پرسش وپاسخ

در کلاس های عملی دانشگاه مثلا جراحی اگر به صورت غیر عمد و یا اجباری دستمان به نامحرم برخورد کند حکمش چیست؟ لطفا جواب بدید قبلا پرسیدم جواب نداده بودین.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در صورتي که احتياط لازم براي عدم تماس با نامحرم انجام شود و در عين حال بدون اختيار دست کسي با بدن نامحرم تماس پيدا کند، هم چنين در صورت اضطرار يا اجبار اگر دست کسي با بدن نامحرم تماس پيدا کند و قصد لذت در بين نباشد، اشکال ندارد.
پي نوشت:
1. امام خميني، تحرير الوسيله، ج2، کتاب النکاح، احکام النظر، ص243 ،مسأله 22.(نظررهبري در اين مسأله مطابق با فتواي امام است).

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر فقط يک شب شيرمادرشما را خورده، با دختر عمويت محرم نيستيد. مي توانيد ازدواج كنيد.
براي محرم شدن حد اقل بايد پانزده مرتبه يا يک شبانه روز شير خورده باشد . هر بار از شير سير شده باشد .بين هر بار غذاي ديگر نخورده باشد.(1)
البته سعي نماييد از تشديد علاقه و ارتباط بيش تر خودداري نماييد؛ زيرا ممكن است كه حتي بر فرض عدم اشكال شرعي، برخي از مسايل، مانند مشكلات ژنتيكي، عدم رضايت برخي از اعضاي خانواده و مسايل ديگر در ازدواج و پيوند شما، مشكلات جدي ايجاد كند . به هر دليل به ازدواج ختم نشود، در حالي كه ايجاد تعلق و وابستگي زياد مي تواند براي هر دو طرف و به ويژه براي دختر عمو مشكلات روحي و عاطفي زيادي ايجاد كند.
پي نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل ،مسئله 2474و2475.

من 23 ساله هستم و چندین سال است به جهت تقویت زبان انگلیسی چت میکنم و اغلب افرادی که با آنها چت میکنم خارجی هستند و غالبا مرد میباشند و در ضمن برای چت کردن با آنها شرط میگذارم تا صحبتمان منحرف نگرددو اتفاقا تمامی آنها که دوست اینترنتی من محسوب میشوند افراد خوبی هستند میخواستم بدانم کار من گناه است؟در ضمن مثل دوست دلم برایشان تنگ میشود ونگرامشان میشوم و حتی برایشان دعا میکنم .گاهی آنها نیز همین طور هستند و من از آنها بسیار آموخته ام و زبانم بسیار تقویت شده است آیا باید این کار را ترک کنم؟من هر کدامشان را که بد باشند فوری از لیستم پاک میکنم!

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
فتواي آيت الله مكارم به طور خاص اين است كه چت کردن با جنس مخالف اشکال دارد، زيرا غالباً پي آمدهاي منفي به همراه دارد. تجربه هاي مکرر نشان داده که رابطه هاي دختران و پسران دام شيطان است و منجر به اعمال خلاف شرع مي شود.(1)
پي‌نوشت‌:
1. آيت الله مکارم، استفتاآت، ج 3، س 686.

سلام مطابق آيه 22 سوره انبياء مرحوم علامه طباطبايي فرموده‌اند شرك در زمان جاهليت شرك در ربوبيت بوده نه شرك در خالقيت. آيا اين مطلب با آيه 16 سوره رعد يا آيات 58-56 سوره واقعه كه در بيان اثبات توحيد خالقيت براي آنان است تنافي ندارد؟ ضمنا آيه 30 سوره يونس حتي شرك ربوبي را نيز از مشركين نفي كرده. چگونه مي‌توان بين اين موارد جمع كردۀ متشكرم

2علامه مي فرمايد به تصريح قرآن مشرکان واجب الوجود و خالق آسمان و زمين را خداي يگانه مي دانستند . به يگانگي او در واجب الوجودي و خالقيت آسمان و زمين باور داشتند. آيات زير حکايت از اين اعتقاد دارد:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُون؛‏(1)
اگر از آن ها بپرسى چه كسى آنان را آفريده، قطعاً مى‏گويند: خدا پس چگونه از عبادت او منحرف مى‏شوند؟!
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزيزُ الْعَليمُ؛(2)
هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده است؟» مسلّماً مى‏گويند: «خداوند قادر و دانا آن ها را آفريده است»!
بله آنان در "الوهيت و عبادت" و در "ربوبيت و تدبير" براي خدا شريک قائل بودند، يعني شرکا را شريک خدا در اداره و تدبير جهان مي شمردند .بدين جهت آنان را مي پرستيدند تا تدبير را مطابق خواست و حاجت پرستندگان سامان دهند و شفيع پرستندگان نزد خدا باشند.
اما آياتي که نوشته ايد، با اين ادعا منافات ندارد.
در آيه 16 رعد مي فرمايد:
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا؛
بگو چه کسي رب و مدبر آسمان و زمين است؟ بگو( بر خلاف زعم شما) خدا رب و تدبير کننده آن ها است. بگو آيا جز خدا کساني را به ولايت مي گيريد و سرپر ست و تدبير کننده خود مي دانيد که مالک نفع و ضرري براي خود نيستند.
نفع رساندن و دفع ضرر کردن همان ربوبيت و تدبير است ،نه واجب الوجودي و خالقيت آسمان و زمين .
آنان خلق و امر را دو موضوع جداگانه فرض مي کردند ،در حالي که خلق و امر در هم تنيده است . ربوبيت و تدبير، جدا از خلق نيست . آيات 56-58 واقعه ربوبيت را از غير خدا نفي مي کند، نه خلقت ابتدايي را که آنان از خدا مي دانستند. به آن آيات توجه کنيد:
نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ في‏ ما لا تَعْلَمُونَ وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذي تَشْرَبُونَ أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتي‏ تُورُونَ أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ نََحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوينَ؛
ما شما را آفريديم .پس چرا (آفرينش مجدّد را) تصديق نمى‏كنيد؟! آيا از نطفه‏اى كه در رحم مى‏ريزيد آگاهيد؟! آيا شما آن را (در دوران جنينى) آفرينش (پى در پى) مى‏دهيد يا ما آفريدگاريم؟! ما در ميان شما مرگ را مقدّر ساختيم . هرگز كسى بر ما پيشى نمى‏گيرد! تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم و شما را در جهانى كه نمى‏دانيد آفرينش تازه‏اى بخشيم! شما عالم نخستين را دانستيد. چگونه متذكّر نمى‏شويد (كه جهانى بعد از آن است)؟! آيا هيچ درباره آنچه كشت مى‏كنيد انديشيده‏ايد؟! آيا شما آن را مى‏رويانيد يا ما مى‏رويانيم؟! هر گاه بخواهيم آن را مبدّل به كاه در هم كوبيده مى‏كنيم كه تعجّب كنيد! (به گونه‏اى كه بگوييد:) راستى ما زيان كرده‏ايم، بلكه ما به كلّى محروميم! آيا به آبى كه مى‏نوشيد انديشيده‏ايد؟! آيا شما آن را از ابر نازل كرده‏ايد يا ما نازل مى‏كنيم؟! هر گاه بخواهيم، اين آب گوارا را تلخ و شور قرار مى‏دهيم پس چرا شكر نمى‏كنيد؟! آيا درباره آتشى كه مى‏افروزيد فكر كرده‏ايد؟! آيا شما درخت آن را آفريده‏ايد يا ما آفريده‏ايم؟! ما آن را وسيله يادآورى (براى همگان) و وسيله زندگى براى مسافران قرار داده‏ايم!
اين آيات تفصيل ربوبيت است که مشرکان براي خدايان خود قائل بودند . اين خلق همان تدبير است، نه خلقت ابتدايي جهان که مشرکان به خدا نسبت مي دادند.
اما آيه 31 يونس به شرح زير است:
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ؛
بگو: «چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مى‏دهد؟ يا چه كسى مالك (و خالق) گوش و چشم هاست؟ چه كسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مى‏آورد؟ چه كسى امور (جهان) را تدبير مى‏كند؟» به زودى (در پاسخ) مى‏گويند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پيشه نمى‏كنيد (و از خدا نمى‏ترسيد)؟!
اين آيه هم ربوبيت را از غير خدا نفي مي کند زيرا روزي دادن و خارج کردن زنده از مرده و برعکس همه از شئون ربوبيت است.
البته اين جا فرموده" فسيقولون الله" يعني بعد از دقت و تدبر و توجه مي گويند همه اين ها کار خدا است و گر نه ابتدا بدون تامل و بدون برهان و دليل، اين ها را به رب هايي که تراشيده بودند، نسبت مي دادند. بنا بر اين مشرکان براي خدا در ربوبيت شريک قائلند . وقتي مورد سوال واقع شوند و تامل کنند و اجابت نشدن دعاي شان را ببينند و بي هنري خدايان شان را در دفع ضرر و جلب نفع مشاهده کنند، آن گاه اعتراف مي کنند که همه شئون ربوبيت هم با خدا است.
پي نوشت ها:
1. زخرف(43)آيه87.
2. واقعه(56)آيه57-73.

اگر کسی در خانه پدری باشد وپول کار کردن خود را برای ساخت خانه پس انداز کند ایا به این پول خمس تعلق میگیرد اگرکسی این پول را غرض بگیرد وبعد از یک سال پس بدهد چه

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
هر مبلغ از حقوق که خرج مي کني، خمس ندارد. مبلغي را که پس انداز مي کني، اگر يک سال ازش بگذرد( و يا درصورت داشتن سال خمسي، سال خمسي برسد) خمس دارد ، مگر اين که تا سه ماه بعد ازگذشتن سال، يا سال خمسي ، خانه بخري. که در اين صورت خمس ندارد.(1)
پي نوشت:
1 .آيت الله خامنه اي ، استفتاآت، سوال 908.

هر گاه در سجده واجب قرآن پيشانى را به قصد سجده به زمين بگذارد، اگر چه ذكر نگويد، كافى است . گفتن ذكر، مستحب است و بهتر است بگويد:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّا حَقّا. لَا إِلهَ الّا اللَّهُ ايماناً وَ تَصْدِيقاً .لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِيَّةً وَ رِقًّا .سَجَدْتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا. لَا مُسْتَنْكِفاً وَ لَا مُسْتَكْبِراً .بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِيلٌ. ضَعِيفٌ. خَائِفٌ. مُسْتَجِيرٌ». (1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع ج1 م 1099.

سلام...خسته نباشید..ولادت امام حسین(ع) رو به شما تبریک میگم. من سئوالم در مورد برخی از موسیقی هاست. اگر اشتباه نکنم و درست متوجه شده باشم از نظر اسلام موسیقی و نوازندگی در صورتی اشکال شرعی نداره که قنایی(یا غنایی-نمیدونم درستش چه جوریه) نباشه و شعرش ، شعری باشه که هیچ مشکلی نداشته باشه و منحرف کننده و یا مبتذل نباشه و موسیقی هم نباید ریتمیک باشه و آدم رو از خود بیخود کنه..... و خب خیلی از موسیقی ها هستند که ریتم های تقریباً تندی دارند و مجوز هم دارن. من سئوالم در مورد اونا نیست. اونا رو تقریباً قبول میکنم چون مجوز دارن.البته نه همه رو. در طرف مقابل این موسیقی ها ، موسیقی هایی هستند که نه ریتم خیلی تندی دارن و نه شعری که مبتذل باشه و ... اما مجوز ندارن(و خوانندگانشونم فکر نکنم داخل کشورمون باشن) شاید به این خاطر که چون اینجا نخوندن و یا درخواست مجوز نشده و یا ... اینها غیرمجاز به حساب میادو مجوزی ندارند.) میخوام بدونم که آیا گوش دادن به آهنگ ها و موسیقی های این چنینی که ریتم خیلی تندی ندارن و شعرشون هم مشکلی نداره( ولی مجوز ندارن به دلایلی که گفتم) میشه گوش داد یا نه؟ اشکال شرعی نداره؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط با اين مركز
موسيقي بر دو قسم است:
1 ـ موسيقى مطرب و مناسب با مجالس لهو و لعب و عياشي.
2 ـ موسيقى غير مطرب و معمولى كه انسان را به هيجان شهوى وادار نمي‌كند.
در اسلام قسم اول موسيقي حرام شده . اما قسم دوم و هم چنين موسيقي‌هاي مشکوک( حرمت و حليت آن مشکوک است) گوش دادن به آن ها از نظر فقهي اشکال ندارد، مگر اين که کسي بخواهد احتياط کند.
آهنگ ها و آوازها را مى توان به سه دسته تقسيم كرد:
ا ) آهنگ ها و آوازهايى كه به شيوه مجالسِ عيش و عشرت و محافلِ رقص و پايكوبى اجرا مى شود . انسان را از حالتِ اعتدالِ فكرى و ذهنى دور مى سازد . به بى بند و بارى ، لاقيد بودن و بى تعهّد زيستن دعوت به تشويق مى كند. اصطلاحاً به آن «ساز و آوازهاى مبتذل » مى گويند .
ب ) هم از نظر محتوا (مضمون اشعار) داراى معنايى با شكوه و زيباست و هم از نظر اجرا ، خوب و زيبا اجرا مى شود . در عين حال تناسب و شباهتى با ساز و آوازهاى مجالس لهو ، عيش و عشرت و فساد ندارد . گوش دادن به نوع اوّل حرام است ; امّا نوع دوم اشكال ندارد .(1)
ج ) ساز و آوازهايى كه نسبت به آن شك داريم و نمى دانيم آيا از نوع اوّل است تا از آن پرهيز كنيم و يا از نوع دوم است تا پرهيز لازم نباشد . گوش دادن به موارد مشكوك (نوع سوم ) اشكال ندارد;(2) امّا بهتر است كه به اين نوع آهنگ ها هم گوش نكنيم .

پي نوشت ها:
1 . الميزان ، ج 14 ، ص 379 ؛ تفسير ابوالفتوح رازى ، ج 8 ، ص 92 ، انتشارات اسلامي.
2 . توضيح المسائل مراجع ، ج 1 ، ص 632 ، جامعه مدرسين حوزه علميه قم .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام... از وقتی که عاشق یکی از همکلاسیهام عاشق شده ام (البته 4 ساله که با هم هستیم ) ولی این ترم احساس کردم که بیش از حد دوستش دارم ... و عاشق شده ام .. البته عشقم زیاد شده و بیرون رفتن ها و با هم بودنها زیاد شده ... و در این مدت من بی اختیار دوباره شروع به نماز خوندن کرده ام و خیلی از گناه های سابق رو اصلا" انجام نمی دم و اگه یه ساعت از وقت اذان می گذره احساس میکنم اگه دیگه نمازمو نخونم گناه میشه ... آیا نماز خوندن من موردی داره ؟ خدای نکرده ریا نیست؟ البته به اون خانم هم چندبار گفتم که نماز بخونه و حتی موقع نماز بهش sms می دادم... و موقع نماز بدجوری گریه ام میگیره...احساس نا امیدی میکنم... چیکار کنم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نکته مثبتي است که بسياري از مسايل منفي سابق را کنار گذاشته ايد اما نمي دانم آيا براي تضمين پايدار ماندن اين ها هم برنامه ريزي کرده ايد. گاهي افراد از دين به عنوان يک ابزار براي دستيابي به منافع خود بهره برداري مي کنند. به همين دليل توجه داشته باشيد که گاهي ما به خشوع و خضوع کشانده مي شويم تا به اصطلاح به جلب محبت خداوند بپردازيم و به منافع دست يابيم . اين تلقي و نگاه نسبت به دين هنگامي با پيامد منفي روبر مي گردد که فرد به منفعت مورد نظر خود دست نيابد. فوراً از تمام اين مسايل فاصله مي گيرد و به اصطلاح با خدا قهر مي کند.
آنچه درگير هستيد ، وابستگي نسبت به فرد ديگر است كه منطقي نيست و بايد پايان پذيرد. وابستگي هرگز مثبت تلقي نمي شود. بسياري افراد هستند که ما به آن ها علاقمند هستيم اما وابسته نيستيم و بدون آن ها نيز مي توانيم به زندگي خود ادامه دهيم. پس آنچه در ظاهر به عنوان عشق تجلي يافته ،چيزي جز وابستگي نيست. دلبستگي با وابسته بودن نيز متفاوت است.
پديدة وابستگي به ديگران اغلب در سنين نوجواني شايع است. مكانيزم مؤثر در آن عبارت از تصوير پردازي احساسي نسبت به يك شيء است. اين شيء به تدريج نقشي حياتي در نظر فرد پيدا مي كند . فرد در صورت جدايي از شي با احساس ناخوشايندي روبرو مي شود. در اين صورت جدايي نيست كه عامل بروز احساس ناخوشايند مي گردد بلكه تصور جدايي و احساسات ناخوشايند وابسته به آن موجب پديدة دلتنگي مي گردد. فرايند جدايي از آشنايان و از دست دادن افراد عزيز شاهدي مناسب و گويا در اين زمينه به شمار مي آيد.
ما به سادگي ملاحظه مي كنيم كه هنگام جدايي از افرادي كه به آن ها علاقه داريم ،امري چندان دشوار نيست. اگر به اين مسأله فكر نكنيم كه ممكن است براي مدتي طولاني او را نبينيم. اما به محض اينكه به اين نكته فكر مي كنيم كه شايد براي مدتي طولاني او را نبينيم و در اين تصور و احساس متعلق به آن متمركز مي شويم، احساسي نامعمول و ناخوشايند ما را فرا مي گيرد.
روش هاي درماني از مسيرهاي گوناگون در تلاش خواهند بود تا فرد مسير جريان فكري خود را تغيير دهد . به احساسي سازگارانه دست يابد. در اين بين هنگامي كه فرد مبتلا به برخي نشانه هاي بدني شده باشد، مثلاً تپش قلب، بيخوابي، پرخوابي، كم اشتهايي يا پر اشتهايي، گريه بيش از مدَت يك ماه و مواردي مانند آن ها، مراجعه به روانپزشك و قرار گرفتن تحت دارودرماني نيز امري محتوم و اجتناب ناپذير خواهد بود. دارودرماني در مورد اين افراد باعث افول نشانه ها و پيشگيري از بروز هر گونه صدمات جبران ناپذير بدني خواهد بود.
بايد به روانشناس مراجعه نماييد . با كمك يك متخصص بتوانيد از اين افكار فاصله بگيريد . به چرخه اصلي زندگي خود بازگرديد. اين واقعيت ندارد كه خودمان براي خويش هر كاري مي توانيم انجام دهيم. گاهي با محدوديت هايي در مورد خودمان روبرو هستيم . چون آگاهي كاملي دربارة خودمان نداريم و به محدوديت هاي اطراف مان نيز احاطه نداريم، نمي توانيم براي خود كار چنداني انجام دهيم. در واقع برخي روش ها ممكن است تنها اثر و ارزش پيشگيرانه داشته باشد . اراية آن ها از سوي مشاور نمي تواند به تنهايي موثر واقع گردد؛ هنگامي كه فرد در بحران جدَي قرار دارد.
در خصوص رياکاري و مواردي مانند اين نيز نبايد نگران باشيد. تلاش کنيد تا مسير ارتباط با خدا را همچنان داشته باشيد و آن را رها نسازيد. همچنين بايد با اين مهارت آشنا شويم که دنيا محل از دست دادن نيز هست . تنها محل دريافت کردن امکانات و امتيازات نيست. به همين دليل افرادي که فاقد اين مهارت هستند، انتظارات بالاي از زندگي در دنيا دارند؛ در حالي که مطابقت با واقعيت اين جهان هستي ندارد. والسلام خدانگهدارتان!

صفحه‌ها