پیروی

خداوند پيامبران را فرستاده تا مقتدا باشند و مردم پيرو آنان شده و اطاعت شان كنند

خداوند پيامبران را فرستاده تا مقتدا باشند و مردم پيرو آنان شده و اطاعت شان كنند:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه؛ ‏(1)

هيچ پيامبري را نفرستاديم جز آن كه ديگران به امر خدا بايد مطيع فرمان او شوند.

اين قانون كلي خداوند است. در قرآن مؤمنان بدان جهت كه مطيع پيامبران بودند، تمجيد و كافران بدان جهت كه در مقابل پيامبران ايستادند، توبيخ شده اند.

اطاعت از پيامبران كه براي هدايت مردم و خارج ساختن آن ها از ظلمت هاي جهل و كفر و شرك و نفاق و گناه و بردن آنان به وادي نور و هدايت و ايمان و سعادت آمده اند، اصل كلي است كه خداوند از روز اول خلقت بدان گوشزد كرده است:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُديً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏؛(2)

گفتيم: همه از بهشت فرو شويد. پس اگر از جانب من راهنماياني براي تان آمد، بر آن ها كه از راهنمايي من پيروي كنند، بيمي نخواهد بود و خود اندوهناك نمي‏شوند.

بنا بر اين وجوب اطاعت از پيامبران اصل كلي و اولي است كه سعادت و هدايت و نجات و فلاح را در پي دارد.

وجوب اطاعت از پيامبر اسلام نيز بارها در قرآن مورد تاكيد قرار گرفته است كه به مواردي اشاره مي كنيم:

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظا(3)

قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ(4)

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏(5)

و موارد فراوان ديگر.

در اين آيات به اطاعت مطلق از رسول دستور داده شده و اطاعت رسول را اطاعت خدا شمرده است.

آيه اولي الامر نيز از آياتي است كه به اطاعت مطلق از خدا و رسول و اولي الامر دستور داده شده و براي اين اطاعت هيچ قيدي نياورده است:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏(6)

در اين آيه امر اطاعت از رسول و اطاعت از اولي الامر مانند امر به اطاعت از خدا مطلق و بدون قيد است. معلوم مي شود همان گونه كه بايد مطيع بدون قيد و شرط خدا بود، بايد مطيع بدون قيد و شرط پيامبر و اولي الامر هم بود.

اما نام امامان در قرآن نيامده و با اوصاف به عنوان "ذي القربي"(7)، "اهل البيت"(8) "ابناؤنا و نساءنا و انفسنا"(9)و اولي الامر(10) و... معرفي شده اند. محبت و اطاعت و ولايت آن ها واجب گشته و رسول خدا بيان فرموده كه مصداق اين عنوان ها امامان دوازده گانه اند.

پي نوشت ها:

1. نسا(4) آيه64.

2. بقره(2) آيه38.

3. نسا، آيه80.

4. آل عمران(3) آيه32.

5. همان، آيه132.

6. نسا، آيه59.

7. اسراء(17)آيه26.

8. احزاب(33)آيه33.

9. آل عمران(3)آيه61.

10. نسا، آيه59.

خداوند در قرآن از دو نوع پيروي ياد كرده و يكي را تقبيح كرده و پويندگانش را ملامت كرده و ديگري را تحسين كرده و بدان فراخوانده است.
قرآن

خداوند در قرآن از دو نوع پيروي ياد كرده و يكي را تقبيح كرده و پويندگانش را ملامت كرده و ديگري را تحسين كرده و بدان فراخوانده است.

تقليد مذموم:

وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُون (1)

چون به ايشان گفته شود كه از آنچه خدا نازل كرده است پيروي كنيد، گويند: نه، ما به همان راهي مي‏رويم كه پدرانمان مي‏رفتند. حتي اگر پدرانشان بيخرد و گمراه بوده‏ اند.

قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُون (2)

آن آييني كه پدران خود را بدان معتقد يافته‏ ايم ما را بس است. حتي اگر پدرانشان هيچ نمي‏دانسته‏ اند و راه هدايت نيافته بوده‏ اند؟

تقليد ممدوح:

يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَني‏ مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْني‏ أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (3)

اي پدر، مرا دانشي داده‏ اند كه به تو نداده‏ اند. پس، از من پيروي كن تا تو را به راه راست هدايت كنم .

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (4)

اگر خود نمي‏دانيد، از اهل كتاب بپرسيد.

آياتي كه تقليد را لازم مي شمرد، فراوان است و نياز به مرجع يك حكم فطري است. زيرا همه مردم عالم به احكام دين نيستند و فرصت و توان مراجعه و استنباط احكام را از كتاب و سنت ندارند و براي فهميدن حكم خدا ، چاره اي جز مراجعه به عالمان دين و قرآن و حديث شناس ندارند. قرآن و روايات همين حكم فطري عقل را يادآوري كرده و به تقليد از عالم عادل فراخوانده و از تقليد از فاسقان كه علم ندارند و ادعاي علم مي كنند يا علم دارند. ولي فاسقند و در حكم خدا دست مي برند ، نهي كرده است.

1. پي نوشت ها:

1. بقره (2) آيه 170.

2. مائده (5) آيه 104. 

3. مريم (19) آيه 43.

4. نحل (16) آيه 43.

 

با سلام احتراماً بنده در یک اداره دولتی مشغول فعالیت هستم که متأسفانه بیشتر افراد از مدیران تا پرسنل پیرو ولایت فقیه نیستند. هنگامی که بنده عقاید خود را مبنی بر پیروی از ولایت مطرح می کنم، با مسخره یا مخالفت همکاران مواجه می شوم.

سوال بنده این است که مرز پافشاری بر عقاید در مقابل مدیران یا همکاران با توجه به بیم از دست دادن شغل تا کجاست؟ و تا چه حد باید تحمل کرد تا جزء منافقین محسوب نشد؟

پاسخ:
با توجه به این که شما بارها عقائدتان را مطرح کرده اید، دیگر اگر سکوت کنید و با همکارانتان دوباره بحث نکنید نمی توان گفت منافق هستید، چرا که عقائدتان برای همه همکارانتان واضح است.
اما درباره اصرار و پافشاری بر بحث کردن باید بگوییم که: وقتی بارها تذکر داده اید و بحث کرده اید و بی فائده بوده است دیگر لازم نیست در این مورد با آنها صحبت ویا بحث کنید، چرا که ممکن است این بحث ها، باعث لجبازی و موضع گیری آنها بشود و اثر عکس داشته باشد.
سعی کنید تا جایی که کار به توهین و بی احترامی نکشیده، موضع گیری نکنید و با دوری و دوستی (یعنی صحبت فقط برای مسائل کاری و دوری از صمیمیت و یا حرف های غیر کاری) زمینه صحبت در مورد حرف های این چنینی را، از بین ببرید.

آیا این درست است که گفته می شود که حتی اگر فردی پیرو هر دینی باشد اما محبت امام علی (علیه السلام) را داشته باشد اهل نجات و رستگاری است؟ آیا محبت به ایشان چیزی غیر از پیروی از راه و رسم ایشان است و یا اگر فردی فقط ایشان را به دلیل شجاعتشان دوست بدارد باز هم اهل رستگاری است؟

پاسخ:
محبت اکسیر عجیبی است که محب را به رنگ محبوب در می آورد و به همین جهت است که در روایت آمده:
امام باقر (علیه السلام) از یکی از اصحابش پرسید: چرا پاهایت را غلاف پیچ کرده ای؟
جواب داد: همه راه را به شوق زیارت شما بر شتری لاغر آمده ام و پاهایم به خاطر لاغری مرکب زخم شده و آن ها را غلاف پیچ کرده ام؛ بعد برای لحظاتی سرش را به زیر انداخت و سپس عرض کرد:
فدایت شوم گاهی که با خود خلوت می کنم، شیطان مرا به خاطر زیادی گناهانم به یأس از رحمت خدا سوق می دهد و من به محبتی که به شما دارم، امیدوار می شوم ( آیا این محبت مرا نفع می رساند)؟
امام فرمود: آیا دین غیر از دوست داشتن (مظاهر حق) و دشمن داشتن (مظاهر باطل) است؟ سپس امام این آیات را تلاوت کرد: "حبب الیکم الایمان =خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و (به عكس) كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است كسانى كه داراى اين صفاتند هدايت يافتگانند! "(1) ، "یحبون من هاجر إلیهم = كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى‏ دارند "(2) و "ان کنتم تحبون الله (3) = اگر خدا را دوست مى‏ داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است." (4)
بنا بر روایت دیگر از امام صادق (ع) سؤال شد: این که ما خود و فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان نامگذاری می کنیم ، فایده ای هم برای آخرت ما دارد؟
امام فرمود: آری به خدا قسم و مگر دین جز دوست داشتن و دشمن داشتن است؟ خدا می فرماید: اگر خدا را دوست مى‏ داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.(5)
علی بن ابی طالب مظهر و نمود حق و خلاصه رسول الله است که اشرف کائنات و برگزیده ترین بنده خداست و بعد از پیامبر، راه و رسم و خلق و خو و ایمان و عقیده و عمل ایشان، در علی بن ابی طالب نمود می یابد.
کسی که آگاهانه و از سر معرفت به علی بن ابی طالب عشق بورزد، عاشق حق مطلق و همه مظاهر حق است و چنین کسی به تناسب حقیقت و درجه محبتش، به رنگ و خلق و خوی علی در می آید و پیرو راه و رسم و عقیده و عمل علی می شود و مگر ایمان غیر این است؟
محبت به فرد اگر محب را به پیروی و همرنگی با محبوب وا ندارد، محبت نیست و فقط ادعای محبت است.
البته گروهی هم بوده و هستند که یک علی خیالی در ذهن خود ساخته اند که با علی حقیقی وجه مشابهتی ندارد و مدعی عشق به علی هستند و یا علی مددشان گوش فلک را کر کرده است؛ اما رنگی از علی بن ابی طالب در آنان نیست. اینان محب موجود موهوم ذهن خویش هستند نه محب علی و این موجود موهوم ذهنی هم دردی از آنان دوا نخواهد کرد.
بنا بر این علی خودش مظهر دین و حق و حقیت و راه است و محب علی کسی است که به دین و عقیده و راه و روش علی است و گر نه ، محب نیست. علی عاشق توحید و عاشق رسول الله و عاشق عمل صالح و مشتاق لقای خدا بود و دوستدار علی نمی تواند دوستدار اینها نباشد و اگر نباشد ، دیگر دوستدار علی نیست.
علی از منکران توحید و معاد و منکران نبوت رسول خدا و پیروان غاصبان حق اهل بیت بعد از رسول خدا بیزار بود و مگر می شود محب علی بود و در عین حال مشرک یا منکر نبوت رسول خدا یا پیرو کسانی بود که بعد از رسول خدا اهل بیت آن حضرت را به قهر راندند؟
اما این که فردی حضرت علی را فقط به خاطر شجاعتش یا یتیم نوازی اش و ... ، دوست بدارد، این محبت هم که رشحه ای از حق است ، برای او مفید است و امید است عنایت خدا شاملش شود و وجوه دیگر علی بن ابی طالب را هم بشناسد و دوست بدارد. مثل چنین کسی مثل کسی است که مثلا زکات می دهد ولی دیگر واجبات را انجام نمی دهد. او میزان زکاتش سنگین و بقیه میزان هایش سبک است و امید است عنایت خدا شاملش شود و بقیه میزان هایش هم سنگین گردد.
بالاخره او نسبت به کسی که زکات هم نمی دهد ، یک پله جلو است.

پی نوشت ها:
1. حجران (49) آیه 7.
2. حشر (59) آیه 9.
3. آل عمران (3) آیه 31.
4. محدث نوری ، مستدرک الوسائل ، - ، قم ، آل البیت ، 1408 ق ، ج12 ، ص 226.
5. همان ، ج 15 ، ص 128.