پرسش وپاسخ

 

امام رضا عليه السلام: كسى كه در جستجوى روزىِ بيشتر كوشد تا نانخورِ خود را كفايت رساند ، مزدش از مجاهد در راه خدا بزرگ‏تر است. تحف العقول

 

پرسش 1:
درمانده شرح
نذر کرده بودم که اگه حاجتم برآورده بشه ،يه قران خيلي بزرگ بخرم و ختم کنم.
توي خواب مي بينم که به يکي از دوست هاي نزديکم مي گم: از قرآن هاي بزرگ خيلي خوشم ميا د .........
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خواب مي تواند نتيجه افکار روزانه شما باشد ، چون بسياري از چيزهايي كه انسان در خواب مي بيند ، تمايلات ، افكار ، حوادث ، خواسته هاي روزانه و... است .تعبير خاصي براي آنها نيست ؛ بنابراين نمي توان روي هر خوابي (بيشتر خواب ها) حسابي باز كرد. سعي نماييد مرز خواب ها را با واقعيات و حقايقي كه با آن روبرو هستيد ، جدا كنيد.
شايد ان شاء الله خواب شما تعبير خوبي داشته باشد . قرآني كه‌ آرزو مند هستيد‌ ، يا از معارف و بركات قرآن به نحو شايسته و بزرگ و با عظمتي بهره مند شويد.

معاون يک دبستان هستم و تنها يک دانش آموز بهايي در مدرسه است. از لحاظ ديني چگونه بايد با او برخورد شود؟

 

پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
سعي کنيد با اخلاق و رفتار پسنديده و محبت نسبت به وي، او را به خود علاقمند نماييد، به صورتي که احساس نمايد شما خيرخواه او هستيد. سعادت و خوشبختي او را در نظر داريد. بين او و ساير افراد تفاوتي قائل نشويد که احساس کند بچه‌هاي مسلمان را بر او مقدم مي‌داريد.
البته مراقبت نماييد که در مدرسه از مرام و مسلک خود تبليغ ننمايد. به صورتي نباشد که روي ساير بچه‌ها اثر منفي ايجاد کند، همچنين به صورت ظريف به معلمان نيز توصيه کنيد که مراقب باشند و به او محبت کنند.
اگر بتوانيد با محبت و رفتار پسنديده او را مجذوب خود سازيد، ممکن است در آينده تمايل به اسلام پيدا کند يا نسبت به مسلمانان خوش بين گردد. در صدد دشمني بر نيايد که هر کدام از اين دو در راستاي هدايت و ارشاد افراد گمراه به حساب مي‌آيد.
توفيقات جنابعالي را در راه خدمت به اسلام از خداوند درخواست مي‌نماييم.

سلام چند وقت قبل ایمیلی دریافت کردم در مورد واقعه عاشورا که چند سوال مطرح شده بود.خواهشمندم با پاسخگویی به این سوالات در رفع ابهام کمک نمایید.متن ایمیل را عینا کپی کردم و برایتان ارسال می کنم. به عکس زیر که نقشه پوشش طبیعی عراق است توجه کنید: منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟ از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته ی جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده. پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند. باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين عليه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سايه‏بانى براى آنان قطع كنند. (تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39 قبر شريف آن حضرت مورد تعرض‏و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستريس نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397) سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيرى كردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ آیا مذهب عقلی را که فکر که می کند نمی رباید؟ دوم هرمله و گردن علی اصغر: این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن گنگ و مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم. نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. به عکس زیر توجه کنید تا بهتر متوجه شوید: پس تیر حرمله به کجا خورده است؟ تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید. دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته. چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. آیا مذهب ذهنی را که فکر می کند نمی رباید؟ سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد. داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟ به راستی مذهب عقلی را که فکر می کند نمی رباید؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
قبلا همين سوال را مطرح نموده بوديد و جواب آن ارسال نيز شد. شايد جواب به دست شما نرسيده است. مجددا همان جواب را ارسال مي نمايم:
متاسفانه برخي بدون در نظر گرفتن معيارها و بدون مدرک واقعيت‌هاي تاريخي را افسانه مي‌خوانند.
از جمله در اين مقاله نويسنده بدون در نظر گرفتن معيارها و بدون اينکه به تجزيه و تحليل وقايع عاشورا بپردازد، برخي مسايل حادثه کربلا را افسانه خوانده است .
نويسنده مقاله سعي کرده است با طرح پرسش‌هائي مبني بر اينکه که فلان مساله واقعيت ندارد، حال اينکه ، صحت و سقم مسايل تاريخي مبتني بر آن است, که فلان مساله تاريخي در منابع معتبر آمده است يا نه؟ اگر يک حادثه در منابع معتبر آمده باشد، ديگر افسانه نيست. نويسنده ادعا نموده که در کربلا آب بوده است ، زيرا کربلا در کنار رودخانه فرات بوده. هر جا که رود باشد، اطراف آن سرسبز مي‌باشد.
اين گونه نيست که در کنار هر رودخانه اي ، فضاي سبز و جلگه وجود داشته باشد و همه اطراف آن سرسبز باشد. خيلي از زمين‌ها در کنار رودخانه هستند ،ولي سرسبز نيستند. سرسبزي اطراف رودخانه بستگي دارد که از نظر جغرافيايي در کجا قرار گرفته باشد و مقدار فاصله رودخانه چقدر باشد، به کلي نمي توان گفت هر جا که رود خانه باشد، کنارش جلگه و اطراف آن سر سبز مي باشد .
کربلا به رغم اينکه در کنار رودفرات بود، با اين رود فاصله داشت ، از اين رو بيا بان بود. بعضي جغرافي دانان نيز همين عقيده را دارند. ياقوت حموي در ذيل واژه کربلا مي‌نويسد:
اما مبدا اشتقاق اين کلمه (کربلا) يا کربله به معناي سستي پاهاست، بدين جهت که سرزمين کربلاست و شن‌زار است يا از «کربلت الحنطه» يعني گندم از کاه و کثافات پاک کردم مي باشد، بدين مناسبت که آن زمين از ريگ‌هاي درشت و درخت پاک بوده است. (1)در فرهنگ معين مي‌خوانيم: کربلا يکي از شهرهايي است که در کنار رودخانه فرات قرار داشت و در سال 61 هجري بيابان بود. (2)
لغت شناسان تصريح مي‌کنند که کربلا در سال 61 بيابان بوده است.اين که گفته مي‌شود کربلا سرزمين بدون علف و بياباني بوده ، معنايش اين است که در سال 61 در آن جا کسي زندگي نمي‌کرد و اين سرزمين خالي از سکنه بود، نه اين که درآن سرزمين آب وجود نداشته است.
معناي عدم وجود آب در کربلا آن است که آب را به روي اهل بيت و ياران امام بستند.تهيه آب براي امام مشکل بود. دربرخي متون آمده است که ياران امام چند بار آب آوردند . حضرت عباس (ع) نيز رفت که آب بياورد. از سوي ديگر هوا بسيار گرم بود که سخت اهل بيت را رنج مي داد .متاسفانه برخي افراد که به نقد مسايل تاريخ مي پر دازند ،متون تاريخي را با دقت نمي خوانند مثلا نويسنده مدعي شده است که حادثه کربلا در مهر ماه اتفاق افتاده است ودر اين ماه هوا گرم نيست .در کدام منبع معتبر تاريخي اين مطلب آمده است؟ آنچه در متون تاريخي معتبر آمده، اين است که حادثه کربلا در ماه محرم اتفاق افتاد و هوا گرم بود.
مطالبي که در برخي سايت ها قرار مي گيرند ، در صدد تحريف مسايل ديني به ويژه حادثه عاشورا است. از اين رو نبايد به اين سايت ها اعتماد کرد .
پي نوشت ها:
1. معجم البلدان، کلمه «کربله».
2. فرهنگ معين، واژه کربلا.

 

امام رضا عليه السلام: بر صاحب نعمت واجب است كه به نانخورَش گشايش رساند. تحف العقول

 

پرسش 1:
چرا بايد نماز را به زبان عربي بخوانيم؟ شرح
پاسخ:
پرسشگر گرامي؛ با عرض سلام و تشکر از ارتباط و اعتمادتان به اين مركز.
خواندن نماز به صورت عربي و با همان الفاظ و کلماتي که پيامبر وديگر مسلمانان صدر اسلام مي‌خواندند، دلائل مختلفي دارد که به برخي ازآن‌ها اشاره مي‌کنيم.
اول: تعبدي و توفيقي بودن خواندن نماز به لفظ عربي، به اين معنا که شريعت اسلام دستور به عربي خواندن نماز داده است.
با توجه به اين که روح عبادت بر تسليم و تعبد است ،انساني که مي‌خواهد عبادت خدا کند، کاري را انجام مي‌دهد که خداوند خواسته است . طبق آيات و روايات و سيره پيامبر اين واجب و تکليف ديني به اين شکل واجب شده است، اگر چه انسان مي‌تواند در غير نماز با هر زباني با خداوند سخن گويد.
دوم: جهت ايجاد زباني مشترک ميان همه پيروان اسلام و فراهم سازي وحدت و پيوند بين المللي ديني . سوم: قرائت و اذکاري که در نماز است ،به صورت دقيق در هيچ زباني ترجمه ندارد. يعني نمي‌توان مفاهيمي را که در اذکار نماز است، به صورت دقيق ترجمه کرد و آن را بيان نمود. چه بسا برخي از کلمات يا جملات معاني بسياري در خود جاي داده که با يک يا چند جمله نتوان همه آن‌ها را بيان نمود.(1)
به عنوان مثال از سوره حمد نام مي‏بريم که هيچ ترجمه‏اي که بتواند تمام مفاهيم آن را به زبان ديگر بيان کند، نيست.
حتي تنها کلمه الله، هيچ معادلي در زبان ديگر ندارد و کلمه خدا در زبان فارسي معادل معناي الله نمي‏باشد.
در ضمن تجربه زندگي انسان‌ها نشان داده آن جا که دست‌ها ي انساني در کارهاي مختلف دخالت کرده است، آن را به صورت‌هاي مختلف در آورده که گاهي با اصل و حقيقت خود فاصله بسيار دارد. در مورد احکام و تکاليف ديني نيز ما اين مسئله را در اديان ديگر مشاهده مي‌کنيم که دست بردن انسان‌ها در احکام و دستور ديني آنها را به چه وضعي در آورده و گاهي آن را به صورت کلي پاک کرده و از بين برده است.
در مورد نماز و عبادت نيز ما امروزه در اديان ديگر چيزي نمي‌بينيم که خواسته الهي باشد تا پيروان آن اديان خود را موظف به انجام آن بدانند . به همين خاطر ارتباط دائمي و هميشگي که مسلمانان با خداي خويش دارند، در اديان ديگر مشاهده نمي‌کنيم.
اگر چه با توجه به اسبابي که ذکر کرديم ،نماز بايد به زبان عربي خوانده شود، اما بدان معني نيست که انسان نتواند به هيچ زبان ديگري با خداوند سخن بگويد.
انسان مي‌تواند با هر زباني که خواست ،در غير نماز با خدا سخن گفته ، با او راز و نياز کند و درد‌ها و نياز‌هاي خود را با او در ميان گذارد.حتي در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجت‌ها است، به فتواي اکثرمراجع انسان مي‌تواند به فارسي يا هر زبان ديگر با او سخن گويد.
به فتواي اکثر فقها دعا به زبان فارسي و غير فارسي در قنوت جائز است ،ولي برخي از مراجع آن را خلاف احتياط مي‌دانند و احتياط را در خواندن به عربي مي‌دانند.(2)
شايد يکي از رموز خواندن نماز به زبان عربي و با ديگر شرايط و آداب حفظ نماز بعد از قرن‌ها است ،در حالي که در اديان ديگر اثري از آن نمي‌بينيم . چه بسا اگر به همان صورت خود که پيامبران گفته بودند ،عمل مي‌کردند و به خواست خود با آن برخورد نمي‌کردند، آن‌ها نيز چيزي به عنوان نماز ‌داشتند.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد، در حالي که هم وقت مي‌گيرد و هم انسان را به زحمت مي‌اندازد؟ امام فرمود: «پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آن‌ها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پيامبر اسلام(ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امکان پذير است»؛(3)يعني علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احياي دين هم هست.
در مسائل عبادي بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که خواست و اراده ما در آن نقشي ندارد، بلکه بايد آن‏ها را طبق دستور شرع انجام دهيم تا مقصود و هدف و مصالحي که شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بي خبريم، حاصل گردد. همان گونه که در اصل نماز تعبّد و تسليم وجود دارد، در اجزا و شرايط مختلف و از جمله عربي خواندن، اين نکته مهم نهفته است. اميرمومنان (ع) در روايتي پس از بيان اينکه معناي اسلام، تسليم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسليم در عمل آشکار مي‌شود، مي‌فرمايد: انسان مومن، بناي دين خود را بر اساس رأي و نظر شخصي نمي‌گذارد، بلکه بر آنچه از پروردگارش رسيده بنيان مي‌نهد.(4)
اصولا نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبوديت و شکر گذاري در مقابل نعمت‌هاي او است . طبيعي است که بنده آن را به جا مي‌آورد که خواسته خداوند و معبود اوست. هدف اصلي از خلقت انسان بندگي است و نماز بهترين شيوه اظهار بندگي است . اگر قرار باشد که هر انساني طبق خواسته خود عمل نمايد، نه چيزي که خداوند از او خواسته، اين ديگر بندگي خداوند نمي‌شود بلکه بندگي خود و عمل طبق خواسته خود است.
بنابراين خواندن نماز (عبادت مخصوص) با زبان خاص ، به معناي پيروي و تبعيت از قوم خاص مانند عرب نيست. نماز و عبارات آن چيزي نيست که براي ما قابل درک نباشد. حداقل اينکه فهميدن يا ياد گيري اين اندازه از زبان عربي که زبان دين اسلام و قرآن است ، براي ما چندان سخت نيست.
خواندن نماز به زبان خاص ، پيروي و تبعيت از دستور الهي است ، به جهت حکمت هايي که بيان شد و برخي از حکمت هاي ديگر که ممکن است در توضيح نيامده باشد.
پي‏نوشت‏ها:
1. استاد محمد تقي مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، ص 102 - 92، با اقتباس و تلخيص، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني، 1380ش.
2. آيت اللّه فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 103.
3. غلامعلي نعيم آبادي، نماز زيباترين الگوي پرستش، ص 35، به نقل از علل الشرايع، ج 2، ص 10.
4. سفينه البحار، ج4، ص233، ماده سلم.

 

امام رضا عليه السلام: ايمان ، شناخت به دل ، اقرار به زبان و كردار به اندام‏هاست. تحف العقول

 

پرسش 1:
حكومت ديني موفق شرح حكومت هاي ديني موفق در تاريخ را گزارش کنيد؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سؤال کلي است و در يک نامه نمي‌توان بدان پرداخت، زيرا ،حکومت‌هاي ديني شامل همه حکومت‌هايي مي‌گردد که با انگيزه و بر اساس معيارهاي ديني اعم از اسلام و اديان ديگر الهي به وجود آيد. اينکه در طول تاريخ چه حکومت‌هاي ديني شکل گرفته و کدام موفق بوده و کدام موفق نبوده ، نيازمند آن است که اطلاع جامع و کافي از حکومت‌ها در طول تاريخ داشته باشيم . برخي از حکومت‌هاي ديني اتفاق افتاده‌اند که تاريخ آنها شفاف و معلوم نيست. افزون بر آن اصل حکومت ديني يک مسأله است و موفقيت و عدم موفقيت آن مقوله ديگر. اتفاقاً در اسلام به حکومت ديني اشاره و حتى برخي از جزئيات بيان شده است، اما متأسفانه مسلمانان نتوانستند از اين عامل استفاده مناسب نمايند و آن گونه که در اسلام حکو مت تعريف شده است، اجرا کنند. در اديان ديگر نيز حکومت‌هاي ديني به وجود آمد، ولي توأم با موفقيت نبود، زيرا حاملان و پاسداران حکومت، انسان‌هايي لايق نبودند.
ارباب کليسا از اهرم قدرت سوء استفاده کرده و آن گونه که دين مسيح حکومت را تعريف کرده بود، اجرا و عملي ننمودند. البته عدم موفقيت حکو مت ها اختصاص به حکو مت ديني ندارد. حکو مت هاي غير ديني نيز موفق نبودند. افزون بر آن ميزان موفقيت حکو مت ها فرق مي کرد.بدين معنا که برخي بيشتر و برخي کمتر موفق بودند . اين گونه نبوده است که يک حکو مت صد در صد موفق باشد .
برخي از حکومت‌هاي ديني - تا اندازهاي - موفق بوده‌‌اند. از جمله حکومت پيامبر(ص) که در بيشتر عرصه‌ها موفق بود. اگر فرصت و مجال بيشتري به وجود مي‌آمد ، موفقيت آن چند برابر مي‌گرديد. حکومت امام علي(ع) در برخي از عرصه‌ها موفق بود. البته دشمنان و عدالت ‌ستيزان نگذاشتند که حکومت علوي ادامه پيدا کند،‌ ولي سياست و استراتژي‌هاي علي(ع) در اداره حکومت نشان از موفقيت آن دارد.
قبل از اسلام نيز مي‌توان به حکومت‌هايي مانند حکومت حضرت سليمان، داود و حضرت يوسف(ع) اشاره نمود که در عرصه‌هاي بسيار موفق بودند. برخي از حکومت‌هاي شيعي مانند حکومت آل بويه و حکومت فاطميان در مصر، از حکومت‌هاي بودند که تا اندازه‌اي توأم با موفقيت بودند. موفقيت برخي از حکومت‌هاي شيعي موجب شد که شديدا با آنها مقابله شود ونگذارند که موفقيت هاي بيشتر کسب نمايند . نمي‌توان گفت حکومت‌هاي ديني بودند که صد در صد موفق باشند. عدم موفقيت مربوط به رهبران و پيروان اديان الهي مي‌باشد، نه اينکه دين برنامه اي به نام حکومت موفق ارائه نکر ده باشد ،چنان که برخي تصور مي کنند دين چيزي به عنوان حکومت ندارد .
امروزه حکومت اسلامي ايران نمونه اي از حکومت‌هاي است که در برخي از عرصه‌ها موفق مي باشد . اين کشور، با ماهيت اسلامي قله‌هاي رفيع موفقيت را کسب و بيشتر مردم از اين حکو مت به عنوان حکو مت موفق ديني ياد مي کنند . البته جمهوري اسلامي دچار برخي کاستي‌ها و مشکلات نيز مي‌باشد، ولي در عين حال موفقيت‌هاي آن قابل انکار نيست.

با سلام من در دوران راهنمایی خودم مسئول فروشگاه مدرسه بودم و گاهی خورایی را بدون پرداختن پول آن برمی داشتم که این کار پنج شش دفعه بیشتر تکرار نشد و از کارم پشیمان شدم ولی خجالت کشیدم آن را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم.ممنون می شوم اگر من را برای جبران و بخشش این گناهم راهنمایی کنید.

با سلام و تشكر از ارتباط تان با اين مركز :
به مدير ومسئول فروشگاه مراجعه نمائيد .هراندازه که برداشته ايد، قيمت را مسترد نمائيد (1 ) .اگر مراجعه به وي براي تان مشکل است ،فردي از دوستان تان را نزد او بفرستيد تا بدون ذکر نام شما مقدار قيمت را بررسي وتوسط او به مسئول فروشگاه داده شود .از کار خلافي که کرده ايد، توبه نمائيد .
پي نوشت:
1 . اجوبه الا ستفتاءات ،مساله 1252.

سلام من مجید هستم . راستش من یه مشکلی داشتم که نمیتونستم به خانوادم یا کسه دیگه بگم . من 20 سالمه و یک دختر عمو دارم که هم سنمه . من خیلی دوسش دارم و حاضرم به خاطرش هر کاری بکنم . و از علاقه اش به خودم زیاد چیزی نمیدونم . و هیچ نظر جنسی به او ندارم و اونو فقط به خاطر ازدواج میخوام . حالا سوال اصلیه من اینکه با توجه به مسایل ژنتیک و ازدواج فامیلی این ازدواج صلاح من است یا خیر ؟ ( خیلی دوسش دارم و به سختی میتونم ازش دل بکنم ) خیلی ممنون ، منتظر جواب هستم .

پاسخ: با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
شك نكنيد كه اين نوع رويكرد به مقوله همسر گزيني بسيار غير دورانديشانه و آسيب زاست .نمي توان بدون پرداخت هزينه سنگين از پيامدهاي عاطفي آن در امان ماند. رويكرد درست به مقوله همسر گزيني انتخاب عاقلانه و به دور از فضاي احساسات و عواطف است. موفقيت شما در امر ازدواج در گرو انتخاب ملاكمند و معيارمند شماست . نمي توان با عشق پيشيني دست به انتخاب عقلاني زد.
موانع پيدا و پنهان بر سر راه اين ازدواج احساسي به عدم همخواني ژنتيكي منحصر نمي گردد . موانعي مانند تعلق خاطر ايشان به ديگري يا عدم موافقت والدين و فقدان مقدمات اوليه ازدواج (اتمام تحصيل، سربازي و اشتغال و مسكن و ...) و عدم تناسب سني ... بر سر راه آن قرار دارند.
توصيه مي شود با توجه به احتمالات گوناگون از هر گونه سرمايه گذاري رواني بر ايشان به شدت بر حذر باشيد . به جاي تشديد عشق به تعديل آن بپردازيد. از هم اكنون فكر فردا كنيد و با درايت و دورانديشي بيش تر از ناكامي هاي احتمالي پرهيز نماييد.
اين دختر مانند هر دختر ديگري داراي نقاط قوت و ضعف مي باشد . نبايد عشق شما به فيلتري ذهني براي ناديده گرفتن معايب احتمالي ايشان مبدل گردد.
متأسفانه عشق زود جنبيده شما ثمره اي جز تلاطم روحي، انتظار فرسايشي و البته رفتارهاي ملتمسانه و غيرعزتمندانه براي شما نخواهد داشت.
ضروري است ضمن تعديل عواطف و احساسات خود براي مشاوره تخصصي در زمينه ژنتيك به مراكز مشاوره با همين نام مراجعه نماييد(جلسه اول به تنهايي و در صورت صلاحديد والدين طرفين جلسات بعدي به همراه ايشان). مشاوره نوشتاري در زمينه مسايل ژنتيكي بسيار ناكارآمد است .چيزي جز احتملات بي پايه نيست.
توصيه كلي ما (در شرايط كنوني كه بيست سال بيش تر نداريد) تمركز زدايي كامل از موضوع ازدواج (به ويژه با اين دختر) و تمركز بر تهيه مقدمات ازدواج ،چه با اين دختر يا هر دختر ديگر است. اگر شبانه روز در زمينه به دست آوردن مقدمات ازدواج بكوشيد ،بسيار بهتر و كارآمدتر از آن است كه شبانه روز عمر خود را مصروف مسايلي همچون همخواني ژنتيكي يا عدم آن نماييد. بر فرض اين كه جواب آزمايش ژنتيك شما مثبت باشد، هيچ چيز خاصي اتفاق نيفتاده ، چرا كه موفقيت ازدواج شما متوقف بر همين يك مسأله نيست . ده ها مسأله فرعي يا اصلي ديگر باقي مانده است

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
حضرت امام(ره) فرموده : روزه فرداي آن واجب نيست، اگر چه موافق با احتياط است.(1)
دليل فتوا روايت يا دليل ديگر شرعي است .
پي‌نوشت:
1. امام خميني، استفتاءات، ج 1، ص 131، س 18.

من كسی هستم كه زیاد به مرگ فكر می كنم واین آثار مثبت زیادی در من واعمالم دارد من در جایی خواندم كه كه بهشت برزخی از آن مومنین خالص وجهنم برزخی از ان مشركین و كافران محض است.در این صورت جای انسانهای متوسطی مثل من وشماها در برزخ كجاست؟آخه ما هم اهل نماز وروزه عاشق حسین وانفاق هستیم فقط ایمانمان كامل نشده است. حال سوالم این است نكند ما در برزخ جزو آن بیخبران كه می گویند باشیم وتا روز قیامت چیزی حس نكنیم و حسرت بهشت برزخی را بخوریم ؟ واینكه امام حسین گفته كه من در سه جا به زائرم كمك میكنم ویكی از آنها در برزخ است اگر در برزخ هم شفاعت شویم جایمان تغییر نمیكند؟ با تشكر از شما با حوصله و كامل جواب بدهید.

روايات در اين مسئله يك دست و كاملاً شفافا نيست. در برخي از روايات مي توانيم به موضوع انسان هاي متوسط برخورد كنيم و اينها كساني هستند كه اگر چه برزخ دارند، اما آن را حس نمي كنند.
از برخي آيات نيزاستفاده مي شود كه گروهي از مردم داراي از زندگي برزخي خود چندان آگاه نيستند، چنان كه در آية 55 و 56 روم مي خوانيم:
"گروهي از مجرمان بعد از برپا شدن قيامت، سوگند ياد مي كنند كه: ساعتي بيشتر در جهان برزخ نبوده اند، ولي به زودي مؤمنان آگاه به آن ها مي گويند: شما به فرمان خدا مدتي طولاني تا روز قيامت مكث كرده ايد و اكنون روز قيامت است".
اما اينكه برزخ صرفاً براي ايمان محض و كفر محض باشد، جاي ترديد است.
در برخي روايات عنوان محض ايمان و محض كفر براي سوال و جواب قبر آمده، نه براي برزخ ، مانند اينكه از امام باقر (ع) پرسيده شد چه کساني در قبر مورد سوال و پرس و جو قرار مي‌گيرند؟ حضرت فرمود: «من محض الايمان و من محض الکفر»( 1)کساني که ايمان خالص يا کفر خالص دارند.
بعد از حضرت سوال شد ساير مردم چه مي‌شوند؟ حضرت فرمود: در مرحله سوال و جواب متعرض آنها نمي‌شوند.
اما اينكه زندگي و درك الم و لذت برزخي صرفاً‌ براي اين افراد باشد، جاي ترديد بسيار است.
روايات بسيار ديگر آن را نفي مي كند. روايات زياد از وجود حيات و لذت و بهشت برزخي براي مومنان گفته شده، بي آنكه به مسئله محض ايمان اشاره نمايند.
به نظر مي رسد كه حال متوسط بيشتر براي كساني است كه از ايمان و كفر به معناي مصطلح برخوردار نبوده و به نوعي مستضعف فكري و ايماني محسوب مي شوند.
اما در مورد شفاعت در عالم برزخ كه از مستند حديث تان اطلاع زيادي نداريم، رواياتي صحيح السند وجود دارد كه شفاعت در برزخ را منتفي دانسته اند.
از جمله روايتي از امام صادق كه فرمود: "والله ما اخاف عليكم الا البرزخ و اما إذا صار الأمر إلينا فنحن اولي بكم".(2) به خدا بر شما جز از برزخ هراس ندارم، اما وقتي امر به ما رسيد( در قيامت) پس ما به شما اولي تريم.
يا در روايت ديگر آمده : روايتي از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:"اتخوف عليكم في البرزخ"؛
من از برزخ درباره شما مي‏ترسم. راوي سؤال كرد:
ما البرزخ؛ برزخ چيست؟
فرمود: القبر منذ حين موته الي يوم القيامة؛ برزخ همان قبر است از آن زماني كه انسان مي‏ميرد تا روز قيامت.(3)

پي‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 6 ص 260؛ کافي ج 3 ص 235 باب المساله في القبر، حديث 1
2. الميزان،‌ج15، ص74.
3. پيام قرآن، ج 5، ص 447، به نقل از تفسير برهان، ج 3، ص 120.

من كسی هستم كه زیاد به مرگ فكر می كنم واین آثار مثبت زیادی در من واعمالم دارد من در جایی خواندم كه كه بهشت برزخی از آن مومنین خالص وجهنم برزخی از ان مشركین و كافران محض است.در این صورت جای انسانهای متوسطی مثل من وشماها در برزخ كجاست؟آخه ما هم اهل نماز وروزه عاشق حسین وانفاق هستیم فقط ایمانمان كامل نشده است. حال سوالم این است نكند ما در برزخ جزو آن بیخبران كه می گویند باشیم وتا روز قیامت چیزی حس نكنیم و حسرت بهشت برزخی را بخوریم ؟ واینكه امام حسین گفته كه من در سه جا به زائرم كمك میكنم ویكی از آنها در برزخ است اگر در برزخ هم شفاعت شویم جایمان تغییر نمیكند؟ با تشكر از شما با حوصله و كامل جواب بدهید.

روايات در اين مسئله يك دست و كاملاً شفافا نيست. در برخي از روايات مي توانيم به موضوع انسان هاي متوسط برخورد كنيم و اينها كساني هستند كه اگر چه برزخ دارند، اما آن را حس نمي كنند.
از برخي آيات نيزاستفاده مي شود كه گروهي از مردم داراي از زندگي برزخي خود چندان آگاه نيستند، چنان كه در آية 55 و 56 روم مي خوانيم:
"گروهي از مجرمان بعد از برپا شدن قيامت، سوگند ياد مي كنند كه: ساعتي بيشتر در جهان برزخ نبوده اند، ولي به زودي مؤمنان آگاه به آن ها مي گويند: شما به فرمان خدا مدتي طولاني تا روز قيامت مكث كرده ايد و اكنون روز قيامت است".
اما اينكه برزخ صرفاً براي ايمان محض و كفر محض باشد، جاي ترديد است.
در برخي روايات عنوان محض ايمان و محض كفر براي سوال و جواب قبر آمده، نه براي برزخ ، مانند اينكه از امام باقر (ع) پرسيده شد چه کساني در قبر مورد سوال و پرس و جو قرار مي‌گيرند؟ حضرت فرمود: «من محض الايمان و من محض الکفر»( 1)کساني که ايمان خالص يا کفر خالص دارند.
بعد از حضرت سوال شد ساير مردم چه مي‌شوند؟ حضرت فرمود: در مرحله سوال و جواب متعرض آنها نمي‌شوند.
اما اينكه زندگي و درك الم و لذت برزخي صرفاً‌ براي اين افراد باشد، جاي ترديد بسيار است.
روايات بسيار ديگر آن را نفي مي كند. روايات زياد از وجود حيات و لذت و بهشت برزخي براي مومنان گفته شده، بي آنكه به مسئله محض ايمان اشاره نمايند.
به نظر مي رسد كه حال متوسط بيشتر براي كساني است كه از ايمان و كفر به معناي مصطلح برخوردار نبوده و به نوعي مستضعف فكري و ايماني محسوب مي شوند.
اما در مورد شفاعت در عالم برزخ كه از مستند حديث تان اطلاع زيادي نداريم، رواياتي صحيح السند وجود دارد كه شفاعت در برزخ را منتفي دانسته اند.
از جمله روايتي از امام صادق كه فرمود: "والله ما اخاف عليكم الا البرزخ و اما إذا صار الأمر إلينا فنحن اولي بكم".(2) به خدا بر شما جز از برزخ هراس ندارم، اما وقتي امر به ما رسيد( در قيامت) پس ما به شما اولي تريم.
يا در روايت ديگر آمده : روايتي از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:"اتخوف عليكم في البرزخ"؛
من از برزخ درباره شما مي‏ترسم. راوي سؤال كرد:
ما البرزخ؛ برزخ چيست؟
فرمود: القبر منذ حين موته الي يوم القيامة؛ برزخ همان قبر است از آن زماني كه انسان مي‏ميرد تا روز قيامت.(3)

پي‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 6 ص 260؛ کافي ج 3 ص 235 باب المساله في القبر، حديث 1
2. الميزان،‌ج15، ص74.
3. پيام قرآن، ج 5، ص 447، به نقل از تفسير برهان، ج 3، ص 120.

صفحه‌ها