امام علی

چرا امام علی (علیه السلام) با آن که می دانست کشته می شود در لیلة المبیت جای پیامبر(صلی الله علیه و آله) خوابید؟

پاسخ:
در نحوه طرح سؤال گویا اشتباهی رخ داده، از این رو اصل ماجرا و شبهه‌های مطرح شده در این خصوص بیان می‌شود تا پرسشگر محترم از این طریق جواب کامل‌تری دریافت نماید:
در شب لیلة المبیت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مکه را به مقصد مدینه ترک نمود، علی (علیه السلام) به جای او در بسترش خوابید تا کفار قریش متوجه هجرت پیامبر نشوند. در ماجرای لیلة المبیت برای علی (ع) که جان خود را برای سلامت رسول خدا به خطر انداخت، فضیلت بسیار تلقی شده است. در ارزش این عمل یعنی فداکاری در راه پیامبر خدا و معقول و مشروع بودن آن تردیدی نیست. این کار مهم تر از حفظ جان خود است.
در این میان برخی از معاندان در این خصوص شبهه هایی مطرح کرده و می‌گویند: خوابیدن علی در بستر پیامبر فضیلت نیست، زیرا علی از دو طریق فهمیده بود که در آن شب آسیبی به او نخواهد رسید،
اول این که از گفتار خود پیامبر که صادق و مصدق است، آن جا که در همان شب به او فرمود: در بستر من بخواب و آسیبی به تو نخواهد رسید.
دوم این که پیامبر امانات و ادای قرض ها را بر عهده علی گذارد. طبعا می‌دانست که جانشین او کشته نمی شود وگرنه این تکلیف را متوجه دیگران می‌کرد. علی از این توصیه فهمید که در این صحنه گزندی نخواهد دید. با انجام وظایفی که رسول خدا معین کرده است، موفق خواهد گردید.
در جواب این شبهه باید گفت: در این گونه شبهات با انکار فضیلتی، فضیلت بالاتری را برای علی اثبات کرده است، زیرا ایمان علی به صدق گفتار پیامبر یک ایمان عادی بود یا این که او نسبت به گفتار وی یک ایمان قوی و فوق العاده داشت. کلیه گفتارهای پیامبر در نظر او در پرتو ایمان قوی مانند روز روشن بوده است.
بنابر فرض اول، هرگز علی (علیه السلام)، علم به بقا و سلامتی خود نداشته است، زیرا هرگز برای چنین طبقه ای از افراد (که علی به طور یقین از این طبقه نبود) از گفتار پیامبر علم قطعی پیدا نمی‌شود. اگر به ظاهر بپذیرند، در خاطر تشویش خواهند داشت. جوانب قلب آن ها را فرا می‌گیرد و هر دم هیولای مرگ در نظر آن ها مجسم می‌شود؛ علی با احتمال کشته شدن دست به چنین کاری زده است، نه با علم به سلامتی.
بنا به فرض دوم فضیلت بالاتری، برای علی (علیه السلام) اثبات نموده است، زیرا اگر ایمان مرد، به پایه‌ای برسد که آنچه را از پیامبری بشنود، با روز روشن فرقی نداشته باشد، فضیلت چنین ایمان با هیچ چیز برابری نمی‌کند. نتیجه ایمان این است هنگامی که پیامبر به او بگوید: در بستر من بخواب و در حمله تروریست ها آسیبی نخواهد دید، با کمال ثبات قلب می رود و در بستر او می‌آرمد. یک سر سوزن احتمال خطر در دل او راه پیدا نمی‌کند.
با توجه به آنچه درباره ماجرای لیلة المبیت و شبهه برخی از اهل سنت بیان شد، به دست آمد که امیرمؤمنان در لیلة المبیت برترین فضیلت را به دست آورد، زیرا در هر دو صورت چه علم به کشته شدن داشته یا نداشته، فضیلت او ثابت می‌شود که بیان آن گذشت.(1) در هر حال مسئله به صورتی که در پرسش آمده، مطرح نیست. اگر مراد پرسشگر چیز دیگر است، مجددا سوال را مطرح فرمایید تا جواب لازم تقدیم شود.

پی‌نوشت:
1. فروغ ابدیت، ج 1، ص 427، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1370 ش .

من شنیدم که امام علی (علیه السلام) فرمودند: «از نشانه های پرهیزکاران فربه نبودن آنهاست»، اگر این روایت صحیح است، پس چرا بسیاری از مؤمنین اندام متناسبی ندارند؟

پاسخ:
امام علی (علیه السلام) یکی از صفات پرهيزكاران را «أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ »می داند یعنی جسم آن ها نحيف است.(1)
در تفسیر سخنان حضرت گفته شده:
نحيف به معناى لاغر است كه از يك سو نشانه زهد و پارسايى و روزه گرفتن و از سوى ديگر دلالت بر چابكى و آمادگى براى انجام وظايف الهى دارد. در هر حال اين وصف مانند بعضى از اوصاف ديگر همواره استثنايى دارد كه بعضى از افرادى كه بر حسب ساختمان جسمانى لاغر نيستند، در صف پرهيزكاران هستند.(2)

پی نوشت ها:
1.نهج البلاغه، خطبه 193.
2.آیت الله مکارم ، پيام امام اميرالمؤمنين ، ج‏7، ص 544.

روش حکومتی امام علی (علیه السلام) با امام مهدی (عجل الله فرجه) چه تفاوت هایی می تواند داشته باشد که حکومت ایشان به موفقیت می رسد ولی حضرت علی (ع) موفق نشدند؟ چرا حکومت یکی جهانی می شود ولی حکومت دیگری نه؟

پاسخ:
تفاوت اصلي در شيوه حكومت داري نيست، بلكه مهم ترين تفاوت در ناحيه مردم، يعني ميزان آمادگي آنان و شرايط جهاني و مقتضيات زمان مي باشد.
سنت قطعي الهي بر اين مقرر شده، كه روزي به وسيلة امام زمان (عجل الله فرجه) زمين لبريز از عدل و داد شود، مدينة فاضله تشكيل گردد، همة اقشار مزة شيرين عدل را بچشند، گمشدة خود را در حكومت امامي كه كلامش، راهش و حكومتش عدل است، بيابند. بالأخره با حاكم شدن عدالت در أقصي نقاط عالم وفا و آسايش را لمس كنند. در ساية حكومت صالحان اجرا شدن احكام نوراني الهي را تفاوت اصلي در شيوه حكومت داري نيست. بلكه مهم ترين تفاوت در ناحيه مردم، يعني ميزان آمادگي آنان و شرايط جهاني و مقتضيات زمان مي باشد.
سنت قطعي الهي بر اين مقرر شده، كه روزي به وسيلة امام زمان (عج) زمين لبريز از عدل و داد شود، مدينة فاضله تشكيل گردد، همة اقشار، مزة شيرين عدل را بچشند، گمشدة خود را در حكومت امامي كه كلامش، راهش و حكومتش عدل است، بيابند. بالأخره با حاكم شدن عدالت در أقصي نقاط عالم وفا و آسايش را لمس كنند، در ساية حكومت صالحان اجرا شدن احكام نوراني الهي را ناظر باشند تا جايي كه زمين از قسط و عدل سيراب شود.
حضرت بقية الله عدل كلي را در جهان، با شرايط زير پياده مي فرمايد:
1 - آمادگي جامعة بشري براي عدالت كلي، انسان فطرتا عدالت خواه است و عدالت را دوست دارد، همان گونه كه زيبايي را فطرتا دوست دارد، به ويژه وقتي از ظلم و جور به تنگ آمد، تشنة عدالت مي شود. در زمان ظهور، عدالت محقق مي شود.
اما در مورد آمادگي جامعه زمان حضرت علي براي اجراي عدالت همين بس كه وقتي طلحه و زبير كه از ياران نزديك و خواص حضرت علي به شمار مي رفتند، پس از بيعت با حضرت (ع) براي گرفتن سهمِ خود و تصدي امر به خدمت حضرت رسيدند، حضرت از آن ها پرسيد آيا كار شخصي با من داريد و يا كار حكومتي؟ وقتي در پاسخ گفتند كه كار ما شخصي است حضرت چراغي را كه مربوط به بيت‏المال بود و روشن بود، خاموش كردند و چراغي را كه براي كارهاي شخصي بود روشن كردند و آن دو نفر وقتي اين صحنه را ديدند بدون بيان خواسته خود از نزد حضرت(ع) رفتند و متوجه شدند كه عدالت علي(ع) اجازه خوردن مالي و حقي را به آنان نخواهد داد و از اين جا بود كه باتحريك عايشه زمينه جنگ جمل و آن فتنه كور را آماده كردند. بنابر اين تفاوت درآمادگي دو جامعه است. (1)
2 - در زمان ظهور عقل ها كامل مي گردد و بشر به اندازه اي به رشد عقلي مي رسد كه قابليت پياده شدن عدل همكاني را پيدا مي كند.(2)
اما اميرالمومنين (ع) در دودان جهالت بسر مي برد، همانگونه در خطبه "قاصعه‏" از جمله عوامل عمده وحدت‏ شكن را جهالت دانسته، تزلزل و تفرقه بين امت واحده را ناشي از روي آوردن به ناداني مي ‏داند:
"زنهار كه اينك دست از رشته طاعت كشيده ‏ايد و با احكام جاهليت‏ بر دژ الهي، كه فراگردتان كشيده شده است، شكاف وارد آورده ‏ايد." (3)
3 - اجتماع ياراني (حداقل 313 نفر) در ابتداي كار دور شمع وجود امام با ويژگي هايي از قبيل:
الف) خداجويي و توحيد، كه سرلوحة خصال ياران مهدي است و وجودشان غرق جلوة نور ايزدي است.
ب) بصيرت و آگاهي، آنان چنان درايت و خردمندي دارند كه در هر وضعي حق را از باطل باز مي شناسند.
پ) حفظ حدود الهي، ياران حضرت چنان خود ساخته اند كه حتي در سخت ترين اوضاع دست از پا خطا نمي كنند و قانون الهي را نمي شكنند.
ت) شجاعت، آنان دلير مردان جنگ آوران ميدان نبردند و دل هايي چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسي به دل راه نمي دهند. ايمان به هدف همة وجودشان را تسخير كرده است.
ث) فرمان بري، آنان عاشقان مولاي خودند تا جايي كه در انجام دستورهاي حضرت بر يكديگر پيشي مي گيرند.
ج) زهد و ساده زيستي، زهد و عدم وابستگي به دنيا زينت كارگزاران مهدي است. ياران امام منتظر با داشتن چنين صفاتي چنان خود ساخته اند كه اگر همة دنيا به آنان پيشنهاد شود تا تخلف از فرمان امامشان كنند، نمي پذيرند.(4)
ياران اميرالمومنين:
حضرت اشاره كردند به سي تا گوسفندي كه مشغول چرا بودند و فرمودند: قسم به خدا اگر من به اندازي اين گله نيرو داشتم، قيام مي كردم .
وقتي سيصد و شصت نفر با حضرت بيعت كردند، حضرت فرمود: فردا در مكاني ويژه با سر تراشيده حاضر شويد، جز چهار نفر؛ مثل ابوذر، مقداد، سلمان و عمار حاضر نشدند. حتي سلمان هم با تأخير آمد.(5)
4 - كارگزاران مهدي موعود (عج) انسان هاي ساخته شده اند كه ايمان به خدا روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است و خداترسي آنان مانع از تخلفشان مي گردد. در مراحل بعد كه انقلاب حضرت گسترش مي يابد، كارگزاران بر اساس موازين درست و شايستگي هاي اصولي و لياقت هاي افراد انتخاب مي گردند.
اما مردان حكومت حضرت علي و كساني از حاميان و نزديكان او بودند تاب اجراي عدالت او را نداشتند، زيرا ثروت اندوزي چشمانشان را كور و دلهایشان را سخت كرده بود و موجب شد كه آنها در جبهه مقابل آن حضرت صف آرايي كنند و جنگ جمل ها بوجود آرند و يا به زير سايبان راحت طلبي كه معاويه پديد آورده بود پناه بگيرند.
اينها بخشي از عواملي بود كه مانع اميرالمومنين در اجراي كامل عدالت گشت و حكومت آن حضرت چند سالي بيش عمر نكند.
بنابراين همانگونه كه بيان شد اين موانع در حكومت امام مهدي(عج) وجود ندارد و حكومتش را جهاني مي نمايد.

پي نوشت ها:
1. شرح إحقاق الحق ،جلد 8 صفحه 539 ،تحقيق : تعليق : السيد شهاب الدين المرعشي النجفي / تصحيح : السيد إبراهيم الميانجي ، ناشر : منشورات مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم - ايران.
2.نجم الثاقب ميرزا حسين نوري ، باب سوم ،قم انتشارات مسجد مقدس جمكران، سال چاپ 1372.
3. نهج البلاغه خطبه 192.
4.لطف الله صافي، منتخب الأثر ، ص 360 و 364 و 589 و 591.
5.الكافي - الشيخ الكليني - ج 8 - ص 31 - 33 . كتاب : الكافي ، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري ، چاپ : چهارم ، سال چاپ : 1362 ش ، ناشر : دار الكتب الإسلامية - طهران ؛ تاريخ‏يعقوبى/ترجمه محمد ابراهيم آيتى‏،ج‏1،ص:527 انتشارات علمى و فرهنگى ، چاپ : ششم ، 1371ش.

درسته که میگن ام کلثوم با خلیفه دوم ازدواج کرد.و اگه کرد علت چی بود .چطور امام علی به این وصلت راضی شدند.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
شيخ مفيد، از بزرگان شيعه و از مورخان و فقها و متکلمان برجسته، اين ازدواج را نمي‌پذيرد . معتقد است که اين گزارش توسط زبير بن بکار(1) نقل شده که مورد وثوق نيست. افزون بر اين، او از دشمنان علي(ع) به حساب مي‌آيد . در مطالبي که به بني هاشم نسبت مي‌دهد، قابل اعتماد نيست.
متن روايت ازدواج به صورت‌هاي مختلف و گاهي متضاد نقل شده است. تضاد مي تواند به شدت اين نقل تاريخي را مخدوش نمايد. نقل ها به اين صورت است:
أ) علي(ع) متولي عقد ازدواج بود.
ب) عباس، عموي علي، متولي ازدواج شد.
پ) بعد از اينکه بني هاشم مورد تهديد قرار گرفتند، اين ازدواج انجام شد.
ت) اين ازدواج از روي اختيار و بدون تهديد انجام شد.
ث) فرزندي به نام زيد، از اين وصلت به وجود آمد.
ج) زيد، زنده ماند و صاحب نسل شد.
ح) زيد و مادرش (ام‌کلثوم) در زمان عمر کشته شدند، به گونه‌اي که معلوم نشد کدام يک زودتر درگذشتند.
خ) ام کلثوم بعد از عمر، زنده بود.
د) عمر، مهريه او را چهل هزار درهم قرار داد.
ذ) عمر، مهريه را چهار هزار درهم قرار داد.
ر) عمر، مهريه را پانصد درهم معيّن کرد.
مرحوم شيخ مفيد چنين نتيجه‌گيري مي‌کند که وجود اين همه اختلاف، موجب بطلان گزارش مي‌گردد. وي مي‌فرمايد: اگر اين روايت صحيح باشد (و چنين ازدواجي محقق گرديده باشد) باز با مذهب شيعه منافاتي ندارد.(2)
سيد مرتضى، شاگرد برجسته شيخ مفيد معتقد است اين ازدواج از روي اختيار نبود. سپس وي رواياتي را که دلالت بر اضطرار دارد، يادآور مي‌شود و در پايان مي‌فرمايد: حليت و حرمت هر کاري بستگي دارد به اينکه دليلي از دين و شريعت بر آن وجود داشته باشد . کار اميرالمؤمنين، از نظر ما حجت و دليل شرعي است.(3)
از مطالب مرحوم سيد مرتضى استفاده مي‌شود که وي وقوع اين ازدواج را پذيرفته، ولي دليل آن را اضطرار و تهديدهايي مي‌داند که متوجه بني‌هاشم شده بود.
علامه مجلسي بر اين عقيده است که انکار اين واقعه از سوي شيخ مفيد شگفت‌انگيز است. مجلسي بر اين باور است که شايد منظور شيخ مفيد اين بوده که اين موضوع از طريق اهل سنت قابل اثبات نيست،(4) چون رواياتي که از طريق آنان وارد شده، بسيار متفاوت و متضاد است! آن گاه مرحوم مجلسي مي‌گويد: بهترين و اساسي‌ترين پاسخ به اين پرسش آن است که گفته شود اين کار به جهت تقيه و اضطرار انجام شد!
سپس مي‌فرمايد: دور از ذهن نيست که چنين بوده، چون خيلي از کارهاي حرام، در حال ضرورت و ناچاري، حکم آن تغيير مي‌کند و گاهي مبدّل به وجوب مي‌شود.(5)
دکتر سيد جعفر شهيدي، نويسنده و پژوهشگر معاصر، مي‌نويسد: ام‌کلثوم دومين دختر علي(ع) که مادرش حضرت زهرا(س) بود، در سال هشتم هجري متولد شد و در سال هفدهم با عمر ازدواج کرد و چون عمر کشته شد، با عون فرزند جعفر و پس از مرگ او با برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب ازدواج کرد. ام‌کلثوم از عمر پسري به نام زيد آورد.(6)
نويسنده اعيان الشيعه سيد محسن امين بر اين باور است که حضرت علي(ع) دو دختر به نام ام کلثوم داشته، مادر يکي از آنان حضرت فاطمه(س) و مادر دومي، زن ديگري بود. آن که با عمر ازدواج کرد، مادرش فاطمه(س) نبود و پيش از واقعه کربلا، در مدينه درگذشت.
آن ام‌کلثوم که در کربلا حضور داشت و در کوفه خطبه خواند، مادرش حضرت زهرا(س) مي‌باشد.(7)
آقاي سامي الغريري (که الفصول المهمه ابن صباغ مالکي را تحقيق کرده) بر اين عقيده است که ام کلثوم همسر عمر، دختر خليفه اوّل (ابو بکر) بود، که قلم به دستان مزدور چنين وانمود کردند که دختر علي(ع) است.(8)
در فروع کافي، بحث طلاق، در مورد عِدّة زني که شوهرش از دنيا رفته، دو روايت يکي توسط معاويه ابن عمار(9) و ديگري توسط سليمان بن خالد(10) از امام صادق(ع) نقل شده که محتواي هر دو اين است: چون عمر درگذشت، حضرت علي(ع) نزد ام‌کلثوم رفت و او را به خانة خود برد. از اين دو روايت استفاده مي‌شود که ام‌کلثوم، دختر علي(ع) بود، اما اين که مادرش چه کسي بود در روايت به آن اشاره نشده است.
مرحوم مجلسي روايت اوّل را موثق و روايت دوم را صحيح مي‌شمارد.(11)
با اين ديدگاه‌هاي بسيار متفاوت، اظهار نظر قطعي، در اين باره بسيار مشکل است، ولي مسلّم است اگر اين ازدواج انجام شده باشد، با ميل و رغبت انجام نگرفته، اما چه ضرورت‌هايي مي‌توانست آن را توجيه نمايد، با قاطعيت نمي‌توانيم اظهار نظر کنيم.
دکتر شهيدي مي نويسد: حضرت ام کلثوم در مدينه بين سال هاي 42 -50 در گذشت (12) و در قبرستان بقيع دفن شد.
پي‌نوشت‌ها:
1. ابو عبدالله، زبير بن ابي بکر بن عبدالله بن مصعب، در زمان معتصم عباسي از سوي وي عهده‌دار قضاوت در مکه بود. در سال 256 درگذشت. تاريخ بغداد، ج 8، ص 467.
2. مصنفات المفيد، ج7 (المسائل السرويه) ص 86 ـ 90.
3. محمدباقر مجلسي، مرآة العقول، ج 20، ص 44.
4. همان، ص 45.
5. همان.
6. زندگاني حضرت فاطمه(س)، ص 263 ـ 264.
7. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 327.
8. علي بن محمد، ابن صباغ مالکي، الفصول المهمه في معرفة الأئمه، ج 1، پاورقي، ص 647، تحقيق سامي الغريري، انتشارات دار الحديث.
9. فروع کافي، ج 6، ص 115، ح 1.
10. همان، ح 2.
11. مرآه العقول، ج 21، ص 197 و 199.
12. زندگاني حضرت فاطمه (س) ص 265.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مگر امامان (علیهم السلام) سرچشمه گذشت و عفو نیستند؟ پس چرا امام حسن (علیه السلام) از قاتل امام علی (علیه السلام) نگذشتند و او را قصاص کردند؟

پاسخ:
امام علي (علیه السلام) درباره ضارب خود ابن ملجم سفارش مي كند و به امام مجتبي (ع) مي فرمايد: شكمش را سير كن ... اگر زنده ماندم يا او را مي بخشم يا قصاص مي كنم، ولي حضرت به امام مجتبي (ع) وصيت مي كند كه اگر مُردَم، او را به من ملحق كن تا نزد پروردگار با او احتجاج كنم(1). افزون بر اين در برخي موارد گذشت صحيح نيست، بلكه بايد طرف مجازات شود. تا عبرتي براي ديگران باشد، معمولا گذشت در مواردي است كه موجب تنبه و بيداري مي شود و براي ديگران نيز موجب پند و اندرز و درس باشد. اما گذشت نسبت به ابن ملجم شقي و سفاك، نه تنها پسنديده نيست بلکه برخلاف عدالت و انسانيت است. اگر زنده مي ماند، باز هم به جنايات و آدم كشي خود ادامه مي داد. سبب جرأت و جسارت سفاكان و جانيان ديگر مي شد. آيا عفو انسان هايي چون هيتلر و اطرافيان او، كار پسنديده و درستي تلقي مي شد؟
ابن ملجم، از هيتلر و مانند او جنايتكارتر بود. گذشته از اين، عفو ابن ملجم مربوط به امام مجتبي (ع) نبود، او يكي از فرزندان امام علي (ع) بود ، در عفو بايد تمام ورثه مقتول رضايت دهند تا عفو صورت پذيرد.

سني ها مي گويند چرا پيامبر در مکه علي را به عنوان جانشين خود معرفي نکرد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
اين كه دقيقا علت اين مسأله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بيرون است . پيامبر(ص) هم در اين باره از خود اختياري نداشت . به فرمان الهي در همان نقطه ‏اي كه مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظيفه كرد. در واقع پيامبر به چيزي كه مأمور بود، ابلاغ كرد. در عين حال جايگاهي كه براي ابلاغ پيام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ اي بود كه غير از اهل مكه همه حجاج از آن عبورمي‏كردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولايت علي (ع) در غدير خم دخالت داشته باشد:
1. شايد طرح مسئله در مكه مخالفت جدي در پي مي داشت ، زيرا حضرت علي بسياري از سران قريش و اهل مكه را به دست خود كشته بود . اعلان ولايت و پذيرش در آن جا دشوار مي نمود . خوف فتنه مي رفت . اين مسئله مي تواند از فحواي قسمت پاياني آيه ابلاغ"... والله يعصمك من الناس" (1) (خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد كرد )، نيز به دست آيد.
2. شايد انتخاب آن مكان به آن دليل باشد كه اگر در ضمن اعمال حج، اين عمل انجام مي ‏شد ، برجستگي لازم را پيدا نمي ‏كرد . شكوه تاريخي آن محو مي‏ گرديد. از همين‏ رو مكان مستقل و زماني جدا از ديگر اعمال انتخاب شد كه در عين امكان اجتماع عظيم مسلمانان، اين مطلب به عنوان خبري كاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامي پخش شود ، تا برجستگي و شكوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در اين جا مي توانست شواهد و قرائني جمع شود كه اين مسئله را برجسته نمايد، مانند اعلان تنها يك واقعه ، نه چيز ديگر ، نگه داشتن مردم در زير آفتاب سوزناك ، برگرداندن كساني كه به جلو رفتند و منتظر ماندن براي كساني كه عقب ماندند ، فرصت كافي براي اعلان و بيعت كردن ديگران با علي (ع) ، در حالي كه در ايام حج در مكه در روزهاي اول كه فرصت كافي وجود داشت ، حضرت علي در يمن بود و در مكه حضور نداشت . در روز هاي آخر به مكه مي رسد كه اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاريخ ديديم كه چگونه با اين همه تمهيدات ، اصل مسئله از مسير خود منحرف شد . كساني اين مسئله را انكار كردند كه در آن جمعيت حضور داشتند ، پس اگر حتي در مكه نيز انجام مي شد ، فرقي در اصل مسئله نداشت ؟ در حالي كه امروز مي بينيم با توجيهاتي چون "ولايت" به معناي دوستي است و مانند آن ، حقانيت ولايت و امامت حضرت علي را انكار مي كنند، پس براي كساني كه نخواهند حقيقت را قبول نمايند ، اين توجيهات ، در صورت اعلان در مكه نيز وجود داشت .

پي نوشت:
1. مائده(5) آيه67.

باسلام میخواهم بدانم حوض کوثر یعنی چه

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
معني‌ و تفسير لفظ‌ كوثر
شيخ‌ طبرسي‌ در تفسير کوثر‌ گفته‌: خداوند در مقام‌ شمارش‌ و بيان‌ نعمت‌هائي‌ كه‌ به‌ پيغمبرش‌ داده‌ ‌، او را مخاطب‌ ساخته‌ و گفته‌ است‌: «إِنَّآ أَعْطَيْنَـ'كَ الْكَوْثَرَ».
از عبدالله‌ بن‌ عمر و عائشه‌ روايت‌ شده‌ ‌: كوثر نهري‌ است‌ در بهشت‌.
ابن‌ عبّاس‌ گويد: چون‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد، رسول‌ خدا بر منبر بالا رفت‌ و آن‌ را بر مردم‌ قرائت‌ كرد. چون‌ از منبر فرود آمد، مردم‌ گفتند: ‌ كوثري‌ كه‌ خدا به‌ تو عنايت‌ كرده‌ چيست‌؟!
رسول‌ الله‌ فرمود: نهري‌ است‌ در بهشت‌ كه‌ از شير سفيدتر است‌، از قَدح‌ محكم تر و استوارتر؛ در كنار اين‌ نهر قبّه ‌ها و سقف‌ هاي‌ مدوّر و مقعّري‌ است‌ از دُرّ و ياقوت‌؛ در آن‌ نهر وارد مي‌شوند پرندگان‌ سبز رنگي‌ كه‌ گردن هاي‌ معتدل‌ و كشيده‌ همچون‌ گردن‌ شترهاي‌ بُخاتي‌ دارند.
گفتند: چقدر آن‌ پرندگان‌ در خوشي‌ و ناز و نعمت‌ هستند!
فرمود: آيا مي خواهيد شما را به‌ خوش تر و بهتر از آن ها آگاه‌ كنم‌؟!
گفتند: آري‌! فرمود: خوش تر و متنعّم‌تر از آن‌ پرندگان، كسي‌ است‌ كه‌ آن ها را بخورد، از ‌ آب‌ كوثر بياشامد، به‌ رضوان‌ خداوند‌ دست يابد.
از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ روايت‌ شده‌: كوثر نهري‌ است‌ در بهشت‌، خداوند آن‌ را به‌ پيغمبر در عوض‌ پسري‌ كه‌ از او فوت‌ شده‌ بود، عنايت‌ كرد.
عَطاء گفته‌ ‌: كوثر حوض‌ رسول‌ الله‌ است‌، كه‌ مردم‌ در روز قيامت‌ بر آن‌ و بر گرداگرد آن‌ اجتماع‌ مي‌كنند.
اَنَس‌ گويد: روزي‌ رسول‌ الله‌ نزد ما بود.ناگهان‌ او را چرت‌ و پينكي‌ فرا گرفت‌؛ سپس‌ با شادي‌، سر خود را بلند كرد. عرض‌ كردم‌: سبب‌ خنده‌ شما چيست‌؟!
فرمود: همين‌ الان‌ براي‌ من‌ سوره‌اي‌ نازل‌ شد و سورة‌ كوثر را قرائت‌ كرد.
سپس فرمود:آيا مي دانيد كوثر چيست‌؟! كوثر نهري‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ من‌ وعده‌ فرموده‌، در آن‌ خير بسياري‌ است‌. كوثر حوضي‌ است‌ كه‌ امّت‌ من‌ در روز قيامت‌ دور آن‌ گرد‌ مي‌شوند؛ تعداد كاسه‌ها و قدح‌هائي‌ كه‌ در اطراف‌ حوض‌ است‌ و با آن‌ آب‌ بر مي دارند، به‌ شمار ستارگان‌ آسمان‌ است‌. چه‌ بسا أفرادي‌ سرشناس‌ را از كنار حوض‌، مي‌ربايند و دور مي‌كنند، و من‌ مي گويم‌: پروردگار من‌! اين ها از امّت‌ من‌ هستند! در جواب‌ من‌ گفته‌ مي‌شود: نمي داني‌ بعد از رحلت‌ تو چه‌ كارهائي‌ كرده‌ و چه‌ وقايع‌ و حوادثي‌ پيش‌ آورده‌اند!
اين‌ حديث‌ را مسلم‌ در «صحيح‌» آورده‌ است‌.
ابن‌ عبّاس‌ و ابن‌ جُبَير و مجاهد ‌: كوثر خير كثير است‌ .
عِكْرمَه‌ : مراد از كوثر نبوّت‌ و كتاب‌ است‌.
حَسَن‌ ‌: مراد قرآن‌ است‌.
أبي‌بكر بن‌ عيّاش‌ ‌: مراد فزوني اصحاب‌ و پيروان‌ است‌.
بعضي‌ گفته‌اند: مراد فزوني ذرّيّه‌ و نَسل‌ است‌؛ آن قدر از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها خداوند، ذرّيّه‌ و نسل‌ به‌ رسول‌ الله‌ داده‌ كه‌ عدد آنان‌ به‌ شمارش‌ در نمي‌آيد، امتداد آن‌ تا روز قيامت‌ كشيده‌ است‌.
از حضرت‌ صادق‌ روايت‌ كرده‌اند كه‌ مراد شفاعت‌ است‌.
لفظ‌ كوثر قابليّت‌ تمام‌ اين‌ معاني‌ را دارد، بنا بر اين‌ لازم‌ است‌ كه‌ بر تمام‌ اين‌ معاني‌ حمل‌ شود؛ زيرا خداوند در دنيا به‌ رسول‌ الله‌ خير كثير مرحمت‌ كرده‌، در آخرت‌ نيز وعدة‌ خير كثير داده‌ است‌.
تمام‌ اين‌ اقوال‌، تفصيل‌كلمة‌ كوثر است‌ كه‌ به‌ معناي‌ خير كثير در دنيا و آخرت‌ است‌(1).
‌ إمام ‌محمّد باقر عليه‌السّلام‌ فرمود:
چون‌ روز قيامت‌ برپا شود، خداوند همة‌ مردم ‌را عريان‌ و پا برهنه ‌در زمين‌ همواري‌ جمع‌ مي كند؛ آن ها را در راه‌ محشر به قدري‌ نگه‌ مي دارند كه‌ همگي‌ عرق‌ بسياري ‌مي‌كنند. نفَس‌هاي‌ آنان‌ به‌ شدّت‌ مي زند. به‌ قدري ‌كه ‌خداوند اراده‌كرده‌ است ‌درنگ‌ مي ‌كنند؛ و اين است‌ معناي‌ گفتار خدا‌: « فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا(2) ؛ در آن ‌وقت‌(اي‌پيامبر) نمي ‌شنوي ‌مگر صداي‌ آرام‌ و بدون‌ صوت‌ را.»
در اين حال ‌منادي ‌از عرش ‌ندا مي كند: كجاست‌ پيامبر اُمّي‌؟
خلائق‌ مي گويند: صداي‌ تو به‌ همه‌ رسيد و همه ‌شنيدند، پيامبر را با اسمش‌ صدا كن‌!
منادي ‌ندا مي دهد: كجاست ‌پيامبر رحمت‌: محمّد بن‌عبدالله‌؟
رسول ‌الله مي ‌ايستد، از همة‌ مردم‌ جلوتر مي ‌آيد تا اينكه‌ مي ‌رسد به ‌حوضي ‌كه ‌طول ‌آن‌ به‌ قدر مسافت‌ بين‌ أيْلَة‌ و صَنْعَاء مي‌ باشد، در كنار حوض ‌مي ‌ايستد.
پس‌ از آن ‌صاحب ‌شما(رهبر و امام) را ندا مي ‌كنند؛ او هم‌‌ جلو مي ‌آيد، و در برابر مردم‌ با رسول ‌الله‌ مي ايستد.
سپس ‌به ‌مردم‌اجازه‌ داده‌ مي ‌شود، آنان‌ به ‌حركت ‌در مي ‌آيند. در آن ‌وقت‌، مردم‌ به‌ دو دسته ‌تقسيم ‌مي ‌شوند: جماعتي ‌بر حوض‌ وارد مي شوند، و جماعتي‌را از حوض ‌دور مي ‌كنند.
چون‌رسول ‌الله ‌ببيند كه‌ از محبّان ‌ما أهل‌ بيت ‌كسي ‌را از حوض ‌دور كنند، گريه‌ مي كند و مي گويد: پروردگار من‌! شيعة ‌عليّ!
در اين‌ حال‌ خداوند فرشته‌ اي ‌را مي ‌گمارد كه ‌از ‌حضرت ‌بپرسد: اي ‌محمّد! سبب ‌گريه ‌تو چيست‌؟!
رسول ‌الله ‌مي گويد: چگونه ‌نگريم‌ بر جماعتي‌ كه ‌از شيعيان‌ برادرم‌ عليّ بن‌أبي‌طالب ‌هستند، ‌آنان ‌را از حوض ‌دور‌كرده‌، و به‌ جانب ‌أصحاب‌ دوزخ‌ روان‌ ساخته ‌اند؟!
خدا مي گويد: اي ‌محمّد! من‌از گناهان‌ آن ها گذشتم‌، همه را به‌ تو بخشيدم‌. آنان ‌را به ‌تو و به ‌كساني ‌كه ‌از ذرّيّة‌ تو هستند، و آنان ‌آن ‌ذرّيّه ‌را دوست ‌دارند و ولايت ‌آن ها را بر عهده‌ گرفته ‌اند، ملحق ‌ساختم‌. آن ها را از زمره‌ تو قرار دادم‌. بر حوض‌ تو وارد كردم‌. شفاعت‌ تو را در بارة‌ آنان ‌پذيرفتم‌. تو را بدين ‌جهت‌ گرامي ‌داشتم‌. (3)
حوض‌كوثر اختصاص ‌به‌عليّ بن‌أبي‌طالب ‌عليه‌السّلام‌ دارد
چون‌ بر رسول‌ خدا آية «إِنَّآ أَعْطَيْنَـ'كَ الْكَوْثَرَ» نازل‌ شد، عليّ بن‌أبي‌طالب‌ پرسيدند: كوثر چيست‌؟
حضرت ‌فرمود: نهري‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ جهت ‌بزرگداشت ‌و گرامي داشت‌، به ‌من ‌عنايت ‌كرده ‌است‌.
أميرالمؤمنين ‌گفتند: اين ‌نهر، نهر شريفي‌است‌! صفات ‌و خصوصيّات ‌آن ‌را براي ‌ما بيان‌ كنيد!
حضرت ‌فرمود: كوثر نهري‌ است ‌كه ‌از زير عرش‌ خدا جاري‌ است‌. آبش ‌از شير سفيد تر، از عسل‌ شيرين‌ تر، از كره‌ نرم‌ تر. ريگ‌ هاي ‌درونش ‌از زبرجد و ياقوت ‌و مرجان‌ است‌، علَف ‌هاي ‌اطراف ‌آن ‌از زعفران ‌است‌، خاكش ‌از مشك ‌خوشبو است‌. پايه ‌هايش ‌در زير عرش ‌خداوند است‌.
در اين ‌حال ‌رسول ‌خدا دست ‌خود را به ‌پهلوي ‌أميرالمؤمنين‌ زد و فرمود: اي ‌عليّ! اين ‌نهر از براي ‌من‌ و تو و‌ محبّان ‌توست كه‌ بعد از من‌ مي‌آيند.(4)

پي نوشت ها:
1. مجمع‌البيان‌، چ صيدا، ج 5، ص‌549 .
2 . آية‌108 طه‌.
3 . بشارة‌المصطفي‌، چ نجف‌، ص‌3؛
مجالس‌مفيد، مجلس‌34، ص‌170 و 171؛
أمالي‌طوسي‌، چ‌سنگي‌، ص‌41 ؛
تفسير قمّي‌، چ سنگي‌، ص‌423 .
4 . مجالس‌مفيد، مجلس‌35، ص‌173؛
أمالي‌طوسي‌، ص‌43؛
بشارة‌المصطفي‌، ص‌5 و 6؛
بحار، ج‌8، ص‌18 ،؛
عيون‌أخبار الرّضا، چ‌سنگي‌، ص‌91؛
أمالي‌صدوق‌، مجلس‌2، چ ‌سنگي‌، ص‌5 و مجلس‌14، ص‌37؛
همين‌روايت‌را صدوق‌در «عيون‌أخبار الرّضا» در باب‌28، ص‌191 از چ سنگي‌، با همين‌سند آورده‌است‌.
نيز بحار الانوار» ج‌8، ص‌19؛
معاد شناسي ،ج 9 ،مجلس شصت و ششم .

با سلام من یک سوال داشتم . حضرت محمد (ص) چرا نامه ای ننوشت که در آن بگوید بعد از من حضرت علی (ع) جانشین است و همه را خلاص کند؟ برخی میگویند در هنگام وفات خواست این کار را بکند و قلم و دفتر خواست ولی گفتند پیامبر هزیان میگوید و آن را نیاوردند و پیامبر هم ناراحت شد و گفت همه از اتاق بیرون بروند. اینجا یک نکته لازم به توجه است . خود ایشان میفرمایند بعد از من امت من ۷۲ فرقه میشوند ، یعنی میدانسته که امت بر سر جانشینی دعوا میکنند ، پس چرا زود تر تصمیم نگرفت چیزی بنویسد و خیال همه را راحت کند با توجه به اینکه اگر این کار را میکرد امت هم شاید ۷۲ فرقه نمیشد ؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
پيامبر (ص) در خصوص ولايت امام علي (ع) صريحاً اقدام نمود. زيرا حضرت در جريان غدير رسماً علي (ع) را به عنوان جانشين خود معرفي نمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه...» (1) اقدام پيامبر در پي دستور خداوند صورت گرفت، زيرا خداوند دستور داده بود: «اي پيامبر !آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است برسان . اگر نكني، رسالت او را انجام نداده اي ...».(2)
البته اقدامات پيامبر درخصوص رهبري امام علي (ع) تنها در جريان غدير منحصر نمي شود، بلكه حضرت ولايت امام را به مناسبت هاي مختلف مطرح نمود،پيامبر خطاب به علي (ع) فرمود: «آيا راضي نيستي كه نسبت تو به من، همچون هارون نسبت به موسي باشي؟ جز اينكه پس از من پيامبر نيست».(3) اين حديث كه در اصطلاح دانشمندان به آن «حديث منزلت» مي گويند، تمام مناصبي كه هارون داشت ، براي علي (ع) ثابت كرده جز نبوّت.(4)
پيامبر در حديث ثقلين همگان را به پيروي از قرآن و عترت فراخواند.(5) پيامبر با بيان اين حديث نيز زمينه اطاعت از اهل بيت را كه مصداق بارز آن امام علي است ، فراهم نمود. بنا به برخي گزارش ها رسول در آخرين لحظه هاي زندگي خود با بيان حديثي موسوم به حديث دوات بار ديگر اقدام به معرفي امام علي نمود.(6). اما متاسفانه برخي نگذاشتند اين امر صورت گيرد زيرا که به ضرر آن ها بود.
رسول خدا مصلحت نديد بيش از اين بر مساله رهبري علي (ع) تأكيد نمايد، چرا كه خطر ارتداد وجود داشت. بسياري از صحابه با توجه به خصلت ها و فرهنگ جاهلي پذيراي امامت امام علي نبودند، چرا كه آنان مي گفتند: امام و پيشوا مي بايست سنش از چهل سال بيش تر باشد. سن حضرت در هنگام رحلت پيامبر از اين كم تر بود.
رسول خدا در معرفي امام علي به عنوان خليفه کوتاهي نکرد. وي تا آن جا که مصلحت مي دانست، به طور شفاف به اين امر اقدام کرد، اما اين مردم بودند که وصاياي پيامبر شان را ناديده گرفتند .زمينه اختلاف و تفرقه بين خودشان را فراهم کردند . مطمئن باشيد اگر صدها بار هم رسول خدا به معرفي امام علي مي پرداخت، باز سقيفه سازان وصاياي حضرت را ناديده مي گرفتند . ريشه اختلاف امت رسول خدا در اين نيست که آنان نمي دانستند رسول خدا (ص) علي (ع) را به عنوان خليفه معرفي کرده است. آنان اين امر را مي دانستند. اختلاف امت ريشه در حسادت ، تعصبات ، حب دنيا ، انتقام جوي ها و قدرت طلبي هاي آنان دارد. پيامبر بيش از اين هم وظيفه نداشت که درباره امامت بعد از خود چيزي بگويد .
پي نوشت ها :
1 . پيام قرآن، ج9، ص 194.
2 . مائده(5) آيه 77 ؛ تفسير نمونه، ج5، ص 4 به بعد.
3 . فروغ ولايت ، ص 117 - 118.
4 . همان.
5 . پيام قرآن، ج9، ص 94.
6. بحارالانوار، ج 30، ص 466.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها