پرسش وپاسخ

خانمي كه استحاضه قليله است مي‌تواند روزه غذاي ماه رمضان را در يكي از روزهاي شريفه مثل ايامن رجب و شعبان روزه قضا بگيرد؟ 2- اگر در بعد از ظهر استحاضه قليله شد روزه وي چه حكمي دارد؟

پرسش 1:
روزه شرح : خانمي كه استحاضه قليله است، مي‌تواند روزه قضاي ماه رمضان را در يكي از روزهاي شريفه مثل ايام رجب و شعبان بگيرد؟ 2- اگر در بعد از ظهر استحاضه قليله شد، روزه وي چه حكمي دارد؟

پاسخ:
1) @@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1-گرفتن روزه قضا براي زن مستحاضه اشکال ندارد . اگر استحاضه قليله باشد، روزه اش صحيح است . اگر استحاضه او کثيره يا متوسطه باشد ،درصورتي که غسل هاي استحاضه را انجام دهد و غسل قبل از اذان صبح را به جا آورد ، روزه اش صحيح است.
2- اگر زن در حال روزه قضا، بعد از ظهر استحاضه شود ،روزه اش صحيح است.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله بهجت، توضيح المسائل مسأله1321 و سؤال تلفني (7743273-0251) از دفتر آيت الله بهجت.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

همچنین عارفان در گذشته مبنای بندگی را در ترس از خدا می دیدند اما در مدت زمان مبنا عشق به خدا قرار داده شد، کدام راه مناسب تر است؟عشق یا ترس یا بیم و امید؟

پرسش: صوف بهتر است يا عرفان؟ شرح : همچنين عارفان در گذشته مبناي بندگي را در ترس از خدا مي ديدند اما در مدت زمان مبنا عشق به خدا قرار داده شد، کدام راه مناسب تر است؟عشق يا ترس يا بيم و اميد؟

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در روايات، مومنان و آن هايي كه بندگي خدا مي كنند، به سه دسته تقسيم شده اند:
1) گروهي كه از ترس، خدا را بندگي مي كنند. آن ها از آتش جهنم بيمناكند . به دليل فرار از گرفتار آتش جهنم، سر به آستان الهي مي سايند.
2) گروهي كه از روي شوق خدا را مي پرستند. آن ها مشتاق بهشت جاودانه هستند، به همين دليل زندگي زاهدان در دنيا را بر مي گزينند.
3) گروهي نه ترس و نه شوق آنان را وادار به بندگي نمي كند. آن ها خدا را شناخته و دانسته اند كه حضرت دوست شايسته پرستش است. عبادت آن ها، بندگي عاشقانه است. و به اصطلاح قرآن درد آن ها لقاء الله و ديدار يار است.
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقائيم(مولوي - ديوان شمس)
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملك جهان را به جوي نفروشم(حافظ)
ما در اين مجال، به چند روايت اشاره مي كنيم:
1ـ امام صادق(ع) مي فرمايند: «ان الناس يعيدون الله عزوجل علي ثلاثه اوجه؛ فطبقه يعيدونه رغبه في ثوابه: فتلك عباده الحرمناء و هو الطميع و اخرون يعيدونه خوفا من النار، فتلك عباده العبيد و هي رهبه. ولكني اعبده حباله عزوجل، فتلك عباده الكرام و هو الامن لقوله عزوجل «و هم من فزع يومئذ آمنون، قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم» (1). فمن احب الله عزوجل احبه الله و من احبه الله عزوجل كان من الآمنين» . ( 2)
مردم، خدا را بر سه گونه بندگي مي كنند. گروهي او را به ميل رسيدن به ثوابش مي پرستند كه اين بندگي اصل حرص است و طمع و آز نام دارد. گروهي ديگر از ترس آتش او را مي پرستند، اين بندگي بردگان است و ترس نام دارد اما من او را عاشقانه از روي محبت مي پرستم و اين بندگي بزرگواران و همان امنيتي است كه در كلام خداوند آمده است : « ايشان در آن روز(قيامت ) از ترس در امنيت هستند. بگو اگر خدا را دوست داريد ، مرا تبعيت كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناهان شما را بيامرزد».
آن كه خدا را دوستدار است، خدا دوستدار اوست .كسي كه خدا، دوستش بدارد، در امنيت است.
بله آن كه به مقام محبت نائل آمد، در قيامت در امنيت كامل به سر مي برد. زيرا نزد خداوند مقيم است و هيچ ترس وبيمي در وجود آن ها راه ندارد،اصولاً آن ها چنان در محبت الهي غرق هستند كه چيز ديگري را نمي بينند و صدايي جز صداي او را نمي شنوند.
از صداي سخن عشق نديدم خوش تر يادگاري كه در اين گنبد دوار باشد
2ـ در روايت است كه حضرت شعيب پيامبر بسيار گريه مي كرد. پس از گريه فراوان به او وحي رسيد كه : «ان يكن هذا خوفا من النار فقد اجرتك، و ان يكن شوقاً الي الجنه فقد ابحتك. قال: الهي و سيدي انت تعلم اني ما بكيت خوقاً من نارك و لاشوقاً الي جنتك ولكن عقد حبك علي قلبي فلست اصبر او اراك. (3)؛
[ اي شعيب] اگر گريه تو از ترس آتش است . آن را از تو دور ساختم . اگر به شوق بهشت است. آن را به تو بخشيدم. عرض كرد: خداي من! آقاي من! تو مرا آموزش داده اي كه از ترس آتشت و به شوق بهشتت گريه نكنم. بلكه دوستي و عشق تو قلب مرا گرفته است. بدين سان توان صبر ندارم تا تو را ببينم.
ملاحظه مي فرماييد كه اهل الله . گريه شان ، گريه عاشقانه است . آن ها به دنبال ديدار يار هستند و بهشت و جهنم نزد آن ها مطرح نيست. جالب است كه اين آموزش الهي است كه در قلب و جان آنان جاي گير شده است.
3ـ اميرمومنان (ع) مي فرمايند: «الهي ما عبدتك خوفا من عقابك و لارعبه في ثوابك ولكن و جدتك اهلاً فعبدك» (4) ؛ خداي من! تو را نه از ترس عذابت و نه به ميل در ثوابت بندگي نمي كنم. بلكه تو را شايسته پرستش يافتم و به اين دليل عبادتت مي كنم.
بهشت و جهنم نعمت الهي هستند زيرا بسياري به شوق بهشت يا از ترس جهنم بندگي خدا را بر خود هموار مي كنند. چه بسيار از مردم كه روزه در گرماي تابستان را تنها به اين دليل بر خود هموار مي كنند كه از آتش سوزان جهنم بيم دارند يا دل خوشي به آب گواراي بهشت الهي هستند . آن ها نفس خود را مكلف به مشقت چند روزه دنيا مي كنند تا در سعادت ابدي باشند. اما اهل الله و عاشقان كوي دوست ؛ بندگي را تشريف مي دانند. آن ها را فكر بهشت و جهنم نيست. بلكه خود را مفتخر مي دانند كه به آستان حضرت دوست بار يافته اند و بندگي را افتخاري بر خود مي شمارند.
به بندگي و صغيرت گرت قبول كنند سپاس دار كه فضلي بود كبير از دوست
به جاي دوست گرت، هر چه در جهان بخشند رضا مده كه متاعي بود، حقير از دوست
جهان و هر چه در او هست يا نعيم بهشت نه نعمتيست كه باز آورد فقير از دوست
مرا كه ديده به ديدار دوست بر كردم حلال نيست كه بر هم نهم بتر از دوست(سعدي)
آري آن كه به مقام محبت نائل آمده ،ديگر به بهشت و جهنم كاري ندارد. او به دنبال دوست است و بهشت و جهنم براي او بهانه است. به تعبير سعدي:
داني حيات كشته شمشير عشق چيست؟ سيبي گزيدن از رخ چون بوستان دوست
پس نبايد از خدا ترسيد بلكه چنين خدايي جر عشق و محبت را نشايد. پرستش عاشقانه و گريه عاشقانه تنها مناسبته مقام الهي است. اما متاسفانه اكثريت مردم به اين مقام و معرفت نمي رسند. آن ها تاجر صفت هستند و براي مزد كار مي كنند يا همانند بردگان، از ترس تنبيه فرمانبرداري مي نمايند. دليل اين مطلب عدم معرفت است. آن كه خدا را ببينند، ديگر حاضر نيست كه در محضر او كاري خلاف رضاي او بكند. بنابراين حتي ترس و شوق او نيز عاشقانه است. او بيم جهنم و آتش ندارد. بلكه بيم دارد كه در محضر دوست خلاف ادب از او سر بزند. همچنين او به بهشت شوق و ميلي ندارد. بلكه ميل او به ديدار يار و جنت لقا است. بنابراين ترس از خدا، مرحله پايين و اول بندگي است. شوق به بهشت نيز از مراحل پاييني بندگي است. اما مرحله بالاي آن عبادت عاشقانه است. منطق ترس، منطق بردگي است ، اما منطق عاشق، منطق سوختن و جانبازي است.
در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي (حافظ)
عاشق نيز از خدا مي ترسد. اما نه از خداي منتقم كه عذاب مي كند. بلكه از خداي مهربان كه نكند در محضر و پيشگاه او خلاف ادبي مرتكب شود و بر خلاف مقتضاي عشق رفتاري از او سر بزند. او به تعبير اميرمومنان خدا را با چشم دل مي بيند.
پرسشگر از امام (ع) پرسيد: «هل رأيتك ربك يا اميرالمومنين؟ فقال : أفأ عبد مالا اري؟ قال: و كيف تراه؟ لاتراه العيون بمشاهده العيان ولكن تدركه القلوب بحقايق الايمان. (5) ؛
اي فرمانده ايمان ! آيا پروردگارت را مي بيني؟ فرمود: چگونه آن كه را نمي بينم بندگي كنم؟ عرض كرد: چگونه او را مي بيني؟ فرمود: چشم او را نمي بينند ، بلكه دل ها با حقيقت ايمان او را ادراك مي كند.
اين علم شهودي، منبع و مركز عبادت عاشقانه است. به همين دليل است كه در اولين سوره اي كه بر قلب مبارك پيامبر(ص) كه نازل شد ، سخن نه از ترس بود و نه از شوق به بهشت. بلكه سخن از حيا بود كه انسان بداند كه خدا او را مي بيند و در محضر و پيشگاه او حيا كند: «الم يعلم بان الله يري؛ آيا نمي داني كه خدا مي بيند؟» (6)
بله اگر كسي اين گونه خدا را مراقب خود ببيند، هيچ گاه خلاف نمي كند اما نه از ترس يا شوق؛ بلكه از روي دوستي و حيا. در اين صورت به مقام امن و آسايش نائل شده است . مقصد و مقصود ناب پيامبران و اولياي الهي نيز دعوت مردم به اين نوع بندگي است.
بنابراين اگر مبناي بندگي عشق باشد ،با ارزش تر است اما شايد در آغاز راه براي افراد مبتدي که به معرفت کامل نرسيده اند ،ممکن نباشد و براي آن ها راه ترس و اميد مناسب تر است.
پي نوشت ها:
1. آل عمران(3) آيه 21.
2. علل الشرايع شيخ صدوق ،ج 1 ،ص 12.
3. علل الشرايع ،ج 1 ،ص 57.
4. بحارالانوار ،ج 41 ،ص 14.
5. نهج البلاغه ،كلام 179 شرح عبده ، ج 2 ،ص 99.
6. علق(96) آيه 14.

چرا می گویند غسل جنابت را با آب سرد انجام دهید؟

پرسش: يا عرق فرد جنب نجس است؟ شرح : چرا مي گويند غسل جنابت را با آب سرد انجام دهيد؟

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
عرق جنب از حرام، نجس نيست، ولى احتياط واجب آن است كه با بدن يا لباسى كه به آن آلوده شده، نماز نخوانند، عرق جنب از حرام مانع از نماز خواندن مي باشد، يعني تا زماني که رطوبت آن در لباس يا بدن باشد ،نماز خواندن با آن صحيح نيست.
کسي که از راه حرام جنب شده ، بهتر است با آب ملايم غسل كند، كه به هنگام غسل بدن او عرق نكند، اين در صورتى است كه با آب قليل غسل نمايد .اگر با آب كر و مانند آن باشد، اشكال ندارد، امّا بعد از پايان غسل بنا بر احتياط مستحب يك بار همه بدن را آب بكشد . تا عرقي که قبل از تمام شدن غسل در بدنش پيدا شده است، از بين برود(1)
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي، توضيح المسائل، مسأله 131و132.

با سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزان سوال من اینه که حکم خودارضایی در دین اسلام چیست؟ این سوال مممکنه سوال هزاران جوان دیگرهم باشد ممنون

با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
عمل خودارضايي حرام و طبق برخي از روايات از گناهان بزرگ است كه بر آن وعده عذاب داده شده حتي مجازات دنيوي براي آن تعيين شده است.
حرمت چنين عملي از اين آيه به دست مي‌آيد : کساني که براي ارضاي غريزه جنسي خود راهي غير از ازدواج طلب کنند، تجاوزگرند. (1)
هنگامي که از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا مي‌پرسند، مي‌فرمايد :
«گناه بزرگي است که خداوند در قرآن مجيد از آن نهي فرموده. استمنا کننده مثل اين است که با خودش نکاح (زنا) کرده باشد. اگر کسي را که چنين کاري مي‌کند بشناسم ، با او هم خوراک نخواهم شد. (2)
هم چنين استمنا مضر و موجب بروز مشكلات روحي، رواني و جسمي مختلف مي شود، چون انحراف از مسير صحيح پاسخ به يك غريزه و نياز مي باشد.
در صورتي كه اين عمل براي قاضي اثبات شود، مجازات تعزير نيز دارد.
پي‌نوشت‌ها:
1 . مؤمنون(23) آيه 7.
2 . وسائل الشيعه، ج 18، ص 575 .

آيادختري 30ساله كه پدرومادرنداردبراي ازدواج بايدازبرادرخوداجازه بگيرد

پرسش: اجازه ازدواج شرح آيا دختري 30ساله كه پدر و مادر ندارد ،براي ازدواج بايدازبرادرخوداجازه بگيرد؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال که دختر 30 ساله است و پدر هم ندارد، اجازه برادر لازم نيست و مي تواند بدون اجازه ديگران، ازدواج کند.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله فاضل لنکراني، توضيح المسائل، مسأله 2496 و سؤال از دفتر آيت الله فاضل.

سلام. سوال اول: مگر حجاب برای زنان فقط در مقابل نامحرمان نیست؟ مگر فلسفه حجاب پوشش و مصون ماندن از نگاه ناپاک نیست. چه کسی محرم تر از خدا است به انسان ها؟ چرا زنان در نماز باید حجاب داشته باشند . باید چادر و مقنعه بپوشند. باید فقط گردی صورت و مچ و کف دست و پایشان بیرون باشد. ؟؟؟؟؟ سوال دوم : در وضو گردی صورت و روی پا و دست از آرنج تا نوک انگشتان شسته می شوند ، هنگام نماز هم گردی صورت و آن مقدار از پا که در وضو شسته شده است می تواند حجاب نداشته باشد . پس چرا دست از آرنج نمی تواند بی حجاب باشد و باید تا مچ پوشانده شود؟

پرسش 1:
جاب در نماز شرح مگر حجاب براي زنان فقط در مقابل نامحرمان نيست؟ مگر فلسفه حجاب پوشش و مصون ماندن از نگاه ناپاک نيست. چه کسي محرم تر از خدا است به انسان ها؟ چرا زنان در نماز بايد حجاب داشته باشند ؟ در وضو گردي صورت و روي پا و دست از آرنج تا نوک انگشتان شسته مي شوند ، هنگام نماز هم گردي صورت و آن مقدار از پا که در وضو شسته شده است مي تواند حجاب نداشته باشد . پس چرا دست از آرنج نمي تواند بي حجاب باشد و بايد تا مچ پوشانده شود؟

پاسخ:
@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1- در مورد حجاب زنان در نماز، در روايات، به دليل و روايت خاصي که حکمت آن را بيان کند برخورد نكرده ايم، در حالي كه اصل وجوب پوشش زنان در آن ها بيان شده است. در عين حال كه مي­دانيم و اطمينان داريم احكام دين اسلام بر اساس مصالح واقعي است كه خداوند عالَم به تمام اسرار آن­ها آگاهي داشته و بر بندگان مقرر و معين كرده تا به مصالح واقعي احكام دست يافته و به سعادت و كمال برسند.
همچنين به عنوان يك حكمت عام در احكام دين اسلام مي­دانيم كه مقررات الهي سنجشي براي ميزان تعبد و تسليم انسان در مقابل پروردگار است كه چقدر اهميت و ارزش به رضاي الهي مي­نهد. اگر خواسته دل بر خلاف رضاي الهي باشد، چگونه عمل خواهد كرد و ميزان تعبد و تسليم او در مقابل آفريدگار جهان و عالِم به تمام اسرار هستي چگونه خواهد بود.

حكمت پوشش بدن و رعايت حجاب اسلامي بر زن در حال نماز پنهان كردن و مستور نمودن خود از خدا نيست؛ زيرا چيزي از علم خدا پنهان نيست و خداوند بر همه چيز در همه حالات آگاه است. لکن حکمت هاي ديگري در کار است که ممکن است موارد زير نيز از حکمت هاي حجاب در هنگام نماز باشد :
رعايت ادب:
يكي از حكمت هاي اين حكم رعايت ادب است، يعني بدون ستر عورت و پوشش لازم هنگام نماز خواندن نوعي بي احترامي به حساب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد. اين مسئله در تمام اديان در هنگام عبادت وجود داشته و حفظ حجاب براي زنان داراي اهميت ويژه بوده است.
حضور قلب :
حكمت ديگر اين است كه رعايت حجا ب و آداب ديگر در نماز مانند پاك بودن بدن و لباس درتحصيل حضور قلب مؤثر است . رعايت اين برنامه ها شخص را از غياب به حضور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رساند .پرده ها و حجاب هايي را كه ميان بنده و خدا ايجاد شده است كنار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند.
در دين اسلام براي نماز و ايستادن در مقابل پروردگار و راز و نياز با او، آداب و احكامي قرار داده شده تا انسان آمادگي لازم براي حضور در مقابل پروردگار را پيدا كند. مانند طهارت رعايت قبله و امثال اين امور، حجاب نيز يکي از آداب لازم براي نماز است که با رعايت و توجه به حجاب آمادگي لازم براي نماز خواندن را پيدا نمايد.
پي بردن به ارزش و اهميت حجاب:
حكمت ديگري براي پوشش در هنگام نماز تأكيد در موضوع پوشش و حجاب بانوان است، و اين كه حجاب و پوشيده بودن بدن زن پسنديده و محبوب خدا است . اين حكم به زنان مسلمان مي فهماند كه حجاب مطلوب خداوند است به گونه اي كه حتي در نماز از زن مسلمان خواسته با حفظ حجاب با خداوند سخن گويد چون او بنده اش را اين گونه مي پسندد . نيز مي تواند تمريني براي زنان با ايمان باشد كه در حفظ حجاب به هنگام برخورد با نامحرمان كوشا باشند. حفظ حجاب در ميان جامعه اهميت بسيار دارد.
چه بسا حكمت‏هاي ديگري نيز وجود داشته باشد كه از آن‏ها آگاهي نداشته باشيم.
2- از آنچه در پاسخ سؤال اول شما بيان شد، پاسخ سؤال دوم نيز روشن مي شود، چون حکم خدا در مورد پوشش زن در مقابل نامحرم آن است که دست ها در برابر نامحرم از مچ به بالا بايد پوشيده باشد، در مسئله نماز نيز همان مسئله که در هنگام حضور در برابر نامحرم لازم است ،بايد رعايت گردد . اين مسئله که در وضو صورت شسته مي شود ،ولي پوشاندن آن از نامحرم لازم نيست، پس پوشاندن دست ها هم از آرنج به پايين واجب نباشد، قياس باطل است . ملاک حکم شرعي حکمت و مصلحت احکام است ،نه قياس کردن. اگر اين قياس صحيح باشد ،بايد بگوئيم که پوشاندن قسمت جلوي سر که مسح کشيده مي شود نيز واجب نباشد درحالي که پوشاندن موها براي زن در هرحال در برابر نامحرم و در نماز واجب مي باشد.
ضمناً اجازه باز بودن گردي صورت به اندازه وضو به معناي آن نيست كه وضو علت براي اين حكم است تا بگوييم كه شستن دست هم مربوط به وضو است، پس آن هم باز باشد. اين اشتباه در تصور است، بلكه براي آن گفته شده تا مقدار باز بودن را مشخص كنند. يعني اصل باز بودن صورت حكم شرعي است، اما براي اينكه بدانيم چه مقدار باز باشد، گفته اند همان اندازه كه شسته مي شود.

مرجع تقليد اينجانب امام خميني هستند. ازنظر ايشان حكم خريد ما از بهاييان چيست؟

پرسش 1:
خريد از بهاييان
شرح : مرجع تقليد اينجانب امام خميني هستند. ازنظر ايشان حكم خريد ما از بهاييان چيست؟

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خريد و فروش از بهائي در صورتي که سبب تقويت آن ها نباشد، اشکال ندارد (1) . بهائي ها کافر و نجس اند . چنانچه خريد و فروش با مسلمان ممکن باشد ، بهتر است از مسلمانان خريداري شود.
پي نوشت:
1. امام خميني ،استفتاآت ،ج3 ،ص594 ،سوال 77 از متفرقه و ج2 ،سؤال 105 و 106و 107.

جناب آقای قائتی،استادگرامی با سلام من دختری 22ساله هستم.پسری 28 ساله که گویاشغلش دبیری است شدیدا به بنده ابراز علاقه می کند.طبق گفته های خودش فردی مومن وحافظ کل قران است.وطبق گفته های خودش،به قصدازدواج پاپیش گذاشته است.من حدود2ماه در حدبسیار کم،درحدی که قرارگذاشتیم همدیگرراملاقات کنیم بااوبودم.امااوشدیداوابسته شده است.من بعدازملاقات بااوخواستار اتمام این رابطه شدم.اما اوشدیدامخالف است. دلایل مخالفت من: *بعدازاین دیداراوگفت سفری به کشورترکیه داشته و در آنجا بازنان رابطه جنسی دشته است.برای شرعی شدن این رابطه با آن زنان صیغه محرمیت خوانده است. آقای قرائتی،این مساله اصلابرایم قابل هضم نیست.اصلا هم این مساله بافردی که حافظ قرآن است جور درنمی آید. ناگفته نماند که اوحالا می گویداین حرف رافقط برای امتحان کردن من گفته است. آقای قرائتی مگرمی شودازکنارچنین حرفی گذشت. *ازمن خواست در خانه ای با هم تنها باشیم.گفت فقط می خواهم باهم راحت حرف بزنیم.امامن نپذیرفتم.آقای قرآئتی اصلا این کارباعقل وشرع جور درنمی آید. *ازلحاظ ظاهری هم به دلم نمی نشیند. *1-2بارهم دستش رابه من زده و من هرباربااومشاجره داشتم. ........... آقای قرآئتی،اوفقط نفرینم می کند و ادعا دارد خیلی مرا دوست دارد.گرچه ظاهرااینطور است. حالا لطفاراهنمائیم کنید که باوجود علاقه شدید او و مسائلی که عرض کردم،اگربه او جواب مثبت ندهم،ممکن است درآینده آه و نفرینش دامنگیر من شود؟اگر حتی 1% احتمال دهیم که حرفهایش صادقانه بوده باشد چه؟آه او حق من خواهد بود؟ چکار باید بکنم. باتشکر

پرسش 1:
منظور از ولايت تکويني و ولايت تشريعي انسان چيست؟(با توجه به آيه فتبارک الله احسن الخالقين)*

پاسخ:
ولايت واژه اي عربي است كه ازكلمه ي وَلْي گرفته شده است.وَلْي در لغت عربي، به معناي آمدن چيزي است در پي چيز ديگر؛ بدون آن كه فاصله اي ميان آن دو باشد . لازمه ي چنين تواني و ترتّبي،قرب و نزديكي آن دو به يكديگر است. ازاين رو، اين واژه با هيئت هاي مختلف(به فتح و كسر) درمعانيِ حبّ و دوستي ، نصرت وياري، متابعت و پيروي، و سرپرستي استعمال شده كه وجه مشترك همه اين معاني همان قرب معنوي است.
ولايتِ به معناي سرپرستي، خود داراي اقسامي است و بايد هريك توضيح داده شود تا روشن گردد كه دراين مسأله، كدام يك از آنها مورد نظر مي باشد.
ولايت تكويني، ولايت برتشريع، ولايت تشريعي
ولايت سرپرستي، چند سنخ است كه به حسب آن چه سرپرستي مي شود(مُولّي عليه) متفاوت مي گردند. ولايتِ سرپرستي، گاه ولايت تكويني است، گاهي ولايت بر تشريع است، وزماني ولايت درتشريع. ولايت تكويني به دليل آن كه به تكوين و موجودات عيني جهان مربوط مي شود، رابطه اي حقيقي ميان دو طرف ولايت وجوددارد و ولايتي حقيقي است، امّا ولايت برتشريع و نيز ولايت درتشريع با دوقسم خود- كه درصفحات بعدي توضيح داده مي شود- همگي ولايت هاي وضعي و قراردادي هستند؛ يعني رابطه ي سرپرست با سرپرستي شده، رابطه ي علّي ومعلولي نيست كه قابل انفكاك و جدايي نباشد.
ولايت تكويني يعني سرپرستي موجودات جهان و عالم خارج وتصرف عيني داشتن درآنها؛ مانند ولايت نفس انسان بر قواي دروني خودش. هرانساني نسبت به قواي ادراكي خود مانند نيروي وهمي و خيالي و نيز بر قواي تحريكي خويش مانند شهوت و غضب، ولايت دارد؛ براعضا و جوارح سالم خود ولايت دارد؛ اگر دستور ديدن مي دهد، چشم او اطاعت مي كند و اگر دستور شنيدن مي دهد، گوش او مي شنود .اگر دستور برداشتن چيزي را صادر مي كند، دستش فرمان مي برد و اقدام مي كند؛ البتّه اين پيروي و فرمانبري، درصورتي است كه نقصي دراين اعضا وجود نداشته باشد.
بازگشت اين ولايت تكويني، به علّت ومعلول است. اين نوع از ولايت،تنها بين علّت ومعلول تحقّق مي يابد و براساس آن، هرعلتي، وليّ و سرپرست معلول خويش است و هرمعلولي، مولّي? عليه و سرپرستي شده و درتحت ولايت و تصّرف علّت خود مي باشد.
ازاين رو، ولايت تكويني (رابطه ي علّي ومعلولي) ، هيچ گاه تخلّف بردار نيست . نفس انسان اگر اراده كند كه صورتي را درذهن خود ترسيم سازد، اراده كردنش همان وترسيم كردن وتحقّق بخشيدن به موجود ذهني اش همان.
نفس انسان، مظهر خدايي است كه: « انّما أمرُهُ إذا أراد شيئاً أن يقول له كُن فيكون»(1 ) هرگاه چيزي را اراده كند و بخواهد باشد،آن چيز با همين اراده و خواست ، در حيطه نفس، موجود و متحقّق مي شود. وليِ ّواقعي و حقيقي اشيا و اشخاص كه نفس همه ي انسان ها در ولايت داشتن مظهر اويند،فقط ذات اقدس الهي است؛ چنان كه در قرآن كريم ولايت را در وجود خداوند منحصر مي كند و مي فرمايد: « فالله هو الوليّ»(2).
ولايت بر تشريع، ولايت برقانونگذاري وتشريع احكام است ،يعني اين كه كسي، سرپرست جَعْلِ قانون و وضع كننده ي اصول و مواد قانوني باشد. اين ولايت كه درحيطه ي قوانين است و نه دردايره ي موجودات واقعي و تكويني، اگر چه نسبت به وضع قانون تخلّف پذير نيست، يعني با اراده مبدء جَعل قانون، بدون فاصله ، اصل قانون جعل مي شود، ليكن درمقام امتثال، قابل تخلّف وعصيان است؛يعني ممكن است افراد بشر، قانونِ قانونگذاري را اطاعت نمايند . ممكن است دست به عصيان بزنند وآن را نپذيرند؛ زيرا انسان برخلاف حيوانات،آزاد آفريده شده و مي تواند هريك از دو راه عصيان و اطاعت را انتخاب كند و در عمل آن را بپيمايد. تنها قانون كامل وشايسته براي انسان، قانوني است كه ازسوي خالق انسان وجهان و خداي عالِم و حكيم مطلق باشد . ولايت برتشريع و قانونگذاري ، منحصر به ذات اقدس اله است، چنان كه قرآن كريم دراين باره فرموده است:« إن الحكم إلاّ لله».(3)
ولايت تشريعي يعني نوعي سرپرستي كه نه ولايت تكويني است ونه ولايت برتشريع وقانون ،بلكه ولايتي است درمحدوده ي تشريع و تابع قانون الهي كه خود بردوقسم است: يكي ولايت بر محجوران و ديگري ولايت بر جامعه ي خردمندان.
پي نوشت ها:
1. يس، آيه 82 .
2. شوري ،آيه 9.
3. يوسف(ع)،آيه 67.

اگر کسی بیماری داشته باشدکه هر روز نیاز باشد لباسش رو عوض کرده و غسل نماید ولی امکان آن نباشد(جه از نظر زمان و مکان و چه از نظر اصراف در آب ) چکاری باید انجام دهد؟

پرسش 1:
سوال شرعي شرح : اگر کسي بيماري داشته باشدکه هر روز نياز باشد لباسش رو عوض کرده و غسل نمايد ،ولي امکان آن نباشد(چه از نظر زمان و مکان و چه از نظر اسراف در آب ) چه کاري بايد انجام دهد؟

پاسخ:
1) @@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در صورتي که لباس نجس باشد، اگر امکان عوض کردن لباس باشد، بايد لباس را عوض کند . اگر بدن نجس باشد ،بايد تطهير کند .چنانچه ممکن باشد، با هر وسيله اي ممکن جلو سرايت نجاست به لباس و بدن را بگيرد.
اگر آب کشيدن بدن ممکن نباشد يا به جهت آن که آب ضرر داشته باشد يا وقت تطهير نباشد يا آب نباشد ، با بدن نجس نماز بخواند.
اگر لباس نجس باشد، در صورت امکان يا تطهير کند يا لباس را عوض کند يا با چيزي پاکي عورتين خود را بپوشاند. لباس نجس را از بدون بيرون بياورد و با ساتر عورتين نماز بخواند . اگر ساتر هم نداشته باشد، در صورتي که ممکن باشد برهنه نماز بخواند .با دست خود عورتين را بپوشاند.در صورتى كه نامحرم او را مى بيند ،بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند.
اگر برهنه خواندن ممکن نباشد ، ساتر پاکي که عورتين را بپوشاند ،هم نباشد، و هيچ راه براي تطهير يا عوض کردن لباس هم نباشد ، با همان لباس نجس نماز بخواند.
نسبت به غسل: اگر غسل برگردن داشته باشد ،درصورتي که نتواند غسل کند يا از جهت آن که آب ضرر داشته باشد يا وقت غسل نباشد يا آب نداشته باشد و يا به هر دليلي غسل کردن ممکن نباشد، بايد تيمم کند و با تيمم نماز بخواند.(1)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع ، مسأله 793-797، 812، 813 و 674 و 677 و 678.

صفحه‌ها