پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام علیکم لطفا از احادیث و سیره ائمه خصوصا رسول خدا(ص)و امیر المومنین (ع)که حکومت دینی داشته اند در خصوص برخورد و رفتار با زنان بی حجاب یا بد حجاب نمونه هایی ذکر بفرمایید.(سیره و رفتار و عکس العمل منظور می باشد نه فرمایشات) از جواب های دقیق و کامل شما که همیشه زحمت آنها را میکشید بسیار ممنونم. التماس دعا

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
در عصر حکومت امام علي(ع) حدود و احکام الهي در جامعه رعايت مي‌شد . مسائلي که جزو محرمات و منکرات به حساب مي‌آمد، از آن ها جلوگيري به عمل مي‌آمد. رعايت حجاب و پوشش اسلامي، از سنت‌هاي ديني است که امام بر زنده نگهداشتن سنت‌ها تأکيد دارد. مي‌فرمايد:
«ليس على الامام إلاّ ما حُمّلَ من أمر ربّه...والاحياء للسنّة؛(1)بر امام نيست جز آن چه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده است... و زنده کردن سنت‌ها».
در جاي ديگر، يکي از وظايف مهم حاکم و رهبر را امر به معروف و نهي از منکر و اقامه حدود الهي مي‌شمارد:«لابدّ للأمّة من إمام... فيأمرهم وينهاهم ويقيم فيهم الحدود».(2)
بر اساس اين مبنا مي توان گفت اگر در آن زمان وضعيت حجاب چنين حالتي مانند جامعه امروز داشت، بر اساس اصل امر به معروف و نهي از منكر حضرت اقدام نمي نمود . نمي توانست بي اعتنا باشد، اگر چه شايد شيوه آن متفاوت با زمان حاضر باشد.
در عصرپيامبر(ص) و امام علي(ع) رعايت پوشش و حجاب مورد توجه توده مردم(اعم از مسلمان و غير مسلمان) بود . مانند اين عصر بي حجابي و بدحجابي رايج نبود. بنابراين به نظر مي‌رسد در باره رعايت حجاب و پوشش اسلامي، در آن عصر مشکلي که امروزه وجود دارد، وجود نداشت . در مورد رفتار پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) با زنان بد حجاب به مستند تاريخي دست نيافته ايم، نيز گزارش هايي در مورد آزادي حجاب و رواج بد حجابي در آن دوره دست نيافته ايم.
رعايت حجاب و حفظ عفت عمومي جامعه حکم قطعي اسلامي است. قرآن به صراحت آن را بيان مي‌کند ، منطق و عقل حکم مي‌کند که بايد با بي حجابي به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.

پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 105.
2. بحار الانوار، ج 93، ص 41.

با سلام. اینجانب چندین سال پیش نذر کردم که اگر حاجتم روا شد در منزل پدری ام که هر سال نیمه شعبان آش می پزند من هم یک دیگ آش بپزم و به ان اضافه کنم. اکنون که حاجتم روا شده ،با روحانی محل مشورت کردم ولی ایشان گفتند ممکن است مشکل داشته باشد . اگر خواهر و برادرهایت راضی نباشند. لازم به ذکر است پدر من در قید حیات نیست ولی مادرم در قید حیات می باشد. خواستم ببینم تکلیف چیست؟ ممنون از شما

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نذر شرعي شرايطي دارد، از جمله شرايط آن است که:
الف) با صيغه شرعي نذر صورت بگيرد مثلاً نذر كننده بگويد: براي خدا بر من است كه ده تومان به فقير بدهم. اگر اين لفظ و صيغه را نخواند، نذر شرعي محقق نمي شود.
ب) نذر كننده بالغ و عاقل باشد.
ج) نذر كننده با اختيار خود نذر کرده باشد . کسي اورا مجبور نکرده يا به واسطه عصبانيت بي‌اختيار نذر نكرده باشد،
د) انجام نذر در توان نذر کننده باشد. اگر قدرت برانجام کاري نداشته باشد و انجام آن را نذر کند، عمل به نذر واجب نيست.
ها) مورد نذر از نظر شرعي حرام يا مکروه نباشد.(1)
اگر نذر شما با صيغه شرعي بوده است و با وجود شرايط آن، نذر کرده ايد و منزل پدري در اختيار شما باشد و خواهران و برادران مانع از انجام نذر در منزل پدري نباشند، واجب است که هر سال به نذر خود عمل کنيد.
چنانچه با صيغه شرعي نذر نکرده باشيد و يا انجام نذر در منزل پدري از جهت آن که در اختيار برادران و خواهران شما مي باشد ممکن نباشد، عمل به نذر واجب نيست.
پي نوشت:
1.آيت الله سيستاني، توضيح المسائل مسأله 2599 - 2605.

نظر مراجع عظام در مورد خوردن انواع مرغابی چیست ؟

پرسش: نظر مراجع عظام در مورد خوردن انواع مرغابي چيست ؟

پاسخ:پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
تمام مرغابي ها حلال گوشت هستند وخوردن گوشت آن ها اشکال ندارد .(1 )
پي نوشت:
1 . توضيح المسائل مراجع ،م 2624 .

جراايه5 سوره علق سجده دار است؟ جرا عدد 40 مقدس است؟

پرسش: قراني شرح : چرا آيه5 سوره علق سجده دار است؟

پاسخ: با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
در آيات قرآن گاهي اوصاف مؤمنان شمرده مي شود و از جمله آن ها سجده به درگاه خدا نامبرده مي شود که با توجه به اين که در ادبيات عرب ، خبر دادن در بسياري از مواقع دلالت بر امر دارد و با توجه به روايات وارد ذيل اين آيات، اين اخبار به معناي امر است . تلاوت کننده يا شنونده اين آيات بايد سجده کند.(آيه 15 سوره سجده(32) اين گونه است.
در مواردي نيز امر صريح به سجده است که امر، دلالت آشکار بر وجوب دارد مگر اين که قرينه اي بر اراده غير واجب، در بين باشد.(آيات 37 فصلت(41)؛ 63 نجم(53)؛و 19 علق(96) اين گونه اند.
در مواردي ديگري هم توصيف يا امر به سجده هست که با توجه به روايات و قرائن دلالت بر استحباب دارد که موارد سجده مستحب نيز ده آيه به شرح زير است:
: اعراف، آيه 205؛ رعد، آيه 15؛ نحل، آيه48؛ اسراء آيه 106؛ مريم، آيه 57؛ حج، آيه 18و 77؛ فرقان، آيه 59؛ نمل، آيه 24؛ ص، آيه 23؛ انشقاق، آيه20 .
در سوره علق بعد از تشريح حال کافران ستيزه جو و تکذيب کننده آيات حق، به رسول خدا و تلاوت کنندگان قرآن امر صريح به سجده شده ، هر کس آيه آخر اين سوره را که امر صريح به سجده در آن است، بخواند يا بشنود بايد سجده کند.

پرسش: جرا عدد 40 مقدس است؟
پاسخ: در آيات و روايات روي اين عدد تکيه خاصي شده است از جمله:
1. 40 سالگي اوج رشد شمرده شده است.(1)
2. حضرت موسي 40 شبانه روز در ميقات بود.(2)
3. بني اسرائيل به کيفر سرپيچي از فرمان حضرت موسي چهل سال در بيابان سرگردان شدند.(3)
4. پيامبر در چهل سالگي به رسالت مبعوث شد.(4)
5. روايت شده که هر کس چهل حديث براي سود رساندن به امت اسلام حفظ کند، خدا او را در قيامت فقيه و عالم محشور مي سازد.(5)
روايات فراوان ديگري که عدد چهل در آن ها موضوعيت دارد و اين نشان مي دهد که در اين عدد اسراري است که ما از آن بي خبريم.
پي نوشت ها:
1. احقاف(46)آيه 15.
2. بقره(2)آيه 51.
3. مائده(5)آيه26.
4. احتجاج،ج1،ص32.
5. امالي صدوق،ص306.

آیا خواندن داستان های مربوط به مسائل جنسی مانند داستان های موجود در اینترنت ، در صورتی که باعث خروج منی نشود ، حرام است ؟ توضیح دهید .

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خواندن داستان هاي مسائل جنسي و تحريک کننده در صورتي که منجر به خروج مني نشود و هم چنين منجر به گناه مانند استمنا يا نگاه به نامحرم و امثال اين امور نباشد، اشکال ندارد ، ولي اگر منجر به گناه يا خروج مني گردد ،جايز نيست .(1)
بهتر است از خواندن اين گونه مطالب که جنبه حيواني و غريزه جنسي را در انسان تقويت مي کند ،خود داري شود،زيرا اين نوع مطالب در حقيقت کمينگاه شيطان است تا بدين وسيله انسان رابه سوي گناه بکشاند . در اثر تحريک غريزه جنسي ممکن است انسان از جاده اعتدال خارج شود .راه ابتذال و انحراف را در پيش بگيرد . هم چنين خواندن مطالب تحريک کننده، آشفتگي روحي و رواني را با خود همراه دارد . براي نوع انسان‌ها موجب آسيب‌هاي روحي و رواني مي شود . سلامت فرد و جامعه را به خطر مي‌اندازد . منشأ فساد در جامعه مي گردد.
پي نوشت:
1. سؤال تلفني از دفتر آيت الله سيستاني.(7741415-0251).

با سلام و خسته نباشيد . ماجرا از اين قراره : تو روز اخر ماه مبارك رمضان بود كه يكي از دوستاي قديمي من به مغازه من اومده و دستشو دراز كرد طرف من به قصد دست دادن و من هم از روي ناچاري با هاش دست دادم . . . مي خواستم ببينم از نظر شرعي حكم اينكار چيه ... و در صورت باطل بودن روزه ام الان كه تقريباً 40 روز به ماه مبارك رمضان مونده من چيكار بايد بكنم ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ا گر کسي که به شما دست داده، نامحرم باشد، کار حرامي انجام داده ايد و بايد توبه کنيد . ولي روزه شما اشکالي ندارد (1 )
پي نوشت:
1 . توضيح المسئل مراجع ،م 1572 .

چرا پیامبر اکرم فقط می تواند زن مومنی که خود را به او بخشیده بدون عقد با وی ازدواج نماید؟ علت ازدواج پیامبر با عایشه چه بود؟و عایشه چند ساله بود؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يکي از اختصاصات پيامبر گرامي اسلامي اين بود که زنان مؤمن، حق داشتند که بدون مهر، خود را به پيامبر(ص) ببخشند و پيامبر حق داشت که ، آنان را به عنوان همسر انتخاب نمايد. اين عمل در صورتي صحيح بود که آن زن مؤمن بدون شوهر باشد.
در کافي آمده که زني از انصار خدمت پيامبر آمد و گفت: هرچند رسم نيست که زن به خواستگاري شوهر برود، ولي چون من زني هستم که سال‌هاست بي‌شوهر مي‌باشم و فرزند نيز ندارم، آيا ميل داريد که مرا بگيريد؟ اگر حاجتي به من داشتيد، خود را به تو مي‌بخشم، رسول خدا دربارة وي دعا کرد. آن گاه پيامبر فرمود: اي خواهر انصاري، خدا از ناحيه رسول خود به همة شما انصار جزاي خير دهد، مردان شما مرا ياري کردند و زنان شان به من رغبت نمودند... برگرد، خدا رحمتت کند، خدا بهشتش را بر تو واجب کرد، به جهت اينکه به من اظهار تمايل کردي، به زودي خير من به تو خواهد رسيد.
به دنبال اين ماجرا اين آيه نازل شد:(1)
«وامراة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبيّ إن أراد أن يستنکحها خالصة لک من دون المؤمنين؛(2)
زن مؤمن، اگر خودش را به پيامبر ببخشد و پيامبر هم بخواهد، مي‌تواند با او ازدواج نمايد، و اين نکاح بدون مهر فقط براي توست، نه ساير مؤمنان».
ما فلسفه و علت واقعي آن را نمي‌دانيم، ولي چون قرآن با صراحت فرموده و همه مسلمانان قبول کرده‌اند حتماً داراي حکمت و فلسفه‌هايي بوده
که ممکن است يکي از آن ها، توجه به تقاضاي زن انصاري باشد که همان طور که خود پيامبر مي‌فرمايد: انصار، از پيامبر حمايت فراوان نمودند و پيامبر مي خواست دل آن ها را به دست آورد که اين کار موجب خوشنودي آنان و توجه بيش ترشان به اسلام مي‌شد.
البته گر چه مورد مخصص نيست، ولي اين گونه موارد در زندگي پيامبر بسيار کم بوده و برخي گفته‌اند که گرچه چنين حکمي بوده، ولي عملاً حتى يک مورد هم واقع نشده است.(3)
روشن است که اين گونه ازدواج‌ها اگر انجام شده باشد، هدف و انگيزه اين بانوان مسائل معنوي و افتخاري همسري رسول خدا بوده، که آنان به دنبال مهريه نبودند . يک نوع مساعدتي بوده براي چنين بانواني که رغبت زيادي داشتند که به افتخار همسري پيامبر برسند.
پي‌نوشت‌ها:
1. تفسير الميزان، ج 16، ص 513، ذيل آيه 50 احزاب.
2. احزاب (33) آيه 50.
3. تفسير نمونه، ج 17، ص 407.
سن عايشه وعلت ازدواج حضرت با وي
اولا شرايط سني که در فرهنگ ما ايرانيان امروزه متداول است، در آن عصر و نزد عرب_هاي آن زمان متداول نبود. بسا اتفاق مي_افتاد دختران نو رسيده به عقد مردان کهنسال در مي_آمدند. در اين گونه ازدواج_ها هيچ گونه خرده گيري و ملامتي وجود نداشت. مانند اين که در تاريخ آمده است که عمر از عثمان خواست که دخترش حفصه را به عقد خود در بياورد، در حالي که عثمان حدود بيست سال از عمر بزرگ تر بود . نيز به ابو بکر که حدود ده سال از عمر بزرگ تر بود، پيشنهاد ازدواج با حفصه را داد . آري اين گونه ازدواج ها در آن فرهنگ پذيرفته شده بود.
ثانيا : اين يکي از دروغ هاي روزگار است که عايشه در هنگام ازدواج کم سن و سال بود در اين مورد گفته اند: پيامبر (ص) عايشه شش يا هفت ساله را به عقد خود درآورد و در نه سالگي با او عروسي کرد ؛ هم سن عايشه در هنگامي که به عقد پيامبر درآمد، بيش از شش يا هفت سال بود؛ هم در هنگام عروسي بيش از نُه سال داشت.
داده هاي تاريخي مي گويد: سن عايشه در هنگام عقد، خيلي بيش از مقدار مذکور بود.
عالمان اهل سنت از پيامبر دو روايت نقل کرده اند:
يکي اين که فرمود: دخترش فاطمه سرور تمام بانوان جهان است .
ديگر اين که درمورد عايشه فضيلتي را بيان داشت که ديگر زنان آن فضيلت را ندارند.
چگونه مي شود وقتي حضرت فاطمه سرور تمام بانوان جهان باشد، عايشه فضيلتي داشته باشد که ديگر زنان حتي حضرت فاطمه از آن محروم باشند؟! بين دو جمله اي که عالمان اهل سنت نقل کرده اند ، ناسازگاري وجود دارد. برخي از آنان همانند «طحاوي» که ناقل آن حديث هستند، براي رفع ناسازگاري چاره انديشي کرده و گفته اند: جمله دوم که درباره عايشه فضيلتي را برشمرده است که ديگر زنان حتي فاطمه از آن محروم اند، مربوط به زماني است که فاطمه کوچک و نابالغ بود؛ يعني در هنگامي از فضيلت عايشه ياد شد که حضرت فاطمه خردسال بود و آن فضيلت مربوط به افراد بالغ بود. همو مي گويد : فاطمه در بيست و پنج سالگي درگذشت(1).
از اين دو جمله استفاده مي شود که حضرت فاطمه دو سال پيش از بعثت ولادت يافت و عايشه چند سال از حضرت فاطمه بزرگ تر بود. با اين وجود اگر عايشه را دست کم سه سال از فاطمه (س) بزرگ تر فرض کنيم، مي توان فهميد ولادت عايشه پنج سال پيش از بعثت بود، در اين صورت زماني که به عقد پيامبر درآمد، حدوداً پانزده ساله بود.
همچنين برخي از سيره نويسان همانند «ابن اسحاق» و «ابن هشام» که پيشگامان سيره نويسي هستند، مي نويسند: عايشه بيستمين فردي بود که به پيامبر ايمان آورد. اينان مي افزايند : پيش از عايشه خواهرش اسماء و پس از عايشه «خبّات بن اَرَّت» مسلمان شدند. (اين امر در حدود سال چهارم بعثت و بعد از علني شدن دعوت پيامبر رخ داد)، چنان که مي افزايند: عايشه در اين هنگام به سن تکليف نرسيده و صغيره بود(2).
صغيره بودن به چه معناست؟ قطعاً به اين معنا نيست که دورة شيرخواري را طي مي کرده، چرا که در اين دوره معقول نيست گفته شود اسلام آورد؛ بايد در اين هنگام سن عايشه حدي باشد که بتوان اين نسبت را به او داد.
سن حضرت علي (ع) را در هنگامي که اسلام آورد، ده تا سيزده سال گفته و يادآور شده اند حضرت در اين هنگام صغير بود، «رجل» نبود. حال درباره عايشه هم مي بايست طوري سخن گفت که معقول باشد؛ يعني سنش به اندازه اي باشد که بتواند اسلام بياورد تا بگويند بيستمين مسلمان است ، اگرچه کم تر از سن بلوغ باشد. اگر بلوغ دختران نه سال است، ايشان در هنگام پذيرش اسلام مثلاً هشت ساله باشد. در اين صورت هنگامي که به عقد پيامبر درآمد، حدوداً پانزده ، يا شانزده ساله بود، نه شش ، يا هفت ساله.
توجه داريد که در زمان پيامبر (ص) سن ازدواج دختران در همين حدود، معمولي و متعادف بود. عرب هاي شبه جزيره خوش نداشتند دختر دير ازدواج کند و مدت ها در خانة پدر بماند. بلکه مي کوشيدند دختران شان را زودهنگام شوهر دهند و به خانة همسر بفرستند، تا خيال شان آسوده شود. بنابراين ازدواج دختران در سنين کم در ان عصر و زمان پسنديده و متعادف بود و هيچ اشکالي نداشت. اگر پيامبر در اين مورد مرتکب اشتباهي مي شد و کاري غيرمتعارف انجام مي داد، بدون شک دشمنان حضرت سوء استفاده مي کردند و آن را برضد رسالت پيامبر به کار مي گرفتند. در تاريخ هيچ نشاني نيست که دشمنان قسم خوردة حضرت از اين ازدواج براي کوبيدن شخصيتش بهره گرفته باشند، که دليل است ازدواج حضرت با عايشه برخلاف عرف نبود.
اما در مورد جمله دوم ( سن عايشه در هنگام عروسي) مي گوييم:
به نوشتة همه مورخان و سيره نويسان عايشه در سال دوم هجري و پس از جنگ بدر به خانه پيامبر راه پيدا کرد و مراسم عروسي برگزار شد. نيز نوشته اند: عقد عايشه در ماه شوال سال دهم بعثت، سه سال پيش از هجرت و عروسي او در ماه شوال در سال دوم هجري رخ داد(3)؛ يعني بين عقد عايشه با عروسي اش پنج سال فاصله بود. بنابراين اگر عقد عايشه در نه سالگي جاري شد، عروسي اش در چهارده سالگي صورت گرفت اما اگر عقدش در پانزده سالگي بوده، ازدواجش دربيست سالگي رخ داد. بنابراين به هيچ وجه نمي توان پذيرفت در نه سالگي همسر پيامبر شد!
اما در مورد ازدواج هاي متعدد پيامبر (ص) و از جمله ازدواج عايشه با پيامبر بايد دانست که اصولا هدف آن حضرت ، مسئله شهوت جنسي نبود ؛ زيرا پيامبر در اوج جواني و کشش جنسي با زني بيش از سن خود ازدواج مي کند و تا 55 سالگي ، همان يک همسر را دارد؛بنابراين بايد هدف پيامبر را در چيز هاي ديگر جستجو کرد.
يكي از آن ها هدف سياسي - تبليغي بود؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسي و اجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.
حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيت هاي بهتر اجتماعي و سياسي، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از كارشكني‌هاي آنان وحفظ سياست داخلي وايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي ازدواج ها رو آورد.
در راستاي اين اهداف پيامبر با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگِ «تيم»، با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدي»، با ام‌حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله نامدار بني‌اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني‌اسرائيل پيوند زناشويي برقرار نمود. ازدواج مهم ترين پيوند و ميثاق اجتماعي است، به ويژه در آن فرهنگ تأثير بسياري از خود به جا مي گذارد.
در آن محيطي كه جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير «ابن‌خلدون» جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود،(4) بهترين عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پيوند زناشويي بود. به همين جهت پيامبر با قبايل بزرگ قريش، وصلت نمود .
پي نوشت ها :
1.مشکل الآثار، ج 1، ص 47و52؛ سيره صحيح پيامبر بزرگ اسلام، ج 3 ،ص 286
2 . سيره ابن هشام، ج1،ص234.
3 .طبقات الکبري، ج 8، ص 58.
4 . مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در آيات و روايات است که زن علاوه بر حفظ چشم، از نگاه و چشم چراني و حفظ عفت و پاکدامني که وظيفه مرد هم هست، وظيفه دارد هنگام مواجهه با نامحرم ،زينت هاي طبيعي و عاريتي خود را از آنان بپوشاند . خودنمايي و عشوه گري نکند. جز گردي صورت و دست ها تا مچ ، بقيه بدن و زينت هايش از غير محرم ها پوشيده باشد ، مگر زينت هاي ظاهر که پوشاندشان ممکن نيست يا سبب حرج و زحمت مي باشد . پوشاندن در برابر محرم ها که لازم نيست.
در مورد لباس هم با توجه به روايات توصيه شده که لباس به نحوي نباشد که حجم بدن را بنمايد و تحريک کننده و اغواگر نباشد.
اما اين که لباس مشکي باشد يا به نوعي باشد که از جذابيت زن بکاهد، چنين چيزي نداريم.
پوشش بايد جذابيت هاي زن را از غير محارم بپوشاند ،نه اين که از آن ها بکاهد يا آن که زن خود را زشت کند.

بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام خدمت كارشناس سايت پاسخگو و تمامي مسئولين اين سايت من يك ايراني هستم و سئوالي از شما داشتم كه اگر مرحمت كنيد پاسخ دهيد من رشته ي هنر خوانده ام و در رسته ي موسيقي تحصيل نموده ام ميخواستم بدانم اول اينكه ايا در اسلام و دين تشيع هنر و تمامي شاخه هاي ان حرام است و نمي شود به عنوان يك شغل از ان استفاده نمود چرا در پست موضوعات شما همه چيز امده الا بخش هنري مگر هنر نزد ايرانيان نيست پس چرا به ان اهميت نميدهيد من ميخواستم در رشته ي موسيقي فعاليت كنم حكمش چيست ايا حرام است من به پاسخ شما نياز دارم اما با دليل ثابت كننده خيلي ممنون ميشوم

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
موسيقي بر دو قسم است:
1 ـ موسيقى که به نظر عرف مردم، مطرب، و متناسب با مجالس لهو و لعب و عياشي وعيش و نوش باشد.نواختن و گوش دادن به اين قسم موسيقي و ترانه حرام است .
اين نوع موسيقي از نظر اسلام هنر حساب نمي شود. فعاليت اقتصادي و کسب در آمد نيز به وسيله موسيقي لهوي حرام است.
2 ـ موسيقى غير مطرب و معمولى كه انسان را به هيجان شهوانى وادار نمي‌كند ؛ اين قسم موسيقي حرام نيست.
هم چنين اگر موسيقي مشکوک باشد که آيا ازقسم حرام است يا از قسم حلال؛ گوش دادن به اين نوع موسيقي مشکوک هم اشکال ندارد ، گرچه خوب است که انسان احتياط کند.(1).
شغل و کار در رابطه با موسيقي حلال اشکال ندارد .
البته بعضي از مراجع نواختن و ياد گرفتن موسيقي را مطلقا حرام مي دانند . فرق بين لهوي و غيرلهوي نمي گذارند.(2)
اما دليل حرام بودن موسيقي هاي لهوي و آوازه خواني آن است که موسيقي هاي لهوي ضررهاي‌فراواني‌دارد، از جمله‌:
1ـ ضعف‌اعصاب ‌و اختلال‌حواس‌:
موسيقي ‌به ‌ويژه ‌آهنگ ‌هاي‌حساس ‌آن ‌تحريکاتي ‌در اعصاب‌"سمپاتيک‌" و "پارا سمپاتيک‌" به‌وجود مي‌آورد .در نتيجه ‌تعادل ‌اين ‌اعصاب به هم مي خورد و انسان‌دچار ضعف ‌اعصاب ‌مي‌گردد: دکتر« دلف‌آدلر» پرفسور دانشگاه‌ کلمبيا مي‌گويد: بهترين ‌و دلکش‌ترين ‌نواهاي ‌موسيقي ‌شوم‌ترين‌ آثار را روي ‌سلسله ‌اعصاب ‌انسان ‌باقي ‌مي‌گذارد. اصولاً شنيدن ‌موسيقي در اعصاب‌يک ‌نوع ‌اثر تخديري ‌ايجاد مي‌کند که ‌نجات ‌از آن ‌مشکل ‌است‌.
2- ضرر هاي ‌اخلاقي‌:
مجالس ‌موسيقي ‌از نظر زيان‌هاي ‌فردي ‌و اجتماعي‌، باعث ‌گناهان‌فراوان ‌مي‌شود. موسيقي ‌سهم ‌بزرگي ‌در به ‌وجود آوردن‌ناپسندي ها و پليدي‌ها دارد. نغمات‌موسيقي ‌اجتماع‌را به ‌فساد و انحراف‌مي‌کشاند. موسيقي ‌مخصوصاً در محافل‌مختلط ‌و به‌ويژه در صورتي که ‌خواننده ‌زن ‌باشد، مهيّج ‌شهوت ‌و هوس‌است ‌. باعث ‌شهوت‌راني ‌و عشق ‌بازي ‌و اعتياد به آن ‌مي‌شود . جامعه‌را دچار گناه ‌و لغزش‌هاي ‌فراوان ‌مي‌کند.
3ـ بزرگ ترين ‌ضرر موسيقي‌هاي مبتذل و لهوي دوري ‌از خدا است‌.
اساس ‌سعادت ‌ياد خدا است‌که ‌ماية‌حيات ‌و اطمينان ‌قلب ‌مي‌شود. کارهاي‌غفلت‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌؛ موسيقي ‌و غنا و رقص‌و مجالس‌لهو و لعب‌نقش‌مؤثري ‌در غفلت‌از خدا دارد. واضح‌است‌که ‌اسلام‌چيزي ‌را بدون ‌جهت‌حرام ‌نمي‌کند . آن‌نوع ‌موسيقي‌چون ‌از جهات‌مختلف ‌زيان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌تحريم‌شده است‌.
مسعده‌بن ‌زياد مي‌گويد: در خدمت ‌امام ‌ششم‌بودم ‌که‌شخصي‌گفت‌: در همسايگي ‌من ‌کساني ‌هستند که‌کنيزهاي ‌آوازه‌خوان‌و موسيقي دان ‌دارند .گاه‌و بيگاه‌مي‌خوانند و مي‌نوازند. گاهي‌که‌براي ‌کاري ‌به ‌طرف‌ديوار خانه ‌آنان‌مي ‌روم‌، اندکي توقف ‌مي‌کنم ‌تا آواز آن‌ها را بهتر و بيش تر بشنوم‌! حضرت‌فرمود: ديگر اين‌ کار را تکرار مکن‌.(3)
پيامبر(ص‌) فرمود: " خدا مرا به‌رسالت ‌بر انگيخته است‌تا براي ‌مردم‌جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌سوي‌سعادت‌راهنمايي ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که ‌آلات ‌موسيقي ‌را محو کنم‌. کارهاي‌جاهليّت ‌را براندازم.‌(4)
اگر انسان‌خود را در وادي ‌موسيقي‌هاي ‌مهيّج ‌و مطرب ‌و رقص ‌و پاي‌کوبي ‌بياندازد، کم‌کم ‌از خوبان ‌و خوبي‌ها فاصله‌مي‌گيرد.
از تلاوت‌قرآن‌، رفتن‌به‌مساجد، خواندن ‌نماز و دوستان ‌صالح‌ فاصله ‌مي‌گيرد. به ‌حدّي ‌مي‌رسد که‌اصلاً از خوبي‌ها بدش‌مي‌آيد . بد و بدي‌ها را دوست ‌مي‌دارد و همواره ‌با آن‌ها همراه ‌مي‌شود.
بدترين آثار منفي خانوادگي موسيقي که تجربه آن را نيز ثابت کرده آن است که غيرت ناموسي را در مردان و عفت و حيا را در زنان از بين مي برد.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت ها:
1.آيت الله خامنه اي، استفتاآت، سوال1127و1139.
2. آيت الله بهجت ،استفتاآت ،ج4 ،سوال 63010؛ کتاب احکام موسيقي(مطابق بااحکام 10 تن از مراجع عظام تقليد، (جزوه در باره موسيقي) نشر کانون قرآني - فرهنگي وليعصر(عج)؛ سؤال تلفني از دفتر آيت الله گلپايگاني.
3. بيست‌پاسخ‌، مؤسسه‌در راه‌حق‌.
4. همان‌‌‌.

صفحه‌ها