پرسش وپاسخ

سلام.من دختری 28 سال دارم و تا الان خواستگاری به صورت جدی به خواستگاری من نیامده و هر کس آمده با وجود اینکه شرایط بدی ندارم چه از لحاظ قیافه ، تحصیلات و خانواده اما هر کس اومده رفته دوباره نیامده.حال منی که نیاز دارم به شوهر چگونه می توانم با نیاز جنسی خود مقابله کنم.نمیتوانم که تو کوچه خیابان دنبال شوهر بگردم.حال اگر گاهی که شرایط برایم خیلی سخت میشود میتوانم خودارضایی کنم.واقعا گناه من به عنوان یه دختر چیه که باید این نیاز سرکوب کنم...من واقعا منتظر جواب هستم در اولین فرصت ممنون اگه هر چه سریعتر جواب من بدهید.

عدم موفقیت شما در ادامه جلسات خواستگاری می تواند به چند علت باشد. با بررسی علل احتمالی که در ذیل بیان می گردد، می توانید به حذف یا تعدیل آن ها پرداخته و به یاری خداوند و با انتخابی مناسب همسری شایسته برگزینید.
علل به هم خوردن خواستگاری:
1. قصور یا تقصیر دختر: ممکن است اشتباه یا خطایی از دختر سر زده باشد که موجب سلب اعتماد از او شده باشد. در این صورت، توبه به درگاه خداوند و سربه راهی، باعث می شود خداوند به او توجه کرده و با قدرت بی پایان خود، ذهن مردم را نیز پاک کند. باید بدانید که استغفار یکی از دعاهایی است که همواره برای رفع مشکلات موجود بر سر راه انسان های مومن مفید و سفارش شده است. استغفار برای ادامه جلسات خواستگاری و در نتیجه ازدواج هم بسیار مفید است.
2. قصور یا تقصیر اعضای خانواده: اگر یکی از اعضای خانواده خلافی کرده، باید خود را برای تغییر سرنوشت دختر خانواده اصلاح کند.
3. نقص عضو یا مشکل جسمی دختر: برای جبران این گونه نقص ها و حتی نقص جدی در زیبایی، باید استعدادهای خود را شناسایی و شکوفا سازد. بروز توانمندی های دختر، این نقص ها را جبران می کند.
4. محله نامناسب برای زندگی: اگر خانواده دختر محترم است و در محله ای نامناسب (محله بدنام و جرم خیز) زندگی می کنند، باید هجرت کنند. هجرت، حرکتی مقدس است که شاید یکی از مصادیقش همین جا باشد.
5. انزوا جویی دختر: دختر به سبب کمرویی یا هر علت دیگر، انزواجویی می کند که درست نیست. او می تواند با حفظ عفت و رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی، در مجامع و محافل مناسب حضور یابد. تا زمانی که مادران نیازمند عروس یا واسطه ها دختر را نبینند و نشناسند، چگونه به خواستگاری او بروند؟ مجالس زنانه و مساجد محل مکان خوبی است که زنانی که به عنوان واسطه در ازدواج شناخته می شوند، در این مکان ها دخترهای دم بخت را به دیگران معرفی می کنند.
6. نبودن همتا برای دختر: گاهی به عنوان مثال دختر تحصیل کرده، در محیطی کوچک زندگی می کند که خواستگار مناسب که همشان او باشد، پیدا نمی شود. در این حالت پیشنهاد می شود که یا با خانواده مهاجرت کند یا سطح توقع خود را پایین آورده و سطح تحصیلات خواستگاران را از شروط خود بردارد. البته به دلایل فرهنگی و اینکه بهتر است طرفین از لحاظ فرهنگی همتا باشند، توصیه ما به عدم مهاجرت است.
چند توصيه و راهكار مفيد:
1.از تمرکز بر اموری که به نحوی از حیطه اختیار شما (آمدن و جواب مثبت خواستگار)تا حدی خارج است، به شدت پرهیز نمایید . با دوراندیشی بیش تر، تمرکز خود را به سایر امور اختیاری مثبت منتقل نمایید. دعا و راز و نیاز شما نیز نباید متمرکز در این موضوع گردد ، چرا که بر خلاف ظاهر خداپسندانه‌اش، می تواند در راستای وساوس شیطانی قرار گیرد.کم نیستند افرادی که در دعای خود ره افراط می پیمایند و پس از ناکامی ظاهری(به خاطر عدم مصلحت و حکمت الهی) از خدا رویگردان می گردند.
2.هر دختر مؤمني مثل شما داراي تقديري بس مثبت است . تقدير مثبت دير يا زود فرا خواهد رسيد. با تقویت روحیه مذهبی و توکل به خداوند، مانع بروز روحیه یاس و ناامیدی شوید. ایجاد یاس از حربه های اصلی شیطان است که البته با ایجاد توجیهات و تزیین زشتی ها در سدد به انحراف کشیدن انسان هاست. کم بودن خواستگار مناسب برای بسیاری از دختران (که به امری رایج، نه در میان دختران نازیبا یا کوتاه قد، بلکه در میان عموم دختران زیبا و نازیبا مبدل شده است) دلیل بر غیر خواستنی بودن نیست.
3.از منفي بافي و افکار منفي بايد اجتناب شود.
4.از قرار گرفتن در تنهايي بايد پرهيز نمود.
5.از بيکاري بايد دوري کرد و همواره خود را به کاري مشغول نمود.
6.بيش تر در جمع شرکت کنيد و به هيچ وجه خود را از ديگران جدا نکنيد و در انزوا قرار نگيريد.
7.ورزش به ويژه ورزش هاي دسته جمعي بسيار مفيد است.
8.به سر و وضع و آراستگي ظاهري خود بيش تر برسيد. از شلختگي اجتناب کنيد. البته با رعايت حلال و حرام و اجتناب از خودآرايي در مقابل نامحرم.
9.در کانون هاي ازدواج معتبر ثبت نام (خدمات تلفنی 118 شهرستان ها، مراکز معتبر و شماره های آن ها را در اختیار شما می گذارند) يا خود را با حفظ حريم خانوادگي و عفت به کساني که واسطه کار خير هستند، معرفي نماييد.
خودارضایی در شرع مقدس اسلام عملی غیر شرعی است و از گناهان کبیره به حساب می آید. تحت هر شرایطی مجاز به رفع نیاز جنسی به صورتی که بیان کردید نیستید. مضرات این عمل را می توان در موارد ذیل بیان کرد.
1.ضعیف شدن چشم. 2- لاغر شدن صورت. 3- ضعف اعصاب. 4- ضعیف شدن بدن. 5- لاغر شدن بدن. 6- سرگیجه. 7- زود به زود زکام شدن. 8- کم خونی. 9- سست شدن زانو. 10- سیاه شدن دور چشم. 11- ضعیف شدن حافظه. 12- زرد شدن صورت. 13- ضعیف شدن حس شنوایی. 14- جوش زدن صورت. 15- شنیدن زنگ در گوش. 16 - گوشه گیری. 17- ظاهر نشدن در اجتماع. 18- ضعف ایمان. 19- بیمار شدن از نظر جسمی و روحی.
با توجه به این مضرات، باید به این نتیجه رسید که این عمل، اثرات منفى جسمى و روحى فراوانى دارد. بنابراین باید از هر گونه دست‏ورزى با دستگاه تناسلى، بیش از حد در حمام یا توالت بودن، پوشیدن لباس‏هاى تنگ (به ویژه لباس‏هاى زیر)، قرار گرفتن در تنهایى و مشاهده تصاویر و فیلم های تحریک کننده... اجتناب کرد تا کم تر به این مشکل مبتلا شد. اما مهم ترین عامل برای ترک خود ارضایی توکل به خدا و اراده برای ترک است. در این راه شکست ها نباید انسان را ناامید کند، باید دوباره سعی کرد و مطمئن بود که خواستن توانستن است.
در صورتی که نیاز به فراگیری راهکارهای عملی تر جهت ترک این مشکل را داشتید، در مکاتبات بعدی و با ذکر تفصیلی مشکل خود، با ما همراه باشید.

باسلام، چرا امام حسین (علیه السلام) به سمت کوفه حرکت کرد؟ آیا مردمانی که آن همه به پدر بزرگوارشان ستم کردند و ایشان را به شهادت رساندند می توان برای درخواستشان ارزش قائل شد؟ مگر چه اتفاقی افتاده که بعد از چند سال از شهادت امام علی (ع) مردم را دگرگون کرده؟؟؟ همان زمان امام حسین (ع) می توانست به سمت یمن حرکت کند و ازسوی آنان نیز درخواست های زیادی بود، چرانرفتند؟؟ آیا واقعا با آگاهی به شهادت، به آن سرزمین رفتند؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با مركز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني
از متون تاریخی و دینی استفاده می شود بعد از آن که امام حسین در مکه اقامت کرد، نامه نگاری مردم کوفه- در ايام اقامت امام در مكّه - آغاز شد.(1) از جهت فراوانى به مقدارى رسيد كه به حق مى‏توان از آن به نهضت نامه‏نگارى ياد كرد. ظرف اين چند روز، اين حركت به مرحله‏اى رسيد كه در روز به طور متوسّط ششصد نامه به امام(ع) مى‏رسيد؛ به گونه‏اى كه تعداد نامه‏ها به دوازده هزار نامه رسيد.(2)
طبیعی بود که امام هم جهت پاسخگوی به دعوت مردم و هم جهت بررسی وضع افکار عمومی مردم کوفه و میزان وفاداری آنان، نیاز به گزارش دقیق داشت. حضرت طی نامه ای حضرت مسلم را به کوفه فرستاد تا از وضع کوفه گزارش داده و امام را آگاه نماید. در نامه ای که امام به مردم کوفه نوشت و همراه مسلم فرستاد، تصریح نمود:
«عموزاده‏ام مسلم بن عقيل را به سوي تان گسيل داشتم تا رأى و نظر شما را به من گزارش دهد». مسلم با نامه امام رفت تا به كوفه رسيد، چون مردم از برنامه امام آگاه شدند، همگان از آمدن مسلم شادمان گرديدند، مسلم را در خانه مختار بن ابى عبيده ثقفى فرود آوردند، و شيعه نزدش رفت و آمد مى‏كردند. پس از اجتماع مردم نزد مسلم، مسلم نامه حسين عليه السّلام را قرائت كرد، مردم مى‏گريستند تا آن كه 18000 نفر با او بيعت كردند. پس مسلم به امام حسين عليه السّلام نامه نوشت و او را به بيعت كردن هيجده هزار نفر آگاه ساخت و خواست كه حضرت به كوفه بيايد.(3) حضرت با نامه نوشتن حضرت مسلم مبنی بر صداقت مردم کوفه وظیفه داشت که حرکت کند، گرچه گروه زیادی از مردم کوفه با امام علی(ع) بی وفائی کردند.
همان مردم کوفه هم به آن حضرت کمک کردند و نزدیک ترین مردم به امام، آنان بودند. مردم یمن از امام دعوت نکردند و پیکی نزد حضرت نفرستادند و قدرتی به حساب نمی آمدند.
براساس آیات قرآن، علم غیب مخصوص خدا است.(4) نیز از آیات برداشت می‌شود که بندگان خاص و برگزیده خود را از برخی امور غیبی آگاه می سازد. (5 ) بنابراین اگر پیامبران و معصومان(ع) از آینده آگاهی دارند و از آن خبر می‌دهند، از ناحیه خدا و به اذن و ارادة اوست.
از آیات و روایات به دست می‌آید که اراده و مشیت الهی بر آن است که پیامبر و امام همانند مردم عادی باشند. مانند آنان زندگی کنند و مورد آزمون الهی قرار گیرند .در رفتار خویش با مردم براساس علم غیب عمل نکنند.
پیامبر و امام بر اساس اراده و مشیت الهی عمل می‌کردند. رفتارشان مانند افرادی بود که هیچ اطلاعی از آینده ندارند. این گونه عمل کردن بسیار دشوار است. توان،‌تحمّل و ظرفیت فوق‌العاده می‌طلبد، و خود از کرامات است.
پیامبران در معامله و داد و ستد با مردم و عزل و نصب کارگزاران و قضاوت و برخوردها به علم عادی رفتار می‌کردند. پیامبر و امام، با منافقان بر اساس ظاهر اسلامی آنان رفتار می کردند. در معاشرت و داد و ستد و ازدواج و... با آنان مانند دیگران عمل می‌کردند. پیشوایان معصوم(ع) الگوی دیگران بودند؛ بنابراین باید بر اساس علم عادی رفتار می‌کردند.
در کتاب شریف کافی، بابی با عنوان «الائمة اذا شاؤوا أن یعلموا علموا» وجود دارد. در این باب روایاتی جمع‌آوری شده که بیانگر آن است که امامان هر گاه اراده دانش کنند، آگاه می‌شوند. اما چون اراده الهی در امور مربوط به آن ها بر اساس عمل به علم عادی بود، آنان نیز همان را اراده می‌کردند. اراده استفاده از غیب در این امور نمی کردند.
مردم کوفه به حضرت نامه نوشتند و اعلام آمادگی کردند. هنگامی که حضرت از مکّه حرکت کردند، وجود نشانه قطعی بر شهادت حضرت نبود، بلکه با حضور او در مکه، بیش تر احتمال خطر و کشته شدن وجود داشت؛ بنابراین بهترین راه به طور طبیعی و عادی حرکت به سمت کوفه بود. امام حرکت به سوی کوفه را انتخاب کرد که جلو او را گرفتند و اجازه ندادند به کوفه برود تا این که در کربلا به شهادت رسید. بنا بر این گرچه امام نسبت به شهادت خود آگاه است، ولی وظیفه داشت بر اساس متعارف و معمول بین مردم عمل نماید.
پی نوشت ها:
1. مقتل ابی مخنف، ترجمه جواد سلیمانی ،ص32، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1377، قم.
2. بحارالانوار، ج 44، ص 344.
3. لهوف، ترجمه ‏ابوالحسن مير ابوطالبى( حسينى) ص 95-96 ،دليل ما ؛ ارشاد شیخ مفید ،ترجمه رسولى محلاتى ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه ، ج‏2، ص 37 -38 .
4. انعام(6) آیه 59؛ نمل(26) آیه 65.
5. آل عمران(3) آیه 44؛ هود(11) آیه 49.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

خطیبی در بالای منبر می گفت: «حضرت موسی و یارانش در مورد حادثه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) مراسم عزاداری برپا می کردند صحت دارد یا خیر؟ اگر صحت دارد در کجا وتوسط چه منبعی؟

پاسخ:
خداوند به پیامبرانش بعض اسرار غیب و آینده را اطلاع داده تا آنان به اصحاب و پیروان خود خبر دهند تا نشانه بر پیامبران و هادیان آینده باشد و با دیدن آن اسرار و نشانه به حقانیت آنها علم یابند و ایمان آورند. به بسیاری از پیامبران اسراری از رسول خاتم و جانشینانش اطلاع داده شده و آنها هم به اطلاع پیروان خود رسانده اند. یکی از این اسرار که برای خیلی از پیامبران بازگو شده و به اراده خدا بر آن آگاهی یافته اند، واقعه جانسوز کربلا بود که خداوند به آنان خبر می داد که فرزند پیامبر خاتم را مظلومانه خواهند کشت و آن شهید گرانقدر در سرزمین کربلا دفن خواهد شد و چه بسا آن پیامبران از خدا می خواستند زمینی که در آنجا مدفون می شوند، بدانان بنمایاند و به اجازه خدا آن زمین را زیارت می کردند و در مصیبت فرزند پیامبر خاتم عزاداری می کردند و این مطالب در عالم نبوت مساله ای عادی است. زیرا آنان برگزیدگان خدا بودند که به امر خدا بر اسرار غیب آگاهی می یافتند و خزائن اسرار غیب بودند.
در بحارالانوار از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) روایت شده که وقتی حضرت موسی با خضر همراه شد، حضرت خضر او را از مصیبت هایی که بر پیامبر و فرزندان و اهل بیت او نازل می شود، خبر داد و با هم بر عزا و مصیبت اهل بیت و مصیبت کربلا گریه کردند و حضرت موسی آرزو کرد که کاش از امت پیامبر خاتم و از یاران ایشان بود. (1)
بنا به روایت دیگر خداوند خبر مصیبت های اهل بیت و خبر واقعه عاشورا را به حضرت موسی داد و ایشان از خدا بر زیارت قبر امام حسین (ع) اجازه طلبید و خداوند اجازه داد و او با مشایعت هفتاد هزار فرشته، زمین کربلا و محل قبر امام را زیارت کرد. (2)
در روایت دیگر حضرت موسی در مناجات با خدا عرض کرد:
چرا امت پیامبر خاتم را بر بقیه امت ها برتری داده ای؟
خداوند فرمود:
برای ده ویژگی این امت: نماز ، زکات، .... و عاشورا.
حضرت پرسید: منظور از عاشورا چیست؟
خداوند فرمود: گریه و عزاداری بر فرزند پیامبر. ای موسی هیچ بنده ای نیست که برای فرزند پیامبر بگرید و محزون شود و عزادار گردد مگر این که بهشت را به او می دهم و هر کس در راه محبت حسین فردی را طعام دهد یا درهمی هزینه کند، در دنیا به مال او هفتاد برابر برکت دهم و گناهانش را بیامرزم و در بهشت آزاد خواهد بود. به عزت و جلالم سوگند هر کس از چشمانش در روز عاشورا اشک جاری شود و لو به اندازه یک قطره، اجر صد شهید برای او می نویسم.

پی نوشت ها:
1.موسی خسروی، ترجمه جلد 7 از بحار الانوار قدیم (امامت)، تهران ، اسلامیه ،1363 ش، ج 4 ، ص 213.
2. شرف الدین خویدکی ، کاشف الاستار در ترجمه جامع الاخبار، اسلامیه، تهران، 1388 ق، ص 37.
3. بروجردی، جامع احادیث شیعه، قم، مطبعه العلمیه، ج 12، ص 557. (فضلتهم لعشر خصال قال موسى وما تلك قال الله الصلاة والزكاة والصوم والحج والجهاد والجمعة والجماعة والقرآن والعلم والعاشوراء قال موسى يا رب وما العاشوراء قال البكاء والتباكي على سبط محمد صلى الله عليه وآله والمرثية والعزاء على مصيبة ولد المصطفى يا موسى ما من عبد من عبيدي في ذلك الزمان بكى أو تباكى وتعزى على ولد المصطفى صلى الله عليه وآله الا وكانت له الجنة ثابتا فيها وما من عبد أنفق من ماله في محبة ابن بنت نبيه طعاما وغير ذلك درهما الا وباركت له في دار الدنيا الدرهم بسبعين درهما وكان معافا في الجنة وغفرت له ذنوبه وعزتي وجلالي ما من رجل أو امرأة سال دمع عينيه في يوم عاشوراء وغيره قطرة واحدة الا وكتب له اجر مئة شهيد .)

سكس در روز عاشورا با زن حلالت چه حكمي دارد؟ حلال است؟ چون كه من 14 روز سر كارم، وقتي ميروم خانه عاشوراست؟

پاسخ:
نزدیکی زن و شوهر در ایام محرم و در روز عاشورا، اشکالی ندارد؛ هر چند عزاداری و برگزاری ماتم عزا در این روز، بهتر است. (1)

پی نوشت:
1. سؤال از دفتر رهبری به شماره 7112467 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باسلام-نزدیکی بانامزد(صیغه محرمیت خوانده ایم)ازپشت چه حکمی دارد

به نظر آیت الله مکارم این کار بدون رضایت زن حرام است. با رضایت وی کراهت شدید دارد. بعضا منشا بیماری های گوناگون می شود. اگر نزدیکی از پشت صورت گرفت در صورتی که به اوج لذت جنسی نرسند، بنا بر احتیاط واجب باید علاوه بر غسل جنابت برای نماز وضو هم بگیرند و در ایام عادت ماهانه ، احتیاط ترک این کار است.(1)
پی‌نوشت‌:
1.آیت الله مکارم ،مسائل کثیرالابتلا ،م 92 و احکام بانوان، م 621 ؛ سوال از دفتر ایشان به شماره 7840001 .

آیا داستان کشیدن تیر از پای امام علی (علیه السلام) در حین نماز صحت دارد؟ چگونه ممکن است ایشان در حالتی متوجه درد تیر در حین نماز نشوند ولی در حالتی دیگر در نماز متوجه فقیر شوند و به او انگشتر بدهند؟

پاسخ:
مورخان و مفسران نوشته اند: روزی در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) سائلی وارد شد و از مردم درخواست کمک نمود، امّا هیچ یک از مسلمانانِ حاضر در مسجد چیزی به او نداد؛ او دست خود را به سوی آسمان بلند کرد وگفت: خدایا، تو شاهد باش که من در مسجد پیامبر و فرستاده تو از مسلمانان کمک خواستم، ولی هیچ یک به من پاسخ مساعد نداد.
در همین حال حضرت علی(علیه السلام) که در نماز و در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد و سائل نزدیک شد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. به دنبال این عمل خدا پسندانه، بر پیامبر اکرم(ص) وحی نازل شد و آیه «انّما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون».(1) در عظمت و فضیلت امام علی(ع) بیان گردید.(2)
از سوی دیگر نوشته اند: به پای حضرت علی(ع) تیری اصابت نموده بود و از شدت درد نمی‌توانستند آن را از پای حضرت بیرون آورند، حضرت زهرا(س) فرمود: این تیر را در هنگام نماز از پای حضرت علی(ع) در آورند؛ چون که او در نماز فقط به خدا توجه دارد و درد را احساس نمی‌کند.(3) این دو نکته چگونه قابل جمع است؟
در صورت صحت سند و صحت انتساب، روایتی که می‌گوید: در هنگام نماز تیر را از پای حضرت علی(ع) درآوردند و حضرت متوجه نشد، می‌گوییم: این حادثه و اعطای انگشتر در نماز به فقیر هیچ منافاتی ندارد. در هر دو حضور قلب هست و هر دو عبادت خالصانه است، چون که
اوّلاً: شنیدن صدای سائل و کمک به او، پرداختن به امور غیر خدایی نیست. قلب پاک امام علی(ع) در برابر صدای سائلان حساس بود و به ندای آنان پاسخ می‌گفت.
حضرت با این کار عبادتی را با عبادت دیگر در می‌آمیخت و در حال نماز زکات داد و به فقیر انفاق نمود. هر دو کار برای خدا و در راه تقرّب به او بود. این عمل را قرآن به بهترین وجهی تأیید کرده و ستوده است.
اگر این عمل نشانه غفلت و دوری از یاد خدا بود، قرآن آن را به عنوان یک کار با ارزش تلقی نمی‌کرد. از این که قرآن به آن ارج نهاده، خود دلیل و گواه این مطلب است که پاسخ به ندای سائل در هنگام نماز، از بزرگ ترین عبادت‌ها است.
دوم: حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال و به یک منوال نیست. گاهی حال متوسطی دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آن‌ها غافل نیستند و اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می‌دهند. اعطای انگشتر به فقیر و مستمند توسّط امام علی(ع) در هنگام نماز یکی از نمونه‌های بارز همین حالت است. نظیر این حالت را از پیامبر گرامی اسلام(ص) و دیگر امامان اهل بیت(ع) هم نقل کرده اند:
شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالأانوار می‌نویسند:
در یکی از روزها که پیامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وی اقتدا کرده بودند، در هنگام نماز، کودکی شروع به گریستن نمود، حضرت نمازش را به سرعت به پایان رسانید، بعد از نماز علت این کار را از حضرت جویا شدند، فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبی؛(4) آیا فریاد بچه را نشنیدید؟!» یعنی: نماز را به سرعت به پایان رساندم تا این که مادر کودک هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساکت نماید.
گاهی هم غرق در عالم ملکوت می‌شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی‌بینند و به آن چه در اطرافشان رخ می‌دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می‌شوند. انگار که دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می‌ماند و آن چه را مربوط به ابدانشان می‌شود، احساس نمی‌کنند.
بیرون کشیدن تیر از پای امام علی(ع) در هنگام نماز از این قبیل است.
در حالات عبادی امام سجاد(ع) نقل شده است: در یکی از شب‌ها فرزند امام از بلندی افتاد و دستش شکست. درون خانه فریادشان بلند شد و همسایگان جمع شدند. امّا امام سجاد هم چنان به عبادت مشغول بود و هیچ گونه توجهی به این حادثه نداشت. در هنگام صبح، حضرت متوجّه شد که دست بچه اش بسته شده است. علت را پرسید، گفتند: دیشب چنین اتفاقی پیش آمد.(5)
نیز نوشته اند: حضرت سجاد(ع) در خانه اش در حال نماز بود و سر بر سجده نهاده بود، در همین هنگام در گوشه ای از خانه آتش زبانه کشید. اهل خانه فریاد زدند: « آتش! آتش» حضرت هم چنان سر بر سجده ساییده و به عبادت مشغول بود و به سر و صدا و آتش هیچ توجهی نداشت. آتش را خاموش کردند . سپس امام زین العابدین سر از سجده برداشت و با کمال آرامش و بی توجه به همه این حوادث، نمازش را به پایان رساند.(6)
بنابراین اولیای الهی از حالات متفاوتی بهره مندند. گاهی غرق در ذات خداوندی‌اند و گاهی هم حالت متوسطی دارند. شبیه این، جریان حضرت یعقوب پیامبر است. فرزندش حضرت یوسف(ع) به جفای برادران در چاه کنعان افتاد، حضرت یعقوب(ع) متوجّه این امر نشد. بعد از گذشت سال‌های متمادی، حضرت یوسف عزیز مصر شد، برادران نزد یوسف رفتند، و از مصر پیراهن فرزند گمشدة یعقوب، یوسف را با خود آوردند، قرآن می‌گوید: «فلمّا فصلت العیر قال أبوهم انی لأجدُ ریح یوسف؛(7) هنگامی که کاروان فرزندان یعقوب از مصر حرکت کرد، یعقوب که در کنعان بود گفت: من بوی یوسف را استشمام می‌کنم».
سعدی شاعر نامدار، این دو حادثه را با هم مقایسه می‌کند و می‌پرسد که چگونه شد حضرت یعقوب در هنگامی که فرزندش یوسف را در نزدیک محل زندگیش در کنعان به درون چاه انداختند، متوجّه نشد، امّا پیراهن یوسف را از مصر استشمام نمود؟!
یکی پرسید از آن گم گشته فرزند که ای روش روان پیر خردمند
زمصـرش بوی پیـراهن شنیــدی چرا در چاه کنعــانش ندیدی؟
سپس سعدی پاسخ را چنین می‌دهد:
بگفتا حال ما برق جهان است گهی پیدا و دیگر گه نهان است
گهـــی بر طارم اعلی نشینم گهـــی بر پشت بام خود نبینم(8)
در صورت صحت سند روایتی که می‌گوید: در هنگام نماز تیر را از پای حضرت امیر(ع) بیرون کشیدند، منافاتی با اعطای انگشتر به فقیر در هنگام نماز ندارد، چون که اوّلاً: اعطای انگشتری در نماز نوعی عبادت است.
دوّم: حالات اولیاءالله در همه حال یکسان نیست.
این‌ها پاسخی بود که در صورت صحت سند آن روایت ارائه شد. لیکن با تحقیق و بررسی در سند این روایت معلوم می‌شود که این روایت سند درستی ندارد.
یکی از اسلام پژوهان معاصر در این زمینه می‌نویسد:
موضوع کشیدن تیر از بدن علی(ع) در هنگام نماز، از مشهورات تاریخی است.
کهن ترین مأخذی که این موضوع در آن آمده است، کتاب «کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین» از علاّمة حلی (648 ـ 726ق ) است. وی سند این روایت تاریخی را ذکر نکرده و حتی نگفته است در کدام یک از جنگ‌ها تیر به بدن آن حضرت رفته بود.
پس از آن، این موضوع در کتاب «ارشاد القلوب دیلمی (ج 2، ص 217) و الانوار النعمانیة از سید نعمت الله جزایری (ج2، ص 371) و المناقب المرتضویه از محمد صالح کشفی حنفی (ص 364) و حلیة الابرار از سید هاشم بحرانی (ج 2، ص 180) آمده است. به هر حال پذیرش این موضوع ـ که فاقد سند است ـ جای تأمّل دارد.
این موضوع در کتاب منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه از میرزا حبیب الله خوئی و منتهی الآمال از شیخ عباس قمی و جامع السعادات نراقی و ملحقات احقاق الحق و عروة الوثقی از سید محمد کاظم یزدی و مستمسک العروة الوثقی از سید محسن حکیم، و به تبع کتاب عروه الوثقی، در همه رساله‌های توضیح المسائل آمده است.
از گذشتگان: سنائی و عبدالرحمان جامی و حکیم شفائی اصفهانی این موضوع را به شعر در آورده‌اند. البته این کتاب‌ها نمی‌تواند منبع برای این موضوع تاریخی باشد.
به هر حال نویسنده برای این موضوع منبعی مستند نیافت و احتمال می‌رود که از مشهورات بی پایه و از گفته‌های صوفیان باشد».(9)

پی‌نوشت‌ها:
1. مائده (5) آیه 55.
2. تفسیر نمونه، ج 4، ص 421 ـ 422.
3. مرحوم فیض کاشانی در محجّه البیضاء بعد از ذکر اوصاف خاشعین می‌نویسد: «اقول و قیل هذا ینسب الی مولانا امیرالمؤمنین(ع) انه وقع فی رجله نصل فلم یمکن من اخراجه؛ فقالت فاطمه(س) اخرجوه فی حال صلاته فانه لا یمس لا یجری علیه حینئذٍ فاخرج و هو(ع) فی الصلاة». (محجه البیظاء، ج 1، ص 397 و 398).
4. مجلسی، بحارالانوار، ج 88، ص 93؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 40.
5. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 2، ص 10.
6. همان، ج 2، ص 10.
7. یوسف (12) آیه 98.
8. کلیات سعدی، ص 53.
9. محمد اسفندیاری، بُعد اجتماعی اسلام، ص 155، پاورقی.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها