پرسش وپاسخ

سلام. هفته قبل سوالی پرسیدم در مورد انتخاب آیت الله خامنه‌ای به رهبری به این مضمون: "آیا مقام معظم رهبری بر خلاف نص قانون اساسی پیشین که مرجعیت را شرط رهبری می دانست انتخاب نشده اند؟ این انتخاب غیرقانونی نبوده؟ چون ظاهرا شرط اجتهاد به جای مرجعیت بعد از انتخاب ایشان به رهبری صورت گرفته است؟" در پاسخ فرمودید: " ... از جمله تغییرات مهم در قانون اساسی كه پیش از رحلت امام مورد تأیید ایشان قرار گرفت و مبنای عمل مجلس خبرگان رهبری واقع شد، برداشتن شرط مرجعیت از رهبری بود. ..." سوال بنده این است كه آیا تأیید حضرت امام به قانون اساسی تبدیل شد و به همه‌پرسی گذاشته شد و بعد مقام معظم رهبری انتخاب شدند یا به‌عكس بوده؟ در صورت دوم آیا عمل به قانون اول ملاك نیست؟ یعنی رهبر می‌بایست بر اساس قانون قبل از بازنگری انتخاب می‌شد این‌طور نیست؟ متشكرم

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
تعيين مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه‌اي(مدظلّه) به عنوان رهبر انقلاب پيش از همه‌پرسي دربارة تغيير در قانون بود، ولي در عين حال مشکلي ايجاد نمي‌شود چون مدت کوتاهي بعد از گزينش معظم له به عنوان رهبر، تا قانون اساسي جديد مورد پذيرش و تأييد مردم قرار گرفت . در اين مدت کوتاه، خبرگان رهبري که نمايندگان ملت بودند و در ميان آنان فقهاي به نام نيز حضور داشتند، رهبري آيت الله خامنه‌اي را تنفيذ نمودند.
روشن است که در عصر غيبت، فقهاي عظام مسئوليت امور ديني مردم را عهده دارند، حال خود مقام معظم رهبري که يکي از فقها به حساب مي‌آمد، با تأييد جمع زيادي از فقهاي ديگر مسئوليت ادارة جامعه اسلامي را به عهده گرفت و مردم نيز با رأيي که بعد دادند، مقبوليت آن را پذيرفتند.
توجه داشته باشيد که گروه زيادي از فقها رأي مردم را تنها در مقبوليت رهبر ديني مؤثر مي‌دانند، نه در مشروعيت آن . مشروعيت تصرفات فقيه را در عصر غيبت از طريق نصب عام امام معصوم مي‌شمارند.(1)
براي آگاهي بيشتر به کتاب ولايت فقيه، آيت الله جوادي آملي مراجعه نماييد.

پي‌نوشت‌:
1. ولايت فقيه، آيت الله جوادي آملي، ص 389 ـ 390.

چه كسانی اجتهاد مقام معظم رهبری را در هنگام انتخاب ایشان به رهبری تأیید كرده بودند؟ متشكرم

پاسخ:
پرسششگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بعد از ارتحال حضرت امام خمینی (قدس سرّه)، مجلس خبرگان رهبري تشکيل گرديد. بعد از بحث و مذاکرات فراوان و قرائت وصيت‌نامه امام، در جمع خبرگان، اعضاي محترم مجلس خبرگان رهبري که بيشتر آنان از مجتهدان و فقيهان به نام بودند، حضرت آيت الله خامنه‌اي (مدظلّه) را به عنوان رهبر برگزيدند،
خبرگاني که اکثر آنان مجتهد بودند و ايشان را به عنوان رهبر انتخاب کردند، اجتهاد ايشان نيز توسط آنان مورد تأييد قرار گرفت، با تأييد فردي به عنوان مجتهد، هر گاه دو نفر مجتهد عادل شهادت به اجتهاد فردي بدهند يا او را براي منصبي که شرط آن اجتهاد است تعيين کنند، اجتهاد وي اثبات مي‌گردد.
بنابراين به صورت قطع و يقين مي‌توان گفت ده ها نفر از خبرگاني که معظّم له را به عنوان رهبر انتخاب کرده‌اند، داراي مقام و درجه اجتهاد بوده‌اند، و اجتهاد ايشان توسط آنها نفر تأييد شده است. در تأييد اجتهاد فردي، لازم نيست نام افرادي که او را تأييد کرده‌اند، بدانيم، بلکه اگر در جمع حدود هفتاد نفر که بيشترآنان مجتهد هستند، چهل نفر از آنان فردي را برگزينند، قطعاً بسياري از آنان اجتهاد آن فرد را تأييد کرده‌اند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

دستور امام به معدوم کردن زندانیان منافقین
چرا امام دستور به اعدام منافقین دادند وچرا انها را محکوم نکرند

سلام. احتراما لطفا در مورد قتل منافقین در زندان ها در شهریور سال 69 (؟) به دستور حضرت امام (ره) توضیح دهید. چرا ایشان سرنوشت آنها را به دادگاه و حكم قاضی واگذار نكردند؟ ضمنا اطلاعات بنده در مورد اصل ماجرا كم است و در حد شنیده هاست كه نمی‌دانم چقدر صحیح است. متشكرم

پرسش 1:
سياسي در مورد قتل منافقين در زندان ها در شهريور سال 69 (؟) به دستور حضرت امام (ره) توضيح دهيد؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اين مرکز در مورد پرونده هاي قضايي اطلاعي ندارد و نمي داند که بعد از عمليات مرصاد با منافقان چه برخوردي شده است . اما مي توان گفت اگر برخي از منافقان اعدام شدند ،با محاکمه قضايي بوده ،نه اين که برخي خودسرانه به آن اقدام نموده باشند.
انقلاب شکوهمند اسلامي جاذبه و دافعه دوست و دشمن دارد .در اين شکي نيست که دشمنان مدام سياه نمايي مي کنند. در سي سالي که از عمر انقلاب مي گذرد ،هيچ گاه نديده ايم که دشمنان بيروني با بوق هاي تبليغاتي که دارند ،هر روزي چيزي را زوم نکنند و فضاي جامعه را آلوده نسازند. آنان هر چه بر ملت ها گوناگون ستم مي کنند و يا ايادي آنان حقوق بشر را ناديده مي گيرند، به راحتي از کنارش مي گذرند اما اگر قصور يا تقصيري در دولت هاي مخالف آنان رخ دهد، آن را بزرگ نمايي مي کنند و مدام از حقوق بشر حرف مي زنند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام، ابتدا لازم می دانم از جواب های عالی، سریع و صریح شما بی نهایت تشکر کنم. سؤالم این بود که آیا مقام معظم رهبری بر خلاف نصّ قانون اساسی پیشین که مرجعیت را شرط رهبری می دانست انتخاب نشده اند؟ و این انتخاب غیرقانونی نبوده؟ چون ظاهرا شرط اجتهاد به جای مرجعیت بعد از انتخاب ایشان به رهبری صورت گرفته است. متشکرم

پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
قبل از آن که مقام معظم رهبري به رهبري انتخاب شود، در زمان حضرت امام و توسط شوراي بازنگري قانون اساسي كه توسط امام تعيين شده بود، شرط مرجعيت از قانون اساسي حذف شده بود وآيت الله خامنه اي طبق قانون اساسي باز نگري شده که از آن شرط مرجعيت براي رهبري حذف شده بود، انتخاب گرديد.
مرحوم امام خميني در زمان حيات خود و دقيقاً درتاريخ 1368/3/4 فرمان بررسي مجدّد قانون اساسي را صادر فرمودند و عدّه اي از نخبگان را تعيين نمودند تا مواردي را كه نياز به اصلاح دارد، اصلاح نموده و به رؤيت ايشان برسد. كميتة مذكور دراسرع وقت اصلاحات مورد نظر را انجام داد و به تأييد امام راحل رسيد، از جمله تغييرات مهم در قانون اساسي كه پيش از رحلت امام مورد تأييد ايشان قرار گرفت و مبناي عمل مجلس خبرگان رهبري واقع شد، برداشتن شرط مرجعيت از رهبري بود.
در قانون اساسي مصوب 1358 يكي از شروط رهبري را مرجعيت قرار داده بودند. اين شرط در كميتة بررسي قانون اساسي تعيين شده از سوي امام راحل به شرط كفايت اجتهاد تغيير كرد. نظر امام اين بود كه براي ادارة نظام و رهبري جامعه، شرط اجتهاد كافي است. همان گونه كه به آگاهي رسيد، كليه اصلاحات به عمل آمده مورد تأييد امام راحل قرار گرفت و به تأييد ملت نيز رسيد. پس از رحلت امام خميني در جلسة خبرگان 1368/3/14 شمسی مصادف با 29 شوال 1409 قمری، مقام معظم رهبري با اكثريت قاطع اعضاي مجلس به عنوان رهبر نظام جمهوري اسلامي ايران برگزيده شدند.
مراتب اجتهاد مقام معظم رهبري قبلاً مورد تأييد بسياري از مراجع تقليد قرار گرفته بود . بعد از ارتحال آيت الله اراکي، مقام معظم رهبري به عنوان يکي از مراجع تقليد از سوي جامعة مدرسين حوزة علميه قم مورد تأييد قرار گرفت و طي اطلاعية مهمي كه جامعه محترم مدرسين منتشر کرد، مرجعيت 7 نفر ازعلما و مجتهدين اعلام گرديد که نام ايشان ميان آنان بود. بر اين اساس مقام رهبري بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي انتخاب شده و بر خلاف قانون نبوده است.

تفاوت نظر حضرت آیت الله جوادی آملی و حضرت آیت الله مصباح یزدی (حفظهما الله) در مورد نظریه ولایت فقیه چیست؟

پاسخ:
پرسشگر ارجمند و گرامي..
نظر اين دو شخصيت علمي و حوزوي، در باره ولايت فقيه و محدودة آن، داراي ديدگاه مشابهي مي‌باشد، هر دوي آنان ملاک و منشأ ولايت فقيه و مشروعيت آن را نصب عام، از سوي امام معصوم مي‌دانند.(1)
برخي جزئيات هست که اختلاف نظر دارند، از جمله آيت الله جوادي آملي معتقد است که چون ولي فقيه معصوم نيست، گاهي فاقد شخصيت حقوقي است و آن زماني است که در استنباط احکام بدون تقصير، به واقع نرسيده باشد که در اين حال، معذور است، ولي براي جمهور، حجت ظاهري محفوظ است، ليکن در واقع، فاقد شخصيت حقوقي بوده و در چنين فرضي، کسي که به خطاي او قطع پيدا کند، مي‌تواند شخصاً و بدون ايجاد هرج و مرج، عمل کند، و اگر کسي بدون حجت مخالفت کند، فقط تجري کرده، نه عصيان.(2)
در جاي ديگر درباره اختيارات ولي فقيه و امام معصوم مي‌فرمايد: هر اختياري که آن بزرگان (معصومان) به سبب عصمت خود داشته‌اند ـ به گونه‌اي که عصمت، شرط مناصب باشد ـ ولي فقيه آن اختيار را نخواهد داشت. از اين رو عصمت نداشتن فقيه، سبب سلب اختيارات معصومانه از او مي‌شود، علاوه بر آنکه در ولايت و حکومت معصوم گرچه حق استيضاح براي آحاد امت محفوظ است ولي پس از بيان مطلب و روشن شدن حکم شرعي از نظر معصوم(ع) احدي حق اعتراض ندارد، گرچه برخي وقايع تاريخي، نشانگر انتقاد نسبت به عملکرد معصوم(ع) است... ولي در حکومت و ولايت غير معصوم، مجلس خبرگان براي نظارت بر فقيه و عملکرد او وجود دارد و حق سؤال دارند. بايد مراقب امور رهبري باشند و به طور کامل، نظارت داشته باشند.(3)

آيت الله مصباح در باره اينکه چون ولي فقيه معصوم نيست، احتمال خطا و اشتباه در او، آيا مانع اطاعت از وي مي‌گردد، مي‌فرمايد: به نظر مي‌آيد چنين ملازمه‌اي وجود ندارد، يعني چنان نيست که اگر کسي معصوم نبود، اطاعت او لازم نباشد، اگر به سيره عملي شيعيان توجه کنيم، مي‌يابيم آنان بي‌چون و چرا از مراجع تقليد مي‌کرده‌اند و به فتواي آنان عمل مي‌کردند، در حالي که در مواردي اشتباه مي‌کردند... ولي هيچ کس اندک ترديدي در وجوب تقليد از مراجع ندارد.(4)
اين گونه ديدگاه‌ها و تفاوت‌ها بسيار جزئي است .در مسائل مهم مربوط به ولايت فقيه، اين دو شخصيت، با يکديگر اختلاف نظر ندارند.
براي آگاهي بيشتر به نوشته‌هاي اين دو شخصيت از جمله ولايت فقيه و پرسش ها و پاسخ ها، مراجعه نماييد.
پي‌نوشت‌ها:
1. پرسش ها و پاسخ ها، استاد مصباح، ص 54؛ ولايت فقيه، آيت الله جوادي آملي، ص 389 ـ 406.
2. ولايت فقيه، ص 486.
3. همان، ص 472.
4. پرسش ها و پاسخ ها، فصل اول ص 14.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرایی تعدد زوجات پیامبر ص
چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر خلاف سایر مسلمین بیش از 4 همسر برگزیدند؟

چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر خلاف سایر مسلمین بیش از 4 همسر برگزیدند؟

پرسش 1:
اعتقادي شرح چرا حضرت رسول بر خلاف ساير مسلمين بيش از 4 همسر برگزيد؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اين امر از ويژگي هاي پيامبر(ص) است و جهاتي در اين باره وجود دارد. در آغاز به بيان دو نكته مي پردازيم:
اوّل: نگاهي كوتاه به فرهنگ ازدواج در جزيره العرب در زمان پيامبر:
1ـ عرب هاي جاهلي نسبت به دختر،‌بلكه جنس زن بي علاقه بودند، چون در محيطي كه دائم مردم با هم به جنگ و خونريزي مشغول بودند و هر كس هر چه قدر كه مي توانست به ديگران ظلم روا مي داشت، خوف داشتند كه در جنگ،‌دختران اسير شوند و باعث ننگ آن طايفه گردند، نيز به جهت وضع بد اقتصادي و اين كه دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه اي نداشتند، بلكه دختر داري را ضد ارزش مي شمردند و به زنده به گور كردن دختران رو آوردند.
2ـ چون جنگ و خونريزي در آن محيط امري متداول بود، و عرب جاهلي با اندك بهانه اي يكديگر را مي كشتند، در نتيجه تعادل جمعيتي به هم مي خورد و نسبت زنان به مردان افزايش چشمگيري پيدا مي‌كرد (چون مردان به جنگ اقدام مي كردند، نه زنان و كشته‌ها از مردان بود) كه گزينة چند زن داشتن را براي رهايي از مشكل عدم تعادل جمعيتي پذيرفتند. اين مشكل در اكثر نقاط از جمله در ايران هم وجود داشت، ليكن در عربستان بيشتر بود.
3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادي، زن گرفتن از يك خانواده و قبيله نوعي كمك به آنان محسوب مي شد، به همين جهت مشركان قريش به دامادهاي پيامبر فشار وارد مي كردند كه دختران پيامبر را طلاق دهند تا بر مشكلات پيامبر افزوده شود.
4ـ در محيطي كه نا امني و جنگ و خونريزي آسايش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم ترين عامل بازدارندة از جنگ به شمار مي آمد.
5ـ در آن وضع زن بيوه اگر شوهر نمي كرد، خوشايند نبود، بلكه زشت شمرده مي‌شد. به مجرد آن كه شوهر مي مرد، يا از وي طلاق مي گرفت و عدّه وفات يا طلاق سپري مي شد، شوهري ديگر گزينش مي شد، مانند اسماء بنت عميس كه اوّل همسر جعفر بن ابي طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبكر در آمد و بعد از درگذشت ابوبكر، همسر امام علي(ع) شد. اين شيوه در آن فرهنگ متداول بود.
نكتة دوم: نگاهي گذرا به ازدواج پيامبر.
1ـ پيامبر در 25 سالگي با حضرت خديجه كه چهل سالش بود و قبلاً يك يا دوبار شوهر كرده بود و با مرگ شوهر، بيوه شده بود، ازدواج نمود.پيامبر به مدت بيست و پنج يا بيست و هشت سال با وي زندگي كرد و همسر ديگري نگرفت.
2ـ همة‌همسران پيامبر(جز عايشه) بيوه بودند. آنان پيش از آن كه به همسري پيامبر(ص) در آيند، يك يا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و يا شهادت شوهر و انقضاي عدّه به عقد پيامبر در آمدند.
3ـ عمدة‌ ازدواج هاي پيامبر در شرايط سخت و دشوار جنگي صورت گرفته بود، مانند شكست مسلمانان در جنگ اُحد كه وضع مسلمانان بسيار ناراحت كننده بود.
4ـ پيامبر از قبايل مهم عرب مانند تيم، عدي، بني اميه، نيز يهوديان مدينه همسر انتخاب كرد، ولي از قبايل انصار زن نگرفت.
دقت در اين امور به ما مي فهماند كه ازدواج هاي پيامبر نه در پي ارضاي خواهش‌هاي نفساني، بلكه در جهت اهداف عالي بود كه بيان مي‌شود.
بي شك پيامبر در ازدواج هاي متعدد دنبال خوشگذراني ها نبود، چون:
اوّلاً: اگر چنين بود، مي بايست در سنين جواني به اين امر مبادرت مي كرد، نه در سنين پيري و آن هم در شرايط سخت و دشوار.
دوم: اگر شهوت انگيز بود، مي بايست جهت گيري هايش در گزينش همسر، اين ادعا را اثبات كند. حضرت دنبال زنان زيبا و جذّاب و جوان نبود، حتي به خواستگاري برخي از زنان مانند ام سلمه رفت و او تعجب نمود دراين سن و سال كه كسي حاضر نمي شود با او ازدواج كند، چرا پيامبر دنبال زنان جوان نمي رود و به خواستگاري او كسي را فرستاده است.
سوم: آناني كه با انگيزة كاميابي جنسي به ازدواج هاي متعدد رو مي آورند،‌ماهيت زندگي آنان به گونه اي ديگر است. آنان به زرق و برق ظاهري زندگي، لباس و زينت زنان و رفاه و خوشگذراني رو مي آورند؛ درحالي كه سيره و زندگي پيامبر خلاف اين را نشان مي‌دهد. پيامبر در برابر خواست همسران خويش در مورد زرق و برق زندگي، آنان را مخيّر كرد كه يا همين ساده زيستي را برگزينند و به عنوان همسر پيامبر باقي بمانند و يا از حضرت طلاق بگيرند و دنبال زرق و برق زندگي بروند .
علامة طباطبايي در اين باره مي نويسد: داستان تعدّد زوجات پيامبر(ص) را نمي توان بر زن دوستي و شيفتگي حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن كه برنامه ازدواج حضرت در آغاز زندگي كه تنها به خديجه اكتفا نمود و هم چنين در پايان زندگي كه اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن‌دوستي حضرت دارد.(1)
چهار: دو تن از زنان پيامبر كنيز بودند. اگر هدف پيامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود،‌اين دو چون كنيز بودند، پيامبر مي توانست بدون ازدواج،از آنان بهره مند شود. با اين تحليل ازدواج بي فايده بود.
بنابراين اهداف و حكمت هاي ازدواج پيامبر را مي بايست در اهداف بلند و ارزشي جستجو نمود كه مهم ترين آن بدين شرح است:
1ـ هدف سياسي ـ تبليغي:
يكي از اهداف ازدواج هاي پيامبرهدف سياسي - تبليغي بود؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسي واجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.
حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيت هاي بهتر اجتماعي وسياسي، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از كارشكني‌هاي آنان وحفظ سياست داخلي وايجاد زمينة مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي ازدواج ها رو آورد.
در راستاي اين اهداف ، با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگِ تيم، يا با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ عدي، يا با ام‌حبيبه دختر ابوسفيان از قبيلة نامدار بني‌اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني‌اسرائيل پيوند زناشويي برقرار نمود. ازدواج مهم ترين پيوند و ميثاق اجتماعي است، به ويژه در فرهنگ آن دوره تأثير بسياري از خود به جا مي گذاشت.
در آن محيطي كه جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير ابن‌خلدون جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود،(2) بهترين عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پيوند زناشويي بود. به همين جهت پيامبر با قبايل بزرگ قريش، به ويژه با قبايلي كه بيش از ديگران با پيامبر دشمن بودند، مانند بني اميه و بني اسرائيل،‌ازدواج نمود. امّا با قبايل انصار كه از سوي آنان هيچ خطري احساس نمي شد و آنان نسبت به پيامبر دشمني نداشتند، ازدواج نكرد.
گيورگيو نويسندة مسيحي مي نويسد: محمد(ص) ام حبيبه را به ازدواج خود در آورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام‌حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد.(3)
2ـ هدف تربيتي: پيامبر حمايت از محرومان و واماندگان را جزء آيين نجات بخش خويش قرار داد. قرآن مردم را به حمايت از واماندگان ومحرومان و ايتام فرا مي خواند. پيامبر در مناسبت هاي مختلف مردم را به اين كارخدا پسندانه تشويق نمود، و در عمل براي مردان بيچاره و وامانده در كنار مسجد صفهرا بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سكني داد.
اين حمايت عملي و صفه نشيني مربوط به مردان بود، اما درباره زنان با توجه به موقعيت آنان، اين گونه راه حل براي رهايي آنان از مشكلات پسنديده نبود، بلكه رسول خدا براي زنان راه حل ديگري را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داري كه بازتاب شرايط اجتماعي بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشويق نمود كه زنان بي سرپرست و يتيم دار را به تناسب حالشان، با پيوند زناشويي به خانه هاي خويش راه بدهند، تا آنان و يتيمانشان از رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و عقده هاي رواني رهايي يابند؛ و خود نيز در عمل به اين كار تن داد تا مسلمانان در عمل تشويق شوند و در مسير رفع محروميت واماندگان قدم بردارند.
پيامبر با زنان بيوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان يتيمشان به خانة خويش راه داد،‌تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشكلات گام برداشته باشد و هم الگوي خوبي براي مردم در اين امر باشد.
3ـ هدف رهايي كنيزان:
اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله در جهت آزادي اسيران گام برداشت. رسول خدا از شيوه هاي خوب و متعدد براي آزادي اسيران بهره جست كه ازدواج از جملة آن‌ها است. جويريه و صفيه كنيز بودند. پيامبر اين دو را آزاد كرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدين وسيله به مسلمانان بياموزد كه مي‌شود با كنيز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شريك زندگي قرار داد. در ازدواج پيامبر با جويريه بسياري از كنيزان آزاد شدند.
توضيح اين كه: جويريه در غزوه بني مصطلق اسير شده بود و در سهم غنيمتي رسول خدا قرار گرفت. حضرت وي را آزاد كرد و سپس با وي ازدواج نمود. كار حضرت براي يارانش الگوي خوبي شد و تمامي اسيران غزوه بني مصطلق كه حدود دويست تن بودند،‌آزاد شدند.
گيورگيو دانشمند مسيحي مي نويسد: محمد با جويريه ازدواج كرد. يارانش اين عمل را نپسنديدند و آن را با تعجب مي نگريستند. فرداي آن روز كم كم اسيران خود را آزاد كردند، چون كه نمي توانستند بپذيرند كه بستگان همسر پيامبر بردة آنان باشند.(4)
4ـ نجات زن و جلوگيري از غلتيدن وي در دامن بستگان مشرك و كافر:
برخي از زناني كه مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و يا ارتداد شوهر، بي سرپرست مي شدند و زندگي بر آنان بسيار مشكل بود و در وضع بسيار آشفته اي به سر مي بردند، همانند ام حبيبه، دختر ابوسفيان كه همراه شوهرش به حبشه هجرت كرد و در آن جا بي سرپرست شد، نه مي توانست در آن جا بماند و نه به مكه نزد پدرش برگردد.
پيامبر وقتي كه از مشكل وي با خبر شد، پيكي براي نجاشي پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبيبه را به عقد پيامبر در آورد. اين ازدواج باعث شد كه وي از بي سرپرستي نجات پيدا كند و به دامن بستگان مشرك خويش نغلتد.
5ـ‌ طرد سنت غلط و جاهلي:
در اسلام پسرخوانده حكم پسر واقعي را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نيست. در حالي كه در جاهليت احكام پسر واقعي را بر پسر خوانده سرايت مي دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام اين حكم را باطل نمود.(5) پيامبر به دستور خدا با زينب بنت جحش كه همسر مطلقه زيدبن حارثه، پسرخواندة پيامبر بود، ازدواج نمود، تا حكم جاهلي را در عمل باطل كند و مردم پذيراي نقض حكم جاهلي باشند.(6)
اگر اين ازدواج صورت نمي گرفت، زيدبن حارثه، يا پسرش اسامة بن زيد، بعد از رحلت پيامبر به عنوان پسر و وارث پيامبر مطرح ، و مسير امامت و وراثت خاندان پيامبر دگرگون مي شد.
افزون بر اين امور ازدواج هاي پيامبر از اهداف و حكمت هاي ديگري برخوردار بود كه به جهت رعايت اختصار از ذكر آن‌ها خودداري مي‌شود.
در پايان به بيان نكته اي ديگر مي پردازيم: در اسلام چند همسر گزيني براي مردان محدود است. مرد نمي تواند بيش از چهار همسر دائمي در يك زمان داشته باشد.
قرآن مي‌گويد: با رعايت عدالت مرد مي‌تواند چهار همسر داشته باشد.(7) تا قبل از نزول اين حكم مردان بيش از چهار همسر دائمي داشتند.
همة زنان پيامبر(ص) قبل از نزول اين حكم به عقد پيامبر در آمده بودند. خداوند به پيامبرش دستور داد كه از اين پس حق نداري با كسي ازدواج نمايي، و حتي اگر همة زنانت را طلاق بدهي، به جاي آنان نمي تواني با زنان ديگري ازدواج نمايي.(8)
اين حكم از احكام اختصاصي پيامبر است، همان گونه كه وجوب خواندن نماز شب و ... از مختصات پيامبر بود.
پي نوشت ها :
1. سيد محمد حسين طباطبايي، فرازهايي از اسلام، ص 174.
2. مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.
3. محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت، ص 207.
4. همان، ص 181.
5. احزاب (33) آيه 4.
6. همان، آيه 37.
7. نساء (4) آيه 3.
8. احزاب (33) آيه‌52.

صفحه‌ها