پرسش وپاسخ

روابط دختروپسر

با سلام من از روی جهل با دختری دوست شدم که این دوستی 2 سال طول کشی ومن میخوام ادم بشم ورابطمو باهاش قطع کنم که میگه خودشو میکشه ولی اهمیت ندادم و برای شروع نماز خوندن رو شروع کردم که باخبر شدم که وافعی خودکشی کرده ودر بیمارستان بستری هست و خوشبختانه زنده مونده واز بیمارستان که مرخص شد بهش زنگ زدم و دعواش کردم که چرا این کارو کرده واونم گفت که دوباره خودکشی میکنه ومنم عذاب وجدان گرفتم که اگه این دفعه بمیره من چکار کنم که دوباره باهاش دوست شدم تا به الان لازم به گفتنه که دوست بودن ما فقط در حد حرف زدنه و نه چیز دیگه ای خداناکرده واما اگه خودشو بکشه من مقصرم یا به من ربطی نداره ودنبال نماز وکارهای دینی برم

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
هيچ وظيفه اي نسبت به دختر نداريد. اشتباهي است که هر دوي شما با هم وارد آن شده ايد . بايد به طور کلي قطع رابطه کنيد. اين فرد داراي افکار افسرده آميز است . از عزت نفس پايين برخوردار است و نياز به درمان دارد . درمان او توسط روانپزشک و روانشناس باليني انجام مي شود. بنابراين هم بايد دارودرماني شود و هم روان درماني. والدينش بايد مطلع شوند و بايد ادامه دهند. نمي توانيم يک عمر راه نادرست را بپيماييم براي آن که ديگران را نجات بدهيم. بايد ياد بگيرد که دنيا محل از دست دادن است و بايد بياموزد که به هر آنچه که مي خواهد نمي تواند برسد. اگر بلد نيست ، بايد از روانشناس ياد بگيرد. مراقب خودتان باشيد و خودتان را نجات دهيد. اين افراد ضعيف هستند حتي به درد همسري هم نمي خورند. توبه کنيد و به عبادات خودتان برسيد. زنگ زدن شما هم در اين ماجرا اشتباه بود.

سلام، من پسر 20 ساله ای هستم که 4 ساله با دختری که 1 سال از خودم کوچکتر است آشنا شده ام. هر دو از خانواداه ی مومن و مذهبی هستیم واسه همین تا به هیچ وقت دیدار رو در رو نداشتیم و فقط با تلفن با هم در ارتباطیم . قصدمون از این دوستی ازدواج است من هم با مادرم همون سال اول ای قضیه رو در میون گذاشتم. امسال می خواهم به اعتکاف بروم می خواستم که بپرسم بعد اعتکاف هم می تونم باهاش حرف بزنم یا نه؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بسياري از پسران هم‌سن و سال شما به دنبال دوستي با جنس مخالف هستند. در اکثر قريب به اتفاق موارد، پسران بدون هيچ پرس و جويي وارد اين گردونه عاطفي مي‌گردند و بي توجه به جوانب آن به راه خود ادامه مي‌دهند.
به نظر بسياري از روان‌شناسان دوستي با جنس مخالف هرچند در ابتدا بسيار دل‌انگيز و روح‌نواز است، ولي در ادامه هم دختر و هم پسر را با مشکلات جدي مواجه مي‌سازد. فرض بگيريد به هر دليلي به اين امر مبادرت ورزيد، ترديدي نيست لذت و شيريني اين دوستي در تک تک سلول‌هاي شما شور و نشاط ايجاد مي‌کند، کم کم احساس مي‌کنيد خدا همه خوبي‌هاي دنيا را يک جا به شما عنايت کرده است ،هرچند در ابتدا به خاطر برخي اعتقادات دچار نوعي عذاب وجدان مي‌گرديد، ولي به تدريج عذاب وجدان رخت برمي‌بندد. در اين ميان با برخي خويشتنداري‌ها و پرهيزها سعي در پاکي اين دوستي مي‌نماييد، ولي حفظ پاکي در يک رابطه صد در صد ناپاک (رابطه گناه‌آلود با دختر نامحرم و بر خلاف رضايت خداوند)امري ناهمگون است.
چه بپذيريم چه نپذيريم کم کم رابطه دوستانه ما چراگاه شيطان مي‌گردد .صحبت‌ها، نگاه‌ها، لبخندها ،قربون صدقه رفتن ها رنگ و بوي شهواني به خود مي‌گيرد.
تجربه نشان داده اين گونه روابط بر خلاف تصور اوليه طرفين کم کم از شهواني ترين اعمال سر برمي‌آورد، ولي اين امر يک شبه اتفاق نمي‌افتد.فرض کنيم رابطه در حد صحبت تلفني، اس ام اس و نامه‌نگاري و ديدار گاه به گاه باقي بماند و کار به جاهاي باريک نکشد، حال پس از تکراري شدن و يک نواخت گشتن اين گونه روابط ،شرايط روحي-رواني طرفين در آينده چگونه رقم خواهد خورد؟
تجارب روانشناسان ايراني در زمينه شرايط روحي-رواني طرفين نشان مي دهد اضطراب، تشويش،ترس از طرد و بي وفايي، افسردگي، احساس گناه،افت تحصيلي،افول معنوي،کاهش شديد عملکرد،تضعيف عزت نفس،تخيل گرايي افراطي،تحريک قواي جنسي(خود ارضايي،چشم چراني،ابتذال گرايي و...)،اختلافات زناشويي،تنوع طلبي جنسي،ولخرجي هاي بي اساس ....تجاربي هستند که اين گونه افراد را در آينده اي نزديک فرا خواهد گرفت.
دلبستگي‌هاي حاصله از اين گونه روابط کم کم به وابستگي افراطي منجر خواهد شد . وابستگي افراطي چيزي جز فرسودگي رواني و تخريب روزافزون استقلال روحي- رواني طرفين در پي نخواهد داشت.
از نظر ما روانشناسان وابستگي افراطي کم کم به رگه‌هايي از افسردگي و روحيات شکننده مي‌انجامد. دختران و پسران معمولاً به نوعي پوچ‌انگاري و بي‌معنايي در زندگي و باري به هر جهت بودن دچار مي‌گردند.
اين گونه روابط علت و معلول عزت نفس پايين مي‌باشند ،يعني از يک سو اين گونه روابط عزت نفس طرفين را به نحو فزاينده‌اي کاهش مي‌دهد (اصرارها، خواهش‌ها، گريه‌ها، باج دادن‌ها، که چيزي جز لگدمال کردن عزت نفس نيست. از سوي ديگر عزت نفس پايين باعث تشديد و تعدد اين گونه روابط مي‌گردد.
اين گونه روابط در 95./. موارد به ازدواج منجر نمي‌گردد و اين يعني مرگ عاطفي و تولد يک زندگي سراسر تشويش و دلشوره. اين گونه روابط در اکثر قريب به اتفاق موارد زندگي آينده دختر را در هاله‌اي از ترس از رسوايي و بي اعتمادي و احساس ناپاکي...‌قرار مي‌دهد.
دختران در اين گونه روابط خود را تا آخر عمر مادراني پاک براي فرزندان خود محسوب نمي‌کنند . شکي نيست که پسران بي‌پروا در عذاب وجدان هميشگي مادران آينده مقصر اصلي اند.
گفتگو با زن نا محرم اگر به قصد لذت نباشد و ترس افتادن در گناه نباشد، اشکال ندارد. اگر واقعاً ارتباط به قصد ازدواج باشد، فقط به مقداري که براي شناخت يکديگر لازم باشد ،آن هم بدون قصد لذت، جايز است، بنابراين استفاده از کلماتي كه تحريك كننده است، مانند دوستت دارم يا مي بوسمت يا شب ها به فکر تو مي خوابم ،جايز نيست.(1)
اگر واقعا قصد ازدواج با ايشان را داريد، با توافق خانواده با اجراي خطبه عقد با هم محرم شويد تا در فرصت مناسب ازدواج رسمي صورت گيرد.اگر امکان آن نيست، از ارتباط کلامي پرهيز کنيد تا به گناه نيفتيد.
پي‌نوشت‌:
1.توضيح المسائل مراجع، ج 1 ،مسئله 889 و ذيل آن ؛ آيت الله مکارم، استفتاآت، ج1، س819 و ج2، س1049 و ج3، س 686.

اگر کسی خادم معتکفین باشد و بین مسجد و حیاط مسجد (محدوده ای که جزءمسجد حساب نمی شود) برای گرفتن غذا و وسایل پذیرایی تردّد کند آیا معتکف محسوب می شود و احکام آن را دارد یا خیر؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
خادم معتکفين که قصد اعتکاف نکرده باشد و در مسجد به عنوان معتکف نمي ماند، بلکه بين مسجد و غير مسجد رفت و آمد دارد، معتکف حساب نمي شود.
اعتکاف شرايطي دارد، از جمله شرايط اعتکاف آن است که معتکف به صورت پيوسته در مسجد باشد . به جز موارد ضروري مانند وضو گرفتن و امثال آن از مسجد خارج نشود . کسي که به صورت ناپيوسته در مسجد باشد، براي اعتکاف کفايت نمي کند. (1)
بنابر بر اين خادم معتکفين شرايط اعتکاف را ندارد و معتکف حساب نمي شود و احکام معتکف را هم ندارد.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي، استفتائات جديد، ج‏2، سؤال 480

با سلام سؤال من اینه که سال گذشته در محل کار با یک آقا آشنا شدم بعد از یک ماه به من ابراز علاقه کرد ولی من بنا به دلایلی مخالفت کردم ولی بعد که مطمئن شدم قصدش ازدواجه و می خواد با خانوادش این موضوع رو در میون بذاره گفتم قبل از این که به خانواده بگه ما با هم حرفامونو بزنیم و بیشتر با هم آشنا بشیم و من چون مطمئن بودم ما با هم ازدواج میکنیم ارتباطاتی داشتیم (دست و صورت) در ضمن من از ش بزرگ تر بودم بهشم گفته بو دم ولی به من گفته بود از این بابت خیالم راحت باشه چون داداشه بزرگترشم همین جوری شده بود یعنی خانومش ازش بزرگتر بود.ولی وقتی این موضوع رو با خانوادش در میون گذاشت اونا مخالفت کردن البته اگه من خواسته بودم میشد با اصرار و پا در میونی فامیلا این کار بشه ولی من اصلا زندگی اینجوری رو نمیخواستم حالا من از بابت رابطم با اون آقا خیلی ناراحتم آیا کار من قابل بخششه کمکم کنید لطفا. با تشکر

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در مورد بخشش يادمان باشد که خداوند بخشنده است و توبه پذير. اما گاهي مسايل فراتر از اين است. دختر با خودش فکر مي کنه آيا همان دختر سابق هستم. عصمتي که ازدست رفته است. تو آدم سابق نيستي. اين افکار البته القايات شيطاني است و بايد از آن فاصله بگيريد. اين افکار هرگز منجر به بهبودي حال شما نخواهد شد. ان شاءالله بخشيده شده ايد و از اکنون بايد به فکر ارتقاي روحيه و عقيده خودتان باشيد. اين يک تجربه باشد تا بدانيم که يک دختر نبايد با عجله و بدون اطلاع والدين قدم از قدم بردارد. گذشته را جبران نماييد.

من و شوهرم به دلیل تحصیل، هر دو مجبوریم از هم دور باشیم می خواستم بپرسم اگر از طریق صحبت با تلفن یا پیام همدیگر را إرضاء کنیم چه حکمی دارد؟

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز.
اگر به وسيله حرف زدن با تلفن تحريک و ارضا شويد، اشکال ندارد، ولي اگر ضمن حرف زدن با دست تان کاري کنيد که ارضا شويد، خود ارضايي و حرام است.(1)
لطفاً در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.

پي نوشت:
1. آيت الله مکارم، استفتاآت ،ج1 ،س 1246.

نذر كرده ام روز ولادت حضرت علي علیه السلام روزه بگيرم. نظربه تعطيلات در تدارك مسافرت مي باشم چه كنم؟ حكم مسأله و تكليف بنده را لطفاً بيان فرماييد.

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر کسي نذر كرده باشد روز معينى را روزه بگيرد، مى‏ تواند در آن روز مسافرت نمايد و کفاره ندارد. بايد پس از مسافرت قضايش را به جا آورد.

پي نوشت :
1 . توضيح المسائل مراجع ، ج 1 ، ص 988 ، م 1716 ؛ تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 115 ، م 14 .

یک شخصی در خارج از مملکت خویش فوت کرده و برای اینکه خانواده به آن جا بیایند ممکن است که یک تا جند هفته طول بکشد آیا جایز است از نظر شرعی جنازه نگهداری شود و برای جه مدتی ممکن است؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
تأخير دفن ميّت تا هر چند روز که باشد، در صورتى كه موجب هتك و توهين ميت نباشد و غرض عقلائي در بين باشد ،جايز است . ( 1 )
بنا براين شخصي که در خارج از کشور فوت کردهف تأخير دفن او تا وقتي که موجب هتک و توهين ميت نباشدف جائز است .

پي نوشت :
1 . سؤال تلفني ( 7741415 ـ0251 ) از دفتر آيت الله سيستاني.

تناقض ظاهری بین آیه 59 سوره احزاب و آیه 31 سوره نور با توجه به معانی جلباب وخِمار چیست؟

هيچ گونه تناقضي ميان اين دو آيه ديده نمي شود. براي روشن شدن اين مطلب بهتر است به ترجمه اين دو آيه دقت کنيم.
خدا در در سوره نور، فرمود:
" به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو پوشند. نيز دامان خويش را، كه براي ايشان پاكيزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام مي دهند، آگاه است. به بانوان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو پوشند. عورت هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند. زينت هاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است، ننمايند. زينت هاي خود را آشكار نسازند، مگر براي شوهران شان، پدران شان، پدر شوهران شان، پسران همسران شان، برادران شان، پسر برادران شان، زنان هم كيش شان، كنيزان شان، مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي بي اطلاع اند (غيرمميز). و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت هاي پنهان شان آشكار شود. همگي به سوي خداوند باز گرديد، اي مؤمنان! باشد كه رستگار شويد" (1)
در سوره احزاب فرمود:
"اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند. مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند. خداوند، آمرزنده و مهربان است" (2)
حکم پوشش در سوره نور به طور کلي و به عنوان يک حکم ثابت و واجب براي زنان وضع شده است.
اما آيه 59 سوره احزاب از فلسفه و فوايد حجاب بعد از وجوب آن مي گويد، يعني از فوايد حجاب اين است که شخص به عفاف و حّرّيت شناخته شده؛ علاوه بر آن، در مقابل نامحرم مصونيت پيدا مي کند. پس آيه شريفه ناظر به اصل حجاب و بيان حکم آن نيست، تا با آيه 31 سوره نور که بحث وجوب را مطرح مي کند، تناقض داشته باشد.
در نتيجه بين حکم حجاب که در سوره نور آمده و فلسفه آن که در سوره احزاب آمده، تناقضي ديده نمي شود.
حتي اگر چنين سخني صحيح باشد، باز دليل بر تناقض نيست. تناقض در جايي است كه يكي واجب باشد و ديگري حرام. يا يكي جايز باشد و ديگري حرام.
در آيات قرآن موضوعاتي مانند حرمت شراب وجود دارد كه ابتدا منع در موارد خاص وارد شده، يا بهتر بودن ترك شراب خوري آمده، اما در ادامه آيه اي با صراحت و به طور كل حكم به حرمت آن نازل شده است.

پي نوشت ها:
1. نور(24) آيه 31.
2. احزاب (33) آيه 59.

با سلام راجع به اعتقادات علی اللهیون توضیح دهید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
علي‌اللهي كه‌ آن را اهل حق نيز گفته اند، مذهب و مسلکي است با گرايش هاي عرفاني و آداب و متون مذهبي خاص که در موارد زيادي با اعتقادات و سنن اسلامي مطابقت ندارد.
اين مسلک در ميان طوايفي از کردها، لرها، ترک ها، پيرواني دارد. آنان نسبت به حضرت علي(ع) غلو مي کنند و براي او مقام خداوندگاري اعتقاد دارند.
آنان به جز سلطان اسحاق، که پايه‌گذار اين مذهب به حساب مي آيد، مهم‌ترين مظهر خدا روي زمين را حضرت علي(ع) مي دانند. در بسياري از آثار اهل حق بر الوهيت حضرت علي(ع) تأکيد شده است. آنان تصور مي کنند که در زمان حضرت محمد(ص) خدا، در وجود علي(ع) تجلّي کرد و حضرت محمد به الوهيت حضرت علي آگاهي داشت اما به خواست حضرت علي اين سر را فاش نکرد.
در واقع اهل حق، علي(ع) را مظهر ذات الهي و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهي به حساب مي آورند. اهل حق، هنگام برخورد با يکديگر به جاي «سلام» «يا علي» مي گويند. تراشيدن يا کوتاه کردن شارب (سبيل) را گناهي بزرگ به حساب مي آورند و حرام مي دانند. به سبب مقدس بودن سبيل، تارهاي جدا شده از آن را در جايي محفوظ نگه مي دارند.
از شعائر مخصوص ديگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است. آنان روزه ماه رمضان را ممنوع مي دانند و بر اين باورند که هر کس روزه يک ماه رمضان را به جا آورد، از اين طايفه خارج شده است. سه روز پياپي روزه مي گيرند و زمان آن مصادف با چله زمستان کُردي مي باشد، پس از سه روز، روزه مداوم ،روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است ، جشن مي گيرند که آن را «عيد خاوندگاري» مي نامند . نام اين روز، روز «غار» است .اين روزه را به ياد روزها و ساعاتي که سلطان اسحاق و يارانش در غاري سپري کرده‌اند، انجام مي‌دهند.
براي اهل حق مقدس‌ترين جايگاه و کعبه مقصود «پرديوَر» مي باشد. در روستاي شيخان، کنار رودخانه «سيروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگي است که جايگاه سلطان اسحاق و يارانش را مشخص مي کند. اين محل را «پرديوَر» مي‌نامند که زيارتگاه و محل دعا و نياز آنان است. گويند سلطان اسحاق، در همين مکان با يارانش پيمان بست.
اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هايي تجلي يافته است .به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترين مظهر تجلي خدا در روي زمين است.
در تاريخ ولادت سلطان اسحاق اختلاف کرده‌اند. برخي ولادت او را در سال 612، و گروهي در سال 675 ذکر کرده‌اند. محل ولادت او را روستاي «برزنجه» از توابع «حلبچه» در استان «سليمانيه» عراق دانسته‌اند.
به عقيده اهل حق، چون سلطان اسحاق، عقائد خود را آشکار کرد، مردم از جمله پدر و برادران اسحاق با وي به مخالفت برخاستند و قصد جان او را کردند. او با ياران خود در غاري پناه گرفت و سه روز در آن جا پنهان شد تا اينکه مهاجمان محل را ترک کردند . سلطان و همراهان به سلامت بيرون آمدند. سلطان اسحاق سپس به روستاي «شيخان» رفت و در آن جا «پرديوَر» را که به منزله مرکزي روحاني و معنوي بود، براي ياران خود بنا کرد . به تقويت و نشر مذهب خود پرداخت ،سپس در روستاي «شيخان» مرگ او فرا رسيد. گروهي از پيروان اهل حق نوشته‌اند که وي سيصد سال عمر کرد که امري غريب به حساب مي آيد.
آنان بعد از سلطان اسحاق به هفت تن که برخي جزء مريدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند . اين هفت تن را جزئي از ذات سلطان اسحاق مي دانند.(1) آنان داراي عقائد خاص و پيچيده‌اي هستند که خيلي از عقائد خود را به ديگران نمي‌گويند.
راه و روش اهل حق نادرست باطل است چون آنان خيلي از معارف و احکام غير منطقي را براي خود به وجود آورده‌اند، همچنين افرادي چون سلطان اسحاق و حضرت علي(ع) و... را به عنوان خدا و افرادي که خدا در آنان تجلي کرده و به صورت و شکل آنان در زمين آشکار شده، به حساب مي آورند. به قيامت به صورتي که اسلام و قرآن مي گويد، عقيده ندارند.
با دقت در افکار و عقائد آنان به خوبي روشن مي گردد که مسلک و مذهب آنان بي‌پايه و اساس و باطل است.
البته ممکن است برخي از افراد اهل حق اين عقايد را نداشته باشد ، اما عقايد مشهور آن ها همان است که بيان شد.
براي آگاهي بيش تر از عقائد و افکار آنان به دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10 و کتاب سخن با اهل حق، سيد عباس طباطبايي‌فر مراجعه فرماييد.
پي‌نوشت‌:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10، ص 467 ـ 474.

سلام.. من مطالبی درباره ی تقسیم بندی حقوق و وظایف مردان و زنان بر اساس توانایی های جسمی آنها خواندم و قبولشان هم دارم... مگر در قرآن نیامده که برتری به تقوا است؟؟ با وجود این چرا هنگام نماز خواندن مرد باید جلوی زن بایستد؟؟؟؟ زیرا امکان دارد زن با تقواتر از مرد باشد.... ویک سؤال دیگر.. آیا دلیل به سن تکلیف رسیدن دختران در 9 سالگی مدت زمانی است که زن به دلیل عذر شرعی نمی تواند نماز بخواند ولی مرد می تواند نماز بخواند تا با این وسیله (زودتر به سن تکلیف رسیدن) جبران شوداست یا خیر؟؟؟ و اگر دلیل این است خوب آیا قوای جسمانی یک دختر 9 ساله با یک پسر 15 ساله برابری می کند برای روزه گرفتن؟؟ زیرا بسیاری از دختران را دیده ام که به این دلیل روزه نمی گیرند. آیا عقل یک پسر 15 ساله با یک دختر 9 ساله از نظر اسلام برابر است؟؟ زیرا می دانیم که هر دو باید پس به تکلیف رسیدن نماز بخوانند و به دستورات دینی پایبند باشند. و مسلّماً یک انسان عاقل در انجام دادن تکالیف و وظایف خود دقیق تر و کوشاتر است. و در سوره ی زخرف آمده است که نبوت یک نعمت است. اگر نعمت است پس چرا زنان از این نعمت بهره مند نبودند؟؟ و من سوالات زیادی در این باره دارم آیا پرسیدن این سوالات گناه است؟؟؟؟ یا علی...

سؤال 1- من مطالبی درباره ی تقسیم بندی حقوق و وظایف مردان و زنان بر اساس توانایی های جسمی آنها خواندم و قبولشان هم دارم... مگر در قرآن نیامده که برتری به تقوا است؟؟با وجود این چرا هنگام نماز خواندن مرد باید جلوی زن بایستد؟؟؟؟ زیرا امکان دارد زن با تقواتر از مرد باشد؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است . براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمت‏ها به گونه‏اى است كه اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مى‏كند كه شرع بيان كرده است.
جلو بودن مرد از زن در هنگام نماز برتري حساب نمي شود تا آن را با تقواي زن و مرد ارتباط بدهيم. بلکه جلو بودن مرد از زن در هنگام نماز اصلا ربطي به تقوا ي بيش تر و کمتر ندارد. ممکن است يک زن در مقام تقوي به مراتب از مرد بالاتر باشد، ولي در عين حال حکم مسأله از نظر مراجع همين است.
ممکن است فلسفه اصلي آن باشد که جاذبه جنس مخالف روي فکر و روح ديگري اثر گذار باشد . اگر زن با فاصله کم جلو تر از مرد يا محاذي و مساوي باشد و پرده و مانع در بين نباشد، جاذبه جنس مخالف روح و فکر مرد ها را در هنگام نماز گرفتار مي کند، حالت خضوع وخشوع را از بين مي برد. نيز ممکن است حکمت هاي ديگري درکار باشد. در هرصورت اين مسأله براساس تقوي حساب نشده است، بلکه مصلحت هاي ديگري در کار مي باشد.(1)

پي نوشت:
1.آيت الله سيستاني، توضيح المسائل مسأله 874 و8751.
--------------------------------

پرسش 2- دليل به سن تکليف رسيدن دختران در 9 سالگي مدت زماني است که زن به دليل عذر شرعي نمي تواند نماز بخواند ،ولي مرد مي تواند نماز بخواند تا با اين وسيله (زودتر به سن تکليف رسيدن)جبران شود است ؟ اگر دليل اين است، آيا قواي جسماني يک دختر 9 ساله با يک پسر 15 ساله برابري مي کند، براي روزه گرفتن ،زيرا بسياري از دختران را ديده ام که به اين دليل روزه نمي گيرند؟

پاسخ:
دليل اين مسأله که دختران در 9 سالگي به سن بلوغ مي رسند، رشد عقلي و فکري دختران است که زود تر از پسران به رشد فکري مي رسند . اين يک امتياز براي دختران حساب مي شود که زود تر از پسران به رشد عقلي مي رسند و شايستگي انجام تکليف را پيدا مي کنند، اين که آيا زودرس بودن بلوغ دختران، وسيله جبران دوران عادت ماهيانه خانم ها هم است،ممکن است زود رس بودن بلوغ دختران اين مسأله را هم جبران کند، لکن زودرس بودن بلوغ جنسي در دختران مربوط به خلقت و آفرينش آنان است. بلوغ جنسي دختران از نظر تکويني در سني کم تر از سن پسران محقق مي شود.
انديشه و عقل دختران نيز زودتر از پسران شکفته مي‏شود .دليلش آن است که دختران قبل از پسران زبان مي‏ گشايند. زودتر از آنان آغاز به سخن مي‏کنند. با توجه به رابطه غير قابل انکاري که بين انديشه و سخن گفتن وجود دارد، اين نتيجه به دست مي‏ آيد که دستگاه فکري دختران زودتر از پسران به کار مي‏ افتد.(1)
اما نسبت به ضعف جسماني دختران در انجام تکاليف شرعي:
دختري که به سن بلوغ رسيده باشد، در صورت امکان واجب است روزه را بگيرد و تکاليف شرعي را انجام دهد،ولي اگر در اثر ضعف جسمي توان روزه گرفتن را نداشته باشد، در صورتي که روزه گرفتن براي او حرجي باشد، يعني روزه گرفتن براو به طوري سخت باشد که عادتا قابل تحمل نباشد و يا خوف ضرر داشته باشد،در اين صورت روزه گرفتن براي او واجب نيست، و هر زمان قدرت بر روزه گرفتن پيدا نمود، قضاي آن را بگيرد(2)
1- آيت الله بهجت: بايد قضاي روزه ها را بعدا بگيرد ولي کفاره ندارد
پي نوشت ها:
1. محمد تقي فلسفي، بزرگسال و جوان، ج 2، ص 135.
2. سؤال تلفني (7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني
-----------------------------

پرسش 3- آيا عقل يک پسر 15ساله با يک دختر 9 ساله از نظر اسلام برابر است؟؟زيرا مي دانيم که هر دو بايد پس به تکليف رسيدن نماز بخوانند و به دستورات ديني پايبند باشند..و مسلما يک انسان عاقل در انجام دادن تکاليف و وظايف خود دقيق تر و کوشاتر است..

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
همان طور که در پاسخ سؤال ديگري شما بيان شد، دستگاه فکري دختران زودتر از پسران به کار مي ‏افتد و معمولا دختران در 9 سالگي همان بلوغ فکري را پيدا مي کنند که پسران در 15 سالگي به دست مي آورند.
-----------------------------

پرسش 4- در سوره زخرف آمده است که نبوت يک نعمت است..اگر نعمت است پس چرا زنان از اين نعمت بهره مند نبودند؟

پاسخ:
در اين که نبوت، نعمت و رحمتي است که نصيب بندگان برگزيده مي شود، شکي نيست. کسي که به مراتب بالاي عبوديت و بندگي برسد، از جانب خدا برگزيده مي شود. نعمت وحي نصيب او مي گردد و به علم الهي آموخته مي شود و باب الهامات غيبي بر وي گشوده مي گردد و...
اما اين نعمت و خبر شدن از غيب و خبر دادن از غيب و...، فرع بر عبوديت و بندگي است . اول بايد فرد عبد الله و ولي الله شود تا بعد برگزيده گشته و قلبش به نور خدا نوراني شده و از علم لدني مملو گردد . تا اين جا به هيچ وجه مختص مردان نيست.
اين مريم سلام الله عليها است که به بيان قرآن به مراتب بالاي بندگي مي رسد. خدا او را مانند آدم و ابراهيم و نوح و...، بر مي گزيند. ملائکه خدا بر او نازل مي شوند و از غيب او را خبر مي دهند که تو را برگزيديم و به تو فرزندي خواهيم داد که بر بني اسرائيل رسول خواهد بود:
وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمينَ يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ ... إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحينَ (1)
اى مريم، از پروردگارت اطاعت كن و سجده كن و با نمازگزاران نماز بخوان. اين ها از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى‏ كنيم. و گر نه آن گاه كه قرعه زدند تا چه كسى از ميان شان عهده‏دار نگهدارى مريم شود، آن گاه كه كارشان به نزاع كشيد، تو در نزدشان نبودى. فرشتگان گفتند: اى مريم، خدا تو را به كلمه خود بشارت مى ‏دهد. نام او مسيح، عيسى پسر مريم است، در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. با مردم هم چنان كه در بزرگى، در گهواره سخن مى‏گويد، و از شايستگان است.
ساره همسر ايراهيم خليل است که ملائکه را مي بيند و از آنان مي شنود که فرزند دار خواهد شد و...:
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ فَلَمَّا رَأى‏ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي‏ شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجيبٌ قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيد؛(2)
به تحقيق رسولان ما براى ابراهيم مژده آوردند. گفتند: سلام. گفت: سلام. و لحظه‏اى بعد گوساله‏اى بريان حاضر آورد. و چون ديد كه بدان دست نمى‏يازند، آنان را ناخوش داشت و در دل از آن ها بيمناك شد. گفتند: مترس، ما بر قوم لوط فرستاده شده‏ايم. زنش كه ايستاده بود، خنديد. او را به اسحاق بشارت داديم و پس از اسحاق به يعقوب.
زن گفت: واى بر من، آيا در اين پيرزالى مى‏زايم و اين شوهر من نيز پير است؟ اين چيز عجيبى است. گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مى‏كنى؟ رحمت و بركات خدا بر شما اهل اين خانه ارزانى باد. او ستودنى و بزرگوار است.
به گواهي روايات فراوان، بعد از وفات رسول خدا جبرئيل بر حضرت زهرا فرود مي آمد . حوادث آينده را به اطلاع ايشان مي رساند . ايشان فرموده هاي جبرئيل را املا مي کرد. حضرت علي مي نوشت که مجموعه آن "مصحف فاطمه" (ع) شد.
اما نبوت تشريعي و رسالت ، تکليف و شاني اجرايي است که خداوند حکيم فقط مردان را براي اداي رسالت برگزيده ،زيرا اين شان هم اختلاط و مواجهه با مردم را نياز دارد که خداوند آن را براي زنان جز در موارد لازم نپسنديده ، رسول بايد داراي شرايطي باشد که کلام و امرش را نافذ گرداند. بشر معمولا نخوت دارد به خصوص مردان و بزرگان بشر که بيش تر مردان بوده اند ،پذيرش نبوت و هدايت و رهبري و پيشوايي يک زن را براي خود کسر شان مي دانند . اگر پيامبران از جنس زن بودند ، در ماموريت کم تر قرين موفقيت مي شدند. بدين جهت و به جهاتي ديگر که نمي دانيم و شايد اصل آن جهات باشد، خداوند مصلحت ديده اين شان را به مردان واگذارد . ما را که به مصالح آگاه نيستيم، سزاوار نيست مشرکان قريش را همرنگ شده و در تقسيم رحمت و نعمت، به خدا رهنمود دهيم:
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ؛ (3)
گفتند: چرا اين قرآن بر مردى از بزرگمردان آن دو قريه نازل نشده است؟ آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مى‏كنند
در حالي که خدا خود داناتر است که رسالتش را به دوش چه کسي بگذارد:
اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏(4)
خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.

پي نوشت ها:
1. آل عمران(3)آيه43-46.
2.هود(11)آيه70-73.
3. زخرف(43)آيه31-32.
4. انعام(6)آيه124.

صفحه‌ها