سوالات ویژه

دعايي بکنيد خيلي زود گره از کارمان بازشود و آينده بسيار روشن با دارایی
امام صادق (عليه‌السلام) در روايتي چنين مي‌فرمايند: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - همانا داناترين مردم ...

باسلام خسته نباشيد،

می‌خواستم برايم دعايي بکنيد خيلي زود گره از کارمان بازشود و آينده بسيار روشن با دارایی زياد نصيبمان گردد.

لطفا مرا درست راهنمايي کنيد؟ با تشکر

پاسخ:

همان‌طور که مي‌دانيد دعا عامل اتصال انسان به خداست و نوعي عبادت تلقي مي‌شود اما درعين‌حال شرايط و آدابي دارد که با رعايت آن آداب دعاهاي ما به اجابت نزديک‌تر خواهد شد. برخي از آن آداب، آداب ظاهري دعا و برخي ديگر آداب باطني دعا مي‌باشد. با وضو بودن، توجه به زمان، حضور در برخي مکان‌ها، ذکر صلوات قبل و بعد از دعا و مضطر بودن ازجمله آداب ظاهري دعا هست و اموري همچون ترک گناه، خلوص نيت، حسن ظن به خدا، معرفت و توجه به مضمون دعا به‌عنوان آداب باطني آن ذکرشده است. بيان حوائج و مشکلات و به زبان آوردن خواسته‌ها در هنگام دعا امري مطلوب و پسنديده است اما درعين‌حال لازم است در کنار بيان نيازها و خواستن آن‌ها از خداوند متعال در ادامه، خواست خداوند و مصلحت او را نيز هنگام دعا مدنظر گرفته و کار را به خداوند بسپاريم. درواقع حاجت خويش را در محضر خداوند متعال بيان نماييم اما با اين قيد که خدايا اگر تو مصلحت مي‌داني و برايم خيري در برآورده شدنش است آن را برايم برآورده ساز درواقع شما با اين کار نتيجه دعا را به خداوند سپرده‌ايد و خودسرانه عمل ننموده‌ايد. امام صادق (عليه‌السلام) در روايتي چنين مي‌فرمايند: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - همانا داناترين مردم به خدا، راضي‌ترين آن‌ها به قضاء خداوند عز و جل مي‌باشند». (1) توجه کنيد استجابت دعا خود‌به‌خود ايجاد نمي‌شود و انسان بايد مقدمات و زمينه‌هاي پيدايش آن را فراهم کند. بنابراين انجام کارهاي محبوب خداوند به ما در آمادگي براي دريافت محبت الهي و استجابت دعا کمک مي‌کند. دعا کردن بايد در کنار به‌کارگيري اسباب و عوامل طبيعي باشد. آنچه از ما خواسته‌شده، دعا کردن است و طبيعي است که انسان به صلاح خود دعا مي‌کند ولي ممکن است دعايي از ديدگاه ما داراي مصلحت باشد و مخالفتي باعقل و شرع نداشته باشد اما استجابت آن به صلاح ما نباشد پس تشخيص نهايي اين‌که استجابت آن به صلاح ما است يا نه بر عهده‌ي خداست نه بنده، زيرا احاطه‌ي دقيق به همه‌ي مصالح، فرع بر علم بي‌پايان است که در اختيار بندگان نيست. يکي از موانع استجابت دعا گناه است انسان با انجام گناه کوچک و بزرگ‌راه استجابت دعا را بر خود مي‌بندد. کوچک شمردن گناه نيز مانع مهم ديگري در عدم استجابت دعا بشمار مي‌رود. علاوه بر اين بدانيد که استجابت به معني اين نيست که هر آنچه من مي‌خواهم به همان شکل رقم بخورد بلکه گاهي دعاي ما به اشکال ديگر برآورده مي‌شود درحالي‌که ما متوجه نيستيم. نظام جهان نظام حکيمانه و بر مبناي سبب و مسبب است بنابراين در دعا کردن نبايد انتظار داشته باشيم که خداوند نظم عالم را براي ما به هم بزند تا امري که مصلحت نيست را تبديل به مصلحت نمايد. فراموش نکنيد که براي برآورده شدن حاجت نيازمند توسل به امور معنوي هستيم لذا از طريق پايبندي به نماز اول وقت در هر پنج نماز واجب، نماز را در مسجد و به جماعت خواندن، انس با قرآن به‌ويژه خواندن سوره واقعه و يس در هر شب، خوش‌اخلاقي، محبت كردن به همسر و فرزندان، صله‌رحم و محبت كردن به اقوام مخصوصاً پدر و مادر، راست‌گويي وامانت داري، صدقه و انفاق كردن درراه خدا، نماز شب، استغفار و ترك گناه، توبه و استغفار، پيوسته با وضو و طهارت بودن و خواندن زيارت عاشورا، مي‌توانيد باب رزق و روزي را انشا الله به روي خود بگشاييد. علاوه بر آنچه گفته شد هرروز و هر شب بعد از نماز صبح و مغرب هفت مرتبه بخوانيد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم (2)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. الكافي، الشيخ الكليني، علی‌اکبر الغفاري، ط الاسلامية، تهران، جلد 2، باب الرضابالقضا، صفحه 60.

2. وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، الشيخ عبد الرحيم الرباني الشيرازي، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ج 4، ص 1052.

دعاهای معتبر جهت عزیز شدن و رفع فقر و تنگدستی
كسي كه می‌خواهد عزيزترين افراد باشد بايد تقوا و پرهيزگاري را شعار خود قرار دهد. رسول اكرم (صلی الله علیه وآله)

می‌خواستم بدانم چه دعاهای معتبری جهت عزیز شدن وجود دارد؟ جهت رفع فقر و تنگدستی چه دعاهایی وجود دارد؟

پاسخ:

كسي كه می‌خواهد عزيزترين افراد باشد بايد تقوا و پرهيزگاري را شعار خود قرار دهد. رسول اكرم (صلی الله علیه وآله)
پرسشگر گرامي! پاسخ تان در دو بخش تقديم می‌گردد.
الف- راه عزيز شدن: انسان واجد دو «من» يا دو شخصيت است. يكي «من» و شخصيت واقعي و حقيقي، كه روح الهي در آن وجود دارد و مرتبط باخدا است. ديگري «من» و شخصيت مجازي است. شخصيتي كه مبتنى بر خود پنداره‏اى است كه افراد آن را بدون ارتباط باخدای خالق هستي، از خود تصوير مى‏كنند، خود پنداره‌ای منفى و مرتبط به «من كاذب» يا شخصيت مجازي او است. به‌بیان‌دیگر من كاذب يا شخصيت مجازي از طريق تقويت نفس اماره و پيروي از شيطان و هوا و هوس، در درون انسان شكل می‌گیرد و ساخته‌وپرداخته می‌شود. عزت و كرامت نفس مربوط به «من حقيقي» و شخصيت واقعي انسان است، كه گاهي از آن به «انسانيت» تعبير می‌شود؛ بنابراین هر چه شخصيت مجازي بيشتر رشد كند، انسان از شخصيت واقعي خود يعني از «عزت» و كرامت نفس بيشتر فاصله می‌گیرد و هر چه ارتباط انسان باخدای خالق و آرام‌بخش دل‌ها بيشتر باشد، از «عزت و شرافت و كرامت» نفس بيشتري برخوردار است.
پس نفس انسان هنگامي كريم و عزيز است و از شرافت حقيقي برخوردار است كه مرتبط باخدا و مطيع خدا باشد و از گناه و معصيت بپرهيزد. زيرا نافرماني خدا سبب تيره گشتن شخصيت حقيقي و ذلت نفس می‌گردد. امام علي (ع) می‌فرماید: كسي كه از كرامت نفس برخوردار باشد، گناه نمی‌کند و شهوات نفساني در نظرش خوار و ناچيز می‌آید. (1) اگر كسي حقيقت وجود خود را بشناسد، آن را با گناه آلوده نخواهد كرد. آن حضرت در كلام ديگري می‌فرماید:«اذا اطلبت العزّه فاطلبه بالطاعة (2)؛ اگر عزت و شرافت نفس می‌خواهی، آن را در اطاعت و فرمان‌برداری از خداوند جست‌وجو كن. انساني كه عزيز است از عوامل ذلت يعني گناه اجتناب می‌ورزد، چون او دريافته است كه در برابر عظمت پروردگار هر چيزي به هر درجه از اهميت و ارزش برسد، باز پست و ناچيز است. ازاین‌رو رسول اكرم (ص) فرموده‌اند: كسي كه می‌خواهد عزيزترين افراد باشد بايد تقوا و پرهيزكاري را شعار خود قرار دهد. (3)
بنا براين كرامت نفس تنها از راه «شناخت تكليف الهي و انجام خالصانه آن» تحقق می‌یابد. چه‌بسا انجام اموري را انسان موجب ذلت خود بداند، ولي چون انجام تكليف است، باعث عزت و كرامت گردد و به‌عکس اموري را آدمي سبب افتخار و مباهات و كرامت نفس خويش پندارد، درحالی‌که همان عمل سبب ذلت و بدبختي او است.
ب- رفع فقر و تنگدستي:
نخست لازم است به اين حقيقت توجه كنيد كه: خداي حكيم از یک‌سو به انسان عقل و فكر داده است تا باتدبیر و برنامه‌ریزی و استفاده از تجربه و تخصص زندگي مادي و معنوي خود را سامان دهد و از سويي ديگر براي تحقق هر امري و حل هر مشكلي ازجمله رفع فقر و تنگدستي راهكاري قرار داده است. انسان موظف است هم از عقل و فكر و تجربه و تخصص خود و ديگران بهره ببرد و مخارج را با درآمد خود هماهنگ نمايد و هم در هنگام بروز مشكلات راه‌حل‌ها و راهكارها را بشناسد و بر اساس آن عمل كند؛ و درهرحال و هم وضعیت‌ها و شرايط از دعا و مناجات و تلاوت قرآن و استغفار و نماز حاجت و انفاق و صدقه به‌عنوان پشتكار معنوي و عامل تقويت روحيه و آرامش قلبي استفاده كند. نه آن‌که عقل و تدبير و تجربه و بهره بردن از مشاوره افراد متخصص و ساير راهكارها را كنار بگذارد و تنها به عوامل معنوي توجه نمايد.
اما دعا و مناجات و نماز حاجت براي رفع فقر و تنگدستي در مفاتیح‌الجنان زياد است. به فهرست باقیات‌صالحات مفاتيح، مخصوصاً به باب دوم و پنجم آن رجوع شود. در ذيل چند دستورالعمل كه باعث فقر و ازدياد رزق و روزي می‌شود، ذكر می‌کنیم، حتماً به آن توجه كنيد.
عوامل فقر: 1- دروغ – البته گناه موجب فقر می‌شود به‌ویژه دروغ‌گویی، غيبت و تهمت و زنا 2- بداخلاقی مخصوصاً نسبت به زن و فرزندان، پدر و مادر، برادر و خواهر و اقوام و خويشان، 3- خشم و عصبانيت 4- نماز را سبك شمردن و مقيد نبودن به نماز اول وقت 5- قطع رحم 6- گوش دادن به آهنگ‌ها و آوازه‌خوانی و موسیقی‌های حرام 7- نفرين كردن به زن يا فرزندان و يا پدر و مادر و اقوام 8- خوابيدن در فاصله اذان صبح تا طلوع خورشيد 9- بی‌احترامی به فقراء 10- چيدن ناخن با دندان و فوت كردن در غذا و شب‌ها ايستاده آب خوردن.
1- عوامل ازدياد رزق: 1- پايبندي به نماز اول وقت در هر پنج نماز واجب 2- نماز را در مسجد و به جماعت خواندن 3- انس با قرآن به‌ویژه خواندن سوره واقعه در هر شب. 4- خوش‌اخلاقی 5- محبت كردن به همسر و فرزندان و كمك كردن به همسر در كارهاي منزل 6- صله‌رحم و محبت كردن به اقوام مخصوصاً پدر و مادر 7- راست‌گویی وامانت داري 8- ترك گناهان و توبه و استغفار زياد (هر شب‌هنگام خوابيدن و بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه بگوييد: استغفرالله ربي و اتوب اليه) 9- صدقه و انفاق كردن درراه خدا 10- نماز شب
براي رفع فقر و حل مشكلات، بعد از هر نماز ده مرتبه هر يك از دعاهاي زير را بخوانيد.«سبحان العظيم وبحمده ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم » لا حول ولا قوّة الا بالله توكّلت علي الحيِ الّذي لا يموت و الحمد لله الّذي لم يتّخذ ولداً ولم يكن له شريك في الملك و لم يكن له وليِ من الذّلّ وكبّره تكبيراً.
پي نوشت ها:
1. غررالحکم و دررالكلم، عبد الواحدبن محمد تميمي آمدي، ص 752، ترجمه محمدعلی انصاري، ويرايش و تصحیح مهدي انصاري قمي ناشر مؤسسه انتشاراتي امام عصر (عج)، چاپ ششم، 1387 ش.
2. غررالحکم و درر الکلم، ص 184، ناشر انتشارات دفتر تبليغات، قم، سال نشر 1366 ش.
3. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 67، ص 285، مؤسسه الوفاء بيروت - لبنان، سال انتشار 1404 ق.
 

متن صحیح دعای ام صبیان را ذکر نمایید.
در «دعوات» آمده كه بعض افراد در مورد فرزندش كه به «ام الصبيان» دچار شده بود، به امام شكايت برد. حضرت فرمود اين دعا را بر ورقي بنويسيد و بر او آويزان كنيد ...

عدم صحت متن کامل دعای ام صبیان در سایت های متفرقه.

لطفاً متن صحیح دعای ام صبیان را ذکر نمایید و در مورد این دعا توضیح بفرمایید.

پاسخ:

دعايي به اين نام نداريم. البته براي «ام الصبيان» [مریضی‌ای كه براي بچه‌ها زياد پيش می‌آید و ظاهراً دل‌پیچه‌ای است كه در اثر باد شكم حاصل می‌شود. (1)] دعاها و تعويذهايي هست ازجمله:
در «دعوات» آمده كه بعض افراد در مورد فرزندش كه به «ام الصبيان» دچار شده بود، به امام شكايت برد. حضرت فرمود اين دعا را بر ورقي بنويسيد و بر او آويزان كنيد و آن فرد اين كار را كرد و فرزندش عافيت و سلامتي يافت و دعا این‌گونه بود:
بسم‌الله العلي العظيم الحليم الكريم، القديم الذي لا يزول أعوذ بعزة الحي الذي لا يموت من شر كل حي يموت (2)
به نام خداي بلندمرتبه، بزرگ، حليم، باکرامت و ابدی كه زوال‌پذیر نيست.
پناه می‌دهم اين طفل را به شکست‌ناپذیر زنده‌ای كه نمی‌میرد از شرّ هر زنده‌ای كه می‌میرد.
در حديثي هم آمده، امام جواد (ع) تعويذي براي فرزندش امام هادي نوشت به شرح زير:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ وَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ قَاهِرَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ خَالِقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مَالِكَهُ كُفَّ عَنِّي بَأْسَ أَعْدَائِنَا وَ مَنْ أَرَادَ بِنَا سُوءاً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ أَعْمِ أَبْصَارَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ حِجَاباً وَ حَرَساً وَ مَدْفَعاً إِنَّكَ رَبُّنَا وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ رَبَّنَا وَ عَافِنَا مِنْ شَرِّ كُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها وَ مِنْ شَرِّ ما سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ إِلَهَ الْمُرْسَلِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَ خُصَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ بِأَتَمِّ ذَلِكَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ أُومِنُ وَ بِاللَّهِ أَعُوذُ وَ بِاللَّهِ أَعْتَصِمُ وَ بِاللَّهِ أَسْتَجِيرُ وَ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ مَنَعَتِهِ أَمْتَنِعُ مِنْ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ مِنْ رَجِلِهِمْ وَ خَيْلِهِمْ وَ رَكْضِهِمْ وَ عَطْفِهِمْ وَ رَجْعَتِهِمْ وَ كَيْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ وَ شَرِّ مَا يَأْتُونَ بِهِ تَحْتَ اللَّيْلِ وَ تَحْتَ النَّهَارِ مِنَ الْبُعْدِ وَ الْقُرْبِ وَ مِنْ شَرِّ الْغَائِبِ وَ الْحَاضِرِ وَ الشَّاهِدِ وَ الزَّائِرِ أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً أَعْمَى وَ بَصِيراً وَ مِنْ شَرِّ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْ شَرِّ نَفْسِي وَ وَسْوَسَتِهَا وَ مِنْ شَرِّ الدَّنَاهِشِ وَ الْحِسِّ وَ اللَّمْسِ وَ اللُّبْسِ وَ مِنْ عَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ بِالِاسْمِ الَّذِي اهْتَزَّ لَهُ عَرْشُ بِلْقِيسَ وَ أُعِيذُ دِينِي وَ جَمِيعَ مَا تَحُوطُهُ عِنَايَتِي مِنْ شَرِّ كُلِّ صُورَةٍ وَ خَيَالٍ أَوْ بَيَاضٍ أَوْ سَوَادٍ أَوْ تِمْثَالٍ أَوْ مُعَاهَدٍ أَوْ غَيْرِ مُعَاهَدٍ مِمَّنْ سَكَنَ الْهَوَاءَ وَ السَّحَابَ وَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ وَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ وَ الْبَرَّ وَ الْبُحُورَ وَ السَّهْلَ وَ الْوُعُورَ وَ الْخَرَابَ وَ الْعُمْرَانَ وَ الْآكَامَ وَ الْآجَامَ وَ الْمَغَايِضَ وَ الْكَنَائِسَ وَ النَّوَاوِيسَ وَ الْفَلَوَاتِ وَ الْجَبَّانَاتِ مِنَ الصَّادِرِينَ وَ الْوَارِدِينَ مِمَّنْ يَبْدُو بِاللَّيْلِ وَ يَنْتَشِرُ بِالنَّهَارِ وَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكَارِ وَ الْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ وَ الْمُرِيبِينَ وَ الْأَسَامِرَةِ وَ الْأَفَاتِرَةِ وَ الْفَرَاعِنَةِ وَ الْأَبَالِسَةِ وَ مِنْ جُنُودِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ وَ مِنْ هَمْزِهِمْ وَ لَمْزِهِمْ وَ نَفْثِهِمْ وَ وِقَاعِهِمْ وَ أَخْذِهِمْ وَ سِحْرِهِمْ وَ ضَرْبِهِمْ وَ عَبَثِهِمْ وَ لَمْحِهِمْ وَ احْتِيَالِهِمْ وَ أَخْلَاقِهِمْ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ مِنَ السَّحَرَةِ وَ الْغِيلَانِ وَ أُمِّ الصِّبْيَانِ وَ مَا وَلَدُوا وَ مَا وَرَدُوا وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ دَاخِلٍ وَ خَارِجٍ وَ عَارِضٍ وَ مُتَعَرِّضٍ وَ سَاكِنٍ وَ مُتَحَرِّكٍ وَ ضَرَبَانِ عِرْقٍ وَ صُدَاعٍ وَ شَقِيقَةٍ وَ أُمِّ مِلْدَمٍ وَ الْحُمَّى وَ الْمُثَلَّثَةِ وَ الرِّبْعِ وَ الْغِبِّ وَ النَّافِضَةِ وَ الصَّالِبَةِ وَ الدَّاخِلَةِ وَ الْخَارِجَةِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً (3)
پي نوشت ها:
1. طريحي، مجمع البحرين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ج 1، ص 260.
2. راوندي، دعوات، قم، مدرسه الامام المهدي، 1407 ق، ص 201.
3. مجلسي، بحارالانوار، بيروت، وفا، 1304 ق، ج 89، ص 136-137.

ختم سوره مبارکه یس به شکلی که رایج شده مجاز است یا بدعت محسوب می شود؟
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است ...

پاسخ:
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است. بله در بعضي سایت‌ها و بعضي كتبي كه به نام ختومات سور و... نوشته‌شده، چنين مطالبي آمده است كه مستند روايي ندارد. نوشتن اين دستورات با توجه به اينكه از شارع مقدس و معصومين (ع) نرسيده و جزء دين نيست، مخصوصاً با غرض دكان باز كردن و قصد مادي داشتن، نوعي بدعت به‌حساب می‌آید.
اما درباره خواص و فضائل سوره مباركه «يس» رواياتي از معصومين (ع) نقل‌شده كه بعضي از آن‌ها را در ذيل می‌آوریم:
1-عن النبي (ص) أنه قال سورة يس تدعى في التوراة المعمة قيل و ما المعمة قال تعم صاحبها خير الدنيا و الآخرة... و تدعى المدافعة القاضية تدفع عن صاحب‌ها كل شر و تقضي له كل حاجة«(1)
پيامبر (ص) فرمودند: سوره يس در تورات به‌عنوان «عموميت آفرين» ناميده شده، سؤال شد ازچه‌رو به آن عموميت آفرين گفته مى‏شود؟ فرمود: به خاطر اينكه كسى كه همدم و هم‌نشین اين سوره باشد او را مشمول تمام خير دنيا و آخرت مى‏كند و اين سوره مدافعه و قاضيه ناميده شده، زيرا هر شري را از صاحب آن دفع می‌کند و هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
2-وَ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ قَالَ بَلَغَنِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي صَدْرِ النَّهَارِ قُضِيَتْ حَوَائِجُهُ»(2) عطاء بن رباح گفت به من رسيده كه پيامبر (ص) فرمود كسي كه سوره يس را در وسط ظهر بخواند حاجت‌هایش برآورده می‌شود.
3 -و ينبغي قراءة سورة يس بعد التعقيب فإن قارئها في الصباح لا يزال محفوظا مرزوقا حتى يمسي و تسمى الدافعة لأنها تدفع عن قارئها كل شر و القاضية لأنها تقضي له كل حاجة.(3)
سزاوار است بعد از تعقيب نماز صبح سوره يس خوانده شود. زيرا قرائت كننده آن در صبح پيوسته محفوظ است و روزي داده‌شده تا شب و اين سوره دافعه ناميده شده، چون از قرائت كننده آن هر شري را دفع می‌کند و قاضيه ناميده شده، چون هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
4- از ابو بصير نقل‌شده است كه امام صادق (ع) فرمود: براى هر چيزى قلبى است و قلب قرآن سوره ياسين است، هر كس آن را پيش از خواب يا در روز پيش از شام بخواند در آن روز تا شامگاهان از كسانى خواهد بود كه محفوظ مى‏مانند و از رزق خدا بهره مى‏برند و هر كس آن را شب‌هنگام پيش از خواب بخواند، خداوند هزار فرشته بر او مى‏گمارد تا او را از شرّ هر شيطان رانده‌شده و از هر آسيبى حفظ كنند و اگر در روز آن شب بميرد خدا او را وارد بهشت مى‏كند و سى هزار فرشته هنگام غسل او حاضر مى‏شوند و همه براى او طلب آمرزش مى‏كنند و با استغفار او را تا قبرش مشايعت مى‏نمايند...(4)
5 -از جابر جعفى نقل‌شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هر كس سوره ياسين را در عمر خود یک‌بار تلاوت كند، خداوند به شمار تمام آفريدگان دنيا و تمام آفريدگان آخرت و آنچه در آسمان است، به شمار هر یک‌دو هزار هزار حسنه براى او مى‏نويسد و به همين اندازه گناهانش را محو مى‏كند و دچار تنگدستى، بدهكارى، ويرانى خانه، سختى، ديوانگى، جذام، وسوسه و بیماری‌های زیان‌بار نمى‏شود،...(5)
پی‌نوشت‌ها:
1. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج 8، ص 646.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 89، ص 292.
3. شيخ بهايي، مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة، انتشارات دار الاضواء، ص 118.
4. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ يس وَ مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ يَنَامَ أَوْ فِي نَهَارِه‏...) شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، انتشارات دار الرضي، ص 111.
5. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خَلْقٍ فِي الدُّنْيَا... همان.

دعا جهت باز شدن بخت چقدر صحت داره؟
ما درصدد بيان علل و عوامل طبيعي و غیرطبیعی بروز این‌گونه مشكلات و سرگردانی‌هایی كه در جامعه امروز، چه در ايران و چه ساير نقاط دنيا بروز كرده، نيستيم ...

می خوام بدونم دعا جهت باز شدن بخت چقدر صحت داره؟ من مثلاً نماز چهل‌روزه‌ی حضرت جواد رو خوندم ولی از اون موقع سه سال می گذره الانم یه سری آیات و ... دیدم. شما ادعیه‌ی مجربی مدنظرتان هست؟

پاسخ:

ما درصدد بيان علل و عوامل طبيعي و غیرطبیعی بروز این‌گونه مشكلات و سرگردانی‌هایی كه در جامعه امروز، چه در ايران و چه ساير نقاط دنيا بروز كرده، نيستيم
اما لازم می‌دانیم نخست اين حقيقت را بدانيد كه: اكثر این‌گونه باورها  بسته شدن بخت و شانس و اقبال يا سحر و جادو و طلسم شدن‌هاكه در مردم وجود دارد، نه پايه و اساس عقلي و علمي دارد و نه اساس ديني. لابد منظورتان باز شدن بخت براي ازدواج است. ازدواج همانند ساير امور نياز دارد مقدمات و اسباب و شرايط آن فراهم شود. اسباب و مقدمات دو گونه‌اند: ظاهري و باطني يا مادي و معنوي. براي جور شدن ازدواج هم بايد به عوامل ظاهري توجه شود و هم به عوامل باطني. بنابراين امور زير را موردتوجه قرار دهيد.
الف – عوامل ظاهري:
1- نقش واسطه‌ها در معرفي دختران خوب و شايسته و دم بخت را كم نگيريد. خاله‌ها، عمه‌ها، زن‌دایی‌ها، زن‌عموها و دختران آن‌ها و به‌طورکلی زنان فاميل و غير فاميل می‌توانند سامانه مطمئني براي معرفي پسران دم بخت به شما و ديگر دختران دم بخت باشند.
2- حضور در كانون‌هاي علمي، جلسات مذهبي، مساجد و نماز جماعت، شركت در مراسم جشن و عقد و عروسي اقوام و خويشان با حفظ حجاب و موازين و شئونات اسلامي را فراموش نكنيد.
3- خوش‌اخلاق و بشاش باشيد. زيرا خوش‌اخلاقی رزق و روزي مادي و غیرمادی را زياد می‌کند و زمينه را براي ازدواج فراهم می‌سازد.
4- خوش‌زباني و داشتن بياني نرم و مهربانانه همراه با دلسوزي در برخورد با ديگران را فراموش نكنيد.
5- زودرنج نباشيد، با ظرفيت و صبور و بردبار باشید.
6- از ابتذال اخلاقي، ‌ژوليدگي و بيان حرف‌ها و اظهارات دلسردکننده بپرهيزيد.
ب- عوامل معنوي: عوامل ظاهري و معنوي مكمل هم هستند. عوامل معنوي مانند دعا و توسل، انفاق به فقرا، ترك گناهان، توبه حقيقي و استغفار در پيشگاه خدا، محبت به مردم مخصوصاً پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده و اقوام و خويشان، براى فراهم شدن زمينه ازدواج كار خوب و پسندیده‌ای است. زيرا انسان در هر كاري لازم است به ياد خدا باشد و از او بهترین وضعیت‌ها را بخواهد. پيش از بيان چند توصيه معنوي، لازم است به اين نكته نيز توجه داشته باشيد كه اولاً- دعا و توسل به‌تنهایی راه‌حل صددرصدی براي حل مشكلات نيست. دعا و توسل هر گز نمى‏تواند جاى كار، تلاش، تدبير و برنامه‌ریزی و استفاده ازنظر ديگران و افراد متخصص را بگيرد، اما مكمل آن مى‏تواند باشد.
ثانیاً - اجابت دعا هميشه آن نيست كه خواسته انسان به همان‌گونه و در همان زماني كه توقع دارد، برآورده شود.
جهت مسدود شدن موانع احتمالي و فراهم شدن زمينه ازدواج به توصیه‌های زير عمل شود، ان‌شاءالله به نتيجه مطلوب برسيد.
الف- براي رفع موانع احتمالي:
1- هرروز صدقه بدهيد و آیت‌الکرسی و سوره‌های ناس و فلق را بخوانيد؛ و بعد از سلام هر نماز سه مرتبه سوره قل هوالله احد و ده مرتبه تسبيحات را بخوانيد.
2-هرروز بخوانيد آيه شريفه «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» و آيه شريفه «إنَّ ربّكم الله الذي خلق السموات و الأرض في ستة أيّام ثمّ استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخّرات بأمره ألاَ له الخلق و الأمر تبارك الله ربّ العالمين .» ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِين». (1) هم چنين بخواند دعاي: اللَّهُمَّ رَبَّ مُوسَي وَ خَاصَّهُ بِكَلَامِهِ وَ هَازِمَ مَنْ كَادَهُ بِسِحْرِهِ بِعَصَاهُ وَ مُعِيدَهَا بَعْدَ الْعَوْدِ ثُعْبَاناً وَ مُلَقِّفَهَا إِفْكَ أَهْلِ الْإِفْكِ وَ مُفْسِدَ عَمَلِ السَّاحِرِينَ وَ مُبْطِلَ كَيْدِ أَهْلِ الْفَسَادِ مَنْ كَادَنِي بِسِحْرٍ أَوْ بِضُرٍّ عَامِداً أَوْ غَيْرَ عَامِدٍ أَعْلَمُهُ أَوْ لَا أَعْلَمُهُ وَ أَخَافُهُ أَوْ لَا أَخَافُهُ فَاقْطَعْ مِنْ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ عَمَلَهُ حَتَّي تُرْجِعَهُ عَنِّي غَيْرَ نَافِذٍ وَ لَا ضَارٍّ لِي وَ لَا شَامِتٍ بِي إِنِّي أَدْرَأُ بِعَظَمَتِكَ فِي نُحُورِ الْأَعْدَاءِ فَكُنْ لِي مِنْهُمْ مُدَافِعاً أَحْسَنَ مُدَافَعَةٍ وَ أَتَمَّهَا يَا كَرِيم‏". (2)
3- اين جملات را روي كاغذي بنويسيد و در پارچه اي بپيچيد و همراه خود داشته باشيد:
«بسم الله و بالله، بسم الله و ما شاء الله، بسم الله و لا حول و لا قوّه إلاّ بالله. قال موسي ما جئتم به السحر إنّ الله سيبطله إنّ الله لا يصلح عمل المفسدين فوقع الحقّ و بطل ما كانوا يعملون فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين». (3)«قال موسي ما جئتم به السحر إنّ الله سيبطله إنّ الله لا يصلح عمل المفسدين و يحقّ الله الحقّ بكلماته و لو كره المجرمون اَ أنتم أشدّ خلقاً أم السماء بناها رفع سمكها فسوّاها» تا آخر آيات سوره نازعات. در ادامه: «فوقع الحقّ و بطل ما كانوا يعملون فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين و ألقي السحرة ساجدين، قالوا آمنّا بربّ العالمين ربّ موسي وهارون».
ب- براي فراهم شدن زمينه ازدواج:
1- هيچ روزي يا شبي را بدون تلاوت قرآن سپري نكنيد. مخصوصا هر شب سوره يس بخوانيد و بعد خواسته‌تان را از خدا بخواهيد.
2- تصميم جدي بر ترك گناهان داشته باشيد و هرروز و شب استغفارکنید. (اقلاً صد يا هفتاد بار)
3- روزهاي جمعه نماز جعفر طيار را به همان ترتيبي كه در مفاتيح آمده بخوانيد. براي اجابت سریع‌تر دعا، اين نماز بعد از زيارت حضرت امام رضا (ع)، در داخل حرم آن حضرت و در قسمت بالاسر خوانده شود، ثوابش را هديه امام رضا (ع) كنيد، سپس حاجت تان را بخواهيد.
4- پايبند به نماز اول وقت باشيد. بعد از سلام و تسبيحات حضرت فاطمه (س) ده مرتبه بگوييد: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ آن گاه حاجت خود را بخواهيد، ان شاء الله مستجاب می‌شود.
5-دو ركعت نماز بخوانيد در هر ركعت بعد از حمد سوره يس را بخوانيد، بعد از سلام نماز و تسبيحات حضرت زهرا (س) حاجت خود را از خدا بخواهيد.
پی‌نوشت‌ها:
1. حاج شيخ عباس قمي، مفاتیح‌الجنان، باب باقیات‌الصالحات.
2. كفعمي، مصباح الزاير، ص 228، انتشارات الاعمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
3. حاج شيخ عباس قمي، مفاتیح‌الجنان، باقیات‌صالحات، باب سوم، نشر بلاغت، قم، بی‌تا.

بر اساس جستجوهاي انجام‌شده روايت مستندي در کتب متقدمين اعم از روايي و ادعيه و اذکار يافت نشد که سفارش به استفاده از شرف الشمس کرده باشند

در باور عموم انگشتر عقيق زرد منقوش به طلسم شرف شمس بسيار مبارک و پر خاصيت و مورد سفارش است. لکن در برخي متون و گفته هاي برخي علما اشاره شده است که شرف شمس و طلسم مربوطه از انحرافات و بدعت هاي منحرفين در دين است و نه تنها شرف شمس برگرفته از اسلام و کلام اهل بيت نيست بلکه از نفوذهاي شياطين انس و جن در باورهاي اسلامي است و به دست داشتن انگشتر منقوش به دعاي شرف شمس داراي خواص بد و ناخوشايند است.

با توجه به عدم دسترسي اين جانب به منابع معتبر جهت بررسي اين ادعا، لطف بفرماييد بنده را راهنمايي نماييد که آيا شرف شمس يک تحريف و بدعت شيطاني است يا نه هماهنگونه که عموم باور دارند داراي خواص روحاني و مبارک است؟

درباره انگشتر شرف الشمس و فوايد آن نکاتي را بيان مي‌کنيم:
اولاً در باور عاميانه، «شرف الشمس» نگين انگشتري زردرنگ است که برخي به نيت گشايش در کارها به دست مي‏کنند. درحالي‌که شرف الشمس، سنگ نيست، بلکه دعايي منسوب به امام علي عليه‌السلام است.
ثانياً بر اساس جستجوهاي انجام‌شده روايت مستندي در کتب متقدمين اعم از روايي و ادعيه و اذکار يافت نشد که سفارش به استفاده از شرف الشمس کرده باشند، فقط برخي از متأخرين در چند قرن اخير به آن پرداخته‌اند و بعدازآن هم تحليل‌هاي مختلفي در مورد آن صورت گرفته است مثلاً برخي با بدگماني به آن نگريسته‌اند و آن را ساخته يهود مي‌دانند (درحالي‌که اين سوظن بدون ارائه دليل و برهان است) و برخي با نظر مثبت به اين قضيه پرداخته‌اند و ستاره پنج پر را برگرفته از پنج نام مبارک خداوند مي‌دانند؛ اما هيچ‌کسي به‌صورت مستند ظاهراً مطالبي ارائه نکرده. بااين‌وجود برخي از علما استفاده از انگشتري که اذکار و شکل مشهور به شرف شمس در آن حک‌شده است را رد نمي‌کنند و به دست کردن چنين انگشتري به‌قصد رجا (به اميد کسب ثواب) را داراي اشکال نمي‌دانند.
بنابراين روايت مستند و صحيح دراين‌باره وجود ندارد و برخي از سخنان هم که در اين خواص و ... ذکرشده است صرف تحليل‌هاي خارج از مستند روايي است. در پايان به اين نکته نيز اشاره مي‌کنيم که سيره اهل‌بيت عليهم‌السلام نيز ارجاع به اين‌گونه رموز نجومي و علوم غريبه نبوده و حتي اهل‌بيت عليهم‌السلام با برخي از افرادي که ستاره‌شناس بودند و براي ستارگان قدرت‌هاي استقلالي و در مقابل قدرت خداوند قائل بودند، برخورد مي‌کرد. (1) به نظر مي‌رسد به‌جاي استفاده از شرف والشمس که نکات مبهم زيادي در مورد آن وجود دارد، از انگشترهايي با نگين عقيق سرخ يماني، فيروزه، حديد صيني و ... استفاده کنيد که روايات متعددي در کتاب‌هاي حديثي شيعه در مورد آن‌ها وجود دارد.
مرحوم کليني در کتاب شريف «الکافي» (ط - الإسلامية)، جلد ‏6، صفحه: 468 روايت در اين زمينه را بيان مي‌کند که مي‌توانيد براي اطلاع بيشتر از آن‌ها به اين کتاب مراجعه کنيد و مجموعه روايات در مورد سنگ‌ها را مطالعه کنيد.
پايگاه اطلاع‌رساني «لبيك» در مورد شرف الشمس از چند تن از عالمان توضيح خواسته براي اطلاع بيشتر مي‌توانيد به آدرس اينترنتي زير مراجعه كنيد:
http://www.askdin.com/thread3998.html

پي‌نوشت:
1. نهج‌البلاغه، خطبه 78، ترجمه انصاريان، ص 153.

 

پيامبري حضرت محمد(ص) در ساير اديان چگونه خبر داده شده است؟

پيامبري حضرت محمد(ص) در ساير اديان چگونه خبر داده شده است؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

پرسشگر گرامي تاخير در پاسخگويي به جهت اختلال در فرآيند پاسخگويي بوده است. از صبر و شکيبايي شما تشکر و از تاخير بوجود آمده عذرخواهيم.

 

براساس آنچه در قرآن آمده است، نشانه هاي پيامبر اسلام در کتاب‌هاي اديان گذشته موجود بوده است، بطوري که وقتي حضرت رسول اکرم مبعوث شدند، مسيحيان و يهوديان منطقه جزيره العرب ايشان را شناختند و فهميدند او همان پيامبر بشارت داده‌شده در تورات و انجيل است:

«و هنگامي که عيسي پسر مريم گفت: اي بني‌اسرائيل! من رسول خدا به‌سوي شما هستم و تورات را که پيش از من بوده، تصديق مي‌کنم و به رسولي که بعد از من مي‌آيد و نامش احمد است بشارت مي‌دهم. پس هنگامي که دلائل روشن برايشان آورد گفتند: اين سحري آشکار است.»(1)؛ «کساني که به آنان کتاب داديم، محمد را همانند فرزندانشان مي‌شناختند و گروهي از آنان آگاهانه، حق را کتمان مي کنند.»(2)

از آيات مذکور و آيات ديگر (3) به‌خوبي استفاده مي‌شود که در زمان بعثت پيامبر اسلام و نزول قرآن، يهوديان و نصرانيان ساکن جزيرة العرب، در انتظار ظهور پيامبري بودند که از آن سرزمين مبعوث گردد و از عقيده خداپرستي و توحيد و از مؤمنين و اديان آسماني حمايت کند. يهود و نصارا آن چنان با صفات و نشانه هاي پيامبر موعود آشنا بودند که او را همانند فرزندان خودشان مي‌شناختند و حتي مي‌دانستند که نامش احمد است.

معلوم مي‌شود که حضرت عيسي (ع) و موسي(ع) و ديگر پيامبران الهي، آمدن آن پيامبر را بشارت داده و صفاتش را بيان کرده بودند و حتي نام و نشانه هايش در تورات و انجيل موجود بوده است.

يهود و نصارا آن قدر به آمدن آن پيامبر عقيده داشتند که هرگاه مورد تجاوز مشرکان و کافران واقع مي‌شدند و قدرت دفاع نداشتند، مشرکين را تهديد مي‌کردند که به‌زودي پيامبر موعود مبعوث مي‌شود و از ما حمايت مي‌کند. (4) در عين حال زماني که حضرت رسول(ص) مبعوث شده و دعوت خود را آشکار کردند، اکثر يهوديان و مسيحيان، به دلايل مختلف ايشان را انکار کرده و از قبول اسلام سرباز زدند و حتي ادعا شده که نشانه هاي پيامبر اسلام(ص) را از کتاب‌هاي خود پاک کردند يا آن‌ها را مخفي نمودند. در عين حال محققاني اعتقاد دارند که در همين تورات و انجيل کنوني (که بسياري اعتقاد به تحريف آن دارند) نشانه هايي از پيامبر اسلام(ص) مي‌توان يافت که بجهت طولاني نشدن بحث تنها به دو مورد اشاره خواهيم کرد:

1. عده‌اي از محققين برآنند مراد انجيل يوحنا که حضرت عيسي آمدن «فارقليط» را بشارت داده و در سه جا اين لفظ را آورده، (5) پيامبر اسلام (ص) است زيرا اينان اين کلمه را به معناي ستوده ‌شده (محمد يا احمد) تلقي کرده اند، گرچه مسيحيان اين کلمه را به معناي تسلي‌دهنده گرفته‌اند. (6)

2. بنا به نقل تورات، حضرت موسى به بني‌اسرائيل مي‌گويد: «يهوه، خدايت، نبى اى را از ميان تو از برادرانت مثل من براى تو مبعوث خواهد گردانيد او را بشنويد.» (7) شکى نيست که اين فقره آمدن پيامبرى را بشارت مى‌دهند. اين پيامبر ويژگى‌هايى دارد؛ از جمله اين که مانند موسى است و ديگر اين که از ميان برادران قوم اسرائيل بر خواهد خواست. بدون شک مهم‌ترين ويژگى نبوت حضرت موسى اين است که شريعتى خاص آورده است و وقتى گفته مي‌شود «نبى اى مانند موسى» حتماً بايد اين ويژگى در نظر گرفته شود در حالي که هيچ يک از انبياء بني‌اسرائيل حتي حضرت عيسي (ع) چنين ادعايي نداشت. نکته ديگر اين است که بر طبق اين فقره آن پيامبر «از ميان برادران» بني‌اسرائيل است و مشخص است که برادران بني‌اسرائيل، بنى اسماعيل هستند و اين قيد با وضوح نشان مى دهد که اين پيامبر از بني‌اسرائيل نيست. (8)

بر اين اساس در آيات متعددي در قرآن ذکرشده است که نشانه هاي پيامبر اسلام (ص) در کتاب‌هاي اديان گذشته موجود بوده و آن‌ها مانند فرزندان خود پيامبر اسلام را مي‌شناختند اما پس از ظهور ايشان، به دلايل مختلف با ايشان مخالفت کرده و از قبول اسلام سرباز زدند و حتي به اعتقاد مسلمانان دست به تحريف کتاب‌هاي خود زدند تا اين نشانه ها را محو کنند. در عين حال برخي محققان در همين کتاب‌ها نيز نشانه هايي از پيامبر اسلام ص يافته اند که در بالا به آن‌ها اشاره شد.

کليدواژه:

 عيسي (ع)، موسي (ع)، پيامبر اسلام (ص)، کتاب مقدس، تورات، انجيل، بشارت‌ها. منابع براي مطالعه بيشتر:

صادقي تهراني، محمد، بشارات عهدين، قم، انتشارات شکرانه، 1392 ش؛ اسقف داوود بنيامين، محمد (ص) در تورات و انجيل، ترجمه فضل الله نيک آيين، تهران، فرهنگ نشر نو، 1361 ش.

کليدواژگان:

 بشارت، نبوت، پيامبر اسلام، محمد (ص).

پي‌نوشت‌ها:

1. صف (61)، آيه 6.

2. بقره (2)، آيه 146.

3. مانند بقره (2)، آيه 89 و اعراف (7)، آيه 157.

4. ابن هشام، السيره النبويه، المحقق محمد محيي الدين عبد الحميد، قاهره، مكتبة محمدعلي صبيح وأولاده، بي‌تا، ج 2، ص 383.

5. يوحنا، 16: 5-15 و يوحنا،14: 25-26 و يوحنا، 14: 15-17.

6. سليماني اردستاني، عبدالرحيم، قرآن کريم و بشارت‌هاي پيامبران، هفت آسمان، زمستان 1381، شماره 16، ص 51-56.

7. سفر تثنيه، 15: 18.

8. براي مطالعه بيشتر، رک: اسقف داوود بنيامين، محمد (ص) در تورات و انجيل، ترجمه فضل الله نيک آيين، تهران، فرهنگ نشر نو، 1361 ش.

چگونه مي توان ثابت کرد که فردي در تاريخ واقعا پيامبر خدا بوده يا چيزهايي که گفته دروغ و بخاطر منافعش بوده است؟

با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

پرسشگر گرامي تاخير در پاسخگويي به جهت اختلال در فرآيند پاسخگويي بوده است. از صبر و شکيبايي شما تشکر و از تاخير بوجود آمده عذرخواهيم.

 

حكمت الهي اقتضا دارد پيامبراني از سوي خداوند براي هدايت مردم برانگيخته شوند تا از اين رهگذر، زمينه لازم براي راه‌يابي انسان‌ها به كمال و سعادت حقيقي خويش فراهم آيد. حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه آيا اساساً راهي براي شناخت پيامبران حقيقي وجود دارد و اگر چنين است، آن راه كدام است؟ اهميت اين پرسش، با عنايت به اين نكته روشن‌تر مي‌شود كه در طول تاريخ، مدعيان دروغين پيامبري كم نبوده‌اند و چه بسيار گمراهي‌هايي كه در پي پيروي از چنين مدعياني، در ميان جوامع بشري، رواج يافته است؛ به‌ويژه آنكه علي‌الاصول انگيزه‌هاي شخصي فراواني (همچون شهرت‌طلبي، جاه‌طلبي و ...) براي دستيابي به چنين مسندي وجود دارد.

در پاسخ به بخش نخست پرسش فوق بايد گفت: حكمت الهي، همان‌گونه كه مقتضي ارسال پيامبران است، اقتضا دارد كه راه يا راه‌هايي عمومي براي شناخت آنان وجود داشته باشد، زيرا در غير اين صورت، گروه زيادي از مردم در شناسايي پيامبران حقيقي ناكام مي‌مانند و از هدايت الهي محروم مي‌شوند و درنتيجه، بار ديگر با محذور «نقض غرض» روبه‌رو خواهيم بود.

 

بنابراين، براي آنكه غرض از بعثت پيامبران نقض نشود، لازم است راهي براي بازشناسي پيامبران حقيقي از مدعيان دروغين نبوت وجود داشته باشد که ما موارد آن را در اينجا، بر پيامبر اسلام تطبيق مي‌دهيم.

براي اثبات نبوت پيامبر اسلام راه‌هايي ذکرشده که عبارت‌اند از:

1- معجزات

يکي از راه‌هاي اثبات نبوت پيامبر اسلام اين است که او ادعاي نبوت کرده و معجزه‌اي که خارق عادت و مطابق ادعاي او بوده است را اظهار کرده و آورده است درحالي‌که ديگران از آوردن مثل آن عاجز بوده‌اند. معجزات پيامبر اسلام به حدّي است که قابل‌شمارش نيست و کسي که به ديده انصاف بنگرد جاي هيچ‌گونه شک و ترديدي در صدق و راستي ادعاي نبوت پيامبر (ص) براي او باقي نمي‌ماند. (1) علاوه بر اينکه نخستين وبرترين و پايدارترين معجزه پيامبر گرامي اسلام يعني قرآن کريم در جاي‌جاي خود مسئله تحدّي را مطرح کرده است و به اين وسيله صدق و راستي پيامبر اکرم را در ادّعاي نبوتش به اثبات رسانده است آنجا که مي‌فرمايد:

«قل لئن اجتمعتُ الأنس و الجنّ علي أن باتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعضٍ ظهيراً؛ بگو اي پيامبر اگر جن و انس جمع شوند که مانند اين قرآن کتابي بياورند هرگز نمي‌توانند هرچند همه پشتيبان يکديگر باشند.» (2)

درواقع قرآن کريم روي مسئله تحدي و دعوت به معارضه که يکي از ارکان اعجاز است تکيه کرده و گاه با صراحت و گاه با دلالت التزامي مي‌گويد اين کتاب آسماني از سوي خدا است و اگر شک و ترديدي در آن داريد جمع شويد و تمام نيروهاي خود را به‌کارگيريد و چيزي همانند آن و يا بخشي از آن بياوريد؛ زيرا که اگر قرآن زاييده فکر بشر باشد شما هم بشر هستيد و داراي فکر و هوش و در حقيقت با يک منطق عقلي روشن اعجاز قرآن و صدق و راستي نبوت پيامبر گرامي اسلام را اثبات کرده است و در طول تاريخ هم از زمان نزول قرآن تاکنون هيچ‌کس موفق به انجام اين کار نشده است. (3)

2- اخبار و بشارت پيامبران گذشته و کتب آسماني آن‌ها در مورد مبعوث شدن پيامبر اسلام

يکي ديگر از راه‌هاي اثبات نبوت پيامبر اسلام بشارت‌هايي است که پيامبران گذشته راجع به مبعوث شدن پيامبر اسلام داده‌اند به‌طوري‌که در تاريخ نقل‌شده است که پيامبر گرامي اسلام بر يهود و نصاري احتجاج مي‌کرد که در تورات و انجيل راجع به مبعوث شدن او بشارت داده‌شده است و اينکه حضرت موسي و حضرت عيسي (عليهماالسلام) به رسالت و پيامبري او بشارت داده‌اند و اين‌که اگر اهل کتاب به کتاب‌هاي خودشان رجوع کنند اين بشارت‌ها را در آن کتاب‌ها خواهند يافت و مي‌شناسد و به آن اعتراف مي‌کنند در مقابل اين احتجاج پيامبر علماي يهود و نصاري هيچ جوابي نداشتند؛ بلکه تنها جواب آن‌ها سکوت و کتمان حق و عدم انتشار اين بشارت‌ها و کتب در بين پيروان خودشان بود. قرآن کريم در اين رابطه مي‌فرمايد: «الذّين آتيناهم الکتابَ يعْرفُونَه کما يعرِفونَ أبناءَهم و انّ فريقاً منهم لَيکتُمونَ الحقّ و هم يعْلَمون؛ گروهي که ما بر آن‌ها کتاب فرو فرستاديم محمد و حقانيت او را به‌خوبي مي‌شناسند همان‌گونه که فرزندان خود را مي‌شناسند، ولي گروهي از آن‌ها به خاطر دشمني حق را کتمان مي‌کنند درصورتي‌که به آن علم‌دارند.» (4)

«الذين يتّبِعُون الرسولَ النبي الأمّي الذي يجدُونَه مکتوباً عندهم في التوراة والانجيل؛ آنان که پيروي کنند از فرستاده‌شده‌اي پيامبر امي است آن پيغمبري که او را در تورات و انجيلي که در دست آن‌ها است نگاشته مي‌يابند.» (5)

3- محتواي دعوت پيامبر اسلام

محتواي دعوت پيامبر اسلام نيز يکي ديگر از راه‌هاي اثبات نبوت ايشان است، محتواي دعوت پيامبر اسلام مشتمل بر مفاهيم بلندي بود که در تمام شئون زندگي بشر تأثير گذاشت، مردم را به‌سوي توحيد و يکتاپرستي و منزه داشتن خداوند از هرگونه نقص و عيب و دست برداشتن از بت‌پرستي دعوت نمود درحالي‌که قبل از آن مفاهيمي همچون شرک و بت‌پرستي در آن زمان رايج بود و مردم در گمراهي به سر مي‌بردند. در محيط کينه و دشمني جامعه آن روز بذر محبت و مواسات را پاشيد و همه مردم را برادر و کمک‌کار و يار و غمخوار يکديگر خواند و فرمود: «إنَما المؤمنون اخوهٌ.» (6) احسان و عدالت اجتماعي را بر پا ساخت و کجاست اين تعاليم در بلندي و اوج در مقايسه با قبيح‌ترين مفاهيم و رذايل اخلاقي که مردم با آن خو گرفته به‌طوري‌که دائم در جنگ و خونريزي بودند؛ ازجمله بين أوس و خزرج که دو قبيله بزرگ آن روز را تشکيل مي‌دادند، جنگ‌هايي که در طول 120 سال روي‌داده بود. (7)

4- قرائن و نشانه‌هايي که دلالت بر پيامبري اسلام مي‌کند؛ قرائني از قبيل: سوابق زندگي او، اطرافيان و اصحاب، وسايل پيشبرد هدف، ميزان تأثير او در محيط، ميزان اعتقاد و فداکاري او در برابر هدف خويش که گواه بسيار روشني است که مي‌تواند ما را از صداقت او در اين ادَعا آگاه سازد. (8) بلکه جميع اقوال و افعال و حالات و تمام سجاياي اخلاقي او دلالت بر نبوت و رسالت و راستي او در ادّعاي نبوتش مي‌کند. هرکس در سيره عملي و افعال و اخلاق و حالاتي که از پيامبر گرامي اسلام به ما رسيده است و در روايات و اخباري که دلالت بر شيوه هدايت و رهبري او بر مردم و انس و الفت او با مردم دارد و يا جواب‌هايي که در مسائل گوناگون از او نقل‌شده و تدبيرهاي بديعي که او در مصالح و امور زندگي مردم داشته و نکته‌ها و اشاراتي که او در بيان کردن شرع مقدس اسلام داشته، دقت کند، جاي هيچ شک و ترديدي باقي نمي‌ماند که اين امور با نيروي بشري حاصل نشده است؛ بلکه با استمداد الهي همراه بوده و همه اين امور به فضل خداوند به او عنايت شده است، درحالي‌که او يک مرد امَي بيش نبوده و اينکه اصلاً علمي نياموخته و به مکتب نرفته است. همه اين امور گواهي مي‌دهد که اين‌ها از خواص نبوت و دريافت وحي بوده است که فقط به دست پيامبران حاصل مي‌شود. (9)

در پايان مي‌بايست گفت مدعيان دروغين نبوت را مي‌توان از راه‌هايي مانند ناتواني از اعجاز، تكذيب از سوي پيامبر (يا معصوم) ديگر، اقدام به تكذيب پيامبران خدا و درخواست اجر و مزد در قبال رسالت خويش، بازشناخت که هيچ‌کدام در پيامبران الهي ازجمله رسول اکرم (ص) ديده نشده است.

 پي‌نوشت‌ها:

1. حلّي، حسن بن يوسف بن المطهر، کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تحقيق حسن حسن‌زاده آملي، قم، موسسه نشر اسلامي، 1422، چاپ نهم، ص 480؛ فخر رازي، ابوعبدالله محمد بن عمر بن حسين، المحصل، قم، انتشارات الشريف الرضي، چاپ اول، ص 490- 491.

2. سوره اسراء، آيه 88.

3. مکارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مدرسه امام علي بن ابي‌طالب، 1375، ج 8، ص 76-78.

4. سوره بقره، آيه 146.

5. سوره اعراف، آيه 157.

6. سوره حجرات، آيه 10.

7. سبحاني،‌ جعفر، الالهيات، قم، موسسه امام صادق، 1384، چاپ ششم، ج 3، ص 460.

8. پيام امام، ج 8، ص 75.

9. شبّر، سيد عبدالله، حق اليقين في معرفه اصول‌الدين، قم، انتشارات انوار الهدي، 1426 هـ ق، چاپ چهارم، ص 159.

چگونه مي توان ثابت کرد که فردي در تاريخ واقعا پيامبر خدا بوده يا چيزهايي که گفته دروغ و بخاطر منافعش بوده است؟

با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

پرسشگر گرامي تاخير در پاسخگويي به جهت اختلال در فرآيند پاسخگويي بوده است. از صبر و شکيبايي شما تشکر و از تاخير بوجود آمده عذرخواهيم.

 

حكمت الهي اقتضا دارد پيامبراني از سوي خداوند براي هدايت مردم برانگيخته شوند تا از اين رهگذر، زمينه لازم براي راه‌يابي انسان‌ها به كمال و سعادت حقيقي خويش فراهم آيد. حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه آيا اساساً راهي براي شناخت پيامبران حقيقي وجود دارد و اگر چنين است، آن راه كدام است؟ اهميت اين پرسش، با عنايت به اين نكته روشن‌تر مي‌شود كه در طول تاريخ، مدعيان دروغين پيامبري كم نبوده‌اند و چه بسيار گمراهي‌هايي كه در پي پيروي از چنين مدعياني، در ميان جوامع بشري، رواج يافته است؛ به‌ويژه آنكه علي‌الاصول انگيزه‌هاي شخصي فراواني (همچون شهرت‌طلبي، جاه‌طلبي و ...) براي دستيابي به چنين مسندي وجود دارد.

در پاسخ به بخش نخست پرسش فوق بايد گفت: حكمت الهي، همان‌گونه كه مقتضي ارسال پيامبران است، اقتضا دارد كه راه يا راه‌هايي عمومي براي شناخت آنان وجود داشته باشد، زيرا در غير اين صورت، گروه زيادي از مردم در شناسايي پيامبران حقيقي ناكام مي‌مانند و از هدايت الهي محروم مي‌شوند و درنتيجه، بار ديگر با محذور «نقض غرض» روبه‌رو خواهيم بود.

 

بنابراين، براي آنكه غرض از بعثت پيامبران نقض نشود، لازم است راهي براي بازشناسي پيامبران حقيقي از مدعيان دروغين نبوت وجود داشته باشد که ما موارد آن را در اينجا، بر پيامبر اسلام تطبيق مي‌دهيم.

براي اثبات نبوت پيامبر اسلام راه‌هايي ذکرشده که عبارت‌اند از:

1- معجزات

يکي از راه‌هاي اثبات نبوت پيامبر اسلام اين است که او ادعاي نبوت کرده و معجزه‌اي که خارق عادت و مطابق ادعاي او بوده است را اظهار کرده و آورده است درحالي‌که ديگران از آوردن مثل آن عاجز بوده‌اند. معجزات پيامبر اسلام به حدّي است که قابل‌شمارش نيست و کسي که به ديده انصاف بنگرد جاي هيچ‌گونه شک و ترديدي در صدق و راستي ادعاي نبوت پيامبر (ص) براي او باقي نمي‌ماند. (1) علاوه بر اينکه نخستين وبرترين و پايدارترين معجزه پيامبر گرامي اسلام يعني قرآن کريم در جاي‌جاي خود مسئله تحدّي را مطرح کرده است و به اين وسيله صدق و راستي پيامبر اکرم را در ادّعاي نبوتش به اثبات رسانده است آنجا که مي‌فرمايد:

«قل لئن اجتمعتُ الأنس و الجنّ علي أن باتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعضٍ ظهيراً؛ بگو اي پيامبر اگر جن و انس جمع شوند که مانند اين قرآن کتابي بياورند هرگز نمي‌توانند هرچند همه پشتيبان يکديگر باشند.» (2)

درواقع قرآن کريم روي مسئله تحدي و دعوت به معارضه که يکي از ارکان اعجاز است تکيه کرده و گاه با صراحت و گاه با دلالت التزامي مي‌گويد اين کتاب آسماني از سوي خدا است و اگر شک و ترديدي در آن داريد جمع شويد و تمام نيروهاي خود را به‌کارگيريد و چيزي همانند آن و يا بخشي از آن بياوريد؛ زيرا که اگر قرآن زاييده فکر بشر باشد شما هم بشر هستيد و داراي فکر و هوش و در حقيقت با يک منطق عقلي روشن اعجاز قرآن و صدق و راستي نبوت پيامبر گرامي اسلام را اثبات کرده است و در طول تاريخ هم از زمان نزول قرآن تاکنون هيچ‌کس موفق به انجام اين کار نشده است. (3)

2- اخبار و بشارت پيامبران گذشته و کتب آسماني آن‌ها در مورد مبعوث شدن پيامبر اسلام

يکي ديگر از راه‌هاي اثبات نبوت پيامبر اسلام بشارت‌هايي است که پيامبران گذشته راجع به مبعوث شدن پيامبر اسلام داده‌اند به‌طوري‌که در تاريخ نقل‌شده است که پيامبر گرامي اسلام بر يهود و نصاري احتجاج مي‌کرد که در تورات و انجيل راجع به مبعوث شدن او بشارت داده‌شده است و اينکه حضرت موسي و حضرت عيسي (عليهماالسلام) به رسالت و پيامبري او بشارت داده‌اند و اين‌که اگر اهل کتاب به کتاب‌هاي خودشان رجوع کنند اين بشارت‌ها را در آن کتاب‌ها خواهند يافت و مي‌شناسد و به آن اعتراف مي‌کنند در مقابل اين احتجاج پيامبر علماي يهود و نصاري هيچ جوابي نداشتند؛ بلکه تنها جواب آن‌ها سکوت و کتمان حق و عدم انتشار اين بشارت‌ها و کتب در بين پيروان خودشان بود. قرآن کريم در اين رابطه مي‌فرمايد: «الذّين آتيناهم الکتابَ يعْرفُونَه کما يعرِفونَ أبناءَهم و انّ فريقاً منهم لَيکتُمونَ الحقّ و هم يعْلَمون؛ گروهي که ما بر آن‌ها کتاب فرو فرستاديم محمد و حقانيت او را به‌خوبي مي‌شناسند همان‌گونه که فرزندان خود را مي‌شناسند، ولي گروهي از آن‌ها به خاطر دشمني حق را کتمان مي‌کنند درصورتي‌که به آن علم‌دارند.» (4)

«الذين يتّبِعُون الرسولَ النبي الأمّي الذي يجدُونَه مکتوباً عندهم في التوراة والانجيل؛ آنان که پيروي کنند از فرستاده‌شده‌اي پيامبر امي است آن پيغمبري که او را در تورات و انجيلي که در دست آن‌ها است نگاشته مي‌يابند.» (5)

3- محتواي دعوت پيامبر اسلام

محتواي دعوت پيامبر اسلام نيز يکي ديگر از راه‌هاي اثبات نبوت ايشان است، محتواي دعوت پيامبر اسلام مشتمل بر مفاهيم بلندي بود که در تمام شئون زندگي بشر تأثير گذاشت، مردم را به‌سوي توحيد و يکتاپرستي و منزه داشتن خداوند از هرگونه نقص و عيب و دست برداشتن از بت‌پرستي دعوت نمود درحالي‌که قبل از آن مفاهيمي همچون شرک و بت‌پرستي در آن زمان رايج بود و مردم در گمراهي به سر مي‌بردند. در محيط کينه و دشمني جامعه آن روز بذر محبت و مواسات را پاشيد و همه مردم را برادر و کمک‌کار و يار و غمخوار يکديگر خواند و فرمود: «إنَما المؤمنون اخوهٌ.» (6) احسان و عدالت اجتماعي را بر پا ساخت و کجاست اين تعاليم در بلندي و اوج در مقايسه با قبيح‌ترين مفاهيم و رذايل اخلاقي که مردم با آن خو گرفته به‌طوري‌که دائم در جنگ و خونريزي بودند؛ ازجمله بين أوس و خزرج که دو قبيله بزرگ آن روز را تشکيل مي‌دادند، جنگ‌هايي که در طول 120 سال روي‌داده بود. (7)

4- قرائن و نشانه‌هايي که دلالت بر پيامبري اسلام مي‌کند؛ قرائني از قبيل: سوابق زندگي او، اطرافيان و اصحاب، وسايل پيشبرد هدف، ميزان تأثير او در محيط، ميزان اعتقاد و فداکاري او در برابر هدف خويش که گواه بسيار روشني است که مي‌تواند ما را از صداقت او در اين ادَعا آگاه سازد. (8) بلکه جميع اقوال و افعال و حالات و تمام سجاياي اخلاقي او دلالت بر نبوت و رسالت و راستي او در ادّعاي نبوتش مي‌کند. هرکس در سيره عملي و افعال و اخلاق و حالاتي که از پيامبر گرامي اسلام به ما رسيده است و در روايات و اخباري که دلالت بر شيوه هدايت و رهبري او بر مردم و انس و الفت او با مردم دارد و يا جواب‌هايي که در مسائل گوناگون از او نقل‌شده و تدبيرهاي بديعي که او در مصالح و امور زندگي مردم داشته و نکته‌ها و اشاراتي که او در بيان کردن شرع مقدس اسلام داشته، دقت کند، جاي هيچ شک و ترديدي باقي نمي‌ماند که اين امور با نيروي بشري حاصل نشده است؛ بلکه با استمداد الهي همراه بوده و همه اين امور به فضل خداوند به او عنايت شده است، درحالي‌که او يک مرد امَي بيش نبوده و اينکه اصلاً علمي نياموخته و به مکتب نرفته است. همه اين امور گواهي مي‌دهد که اين‌ها از خواص نبوت و دريافت وحي بوده است که فقط به دست پيامبران حاصل مي‌شود. (9)

در پايان مي‌بايست گفت مدعيان دروغين نبوت را مي‌توان از راه‌هايي مانند ناتواني از اعجاز، تكذيب از سوي پيامبر (يا معصوم) ديگر، اقدام به تكذيب پيامبران خدا و درخواست اجر و مزد در قبال رسالت خويش، بازشناخت که هيچ‌کدام در پيامبران الهي ازجمله رسول اکرم (ص) ديده نشده است.

 پي‌نوشت‌ها:

1. حلّي، حسن بن يوسف بن المطهر، کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تحقيق حسن حسن‌زاده آملي، قم، موسسه نشر اسلامي، 1422، چاپ نهم، ص 480؛ فخر رازي، ابوعبدالله محمد بن عمر بن حسين، المحصل، قم، انتشارات الشريف الرضي، چاپ اول، ص 490- 491.

2. سوره اسراء، آيه 88.

3. مکارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مدرسه امام علي بن ابي‌طالب، 1375، ج 8، ص 76-78.

4. سوره بقره، آيه 146.

5. سوره اعراف، آيه 157.

6. سوره حجرات، آيه 10.

7. سبحاني،‌ جعفر، الالهيات، قم، موسسه امام صادق، 1384، چاپ ششم، ج 3، ص 460.

8. پيام امام، ج 8، ص 75.

9. شبّر، سيد عبدالله، حق اليقين في معرفه اصول‌الدين، قم، انتشارات انوار الهدي، 1426 هـ ق، چاپ چهارم، ص 159.

دين اسلام به لحاظ سندي از طريق متواتر و معتبر به دست ما رسيده است و به همين جهت، به وقوع آن مطمئن هستيم ...

سلام

از کجا معلوم دینی به نام دین اسلام وجود دارد؟

با سلام و سپاس از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سئوالات ديني

براي پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به اين نکات جلب مي کنيم:

1.         در مواجهه با پرسش حاضر چند احتمال مطرح است: يکي اين که از کجا معلوم که واقعا در هزار و اندي سال پيش، ديني به نام دين اسلام وقوع يافته است؟ و ديگري اين که از کجا معلوم که در ميان اختلافات مذهبي و تفسيري ميان شيعه و سني و شافعي و حنبلي، حقيقتا گوهر ثابتي به نام دين اسلام وجود دارد که ما موظف به فهم آن هستيم؟ در ادامه، هر يک از اين دو احتمال را مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم:

2.         در پاسخ به پرسش اول گفتني است که براي دستيابي به واقعيات تاريخي، راهي جز اعتماد به اقوال گذشتگان نداريم چرا که واقعيت تاريخي امري پايان يافته است و اکنون وجودي ندارد تا با تجربه مستقيمِ خودمان، به آن دست يابيم. مثلا اين که قرآن در مکه و مدينه بر محمد ص نازل شده است، امري است که زمان آن گذشته است و ما به آن دسترسي مستقيم نداريم؛ چنانچه که به اين که در جنگ ايران و روم، گاهي سپاه ايران پيروز مي شد و گاهي سپاه روم. اين واقعيات تاريخي توسط نقل قول از کساني به دست ما رسيده است که خودشان بي واسطه اين حادثه را تجربه کرده اند. البته براي اين که اين نقل به دست ما برسد، عمدتا واسطه هاي متعددي در ميان است که آنها نيز آن حادثه و رويداد را مستقيما و بي واسطه تجربه نکرده اند. در مواجهه با واقعيات تاريخي و نقل قول از تجارب بي واسطه شاهدان، با چند فرض روبرو مي شويم که فقط اين دو مورد از حجيت برخوردارند: الف. گاهي واقعيت تاريخي به صورت متواتر براي ما نقل مي شود يعني افراد متعددي اين واقعيت را مستقيما تجربه کرده اند و توسط واسطه هاي متعددي اين اخبار به دست ما رسيده است تا جايي که عادتا محال است که اين نقل قول گروهي کذب باشد به نحوي که همگان دست به يکي کرده باشند و براي فريب آيندگان، خبري را جعل کرده باشند و به دروغ مدعي تحقق چيزي شده باشند. اين تواتر در تمامي طبقات نقل قول بايد باشد يعني در هر طبقه اي از ناقلان، بايد چنين تواتري موجود باشد به نحوي که اجتماع ناقلان بر کذب محال باشد.  ب. گاهي واقعيت تاريخي به صورت متواتر نقل نمي شود بلکه فقط يک يا چند نفر آن را مستقيما ديده اند و يا در برخي از طبقات نقل قول، يک يا چند نفر هستند که واسطه نقل اين خبر به گروه بعدي از ناقلان هستند. به چنين خبري اصطلاحا خبر واحد گفته مي شود حتي اگر راويان بيش از يک نفر باشند(1). در اين نقل قول، اگر ناقلان، انسان هاي راستگويي بوده اند و در ضبط قول از دقت و حافظه خوبي برخوردار باشند، اين اطمينان بدست مي آيد که آنها دروغ نگفته اند و در نقل قول اشتباه نکرده اند.(2) لازم به ذکر است که اگر کسي به يقين و اطمينان مذکور در اين فروض بي اعتنايي بورزد، نه فقط در مواجهه با واقعيات تاريخي، بلکه در زندگي روزمره خود نيز دچار مشکل مي شود چرا که ما در زندگي روزمره نيز با همين مقدار يقين و اطمينان زندگي مي کنيم و اگر بخواهيم در آن ها ترديد کنيم، اساسا قوام زندگي خود را از دست مي دهيم. مثلا گروهي از کارمندان ادراه به ما خبر مي دهند که بخش تعاوني اداره بن کالا مي دهد. در اين صورت، ما با ملاحظه تواتر اين خبر، به آن يقين مي کنيم و به تعاوني اداره مراجعه مي کنيم. يا اگر دوستي راستگو و مطمئن به شما بگويد که فلان مغازه گرانفروشي مي کند يا کالاي فاسد مي فروشد، شما به او اعتماد مي کنيد و از آن مغازه کالايي نمي خريد. با عنايت به اين مقدمات، روشن مي شود براي اين که از وجود محمد و نزول قرآن بر او در مکه آگاه شويم، يا بايد به تواتر يقيني برسيم و يا به اطمينان معقول و موجه. چنين تواتر و اطميناني حاصل نمي شود مگر اين که اقدام به تحقيق تاريخي کنيم و با ملاحظه متون تاريخي و بررسي تطبيقي و انباشتي آنها، به چنين تواتر و يقيني برسيم. لازم به ذکر است که محققان چنين تحقيقي را به انجام رسانيده اند و به همين جهت، هيچ يک از اسلام شناسان غربي و عربي و ايراني منکر اين حقايق نيستند.(3)

3.         اينک به احتمال دوم مي پردازيم مبني بر اين که از کجا معلوم که در ميان اختلافات مذهبي که هر يک مدعي فهم اسلام هستند، حقيقتا گوهر ثابتي به نام دين اسلام وجود دارد که ما موظف به فهم آن هستيم. با عنايت به آنچه در بند پيشين گذشت، ترديدي نيست که ديني به نام دين اسلام در هزار و اندي سال پيش وقوع يافته است و ما از طريق اخبار متواتر و معتبر، به آن دسترسي مي يابيم. اما با عنايت به اين که هر متني در معرض تفسيرهاي مختلف است، طبيعي است که مفسران در مواجهه با آن، فهم هاي مختلفي را عرضه نمايند اما اين بدين معنا نيست که حقيقتا متن ثابتي پيش روي ما نيست. مثلا در مواجهه با مکانيک کوانتوم، تفسيرهاي مختلفي از جمله تفسير کپنهاگي صورت گرفته است اما اين بدين معنا نيست که اساسا مکانيک کوانتوم به مثابه ساختاري مشترک و متني ثابت در ميان تفسير هاي مختلف، واقعيت ندارد. بنابراين، دين اسلام امري وقوع يافته است و اينک نيز به دست ما رسيده است و مسلمانان نيز درصدد فهم معناي حقيقي آن هستند اما به دلايل مختلف -که بررسي آن در اين مجال نمي گنجد- در تعيين آن معناي حقيقي، اختلاف کرده اند. مثلا شيعيان مستند به اين که بعد از وفات نبي ص، به تصريح نبي ص، علي و اوصياي او ع داراي حق ولايت و مرجعيت ديني و سياسي شدند و از عصمت و علم لدني برخوردارند، بدين جهت، فهمي خاص از دين را مورد توجه قرار مي دهند که ساير فرقه هاي اسلامي قبول ندارند. بنابراين، اين اختلافات مذهبي ناظر به تفسير دين اسلام است که خاستگاه کلامي و الهياتي دارد اما اين امر را نبايد به معناي آن گرفت که حقيقت ثابتي به نام دين اسلام وجود ندارد.(4)

4.         کوتاه سخن اين که دين اسلام به لحاظ سندي از طريق متواتر و معتبر به دست ما رسيده است و به همين جهت، به وقوع آن مطمئن هستيم اما با اين حال، به دلايل مختلف در تفسير آن اختلاف کرده ايم. اختلاف تفسيري نيز مبتني بر فرض وجود متن و معناي ثابت است.

 

پي نوشت ها:

(1)        براي مطالعه بيشتر، رک: شهيد ثاني، الدرايه فى علم مصطلح الحديث، نجف، مطبعه النعمان، ص 15؛ صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، با تقرير آية الله سيد محمود هاشمى، ج 4، ص 338.

(2)          خوئي، ابوالقاسم، اجود التقريرات، ص114، امام خميني، سيد روح الله، انوار الهدايه، ج1، ص314؛ بهبهاني، وحيد، الفوائد الحائريه، ص490.

(3)        براي آگاهي از سير تاريخ نگاري اسلام، رک: عالم زاده، هادي، سجادي، سيدصادق، تاريخنگاري در اسلام، انتشارات سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، 1388.

(4)        براي مطالعه بيشتر، رک: خرازي، محسن، بدايه المعارف في شرح عقائد الاماميه، موسسه النشر الاسلامي، ج2، صص3-124؛ جمعي از نويسندگان، امامت پژوهي، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1381، صص153-163.

صفحه‌ها