پرسش وپاسخ

ایا عشق یا عاشق شدن گناه است ؟ از کجا بفهمیم واقعا عاشقیم؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
عشق به جنس مخالف تا هنگامي که در حد احساس قلبي است و منجر به ابراز و روابط نامشروع نشده است، از نظر اسلام حرام نيست ، اما با دو مشکل مواجه است.
اولاً اشتغال قلبي ، آن هم در حد عشق و علاقه مفرط ، باعث سرگرمي فکر و هزينه شدن بسياري از نيرو و سرمايه مادي و معنوي براي آن مي شود که غالباً بي ثمر و حتي مخرب است .
دوم: با توجه به اين که چنين عشقي برخاسته از طوفان غريزه جنسي است، به طور طبيعي و غالباً ، پس از اظهار عشق، روابط ديگري شکل مي‌گيرد که خارج از حدود شرع و قانون و هنجارهاي اجتماعي و... است. متأسفانه چنين عشق و علاقه هاي از مسير معيّن، خارج مي‌گردد و مراحل بعدي قابل کنترل نيست.
مانند گفته مولانا :
عشق ها کز پي رنگي بود عشق نبود عاقبت ننگي بود.
بسياري از دوستي‌هاي دختران و پسران در جامعه ما، داراي کارکرد رواني اجتماعي است، يعني دختران و پسراني که براي خود دوستي انتخاب مي‌کنند، به دنبال يافتن يک پايگاه رواني و اجتماعي مطمئن هستند، ولي با اين کارکرد نمي‌توان استمرار دوستي‌ها را تضمين کرد. اطمينان خاطري که دختران و پسران از طريق برقراري دوستي بين خود، جستجو مي‌کنند، زياد طول نمي‌کشد و آنان پي مي‌برند که اين اطمينان خاطر، به قيمت از دست دادن بسياري از اطمينان خاطرهاي ديگر به دست آمده است.(1)
بنابراين عشق و علاقه مندي شديد به يك شخص ، فكر و ذهن انسان را به خود مشغول كرده ، ممكن است به صورت هاي مختلف مانند افت تحصيلي ، پريشاني خيال و فكر و انجام گناه و از دست دادن سرمايه اصيل پاکدامني منجر شود . در ضمن فكر و ذهن انسان را از ياد خداوند باز مي دارد.
نکته مهم ديگري که بايد در روابط دختر و پسر و تداوم عشق و عاشقي ميان آنان مورد نظر قرار گيرد، اين است: بر فرض اين که عاشق شدن متضمن هيچ گناهي نباشد(که معمولاً چنين نيست) ، از آن جايي که اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و. . . ) درمي‌آيد. از طرفي انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي نيز سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق بي‌مبنا دارد ، از نظر روانشناختي داراي پيامدهاي بسيار منفي است که در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي شود .
1- دختر به دلايل گوناگون فقط به يک چيز فکر کند و آن هم وصال پسر و به عکس. علاقه افراطي آنان را از ديدن همه مسايل پيراموني خود باز مي‌دارد و اشتغال ذهني هيچ گاه آنان را رها نمي سازد.
2- دختر و پسر در گرداب عاطفي غوطه‌ورتر مي گردند ، به گونه اي که حتي خواب و خوراک را از ياد مي برند ، در نتيجه قواي جسماني آن ها تحليل مي رود . اين همه در صورتي است که عشق دو طرفه باشد.
3 - وقتي عشق آمد ، عاشق کم کم از عملکرد سابق خود در زمينه تحصيل، روابط خانوادگي، روابط با همسالان و تمرکز بر امور اساسي زندگي فاصله مي‌گيرد. به کاهش عملکرد در زندگي روزمره دچار مي‌‌گردد. در اين بين به بهانه وصال به صورت انفجاري به انجام فعاليت‌هاي ويژه مي‌پردازد،
4- ماهيت عشق بسيار پيچيده است. اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار وسواسي و. . . مشاهده مي‌شود.
5- اضطراب طرد و جدايي، طرفين را فرا مي‌گيرد و ترس لو رفتن رابطه لحظه‌اي آنان را رها نمي‌کند.
6- دو طرف به ماسک‌هايي زيبا براي خوب نشان دادن خود مجهز مي‌گردند. در هاله‌اي از شيدايي به وعده‌هاي سر خرمن مي‌پردازند.
7- بسياري از پسران به دلايل متعددي پس از مدتي از ازدواج با دختر معشوق طفره مي‌روند. طبق برخي آمارها 95/0 اين گونه روابط خارج از چارچوب ، به ازدواج ختم نمي‌گردد.
8 - يکي از فرجام هاي روابط دختر و پسر و عشق و عشقبازي هاي آنان اين است که دختر به دليل افت معنوي و تحصيلي به اجبار به کارهاي روي مي آورد که به هيچ وجه تصور آن را از ابتدا نمي‌کرد.
9- . اين گونه ارتباط‌ها هرچند در ابتدا بسيار دل‌انگيز است، ولي در ادامه به جنگي فرسايشي مبدل مي‌گردند، آري داستان عشق آغازي دل‌انگيز و پاياني بس غم‌انگيز دارد، چنان که امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد : اوّل الشهوة طرب و آخرها عطب (2) .
البته شکي نيست در اين ميان استثناهايي وجود دارد، ولي نمي‌توان فرصت يک بار زندگي کردن در دنيا را به استثناها واگذار کرد.
10 -نگاه دختر و پسر به هم ، آتش شهوت را در دل شعله ور مي کند ، زمينه را براي فتنه انگيزي شيطان فراهم مي سازد .امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد : النَّظْرَةُ بَعْدَ النَّظْرَةِ تَزْرَعُ فِي الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ كَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً؛(3)
نگاه بعد از نگاه (به نامحرم ) بذر شهوت را در دل کشت مي کند ، همين براي منحرف ساختن فرد و کشاندنش به سمت فتنه و فساد کافي است .
11- ديگر کسي را ياراي بازداري ايشان نيست .گناه يا غير گناه بودن اين رابطه براي آنان بي‌معنا مي‌گردد. زيرا عشق و شهوت نظام و پيوستگي عقل را مختل مي کند و آن را از شکوفايي و بهره دهي مي اندازد . (4)
12- روابط پسر و دختر باعث مي شود عشق مجازي جايگزين عشق حقيقي گردد . آن موقع ديگر طرف عشق مجازي او مي شود خداي او . از خداي جهان آفرين درخواستي جز وصال و رسيدن به معشوق خود را ندارد. ارتباط و عبادتش ، راز و نيازش ، اشک و گريه اش ، نماز و روزه اش و...براي اين است که خدا او را به معشوقش برساند . به همين دليل است که سر انجام عشق و عشقبازي بسياري از دخترها و پسرهايي که به خواسته هاي شان نمي رسند ،به ضعف و سستي در ايمان و عقيده کشيده مي شود . پايبندي به احکام و مقررات ديني را رها مي کنند . نمره شان در امتحان و آزمايش هاي خدا تک و مردودي است ، زيرا پسران و دختران در ارتباط گناه‌آلود به خطوط قرمز الهي يکي پس از ديگري وارد مي‌شوند. هر کدام را به بهانه‌اي توجيه مي‌نمايند.
پي نوشت ها :
1. دکتر احمدي، روابط دختر و پسر در ايران، ص 118.2.
2. معجم الفاظ غررالحکم ، ص 563.
3. من‏لايحضره‏الفقيه ، ج4 ، ص18.
4. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، ج7 ، ص200.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام - در حدیث شریف کسا خطاب به پیامبر آمده است: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً؛ آیا به این معنا است که پیامبر و اهل بیت از هر گونه ناپاکی و گناه به اذن پروردگار پاک شده اندو مصون هستند؟ اگر اینطور باشد که گناه نکردن ائمه مزیتی برایشان محسوب نمی شود؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گر چه اين اشکال متوجه اصل مساله عصمت انبيا نيست، بلکه فضيلت بودن آن را زير سوال مي‌برد، با اين حال توجه به چند نکته مي‌تواند جواب اين سوال را روشن سازد.
1- کساني که اين اشکال را مطرح مي‌کنند ، توجه به ريشه‌هاي عصمت انبيا ندارند. آن ها مي‌پندارند که مقام عصمت مانند مصونيت در برابر بعضي از بيماري هاست که از طريق تزريق بعضي از واکسن‌ها انجام مي‌شود، هر کس چنان تزريقي در مورد او انجام شود، مبتلا به آن بيماري نمي گردد ،چه بخواهد و چه نخواهد.
مصونيت معصومين در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقواي آن ها سرچشمه مي‌گيرد، درست همانند پرهيز از پاره‌اي از گناهان براي فرد فرد ما که به خاطر علم و آگاهي و ايمان و معرفت آن را ترک مي کنيم، مثلا هرگز با بدن لخت قدم در کوچه و خيابان نمي گذاريم، همچنين کسي که اطلاع کافي درباره آثار مخرب مواد مخدر دارد و به خوبي مي‌داند آلوده شدن به آن سبب قطعي براي مرگ تدريجي است، هرگز به سراغ آن نمي‌رود، مسلما ترک مواد مخدر براي او يک فضيلت است که از علم و آگاهي او سرچشمه مي‌گيرد، با داشتن اين علم هر چند آن را ترک مي‌کند، ولي اجباري در کار نيست و توانايي استعمال مواد مخدر را دارد.
به همين دليل سعي مي کنيم از طريق تعليم و تربيت سطح معرفت و آگاهي و تقوا را در افراد بالا ببريم، تا آن ها را حداقل در برابر گناهان بزرگ، و اعمال زشت و زننده بيمه نماييم.
آيا اگر افرادي به خاطر تعليم و تربيت، پاره‌اي از اعمال را ترک کنند، افتخار و فضيلت نيست؟
ترک گناه براي پيامبران محال عادي است، نه محال عقلي، مي‌دانيم محال عادي با اختياري بودن سازگار است، محال عادي است که شخص عالم و مومني شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد، ولي مسلما اين يک محال عقلي نيست، بلکه محال عادي است.
سطح بالاي معرفت و ايمان انبيا که افتخار و فضيلت است، سبب افتخار و فضيلت ديگري که مقام عصمت است مي‌گردد .
اگر گفته شود آن ها اين ايمان و معرفت را از کجا آورده‌اند ،مي گوييم: اين از امدادات الهي است، ولي با اين قيد که امدادهاي الهي بي‌حساب نيست . لياقت‌هايي در اين ها وجود داشته است، همان گونه که قرآن درباره ابراهيم خليل مي‌فرمايد: او تا از عهده امتحانات مهم الهي برنيامد ، به مقام پيشوايي خلق نرسيد. «و اذا ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن قال اني جاعلک للناس اماما» .
يعني ابراهيم پس از پيمودن اين مراحل با اراده و اختيار خود لايق آن موهبت عظيم الهي شد.
در مورد يوسف نيز مي‌فرمايد «هنگامي که به مرحله بلوغ و قوت و تکامل جسم و جان رسيد ( آمادگي براي پذيرش وحي پيدا کرد) حکم و علم به او داديم، و اين گونه نيکوکاران را پاداش مي‌دهيم.
اعمال صالح و شايسته يوسف او را آماده براي آن موهبت بزرگ الهي کرد. درباره موسي نيز تعبيراتي ديده مي‌شود که اين واقعيت را روشن مي‌سازد: «ما تو را بارها امتحان کرديم و سال ها در ميان مردم مدين توقف کردي ( بعد از آمادگي لازم و بيرون آمدن از کوره امتحانات با سرافرازي و پيروزي) داراي قدر و مقامي شدي ».
معلوم است که در وجود اين بزرگان لياقت‌ها و استعدادهايي بوده، ولي شکوفا ساختن آن ها هرگز جنبه اجبار نداشته، بلکه با اختيار و اراده خودشان اين راه را پيموده‌اند. بسيارند کساني که لياقت‌هايي دارند و هرگز آن را شکوفا نمي‌سازند و از آن استفاده نمي کنند.
اما اينكه در آيه مورد نظر از اراده خدا سخن گفته شده، اراده الهي بر اساس علم ازلي است كه خداوند نسبت به انسان ها، شايستگي و لياقت هاي آن ها دارد . اينكه مي داند چه انسان هايي با اراده و توان خود به چه نتايجي دست مي يابند، آيا به مقام پاكي و طهارت نفس و مقام عصمت مي رسند، يا به مقام هاي ديگر ، يا سقوط مي كنند.
بر اين اساس نه تنها عصمت ائمه به اراده الهي است، بلكه سرنوشت هر يك از ما نيز به اراده الهي است، با همان بياني كه ذكر شد.

من زنی 34 ساله هستم سه برادر و سه خواهر دارم پدرم مرد بی مسئولیتی بوده بطوریکه همه امور بر عهده مادرم بود اما او از مادرم به گفته خودش متنفر بوده اما مادرم درست 8 ماه بعد از ازدواج من به رحمت خدا رفته اند سئوال من این است با وجودی که همه ما می دانیم عامل تمام ناملایمات زندگی ما خواهران و برادران پدرم بوده و عدم توجه او به ما که فرزندانش بوده ایم مرتب نیز از مادرم بدگویی می کند بطوریکه ما دیگر نمی توانیم تحمل کتیم پدرم به قدری انسان خودخواه و بی مسئولیتی است که حتی من که اخرین فرزندش بودم و در یک شهر دیگر ساکن بودم یکبار زنگ نمی زد حال مرا بپرسد و فکر می کرد این وظیفه من است هر چند که من این کار را انجام می داد م اما واقعا خبری و یا حالی از من مانند سایر بچه هایش نمی پرسید الان هم که من از همسرم جدا شده ام شدیدا از پدرم دلگیرم چون زمان قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج هیچگاه ما برایش مهم نبوده ایم الان چه کنم ؟ مرتب او را مقصر در شکست زندگیم می دانم و نمی توانم او را ببخشم آیا من همیشه باید شاکر باشم حتی با وجودی که می دانم پدر خوبی نبوده ؟ ایا ما می توانیم اعتراض خود را اعلام کنیم مبنی بر اینکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند چون ما بچه ها تا به الان کوچکترین بی احترامی نسبت به ایشان نکرده ایم و توفعی هم از او نداشته ایم امام الان همه ما به نوعی از ایشان شدیدا دلگیر هستیم به من بگوئید چه عملی را باید انجام دهیم؟

باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
پدر و مادر و فرزندان از نظر اسلام هر كدام حقوقى نسبت به يكديگر دارند كه اگر رعايت نكنند ،شرعاً مسؤول هستند. از جمله وظيفه پدر و مادر عبارت است از: تربيت صحيح فرزندان ، راهنمايى آنان به وظايف دينى واجتماعى ، انتخاب نام خوب براى آن ها، تعليم و تعلم آن ها مخصوصاً آشنا كردن آنان با قرآن، فراهم نمودن مخارج معمولى زندگى فرزندان در حد توان.
از جمله وظيفه فرزندان عبارت است از احترام به پدر و مادر ، تواضع در مقابل آن ها و قدردانى از زحمات آنان.
حال اگر هر كدام از اين‏ها وظيفه خود را انجام نداد، سبب نمى‏شود كه ديگرى هم انجام وظيفه نكند. بنابراين همان گونه عمل كنيد كه خداوند مي فرمايد. قرآن مجيد مي فرمايد:
" به پدر و مادر نيكي كنيد. هرگاه يكي از اين دو يا هر دو نزد تو به سن پيري برسند، بر آن ها فرياد مزن . گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو . بال هاي تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".(1)
احترام به مادروپدر در آيه مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد ،خواه خوب باشد و خواه بد .هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است . نمي تواند مقابله به مثل نمايد. فردي نزد پيامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادري دارم كه با آن ها رابطه خوبي دارم، ولي آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان مي آزارند. پاسخ آنان را نمي دهم، ولي مي خواهم آنان را ترك كنم و مدتي نزدشان نروم.
حضرت فرمود : در اين صورت خداوند تو را رها خواهد كرد.
مرد عرض كرد: پس چه كنم؟
حضرت فرمود: به كسي كه تو را محروم ساخت، ببخشاي . با كسي كه با تو قطع رابطه كرد، پيوند برقرار كن . از كسي كه به تو ستم كرد، درگذر. اگر چنين كني، خداوند پشتيبان تو خواهد بود.(2)
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد ، به خصوص براي جوان كه زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، همه چيز را براي خدا تحمل مي كند. نه تنها براي او سخت نخواهد بود، بلكه گاهي از آن لذت مي برد .
از روايات معصومان استفاده مي‌شود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند . استثنا بردار نيست. امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: "نيكي به والدين واجب است، گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(3)
نوشته ايد : " پدرم مرد بي مسئوليتي بوده ، عامل تمام ناملايمات زندگي ما خواهران و برادران پدرم بوده، هيچ گاه ما برايش مهم نبوده ايم .الان چه کنم ؟"
اگر پدر شما وظيفه‏اش را نسبت به شما انجام نمى‏دهد و آن‏طور كه نوشته‏ايد، نسبت به شما قصورى از او سر زده است، دليل نمى‏شود كه نسبت به او بى‏احترامى كنيد . در انجام وظايف خود كوتاهى نماييد. سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
علامه مجلسي مي گويد: "عقوق والدين به اين است كه فرزند حرمت آن ها را رعايت نكند . بي ادبي نمايد . آن ها را به سبب گفتار يا رفتاري برنجاند . آزار و اذيت كند . در چيزهايي كه عقلاً و شرعاً مانعي ندارد، از آن ها نافرماني نمايد و اين عقوق گناه كبيره است".(4)؛علاوه بر اينكه بايد نسبت به گذشته خود و پدر گذشت و بخشش داشته باشيد . سعي كنيد با مهر و محبت نسبت به ايشان و بخشش و گذشت ازاشتباهات پدر ، عنايت و توجه بيش تر خدا را به خود فراهم آوريد كه عنايت الهي براي حل مشكلات زندگي بسيار كارساز است.
نوشته ايد : "پدرم به قدري انسان بي مسئوليتي است که با اينكه در شهر ديگر بودم يک بار زنگ نمي زد حال مرا بپرسد. هر چند که من اين کار را انجام مي دادم."وظيفه شناسي شما نسبت به والدين را ارج مي نهيم . از خداوند آرزوي موفقيت براي شما داريم. اين بهترين راهي است كه با زبان نرم و برخورد محترمانه مي توانيد نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد. فراموش نكنيد كوچك ترين بي احترامي شما نسبت به ايشان موجب اندوهگين شدن ايشان از شما مي شود كه در روايات از جمله مصاديق عقوق والدين شمرده شده است . امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(5)
نوشته ايد : " مادرم به رحمت خدا رفته اند . پدرم مرتب از مادرم بدگويي مي کند به طوري که ما ديگر نمي توانيم تحمل کنيم.مي توانيم اعتراض خود را اعلام کنيم مبني بر اينکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند؟ "
در اين شرائط نيزلازم است به او احترام بگذاريد . در برابر بد رفتاري او صبور باشيد تا خدا از شما راضي باشد . هرگز به او به تندي سخن نگوييد و مقابله به مثل ننماييد.البته مي دانيم که اين کار بسيار سخت است ، اما بدانيد که پاداش هاي دنيوي و اخروي الهي را در پي خواهد داشت. تحملش براي شما آسان تر خواهد بود.
آري مي توانيد او را از اين كردار زشت نهي كنيد اما بايد به صورتي باشد كه از شما دلگير نشود . البته بهتر است نهي به صورت ياد آوري خوبي ها و محبت هاي مادر نسبت به او باشد، يعني هرگاه از مادر شما بدگويي كرد، بگوييد اگر اين بدي را داشت، خوبي هايي نيز داشت . سپس با ذكر آن ها محبت هاي همسرش را براي او ياد آوري كنيد . در اين صورت اگر پدر نيمه خالي ليوان را مي بيند ،شما نيمه پر را به او ياد آوري مي كنيد . اين سبب مي شود از بدگويي خود بكاهد. فراموش نكنيد تذكرات بايد با محبت و عدم تندي نسبت به او باشد و گرنه اثر عكس دارد.
بهتر است به وسيله شخص ديگرى كه هم سن و سال ايشان هست يا روحانى محل ، ايشان را نسبت به وظايفش آگاه سازيد . در هر صورت با زبان نرم و برخورد محترمانه نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد.
در هر حال توصيه ما اين است :
1- تحت هيچ شرايطي ارتباط خود را با پدرخود قطع نکنيد ، گرچه با تماس تلفني .
2- سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
3- سعي كنيداحساس تنفر و سرزنش نسبت به پدر را از خود دور كنيد . زبرا اين گونه تفكر زمينه ساز بي احترامي به پدر و ناراحت شدن او از شماست. نا فرماني والدين غضب الهي را به دنبال دارد. حضرت زهرا عليه‏السلام در مورد فلسفه احسان به والدين مي‏فرمايد:
"خدا نيكي به پدر و مادر را لازم كرد، براي اين كه شما را از غضب خود مصون بدارد". (6)
امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(7)
موفق و مويد باشيد.
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2 . بحارالانوار، ج71، ص 100.
3 . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
4. گناهان كبيره، ج 1، ص 120.
5. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
6. بحارالانوار، ج 6، ص 107.
7. همان، ج 75، ص 204.

با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
بني اسرائيل با توجه به يک حقيقت تاريخي، خود را قوم برگزيده مي دانند که از همه اقوام ديگر برترند و اقوام ديگر براي خدمت به آنان آفريده شده اند.
زماني که بني اسرائيل با اين که تحت ستم شديد فرعونيان بودند ، بر ديانت توحيدي حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب پاي فشردند و دست از مرام توحيدي خود برنداشته و با تحمل زجر ها و شکنجه ها و قتل عام ها ، بر صراط مستقيم توحيد پاي فشردند . خدا آنان را به عنوان امت مومن برگزيد . بر امت هاي سابق و امت هاي موجود آن زمان برتري بخشيد و به زبان پيامبر عالي قدرش موسي (ع) برگزيدگي را به اطلاع آنان رساند:
هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (1)
او شما را بر جهانيان برتري داد.(2)
متاسفانه آنان به جاي اين که شکر اين نعمت را به جا آورند و از اين کرامت که پاداش ايمان و استقامت آنان بود، حفاظت کنند، بدان مغرور گشتند . خود را قوم برگزيده شمردند که بايد همه اقوام در خدمت آنان باشند .
امتي که تا زمان نجات از سلطه فرعونيان مستضعف بودند ، با نجات يافتن از سلطه فرعونيان و رسيدن به آزادي و قدرت ، خيره سري پيشه کردند و مستکبر شدند و پيامبر کشي کردند . بالاخره امتي که از جانب خدا بر گزيده شده و بر امت هاي ديگر فضيلت يافته بودند، از چشم خدا افتادند بلکه مورد غضب خدا واقع شوند:
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُون‏؛
(3)
(مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آن ها زده شد و باز گرفتار خشم خدايى شدند چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مى‏ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى‏كشتند. اين ها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند.
آنان به واسطه ايمان و تقوا و استقامت بر حق مستحق پاداش شدند و خدا آنان را برگزيد، ولي از اين پاداش حفاظت نکردند و سرکشي پيشه نمودند . خدا آنان را از اين مرتبت عالي ساقط کرد و مهر ذلت و خواري بر پيشاني آنان کوبيد.
بنابراين برگزيدگي آن ها مشروط به ايمان و تقوا و درستكاري بود‌؛ نه به جهت نژاد كه ادعاي يهوديان است.
اين معيار نه تنها براي يهود، بلكه براي هر ملت يا افرادي ثابت است، همان گونه كه قرآن در سوره حجرات از گرامي بودن در نزد خدا به جهت تقوا ياد مي كند.
اين از عبرت هاي بسيار آموزنده تاريخ است. به ما هشدار مي دهد اگر امتي بر صراط توحيد استقامت ورزد ، با وجود زجرها و شکنجه ها و قتل عام ها دست از توحيد برندارد ، مورد توجه خدا واقع شده و برگزيده مي شود . اگر همان امت برگزيده از انجام وظايف توحيدي دست بکشد و طغيان پيشه کند و استکبار ورزد و پيامبر کشي در پيش گيرد ، از جايگاه بر گزيدگي سقوط کرده و مورد لعن و نفرين خدا واقع خواهد شد.
پي نوشت ها:
1.اعراف(7)آيه 140.
2. بقره(2)آيات 47 و 122؛ جاثيه(45)آيه16.
3.بقره،آيه 64.

سلام من جوانی مذهبی هستم ودر دوران عقد هستم به همین خاطر حس میکنم اطلاعاتم در این موضوع ازجمله روابط جنسی زناشویی و رفتارها و... در مورد جنس مونث خیلی پایین است به همین خاطر خواهشمندم منبعی اسلامی در اینترنت مثل کتاب الکترونیکی یا سایت به من معرفی کنید که اطلاعت کاملی برای آموزش جنسی باشد

پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
براي آگاهي بيش تر در اين زمينه به کتاب هاي ذيل مراجعه کنيد :
ـ ازدواج مكتب انسان‏سازي (جلد سوم)، دكتر پاك‏نژاد
- حليه المتقين، ص 70 - 75، علامه مجلسي
- ازدواج و مسائل جنسي، گروهي از نويسندگان
- بهشت خانواده، دكتر سيد جواد مصطفوي
- اخلاق و رفتارهاي جنسي ، يوسف غلامي، انتشارات معارف
- مشاوره جنسي و زناشويي ، دكتر علي اسلامي نسب
پاسخ کاملي در اين زمينه در سايت مرکز آمده ، آن را مطالعه فرماييد.http://www.pasokhgoo.net/fa/node/5390

1-حکم صحبت کردن در سفره چیست ؟ آیا گناه دارد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
گرچه کراهت سخن گفتن و حرف زدن سر سفره بين مردم شايع است ،ولي آن را در منابع اسلامي نيافتيم. بنابراين صحبت کردن در سفره گناه ندارد.

من مقلد آیت ا... خامنه ای هستم. 1-اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسى كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد و یا با رطوبت دیگری مرطوب شود، نماز خواندن با آن چه حكمى دارد؟ و آیا با برخورد آن به سایر اشیا آنها آلوده میشوند مثلا دست مرطوب به آن برخورد کند آیا با این دست بدون طهارت میتوان نماز خواند? 2-اگر اشیایی مثل تلفن همراه و تلویزیون و ... با خون یا نجاست دیگری نجس شوند با توجه به اینکه نمی توان آنها را آب کشید چگونه میتوان آنها را تطهیر کرد؟

پرسش: طهارت و نجاست شرح : مقلد آيت ا... خامنه اي هستم. 1-اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسى كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد و يا با رطوبت ديگري مرطوب شود، نماز خواندن با آن چه حكمى دارد؟ آيا با برخورد آن به ساير اشيا آن ها آلوده مي شوند مثلا دست مرطوب به آن برخورد کند آيا با اين دست بدون طهارت مي توان نماز خواند؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
عرق جنب از حرام بنا بر قول اقوى پاك است، لكن احتياط واجب اين است كه با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود.( 1 ) اما اگر خشک شده ،مشکلي براي نماز ندارد، گرچه دوباره با عرق جديد پس ازغسل مرطوب شود . (2)
پي نوشت ها:
1. أجوبة الاستفتاءات فارسي ص 52 ، س 270
2 . سوال از دفتر آيت الله خامنه اي .
پرسش: ? 2-اگر اشيايي مثل تلفن همراه و تلويزيون و ... با خون يا نجاست ديگري نجس شوند با توجه به اينکه نمي توان آن ها را آب کشيد ،چگونه مي توان آن ها را تطهير کرد؟

پاسخ:
پاک کردن چنين وسايلي واجب نيست اما اگر بخواهند تطهير و پاک کنند ،فقط با آب پاک مي شود، به اين صورت که اول با چيزي مثلا با دستمال کاغذي عين نجس را پاک و برطرف نمايند، بعد آب شير را با زکنند ،همين که آب به جاي نجس برسد ،پاک مي شود.
همين طور اگر يک مرتبه آب قليل (مثل آب آفتابه و پارچ)رويش بريزند و آب از آن جدا شود، پاک مي شود. البته اگر با آب قليل بشويند ، آبي که بعد از ريخته شدن به روي چيز نجس ازآن جدا مي شود ، نجس است ، بنابر اين بهتر است با آب شير شسته شود .
اگر با آب قليل شسته مي شود ،چيز نجس را داخل ظرفي نگهدارند تا آب جدا شده به داخل ظرف ريخته شود و جاي ديگر را نجس نکند.
اگر آن چيز با ادرار نجس شده باشد، با آب قليل دوبار بايد شسته شود.(1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع ،م 160 و 162.
لطفا در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.

پدر من در یک اداره دولتی کار میکند ولی متاسفانه گاهی برخی از اموال اداره (مثل ماژیک و کاغذ و چسب و گیره ...)را به منزل می اورد و در جواب اعتراض ما می گوید اینها در اداره استفاده نمی شود ویا میگوید که من علاوه بر وظایفم کارهایی مثل تعمیر قطعات مختلف انجام میگیرم ولی هیچ پولی هم نمی گیرم اینها را به ازای ان پول ها شما استفاده کنید .وظیفه ما در مورد انها چیست؟

نمي تواند آن امول را به خانه بياورد و اگر آورد، نبايد استفاده کنيد . بايد به همان اداره برگردانده شود. بلي اگر اداره آن ها را دور بريزد و از آن ها اعراض کند ،مي تواند به خانه بياورد.(1)
پي نوست:
1. آيت الله فاضل لنکراني, جامع المسئل ج2 ،س1068.

با سلام دانشگاه من روبه روی حرم امام خمینی است (دانشگاه شاهد)ومنزل بنده در اکباتان .من تقریبا 4 روز در هفته یا کمتر به دانشگاه میروم حکم نماز و روزه من چگونه است؟

نماز و روزه شما تمام است.(1)
پي نوشت:
1.آيت الله فاضل، توضيح المسائل ،م 1325.

صفحه‌ها