محبت

من دعایی که با زعفران روی کاغذ نوشته‌شده بود سوزاندم احساس می‌کنم ...
اگر اون نوشته حاوی نام خدا و آیه قرآن بوده و عمل شما معنای بی‌احترامی به نام خدا و آیه قرآن داشته، ازاین‌جهت توبه کنید و از خدا آمرزش بطلبید و دیگر هیچ‌گاه ...

من دعایی که با زعفران روی کاغذ نوشته‌شده بود سوزاندم احساس می‌کنم تمام کارهام به مشکل می خوره حالا فکر می‌کنم به خاطر اون دعا باید چی کارکنم اون دعای محبت بود می‌خواستم با سوزاندن اثرش رو از بین ببرم؟

پاسخ:
اگر اون نوشته حاوی نام خدا و آیه قرآن بوده و عمل شما معنای بی‌احترامی به نام خدا و آیه قرآن داشته، ازاین‌جهت توبه کنید و از خدا آمرزش بطلبید و دیگر هیچ‌گاه به قرآن و نام خدا توهین نکنید. بخصوص اگر به بودن نام خدا و آیه قرآن در آن و به توهین بودن آن، توجه داشته‌اید به جد از این کار اشتباه خود (توهین به نام خدا و آیه قرآن) توبه کنید و آمرزش بخواهید.
اما این‌که آن دعای محبت بوده و شما چون آن را سوزانده‌اید، به قهر گرفتارشده‌اید و ... .، این‌ها همه توهم شما هستند و چنین دعایی نداریم و هیچ نوشته‌ای چنین اثری ندارد.
محبت به دست خداست که آن را در دل‌ها بیندازد یا نیندازد و انسان با خوب کردن اخلاق و فکر و رفتارش زمینه محبوب شدن خود را فراهم می‌آورد و با بد بودن آن‌ها، زمینه منفور شدنش پیدا می‌شود.
دعا (نه با خود داشتن این نوشته‌هایی که دعانویس‌ها ارائه می‌دهند) و تقاضا از خدا بازاری و جدیت در ضمن تلاش برای فراهم کردن زمینه‌ها، انسان را محبوب می‌گرداند، ولی این دعاهایی که دعانویسان ارائه می‌دهند، غالباً دکان و فریب خلایق برای سرکیسه کردن آن‌ها است.

آیا این درست است که گفته می شود که حتی اگر فردی پیرو هر دینی باشد اما محبت امام علی (علیه السلام) را داشته باشد اهل نجات و رستگاری است؟ آیا محبت به ایشان چیزی غیر از پیروی از راه و رسم ایشان است و یا اگر فردی فقط ایشان را به دلیل شجاعتشان دوست بدارد باز هم اهل رستگاری است؟

پاسخ:
محبت اکسیر عجیبی است که محب را به رنگ محبوب در می آورد و به همین جهت است که در روایت آمده:
امام باقر (علیه السلام) از یکی از اصحابش پرسید: چرا پاهایت را غلاف پیچ کرده ای؟
جواب داد: همه راه را به شوق زیارت شما بر شتری لاغر آمده ام و پاهایم به خاطر لاغری مرکب زخم شده و آن ها را غلاف پیچ کرده ام؛ بعد برای لحظاتی سرش را به زیر انداخت و سپس عرض کرد:
فدایت شوم گاهی که با خود خلوت می کنم، شیطان مرا به خاطر زیادی گناهانم به یأس از رحمت خدا سوق می دهد و من به محبتی که به شما دارم، امیدوار می شوم ( آیا این محبت مرا نفع می رساند)؟
امام فرمود: آیا دین غیر از دوست داشتن (مظاهر حق) و دشمن داشتن (مظاهر باطل) است؟ سپس امام این آیات را تلاوت کرد: "حبب الیکم الایمان =خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و (به عكس) كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است كسانى كه داراى اين صفاتند هدايت يافتگانند! "(1) ، "یحبون من هاجر إلیهم = كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى‏ دارند "(2) و "ان کنتم تحبون الله (3) = اگر خدا را دوست مى‏ داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است." (4)
بنا بر روایت دیگر از امام صادق (ع) سؤال شد: این که ما خود و فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان نامگذاری می کنیم ، فایده ای هم برای آخرت ما دارد؟
امام فرمود: آری به خدا قسم و مگر دین جز دوست داشتن و دشمن داشتن است؟ خدا می فرماید: اگر خدا را دوست مى‏ داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.(5)
علی بن ابی طالب مظهر و نمود حق و خلاصه رسول الله است که اشرف کائنات و برگزیده ترین بنده خداست و بعد از پیامبر، راه و رسم و خلق و خو و ایمان و عقیده و عمل ایشان، در علی بن ابی طالب نمود می یابد.
کسی که آگاهانه و از سر معرفت به علی بن ابی طالب عشق بورزد، عاشق حق مطلق و همه مظاهر حق است و چنین کسی به تناسب حقیقت و درجه محبتش، به رنگ و خلق و خوی علی در می آید و پیرو راه و رسم و عقیده و عمل علی می شود و مگر ایمان غیر این است؟
محبت به فرد اگر محب را به پیروی و همرنگی با محبوب وا ندارد، محبت نیست و فقط ادعای محبت است.
البته گروهی هم بوده و هستند که یک علی خیالی در ذهن خود ساخته اند که با علی حقیقی وجه مشابهتی ندارد و مدعی عشق به علی هستند و یا علی مددشان گوش فلک را کر کرده است؛ اما رنگی از علی بن ابی طالب در آنان نیست. اینان محب موجود موهوم ذهن خویش هستند نه محب علی و این موجود موهوم ذهنی هم دردی از آنان دوا نخواهد کرد.
بنا بر این علی خودش مظهر دین و حق و حقیت و راه است و محب علی کسی است که به دین و عقیده و راه و روش علی است و گر نه ، محب نیست. علی عاشق توحید و عاشق رسول الله و عاشق عمل صالح و مشتاق لقای خدا بود و دوستدار علی نمی تواند دوستدار اینها نباشد و اگر نباشد ، دیگر دوستدار علی نیست.
علی از منکران توحید و معاد و منکران نبوت رسول خدا و پیروان غاصبان حق اهل بیت بعد از رسول خدا بیزار بود و مگر می شود محب علی بود و در عین حال مشرک یا منکر نبوت رسول خدا یا پیرو کسانی بود که بعد از رسول خدا اهل بیت آن حضرت را به قهر راندند؟
اما این که فردی حضرت علی را فقط به خاطر شجاعتش یا یتیم نوازی اش و ... ، دوست بدارد، این محبت هم که رشحه ای از حق است ، برای او مفید است و امید است عنایت خدا شاملش شود و وجوه دیگر علی بن ابی طالب را هم بشناسد و دوست بدارد. مثل چنین کسی مثل کسی است که مثلا زکات می دهد ولی دیگر واجبات را انجام نمی دهد. او میزان زکاتش سنگین و بقیه میزان هایش سبک است و امید است عنایت خدا شاملش شود و بقیه میزان هایش هم سنگین گردد.
بالاخره او نسبت به کسی که زکات هم نمی دهد ، یک پله جلو است.

پی نوشت ها:
1. حجران (49) آیه 7.
2. حشر (59) آیه 9.
3. آل عمران (3) آیه 31.
4. محدث نوری ، مستدرک الوسائل ، - ، قم ، آل البیت ، 1408 ق ، ج12 ، ص 226.
5. همان ، ج 15 ، ص 128.

با سلام و خسته نباشید بر اساس آیات قرآنی احترام به پدر و مادر واجب است .پدرمن بعد از فوت مادرم رابطه اش را با من قطع کرد ومن و خواهرم به هیچ طریقی نتوانستیم به او نزدیک شویم وبه دروغ به همه میگفت بچه هایم مرا ترک کردند البته بعضی اوقات با تلاش به خانه اش میرفتیم با این حال به ما تهمت دزدی و دروغ میزد تا دوسال پیش که مریض شد وبه اصرارکه حاضر نبود با ما دکتر بیاید او را به دکتر بردیم و طی این دو سال شیمی درمانی میشد که خیلی از لحاظ روحی و افت تحصیلی به بچه هایم ضربه وارد شد بااین حال روی خوشی به ما نشان نداد و حرفهای زجرآوری میزد حتی ما اول سعی کردیم متوجه بیماری نشود الان بعد از دو سال که دکتر او را جواب کرد ما را نفرین میکند و میگوید شما برای من کاری نکردید و به هرکه میرسد هم خودش وهم زنش از ما بد میگوید به طوری که بعضی ما را سرزنش میکنند ، بعد از مرگ مادرم مهریه اش به علت جابه جایی محل زندگی به او داده نشده است و الان تمام دارایی خود را به نام این زنش کرده است و به ما میگوید خرج مردن من را بدهید. الان نماز خواندنش را هم کنار گذاشته است ما هیچ موقع به خاطر حق مادرم و حقوق خود با او درگیر نشده ایم فقط به او تذکر دادیم به خاطر ترس از خدا و آبرو. الان بعد از دو ماه از گفته دکتر و حرف هاو تهمت هایی که به ما میزند و مجبور هستیم بیشتر اوقات به بعضی مردم جواب بدهیم و خلاف حرف او را ثابت کنیم و به خاطر فشارهای عصبی که به ما وارد میکند دیگر نمیتوانم به خانه او بروم الان تکلیف ما چیست باید به خانه او برویم البته در این دو ماه دو بار به خانه اش رفته ایم و هرچه میخواهد به ما بگوید. آیا منظور از احترام گذاشتن این است که بیش ازاین انسان از لحاظ روحی به خود فشار بیاورد و آیا نفرین های او اثر دارد تا کجا باید پیش برویم . با تشکر التماس دعا

پرسش: بر اساس آيات قرآني احترام به پدر و مادر واجب است .پدرم من بعد از فوت مادرم رابطه اش را با من قطع کرد ومن و خواهرم به هيچ طريقي نتوانستيم به او نزديک شويم وبه دروغ به همه مي گفت بچه هايم مرا ترک کردند. البته بعضي اوقات با تلاش به خانه اش مي رفتيم .با اين حال به ما تهمت دزدي و دروغ مي زد. تا دوسال پيش که مريض شد وبه اصرارکه حاضر نبود با ما دکتر بيايد، او را به دکتر برديم و طي اين دو سال شيمي درماني مي شد که خيلي از لحاظ روحي و افت تحصيلي به بچه هايم ضربه وارد شد. بااين حال روي خوشي به ما نشان نداد و حرف هاي زجرآوري مي زد حتي ما اول سعي کرديم متوجه بيماري نشود .الان بعد از دو سال که دکتر او را جواب کرد، ما را نفرين مي کند و مي گويد شما براي من کاري نکرديد و به هرکه مي رسد ،هم خودش و هم زنش از ما بد مي گويد، به طوري که بعضي ما را سرزنش مي کنند ، بعد از مرگ مادرم مهريه اش به علت جا به جايي محل زندگي به او داده نشده است و الان تمام دارايي خود را به نام اين زنش کرده است و به ما مي گويد خرج مردن من را بدهيد. الان نماز خواندنش را هم کنار گذاشته است. ما هيچ موقع ...
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
دستور اسلام در احترام به مادر و پدر مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد ، خواه با انسان رفتار خوبي داشته باشند و خواه بد . قرآن مجيد احسان به پدر و مادر را وظيفه مردم مي داند و مي فرمايد: پروردگارت فرمان داده كه تنها او را بپرستيد و نسبت به پدر و مادر نيكي كنيد. (1)
از روايات معصومان استفاده مي‌شود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند و استثنا بردار نيست. امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: "نيكي به والدين واجب است ،گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(2)
قرآن مجيد تنها در يك مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز دانسته و آن در صورتي است كه پدر و مادر فرزند را به شرك و دوري از خدا فرا خوانند و يا اطاعت آنان، معصيت و مخالفت با فرمان خدا باشد ،(3)حتي عدم اطاعت از فرمان والدين در چنين مواردي بايد با رفتار پسنديده همراه باشد.
هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است و نمي تواند مقابله به مثل نمايد.
در اين موقعيت به حرف هاي او اعتنا نکن و به او سر بزن .پدر و مادري كه بد رفتاري كند، پاسخگوي اعمالش نزد خدا خواهد بود، اما رفتار بد داشتن او و بي احترامي و هر كار ديگر، ما را از انجام وظيفه معذور نمي دارد.نفرين هاي ايشان اگر برحق نباشد، گزندي بر افراد خانواده نمي رساند.
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2.عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
3. لقمان(31) آيه 15.