پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

نچه که ما به صورت آکادمیک از دين می خوانيم محدود می شود به درس های دبيرستان و دانشگاه سال سوم دبيرستان بود یا پیش دانشگاهی که بحث قضا و قدر مطرح شد توی بینش مان به صورت خیلي ساده : قدر ان چيزی است که حتمی است و قضا آنست که با اختیار ما صورت می گیرد بعد هم مثال های در مورد روابط طولي و عرضي و اراده خدا که در طول است و...راستش الان خیلی یادم نیست ولی يادم هست بحث شد توی کلاس در مورد اینکه ما اصلا مختار نیستیم مثالش هم قضايای بهشت و جهنم سوال اول : مسئله بهشت و جهنم واضح ترش کنم من به بچه ام می گویم تو می توانی درس بخواني یا نخواني اگر درس بخواني مي برمت شهربازی و برات دوچرخه می خرم و روزي 4 ساعت هم مي تواني با پلي استيشن بازی کنی اگر درس نخوانی اول یک کتک حسابي مي خوري با کمر بند و بعد هم توی زیر زمين زندانی می شود و تا یک هفته فقط نان خشک و آب به نظر شما من به بچه ام اختیار داده ام واقعا؟ بحث اعمال نیک و بد و بهشت و جهنم هم همین است اگر کار خوب کنی بهشت و گرنه آتش جهنم...خوب اسمش اختیار نیست که. من از ترس هم شده کار بد نمی کنم يک جواب این است که ماهیت کار بد اتش است و اصالتش در واقع همین است و اين جزای بیرونی خداوند نيست اما این جواب باز هم رضايت بخش نیست اما باز يک جای دیگر گیر دارد سوال دوم: تضاد مسئله ی اختیار انسان با موضوع علم خداوند و آن تضادی است که این مسئله با علم خداوند دارد ما معتقدیم برگ درخت زمين نمی افتد مگر آنکه خدا عالم باشد به آن پس يعني خداوند به ریزترین اعمال حال و آینده ما واقف است پس یعنی تمام کارهای ما از لحظه ی تولد تا مرگ توی يک بسته اي است که خدا از محتویاتش خبر دارد یعنی این بسته "از قبل" تعيين شده و مهر و موم شده و خلاص اين مسئله با اختیار در تضاد است استاد دانشگاه ما براي حل کردن این تضاد جواب داد که نه خیر اگر ما از علم خدا آگاه بودیم آن وقت اسمش می شد جبر ولی ما که نمی دانیم توی آن بسته چیست پس مختاريم ولی من باز هم راضی نمی شوم من مجبورم اينکه خودم آگاهي داشته باشم از این جبر یا نه، تفاوتي در اصل قضیه ندارد مثال می آورم من اگر درس ریاضی 1 را پاس نکنم نمي توانم معادلات دیفرانسیل بگیرم من این قانون دانشگاه را نمی دانم و حالا ریاضی ام را می شوم 5 پس "بالاجبار" نمي توانم معادلات بگيرم آیا اگر من از این قانون خبر داشتم در اصل ماجرا تفاوتی داشت؟ البته که نه در هر دو صورت مجبور بودم دوباره رياضي بخوانم اعمال ما هم همین است مهم نیست که "ما" نمی دانيم در آینده چه اتفاقی می افتد مهم آنست که این اتفاق ها از قبل تعیین شده دانستن و ندانستن ما اثری ندارد آنچه که باید بشود می شود حتی در مورد مسئله قضا پس این وسط اختیار انسان چه معني مي دهد؟ امیدورام قضیه جا افتاده باشد لطفا پاسخ را ساده شرح دهيد و با مثال

پرسش 1:
جبر و اختيار شرح : آنچه که ما به صورت آکادميک از دين مي خوانيم، محدود مي شود به درس هاي دبيرستان و دانشگاه سال سوم دبيرستان يا پيش دانشگاهي که بحث قضا و قدر مطرح شد. توي بينش مان به صورت خيلي ساده : قدر چيزي است که حتمي است و قضا آنست که با اختيار ما صورت مي گيرد .بعد هم مثال هاي در مورد روابط طولي و عرضي و اراده خدا که در طول است و.. يادم هست بحث شد توي کلاس در مورد اينکه ما اصلا مختار نيستيم .مثالش هم قضاياي بهشت و جهنم : مسئله بهشت و جهنم را واضح ترش کنم. به بچه ام مي گويم :تو مي تواني درس بخواني يا نخواني .اگر درس بخواني ،مي برمت شهربازي و برات دوچرخه مي خرم و روزي 4 ساعت هم مي تواني با پلي استيشن بازي کني. اگر درس نخواني، اول يک کتک حسابي مي خوري با کمر بند و بعد هم توي زير زمين زنداني مي شود و تا يک هفته فقط نان خشک و آب .
به بچه ام اختيار داده ام واقعا؟ بحث اعمال نيک و بد و بهشت و جهنم هم همين است. اگر کار خوب کني ،بهشت و گرنه آتش جهنم...خوب اسمش اختيار نيست که. من از ترس هم شده کار بد نمي کنم .يک جواب اين است که ماهيت کار بد اتش است و
پاسخ:
2@@باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مرکز.
درباره سوال اول بايد گفت: اگر معنا و مفهوم جبر و اختيار به خوبي روشن گردد ،جواب بهتر و کامل‌تر به دست خواهد آمد .از اين رو مي گويم:
مقصود از اختيار آن است که رفتار انسان بر اساس آگاهي، قدرت و اراده او است که بر اساس انتخاب و گزينش فاعل و از روي عزم و تصميم او واقع شود، البته اختياري بودن يک عمل لزوما به اين معنا نيست که با ميل و رغبت انجام پذيرد زيرا چه بسا انسان مانند بيماري است که بر خلاف تمايل خويش به خوردن داروي تلخ مبادرت مي کند. (1)
بنابراين همه کارهاي انسان ها چون از روي اراده و اختيار و انتخاب خودش صورت مي گيرد، گر چه ترس دورزخ و شوق بهشت در آن انگيزه ايجاد کند و نقش ايفا نمايد، باز هم کارش اختياري و به دور از جبر است، چون جبر آن است که انسان بدون خواست و اراده خود کاري را انجام دهد . خود هيچ نقشي در انتخاب کارهايش نداشته باشد. در حالي که انسان ها در انجام کارش کاملا با اراده و اختيار است. ترس از دوزخ يا طعم در بهشت منافات با اختيار آدمي ندارد.
از اين رو در مثالي که در پرسش آورده شده، گر چه ممکن است از روي ترس يا شوق جايزه درس‌هاي خود را خوب بخواند، ولي اين کار با اراده و اختيار او صورت مي گيرد . جبر در آن نقش ندارد. گر چه ممکن است انسان برخي کارها را از روي به اصطلاح ناچاري، نظير جبر اجتماعي، نياز اقتصادي و يا فقر فرهنگي و در يک جمله از روي اکراه انجام دهد، ولي اين به معناي جبر به معناي خاص که در مقابل اختيار مطرح است ،تلقي نمي شود، پس برخي گر چه مکره اند، ولي مجبور نيستند.
اما در باره سوال دوم بايد گفت: علم ازلي خداوند به همه امور ما و کارها و آينده ما نيز هرگز موجب جبر نمي شود . آنچه پرسشگر محترم از استادش نقل کرده ،پاسخ مسئله نيست ،بلکه پاسخ دقيق مسئله اين است: علم الهي به فعل انسان با تمام خصوصيات آن تعلق مي پذيرد، بنابراين معناي اين که خداوند از پيش مي داند که فعلي اختياري مانند ايستادن، راه رفتن و مانند آن از انسان سر مي زند، آن است که خداوند مي داند شخصي خاصي در زمان و مکان خاصي فعل مزبور را با بهره گيري از اختيار خويش انجام دهد، بديهي است که در اين صورت وقوع فعل ياد شده را با بهره گيري از اختيار خويش انجام مي دهد، در اين صورت وقوع فعل مزبور ضروري خواهد بود، اما ضرورت هيچ گونه منافاتي با اختياري بودن آن ندارد، زيرا معناي ضرورت آن است که فعل مورد بحث، در ظرف تحقق علت تامه اش که مشتمل بر اختيار فاعل نيز هست، ضرورت يافته است ،چنان که هر معلولي در فرض وجود علت تامه اش ضرورت مي‌يابد. (2)
طبق اين تحليل کاملا روشن مي گردد که علم پيشين الهي نسبت به اعمال انسان ها هرگز موجب جبر نمي‌شود.
پي‌نوشت‌ها:
1- آموزش کلام اسلامي، ج 1، ص344.
2- صدر المتالهين، اسفار، ج 6، ص 318، تعليقه 2؛آموزش کلام اسلامي، ج 1، ص 340.

اینجانب دانشجوی کارشناسی ارشد و شاغل در یک کارخانه می باشم. در سال 87 پس از اتمام تحصیلات کارشناسی به مدت 4 ماه در دانشگاه مشغول به کار بوده و پس از قبولی از کارشناسی ارشد انصراف از کار دادم. در آخر سال نیز به مدت 3 ماه در آموزشگاهی تدریس کردم. از اسفند 88 در کارخانه ای مشغول به کار (کارورزی که نوعی قراداد می باشد که مبلغی به عنوان کمک هزینه حدود 100 هزار تومان شرکت و تقریبا همین مقدار را بایست سازمان صنایع بپردازد) شده و تا به امروز (حدودا 5 ماه) در همان جا مشغول می باشم و البته هنوز دانشجو و مجرد بوده و بخش عمده مخارجم را خانواده ام می پردازند. کل مبلغ درآمد شغل اولم حدود یک میلیون تومان، کل درآمدم از تدریس حدوود 300 هزار تومان و کل مبلغ دریافتی از شغل فعلی ام تا به امروز 350 هزار تومان می باشد ( که البته حدود 300 هزار تومان سهم سازمان صنایع هنوز دریافت نشده است). انشاالله در ابتدای مرداد ماه امسال به عمره مفرده دانشجویی مشرف می شوم که بیشتر هزینه آن را خانواده ام می پردازند. از آنجایی که " کسی که تحت تکفل دیگری می باشد بایست خمس کل مبلغ درآمد را پرداخت نماید" و درآمد بنده به شرحی که عرض شد که البته به صورت متناوب از حسابم کم و زیاد شده و مقداری از آن نیز در طی دو سال اخیر مصرف شده است، خمس مبلغ پرداختی بنده به چه شکل بایست ادا شود؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
به حقوق و مزدهايي که گرفته ايد و يک سال يعني 12 ماه از اولين دريافت گذشته ،خمس تعلق مي گيرد و بايد خمسش را بدهيد يا از مرجع يا از نماينده مرجع تان مهلت بگيريد تا کم کم پرداخت نماييد . شماره تلفن دفتر آيت الله خامنه اي در قم 02517742227 مي باشد. به پول ديگران و پدر و مادرتان كه به شما هديه کرده اند ،خمس تعلق نمي گيرد .هزينه عمره که پدرتان پرداخت کرده ،خمس ندارد.(1)
پي نوشت:
1 . آيت ا... خامنه اي،استفتاآت،س 858.

با سلام من مقلد مرحوم آیت الله تبریزیباقی مانده ام البته با اجازه آیت الله جعفر سبحانی میخواستم ببینم از نظر مرجع تقلید بنده اهدای عضو پس از مرگ مغزی مشکل دینی ندارد؟ اجازه این کار را می دهند؟ لطفا نظر آیت الله سبحانی را هم ذکر کنید.

پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
به نظر آيت الله تبريزي اهداي عضو پس از مرگ مغزي اشکال دارد و جايز نيست.(1) درمورد نظر آيت الله سبحاني با دفتر ايشان تماس تلفني (02517743151)گرفتيم ،فرمودند بايد استفتاي کتبي کنند تا آقا جواب دهند. به آدرس:قم ،ميدان شهدا ،دفترآيت الله سبحاني.
پي نوشت:
1. آيت الله تبريزي،استفتائات,س2074-2078.

در جنگ جمل حق با علی بود یا عایشه؟چرا؟

در مورد پرسش فوق تنها به بيان برخي از حقايق تاريخي مي پردازيم . با دقت درآن پاسخ پرسش خود را به روشني دريافت مي نماييد.
بعد از قتل عثمان، گروه زيادي از مهاجر و انصار که طلحه و زبير هم جزو آنان بودند، ‌خدمت علي(ع) رسيدند و گفتند: مردم نياز مبرم به امام و رهبر دارند و اکنون بر شماست که رهبري را عهده‌دار شوي. حضرت فرمود:
«مرا رها کنيد و به سراغ ديگري برويد». جماعت همگي گفتند: به غير شما راضي نمي‌شويم، هيچ کس شايسته‌تر از شما نيست، چون مردم اصرار کردند، حضرت فرمود:
«در مسجد بيعت انجام شود، چون من بيعت پنهاني را قبول ندارم». مردم در مسجد اجتماع کردند و اولين فردي که بيعت کرد، طلحه بود، زبير نيز بيعت کرد، علي(ع) به آن دو فرمود:
«اگر دوست داريد، با شما بيعت مي‌کنم و اگر دوست داريد با من بيعت کنيد، اشکالي ندارد». آن دو گفتند: با شما بيعت مي‌کنيم. (1)
بعد از مدتي طلحه و زبير خدمت علي(ع) رسيدند و انتظار داشتند که علي(ع) حکومت عراق و يمن را به آن دو واگذار کند، ولي به مقصود خود نرسيدند. در زمان ديگر که با حضرت ملاقات کردند، با صراحت گفتند: اکنون که خدا خلافت را نصيب تو کرده، ما را به عنوان حاکمان کوفه و بصره انتخاب کن، امام پاسخي داد که آن دو متوجه شدند به هدف خود نمي‌رسند، ‌آن دو از مدينه رهسپار مکه شدند.
عايشه که در زمان قتل عثمان در مکه بود، و سخت با عثمان مخالفت مي‌کرد و مردم را به کشتن عثمان تحريک مي‌نمود، بعد از قتل عثمان رهسپار مدينه شد. در بين راه که متوجه شد مردم علي(ع) را به عنوان خليفه معين کرده‌اند، بسيار ناراحت شد و گفت: اي کاش آسمان بر سرم فرو مي‌ريخت ( و چنين چيزي نمي‌شنيدم ). مرا به مکه بازگردانيد. او را به مکه بازگرداندند و مکه به صورت پايگاه مخالفان حکومت علي(ع) درآمده بود.
طلحه و زبير، عايشه را راضي کردند تا با همديگر عليه علي(ع) شورش و قيام نمايند و کشته شدن عثمان را بهانه قرار دادند. عايشه موافقت کرد، در حالي كه خود مشوق قتل عثمان بود.(2) سخنگوي شورشيان به مردم مکه اعلام کرد: آگاه باشيد که ام المؤمنين و طلحه و زبير عازم بصره هستند. هر کس مي‌خواهد اسلام را عزيز گرداند و با کساني که خون مسلمانان را حلال شمرده‌اند، نبرد کند و آن کس که مي‌خواهد انتقام خون عثمان را بازستاند، با اين گروه حرکت کند و هر کس مرکب و هزينه رفتن ندارد، وسائل سفر براي او آماده است. (3)
شورشيان با گروه زيادي از بني اميه و افراد فريب خورده، رهسپار بصره شدند. آنان به بصره حمله کردند و گروهي از مردم بي‌گناه را کشتند و عثمان بن حنيف استاندار علي(ع) را دستگير کردند. او را مورد ضرب و هتک قرار دادند و موهاي سر و محاسنش را کندند. دربارة قتل او مشورت کردند، ‌ولي چون از نفوذ برادرش سهل بن حنيف واهمه داشتند، او را رها کردند. (4)
سرانجام جنگ جمل به سرکردگي عايشه و طلحه و زبير و دسيسه معاويه و بني اميه ميان دو گروه از مسلمانان رخ داد که چهارده هزار تن از مسلمانان از طرفين کشته شدند و کينه و اختلاف شديد ميان مسلمانان ايجاد شد. (5)
براي آگاهي بيش تر به کتاب فروغ ولايت از آيت الله سبحاني مراجعه نماييد.
پي‌نوشت‌ها:
1. الکامل، ابن اثير، ج 3، ص 190 ـ 191.
2. فروغ ولايت، ص 367 ـ 372.
3. تاريخ طبري، ج 3، ص 167.
4. فروغ ولايت، ص 387؛ کامل، ابن اثير، ج 3، ص 217.
5. فروغ ولايت، ص 417؛ الجمل، شيخ مفيد، ص 223.

پسری به دختری تجاوز کرده ودختر در برابر او خلع صلاح شدهو نتوانسته کاری کند

اگر دختر راضي نبوده و به زور و اجبار مورد تجاوز قرار گرفته ،گناهي ندارد و حق دارد از کسي که به او تجاوز کرده ،شکايت کند.(1)
پي نوشت:
1. امام خميني ،تحريرالوسيله ،ج2 ،ص456.

من دانشجو هستم فاصله خانه تا دانشگاه راتقريباهرروز رفت و امدميكنم خانه درشهر لنگرود ودانشگاه در شهررشت ميباشد.نمازوروزه ي من جه حكمي داردباوجوداينكه دررشت به دنيا آمدموتا6ماهگي دررشت زندگي كردم

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
نماز و روزه شما در رشت و لنگرود و بين راه تمام است.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله فاضل لنکراني، توضيح المسائل ،م 1325.

پسر 5 ساله ای دارم که از زمانی که بدنیا آمد شاغل بودم و در خانه اختلافهای زیادی با پدرش داشتم تا اینکه اختلاف بالا گرفت و هم اکنون که از شما کمک می خواهم بدلیل غرور و لجبازی و نامتعهد بودن وی به زندگی مدت 2 سال است که منزل مادرم هستم و مرا بلاتکلیف گذاشته و طلاق نمی دهد . حضانت فرزندم را تا 7 سالگی بصورت دوهفته در ماه قبول کردم ، پسرم مجبور است با شرایط پیش آمده بسازد . خیلی سعی می کنم روحیه خوبی برای تربیت فرزندم و جبران کمبودهای او داشته باشم ولی فکر می کنم همه این اوضاع و احوال بر روی فرزندم تاثیر بگذارد . ناگفته نماند که پسرم به هیچ عنوان قبول نمی کند حتی برای یکساعت از من جدا شود و مهدکودک برود . حال عاچزانه از شما می خواهم که مساعدت کنید تا برای تربیت بهتر فرزندم و کمتر ضربه خوردن او در این شرایط چه کنم . لطفاً شماره تلفن مشاور کودکان برایم ارسال کنید . ومن ا... التوفیق

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
خانواده كوچك ترين واحد اجتماعي است كه ثبات يا ناپايداري اش بر اعضاي خانواده و جامعه اثر مستقيم مي گذارد . فروپاشي اين واحد كوچك گاه چنان اثر عميقي روي فرزندان دارد كه باوركردني نيست . نسبت بزهكاري در خانواده هاي متلاشي شده خيلي بيش تر از خانواده هاي با دوام است حتي اين نسبت در خانواده هايي كه روابط زوجين به وسيله طلاق گسسته شده، در مقايسه با خانواده هايي كه مرگ، زن و مرد را از هم جدا كرده ،در سطح بسيار بالاتري قرار دارد . بي سرپرستي در اطفال عقده هاي رواني ايجاد مي كند .جنبه هاي منفي طلاق خيلي گسترده است . بين بزهكاري نوجوان و جوان و طلاق رابطه مستقيمي وجود دارد . طلاق هميشه مبغوض و منفور بوده و هست . دنياي تنهايي اينان بس غم انگيز و عذاب آور است . روابط اجتماعي شان دچار اختلال مي شود . معمولاً فرزندان طلاق به سوي كجروي هاي اجتماعي سوق داده مي شوند .
چه بسيار مردان و زناني كه علي رغم كم و كاستي فراوان اقتصادي و فرهنگي و نابرابرهايي كه از طرف مقابل متحمل مي شوند اما همچنان به خاطر حفظ و بقاي خانواده دندان بر جگر مي نهند تا جگر گوشگان شان آواره و بي سرپرست نشوند . روح شان آزار نبيند . دچار كمبودها و عقده ها و ناسازگاري ها و ناهنجاري هاي اجتماعي نشوند . به هر حال طلاق فرآيندي بسيار سخت و زجرآور است .
اصلاً نمي توان روابط بين طلاق و آسيب هاي رواني كودكان را ناديده گرفت . بايست قبول كرد كه طلاق و جدايي اثرات نامطلوبي بر كودكان بر جاي مي گذارد . بررسي كودكاني كه والدين آن ها از هم جدا شده اند، نشان مي دهد كه آسيب هاي روحي وارد شده به اين كودكان بسيار شديد بوده است ،در حالي كه شدت تأثيرات منفي ناشي از بحث و جدال هاي تكراري والدين بسيار كم تر و زودگذرتر و البته طلاق (اين حلال نفرت انگيز )در مواقعي كه آخرين راه حل باشد، از آن گريزي نيست اما در اين ميان آنچه بيش از هر چيز به صورت يك ضرورت جدي و غيرقابل انكار مطرح مي باشد ،وضع و سرنوشت كودكان و نوجواناني است كه پس از طلاق و جدايي پدر و مادر محيط امن خانه را از دست مي دهند، به ويژه فرزندان خانواده هايي كه فقر مادي و فرهنگي و عدم تمكن كافي براي گذراندن زندگي نيز دارند. اين گونه بچه ها در لابه لاي چرخ اجتماعي در تار و پود گسترده اعتياد با انواع انحرافات و بزهكاري ها نيز روبه رو مي شوند . چه بسا سر از زندان ها درمي آورند و در دام توطئه هاي بي شماري گرفتار مي آيند .
اما تاثير جدايي پدر و مادر به همين جا ختم نمي‌شود؛ ترس بدون دليل، بي‌خوابي، اضطراب و كم‌رويي، اختلال در تغذيه، لكنت زبان، عقب ماندگي درسي، پناه بردن به مواد مخدر، شكست در زندگي آينده، شب ادراري، انزواجويي و عزلت طلبي، احساس حقارت، احساس ناكامي و شكست، دستاوردهاي ديگر طلاق والدين هستند.
طلاق كودك را ضعيف و آسيب پذيرتر مي سازد . كودكي كه پدر و مادر خود را به علت طلاق از دست داده خيلي مي ترسد از اين كه كاري كند كه باعث از دست دادن ديگري بشود . معمولاً كودك از والدين كه طلاق را مطرح كرده بدش مي آيد . اين فرزندان هميشه يك احساس بدبيني و كينه نسبت به يكي از والديني دارند كه مقصر و پيش قدم در جدايي بوده و اين كه چرا او به اين سرنوشت دچار شده است . در سال هاي اول دچار اضطراب و فشار عاطفي مي گردد . تشنجات ناشي از طلاق نيز باعث مي شود كه زوجين تا دو سال اعتماد به نفس نداشته باشند.
با توجه به مطالب فوق پيشنهاد ما اين است كه:
اگر مي خواهيد اين مشكل را به صورت اساسي حل كنيد، و فرزند تان در آينده با مشكلاتي كه ذكر شد مواجه نشود، سعي كنيد اختلاف خود را با همسر تان را حل كرده و دوباره به كانون گرم خانواده برگرديد. براي اين كار كافي است يكي از شما پيش قدم شده و به خاطر جلوگيري از آسيب هاي روحي و عاطفي فرزندان،خواستار حل مشكل و ادامه زندگي باشد. براي اين كار مي توانيد با يك روانشناس يا مشاور ، مشاوره بگيريد. اگر احساس مي كنيد ادامه زندگي امكان ندارد و آب ريخته شده قابل جمع شدن نيست، براي كاهش دادن آثار مخرب طلاق لازم است قبل از اين كه تصميم قطعي براي طلاق بگيريد، نكاتي را به كودك تفهيم نماييد. اگر در خصوص علت طلاق به بچه ها توضيح داده نشود، آن ها خود علتي را براي آن مي تراشند كه ممكن است بر مشكلات رواني شان بيفزايد.
و اما نكاتي كه بايست بعد از طلاق در خصوص كودك كاملاً رعايت شود بدين شرح است:
1- درباره علت طلاق با توجه به سن سال و ميزان درك كودك به او توضيحات لازم را بدهيد . ارايه دلايل منطقي در خور فهم كودك كمك شاياني در ميزان ناسازگاري وي با وضعيت جديد دارد . سعي نكنيد خود را فرشته و پدرش را ديو جلوه بدهيد چون به هر حال براي هميشه پدر و مادر واقعي طفل آن ها هستيد و شما باهم مشكل داشته ايد كه طلاق گرفته ايد ،ولي طفل گناهي ندارد . يارگيري كردن و بمباران تبليغاتي كردن كودك هيچ حاصلي جز به هم ريختن امنيت رواني وي در پي نخواهد داشت . چون طفل قدرت تجزيه و تحليل مسايل را ندارد ،دچار بحران روحي مي گردد . بهتر است والدين همديگر را تخريب نكنند . هميشه اين را به ياد داشته باشند كه هيچ پدر و مادري بد اولاد خود را نمي خواهد . جز تأمين آسايش و آرامش كودك چيز ديگري نمي خواهد. ممكن است زن و شوهر با هم بد شوند، ولي پدر و مادر با اولاد خود بي جهت بد نمي شوند . حفظ روابط حسنه بعد از طلاق بين والدين و فرزند طلاق امري بسيار ضروري و حياتي است.
2- به كودك تفهيم كنيد كه منتظر چه رخدادي خواهد شد . به او اطمينان بدهيد كه هر وقت بخواهد مي تواند والدين خود را ببيند . تحت هر شرايطي مانعي براي ملاقات كودك فراهم نياوريد .كودك را مطمئن بسازيد كه روابط او با پدر و مادرش براي هميشه محفوظ و برقرار است .حضانت فرزند را به عنوان اسلحه اي به سمت مقابل قرار ندهيد . از كودك استفاده ابزاري به منظور اهداف خود نكنيد . در هر زمان و هر مكان كه كودك مايل به ملاقات است ،آن شرايط را مهيا كنيد .در غير اين صورت بچه ها پرخاشگر و افسرده مي شوند.
3- به فرزندخود کمک کنيد تا عواطف خود را ابراز کند. چه از طريق بيان و با از طريق نوشتن، نقاشي کردن و يا حتي از طريق موسيقي.
4- به عواطف فرزندخود احترام بگذاريد . اطمينان دهيد که احساسات آن ها طبيعي است..
5- در صورت امكان فرزند خود را با بچه‌هايي که تجربه مشترکي دارند آشنا سازيد تا بفهمد که تنها نيست.
6- معلمان و ساير مددکاران از وضعيت طلاق مطلع سازيد تا آن ها نيز به کمک او بشتابند.
7- اما هيچ گاه به کودک خود از پدرش بد نگوييد يا حتي از لغات و الفاظ بد براي صحبت کردن درباره پدرش، استفاده نکنيد، چون بچه ها پدران خود را هر طور که باشند دوست دارند.
نكته پاياني اين كه: زمان براي احياي مجدد فرزندان امري ضروري است. شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزريق حمايت‌ها و هدايت‌هاي صحيح، بسياري از کودکان دوباره به حيات طبيعي خود برمي‌گردند. اما اگر اضطراب و تشويش کودکان به ‌شکل فزاينده‌اي تداوم يافت، آن گاه بايد از مشاورين متخصص در اين رابطه کمک جست.
ضمنا توصيه مي كنيم هميشه با يك روانشناس يا مشاور در تماس باشيد . از ايشان در جهت تربيت صحيح فرزند تان راهنمايي بخواهيد. براي اين كار مي توانيد با شماره" 09640" اين مركز بدون هزينه تماس گرفته و با مشاورين اين مركز مشكل خود را حل كنيد.
موفق باشيد.

با عرض سلام و خسته نباشید 2 ماه پیش پسری از من درخواست ازدواج کرد که 18 سال دارد و 2 سال از من کوچکتر است. پسر خوبی است و او را برای زندگی انتخاب کرده ام. قضیه را با مادرم در میان گذاشتم.نظر ایشان این بود که او هنوز بچه است و اگر تا 4 سال دیگر سر حرفش باقی بود بعداز پدرم اجازه خواستگاری میگیرد. ما فقط یک بار آن هم با اطلاع مادرم همدیگر را ملافات کرده ایم میخواستم بدانم ارتباط تلفنی ما برای شناخت بیشتر اشکال شرعی دارد و آیا در آینده نشکلی در زندگی نخواهیم داشت؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
ازدواج بزرگ‏ترين و مهم‏ترين حادثه زندگي انسان است . موفقيت‏يا شکست در آن سرنوشت‏ساز خواهد بود . چه بسا شما نيز بر همين اساس تصميم گرفتيد مشکل خود را با ما در ميان گذاريد و از کارشناسان و مشاوران با تجربه بهره گيريد . در اين‏جا لازم است از تصميم به‏جا و درست‏شما تقدير و تشکر کنيم; زيرا به گفته اميرالمؤمنين (ع) هيچ ياور و پشتيباني از مشاوره بهتر نيست . به هر حال، دختران و پسران ميوه‏هاي باغ زندگي انسان‏هايند . دست آفرينش نوعي جاذبه و کشش دروني در آن‏ها به وديعت نهاده است . اضطراب و ناآرامي آنان در اين سنين از طريق ازدواج به سکونت و آرامش تبديل مي‏گردد . قرآن که راز آفريدن همسر را (لتسکنوا اليها) مي‏داند، بدين نکته اشاره دارد . البته ازدواج و زندگي مشترک وقتي ثمر بخش، سودمند و ماندگار است که عقربه روحيه‏ها، غرايز و طرز تفکر دو طرف، همسو و نزديک باشد . در غير اين صورت، ريسمان وحدت و يگانگي به ضعف و سستي مي‏گرايد و سرانجام گسسته مي‏شود . ما در زندگي خود شاهد پديده‏هاي تلخ و درد آوري هستيم که دختران و پسران و خانواده‏هاشان را مي‏آزارد و کاخ زندگي مشترک زوجين را فرو مي‏پاشد . بي‏ترديد محاسبات غلط، احساسات زودگذر، خيالات و توهمات بي‏اساس عامل اصلي تحقق اين پديده‏ها به شمار مي‏آيد . بنابراين، اگر در گزينش همسر اصول صحيح رعايت‏شود، بخش عظيمي از ناگواري‏ها و نابساماني‏ها و مشکلات از ميان مي‏رود و زندگي جوانان پربارتر و زيباتر مي‏شود .
داشتن دوست دختر و دوست پسر يکي از آسيب هاي ازدواج از طريق ارتباط غير سنتي (خياباني و اينترنتي و ...) است. برخي از جوانان بدون توجه به معيارهاي انتخاب همسر و مسايل ديگر ازدواج ،با صرف عشق و علاقه اقدام به ازدواج مي کنند. در واقع عشق و علاقه بدون پشتوانه عقلاني ، چشم و گوش آن ها را از ديدن حقايق مي بندد. هنگامي متوجه اشتباه خود مي شوند که کار از کار گذشته و ديگر کاري نمي توانند انجام بدهند.
بنابراين اگر تصميم به ازدواج داريد با چند مشكل مواجه هستيد:
1- اگر بخواهيد بر اساس معيارها دست به انتخاب بزنيد و بر فرض كه در بيش تر جهات و ملاك ها با هم سازگاري داشته باشيد، حداقل از جهت سني اختلاف داريد . به خاطر عللي نظر روان شناسان توصيه مي كنند كه سن مرد 2 الي 4 سال از زن بيش تر باشد. شايد در اوايل زندگي اين اختلاف سني خيلي محسوس نباشد ،ولي در آينده با مشكل مواجه مي شويد.
2- مشكل ديگر عدم موافقت خانواده شماست كه ازدواج با ايشان را موكول به چهار سال ديگر مي كنند. در اين صورت اگر بخواهيد چهار سال منتظر باشيد، عاقلانه نيست چرا كه ممكن است در اين چهار سال مورد بهتري از ايشان خواستگار شما باشد. ضمن اين كه هيچ تضميني براي اين ازدواج وجود ندارد چرا كه يقينا اگر ايشان در اين چهار سال مورد بهتري از شما پيدا كند، سراغ ايشان خواهد رفت و شما را رها خواهد كرد.
3- و بالاخره مشكل اساسي اين كه: اگر بخواهيد اين رابطه را ادامه دهيد، هر چند به قصد ازدواج باشد ، داراي آسيب هاي فراواني است ،از جمله؛
ا- فقدان شناخت درست و واقع بينانه:معمولا ادعا مي شود اين گونه روابط و دوستي ها به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود،روح حاكم بر اين دوستي ها عشق ورزي است، نه خرد ورزي.اين نوع انتخاب كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي گيرد، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه،زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد.
ب-ايجاد جو بدبيني:دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر رامي دهند.
ج-افت تحصيلي يا ركود علمي:به علت تمركز و توجه صرف به ديدارها و ملاقات حضوري و تلفني مانع بزرگي براي رشد و ترقي علمي ايجاد مي شود.
د-عدم استقبال از تشكيل خانواده:اين گونه روابط و دوستي ها معمولِِا به انگيزه تفنن و سر گرمي شكل مي گيرد. در خلال آن از خود باوري و زود باوري دختران سوء استفاده مي شود.حس تنوع طلبي انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث مي شود برخي سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند.
ه-اضطراب،تشويش و احساس نگراني: در دوستي هاي موجود بين دختران و پسران به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله،اين گونه دوستي ها با مخاطرات رواني گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است.وجود افكار ديگري چون احساس گناه و نگراني از تهديداتي كه توسط پسر براي فاش كردن روابطش با دختر صورت مي گيرد ،يك تعارض دروني و اضطراب مستمر را دنبال خود دارد.
و-محروميت از ازدواج پاك:دختراني كه در پي اين روابط هستند ،معمولآ به جرم آلودگي به اين روابط شرايط ازدواج پاك را از دست مي دهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتي در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد مي كند.
ز: مشكلات رواني و روحي: اين گونه روابط موجب ايجاد تعلقاتي در دو طرف مي شود و چون احتمال نتيجه نشدن اين ارتباط به ازدواج وجود دارد و احتمال آن نيز بسيار است، قطع اين ارتباط با توجه به روابط چند ساله و دوستي و عشق و وابستگي، ضربه رواني زيادي به شخص وارد مي كند. اين ضربه روحي و رواني براي دختر و پسر يكسان است، اگر چه براي دختران بيش تر است.
ح: از دست رفتن فرصت هاي ازدواج موفق: به جهت وابستگي دو طرف و به ويژه دختران به دوست پسر خود، فرصت هاي زيادي براي خواستگاري پيش مي آيد كه به جهت دوستي و وابستگي به دوست پسر، يا به جهت قول و قرار هايي كه گذاشته اند، به رد خواستگاران و فرصت هاي خوب ازدواج منجر مي شود.
ط:خروج تدريجي از حريم هاي شرعي: به طور طبيعي دوستي دو جوان، از انگيزه هاي هشيار و ناهشيار جنسي برخوردار است. اين عامل ريشه اي در روابط اگر چه سعي در كتمان آن مي شود، اما خواسته يا ناخواسته در شكل هاي مختلف خود را نمايان مي سازد. بنابراين اگر چه در ابتدا تصور مي كنيد كه ارتبط شما يك ارتباط ساده و در محدوده احكام ديني و شرعي صورت مي گيرد، اما مطئناً در حدود شرعي نخواهد بود و شما را از حفظ حدود شرعي باز خواهد داشت. ضمن آنكه اصل اين روابط تا زماني كه عقد شرعي صورت نگيرد، از نظر شرعي اشكال دارد.
بنابراين حتي اگر قصد ازدواج با ايشان را داريد، چون مدت زمان زيادي را بايد به انتظار باشد و با توجه به آسيب هايي که خواهد داشت، ادامه ارتباط به اصلاً صلاح شما نيست. ما به دختران و پسراني كه شرايط مطلوب تر از شما را نيز دارند، اما مي خواهند تا چند سال براي شناخت بيش تر با هم ارتباط داشته باشند، به طور اكيد توصيه به قطع ارتباط داريم، تا چه رسد به شما كه شرايط تان حداقل از دو جهت سني و عدم موافقت مادر( در حال حاضر) اصلا مطلوب نيست. بهتر آن است که هر چه زودتر تا دلبستگي عميق تر نشده ، ارتباط را قطع كنيد. جلوي ضرر را هر جا که بگيريد ، به نفع تان است. سخن مادرتان براي صبر چهار ساله غير دور انديشانه است، مگر اينكه مادر چون احساس مي كند كه نمي تواند شما را قانع سازد، يا چون با خود مي گويد كه طي اين مدت چهار سال با اتفاقات بسياري كه پيش مي آيد، اين وضعيت تغيير مي كند، چنين سخني گفته است.
از نظر حكم شرعي نيز ارتباط شما با سخنان يا نگاه هاي تحريك كننده باشد، يا خوف افتادن در گناه باشد، اشكال دارد.
موفق باشيد.

سلام علیکم من یه دانشجوی بسیجی ام انشاالله قراره برم خواستگاری یکی از خواهرای بسیجی ولی نمی دانم باید چه کنم مادرم چند سالی به رحمت خدا رفته اند و یک پد رپیر و یک برادر دارم وضعیت مالی درست و حسابی هم که نداریم و در مجموع الهی شکر چه کنم آیاخانواده ایشون قبول می کنند،مادر نداریم باکی برویم خواستگاری،اصلا جلسه خواستگاری چی باید بگم منی که یادم نمی اید در تمام طول تحصیل 4ساله رودررو با خانمی صحبت کرده باشم، راهنماییم کنیدتا بدانم چه باید بکنم سپاسگزارم اجرکم عندالله

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
قبل از خواستگاري لازم است كه از راه تحقيقات محلي، دوستان، فاميل ها، همسايگان، شناخت نسبي از دختر مورد نظر و خانواده او پيدا كنيد . به صرف اينكه در بسيج خواهران فعاليت دارد و از نظر ظاهر او را پسنديد، به اين كار اقدام نكنيد.
در مرحله بعدي مي توانيد از طريق يكي از دوستان يا واسطه ها نظر دختر مورد نظر را جويا شويد . به شكلي شرايط كلي خود را به ايشان بگوييد.از جمله شرايط مالي،خانوادگي و ... . اين كار صرفاً وقتي انجام شود كه پيامدهاي منفي در ميان دوستان، محيط دانشگاه و در ميان فاميل يا خانواده دختر نداشته باشد.
بعد از انجام اين مراحل چنانچه نتايج مثبت بود ،براي خواستگاري رسمي از طريق يكي از افراد بزرگ فاميل، عمو، دايي، يا عمه و.. اقدام كنيد.
نکاتي وجود دارد که در طرح سئوالات جلسات خواستگاري ، شناسايي دختران و پسران در رابطه هاي شان يا ....، کمک مي کند که فرد شناخت عقلاني ( نه احساسي) نسبت به طرفش کسب کند.
بايد داراي شرايطي باشد که بعضي از آن ها به قرار ذيل است:
1 - فکر نکنيم که سؤالات بايد استاندارد شده و از پيش تعيين شده و با جواب هاي مشخص باشد، بايد هنگام گفتگو مانند آدم آهني خشک نباشيم و سعي کنيم سؤالات را در همان جلسه نسبت به هرچيزي که مبهم هست، طرح کنيم.
2 - سؤالات کلي براي شروع خوبست .
مثلا اين سؤالات:
نظر شما در مورد حجاب چيست؟
چه توقعي از همسر آيند ه ات داريد؟
نظرشما در مورد اخلاق و ايمان چيست؟
ميعارهاي شما براي ازدواج چيست؟
چه نقشي براي زن در خانواده ، يا چه نقشي براي مرد در خانواده قائل هستيد؟
چون سؤالات چنين کلي، حتما جواب کلي دارد و جواب هاي کلي چون مبهم و ناشفاف هستند ، طرفين همان طور که دوست دارند بر اساس ذهنيات خود تفسير مي کنند و اين مفهوم شناخت از يکديگر را با تحريف روبرو مي سازد.
3 - به جاي سؤالات کلي، سعي کنيد مفاهيم را به زودي به طرف مصداق ها و مثال هاي عيني بکشانيد، با طرح مسئله فرد را در موقعيت قرار دهيد. موقعيت هايي که هر روز در زندگي خانوادگي افراد پيش مي آيد و زوجين نسبت به آن واکنش احساس، فکري يا رفتاري نشان مي دهند.
بهتر است به عنوان مثال به جاي اينکه اين سئوال کلي را بپرسيد که نظرتان در مورد حجاب چيست، مي توانيد سؤالات جزئي زير را بپرسيد:
آيا به نظر شما براي حجاب خانم حتما چادر ضروريست؟
آيا مانتو و مقنعه را حجاب مي دانيد؟
آيا روسري و لباس پوشيده مثل بلوز و شلوار حجاب هست؟
آيا خانم مي تواند بين افراد نزديک مثل پسر عمو، دوست ، پسر خاله، يا اقوام بدون روسري باشد؟
آيا تفاوتي بين پوششي که خانم با شوهرش داره و پوششي که با پسر خاله اش داره وجود داره، تفاوتش چيست؟
آيا به فرض پذيرش حجاب مورد نظر شما، کار خانم در محيط هايي که کاملا مردانه هست ، مثل يک کارخانه يا معدن يا ...، اشکالي دارد؟
آيا يک آقا يا يک خانم پس از ازدواج مي تواند يک ارتباط عاطفي با جنس مخالف داشته باشد؟ سطح اين ارتباط را مثال بزنيد؟ حدودش چقدر است؟
آيا براي يک خانم دست دادن به يک اقوام نزديک مثل پسر عمه را مي پذيريد؟
آيا خنده ، شوخي، و سر به سر گذاشتن يک آقايي را که ازدواج کرده با خانم هاي دوست و فاميل را قبول داريد، يا همين مورد را در مورد خانم ها مي پذيريد؟
و صدها سئوال از اين دست که تمرکزشان بر جزئيات است، يعني مثال هايي که در زندگي هاي مختلف کم و بيش ممکن است پيش بيايد.
اين به شما بستگي دارد که سئوال هاي را جزئي و با مثال و متناسب با حال و احوال خود طرح کنيد.
4- اين سوالات جزئي و دقيق و عمليات را حول چه محورهايي تهيه کنيم.
بعضي از مهم ترين محورها اين ها هستند:
ا) سؤالات در خصوص مسئوليت پذيري و انجام وظايف فرد مثلا شغلش، تحصيلاتش، وظايف دوستي و خانوادگي که به گردن داشته و .....
ب ) انعطاف پذيري
اين بند هم بسيار مهم هست، ما بايد با طرح سؤالاتي متوجه بشويم اين فرد تا چه ميزان خاصيت کششي دارد و حاضر به انعطاف و تغيير در نظراتش هست.
به اين سئوال توجه کنيد:
اگر ما آماده شده ايم به يک مسافرت راس ساعت 18 برويم، ناگهان تلفن زنگ مي زند و يکي از اقوام که از شهرستان آمده اند، خواهان آدرس دقيق منزل ما هستند که به ميهماني ما بيايند، در اين هنگام شما چه کار مي کنيد؟
نحوه پاسخگويي به اين سئوال مهم هست، نه خود جواب.
اگر فرد بگويد: به آن ها مي گوييم برنامه مسافرت داريم و نمي توانيم در خدمت شما باشيم.( اين نشانه عدم انعطاف هست)
اگر فرد بگويد به آن ها مي گوييم قدم تان روي چشم بفرمائيد( اين هم نشانه عدم انعطاف هست)
در حالي که فرد منعطف به راه هاي ديگري به غير از بله يا خير نيز توجه دارد. مثلا مي گويد:
بايد ببينم سفر ما چقدر اهميت دارد؟ آن فاميل کيست؟ ضرورت ميهماني او چيست؟ تاثير رفتن به اين سفر روي ما چقدر هست؟ و ....، يعني بررسي همه جوانب و جوابي شبيه اين:
به او مي گوييم قصد سفر داريم، اما خيلي دوست داريم در خدمت شما باشيم ، تا ساعت 18 که وقت حرکت ماست مي توانيم در خدمتتون باشيم. يا اينکه ما مي توانيم هفته آينده اين سفر را برويم . خوشحال مي شويم در خدمتتون باشيم.
فراموش نکنيد اين ها مثال هستند، شما مي توانيد مسائل ديگري را طرح کنيد ،
ج) تقسيم وظايف و نقش زن و مرد
مي توانيد با مثال هايي کارهايي را که در خانواده هست ، مطرح کنيد و از طرفتون بخواهيد بگويد چه کسي اين کارها را بايد انجام دهد. خريد، تصميم گيري، کارهاي منزل ، نگهداري بچه ، ادامه تحصيل، تفريحات و ....
دـ) مسائل اقتصادي خانواده
اين بند هم بايد با سؤالات ريز و جزئي همراه باشد. مثلا ميزان خرجي که براي جشن عروسي در نظر داريد و نوع تالار آن را مشخص کنيد؟ محل مسکوني چگونه است ، کجاست؟ مشترک هست ؟ شخصي هست؟ اجاره اي هست؟ موقعيت جغرافيايي آن ؟
درآمدهاي زن و مرد چگونه در خانواده هزينه مي شود؟ تصميم گيرنده کيست؟
ه) ميزان استقلال يا وابستگي فرد
مثال هايي فرضي بزنيد که مثلا شما دوست داريد در شهر ديگري زندگي کنيد، نظر او را جويا شويد؟
سؤال هاي فرضي مطرح کنيد که مادر و پدر شما يا مادر و پدر وي توصيه اي به شما دارند، بايد چگونه با آن ها برخورد کنيد.
يا سؤال هايي از اين قبيل: فکر مي کنيد هر چند روز يک بار بايد به خانواده هاي مان يا اقوام خود سر بزنيم؟
يا سؤال هايي از اين دست که آيا پس از ازدواج مسافرت يا تفريح يکي از همسران بدون طرف ديگر به همراه دوست را مي پذيريد؟ چند بار در سال يا ماه؟
و) صفات شخصي و رواني:
افسردگي، پرخاشگري، اضطراب، وسواس، سوء ظن، زودرنجي، کج خلقي، تنهايي، ترس ها، سابقه هاي بستري و درمان و .... جزء مهم ترين مسائلي هست که بايد بررسي شود،( شايد بررسي اين بند يکي از ضرورت هايي هست که دختر و پسر بايد به روانشناس مراجعه کنند). اما اگر خودشان قصد بررسي داشتند، بايد نشانه هاي اختلالات را بشناسند، با سؤال و دقت در نشانه ها و علائم اختلالات پي به مشکل ببرند.
همچنين صفاتي مثل خسيس بودن،حسابگر، ولخرج بودن، دست و دلباز، بي خيال ،اجتماعي بودن ، منزوي و بي علاقه به تفريح، (اهل تفکر و مطالعه بودن)، پيگير بودن( سمج)، سهل انگار نبودن( سخت گير نبودن)و ....، جزء مسائلي هست که مي تواند با مثال هاي عملياتي پرسيده شود.
ح) مسائل اعتقادي و اخلاقي:
اين سؤالات را بر اساس آنچه خود هستيد، بايد طراحي کنيد، اگر به مواردي اعتقاد نداريد، بايد با طرح سؤال هاي متناسب و ريز بررسي کنيد که فرد مقابل در اين زمينه در تعارض با شما نباشد مثل مسئله حجاب .
اين سؤال را دقت کنيد:
آيا وقتي ما در دورن و در دل مان خدا را قبول داريم و رفتار خوبي داريم ، بايد دقيقا نمازمان را هم سروقت بخوانيم، حالا اگر نخوانديم مشکلي پيش مي آيد؟
آيا آرايش خانم بيرون از منزل مشکلي ايجاد مي کند؟
آيا شما هم با اين موافقيد که خانم ها براي بيرون رفتن از منزل بايد از شوهران شان اجازه بگيرند؟
چه وقت مي شود دروغ گفت؟ دروغ مصلحتي چيست؟
ط) دوستان
اگر بتوانيد از طريق سؤال يا تحقيق بر دوستان فرد احاطه پيدا کنيد و مورد شناسايي قرار دهيد ، مسائل زيادي در مورد همسر آينده خود متوجه خواهيد شد.
سؤالاتي از اين قبيل چند تا دوست صميمي داريد؟ ( تعداد زياد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد کم آن نشان دهنده حساسيت ، زودرنج بودن و درونگرا بودن هست)
با کدام دوستت صميمي هستيد و او چه خصوصيت جالبي دارد؟( پيش بيني اينکه اگر بخواهي در آينده خيلي خوب در کنار آن طاقت بياوري بايد چنين باشي)
با کدام دوستت ارتباط کم تري داريد ، يا خوشت نمي آيد، چه صفاتي دارد؟ ( مهم از اين نظر که اگر چنين هستيد، در زندگي با اين فرد مشکل دار خواهي شد)
ي) خانواده فرد
سؤالات دقيق از خصيصه هاي مختلف خانواده و تعلقات آن ها ، تحصيلات، فرهنگ، شغل ، و فرزندان ديگر خانواده که ازدواج کرده اند و نحوه ارتباط عروس ها و داماده هاي آن ها با خانواده و ...، هم به شناسايي شما نسبت به اين خانواده بيش تر کمک مي کند.
ک) بيماري هاي جسمي، معلوليت ها و .... در فرد و خانواده شان:
اين مورد بايد مستقيم سؤال شود. خيلي ها در جلسات شناسايي دروغ نمي گويند، اما ملزم به اين نيست که همه چيز را بگويند. مثلا اگر بپرسيد بيماري مزمن يا حادي داشته ايد؟ جواب صحيح مي دهند، اما اگر نپرسيد ،ضرورتي براي توضيح اين موارد در خود نمي بينند.
( البته اگر سلامتي جسمي همسر آينده تان در تصميم گيري تان موثر هست)
ل) برنامه تفريحات، سرگرمي و برنامه ها براي ارتباطات درون خانواده
م ) سؤالات زيادي در مورد هر يک از معيارهاي ازدواج که به صورت عيني و دقيق و انعطاف پذير و شفاف طرح شود ، مي توان مطرح کرد.
بايد مفاهيم تئوري و زير بنايي معيارهاي ازدواج را خوب بشناسيد تا خوب بتوانيد بر اساس آن نسبت به فرد مقابل خود شناسايي حاصل کنيد.
اميدواريم که زندگي شيرين و خوشبختي داشته باشيد.

صفحه‌ها