دانش تاريخ

فرزند دار بودن امام حسن عسكری
عقیم بودن ایشان كذب محض و شایعه ای است كه مخالفان و معاندان ولی عصر(ع) از خود بافته اند تا وجود مقدس ایشان را زیر سوال ببرند.

فرزند دار بودن امام حسن عسكری

شرح : با سلام و عرض قبولی طاعات و عبادات چنین گفته می شود كه امام حسن عسكری از سنین پایین در زندان به سر می برده اند و تصور فرزند دار بودن برای ایشان دور از ذهن می باشد و حتی چنین گفته شده كه نام انگور عسكری كه بی هسته می باشد از اسم ایشان برگرفته شده است خواهشمند است در این خصوص در راستای پاسخ به منتقدان راهنمایی فرمایید.متشكرم

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه عزیز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با مركز؛

  لقب امام عسكری بوده، نه عسگری ! در زبان عرب اصلا حرف گ ، ژ،پ وجود ندارد تا اينكه گفته شود  عرب ها به امام عسگری می گفته اند و معنای آن در بعضی زبان ها عقیم می شود!تا نتیجه بگیریم به دلیل عقیم بودن حضرت به او این لقب را داده اند!

 اینكه در ایران و جاهای دیگر به اشتباه لفظ عسگری برای ایشان به كار می رود،به دلیل قرابت تلفظ حروف ك و گ در زبان فارسی است .مردم از روی راحتی تلفظ و قرابت ،نام امام را عسگری می گویند.

عسكری به معنای سپاه و لشكراست،از آن جا كه پیشواي یازدهم به دستور خلیفه عباسي در سامراء، در محله عسكر(محل سكونت نظامیان ) سكونت اجباري داشت، به همین جهت عسكري نامیده مي‏شود.(1)

  عقیم بودن ایشان كذب محض و شایعه ای است كه مخالفان و معاندان ولی عصر(ع) از خود بافته اند تا وجود مقدس ایشان را زیر سوال ببرند. حال بررسی می كنیم كه شایعه توسط چه كسانی و چگونه به وجود آمده است :

دلایل به وجود آمدن شایعه عقیم بودن امام حسن عسكری (ع):

1- اختفای ولادت امام ونام ایشان :

یكی از وظایف امام حسن عسكری (ع) حفظ و حمایت امام دوازدهم (ع) از شمشیر عباسیان و دستگاه های حكومتی بود كه تمام نیروهای خود را علیه امام دوازدهم و حجت خدا بسیج كرده بودند.این موقعیتی برای حضرت پیش آورده بود كه خیلی باریك و دشوار می نمود. از این رو بهترین راه نجات از  تنگنا این است كه  ولادت مولود جدید به كلی اعلان عمومی نشود . در اذهان عمومی طوری وانمود شود كه اصلا خبری نیست و اتفاقی نیافتاده است. وقتی شك ایجاد نگردد ،كنجكاوی هم به دنبال آن نخواهد بود حتی پس از ولادت امام زمان (ع) یاران نزدیك و شاهدان ولادت از آوردن نام او منع می شوند ،مبادا دشمنان به وجود وی پی برده و او را از بین ببرند.

تازه هر یك از شیعیان و دوستان هم كه با آن شرایط امام مهدی (ع) را می دید و یا از امام حسن عسكری (ع) وجودش را می شنید به دو چیز ملزم بود :

1- وجوب كتمان و سرپوشی ولادت امام

2- حرمت اطلاع احدی برنام شریف حضرت

وقتی مردمی كه منتظر ولادت فرزند امام حسن (ع) هستند، این وضعیت را مشاهده می كنند گمان می برند كه امام حسن فرزندی ندارد و دلیلی به جز عقیم بودن حضرت برای آن پیدا نمی كنند . شایعه كم كم در اذهان عمومی شكل می گیرد كه البته در به وجود آمدن آن دشمنان سهم بسزایی داشتند.

2- پخش شایعه توسط دشمنان امام حسن عسكری (ع) و معاندان اسلام و شیعیان:

افراد بسیاری بودند كه از روی حسادت و غرض ورزی و به علت كینه دیرینه خود سعی در خراب كردن چهره اهل بیت داشتند و سخنان آنان را خیالی و دروغ می پنداشتند.

* عنوان شدن  موضوع توسط زبیری عالم :

زبیر بن بكار بن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبیر بن عوام از علمای بسیار مشهور اهل تسنن در زمان امام حسن عسكری (ع) بود .در انساب عرب تسلط داشت .متوكل عباسی او را برای تعلیم و تربیت اولادش به سامرا آورد. زبیر زمانی كه در سامرا بود، نسبت به علوییون و خصوصا شخص امام حسن عسكری (ع) عداوت می ورزید .شدیدا به علم و حسب و نسب حضرت و شهرت او رشك می برد.همین باعث نابودیش و فروافتادن به پرتگاه شیطان شد .حسادت او آن قدر شدید شد تا جایی كه امام را تهدید به قتل كرد و گفت  كه با كشتن وی نسل امام قطع خواهد شد. او در میان مردم به بدگویی امام می پرداخت و عنوان می كرد امام عقیم است. اما پس چندی به قتل رسید و به سزای اعمالش رسید.

شیخ صدوق در كتاب كمال الدین از معلی بن محمد روایت نموده : از امام حسن عسكری (ع) نقل شده كه چون زبیری به قتل رسید فرمود :این است پاداش كسی كه نظر رحمت حق را نسبت به اولیائش دروغ دانست و گفته بود مرا خواهد كشت و فرزندی نخواهم داشت كه جانشین من باشد، ولی او دید كه خود كشته گشت و خداوند فرزندی به نام محمد  به من بخشید. (2)

عنوان شدن موضوع توسط جعفر كذاب برادر ناخلف امام حسن عسكری (ع) :

جعفر كذاب فردی شرابخوار و گناهكار بود و آرزوی امامت بر مسلمانان را داشت. او كه گمان می كرد امام حسن فرزندی ندارد، همین را دستمایه قرار داد و در میان مردم شایعه كرد كه امام فرزندی ندارد و عقیم می باشد.(3) او تنها یك هدف داشت: خوب می دانست كه بالاخره طاغوتیان نمی توانند وجود مبارك امام حسن را تحمل كنند و او را به طریقی به شهادت می رسانند. اگر فرزندی برای او نباشد، می تواند خود را در میان مردم امام دوازدهم معرفی كند. همین كار را هم كرد اما دست سرنوشت آبروی او را برد. هنگامی كه خود را امام معرفی كرد و خواست بر جنازه برادرش نماز بخواند، امام زمان در میان مردم حضور پیدا كرد و او را كنار زد  و بر جنازه پدر نماز خواند وخود را ولی مسلمانان معرفی كرد ....(4)

جعفركذاب  امید خود را از دست نداد و با حسادت و كینه ای كه در دل گرفته بود، به تبلیغ  پرداخت كه امام حسن عسكری (ع) عقیم بود و چگونه می توانسته فرزندی داشته باشد؟ او تبلیغات گسترده ای انجام می داد تا به هدفش برسد. متاسفانه كم  نبودند كسانی كه حرف او را قبول كنند. افرادی ساده لوح كه قداست امام حسن (ع) را زیر سوال می بردند و او را عقیم می خواندند .

 اگر امام حسن(ع)عقيم بود،  گزارشات اهل سنت مبنی بر بازداشت كنیزان امام و تجسس آنان توسط دستگاه خلافت بايد بيهوده  باشد.

 گزارشات بسياري كه در متون تاريخي شيعه و اهل سنت مبني بر ولادت ،و در خواست رويت امام زمان وجود دارد ،جاي هيچ گونه شك و ترديدي را در اين باره باقي نمي گذارد.

پي نوشت ها :

1. صدوق، علل الشرایع، قم، مكتبة الطباطبائي، ج 1، باب 176، ص 230 ؛

 صدوق، معاني الأخبار، تهران، مكتبة الصدوق - مؤسسة دار العلم، 1379 ه'. ق، ص 65 ؛

 بحارالانوار، ج 50، ص 113، ح 1.

2.بحارالانوار ج 51 ،ص 4؛

اعلام الوری ،ص 414 ؛

 ارشاد شیخ مفید، ص 329

3.مفيد الارشاد،انتشارات علميه اسلاميه، ج2،ص320؛

موعود نامه ،مجتبي تونه اي،انتشارات مشهور 1388،چاپ هشتم ،ص246.

4.محمد بن علي بن الحسين ،كمال الدين ،جامعه مدرسين ج2،ص475

براي آگاهي بيش تر رك http://tanhamonji.persianblog.ir/post/86

چرا پيامبر به مدينه هجرت كرد؟
مهمترين دليل هجرت رسول خدا به مدينه، سرسختي و لجبازي مشركين قريش در برابر دعوت رسول خدا(ص) از يك سو، و تشديد آزار پيامبر و مسلمانان توسط مشركين، از سوي ديگر ...

 چرا پيامبر به مدينه هجرت كرد؟

مهمترين دليل هجرت رسول خدا به مدينه، سرسختي و لجبازي مشركين قريش در برابر دعوت رسول خدا(ص) از يك سو، و تشديد آزار پيامبر و مسلمانان توسط مشركين، از سوي ديگر مي باشد. به گونهاي كه در طول ده سال دعوت علني حضرت در مكه تنها افراد اندكي آنهم بيشتر از بردگان و محرومان به حضرت ايمان آوردند، و بسياري از آنها توسط اشراف مكه تحت شكنجه قرار گرفتند و عدهاي مانند ياسر و همسرش سميه به شهادت رسيدند. لذا رسول خدا(ص) در پي يافتن مأمني ميگشتند تا از اين وضع ناگوار رهايي يابند؛ و بتوانند به تبليغ دين اسلام بپردازند، در اين راستا مأمني در حبشه پيدا شد و مسلمانان در دو نوبت به آن ديار مهاجرت نمودند. تا اين كه افرادي از مردم يثرب(مدينه) دعوت پيامبر اسلام(ص) به گوش شان خورد و جذب حقانيت اسلام و قرآن شدند. در دو نوبت در دو سال آخر قبل از هجرت در موسم حج و در مني با پيامبر بيعت نمودند.

در سال سيزدهم بعثت در عقبه مني هفتاد و پنج تن از مردم يثرب با پيامبر بيعت نمودند و متعهد شدند كه در صورت هجرت پيامبر به يثرب از آن حضرت در برابر تهاجمات قريشيان دفاع نمايد. پيامبر نيز متعهد شد كه در اولين فرصت ممكن به سوي شان هجرت نمايد. قريشيان از موضوع مطلع شدند و در دارالندوه توطئه نمودند و بنا گذاشتند پيامبر را به قتل برسانند كه پيك حق اين توطئه را به اطلاع پيامبر رساند و امام علي در بستر پيامبر خوابيد و پيامبر با مخفي كاري تمام با همراهي ابوبكر به مدينه هجرت نمودند. (1) آيه دوم سوره انفال مربوط به همين قضيه است. خداوند متعال در اين آيه مي فرمايد: "هنگامي كه كافران بر ضد تو فكر مي‏كنند تا تو را زنداني كنند يا بكشند يا تبعيد نمايند، آنان با خدا از در حيله وارد مي‏شوند و خداوند حيله آنان را به خودشان بر مي گرداند".

بر اين اساس، پيامبر تصميم گرفتند مكه را ترك نمايد، اما رهايي از دست مشركان كار آساني نبود. از اين رو، براي نجات دادن جان پيامبر، مقرر شد كه يك نفر در رختخواب ايشان بخوابد تا مشركان تصور كنند كه پيامبر بيرون نرفته و درون خانه است.

پيامبر، علي(ع) را انتخاب كرد. علي(ع) در بستر پيامبر خوابيد. پاسي از شب كه گذشت، خانه پيامبر توسط چهل نفر محاصره شد. آنان از شكاف در به داخل خانه نگاه كردند و وضع خانه را عادي ديدند و گمان كردند پيامبر در خوابگاه خويش خوابيده است، در حالي كه پيامبر از خانه خارج شده بود. (2)

پي نوشت ها:

1. محمد بن سعد، طبقات الكبري، ج 1، ص 227 ؛ عبد الملك بن هشام، سيره ابن هشام، ج 1، ص 48.

2. سيره حلبي، ج 2، ص 32.

چگونه امام حسن به دست جعده به شهادت رسید؟
در بیشتر منابع‌ شیعی‌ آمده ‌است‌ كه‌ معاویه ‌با وعده مال بسیار و ازدواج‌ با یزید جعده ‌را تطمیع ‌كرد تا شوهرش‌ امام ‌حسن ‌را زهر دهد و او نیز چنین‌ كرد و ...

چگونه امام حسن به دست جعده به شهادت رسید؟

در بیشتر منابع شیعیآمده استكهمعاویه با وعده مال بسیار و ازدواجبا یزید جعده را تطمیع كرد تا شوهرشامام حسن را زهر دهد و او نیز چنینكرد و بر اثر آن امام به شهادت رسید (1) معاویهزهر را برایجعده فرستاده بوده است.

  پساز كارگر افتادن زهر،معاویه به وعده مالی كه به جعده داده بود وفا كرد، ولیبهازدواج او با یزید رضایت نداد (2) و به او گفت كه میترسد فرزندش یزید را نیز مانند حسنبن علی به قتل برساند (3). بنا به نقل بعضیاز  منابع،سم دادن جعده به امام حسن(ع) به تحریك و دستور یزیدبنمعاویه بوده است.(4)

نتيجه آنكه امام مطابق با روال عادي گزينه مناسبي براي ازدواج يافته و با او ازدواج نموده، ابتدا نيز كانون زندگي آنان گرم بوده، اما بس از گذر زمان جعده در اثر تطميع معاويه با امام دشمني ورزيد و آن جناب را مسموم ساخت.

پی نوشت:

1. مفید،الارشاد،ترجمه رسولي محلاتي،انتشارات علميه اسلاميه ج2،ص13 .

2.ابوالفرجاصفهانی،مقاتل الطالبيين ،بيروت ،ص48.

3. مسعودی،مروج الذهب ، بيروت،ج3،ص182.

4.ابنابیالحدید،شرح نهج البلاغه،ناشر: دار إحياء الكتب العربية ،ج16،ص.

آيا نبي مكرم اسلام (ص)وصيت نامه كتبي داشتند؟
چگونه می توان باور كرد كه پیامبر با وجود چنین آیه ای مبنی بر لزوم وصیت ، وصیت ننموده باشند؟ (كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ ...

از آنجا كه دين مبين اسلام سفارش اكيد به داشتن وصيت نامه كرده است آيا نبي مكرم اسلام (ص)وصيت نامه كتبي داشتند؟

 چرا قلم و كاغذ را در هنگامه قبل از رحلت درخواست نمودند ؟

 

 لطفا جواب را بيان نموده و از ارجاع به كتاب خاص معذور داريد ؟ متشكرم 

چگونه می توان باور كرد كه پیامبر با وجود چنین آیه ای مبنی بر لزوم وصیت ، وصیت ننموده باشند؟ (كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُتَّقِینَ )هر گاه يكي از شما را مرگ فرا رسد و مالي بر جاي گذارد، مقرر شد كه درباره پدر و مادر و خويشاوندان، از روي انصاف وصيت كند. و اين شايسته پرهيزگاران است. (1)

آنچه در واقعه یوم الخمیس (روز پنج شنبه) اتفاق افتاد، مبنی بر درخواست دوات و قلم برای نگاشتن وصیت مطلب تازه ایی نبوده است ،بلكه تاكید بر وصایت علی (ع)بوده است كه از آغار دعوت پیامبر به اسلام تا زمان رحلت در موقعیت های مختلف پیامبر به آن تصریح می نمودند.

اما از اهمیت این نوشته نیز نباید غافل شد كه اگر در واپسین لحظات عمر پیامبر نیز این وصیت مكتوب و مجددا به وصایت حضرت تصریح می گشت، می توانست تا حدودی از بروز اختلافات بسیاری جلوكیری كند.

به هر روی نگارش وصیت پیامبر اگر چه عملی نشد اما اعلان ولایت و وصایت علی (ع)توسط پیامبر(ص)در موقعیت های گوناگونی بیان گشته، مانند آیه های ولایت، تبلیغ، اولو الامر و قربی نیز ماجرای یوم الدار،وزارت، منزلت،غدیر و...... در واقع وصیت شفاهی حضرت در مقابل انبوهی از مردم بوده  و اینكه در روز پنجشنبه به علت كار شكنی برخی موفق به نگارش  وصیت نگشت، منافات با اصل وصیت ندارد.

تأخیر در نگارش وصیت  ممكن است به دلایل متعدد باشد، از جمله این كه وصیت در آخرین لحظات عمر عاطفی و بیشتر تأثیرگزار است. از همه مهمتر معمولاً وصیتهای مهم سیاسی و اخلاقی در آخر عمر صورت می گیرد. افزون بر آن شاید حضرت از طرف خداوند مأمور بود كه در آخرین لحظات عمر خود ، آن وصیت خاص را  بنماید. شاید هم این تأخیر بدان جهت بود  كه اهمیت موضوع را نشان دهد. همچنان در وصیتهای مهم به همین صورت عمل می شود. شیعیان باور دارند در حدیث موسوم به حدیث دوات كه مانع تدوین آن شدند حضرت میخواست بار دیگر مردم را به ولایت امام علی(ع) سفارش كند؛ و اهمیت آن را نشان دهد از این رو برخی  مانع بیان آن شدند.

نتيجه آن كه در واقع پیامبر در لحظه آخر عمر چیزی را می خواست بگوید كه قبلاًگفته بود، با این تفاوت كه درخواست كرد قلم و كاغذی بیاورند تاآن را مكتوب نماید. اگر چه از نوشته شدن آن وصیت جلوگیری شد، اما این بدان معنا نبود كه پیامبر آن وصیت و سفارش را قبلاً انجام نداده باشد.

 برای آگاهی بیشتر به كتاب فروغ ولایت از آیت الله سبحانی مراجعه نمائید.

پي نوشت ها:

1. بقره (2)آيه 180.

آیا امام حسن (ع) و امام حسین (ع) استاد و معلم داشتند؟
در تاریخ گزارشی مبنی بر تحصیل امام حسن و حسین (ع) نزد غیر معصومین وجود ندارد. يكي از راههاي تحصيل علم امامان از جمله امام حسن و امام حسين علوم پيامبر حضرت زهرا

آیا امام حسن (ع) و امام حسین (ع) استاد و معلم داشتند؟

در تاریخ گزارشی مبنی بر تحصیل امام حسن و حسین (ع) نزد غیر معصومین وجود ندارد. يكي از راههاي تحصيل علم امامان از جمله امام حسن و امام حسين علوم پيامبر حضرت زهرا و امام علي عليهم السلام است و از طريق ديگر كه منبعي به معصوم متصل نباشد.  علمي را نياموختند در رابطه با اين كه دانش ها و علوم امامان از چند راه تحصيل مي شده است آيه الله اميني در كتاب مسائل كلي امامت چنين بيان مي دارند:

طريق اول استفاده از دانشها، صحيفه ها و كتابهايي كه از پيامبر اكرم به طور ارث به دستشان رسيده راه دوم استفاده از قرآن شريف

راه سوم استفاده از راه غيبي.(1)

پي نوشت ها :

1. ابراهيم اميني،كتاب بررسی مسائل كلي امامت،چاپ دوم دفتر تبليغات اسلامي،ص231.

آيا امام حسين دررحم مادر، بامادرش صحبت مي كرد؟
حضرت زهرا(س) فرمودند: وقتي ماه ششم فرا رسيد در شب تاريك احتياجي به چراغ نداشتم. هر گاه تنها در ميان محراب عبادت بودم از باطن خود صداي تسبيح و تقديس مي‏شنيدم.

 آيا امام حسين دررحم مادر، بامادرش صحبت مي كرد؟

 در برخي نقل ها آمده است كه امام حسين در دوران حمل مادرش فاطمه زهرا كلام او را مي شنيد.

در كتاب حديثي بحار الانوار روايتي بر اين مضمون آمده البته ترجمه ي اين بخش به عنوان  زندگاني حضرت زهرا عليها السلام نيز چاپ شده است در اين كتاب آمده كه حضرت زهرا(س) فرمودند: وقتي ماه ششم فرا رسيد در شب تاريك احتياجي به چراغ نداشتم. هر گاه تنها در ميان محراب عبادت بودم از باطن خود صداي تسبيح و تقديس مي‏شنيدم.(1)

البته لازم به تذكر است كه روايات موجود در كتاب بحار نياز به بررسي دلالي و سندي دارد و ما فارغ از اين گونه بررسي ها تنها به بيان اين نقل در آن كتاب پرداختيم.

پي نوشت ها:

1. زندگاني حضرت زهرا عليها السلام( نجفي)، محمد جواد نجفي‏، ناشر اسلاميه‏، مكان چاپ تهران‏، سال چاپ1377 ش‏، نوبت چاپ اول‏، ص305؛ و بحار الانوار، مجلسي، ج‏43، ص273

برتري اويس قرني بر بعضي ديگر از ياران پيامبر اكرم(ص) چه بود ؟
اويس قرني از زاهدان و صالحان بزرگ و از ياران علي(ع) است كه در جنگ صفين در ركاب حضرت به شهادت رسيد. در اين كه چه ويژگي سبب شد كه او بر برخي از ياران پيامبر(ص) ..

برتري اويس قرني بر بعضي ديگر از ياران پيامبر اكرم(ص) چه بود و رابطه او با رسول خدا چگونه بود؟

اويس قرني از زاهدان و صالحان بزرگ و از ياران علي(ع) است كه در جنگ صفين در ركاب حضرت به شهادت رسيد. در اين كه چه ويژگي سبب شد كه او بر برخي از ياران پيامبر(ص ) برتري پيدا كند، كاملاً روشن نيست. از حالات او استفاده مي شود كه وي علاقه زيادي داشت كه در راه خدا به شهادت برسد. ممكن است همين علاقه و بيزاري وي از دشمنان علي(ع) باعث اين برتري شده باشد يا عبادت و ارتباط خاصي كه با خدا داشته يا خدمت زيادي كه به مادر كرده و يا محبت خاصي كه به پيامبر داشته يا علل ديگر كه بر ما معلوم نيست.

برخي از ويژه گي هاي اويس

ا) در جنگ صفين علي(ع) گفت: از كوفه يك هزار مرد خواهد آمد كه با من بيعت مرگ خواهند كرد. ابن عباس مي گويد: مي ترسيدم كه پيشگويي علي(ع) درست تحقق نيابد. هر كس كه از كوفه مي آمد و با علي(ع) براي مرگ در راه حضرت بيعت مي كرد مي شمردم. عدد آنان كه از كوفه آمدند و بيعت كردند به 999 تن رسيد و ديگر كسي نيامد. در دلم بسيار ناراحت شدم. در اين فكرها بودم كه ناگهان ديدم مردي از كوفه نزد علي(ع) آمد و گفت: يا علي! دستت را بياور تا بيعت كنم. فرمود: براي چه بيعت مي كني؟ مرد گفت: بيعت مي كنم كه گوش به فرمان تو باشم، از تو اطاعت كنم و زير پرچم تو با دشمنانت بجنگم، كشته شوم و يا خداوند تو را پيروز بگرداند.

علي(ع) پرسيد: كيستي؟ گفت: اويس هستم. امام فرمود: اويس قرني هستي؟ گفت: بله. علي(ع) گفت: الله اكبر، حبيبم رسول خدا به من خبر داده بود كه مردي از امت را ملاقات مي كنم كه به او اويس قرني گفته مي شود. او از حزب خدا و رسول خداست و در راه خدا به شهادت مي رسد. او مي تواند قبايلي مانند ربيعه و مضر را شفاعت كند. (1)

ب) رسول خدا(ص) فرمود: بوهاي بهشتي از سوي قرن مي وزد. اي اويس قرني! چقدر مشتاق توام. هر كس اويس قرني را ديد، سلام مرا به او برساند. گفتند: اويس قرني كيست؟ فرمود: كسي است كه اگر از ميان شما غايب شود، سراغش را نمي گيريد. اگر ظاهر شود، به او اهميت نمي دهيد، ولي او كسي است كه با شفاعتش قبايلي مانند ربيعه و مضر به بهشت مي روند. او در حالي كه مرا نمي بيند، به من ايمان مي آورد. در ركاب جانشينم علي بن ابي طالب در صفين به شهادت مي رسد. (2)

ج) پيامبر فرمود: مژده باد بر شما كه مردي از امتم به نام اويس قرني مي تواند قبايلي مانند ربيعه و مضر را شفاعت كند.

سپس پيامبر به عمر بن خطاب گفت: اگر او را ديدي، سلام مرا به او برسان. عمر به دنبال اويس قرني مي گشت و در موسم حج او را پيدا كرد. همراهان عمر اين عمل را خوش نداشتند و مي گفتند: از شخصي همچون تو خوب نيست كه به دنبال مردي گمنام برود و از او سراغ بگيرد، ولي عمر او را پيدا كرد و به او گفت: اي اويس! پيامبر خدا به من فرمود كه سلام او را به تو برسانم. اينك سلام او را به تو مي رسانم. پيامبر به من خبر داد كه مي تواني قبايلي مانند ربيعه و مضر را شفاعت كني. وقتي كه اويس اين پيام را شنيد، به سجده افتاد آن قدر در سجده ماند كه مردم فكر كردند مرده است. بعد از مدتي سر از سجده برداشت و به عمر گفت: مرا با اين عملت هلاك كردي. پس از اين كه مردم او را شناختند، به سر او ريختند و بدن و دست و صورت خود را به او مي رساندند كه از او بركت پيدا كنند. اويس در صفين به شهادت رسيد. (3)

د) روزي اويس قرني در دعاي خود خواست: "اللهم ارزقنا شهاده توجب لي الجنه والرزق"(4) دعايش مستجاب شد و در صفين به شهادت رسيد.

شيخ عباس نوشته است: گويند اويس شترباني مي كرد و خرج مادر را مي داد. روزي از مادر اجازه خواست كه به مدينه برود و پيامبر را ببيند. مادرش نيم روز اجازه داد. اويس به مدينه آمد، به خانه پيامبر رفت، ولي پيامبر در خانه نبود. وقت تمام شد و پيامبر را نديده برگشت. وقتي كه پيامبر به خانه آمد گفت: اين نور چه كسي است كه در خانه مي بينم؟ گفتند: شترباني به نام اويس براي ديدن تو به خانه آمد و برگشت. پيامبر فرمود: او اين نور را به ما هديه داده است.

شيخ عباس قمي اضافه مي كند: اويس قرني بعضي شب ها را شب ركوع مي ناميد. آن شب را تا صبح در ركوع مي ماند. بعضي شب ها را شب سجود مي گفت. تا صبح در حال سجده مي ماند. به او گفتند: اين چه زحمتي است كه مي كشي؟ گفت: كاش از ازل تا ابد يك شب بود و آن يك شب را با سجده به پايان مي بردم. (5)

اويس قرني يكي از زاهدان بنام است كه در خدمت حضرت علي(ع) بود. در ركاب حضرت جنگيد و به شهادت رسيد. اويس، مدتي در كوفه ساكن شد و او را سيد التابعين مي گفتند. اويس در اصل از قبيله مذحج از تيره قرن است. قبيله مذحج از قبايل معروف يمن است.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 42، ص 147، ح 7، به نقل از ارشاد و خرائح.

2. همان، ص 155، ح 22.

3. همان، ص 156، ح 24.

4. حسين شاكري، ابوذر الغفاري و اويس القرني، چاپ دوم، 1418، ص 101 به بعد.

5. شيخ عباس قمي، منتهي الامال ج 1، ص 367، چاپ هجرت.

آیا سر مبارك امام حسین علیه السلام با بدن گرامی ایشان در یكجا دفن شده
در این كه سر امام حسین علیه‌السلام كجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارش‌های گوناگونی آورده‌اند تا آنجا كه شش قول در این باره گفته شده است.

 آیا سر مبارك امام حسین علیه السلام با بدن گرامی ایشان در یكجا دفن شده اند یا آنكه از بدن گرامی ایشان جدا بوده و در جای دیگری می باشد؟ با تشكر

 در این كه سر امام حسین علیهالسلام كجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارشهای گوناگونی آوردهاند تا آنجا كه شش قول در این باره گفته شده است.

قول اول: سر به بدن ملحق شده است. این قول مشترك میان شیعه و سنی است. علمای شیعه، از جمله شیخ صدوق (متوفای 381 ق)، سید مرتضی (متوفای 436 ق)، فتال نیشابوری (متوفای 508 ق)، ابن نما حلی، سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) شیخ بهایی و مجلسی این قول را بیان كردهاند.

شیخ صدوق و پس از او، فتال نیشابوری در این باره مینویسند: علی بن حسین علیه السلام همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین علیهالسلام را به كربلا باز گرداند.(1)

سید مرتضی در این باره میگوید: روایت كردهاند كه سر امام حسین علیهالسلام با جسد در كربلا دفن شد.(2)

ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل كرده است كه به همین سبب (ملحق كردن سر امام به بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از جانب امامان علهیمالسلام) توصیه شده است.(3)

ابن نمای حلی نیز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن میتوان اعتماد كرد، آن است كه بعد از آن كه سر امام در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد. (4)

سید ابن طاووس نوشته است: اما سر حسین علیهالسلام، روایت شده كه سر برگردانده شد و در كربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده است.(5)

مجلسی، یكی از وجههای استحباب زیارت امام حسین علیهالسلام را در روز اربعین، الحاق سرهای مقدس را به اجساد توسط علی بن حسین علیهماالسلام بیان كرده است. (6) وی در جای دیگر بعد از نقل اقوال دیگر در این باره مینویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است كه سر امام همراه بدن دفن شده است. (7)

برخی اندیشمندان اهلتسنن نیز این قول را بیان كردهاند:

ابوریحان بیرونی (متوفای 440 ق) در این باره مینویسد:

و فی العشرین ردّ راس الحسین علیهالسلام الی مجثمه حتی دفن مع جثته...؛ در روز بیستم (صفر)، سر حسین علیهالسلام به بدنش ملحق و با آن دفن گردید. (8)

قرطبی (متوفای 671 ق) مینویسد:

امامیه میگویند كه سر حسین علیهالسلام پس از چهل روز به كربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین مینامند. (9)

قزوینی نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنیامیه است، چون در آن روز، سر حسین علیهالسلام را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان به بدن، باز گردانده شد.(10)

مناوی (متوفای 1031 ق) نوشته است: امامیه میگویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در كربلا دفن شد. (11)

قول دوم: در كنار قبر امیرالمومنین علیهالسلام؛ (12)

قول سوم: مسجد رقه در كنار فرات؛

قول چهارم: بقیع نزد قبر مادرش فاطمه علیهاالسلام؛

قول پنجم: دمشق؛

قول ششم: قاهره. (13)

بررسی و تامل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد كه دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه است، از این رو این قول قابل اعتنا و پذیرش است و بنا بر گزارشهای تاریخی - چنانكه اشاره شد - این الحاق در روز بیستم صفر سال 61 بوده است.

پینوشتها:

1. شیخ صدوق، الامالی، مجلس سیو یكم، ص 232؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، صو مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 140.

2. رسائل المرتضی، ج 3، ص 130.

3. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 85 و مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 199: «قال الطوسی رحمة الله: و منه زیارة الاربعین».

4. نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص 85.

5. سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114.

6. مجلس، بحارالانوار، ج 98، ص 334.

7. همان، ج 45، ص 145.

8. بیرونی، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 331.

9. محمد بن احمد قرطبی، التذكرة فی امور الموتی و امور الاخره، ج 2، ص 668.

10. زكریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، ص 45.

11. عبدالرووف مناوی، فیض القدیر، ج 1، ص 205.

12. ابن قولویه قمی، كامل الزیارات، ص 84؛ كلینی، الكافی، ج 4، ص 571- 572؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحكام، ج 6، ص 35- 36 و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 85.

13. سبط ابن جوزی، تذكرة الخواص، ص 265- 266؛ سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج 1، ص 626- 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247- 250؛ محمدامین امینی، همان، ج 6، ص321- 337.

قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در این موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نقد و بررسی كرده است. ر. ك: تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، ص 303 به بعد.

منبع:

مجله تاریخ در آینه پژوهش، ش 5، 1384، محسن رنجبر . برگرفته از :http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/TheInfallibles/ImamHoss...

فلسفه اربعین برای سیدالشهدا
اربعین شهادت امام حسین (ع) یكی از روزهایی است كه به فضیلت زیارت آن حضرت از دور و نزدیك شناخته می شود و در این مساله تفاوتی بین این روز و روزهای زیارتی دیگر نیست

فلسفه اربعین برای سیدالشهدا چیست؟

اربعین شهادت امام حسین (ع) یكی از روزهایی است كه به فضیلت زیارت آن حضرت از دور و نزدیك شناخته می شود و در این مساله تفاوتی بین این روز و روزهای زیارتی دیگر نیست و نباید برای آن به دنبال فلسفه خاصی بود.

 اما در این كه شهرت و علاقه زیاد شیعیان به زیارت در این روز به چه بر می گردد و آیا منشا این امر زیارت كاروان اسرای كربلا در این روز بوده، مورد اختلاف است؛ مثلا شهيد مطهري در اين خصوص كه اهل بيت امام حسين در روز اربعين به كربلا آمده اند باور دارد كه آن را عقل تایید نمی كند و در منابع دسته اول و معتبر نیامده است. (1)

برخی دیگر از مورخان هم به طور صریح و هم غیر صریح اين مطلب  را انكار نمودهاند.

شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است:

«روز اربعین، روزی است كه اهل بیت امام، از شام به سوی مدینه مراجعت كردند. نیز روزی است كه جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین ع وارد كربلا شد». (2)

شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد»(3) و ابن اعثم در الفتوح (4) نیز همین مطلب را ذكر كردهاند. میرزا حسین نوری مینویسد:

«از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده میشود كه روز اربعین روزی است كه اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آن كه در آن روز به مدینه رسیدند. » (5)

در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به كربلا ذكر كرده است. ایشان مینویسد:

«وقتی اسرای كربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای كاروان گفتند: ما را به كربلا ببر. بنابراین آنها به محل شهادت امام حسین  آمدند. سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند ...»(6 )

ابن نما حلی نیز روز اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به كربلا و ملاقات آنها با جابر و عدهای از بنی هاشم ذكر كرده است. (10) میرزا حسین نوری پس از از نقل قول سید بن طاوس به نقد آن پرداخته است.(7)

رسول جعفریان مینویسد: «شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الكبری، اشارهای به بازگشت اسرا به كربلا نكردهاند».(8) شیخ عباس قمی هم داستان آمدن اسرای كربلا را در اربعین از شام به كربلا بسیار بعید میداند. (9) محمدابراهیم آیتی (10) و شهید مطهری (ره) نیز آمدن اسرای در روز اربعین به كربلا، را انكار كردهاند. (11)

امّا در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال 61 هجری به كربلا، به نظر میرسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد. شیخ طوسی مینویسد:

«روز اربعین روزی است كه جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا ص از مدینه برای زیارت قبر امام حسین (ع) به كربلا آمد. او اولین زائری بود كه قبر شریف آن حضرت را زیارت كرد». (12)

مرحوم آیتی مینویسد: «جابر بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد كربلا شد. سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید». (13)

پی نوشت ها:

1.  شهيد مطهري، حماسه حسینی، ناشر:صدرا، تهران، ج 1،ص 30.

2. مسار الشيعة (المجموعة)،الشيخ المفيد،ص26،سال چاپ: 1406،ناشر: مكتب آية الله العظمي المرعشي النجفي - قم

3 . مصباح المتهجد،الشيخ الطوسي، ص 787،چاپ: اول،سال چاپ : 1411 - 1991 م،ناشر: مؤسسة فقه الشيعة - بيروت - لبنان ،

4 . ابن اعثم كوفی، احمد، ترجمه محمد بن محمد بن مستوفی هروی، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص 916.

 5 . النوری، لولو و مرجان، تهران، فراهانی، 1364، ص 154.

 8 . اللهوف في قتلي الطفوف،السيد ابن طاووس، ص114،چاپ : اول،سال چاپ : 1417،ناشر : أنوار الهدي - قم - ايران.

 6 . مثير الأحزان، ابن نما الحلي، ص86،سال چاپ: 1369 - 1950 م،ناشر: المطبعة الحيدرية - النجف الأشرف.

 7 . نوری، پیشین، ص 152.

 8 . جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، قم، ص 216. ناشر :انصاریان.

 9 . قمی، منتهی الامال، ج1، ص 525. موسسه انتشارات هجرت، قم، 1378 .

 10 . آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص139. ناشر: كتابخانه صدوق

 11 . مطهری،  حماسه حسینی ، ج1، ص 30.

 12 . طوسی،  پیشین، ص 787.

 13 . آیتی،  پیشین، ص 231-230.

چگونه جابر بن عبدالله انصاري در اربعين نابينا بوده است؟
در تطابق لازم نيست كه جابر بينا باشد، زيرا در زمان بينايي، حديث لوح را از روي لوحي كه نزد حضرت زهرا بود، خوانده و نسخه برداري كرده و آن نسخه را پيش خود داشته ..

چگونه جابر بن عبدالله انصاري در اربعين نابينا بوده است در حاليكه سالها بعد با ديدن و شناختن امام باقر(ع) سلام رسول خدا(ص) را به ايشان رساندند؟

در تطابق لازم نيست كه جابر بينا باشد، زيرا در زمان بينايي، حديث لوح را از روي لوحي كه نزد حضرت زهرا بود، خوانده و نسخه برداري كرده و آن نسخه را پيش خود داشته، بارها در آن نظر كرده و كاملا در ذهنش بود. آن را به امام عرضه كرده و امام هم از روي اصل لوح، حديث را خوانده و تطابق را انجام داده اند.

امام باقر هنگام وفات امام صادق را خواند تا به او وصيت كند. فرزندش زيد عرض كرد: كاش شما مثل امام حسن و امام حسين(ع) عمل مي كردي و به من وصيت مي نمودي! امام فرمود: امامت عهد خدايي است و تمثيل بردار نمي باشد.

بعد جابر را فراخواند و فرمود: آنچه از حديث صحيفه ديده اي براي ما بگو.

در اين جا لازم نيست كه جابر بينا باشد، بلكه آنچه از صحيفه ديده بود، عرض كرد. (1)

2. رواياتي كه حكايت دارد كه امام از جابر نسخه اش را طلب كرده و با نسخه خود تطبيق داده، صراحت ندارند كه جابر آن زمان نابينا بوده، بلكه در موارد متعدد بر بينايي او تصريح شده است. نابينايي او در زمان زيارت اربعين هم مبنايي ندارد، بلكه با توجه به روايات متعدد ايشان در آن زمان و مدت ها بعد از آن بينا بود.

در روايتي كه مربوط به زيارت جابر در اربعين است، از قول عطيه كه همراه جابر بود، آمده است: " بعد از غسل و زدن عطر بر خويش، با پاي برهنه به طرف قبر ها رفت تا بر بالاي قبر ابي عبدالله ايستاد. سه بار تكبير گفت و بيهوش بر قبر افتاد. وقتي به هوش آمد، عرض كرد: سلام بر... سپس قبر را بوسيد و دو ركعت نماز خواند. متوجه قبور شهدا شد و عرض كرد: سلام بر... بعد به طرف قبر عباس بن علي آمد و عرض كرد: سلام بر... (2)

در كتاب بشاره المصطفي ضمن خبر زيارت جابر آورده كه جابر به همراهش گفت: "فالمسنيه فالمسته"(دست مرا بر قبر بگذار و من دستش را بر قبر گذاردم)؛ اين جمله(كه شايد با استناد بدان جابر را در آن زمان نابينا شمرده اند) دلالت بر نابينايي جابر ندارد، زيرا چه بسا شدت حزن و اندوه، بينايي او را در آن لحظه مختل نموده، يا اشك چشمانش را فراگرفته و مانع ديد او شده است. (3)

3. رسول خدا به جابر مژده مي دهد كه نوه اش- محمد بن علي بن الحسين(امام باقر) -را خواهد ديد. از جابر مي خواهد كه حامل سلام ايشان به او باشد. بنا بر روايات متعدد، جابر امام را ديده و ايشان را برانداز كرده و... (4)

4. در مورد نابينايي جابر در آخر عمر هم در روايات و تاريخ تصريحي نيست، بلكه شايد بينايي اش كم شده يا دور يا نزديك بيني اش را از دست داده باشد.

در ارشاد مفيد به نقل از امام باقر آمده: بر جابر بن عبدالله انصاري وارد شدم و بر او سلام كردم. بعد از جواب سلام پرسيد: كيستي؟ اين ملاقات بعد از آن بود كه نابينا شده بود و من خود را معرفي كردم و... (5)

اين روايت هم دلالت بر مطلب نمي كند، زيرا: -ممكن است دوربيني او ضعيف شده، نتوانسته از فاصله چند متري امام را ببيند و بشناسد.

-از روايات بر مي آيد كه جابر مكرر ابلاغ سلام رسول خدا را انجام داده، در مواضع مختلف اين مطلب را اظهار كرده تا مبلغ امامت و فضيلت امام باقر باشد. چه بسا اين ملاقات در آخر عمر او بوده و اولين ملاقات او با امام نبوده است.

-جمله "و اين ملاقات بعد از نابينايي او بود" ظاهرا از روايت نيست. جمله اي توضيحي از راوي است. احتمالا ايشان از سوال جابر برداشت كرده كه او امام را نمي ديده تا بشناسد. بدين جهت تصريح كرده كه در اين زمان بينا نبوده است.

- در بعضي از نقل هاي عالمان رجال دارد كه جابر در آخرهاي عمرش نابينا شده است. البته در رجال شيخ طوسي آمده: "و قد كان سقط حاجبيه علي عينيه"(6) (ابروان او بر چشم هايش افتاده بود)؛ شايد اين حالت كه معمولا سبب بسته شدن چشم مي شود، سبب شده كه نابينا تلقي شود.

اگر هم نابينا شده، در سال هاي آخر عمرش بوده كه زمان آن نامعلوم است.

در مورد سن جابر ابهام هست. ايشان را از كساني شمرده اند كه عمر طولاني كرده و از امام صادق نقل است كه او آخرين فرد از اصحاب رسول خدا بود كه از دنيا رفت. عامر بن وائله از اصحاب پيامبر سال 110 وفات كرد.(7) بنا به روايتي كه در بالا ذكر شد، هنگام وفات امام باقر يعني سال 114 هجري زنده بود. پس احتمال قوي دارد امام كه از نوجواني با او مصاحبت داشته، در آن زمان كه او بينا بوده، لوح را با نوشته او مطابقت داده و بعدا در آخرهاي عمر نابينا شده است.

جابر هنگام اولين ملاقات با امام باقر بينا بوده، زمان تطبيق نوشته او با اصل لوح كه نزد امام بوده، بينايي اش را داشته، اگر نابينا هم بود، مي توانست تطبيق را انجام دهد و از امام بخواهد از روي لوحي كه خدمت امام هست، مطلب را بخواند. شنيده اش را با مضمون نسخه خودش كه در ذهنش كاملا نقش بسته بود، تطبيق دهد.

پي نوشت ها:

1. قاموس الرجال، ج2، ص519.

2. بحار الانوار، ج98، ص329. (در اين جا نام همراه جابر "عطا " ذكر شده، ولي در روايات ديگر و مشهور او را "عطيه" گفته اند. )

3. كمال الدين و تمام النعمه، پاورقي، ص 309.

4. قاموس الرجال، ج2، ص514-516.

5. ترجمه ارشاد، ج2، ص156-157.

6. اختيار معرفه الرجال، ج1، ص205.

7. همان، ص237.

صفحه‌ها