پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۲۱:۲۵ شناسه مطلب: 14120
سمی
پرسش: ديني و پزشکي شرح سلام درمورد هم جنس بازي دومرد هم از نظر ديني وخم پزشکي اين دونفر هم رفيق باشند ولي نمي تونند از هم جداشن ولي گرفتار اين گناه مي شن واين کار اذيتشون مي کنه .شما چه راه حلي ميدين ؟
پاسخ:
1@@پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
لواط از گناهان كبيره و داراي كيفري بزرگ است. كسي كه اين عمل زشت را انجام داده، بايد از روي خلوص توبه كند . از خداوند آمرزش بخواهد و از كردار ناشايست خويش پشيمان شود . تصميم بگيرد كه براي هميشه آن را ترك كند. كسي كه اين كار را انجام داده است، لازم نيست نزد حاكم شرع برود و اعتراف كند ، چون در آن صورت (در صورت داشتن شرايط خاص) حد سنگين اعدام وجود دارد.
كسى كه عمل شنيع لواط را انجام داده است، بايد هر چه زودتر توبه كند . از خدا بخواهد تا از گناه وى درگذرد. همين كه در پيشگاه خداوند توبه كند، خداوند او را ميآمرزد. نياز به كفاره ندارد.
رسول اكرم(ص) فرمود: " هر مرضي دارويي دارد .داروي گناهان استغفار و طلب عفو از پيشگاه ذات پاك الهي است.
همجنس گرايي نوعي اختلال در روند طبيعي است كه عوامل متعدد جنسيتي ، رواني ، تربيتي و خانوادگي، فرهنگي و... در آن نقش دارد. اين نوع ارتباط نشان از نوعي بيماري است كه گاهي مربوط به اختلال جسمي و جنسيتي مي شود. در هر حال اين مشکل يکي از مشکلات پيچيده جوامع بشري ميباشد. درمان واسطهاي اين امور امکان ندارد . درمان اين مشکل مثل قريب به اتفاق مشکلات ديگر نيازمند حضور شخص بيمار نزد متخصص است .
خوشبختانه مراکز تخصصي و فوق تخصصي اين گونه اختلالات جنسي در شهرهاي بزرگ به ويژه در تهران وجود دارند .
توصيه ميشود با ارتباط با سايت انجمن حمايت از بيماران مبتلا به اختلال هويت جنسي ايران www.gid.org.ir(البته مشکل شما اختلال هويت جنسي نيست ، ولي درمانگران آن مرکز در درمان مشکل شما نيز تبحر دارند) نيز از شرايط مشاوره با آن انجمن اطلاع حاصل نماييد.
علاوه بر ارتباط با انجمن فوق الذکر مراجعه هر چه سريع تر به سکس تراپيست هايي(درمانگران جنسي) مانند فريدون محرابي، ماهيار آذر، محمدعلي بشارت، راحله اماني، علي اسلامي نسب، بهنام اوحدي ، محمد خداياري فردو دکتر روشن... (که از طريق جستجوي اينترنتي يا 118 در تهران قابل دسترسي ميباشند) قابل توصيه مي باشد.
در ادامه توجه شما را به مطلبي کلي در زمينه عشق و وابستگي عاطفي جلب مينمايم، برخي نکات ذيل همسويي زيادي با مشکل کنوني شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روانشناسي چندان امر مثبتي قلمداد نميشود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن ميزند، تعريف و تمجيدها بيحساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريالها، فيلمها، رمانها، ترانهها، شعرها، حکايت هاي تاريخي و... مي شود. اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيالپردازيهاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
قبل از ورود به بحث عشق اجازه ميخواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوهاي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بستهايد» .حال اگر روزها، ماهها و سالها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد ؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي ميگذارد؟ مسلّماً نه. سالها از موضوع «دلبستگي» خود محروم ميمانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» ميگويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ،يک روز بدون آناناس نميتوانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد ميگردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه و عادي خود خارج ميسازد .فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيدهاي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بندهاي از خدا فاصله ميگيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار ميدهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار ميگيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزههاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بيمورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصتسوزيهاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روانشناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بيبهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج ميبريد . اضطراب حتى به قبل عاشق شدنتان بر ميگردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه ميبرديد. پناهجويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شدهايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامشگري ميگرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش بهسزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت ميکند. کسي که عزيز است ،هيچگاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نميکند. اين پسر مثل ميليونها پسر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمدهاي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندياش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نميآيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزشگذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روانشناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگههايي از افسردگي رنج ميبرند . به تعبيري از بيمعنايي و يکنواختي در زندگي به ستوه آمدهاند. فرد افسرده ميکوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف و به ندرت از جنس موافق انتخاب ميشود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگياش مبدل ميگردد . احساس ميکند که زندگي بدون معشوق فوقالعاده بيمعناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بيمبنا اطلاق نميگردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مييابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف ميسپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است .آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روانشناسي خصوصيات افراد عاشق همپوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقهبندي ميشود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نميگذارد تا اين جا مشخص ميشود که سريالها فيلمها رمانها ترانهها و... امري را ميستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب ميگردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم ميگردد.
برادرم..
مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روانشناس مجرب و روانپزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرونآمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.
در هر صورت توجه شما را به نکات ذيل جلب مينمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است . عشق 1 ساله را نميتوان1 روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است ،پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2-روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او تا جايي كه امكان دارد همراه سازيد. از تنهايي در اتاق يا مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما ميگردد، پس اگر موفق به حذف نشان ها هم نشده باشيد ، چنانچه به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و افت تحصيلي...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4-جايگزين كردن اهداف عالي تر مادي يا معنوي در زندگي خود به شما فرصت جايگزين كردن هدف ها با يكديگر مي دهد. تاكنون هدف هاي زندگي خود را در كنار او بودن، تنظيم كرده ايد . بر همين اساس به رفتارها و عملكردهايي خود سمت و سوي خاص بخشيده ايد بنابراين بايد به فكر اهداف عالي تر زندگي باشيد
5- با برجسته كردن نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر ،درون خود را نيز براي فراموش كردن آماده سازيد. مطمئناً وقتي از روزنه نگاه عاشقانه نبينيد، ضعف هاي بسيار در او خواهيد ديد، چون هيچ انسان و هيچ موجودي جز خداوند پيراسته از عيب و نقص نيست.
6ـ وابستگي عاطفي ـ رواني مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روانشناسي و روانپزشکي ميباشد، پس به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد. همه عوارض که در نامه به آن اشاره داشتهايد، با درمان دارويي و غير دارويي قابل اصلاح ميباشد.
7ـ شک نکنيد که با هر گونه اقدام جانانه جهت درمان تخصصي زندگي (بدون عشق مرضي) رنگ و بوي تازه به خود خواهد گرفت، رنگ و بويي که به هيچ وجه در اين چند ماه نظير آن را نديدهايد.
8ـ در بازي زندگي خود را به هيچ وجه از پيش باخته و شکست خورده تلقي نکنيد. همه مي توانند و شما هم مسلماً يکي از همه هستيد.
9ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
موفق و مؤيد باشيد.
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۲۱:۱۵ شناسه مطلب: 14119
سلام میخواستم درمورد هم جنس بازی دو مرد سوال کنم ازنظر شرعی وپزشکی چه مشکلاتی دارد وبرای پیش گیری از این گناه چه کار باید کرد و این عمل بین دو رفیق که نمی خوان از یکدیگر جدابشن ولی مرتکب این گناه میشن
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
لواط از گناهان كبيره و داراي كيفري بزرگ است. كسي كه اين عمل زشت را انجام داده، بايد از روي خلوص توبه كند . از خداوند آمرزش بخواهد و از كردار ناشايست خويش پشيمان شود . تصميم بگيرد كه براي هميشه آن را ترك كند. كسي كه اين كار را انجام داده است، لازم نيست نزد حاكم شرع برود و اعتراف كند ، چون در آن صورت (در صورت داشتن شرايط خاص) حد سنگين اعدام وجود دارد.
كسى كه عمل شنيع لواط را انجام داده است، بايد هر چه زودتر توبه كند . از خدا بخواهد تا از گناه وى درگذرد. همين كه در پيشگاه خداوند توبه كند، خداوند او را ميآمرزد. نياز به كفاره ندارد.
رسول اكرم(ص) فرمود: " هر مرضي دارويي دارد .داروي گناهان استغفار و طلب عفو از پيشگاه ذات پاك الهي است.
همجنس گرايي نوعي اختلال در روند طبيعي است كه عوامل متعدد جنسيتي ، رواني ، تربيتي و خانوادگي، فرهنگي و... در آن نقش دارد. اين نوع ارتباط نشان از نوعي بيماري است كه گاهي مربوط به اختلال جسمي و جنسيتي مي شود. در هر حال اين مشکل يکي از مشکلات پيچيده جوامع بشري ميباشد. درمان واسطهاي اين امور امکان ندارد . درمان اين مشکل مثل قريب به اتفاق مشکلات ديگر نيازمند حضور شخص بيمار نزد متخصص است .
خوشبختانه مراکز تخصصي و فوق تخصصي اين گونه اختلالات جنسي در شهرهاي بزرگ به ويژه در تهران وجود دارند .
توصيه ميشود با ارتباط با سايت انجمن حمايت از بيماران مبتلا به اختلال هويت جنسي ايران www.gid.org.ir(البته مشکل شما اختلال هويت جنسي نيست ، ولي درمانگران آن مرکز در درمان مشکل شما نيز تبحر دارند) نيز از شرايط مشاوره با آن انجمن اطلاع حاصل نماييد.
علاوه بر ارتباط با انجمن فوق الذکر مراجعه هر چه سريع تر به سکس تراپيست هايي(درمانگران جنسي) مانند فريدون محرابي، ماهيار آذر، محمدعلي بشارت، راحله اماني، علي اسلامي نسب، بهنام اوحدي ، محمد خداياري فردو دکتر روشن... (که از طريق جستجوي اينترنتي يا 118 در تهران قابل دسترسي ميباشند) قابل توصيه مي باشد.
در ادامه توجه شما را به مطلبي کلي در زمينه عشق و وابستگي عاطفي جلب مينمايم، برخي نکات ذيل همسويي زيادي با مشکل کنوني شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روانشناسي چندان امر مثبتي قلمداد نميشود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن ميزند، تعريف و تمجيدها بيحساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريالها، فيلمها، رمانها، ترانهها، شعرها، حکايت هاي تاريخي و... مي شود. اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيالپردازيهاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
قبل از ورود به بحث عشق اجازه ميخواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوهاي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بستهايد» .حال اگر روزها، ماهها و سالها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد ؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي ميگذارد؟ مسلّماً نه. سالها از موضوع «دلبستگي» خود محروم ميمانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» ميگويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ،يک روز بدون آناناس نميتوانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد ميگردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه و عادي خود خارج ميسازد .فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيدهاي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بندهاي از خدا فاصله ميگيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار ميدهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار ميگيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزههاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بيمورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصتسوزيهاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روانشناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بيبهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج ميبريد . اضطراب حتى به قبل عاشق شدنتان بر ميگردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه ميبرديد. پناهجويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شدهايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامشگري ميگرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش بهسزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت ميکند. کسي که عزيز است ،هيچگاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نميکند. اين پسر مثل ميليونها پسر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمدهاي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندياش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نميآيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزشگذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روانشناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگههايي از افسردگي رنج ميبرند . به تعبيري از بيمعنايي و يکنواختي در زندگي به ستوه آمدهاند. فرد افسرده ميکوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف و به ندرت از جنس موافق انتخاب ميشود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگياش مبدل ميگردد . احساس ميکند که زندگي بدون معشوق فوقالعاده بيمعناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بيمبنا اطلاق نميگردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مييابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف ميسپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است .آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روانشناسي خصوصيات افراد عاشق همپوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقهبندي ميشود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نميگذارد تا اين جا مشخص ميشود که سريالها فيلمها رمانها ترانهها و... امري را ميستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب ميگردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم ميگردد.
برادرم..
مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روانشناس مجرب و روانپزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرونآمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.
در هر صورت توجه شما را به نکات ذيل جلب مينمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است . عشق 1 ساله را نميتوان1 روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است ،پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2-روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او تا جايي كه امكان دارد همراه سازيد. از تنهايي در اتاق يا مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما ميگردد، پس اگر موفق به حذف نشان ها هم نشده باشيد ، چنانچه به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و افت تحصيلي...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4-جايگزين كردن اهداف عالي تر مادي يا معنوي در زندگي خود به شما فرصت جايگزين كردن هدف ها با يكديگر مي دهد. تاكنون هدف هاي زندگي خود را در كنار او بودن، تنظيم كرده ايد . بر همين اساس به رفتارها و عملكردهايي خود سمت و سوي خاص بخشيده ايد بنابراين بايد به فكر اهداف عالي تر زندگي باشيد
5- با برجسته كردن نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر ،درون خود را نيز براي فراموش كردن آماده سازيد. مطمئناً وقتي از روزنه نگاه عاشقانه نبينيد، ضعف هاي بسيار در او خواهيد ديد، چون هيچ انسان و هيچ موجودي جز خداوند پيراسته از عيب و نقص نيست.
6ـ وابستگي عاطفي ـ رواني مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روانشناسي و روانپزشکي ميباشد، پس به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد. همه عوارض که در نامه به آن اشاره داشتهايد، با درمان دارويي و غير دارويي قابل اصلاح ميباشد.
7ـ شک نکنيد که با هر گونه اقدام جانانه جهت درمان تخصصي زندگي (بدون عشق مرضي) رنگ و بوي تازه به خود خواهد گرفت، رنگ و بويي که به هيچ وجه در اين چند ماه نظير آن را نديدهايد.
8ـ در بازي زندگي خود را به هيچ وجه از پيش باخته و شکست خورده تلقي نکنيد. همه مي توانند و شما هم مسلماً يکي از همه هستيد.
9ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
موفق و مؤيد باشيد.
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۲۰:۲۸ شناسه مطلب: 14118
پرسش: صيغه موقت چيست؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
صيغه موقت به معناي (ازدواج موقت ) است. و آن اين است که زن و مردي که با هم ازدواج موقت مي کنند، فقط تا زماني که مدت عقد تمام نشده ، با هم زن و شوهرند . بعد از تمام شدن مدت ديگر زن و شوهر نيستند ،مثلا اگر براي مدت ده روز ازدواج کرده باشند، بعد از ده روز ديگر نسبت به هم محرم نيستند. در ازدواج موقت رضايت زن و مرد و خوانده شدن عقد و مشخص کردن مهريه و مدت لازم است . اگر دختر باکره باشد، به نظر بيش تر مراجع معظم تقليد بايد از پدرش رضايت بگيرد.(1).
پي نوشت:
1 .امام خميني، توضيح المسائل ،مسئله 2363و2369 و 2421. ( نظر رهبري در اين مسئله مطابق با فتواي امام خميني مي باشد).
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۲۰:۰۰ شناسه مطلب: 14117
زمانی که ازادرار منی خارج شود حکمش چیست-- دربرخی از اوقات زمانی که ادرار از بدن خارج می شود همراه آن مایع دیگری شبیه منی با آن خارج می شود آیا آن مایع حکم منی دارد وباید غسل کرد؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آنچه در هنگام ادرار يا بعد از ادرار خارج مي شود و شبيه مني مي باشد، اما نشانه هاي مني را ندارد، حکم مني را ندارد و غسل لازم ندارد.
در اصطلاح فقه به اين مايع «ودّي» گفته مي شود که سفيد رنگ و کمي چسبناک مي باشد. اگر بول به آن نرسيده باشد، پاك است. چنانچه انسان بعد از بول استبرا كند و«ودّي» خارج شود پاک است . غسل هم ندارد. وضو را هم باطل نمي کند.(1)
پي نوشت:
1. ايت الله مکارم، توضيح المسائل، مسأله 79.
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۱۹:۳۴ شناسه مطلب: 14113
امام علي عليه السلام: گفتنِ «نمىدانم» ، نيمى از دانش است . غرر الحكم و درر الكلم 6758
پرسش 1:
سوال در قيامت شرح چرا در آخرت سوال مي کنند که مثلا اموالت را از چه راهي و در چه راهي خرج کرده اي در حالي که خدا همه چيز را مي داند؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي؛ با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان
سوال از مال و ديگر موارد در قيامت از طرف خداي متعال نه براي اين است كه خدا از اعمال بندگان آگاه شود و با بررسي آنها حقيقت ماجرا براي او روشن شود . چرا كه عالم مطلق به همه عالم است . مي داند كه چه كسي ،چه كاري را كي و به چه هدف ونيتي و چگونه انجام داده است . حتي قبل از عمل به آن عمل و نحوه عمل علم دارد . اما فلسفه پرسش در قيامت از بندگان نسبت به اعمال و اموالي كه جمع كرده اند چيست ؟
سوال و جواب در قيامت براي الزام خود شخص است كه با اعتراف خود نزد خداي عالم به همه امور و با اين آگاهي كه در محضر اونمي تواند دروغ بگويد و يا عمل ناصواب خود را توجيه كند ، مجبور به قبول حكم حق خدا شود و حكم را مخالف حق خود نداند . درست است كه حكم در آن جا فقط براي خداست و كسي را ياراي مخالفت با آن نيست لكن اين كه شخص عملكرد خود را خويش بازگو كند و با ديدن مدارك و شواهد متقن نتواند حقيقت را پنهان كند ،اگر حكمي عليه اش صادر شود ، ملزم به قبول آن مي شود و ديگر جائي براي اعتراض نخواهد داشت . جاي چون و چرا باقي نخواهد ماند .
بازگوئي عمل در بسياري از مواقع روشن كننده مواضع خطا و صواب آن مي باشد، مخصوصا كه اين بازگوئي و اعتراف در محضر عالم مطلق، يعني خدا و حضور ملائكه ،نويسنده اعمال و شاهدان اعمال ،يعني پيامبران و امامان و شهدا اتفاق بيافتد كه بدانيم هر چه بگوئيم ،صدها شاهد بر صدق يا كذب آن در مجلس حضور دارد ، با اين اوصاف مجبور به راستگوئي شده و ديگر توان فرار از حكم را نخواهد داشت .
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۱۹:۳۴ شناسه مطلب: 14110
امام علي عليه السلام: توكّل ، ساماندهنده عبادت است . غرر الحكم و درر الكلم 5802
پرسش 1: شق القمر شرح .نظر به اينکه نام حضرت محمد(ص) در آيه هاي 1 و 2 سوره قمر، نيامده است، از کجا مي شود اين آيه در مورد معجزه حضرت محمد است؟ پاسخ: اولاً: نيامدن نام مبارک پيامبر در آن سوره دليل بر نفي مسئله نميشود، زيرا در موارد ديگر نيز اسم پيامبر در آيه نيست ولي با قراين، شواهد، دلايل عقلي و شواهد روايي مطلب روشن ميشود. مثلاً در سورة اسراء نامي از پيامبر نيامده و تعبير «عبد» آمده ،ولي ترديدي نيست که آيه اول سوره اسراء مربوط به جريان معراج پيامبر است . شواهد روايي، اين مطلب را به آساني ثابت ميکند. آيه دوم سوره قمر تا حد زيادي روشن مي كند كه آيه اول بايد مربوط به اعجاز باشد. چون از آيه و نشانه بودن آن سخن گفته ، و روي برگرداني برخي از آن . اينها نشانه معجزه بودن شق القمر مي شود ، نه قيامت كه جاي انكار ندارد و هيچ انساني با ديدن آن نمي گويد سحر و جادوي هميشگي است. دوم: بايد در فهم آيات به شأن نزول و رواياتي كه در مورد آن آمده مراجعه كنيم . سخن متخصصان و كارشناسان را كه مفسران قرآن هستند ، جستجو نماييم. مفسرين شيعه و سني با کمال قاطعيت و صراحت ميگويند: آيات اول سورة قمر مربوط به شقالقمر و شکافته شدن ماه به عنوان معجزه در زمان رسول اکرم(ص) ميباشد . در کتابهاي تفسير معتبري نظير: تفسير البيان، تفسير مجمع البيان، تفسير ابوالفتوح رازي، تفسير منهج الصادقين، تفسير صافي،تفسير نور الثقلين، الميزان. از تفاسير اهل سنت: تفسير طبري، در المنثور، کشاف، تفسير کبير فخر رازي، في ظلال القرآن، متفقاند بر اين که آيات سوره قمر مربوط به جريان شقالقمر است. فخر رازي از اهل سنت و طبرسي از شيعه تأکيد نمودهاند که آيات ياد شده در صدد بيان شقالقمر است که در زمان پيامبر(ص) رخ داده است. از اين گذشته در منابع روايي شيعي و سني بيش از 40 حديث درباره شقالقمر آمده و تصريح گرديده که آيات ياد شده مربوط به شقالقمر است.(1) بر اساس تحقيق برخي دانشمندان در کتاب تاريخي «تاريخ فرشته» آمده: در عهد رسول الله اهل ميلبار هندوستان شقالقمر را ديدند و در نوشتههاي خود ثبت کردند . حاکم آن شهر پس از آن که تحقيقاتي در اين زمينه به عمل آورد، براي او ثابت شد که اين موضوع در اثر اعجاز پيامبر تحقق يافته است، و دين اسلام را پذيرفت.(2) در نتيجه معلوم ميشود که به دلايل شواهد روايي و تاريخي آيات اول سوره قمر ناظر به جريان شقالقمر است. پينوشتها: 1. پاسخ به پرسشهاي مذهبي، ص 178. 2. همان، ص 182. پرسش 2: اگر اين آيه هاي 1و2 از سوره قمر به اعجاز حضرت محمد اشاره مي کنند، آيا اين آيه با آياتي که درخواست معجزه از سوي کفار را رد مي کند، همخواني ندارد؟ پاسخ: در ساختار عالم بنا بر اين نيست كه كارها و اتفاقات و حوادث برخلاف روند عادي طبيعت رخ دهد. معمولا همه امور در ظاهر بر اساس روابط شناخته شده علٌي و معلولي رخ مي دهد ؛ در نتيجه معجزه كه امري خارق العاده و فراتر از روابط عادي بين اجزاي عالم است ، در حد نياز و ضرورت رخ مي دهد . در فرهنگ ديني ما اظهار معجزه بهترين راهي بود كه مي توانست ارتباط مدعي نبوت با عالم غيب را به اثبات برساند ؛ تاييد و اثبات ادعاهاي متعدد انبيا در صورتي ممكن بود و از جانب مردم قابل قبول محسوب مي شد كه قدرت بر انجام كارهاي فوق بشري و انجام معجزاتي كه به صورت ناگهاني از ايشان درخواست مي شد ،نشان بدهد كه اين بزرگواران داراي ارتباطي خاص وغير قابل انكار با عالم غيب هستند . هركجا كه چنين ضرورتي اقتضا مي كرد و تا حد ممكن اتمام حجت بر مردم نشده بود و نوع درخواست ها قابل اجابت بود، معجزه رخ مي داد و عملي مي شد ؛ در نتيجه در مي يابيم موارد خاصي كه در آن پيامبران از اظهار معجزه خودداري مي نمودند ،مواردي بوده كه استفاده از اين امر خارق العاده هيچ نتيجه و ثمره اي در مسير اثبات نبوت انبيا، نه براي مطالبه كنندگان و نه براي توده مردم نداشته است ؛ يا گاهي چيزي طلب مي كردند كه امكان آن وجود نداشت ، يا بر خلاف قوانين و سنت هاي الهي در جامعه انساني و در جهان هستي بود. اصولا پيامبر يك فرد خارقالعادهگر نيست كه در جايى بنشيند و هر كسى از در وارد شود ،پيشنهاد اعجازى به ميل خود كند و اگر نپسنديدند، پيشنهاد ديگرى مطرح نمايد، و قوانين و سنن آفرينش را به بازى بگيرد، و بعد از اين همه نيز اگر مايل بود ،بپذيرد و اگر ميلش اقتضا نكرد ، با بهانهاى شانه خالى كند ؛ وظيفه پيامبر اثبات ارتباط خود به خدا از طريق آوردن معجزه است. هر گاه به قدر كافى معجزه نشان دهد ،ديگر هيچ گونه وظيفهاى در اين رابطه ندارد ؛ او حتى زمان نزول معجزات را ممكن است نتواند پيش بينى كند و در جايى از خداوند تقاضاى معجزه مىكند كه بداند خدا به اين امر راضى است. بر اساس همين تحليل در مي يابيم شق القمر از مواردي بوده كه به واسطه زمان و مكان خاص درخواست اين امر و فضاي به وجود آمده ، آوردن اين معجزه لازم بود . رد اين درخواست مي توانست بيانگر ناتواني رسول خدا در آوردن معجزه يا ترديد در ارتباط ايشان با عالم غيب باشد. اين درخواست به ظاهر بعيد وغير قابل انجام به اعجاز الهي انجام شد . همانند بسياري از معجزات ديگر پيامبر صورت عملي يافت . معجزه كار خدا است و به اذن الهي هر جا كه صلاح بداند ، به دست پيامبر صورت مي گيرد ؛ آن جا كه طلب اعجاز را رد مي كند ، بنابر حكمت و مصلحت الهي است . آن جا كه صورت مي گيرد ، باز به اذن الهي است ، اما در هر حال لازم بود كه پيامبر نيز اعجاز يا اعجازهايي همانند پيامبران گذشته داشته باشد .آيا درست است انسانى دعوى پيامبرى نمايد و حتى خود را خاتم پيامبران بداند و براى انبياى گذشته در كتاب آسمانيش هر گونه معجزات ذكر كند ، خود از آوردن معجزه سر باز زند؟! آيا مردم نخواهند گفت چگونه پيامبرى هستى كه نمىتوانى هيچ يك از معجزاتى را كه خودت براى ديگران قائلى بياورى؟ اگر پيامبر در اين آيات تسليم پيشنهادهاى آنها نشده ،حتما پيشنهادهاى بى پايه و بهانه جوئي هاى بى اساسى بوده و گرنه در برابر پيشنهاد منطقى و معقول تسليم بوده است. (1) پي نوشت: 1. تفسير نمونه، ج12، ص: 289. پرسش 3: در مورد نظر مفسريني که با توجه به کلمه ساعه اين آيه را مربوط به قيامت مي دانند و فعل انشق را تأويل به مستقبل مي کنند، چه پاسخي وجود دارد؟ پاسخ: در خصوص پاسخ به اين عده در تفاسير گوناگون پاسخ هاي مختلفي ارائه شده كه به برخي اشاره مي شود : 1- ذكر اين موضوع به صورت" فعل ماضى" (انشق القمر) نشان مىدهد" شق القمر" واقع شده ، همان گونه كه نزديكى رستاخيز(اقتربت الساعه) با ظهور آخرين پيامبر نيز تحقق يافته است. 2- اگر سخن از معجزه نباشد ، تناسبى با نسبت سحر به پيامبر 0 كه در آيه بعد آمده است ندارد، 3- ذكر " و كذبوا و اتبعوا اهوائهم" كه خبر از تكذيب مشركان نسبت به اين واقعه مىدهد، بيانگر حادثه اي صورت گرفته است . 4- روايات فراوانى در كتب اسلامى در زمينه وقوع اين اعجاز نقل شده كه در حد شهرت يا تواتر است و قابل انكار نمىباشد . 5- نقل تاريخي كه اشاره دارد" حذيفه" صحابى مشهور داستان شق القمر را در حضور جمع كثيرى در مسجد مدائن نقل كرد و هيچ كس بر او ايراد نگرفت، با اينكه بسيارى از حاضران عصر پيامبر را درك كرده بودند (اين حديث را درالمنثور و قرطبى در ذيل آيه مورد بحث آوردهاند).(1) 6- رد دليل مخالفان به اين بيان كه اين افراد اصل امكان تحقق چنين معجزه اي را محال مي دانند ، در حالي كه عقل و تجربه تحقق چنين امري را محال نمي داند ؛ از نظر عقل انجام چنين حادثه اي ناممكن نيست .البته از آن جا كه اين امر حقيقتي خارق العاده واعجاز بوده و به قدرت خداوند انجام شده ، تبعات و آثار منفي احتمالي آنبرداشته شده است . 7- تحقيقاتي كه از برخي منابع فعال در حوزه نجوم نقل شده و حاكي از وجود آثاري در سطح ماه است كه تحقق چنين شكافي را در چند صد سال پيش تاييد مي كند ؛ در برخي از منابع خبري اعلام شد كه سازمان فضانوردي " ناسا " به دو نيم شدن کره ماه و سپس پيوند خوردن اين دو نيمه به يکديگر پي برد. پايگاه اينترنتي روزنامه ي عربي " الوطن " چاپ آمريکا به نقل از يک محقق اردني علوم فلکي در اين زمينه نوشت: سفينه فضايي آمريکايي " کلمنتاين " که سال ها در مدار کره ماه کار تحقيقاتي انجام مي دهد، به اين نتيجه رسيده است که کره ماه صدها سال پيش به دو نيمه متساوي تقسيم شده و دوباره به يکديگر متصل شدند. اين محقق اردني با ارسال گزارشي به ناسا آنان را نسبت به اين موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، اين پديده را متعلق به 1400 سال پيش مي دانند و مرتبط به معجزه اي از پيامبر به نام " شق القمر" است. ناسا هيچ تفسيري براي کشف خود نيافته زيرا اين اتفاق نادر تا کنون براي هيچ جرم آسماني به وقوع نپيوسته است.(2) مهم ترين دليل ما بر اينكه مساله مورد توجه در اين آيه معجزه اي از نبي اعظم بوده ،وجود روايات متعدد در اين زمينه است كه هر احتمال ديگري را منتفي مي سازد. پي نوشت ها : 1. تفسير نمونه، ج23، ص: 13 2. روزنامه جمهوري اسلامي ،شماره 7608 ، 23 مهر 1384 ،ص 5 پرسش 4: آيا ماجراي شق القمر در اسناد تاريخي متواتر است؟ پاسخ: در تفاسير متعدد از شهرت كامل و در حد تواتر اين مساله با سندهاي گوناگون نام برده شده ؛ در اين گونه موارد ، هر روايت معتبر يا نقل قابل توجه از صحابه يا تابعين و علما و مفسرين مي تواند كاركردي همانند كاركرد يك منبع تاريخي داشته باشد كه از اين جهت مي توان گفت كه شواهد و قرائن تاريخي اين امر بسيار زياد است ؛ به تحقيق جامع علامه طباطبايي در تفسير الميزان اشاره مي كنيم : « اين آيه به معجزه شق القمر كه خدا به دست رسول خدا (ص) در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاري ساخت اشاره مىكند. روايات اين داستان هم بسيار است، به طورى كه گفته شده همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند،(1) كسى از ايشان مخالفت نكرده جز حسن، عطا و بلخى كه گفتهاند: معناى اينكه فرمود:" انْشَقَّ الْقَمَرُ" اين است كه به زودى در هنگام قيام قيامت قمر دو نيم مىشود، و اگر فرموده: دو نيم شده، از باب اين است كه بفهماند حتما واقع مىشود. اين معنا بسيار بىپايه است، و دلالت آيه بعدى كه مىفرمايد:" وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" آن را رد مىكند، براى اينكه سياق آن آيه روشنترين شاهد است بر اينكه منظور از" آية" معجزه به قول مطلق است، كه شامل دو نيم كردن قمر هم مىشود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هم ببينند ،مىگويند سحر است . معلوم است كه روز قيامت روز پردهپوشى نيست، روزى است كه همه حقايق ظهور مىكند، و در آن روز همه دنبال معرفت مىگردند، تا به آن پناهنده شوند. معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديدن شق القمر باز بگويند سحر است ، پس هيچ چارهاى نيست جز اينكه بگوييم شق القمر آيت و معجزهاى بوده كه واقع شده تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند... . در تفسير قمى در معناى" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ" آمده: يعنى قيامت نزديك شد، چون بعد از پيامبر ديگر پيامبرى تا قيامت نخواهد آمد، و طومار نبوت و رسالت برچيده شد ؛ در معناى" انْشَقَّ الْقَمَرُ" آمده كه قريش از رسول خدا (ص) خواست تا معجزهاى برايشان بياورد، رسول خدا دعا كرد، و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نيم كند، خدا اين كار را كرد، طورى كه مشركين آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند: سحرى است مستمر يعنى صحيح (2). در امالى شيخ به سند خود از عبيد اللَّه بن على از حضرت رضا از آباي گرامىاش از على (ع) روايت آورده : در مكه قرص قمر دو نيم شد، رسول خدا (ص) فرمود:" شاهد باشيد، شاهد باشيد" (3). پي نوشت ها : 1. مجمع البيان، ج 9، ص 186. 2. تفسير قمى، ج 2، ص 340. 3. امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 351. الدر المنثور، ج 6، ص 132. روح المعانى، ج 27، ص 74. ترجمه الميزان، ج19، ص95-97
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۱۹:۳۳ شناسه مطلب: 14109
امام علي عليه السلام: بسيارىِ بخل ، جوانمردى را زشت و برادرى را تباه مىكند . غرر الحكم و درر الكلم 5508
پرسش 1:
ازدواج شرح دختري هستم که مي خواهم با پسري ازدواج کنم که 4 سال است همديگر را خوب مي شناسيم و در يک سطح فرهنگي و عقيدتي و مالي هستيم. مادرش قبل از خواستگاري از من و بدون اينکه مرا بشناسد ، استخاره کرده و بد آمده است.
پاسخ:
پرسشگر گرامي؛ با عرض سلام و تشکر از ارتباط و اعتمادتان.
شرعا عمل طبق استخاره لازم نسيت، يعني اگر كسي استخاره نمود و استخاره بد آمد ، باز مي تواند با توكل بر خدا و انجام عمل خير مانند پرداخت صدقات ، برخلاف استخاره اقدام كند.
استخاره به معناى طلب خير است؛ يعنى انسان از خداوند بخواهد كه او را به نيكى و خير برساند و اين به معناي دعا كردن و طلب خير كردن است، اما استخاره بعدها به تفأل بر قرآن و انجام با تسبيح يا به نحو ديگر (استخاره ذات الرقاع ) مصطلح شده است. مردم از استخاره، تفأل را مىفهمند و متأسفانه بسيارى از مردم نمىدانند كه استخاره چيست و در چه مواقعى مى بايست استخاره كرد! آيا اگر استخاره، خوب يا بد آمد، الزامآور است يا خير؟ يعنى اگر كسى برخلاف استخاره عمل كرد ،بايد منتظر عواقب آن باشد يا آن كه عواقبى در پى نخواهد داشت؟
خداوند انسان را عاقل آفريد كه با كمك عقل بتواند از گمراهى و ظلمت نجات پيدا كند.
عقل در تمام ابعاد زندگى چون چراغ هدايتى است كه نورافشانى كرده و جهالت را از بين مىبرد.
عاقل مى بايست در هنگام تصميم بر هر كارى ابتدا عقل خود را حاكم كرده و از آن نظر بخواهد، مثلاً براى ازدواج، عقل مى گويد: فردى را براى همسرى برگزين كه داراى اصالت خانوادگى بوده و از اخلاق و ايمان برخوردار باشد.
فهم اين موضوع همگانى است. كيست كه نداند؟
پس انسان ابتدا به عقل مراجعه مي كند. عقل آن اندازه اهميت دارد كه در شرع يكى از منابع استنباط احكام به شمار آمده است و رابطه نزديكى با شرع و دين دارد.
عامل ديگرى كه همسو با عقل است، مشورت است كه مى تواند تأثير بسيارى در رفع اضطراب و شك بگذارد. قرآن مى فرمايد: «و شاورهم فى الامر؛ اى پيامبر! در كارها با آنان مشورت كن».(1)
حال اگر عقل و مشاوره راه به جايى نبرد و هنوز زاويههايى وجود دارد كه ناشناخته مانده است، در اين صورت براى اطمينان خاطر و نجات از سردرگمى، به شخص عالمى مراجعه كرده و از او مى خواهند كه استخاره كند تا با راهنمايى كتاب آسمانى، از حيرت و اضطراب بيرون آيد. بنابراين استخاره تنها براى آن است كه انسان را از ترديد و دو دلى بيرون بياورد و اشاره به خير و شر بودن ندارد.
در انجام كار خير نيازي به استخاره نيست ، زيرا انسان نبايد در انجام كار خير ترديد و شك نمايد. اين گفته معروف كاملا صحيح است كه : كار خير نياز به استخاره ندارد . اما گاهي اصل كار، خير است ، ولي مورد ازدواج ، پس از مشاوره و بررسي عقلي اگر ترديد بود ، مي تواند براي رفع ترديد و تحير با قرآن يا با تسبيح استخاره كند .
امام خميني (ره)در پاسخ اين سؤال كه وقتى در عمل چيزى استخاره كرديم ، بد آمد، آيا استخاره ملاك عمل است ؟ فرمود: استخاره از اصول اعتقادي نيست كه اعتقاد به آن لازم باشد و در مورد تحيّر مانع ندارد.(2)
همان طور كه از فتواى فوق استفاده مى شود، عمل طبق استخاره لازم نيست و نياز به استخاره مجدد ندارد . بنابراين اگر با هم سازگاري و تفاهم اخلاقي و... داريد ، مي توانيد زندگي موفقي را پايه ريزي كنيد و از خداوند كمك بخواهيد. رضايت خانواده مهم است . پسر سعي كند كه رضايت مادر خود را نيز كسب كند. استخاره مادر هر چه بود ، مربوط به قبل از خواستگاري بود و صرفاً براي بيرون آمدن از ترديد .حال كه خواستگاري آمدند ، ديگر جايي براي ترديد كردن و دنبال استخاره رفتن نيست.
موفق باشيد.
پينوشتها:
1. آل عمران (3 ) آيه 159.
2. استفتاآت ، ج 2 ،ص 28 ،مسئله 74.
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۱۹:۳۳ شناسه مطلب: 14108
۱۳۸۹/۰۴/۱۶ ۱۹:۳۳ شناسه مطلب: 14107
امام علي عليه السلام: از خود راضى بودن آدمى ، دليل سَبُك عقلىِ اوست . غرر الحكم و درر الكلم 5441
پرسش 1:
آرامش شرح
براي تقاضاي آرامش قلبي از خداوند در قنوت نماز چه دعايي بخوانيم؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي؛ با عرض سلام و تشکر از ارتباط و اعتمادتان.
بزرگان دين آرامش را در ايمان بالا ويقين قلبي دانسته اند .ائمه معصومين براي رسيدن به يقين اين دعا را به ما ياد داده اند :
اللَّهـُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي و يـَقـِيـنـاً حَتّي أَعْلَمَ أَنَّهُ لَا يُصِيبُنِي إِلَّا مَا كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّنِي بِمَا قَسَمْتَ لِي حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ ،يَا حَيُّ يـَا قـَيُّومُ ،بـِرَحـْمـَتـِكَ أَسْتَغِيثُ ،أَصْلِحْ لِي شَأْنِي كُلَّهُ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي ،طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ؛
خداوندا از تو ايماني مي خواهم که همراه قلبم باشد .يقيني که بدانم آنچه به من مي رسد ، جز آنچه برايم نوشته اي نيست . مرا به قسمت خودم خشنود گردان تا سريع انجام يافتن آنچه را به تعويق انداخته اي وعقب انداختن آنچه را به پيش انداخته اي ، نخواهم . اي زنده پاينده، به رحمتت پناه مي برم .تمام امور را اصلاح گردان .مرا چشم زدني به حال خودم وا مگذار . درود خدا بر محمد و خاندان او باد . (1)
در بعضي از متون دعايي چنين آورده اند که جهت آرامش قلب اين آيه را دائم بخواند :الا بذكر اللّه تطمئن القلوب .(2)
پي نوشت ها :
1. اصول كافى ، ج 4 ، ص 294 ، ج 10.
2. گنج هاي معنوي ، دعا جهت آرامش قلب.





