حديث

آيا اين جمله حديث است؟
اين جمله جمله مشهوري است كه بعضي علماء آن را نسبت به امام سجاد(ع) داده اند و از قول ايشان در سخنراني ها يا نوشته هايشان، بدون ذكر منبع، آورده اند كه ...

آيا اين جمله حديث است؟

الحمد لله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء

اين جمله جمله مشهوري است كه بعضي علماء آن را نسبت به امام سجاد(ع) داده اند و از قول ايشان در سخنراني ها يا نوشته هايشان، بدون ذكر منبع، آورده اند كه امام سجاد(ع) در يكي از خطبه ها يا سخنراني هايشان اين جمله را بيان كرده اند. اما با جستجويي كه در نرم افزارهاي مختلف روايي و تاريخي و... به عمل آمد ما منبع آن را نيافتم.

سند حدیث پیامبر(ص)؟
حدیث فوق حدیث مشهوری است كه در بیشتر كتابها نقل شده است، از جمله مرحوم میرزاحسین نوری كه خود از محدثان بزرگ است آن را در كتاب خود نقل كرده است گرچه به طور ...

سند حدیث پیامبر(ص) كه نگهداشتن دین در آخرالزمان مانندنگهداشتن آتش دركف دست است- لطفا از منابع شیعه باشد؟

حدیث فوق حدیث مشهوری است كه در بیشتر كتابها نقل شده است، از جمله مرحوم میرزاحسین نوری كه خود از محدثان بزرگ است آن را در كتاب خود نقل كرده است گرچه به طور مرسل آورده و اسناد بعداز انس را نیاورده، ولی می توان گفت به لحاظ شهرت داشتنش حدیث خوبی است. 

عن أنس عن النبي (ص) أنه قال: «يأتي علي الناس زمان الصابر منهم علي دينه كالقابض علي الجمرة ؛(1) رسول خدا فرمود: زمانی بر مردم می آید كه ماندن بر دین حق مانند نگه داشتن گلوله آتش در دست است» .

در روایت دیگر ایشان در وصف برادران آخر الزمانی خود می فرماید:

«لأحدهم أشد بقية علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء أو كالقابض علي جمر الغضا ؛ (2) هر یك از آنان بر دین خود باقی است با این كه باقی ماندن بر دین سخت تر از زدن تیغ درخت با دست و صاف كردن آن و  از نگه داشتن آتش درخت های سخت (كه آتششان دوام زیاد  دارد) ، در دست است.  

روایات دیگری هم هست كه همین معنا از آن ها به دست می آید.

پی نوشت ها:

1. میرزاحسین نوری،مستدك الوسائل ،بیروت، مؤسسه آلبیت، سال 1388، ج 12 ص 33. 

2. محمد بن الحسن الصفار ، بصائر الدرجات ، تهران ، اعلمی ، 1404 ق ، ص 104

منبع حديث كجاست؟
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏) : كَانَ‏ أَبِي‏ إِبْرَاهِيمُ‏ (ع) غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ مِنَ الْمُؤْمنین ...

منبع حديث كجاست؟ پیامبر اکرم (ص): «خدابيني ادم بي غيرت رابه خاك ميمالد‏_غيرت مردان را ميتوان در حجاب زنانشان جستجوكرد.»

حدیث اول: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏) : كَانَ‏ أَبِي‏ إِبْرَاهِيمُ‏ (ع) غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏ ؛ (1) رسول خدا (ص)فرمود: پدرم ابراهيم خليل سخت‏ غيرتمند بود و من در اين صفت از وي پيشم، و خداوند بيني آن كه از مؤمنان در مورد ناموسش غيرت نورزد و انحصارطلبي ننمايد بخاك مذلّت سايد.

حدیث دوم : روایت در این مورد خاصی كه اشاره كرید وارد نشده است. ولی از مجموع روایات فهمیده می شود كه علت اصلی بی حجابی زنان ، نبودِ غیرت در میان مردان است كه اگر برخی از مردان جامعه ما توجه خاص به زنان خود داشتند و برای آنها ارزش قائل بودند این گونه بی حجابی در جامعه رواج پیدا نمی كرد و در این مورد به دو روایتی كه شاید مرتبط باشد از امام علی (ع) نقل می كنیم كه مردم عراق را مذمت مي كند و مي فرمايد:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ أَ مَا تَسْتَحْيُونَ(2)

 اي مردم عراق! به من خبر رسيده است كه زنان شما در بين راه با مردان برخورد كرده و آنان را كنار مي‏زنند، آيا شرم نمي‏كنيد؟!

َ وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا يَغَارُ (3)

و فرمود: خدا لعنت كند كسي را كه غيرت ندارد.

پی نوشت:

1. شيخ صدوق ،‏من لا يحضره الفقيه،ناشرجامعه مدرسين‏ قم‏سال  1404 ق‏، نوبت دوم، ‏ج‏3، ص 445 ؛ شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفاري‏ علي اكبر،نشر صدوق‏ ،چاپ تهران‏،سال  1367 ش‏، نوبت اول، ج‏5، ص 94‏.

2. الكافي، ج 5، ص 536، باب الغيرة

3. المحاسن، ج1، ص115، عقاب من لا یغار

آيا اين حديث درسته؟ تفسيرش ميكنين برام؟
بله ، اين حديث در كتاب معتبر كافي آمده (1) و با مباني قرآني و روايي مطابقت دارد...

آيا اين حديث درسته؟ تفسيرش ميكنين برام؟

اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: لمّا وجّهني رسول الله الي اليمن قال يا علي: لاتقاتل احداً حتي تدعوه إلي الإسلام. و ايم الله لئن يهدي الله علي يديك رجلاً خير لك ممّا طلعت عليه الشمس و غربت ولك ولاؤه؛ آن گاه كه رسول خدا مرا به يمن فرستاد، فرمود: اي علي تا كسي را دعوت به اسلام نكرده اي با او نجنگ و به خدا سوگند اگر يك نفر به دست تو هدايت شود از همه ي آنچه خورشيد بر او مي تابد براي تو ارزشمندتر است. علاوه بر اين كه ياري و هم پيماني او را براي خود تضمين نموده اي

بله ، اين حديث در كتاب معتبر كافي آمده (1) و با مباني قرآني و روايي مطابقت دارد.

در اين حديث رسول خدا به امام مي فرمايد كه هدف دين قلع و قمع كافران و مشركان نيست. بلكه هدف هدايت آنان است. مگر اين كه فرد عناد داشته و هدايت پذير نباشد و تو اي علي جان حالا كه به سوي جهاد رهسپار هستي، با هر فرد و گروهي مواجه شدي، ابتدا او را به توحيد و اسلام دعوت كن و با برهان و دليل، حق را برايش ثابت كن و شبه اي اگر دارد، برطرف كن تا با نور ايمان مواجه شود و هدايت گردد و بدان كه اگر به هدايت يك نفر توفيق يابي، ارزشمند تر است براي تو از اين كه مالك آنچه باشي كه خورشيد بر آن طلوع و از آن غروب مي كند( يعني همه جهان مادي) و اگر بنده اي را هدايت كني بر او ولايت عتق و آزاد كردن داري. زيرا او قبل از ايمان برده هوا و هوس و شيطان و نفس بوده و به دست تو ايمان آورده و آزاد شده است.

در عرب جاهلي كه بنده وجود داشت، هر كس بنده اي را مي خريد و آزاد مي كرد، بر او ولايت عتق و آزاد كردن داشت. (2)

پي نوشت ها:

1. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363 ش، ج 5، ص 36.

2. ابن سلام، غريب الحديث، بيروت، دار اكتاب العربي، 1384 ق، ج 3،ص 321.

از معصوم(ع) سوال شد: چرا برخي هنگام مرگ چشمانشان بسته و بعضي باز است؟
مرگ براي همه حتمي و ناگهاني است. اما روايت فوق در منابع ما موجود نيست و ما نيافتيم و شايد بتوان گفت اين كلام مي تواند شرح و الموت‏ يأتي‏ بغتة باشد.

منبع اين حديث كجاست؟

از معصوم(ع) سوال شد: چرا برخي هنگام مرگ چشمانشان بسته و بعضي باز است؟ حضرت فرمود:

آنكه چشمش باز مانده فرصت نيافته كه چشمش را ببندد و آنكه بسته است مهلت باز كردن چشم نداشته

در كلامي از حضرت پيامبر اكرم (ص) است كه در وصاياي خود به ابو ذر غفاري چنين فرموده است: يا أبا ذرّ! إنّك في ممرّ اللّيل و النّهار، في آجال منقوصة، و أعمال محفوظة؛ و الموت‏ يأتي‏ بغتة؛ و من يزرع خيرا يوشك أن يحصد خيرا، و من يزرع شرّا يوشك أن يحصد ندامة؛ و لكلّ زارع ما زرع ...(1) اي ابو ذر! تو در گذرگاه شب و روز به سر مي‏بري، با عمري رو به كاستي، و كارهايي ثبت گشته، و مرگي كه ناگهان فرا مي‏رسد. آن كس كه نيكي كشت كند، اميد آن هست كه نيكي بدرود، و آن كس كه بدي بكارد، محصول آن پشيماني خواهد بود. و به هر كشاورزي همان عايد شود كه خود كشته است...»

مرگ براي همه حتمي و ناگهاني است. هيچ كس در مقابل ناگهاني بودن مرگ چاره و علاجي ندارد، هنگامي كه نام انساني، چه مسلمان و چه غيرمسلمان در فهرست ملاقات با حضرت عزرائيل ثبت شد، آن شخص، هيچ راه و چاره اي براي مقابله با اين وضع نخواهد داشت. در اين هنگام پرده هاي جهل و بي خبري از مقابل قوّه درك و فهم و چشمان او كنار رفته و افسوس خوردن آغاز مي گردد، اين جاست كه مي فهمد چه چيزهايي را در طول عمر خويش از دست داده است و چه بارهاي سنگين و پر ضرري را بيهوده بر دوش خود گذارده است. چه حسناتي را كه در دنيا به آساني مي توانسته كسب كند، به آساني از دست داده و اكنون كه به آنها نياز دارد، به ارزش و فايده آنها پي مي برد. گناهي كه به سادگي مي توانسته ترك كند، چه بيهوده و بدون دليل مرتكب شده است.لذا وقتي مرگ به سراغ انسان مي آيد اجازه بستن چشمهاي باز و باز كردن چشمان بسته را نمي دهد.

اما روايت فوق در منابع ما موجود نيست و ما نيافتيم و شايد بتوان گفت اين كلام مي تواند شرح و الموت‏ يأتي‏ بغتة باشد.

پي نوشت:

1. حكيمي، محمدرضا و حكيمي، الحياة، ترجمه احمد آرام،  دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ اول، 1380ش. ج‏3، ص 500.

لطفا در مورد سند زيازتنامه حضرت زهرا توضيح دهيد
اين حديث شريف از امام باقر(ع) نقل شده است و سند آن، كتاب هاي معتبر روايي شيعه است.

لطفا در مورد سند زيازتنامه حضرت زهرا توضيح دهيد

يَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ ...

اين حديث شريف از امام باقر(ع) نقل شده است و سند آن، كتاب هاي معتبر روايي شيعه است.

"حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي بْنِ مُحَمَّدٍ الْعُرَيْضِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَر(ع) ذَاتَ يَوْمٍ قَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَي قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ(ص) وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ (ع) فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَي لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ...."(1)

هم چنين اين حديث در كتاب هاي ديگر روايي شيعه  از جمله كتاب وسايل الشيعه شيخ حرّ عاملي، چاپ قم،انتشارات موسسه آل البيت،سال 1409 ه.ق، ج 14 ، ص 367 و بحار الانوار علامه مجلسي، چاپ بيروت، انتشارات موسسه الوفاء، سال 1404 ه.ق، ج 14، ص367 موجود است.

پي نوشت:

1. شيخ طوسي، تهذيب‏الأحكام، تهران، انتشارات اسلاميه، سال 1365 ه.ش، ج6، ص10.

آيا روايت است؟
پيامبر ص فرمود: ذكر خداوند عز و جل عبادت است و ذكر من عبادت است و ذكر علي(ع) عبادت است و ذكر امامان (ع) از فرزندان او عبادت است.

سلام عليكم

عبارت «ذكر علي عباده»،

آيا روايت است؟

اگر هست منبعش كجاست؟

قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِي عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِيٍ‏ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ 1

پيامبر ص فرمود: ذكر خداوند عز و جل عبادت است و ذكر من عبادت است و ذكر علي(ع) عبادت است و ذكر امامان (ع) از فرزندان او عبادت است.

پاورقي ها:

1. مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج‏36، ص370

كجا امام كاظم در مورد حضرت معصومه فرمود: ...
آيت الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالي‏» نقل‏فرموده كه روزي عده‏اي از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسش هايي‏داشتند كه مي‏خواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند...

كجا امام كاظم در مورد حضرت معصومه فرمود: «فداها ابوها؛ پدرش فدايش شود»؟ منبع لطفا

 

آيا سخن زير از امام رضا در مورد زيارت حضرت معصومه، در منابع روايي آمده است؟

من زارها بقم كمن زارني

 

آيا اين قضيه در كتابهاي قديمي آمده است؟

طفل شيرخواري نزديك بود از بام سقوط كند. به دستور امام علي(ع) بچه اي همسال او را آوردند. بچه با او صحبت كرد و در نتيجه از سقوط نجات يافت

پاسخ پرسش اول:

آيت الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالي‏» نقل‏فرموده كه روزي عده‏اي از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسش هايي‏داشتند كه مي‏خواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسش هاي خود را نوشته به دودمان امامت تقديم‏نمودند، چون عزم سفر كردند براي پاسخ پرسش هاي خود به منزل‏امام(ع) شرفياب شدند، امام كاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنها امكان توقف نداشتند، از اين رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسش هارا نوشتند و به آنها تسليم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدينه منوره خارج شدند، در بيرون مدينه با امام كاظم(ع) مصادف‏شدند و داستان خود را براي آن حضرت شرح دادند.

هنگامي كه امام(ع) پرسش هاي آنان و پاسخ هاي حضرت معصومه(س) راملاحظه كردند، سه بار فرمودند: فداها ابوها (1) پدرش به قربانش باد. باتوجه به اين كه‏حضرت معصومه(س) به هنگام دستگيري پدر بزرگوارش خردسال بود،اين داستان از مقام بسيار والا و دانش بسيار گسترده آن حضرت‏حكايت مي‏كند.

پاسخ پرسش دوم:

دو نوع روايت در اين زمينه از امام رضا (ع) وارد شده است:

1- من زار المعصومة بقم كمن زارني: (2)كسي كه حضرت معصومه (س) را در قم زيارت كند، مانند آن است مرا زيارت كرده است.

2- حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَي بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) عَنْ زِيَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ: مَنْ‏ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة (3)

پاسخ سوم:

زني كودك شش ماهه اي را در پشت بام تنها گذاشته بود، كودك اندك اندك از پشت بام خارج شده در انتهاي ناودان قرار گرفت مادر كودك از ديدن اين صحنه سخت در اضطراب و تشويش شده هر تدبيري كرد كه فرزند را نجات دهد نتوانست، نردبان آوردند، ولي آن هم نتيجه اي نداشت؛ زيرا ناودان طولاني بود و با ديوار فاصله زيادي داشت. در اين موقع مادر گريه و زاري سر داد و طفل نيز گريه مي كرد.

حضرت امير(ع) نزديك آمده لحظه اي به صورت كودك خيره شد و در آن هنگام كودك زمزمه اي كرد كه كسي معناي آن را نفهميد. پس علي (ع) فرمود: كودكي همسن و سال او را بياوريد، و چون آوردند به دستور آن حضرت كودك را در پيش اطفال با هم حرف مي زدند. پس آن طفل از ناودان خارج شد و به پشت بام برگشت. پس چنان شادماني و سروري در مدينه روي داد كه تا آن زمان مانند آن ديده نشده بود.(4)

پي نوشت:

1. محمد محمدي اشتهاردي، حضرت معصومه فاطمه دوم، ص 133.

2. ناسخ التواريخ، ج 3، ص 68.

3. شيخ صدوق‏، عيون أخبار الرضا (ع)،نشرجهان‏، تهران‏  1378 ق‏ ،چاپ اول‏، ج‏2 ص267.

4. تستري،محمد تقي، قضاوت هاي اميرالمومنين علي (ع)، ناشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامي؛ ابن شاذان، فضايل، ص 184.

سندي برايم نقل كنيد كه به جاي خواندن «و ان يكاد»اسپند ايشان دود میکردن
در منابع روايي ما از اسپند يا اسفند كه در عربي « حرمل» است بيشتر به عنوان گياه دارويي و طبي براي درمان ياد شده است و خواص دارويي آن ذكر شده است و تا جايي كه ...

شنيده ام حضرت زهرا س براي چشم زخم اسپند دود مي كردند لطفا سندي برايم نقل كنيد كه به جاي خواندن «و ان يكاد»اسپند ايشان دود مي كردند؟

در منابع روايي ما از اسپند يا اسفند كه در عربي « حرمل» است بيشتر به عنوان گياه دارويي و طبي براي درمان ياد شده است و خواص دارويي آن ذكر شده است و تا جايي كه بررسي شد حضرت زهرا يا معصومين ديگر براي دوري از چشم زخم اسپند دود نمي كردند. در دائرة المعارف هم آمده: گياه اسفند به سبب داشتن خاصيت‏هاي طبي در درمان برخي از بيماري‏ها به كار مي‏رود.(1)

چند نمونه از رواياتي كه خواص دارويي اسپند را ذكر كرده اند مي آوريم:

پيغمبر اكرم (ص) فرمود: « مَا أَنْبَتَ الْحَرْمَلُ شَجَرَةً وَ لَا وَرَقَةً وَ لَا زَهْرَةً إِلَّا وَ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهَا حَتَّي تَصِلَ إِلَي مَنْ تَصِلُ إِلَيْهِ أَوْ تَصِيرَ حُطَاماً وَ إِنَّ فِي أَصْلِهَا وَ فَرْعِهَا نُشْرَةً وَ فِي حَبِّهَا شِفَاءً مِنِ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ دَاء»(2)؛ از اسفند درخت يا برگ يا ميوه‏اي نمي رويد، مگر آن كه فرشته‏اي بر آن گماشته شده است تا آن را به آن كه بايد برساند، يا خشك شود، و در ريشه و ساقه‏اش شفا است، و در دانه آن داروي 72 بيماري است.

در حديث ديگري به همين مضمون در ادامه چنين فرمودند: « فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَتَنَكَّبُ سَبْعِينَ دَاراً دُونَ الدَّارِ الَّتِي فِيهَا الْحَرْمَلُ وَ هُوَ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِينَ دَاءً أَهْوَنُهَا الْجُذَامُ فَلَا يَفُوتَنَّكُم‏»(3)؛ و شيطان تا 70 خانه از خانه‏اي كه در آن اسفند است مي گريزد، و اسفند شفاء 70 بيماري است كه كمترين آنها جذام است. پس از آن غافل و محروم نمانيد.

با توجه به بركت اين گياه كه در روايات آمده، مرسوم است كه براي دفع چشم زخم حسودان اسپند دود مي كنند.

از آيت الله مكارم چنين سوال شده :آيا دود كردن اسپند براي جلوگيري از چشم بد صحّت دارد؟

ايشان جواب دادند: صحّت ندارد؛ ولي ميگويند دود اسفند فضا را ضدّ عفوني ميكند، و مفيد است.(4)

پي نوشت‏ها:

1. مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، قم، صدر، 1376، ج 2، ص 178 ماده اسفند.

2. طبرسي، حسن، مكارم الاخلاق، انتشارات شريف رضي، ص186.

3. همان.

4. مكارم شيرازي، استفتائات، ج3، سؤال 1593.

شخصی روایتی از امیرالمؤمنین نقل می‏كرد به این مضمون كه: ...
آیا خدا را بوسیله محمد شناختی یا محمد را بوسیله خدا امام علی فرمود خدا را بوسیله محمد نشناختم ولی محمد را بوسیله خدا شناختم هنگامی كه او را خلق كرد...

شخصی روایتی از امیرالمؤمنین نقل می‏كرد به این مضمون كه: من ابتدا خدا را شناختم و بعد پیامبر اكرم را، نه این‏كه خدا را از راه و وسیلۀ پیامبر بشناسم. اصل این روایت چیست؟

َ« عنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ يَذْكُرُ فِيهِ قُدُومَ الْجَاثَلِيقِ الْمَدِينَةَ مَعَ مِائَةٍ مِنَ النَّصَارَي وَ مَا سَأَلَ عَنْهُ أَبَا بَكْرٍ فَلَمْ يُجِبْهُ ثُمَّ أُرْشِدَ إِلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَهُ عَنْهَا وَ كَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ أَخْبِرْنِي عَرَفْتَ اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ أَمْ عَرَفْتَ مُحَمَّداً بِاللَّهِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مَا عَرَفْتُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمُحَمَّدٍ ص وَ لَكِنْ عَرَفْتُ مُحَمَّداً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ خَلَقَهُ ...»(1)

سلمان فارسی در حدیث طولانی بیان می كند كه جاثلیق همراه صد نفر از نصاری وارد مدینه شدند و آنچه از ابوبكر سوال كردند او جواب نداد. سپس آنها را به امیر المومنین راهنمایی كردند پس سوالاتی از ایشان پرسید و جواب گرفت و از آنچه سوال كرده بود این بود كه خبر بده به من آیا خدا را بوسیله محمد شناختی یا محمد را بوسیله خدا امام علی فرمود خدا را بوسیله محمد نشناختم ولی محمد را بوسیله خدا شناختم هنگامی كه او را خلق كرد...

پی نوشت:

1.علامه مجلسی،بحارالأنوار، چاپ بیروت، ج 3 ،ص 273

صفحه‌ها