پرسش وپاسخ

در مکه تعداد بیشتر مسلمانان از واقعه غدیر باخبر می شدند، پس چرا رسول خدا مردم را در مکه از جانشینی امام علی مطلع نکرد؟ (لطفا با دلیل های قانع کننده پاسخ دهید )

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامی با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
این که دقیقاً علت این مسئله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بیرون است. پیامبر (ص) هم در این باره از خود اختیاری نداشت. به فرمان الهی در همان نقطه‏ای که مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظیفه کرد. در واقع، پیامبر به چیزی که مأمور بود، ابلاغ کرد. در عین حال، جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبورمی‏کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولایت علی (ع) در غدیر خم دخالت داشته باشد:
1. شاید طرح مسئله در مکه، مخالفت جدی در پی می داشت؛ زیرا حضرت علی بسیاری از سران قریش و اهل مکه را به دست خود کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می نمود و خوف فتنه می رفت. این مسئله می تواند از فحوای قسمت پایانی آیه ابلاغ "... والله یعصمک من الناس؛ (1) «خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد»، نیز به دست آید.
2. شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏گردید. از همین‏ رو، مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در این جا می توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)؛ در حالی که در ایام حج در مکه در روزهای اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز های آخر به مکه می رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند. پس اگر حتی در مکه نیز انجام می شد، فرقی در اصل مسئله نداشت. در حالی که امروز می بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است و مانند آن، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی را انکار می کنند. پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، این توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود داشت.

پی نوشت:
1. مائده (5)، آیه 67.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام، چرا امامان، زنان زیادی داشتند؟ چرا بعضی از امامان با زنانی ازدواج می کردند که لیاقت نداشتند و بر علیه آنها بودند و شوهرانشان را به شهادت می رساندند؟

پاسخ:
در رابطه با تعدد همسران امامان (علیهم السلام) به گفتار زیر توجه نمائید:
ائمه ما همانند پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)، انسانی چون انسان های دیگر بودند با تمام غرایز و امیال طبیعی که در وجود آدمی است و از این جهت هیچ تفاوتی با انسان های دیگر نداشتند، پس اگر در وجود آنها میل و کشش غریزی و جنسی نیز وجود داشت، هیچ جای تردید نیست. اصولاً از این جهات هیچ تفاوتی میان آنها و انسان های دیگر نیست. اما اگر این میل غریزی در تقابل با کمالات انسانی و کسب فضایل باشد و مانعی در راه رسیدن به قرب الهی قرار گیرد، آنها قرب به خداوند و کسب فضایل را بر آن غریزه مقدم می دارند. این مسئله را می توان در تاریخ به خوبی مشاهده کرد.
تعدد همسر گزینی چیزی نبود که ناهمگون با کمالات انسانی باشد. این مسئله اگرچه ارتباط با میل جنسی دارد، اما به معنای شهوترانی نیست که تنها انگیزه برای ازدواج را در مسئله غریزه جنسی جستجو کنیم.
مطلبی که شما آوردید (ازدیاد نسل و فرزندان و ذریه آنان) تنها می تواند یکی از آن اهداف باشد تا کسانی که متولد می شوند، مستقیماً تحت تعالیم ائمه معصوم قرار دارند و از تربیت ویژه آنان برخوردار می شوند. تأثیر نژاد و ژن را نیز باید به آن اضافه کنیم که اگرچه تنها عامل تربیتی نیست، اما بی تردید در ساختار روحیات انسانی نقش به سزایی دارد.
اهداف و موارد دیگری نیز در این ازدواج ها وجود داشته که در ذیل به انها اشاره می کنیم:
1- ازدواج های متعدد در آن عصر امر رایجی بود و به عنوان یک فرهنگ پذیرفته شد که عیب و نقص تلقی نمی شد. امامان نیز با توجه به برخی ضرورت ها و مصلحت ها به این کار اقدام می کردند، ازجمله ازدیاد نسل امامان و سادات و گسترش اسلام اصیل و ناب توسط کسانی که در خانه آنان پرورش یافته بودند و تحت تعالیم مستقیم آنان بودند (زن و فرزندان).
2- امامان در صورت داشتن همسری که هم کفوشان باشد، معمولاً به ازدواج دیگر اقدام نمی کردند، مانند امام علی(ع) که در زمان حضرت زهرا(س)، همسر دیگری اختیار نکرد،
3- برخی از ازدواج های امامان(ع) اختیاری نبود، بلکه به جهت ترس از حکومت بود، مانند ازدواج امام هشتم(ع) با "ام حبیبه" دختر مأمون عباسی، نیز ازدواج امام جواد (ع) با "ام فضل" دختر مأمون عباسی.
4- گاهی علت ازدواج های امامان (ع) روش تربیتی و بها دادن به زیردستان و طرد امتیازات جاهلی است، مانند ازدواج امام سجاد(ع) با کنیزی که اوّل او را آزاد کرد، تا این اندیشه را میان مردم ایجاد کند که یک برده و کنیز مانند یک انسان آزاد است و می تواند تمام امتیازات اجتماعی آنان را نیز داشته باشد؛ بنابراین امام در عین حال که می توانست با کنیز خود همبستر شود، اما با آزاد کردن و ازدواج با او، پیام خاصی را به مردم ابلاغ کرد. به همین خاطر بود که "عبدالملک مروان" به حضرت خرده گرفت که چرا فردی از بزرگ خاندان قریش با یک کنیز آزاده شده ازدواج نموده است. حضرت فرمود: "اسلام تفاخرات جاهلی را لغو نموده است". (1)
5- بعضی از ازدواج‏ های آنها مثل بعضی از ازدواج‏ های پیامبر(ص) جنبه سیاسی و یا برای تألیف قلوب و ارتباط با یک جمعیت و قبیله بوده است.
6- ازدواج‏ های متعدد در زمان‏ های گذشته -مخصوصا در زمان معصومین- بیشتر به خاطر اوضاع بد اقتصادی و عدم امنیت برای بانوان بود. چیزی که ما از زمان حدود پنجاه سال قبل در جامعه خود سراغ داریم؛ مثلاً وقتی زنی شوهرش می مرد، شدیدا در تنگنا قرار می گرفت؛ چون آن روز تنها راه معیشتی خانواده‏ ها شوهر بود. کار برای خانم‏ ها نبود و اگر هم بود خیلی از افراد کار کردن را برای زن‏ ها بد می دانستند. مسأله دیگر عدم امنیت بود. کسانی که شوهر و همسر نداشتند، در تهدید امنیتی قرار داشتند.
زنان در آن دوران که مثل اکنون حکومت مقتدر و فراگیر در تمام شئون وجود نداشت؛ بسیار نیازمند به حامی بودند. حامی که از هر جهت آنان را تحت حمایت خود قرار دهد و برای آنان محل امنی ایجاد کند تا دارای آرامش باشند؛ بنابراین همسر گزیدن یکی از راه های مؤثر و بلکه در برخی موارد تنها راه بود؛ به همین خاطر حتی زنانی که به سن بالا هم می رسیدند و شوهر از دست می دانند، مجدداً ازدواج می کردند. این مسئله شاید اصلاً امروز و در جامعه معاصر مورد نداشته باشد. بنابراین قضاوت کردن با معیارهایی امروزی در مورد حوادثی که مربوط به گذشته و با معیارها و شرایط دیگر بود، بسیار دشوار و بلکه نادرست است.
در رابطه با ازدواج امامان (ع) با زنان ناصالح به گفتار زیر توجه نمائید:
اوّلاً امامان (ع) همانند دیگر مردم می باشند و در ارتباط با مردم و داد و ستد با آن ها به علم عادی رفتار می کردند و از علم غیب بهره نمی گرفتند. کارهای عادی و روزمره آن ها مانند دیگر مردم بود. خوردن و خوابیدن، ازدواج و ... آن ها تافته جدا بافته از مردم نبود.
ثانیاً :مثلا ازدواج امام حسن (ع) با جعده دختر اشعث بن قیس کندی یک مسئله عادی و طبیعی بود. قاتل بودن او نیز در آن زمان مشخص نبود. امام با دختری ازدواج کرد که مسلمان بود. پدر او از مردان مشهور در تاریخ نیمه نخست قرن اول است. وی بزرگ قبیله پر نفوذ کنده بود. از آغاز مسلمانی تا هنگام مرگ در بسیاری از حوادث نقش عمده داشت. می توان گفت که حضور او در پاره ای از حوادث بسیار تأثیر گذار بود.
ملک داری و فرمانروایی در خانه او سابقه ای طولانی داشت. (2) امام علی (ع) نیز وی را به عنوان استاندار آذربایجان منصوب نمود.(3) بر این اساس ازدواج امام حسن (ع) با دختر اشعث که از نظر ظاهر مسلمان بود و مدتی، فرماندار منصوب حضرت علی بود، مشکل و مانع شرعی نداشت. جعده در ابتدا دچار لغزش و مشکل نشده یا دشمن و قاتل نبود.
آنچه که در آموزه های دینی مد نظر است، وضعیت فعلی و ظواهر انسان ها است. او در ابتدا نیز به امام حسن علاقه مند بود؛ اما در نهایت دچار فریب و نیرنگ معاویه شد.
در خصوص این که امام از اهداف زشت جعده آگاهی داشت یا نه، و این که در آینده امام را مسموم می کرد یا نه؟ باید گفت: علم غیب مطلق در انحصار خدا است. (4) خداوند برخی از علوم غیب را اگر بخواهد در اختیار بندگان خالصش (پیامبر و امام) قرار می دهد، اینان در مسایل فردی و زندگی اجتماعی خود از علم غیب بهره نمی گرفتند، زیرا مأمور بودند مانند سایر مردم زندگی کنند. افزون بر آن، آنان الگوی مردم بودند. الگو بودن آن گاه ارزش پیدا می کند که در امور عادی زندگی از علم غیب استفاده نشود.(5)
در رابطه با امام جواد هم دقیقا معلوم نیست که چه کسی آن حضرت را شهید کرده است. عده ای از بزر گان شیعه قاتل حضرت را غیر ازهمسرش دانسته اند.(6)

پی نوشت ها:
1، محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار، نشر دار الا حیا التراث العربی، بیروت 1403 ق ، ج5، ص 345؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1380ق، ج46، ص 105.
2. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 9، ص 47.
3. همان، ص 48.
4. انعام (6)، آیه 59.
5. ر،ک، بررسی مسائل کلی امامت ، آیت الله ابراهیم امینی ،قم ،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ص 323 -324.
6. ارشاد،شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، ج 2، ص 284.

باسلام-نزدیکی بانامزد(صیغه محرمیت خوانده ایم)ازپشت چه حکمی دارد؟

به نظر آیت الله مکارم این کار بدون رضایت زن حرام است. با رضایت وی کراهت شدید دارد. بعضا منشا بیماری های گوناگون می شود. اگر نزدیکی از پشت صورت گرفت در صورتی که به اوج لذت جنسی نرسند، بنا بر احتیاط واجب باید علاوه بر غسل جنابت برای نماز وضو هم بگیرند و در ایام عادت ماهانه ، احتیاط ترک این کار است.(1)
پی‌نوشت‌:
1.آیت الله مکارم ،مسائل کثیرالابتلا ،م 92 و احکام بانوان، م 621 ؛ سوال از دفتر ایشان به شماره 7840001 .

باسلام-نزدیکی بانامزد(صیغه محرمیت خوانده ایم)ازپشت چه حکمی دارد

به نظر آيت الله مكارم، نزدیکی از پشت همسر، بدون رضايت زن، حرام است و با رضايت وي، کراهت شديد دارد و بعضاً منشأ بيماري هاي گوناگون مي شود. در صورتي که به اوج لذت جنسي نرسند (منی خارج نشود)، بنا بر احتياط واجب، بايد علاوه بر غسل، جنابت براي نماز وضو هم بگيرند. (9)
پی‌نوشت‌:
1. آيت الله مكارم، مسائل کثير الابتلا، م 92؛ احکام بانوان، س 621.

سلام.من دختری 28 سال دارم و تا الان خواستگاری به صورت جدی به خواستگاری من نیامده و هر کس آمده با وجود اینکه شرایط بدی ندارم چه از لحاظ قیافه ، تحصیلات و خانواده اما هر کس اومده رفته دوباره نیامده.حال منی که نیاز دارم به شوهر چگونه می توانم با نیاز جنسی خود مقابله کنم.نمیتوانم که تو کوچه خیابان دنبال شوهر بگردم.حال اگر گاهی که شرایط برایم خیلی سخت میشود میتوانم خودارضایی کنم.واقعا گناه من به عنوان یه دختر چیه که باید این نیاز سرکوب کنم...من واقعا منتظر جواب هستم در اولین فرصت ممنون اگه هر چه سریعتر جواب من بدهید.

عدم موفقیت شما در ادامه جلسات خواستگاری می تواند به چند علت باشد. با بررسی علل احتمالی که در ذیل بیان می گردد، می توانید به حذف یا تعدیل آن ها پرداخته و به یاری خداوند و با انتخابی مناسب همسری شایسته برگزینید.
علل به هم خوردن خواستگاری:
1. قصور یا تقصیر دختر: ممکن است اشتباه یا خطایی از دختر سر زده باشد که موجب سلب اعتماد از او شده باشد. در این صورت، توبه به درگاه خداوند و سربه راهی، باعث می شود خداوند به او توجه کرده و با قدرت بی پایان خود، ذهن مردم را نیز پاک کند. باید بدانید که استغفار یکی از دعاهایی است که همواره برای رفع مشکلات موجود بر سر راه انسان های مومن مفید و سفارش شده است. استغفار برای ادامه جلسات خواستگاری و در نتیجه ازدواج هم بسیار مفید است.
2. قصور یا تقصیر اعضای خانواده: اگر یکی از اعضای خانواده خلافی کرده، باید خود را برای تغییر سرنوشت دختر خانواده اصلاح کند.
3. نقص عضو یا مشکل جسمی دختر: برای جبران این گونه نقص ها و حتی نقص جدی در زیبایی، باید استعدادهای خود را شناسایی و شکوفا سازد. بروز توانمندی های دختر، این نقص ها را جبران می کند.
4. محله نامناسب برای زندگی: اگر خانواده دختر محترم است و در محله ای نامناسب (محله بدنام و جرم خیز) زندگی می کنند، باید هجرت کنند. هجرت، حرکتی مقدس است که شاید یکی از مصادیقش همین جا باشد.
5. انزوا جویی دختر: دختر به سبب کمرویی یا هر علت دیگر، انزواجویی می کند که درست نیست. او می تواند با حفظ عفت و رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی، در مجامع و محافل مناسب حضور یابد. تا زمانی که مادران نیازمند عروس یا واسطه ها دختر را نبینند و نشناسند، چگونه به خواستگاری او بروند؟ مجالس زنانه و مساجد محل مکان خوبی است که زنانی که به عنوان واسطه در ازدواج شناخته می شوند، در این مکان ها دخترهای دم بخت را به دیگران معرفی می کنند.
6. نبودن همتا برای دختر: گاهی به عنوان مثال دختر تحصیل کرده، در محیطی کوچک زندگی می کند که خواستگار مناسب که همشان او باشد، پیدا نمی شود. در این حالت پیشنهاد می شود که یا با خانواده مهاجرت کند یا سطح توقع خود را پایین آورده و سطح تحصیلات خواستگاران را از شروط خود بردارد. البته به دلایل فرهنگی و اینکه بهتر است طرفین از لحاظ فرهنگی همتا باشند، توصیه ما به عدم مهاجرت است.
چند توصيه و راهكار مفيد:
1.از تمرکز بر اموری که به نحوی از حیطه اختیار شما (آمدن و جواب مثبت خواستگار)تا حدی خارج است، به شدت پرهیز نمایید . با دوراندیشی بیش تر، تمرکز خود را به سایر امور اختیاری مثبت منتقل نمایید. دعا و راز و نیاز شما نیز نباید متمرکز در این موضوع گردد ، چرا که بر خلاف ظاهر خداپسندانه‌اش، می تواند در راستای وساوس شیطانی قرار گیرد.کم نیستند افرادی که در دعای خود ره افراط می پیمایند و پس از ناکامی ظاهری(به خاطر عدم مصلحت و حکمت الهی) از خدا رویگردان می گردند.
2.هر دختر مؤمني مثل شما داراي تقديري بس مثبت است . تقدير مثبت دير يا زود فرا خواهد رسيد. با تقویت روحیه مذهبی و توکل به خداوند، مانع بروز روحیه یاس و ناامیدی شوید. ایجاد یاس از حربه های اصلی شیطان است که البته با ایجاد توجیهات و تزیین زشتی ها در سدد به انحراف کشیدن انسان هاست. کم بودن خواستگار مناسب برای بسیاری از دختران (که به امری رایج، نه در میان دختران نازیبا یا کوتاه قد، بلکه در میان عموم دختران زیبا و نازیبا مبدل شده است) دلیل بر غیر خواستنی بودن نیست.
3.از منفي بافي و افکار منفي بايد اجتناب شود.
4.از قرار گرفتن در تنهايي بايد پرهيز نمود.
5.از بيکاري بايد دوري کرد و همواره خود را به کاري مشغول نمود.
6.بيش تر در جمع شرکت کنيد و به هيچ وجه خود را از ديگران جدا نکنيد و در انزوا قرار نگيريد.
7.ورزش به ويژه ورزش هاي دسته جمعي بسيار مفيد است.
8.به سر و وضع و آراستگي ظاهري خود بيش تر برسيد. از شلختگي اجتناب کنيد. البته با رعايت حلال و حرام و اجتناب از خودآرايي در مقابل نامحرم.
9.در کانون هاي ازدواج معتبر ثبت نام (خدمات تلفنی 118 شهرستان ها، مراکز معتبر و شماره های آن ها را در اختیار شما می گذارند) يا خود را با حفظ حريم خانوادگي و عفت به کساني که واسطه کار خير هستند، معرفي نماييد.
خودارضایی در شرع مقدس اسلام عملی غیر شرعی است و از گناهان کبیره به حساب می آید. تحت هر شرایطی مجاز به رفع نیاز جنسی به صورتی که بیان کردید نیستید. مضرات این عمل را می توان در موارد ذیل بیان کرد.
1.ضعیف شدن چشم. 2- لاغر شدن صورت. 3- ضعف اعصاب. 4- ضعیف شدن بدن. 5- لاغر شدن بدن. 6- سرگیجه. 7- زود به زود زکام شدن. 8- کم خونی. 9- سست شدن زانو. 10- سیاه شدن دور چشم. 11- ضعیف شدن حافظه. 12- زرد شدن صورت. 13- ضعیف شدن حس شنوایی. 14- جوش زدن صورت. 15- شنیدن زنگ در گوش. 16 - گوشه گیری. 17- ظاهر نشدن در اجتماع. 18- ضعف ایمان. 19- بیمار شدن از نظر جسمی و روحی.
با توجه به این مضرات، باید به این نتیجه رسید که این عمل، اثرات منفى جسمى و روحى فراوانى دارد. بنابراین باید از هر گونه دست‏ورزى با دستگاه تناسلى، بیش از حد در حمام یا توالت بودن، پوشیدن لباس‏هاى تنگ (به ویژه لباس‏هاى زیر)، قرار گرفتن در تنهایى و مشاهده تصاویر و فیلم های تحریک کننده... اجتناب کرد تا کم تر به این مشکل مبتلا شد. اما مهم ترین عامل برای ترک خود ارضایی توکل به خدا و اراده برای ترک است. در این راه شکست ها نباید انسان را ناامید کند، باید دوباره سعی کرد و مطمئن بود که خواستن توانستن است.
در صورتی که نیاز به فراگیری راهکارهای عملی تر جهت ترک این مشکل را داشتید، در مکاتبات بعدی و با ذکر تفصیلی مشکل خود، با ما همراه باشید.

باسلام، چرا امام حسین (علیه السلام) به سمت کوفه حرکت کرد؟ آیا مردمانی که آن همه به پدر بزرگوارشان ستم کردند و ایشان را به شهادت رساندند می توان برای درخواستشان ارزش قائل شد؟ مگر چه اتفاقی افتاده که بعد از چند سال از شهادت امام علی (ع) مردم را دگرگون کرده؟؟؟ همان زمان امام حسین (ع) می توانست به سمت یمن حرکت کند و ازسوی آنان نیز درخواست های زیادی بود، چرانرفتند؟؟ آیا واقعا با آگاهی به شهادت، به آن سرزمین رفتند؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با مركز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني
از متون تاریخی و دینی استفاده می شود بعد از آن که امام حسین در مکه اقامت کرد، نامه نگاری مردم کوفه- در ايام اقامت امام در مكّه - آغاز شد.(1) از جهت فراوانى به مقدارى رسيد كه به حق مى‏توان از آن به نهضت نامه‏نگارى ياد كرد. ظرف اين چند روز، اين حركت به مرحله‏اى رسيد كه در روز به طور متوسّط ششصد نامه به امام(ع) مى‏رسيد؛ به گونه‏اى كه تعداد نامه‏ها به دوازده هزار نامه رسيد.(2)
طبیعی بود که امام هم جهت پاسخگوی به دعوت مردم و هم جهت بررسی وضع افکار عمومی مردم کوفه و میزان وفاداری آنان، نیاز به گزارش دقیق داشت. حضرت طی نامه ای حضرت مسلم را به کوفه فرستاد تا از وضع کوفه گزارش داده و امام را آگاه نماید. در نامه ای که امام به مردم کوفه نوشت و همراه مسلم فرستاد، تصریح نمود:
«عموزاده‏ام مسلم بن عقيل را به سوي تان گسيل داشتم تا رأى و نظر شما را به من گزارش دهد». مسلم با نامه امام رفت تا به كوفه رسيد، چون مردم از برنامه امام آگاه شدند، همگان از آمدن مسلم شادمان گرديدند، مسلم را در خانه مختار بن ابى عبيده ثقفى فرود آوردند، و شيعه نزدش رفت و آمد مى‏كردند. پس از اجتماع مردم نزد مسلم، مسلم نامه حسين عليه السّلام را قرائت كرد، مردم مى‏گريستند تا آن كه 18000 نفر با او بيعت كردند. پس مسلم به امام حسين عليه السّلام نامه نوشت و او را به بيعت كردن هيجده هزار نفر آگاه ساخت و خواست كه حضرت به كوفه بيايد.(3) حضرت با نامه نوشتن حضرت مسلم مبنی بر صداقت مردم کوفه وظیفه داشت که حرکت کند، گرچه گروه زیادی از مردم کوفه با امام علی(ع) بی وفائی کردند.
همان مردم کوفه هم به آن حضرت کمک کردند و نزدیک ترین مردم به امام، آنان بودند. مردم یمن از امام دعوت نکردند و پیکی نزد حضرت نفرستادند و قدرتی به حساب نمی آمدند.
براساس آیات قرآن، علم غیب مخصوص خدا است.(4) نیز از آیات برداشت می‌شود که بندگان خاص و برگزیده خود را از برخی امور غیبی آگاه می سازد. (5 ) بنابراین اگر پیامبران و معصومان(ع) از آینده آگاهی دارند و از آن خبر می‌دهند، از ناحیه خدا و به اذن و ارادة اوست.
از آیات و روایات به دست می‌آید که اراده و مشیت الهی بر آن است که پیامبر و امام همانند مردم عادی باشند. مانند آنان زندگی کنند و مورد آزمون الهی قرار گیرند .در رفتار خویش با مردم براساس علم غیب عمل نکنند.
پیامبر و امام بر اساس اراده و مشیت الهی عمل می‌کردند. رفتارشان مانند افرادی بود که هیچ اطلاعی از آینده ندارند. این گونه عمل کردن بسیار دشوار است. توان،‌تحمّل و ظرفیت فوق‌العاده می‌طلبد، و خود از کرامات است.
پیامبران در معامله و داد و ستد با مردم و عزل و نصب کارگزاران و قضاوت و برخوردها به علم عادی رفتار می‌کردند. پیامبر و امام، با منافقان بر اساس ظاهر اسلامی آنان رفتار می کردند. در معاشرت و داد و ستد و ازدواج و... با آنان مانند دیگران عمل می‌کردند. پیشوایان معصوم(ع) الگوی دیگران بودند؛ بنابراین باید بر اساس علم عادی رفتار می‌کردند.
در کتاب شریف کافی، بابی با عنوان «الائمة اذا شاؤوا أن یعلموا علموا» وجود دارد. در این باب روایاتی جمع‌آوری شده که بیانگر آن است که امامان هر گاه اراده دانش کنند، آگاه می‌شوند. اما چون اراده الهی در امور مربوط به آن ها بر اساس عمل به علم عادی بود، آنان نیز همان را اراده می‌کردند. اراده استفاده از غیب در این امور نمی کردند.
مردم کوفه به حضرت نامه نوشتند و اعلام آمادگی کردند. هنگامی که حضرت از مکّه حرکت کردند، وجود نشانه قطعی بر شهادت حضرت نبود، بلکه با حضور او در مکه، بیش تر احتمال خطر و کشته شدن وجود داشت؛ بنابراین بهترین راه به طور طبیعی و عادی حرکت به سمت کوفه بود. امام حرکت به سوی کوفه را انتخاب کرد که جلو او را گرفتند و اجازه ندادند به کوفه برود تا این که در کربلا به شهادت رسید. بنا بر این گرچه امام نسبت به شهادت خود آگاه است، ولی وظیفه داشت بر اساس متعارف و معمول بین مردم عمل نماید.
پی نوشت ها:
1. مقتل ابی مخنف، ترجمه جواد سلیمانی ،ص32، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1377، قم.
2. بحارالانوار، ج 44، ص 344.
3. لهوف، ترجمه ‏ابوالحسن مير ابوطالبى( حسينى) ص 95-96 ،دليل ما ؛ ارشاد شیخ مفید ،ترجمه رسولى محلاتى ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه ، ج‏2، ص 37 -38 .
4. انعام(6) آیه 59؛ نمل(26) آیه 65.
5. آل عمران(3) آیه 44؛ هود(11) آیه 49.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

خطیبی در بالای منبر می گفت: «حضرت موسی و یارانش در مورد حادثه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) مراسم عزاداری برپا می کردند صحت دارد یا خیر؟ اگر صحت دارد در کجا وتوسط چه منبعی؟

پاسخ:
خداوند به پیامبرانش بعض اسرار غیب و آینده را اطلاع داده تا آنان به اصحاب و پیروان خود خبر دهند تا نشانه بر پیامبران و هادیان آینده باشد و با دیدن آن اسرار و نشانه به حقانیت آنها علم یابند و ایمان آورند. به بسیاری از پیامبران اسراری از رسول خاتم و جانشینانش اطلاع داده شده و آنها هم به اطلاع پیروان خود رسانده اند. یکی از این اسرار که برای خیلی از پیامبران بازگو شده و به اراده خدا بر آن آگاهی یافته اند، واقعه جانسوز کربلا بود که خداوند به آنان خبر می داد که فرزند پیامبر خاتم را مظلومانه خواهند کشت و آن شهید گرانقدر در سرزمین کربلا دفن خواهد شد و چه بسا آن پیامبران از خدا می خواستند زمینی که در آنجا مدفون می شوند، بدانان بنمایاند و به اجازه خدا آن زمین را زیارت می کردند و در مصیبت فرزند پیامبر خاتم عزاداری می کردند و این مطالب در عالم نبوت مساله ای عادی است. زیرا آنان برگزیدگان خدا بودند که به امر خدا بر اسرار غیب آگاهی می یافتند و خزائن اسرار غیب بودند.
در بحارالانوار از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) روایت شده که وقتی حضرت موسی با خضر همراه شد، حضرت خضر او را از مصیبت هایی که بر پیامبر و فرزندان و اهل بیت او نازل می شود، خبر داد و با هم بر عزا و مصیبت اهل بیت و مصیبت کربلا گریه کردند و حضرت موسی آرزو کرد که کاش از امت پیامبر خاتم و از یاران ایشان بود. (1)
بنا به روایت دیگر خداوند خبر مصیبت های اهل بیت و خبر واقعه عاشورا را به حضرت موسی داد و ایشان از خدا بر زیارت قبر امام حسین (ع) اجازه طلبید و خداوند اجازه داد و او با مشایعت هفتاد هزار فرشته، زمین کربلا و محل قبر امام را زیارت کرد. (2)
در روایت دیگر حضرت موسی در مناجات با خدا عرض کرد:
چرا امت پیامبر خاتم را بر بقیه امت ها برتری داده ای؟
خداوند فرمود:
برای ده ویژگی این امت: نماز ، زکات، .... و عاشورا.
حضرت پرسید: منظور از عاشورا چیست؟
خداوند فرمود: گریه و عزاداری بر فرزند پیامبر. ای موسی هیچ بنده ای نیست که برای فرزند پیامبر بگرید و محزون شود و عزادار گردد مگر این که بهشت را به او می دهم و هر کس در راه محبت حسین فردی را طعام دهد یا درهمی هزینه کند، در دنیا به مال او هفتاد برابر برکت دهم و گناهانش را بیامرزم و در بهشت آزاد خواهد بود. به عزت و جلالم سوگند هر کس از چشمانش در روز عاشورا اشک جاری شود و لو به اندازه یک قطره، اجر صد شهید برای او می نویسم.

پی نوشت ها:
1.موسی خسروی، ترجمه جلد 7 از بحار الانوار قدیم (امامت)، تهران ، اسلامیه ،1363 ش، ج 4 ، ص 213.
2. شرف الدین خویدکی ، کاشف الاستار در ترجمه جامع الاخبار، اسلامیه، تهران، 1388 ق، ص 37.
3. بروجردی، جامع احادیث شیعه، قم، مطبعه العلمیه، ج 12، ص 557. (فضلتهم لعشر خصال قال موسى وما تلك قال الله الصلاة والزكاة والصوم والحج والجهاد والجمعة والجماعة والقرآن والعلم والعاشوراء قال موسى يا رب وما العاشوراء قال البكاء والتباكي على سبط محمد صلى الله عليه وآله والمرثية والعزاء على مصيبة ولد المصطفى يا موسى ما من عبد من عبيدي في ذلك الزمان بكى أو تباكى وتعزى على ولد المصطفى صلى الله عليه وآله الا وكانت له الجنة ثابتا فيها وما من عبد أنفق من ماله في محبة ابن بنت نبيه طعاما وغير ذلك درهما الا وباركت له في دار الدنيا الدرهم بسبعين درهما وكان معافا في الجنة وغفرت له ذنوبه وعزتي وجلالي ما من رجل أو امرأة سال دمع عينيه في يوم عاشوراء وغيره قطرة واحدة الا وكتب له اجر مئة شهيد .)

صفحه‌ها