پرسش وپاسخ

با سلام من دختری 20 ساله هستم که مدت 5 ساله به خودارضایی مبتلا هستم اما تصمیم به ترک گرفتم و حدود یه ماهه که پاکم ام مشکلی که دارم اینه که در طول این مدت ترک بارها در خواب دیدم که دوباره این عمل رو انجام میدم و در همون لحظه از خواب میپرم اما حالت ارگاسم و دارم نمی دونم چرا این جوری میشم ایا این عمل خودارضاییه؟ چون هیچ چیزی به اختیار خودم نیست و اصلا دستم با بدنم در تماس نیت تو رو خدا کمکم کنید یه مشکل دیگه که داشتم اینه که مدتیه چشمام خیلی نسبت به نور حساس شده به طوری که وقتی از خونه میام بیرون چشمام به شدت درد میگیره ایا این از اثرات خودارضاییه؟ چیکار کنم خوب بشم؟ممنون

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز.
ترك عادتي كه مدت 5 سال با شما بوده، يك روزه و يا در يك زمان محدود ممكن نيست . برخي عوارض كه در نامه شما ذكر شده، امري طبيعي است و نبايد شما را نگران كند.
مسئله خواب نيز يكي از همان عوارض است. سال ها به آن عادت كرده بود و الان در حال ترك هستيد، بنابراين طبيعي است كه برخي از رفتارهاي گذشته در خواب براي شما پيش آيد، اما اين عمل چون در اختيار شما نيست، خودارضايي محسوب نمي شود و گناه نيست، اما اگر مطمئن شديد كه به ارگاسم رسيديد و در همان لحظه ترشحات نيز داشتيد، بايد غسل جنابت نماييد.
البته موضوع خواب مي تواند مربوط به اشتغالات، يا افكار روزانه باشد كه به سراغ شما مي آيد. در اين خصوص تفاوتي ميان دو جنس نيست و نبايد نگران آن باشيد.
ممكن است هنوز برخي از عوامل تحريكي سابق همچنان وجود داشته و از صحنه زندگي شما حذف نشده باشد. در طي روز آن را كنترل مي كنيد، اما در خواب قابل كنترل نيست. لازم است كه آن عوامل را حذف نماييد، حتي اگر عوامل فكري و ذهني يا محيطي باشد.
بعيد است كه حساسيت چشمي شما از عوارض ترك خود ارضايي باشد. در بسياري از افراد اين امر طبيعي است، اگر از عوارض خودارضايي باشد، در صورت ترك برطرف خواهد شد، اما اگر اين مسئله براي تان نگران كننده است، به پيش چشم پزشك مراجعه نماييد. اجازه ندهيد كه اين مسئله موجب اضطراب و نگراني شما شود. هر چيزي كه شما را به اضطراب دچار نمايد، در تحريك شما نيز موثر خواهد بود.

با عرض سلام اگر صفت رذیله حسادت در رفتار یک فرد به این صورت ظاهر شود که مثلا با حسرت به فرد محسود نگاه کند یا وقتی دیگران از شخص مورد حسادت او تعریف و تمجید می کنند فرد حسود سکوت کند و موضوع صحبت را عوض کند یا از زندگی خصوصی شخصی که مورد حسادت اوست زیاد سوال بپرسدو...به بیان دیگر آیا ظهور این نوع رفتارهای ناشی از حس حسادت وقتی رفتارهای خنثی باشد یعنی به شخص مورد حسادت ضرر مادی یا معنوی نرساند و باعث بروز گناهان دیگر مثل غیبت تهمت توهین و.. نشود جزو گناهان مربوط به حق الله است یا حق الناس؟چون به نظر می رسد در موارد بروز رفتار های خنثی فرد حسود حقی از شخص محسود ضایع نکرده و اگر گناهی کرده باشد به دلیل این است که حسادت در واقع زیر سوال بردن قدرت و حکمت پروردگار است و گناه مریوط به حق الله دارد به علاوه وقتی صفاتی مثل حسد و کینه ورزی در یک فرد باشد برای سلامت خودش هم ضرر دارد و می تواند به نوعی گناه حق النفس هم داشته باشد. اما اینکه به دلیل ظهور حسادتی که آسیب و ضرری به شخص محسود نرسیده مدیون او شویم یا گناه او را به اصطلاح شسته باشیم منطقی به نظر نمی رسد . از شما درخواست می کنم دقیقا مشخص بفرمایید آیا بروزاین نوع رفتارهای خنثی که ناشی از حسادت باشد گناه مربوط به حق الله دارد یا حق الناس؟یعنی آیا فرد حسود موظف است از شخص محسود یه دلیل اینکه مثلا از او درمورد زندگی خصوصی اش به دلیل حسادت زیاد سوال پرسیده است عذر خواهی کند و حلالیت بطلبد یا نه؟ (چون متاسفانه بعضی از اساتید پاسخگویی به منظور اصلی سوال من توجه نمی کنند و فقط یه کلی گویی در مورد تعریف حسد و اثرات آن می پردازند اما سوال من . راجع به حسادتی است که باعث بروز این نوع رفتارهای خنثی می شود و نمی دانم گناه آن مریوط به حق الله است یا حق الناس؟ با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در صورتي که حسادت ظهور و بروز پيدا نکند و عملا رفتار حسودانه آشکار نشود، گناه نيست، ولي بروز دادن عملي حسد گناه و حرام است.
حسد از بيماري هاي روحي و رواني است که آرامش را از انسان حسود بر طرف مي کند . سبب ايجاد کينه نسبت به ديگران و از بين رفتن رابطه سالم بين مؤمنين مي گردد. چه بسا منشأ جنايات زيادي مي گردد.
حسد ازگناهان کبيره است که در روايات به شدت مذمت شده است .
امام صادق فرمود: «إِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ(1)؛ حسد ايمان را از بين مي برد ،همان طوري که آتش هيزم را مي خورد و از بين مي برد».
هم چنين در حديث ديگري امام فرمود: « آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ؛ آفت ( وسيله خراب کردن و از بين بردن دين )حسد است».
اظهار و آشکار کردن حسد و عکس العمل منفي در برابر ديگران به خاطر حسد حرام است.(2)
اگر کسي نسبت به ديگري حسادت پيدا کند، ولي عملا آن را آشکار نکند و مرتکب گناه ديگري نشود، صرف ايجاد حسد در درون انسان حرام نيست. اگر کسي در هنگام ايجاد حسد آن را آشکار کند و عکس العمل منفي نشان دهد ،به گونه اي که ديگران متوجه حسادت او شود ،جايز نيست. (3)
پي نوشت ها:
1. الكافي، ج 2،ص306 باب الحسد.
2، همان،ص 307.
3. سؤال تلفني (7840001-0251) از دفتر آيت الله مکارم شيرازي.

سلام خسته نباشید شما در مورد تشخیص خشکه های روی زخم گفتید اگر باشستن از بین برود خون است یا چند بار دست تر بکشیم رنگ خون بگیرد.خون است. این شستن به چقدار باید باشد مثلا بعضی را اگر کم بشوریم نمی رود واما اگر زیاد شسته شود می رود .و این رنگ که گفتید مثلا اگر با دستمال کاغذی تر روی زخم گذاشتیم و رنگ زرد یا زرد پررنگ یا تیره گرفت چطور آیا باز خون است؟در شستن آیا باید ناخن کشید یا فقط دست کشید آیا باید با فشار باشد یانه؟ خواهشا یک راهنمایی کامل بفرمایید با جزئیات تا مشکلم حل شود.در ضمن من مقلد آیت الله سیستانی هستم.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1- پوست سرخ رنگى كه بعد از شستن زخم يا هنگام بهبودى روى زخم ظاهر مى‏شود، پاك است، مگر اين‏ كه يقين حاصل شود خون در آن است. چنانچه با شستن رنگ آن پاک نشود و يا اگر با دست تر چند مرتبه روي آن کشيده شود، دست خوني نشود و رنگ خون پس ندهد، خون نيست و پاک مي باشد. مقدار دست کشيدن و آب ريختن نيز به تناسب مقدار زخم متفاوت است.
2- اگر مايع چسبنده اي که از زخم خارج مي شود، همراه با خون نباشد، يعني خون در آن ديده نشود، پاک است. (1)
3- تا زماني كه يقين در خون بودن يا نجاست چيزي نباشد، حكم شرعي آن پاكي و طهارت است، بنابراين وارسي كردن و وسواسي بودن لازم نيست .ناخن کشيدن و فشار دادن باعث بدتر شدن زخم و خون آمدن دوباره مي شود و خيلي آرام مي توانيد دست بکشيد. مهم ترين عامل در بهبودي هر چه زودتر زخم ها دست نزدن و نکندن آن مي باشد. اگر در بدن خون زخم باشد، تا وقتي که زخم خوب نشده باشد، مي توان با آن خون نماز خواند و لازم نيست با زحمت آن خون را شست. بلي اگر زخمي باشد که زود خوب مي شود و شستن آن آسان باشد و خون به اندازه درهم(دوريالي) يا بيش تر باشد، بايد شسته شود.(2)
پي نوشت ها:
1. سؤال تلفني(7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني .
2. همان، توضيح المسائل، م 836و837.

من هنوز پانزده سالم تمام نشده است، صدایم کلفت شده است و موی زیر آلت من زبر شده است ورویش کرده است و خارج شدن منی از بدن است، من قبلا زیاد هوسی می شدم ومنی از بدنم خارج می شد اما بعد توبه کردم و جلوی این عادت بد حیوانی را گرفتم اما امروز خوابیده بودم یک خواب بسیار هوسی کننده دیدم و بعد که بیدار شدم دیدم که روی شرتم منی ریخته است و حالا نمی دانم که خودش آمده به طور عادی و یا من از خواب بیدار شدم و این کار را کردم وبعد خوابیدم حکم از نظر شرعی چیست؟

با سلام و سپاس از اعتماد به ما و ارتباط با اين مركز.
با علائمي كه ذكر كرديد، به سن بلوغ رسيديد و تكاليف ديني بر شما واجب مي شود.
كسي كه مني از او خارج شده، چه در خواب باشد، يا در بيداري، جنب محسوب شده و بايد غسل جنابت نمايد؛ بنابراين خواب و بيداري فرقي در اين مسئله ايجاد نمي كند، اما خارج شدن در حال خواب و در حال بي اختياري گناه نيست، اما اگر در حال اختيار باشد، يا انسان با خود كاري كند كه مني خارج شود، اين كار گناه است.

منى در مردان سه علامت دارد:
ا) از روى شهوت و ارضاي غريزه باشد.
ب) با فشار و جستن بيرون آيد.
ج) هنگام بيرون آمدن، بدن سست شود. (1)
آب هايى كه از انسان خارج مى‏شود، به غير از بول و مني ،عبارتند از: مذى، ودى، وذى.
مذى؛ آبى است كه كمى لزج و چسبنده است و اغلب پس از شوخى و تحريکات جنسي و مانند آن خارج مى‏شود . معمولاً قبل از خروج منى خارج مى‏شود و پاك است . غسل و وضو را باطل نمى‏كند.
ودى؛ آبى است كه كمى سفيد رنگ است و گاهى بعد از بول خارج مى‏شود. در صورتى كه انسان يقين نداشته باشد كه با بول آلوده شده، پاك است و غسل هم ندارد.
وذى؛ آبى است كه گاهى بعد از منى خارج مى‏شود. در صورت يقين به اين كه با منى يا بول برخورد كرده ،فقط محل خروج را بايد تطهير كرد .
تا وقتى كه انسان يقين پيدا نكرده كه آنچه خارج شده منى است، غسل واجب نمى‏شود.

پي نوشت :
1 .آيت الله مکارم شيرازي ، توضيح المسائل ، ص 31 ، م 79.

در هنگام نماز خواندن اگر به فکر چيز غمناکي افتادي و اشک از چشمانت آمد، آيا نماز باطل است و يا خنديدن نيز همان طور است ؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
اگر نماز گزار براي کار دنيا عمدا گريه کند، نمازش باطل است، ولي اگر براي کار دنيا بي صدا گريه کند، اشکال ندارد، ولي اگر از ترس خدا يا براي آخرت گريه کند، آهسته باشد يا بلند، اشکال ندارد، بلکه از بهترين اعمال است.(1)
اگر نماز گزار عمدا با صدا بخندد، نمازش باطل است.چنانچه سهوا با صدا بخندد يا لبخند بزند ،نمازش باطل نيست.(2)

در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پي‌نوشت‌ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ص 650، هشتم از مبطلات نماز.
2. همان، ج 1، ص 649، هفتم از مبطلات نماز.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و عرض خسته نباشید. بنده و خیلی دیگر از دوستان اینجانب، به صورت شناسنامه ای مسلمان هستیم و به صورت دقیقی دین خود را نمی شناسیم و دچار ضعف اعتقادی هستیم. خواهش مندم در صورتی که امکان دارد با معرفی کتب و منابعی که می توانند شناخت دقیق و مناسبی را از اسلام ارائه دهند را معرفی نمایید. با تشکر

با سلام و سپاس از مکاتبه و ارتباط شما
کتاب هاي ذيل جهت مطالعه شما و دوستان تان معرفي مي شود:
1- مجموعه آثار شهيد مطهري، از ج1-4
2- آموزش کلام اسلامي ، نگارش محمد سعيدي مهر
3- فروغ ابديت ،جعفر سبحاني
4- فروغ ولايت، جعفر سبحاني
5- معارف قرآني (1-3)استاد محمد تقي مصباح يزدي

با سلام.اگر امکان دارد یک منبع معتبر در رابطه با سیره عملی اهل بیت (ع)که جامع وکامل باشد را معرفی نمایید.اجرکم عند الله

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به کتاب هاي :
1 سيره پيشوايان ،از اقاي مهدي پيشوائي ،
2 .زندگي دوازده امام ، از هاشم معروف الحسيني ،ترجمه محمد رخشنده
3 .سيره معصومان (ع ) ازعباس قاسميان
4.حيات فکري وسياسي امامان شيعه ، از رسول جعفريان ، مراجعه نمائيد .

سلام ممنون از لطفتون 1-آیا دانستن ترتیب اصول دین مهم است یا نه و اگر میشود ترتیب آن را بگویید.؟ 2-در بعضی دعا ها مانند مفاتیح دعاهایی به چشم می خورد که مثلا اگه خوانده شود گناه چندین سال بخشیده میشود و در کل از این دست دعاها. سوال من این است که آیا باید این دعا ها را با شرایط خاصی اعمال کرد یا نه اگه میشع بیشتر توضیح بدین؟ 3-چگونه میتوان به یقین کامل دینی و اخلاص در زندگی رسید طوری که هیچ کار و افکاری اون رو متزلزل نکنه ؟

پرسش: ترتيب اصول دين شرح :
1-آيا دانستن ترتيب اصول دين مهم است و اگر مي شود ترتيب آن را بگوييد.
پاسخ: با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
اصول دين چيزي نيست كه در آيه و يا روايتي به آن اشاره شده باشد ، هرچند هزاران آيه و روايت در خصوص توحيد و نبوت و معاد و عدل و امامت وجود دارد ، اما در آيه يا روايت معيني تعداد و ترتيب اين اصول بيان نشده است بلكه علما از ميان منابع ديني، اين اصول را جمع آوري كرده و دسته بندي نمودند .
اما ترتيبي كه براي اصول دين بيان مي شود ،يعني : توحيد - نبوت - معاد - عدل - امامت ، چندان اهميتي ندارد . مهم اعتقاد و ايمان به همه اين موارد است ، اصل و مبنا بودن توحيد ،يعني يگانگي خداوند متعال در بين همه اين اصول امري كاملاً مشهود و بديهي است . تا فردي وجود خداوند متعال را نپذيرد، اعتقاد به نبوت و معاد و ديگر اصول برايش معنا ندارد ، پس اصل همه اصول دين، توحيد است .
بعد از توحيد ،نبوت نقش كليدي و محوري را داراست ،زيرا هرچند معاد حقيقتي مهم و بسيار عميق در مباني اعتقادي است ، اما مهم ترين معيار و ابزار اثبات معاد ، گزاره هاي نقلي و ارشاد ها و هدايت هايي است كه انبيا در اين باره دارند .تا نبوت انبيا و صدق كلام آن ها ثابت نشود ،به درستي نمي توان به معاد و ضرورت و چگونگي آن ايمان آورد ، به همين خاطر معمولاً نبوت پيش از معاد ذكر مي شود، اگر چه از جهت رتبه و ارزش، معاد كه به معناي بازگشت به خدا است، همانند توحيد تلقي مي شود:« انا لله و انا الله راجعون» .
عدل و امامت هم در حقيقت در زمره اصول مذهب به شمار مي آيند . تميز دهنده تفكر ناب شيعي از ديگر تفكرات اسلامي هستند زيرا در حقيقت عدل در زمره صفات خداوند است كه در مجموعه توحيد جاي مي گيرد . امامت هم در زمره بحث نبوت و زير مجموعه آن است، زيرا بر همان اساس و مبنا و به جهت ادامه هدف انبيا بحث ضرورت امامان مطرح مي گردد ، اما در عين حال به جهت نقش مهمي كه اين دو اصل ايفا مي كنند ،در اصول دين ذكر مي شوند .

پرسش: 2-در بعضي دعا ها مانند مفاتيح دعاهايي به چشم مي خورد که مثلا اگه خوانده شود گناه چندين سال بخشيده مي شود و در کل از اين دست دعاها. بايد اين دعا ها را با شرايط خاصي اعمال کرد ؟

پاسخ:
1) درباره دعاهايي كه وارد شده و ثواب بسياري براي آن ها نقل شده است، بايد به چند نكته توجه شود:
1 - آيا چنين روايتي در كتب روايي معتبر آمده است؟
2 - اگر موجود بود، بايد در سند و دلالت آن بررسي كنيم كه آيا روايت صحيح است و از نظر دلالت و متن، عيب و خدشه‏اي به آن وارد نيست؟
3 - امامي كه حديث را بيان فرموده، آن را به چه كسي يا چه كساني گفته است؟ شخصي كه امام به او سفارش دعا را مي‏كند، آيا با سواد بوده يا بي سواد؟ آيا مشكل روحي و افسردگي و روحيه نااميدي داشته؟ آيا شخصي ديرباور بوده يا زود باور؟ محله‏اي كه زندگي مي‏كرده، سني نشين بوده يا شيعه نشين؟ آيا در جلسه غير از او، كسان ديگري حضور داشته‏اند؟ اگر ديگران بوده‏اند، داراي چه مسلك و خصوصيات اخلاقي و روحي بوده‏اند و...
4 - آيا رواي حديث كه كلام امام را شنيده، آن را خوب و صحيح تلقي كرده، يعني آيا كلام امام را خوب فهميده و در نقل آن آيا الفاظ امام را نقل كرده يا مضمون كلام امام را نقل به معنا كرده؟
5 - آيا امام در بيان اين همه ثواب براي يك دعا درصدد تشويق كردن او بوده؟ اگر مقصود تشويق بوده، آيا فقط تشويق براي او بوده يا براي تمامي افراد؟
همه اين خصوصيات در بيان و مقصود امام مؤثر است. تشخيص مراد واقعي و فهم اين گونه روايات، هم چنين ساير روايات كار ساده‏اي نيست.
آنچه مهم است:
اين گونه روايات را كه مشتمل بر ادعيه است، به مضمون دعا دقت كنيم. اگر خود نمي‏توانيم، به علما و كارشاسان عرضه كنيم. اگر تشخيص داده شد كه مضمون دعا با متون اسلامي و با مباني كلامي و عقيدتي منافاتي ندارد، دعا را به قصد رجا و به اميد رسيدن به ثواب بخوانيم. در احاديث معروف به "من بلغ" وارد شده كه هر كس براساس روايتي كه بيانگر ثوابي است، به اميد رسيدن به آن ثواب عمل كند، خداوند به او همان ثواب را عطا مي‏كند، گرچه حديث صحيح نباشد.(1)
در كتاب مستدرك الوسايل ،جلد 6 عص 92 از امام صادق(ع) از پدران گرامي‏اش از رسول الله(ص) نقل شده است: "هر كس بعد از نماز جمعه سوره حمد را يك مرتبه و سوره ناس و فلق را هفت مرتبه بخواند... هر كس بگويد: اللهم اجعل صلواتك و صلوات ملائكتك و انبياءك علي محمد و آله... تا يك سال گناهي بر او نوشته نمي‏شود".در كتاب‏هاي ديگر نيز اين روايت موجود است.
بعد از توضيح مطالب سابق اگر كسي اين صلوات را در روز جمعه (كه روز بسيار پرفضيلتي است و ثواب اعمال چندين برابر است) انجام دهد، ثواب عظيمي به او عطا مي‏شود . توفيقي پيدا مي‏كند كه تا مدتي به گناه آلوده نشود. البته تصميم فرد در ترك گناه بسيار مهم است. اين گونه روايات ناظر به شخصي است كه بقيه آداب دعا و وظائف ديني را رعايت كند.
نكته مهم در اين گونه روايات آن است كه مضمون چنين روايتي هيچ گاه به طور مطلق صحيح نخواهد بود .حتماً داراي قيود و شرايطي است، مثلاً همين حديث مورد نظر اگر به صورت مطلق صحيح باشد، به معناي آزاد بودن شخص تا يك سال است كه هر گناهي را انجام دهد، كه به طور يقين اين معنا صحيح نمي‏باشد؛ زيرا فلسفه دعاها و مناجات براي نزديك شدن انسان به خداوند و دوري از معاصي و گناهان است. چگونه مي‏تواند خواندن يك دعا، مجوزي براي انجام گناهان و دور شدن از خداوند و رحمت الهي باشد؟!
مقصود از روايت‏هايي كه آثار خاصي را براي برخي از اعمال ذكر كرده‏اند، اين نيست كه فلان عمل «علت كامل»آن اثر است؛ بلكه مقصود اقتضاي اثر است. «علت كامل»، مجموع علل مؤثر بر يك چيز با رفع تمام موانع است. تأثيرچنين علتي بر معلول حتمي و ضروري است، و به هيچ وجه تخلف بردار نيست. در حالي كه «مقتضي» يكي از شرايط مؤثر بر يك پديده است كه در صورت فقدان موانع، مي‏تواند اثر كند، ولي اگر مانعي بر سر راه آن قرار گيرد، توان تأثيرندارد. چنين چيزي در جهان ماديات و اسباب و مسببات طبيعي است؛ مثلاً اگر گفته مي‏شود:
«آتش سبب احتراق چوب است» به نحو مقتضي است؛ يعني، تا ديگر شرايط مانند وجود اكسيژن پديدار نشوند و موانع بر طرف نشود،عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابر اين اگر كسي چوب تري را در آتش اندازد و با گذشت چند دقيقه از احتراق خبري نباشد، نبايد در آن گزاره ترديد كند؛ بلكه بايد جست‏وجو كند كه آيا آن گزاره مشروط به شرايطي است يا نه؟ آيا مانعي براي تأثير آتش در چوب وجود دارد ؟ آن گاه خواهد ديد كه اين گزاره ضمن دارا بودن ارزش صدق،مشروط به شرايط متعددي از قبيل وجود اكسيژن و عدم موانعي چون رطوبت در چوب، تناسب ميزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و ... است. ليكن اگر تمام شرايط و رفع موانع پديد آمد؛ يعني علت كامل محقق شد،حتماً چوب آتش خواهد گرفت . تخلف آن، به معناي كذب گزاره فوق مي‏باشد.
تأثير اين اعمال نيز به نحو «جزءالعلة» و «مقتضي» است، و همواره با ديگر شرايط عمل مي‏كند.
اما اين كه آن شرايط دقيقاً چيست؟ سهم هر يك تا چه اندازه است؟ آيا تأثير اين عمل و هر شرط ديگر در همه موارد يكسان است؟ يا ممكن است در موردي نقش اصلي‏تري را ايفا كند و در جاي ديگر عامل ديگر؟ مكانيسم تأثير چگونه است؟ آيا ديگر ابزارها را در اثرگذاري تقويت مي‏كند يا خود مستقيماً اثر مي‏گذارد؟ اين ها و ده‏ها سؤال ديگر، مسائلي است كه ريشه عقلي و فكري بشر هنوز در حدي نيست كه بتواند به طور كاملاً دقيق به آن ها پاسخ گويد. يكي ازخدمات بزرگ انبيا به بشر، آگاه سازي وي از وجود چنين عاملي است كه عقل به تنهايي قادر به شناخت آن نيست.
پي‏نوشت‏:
1 - كافي، ج‏2، ص 87، باب من بلغه ثواب من الله.

پرسش: 3-چگونه مي توان به يقين کامل ديني و اخلاص در زندگي رسيد طوري که هيچ کار و افکاري اون رو متزلزل نکنه ؟
پاسخ: در بعضي از آيات از حقيقت ايمان به عنوان شناخت و اعتقاد قلبي به خداوند و پيامبران و هر آنچه آن ها آوردهاند، ياد شده است . از بعضي آيات ديگر استفاده ميشود ايمان عبارت است از: شناخت، همراه با اذعان، تسليم و پايبندي(1)
براين اساس انسان بايد تا حدي که لازمه ايمان است ، به آموزه هاي اساسي دين معرفت پيدا کند،هر چند اجمالي داشته باشد.البته هرچه معرفت انسان افزايش يابد ، طبعا هم بر ايمان او افزوده مي شود .در اعمال او نيز تأثير خواهد گذاشت و در مقابل شبهات احتمالي متزلزل نخواهد شد.
تقويت ايمان و دستيابي به يقين و اخلاص راه‏هاي متعددي دارد كه بالا بردن سطح شناخت و آگاهي‏هاي ديني از مهم ترين آن ها است . در اين زمينه گسترش مطالعات و تحقيقات ديني با برنامه‏ريزي‏هاي هدايت شده و منظم بسيار ضروري است. بنابراين در پاسخ به سوال شما مي توان گفت :
در گام اول لازم است که مطالعات ديني خود را افزايش دهيد. تا هم بر آگاهي تان افزوده گردد و هم ثمرات آن به خواست الهي درافزايش ايمان تان موثر باشد.
سپس گام در مرحله بعد که رعايت تقوا و انجام تکاليف الهى در هر حال است ، بنهيد که زمينهساز درک بيش تر و توفيق افزون‏تر و توجه و تقرب والاترى به خدا خواهد بود: «يا أيّها الذين آمنوا إن تتّقوا الله يجعل لکم فرقاناً و يکفّر عنکم سيّئاتکم و يغفر لکم و الله ذو الفضل العظيم؛(2)
اى اهل ايمان! اگر پرهيزگار بوده و تقواى الهى پيشه کنيد ،خداوند براى شما نيروى تشخيص حق از باطل قرار داده ، بدى‏هاى شما را پوشانده و شما را بيامرزد .خداوند داراى فضل ورحمت بزرگ است».

قرآن مجيد راه رسيدن به يقين را عبادت ميداند: " واعبد ربّک حتي يأتيک اليقين؛ پروردگارت را عبادت کن تا به يقين برسي".(3) بدون عبادت ممکن نيست کسي به يقين نائل آيد. منظور از عبادت،حرکات و سکنات ظاهري نيست بلکه حقيقت عبادت و بندگي خدا است که در آن صورت غير خدا در انسان جاي ندارد.
رسيدن به اين حقيقت جز با ترک گناه و فرار از رذايل اخلاقي امکان پذير نيست. از اين رو رسول خدا(ص) فرمود :" اگر نبود شياطيني که اطراف دلهاي بني آدم را احاطه کرده اند، آنها حقايق ملکوت آسمانها و زمين را مشاهده مينمودند"؛(4) يعني گناه و رذايل اخلاقي مانع رسيدن به مقامات معنوي،از جمله يقين ميشود.
همچنين رسيدن به مقام يقين جز با اخلاص امكان پذير نيست . در حقيقت اخلاص روح عبوديت و بندگي است.روح عبادت و بندگي ترک نافرماني خدا است . چرا که از نظر اسلام عملي صحيح و همراه با اخلاص است که بر اساس حکم خدا و پيامبر و امامان باشد که از آن به صراط مستقيم ياد ميشود . نافرماني و عصيان، از دايره عمل منطبق بر حکم خدا و رسول و اهل بيتش خارج است .
براى تقويت و رشد ايمان همراه با يقين و اخلاص توجه به چند نکته لازم است:
1- پرهيز از همنشينى با اهل دنيا و دور از معنويت. رسول اکرم فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنيا قلبم زنگار گرفته و مکدر مى‏شود. براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مى‏کنم».
خداوند مى‏فرمايد: «فأعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم يرد إلاّا الحيوة الدنيا؛(5) پس ازکسانى که از ياد ما روى گرداندند و جز زندگى دنيا را نخواستند، روى بگردان».
2- محاسبه نفس که هر شب يا هر هفته و يا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نمايد و به خود نمره بدهد. اگر کار شايسته‏اى انجام داده، سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفيق را بخواهد . اگر مرتکب خلافى شده، استغفار نموده و تصميم بر ترک آن بگيرد.
3- بهره‏گيرى از ثقل اکبر و قرآن کريم و انس با آن. چه اين که تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مى‏دهد . آشنايى با معارف آن (هر کسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحي مى‏باشد. زيرا معارف قرآن و آياتش نسخه‏هايى براى درمان دردها و مشکلات است.
4- بهره‏گيرى از ثقل اصغر و ائمه هدي(ع) و توسل به ايشان. توسل به حضرات معصومين(ع) هم توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمينهساز بهره‏گيرى بيش تر از فيض ربوبى و کسب توفيقات بيش تر.

پينوشتها:
1. عزالدين حسيني زنجاني، راه رستگاري، ص 17.
2. انفال (8) آيه 29.
3. حجر (15) آيه 99.
4. معراج السعاده، ص 78.
5. نجم (53) آيه 29.

به علت مشكلاتي كه خانم بنده داردو عدم ارضاء به خاطر ترس از گناه اينجانب تمايل به ازدواج موقت دارم اخيرا يه مورد پيدا وبه توافق رسيديم اما نميدونمپ پيش كي بريم تا صيغه موقت را جاري كند لطفا راهنمايي وآدرس بدهيد با تشكر

با سلام و سپاس از ارتباط با اين مركز.
براي اجراي صيغه عقد، از نظر شرعي ضرورتي به رفتن نزد كسي نيست و دو نفر خودشان مي توانند آن را جاري كنند.
دستور خواندن عقد غير دائم (صيغه موقت) :
اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آن كه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد : زوجتك نفسى فى المده المعلومه على المهر المعلوم ( خودم را به همسري تو در مدت معين با مهر معين در آوردم) بعد بدون فاصله مرد بگويد : قبلت ،صحيح است.
شرائط عقد: عقد ازدواج چند شرط دارد :
اول : به احتياط واجب به عربى صحيح خوانده شود، اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، به هر لفظى كه صيغه را بخوانند صحيح است . لازم هم نيست كه وكيل بگيرند اما بايد لفظى بگويند كه معنى " زوجت و قبلت " را بفهماند .
دوم :مرد و زن يا وكيل آن ها كه صيغه را مى خوانند، قصد انشا داشته باشند؛ يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن با گفتن " زوجتك نفسى " قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد با گفتن " قبلت التزويج " زن بودن او را براى خود قبول نمايد.
سوم :كسى كه صيغه را مى خواند عاقل باشد، و بنابر احتياط واجب بالغ باشد.
چهارم . دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است ، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بنابر احتياط واجب بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد . ولي اگر دختر باكره نباشد، در صورتى كه بكارتش به واسطه شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نيست.(1)
پنجم: تعيين مدت .
ششم: تعيين مهريه.
البته مسئله عقد موقت براي شما كه داراي همسر هستيد، زواياي تربيتي و مشاوره اي نيز دارد كه نبايد از آن غافل باشيد.
مطمئناً همسر شما نيز نيازهاي جنسي دارد كه بايد از طريق شما بر آورده شود . صيغه موقت شما با شخص ديگر به طور طبيعي اين مسئله را تحت الشعاع قرار مي دهد. ضمناً اين مسئله در بسياري از خانواده ها موجب اختلاف و نزاع و حتي طلاق و جدايي مي شود، پس نمي توان به سادگي و با عنوان كردن نياز جنسي از كنار مشكلات موجود و احتمالي آينده غافل باشيد.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .

پي‌نوشت‌:
1. امام خميني، توضيح المسائل، مسئله2363-2377.

صفحه‌ها