، ج 1، ص 283-284.
3.    ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1409ق، ج2، ص 683.
4.    سوره احزاب، آیه 56.
5.    اشعری قمی، احمد بن محمد بن عیسی، النوادر، قم، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، 1408 ق، ص 17-18.
6.    درینی، عبدالعزیز، طهارة القلوب و الخضوع لعلام الغيوب‏، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424 ق، ص 125.
7.    امام خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى ( س)، 1389 ش، ج 13، ص 33.
 

در مورد علت لقب ابن الرضا احتمال میرود که مسئلهی ولایت‌عهدی امام رضا علیهالسلام و شهرت ایشان در جامعهی آن روز، سبب شد تا فرزندان آنان را نیز ابن الرضا بخوانند.

پرسش:
ابن الرضا به چه کسانی می‌گفتند؟ این لقب را چه کسی به آنان عطا کرد؟ لقب جواد را چه کسی به امام نهم داد؟

پاسخ:
مقدمه
 در فرهنگ عربی کنیه لفظی است ترکیب از اب یا ام که معمولاً بعد از آن اسم بزرگ‌ترین فرزند میآید. کنیه عنوانی غیر از نام اصلی شخص هست که در اکثر مواقع برای احترام گذاشتن به شخصی و یا دلایل دیگری او را به آن نام خطاب میکردند. لقب عنوانی دیگر است که در فرهنگ عرب برای اشخاص بکار میرود و نشانگر خصوصیت و یا صفتی _چه مدح و یا ذم_در فرد است که به جهت دارا بودن آن صفت به آن لقب خوانده میشدند. امام محمدتقی علیهالسلام نهمین امام شیعه با کنیهی ابا جعفر و القابی چون ابن الرضا، جواد، تقی، باب المراد، رضی، ذکی، صابر و... شناخته میشدند. جواد مشهورترین لقب ایشان در زمان حاضر بوده که به آن شناخته میشوند و شاید ابن الرضا مشهورترین عنوانی بوده که در زمان حیاتشان از ایشان یاد میشد.
ابن الرضا به فرزندان بلاواسطه و باواسطهی امام رضا علیهالسلام اطلاق میشد که مشهورترین آنان امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم‌السلام بودند که به ابناء الرضاء شهرت یافتند. با مراجعه با منابع روشن میشود که این ائمه علیهمالسلام در همان زمان خود به این لقب شهرت داشتند؛ چنانکه در مورد امام جواد علیهالسلام آمده که وقتی مأمون می‌خواست دخترش ام فضل را به عقد ایشان در آورد، برخی مخالفت کردند و گفتند: «به خدا قسمت میدهیم تا از ارادهای که کردهای و میخواهى ابن الرضا را به همسرى دخترت درآورى صرف نظر کنی»(1) در مورد امام هادی علیهالسلام نیز آمده که وقتی متوکل نتوانست کاری کند که از مقام امام علیهالسلام بکاهد، میگوید: «در کار ابن الرضا (منظورش حضرت هادى علیهالسلام است) حیران شده‏ام و مرا سخت ناراحت کرده هر چه کوشش کردم که شراب بخورد و با من هم پیاله شود نپذیرفت، خیلى مراقب بودم که فرصتى براى چنین کارى به دست آورم، اما ممکن نشد». (2) در گزارشی نیز احمد بن عبیدالله بن خاقان در مورد امام حسن عسکری علیهالسلام نیز تعبیر ابن الرضا را بکار میبرد. (3) همچنین این لفظ برای سایر فرزندان ائمه علیهمالسلام مانند موسی مبرقع به کار میرفت. (4) اما با توجه به اینکه این امامان علیهمالسلام اولاد زیادی نداشتند و فرزندانشان شاخص نبودند؛ بیشترین کاربرد ابن الرضا مخصوص این سه امام علیهمالسلام بوده است. (5)
در این باره که ابتدا چه کسی آنان را به ابن الرضا خطاب کرد، اولین گزارشی که این لقب در آن بکار رفته، گزارشی از ریان بن شبیب است که بیان می‌کند که افرادی از بنی‌عباس در حضور مأمون از امام جواد علیهالسلام به ابن الرضا یاد نمودند. (6) در مورد علت شهرت به ابن الرضا، احتمالات متفاوتی را مطرح کردند؛ اما ماجرای انتخاب ولایت‌عهدی امام رضا علیهالسلام توسط مأمون الرشید و اینکه نخستین بار توسط عباسیان امام جواد علیهالسلام را به این عنوان خطاب کردند؛ نشان میدهد که شهرت امام رضا علیهالسلام در جامعهی آن روز، سبب شد تا فرزندانش را نیز ابن الرضا بخوانند.
جواد، لقبی دیگری بوده که امام نهم علیهالسلام به آن شهرت یافتند که به معنی سخاوت و بخشش است. (8) در بیان علت شناخته شدن ایشان به جواد گفته شده که چون ایشان از افرادی بوده که به جود و سخاوت شناخته می‌شد، به جواد ملقب گردید. (9) همچنین لازم به ذکر است در این مورد که ابتدا چه کسی ایشان را جواد نامید، مطلبی یافت نشد و حتی در نقل‌های حدیثی کمتر لقب جواد در وصف ایشان بکار رفته است. با این حال در میان منابع قرن سوم به بعد لقب جواد به‌عنوان مشهورترین لقب ایشان معرفی‌شده تا آنجا که ایشان به امام جواد و یا جوادالائمه شهرت یافتند. (10)
نتیجه
 در میان امامان شیعه امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهمالسلام به ابن الرضا شهرت داشتند و نخستین بار که این نام در منابع بکار رفته، زمانی بوده که افرادی از بنیالعباس در مجلس مأمون، امام جواد علیهالسلام را ابن الرضا خطاب کردند. در مورد علت این لقب احتمال میرود که مسئلهی ولایت‌عهدی امام رضا علیهالسلام و شهرت ایشان در جامعهی آن روز، سبب شد تا فرزندان آنان را نیز ابن الرضا بخوانند. درباره لقب جواد در متون حدیثی مطلبی که نشان دهد چه کسی امام نهم را ابتدا جواد خطاب کرده، یافت نشده است. با این حال در میان منابع قرن سوم به بعد لقب جواد به‌عنوان مشهورترین لقب ایشان معرفی شده تا آنجا که ایشان به امام جواد و یا جوادالائمه شهرت یافتند.
کلمات کلیدی
 امام جواد علیه‌السلام، فرزندان امام رضا علیه‌السلام، ابن الرضا، القاب ائمه، بنی العباس.
جهت مطالعهی بیشتر
 حیاه الإمام محمد الجواد علیه‌السلام نوشتهی باقر شریف قرشی.
پی‌نوشت‌ها:
1. «نَنْشُدُکَ اللَّهَ أَنْ تُقِیمَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی عَزَمْتَ عَلَیْهِ مِنْ تَزْوِیجِ ابْنِ الرِّضَا»؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول‏، 1413 ق‏، ج‏2، ص 281.
2. «وَیْحَکُمْ قَدْ أَعْیَانِی أَمْرُ ابْنِ الرِّضَا وَ جَهَدْتُ أَنْ یَشْرَبَ مَعِی وَ...»؛  همان، ص 307.
3. «فَأَذْکُرُ أَنَّنِی کُنْتُ یَوْماً قَائِماً عَلَى رَأْسِ أَبِی وَ هُوَ یَوْمُ مَجْلِسِهِ لِلنَّاسِ إِذْ دَخَلَ حُجَّابُهُ فَقَالُوا أَبُو مُحَمَّدِ ابْنُ الرِّضَا بِالْبَابِ فَقَالَ بِصَوْتٍ عَالٍ ائْذَنُوا لَهُ فَتَعَجَّبْتُ مِمَّا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ مِنْ جَسَارَتِهِمْ أَنْ یُکَنُّوا رَجُلًا بِحَضْرَهِ أَبِی وَ لَمْ یَکُنْ یُکَنَّى عِنْدَهُ إِلَّا خَلِیفَهٌ أَوْ وَلِیُّ عَهْدٍ أَوْ مَنْ أَمَرَ السُّلْطَانُ أَنْ یُکَنَّى فَدَخَلَ رَجُلٌ أَسْمَرُ حَسَنُ الْقَامَهِ جَمِیلُ الْوَجْهِ جَیِّدُ الْبَدَنِ حَدِیثُ السِّنِّ لَهُ جَلَالَهٌ وَ هَیْئَهٌ حَسَنَهٌ»؛ همان، ص 321.
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1363 ش‏، ج ۵۰، پاورقی ص ۳.
5. مفید، الإرشاد، ج‏2، ص 281.
6. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، قم، انتشارات آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، 1417 ق‏، ج‏2، ص 131.
7. مفید، الإرشاد، ج‏2، ص 261.
8. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بی‌نا، بی‌جا، ج ۴، ص ۳۴۱.
9. ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ ق، ج ۱۵، ص ۳۸۵.
10. قرشی، باقر شریف‏، حیاه الإمام محمد الجواد علیه‌السلام، بی‌جا، نشر امیر، چاپ دوم، 1418 ق‏، ص 30-31.

در سامرا، ایشان از طریق سازمان وکالت به طوری مخفیانه و تشکیلاتی و نیز مناظرات علمی در حضور و بااطلاع متوکل عباسی به تبیین و ترویج مکتب شیعه می‌پرداختند.

پرسش:
امام هادی علیه‌السلام با توجه به اینکه بیشتر مدت امامتش را در حصر بودند، در آن زمان توانستند نقشی را در تبلیغ و ترویج مکتب اهل‌بیت علیهم¬السلام و نشر آموزه‌های شیعی ایفا کنند؟
 

پاسخ:
امام هادی علیه‌السلام در دوران امامت خویش (220 تا 254) با چند تن از خلفای عباسی هم‌عصر بودند. گرچه اهل‌بیت و شیعیان در دوران خلافت عباسیان در تنگنا و فشار بودند، لکن در مقاطعی از این دوران، با کاهش نسبی فشارها و سخت‌گیری‌ها از جانب عباسیان مواجه بودند. علیرغم اینکه امام هادی علیه‌السلام در سال 233 ق توسط متوکل عباسی به سامرا احضار شد و به مدت 14 سال در سامرا زیر سایه کنترل و نظارت عباسیان بود. (1) اما در بقیه ادوار، این فشار و خفقان کاهش پیدا کرد. به‌عنوان مثال، حتی در دوران معتصم عباسی از سال 220 تا 233 ق شاهد مدارای بیشتر معتصم با علویان در مقایسه با دوران امام جواد علیه‌السلام هستیم. (2) همچنین بعدازاینکه منتصر فرزند متوکل بر مسند خلافت نشست تا اندازه زیادی از شدت این فشارها کاسته شد و امام هادی علیه‌السلام و شیعیان وی با فراغ بال بیشتری به فعالیت‌های خویش پرداختند. وی دستور داد تا از خاندان ابوطالب دست برداشته و در تعقیب ایشان نباشند و فدک را به فرزندان حسنین علیهماالسلام برگردانند. (3) ضمن اینکه، حصر در سامرا به معنای زندانی شدن و عدم ارتباط با مردم نیست، بلکه به معنای محدودیت است، چه‌بسا ایشان با افراد مختلفی بدون اینکه برای دستگاه خلافت حساسیت‌برانگیز بوده باشد، ملاقات و دیدار داشتند. لذا حضرت از طرق مختلف برای تبلیغ و ترویج اندیشه تشیع بهره می‌بردند:
1. سازمان وکالت: ازجمله روش‌هایی که ایشان برای تبلیغ تشیع و ارتباط با شیعیان استفاده می‌کردند، سازمان وکالت بود. این سازمان درواقع یک شبکه ارتباطی بسیار قوی و درعین‌حال پنهانی میان شیعیان و ائمه بود. افرادی که در این سازمان به‌عنوان حلقه وصل میان حضرات معصومین و شیعیان ایفای نقش می‌کردند، عموماً از شیعیان برجسته، صاحب فضل و متعهد بودند که در بسیاری از سرزمین‌های اسلامی حضورداشته و تا زمانی که وظایف خویش را به‌درستی انجام می‌دادند، موردعنایت اهل‌بیت بودند. این افراد که از آنان با عنوان «وکلا» یاد می¬شود، وظیفه پاسخ به شبهات شیعیان، جمع‌آوری وجوهات و نیز رساندن نامه¬ها و دغدغه¬ها و مشکلات مردم به امام را داشتند. (4) بدین ترتیب، امام هادی علیه‌السلام به‌واسطه این شبکه مخفی، جامعه شیعه را هدایت و رهبری می‌کردند. مقابله با خطر غلات، راهنمایی شیعیان در پاسخ به مسائل کلامی آن عصر ازجمله مسئله خلق قرآن، شبهه تشبیه یا تجسیم و نیز معرفی و شناساندن جایگاه امام و اهل‌بیت و ایجاد پیوند میان امام و مردم و همچنین جا انداختن مفهوم ظلم‌ستیزی و معرفی مصادیق ظلم در قالب دعا و زیارت، همگی ازجمله اقداماتی بود که ایشان از طریق سازمان وکالت به شیعیان خویش آموزش می‌دادند. (5)
2. مناظرات علمی: گاهی امام هادی علیه‌السلام معارف شیعی را در قالب مناظرات علمی با بزرگان مکاتب دیگر تبیین می¬کردند. در تاریخ، دو مناظره از حضرت هادی علیه‌السلام به یادگار مانده است. مناظره اول، مربوط به گفتگوی حضرت با ابو یوسف‌ یعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ معروف به ابن سِکّیت معلم فرزندان متوکل درباره معجزات حضرات موسی و عیسی و رسول گرامی اسلام بود که ابن سِکّیت پس از دریافت پاسخ سؤالات خویش چنین گفت: «سوگند به خداوند مانند تو هرگز ندیده‌ام و جواب راستین چنین است». (6)
مناظره دوم حضرت با قاضی‌القضات سامرّا یعنی یحیی بن اکثم بود. این مناظره که به‌صورت مکتوب در موضوعات کلامی و تاریخی انجام شد، موسی مبرقع برادر امام هادی علیه¬السلام به‌عنوان واسطه پرسش‌ها و پاسخ‌ها را به طرفین انتقال می‌داد. گرچه متوکل عباسی با ترتیب دادن این مناظره قصد داشت تا جایگاه علمی حضرت را بسنجد و در صورت عدم ناتوانی ایشان در پاسخ به سؤالات، از قداست و منزلت حضرت در نظر شیعیان و محبّان بکاهد، اما حضرت ضمن ارائه پاسخ‌های بسیار دقیق و محکم، نه‌تنها توطئه خلیفه را خنثی نمود، بلکه بابی از معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام را به روی شیعیان باز کرد. (7)
با این اوصاف، می‌توان این‌چنین جمع‌بندی کرد که گرچه حضرت هادی علیه‌السلام در برهه‌ای از زمان در دوران امامت خویش در عصر خلفای عباسی تحت نظارت شدید قرار داشتند، اما این جوّ خفقان و سختگیری همیشگی و مستمر نبوده و در مقاطعی بسط ید داشته‌اند. ضمن اینکه در همان ایام حضور ایشان در سامرا، ایشان از طریق سازمان وکالت به طوری مخفیانه و تشکیلاتی و نیز مناظرات علمی در حضور و بااطلاع متوکل عباسی به تبیین و ترویج مکتب شیعه می‌پرداختند.

 واژگان کلیدی:
امام هادی علیه¬السلام، سازمان وکالت، مناظرات امام هادی علیه‌السلام.
منابع برای مطاله بیشتر:
-کتاب «سازمان وکالت»، اثر محمدرضا جباری.
-کتاب «حیات فکری و سیاسی امامان شیعه»، نوشته رسول جعفریان.
-کتاب «سیره پیشوایان، نوشته مهدی پیشوایی.
پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق، ج 1، ص 501.
2. علت این چرخش سیاست از سوی معتصم، می‌تواند مشغولیت مهم‌تر برای وی یعنی سامان دادن به وضعیت ترکان باشد (که وی قبلاً آن‌ها را از ماوراءالنهر به بغداد آورده بود تا از آنان برای امور کشورداری استفاده کند، اما چیزی نگذشت که مجبور شد تا برای اصلاح رفتارهای هنجارشکنانه آن‌ها و خاموش کردن اعتراضات مردم، از تسط آنان بکاهد). دینوری، اخبار الطوال، ص 443-444؛ مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 466؛ سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 259. جاسم حسین می‌گوید: «این تغییر رویکرد، ناشی از بهبود اوضاع اقتصادی و کاهش یافتن قیام‌ها از سوی علویان بوده است.» جاسم، محمدحسین، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، مترجم: سید محمدتقى آیت‏اللهى‏، سوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ ش، ص 81.
3. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۵۴۲.
4. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، نشر انصاریان، چاپ هشتم، 1384 ش، ص 513.
5. برای اطلاع بیشتر از اقدامات و نقش سازمان وکالت در عصر ائمه علیهم‌السلام ر.ک. به کتاب «سازمان وکالت» نوشته محمدرضا جباری.
6. کلینی، محمد بن یعقوب،الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 24.
7. کلینی، همان، ج 7، ص 159؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، بیروت، لبنان، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۴۵۴.
 

متوکل عباسی به‌منظور مقابله با تهدیداتی که ازجانب قیام‌های شیعی وهمچنین امام شیعیان متوجه حکومت نامشروع عباسیان بود،امام هادی علیه‌السلام را به سامرا احضار کرد.

پرسش:
سب اصلی انتقال امام هادی علیه‌السلام به سامرا چه بود و چرا حضرت مانند جدش امام رضا علیه‌السلام نفرمود این سفر بازگشت ندارد؟ مردم مدینه در بدرقه ایشان چه کردند؟ 
 

پاسخ:
از زمان مأمون عباسی به بعد، خلفای عباسی سیاستی را در پیش گرفتند تا از طریق آن قادر باشند تمام تحرکات و ارتباطات امامان شیعه را تحت کنترل و نظارت داشته باشند و مانع از اقدامات ایشان در جهت مقابله با دستگاه خلافت شده و از ارتباط و وابستگی شدید مردم به ایشان بکاهند. از این جهت، تصمیم گرفتند تا ایشان را از مدینه النّبی به مرکز خلافت آن زمان (که در هر دوره‌ای متفاوت بود) احضار کنند. دریکی از این انتقال‌ها متوکل عباسی طی مراحلی، ترتیبی داد تا امام هادی علیه‌السلام را در سال 233 از مدینه به سامرا (مرکز خلافت عباسی در آن زمان) منتقل سازند. (1)
گزارشات تاریخی نیز این مسئله را تأیید می‌کند. (2) شیخ مفید سعایت فردی به نام عبدالله بن محمد هاشمی (امیر مدینه) از امام را سبب احضار ایشان به سامرا دانسته است. (3) ابن جوزی نیز گزارش‌های مختلف به متوکل را مبنی بر علاقه و میل مردن به امام و نیز بدگویی عده‌ای از افراد از ایشان،  دلیل بر احضار امام هادی علیه¬السلام به سامرا می‌داند. (4) بُرَیحه عباسی امام جماعت حرمین از جانب خلیفه عباسی، طی نامه‌ای به متوکل چنین بیان می‌دارد: «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را ازآنجا بیرون کن؛ زیرا او به‌سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است». (5) گرچه امام هادی علیه‌السلام این اتهامات را رد کرد، (6) اما همین گزارشات دورغین سبب شد تا متوکل از ترس به خطر افتادن حکومتش، نامه‌ای برای امام نوشته و از وی خواست تا به سامرا بیاید.
از سوی دیگر، گرچه متوکل سعی داشت تا محترمانه امام را به سامرا منتقل کند، اما برای مردم مدینه مشخص‌شده بود که این سفر یک سفر معمولی و با میل و رغبت امام نیست. نوع برخورد مأموران حکومتی، این مطلب را تأیید می‌کرد. مأمور خلیفه قبل از حرکت به سامرا و همراه بردن امام با خود، اقدام به تفتیش منزل امام کرده و جز کتاب‌های ادعیه و علمی چیزی نیافت. (7) شاهد دیگر این است که یحیی بن هرثمه که مأموریت انتقال امام هادی علیه‌السلام را به سامرا بر عهده داشت، درباره وضعیت شهر مدینه و مردم آن را به هنگام خروج حضرت چنین شرح می‌دهد: «مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و دست به یک سری عکس‌العمل‌های غیرمنتظره و درعین‌حال ملایم زدند. به‌تدریج ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیون به راه انداختند و تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود. آن‌ها بر جان امام هادی علیه‌السلام می‌ترسیدند ...». (8) نهایتاً عبدالله بن محمد هاشمی حاکم مدینه و یحیی بن هرثمه امام را تا سه روز مهلت دادند تا خود را برای سفر آماده سازد. (9) خود امام هادی علیه‌السلام نیز در روایتی می‌فرماید: «من را به‌اجبار به سامرا آورده‌اند». (10)
از مطالب فوق دو نکته قابل‌استخراج است: اول اینکه، از همان ابتدا مردم پی به اجباری بودن و خطر این سفر برای امام هادی علیه‌السلام برده بودند لذا، نیازی به تأکید امام مبنی بر بی‌بازگشت بودن این سفر نبود؛ اما در ماجرای احضار امام رضا علیه‌السلام به مرو، مأمون عباسی دلیل این دعوت را سپردن خلافت و یا ولایتعهدی به امام ذکر می‌کند تا هیچ‌گونه حساسیتی از جانب شیعیان و مردم مدینه به وجود نیاید.
و اما نکته دوم که ناظر به قسمت سوم پرسش است، وضعیت مردم مدینه و نوع وداع آنان با امام هادی علیه‌السلام بود؛ 
همان‌طور که از نقل یحیی بن هرثمه برمی‌آید، مردم مدینه بسیار آشفته و نگران حال امام بوده و ناله و فغان سر می‌دادند به‌گونه‌ای که فرستاده متوکل را بسیار متعجّب کرده بود تا جایی که وی می‌گوید تا آن زمان مدینه را بدین شکل برافروخته و نالان مشاهده نکرده بود. (11)
نتیجتاً اینکه، متوکل عباسی به‌منظور مقابله با تهدیداتی که از جانب قیام‌های شیعی و همچنین امام شیعیان متوجه حکومت نامشروع عباسیان بود، تصمیم به احضار امام هادی علیه‌السلام به سامرا نمود. گرچه وی بنا داشت تا محترمانه امام را به سامرا ببرد، اما مقدماتی که برای این سفر مهیا شده بود، نشان‌دهنده اجبار امام به این سفر و خطرات احتمالی آن برای حضرت بود به‌گونه‌ای که مردم مدینه نیز متوجه این خطرات و تهدیدات شده بودند و ازاین‌جهت ناله و شیون می‌کردند. البته تجربه مشابه برای مردم مدینه در احضار امام رضا علیه‌السلام به مرو توسط مأمون و حوادث مرتبط به آن، آنان را به این نتیجه رسانده بود که این نوع رفتارها از سوی دستگاه خلافت می‌تواند جان امام را با تهدید مواجه سازد. لذا بدون اینکه امام هادی علیه‌السلام همانند جد بزرگوار خویش امام رضا علیه‌السلام در آستانه سفر برخورد کنند، مردم مدینه خودشان باحالتی بسیار غمگین و اندوه‌بار، به خطر این سفر برای امام پی برده و یک وداع معنادار و خاصی با ایشان داشتند.
واژگان کلیدی:
امام هادی علیه‌السلام، متوکل، سامرا.
منابع بیشتر برای مطالعه:
-حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
-سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق، ج 1، ص 501.
2. علامه مجلسی نیز دلیل جلب امام هادی به سامرا را، گزارش‌های منفی و سعایت برخی افراد در مدینه برمی‌شمارد. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 50، ص 213، به نقل از عیون المعجزات.
3. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 309.
4. ابن جوزی، سبط، تذکره الخواص، تهران، مکتبه نینوی، ص 359.
5. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، قم، انصاریان، ۱۴۲۶ ق، ص ۲۳۳.
6. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، قم، نشر بصیرتی، ص 333.
7. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسن، مروج الذهب تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، 1409 ق، ج 4، ص 84 ؛  ابن جوزی، پیشین.
8. مسعودی، همان؛ ابن جوزی، همان.
9. مجلسی، پیشین، ج 50، ص 209.
10. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، نشر علامه، چاپ اول، 1379 ق، ج 2، ص 454.
11. مسعودی، پیشین، ج 4، ص 84؛ ابن جوزی، پیشین.
 

تعطیلی مراسمات مذهبی سیاسی به‌صرف احتمال انتقام تروریست‌ها از ملت ایران دقیقاً هدف تروریست‌ها است و راهکار صحیح درمقابله با این امر،افزایش توانمندی اطلاعاتی است
سلیمانی_ تروریست_ انفجار_امنیت ایران_ مراسم

پرسش:

با توجه به حادثه خونی کرمان، چرا وقتی احتمال حادثه‌ی تروریستی هست مراسم می‌گیرند؟

پاسخ:
مقدمه
در فاجعه تروریستی و خونین کرمان در 13 دی‌ماه 1402 (سوم ژانویه 2024) که بزرگ‌ترین حادثه تروریستی ایران خوانده شده است، طبق آخرین آمار، 84 نفر به شهادت رسیده و حدود 200 نفر مجروح شدند. (1) در رابطه با این حادثه هولناک این پرسش مطرح است که وقتی ایران در شرایط امنیتی و خطرناک به سر می‌برد و طبق رخدادهای قبلی، احتمال وقوع حوادث تروریستی وجود دارد چرا باید مراسمی با این حجم از جمعیت برگزار شود. همچنین مطرح‌شده است که قبلاً خبرهایی مبنی بر احتمال وقوع حادثه تروریستی و یا تهدید در این زمینه منتشرشده است، اما مسئولین به آن توجه نکرده‌اند، درحالی‌که در دنیا با کوچک‌ترین احتمالی در وقوع حمله تروریستی و یا یک تماس ناشناس، حتی یک ورزشگاه را به‌سرعت از جمعیت خالی می‌کنند. (2)
وجود احتمال در وقوع حوادث تروریستی و مقابله با آن با چند فرض قابل‌بررسی است:
1. اینکه احتمال بدهیم با توجه به کینه و بغض شدید گروه‌های تروریستی و تکفیری از سردار شهید قاسم سلیمانی و علاقه شدید آنان به انتقام از ملت ایران و اجرای عملیات تروریستی، برگزاری هرگونه اجتماع و مراسمی در این رابطه تعطیل شود، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل نظام سیاسی خود همواره با تهدیدهای امنیتی روبه‌رو بوده و بارها با جنایات تروریستی روبه‌رو شده است. این جنایت‌ها بعضاً با حمایت‌های سرویس‌های بیگانه باهدف ترساندن و دلسرد کردن مردم صورت می‌پذیرد. راهکار چنین مشکلی، تقویت و شدت بخشیدن به عملیات‌های اطلاعاتی و امنیتی است، نه تعطیلی مراسمات سیاسی- مذهبی در کشور. این به معنای بی‌ارزش دانستن جان شهروندان نیست، چنانچه برای نمونه در طول برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، ائمه جمعه و مجتهدان بزرگی مانند آیات: مدنی، (3) قاضی طباطبائی، (4) صدوقی، (5) دستغیب (6) و اشرفی اصفهانی (7) توسط تروریست‌ها به شهادت رسیده‌اند اما برگزاری نمازهای جمعه و جماعت در ایران تعطیل نشده، بلکه مراقبت‌های امنیتی و اطلاعاتی بیشتر شده است.
2. اگر اخطار یا خبر قابل اتکایی مبنی بر وقوع چنین حادثه‌ای از قبل وجود داشته و به آن بی‌توجهی شده باشد، قطعاً مسئولین ذی‌ربط به وظیفه خود عمل‌نکرده و باید مورد محاکمه قرار گیرند؛ اما تاکنون خبر دقیق و موثقی در این رابطه شنیده نشده است و تنها شایعات و گمانه‌زنی‌هایی در فضای سایبری کشور راجع به تهدیدات پیش از برگزاری مراسم نقل‌شده است. درحالی‌که گیت‌های بازرسی در محل برگزاری این مراسم وجود داشته است که حادثه بیرون گیت‌های بازرسی رخ‌داده است. (8) البته مسئولان امنیتی در تمامی نقاط برگزاری مراسم، مسئول جان شهروندان هستند، اما کنترل چنین فضای وسیعی کاری بسیار دشوار و سخت است.
نتیجه:
احتمال قابل‌اعتنایی برای اجرای یک عملیات تروریستی پیش از برگزاری مراسم سالگرد سردار شهید سلیمانی وجود نداشته و صرفاً شایعات و گمانه‌زنی‌هایی در این رابطه موجود است. همچنین تعطیلی مراسمات مذهبی سیاسی به‌صرف احتمال انتقام تروریست‌ها از ملت ایران دقیقاً هدف تروریست‌ها است و راهکار صحیح در مقابله با این امر، افزایش توانمندی اطلاعاتی و امنیتی است.

کلمات کلیدی:
سردار شهید قاسم سلیمانی، تروریسم، حادثه خونین کرمان، امنیت 
کشور. 
پی‌نوشت‌ها:
1. علت تغییر آمار شهدای حادثه تروریستی کرمان/ ۸۴ نفر آخرین آمار شهدا، خبرگزاری ایسنا، 14 دی 1402، isna.ir/xdQjkk.
2. هشدار بمب‌گذاری در ورزشگاه خانگی بوکاجونیورز، خبرگزاری ایرنا، 14 آذر 1397، https://irna.ir/xjryfR
3. آیت‌الله سید اسدالله مدنی بعدازظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360 ش پس‌ازآنکه خطبه‌های نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
4. آیت‌الله محمدعلی قاضی طباطبائی در شامگاه عید قربان و پس از اقامه آخرین نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان، در تاریخ 10/8/58 به شهادت رسید.
5. آیت‌الله محمد صدوقی در دهم ماه مبارک رمضان مطابق با یازدهم تیرماه 1361 پس از ادای نماز جمعه به دست اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
6. آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در روز بیستم آذرماه سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه به شهادت رسید.
7. آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در سال 1360 روز 22 ماه مبارک رمضان در حال رفتن به مسجد جهت اقامه نماز ظهر توسط منافقین به شهادت رسید.
8. انفجارها خارج از محدوده گیت‌های بازرسی رخ‌داده است، باشگاه خبرنگاران جوان، 13 دی 1402، http://www.yjc.ir/00aEl1
 

اینکه ایران بدنبال ماجراجویی ودرگیری با ابرقدرت‌ها است، خلاف واقعیت جهانی است و خنثی‌سازی عملیات‌های متعدد نشان می‌دهدکه ایران توان امنیتی واطلاعاتی بالایی دارد
تروریست انفجار کرمان

پرسش
ایران چون با ابرقدرت‌ها درافتاده، حواسش به امنیت داخل کشورش نیست و شاهد حوادثی مانند حمله تروریستی در کرمان هستیم؟
 

پاسخ:

مقدمه
در پی فاجعه تروریستی و خونین کرمان در 13 دی‌ماه 1402 (سوم ژانویه 2024) که بزرگ‌ترین حادثه تروریستی ایران خوانده‌شده است، طبق آخرین آمار، 84 نفر به شهادت رسیده و حدود 200 نفر مجروح شدند. (1) برخی بر این باورند که خطای راهبردی ایران در مقابله و درگیری با قدرت‌های جهانی، توان امنیتی ایران را کاهش داده و موجب تقلیل امنیت داخلی کشور شده است.

در رابطه با این مسئله، ملاحظات زیر قابل‌تحلیل و بررسی است:

1. باید مشخص شود که دقیقاً ایران چگونه با ابرقدرت‌ها درافتاده است؟

اول اینکه پیش از آنکه ایران با ابرقدرت‌ها درافتاده باشد، این ابرقدرت‌ها هستند که با ایران و سایر کشورهای منطقه و جهان درافتاده‌اند.

ایالات‌متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، حدوداً 800 پایگاه نظامی در 80 کشور دنیا مستقر کرده است که بخش بزرگی از این پایگاه‌ها اطراف ایران است. آمریکا از عمر سیاسی 246 ساله خود، 230 سال را در جنگ با سایر کشورهای جهان سپری کرده است. حدود 173 هزار سرباز آمریکایی در 159 کشور جهان مستقر هستند. تنها در کشورهای همسایه ایران مانند کویت، بحرین، عربستان، ترکیه بیش از سی هزار نیروی نظامی آمریکایی در پایگاه‌های نظامی خود مستقر هستند. افغانستان تا همین چند وقت پیش و عراق تا همین‌الان تحت اشغال نظامی نیروهای ایالات‌متحده آمریکا بوده‌اند. بعد از جنگ جهانی اول و دوم، توسط ابرقدرت‌ها کشوری جعلی، متجاوز و نژادپرست به نام اسرائیل در منطقه خاورمیانه ایجاد شد که مبنای شکل‌گیری آن توسعه تجاوزکارانه و حفظ قدرتمندتر منافع ایالات‌متحده آمریکا در عمق خاورمیانه است. (2)

با این اوصاف، ما با ابرقدرت‌ها درافتاده‌ایم یا این ابرقدرت‌ها هستند که عادت دارند با زبان زور و سلاح با سایر کشورها سخن بگویند و مرتب در دنیا دخالت کنند.

دوم. اینکه اگر منظور از درافتادن با ابرقدرت‌ها، عملیات طوفان الاقصی در سرزمین‌های اشغالی است که این اتفاقات توسط گروه‌های مقاومت فلسطینی و حماس رخ‌داده است و نه ایران. (3)

سوم. اگر منظور از این امر، حضور منطقه‌ای ایران است. تعداد نیروهای ایران در خارج از مرزها قابل‌مقایسه با نیروهای مسلح داخلی نیست یعنی درصد بسیار کمتری از نیروهای مسلح در خارج از مرزها به ضرورت امتداد عمق راهبردی مستقر هستند.

2. اگر این پیش‌فرض صحیح بود که ایران از امنیت داخلی خود غافل شده است، باوجود شرایط منطقه‌ای ایران و سرویس‌های قدرتمند خارجی باید به‌صورت مکرر و مرتب با فجایع تروریستی مواجه می‌شدیم. کما اینکه در برخی از کشورهای همسایه مشاهده می‌کنیم که دیگر شنیدن حملات تروریستی و مرگ شهروندان به امری عادی بدل شده است؛ اما به گفته وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران صرفاً در سال گذشته 400 مورد بمب‌گذاری کشف و خنثی‌شده و 190 تروریست دستگیرشده‌اند که از این تعداد 20 درصد مربوط به استان تهران بوده است. (4) در سال جاری نیز بارها خبر دستگیری و انهدام باندهای تروریستی از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور اعلام شده است.(5)
نتیجه:
اینکه تصور شده است که ایران به دنبال ماجراجویی و درگیری با ابرقدرت‌ها است، خلاف واقعیت جهانی است و این دنیا است که مجبور و محکوم است تحمیل و تحکم نظامی و سیاسی ابرقدرت‌ها را تحمل کند. همچنین کشف و خنثی‌سازی عملیات‌های متعدد نشان می‌دهد که ایران توان امنیتی و اطلاعاتی بالایی دارد و نمی‌توان با چند حادثه، توان و زحمات گسترده نیروهای امنیتی کشور  در ایجاد امنیت و کشف و خنثی‌سازی صدها عملیات تروریستی را زیر سؤال برد.

کلمات کلیدی:

شهید قاسم سلیمانی، حادثه تروریستی کرمان، داعش، تروریسم.

پی‌نوشت‌ها:
1. علت تغییر آمار شهدای حادثه تروریستی کرمان/ ۸۴ نفر آخرین آمار شهدا، خبرگزاری ایسنا، 14 دی 1402، isna.ir/xdQjkk.

2. آرْتور جِیمز بالفور به‌عنوان وزیر امور خارجه بریتانیا، در نوامبر ۱۹۱۷ م نامه‌ای نوشت و در آن وعده برپایی یک وطن قومی برای یهودیان در فلسطین را اعلام کرد. این نامه خطاب به ادموند روچیلد نوشته شده بود.

انگلستان بر اساس بیانیه بالفور موافقت خود را بر تأسیس یک حکومت مستقل یهودی در خاک فلسطین اعلام نمود. این اعلامیه اولین گام عملی برای تشکیل رژیم صهیونیستی بود. در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ م گروه‌های صهیونیستی طرح تقسیم فلسطین را در سازمان ملل به تصویب رساندند.

در سال بعد، ۱۹۴۸ م برابر با ۱۳۲۷ ش، دولت اسرائیل اعلام موجودیت کرد. یهودیان درحالی‌که تنها حدود پنج درصد از زمین‌های فلسطین را خریداری کرده بودند، در زمان اعلام موجودیت ۷۷ درصد از سرزمین‌های فلسطینی را به اشغال خود درآوردند.

3. رهبر انقلاب: «حامیان رژیم و بعضی از افرادِ خودِ رژیمِ غاصب، یاوه‌گویی‌هایی در این دو سه روز کرده‌اند و ادامه دارد، ازجمله اینکه ایران اسلامی را پشت این حرکت معرفی می‌کنند؛ اشتباه می‌کنند. البتّه ما از فلسطین دفاع می‌کنیم، ما از مبارزات دفاع می‌کنیم، ما پیشانی و بازوی طرّاحان مدبّر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را می‌بوسیم، ما به آن‌ها افتخار می‌کنیم؛ این هست، امّا آن‌هایی که می‌گویند «کار فلسطینی‌ها ناشی از غیرفلسطینی‌ها است» ملّت فلسطین را نشناخته‌اند، ملّت فلسطین را دست‌کم گرفته‌اند؛ اشتباهشان در همین است؛ اینجا هم محاسبه‌ی غلط می‌کنند. البتّه همه‌ی دنیای اسلام موظّف است که از فلسطینی‌ها حمایت کند و باذن‌الله حمایت هم خواهد کرد، امّا این کار، کار خود فلسطینی‌ها است؛ طرّاحان هوشمند، جوانان شجاع، فعّالان ازجان‌گذشته توانسته‌اند این حماسه را به وجود بیاورند و این حماسه ان‌شاءالله گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود.» خامنه‌ای، سید علی، بیانات در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح، 18 مهر 1402، https://khl.ink/f/54056

4. وزیر اطلاعات: ۴۰۰ مورد بمب‌گذاری در کشور در سال گذشته کشف و خنثی‌سازی شد/ دستگیری ۱۹۰ تروریست، خبرگزاری میزان، 20 شهریور 1402، https://www.mizanonline.ir/00JrUi

5. ضربه سنگین سپاه به گروهک تروریستی/ سلاح‌های جنگی کشف شد! پایگاه خبری خبر آنلاین، 15 مرداد 1402،

khabaronline.ir/xkhYc.

ملت ایران از هر طیف سیاسی با حضور پررنگ خود، ایستادگی پای کشور، جمهوریت و ارزش‌های دینی را به رخ کشید.
گرامیداشت ۹ دی

پرسش
چرا باید 9 دی را گرامی داشت؟

پاسخ:
مقدمه
برخی روز‌ها در نظام‌های سیاسی به خاطر اتفاقاتی که در آن روز رخ داده است، از جایگاه ویژه‌ای در تاریخ آن سرزمین برخوردار است. ازاین‌رو، آن ایام با برگزاری مراسم‌های ویژه‌ای گرامی داشته می‌شود. سؤال این است که در روز 9 دی چه رخ‌داده است که باید آن را گرامی داشت؟
در ابتدا لازم است بابیان مقدمه‌ای اجمالی، مروری بر آنچه پیش از نهم دی‌ماه 1388 گذشت داشته باشیم تا بتوانیم عوامل زمینه‌ساز حادثه 9 دی سال 1388 را بررسی کنیم.
همه‌چیز از یک اعتراض آغاز شد؛ اعتراض به نتیجه دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1388؛ 
انتخاباتی که سه معترض داشت و از چهار کاندیدای حاضر در آن، سه نفر، یعنی آقایان میرحسین موسوی، محسن رضایی و مهدی کروبی نتیجه اعلام‌شده و پیروزی آقای محمود احمدی‌نژاد را نپذیرفتند.  آقای میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای حاضر در انتخابات ریاست جمهوری، پیش از آغاز شمارش آرا، در مصاحبه‌ای خود را پیروز انتخابات با رأی بسیار بالا معرفی کرد و پس از اعلام نتایج، از پذیرش آن سرباز زد و در 23 خرداد 1388 بیانیه‌ای مبنی بر عدم پذیرش نتیجه انتخابات منتشر کرد (1) و در نامه 27 خرداد 1388 خطاب به شورای نگهبان بابیان ادله خود، خواهان ابطال انتخابات  شد. مهدی  کروبی، دیگر کاندیدای حاضر در این انتخابات نیز برخلاف مصاحبه‌اش در روز رأی‌گیری، پس از موسوی، با صدور بیانیه‌ای، نتیجه انتخابات را زیر سؤال برد. (2) محسن رضایی دیگر کاندیدای معترض در این انتخابات نیز با نامه‌ای خطاب به دبیر شورای نگهبان، با این ادعا که بین سه میلیون و پانصد هزار تا هفت میلیون رأی داشته است، خواستار رسیدگی به این مسئله شد (3) و بعدها پس از بازشماری برخی صندوق‌ها از پیگیری شکایت خود منصرف شد و به گفته مرحوم آیت‌الله یزدی قانع شد. (4)
با توجه به وجود فضای پر تنش سیاسی ایام انتخابات و به دنبال عدم تمکین کاندیداهای معترض به نتیجه انتخابات، از حدود ساعت 4 بعدازظهر روز 23 خرداد 1388، گزارش‌هایی از ناآرامی‌ها در مناطق مرکزی تهران منتشر شد و دسته‌ای از جوانان با شعار «موسوی، موسوی، رأی ما رو پس بگیر» به سمت میدان‌های اصلی تهران حرکت کردند و تا غروب آن روز تقریباً در همه خیابان‌های اصلی تهران، سطل‌های زباله پلاستیکی شهرداری به وسط خیابان آورده و به آتش کشیده شده بود. از تبریز، اصفهان و شیراز نیز گزارش‌های مشابه، اما ملایم‌تری به گوش می‌رسید. عصر روز یکشنبه 24 خرداد 1388 به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها تجمعی با حضور هواداران احمدی‌نژاد در میدان ولی‌عصر باهدف اعتراض به ناآرامی‌های روز گذشته تهران و جشن پیروزی شکل گرفت. سخنرانی احمدی‌نژاد در این روز نیز بر حساسیت‌ها افزود و طرفداران کاندیداهای معترض، به‌خصوص میرحسین موسوی را به‌شدت عصبانی و تحریک کرد. (5)  روز 25 خرداد 1388 تجمع و راهپیمایی‌ای برپا شد که از سوی برخی سایت‌های حامی موسوی حماسه «خس و  خاشاک» و راهپیمایی «سکوت» نام گرفت؛ تجمعی که به ادعای رسانه‌های حامی میرحسین موسوی میلیون‌ها نفر در آن شرکت کردند؛ اما تعداد واقعی تجمع‌کنندگان در خیابان آزادی حدود پانصدتا ششصدهزار نفر برآورد شده بود که جمعیت قابل‌توجهی بود. این راهپیمایی نقطه ‌عطفی در تحولات پس از انتخابات بود، هم از این بابت که موسوی و کروبی را به ادامه اعتراض از مسیر کشیدن هواداران به کف خیابان امیدوار کرد و هم از این بابت که برای اولین بار یک تجمع اعتراضی با شلیک گلوله به کشته شدن برخی معترضان و عابران انجامید. (6)
روز سه‌شنبه 26 خرداد 1388 نمایندگان سه نامزد معترض در شورای نگهبان حاضر شدند و گزارشی از انتخابات ارائه و از آن‌ها خواسته شد که مصادیق و مستندات شکایات خود را با ذکر شماره و محل صندوق و نوع تخلف تصریح‌شده در متن قانون به شورای نگهبان ارائه کنند. (7) در همان روز خبر مهم دیگری که منتشر شد، دعوت رهبر انقلاب از مسئولان ستاد انتخاباتی هر چهار کاندیدا بود تا در کنار نمایندگان شورای نگهبان و وزارت کشور رو در روی هم و در حضور رهبری باهم صحبت کنند. در این جلسه، رهبر انقلاب ضمن دعوت نامزدهای معترض به پیگیری شکایتشان از مسیر قانونی تأکید کردند: «مسیر اعتراض روشن است. من به شورای نگهبان می‌گویم با دقت به شکایت‌های شما رسیدگی کند. صندوق‌هایی که به آن‌ها اعتراض دارید را هم به‌طور تصادفی بازشماری کنید. اگر نتایج بازشماری با آنچه اعلام‌شده مغایر بود، صندوق‌های بیشتری را بازشماری کنید تا به نتیجه روشنی برسید. مسیر اعتراض قانونی حتی تا ابطال نتیجه انتخابات مشخص است، اما درخواست ابطال نتایج، خارج‌ازمسیر قانونی را به‌هیچ‌وجه نخواهم پذیرفت»؛ (8) سخنانی که سه روز بعد در خطبه‌های نماز جمعه 29 خرداد 1388 آن‌ها را به‌نوعی تکرار کردند و از طرفداران دو طرف خصوصاً حامیان کاندیدای شکست‌خورده خواسته شد که از طریق زورآزمایی خیابانی، انتخابات و اصل مردم‌سالاری را به چالش نکشند. (9)
موج اعتراضات با حمایت رسانه‌های بیگانه از سوی جنبش موسوم به جنبش سبز همچنان ادامه یافت و با کشته‌سازی‌ها و اقدامات نادرست برخی افراد مسئول که منجر به فوت سه نفر از بازداشت‌شدگان در بازداشتگاه کهریزک شد، آتش اعتراضات که دیگر به اغتشاشات تبدیل‌شده بود، بیش‌ازپیش شعله‌ورتر شد تا به محرم سال 1388 که از آذرماه آن سال آغازشده بود، رسید. در این زمان که اکثر چهره‌های سیاسی از بازگرداندن موسوی و کروبی به مسیر قانونی اعتراضات ناامید شده بودند، با این حال، در 26 آذر، باهنر از رایزنی در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای وحدت خبر داد. این آخرین تلاش‌ها برای بازگرداندن آقایان موسوی و کروبی به  ساز و کار درون حاکمیتی بود که این تلاش‌ها هم به نتیجه‌ای نرسید.
جنبش سبز که در این مدت، اعتراضات در کشور را مدیریت می‌کرد، با فراخوان ماهواره‌ای و اینترنتی و شعارنویسی، درباره «عاشورای سبز» سخن می‌گفت. در ساعات اولیه روز جمعه 6 دی‌ماه 1388 (روز عاشورا) در حالی که بیشتر مردم در تکایا و مساجد مشغول عزاداری بودند، مدعیان حمایت از موسوی ابتدا در خیابان آزادی تجمع و سپس به سمت میدان انقلاب، میدان ولی‌عصر و چهار راه کالج حرکت کردند. حاضران در تجمع و راهپیمایی، ویژگی‌های متفاوتی داشتند؛ عده‌ای تماشاچی و عده‌ای اعتقادات مذهبی داشتند و متناسب با روز عاشورا شعار «هیهات من الذله» سر داده بودند. عده‌ای دیگر با شعارهای تندی مثل «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» به اماکن دولتی و موکب‌های عزاداری حمله کرده و با آتش زدن آن‌ها و سوت و کف زدن به اهانت به عزاداران عاشورای حسینی مشغول شدند.
خبر این اتفاقات به هیئت‌ها و دسته‌های عزاداری در نقاط مختلف تهران رسید و مردم با دست کشیدن از عزاداری به سمت مرکز تهران برای مقابله با هتک حرمت کنندگان حرکت کردند. یکی از اولین هیئت‌هایی که برای مقابله وارد خیابان‌های تهران شد، هیئت عزاداری دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران بود که به روایت شاهدان عینی، دکتر عبدالحسین روح‌الامینی، پدر مرحوم محسن روح‌الامینی (10)  نیز در میان آن‌ها حضور داشت. پخش گوشه‌هایی از اقدامات مدعیان حمایت از موسوی که با کف و سوت حاضران حمایت می‌شد از سوی صداوسیما با فیلمی که پیش‌ازاین، از تصویر پاره‌ شده امام خمینی در روز 16 آذر پخش‌شده بود، خشم مردم را برانگیخت. 
حوادث روز عاشورا صدای اعتراض علما و مراجع، شخصیت‌ها و تشکل‌های سیاسی اجتماعی را نیز با شدت هرچه ‌تمام‌تر بلند کرد. روزهای هفتم و هشتم دی‌ماه 1388 شهرهای سراسر کشور شاهد تجمعات و تظاهرات مردم بسیار عصبانی بود. صداوسیما نیز با پخش مکرر صحنه‌های توهین آشوبگران به نمادهای عاشورا و سوت و کف زدنشان، حساسیت مردم را بیشتر برمی‌انگیخت. در تهران، زمان تجمع در اعتراض به اقدامات صورت گرفته در حادثه روز عاشورا، روز چهارشنبه 9 دی‌ماه در میدان انقلاب اعلام شد. از ظهر آن روز مرکز تهران به‌صورت نیمه تعطیل درآمد و جمعیت بی‌سابقه‌ای از چهار طرف تهران راهی میدان انقلاب شد. راهپیمایی 9 دی 1388 که با شعارهایی علیه مسببین  حادثه روز عاشورا همراه بود چنان وسیع و گسترده بود که هیچ‌کس حتی رسانه‌های حامی موسوی هم نتوانستند عظمت و انبوه آن را انکار کنند و ازاین‌رو سعی کردند جمعیت عظیم راهپیمایی را به شکل‌های مختلف توجیه کنند. (11)  شعارها در این راهپیمایی به‌قدری تند بود که انتقاد برخی نیروهای انقلابی همچون مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی را برانگیخت. (12) نکته قابل‌توجه در این راهپیمایی حضور افراد از طیف‌های مختلف فکری و سیاسی است و در میان راهپیمایان، افرادی که مدعی بودند در انتخابات به میرحسین موسوی رأی داده‌اند نیز مشارکت داشتند. هرچند پس از راهپیمایی نهم دی‌ماه 1388 کشور حوادث دیگری را نیز پشت سر گذاشت (13) اما پس‌از این حماسه، تلاش‌های جدی جنبش سبز  برای بسیج نیروهایش در راهپیمایی روز 22 بهمن، نتیجه‌ای به دنبال نداشت و  این‌گونه، جنبش سبز به ایستگاه پایانی خود نزدیک شد و فتنه سال 1388 به خاموشی گرایید.

پس از شرح مختصری ازآنچه ایران اسلامی در این روزها پشت سر گذاشت، می‌توان عوامل زیر را از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز شکل‌گیری حادثه 9 دی دانست:
1. اهانت به ارزش‌های مذهبی ملت ایران به‌خصوص اهانت به عاشورای حسینی؛
2. بی‌اهمیت نشان دادن نقش مردم در عرصه‌های مختلف اجتماعی ازجمله انتخابات با شورش علیه جمهوریت؛
3. هدف قرار دادن ستون اصلی انقلاب، یعنی مسئله «ولایت‌فقیه» و نادیده گرفتن مسئله ولایتمداری مردم ایران؛
4. حمایت‌های دشمنان مردم و نظام از فتنه‌گران؛
5. ادامه‌دار کردن مسائل مربوط به انتخابات باوجود اینکه مسئله برای عموم مردم واضح و روشن‌شده بود. (14)
نتیجه:
با توجه به آنچه نگاشته شد، روشن می‌شود که حادثه 9 دی ازآن‌جهت باید گرامی داشت که عموم ملت ایران از هر طیف سیاسی با حضور پررنگ خود، ایستادگی پای کشور، جمهوریت و ارزش‌های دینی را به رخ کشید و نقشه‌های دشمنان نظام را که به بهانه اعتراض به انتخابات به دنبال هرج‌ومرج، سرنگونی نظام و عبور از اصل ولایت‌فقیه بود، نقشه بر آب کرد.
پی نوشت ها:
1. او در بخشی از بیانیه‌اش آورد: «این‌جانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می‌دهم که تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نخواهم شد... خائنین به آرای مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسایان به آتش کشیده شود... ما موج عقلانیت سبز خود را که برگرفته از تعالیم دینی و علایق ملت به اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله است با تمامی شور ادامه می‌دهیم... و اجازه نخواهیم داد که حرکات ما شکل کور به خود بگیرد». برای مطالعه متن کامل بیانیه، ر.ک: سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 436-437.
2. در بخشی از بیانیه مهدی کروبی آمده است: نتایج اعلام‌شده برای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری چنان مضحک و شگفت است که در بیان و بیانیه نمی‌آید... حتماً در مقابل این مهندسی و تنظیم ناشیانه رأی ملت سکوت نخواهم کرد... این تازه اول داستان است (سایت آفتاب امروز، 23/03/1388، 
آدرس: https://aftabnews.ir/000NbD).
3. سایت تابناک، 24/3/1388، آدرس: tabnak.ir/000DUw.
4. سایت شورای نگهبان، 26/06/1398، آدرس:  https://www.shora-gc.ir/0001ZK.
5. احمدی‌نژاد در بخشی از سخنان خود گفت: ملت ایران یک ملت متحد است؛ امروز خبرنگاری سؤال کرد گفت: 
بعضی‌ها گوشه و کنار بعضی از کارها را انجام می‌دهند اغتشاش است، شورش است، اعتراض است و واژه‌های تندی را به کار برد. من یک مثال زدم و نتیجه‌گیری کردم. برای شما عرض می‌کنم. گفتم شما اشتباه می‌کنید.  ملت ایران یکپارچه است در یک مسابقه فوتبال ۵۰ هزار، ۷۰ هزار تماشاچی می‌روند آن‌کسی که تیمش باخته وقتی بیرون می‌آید عصبانی است و به هر دری می‌زند، در ایران در انتخابات ۴۰ میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیین‌کننده اصلی بودند. حالا ۴ تا خس و خاشاک این گوشه‌ها یک کاری می‌کنند. بدانید این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آن‌ها نخواهد گذاشت (پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، 24/03/1388، آدرس:
 https://dolat.ir/detail/178361).
6. برای مطالعه شرح ماجرا،  ر.ک: سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 142-147.
7. سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 153.
8. سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 155 ـ 156.
9. «... باید در صندوق‌های رأی معلوم بشود که مردم چی می‌خواهند، چی نمی‌خواهند؛ نه در کف خیابان‌ها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتی آن‌هایی که رأی نیاوردند، اردوکشی خیابانی بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان؛ بعد آن‌هایی که رأی آورده‌اند هم در جواب آن‌ها، اردوکشی کنند، بکشند به خیابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ ... زورآزمائی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالاری است». مقام معظم رهبری، خطبه‌های نماز جمعه تهران، خامنه‌ای دات آی آر، 29/3/1388 ش، https://khl.ink/f/7190.
10. یکی از سه‌نفری که در حادثه بازداشتگاه کهریزک جان خود را از دست داد.
11. این رسانه‌ها علت انبوه جمعیت در این راهپیمایی را آورده شدن مردم از شهرهای اطراف و شهرستان‌های دور با اتوبوس و وعده چلوکباب و کیک و ساندیس اعلام کرده بودند.
12. شعارهایی مثل «لعن علی عدوک یا حسین... خاتمی و کروبی و میرحسین، نخبه بی‌بصیرت مایه ننگ ملت، موسوی بی‌بی‌سی... عامل انگلیسی، تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته و...» از این دست شعارهاست که برخی از آن‌ها مسئول پخش زنده را مجبور به قطع صدای مراسم می‌کرد.
 مرحوم عسگراولادی پس از مراسم نه دی از برخی شعارهای تند انتقاد کرد و گفت: «برخی شعارها علیه شخصیت‌های نظام انحرافی است». (خبرگزاری ایسنا، 11/10/1388، آدرس: isna.ir/xgthF).
13. قرائت گزارش هیئت ویژه تحقیق مجلس از حوادث انتخابات در صحن علنی و تکذیب ادعای کروبی درباره تجاوز به بازداشت‌شدگان و مقصر شناخته شدن سعید مرتضوی (دادستان وقت تهران) به خاطر دستور اعزام بازداشت شدگان به محلی غیراستاندارد (بازداشتگاه کهریزک)، اعتراض برخی دانشجویان  در دانشگاه آزاد به خاطر وقف اموال دانشگاه آزاد از سوی هیئت‌امنا، ترور شهید علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه  تهران در 22 دی‌ماه و... از این موارد است.
14. ر.ک: علل و زمینه وقوع حماسه 9 دی، سایت پایداری ملی (رسانه پدافند غیرعامل)، 7/10/1395، کد خبر: 
۲۵۱۳۳، آدرس: https://paydarymelli.ir/0006XN.

حضورِ همراه بافهم و شعور نوجوانان سرزمینش در میدان نبرد علیه دشمن است، نه‌فقط به خاطر حضور همراه با شور آن‌ها.

پرسش

نوجوانی که به سادگی می تواند تحت تأثیر احساسات تصمیم بگیرد و حتی توسط حکومت اجازه داشتن گواهینامه ندارد، می تواند مجاز به شرکت در جنگ نظامی با احتمال بالای مرگ و نقص عضو باشد؟ آیا استفاده حکومت ایران از نوجوانان 13 و 15 ساله در جبهه ها جنایت جنگی نبود؟

پاسخ:
مقدمه
یکی از مسائلی که جمهوری اسلامی در تاریخ جنگ خود بدان افتخار می‌کند، مسئله حضور نوجوانان در جنگ است. درحالی‌که نوجوان به‌راحتی تحت تأثیر احساسات قرار می‌گیرد و احتمال مرگ و نقص عضو آن‌ها بالاست. آیا چنین فردی که حتی مجاز به داشتن گواهینامه رانندگی نیست و بر سرمایه‌اش ولایت ندارد، می‌تواند مجاز به شرکت در جنگ نظامی باشد؟ استفاده از نوجوانان کم سن و سال 13 و 15 ساله در جبهه‌های جنگ از سوی حکومت ایران جنایت جنگی محسوب نمی‌شود؟
برای پاسخ به این پرسش، توضیح چند نکته ضروری است.
1. افتخار جمهوری اسلامی به حضور نوجوانان در جنگ تحمیلی

در توضیح این نکته باید گفت، آنچه جمهوری اسلامی ایران بدان افتخار می‌کند، صرف حضور نوجوانان در جنگ و دفاع از خاک و اسلام نیست، بلکه افتخار جمهوری اسلامی به روحیه ایثارگری و سطح درک، فهم و تحلیل این گروه هنگام حضور در میدان نبرد است که وقتی مصاحبه‌ها یا وصیت‌نامه‌های برخی از همین نوجوانانِ به‌اصطلاح تابع احساس را می‌بینیم، از عمق درک و فهم آن‌ها نسبت به مسائل حیرت می‌کنیم. اشک‌ها و التماس‌های این نوجوانان برای حضور در میدان نبرد علیه دشمن در مقابل ممانعت فرماندهان را نمی‌توان صرفاً متأثر از احساس دانست. افتخار جمهوری اسلامی به حضور باشعور و درک این نوجوانان در جنگ تحمیلی است نه صرف حضورشان. (1)
2. استفاده حکومت ایران از نوجوانان در جنگ
در تبیین این نکته نیز لازم است بیان کنیم برخلاف آنچه گونه طرح پرسش القا می‌کند، جمهوری اسلامی نه‌تنها اصراری بر حضور این گروه سنی در میدان جنگ نداشته است، بلکه بر اساس برخی مستندات موجود، در صورت شناسایی از حضور آن‌ها در میدان ممانعت نیز می‌کرده است (2) که دست‌کاری شناسنامه‌ها از سوی نوجوانان برای حضور در میدان جنگ، مؤید این مسئله است؛ مسئله‌ای که به معضل دادگاه‌های ثبت‌احوال در پس از جنگ تبدیل شد. (3) امام خمینی نیز در واکنش به ادعای دشمنان مبنی بر فرستادن کودکان، به‌زور، به میدان جنگ می‌گوید: «اجانب تبلیغ می‌کنند که در ایران بچه‌های کوچک را با زور به جبهه‏‎ ‎‏می‌فرستند، درحالی‌که چنین نیست. مردم می‌خواهند جلوی این‏‎ ‎‏جوان‌های چهارده پانزده‌ساله را بگیرند که به جبهه نروند، ولی آن‌ها از‏‎ ‎‏دست پدر و مادرها فرار می‌کنند و به جبهه می‌روند. مسلماً فردی را‏‎ ‎‏که بالغ نیست، نه کسی می‌گوید به جبهه برو و نه کسی چنین حقی دارد‏‎ ‎‏که بگوید. مردم ما بحمدالله، خودشان از رفتن به جبهه‌ها استقبال‏‎ ‎‏می‌کنند و جبهه‌ها را پر می‌کنند». (4) بنابراین آنچه موجب حضور نوجوانان در میدان جنگ ایران و عراق می‌شد، شور و شعور خودشان بود، نه اهتمام جمهوری اسلامی برای حضور آن‌ها در میدان نبرد؛ شور و شعوری که در فرزندان نوجوان رئیس‌جمهور و رئیس مجلس وقت نیز وجود داشت و آن‌ها را به میدان نبرد کشانده بود. (5)
افزون بر اینکه باید توجه نمود بر اساس احکام اسلام میان جهاد ابتدایی و دفاعی تفاوت وجود دارد. بر اساس فتوای مشهور، دفاع بر همگان واجب است و شروط جهاد ابتدایی در جهاد دفاعی وجود ندارد؛ البته شرط بلوغ و عقل که شرط عموم تکالیف است منتفی نیست. ازاین‌رو، مشهور فقها جهاد دفاعی را بر کودک و مجنون واجب نمی‌دانند. روشن است که مشهور، قائل به حرمت حضور این افراد در میدان جنگ نشده و تنها بار این تکلیف را از دوش آن‌ها برداشته است و این به معنای ممانعت از حضور آن‌ها در میدان جهاد دفاعی نیست. (6) برای مثال، امام خمینی درباره حضور غیر بالغین در جبهه گفته‌اند: «بر غیر بالغین شرکت در جبهه واجب نیست» (7) و واضح است که کلام ایشان بدین معناست که حکومت نمی‌تواند آن‌ها را به دلیل همین عدم وجوب، ملزم به حضور در جبهه کند، اما بدین معنا نیست که اگر نوجوان خودش مایل به حضور در میدان دفاع از کشور بود، حکومت باید مانع او شود. باوجود این، فرماندهان جنگ، در حد امکان، مانع حضور نوجوانان در میدان نبرد می‌شدند و حتی گاهی اگر شرایط مهیا بود، از خط مقدم جبهه آن‌ها را یه پشت جبهه برمی‌گرداندند.
3. جنایت جنگی بودن به‌کارگیری نوجوانان در جنگ
دراین‌باره نیز گفتنی است که ارائه تعریفی جامع‌ومانع از جنایت جنگی که مورد توافق  همه کشورها باشد غیرممکن به نظر می‌رسد، اما بر اساس آنچه در اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی آمده است، سربازگیری کودکان زیر پانزده سال، با این هدف که آن‌ها فعالانه در جنگ شرکت کنند، جزو مصادیق جرائم جنگی است، (8) منتها نکته‌ای که درباره ایران از سوی مدعیان وقوع جنایت جنگی عمداً مورد توجه قرار نمی‌گیرد، این است که جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس، نه‌تنها از این گروه سنی، سربازگیری نکرده است، بلکه با وضع قانون و ایجاد مانع برای حضور افراد زیر 15 سال که با تمام وجود، با اصرار و خودخواسته در میدان نبرد حاضر می‌شدند، در صورت شناسایی و امکان بازگشت به پشت جبهه، آن‌ها را به مبدأ بازمی‌گردانده است. افزون بر اینکه همین مدعیان که حضور خودخواسته نوجوانان ایرانی در میدان نبرد را آن‌هم با لطائف الحیل و دست‌کاری شناسنامه و... مصداق جنایت جنگی معرفی می‌کنند، وقتی با آموزش نظامی کودکان اوکراینی توسط ارتش اوکراین مواجه می‌شوند، سکوت کرده، نه‌تنها سخنی از وقوع جنایت جنگی به میان نمی‌آورند، بلکه برخی از آن‌ها تمجید گونه خبر کودک سربازان اوکراینی را پوشش می‌دهند. (9) برخی کشورهای اروپایی مثل آلمان نیز از قوانین استثنایی‌ای‌ که وجود دارد و طبق آن می‌توان داوطلبان را به‌عنوان سرباز پذیرفت، 1515 کودک سرباز را به وزارت دفاع معرفی می‌کنند. (10)
نتیجه:
بنا بر آنچه نگاشته شد، روشن می‌شود که جمهوری اسلامی هیچ‌گاه به دنبال سربازگیری از نوجوانان برای حضور در میدان جنگ نبوده است و با وضع قانون از حضور آن‌ها در میدان نبرد نیز در صورت شناسایی ممانعت کرده است. اینکه امروز جمهوری اسلامی به حضور نوجوانان سرزمینش در میدان دفاع مقدس افتخار می‌کند، به خاطر حضورِ همراه بافهم و شعور نوجوانان سرزمینش در میدان نبرد علیه دشمن است، نه‌فقط به خاطر حضور همراه با شور آن‌ها.
کلیدواژه:
جنگ، دفاع مقدس، نوجوان، جنایت جنگی، جمهوری اسلامی.
پی‌نوشت‌ها:
برای نمونه، ر.ک: «مصاحبه دیدنی نوجوان بسیجی در خط مقدم جبهه»، https://www.aparat.com/v/oXrPf؛ همچنین ر.ک: «مصاحبه دیدنی با نوجوان ۱۵ ساله بسیجی در جبهه»، B2n.ir/j05913؛ همچنین ر.ک: «نوجوانی که غیرتش، زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد»، B2n.ir/d46060.
2. ر.ک: «سندی که نوجوانان را از حضور در جنگ منع می‌کرد»، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کد خبر: 1401081107180، isna.ir/xdMDqt.
3. ر.ک: «سندی که نوجوانان را از حضور در جنگ منع می‌کرد»، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کد خبر: 1401081107180، isna.ir/xdMDqt.
4. مرندی، مهدی، داود سلیمانی، دفاع مقدس (جنگ تحمیلی)‏ ‏در اندیشه ‏‏امام خمینی‏‏(س)، تهران، چاپ و نشر عروج، 1392، ص 181.
5. ر.ک: «عکس کمتر دیده ‌شده از مجتبی خامنه‌ای در جبهه»، افکارنیوز، B2n.ir/j67666؛ «فرار یاسر هاشمی از بیمارستان»، کد خبر: 520423، khabaronline.ir/x6rLT.
6. ر.ک: حیدری، محمد محسن، «جهاد دفاعی از منظر فقهای امامیه با تأکید بر آراء امام خمینی در دفاع مقدس»، اندیش نامه ولایت، شماره 6، 1396، ص 116 ـ 118.
7. حیدری، محمد محسن، «جهاد دفاعی از منظر فقهای امامیه با تأکید بر آراء امام خمینی در دفاع مقدس»، اندیش نامه ولایت، شماره 6، 1396، ص 118.
8. سوادکوهی فر، ضحی، «جنایات جنگی»، پژوهه، B2n.ir/d72589.
9. ر.ک: «کودک سربازان در اوکراین؛ نقض حقوق بشر با چاشنی قهرمان سازی رسانه‌ای»، باشگاه خبرنگاران جوان، B2n.ir/y48975.
10. ر.ک: اسماعیلی، عادله، «ممنوعیت استفاده از کودکان در جنگ»، روزنامه قانون، 25/11/1394.

صفحه‌ها