حديث

آیا دعا یا ذکری برای دور کردن شیطان از انسان هست؟ 

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛در روايات اسلامي راه هاي مبارزه با شيطان بيان شده است، از جمله:‌
1-‌استعاذه:
يعني پناه بردن به خداوند از شر شيطان و گفتن " أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم".
انسان وقتي خدا را شناخت و دريافت كه خدا هم قدرت بي پايان دارد و هم نسبت به انسان از پدر و مادر مهربان­تر است، ‌و با اين احساس از شر شيطان به خدا پناه برد، ‌خداوند نجاتش مي­دهد و دماغ شيطان را به خاك مي­مالد.
قرآن مي­فرمايد:‌" و أما ينزغنّك من الشيطان نزغٌ فاستعذ بالله إنّه سميع عليم؛ اگر انگيزش و وسوسه­اي از شيطان تو را برانگيزد، ‌پس به خدا پناهنده شو كه او شنواي دانا است". (1)
2- بسم الله گفتن:
مداومت به گفتن بسم الله در آغاز هر كاري به انسان القا مي كند كه استعانت فقط به درگاه خدا شايسته است، در هيچ امري غير حق موثر نيست. طبيعي است وقتي چنين عمل كند، ديگر جايي براي وساوس شيطان لعين باقي نمي ماند. رسول خدا(ص) فرمود:
"وقتي سفره غذا را مي گسترانند، چهار هزار فرشته دور آن جمع مي شوند. اگر بنده " بسم الله الرحمن الرحيم" گفت، ‌فرشتگان مي گويند: خدا بر شما و غذاي تان بركت فرستد . به شيطان خطاب مي كنند كه بيرون رو، اي فاسق، تو را بر ايشان سلطنتي نيست. اگر بسم الله نگفت، فرشتگان به شيطان مي گويند: بيا، اي فاسق و با اين ها هم غذا شو". (2)
3- نماز:
يكي از عوامل دفع و رفع شيطان كه در مبارزه با او سلاح تيز و برّاني محسوب مي شود، نماز است.
نماز اگر با آداب و شرايط آن اقامه شود، نمازگزار را به عالَم پاكي و قداست بالا برده، غُل و زنجير دنيا و دام هاي شيطان را از پاي او پاره مي كند. قرآن مي فرمايد: "با نماز و روزه از خدا طلب ياري كنيد". (3) رسول خدا(ص) مي فرمايد: "شيطان پيوسته از فرزند آدم(ع) تا وقتي كه نمازش را به وقت و با شرايط و آداب بخواند، در وحشت و هراس است". (4)
4- روزه:
روزة حقيقي باعث مي­شود وسوسه و نيرنگ­هاي شيطان از مملكت دل بيرون رود.
روزي پيامبر به ياران خود فرمود: آيا شما را به چيزي آگاه نكنم كه اگر انجام دهيد، ‌شيطان از شما دور مي­گردد، همچون دوري شرق از غرب؟ عرض كردند: ‌بله يارسول الله. حضرت فرمود: روزه. روزه صورت شيطان را سياه مي­كند. (5)
5- استغفار و توبه:
وقتي انسان از كارهاي زشت و خلاف خويش توبه كند و از خداوند بخواهد كه گناهانش را بيامرزد و تصميم بگيرد كه ديگر گناه نكند، ‌ضربة ‌بزرگي بر شيطان وارد مي­شود. پيامبر فرمود: "و لاستغفار يقطع و تينه؛ طلب آمرزش و بخشش از خدا رگ دل شيطان را قطع كرده و بند دلش را پاره ­ند". (6)
6-ياد خدا:
قرآن در توصيف پرهيزگاران مي­فرمايد: "آن ها كه در آن حال كه وسوسه­هاي شيطاني آن­ها را احاطه مي­كند، به ياد خدا مي افتند و راه حق را به روشني مي بينند و انتخاب مي كنند". (7)
وسوسه هاي شيطان همانند ميكروب هاي بيماري زا در همه وجود دارند، ولي به دنبال بنيه هاي ضعيف و جسم هاي ناتوان مي گردند تا در آن جا نفوذ كنند، اما آن ها كه جسمي سالم و نيرومند دارند، اين ميكرب ها را از خود دفع مي كنند. (8)
پي نوشت ها:
1. اعراف (7) آيه‌.
2. فروع كافي، ج 6، ص 292.
3. بقره (2) آيه‌.
4. بحارالأنوار، ج 82، ص 203.
5. سفينه البحار، ج 2، ص 64.
6. محمد محمدي ري شهري، ‌ميزان الحكمه، ج 2، ص 1457، ماده شيطان، ‌شماره9412.
7. اعراف (7) آيه 201.
8. تفسير نمونه، ج 7، ‌ص 67.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خداوند فرموده است: هنگامي كه بندگان من از تو درباره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاي دعا كننده را، به هنگامي كه مرا مي خواند، پاسخ مي گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند (و به مقصد برسند.)(1) آيه اين باور و اعتقاد را در وجود انسان تقويت مي كند كه دعا و طلب حاجت، منشأ و خاستگاه الهي دارد . چنين به نظر مي رسد كه خداوند در يك انتظار رحماني از مخلوق خود به سر مي برد تا او را پاداش دهد و حاجت هايش را برآورد. از اين رو دعا كردن و طلب دعا از ديگران براي سرعت بخشيدن و رسيدن به نتيجه مطلوب، صورتي واقعي به خود مي گيرد.
دعا چون دارويي است كه به هر حال تأثير خود را خواهد گذاشت .اگر در اين مسير به خوبي مورد استناد و استفاده قرار گيرد، حتماً نتيجه بخش خواهد بود.
البته مراجعه براي دعا نزد علما و بزرگان و يا دعانويساني كه از كمالات بهره‏اي دارند، نيز از دعاهاي مخصوص و وارد شده از لسان معصوم و براي امور خير استفاده مي كنند ، امري پسنديده است.بعضي ادعيه و اسما داراي قدرت هاي مادي و معنوي خاصي هستند كه مي توانند سبب دگرگوني هايي در عالم ظاهر و باطن گردند, اما بايد توجه داشت كه چنين ادعيه واسمائي فقط وقتي به كار مي روند كه اوّلاً مورد استفاده فردي قرار گيرند كه علم به استفاده از آن ها داشته باشد;
ثانياًاهل باطن باشد و نفسش داراي قوه تأثير و تصرف در عالم باطن باشد. در غير صورت , از اذكار و اوراد داخل كتاب هاي رمل و جفر كه بعضي مردمان آن ها را دارند و انسان ها را با آن مي فريبند, كاري ساخته نيست.در عين حال مثلاً ازدواج و مشكلاتي كه در مسير آن قرار دارد، نمي‏تواند به طور حتم معلول دعايي باشد كه دعانويسي نوشته و يا بختي بسته شده كه دعا نويس بايد آن را باز كند. قبول چنين تصوراتي به عنوان اعتقاد حتمي مردود است، اگر چه در عالم هستي اسراري وجود دارد كه به دلايلي به دست بعضي افراد صالح و يا ناصالح مي افتد و از آن بهره صحيح يا باطل برده مي شود. چنان كه قوم يهود از دو فرشته هاروت و ماروت مطالبي را آموختند كه با سوء استفاده توانستند به وسيله آن، ميان مرد و همسر جدايي بيفكند.(2)
بنابراين اگر بخواهد دعا نويسي طلسم و سحر را به عنوان ابزار شر مورد استفاده قرار دهد ، اگر چه امكان آن است‌ اما با استمداد از قدرت الهي و توكل به خداوند مي توان‌آن را باطل نمود‌ چون هيچ چيز جز به اراده خدا تحقق نخواهد داشت.

پي نوشت‏ها:
1. بقره (2) آيه 186.
2. همان، آيه 102.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام چرا در مفاتیح شروع دعاهای ایام هفته با دعای روز یکشنبه است ؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بنا بر روايات، خدا خلقت را از روز يک شنبه شروع کرده ،خلقت شش روز طول کشيده ، در آخر روز جمعه به آخر رسيده ، روز شنبه خلقت قطع و تمام شده ( سبت که نام روز شنبه است، به معناي تمام شدن خلقت بوده ، معمولا چون بعد از تمام شدن کار به استراحت پرداخته مي شود، به معناي استراحت هم استعمال مي گردد).(1)
با توجه به اين روايات، عالمان روز يک شنبه را "روز شروع" خوانده ، کارهاي مهم از جمله تدريس شان را در آن روز شروع مي کنند .
شيخ عباس هم دعاهاي روزها را از روز يک شنبه شروع کرده است.
پي نوشت :
1.تفسير الميزان،ج12،ص368؛
تفسير جلالين،ص731؛
الدر المنثور،ج3،ص91.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در توسل و حاجت خواستن از ارواح حضرات معصومين (ع) در هر جا و هر زمان به خصوص هنگام تشرف به زيارت آن ها بايد توجه داشت که آن حضرات واسطه فيض خداوند اند و حاجت را خداوند مي دهد . همه امور زندگي انسان به دست خداست ،ولي قبور ائمه به عنوان محل پاک ،زمينه استجابت دعا را فراهم مي سازد .توسل به ارواح ائمه به عنوان واسطه فيض خداوند موثر است. توسل با اين روش نه تنها محذوري ندارد، بلکه بسيار مفيد و موثر است . در آموزه‌هاي ديني توصيه شده وهرگز با توحيدمنافات ندارد.از اين رو گفته شده: با اندک دقت در اطراف خود متوجه مي شويم که گردش امور هستي، بر اساس اسباب و وسايل و به تعبيري ديگر توسل است، آب و مواد غذايي از طريق ريشه، تنه و شاخه درخت، به برگ آن مي رسد . ريشه درخت از طريق برگ، نور و هوا را دريافت مي‌کند. باران که مي‌بارد، به واسطه ابر است . ابر به وسيله گرم شدن آب دريا در اثر نور خورشيد ايجاد مي شود .در حديثي از امام صادق (ع) آمده: «ابي الله ان يجري الاشياء الا باسبابها؛ (1) خدا ابا دارد که کارها بدون سبب و علت و واسطه جريان پيدا کند». پس خداوند براي هر کاري واسطه قرار داده. در قرآن درباره توسل آمده: «وابتغواليه الوسيله؛ (2) وسيله اي براي تقرب به خدا جست وجو نمايد». حال بايد ديد آن وسيله چيست؟
در هر کاري وسيله خاصي ممکن است موثر باشد، ولي در اموري نظير آنچه در پرسش آمده، توسل به معصومين بهترين راهکار براي دريافت فيض خداوند است، و اين با توحيد هيچ گونه تعارضي ندارد و شرک آلود نيست ، زيرا مومنان با توسل به اهل بيت حاجات خود را از خداوند مي خواهند . خداوند حاجت هاي آنان را برآورده کرده و مشکلات شان را برطرف مي سازد. اهل تنها واسطه و وسيله کارند. (3) بنابراين آنچه در پرسش آمده ،هرگز به معناي شرک نيست ،ولي بايد آداب زيارت و حاجت خواستن مراعات شود که بيان گرديد.
پي‌نوشت‌ها:
1- بحار الانوار، ج 2، ص 90.
2- ما ئده (5) آيه 35.
3- محسن قرائتي، اصول عقايد ص 99 - 100.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام ميشه در مورد عالم ذر و همچنين حالات انسان در برزخ برام توضيح بدين؟ خواهش ميكنم واضح جواب بدين

پاسخ: با سلام و تشکر از ارتباطتان
آياتي(1) وجود دارد كه مفادش آن است كه از فرزندان آدم پيمان بر ربوبيت خدا گرفته شده، اما اين پيمان چگونه و در چه زمان بوده است، توضيحي نمي‏دهد. از اين جهت مفسران درباره اين پيمان اختلاف كرده‏اند.
در ذيل به برخي از اين نظريه‏ها اشاره مي‏كنيم:
أ) نظريه محدّثان اسلامي‏
محدثان اسلامي براساس فهم برخي از روايات بر اين باورند كه خداوند به هنگام آفرينش آدم، تمام فرزندان آينده او را به صورت موجودات ريز درآورد و به آنان گفت: "ألست بربّكم" آنان گفتند "بلي" سپس همگي را به صلب و پشت آدم بازگردانيد. آنان هنگام خطاب الهي داراي عقل و شعور كافي بودند و سخن خدا را شنيدند و پاسخ او را گفتند.
اين پيمان به اين خاطر از آنان گرفته شد كه راه‏هاي عذر در روز رستاخيز را روي آنان ببندد.(2)
اشكالاتي بر اين نظر وارد شده است كه محققان به آن اشاره كرده‏اند. (3)
ب) نظريه برخي مفسران‏
گروهي از مفسران معتقدند بايد آيه را بر توحيد فطري حمل نمود. در توضيح نظريه خود گفته‏اند: انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواست‏هاي طبيعي و فطري به جهان گام مي‏نهد. آدمي هنگام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذره‏اي بيش نيست، ولي در اين ذره استعدادهاي فراوان و لياقت‏هاي قابل توجهي است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسي. با تكامل اين ذره در بيرون رحم، تمام استعدادها شكفته شده و به مرحله كمال و فعليت مي‏رسد.
به عبارت ديگر: خدا انسان‏ها را از پشت پدران و رحم مادران بيرون آورد و آفرينش آن‏ها را با خصوصياتي تركيب داد كه پيوسته پروردگار خود را بشناسند و نياز خود را به او احساس كنند.
هنگامي كه انسان‏ها به نياز خود به خدا توجه پيدا كردند و خود را غرق در نياز ديدند، گويي به آنان گفته مي‏شود:
من خداي شما نيستم؟ آنان مي‏گويند: چرا گواهي مي‏دهيم كه خداي ما هستي.(4)
ج) نظريه علامه طباطبايي‏
علامه طباطبايي معتقدند اين آيه ناظر به وجود و حضور جمعي انسان‏ها در حضور خدا است؛ حضوري كه غيبت در آن متصور نيست، گويي همه فرزندان آدم يك جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمده‏اند و در برابر خدا حضور دارند. در اين حالت هر انساني خود را حضورا مي‏يابد و يافته‏اش گواهي روشن بر وجود خدا و خداوندگاري او است، ولي قرار گرفتن انسان‏ها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمي را چنان مشغول و از خود بي خود مي‏كند كه از آن علم حضوري كه به آفريدگار خود داشت، غافل مي‏گردد.(5)
آن چه تا اين جا آورديم، ديدگاه‏هاي برخي از محدثان، متكلمان و مفسران راجع به تفسير آيه ذر بود.
پس از بيان نظريات مختلف مي‏گوييم:
ظاهراً آيه شريفه گفت و گويي بين خدا و انسان مي‏باشد. در اين گفت و گو خداوند از انسان‏ها اقرار مي‏گيرد كه پروردگار آنان است. اقرار گرفتن براي اتمام حجت بر انسان مي‏باشد كه درآينده ادعاي غفلت نكند.
آيا گفت و گو به همين صورت كه در آيه آمده، اتفاق افتاده است؟ موطن و عالمي كه اين ميثاق گرفته شده، كجا است؟ دنيا يا غير آن؟ آيا اين ميثاق قبل از تولد انسان گرفته شده يا بعد از آن؟
در پاسخ به اين سئوالات نظريات مختلفي ارائه شده است.
آيت الله جوادي آملي بعد از بررسي نظريات مفسران در آيه، دو احتمال را موجه دانسته‏اند.
أ) بيان تمثيلي: هر چند ظاهر آيه حاكي از گفت و گويي بين خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولي اين آيه در مقام بيان واقع نيست، بلكه مقصود صرفاً تمثيل است.
خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلكه مراد آن است كه گويا خداوند از همه انسان‏ها اقرار گرفته است. مسئله ربوبيت خدا و عبوديت انسان به قدري روشن است كه گويا همه انسان‏ها گفتند "بلي". شيوه بيان اين آيه بيان تمثيلي است مانند آيه يازدهم سوره فصلت كه فرمود: "سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخاري بود، پس از آن به زمين فرمود:
خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمان‏پذير آمديم"(6) آن دو گفتند با رغبت مي‏آييم، در حالي كه در واقع گفت و گويي بين خدا و آسمان و زمين واقع نشده است.
پس در آيه ميثاق (عالم ذر) امر و نهي لفظي نيست، بلكه در حقيقت تمثيل است.
قرآن بيان نموده كه درصدد تمثيل است.
"اگر قرآن را بركوهي فرو مي‏فرستاديم، يقيناً آن كوه را از بيم خدا فروتن و از هم پاشيده مي‏ديدي و اين مثل‏ها را براي مردم مي‏زنيم؛ باشد كه آنان بينديشند".(7)
در اين آيه خداوند مي‏فرمايد كه انزال قرآن بر كوه مثلي است كه براي به تفكر واداشتن انسان به كار رفته است، بنابراين احتمال گفت و گوي ذكر شده در آيه ميثاق، صرفاً تمثيلي است براي بيان وضوح ربوبيت خدا و عبوديت انسان.(8)
ب)بيان واقعي: معناي دوم كه بيش تر مورد نظر است، اين مي‏باشد كه آيه صرفاً تمثيل نيست، بلكه به لسان گفت و گو از واقعيتي سخن مي‏گويد كه در خارج رخ داده و واقعيت اين است كه خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: يكي زبان عقل (پيامبر دروني انسان) و ديگري زبان وحي از طريق انبيا (پيامبران بيروني). اين دو حجت، خدا را به انسان مي‏نمايانند و ربوبيت او را بيان مي‏كنند. اين دو از هيچ انساني دريغ نشده است.
با وجود اين دو حجت، ديگر انسان نمي‏تواند ادعاي فراموشي و غفلت كند.
نكته‏اي كه از آيه به دست مي‏آيد، نوعي تقدم اين ميثاق بر زندگي انسان مي‏باشد. از اين رو حجت باطني (عقل) و ظاهري(وحي) هر چند تقدم زماني بر انسان و اعمال ارادي او ندارد، ولي بر مكلف شدن انسان حداقل تقدم رتبي دارد؛ يعني ابتدا حجت بر عبد تمام مي‏شود، سپس مكلف به تكاليف الهي مي‏گردد. بنابراين مقصود آيه، گفت و گوي لفظي بين خدا و انسان نيست، بلكه اعطاي دو حجت محكم الهي به انسان است.
با توجه به معناي فوق موطن و عالمي كه اين ميثاق الهي در آن رخ داده، دنيا مي‏باشد و براي هر انساني بعد از تولد او چنين چيزي رخ مي‏دهد.
بنابراين آيه ميثاق هيچ دلالتي بر ازلي بودن انسان يا حتي هرگونه وجودي قبل از تولد براي آدمي ندارد، بلكه آيه يا صرفاً يك تمثيل است، نه بيان واقع و يا از واقعيت اعطاي حجت باطني و ظاهري سخن مي‏گويد كه مربوط به بعد از تولد انسان مي‏باشد.(9)
براي آگاهي بيش تر ر.ك: فطرت در قرآن، تفسير موضوعي قرآن كريم، آيت‏الله جوادي آملي، نشر اسراء قم، فصل سوم. اين كتاب به اقوال مختلف درباره آيه ميثاق پرداخته و بعد از نقل اقوال مختلف، دو نظر فوق را پذيرفته است.
پي‏نوشت‏ها:
1 . اعراف(7) آيه 172 - 174.
2 . مجمع‏البيان، ج‏5، ص 390، بيروت، مؤسسه اعلمي؛ تفسير فخررازي، ج‏15، ص 47 - 46، چ داراحياءالتراث، بيروت.
3 . تفسير تبيان، ج‏5، ص 28؛ مجمع‏البيان، ج 4، ص 390.
4 . مجمع‏البيان، ج‏4، ص 391؛ تفسير ظلال القرآن، ج‏9، ص 59 - 58؛ تفسير رازي، ج‏15، ص 53.
5 . تفسير الميزان،ج‏8،ص 455.
6 . فصلت(41) آيه 16.
7 . حشر(59) آيه‏21.
8 . جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135.
9. همان، ص 123 - 126 و 135.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها