پرسش وپاسخ

صبر چیست ؟
منظور از «صبر» استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه مقابل آن «جزع»، بي تابي، از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات است.

صبر چیست ؟ با بیان احادیثی در این زمینه بیان كنید راه داشتن صبر چیست ؟

منظور از «صبر»  استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه مقابل آن «جزع»، بي تابي، از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات است. علاوه بر زندگي مادي، در زندگي معنوي نيز اين مسئله وجود دارد. اگر انسان در برابر نفس سركش و هوا و هوس ها و زرق و برق دنيا و جاذبه هاي گناه ايستادگي نكند و در طريق «معرفة اللّه» و اطاعت فرمان او با مشكلات نجنگد، هرگز به جايي نمي رسد.

از اين رو، علماي  اخلاق، صبر را به سه دسته تقسيم مي كنند:

1ـ صبر بر اطاعت; يعني شكيبايي در برابر مشكلاتي كه در راه اطاعت وجود دارد.

2ـ صبر بر معصيت; يعني ايستادگي در برابر انگيزه هاي نيرومند و محرك گناه.

3ـ صبر بر مصيبت; يعني پايداري در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالي و ترك جزع و فزع.

«صبر» از مهمترين اركان ايمان است، امير مؤمنان علي(عليه السلام) موقعيت صبر را در برابر ايمان، همانند موقعيت سر نسبت به بدن مي دانند.امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايند: «عَلَيْكُم بِالصَّبْرِ فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْيمَانِ كَالرَّأسِ مِنَ الْجَسَدِ; (1) بر شما باد به صبر و استقامت كردن; زيرا صبر نسبت به ايمان، همانند سر به بدن است».

راه صبر داشتن آگاهی به آثار و فوائد صبر و دوری از جزع و فزع است.برای دوری از جزع و فزع مواردی ذكر می شود:

1ـ يادآوري پيامدهاي شوم جزع و بي تابي

 هنگامي كه انسان بداند، ناشكيبايي ها، اجر و پاداش او را در پيشگاه خدا ، بر باد مي دهد; بي آن كه مشكلي را حل كند، آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر مي اندازد; از همه بدتر اين كه درهاي حل مشكل را بر روي انسان مي بندد;  درست مانند پرندگاني كه در اتاق و سالني گرفتار شوند، مرتب خود را به  در و ديوار مي كوبند و حتي هنگامي كه صاحب خانه، پنجره ها را مي گشايد تا آنها آزاد شوند، به خاطر اضطراب و بي تابي شان، حتي دريچه هاي باز را نيز نمي بينند كه اگر لحظه اي آرام گيرند و شكيبايي پيشه كنند و نگاهي به اطراف خود اندازند، به آساني راه نجات خود را پيدا خواهند كرد.

2 ـ مطالعه آيات و رواياتي كه پيرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است

مطالعه آيات و رواياتي كه درباره اجر صابران وارد شده است، نقش مهمي در تقويت روحيه صبر در انسان دارد، از جمله اين آيه شريفه كه بزرگترين بشارت را به صابران مي دهد: «و بشِّرِ الصَّابِرينَ * الَّذينَ اِذَا اَصَابَتْهُم مُصيبَةٌ قَالُوا اِنّا لِلّهِ وَ اِنَّا اِلَيهِ رَاجِعُونَ* اُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةُ وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ؛(2) بشارت ده صابران را همان ها كه وقتي مصيبتي به آنها برسد، مي گويند: ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم، رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدايت يافتگانند».

همچنین آیه: «پیوفّي الصَّابِرُونَ اجْرَهم بِغَيْرِ حِسَاب ؛(3) و كليد ورود به بهشت، را صبر و استقامت شمرده شده است، آنجا كه مي گويد: «فرشتگان بر در بهشت به استقبال مي آيند و به آنها مي گويند: «سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارُ; (4) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان، چه نيكو است سر انجام آن سراي جاويدان».

از ائمه معصومین علیهم السلام نیز در مورد صبر روایات زیادی وارد شده كه ما به دو روایت اكتفاء می كنیم:

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«لا يَعْدِمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ اِنْ طَالَ بِهِ الزَّمانُ; (5) شخص صبور، پيروزي را از دست نخواهد داد هر چند طول بكشد».

با توجه به اين كه هم صبر مطلق ذكر شده و هم پيروزي، نشان مي دهد كه اين حكم در تمام ابعاد معنوي و مادي زندگي انسان هاست.

 پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله، صبر را به منزله نصف ايمان شمرده اند: «اَلصَّبْرُ نِصْفُ الاِيمانِ; (6) صبر نصف ايمان است».

(برای آشنایی بیشتر با روایات می توانید به كتاب كافی باب صبر مراجعه فرمایید)

 

3 ـ مطالعه احوال انبيا و اوليا و بزرگان

 مطالعه حالات انبيا و اوليا و صبر و شكيبايي آنان در مقابل مصائب و درد و رنج هاي گوناگون و دشمنان دروني و بيروني است. يادآوري اين مسائل به انسان الهام مي دهد كه نبايد در برابر حجم مشكلات بي تابي نمود.

 

4 ـ تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختي ها

اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه تلقين، چه از سوي خود و چه از طرف ديگران، عامل مؤثري در برطرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفساني است. اگر  شخص ناشكیب به تلقين شكيبايي كنند و اطرافيان نيز در تلقين كوتاهي نكنند، بي شك آثار شكيبايي در آنان ظاهر مي شود.

اين بحث را با دعايي از امام سجاد (عليه السلام) پايان مي دهيم: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ يَوْمي هَذَا صَلاحاً وَ اَوسَطَهُ فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحاً اَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوم اَوَّلُهُ فَزَعُ وَ اَوسَطَهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ; پروردگارا! آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگاري و پايانش را پيروزي قرار ده. پناه به تو مي برم از روزي كه آغازش بي تابي و وسط آن ناله و فرياد و پايانش درد و رنج باشد».

از اين تعبير استفاده مي شود كه جزع و فزع انسان را به درد و رنج مي كشاند و نه تنها از درد انسان نمي كاهد، بلكه دردش را افزايش مي دهد.

 

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغه،ك 82، ص483، دارالهجره، قم.

2. البقره (2) آیه 155-157

3. الزمر (39) آیه  10 .

4. الرعد(13) آیه 24 .

5. نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 153.

6. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 79 ، ص 137، موسسه الوفاء، بیروت،1404ق

چه حدي براي پولدار شدن است ؟
اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده

در اسلام چه حدي براي پولدار شدن است ؟

اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده، نه مانند بعضى كه مى‏پندارند استفاده از زينت ها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسايى است، نه مانند تجمل‏پرستانى كه غرق در زينت و تجمل مى‏شوند، و تن به هر گونه عمل نادرستى براى رسيدن به اين هدف نامقدس مى‏دهند.

اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم، مى‏بينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگ ويژگي هاى روح انسان و ساختمان جسم او است.

به هر حال روش قرآن و اسلام در اين مورد، روش موزون و معتدلى است كه نه تمايلات زيباپسندى روح انسان را در هم مى‏كوبد؛ نه بر اعمال مسرفان و تجمل‏پرستان و شكم خواران صحه مى‏گذارد. خدا در قرآن مجيد مي فرمايد:"قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتِياَخرَجَ لِعِبادِهِ والطَّيِّبـَتِ مِنَ الرِّزق(1) بگو چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است؟"

آية شريفه، با لحن تندي در پاسخ كساني كه گمان مي كنند، تحريم زينت ها و پرهيز از غذاها و روزي هاي پاك و حلال، نشانة زهد و پارسايي و ماية قرب به پروردگار است مي پردازد، چرا كه اگر اين امور، بد بود، خدا نمي آفريد."(2)

بنابراين تلاش و كوشش، پول دار شدن و بهره وري از مواهب زندگي عملي  مطلوب و ستودني است و تا اندازه اي كه شان اجتماعي هركس ايجاب كند، اگر به پايمال شدن حقوق ديگران منجر نشود، هيچ گونه ايرادي ندارد. آن چه قرآن دستور مي دهد، پرهيز از اسراف و تجمل گرايي و تبذير و پايمال كردن حقوق است، نه پرهيز از استفاده از مواهب زندگي. رهبانيت و ترك لذات مشروع زندگي، در اسلام نيست. تلاش براي تأمين رفاه و معيشت خود و خانواده، از راه حلال، تا آن جا كه انسان را به رفاه زدگي و غفلت گرفتار نسازد مطلوب است، گرچه ساده زيستي و چشم پوشي از دنيا ارزشي متعالي تري است.

پي نوشت ها:

(1) اعراف (7) آيه 3.

(2) آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 149

آمر به معروف و ناهي از منكرخود بايد عامل باشد
ى است كه اگر اين فريضه الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت.

آيا آمر به معروف و ناهي از منكرخود بايد عامل باشد تا بتواند امر و نهي نمايد؟

امر به معروف و نهى از منكر مسئوليت بزرگى است كه بايد با ظرافت خاصي انجام گيرد. طبيعى است كه اگر اين فريضه الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت.

نكته اي كه بايد در سرآغاز هر اقدامي براي اصلاح و راهنمايي افراد و به تعبير ديني «امر به معروف و نهي از منكر» مورد توجه قرار گيرد، اين است كه فرد آمر يا ناهي، خود عامل باشد. يعني شخص آمر يا ناهي در عمل جامه كار نيك بپوشد. در كارهاي خير، چه واجب و چه مستحب عملا پيش قدم باشد، جامه زشت كاري را از خود دوركند، نفس خويش را به اخلاق عالي تكميل كند. زيرا مردم با ديدن كمال در شخصيت، منش و رفتار، به سوي كمال گرايش پيدا ميكنند و به گفتارش گوش دهند. البته اين به معناي آن نيست كه همه جا آمر و ناهي بايد خود عامل به گفته اش نيز باشد زيرا گاهي لازم است امر به معروف و نهي از منكر نمايد اگر چه خود عامل نباشد.

خلاصه سخن آن كه: ترديدي نيست امر به معروف و نهي از منكر عملي موثرتر از زباني است. چون مردم، بيش از آن كه به گفتهها نگاه كنند، به عمل افراد مينگرند. (1)

وبه قول سعدي شيرين سخن:

سعديا گرچه سخندان و مصالح‏گوئي       به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست     

 

پينوشت:

1. ثقة الاسلام كلينى، الكافي،دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسي، ج2، ص 87

ملاك خوبی هاو بدیها
در معارف اسلامی همگرایی یا عدم آن با فلسفة حیات و هدف نهایی زندگی انسان، ملاك خوبی و بدی معرفی شده،

 ملاك خوبی هاو بدیها چیست؟

در معارف اسلامی همگرایی یا عدم آن با فلسفة حیات و هدف نهایی زندگی انسان، ملاك خوبی و بدی معرفی شده، یعنی برای آن كه بفهمیم چه عملی خوب و ارزشمند است و چه عملی بد و ناپسند، باید بدانیم كه با چه قصد و انگیزه، و با چه دستور عمل و شیوه‌ای شروع میشود و فرجام آن چیست؟ در معارف اسلامی، هر كار یا قصد و نیّتی كه ما را به خدا نزدیك كند و رضایت و خشنودی و قرب الهی را در برداشته باشد، خوب و پسندیده است و با فلسفه حیات و هدف نهایی آفرینش همگرایی دارد. پس عملی خوب است كه هم از «حسن فاعلی» برخوردار باشد و هم دارای «حُسن فعلی» باشد، یعنی هم فاعل هدفش از انجام كار جلب رضایت خدا و خالص برای او باشد (حسن فاعلی) و هم كار را از جهت كمیت و كیفیت و زمان و مكان و شیوه به گونهای انجام دهد كه خدا میخواهد (حسن فعلی).

ملاك خوبی و بدی اعمال در قیامت بر اساس «حق و عدل» است، و چون اخلاق و رفتار پیامبران و امامان با اراده و خواست و رضایت خدا،همگرایی و هماهنگی دارد، آنان میزان و ترازوی حق و عدل شمرده میشوند، یعنی هرچه عمل انسان به راه و روش، و اخلاق و منش آنان نزدیكتر باشد، ترازوی عمل حسنه اش سنگینتر است.

قرآن مجید حق را معیار سنجش اعمال میداند. (1)

در بعضی روایات معصومین فرمودهاند: «نحن المیزان؛ (2) ما ترازوی قیامت هستیم». دلیلش آن است كه امامان معصوم تجسم عدالت و حقیقتاند.

موفق باشید

پینوشتها:

1. اعراف (7) آیه 8.

2. نوری، میرزا حسین ، مستدرك الوسائل، قم ، آل البیت، 1408هق، ج 10، ص 336

چه كارهاي فرهنگي انجام دهيم تا محيط دانشگاه محيطي ايماني شود؟
شایسته است كار فرهنگی انجام دهد. سزاوار است ابتدا بحث ها و جلسات علمی در موضوعات متعدد و متنوع برگزار شود .

لطفا بفرماييددر محيط دانشگاه ماكه مسئولين فرهنگي هستيم چه كارهاي فرهنگي انجام دهيم تا محيط دانشگاه محيطي ايماني شود چند نمونه بصورت كامل توضيح دهيد؟

كار فرهنگی بدون علم و دانش میسر نیست . تا انسان از نظر علمی بنیۀ قوی پیدا نكند، نمی تواند آن گونه كه شایسته است كار فرهنگی انجام دهد. سزاوار است ابتدا بحث ها و جلسات علمی در موضوعات متعدد و متنوع برگزار شود .

 آنچه باید مد نظر مسؤولان فرهنگی باشد، كیفیت كار است ،نه كمیت آن و باید در خصوص ارتقای كیفی كوشید.

 مباحثی دینی كه می توان به آن ها توجه نمود :

1.مباحث توحیدی و خدا شناسی:

 منظور ما بحث های دلائل اثبات وجود خدا و ... نیست، بلكه مراد ما حقیقت شناسی است كه در این گونه مباحث باید به  كیفیت ارتباط انسان و خدا، محبت خدا به تمام موجودات، جایگاه انسان در نظام هستی و ...توجه نمود.

2.دین محوری و دین مدار بودن انسان:

 چون انسان موجودی ابدی است .باید به این شأن توجه خاصی شود . طوری زندگی نماید كه خود را برای ابدیت بسازد و این در گرو دین مدار بودن است .

3.توجه به مكتب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و احیای امر آنان.

 امام رضا علیه السلام فرمود:

«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيا أَمْرَنَا قُلْتُ كيفَ يحْيي أَمْرَكمْ قَالَ يتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛

خدا رحمت كند و بيامرزد بنده‏اي را كه كار (طريقه و روش) ما را زنده (و برپا) دارد، به آن حضرت گفتم: چگونه امر شما را زنده گرداند؟ فرمود: علوم و دانش هاي ما را ياد بگيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوي ما را بدانند، از ما پيروي  مي‏كنند. (1)

 شایسته است یك سری مباحث امام شناسی و روش های تربیتی آنان فرا گرفته شود.

4.امر به معروف و نهی از منكر:

 مهم ترین عاملی كه باعث رشد و تقویت ایمان می شود، امر به معروف است كه البته به خاطر حساسیت آن باید از روش های عملی با ظرافت خاص خود استفاده نمود.یعنی صرفاً به تذكرات زبانی و... اكتفا نباید كرد.

 قرآن از زبان لقمان می فرماید:

 يا بُنَي أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكرِ وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَك إِنَّ ذلِك مِنْ عَزْمِ الْأُمُور؛

پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهي از منكر كن، و در برابر مصايبي كه به تو مي ‏رسد، شكيبا باش كه اين از كارهاي مهمّ است.(2) 

 فرهنگ سازی عفاف و حجاب:

 متاسفانه یكی از اموری كه دین گریزی و گمراهی و آلوده شدن به گناه را در دانشگاه ها فراهم كرده ،بدحجابی و ارتباط بدون قید و شرط دختر و پسر می باشد كه مسؤولان فرهنگی باید این مورد را در رأس امور قرار داده و توجه خاصی بدان داشته باشند.

 

 پی نوشت ها:

1. علامه مجلسی،بحارالانوار، ج2،ص30،  اسلاميه‏، تهران‏،مكرر.

2. لقمان(31)آیه17 

كار در سیره معصومین
امامان هم خود كار می نمودند و هم دیگران را به این امر سفارش می كردند، از این رو است كه آنان به فعالیت های اقتصادی می پرداختند

كار در سیره معصومین چگونه بوده است ؟

امامان هم خود كار می نمودند و هم دیگران را به این امر سفارش می كردند، از این رو است كه آنان به فعالیت های اقتصادی می پرداختند ، از جمله :

1. كشاورزی:

 امام علی(ع) كشاورزی و درختكاری میكرد. امام صادق(ع) فرمود:

«امیر مؤمنان بیل میزد . نعمتهای نهفته در دل زمین را استخراج میكرد . هزار برده را از مال شخصی خود و از محصول دسترنج خود خریداری و آزاد كرد».(1)

امام صادق(ع) فرمود: «پیامبر اكرم زمین انفال را در اختیار علی(ع) گذاشت . حضرت در آن جا قناتی را حفر كرد. آب همچون گردن شتر فوّاره میزد. امام علی(ع) نام آن جا را «ینبع» نهاد. آب فراوان این قنات مایة نشاط و روشنی چشم اهالی آن جا شد. حضرت این قنات را وقف زائران خانه خدا و رهگذران كرد».(2)

امام باقر(ع) نیز كشاورزی مینمود. روزی حضرت در یكی از نواحی بیرون مدینه، در هوای داغ به بیل زدن و آماده كردن زمین مزرعه اشتغال داشت. بر اثر كار و گرمی هوا، عرق از پیشانی میریخت. شخصی به نام محمد بن منكدر میگوید: به حضورش رفتم و سلام كردم. در حالی كه در زحمت كار بود، جواب سلام مرا داد. عرض كردم: خدا كار تو را سامان بخشد! آیا سزاوار است كه بزرگی از بزرگان قریش در این هوای سوزان، سرگرم دنیا طلبی شود؟! اگر در همین حال اجل تو فرا رسد، چه كای میكنی؟ امام فرمود: هر گاه مرگ به سراغم آید و من در همین حال باشم، در حال اطاعت خداوند به سراغم آمده است. به وسیله كار، معاش خود و افراد خانواده را تأمین میكنم . از تو و دیگران بینیاز میشوم.  از آن میترسم كه هنگام فرا رسیدن اجل مشغول گناه باشم».

علی بن ابی حمزه میگوید: امام كاظم(ع) را دیدم روی زمینی مشغول كار و آماده نمودن زمین برای كشاورزان است، به طوری كه از پاهایش عرق میریخت. عرض كردم: فدایت گردم! مردان كجایند كه شما به زحمت افتادهاید؟ حضرت فرمود: ای علی! آن كس كه از من و پدرم بهتر بود، در زمین خدا كار میكرد و آن رسول خدا و علی(ع) و همه پدرانم بودند. همه آن ها با دست خود كار میكردند. كار كردن كار پیامبران و رسولان و اوصیا و افراد شایسته است.

اسماعیل بن جابر میگوید: به حضور امام صادق(ع) رفتم، دیدم در باغ خود مشغول كار است. در دستش بیلی بود و با آن راه آب را باز میكرد و به آبیاری اشتغال داشت.

2. كار و كارگری:

 امام صادق(ع) فرمود: «در بعضی از مزارع خود آن قدر كار میكنم تا عرق نمایم». روزی وضع زندگی بر علی(ع) و افراد خانواده حضرت از نظر معاش زندگی بسیار تنگ شد، امام به نیّت كارگری از خانه بیرون آمد. جویا شد، ولی در مدینه كار پیدا نكرد. سرانجام از مدینه بیرون رفت . در یك فرسخ و نیمی مدینه به روستای كوچكی رسید. در آن جا دید بانویی خاك اَلَك كرده و منتظر كارگر است. نزد او رفت و پس از صحبت؛ بنا شد آب بیاورد و آن خاك را گِلْ كرده و برای دیوار كشی آماده سازد . برای هر دلو آب كه میآورد ،یك عدد خرما اجرت بگیرد. آن روز امام علی(ع) شانزده دلو آب از چاه بیرون كشید و روی خاك ریخت . آن بانو شانزده خرما به او اجرت داد. بدین ترتیب یكی از منابع درآمد مالی امامان(ع)را  كارگری بوده است.

3. تجارت و بازرگانی:

محمد بن عذافر میگوید: پدرم عذافر گفت كه امام صادق(ع) هزار و هفتصد دینار (هر دینار معادل یك مثقال طلا) به من داد و فرمود: «با این پول برای من تجارت كن. به سود آن علاقه ندارم، گرچه سود تجارت شایسته است، ولی میخواهم خداوند برخورد مرا در مورد سود بنگرد». عذافر گفت: با آن پول تجارت نموده و صد دینار استفاده كردم. آن را به حضور امام آوردم. امام بسیار خوشحال شد، آن گاه به من فرمود: صد دینار را روی اصل سرمایه بگذار.(3)

پینوشتها:

1.جعفر سبحانی ، فروغ ولایت ، ص 296-298، انتشارات صحیفه، قم ، 1368

2.همان.

3. محمد تقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی ، فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه ، ج1، ص 172-180، قم، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1375، چاپ سوم

ی پیرامون مسئله مهدویت
1- دادگستر جهان، ابراهیم امینی.2- جهانگشای عادل، سید جمال الدین دین پرور.3- ...

لطفا منابعی پیرامون مسئله مهدویت معرفی كنید؟

كتاب های متعددی در این باره تالیف شده اند. از جمله:

1- دادگستر جهان، ابراهیم امینی.

2- جهانگشای عادل، سید جمال الدین دین پرور.

3- نوید امن و امان، لطف اللّه صافی گلپایگانی .

4- موعودی كه جهان در انتظار اوست ، علی دوانی .

5- قائم آل محمد(ص)و فلسفه غیبت ، میرزا خلیل كمره ای .

6- مهدی موعود امم ، محمد تقی شریعتی .

7- خورشید مغرب ، محمد رضا حكیمی .

8- در فجر ساحل ، محمد حكیمی .

9- آینده بشریت از نظر مكتب ما، سید محمود طالقانی.

10- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، شهید مرتضی مطهری.

11- در انتظار خورشید ولایت، عبدالرحمن انصاری.

12- چشم اندازی به حكو مت مهدی، نجم الدین طبرسی

13-مهدی انقلابی بزرگ ، ناصر مكارم شیرازی.

14 - عصر ظهور، علی كورانی

15- موعودشناسی، علی اصغر رضوانی

 برای توضیح بیشتر به سایت مركز تخصصی مهدویت قم به نشانی www.mahdi313.org مراجعه نمایید

73 فرقه ای كه پیامبر از آنها نام می برند چیست؟
در روایات از رسول خدا وارد شده كه امتش بعد از او فرقه فرقه می شوند.

73 فرقه ای كه پیامبر از آنها نام می برند چیست؟ لطفا هر چند تای آنها كه وجود دارد نام ببرید. چون می خواهم درباره آنها تحقیق كنم

در روایات از رسول خدا وارد شده كه امتش بعد از او فرقه فرقه می شوند. در بعضی روایات "هفتاد و دو" (1) در بعض دیگر "هفتاد و سه"(2) و در بعض دیگر "هفتاد و چندی" (3) آمده است.

البته به نظر بیش تر عالمان این اعداد از باب تصریح به زیادی فرقه هایی است كه حاصل می شود. خود عدد موضوعیت ندارد. اگر هم عدد موضوعیت داشته باشد، ایشان فرموده تا قیامت ظهور حضرت حجت این تعداد مذهب و فرقه پیدا می شود.

مذاهب و فرقه هایی كه بعد از پیامبر ایجاد شدند، فراوان بودند كه بعضی از آن زمان تا به حال هستند. بعضی مدت كوتاهی بوده اند. فرقه های انحرافی دیگری هم ممكن است در آینده به وجود بیاید. برای شناسایی سطحی و عمیق با مذاهبی كه تا كنون پیدا شده اند، باید به كتاب های ملل و نحل  مثل "ملل و محل " از عبد الكریم شهرستانی، "فرق الشیعه" از نوبختی ، "كلیات فی الملل و النحل" از شیخ جعفر سبحانی و ... مراجعه كنید.

بعد از پیامبر عموما مسلمانان به دو دسته تقسیم شدند،

 دسته ای كه علی بن ابی طالب را به عنوان امام و رهبر دینی خود پذیرفتند و به "شیعه" معروف شدند .

 بقیه كسانی بودند كه خلفا را پذیرفتند و به "اهل سنت و جماعت" معروف گشتند.

شیعه به عنوان یك مذهب كلامی و فقهی باقی ماند، گر چه از بدنه آن گروه هایی منشعب شدند كه یا عمر كوتاه داشتند و به زودی از بین رفتند یا ادامه یافتند ،مانند اسماعیلیه .

اهل سنت در گذر زمان به دو گروه عمده كلامی "اشاعره و معتزله "منشعب شدند. از لحاظ فقهی نیز به چهار مذهب عمده "حنفی ، مالكی، شافعی و حنبلی" منشعب گردیدند كه امروز نیز وجود دارند.

غیر از این ها  مذاهب و فرقه های فراوان دیگر بودند كه یا انتشار زیاد نیافتند یا دوام نیاوردند. با مراجعه به كتاب های فرق و مذاهب می توان با اسم و مشخصات آن ها آگاهی پیدا كرد.

در این بین اهل مذهبی اهل نجات اند كه تابع قرآن و اهل بیت رسول خدا باقی ماندند. به هوا و هوس خود به تفسیر قرآن و سنت نپرداختند و در مقابل حقیقت بتی نتراشیدند.

 به كتاب مذاهب و فرق اسلامي ( شيعه و سني )  در دو جلد ،تاليف آقاي دكتر حسين صابري مراجعه بفرماييد.

 

پی نوشت ها:

1. شیخ صدوق، خصال، قم، انتشارات اسلامی، 1362، ص 584 - 585.

2. خزاز قمی، كفاية الأثر، قم، بیدار، 1401 ق،  ص 155.

3. محدث نوری، مستدرك الوسائل،چ اول، بیروت، مؤسسه آل البیت ، 1408 ق، ج 17 - ص 257

دین و شریعت به چه معناست؟
در مورد معنای دین با توجه به اين كه قدمت دین به درازای عمر انسان بوده و در شكل های گوناگون ...

 اصلاً دین به چه معنا است؟ شریعت چیست؟

1. در مورد معنای دین با توجه به اين كه قدمت دین به درازای عمر انسان بوده و در شكل های گوناگون، از ابتدایی ترین صورت تا صورت متعالی و جامع، در جوامع گوناگون تبلور یافته است. لذا برای دین تعاریف متعددی از سوی اندیشمندان مسلمان و غربی ارایه شده است. شمار آن ها به قدری است كه بسیار مشكل می توان همه آن ها را جمع و شمارش كرد،ولي با توجه به اين كه معمولا منظور ما از دين، با همان نگرش الهي و  معناي اصطلاحي خاص آن مي باشد  كه با الهام گرفتن از معارف زلال قرآنی و روایی به دست مي آيد مي توان در تعریف دین  به چند نمونه از تعاريف بزرگان ديني اشاره نمود:

1.  آیت الله جوادی آملی:

دین مجموعة عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است كه برای اداره جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد.(1)

2.  استاد جعفر سبحانی:

دین یك معرفت و نهضت همه جانبه به سوی تكامل است كه چهار بُعد دارد: اصلاح فكر و عقیده، پرورش اصول عالی اخلاق انسانی، حُسن روابط افراد اجتماع، حذف هر گونه تبعیض های ناروا.(2)

3.  استاد محمد تقی مصباح یزدی:

دین در اصطلاح، به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است؛ از این رو كسانی كه مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا صرفاً معلول فعل و انفعال های مادی و طبیعی می دانند، بی دین نامیده می شوند. بنا به تعریف ذكر شده، هر دینی از دو بخش تشكیل می گردد:

1. عقیده یا عقایدی كه حكم پایه و اساس و ریشه آن را دارد. مانند اعتقاد به وجود خداوند یكتا و دادگر و توانای مطلق، اعتقاد به معاد و ...

2. برنامه حركت به سوی هدف كه احكام و تكالیف نامیده می شود و اخلاقیات و احكام فقهی را تشكیل می دهد.(3)

اما در مورد معناي شريعت لازم به ذكر است كه شریعت دارای دو معنی عام و خاص می باشد. در معنای عام مترداف كلمه دین و به همان معنا میباشد و گاهی به جای آن به كار میرود، مثلاً گفته میشود شریعت اسلام كه منظور دین اسلام میباشد. اما در معنای خاص عبارتست از احكام و دستورات و عبادات و اخلاقیاتی است كه در ضمن هر دين بواسطه انبياء الهي بيان مي شود(4) . كه در مجموع در یك  جمع بندی ساده می توان  گفت: در اصطلاح رایج و خاص از اين دو واژه ، شریعت جزئی از دین محسوب می گردد زیرا دين مجموعه اي  است از اعتقادات - اخلاقیات - احكام عملی (شریعت) كه بخش اول  باورها و نگرشها در مورد حقائق عالم نظیر خدا، وجود قيامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثال‏ آنها  را معرفی می نماید .

بخش دوم متصدی  تعلیم و شناساندن  فضائل و رذايل ‏اخلاقي  به انسان و ارائه راه تهذيب نفس از رذايل و تخلق‏به فضائل  به وي می باشد و شریعت ارائه دهنده راهكار عملی برای رساندن انسان به سعادت ابدی می باشد كه در قالب احكام عملی و مناسك و تكالیف شرعی   مقررات زندگی را به انسان می آموزد. البته  لازم است دین و در ضمن آن شریعت مبتنی و متكی بر وحی از ناحیه خداوند كه خالق هستی و عالم به همه جهات زندگی و وجود انسان می باشد ارائه گردد.

جهت مطالعه بیشتر مراجعه فرمائید:

--محمّد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 1و 2، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ هفتم، 1370.

--عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، قم: موسسه فرهنگی رجاء، چاپ اول، 1372. 

-- كلام جدید، عبدالحسین خسروپناه، قم: مركز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه، گفتار دوّم.

پی نوشت ها:

1. عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، چ موسسه فرهنگی رجاء، قم، 1372، ص 93.

2. سبحانی، مجلّه نقد و نظر، ش 3، ص 19.

3. مصباح، آموزش عقاید، چ سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1377، ج 1، ص 28.

4. موسوي همداني سيد محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1374 ش، ج5، ص 575-572

دلایلی عقلانی بر اثبات جهان
دلایل مختلفی برای اثبات عقلی معاد اقامه می شود كه برخی از آن ها ارائه می گردد : 1-آفرینش خلقت بی هدف نیست 2-...

 دلایلی عقلانی بر اثبات جهان دیگر بیاورید؟

دلایل مختلفی برای اثبات عقلی معاد اقامه می شود كه برخی از آن ها ارائه می گردد :

1-نظام آفرینش بیهوده و بی هدف نیست. خدا جهان را به گونهای آفریده است كه بیش ترین خیر و كمال ممكن بر آن مترتب شود . بدین ترتیب صفت حكمت اثبات میشود كه مقتضای آن این است كه مخلوقات را به غایت و كمال لایق به خودشان برساند، ولی از آن جا كه جهان مادی دارای تزاحمات است ؛ خیرات و كمالات موجودات مادی با یكدیگر تعارض پیدا میكند. مقتضای تدبیر حكیمانهای الهی این است كه به صورتی آن ها را تنظیم كند كه مجموعاً خیرات و كمالات بیش تری بر آن ها مترتب شود.

 جهان دارای نظام احسن می باشد،  به همین جهت است كه انواع عناصر و كمیت و كیفیت و فعل و انفعالات و حركات آن ها طوری تنظیم شده كه زمینه آفرینش گیاهان و جانوران و در نهایت زمینه آفرینش انسان كه كاملترین موجودات  جهان است، فراهم شود . اگر جهان مادی طوری آفریده شده بود كه پیدایش و رشد موجودات زنده را ناممكن میساخت ،خلاف حكمت بود.

با توجه به این كه انسان، دارای روح قابل بقا است و میتواند دارای كمالات ابدی و جاودانی گردد، آن هم كمالاتی كه از نظر مرتبه و ارزش وجودی، قابل مقایسه با كمالات مادی نیست. اگر حیات او منحصر به  حیات دنیوی محدود باشد، با حكمت الهی، سازگار نخواهد بود، مخصوصاً با توجه به این كه حیات دنیوی، توأم با رنجها و سختیها و ناگواریهای فراوان است . غالباً تحصیل یك لذت بدون تحمل این همه رنج و زحمت فراهم نمیشود ،به طوری كه حسابگران را به این نتیجه میرساند كه تحمّل این همه رنج و ناخوشی برای دستیابی به لذایذ محدود نمی ارزد . از همین محاسبات است كه گرایش به پوچی و بیهودگی پدید میآید  حتي كسانی را كه با وجود علاقه شدید فطری به زندگی به سوی خودكشی میكشاند.

 اگر زندگی انسان جز این نبود كه پیوسته زحمت بكشد و با مشكلات طبیعی و اجتماعی دست و پنجه نرم كند تا لحظاتی را با شادی و لذت بگذراند و آن گاه از فرط خستگی به خواب رود تا هنگامی كه بدنش آمادگی فعالیت جدید را پیدا كند و مجدداً تلاش كند تا مثلاً لقمه نانی به دست آورد و لحظهای از خوردن آن لذت ببرد ، چنین تسلسل زیانبار و ملالآوری را عقل نمیپسندید و به گزینش آن فتوا نمیداد.

 نتیجه منطقی چنین نگرشی به زندگی انسان جز پوچگرایی نخواهد بود.  یكی از غرایز اصیل انسان، حبّ به بقا و جاودانگی است كه دست آفرینش الهی در فطرت او به ودیعت نهاده است . حكم نیروی محرك فزایندهای را دارد كه او را به سوی ابدیت سوق میدهد . همواره بر شتاب حركتش میافزاید، اكنون اگر فرض شود كه سرنوشت چنین متحركی جز این نیست كه در اوج شتاب حركت به صخرهای برخورد كند و متلاشی شود، آیا ایجاد آن نیرو فزاینده با چنین غایت و سرنوشتی متناسب خواهد بود؟

پس وجود چنین میل فطری، هنگامی با حكمت الهی سازگار است كه زندگی دیگری جز این زندگی محكوم به فنا و مرگ در انتظار او باشد.

با توجه به این دو مطلب به این نتیجه میرسیم كه میباید زندگی دیگری برای انسان ورای این زندگی محدود دنیوی وجود داشته باشد تا مخالف حكمت الهی نباشد . میتوان میل فطری به جاودانگی را مقدمه دیگری قرار داد . به ضمیمه حكمت الهی آن را برهان دیگری به حساب آورد.

2-دلیل دیگر در این باب برهان عدالت است. در این جهان انسانها در انتخاب و انجام كارهای خوب و بد آزادند،از یك سو كسانی یافت میشوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او میكنند . از سوی دیگر تبهكارانی دیده میشوند كه برای رسیدن به هوسهای شیطانی خودشان، بدترین سمت و زشت‌‌ترین گناهان را مرتكب میگردند.

 هدف از آفرینش انسان در  جهان و مجهز ساختن او به گرایشهای متضاد و به نیروی اراده و انتخاب و به انواع شناختهای عقلی و نقلی و فراهم كردن زمینه برای رفتارهای گوناگون و قرار دادن وی بر سر دو راهیهای حقیقت و باطل و خیر و شرّ این است كه در معرض آزمایشهای بیشمار، واقع شود .

مسیر تكامل خود را با اراده و اختیار برگزیند تا به نتایج اعمال اختیاری و پاداش و كیفر آن ها برسد. سراسر زندگی دنیا برای انسان، آزمایش و ساختن و پرداختن هویت انسانی خویش است  حتي در آخرین لحظات زندگی هم معاف از آزمایش و تكلیف و انجام وظیفه نیست.

اما میبینیم كه در  جهان، نیكوكاران و تبهكاران به پاداش و كیفری كه درخور اعمالشان باشد نمیرسند . چه بسا تبهكارانی كه از نعمتهای بیش تری برخوردار بوده و هستند.  زندگی دنیا ظرفیت پاداش و كیفر بسیاری از كارها را ندارد، مثلاً كسی كه هزاران شخص بیگناه را به قتل رسانیده است، نمیتوان او را جز یك بار قصاص كرد و سایر جنایاتش بیكیفر میماند، در صورتی كه مقتضای عدل الهی این است كه هر كس كوچك ترین كار خوب یا بدی انجام دهد ، به نتیجه آن برسد.

پس همچنان كه  جهان، سرای آزمایش و تكلیف است ،باید جهان دیگر باشد كه سرای پاداش و كیفر و ظهور نتایج اعمال باشد . هر فردی به آنچه شایسته است، نایل گردد تا عدالت الهی تحقق عینی یابد.(1)

پینوشت:

1. محمد تقی مصباح، آموزش عقاید، ص 264 ـ 266، نشر بین الملل، 1381ش

صفحه‌ها