محرم و صفر

امام خمینی (رحمة الله علیه): «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» محرم به خاطر عاشوراست ولی صفر به چه دلیلی اسلام را زنده نگهداشته است؟

پاسخ:
ماه محرم وصفر(به عنوان ظرف زمان) نمی تواند عامل زنده نگهداشتن اسلام باشد، بلکه مسایل دراین دو ماه اتفاق افتاده اند، که بازخوانی آنها عامل زنده نگه داشتن اسلام است. و آن قیام امام حسین(علیه السلام) است که در حقیقت بازخوانی و بازشناسی حادثه کربلا سبب حفظ اسلام می گردد. این بازخوانی بیشتر در قالب عزاداری نمود پیدا می کنند، البته این عزاداری اختصاص به ماه محرم ندارد، در ماه صفر نیز وجود دارد، یعنی اینکه درماه صفر نیز(به دلیل اینکه درآن اربعین دارد و هنوز برخی مصیبت های کربلا، مانند ادامه اسارت اهل بیت امام حسین(ع)، در این ماه ادامه می یابد) عزاداری در این ماه صفر نیز استمرار می یابد حرف امام خمینی (ره) مبنی نقش ماه صفر ومحرم در زنده نگداشتن اسلام ناظر بر این مطالب است که ماه محرم وصفر (به دلیل اینکه درآن دو ماه) عزاداری صورت می گیرد، لذا این دو ما موجب حفظ اسلام می شوند، زیرا امام بارها از عزاداری امام حسین (ع) به عنوان عامل زنده نگداشتن اسلام یاد کرده است. در اینجا لازم است به فواید عزاداری از دیدگاه امام را حل اشاره شود.
از منظر امام خمینی عزاداری برای امام حسین (ع) موجب می گردد که مردم با اهداف قیام امام (ع) آشنا شوند، زیرا دراین عزداری ها این سؤال برای مردم مطرح می گردد که چرا امام در یک جنگ نابرابر شرکت نمود؟ مگرچه حادثه اتفاق افتاده بود که امام حاضر شد به شهادت برسد و اهل بیت وی را به اسارت بردند؟ در عزادرای ها این سؤال جواب داده می شود و مردم وظیفه خود را درباره را دین دانسته و متوجه می شوند که در هر زمانی از دین پاسداری و بدان عمل کنند، از سوی دیگر در عزاداری ها مردم به مسایل دینی آشنا می شوند، یعنی در این عزاداری ها سخنرانان و مداحان به بیان احکام اسلامی می پردازند، از همه مهم تر اینکه درعزاداری امام حسین (ع) مردم با فرهنگ عزتمندی ومبارزه باظلم آشنا می گردند که از آموزه های مهم اسلام می باشد. بر این اساس امام خمینی (ره) عقیده دارد: يكي از خصلت هاي ذاتي تشيع از آغاز تاكنون مقاومت و قيام در برابر ديكتاتوري و ظلم است كه در تمامي تاريخ شيعه به چشم مي خورد هرچند كه اوج اين مبارزات در بعضي از مقطع هاي زماني بوده است (1) شهادت اميرالمومنين (ع) و نيز حسين (ع) و حبس و شكنجه و تبعيد و مسموميت هاي ائمه (ع) همه در جهت مبارزات سياسي شيعيان عليه ستمگري ها بوده است. (2)
در نگاه حضرت امام خميني ائمه اطهار(ع ) براي زنده ماندن نهضت مقدس كربلا و اهداف و آرمان ها و ارزشهاي راهگشا و تحرك زاي آن عزاداري سياسي را بنيان گذاشتند تا به اين وسيله عواطف و احساسات مردم با بينش و شناخت ناشي از فلسفه هاي اصلي اين انقلاب عظيم و سترگ پيوند يابد و در مسير تحقق مبارزات سياسي اسلام در همه اعصار و زمان ها با حكومت هاي ظلم گستر و معاند با دين به جوشش و خروش درآيد. امام خميني درباره فلسفه و انگيزه عزاداري و گريه بر مظلوميت حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و اين كه ائمه دين (ع) به منظور حفظ اقتدار و عظمت اسلام و مسلمانان در برابر دشمنان دين بزرگداشت حركت مقدس كربلا و تداوم حضور در صحنه هاي فعاليت هاي اجتماعي و سياسي را ضروري مي دانستند و به همين دليل عزاداري سياسي را در تحقق اين هدف وضع نمودند اينگونه آگاهي بخشي مي نمايد: « شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براي سيدالشهدا نه سيدالشهدا احتياج به اين گريه دارد و نه اين گريه خودش في النفسه يك كاري از آن مي آيد لكن اين مجلس ها مردم را همچو مجتمع مي كنند و يك وجهه مي دهند ... . مساله مساله گريه نيست مساله مساله تباكي نيست مساله مساله سياسي است كه ائمه ما با همان ديد الهي كه داشتند مي خواستند كه اين ملت ها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند از راه هاي مختلف اين را يكپارچه كنند تا آسيب پذير نباشند. مسائل اسلام مسائل سياسي است و سياستش غلبه دارد بر چيزهاي ديگرش. اجتماعاتي كه اسلام بعضي اش را فرض كرده است واجب كرده است و بعضي اش را به طور استحباب و مبالغه در استحبابش كرده است اين ها يك مسائل سياسي است.» (3) امام در جای دیگر نیز به مساله ی تأثیر عزاداری در بسیج مردم علیه ظلم و پاسداری از دین فرمود: اين خون سيدالشهدا است كه خون هاي همه ملت هاي اسلامي را به جوش مي آورد و اين دسته جات عزيز عاشوراست كه مردم را به هيجان مي آورد و براي اسلام و حفظ مقاصد اسلامي مهيا مي كند. (4)

پی نوشت ها:
1. كلمات قصار امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام ، ص ۴۶.
2. آئين انقلاب اسلامي آرا و انديشه هاي امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام ، ص ۱۲۱.
3. صحيفه نور، ج ۱۳ ، ص ۱۵۳ و ۱۵۴ .
4. صحيفه امام، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ج 5 ، ص 331.