پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۸:۴۹ شناسه مطلب: 13186
با سلام آیا کسی که در شرایط روحی و جسمی بسیار بدی قرار دارد. مثلا زنی که به دست دشمن اسیر شده (مانند زنان زندانی در زندان ابوغریب) و میداند آینده سیاهی در انتظارش است و یا مثلا جلوی خانواده اش هتک حرکت خواهد شد، اگر خود کشی کند برای همیشه به جهنم میرود و هیچ گاه وارد بهشت نمیشود؟ حتی اگر انسان بسیار خوبی باشد و این کار را در اوج ناراحتی و آشفنگی ذهن کرده باشد؟ آیا هیچ کسی هم نمیتواند شفاعتش را کند و دیگر هیچ راه نجاتی برایش باقی نمیماند؟ با تشکر
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خود کشي حرام و گناه کبيره است .کسي که در شرايط روحي و جسمي بسيار بدي قرار دارد شرعا حق ندارد خود کشي کند .اگر خودکشي کند عذاب سختي در انتظارش خواهد بود.ولي اگر در حال ايمان به خدا دست به خودکشي زده باشد ،معلوم نيست که براي هميشه در جهنم بماند ،بلکه ممکن است رحمت خدا شاملش مي شود و از جهنم آزاد و وارد بهشت گردد.
قرآن مجيد مىفرمايد: انَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرِكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛خداوند تنها گناه شرك را نمىبخشد اما غير آن را براى هر كس بخواهد و صلاح ببيند خواهد بخشيد.(1)
پي نوشت:
1. نساء(4) آيه 48.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۸:۴۷ شناسه مطلب: 13185
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مركز.
عمل خودارضايي حرام و طبق برخي از روايات از گناهان بزرگ است كه بر آن وعده عذاب داده شده و حتي مجازات دنيوي براي آن تعيين شده است.
حرمت چنين عملي از اين آيه به دست ميآيد : «کساني که براي ارضاي غريزه جنسي خود راهي غير از ازدواج طلب کنند، تجاوزگرند» . (1)
هنگامي که از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا ميپرسند ، ميفرمايد: «گناه بزرگي است که خداوند در قرآن مجيد از آن نهي فرموده. استمنا کننده مثل اين است که با خودش نکاح (زنا) کرده باشد. اگر کسي را که چنين کاري ميکند بشناسم ، با او هم خوراک نخواهم شد». (2)
هم چنين استمنا مضر و موجب بروز مشكلات روحي، رواني و جسمي مختلف مي شود، چون انحراف از مسير صحيح پاسخ به يك غريزه و نياز طبيعي مي باشد.
پينوشتها:
1 . مؤمنون(23) آيه 7.
2 . وسائل الشيعه، ج 18، ص 575 .
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۷:۳۲ شناسه مطلب: 13184
سوالی که من دارم نمیدانم جزئ کدام مشکلات محسوب می شود واقعا مشکلی جدی دارم من چند روزی است که آقای شیرازی را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کردم امیدوارم زودتر به سوال من جواب بدهند چون حس می کنم دینم در خطر است من کاملا با استفاده از عقل و تفکر به حقانیت دین اسلام پی بردم البته اینکه پدر و مادر و همین زندگی در جامعه اسلامی دلیل اصلی اش میباشد ولی کسی که در کشور دیگری زندگی میکنداز پدر و مادری نامسلمان به دنیا می اید و اصلا نام اسلام به گوشش نمی خورد ودر اوج ابتذال زندگی میکند و سرانجام در اوج گناه میمیرد در صورتی که اگر آن فرد جای من میشد شاید ایمانش خیلی از من بهتر میشد ویا بلعکس . آیا در حق او اجهاف نشده و یا در حق ما پارتی بازی این با عدالت خدایی فاصله دارد واقعا نمی توانم با این مسئله کنار بیایم استدعاویا تقاضای واقعا عاجزانه دارم که اگر جوابی دارد به من بگویید چون در شک وحشتناکی فرو رفتم التماس دعا
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوال شما به مركز ملي پاسخگويي به سواات ديني ارسال شد ، در صورتي كه مايل به دريافت پاسخ از دفتر آيت الله مكارم شيرازي هستيد ،مي توانيد با سايت ايشان تماس بگيريد .
آنچه پرسيده ايد سوال مهمي است كه براي بسياري ازافراد به گونه هاي مختلف پيش مي آيد . محور آن تشخيص عدالت خداوند در نحوه برخورد با افراد گوناگوني است كه در شرايط مختلف و ويژگي هاي گوناگون به دنيا مي آيند . زمينه هدايت و يافتن دين حق و همچنين عمل به فرامين و دستورات خداوند براي آن ها كاملا متفاوت است .
معيار و ميزان خداوند براي تعيين تكاليف و مسئوليت ها و كيفيت عمل به دستورات او و چگونگي محاسبه خداوند در برابر اعمال بندگان داراي وضعيتي كاملا متفاوت و گوناگون است به شكلي كه كمترين تفاوت و اختلاف وضعيت و شرايط در آن به نحوي دقيق و حساب شده مورد محاسبه قرار مي گيرد .
به عبارت ديگر مي توان گفت از نگاه معارف ديني اسلام نحوه اجراي عدالت خداوند در برابر بندگانش لااقل در سه محور
تشريع و مسئوليت ها ،
تكوين و توانايي ها ،
محاسبه و بررسي عملكردها تجلي مي يابد . با حساب همه اين موارد نوعي عدالت شگفت انگيز و غير قابل تصور براي ما رقم خواهد خورد .
يعني خداوند بسته به موقعيت هاي فردي و اجتماعي وتوانمندي هايي كه به هر فردي داده ،توقعات و مطالباتي را نيز از او داشته، انجام وظايف و مسئوليت هايي را نيز از او مي طلبد . به علاوه نمره قبولي اين افراد كاملا متفاوت بوده ،در نحوه محاسبه و بررسي نتايج افراد همه عوامل و موانع موفقيت يا عدم موفقيت كامل يا نسبي فرد به طرز دقيقي محاسبه مي شود تا معين گردد يك فرد در چه موقعيت و جايگاهي در قيامت برخوردار است.
خداوند هرگز نگفته موقعيت هايي كه براي شماست، نسبت هاي مساوي با هم دارند؛ بلكه اين نسبت ها با توجه به نتايج و پيامدهاي شان شرايطي كاملا عادلانه مي يابند . اين امر اختصاص به افرادي كه در قاره هاي گوناگون به دنيا مي آيند نداشته ، در بين افراد يك كشور و يك شهر هم به وضوح وجود دارد ؛ مثلا اگر در ظهر تابستان و در كنار تنور، يك نانوا روزه بگيرد؛ روزه اش با روزه فردي كه از اذان صبح تا اذان مغرب خوابيده؛ يكسان نيست.
فردي كه براي شركت در نماز جماعت، به مسجد كنار منزل مي رود؛ با فردي كه براي شركت در نماز جماعت بايد نصف شهر را بپيمايد؛ هرگز مزد و پاداش مساوي نخواهد داشت.دست درازي به اموال ديگران و دزدي نكردن سرمايه داري كه هيچ نيازي به امكانات مادي و رفاهي ندارد، با خويشتن داري مالي و دست پاكي فردي كه در فقر شديد و نياز مالي بسيار به سر مي برد ، بسيار متفاوت است .
وضعيت مسئوليت و تكاليفي كه خداوند از من و شما و ديگر افرادي كه در كشورهاي اسلامي و در متن دين حق و شريعت واقعي رشد يافته اند ،مي طلبد ، با انسان هايي كه در مناطق مختلف ديگر همچون كشورهاي غير اسلامي يا اقوام بدوي و قبايل ابتدايي مناطقي چون صحراهاي آفريقا يا جنگل هاي آمريكاي جنوبي زندگي مي كنند ،كاملا متفاوت است . هيچ گاه همساني و همانندي وجود ندارد .
اصولا معيار و ميزان سنجش اعمال انسان ها و رقم خوردن سرنوشت آن ها در عالم ديگر بر اساس داده ها و زمينه هاي فكري و معرفتي است كه براي آن ها فراهم شده است ؛ در واقع معيار توقع از هر فرد در رشد فكري و رفتارهاي عملي بر اساس حجم آگاهي و دانشي است كه از راه هاي گوناگون در اختيار وي قرار گرفته است .توقع تساوي عملكرد دو فرد كه در دو موقعيت كاملا متفاوت رشد يافته اند، بيهوده و غير عادلانه است .
به اين دليل است كه خداوند در قرآن مجيد ميفرمايد: «و ما كنّا معذبين حتي نبعث رسولاً؛ هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم مگر اينكه فرستاده اي را برايشان مبعوث كرده(و حجت را بر آن ها تمام كرده) باشيم».(1)يعني ميزان و معيار در مطالبه عقيده و عمل صحيح از افراد و در نتيجه عذاب و ثواب در محاسبه اين اعمال ، وجود ارشاد و هدايت و تبيين مسير صحيح توسط پيامبران الهي و مانند آنان است .
از نگاه اسلام همه انسان ها چه مسلمان زادگان و چه كفار و پيروان ساير اديان الهى وظيفه دارند درباره دين حق و شريعت حقيقي زمان كنوني تحقيق كنند .دستورهاى اديان را با هم مقايسه كرده، به حقيقت دست يابند . زندگي خود را بر اساس آن تنظيم نمايند ، در نتيجه چه بسا ايمان بي تحقيق و تقليدي بسياري از مسلمانان هم در آخرت ثمر چنداني براي آن ها نداشته ،آن ها را با چالش و مشكلات بسياري مواجه نمايد .
در خصوص غير مسلمانان هم همين ضرورت وجود دارد . آنان موظف به تحقيق و بررسي در خصوص عقايد آبا و اجدادي خود و ديگر اديان موجود در جهان هستند ، اما يقينا شرايط افراد در اين تحقيق برابر نخواهد بود و تفاوت موقعيت افراد در اين رابطه به روشني مورد ملاحظه قرار مي گيرد .
درنتيجه مي توان گفت اگر شرايط تحقيق و رسيدن به اسلام براي آن ها فراهم نبوده ،يا نتوانستند به منابع واقعي اسلام مراجعه نمايند، يا اصلا مسئله ضرورت تحقيق از دين براي شان مطرح نبوده ، يا پس از تحقيق (بدون هيچ غرض ، عناد و انگيزه شخصي ) به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفى به محتواى دين خود عمل كردند و بر كسى ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمىكند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند .
به علاوه اگر يك فرد مسلمان دين اسلام را از روي تحقيق و بررسي بشناسد و به همين نسبت فردي مسيحي هم به حقانيت اسلام پي برده به اين كيش بگرود ، يقينا شرايط مساوي و برابري را نخواهند داشت . جايگاه ارزشي آن فرد مسيحي كه دين سنتي خود را تغيير داده ،با مسلمان زاده اي كه كار آسان تري را پيش رو داشته، مساوي نخواهد بود .
هرچند يك فرد به اسلام و حقيقت شرعت آخرالزمان راه نيابد ، باز تكليف از گردن او ساقط نبوده ، بر اساس حكم عقل و فطرت انساني خود و همچنين براساس آموزه هاي دين و شريعتي كه آن را بر حق مي داند ،ملزم به كنترل اعمال و رفتارهاي خود است . اگر چنين فردي منطبق بر اين اصول به اعمالي كه از منظر دين ما گناه محسوب مي شود نباشد ، نمي توان او را آلوده در گناه و ابتذال قلمداد نمود . چه بسا وضعيت چنين فردي در قيامت به مراتب بهتر از يك مسلمان بي عيده و گنهكار باشد .
اين حقيقتي كاملا عقلاني و بر اساس منطق است كه با عدالت خداوند نيز به درستي تفسير و تحليل مي شود ؛ شهيد مطهرى(ره)در اين باره مىگويد :
« اگر كسى در روايات دقت كند، مىيابد كه ائمه (ع) تكيهشان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مىآيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مىبايست تحقيق و جستجو كند ، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مىبرند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمىروند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند.ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مي دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مي رود » .(2)
در نتيجه تكليف ما مسلمان زادگان به مراتب سخت تر و محاسبه اعمال ما دشوار تر خواهد بود . در حق ما پارتي بازي نشده ، همان طور كه در حق غير مسلمانان با وجود نحوه تكليف و محاسبه اعمال شان اجحاف و ظلمي روا داشته نشده است .
پي نوشت ها:
1.مائده (5) آيه 73.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۷:۲۳ شناسه مطلب: 13183
پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم: اگر اميد نبود، هيچ مادرى نوزادش را شير نمى داد. بحارالأنوار ، ج 77 ، ص 173 .
پرسش 1:
تقليد شرح بنده مقلد آيت الله بهجت بودم .پس از ايشان مي خواهم از مرجع اعلم زنده تقليد کنم .
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي اعمال و تشکراز ارتباطتان با اين مرکز :
از راه هاي تشخيص اعلم استفاده کن . اگر احتمال ضعيفي هم دادي که يک مرجع اعلم است ،ا ز او تقليد کن .اگر احتمال ضعيف هم بر اعلم بودن يکي ندادي ،مي تواني از يکي از مراجع شناخته شده تقليد نمايي.نيز مي تواني در مسئله بقا بر ميت از يک مجتهد زنده تقليد کني وبا اجازه او بر آيت الله بهجت باقي بماني.
راه هاي شناخت مرجع تقليد اعلم:
مجتهد و اعلم را از سهراه مى توان شناخت :
اول آن كه خود انسان يقين كند ، مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد .
دوم آن كه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند، مجتهد يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند ، به شرط آن كه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند .
سوم آن كه عدهاى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند ، و از گفته آنان اطمينان پيدا مى شود ،مجتهد يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند .
اگر شناختن اعلم مشكل باشد، بايد از كسى تقليد كند كه گمان به اعلم بودن او دارد ، بلكه اگر احتمال ضعيفى هم بدهد كه كسى اعلم است و بداند ديگرى از او اعلم نيست، بنابر احتياط واجب بايد از او تقليد نمايد . اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوى باشند ،بايد از يكى از آنان تقليد كند.(1)
دفتر آيت الله بهجت آيت الله شيخ علي صافي را اعلم معرفي مي کند.
پي نوشت:
1.توضيح المسائل مراجع، مسئله 3و4و14.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۷:۲۱ شناسه مطلب: 13181
امام على عليه السلام: هيچ كس چيزى را در دل نهان نكرد مگر آنكه در لغزشهاى زبانش و صفحه رخسارش آشكار گشت . نهج البلاغه، حكمت 26.
پرسش 1:
غسل شرح آيا خانمي كه عادت ماهانه هست مي تواند غسل مستحب يا واجب انجام بدهد ؟ اينكه وقتي وضو بگيرد، اگر دستش روي كلمات قران يا اسم خدا يا اسم ائمه بخورد گناه ندارد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي اعمال
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
مي تواند غسل واجب يا مستحب ديگر انجام دهد. بعد از غسل ها يا بعد از وضو نمي تواند به قرآن واسامي متبرکه دست بزند .اگر عمدا دست بزند گناه کرده، ولي دست زدن سهوي گناه نيست.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله فاضل، استفتاآت ،ج1 ،سوال 163.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۶:۴۲ شناسه مطلب: 13180
در صورتي که روي نوشته آيه قرآن چيزي قرار داده باشيد که مانع از تماس بدن با آيه قرآن باشد، اشکال ندارد، اما اگر پلاک مذکور بدون غلاف باشد و يا چيزي که مانع رسيدن بدن با آيه قرآن باشد ،روي آن وجود نداشته باشد و اعضاي بدن با آيه قرآن تماس داشته باشد ، در هنگامي که وضو نداشته يا در ايام عادت ماهيانه باشيد، بودن پلاک مذکور در گردن حرام است.(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني (7743271-0251) از دفتر آيت الله بهجت.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۶:۳۰ شناسه مطلب: 13179
دو نفر با دین مختلف میتوانند با هم ازدواج کنند؟
زن مسلمان نمي تواند با غير مسلمان ازدواج کند . مرد مسلمان با زن غير مسلماني که اهل کتاب نباشد نمي تواند ازدواج کند . مي تواند با زن اهل کتاب( زن مسيحي يا يهودي يا زردشتي) ازدواج موقت کند . به نظر بعضي از مراجع ازدواج دائم هم مي تواند بکند.(1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع ،ج2،م 2397.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۶:۲۹ شناسه مطلب: 13178
چند باري به هر دليل يا دلايلي از مال كسي بدون اطلاع شخص برداشتم حالا پشيمانم ولي قدرت برگردوندن اون مالو ندارن چيكار كنم؟احساس گناه ميكنم و دقيقا دزدي بوده اما نميدونم چرا كردم و الان چيكار كنم تور و خدا كمكم كنيد
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
حضرت آيت الله فاضل ( ره ) فرموده : مظالم عباد اصطلاحاً به اموال و بدهيهايي گفته ميشود كه انسان از روي ظلم و بي عدالتي از بندگان خدا گرفته و نپرداخته . حكم شرعي آن اين است كه ا گر صاحب آن ها را ميشناسد، بايد عين اموال را به آن ها بدهد . اگر عين، تلف و مصرف شده، بايد مثل يا قيمت آن ها را بپردازد. ا گر صاحب آن ها را نميشناسد و معلوم نيستند اين اموال و بدهيها در ذمه شخص باشد، از مصاديق مجهول المالك ميشود ... به مقدار يقيني به عنوان مجهول المالك و مظالم عباد بايد به فقير غير سيد صدقه بدهند و خود را برئ الذمه كنند . (1)
بنا بر اين کسي که حقي را از فردي ضايع کرده، بايد به يکي از صورتهاي زير جبران کند :
1 ) اگر مالي بوده (مثل اين که پولي را از کسي غصب کرده ، يا سرقت نموده ، يا در معامله کم فروشي کرده، يا پول زيادتري گرفته است):
ا ) در صورتي که طرف را ميشناسد، رضايتش را جلب کند .
ب ) اگر صاحبش را نميشناسد، از طرف او به فقرا صدقه بدهد .
ج ) اگر صاحبش فوت کرده ،به ورثة او رجوع نمايد و از آن ها رضايت بطلبد .
د ) اگر فعلاً قدرت مالي ندارد، هر وقت قدرت مالي پيدا کرد ،در اولين فرصت حق مردم را بدهد .
ه ) اگر قدرت پرداخت ندارد ،وصيت کند تا بعد از مرگش ورثه او رضايت صاحب مال را جلب کنند (البته افزون بر اين کار، توبة واقعي به درگاه خدا هم لازم است) .
و ) در صورتي که به هيچ وجه امکان نداشت، اگر توبة واقعي نمايد، اميد است خداوند عالم او را ببخشد و طوري صاحب حق را راضي نمايد .
پينوشت :
1 . جامع المسائل ، ج 2 ، ص 396 ، س 1185 .
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۶:۲۳ شناسه مطلب: 13177
آیا مشکلاتی که بر سر مردم عراق می آید از قبیل کشتار مردم عراق در طول تاریخیشانو یافقر و گرسنگیشان و.... ناشی از نفرین ائمه اطهار است که بر سر مردم عراق میاید.؟آیا عراق سرزمین نفرین شده ای است؟ایا صحت این امر مهربانی.بزرگواری.فرو بردن غضب در راه خدا .عدالت الهی را زیر سوال نمیبرد؟
اجازه دهيد مطلب را از اين جا آغاز نماييم که قرآن کريم درباره عکس العمل و پيامد کارهاي انسانها نکتههاي درس آموزي دارد از جمله فرمود: «و ليخش الذين لو ترکوا من خلفهم ضعافاً خافوا عليهم فليت... الله و ليقولوا قولا سديدا» (1)
کساني که ميترسند کودکان ناتوان از آنها باقي ماند و زير دست مردم شوند، پس بايد از خدا بترسند و سخن به اصلاح و درستي گويند و راه عدالت را پويند. مفسر حکيم علامه طباطبايي در ذيل اين آيه نکتهاي درس آموزي بيان کرده و فرمود:
از آيات کريمه قرآن به دست ميآيد که بين اعمال نيک و بد انسان و بين حوادث خارجيه ارتباط هست و پيامد اعمال آدمي گاهي به شخص خود او و گاهي در يک مقياس وسيعتر به نسلهاي آينده او باز ميگردد و از همين باب است که در جريان خضر و موسي در قرآن آمده که آن دو ديواري را که در حال خراب شدن بود دوباره تعمير کردند و ثروتي زير آن ديوار پنهان بود که مال دو فرزند يتيم بوده است که پدر آنها فرد صالحي بوده است، و خداوند خواست اين ثروت مصون بماند تا وقتي آن يتيم بزرگ شدند آن را بردار ند. (2) از اين گونه آموزه به روشني معلوم ميشود که اعمال آدمي اعم از نيک يا بد گاهي نتيجه و پيامدش حتي به نسلهاي بعد او ميرسد (3) گفتني است که اين مسئله که به صراحت در قرآن کريم آمده منافاتي با عدالت خدا و مهرباني ائمه (ع) ندارد، زيرا اين نتيجه و پيامد وضعي و تکويني اعمال خود آدمي است که گاهي اثر دراز مدتي از خود بر جاي ميگذارد و چه بسا ممکن است کارهاي بد افراد به دلايل نهفته و نامعلوم و يا صالح بودن خود ذريه و نسلهاي بعدي آن افراد دامنگير آنان نشود، ولي به طور کلي اصل ماجرا حقيقتي انکارناپذير است و در قرآن کريم تصريح شده است. (4)
حال با توجه به اين اصل قرآني در خصوص آنچه در پرسش آمده دقيقتر ميتوان سخن گفت و آن اين که: بر اساس اصل ياد شده وحياني عمل کرد بسيار نادرست کوفيان با برخي ائمه (ع) ممکن است دامنگير برخي از نسلهاي آنان شده و يا در آينده بشود، ولي آنچه امروزه در عراق ميگذرد علل و عوامل آن را بايد در جاي ديگر جستجو کرد، زيرا اولا دليل روشني بر اين که مشکلات ياد شده در پرسش در عراق، معلول عملکرد پدران آنها باشد در دست نيست بخصوص اين که اين مشکلات عمومي است و در همه جاه هاي آن سرزمين به وجود آمده و از همه مهمتر در زمان صدام بيشترين آسيب را مردمان صالح و خوب نظير خاندان حکيم و يا شهيد محمد باقر صدر و خاندان او از صدام ديدند در حالي که آنها از سادات و خوبان جامعه عراق بودند و پدرانشان نيز گرفتار رنج و مشکلات بودند و آنها در طول تاريخ از زمان ائمه تا امروز دچار مشکل بودهاند.
ثانيا: آنچه در عراق گذشته و ميگذرد مشابه آن و يا بدتر از آن در مناطق ديگر جهان نيز وجود دارد مثلا مصائبي که بر مردم فلسطين ميگذرد و يا آنچه در افغانستان جريان دارد و يا ناآمنيهايي که در پاکستان و مانند آن وجود دارد چيزهايي است که علل و عوامل سياسي و بر اثر عملکرد استکبار جهاني است و نميتوان عملکرد نادرست پيشينيان مردم عراق را عامل اين مشکلات دانست. چه اين که در اول پيروزي انقلاب اسلامي عوامل استکبار جهاني ناامني و ترورهاي بسياري در ايران به وجود آوردند، در حالي که ائمه (ع) مردم اين سرزمين و مانند آن را نفرين نکرده است. بنابراين اين گونه مسائل را بايد با عوامل سياسي و اجتماعي و مانند آن تحليل کرد و ريشه مصائب را در جاي ديگر جستجو نمود. گر چه عمل انسان در جاي خود و نسبت به محدود مربوط به خود بيتاثير نخواهد بود.





