پرسش وپاسخ

 

امام جواد عليه السلام: هر كه گوش به گفته سخنگويى دهد ، در واقع او را پرستيده است . اگر [آن سخنگو] از خدا بگويد ، خدا را پرستيده ، و اگر از شيطان بگويد ، شيطان را پرستيده است. تحف العقول

 

پرسش 1:
شهوت شرح شهوت جنسي داره ديونم مي کنه و نمي دونم بايد چي کار کنم.

پاسخ:

بي ترديد يکي از نيرومندترين غرايز، نيروي شهوت و غريزه جنسي است. اين نيرو که از ابتداي تولد به صورت نهفته در وجود آدمي به وديعه نهاده شده است، تا زمان بلوغ هم چنان دوران آرام و بي تحرکي را پشت سر مي گذارد، اما به محض شروع دوران نوجواني آرام، آرام زمان بيداري و شکفتگي آن فرا مي رسد و رفته رفته تمامي وجود نوجوان را در بر مي گيرد و بر تمامي رفتار او اثر مي گذارد. به همين دليل غريزه جنسي و نيروي شهوت فرد را با مشکلاتي مواجه مي سازد.
براي تعديل و کنترل غريزه جنسي راه هاي متعددي وجود دارد که به برخي اشاره مي کنيم. اما کنترل غريزة جنسي به صورتي که منطبق با فطرت انساني باشد، امري ممکن و در عين حال پيچيده و دشوار است. آن هايي که از مباني اخلاقي و معنوي محکم و متيني برخوردارند و نيز از شرايط خانوادگي خوب و مطلوبي از حيث ارزش هاي اخلاقي بهره مند هستند و اراده قوي دارند، به خوبي مي توانند از پيامدهاي منفي آن مصون باشند.
براي کنترل غريزه جنسي هم خود فرد و هم والدين و اطرافيان مسئوليت دارند. آن چه مربوط به شما مي شود و سؤال شما از اين زاويه است عبارتند از:
1-دوري از محيط هاي آلوده و ناسالم
يکي از عوامل انحرافات جنسي و به طور کل انحرافات اخلاقي، محيط آلوده و محرک هاي شهواني است. محيط از طريق وارد نمودن عناصر محرک در گرايش هاي انحرافي، منجر به طغيان غريزه جنسي در جوان مي شود. مسايلي از قبيل بدحجابي، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخي از سريال هاي تلويزيوني و فيلم هاي خارجي و هم چنين استفاده نادرست از اينترنت در تحريک شهوت و غريزه جنسي جوان مؤثر است .شايد براي برخي نوجوانان يادآوري و تذکر مسايل ديني و اخلاقي چيزي بيهوده و غير ضروري تلقي شود، زيرا آن ها نه در فکر سلامت خويش هستند و نه مسايل اخلاقي و ديني را مي پذيرند، اما شما که روحيه مذهبي داريد و همين مسأله باعث شد با ما جهت حل مشكل تان مكاتبه كنيد، اگر واقعاً مي خواهيد از جواني تان به خوبي استفاده کنيد و در راه درست و سالم گام برداريد، سعي کنيد از محيط هاي آلوده و ديدن عوامل تحريک کننده، جداً پرهيز نماييد.
2- دوري از خيال پردازي
تحقيقات نشان مي دهد که بيشتر انحرافات به خصوص در زمينه مسايل جنسي از فکرهاي ناسالم و خيال پردازي هايي که جوانان قبل از خواب رفتن دارند، ناشي مي شود. اگر جوان قبل از آن که به خواب برود، فکرش به خود و مسايل و موضوعات مربوط به دوره جواني، معطوف گردد، کم کم به انحرافات کشيده خواهد شد. بنابراين، يکي از روش هاي پيشگيري از انحرافات اين است که برنامه خواب به صورت دقيق تنظيم شود . تا زماني که خواب بر شما غالب نشده ، به رختخواب نرويد. وقتي به رختخواب برويد که کاملاً خسته و آمادة خواب هستيد. لازمة اين کار اين است که در طول روز مشغول فعاليت هاي مهم بوده و به اندازه کافي کار کرده باشد.
طبيعي است اگر جوان با خستگي به رختخواب نرود، به ناچار مدت زماني را در بستر بيدار خواهد ماند تا به تدريج به خواب رود . چون افکار و انديشه هاي شهواني و تحريک آميز معمولاً در اين مواقع به سراغ جوان مي آيند، تنظيم ساعات خواب براي جوان، ضرورت خاصي مي يابد. يکي از روان شناسان در اين باره مي گويد: نيمه اول شب بيش از نيمه دوم آن به بدن نيرو مي دهد . بنابراين بايد از آن به نحوي مفيد استفاده شود. صبحگاهان به محض اينکه از خواب بيدار شديد. بي درنگ از بستر برخيزيد . توجه داشته باشيد که بامدادان بيدار ماندن در بستر خواب، بسيار زيان بار است. جسم را سست و ناتوان مي سازد و وسوسه هاي شوم در دل فرد ايجاد مي شود.
3- استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت
يکي از زمينه هاي پيدايش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفاده نادرست آن ها از اوقات فراغت است. اوقات فراغت طولاني و بي برنامه نوجوانان را عاصي و سرگردان مي کند. آن ها به تدريج سرخورده و مأيوس مي شوند و در نتيجه به دنياي درون خويش پناه مي برند و در کنج خلومت و انزوا راهي براي مشغوليت خود مي جويند.
4- بر خورداري از روابط سالم انساني
جوانان و نوجواناني که روابط نامطلوب و ناسالم دارند و با افراد منحرف و بي بند و بار دوست و رفيق هستند، کم کم به انحرافات کشيده مي شوند و تحت تأثير امور شهواني قرار مي گيرند. نفوذپذيري جوانان از دوستان و همسالان بيش از ساير گروه ها است. در سنين بلوغ صحبت هاي آهسته و در گوشي بين نوجوانان بيش تر مي شود . محور اين گفتگوها، غالباً مسايل جنسي و امور شهواني است که به صورت مخفيانه و به دور از انظار بزرگ ترها طرح مي شود. براي پيشگيري از انحرافات اخلاقي سعي کنيد از دوستي هاي آلوده و مشکوک جداً پرهيز نموده و با افراد سالم و مذهبي ارتباط برقرار نماييد.
5 -پرورش تقوا و معنويت در وجود خويش
همه آنچه بيان شد، به نحوي مي توانند در پيشگيري از انحرافات اخلاقي و طغيان شهوت و غريزه جنسي نقش داشته باشند، اما آن چه بيش از همه ضروري است و به صورت زيربنايي در شخصيت و رفتار جوان مؤثر است، پرورش معنويت و تقويت ايمان و تقواي الهي است. در عصري زندگي مي کنيم که جهان به شدت در ماديات فرو رفته و غرق در جاذبه هاي نفساني و امور شهواني گرديده است. در شرايط کنوني، خلأ عظيم و هولناکي از اخلاق و معنويت پديد آمده و تمامي مشکلات انسان ها نيز از همين جا ناشي شده است.
اگر با تقويت ايمان و نيروي اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقويت گردند، بخشي از مشکلات آنان به ويژه در زمينة مسايل اخلاقي و شهوت و غريزة جنسي درمان مي شود.
اگر نوجوان از ته دل باور نمود که تمام اعمال و رفتار او را خدا مي بيند و بر اساس عملکرد افراد به آن ها پاداش مي دهد و سعادت و خوشبختي انسان به دست خودش مي باشد، احتمال اينکه مرتکب گناه نشود ، بسيار است.
تا زماني که نيروي ايمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقويت نگردد، هيچ ضمانتي از شهوت و انحرافات اخلاقي وجود ندارد. به خصوص در وضعيت کنوني که عوامل تحريک کننده بسيار است. بنابراين قبل از هر چيزي سعي کنيد نيروي ايمان و تقوا را در وجود خويش بارور کنيد. اگر فکر و ذهن شما متوجه خدا باشد و هميشه نماز خود را اول وقت انجام دهيد، خداوند شما را ياري مي کند تا از هر گناهي مصون بمانيد و تحت تأثير شهوت و غريزه جنسي قرار نگيريد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر؛ نماز انسان را از هر گونه آلودگي و عمل زشت و گناه دور نگه مي دارد». نماز واقعي نه تنها والاترين عامل کنترک شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقي تلقي مي شود، بلکه عامل تهاجمي عليه انحرافات و شهوت ها نيز محسوب مي گردد.
اميد است با رعايت اين نکات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانيد غريزه جنسي و حس شهوت را در خويش کنترل و مهار نماييد ،تا زمان و فرصت مناسب براي ازدواج فراهم گردد.
علاوه بر راهکارهاي ارائه شده که رعايت آن ها مي تواند به شکل زير بنايي اين مشکل را برطرف کند ، توصيه هاي کاربردي تر به اختصار ارائه مي شود:
1 - مراقب نگاه تان باشيد.
2 - از خلوت با نامحرم، سخن گفتن و شوخي کردن با آن ها خودداري کنيد.
3 - از فکر کردن، تصور و تخيل جنس مخالف و مسايل جنسي خودداري کنيد.
4 - از نگاه کردن به تصاوير و فيلم هاي تحريک کنند خودداري کنيد.
5 - از شوخي هاي جنسي و محرک پرهيز کنيد.
6- در خوردن غذاهاي محرک و داراي کالري زياد مانند خرما، پياز، فلفل و... به حداقل اكتفا كنيد.
7 - براي تعديل نيروي جنسي خود حتماً ورزش و تحرک جسماني و کار فيزيکي و بدني را در زندگي روزمره خود لحاظ کنيد.
8- روزه گرفتن موجب کاهش نيروي جنسي مي شود .سعي كنيد يك يا دو روز در هفته روزه بگيريد.
9- اوقات فراغت خود را با انجام كارهاي هنري، فني، و... پر كنيد.
10- گوش ندادن به آوازها و موسيقي‏هاي تحريك ‏كننده و مبتذل.
11- براي تمام اوقات شبانه روز خود برنامه‏اي منظم و تدوين كنيد. هيچ زماني را بدون برنامه قبلي سپري نكنيد زيرا براي آن اوقات شيطان برنامه‏ريزي مي‏كند.
12- سعي کنيد در طول روز با وضو باشيد و از نورانيت آن استفاده کنيد.
13- با شركت در مجالس مذهبي، دعا، خواندن نمازهاي نافله و نافله شب پيوسته در صدد تقويت نيروي ايمان خود باشيد.
14- انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامين آن، شفاي هر دردي است. به سرعت كار هر پريشاني را رو به سامان مي‏برد . زخم‏هاي پنهان را التيام مي‏دهد. همت‏ها را تا آسمان‏ها بالا مي‏برد.بشر را از فرو رفتن در عالم حيوانات نجات مي‏بخشد.
موفق باشيد.

پرسش 1: حديث شرح آيا حديث " اي محمد اگر تو نبودي، آسمان ها را نمي آفريدم و اگر علي نبود ،تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه نبود ،هر دوي شما را نمي آفريدم " از خداوند

 

امام جواد عليه السلام: به تأخير انداختن توبه ، فريبْ‏خوردگى است. تحف العقول

 

پرسش 1: حديث شرح آيا حديث " اي محمد اگر تو نبودي، آسمان ها را نمي آفريدم و اگر علي نبود ،تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه نبود ،هر دوي شما را نمي آفريدم " از خداوند خطاب به حضرت محمد ، صحت دارد؟ پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز به توضيحي در باره حديث قدسي و غير قدسي توجه کنيم : پيامبر دو نوع روايت و حديث داشت که در نوع اول ، مامور به ابلاغ روايات جهت تبيين رسالت خويش با حفظ و ابلاغ الفاظ و معاني بود که به واسطه وحي از طرف خدا دريافت مي کرد. تمام روايات منسوب به حضرت از اين قبيل است، اما گاهي بر پيامبر معنا يا معاني اي از عالم کشف و شهود القا مي شد که حضرت آن معنا يا معاني را با الفاظ خود بيان مي کرد . احاديث قدسي از اين بود. در عين حال بيشتر احاديث قدسي مربوط به باز نمايي يا باز خواني واقعه معراج است . صحت و اعتبار چنين احاديثي را بايد از منابعي که در اين باره آمده است، جويا شد . اما در مورد حديث مشهور "لولاك لما خلقتُ الأفلاك" و ادامه حديث كه مي‌فرمايد "اگر علي(ع) نبود، اي پيامبر، تو را خلق نمي‌كردم و اگر فاطمه(س) نبود، شما دو نفر را خلق نمي‌كردم" گرچه فقط يك حديث با اين عبارت موجود است كه مي‌گويد "لولا فاطمة لما خلقتكما"ولي مضمون قسمت اوّل و دوم حديث در روايات بسياري به چشم مي‌خورد . تفسير و توجيهاتي هم درباره آن صورت گرفته ، مفهوم حديث اين است: چون هدف رسالت، هدايت بشر و به كمال رساندن انسان‌ها است و تلاش پيامبر(ص) و رسالت او جز با استمرار امامت ممكن نبود و حلقه اتصال ميان نبوت و امامت، فاطمه زهرا (سلام الله عليها)است، اينان هدف نهايي خلقت هستند و وجود شان به عالم خلقت معنا مي‌دهد. فاطمه ‌زهرا (س‌) سرور ‌زنان‌، و درياي‌ بيكران‌ دانش‌، آينه ‌كمال‌، نمونه‌ عيني‌ خلوص‌ در بندگي‌، جلوه ‌تمام‌ و كمال ‌اسماء اللّه‌، و تجلي‌ لطف‌ بيكران‌ خداوند است‌. زهراي‌اطهر (س‌) داراي ‌مقامي‌ است ‌كه‌ براي‌ هيچ کسي غير از ‌معصومين‌(ع‌) قابل ‌درك ‌نيست‌، و آن ‌مقام‌ شامخ‌ عصمت ‌و ولايت‌ است‌. مطلبي‌ كه‌ در سؤال ‌مطرح‌ شد، در كتاب‌"فاطمه ‌بهجة ‌قلب‌ المصطفي‌" آمده‌ است‌: "عن ‌اللّه‌ تبارك‌ و تعالي‌: يا أحمد، لولاك‌ لما خلقتُ الافلاك ‌و لولا عليٌ لما خلقتُك ‌و لو لا فاطمه ‌لما خلقتكما؛(1) اي احمد، اگر نبودي‌، افلاك‌ را خلق‌ نمي‌كردم‌، و اگر علي ‌نبود، تو را خلق ‌نمي‌كردم‌. اگر فاطمه‌ نبود، شما را خلق‌ نمي‌كردم‌" . توجيه ‌اين‌ حديث ‌قدسي‌(البته‌ حديث‌ به‌ اين‌عبارت ‌در كتب ‌معتبر نيامده) اين‌ است‌ كه‌ فلسفه‌ آفرينش‌، رسيدن‌ فيض‌ و رحمت ‌كامل‌ به‌ موجودات ‌است‌. فقط انسان ‌كامل ‌است ‌كه‌ شايستگي‌ دريافت‌ كامل‌ترين ‌فيض ‌الهي‌ را دارد. از آن‌ جا كه‌ وجود مقدس‌ فاطمه‌(س‌) سر چشمه‌ و منشأ وجود يازده‌ امام ‌معصوم‌(ع‌) است‌، در اين‌ حديث‌ قدسي‌ محور قرار گرفته‌ است‌، يعني‌ اگر فاطمه‌(س‌) نبود، هدف ‌از خلقت‌ كه‌ وجود انسان‌ كامل ‌و خليفه‌ و حجت ‌الهي ‌روي ‌زمين ‌تا ابد است،‌ حاصل ‌نمي‌شد و اين،‌ به‌ معني‌ برتري ‌حضرت‌زهرا (س‌) از رسول‌اكرم‌(ص‌) نيست، بلكه‌ بدين‌ معني‌ است‌ كه‌ ادامه‌ انوار مقدس‌ معصومين‌(ع‌) به‌وسيله‌ دخت‌ گرامي ‌پيامبر است‌. هدف آفرينش، انوار پاك‌ چهارده‌معصوم‌(ع‌) است‌ و همه‌ اين‌ بزرگواران‌ نَفس ‌و نور واحد هستند، چنان‌ كه‌ در آيه‌ مباهله‌،(2) خدا از علي‌(ع‌) به‌ عنوان‌ نفس ‌نبي‌(ص‌) ياد كرده‌ است‌. رسول‌ خدا (ص‌) فرمود: "خدا، من‌، علي‌، فاطمه‌، حسن ‌و حسين‌ را از يك ‌نور آفريد".(3) ليكن‌ چون ‌فاطمه‌ واسطه‌ فيض‌ يازده‌ اختر آسمان‌ ولايت ‌و امامت ‌است‌، خدا خطاب‌ به‌ حضرت‌محمد (ص‌) فرمود‌: "اگر فاطمه ‌نبود، شما را خلق‌ نمي‌كردم" زيرا ‌نور مقدس ‌پيامبر از طريق‌ فاطمه ‌ادامه‌ يافته‌ و تا ‌قيامت ‌برقرار و ثابت است، همان گونه كه ‌فاطمه‌(س‌) وحدت ‌بخش ‌انوار پاك‌ و مركز دايره‌ وجود است‌، در حديث‌ كسا محور پنج‌ تن‌(ع‌) واقع ‌شده‌ است: "هم، ‌فاطمه ‌و أبوها و بعلها و بنوها".(4) جهت اطلاع بيشتر مي توانيد از مطالعه کتاب«حديث لولا فاطمه» نوشته آيه الله محمد علي گرامي بهره مند شويد . پي نوشت ها: 1. احمد رحماني‌همداني‌، فاطمه ‌بهجه‌ قلب‌المصطفي‌، به‌نقل‌از كشف‌اللئالي‌، صاحب‌بن‌عبدالوهاب‌بن‌العرندس‌. 2. آل ‌عمران‌(3) آيه‌61. 3. بحارالانوار، ج‌، ص‌، حديث‌122. 4. مفاتيح‌الجنان.

 

امام جواد عليه السلام: هر كه بى‏تابى‏اش بر شكيبايى‏اش چيره آيد ، اجرش تباه مى‏شود. تحف العقول

 

پرسش 1:
مقام امام علي (ع) شرح آيا مي توان گفت که امام علي (ع) از لحاظ مقام و مرتبه ي معنوي و کمال انساني برتر و والاتر از ساير امامان است ؟

پاسخ:
ّْْبا سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز .
طبق برخي روايات همه ائمه بلکه همه چهارده معصوم عليهم السلام يک نور واحدند، از امام صادق(ع) نقل شده :
«فضلنا واحد،‌ونحن شيء واحد؛(1) فضيلت ما يکسان است و ما يک حقيقت هستيم».
در روايت ديگر آمده:
«کلّنا محمد فلا تفرّقوا بيننا؛(2) همه ما محمد هستيم و بين ما (پيامبر و اهل بيت) جدايي نيندازيد».
در روايت ديگر آمده:
«به غير از مقام نبوت ساير کمالاتي که براي حضرت محمد بوده است، براي ما اهل بيت نيز وجود دارد».(3)
در مقام مقايسه حضرت پيامبر از اهل بيت برتر است، چه اين که حضرت امير مؤمنان برتر از ساير امامان است، از اين رو لقب امير مؤمنان اختصاص به علي(ع) دارد و بر ساير ائمه (ع) اطلاق نمي‌شود، چه بر اساس روايات مقام امير مؤمنان برتر از دو فرزندش حسن و حسين است. رسول خدا فرمود: حسن و حسين سروران جوانان بهشتي اند پدرشان از آن دو برتر است. (4)فضيلت بعدي از حسن و بعد حسين است.
(5) زير آسمان آبي بعد از من برتر از علي وجود ندارد».
در روايت ديگر فرمود:
«خير من يمشي على وجه الأرض بعدي عليّ بن ابي طالب؛(6) پس از من علي بن ابي طالب بهترين کس روي زمين است».
امير مؤمنان (ع) فرمود:
«ما لله نبأٌ أعظم منّي وما لله آية أکبر منّي؛(7) بزرگ ترين خبر جهان خلقت و بزرگ‌ترين آيت و نشانه خداوند، من هستم».
بر اساس اين گونه آموزه‌ها معلوم مي‌شود که بعد از مقام ختمي مرتبت، حضرت امير مؤمنان از همه برتر و بالاتر است.
پي‌نوشت‌ها‌:
1. بحار الانوار، ج 26، ص 317.
2. همان، ص 7.
3. همان، ص 317.
4.همان، ج 39 ،ص90 .
5. موسوعه الامام علي بن ابي طالب، ج 8، ص 115.
6. کشف الغمه في معرفه الائمه، ج 1، ص 157.
7. تفسير قمي، ج 2، ص 401.

 

امام جواد عليه السلام: بدان كه از ديده خدا پنهان نيستى . پس بنگر كه چگونه‏اى. تحف العقول

 

پرسش 1:
مرجع تقليد شرح به نظر من همه آيات عظام که در دروس ديني تحصيل کرده اند و صاحب رساله هستند ،مي توان رساله ايشان را مطالعه کرد و نظرات ايشان را در انجام اعمال بکار گرفت .........
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
بنا برفتواي علما بايستي مجتهدي را که به عنوان مرجع تقليد انتخاب مي کنيم ، از مجتهدين ديگر اعلم باشد ، يعنى در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد ، مخصوصا در مسائلى كه فتواى اعلم با غير اعلم اختلاف دارد (1) اين مطلب تقريبا مورد اتفاق علماست و از نظر عقلي هم همين طور است. مردم هم تا وقتي يک پزشک متخصص و ماهرتر پيدا کنند ، به غير ماهر مراجعه نمي کنند . اينکه گفته ايد ( وقتي بيمار هستيد ، هر بار به سراغ يک دکتر مي رويد و لزومي ندارد حتما هميشه به يک دکتر مراجعه کنيد) در صورتي صحيح است که يکي را اعلم و داناتر از ديگران ندانيم ،بلکه همه را مساوي با هم بدانيم .
در انتخاب مرجع تقليد (مانند انتخاب پزشک يا مهندس) ابتدا بايد بررسي کنيم. اگر بين مراجع يکي باسوادتر است، او را انتخاب کنيم اما در صورتي که همه را در تشخيص حکم الهي مساوي بدانيم ،مي توانيم از هر کدام که دوست داريم ،تقليد بکنيم .
اينکه فرموده ايد : معمولا رساله هاي مراجع مختلف همه در مورد مسائل مشابه گفته شده و تفاوتي نمي کند که کدام يک را بخوانيم و لزومي ندارد که خود را مقيد کنيم که فقط مقلد فلاني هستيم و فقط نظريات او را جويا شويم،
در صورتي که در مسايل همه مراجع اتفاق نظر داشته باشند ، فرمايش شما صحيح است . اگر اختلاف نظر داشته باشند ، بايستي اعلم را پيدا کنيم و از او تقليد بکنيم.
در مورد پزشكان مي توانيد نتايج عمل پزشكي و نظريات ‌آنها را تجربه كنيد و بر همين اساس آنها را انتخاب كنيد‌ ، اما در مورد مسايل و احكام ديني كه مربوط به سعادت اخروي مي شود و نتايج محسوس آن قابل تجربه نيست‌، نمي توان به تغييراتي دست زد ، يا به راحتي تصميم گرفت . عقل نيز در چنين موردي حكم مي كند حال كه چنين است ، پس لازم است بهترين و اعلم ترين انتخاب شود.
در ارتباط بعدي اگر باز اشکالي در اين مورد داشتيد يا قانع نشديد ، مي توانيم بيشتر توضيح دهيم .
پي نوشت:
1 . توضيح المسائل مراجع، ج‏1، م2 و ذيل آن.

 

امام رضا عليه السلام: هر كس به اندكْ روزى خرسند است ، اندك كردارى از او پذيرفته شود. تحف العقول

 

پرسش 1:
حکم انجام عمل سحق شرح کسي که در دوران کودکي (ولي به سن بلوغ رسيده که خوب و بد را از هم تشخيص مي دهد) به طور ارادي و آگاهانه مرتکب عمل زشت سحق(هم جنس بازي با زن) با شود حکمش چيست؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر کسي در گذشته مرتکب چنين گناهي شده ، همين که به اشتباه خود پي برده و پشيمان است ، توبه کرده است و خداوند گناه او را مي بخشد و کفاره ندارد .
اگر يقين دارد در آن زمان با اين عمل جنب شده و غسل نکرده و به دليل ناآگاهى نمازهاى خود را بدون غسل انجام داده ، قضاي آن ها واجب است. البته زن به وسيله مساحقه وقتي جنب مي شود که براثر مساحقه به اوج لذت جنسي (رعشه يا ارگاسم جنسي) رسيده و درآن حال مايعي از او خارج شده اما اگر به چنين حالتي نرسيده باشد ،جنب نمي شود ،گرچه آبي هم بيرون بيايد . نيز اگر به اوج لذت برسد ، ولي آبي خارج نشود، باز جنب نمي شود .نيز اگر شک درجنب شدن داشته باشد ،باز غسل لازم نيست.
حال اگر مطمئن است كه جنب شده ، آن مقدار از نمازهايى را كه يقين دارد بدون غسل خوانده ، بايد قضا نمايد. در مورد روزه­ها، چون جاهل به حكم و موضوع بوده، روزه­هايى كه بدون غسل گرفته ،صحيح است و احتياجى به قضا ندارد؛ ولى اگر ملتفت به مسئله بوده و يا احتمال مى­داده كه اين كار براى روزه ضرر دارد و از كسى نپرسيده، بايد قضاى روزه­ها را به جا آورد و كفاره نيز بدهد. اکثر مراجع عظام همين طور نظر داده­اند.(1) اگر نسبت به جنابت خود شک دارد ، نمازها و روزه هايش صحيح است و احتياج به قضا ندارد .
اگر ايشان بعد از جنابت(اگرجنب شده باشد) غسل حيض يا غسل مستحبي انجام داده و مقلد کسي باشد که غسل واجب يا مستحبي را کافي از غسل جنابت بداند ،نمازهايش قضا ندارد.
بنابراين در ارتباط بعدي نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا طبق نظر ايشان برايتان بنويسيم .

پي­ نوشت­:
1. آيت الله خامنه اي ، اجوبه الاستفتاات ،س 195 ؛آيت الله مكارم ،استفتاات جديد، ج 2، س 306.

 

امام رضا عليه السلام: كسى كه در جستجوى روزىِ بيشتر كوشد تا نانخورِ خود را كفايت رساند ، مزدش از مجاهد در راه خدا بزرگ‏تر است. تحف العقول

 

پرسش 1:
درمانده شرح
نذر کرده بودم که اگه حاجتم برآورده بشه ،يه قران خيلي بزرگ بخرم و ختم کنم.
توي خواب مي بينم که به يکي از دوست هاي نزديکم مي گم: از قرآن هاي بزرگ خيلي خوشم ميا د .........
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خواب مي تواند نتيجه افکار روزانه شما باشد ، چون بسياري از چيزهايي كه انسان در خواب مي بيند ، تمايلات ، افكار ، حوادث ، خواسته هاي روزانه و... است .تعبير خاصي براي آنها نيست ؛ بنابراين نمي توان روي هر خوابي (بيشتر خواب ها) حسابي باز كرد. سعي نماييد مرز خواب ها را با واقعيات و حقايقي كه با آن روبرو هستيد ، جدا كنيد.
شايد ان شاء الله خواب شما تعبير خوبي داشته باشد . قرآني كه‌ آرزو مند هستيد‌ ، يا از معارف و بركات قرآن به نحو شايسته و بزرگ و با عظمتي بهره مند شويد.

معاون يک دبستان هستم و تنها يک دانش آموز بهايي در مدرسه است. از لحاظ ديني چگونه بايد با او برخورد شود؟

 

پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
سعي کنيد با اخلاق و رفتار پسنديده و محبت نسبت به وي، او را به خود علاقمند نماييد، به صورتي که احساس نمايد شما خيرخواه او هستيد. سعادت و خوشبختي او را در نظر داريد. بين او و ساير افراد تفاوتي قائل نشويد که احساس کند بچه‌هاي مسلمان را بر او مقدم مي‌داريد.
البته مراقبت نماييد که در مدرسه از مرام و مسلک خود تبليغ ننمايد. به صورتي نباشد که روي ساير بچه‌ها اثر منفي ايجاد کند، همچنين به صورت ظريف به معلمان نيز توصيه کنيد که مراقب باشند و به او محبت کنند.
اگر بتوانيد با محبت و رفتار پسنديده او را مجذوب خود سازيد، ممکن است در آينده تمايل به اسلام پيدا کند يا نسبت به مسلمانان خوش بين گردد. در صدد دشمني بر نيايد که هر کدام از اين دو در راستاي هدايت و ارشاد افراد گمراه به حساب مي‌آيد.
توفيقات جنابعالي را در راه خدمت به اسلام از خداوند درخواست مي‌نماييم.

سلام چند وقت قبل ایمیلی دریافت کردم در مورد واقعه عاشورا که چند سوال مطرح شده بود.خواهشمندم با پاسخگویی به این سوالات در رفع ابهام کمک نمایید.متن ایمیل را عینا کپی کردم و برایتان ارسال می کنم. به عکس زیر که نقشه پوشش طبیعی عراق است توجه کنید: منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟ از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته ی جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده. پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند. باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين عليه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سايه‏بانى براى آنان قطع كنند. (تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39 قبر شريف آن حضرت مورد تعرض‏و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستريس نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397) سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيرى كردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ آیا مذهب عقلی را که فکر که می کند نمی رباید؟ دوم هرمله و گردن علی اصغر: این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن گنگ و مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم. نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. به عکس زیر توجه کنید تا بهتر متوجه شوید: پس تیر حرمله به کجا خورده است؟ تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید. دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته. چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. آیا مذهب ذهنی را که فکر می کند نمی رباید؟ سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد. داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟ به راستی مذهب عقلی را که فکر می کند نمی رباید؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
قبلا همين سوال را مطرح نموده بوديد و جواب آن ارسال نيز شد. شايد جواب به دست شما نرسيده است. مجددا همان جواب را ارسال مي نمايم:
متاسفانه برخي بدون در نظر گرفتن معيارها و بدون مدرک واقعيت‌هاي تاريخي را افسانه مي‌خوانند.
از جمله در اين مقاله نويسنده بدون در نظر گرفتن معيارها و بدون اينکه به تجزيه و تحليل وقايع عاشورا بپردازد، برخي مسايل حادثه کربلا را افسانه خوانده است .
نويسنده مقاله سعي کرده است با طرح پرسش‌هائي مبني بر اينکه که فلان مساله واقعيت ندارد، حال اينکه ، صحت و سقم مسايل تاريخي مبتني بر آن است, که فلان مساله تاريخي در منابع معتبر آمده است يا نه؟ اگر يک حادثه در منابع معتبر آمده باشد، ديگر افسانه نيست. نويسنده ادعا نموده که در کربلا آب بوده است ، زيرا کربلا در کنار رودخانه فرات بوده. هر جا که رود باشد، اطراف آن سرسبز مي‌باشد.
اين گونه نيست که در کنار هر رودخانه اي ، فضاي سبز و جلگه وجود داشته باشد و همه اطراف آن سرسبز باشد. خيلي از زمين‌ها در کنار رودخانه هستند ،ولي سرسبز نيستند. سرسبزي اطراف رودخانه بستگي دارد که از نظر جغرافيايي در کجا قرار گرفته باشد و مقدار فاصله رودخانه چقدر باشد، به کلي نمي توان گفت هر جا که رود خانه باشد، کنارش جلگه و اطراف آن سر سبز مي باشد .
کربلا به رغم اينکه در کنار رودفرات بود، با اين رود فاصله داشت ، از اين رو بيا بان بود. بعضي جغرافي دانان نيز همين عقيده را دارند. ياقوت حموي در ذيل واژه کربلا مي‌نويسد:
اما مبدا اشتقاق اين کلمه (کربلا) يا کربله به معناي سستي پاهاست، بدين جهت که سرزمين کربلاست و شن‌زار است يا از «کربلت الحنطه» يعني گندم از کاه و کثافات پاک کردم مي باشد، بدين مناسبت که آن زمين از ريگ‌هاي درشت و درخت پاک بوده است. (1)در فرهنگ معين مي‌خوانيم: کربلا يکي از شهرهايي است که در کنار رودخانه فرات قرار داشت و در سال 61 هجري بيابان بود. (2)
لغت شناسان تصريح مي‌کنند که کربلا در سال 61 بيابان بوده است.اين که گفته مي‌شود کربلا سرزمين بدون علف و بياباني بوده ، معنايش اين است که در سال 61 در آن جا کسي زندگي نمي‌کرد و اين سرزمين خالي از سکنه بود، نه اين که درآن سرزمين آب وجود نداشته است.
معناي عدم وجود آب در کربلا آن است که آب را به روي اهل بيت و ياران امام بستند.تهيه آب براي امام مشکل بود. دربرخي متون آمده است که ياران امام چند بار آب آوردند . حضرت عباس (ع) نيز رفت که آب بياورد. از سوي ديگر هوا بسيار گرم بود که سخت اهل بيت را رنج مي داد .متاسفانه برخي افراد که به نقد مسايل تاريخ مي پر دازند ،متون تاريخي را با دقت نمي خوانند مثلا نويسنده مدعي شده است که حادثه کربلا در مهر ماه اتفاق افتاده است ودر اين ماه هوا گرم نيست .در کدام منبع معتبر تاريخي اين مطلب آمده است؟ آنچه در متون تاريخي معتبر آمده، اين است که حادثه کربلا در ماه محرم اتفاق افتاد و هوا گرم بود.
مطالبي که در برخي سايت ها قرار مي گيرند ، در صدد تحريف مسايل ديني به ويژه حادثه عاشورا است. از اين رو نبايد به اين سايت ها اعتماد کرد .
پي نوشت ها:
1. معجم البلدان، کلمه «کربله».
2. فرهنگ معين، واژه کربلا.

 

امام رضا عليه السلام: بر صاحب نعمت واجب است كه به نانخورَش گشايش رساند. تحف العقول

 

پرسش 1:
چرا بايد نماز را به زبان عربي بخوانيم؟ شرح
پاسخ:
پرسشگر گرامي؛ با عرض سلام و تشکر از ارتباط و اعتمادتان به اين مركز.
خواندن نماز به صورت عربي و با همان الفاظ و کلماتي که پيامبر وديگر مسلمانان صدر اسلام مي‌خواندند، دلائل مختلفي دارد که به برخي ازآن‌ها اشاره مي‌کنيم.
اول: تعبدي و توفيقي بودن خواندن نماز به لفظ عربي، به اين معنا که شريعت اسلام دستور به عربي خواندن نماز داده است.
با توجه به اين که روح عبادت بر تسليم و تعبد است ،انساني که مي‌خواهد عبادت خدا کند، کاري را انجام مي‌دهد که خداوند خواسته است . طبق آيات و روايات و سيره پيامبر اين واجب و تکليف ديني به اين شکل واجب شده است، اگر چه انسان مي‌تواند در غير نماز با هر زباني با خداوند سخن گويد.
دوم: جهت ايجاد زباني مشترک ميان همه پيروان اسلام و فراهم سازي وحدت و پيوند بين المللي ديني . سوم: قرائت و اذکاري که در نماز است ،به صورت دقيق در هيچ زباني ترجمه ندارد. يعني نمي‌توان مفاهيمي را که در اذکار نماز است، به صورت دقيق ترجمه کرد و آن را بيان نمود. چه بسا برخي از کلمات يا جملات معاني بسياري در خود جاي داده که با يک يا چند جمله نتوان همه آن‌ها را بيان نمود.(1)
به عنوان مثال از سوره حمد نام مي‏بريم که هيچ ترجمه‏اي که بتواند تمام مفاهيم آن را به زبان ديگر بيان کند، نيست.
حتي تنها کلمه الله، هيچ معادلي در زبان ديگر ندارد و کلمه خدا در زبان فارسي معادل معناي الله نمي‏باشد.
در ضمن تجربه زندگي انسان‌ها نشان داده آن جا که دست‌ها ي انساني در کارهاي مختلف دخالت کرده است، آن را به صورت‌هاي مختلف در آورده که گاهي با اصل و حقيقت خود فاصله بسيار دارد. در مورد احکام و تکاليف ديني نيز ما اين مسئله را در اديان ديگر مشاهده مي‌کنيم که دست بردن انسان‌ها در احکام و دستور ديني آنها را به چه وضعي در آورده و گاهي آن را به صورت کلي پاک کرده و از بين برده است.
در مورد نماز و عبادت نيز ما امروزه در اديان ديگر چيزي نمي‌بينيم که خواسته الهي باشد تا پيروان آن اديان خود را موظف به انجام آن بدانند . به همين خاطر ارتباط دائمي و هميشگي که مسلمانان با خداي خويش دارند، در اديان ديگر مشاهده نمي‌کنيم.
اگر چه با توجه به اسبابي که ذکر کرديم ،نماز بايد به زبان عربي خوانده شود، اما بدان معني نيست که انسان نتواند به هيچ زبان ديگري با خداوند سخن بگويد.
انسان مي‌تواند با هر زباني که خواست ،در غير نماز با خدا سخن گفته ، با او راز و نياز کند و درد‌ها و نياز‌هاي خود را با او در ميان گذارد.حتي در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجت‌ها است، به فتواي اکثرمراجع انسان مي‌تواند به فارسي يا هر زبان ديگر با او سخن گويد.
به فتواي اکثر فقها دعا به زبان فارسي و غير فارسي در قنوت جائز است ،ولي برخي از مراجع آن را خلاف احتياط مي‌دانند و احتياط را در خواندن به عربي مي‌دانند.(2)
شايد يکي از رموز خواندن نماز به زبان عربي و با ديگر شرايط و آداب حفظ نماز بعد از قرن‌ها است ،در حالي که در اديان ديگر اثري از آن نمي‌بينيم . چه بسا اگر به همان صورت خود که پيامبران گفته بودند ،عمل مي‌کردند و به خواست خود با آن برخورد نمي‌کردند، آن‌ها نيز چيزي به عنوان نماز ‌داشتند.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد، در حالي که هم وقت مي‌گيرد و هم انسان را به زحمت مي‌اندازد؟ امام فرمود: «پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آن‌ها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پيامبر اسلام(ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امکان پذير است»؛(3)يعني علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احياي دين هم هست.
در مسائل عبادي بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که خواست و اراده ما در آن نقشي ندارد، بلکه بايد آن‏ها را طبق دستور شرع انجام دهيم تا مقصود و هدف و مصالحي که شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بي خبريم، حاصل گردد. همان گونه که در اصل نماز تعبّد و تسليم وجود دارد، در اجزا و شرايط مختلف و از جمله عربي خواندن، اين نکته مهم نهفته است. اميرمومنان (ع) در روايتي پس از بيان اينکه معناي اسلام، تسليم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسليم در عمل آشکار مي‌شود، مي‌فرمايد: انسان مومن، بناي دين خود را بر اساس رأي و نظر شخصي نمي‌گذارد، بلکه بر آنچه از پروردگارش رسيده بنيان مي‌نهد.(4)
اصولا نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبوديت و شکر گذاري در مقابل نعمت‌هاي او است . طبيعي است که بنده آن را به جا مي‌آورد که خواسته خداوند و معبود اوست. هدف اصلي از خلقت انسان بندگي است و نماز بهترين شيوه اظهار بندگي است . اگر قرار باشد که هر انساني طبق خواسته خود عمل نمايد، نه چيزي که خداوند از او خواسته، اين ديگر بندگي خداوند نمي‌شود بلکه بندگي خود و عمل طبق خواسته خود است.
بنابراين خواندن نماز (عبادت مخصوص) با زبان خاص ، به معناي پيروي و تبعيت از قوم خاص مانند عرب نيست. نماز و عبارات آن چيزي نيست که براي ما قابل درک نباشد. حداقل اينکه فهميدن يا ياد گيري اين اندازه از زبان عربي که زبان دين اسلام و قرآن است ، براي ما چندان سخت نيست.
خواندن نماز به زبان خاص ، پيروي و تبعيت از دستور الهي است ، به جهت حکمت هايي که بيان شد و برخي از حکمت هاي ديگر که ممکن است در توضيح نيامده باشد.
پي‏نوشت‏ها:
1. استاد محمد تقي مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، ص 102 - 92، با اقتباس و تلخيص، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني، 1380ش.
2. آيت اللّه فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 103.
3. غلامعلي نعيم آبادي، نماز زيباترين الگوي پرستش، ص 35، به نقل از علل الشرايع، ج 2، ص 10.
4. سفينه البحار، ج4، ص233، ماده سلم.

 

امام رضا عليه السلام: ايمان ، شناخت به دل ، اقرار به زبان و كردار به اندام‏هاست. تحف العقول

 

پرسش 1:
حكومت ديني موفق شرح حكومت هاي ديني موفق در تاريخ را گزارش کنيد؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سؤال کلي است و در يک نامه نمي‌توان بدان پرداخت، زيرا ،حکومت‌هاي ديني شامل همه حکومت‌هايي مي‌گردد که با انگيزه و بر اساس معيارهاي ديني اعم از اسلام و اديان ديگر الهي به وجود آيد. اينکه در طول تاريخ چه حکومت‌هاي ديني شکل گرفته و کدام موفق بوده و کدام موفق نبوده ، نيازمند آن است که اطلاع جامع و کافي از حکومت‌ها در طول تاريخ داشته باشيم . برخي از حکومت‌هاي ديني اتفاق افتاده‌اند که تاريخ آنها شفاف و معلوم نيست. افزون بر آن اصل حکومت ديني يک مسأله است و موفقيت و عدم موفقيت آن مقوله ديگر. اتفاقاً در اسلام به حکومت ديني اشاره و حتى برخي از جزئيات بيان شده است، اما متأسفانه مسلمانان نتوانستند از اين عامل استفاده مناسب نمايند و آن گونه که در اسلام حکو مت تعريف شده است، اجرا کنند. در اديان ديگر نيز حکومت‌هاي ديني به وجود آمد، ولي توأم با موفقيت نبود، زيرا حاملان و پاسداران حکومت، انسان‌هايي لايق نبودند.
ارباب کليسا از اهرم قدرت سوء استفاده کرده و آن گونه که دين مسيح حکومت را تعريف کرده بود، اجرا و عملي ننمودند. البته عدم موفقيت حکو مت ها اختصاص به حکو مت ديني ندارد. حکو مت هاي غير ديني نيز موفق نبودند. افزون بر آن ميزان موفقيت حکو مت ها فرق مي کرد.بدين معنا که برخي بيشتر و برخي کمتر موفق بودند . اين گونه نبوده است که يک حکو مت صد در صد موفق باشد .
برخي از حکومت‌هاي ديني - تا اندازهاي - موفق بوده‌‌اند. از جمله حکومت پيامبر(ص) که در بيشتر عرصه‌ها موفق بود. اگر فرصت و مجال بيشتري به وجود مي‌آمد ، موفقيت آن چند برابر مي‌گرديد. حکومت امام علي(ع) در برخي از عرصه‌ها موفق بود. البته دشمنان و عدالت ‌ستيزان نگذاشتند که حکومت علوي ادامه پيدا کند،‌ ولي سياست و استراتژي‌هاي علي(ع) در اداره حکومت نشان از موفقيت آن دارد.
قبل از اسلام نيز مي‌توان به حکومت‌هايي مانند حکومت حضرت سليمان، داود و حضرت يوسف(ع) اشاره نمود که در عرصه‌هاي بسيار موفق بودند. برخي از حکومت‌هاي شيعي مانند حکومت آل بويه و حکومت فاطميان در مصر، از حکومت‌هاي بودند که تا اندازه‌اي توأم با موفقيت بودند. موفقيت برخي از حکومت‌هاي شيعي موجب شد که شديدا با آنها مقابله شود ونگذارند که موفقيت هاي بيشتر کسب نمايند . نمي‌توان گفت حکومت‌هاي ديني بودند که صد در صد موفق باشند. عدم موفقيت مربوط به رهبران و پيروان اديان الهي مي‌باشد، نه اينکه دين برنامه اي به نام حکومت موفق ارائه نکر ده باشد ،چنان که برخي تصور مي کنند دين چيزي به عنوان حکومت ندارد .
امروزه حکومت اسلامي ايران نمونه اي از حکومت‌هاي است که در برخي از عرصه‌ها موفق مي باشد . اين کشور، با ماهيت اسلامي قله‌هاي رفيع موفقيت را کسب و بيشتر مردم از اين حکو مت به عنوان حکو مت موفق ديني ياد مي کنند . البته جمهوري اسلامي دچار برخي کاستي‌ها و مشکلات نيز مي‌باشد، ولي در عين حال موفقيت‌هاي آن قابل انکار نيست.

صفحه‌ها