پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۴:۰۳ شناسه مطلب: 14828
سلام - در حدیث شریف کسا خطاب به پیامبر آمده است: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً؛ آیا به این معنا است که پیامبر و اهل بیت از هر گونه ناپاکی و گناه به اذن پروردگار پاک شده اندو مصون هستند؟ اگر اینطور باشد که گناه نکردن ائمه مزیتی برایشان محسوب نمی شود؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گر چه اين اشکال متوجه اصل مساله عصمت انبيا نيست، بلکه فضيلت بودن آن را زير سوال ميبرد، با اين حال توجه به چند نکته ميتواند جواب اين سوال را روشن سازد.
1- کساني که اين اشکال را مطرح ميکنند ، توجه به ريشههاي عصمت انبيا ندارند. آن ها ميپندارند که مقام عصمت مانند مصونيت در برابر بعضي از بيماري هاست که از طريق تزريق بعضي از واکسنها انجام ميشود، هر کس چنان تزريقي در مورد او انجام شود، مبتلا به آن بيماري نمي گردد ،چه بخواهد و چه نخواهد.
مصونيت معصومين در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقواي آن ها سرچشمه ميگيرد، درست همانند پرهيز از پارهاي از گناهان براي فرد فرد ما که به خاطر علم و آگاهي و ايمان و معرفت آن را ترک مي کنيم، مثلا هرگز با بدن لخت قدم در کوچه و خيابان نمي گذاريم، همچنين کسي که اطلاع کافي درباره آثار مخرب مواد مخدر دارد و به خوبي ميداند آلوده شدن به آن سبب قطعي براي مرگ تدريجي است، هرگز به سراغ آن نميرود، مسلما ترک مواد مخدر براي او يک فضيلت است که از علم و آگاهي او سرچشمه ميگيرد، با داشتن اين علم هر چند آن را ترک ميکند، ولي اجباري در کار نيست و توانايي استعمال مواد مخدر را دارد.
به همين دليل سعي مي کنيم از طريق تعليم و تربيت سطح معرفت و آگاهي و تقوا را در افراد بالا ببريم، تا آن ها را حداقل در برابر گناهان بزرگ، و اعمال زشت و زننده بيمه نماييم.
آيا اگر افرادي به خاطر تعليم و تربيت، پارهاي از اعمال را ترک کنند، افتخار و فضيلت نيست؟
ترک گناه براي پيامبران محال عادي است، نه محال عقلي، ميدانيم محال عادي با اختياري بودن سازگار است، محال عادي است که شخص عالم و مومني شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد، ولي مسلما اين يک محال عقلي نيست، بلکه محال عادي است.
سطح بالاي معرفت و ايمان انبيا که افتخار و فضيلت است، سبب افتخار و فضيلت ديگري که مقام عصمت است ميگردد .
اگر گفته شود آن ها اين ايمان و معرفت را از کجا آوردهاند ،مي گوييم: اين از امدادات الهي است، ولي با اين قيد که امدادهاي الهي بيحساب نيست . لياقتهايي در اين ها وجود داشته است، همان گونه که قرآن درباره ابراهيم خليل ميفرمايد: او تا از عهده امتحانات مهم الهي برنيامد ، به مقام پيشوايي خلق نرسيد. «و اذا ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن قال اني جاعلک للناس اماما» .
يعني ابراهيم پس از پيمودن اين مراحل با اراده و اختيار خود لايق آن موهبت عظيم الهي شد.
در مورد يوسف نيز ميفرمايد «هنگامي که به مرحله بلوغ و قوت و تکامل جسم و جان رسيد ( آمادگي براي پذيرش وحي پيدا کرد) حکم و علم به او داديم، و اين گونه نيکوکاران را پاداش ميدهيم.
اعمال صالح و شايسته يوسف او را آماده براي آن موهبت بزرگ الهي کرد. درباره موسي نيز تعبيراتي ديده ميشود که اين واقعيت را روشن ميسازد: «ما تو را بارها امتحان کرديم و سال ها در ميان مردم مدين توقف کردي ( بعد از آمادگي لازم و بيرون آمدن از کوره امتحانات با سرافرازي و پيروزي) داراي قدر و مقامي شدي ».
معلوم است که در وجود اين بزرگان لياقتها و استعدادهايي بوده، ولي شکوفا ساختن آن ها هرگز جنبه اجبار نداشته، بلکه با اختيار و اراده خودشان اين راه را پيمودهاند. بسيارند کساني که لياقتهايي دارند و هرگز آن را شکوفا نميسازند و از آن استفاده نمي کنند.
اما اينكه در آيه مورد نظر از اراده خدا سخن گفته شده، اراده الهي بر اساس علم ازلي است كه خداوند نسبت به انسان ها، شايستگي و لياقت هاي آن ها دارد . اينكه مي داند چه انسان هايي با اراده و توان خود به چه نتايجي دست مي يابند، آيا به مقام پاكي و طهارت نفس و مقام عصمت مي رسند، يا به مقام هاي ديگر ، يا سقوط مي كنند.
بر اين اساس نه تنها عصمت ائمه به اراده الهي است، بلكه سرنوشت هر يك از ما نيز به اراده الهي است، با همان بياني كه ذكر شد.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۴:۰۲ شناسه مطلب: 14827
من زنی 34 ساله هستم سه برادر و سه خواهر دارم پدرم مرد بی مسئولیتی بوده بطوریکه همه امور بر عهده مادرم بود اما او از مادرم به گفته خودش متنفر بوده اما مادرم درست 8 ماه بعد از ازدواج من به رحمت خدا رفته اند سئوال من این است با وجودی که همه ما می دانیم عامل تمام ناملایمات زندگی ما خواهران و برادران پدرم بوده و عدم توجه او به ما که فرزندانش بوده ایم مرتب نیز از مادرم بدگویی می کند بطوریکه ما دیگر نمی توانیم تحمل کتیم پدرم به قدری انسان خودخواه و بی مسئولیتی است که حتی من که اخرین فرزندش بودم و در یک شهر دیگر ساکن بودم یکبار زنگ نمی زد حال مرا بپرسد و فکر می کرد این وظیفه من است هر چند که من این کار را انجام می داد م اما واقعا خبری و یا حالی از من مانند سایر بچه هایش نمی پرسید الان هم که من از همسرم جدا شده ام شدیدا از پدرم دلگیرم چون زمان قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج هیچگاه ما برایش مهم نبوده ایم الان چه کنم ؟ مرتب او را مقصر در شکست زندگیم می دانم و نمی توانم او را ببخشم آیا من همیشه باید شاکر باشم حتی با وجودی که می دانم پدر خوبی نبوده ؟ ایا ما می توانیم اعتراض خود را اعلام کنیم مبنی بر اینکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند چون ما بچه ها تا به الان کوچکترین بی احترامی نسبت به ایشان نکرده ایم و توفعی هم از او نداشته ایم امام الان همه ما به نوعی از ایشان شدیدا دلگیر هستیم به من بگوئید چه عملی را باید انجام دهیم؟
باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
پدر و مادر و فرزندان از نظر اسلام هر كدام حقوقى نسبت به يكديگر دارند كه اگر رعايت نكنند ،شرعاً مسؤول هستند. از جمله وظيفه پدر و مادر عبارت است از: تربيت صحيح فرزندان ، راهنمايى آنان به وظايف دينى واجتماعى ، انتخاب نام خوب براى آن ها، تعليم و تعلم آن ها مخصوصاً آشنا كردن آنان با قرآن، فراهم نمودن مخارج معمولى زندگى فرزندان در حد توان.
از جمله وظيفه فرزندان عبارت است از احترام به پدر و مادر ، تواضع در مقابل آن ها و قدردانى از زحمات آنان.
حال اگر هر كدام از اينها وظيفه خود را انجام نداد، سبب نمىشود كه ديگرى هم انجام وظيفه نكند. بنابراين همان گونه عمل كنيد كه خداوند مي فرمايد. قرآن مجيد مي فرمايد:
" به پدر و مادر نيكي كنيد. هرگاه يكي از اين دو يا هر دو نزد تو به سن پيري برسند، بر آن ها فرياد مزن . گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو . بال هاي تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".(1)
احترام به مادروپدر در آيه مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد ،خواه خوب باشد و خواه بد .هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است . نمي تواند مقابله به مثل نمايد. فردي نزد پيامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادري دارم كه با آن ها رابطه خوبي دارم، ولي آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان مي آزارند. پاسخ آنان را نمي دهم، ولي مي خواهم آنان را ترك كنم و مدتي نزدشان نروم.
حضرت فرمود : در اين صورت خداوند تو را رها خواهد كرد.
مرد عرض كرد: پس چه كنم؟
حضرت فرمود: به كسي كه تو را محروم ساخت، ببخشاي . با كسي كه با تو قطع رابطه كرد، پيوند برقرار كن . از كسي كه به تو ستم كرد، درگذر. اگر چنين كني، خداوند پشتيبان تو خواهد بود.(2)
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد ، به خصوص براي جوان كه زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، همه چيز را براي خدا تحمل مي كند. نه تنها براي او سخت نخواهد بود، بلكه گاهي از آن لذت مي برد .
از روايات معصومان استفاده ميشود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند . استثنا بردار نيست. امامرضا(ع) ميفرمايد: "نيكي به والدين واجب است، گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(3)
نوشته ايد : " پدرم مرد بي مسئوليتي بوده ، عامل تمام ناملايمات زندگي ما خواهران و برادران پدرم بوده، هيچ گاه ما برايش مهم نبوده ايم .الان چه کنم ؟"
اگر پدر شما وظيفهاش را نسبت به شما انجام نمىدهد و آنطور كه نوشتهايد، نسبت به شما قصورى از او سر زده است، دليل نمىشود كه نسبت به او بىاحترامى كنيد . در انجام وظايف خود كوتاهى نماييد. سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
علامه مجلسي مي گويد: "عقوق والدين به اين است كه فرزند حرمت آن ها را رعايت نكند . بي ادبي نمايد . آن ها را به سبب گفتار يا رفتاري برنجاند . آزار و اذيت كند . در چيزهايي كه عقلاً و شرعاً مانعي ندارد، از آن ها نافرماني نمايد و اين عقوق گناه كبيره است".(4)؛علاوه بر اينكه بايد نسبت به گذشته خود و پدر گذشت و بخشش داشته باشيد . سعي كنيد با مهر و محبت نسبت به ايشان و بخشش و گذشت ازاشتباهات پدر ، عنايت و توجه بيش تر خدا را به خود فراهم آوريد كه عنايت الهي براي حل مشكلات زندگي بسيار كارساز است.
نوشته ايد : "پدرم به قدري انسان بي مسئوليتي است که با اينكه در شهر ديگر بودم يک بار زنگ نمي زد حال مرا بپرسد. هر چند که من اين کار را انجام مي دادم."وظيفه شناسي شما نسبت به والدين را ارج مي نهيم . از خداوند آرزوي موفقيت براي شما داريم. اين بهترين راهي است كه با زبان نرم و برخورد محترمانه مي توانيد نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد. فراموش نكنيد كوچك ترين بي احترامي شما نسبت به ايشان موجب اندوهگين شدن ايشان از شما مي شود كه در روايات از جمله مصاديق عقوق والدين شمرده شده است . امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(5)
نوشته ايد : " مادرم به رحمت خدا رفته اند . پدرم مرتب از مادرم بدگويي مي کند به طوري که ما ديگر نمي توانيم تحمل کنيم.مي توانيم اعتراض خود را اعلام کنيم مبني بر اينکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند؟ "
در اين شرائط نيزلازم است به او احترام بگذاريد . در برابر بد رفتاري او صبور باشيد تا خدا از شما راضي باشد . هرگز به او به تندي سخن نگوييد و مقابله به مثل ننماييد.البته مي دانيم که اين کار بسيار سخت است ، اما بدانيد که پاداش هاي دنيوي و اخروي الهي را در پي خواهد داشت. تحملش براي شما آسان تر خواهد بود.
آري مي توانيد او را از اين كردار زشت نهي كنيد اما بايد به صورتي باشد كه از شما دلگير نشود . البته بهتر است نهي به صورت ياد آوري خوبي ها و محبت هاي مادر نسبت به او باشد، يعني هرگاه از مادر شما بدگويي كرد، بگوييد اگر اين بدي را داشت، خوبي هايي نيز داشت . سپس با ذكر آن ها محبت هاي همسرش را براي او ياد آوري كنيد . در اين صورت اگر پدر نيمه خالي ليوان را مي بيند ،شما نيمه پر را به او ياد آوري مي كنيد . اين سبب مي شود از بدگويي خود بكاهد. فراموش نكنيد تذكرات بايد با محبت و عدم تندي نسبت به او باشد و گرنه اثر عكس دارد.
بهتر است به وسيله شخص ديگرى كه هم سن و سال ايشان هست يا روحانى محل ، ايشان را نسبت به وظايفش آگاه سازيد . در هر صورت با زبان نرم و برخورد محترمانه نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد.
در هر حال توصيه ما اين است :
1- تحت هيچ شرايطي ارتباط خود را با پدرخود قطع نکنيد ، گرچه با تماس تلفني .
2- سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
3- سعي كنيداحساس تنفر و سرزنش نسبت به پدر را از خود دور كنيد . زبرا اين گونه تفكر زمينه ساز بي احترامي به پدر و ناراحت شدن او از شماست. نا فرماني والدين غضب الهي را به دنبال دارد. حضرت زهرا عليهالسلام در مورد فلسفه احسان به والدين ميفرمايد:
"خدا نيكي به پدر و مادر را لازم كرد، براي اين كه شما را از غضب خود مصون بدارد". (6)
امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(7)
موفق و مويد باشيد.
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2 . بحارالانوار، ج71، ص 100.
3 . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
4. گناهان كبيره، ج 1، ص 120.
5. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
6. بحارالانوار، ج 6، ص 107.
7. همان، ج 75، ص 204.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۴:۰۱ شناسه مطلب: 14826
با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
بني اسرائيل با توجه به يک حقيقت تاريخي، خود را قوم برگزيده مي دانند که از همه اقوام ديگر برترند و اقوام ديگر براي خدمت به آنان آفريده شده اند.
زماني که بني اسرائيل با اين که تحت ستم شديد فرعونيان بودند ، بر ديانت توحيدي حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب پاي فشردند و دست از مرام توحيدي خود برنداشته و با تحمل زجر ها و شکنجه ها و قتل عام ها ، بر صراط مستقيم توحيد پاي فشردند . خدا آنان را به عنوان امت مومن برگزيد . بر امت هاي سابق و امت هاي موجود آن زمان برتري بخشيد و به زبان پيامبر عالي قدرش موسي (ع) برگزيدگي را به اطلاع آنان رساند:
هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (1)
او شما را بر جهانيان برتري داد.(2)
متاسفانه آنان به جاي اين که شکر اين نعمت را به جا آورند و از اين کرامت که پاداش ايمان و استقامت آنان بود، حفاظت کنند، بدان مغرور گشتند . خود را قوم برگزيده شمردند که بايد همه اقوام در خدمت آنان باشند .
امتي که تا زمان نجات از سلطه فرعونيان مستضعف بودند ، با نجات يافتن از سلطه فرعونيان و رسيدن به آزادي و قدرت ، خيره سري پيشه کردند و مستکبر شدند و پيامبر کشي کردند . بالاخره امتي که از جانب خدا بر گزيده شده و بر امت هاي ديگر فضيلت يافته بودند، از چشم خدا افتادند بلکه مورد غضب خدا واقع شوند:
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُون؛
(3)
(مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آن ها زده شد و باز گرفتار خشم خدايى شدند چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اين ها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند.
آنان به واسطه ايمان و تقوا و استقامت بر حق مستحق پاداش شدند و خدا آنان را برگزيد، ولي از اين پاداش حفاظت نکردند و سرکشي پيشه نمودند . خدا آنان را از اين مرتبت عالي ساقط کرد و مهر ذلت و خواري بر پيشاني آنان کوبيد.
بنابراين برگزيدگي آن ها مشروط به ايمان و تقوا و درستكاري بود؛ نه به جهت نژاد كه ادعاي يهوديان است.
اين معيار نه تنها براي يهود، بلكه براي هر ملت يا افرادي ثابت است، همان گونه كه قرآن در سوره حجرات از گرامي بودن در نزد خدا به جهت تقوا ياد مي كند.
اين از عبرت هاي بسيار آموزنده تاريخ است. به ما هشدار مي دهد اگر امتي بر صراط توحيد استقامت ورزد ، با وجود زجرها و شکنجه ها و قتل عام ها دست از توحيد برندارد ، مورد توجه خدا واقع شده و برگزيده مي شود . اگر همان امت برگزيده از انجام وظايف توحيدي دست بکشد و طغيان پيشه کند و استکبار ورزد و پيامبر کشي در پيش گيرد ، از جايگاه بر گزيدگي سقوط کرده و مورد لعن و نفرين خدا واقع خواهد شد.
پي نوشت ها:
1.اعراف(7)آيه 140.
2. بقره(2)آيات 47 و 122؛ جاثيه(45)آيه16.
3.بقره،آيه 64.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۳:۵۴ شناسه مطلب: 14824
سلام من جوانی مذهبی هستم ودر دوران عقد هستم به همین خاطر حس میکنم اطلاعاتم در این موضوع ازجمله روابط جنسی زناشویی و رفتارها و... در مورد جنس مونث خیلی پایین است به همین خاطر خواهشمندم منبعی اسلامی در اینترنت مثل کتاب الکترونیکی یا سایت به من معرفی کنید که اطلاعت کاملی برای آموزش جنسی باشد
پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
براي آگاهي بيش تر در اين زمينه به کتاب هاي ذيل مراجعه کنيد :
ـ ازدواج مكتب انسانسازي (جلد سوم)، دكتر پاكنژاد
- حليه المتقين، ص 70 - 75، علامه مجلسي
- ازدواج و مسائل جنسي، گروهي از نويسندگان
- بهشت خانواده، دكتر سيد جواد مصطفوي
- اخلاق و رفتارهاي جنسي ، يوسف غلامي، انتشارات معارف
- مشاوره جنسي و زناشويي ، دكتر علي اسلامي نسب
پاسخ کاملي در اين زمينه در سايت مرکز آمده ، آن را مطالعه فرماييد.http://www.pasokhgoo.net/fa/node/5390
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۳:۴۸ شناسه مطلب: 14823
1-حکم صحبت کردن در سفره چیست ؟ آیا گناه دارد
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
گرچه کراهت سخن گفتن و حرف زدن سر سفره بين مردم شايع است ،ولي آن را در منابع اسلامي نيافتيم. بنابراين صحبت کردن در سفره گناه ندارد.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۳:۳۹ شناسه مطلب: 14822
من مقلد آیت ا... خامنه ای هستم. 1-اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسى كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد و یا با رطوبت دیگری مرطوب شود، نماز خواندن با آن چه حكمى دارد؟ و آیا با برخورد آن به سایر اشیا آنها آلوده میشوند مثلا دست مرطوب به آن برخورد کند آیا با این دست بدون طهارت میتوان نماز خواند? 2-اگر اشیایی مثل تلفن همراه و تلویزیون و ... با خون یا نجاست دیگری نجس شوند با توجه به اینکه نمی توان آنها را آب کشید چگونه میتوان آنها را تطهیر کرد؟
پرسش: طهارت و نجاست شرح : مقلد آيت ا... خامنه اي هستم. 1-اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسى كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد و يا با رطوبت ديگري مرطوب شود، نماز خواندن با آن چه حكمى دارد؟ آيا با برخورد آن به ساير اشيا آن ها آلوده مي شوند مثلا دست مرطوب به آن برخورد کند آيا با اين دست بدون طهارت مي توان نماز خواند؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
عرق جنب از حرام بنا بر قول اقوى پاك است، لكن احتياط واجب اين است كه با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود.( 1 ) اما اگر خشک شده ،مشکلي براي نماز ندارد، گرچه دوباره با عرق جديد پس ازغسل مرطوب شود . (2)
پي نوشت ها:
1. أجوبة الاستفتاءات فارسي ص 52 ، س 270
2 . سوال از دفتر آيت الله خامنه اي .
پرسش: ? 2-اگر اشيايي مثل تلفن همراه و تلويزيون و ... با خون يا نجاست ديگري نجس شوند با توجه به اينکه نمي توان آن ها را آب کشيد ،چگونه مي توان آن ها را تطهير کرد؟
پاسخ:
پاک کردن چنين وسايلي واجب نيست اما اگر بخواهند تطهير و پاک کنند ،فقط با آب پاک مي شود، به اين صورت که اول با چيزي مثلا با دستمال کاغذي عين نجس را پاک و برطرف نمايند، بعد آب شير را با زکنند ،همين که آب به جاي نجس برسد ،پاک مي شود.
همين طور اگر يک مرتبه آب قليل (مثل آب آفتابه و پارچ)رويش بريزند و آب از آن جدا شود، پاک مي شود. البته اگر با آب قليل بشويند ، آبي که بعد از ريخته شدن به روي چيز نجس ازآن جدا مي شود ، نجس است ، بنابر اين بهتر است با آب شير شسته شود .
اگر با آب قليل شسته مي شود ،چيز نجس را داخل ظرفي نگهدارند تا آب جدا شده به داخل ظرف ريخته شود و جاي ديگر را نجس نکند.
اگر آن چيز با ادرار نجس شده باشد، با آب قليل دوبار بايد شسته شود.(1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع ،م 160 و 162.
لطفا در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۳:۳۲ شناسه مطلب: 14821
پدر من در یک اداره دولتی کار میکند ولی متاسفانه گاهی برخی از اموال اداره (مثل ماژیک و کاغذ و چسب و گیره ...)را به منزل می اورد و در جواب اعتراض ما می گوید اینها در اداره استفاده نمی شود ویا میگوید که من علاوه بر وظایفم کارهایی مثل تعمیر قطعات مختلف انجام میگیرم ولی هیچ پولی هم نمی گیرم اینها را به ازای ان پول ها شما استفاده کنید .وظیفه ما در مورد انها چیست؟
نمي تواند آن امول را به خانه بياورد و اگر آورد، نبايد استفاده کنيد . بايد به همان اداره برگردانده شود. بلي اگر اداره آن ها را دور بريزد و از آن ها اعراض کند ،مي تواند به خانه بياورد.(1)
پي نوست:
1. آيت الله فاضل لنکراني, جامع المسئل ج2 ،س1068.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۳:۲۳ شناسه مطلب: 14820
با سلام دانشگاه من روبه روی حرم امام خمینی است (دانشگاه شاهد)ومنزل بنده در اکباتان .من تقریبا 4 روز در هفته یا کمتر به دانشگاه میروم حکم نماز و روزه من چگونه است؟
نماز و روزه شما تمام است.(1)
پي نوشت:
1.آيت الله فاضل، توضيح المسائل ،م 1325.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۳:۲۲ شناسه مطلب: 14819
آیا ازدواج با دختری که پدرش پسر عموی پدر من است اشکال دارد ؟؟؟؟؟؟ 2 سال نیز از من بزرگتر است ؟؟؟؟ جواب دهید. ممنون چه سنی را برای ازدواج مناسب می ینید ؟؟؟
پرسش 1:
خواهشا جواب دهيد شرح : آيا ازدواج با دختري که پدرش پسر عموي پدر من است اشکال دارد ؟
پاسخ:
با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
ازدواج با دختر نامبرده اشکال ندارد.
پرسش 2:
ازدواج با دختري که 2سال نيز از من بزرگ تر است اشكال دارد ؟
پاسخ:
طبق نظر روان شناسان بهترين و معمولي ترين وضعيت ازدواج اين است که سن پسر کمي از سن دختر بيش تر باشد، يا حداقل مساوي باشند مثلا حدود 2 الي 4 سال پسر بزرگ تر از دختر باشد تا همواره نسبت به همديگر جذّابيت داشته باشند . همچنين به دليل اينكه مسئوليت خانواده در فرهنگي ملي و ديني ما بر عهده مرد است. اگرمرد چند سالي بزرگ تر از همسرش باشد، بهتر ميتواند از عهده اداره خانواده برآيد و همسر نيز حرفشنوي بيش تر دارد.
انتخاب همسر يک مسئله چند بعدي است . معيارها و شرايط انتخاب همسر متعدد است. وقتي اقدام به انتخاب همسر مي کنيد، بايد دو مسئله کلي و اساسي را در نظر بگيريد:
1- همسر انتخابي مي بايست تمام معيارهاي اساسي و مهم مورد نظر شما را که لازمه زندگي توام با خوشبختي هست دارا باشد. اين بدان معنا نيست که تمام معيارها صد درصد و کامل باشد ، بلکه به اين معناست که حداقل نمره قبولي را داشته باشد مانند اينکه شما در رشته تحصيلي بايد همه دروس را پاس کنيد.
2-فرد مورد نظر شما در کل ، بايد معدل قابل قبولي در معيارهاي مورد نظر شما کسب کند ؛يعني اينکه وقتي نمره هر يک از معيارهاي ازدواج را که با هم جمع کرديد، ميانگين مطلوب را داشته باشد. ( مانند اين است که در رشته تحصيلي خود علاوه بر قبولي همه دروس ، نبايد مشروط شويد)
خلاصه: در تک تک معيارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلي همه معيارها، ميانگين مطلوب را کسب کند.
اگرچه ممکن است فرد در يک معيار نمره عالي نداشته باشد و نقطه ضعف وي باشد ،مثلا دختري 2 سال از پسري بزرگ تر است ، اما در ساير معيارهاي اساسي قوي است، در نتيجه معدل خوبي جهت ازدواج دارد. در ضمن وي در معيار سن هم حداقل نمره قبولي را دارد. ليکن اگر دختر با همه معيارهاي اساسي و خوبي که دارد، مثلا 15 سال از پسر بزرگ تر باشد ، با وجود اينکه معدل بالايي دارد،اما در يک معيار اساسي رد مي شود . چنين ازدواجي با ريسک بالايي از طلاق يا نارضايتي در زندگي زناشويي همراه مي شود.
اختلاف سني دختر و پسر نبايد آن قدر زياد باشد که دوره رشدي آن ها متفاوت شود و در علاقه ها، سرگرمي ها ، طرز نگرش و بينش و انرژي هاي رواني با هم متفاوت و يا احتمالا درگير شوند.
ازدواج دختر 16 ساله اي را با پسر 30 ساله در نظر بگيريد. در حالي که دختر در آغاز راه هيجانات ، علاقمند به شطينت هاي نوجواني، کوهنوري ،جست و خيز، مهماني و .... هست ، شوهر کار و تفکر و مطالعه ، فيلم و موسيقي و استراحت را بيش تر مي پسندد. همچنين ديدگاه شوهر توام با تجربه و احتياط است و ديدگاه دختر نوجوان ريسک و فعاليت هاي نو و بديع است.
علاوه بر سن شناسنامه اي بايد به سن و بلوغ عقلي، اجتماعي، فرهنگي و ظاهر وي نيز توجه کرد. دختري ممکن است 3 سال از پسري بزرگ تر باشد، اما با نشاط و پرانرژي است و علاقمندي ها و تمايلات مشترکي با پسر دارد. علاوه بر سن تقويمي، لازم است که به ظاهر ، طرز فکر و نگرش هم توجه شود.
نحوه تفکر پسر و دختر ، نسبت به اختلاف سني در ازدواج ( بزرگ تر بودن دختر از پسر)، بسيار مهم است. اگر پسري از اول با ترديد به بزرگ تر بودن خانمش بينديشد، آمادگي دارد که بعدا با کنايه اطرافيان به هم بريزد و اين مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما در برابر پسري که درگير اين گونه مسائل نيست ،به سادگي از کنار اين مسئله مي گذرد. همچنين دختري که به اين مسئله (سن زياد) حساس است، هر مسئله را به خود و سن بالايش نسبت مي دهد.
نظر پدر و مادر عروس و داماد هم در اين زمينه از آن رو مهم است که ممکن است با سخت گيري هاي خود باعث شوند که دختر و پسر نظرشان کم کم به هم عوض شود. اگر پسر يا دختري به شدت تحت نفوذ والدين است، معمولا نمي تواند خارج از نظر آن ها ، دست به چنين ازدواجي بزند.
علت اين که روانشناسان مي گويند بهتر است سن مرد از زن بيش تر باشد ،به دلايل ذيل است :
1- چون مسئوليت خانواده بر عهده مرد مي باشد. اگر سن مرد بيش تر از زن باشد ،بهتر مي تواند از عهده مسئوليت زندگي برآيد. و گرنه جايگاه زن و مرد در خانه عوض مي شود . بدون ترديد در دراز مدت مشکلاتي را به دنبال خواهد داشت.البته ممکن است که موارد استثنايي هم پيدا شود، ولي نبايد استثنائات را ملاک قرار داد.
2- بعد از عمل زايمان، قيافه زن از حالت اولي تغيير پيدا مي کند . ممکن است بعد از عمل قيافه زن براي مرد خوشايند نباشد.ممکن است اين مشکل منشأ بسياري از مشکلات شود .
3- اگر زن و مرد هم سن باشند يا سن زن بزرگ تر باشد، موجب بروز اختلاف در زمينه هاي مختلف مي شود. اگر مرد کمي بزرگ تر از زن باشد ،همواره نسبت به همديگر جذابيت خواهند داشت و از بروز اختلافات جلوگيري مي کند.
اين گونه مسايل مي طلبد که مرد از نظر سني و تجربي آمادگي بيش تري داشته باشد.
سخن آخر :
با در نظر گرفتن مطالب فوق، اگر از تمام جهات با هم سازش داريد و از جهت روحيات به همديگر نزديک هستيد، مشكل اختلاف سني را تا حد زيادي مي توانيد حل كنيد، ولي قبل از ازدواج با يک روان شناس حتما مشاوره کنيد.
موفق باشيد.
پرسش 3:
چه سني را براي ازدواج مناسب مي بينيد ؟
پاسخ:
وقتى سخن از سن ازدواج مىشود ،دو نكته را بايد مد نظر داشت:
1- ازدواج يك زمان صد در صد معين شده و قانون ثابتي براى همه انسانها ندارد.
2- سن ازدواج علاوه بر نياز فردي، از شرايط اجتماعى و نياز نوعى نيز متأثر مىگردد.
زمان ازدواج به چند عامل بستگى دارد:
1ـ از نظر فقهي براى افرادى كه به وسيله ازدواج نكردن به گناه آلوده مىشوند، ازدواج نمودن واجب است . بر اساس اين معيار زمان و سن خاص را نمىتوان معرفى نمود . هر زمانى و در هر سنى كه حفظ گوهر پاكى براي او سخت گردد ، به گونهاى كه به رغم فراهم آوري مقدمات و رعايت اصول ا خلاقى و احكام فقهى همچنان از تيررس شيطان در امان نباشد و از تهديد نفس اماره و آلوده شدن مصون نباشد ، بايد ازدواج كند.
به محض احساس چنين حالتى نبايد به سراغ ازدواج رفت ، بلكه ابتدا بايد به سراغ كنترل خواستهها رفت و در اين مورد تدابيرى را به كارگرفت . از طريق رعايت احكام فقهى و اصول و مقررات اخلاقى و كنترل رفتارى و فكرى ، خواهشهاى زودگذر را محدود نمود . بعد از به كارگيرى اين امور اگر شهوت چاره نشد و يا كنترل به قيمت از كف نهادن تمام برنامههاى زندگى و سخت شدن زندگى، ممكن نگرديد ، بايد ازدواج نمود.
2ـ عامل دوّم رسيدن به بلوغ جنسى و رشد فكرى و اجتماعى و اخلاقى است ، يعنى هر چند كه آدمى بتواند غرائز خود را كنترل كند و خواهش هاى گذرا او را تهديد ننمايد، اما وقتى به رشد فكرى و عقلى و اجتماعى و اخلاقى دست يافت ، جهت بقاى نسل آدمى و رشد شخصيت خود و تكامل اخلاقى و معنوى خويش و رسيدن به آرامش فكري و روحي و به طور كلي بهره مندي از فوايد و آثار مثبت ازدواج ، به آن اقدام خواهد كرد . د
ر اين جا نيز نمىتوان به صورت قطعى سن معينى را بيان نمود ، ولى معمولاً دختران بين سنين 16 ـ 22 به اين بلوغ و رشد مىرسند . البته كسانى هم زودتر و يا ديرتر به اين بلوغ فكري و اجتماعي مىرسند .
اين موضوع مي تواند در فرهنگ ها و مناطق مختلف متغير باشد . بنابراين شرايط اجتماعي و منطقه اي را نيز بايد در نظر داشت.
3ـ گاهى اوقات ،به رغم رسيدن به رشد و بلوغ لازم ، اشتغال به تحصيل يا ارائه خدمات عالي تر و برتر موجب تأخير در ازواج مىشود كه در اين صورت نيز نبايد سن ازدواج دختر از 25 تا 26 سال بگذرد.
به هرحال از بين عوامل بيان شده ، عامل نخست جايگاه ويژه دارد، چرا كه در صورت بروز آن ديگر نمىتواند گفت مىخواهم درس بخوانم و رشد اجتماعى ندارم. در اين جا بايد ازواج نمود ؛ زيرا حفظ پاكى از هر گوهرى ارزشمندتر است. حتي اگر مسئله آلودگي به گناه هم نباشد، براي برخورداري از فوايد و آثار بسيار و مثبت ديني ، فردي و اجتماعي ازدواج ، تحقق زودتر آن بهتر است . اين موضوع در روايات بسيار توصيه شده به خصوص براي دختران كه در صورت آمدن خواستگار مناسب ، از طرف دختر و خانواده رد نشود.
در عين حال مي توان تا رسيدن به رشد اجتماعى و اخلاقى از مادر شدن و پدر شدن جلوگيرى نمود و همين طور از بهرهگرفتن ازتجارب بزرگ ترها نبايد غفلت ورزيد.