پرسش وپاسخ

در قرائت عبارت"كفوا احد" چهار وجه جايز شمرده شده است:

1. با واو بخواند و فاي قبل از آن را ضمه بدهد: (بخواند: كُفُوَن)

2. با واو بخواند و فاي قبل را سكون بدهد: (كُفوَن)

3. با همزه بخواند و فاي قبل را ضمه بدهد (بخواند: كُفُأَن)

4. با همزه بخواند و فاي قبل را سكون بدهد (بخواند: كُفأَن)(1)

پي نوشت ها:

1. گلپايگاني، هدايه العباد، قم، دار القرآن، 1413ق، ج1، ص153. 

لازم است به كسي كه آشناي به علم تجويد است، مراجعه كنيد، مانند استاد آموزش تجويد. معمولا چنين جلسات قرآني در بسياري از مساجد و پايگاه ها هست.

در عين حال توضيحي بيان مي شود:مخرج «عين» و «حاء» يكي است. يعني «عين» هم از وسط حلق و با همان شرايط تلفّظ مي‏شود، با اين فرق كه در هنگام تلفّظ «عين»، تارهاي صوتي مرتعش و صدا آشكار مي‏گردد.

مخرج «صاد» همانند «سين» و «زاي» است، يعني از برخورد سر زبان با بن دندانهاي پيشين پايين يا بالا (كه در افراد مختلف به صورت متفاوت ديده مي‏شود) ادا مي‏شود. تفاوت «صاد» با «سين» در انطباق زبان در هنگام تلفّظ «صاد»، با كام است، كه موجب درشت ادا شدن آن مي‏شود.(1)

 

پي نوشت:

 سيد جواد سادات فاطمي‏، تجويد عمومي، ص: 10 و17.

طبق جستجويي كه در كتاب هاي تجويدي همچون «قواعد وقف و ابتدا در قرائت قرآن‏»، «حليه القرآن»، «معالم الاهتداء إلي معرفة الوقف و الابتداء» ،«سر البيان في علم القرآن‏» داشتيم، به موردي كه علامت «م » داشته باشد و وقف روي آن لازم نباشد، دست نيافتيم.

البته ممكن است مواردي وجود داشته باشد كه برخي به دليل برگزيدن يك تعريف خاص از وقف لازم يا تفسير خاصي از آيه مورد نظر، وقف بر آن آيه را لازم بدانند. برخي ديگر به دليل عدم پذيرش آن، وقف در آن جا را لازم ندانند، چنان كه سجاوندي وقف در آيه 275 سوره بقره را لازم دانسته ، ولي دانشمندان معاصر علامت «قلي» بر روي آن نهاده اند.

در اين آيه خداوند متعال مي فرمايد:«...ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ ...؛... و اين به كيفر آن است كه گفتند: ربا نيز چون معامله است. در حالي كه خدا معامله را حلال و ...»

در اين آيه سجاوندي وقف بر الرِّبا را لازم دانسته، ولي در علامت گذاري جديد، علامت «قلي» كه دلالت بر جواز و اولويت وقف دارد ، روي آن قرار داده‏اند.(1)

پي نوشت :

1.سادات فاطمي، پژوهشي در وقف و ابتدا، مشهد، به نشر، 1382ش، ص 106.

بيان تأثير و فوايد هر يك از قواعد تجويدي از عهده اين نوشتار مختصر خارج است؛ اما...

بيان تأثير و فوايد هر يك از قواعد تجويدي از عهده اين نوشتار مختصر خارج است؛ اما به صورت كلي درباره اهميت فراگيري علم تجويد بايد بگوييم كه ضرورت علم تجويد از اين جا شروع مي شود كه هر مسلماني در هر يك از نمازهاي پنجگانه خود مي بايست دو بار سوره حمد و يكي ديگر از سوره هاي قرآن را بخواند و اضافه بر آن ساير اذكار نماز بايد به صورت عربي باشد و چنانچه حروف و كلمات و اذكار به صورت صحيح تلفظ نشوند، باعث تغيير در معاني و موجب بطلان نماز خواهد شد.

علاوه بر اين توصيه و سفارش خود رسول خدا (ص) است كه قرآن كريم با لحن عربي خوانده شود چنانكه در روايت آمده :« اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا »(1) «قرآن را با لحنها و آواز عرب بخوانيد».

همچنين چنانكه مي دانيد تجويد در لغت به معناي تحسين و نيكو كردن است و رعايت قواعد تجويدي نيز باعث زيبا تر شدن تلاوت اين كتاب آسماني مي شود و در روايات هم توصيه به قرائت زيبا شده است چنانكه در حديثي از رسول خدا (ص) آمده كه :« زَيِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ.»(2) « «قرآن را با صداهاي خويش بياراييد».همچنين در اين مورد از نبي اكرم (ص) سخن زيبايي نقل شده است كه فرمودند: « لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حِلْيَةٌ وَ حِلْيَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ» (3) «براي هرچيزي زينتي است و زينت قرآن صوت خوش است».

پي نوشت ها:

1. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج‏2، ص 614.

2. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏89، ص 190.

3. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج‏2، ص 615.

قرآن كريم در آغاز تدوين، به شيوه خط متداول در صدر اسلام نوشته شده و اين خط فاقد هر گونه علامت اعم از  نقطه و اعراب بود. از اين‏رو، اكثر حروف آن داراي شكل‏هاي مشترك و همانند بودند.

نمونه ‏هاي متعدد از اين رسم الخط كه مربوط به قرن اول هجري است، هم اكنون در موزه‏ هاي مهم جهان موجود است.

در صدر اسلام اكثريت مسلمانان، عرب ‏زبان بودند و بسياري از آنان، قسمت‏هاي متعدد يا كل قرآن را حفظ و غالبا با آيات قرآن مأنوس بودند و اين آيات تكيه كلام و ورد زبانشان بود. لذا آن زمان مشكلي در قرائت قرآن به چشم نمي‏خورد. يعني حروف و كلمات هم‏شكل و حركات و حالات حروف را با توجه به قرائن جمله و حضور ذهن، تشخيص مي‏دادند و به نحو صحيح مي‏خواندند.

در نيمه دوم قرن اول هجري كه پيوسته بر تعداد مسلمانان غير عرب زبان افزوده مي‏شد، بسياري از آنان به دليل عدم آشنايي و عدم تسلط بر زبان عربي، در قرائت قرآن دچار اشكال و اشتباه مي‏شدند.اين امر باعث شد كه طي مراحلي، خط قرآن علامت گذاري شود، تا قرائت آن دچار تحريف و اشتباه نگردد.

اصلاح رسم الخط قرآن از نيمه دوم قرن اول هجري آغاز گرديد. در نخستين مرحله ابوالاسود دئلي- كه از شاگردان امام علي (ع) بود- به درخواست حاكم كوفه پاسخ داده، آمادگي خود را براي علامت گذاري قرآن اعلام كرد. او سپس با كمك نويسنده‏اي به اعراب‏گذاري قرآن پرداخت و اعراب شش‏گانه و نيز علامت سكون را به صورت نقطه هايي بر روي كلمات قرآن قرار داد. پس از وي دو تن از شاگردان ابوالاسود به نام هاي نصر بن عاصم ليثي و يحيي بن يعمر عدواني دنباله كار استاد را گرفته، به اعجام قرآن يا نقطه‏گذاري حروف متشابه مانند ج، ح، خ، ر، ز، ... روي آوردند و سرانجام با وضع علائم همزه و تشديد از سوي خليل بن احمد فراهيدي (م 175) و نيز تبديل نقطه‏ هاي اعرابي ابوالاسود به علائم كنوني توسط همين دانشمند، اصلاح رسم الخط قرآن به مرحله كمال خود رسيد  و مشكلات ناشي از رسم الخط- كه بر قرائت درست قرآن تأثير مي‏گذاشت- برطرف گرديد. (1)

قرآن كريم در ابتدا با خط كوفي نوشته شده بود.اين خط رفته رفته رشد كرد و به تكامل رسيد.در قرن چهارم و پنجم هجري، خطهاي ريحان، ثلث، نسخ و...اختراع شدند و كم‏كم خط كوفي به خط نسخ و مشابه آن تبديل شد.خط نسخ برخلاف خط كوفي، خطي است نازك و علامت‏پذير، و هر مقدار كه علامت به آن افزوده شود، زيباتر جلوه مي‏كند.

در اين مقطع زماني بسياري از علائم زينتي و سليقه‏ اي وارد خط قرآن شده است.نمونه اين علائم را مي‏توان در قرآن‏هاي خطي كهن در موزه ‏ها و كتيبه ‏هاي اطراف مساجد و محراب‏ها و در اطلس‏هاي خط مشاهده كرد.(2)

پي نوشت ها:

1. معارف، مجيد، مباحثي در تاريخ و علوم قرآني، تهران، نبا، 1383ش، ص 206.

2. سيف، سيد مهدي، مقاله تاريخچه رسم الخط قرآن و سير و تحول آن، فصلنامه رشد ( آموزش قرآن )، شماره 3-1382، ص 31 تا 34.

نون ساكن و تنوين در علم تجويد داراي احكامي است:

 

1. ادغام  : وقتي اين دو به حروف يرملون ( ياء ، راء ، ميم ، لام ، واو ، نون ) برسند.

2. اظهار : وقتي به حروف حلقي ( هاء ، همزه ، عين ، حاء ، خاء ، غين  )  برسند .(1)

در قرآن هايي كه با خط عثمان طه نوشته شده ،بعضي جاها تنوين ها به صورت دو خط مساوي نيستند. اين در جاهايي است كه تنوين به حروف يرملون مي رسد و بايد ادغام صورت بگيرد.

 بعضي جاها تنوين به صورت دو خط مساوي نوشته شده ؛ اين در جاهايي است كه به حروف حلقي مي رسد و بايد اظهار شود.

بنا بر اين در واقع  فرق گذاشتن براي نشان دادن محل ادغام و اظهار است . دو نوع تنوين نداريم. اسم هر دو نوع هم همان تنوين است.

 

پي نوشت:سيد جواد سادات فاطمي‏،تجويد عمومي، ص: 31

 

براي آگاهي بيش تر به كتب تجويد مراجعه كنيد .

در عربي وقتي آخرين حرف كلمه اي "نون ساكن" باشد و اولين حرف كلمه بعدي يكي از حروف "ياء ،واو، راء ، ميم ، لام يا نون" باشد ، در خواندن ، اين نون ساكن تلفظ نمي شود، ولي حرف اول كلمه بعد تشديد دار مي شود . اين را ادغام نون ساكن در حروف "يرملون" گويند.

حالا اگر نون ساكن از حروفي متل "ان ، من " باشد، در رسم الخط و نوشتن گاهي اين نون نوشته مي شود، ولي خوانده نمي شود، مثل " ان لّو استقاموا ، من ما ، و ..." . گاهي نوشته هم نمي شود مثل " ا لّو استقاموا ، ممّا ، ...".

چون مطلب خيلي روشن  است كه در "و الّو استقاموا ..." نون ساكني بوده كه در لام ادغام شده و به همين جهت لام با تشديد خوانده مي شود ، نوشتن يا ننوشتن نون ساكن كه خوانده نمي شود ، اشتباهي ايجاد نمي كند .

ما يك مدّ صرفي داريم و يك مد تجويدي. مدّ صرفي در حروفي است كه بايد با صداي كشيده خوانده شوند. در عربي حروف يا سه صداي كوتاه فتحه ، ضمه يا كسره را دارند و يا صداهاي كشيده فتحه (آ)، صداي كشيده كسره و صداي كشيده ضمه كه دو برابر صداي كوتاه است. اين صداهاي كشيده را حروف مدي مي گويند كه عبارتند ا: ( َا، ِِي، ُو)

در تجويد و زيبا خواندن قرآن، يك حروف مدي داريم كه همين سه صداي كشيده هستند كه به حروف ديگر بار مي شوند و يك سبب مد كه عبارتند از : (تشديد ، همزه ، سكون)

اگر حروف مدي(حرف داراي صداي كشيده) در آخر كلمه اي باشند و سبب مد در ابتداي كلمه بعد باشد و اين دو كلمه را بخواهيم با هم و بدون وقف بخوانيم ، در اينجا بايد مد را دو برابر مد صرفي بكشيم (يعني به اندازه چهار صداي كوتاه) مثل:

يؤمنون بما اُنزل اليك    در اين آيه (ميم) در كلمه "ما" حرف مد دار است كه صداي كشيده فتحه دارد و در ابتداي كلمه بعد ، همزه وجود دارد كه سبب مد است پس بايد (ميم) كه داراي مد و صداي كشيده است، به هنگام تلاوت با كلمه بعد، به اندازه چهار صداي كوتاه كشيده شود.

اگر حرف مدي و سبب مد در يك كلمه و پشت سر هم باشند ، در اينجا حرف داراي صداي كشيده را بايد به اندازه شش صداي كوتاه بكشيم

در كلمه (الضالّين) حرف  ضاد داراي صداي كشيده فتحه است و بعد از آن حرف تشديد دار است كه سبب مد مي باشد و چون هر دو در يك كلمه هستند ، حرف مدي ضاد بايد به اندازه شش فتحه كشيده شود.

رعايت اين دو مد (مد صرفي و مد تجويدي) از لحاظ دو علم صرف و تجويد لازم است و قاري قرآن با رعايت اينها تلاوت خود را زيبا مي نمايد و به دستور " قرآن را با صوت زيبا تلاوت كنيد"(1) ، عمل مي نمايد.

پي نوشت ها:

1. كليني ، كافي ، پنجم ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1362 ش، ج.2 ، ص615 و 616؛ شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا ، - ، بيروت ، اعلمي ، 1404 ق ف ج1 ف ص 75. 

حروف تشديد دار در زبان عربي در اصل دو حرف است كه...

حروف تشديد دار در زبان عربي در اصل دو حرف است كه با قرار گرفتن دو حرف مشابه كنار هم كه اولي آن ساكن است ايجاد مي شود. حرف اول در حرف دوم ادغام مي شود ،روي حرف دوم تشديد قرار مي گيرد. 

در علم صرف آمده فعل مضاعف در معرض ادغام است

محدوده فعاليت اين مركز پاسخ گويي به شبهات ديني و قرآني است و پاسخ گويي به سؤالات مربوط به ادبيات عرب و علم صرف از محدوده فعاليت اين مركز خارج است.

اما به اختصار بايد بگوييم كه چنانكه در علم صرف آمده فعل مضاعف در معرض ادغام است؛ ادغام در بعضي از صيغه‏هاي فعل مضاعف، واجب و در بعضي جائز و در بعضي ممتنع است.

در پنج صيغه اول ماضي ادغام واجب است. زيرا حرف دوم متحرك و حرف اول جائز التسكين است و يكي از جاهائي كه إدغام واجب است  صورتي است كه هر دو حرف متحرك در يك كلمه باشند، ولي اولي جائز التسكين باشد.

در بقيه صيغه‏هاي ماضي إدغام ممتنع مي‏باشد و فك ادغام مي شود زيرا حرف دوم ساكن و سكون آن به جهت اتصال به ضمير رفع متحرك است.

ادغام در دو صيغه جمع مؤنث مضارع ممتنع و در بقيه صيغه‏ها واجب است دليل امتناع و وجوب همان است كه در ماضي گفته شد.

ادغام در صيغه‏هاي 1، 4، 7، 13 و 14  امر جائز و در صيغه‏هاي 6 و 12 ممتنع و در بقيه واجب است دليل امتناع و وجوب همان است كه گذشت و دليل جواز در آن پنج صيغه اين است كه حرف دوم بخاطر عامل جزم يا بناء ساكن است روشن است كه در اين پنج صيغه اگر بخواهيم ادغام كنيم. بايد حرف دوم را حركت دهيم حركت آن مي‏تواند فتحه يا كسره و اگر عين الفعل مضموم است فتحه يا كسره يا ضمه باشد بنا بر اين در مضموم العين چهار وجه و در غير آن سه وجه جائز است.(1)

پي نوشت ها:

1. ر.ك: طباطبايي، محمد رضا، صرف ساده، قم، دار العلم، 1380، ص 131.

 

صفحه‌ها