كلام

سلام علیکم مدتی است موضوع جبر و اختیار ذهنم را مشغول کرده است . مثلا اینکه نمی توانم مرز جبر و اختیار را به صورت واضح نشخیص بدهم . بنابراین یک کتاب جامع و کامل و معتبر اسلامی در مورد موضوع جبر و اختیار می خواستم . با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در اين باره کتاب‌هاي بسيار نوشته شده که به چند نمونه اشاره مي‌گردد:
1. علم پيشين الهي و اختيار انسان، محمد سعيدي مهر
2- انسان و سرنوشت، تاليف شهيد مطهري
3- معارف قرآن، محمد تقي مصباح، از ص 374 تا 421
4- آموزش کلام اسلامي، ج 1، محمد سعيدي مهر، از ص 227 تا 348

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در قيامت ميزان الهي بسيار دقيق و ظهور عدل الهي است و ذره از حق و عدل تجاوز نمي‌شود.
در قرآن کريم فرمود: ؟«و نضع الموازين القسطه ليوم القيامه فلا نظلم نفس شيئا و ان کان مثقال حبه من خردل اتينابها و کفي بنا حاسبين؛ (1) روز قيامت ترازوهاي عدل را مي‌نهيم . به هيچ کس ستم نخواهد شد . عملي به قدر يک خردل هم باشد به حسابش مي آوريم . حساب کردن را کفايت کنيم».
در جاي ديگر حق را به عنوان ميزان معرفي نموده : «و الوزن يومئذ الحق؛ (2) وزن و ميزان در امروز (قيامت) حق است».
با توجه به اين گونه آموزه‌هاي وحياني بايد گفت:
چون در قيامت محاسبه اعمال، اعم از نيک و بد، بر اساس حق و عدل الهي است ، دو فرد ياد شده در پرسش هر کدام ممکن است کيفر گناه خود را متناسب با شرايط خاص خود بچشد، ولي آن که اعمال نيک او بيش تر از ديگري است، بعد از کيفر ،از نعمت هاي بهشتي برتر بهره مند شود . هر کدام اعمال نيکش بيش تر و خالصانه‌تر باشد، بهره‌مندي او از مواهب الهي بيش تر خواهد بود.
دشوار است کسي بتواند درباره دو فرد ياد شده به طور دقيق تحليل کند، چون آن افراد ممکن است در شرايط زماني، محيطي خاص خود اعمالي نيک و يا بد را انجام داده باشد . صدها مسئله ديگر در اين باره مطرح است. در روايتي آمده:
«انما يلاق الله العباد في الحساب يوم القيامه علي قدر ما آتاهم من العقول في الدنيا؛ (3) پايه دقت بندگان در قيامت ميزان خردي است که به آنان داده شده است».
از برخي روايات استفاده مي‌شود که مومن تهي دست به سرعت محاسبه مي‌شود ، در حالي که افراد ثروتمند در پاي حساب معطل خواهند شد. منطق انسان تهي دست است که خدايا! صاحب مقامي نبودم تا ستم کنم، مالي نداشتم که حق آن را نپردازم، روزي من به اندازه کفايت زندگي من بود ، در حالي که افرادي که مسئوليتي در اجتماع داشته‌اند، يا ثروتي را اندوخته بودند، حساب طولاني خواهند داشت. (4)
بدين ترتيب معلوم مي‌شود که شرايط بسياري در محاسبه اعمال افراد دخالت دارد. از اين رو به طور دقيق در اين باره نمي‌توان سخن گفت.
پي نوشت‌ها:
1. انبياء (21) آيه 47.
2. اعراف (7) آيه 8.
3. بحار الانوار، ج 7، باب 11، حديث 32، ص 200.
4. همان، حديث 4.

سلام علیکم . با تشکر از فعالیت های بسیار شما . خداوند از شما راضی باشد ان شاء الله بنده یک دانش آموز سوم دبیرستان مدرسه ی استعداد های درخشان هستم . در یکی از کتب مذهبی با نام " گفتگو با علامه حسن زاده آملی" به مطلب بسیار جالبی برخورد کردم : علامه می فرمودند : بنده دین آبا و اجدادی ندارم . بنده دینم را از پدرانم نگرفته ام . من بله من حسن زاده از اسلام به در آمده ام و دوباره مسلمان شده ام . بنده همه ی دین اسلام را با تحقیق ایمان دارم . بنده به توحید و وجود نبی اسلام و ائمه از علی تا قائم آل محمد _ صلی الله علیهم اجمعین_ و معاد و غیره، با عقل و برهان رسیده ام . ---------- خب چنین اسلام آوردنی بهترین اسلام آوردن است . سوالم این است که چگونه می توان از نو مسلمان شد ؟ چگونه می توان با عقل و برهان ریز و درشت دین را پذیرفت ؟ از عصمت ائمه تا وجود عوالم قبل و بعد از دنیا ؟ حتی وجود شخصی به نام محمد (ص) در 1400 سال پیش ؟ حتی وجود مهدی موعود ؟ یا اینکه مثلا اعتقاد قلبی و عقلی به روایات ؟ برایم خیلی مهم است که این طور اسلام بیاورم . و می خواستم بدانم برای دوباره مسلمان شدن و برای اینکه هیچ گره کوری در اعتقاداتم وجود نداشته باشد باید چه کنم ؟ بنده اسلامی می خواهم که مو لای درزش نرود ... اگر کتب خاص یا روش خاص و یا هر چیز دیگری می دانید که می تواند به من در این زمینه کمک بکند دریغ نفرمایید . -------------------- در ضمن من موضوع این سوال را اصول قرار دادم . چون موضوعی به نام عقیدتی نیافتم . ببخشید اگر به موضوع انتخابی ربطی ندارد . با تشکر فراوان از شما و همکارانتان

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
دوست عزيز: ايميل شما كه حاوي سوال اعتقادي بود دو بار به اين مركز ارسال شد و در حال پاسخگويي مي باشد در صورت آماده شدن، در اسرع وقت پاسخ به ايميل شما ارسال مي گردد.

همانطور که می دانیم هر قوم و ملتی ، فرهنگ و عقائد مخصوص به خود را دارد و چون آن را براساس مبانی خود درست می داند با ابزارهای مختلف در راستای تبلیغ و فراگیری و در نهایت جهانی نمودن این باورها تلاش می نماید ( همانطور که ما به عنوان مسلمان همچنین هدفی را در نشر و تبلیغ اسلام داریم ) بر این اساس چرا اینگونه اقدامات را از جانب سایر ملت ها از جمله یهود ، آمریکا و ... را زشت ، ناپسند می دانیم ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آنچه که بايسته است، تعامل فرهنگي بين کشورها است، نه برخورد و تضاد فرهنگي. تعامل فرهنگي آن است که هر کدام از کشورها عقايد و فرهنگ خود را به ديگران عرضه کند. ديگران نيز از اين امر استفاده ‌نمايند ،که اصطلاحاً از آن به عنوان تعامل فرهنگي ياد مي‌شود. همه جوامع آزاد هستندکه عقايد و فرهنگ خود را معرفي نمايند .ديگران نيز در پذيرش و عدم پذيرش آن آزاد مي‌باشند. اسلام نيز مسلمانان را به تعامل فرهنگي سفارش كرده و از همه مسلمانان خواسته است که به علم آموزي و يادگيري حکمت بپردازند، اگر چه علم و حکمت در کشورهاي غير مسلمان باشد.
آن چه که مورد قبول نيست، تهاجم فرهنگي است. تهاجم فرهنگي يعني اينکه کشورهايي مانندآمريکا و اسرائيل در صدد از بين بردن فرهنگ و عقايد کشورهاي ديگر بوده ،سعي مي کنند فرهنگ و عقايد خود را به کشورهاي ديگر تحميل کنند .از اين طريق هم فرهنگ خود را جايگزين فر هنگ کشور هاي ديگر نمايند و هم زمينه تسلط خود برآن کشور ها را فراهم کنند. اين امرناپسند و غير مشروع مي باشد.

سوره‌ی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ محمد ابن عبدالله بیان نموده است که قرآن کلام الله مجید است، الله‌ی که خدای جهانیان می‌باشد و غیر از او

سوره‌ی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ محمد ابن عبدالله بیان نموده است که قرآن کلام الله مجید است، الله‌ی که خدای جهانیان می‌باشد و غیر از او خدائی در جهان نیست(لا اله الا الله). با مطالعه‌ی قرآن، به تناقضاتی آشکار در این مطالب برخورد می‌نمائیم، از سوره‌هائی که با قل(بگو) شروع می‌شود تا سایر تناقضات علمی و متنی قرآن. اما در این میان یک استثنای جالبی وجود دارد و آن سوره‌ای به نام حمد می‌باشد؛ این سوره بصورتی نوشته شده است که خواننده از الله درخواستی(دعا) را بیان می‌نماید و همزمان او را می‌ستاید. اگر کلام الله است، پس چه لزومی دارد که این خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید و یا به شیوه‌ی بندگانش، خود را مورد ستایش قرار دهد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (حمد/1) به نام الله، رحم کننده‌ای مهربان. در این آیه که بخش از سوره‌ی حمد است؛ گوینده دعا را با نام الله، خدائی که بسیار رحم کننده است آغاز می‌نماید. این رحم تنها شامل مؤمنان است و غیر مؤمنان را مانند چهارپایان به حساب می‌آورد. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (حمد/2) ستايش ویژه‌ی الله است، كه پروردگار جهانيان می‌باشد. در اینجا گوینده یادآوری می‌نماید که تنها باید الله را مورد ستایش قرار داد و از ستایش دیگران خودداری نمود. در ادامه‌ی آیات همین سیاق ادامه پیدا می‌نماید؛ یعنی گوینده خطاب به الله می‌گوید که ما تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری و مدد می‌جوئیم(خطاب به یا علی مدد گویان!)؛ پس تو ما را به راه راست هدایت بفرما، راه آن کسانیکه آنان را هدایت نمودی؛ نه راه غضب شدگان باگاه الهی و نه را گمراهانی که خود الله آنان را گمراه نموده است: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (حمد/3) رحم کننده‌ای مهربان. مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (حمد/4) خداوند روز جزا (است) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (حمد/5) (بار الها) تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم. اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ (حمد/6) ما را به راه راست هدايت فرما. صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ (حمد/7) راه آنان كه گرامى‏شان داشته‏اى نه [راه] غضب شدگان و نه [راه] گمراهان.(ترجمه از فولادوند) با توجه به سبک این سوره، به نظر می‌رسد که محمد دعائی را از قول الله به پیروانش یاد می‌دهد و آنچنان تحت تأثیر این دعا قرار گرفته که دستور داده است در تمام رکعت‌های نماز(17 بار) در شبانه‌روز خوانده شود. به نظر می رسد که اسلام نماز را از ادیان ایران باستان اقتباس کرده است.

پرسش 1:
يك شبهه از قرآن شرح : سوره‌ حمد، سخن محمد ابن عبدالله يا کلام خدائي به نام الله؟
محمد ابن عبدالله بيان نموده است که قرآن کلام الله مجيد است، الله‌ که خداي جهانيان مي‌باشد و غير از او خدائي در جهان نيست(لا اله الا الله). با مطالعه‌ قرآن، به تناقضاتي آشکار در اين مطالب برخورد مي‌نمائيم، از سوره‌هائي که با قل(بگو) شروع مي‌شود تا ساير تناقضات علمي و متني قرآن. اما در اين ميان يک استثناي جالبي وجود دارد و آن سوره‌اي به نام حمد مي‌باشد؛ اين سوره به صورتي نوشته شده است که خواننده از الله درخواستي(دعا) را بيان مي‌نمايد و همزمان او را مي‌ستايد. اگر کلام الله است، پس چه لزومي دارد که اين خدا از خودش درخواستي را مطرح نمايد و يا به شيوه‌ بندگانش، خود را مورد ستايش قرار دهد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (حمد/1) به نام الله، رحم کننده‌اي مهربان. در اين آيه که بخش از سوره‌ حمد است؛ گوينده دعا را با نام الله، خدائي که بسيار رحم کننده است آغاز مي‌نمايد. اين رحم تنها شامل مؤمنان است و غير مؤمنان را مانند چهارپايان به حساب مي‌آورد. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (حمد/2) ستايش ويژه‌ الله
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ظاهرا شما اين متن را از اينترنت گرفته ايد . نويسنده اين متن فردي است منکر نبوت و پيامبري حضرت محمد و به همين جهت آسمان و ريسمان کرده و مهملاتي بافته است که چون منطقي و استدلالي نيست، جواب منطقي و استدلالي هم ندارد.
اين متن بر چند محور است که جداگانه ذکر مي شوند و به هر کدام جواب مختصري داده مي شود:
1. تناقضات آشکار در قرآن، تناقضات علمي و متني؛
اين يک ادعا است که از روز نزول قرآن تا به امروز از طرف مخالفان مطرح شده و چون در آيات و مفاهيم آن ها دقت نکرده و به عمق آن ها نرسيده اند، پنداشته اند که بين آيات تناقض هست. مثلا قرآن در جايي اعلام مي کند که چشم ها نمي تواند خدا را درک کند و خدا ديدني نيست، در جاي ديگر از زبان پيامبري چون موسي از خدا مي خواهد که خود را به او بنمايد يا مي فرمايد که چهره هايي در قيامت و بهشت شادابند و به خداي شان نظاره گرند.
کسي که معناي لقاي خدا را نداند ، اين آيات براي شان متناقض مي نمايد، اما اگر عقل و دانش خود را به كار گيرند و در مکتب قرآن و اهل بيت زانو بزند، براي شان آشكار مي شود كه اين لقا و ديدار با چشم سر نيست.
با توجه به توضيح بالا اگر کسي قائل به تناقض در قرآن است، موارد را بيان کند تا جواب لازم داده شود.

پرسش 2:
.اگر حمد کلام خدا است پس چه لزومي دارد خدا از خودش درخواست کند؟
پاسخ:
بيش ترين همت نويسنده مطالب فوق آن است که بگويد قرآن کتاب خدا نيست بلکه نوشته محمد و تراوش ذهن اوست.
قرآن و آورنده اش يعني محمد به صراحت اعلام کرده اند که اين کلام خداست، نه کلام محمد و نوشته يا تراوش ذهني او . براي اثبات اين ادعا دليل هم آورده اند که آن جهات مختلف و متعدد اعجازي قرآن است که ثابت مي کند چنين کاري از دست بشر ساخته نيست . بعد هم به صراحت اعلام شده اگر به خدايي بودن اين کتاب باور نداريد و بشر از جمله محمد را قادر بر آوردن چنين کتابي مي دانيد، بياييد با آوردن مثل اين کتاب ، بلکه با آوردن ده سوره مثل اين کتاب بلکه با آوردن يک سوره اين ادعاي تان را ثابت کنيد و ادعاي قرآن و محمد را براي هميشه باطل سازيد.
ايشان بايد بگويد چگونه هزار و چهارصد سال گذشته و هنوز مخالفان بي شمار قرآن نتوانسته اند يک سوره مانند قرآن از جمله مانند همين سوره حمد بياورند و به جامعه بشري عرضه کنند تا سخن شناسان مؤمن و کافر و مسلمان و غير مسلمان به همساني آن با قرآن مهر تاييد بزنند و ادعاي محمد و قرآن باطل شود؟
سرنوشت کساني که در صدد ارائه سوره و سوره هايي مانند قرآن برآمدند، چه شد؟ آيا همساني سخن آنان با قرآن مورد تاييد سخن شناسان قرار گرفت يا مضحکه خاص و عام شدند؟
پس خدايي بودن قرآن از آفتاب نيمروز هم آشکارتر است .
اما قرآن کلام خدا براي هدايت و راهنمايي بندگان است. خدا در اين کتاب خودش را به بندگانش شناسانده ، نجوا و عبادت و ستايش را به آنان تعليم داده ، دستورات کمال بخش خود را در آن کتاب ارائه کرده ،گرداب ها و بيابان هاي گمراه کننده را مشخص نموده تا بندگانش به کمک اين کتاب راه بندگي را بيابند و بپويند و به کمال برسند.
سوره حمد طريق ستايش و نجوا و درس عبوديت و بندگي را به انسان مي آموزد. در اين سوره خدا از خودش حاجت ندارد بلکه طريق عرض حاجت را به بندگان مي آموزد. آيا اين تعليم با وحي بودن آيات قرآن به انسان ها و بندگان ناسازگار است؟

پرسش 3:
سوره هايي که با قل شروع مي شود ؟
پاسخ:
سوره هايي که با "قل" شروع مي شوند ، در مقام تعليم و خطاب خدا به پيامبرش و عامه مردم مي باشد. کجاي شروع شدن با "قل=بگو"
با وحي بودن منافات دارد؟
کساني که ايراد مي گيرند ،به ما بگويند سوره هاي توحيد و کافرون و فلق و ناس با چه کلمه اي بهتر بود شروع شود؟

پرسش 4:
چرا بايد به شيوه بندگان خود را بستايد؟

پاسخ:
خدا ستايش خود را به بندگان تعليم مي کند و ياد مي دهد. تعليم بر مبناي حقيقت است . آيا خداوند نبايد خود را به بندگان معرفي کند؟ آيا لازم نيست رحمانيت و رحيميت عام و خاص خود را اعلام نمايد تا بندگان خداي شان و غايت شان را بشناسند؟
اگر خدا خود را معرفي نکند و صفات کمال و جمال خود را نشان ندهد، بندگان چگونه و از چه راه ديگري او را بشناسند و به سويش رهسپار شوند؟ آيا انسان ها در طول تاريخ براي شناخت خدا به راه هاي منحرف نرفته اند و خدايان متعدد و با شكل هاي عجيب و غريب نساخته اند؟ آيا راه فهم درست، سخن درست با خدا و عبادت صحيح را به بندگان‌آموختن با وحي خدا به انسان ناسازگار است؟
اين که اين گونه ستايش را ستايش به شيوه بندگان ناميده ايد، خوب است يا بد؟ آيا جهان خلقت و مخلوقات جز بندگان خدايند؟
هر موجودي مگر بنده نيست و هر موجودي مگر ستايش گر خدا نيست، چه شيوه ديگري براي ستايش خدا سراغ داريد که بهتر باشد؟

پرسش 5:
خداي رحمن،خداي بسيار رحم کننده که اين رحم تنها شامل مؤمنان است و غير مؤمنان را مانند چهارپايان به حساب مي آورد.

پاسخ:
رحمان يعني داراي رحمت فراگير و عام؛ اين رحمت کجا فقط شامل بندگان است؟ مگر باران و آفتاب و مهتاب و باد و زمين و آب و هدايتگري پيامبران و هدايتگري قرآن و....اختصاص به مؤمنان داد؟
آيا خدا کافران را روزي و حيات و مال و فرزند و سلامتي و عيش و... نمي دهد؟ يا آنان اين نعمت ها را از غير خدا مي گيرند؟آيا پيامبران براي هدايت همه انسان ها نيامده اند؟
آيا آنان پيام هدايت بخش خود را از بعضي دريغ مي کردند؟
حال اگر برخي از انسان ها خود را از هدايت و رحمت خدا دور نمايند و از لطف خاص الهي بهره مند نشوند، اين عيب براي كيست؟
کافران و معاندان با اختيار و انتخاب بد خود خود را از رحمت هدايت و لطف الهي دور كرده اند. او مي تواند با انتخاب خوب خود محبوب خدا گردد . مي تواند با انتخاب بدش خود را از چشم محبت خدا انداخته و مغضوب خدا سازد. اين خود کافران هستند که چنين راهي را براي خود برگزيده اند.

پرسش 6:
تنها از تو ياري و مدد مي طلبيم( خطاب به يا علي مدد گويان)

پاسخ:
مدد از علي غير از مدد از خداست. از خدا مدد مي طلبيم زيرا او را خالق و قادر و مالک و شنوا و بينا و اجابت کننده و...مي دانيم .در اين وادي براي او رقيب و شريکي نمي شناسيم . کسي را همطرازش نمي سازيم. او يگانه مطلق است .
اما اين يگانه مطلق از ما خواسته بندگان محبوبش را بشناسيم . محبت آنان را به دل بگيريم . مطيع و پيرو آنان باشيم . در ارتباط با خدا آنان را به عنوان شفيع بياوريم . بدانان متوسل شويم. بنا بر اين مدد ما از علي براي شفاعت و وساطت است زيرا او را خدا واسطه و شفيع قرار داده است . ما به جهت اين که خدا او را واسطه قرار داده، به او متوسل مي شويم، نه چون مشرکان از سر خود او را مقرب و شفيع شمرده ، به او توسل جوييم . بين اين دو شفاعت فاصله از زمين تا آسمان است، همچنان بين آن دو کمک خواهي فاصله از زمين تا آسمان است.

پرسش 7:
خدايا ما را از راه گمراهاني که "خودت آنان را گمراه نموده اي" برگردان.

پاسخ:
خدا هيچ بنده اي را از ابتدا گمراه نکرده و نمي کند بلکه همه مخلوقات را به هدايت تکويني و غريزي و انسان ها را به هدايت غريزي و عقلي و وحياني (فرستادن پيامبران)هدايت کرده ، هدايت خدا عام و فراگير است و هيچ کس از شمول آن خارج نيست.
بله هدايت پاداشي خدا فقط شامل حال مؤمنان و پذيرندگان است .خدا کساني را که هدايت ابتدايي را نپذيرند و در مقابل آن منکرانه بايستند و استکبار ورزند ، از هدايت پاداشي محروم کرده، چون خواهان درک و فهم و پذيرفتن حق نيستند . کيفر عمل مستکبرانه و ستيزه جويانه خودشان است.

پرسش 8:
به نظر مي رسد که محمد دعايي را از قول الله به پيروانش ياد مي دهد و چنان تحت تاثير اين دعا قرار گرفته که در تمام رکعت هاي نماز در شبانه روز خوانده شود.

پاسخ:
همان جواب که در بالا گفتيم. يعني نويسنده مدعي است آوردن سوره اي چون حمد در توان بشر است ،پس مانند آن را بياورد. ديگر اين که هر کس در زندگي محمد کم ترين توجه و مطالعه اي داشته باشد ،مي بيند که محمد قبل از بعثت چهل سال در بين جامعه بوده ، هيچ گاه از او مشابه اين سخنان شنيده نشده است . از هيچ کس هم تعليم نديده و اهل سواد و خواندن و نوشتن نبوده، چگونه و از کجا اين سخنان را ياد گرفته و بر زبان رانده است؟
كسي كه در ميان قوم خود به امين و درستكار بودن شناخته شده، كسي كه قبل از بعثت هيچ چيزي ننوشت و نخواند.
همه مردم به ايمان او به خدايش و خدا ترسي اش باور دارند . چگونه کسي که در اين مرحله از خداترسي است ،جرات مي کند مطلبي را که خود گفته يا از جايي گرفته ،به خدا نسبت دهد؟ او که به قيامت باور دارد و دروغ بستن به خدا را بالاترين ظلم مي داند و در قرآنش آن را به عنوان بالاترين ظلم بارها اعلام کرده(1)، چگونه خود مرتکب اين بالاترين ظلم مي شود؟
مگر عبادت ها و کيفيت آن ها را او ابداع کرده است؟ اين ها سخن کسي است که به نبوت و خدا و وحي ايمان ندارد . اگر کسي به اين مقوله ها ايمان داشته باشد، مي داند که پيامبران مبلغ از جانب خدا بودند و به خود اجازه نمي دادند در کار خدا دخالت کنند و هر چه به عنوان دين مي گفتند و انجام مي دادند، به امر خدا بوده است.
پي نوشت :
1. انعام(6)آيات 21،93،144؛ اعراف(7)آيه37؛ يونس(10)آيه11؛ هود(11)آيه18؛ کهف(18)آيه15؛ عنکبوت(29)آيه68؛ زمر(39)آيه32؛ صف(57)آيه7.

پرسش 9:
به نظر مي رسد اسلام نماز را از اديان ايران باستان اقتباس کرده است.

پاسخ:
اين که بين اديان مشابهت هايي وجود دارد، دليل اين نيست که اقتباس صورت گرفته زيرا منشا اديان خداي يگانه است. اديان حقيقي شباهت بسيار بيش تري از اديان موجود با هم داشته اند . تحريف ها و کتمان ها بوده که سبب شده بسياري از شباهت ها کتمان شود يا اختلاف و تفاوت ايجاد گردد . به خاطر وجود رگه هايي از دين حقيقي در اديان تحريف شده موجود، مشابهت هايي بين آن ها با دين اسلام وجود دارد که اين ها خود تاييد کننده ادعاي قرآن در وحدت اديان است.
خدا دين حق را يکي شمرده که از جانب همه پيامبران بيان شده ، تفاوت را در شريعت ها و دستور عمل ها مي داند که به تناسب زمان و شرايط تغيير کرده است. البته شريعت ها کاملا با هم مغاير و متفاوت نيستند، بلکه بعضي از دستور عمل هاي شريعت قبلي در شريعت بعد نسخ شده است . بسياري تاييد شده و شباهت ها در مورد همين تاييد شده ها است.

سلام مدتی است مسئله ای منو آزار می ده و منو دچار بی هویتی و پوچی کرده بطوری که فکر می کنم زندگی مو با یادگیری مسائل مذهبی و عمل کردن به اونها و پرهیز از گناهان هدر دادم و چیزی جز سختی نتیجه ای برام نداشته. و دیگه علاقه ای به این راه و یاد گیری بیشتری به مسائل مذهبی ندارم و و هر وقت قصد خوندن قرآن یا تفسیر و یا کتب دیگر دینی میکنم با این افکار دست بر می دارم . این موضوعی که منو دچار شک و تردید کرده اینه که چرا اسلام در همه ی جهان بخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه مگه قرار نبود با آمدن قرآن حجت بر همه تمام بشه و همه به اسلام روی بیاورن. چرا کسانی در کشورهای خارجی همه نوع لذت رو از زندگی باید ببرن از رابطه های جنسی گرفته تا جشن و آواز و موسیقی و رقص و......... و هیچ گناهی براشون نوشته نمی شه چون حجت بر آنها تمام نشده و یا در عرف آنها رابطه جنسی اشکال نداره یا همجنس بازی مجاز ویا مشروب در آنجا مجازو آنها فکر میکنن اینطور زندگی صحیح است و با توجه به فقه شیعه هر کس فکر کند که کاری که می کند صحیح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر می کده عمل صحیحی انجام می داده اشکالی نداره و تنها در یک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره آن هم غسل است که حتما باید یاد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.(من در استفتائات مراجع محترم تقلید این را خواندم) آنها حتی با محارم رابطه برقرار میکنند مشروب می خورند می رقصند همجنس بازی میکنن و...........................وو یا چون دنیشون تحریف شده و و مردم عادی مسئولیتی ندارن هر کار ی می خواهند میکنند..... بعد از مرگ هم بخاطر اینکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمی دونستن درست چیه و غلط چیه به بهشت میرن و خدا عذرشونو می پذریه. اما ببخشید شما نمی تونید بگید اینطور نیست چون در همان استفتائاتی که گفتم در مورد تشخیص کافر گفته شده چون در غرب تبلیغ بدی در مورد اسلام هست و آنها نمی دانند واقعیت چیست کافر محسوب نمی شوند. اماحالا مسلمانها بخصوص شیعه که همه چیو نجس میدونن باید از همه چیز پرهیز کنیم و توبه هم کنیم حالا شاید بهشت رفتیم. خودومون عذاب بدیم نمی دونم این آب کر یا این آب قلیل یا رقصیدن حرام یا رابطه جنسی حرام حتما باید ازدواج کنی بعد ویا .................از همه نظر باید خودمونو حفظ کنیم تا به بهشت بریم اما خارجی ها و حتی آدمهایی که تو کشور اسلامی زندگی کردن و می کنن اگر مطالعه دینی نداشته باشن و سراغ یادگیری مسائل دینی نرن هم تو این دنیا لذت می برن هم اونجا(با توجه به استفتائات مراجع بزرگ ) آیا با عدل خدا سازگار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا همه جا اسلام کسترش پیدا نکرد تا همه یکسان اعمالشون مورد برسی قرار بگیره. حتی این قضیه تو خود مسلمانها هم هست از طرفی تو رساله ها نوشته باید احکامی رو که معمولا با اون سرکار داریم واجب یاد بگیریم.اما اگه کسی یاد نگیره و خودش فکر می کنه درست انجام می ده و بعد بفهم غلط اشکال نداره.مثلا یکی فکر میکنه بین آب کر و قلیل فرقی نیست خوب زندگیش راحتر از کسی که این فرق و می دونه پس به من بگید چرا باید به سراغ یاد گیری مسائل دینی بریم و خودمونو بدبخت و بیچاره و محدود کنیم چرا مثل من که تا وقتی احکامو یاد نگرفته بودم زندگیم بهتر بود تا الان .خوب اگه یاد نگیرم حسابو کتاب ما هم راحت تر ای کاش زود تر اینو می فهمیدم . واقعا چرا باید سراغ یادگیری مسائل دینی رفت وقتی مسئولیت بیشتر میشه مثلا تا وقتی ندونی اگر گناهی کنیم و ندونیم اشکال نداره و اگر عمل نیک کنیم ثواب می بریم اما اگر بدونی گناه کنیم عذاب داره و عمل نیک هم خوب ثواب . واقعا چه ارزشی داره پرهیز من مسلمان (بخصوص شیعه)با مسلمانی که هیچ چیزو رعایت نمی کنه چون نمی دونه و یا خارجی هایی که حجت بهشون تمام نشده و همه نوع حرامو می کنن و قرار همه به بهشت بریم .واقعا این عادلانه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خواهشا اینون نگید که چون کسی که بیشتر می دونه اگر عمل کنه پاداش کامل اون عمل نصیبش میشه .چون اگه نکنه عذاب می بینه اما کسی که نمی دونه نه. چرا اینها رو زودتر به ما نمی گید تا الکی سراغ مسائل مذهبی و یاد گیری اون نریم و زندگیمون سخت نشه و وقت و عمرمون بی جهت تلف نشه. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا من دچار پوچی شدم می بینید چقدر سخته فقطی بفهمی یک عمر خودتو عذاب دادی بخاطر آخرت اما کسانی که گناه می کنن هم در این دنیا وهم آخرت بخاطر ندونستن لذت می برن. شما میگید گناه خیرو برکتو می بره درسته ؟حالا چرا خیر برکت گناه کارو نمیره از هر نظر مثلا خارجی ها خدا به اونها زیبایی بی نظیری داده و همچنان این نعمت و به آنها می ده و از وقتی روابط نامشروع در کشور ما هم زیاد شده چهرهای بچه ها داره زیبا تر میشه بچه ها ی ماهم اکثرا شبیه خارجی شدند موهای بور چشمانی رنگی.اینها نشانه یچیست شما خودتان میگویید هیچ کاری بی حکمت نیست و خدا هم در قرآن گفته که چهرهای شما را در رحم مادر ترسیم میکنیم. آیا این نشانه ی آن نیست چون بخاطر جهالت آنها گناه صورت گرفته خدا رحمت را از آنها دریغ نمی کند و آنها را سیراب می کند از رحمت بی انتهای خود.نگویید که به شرایط خاصی بستگی داره چهره زیبا می دانم منظورتان چیست اما خانواده های مذهبی مثلا خانواده ی مراجع محترم که اینها را رعایت میکنن چرا از این نعمت برخوردار نیستند آیا نمی تواند دلیل این باشد بخاطر فهم زیاد مسائل و رعایت نکردن بعضی چیزها چهر ه ی بچه های آنها زیبا نشده و حتی چهر ه خودشان که از خلنواده های مذهبی بودند آیا توجیهی دیگر دارد؟مگر اینکه بخواهیم خودمان را بزور توجیه کنیم. مسئله من در خانواده ی یکی از آشناها دیدم شخصی از کودکی تا نوجوانی دارای چهره ی زشتی بوده و اما با بزرگتر شدن و شروع به گناه چهره ی بسیار زیبایی پیدا کرده و همچنان دارای این چهره زیبا با توجه به سن زیادی که پیدا کرده دارد اما شخص دیگری از کودکی تا نوجوانی بسیار زیبا بوده اما چون نماز خوان بوده و یک مدت دچار روابط مثلا نامشروع شده بود چهره زیبای خود را از دست داده و روز به روز هم داره زشت تر میشه و فقط گناهش این بوده که معتقد تر بوده و می دونسته همین .مگر این در ست نیسته که آثار گناه در چهره شخص گناه کار پیدا می شه که فقط در مورد این بیچاره بوده چون اطلاعات داشته اما شخص اول نه.خواهشا اینو نگید که خوب شخص اول به حال خودش رها شده چون همین شخص دوم باعث هدایت شخص اول شده .اینهم آثاری که من دیدم .حالا به چه امیدی زندگی کنم وقتی با خوندن کتابهای بسیار زیاد زندگی رو برای خودم سخت کردم فقط به جرم دونستن فقط می تونم خدا رو شکر کنم که زود فهمیدم وگرنه تصمیم به تحصیلات حوزوی هم داشتم وگرنه دیگه بدبخت می شدم. حالا شما بگید با این خستگی چه کنم اینقدر خوردمو توجیه کردم خسته شدم و وقتی با خوندن استفتائات مراجع بزرگ متوجه شدم چقدر می تونستم راحت زنگی کنم اما نکردم خیلی عذاب می بیبنم. همیشه یا نمی رسیم و یا وقتی می رسیم خیلی دیره دیر دیر دیر

پرسش 1:
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوالي كه مطرح نموديد ، سال گذشته با كمي اختصار و البته با آيدي ديگري براي ما ارسال شده بود و پاسخي كامل هم به آن داده شد ، اما گويا با آن پاسخ چندان مشكل تان حل نشد ؛ در هر حال سوال پاسخ مجددي به ضميمه پاسخ قبلي ارائه مي شود :
يك اشتباه كوچك و دركي اشتباه از يك حقيقت ديني باعث شد كه به چنين شبهه و دغدغه فكري و ذهني مبتلا شويد . اميدواريم كه با توضيحات ما حقيقت را به روشني دريابيد . از تقواي گذشته خود و تلاشي كه در مسير درك و عمل به مفاهيم ديني به كار بسته ايد ،خوشحال و شاكر باشيد .
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد و به صورت ديني فراگير درنيامد ؟
اسلام ديني همه گير و براي همه انسان ها تا انتهاي عمر دنياست اما اين امر مستلزم آن نيست كه اسلام در زماني كوتاه يا طولاني مدت در سراسر عالم سيطره پيدا كند . در شرق و غرب عالم احدي نباشد مگر آن كه به اين دين ايمان آورده باشد ؛ اصولا اگر بنا بود كه با نوعي اعجاز و قدرت الهي اين دين رشد يابد و مردم همه نقاط جهان به قدرت الهي نسبت به اين دين مومن گردند ،ديگر ضرورتي براي اين همه تلاش و مجاهدت پيامبر و ائمه و بزرگان دين وجود نداشت .
حقيقت يك دين باور عقلاني و نوعي عقيده دروني است . پذيرش و قبول يك فكر و عقيده نيازمند رسيدن به حقانيت آن از طريق خاص فكري و استدلالي و فطري است . به زور و اجبار و فشار يا راهكارهاي ديگر نمي توان درستي و حقانيت يك فكر را به ديگران تحميل نمود ، به همين خاطر انبيا و اوليا همواره تلاش نمودند تا با حركت فكري و فرهنگي در صدد ترويج تفكرات و آيين خود برآيند . توده جامعه را به سمت تفكر آسماني خود بكشانند . اگر كوشش و مبارزه عملي هم در اين راه وجود داشت ،براي مقابله با ظالمان و مانعان اين مسير بود .
نتيجه تلاش و كوشش عملي و فكري و فرهنگي آن شد كه اكنون به رغم همه فشارها و تلاش هاي صورت گرفته در مسير تبليغ و ترويج اسلام، اين دين بزرگ تبديل به دين دوم عالم شده ، بعد از مسيحيت مهم ترين دين مردمان جهان است.آمار بيش ترين گروش آن هم در بين اقشار تحصيل كرده و فرهيخته در سراسر جهان به اين دين تعلق دارد ؛ پس حقانيت اسلام و فراگير بودن آن و حجيت قرآن براي همه مردم بشر منافاتي با وضعيت فعلي جهان و ميزان آگاهي مردمان از حقيقت اين دين ندارد .بلكه مويد اين امر هم معتقد بودن مردماني در همه قاره ها به اين دين است .شايد كشوري نباشد كه تعداد كم يا زيادي مسلمان را به خود اختصاص نداده باشد ، به علاوه حجم گرايش مردمان مناطق گوناگون جهان به اين دين نيز حكايت از پذيرش اين تفكر در بين همه فرهنگ ها و تفكرات جهان دارد .

پرسش 2:
2- چرا کساني در کشورهاي خارجي همه نوع لذت رو از زندگي بايد ببرن، از رابطه هاي جنسي گرفته تا جشن و آواز و موسيقي و رقص و......... و هيچ گناهي براشون نوشته نمي شه چون حجت بر آن ها تمام نشده و يا در عرف آن ها رابطه جنسي اشکال نداره يا همجنس بازي مجاز ويا مشروب در آن جا مجاز و آن ها فکر مي کنن اين طور زندگي صحيح است و با توجه به فقه شيعه هر کس فکر کند که کاري که مي کند صحيح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر مي کرده عمل صحيحي انجام مي داده اشکالي نداره و تنها در يک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره ،آن هم غسل است که حتما بايد ياد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.( در استفتائات مراجع محترم تقليد اين را خواندم) آن ها حتي با محارم رابطه برقرار مي کنند ،مشروب مي خورند، مي رقصند ،همجنس بازي مي کنن و...و يا چون دينشون تحريف شده و و مردم عادي مسئوليتي ندارن ،هر کار ي مي خواهند مي کنند..... بعد از مرگ هم به خاطر اينکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمي دونستن درست چيه و غلط چيه، به بهشت مي رن و خدا عذرشونو مي پذيره. اما ببخشيد شما نمي تونيد بگيد اين طور نيست چون در همان استفتائاتي که گفتم
پاسخ:
در تبيين مساله دچار نوعي اشتباه مبنايي شده و تصوير درستي از نوع نگاه و رفتار مردمان جهان نداريد ؛ تنها بخش كوچكي از مردمان مناطق مسيحي نشين ،آن هم مناطق غير كاتوليك را مد نظر قرارداديد كه جمعيتي حد اكثر 2 درصد جهان را تشكيل مي دهند ، در حالي كه در مناطق گوناگون جهان انسان هاي معتقد به مذاهب واديان مختلف وجود دارند كه براي خود تفكرات و آداب و رسوم و شريعت هاي سخت و آسان گوناگوني دارند .
در غير از كشورهاي مسلمان ، مناطق يهودي نشين عالم كه داراي شريعتي به مراتب سخت تر از شريعت اسلام هستند و همچنين بخش اعظم جنوب و شرق آسيا هم كه به تفكرات بودايي ،ذن ، هندو و مانند آن گرايش دارند ، به باورهاي رفتاري مختلفي معتقدند . براي خود آيين عملي و شريعت نسبتا دشواري دارند كه اجازه انجام بسياري از رفتارها ر ا به آن ها نمي دهد .
حتي در مناطق بدوي و قبيله اي آفريقا و آمريكاي جنوبي هم گرايش هاي آييني قومي و قبيله اي سفت و سختي وجود دارد كه افراد مومن به آن تفكرات را در انجام بسياري از امور محدود كرده، اجازه انجام هركاري را به آن ها نمي دهد ، به همين خاطر اين مردمان از بسياري لذت هاي طبيعي و عادي كه ما از آن ها بهره مي بريم، محرومند و اجازه انجام آن ها را ندارند .
حتي در مورد يهوديان و مردمان مغرب زمين كه نوع زندگي آن ها مقياس شما قرار گرفته است، نيز دچار اشتباه هستيد ،زيرا هرچند در تفكر مسيحي حجم شريعت بسيار محدود شده و كمرنگ به نظر مي رسد ، اما در هر حال بسياري از رفتارها به طور صريح در اين تفكر گناه و حرام دانسته مي شود .هر نوع رابطه جنسي خارج از محدوده ازدواج شرعي و هر نوع انحراف جنسي ديگر مانند همجنس بازي بر اساس همه تفكرات و مذاهب مسيحي حرام و مستحق عقوبت و نيازمند توبه است .
اصولا بسياري از اين اعمال در همين كشورها جرم محسوب مي شود . به شكلي تابوي فرهنگي هم به حساب مي آيد ، هرچند ارتباط ما با اين فرهنگ ها از طريق رسانه هايي است كه حقيقت رفتاري اين جوامع را به درستي به ما منتقل نمي كنند. در بين مردمان همين كشورها هم بسياري از اموري كه نام برديد ، مذموم و مطرود است . بدنه جامعه اين گناهان را بر نمي تابد . اين اعمال را شنيع و غير انساني مي داند . افراد مرتبط با اين رفتارها هنوز كه هنوز است ، در جوامع غربي در اقليت و تا حدي در انزوا هستند .
به همين دليل فرايند اعتراف پيش كشيش در برابر انجام اين قبيل اعمال امري كاملا پذيرفته شده محسوب مي شود .به رغم رواج برخي رفتارها مانند روابط نامشروع و... در اين كشورها ، هيچ كس در گناه بودن اين امورترديدي به خود راه نمي دهد ؛ در حقيقت عوامل اصلي تبليغ و ترويج اين گونه اباحي گري ها و رفتارهاي شنيع كساني هستند كه معتقد به ايمان مسيحي نبوده، عملا خود را منكر اديان آسماني يا خدا معرفي مي كنند و آده ايست يا آگنوستيك محسوب مي شوند .
هرچند اسلام كامل ترين دين آسماني و جامع ترين دستورعمل خداوند براي رسيدن به كمال انسان و دستيابي به مراتب والاي سعادت دنيوي و اخروي است ، اما اگر كسي مسلمان نبود، محكوم به نوعي آزادي و بي قيدي نيست .
اگر فرد يا افرادي به دلايل گوناگون امكان دسترسي به حقيقت دين اسلام نداشتند ، تكليف شان چيست ؟آيا در همه كارهاي شان آزاد و مجاز به انجام هر عملي هستند ؟ يا آن كه خداوند براي آن ها تكاليف و مسئوليت هايي قرار داده است و در قيامت نسبت به چگونگي برخورد با تكاليف مورد بازخواست قرار مي گيرند ؟
در تفكر اسلامي به هيچ وجه اين نگاه تبعيض آميز قابل قبول نيست؛ بر اساس آموزه‌هاي وحياني انسان از دو طريق هدايت مي‌شود :
يکي از طريق بيروني که معارف وحياني است .
ديگري طريق دروني که عبارت از عقل آدمي است . عقل مثل آموزه‌هاي دين حجت خداوند بر بشر است . باعث اتمام حجت بر انسان مي‌شود. در روايت زيبايي آمده است:
«خداوند بر مردم دو نوع حجت دارند،
يکي حجت ظاهري و ديگر حجت باطني، اما حجت ظاهر انبيا و ائمه‌اند، اما حجت باطني عبارت از عقل خرد آدميان است».(1)
بنابر اين به فرض مردمان کشورهاي غربي از فيض درک معارف اسلام بي‌نصيب مانده و به اصطلاح حقايق اين دين بر آن ها عرضه نشده باشد، ولي به طور يقين از موهبت عقل و خرد برخوردارند . نقاط ابهام و يقيني البطلان تفكر سنتي خود را ادراك مي نمايند ، همچنين انديشمندان توانا در ميان آن ها وجود دارند كه به كمك آن ها مي‌توانند به حکم عقل عمل نموده آ به سوي شناخت حق روي بياورند يا طبق عقل شان عمل کرده و از انجام کارهاي ضد اخلاقي و مخالف با فطرت و خلقيات انساني دوري نمايند.
آن ها هم به حكم عقل و منطق و فطرت انساني خود و هم به حكم دين و مذهب خود كه بسياري از احكام‌آن ها با اسلام مشترك است ، مسئوليت داشته و مورد بازخواست الهي قرار مي گيرند. بنابراين تصور آن كه ايشان هرگونه عمل و رفتار نمايند، اهل بهشت خواهند بود و درمورد اعمال و رفتارشان مورد بازخواست قرار نمي گيرند ،تفكري كاملا مردود و نادرست است .
پس اكثر مواردي كه بيان كرديد ،مانند روابط نامشروع و همجنس بازي و روابط با محارم و... در همه شرايع اديان موجود (چه آسماني و چه غير آسماني) عملي حرام و مذموم و مستحق مجازات خوانده مي شود . لااقل از منظر عقل و فطرت انساني بسياري از اين امور، عملي مذموم محسوب مي گردد .در هر حال فرد در قيامت به واسطه مخالفت با حكم عقل و بينش خود مجازات مي گردند و اين رفتارها بي حساب نخواهد بود .
با توجه به آنچه گفته شد، تا حدودي حقيقت در مورد فتوايي كه نقل كرديد و نظر علما در خصوص گناهكار نبودن فردي كه از نادرستي عملش مطلع نيست ،روشن مي شود ؛ زيرا آنچه گفتيد، در همه اديان و مذاهب مطرود و مذموم است .فاعل اين كارها خود مي داند كه گنهكار است .در نتيجه مستحق مجازات به حساب مي آيد ، حتي اگر اين گونه نباشد ،لااقل خود مي فهمد كه اين كار مورد پذيرش عقل و فطرت انساني نيست .انجام آن دوري از حقيقت وجودي انساني است . اگر حقيقتي در وراي اين عالم باشد ،چه بسا در برابر خرد گريزي او را مواخذه نمايد .
پس در خصوص اكثريت اعمال ناشايست و معاصي حجت بر همه انسان ها تمام شده است ،اما اگر عملي نه از منظر دين و آيين فرد قبيح باشد و نه عقل خود او نادرستي آن را درك نمايد مانند مصرف مشروبات الكلي يا رقص ، آن هم در محدوده بسيار معين و غيرافراطي ، آيا بي اطلاعي اين فرد از گناه بودن اين عمل، ناشي ازكوتاهي از درك حقيقت دين و آيين حق در اين دوره زماني بوده ؟
در حقيقت نوع جهل افراد در اين گونه از امور به دو صورت است :
يا فرد واقعا دين و آيين خود را دين حق يافته و بر اساس تحقيق و درك عقلاني خود در درستي آيين سنتي خود بدان پايبند است . در نتيجه در گناه ندانستن عمل مزبور تقصيري ندارد. جاهل قاصر به حساب مي آيد ؛
يا فرد در رهيافت به دين حق و شناخت عمل گناه از غير گناه ،سهل انگاري و كوتاهي كرده، بلكه بر خلاف حكم عقل خود در نادرستي و اشكالات روشن تفكر سنتي خود باز نسبت به تحقيق در مورد دين حق تعلل ورزيده ؛ در اين صورت در عدم درك گناهان جاهل مقصر محسوب مي گردد .
از نظر همه مراجع بخشيده بودن عمل فرد مرتكب گناهان كه از گناه بودن آن غفلت دارد، مربوط به افراد قاصر است، يعني مسلماناني كه از گناه بودن اين عمل ناخواسته آگاه نشدند يا غير مسلماناني كه ازاساس در درك دين اسلام و حقايق آن محرومند، نه اكثريت افراد در جوامع غير مسلمان كه به هيچ وجه در برابر اعمال و رفتارهاي شنيع خود آزاد و بي مجازات نخواهند بود .
اين قبيل افراد به طور کلي دو دسته‌اند:
عده‌اي‌ از آن ها قاصرند، يعني واقعاً از آموزه‌هاي دين آسماني بي‌خبرند.
اين عده که تعدادشان بسيار اندک است ، در آخرت گرفتار عذاب نخواهند شد، ولي وارد بهشت به معني كامل كلمه هم نمي‌شوند، چون بهشت از آن کساني است که ايمان و عمل صالح دارند .بهشت در واقع نتيجه و پيامدهاي عمل درست آدمي است. اين عده اگر بر اساس دين و شريعتي كه اطمينان بر درستي آن داشتند و همچنين بر اساس حكم عقل عمل نمايند ، پاداش آن رفتارها را خواهند ديد .
اما عده‌اي ديگر که مقصرند ، يعني در شناخت اسلام و عمل به احکام دين کوتاهي کردند و گناه کارند، بي‌ترديد در قيامت شديدترين عذاب‌ها را خواهند ديد ؛ البته اين افراد خود به گرو هاي مختلفي تقسيم مي شوند ،
بخشي توده عادي جامعه را تشكيل مي دهد كه ميزان عذاب آن ها بسته به حجم پايبندي شان به آيين خود و مباني معرفتي مسيحيت و مانند آن است . در برابر تك تك گناهاني كه بر اساس مذهب خود انجام دادند و همچنين همه رفتارهايي كه مخالف فطرت و اخلاق انساني بود ،مستحق عذاب و مجازاتند ، اما چه بسا در نهايت از عذاب نجات يابند ،ولي در هر حال به بهشت منتقل نمي شوند .
بعضي که معاندند، يعني كاملا لزوم وجود خدا و بطلان تفكر مسيحي و اديان خود را دريافتند اما در شناخت دين حق كوتاهي كرده ،بلكه به انكار درستي و حقانيت اسلام پرداختند ، به طور جاودان و ابدي در آتش مي‌سوزند . اما در هر حال مي توان گفت چه بسا اين افراد در بهترين حالت هيچ گاه وضعيت يك مسلمان معتقد به حقايق آسماني را هرچند گرفتار گناه و لغزش و اشتباه باشد ندارند .نعمت و رفع عذابي كه از روي نا‌آگاهي براي فرد حاصل مي شود، قابل مقايسه با نعمت درك آگاهانه حقيقت نيست .
نجات، کمال، رستگاري و امتياز در شناخت حقايق و ايمان به آن و عمل به آن است و نه بي‌خبري از آن، پس اگر انسان‌هايي که در کشور غير اسلامي زندگي مي‌کنند ، از شناخت اسلام و احکام نوراني آن بي‌نصيب‌اند، در واقع از امتياز و کمالاتي محروم و بي‌نصيب اند که مسلمانان از آن برخوردارند . عملا سعادت ابدي و لذت و شكوه بهشت جاويدان را پيش رو نخواهند داشت .
عمل به احكام دين اسلام ، نه تنها براي سعادت اخروي ما آمده ‌، بلكه براي سعادت و خوشبختي انسان ها در دنياست. اگرفرد يا جامعه اي به اين دستورات عمل نكرد و نادرستي اين رفتارها را ادراك ننمود ، هرچند در ظاهر لذتي از انجام اين امور خواهد برد ، اما در حقيقت گرفتار ناملايمات و معضلات گوناگون جسمي و روحي فردي و بحران هاي مختلف اجتماعي خواهد شد كه امروزه جهان غرب به وضوح با آن ها دست به گريبان است .
در واقع ممكن است كه گناه يك فرد به نوعي عذاب اخروي را براي او به دنبال نداشته باشد ، اما در عين حال عوارض طبيعي و آثار وضعي اين اعمال كه سعادت دنيوي بشر را نيز تهديد مي كند، از اين اعمال جدا نمي شود ، همان گونه كه فردي نادانسته مشروب بخورد ،يقينا براي او گناه به حساب نمي آيد ، اما مستي و زوال عقل و لطمات جسمي اين عمل ناخواسته را نمي توان از آن جدا دانست .

پي‌نوشت‌:
1. اصول کافي، ج 1، کتاب العقل والجهل، ص 16، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، بي‌تا.

پرسش 3:
شما مي گيد گناه خيرو برکتو مي بره . چرا خير برکت گناه کارو نمي ره از هر نظر مثلا خارجي ها خدا به اون ها زيبايي بي نظيري داده و همچنان اين نعمتو به آن ها مي ده و از وقتي روابط نامشروع در کشور ما هم زياد شده چهرهاي بچه ها داره زيبا تر مي شه .بچه ها ي ماهم اکثرا شبيه خارجي شدند. موهاي بور. چشماني رنگي.اين ها نشانه چيست............
پاسخ:
در مورد زيبايي خارجي ها هرچند نكته بسيار سطحي و ساده انگارانه اي گفتيد اما بحث ما درخصوص غير مسلمانان و افرادي است كه به حقيقت اسلام راه نيافتند ،نه انسان هاي بخش معيني از اروپا و آمريكا ؛
در واقع هرچند معيار ها در زيبايي كاملا نسبي و متفاوت است ، اما حتي از همان لحاظ مورد نظر شما ، قضاوت تان نه در خصوص خود غربي ها صادق است و نه غير آن ها ، چون اولا اكثريت غير مسلمانان را مردمان آفريقا و آسياي ميانه و جنوب شرقي آسيا و اقيانوسيه و آمريكاي جنوبي تشكيل مي دهند كه از نظر زيبايي ظاهري قابل قياس با مسلمانان كشورهايي مانند ايران و لبنان و تركيه و آذربايجان و... نيستند .
ثانيا اصولا خود مردمان اروپا و آمريكا هم در بخش هاي مختلف قيافه هاي متفاوتي دارند و زيبايي همساني ندارند ، بلكه حتي در بهترين شرايط وقتي از نزديك با اين افراد مواجه مي شويد ، در مي يابيد كه نسبت به قيافه آن ها و زيبايي مورد نظر دچار اشتباه بوديد و حقيقت آن گونه مي پنداشتيد نبود .
جالب آن كه در آمريكا موارد متعددي ديده شده كه ملكه زيبايي در اين كشورها از نژادهايي غير غربي انتخاب مي شود، يعني افراد معدود غير بومي ساكن در اين كشور به عنوان زيباترين فرد برگزيده مي شوند ،چنان كه چند سال قبل فردي افغاني و در سال جاري فردي لبناني ملكه زيبايي شناخته شد .
اين مطالب ارزش بيان نداشت اما براي روشن شدن نادرستي تفكر شما لازم بودكه بيان شود ، اما در نگاه دقيق علمي از نظر پزشكي بشر به سمت زيبايي نسل هاي آينده مي رود، زيرا در ميزان رعايت مقررات و ضوابط پزشكي و تغذيه و مراحل رشد جنين در دوران حاملگي و جلوگيري از بيماري هايي كه موجب نقص جسمي يا بيماري هاي گوناگون مي شود ، پيشرفت هاي چشم گيري صورت گرفته ، رعايت همه اين موارد به زيباتر شدن نسل هاي بعدي مي انجامد .
در حقيقت اين مساله هيچ ارتباطي با ترويج گناه در جامعه و تفاسير مضحكي از اين دست ندارد ، هرچند ما معتقديم كه انجام برخي گناهان آثار وضعي خود را به دنبال دارد ، اما نتيجه عادي اين اعمال زشتي هاي روحي و اخلاقي است ،نه زشتي جمال و چهره ظاهري .
به علاوه اگر در معارف ديني بر تاثير گذاري اعمال بر زيبايي چهره تاكيد شده ،مثلا گفته شده كه افراد نماز شب خوان زيباتر از ديگران هستند، اولا اين زيبايي نوعي زيبايي معنوي و روحي است كه آثار خود را به نوعي در قيافه ظاهري نشان مي دهد .
ثانيا اين بدان معنا نيست كه افراد غير نماز شب خوان يا گنهكار روز به روز زشت تر مي شوند .
در هر حال به نظر مي رسد اين تفكرات مبنا و پايه اي ندارد . حقيقت درك صحيح حقايق عالم و عمل به آن ها براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت را فداي تصورات سطحي و ناشي از تمايل به برخي رفتارهاي به ظاهر لذت بخش اما در واقع بسيار زشت و داراي عواقب سوء نكرده ، در عين حال از لذت هاي مجاز و حلال كه خداوند براي بشر قرارداده ،خود را بي نصيب نگردانيد .
اگر در هر مورد خاصي سوال و ابهامي براي تان باقي ماند، با كمال ميل پاسخگو خواهيم بود .

لطفاً در رابطه با شخص محمد حسن بن محمد حسین بن نیستانکی نائینی مولف کتاب گوهر شب چراغ ، طلسم های نوشته شده در کتاب و علوم غریبه، علم جفر و صحت مطالب گفته شده در رابطه با علم جفر که بنیان گزار آن حضرت علی بوده و در توسط امام صادق به تکامل رسیده ( به نقل از کتاب گوهر شب چراغ این مطلب را می نویسم ) توضیح دهید ؟ اگر طلسم ها از نظر شرعی اشکال دارند چرا شخص محمد حسن بن محمد حین بن نیستانکی نائینی در کتاب خود آورده اند ؟ استفاده از طلسم ها ی کتاب و سایر طلسم ها از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ اگر اشکال دارد چرا در کتاب ها آورده شده ؟ لطفاً در مورد صحت کارکرد مطالب ذکر شده در مورد استفاده از طلسم ها که در کتاب ها نوشته شده برایم بنویسید ؟ مرجع تقلید : آیت الله سیستانی

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اطلاعات در مورد نويسنده کتاب گوهر شب چراغ را از جاي ديگر بگيريد .اما در مورد بقيه پرسش هاي تان توضيحاتي داده مي شود .
علوم غريبه، علومي مانند علم حروف و اعداد، علم اوفاق، جفر، (جفر صغير و جفر كبير) خافيه، كيميا، ليميا،هيميا، سيميا، ريميا و علوم ديگر است كه شيخ بهايي اين علوم را در كتاب «كلّه سرّ» جمع كرده است كه هر حرفي اشاره به علمي دارد.
توضيح اين علوم در جلد اول «الميزان» ، ص 246 نيز بيان شده است.
در اين باب كتاب‏هاي گوناگون نوشته شده است و نياز به استاد و تعليم و تعلّم دارد . براي مطالعه بيش تر در اين باب، به كتاب «مفاتيح المفاليق و زبدة الالواح» محمود دهدار عياني و يا «شرح كنوزالاسما» عياني كه استاد علامه حسن‏زاده آملي در کتاب« هزار و يك كلمه » كلمه 343 به طور مبسوط آن اشعار را توضيح داده است مراجعه كنيد. جهت توضيح در ذيل به نکاتي اشاره مي شود .
1. علوم را به دو بخش تقسيم نموده اند:
علوم خفي (علوم غريبه) و علوم جلي (علوم مانند علوم نظري و تجربي) .
خفي به معني پنهان و جلي به معني آشكار است.
بنابراين علوم غريبه جزو علومي است كه اربابان اين فن و يا علم آن را همواره از انظار نامحرمان و ناشناسان پنهان داشته ، در تعليم و تعلم وي شرايطي را ملحوظ نظر قرار مي­داده­اند.
اين علوم داراي شاخه هاي گوناگوني است و دو نوع كاربرد براي آن متصور است:
يكم: كاربرد عام.
دوم: كاربرد خاص.
منظور از كاربرد عام همان است كه مي توان از آن به وصول به مطلوب ياد نمود . هدف از تمامي شاخه هاي علوم غريبه نيل به مطلوب و كشف مجهول است. با آوردن مثالي اين موضوع روشن تر مي­گردد.
راه پزشكي به طور كلي و عام مربوط به شناخت بدن جانداران، نحوه فعاليت و تشخيص دادن امراض و معالجه آن است كه اين موضوع در طب عمومي يافت مي­گردد. ليكن هر بخشي از بدن نيز داراي تخصصي مربوطه مي باشد و پزشكي نيز مربوط به آن بخش وجود دارد كه علاوه بر اطلاعات عمومي در خصايص بدن، در يكي از شاخه هاي آن به گونه تخصصي تحصيل نموده و فعاليت دارد.
بنابراين، زماني كه تعبير علوم غريبه را به كار مي بريم بايد روشن كنيم كه منظور از آن، عموم شاخه هاي علوم غريبه است و يا شاخه يا شاخه هاي خاص آن .پس تا اين مقطع روشن شد كه غايت علوم غريبه، رسيدن به مطلوب و كشف مجهول است و ديگر اين كه اين علوم، مانند بسياري از علوم تجربي و نظري، داراي شاخه هاي گوناگوني است. هر شاخه اي نيز عهده دار وظيفه اي خاص.
2. حق و باطل ، حرف هاي خدا و شيطان هر دو در کتاب ها نوشته مي شود . عده اي از اين طرفداري مي کنند ، و گروهي از آن .پس نمي شود گفت : اگر استفاده از طلسم ( يا از هر علم و فن و روشي ) اشکال دارد چرا در کتاب ها آورده شده است !
يادگيري اين علوم( خواه طلسم باشد يا غير آن ) براي استفاده ها ي مشروع اشكال ندارد مثل آن جا كه براي ارشاد و تبليغ افراد و تميز حق از باطل باشد، در اين صورت اشكال ندارد؛ مثلاً اگر كسي ادعاي پيغمبري نمايد (همان طور كه در گذشته افراد شيادي با فرا گرفتن اين علوم چنين ادعاهايي مي‏كرده‏اند چنان که در مورد مبارزه مرحوم شيخ بهايي نسبت به مردي كه ادعاي نبوت داشته نقل شده است) و از طريق اين علوم بخواهد مردم را اغفال كند ،ياد گرفتن اين علوم براي مبارزه با اين افراد اشكال ندارد، ولي براي استفاده هاي غير مشروع و كسب مال از اين طريق جايز نيست.
3.علم جفر، از علوم غريبه است كه به وسيله آن، به برخي از اطلاعات آينده دست مي‏يابند. پايه‏هاي اين دانش، بر نوعي رياضيات پيچيده استوار است. البته پي‏گيري آن را توصيه نمي‏كنيم؛ ولي مي‏توانيد در منابع زير،اطلاعات در مورد آن تحصيل كنيد:
1ـ نفايس الفنون، شمس الدين آملي؛
2ـ سرمايه سخنوران، ج 1، مقدم؛
3ـ گلزار اكبري، نهاوندي؛
4ـ انواع و اشكال شناخت، آل اسحاق.
4.اما در مورد صحت کارکرد آن گفته مي شود که سحر و جادو و طلسم از جهت کاربردي مشابه ، متقارن و نزديک به هم هستند . از بررسي حدود 51 مورد كلمه سحر و مشتقّات آن در قرآن به اين نتيجه مي‌‌رسيم كه سحر و جادو ( و به دنبالش طلسم )از نظر قرآن به دو بخش تقسيم مي‌‌شود:
ا- بخشي ازآن فريفتن و تردستي و چشم بندي است ،حقيقت ندارد چنان كه قرآن مي‌فرمايد:
ريسمان ها و عصاهاي جادوگرانِ زمان موسي در اثر سحر خيال مي‌شد كه حركت مي‌كنند(1) هم چنين آمده است: هنگامي كه ريسمان ها را انداختند ،چشم هاي مردم را سحر كردند و آنان را ارعاب نمودند. (2)
از اين آيات استفاده مي‌شود كه بخشي از سحر حقيقت ندارد و اثري نمي گذارد، بلكه تردستي و چشم بندي است.
ب- سحر جادو و طلسم اجمالا تأثير دارند. چنان که از ائمه عليهم السلام دعا هاي خنثي کردن اثر سحر و طلسم يا ابطال آن وارد شده است . مرحوم حاج شيخ عباس قمي برخي از آن دعا ها را در مفاتيح ذکر کرده است . قرآن نيزتأثير گذاري بخشي از آن را تأييد کرده است. به اين صورت در آية 102 سورة بقره كه داستان هاروت و ماروت را بيان مي‌كند ، مي‌فرمايد:
آن دو سحر هايي را جهت( برخي حکمت ها و منفعت ها و ) آزمايش ميزان ايمان و پايبندي به احکام و فرامين پروردگار به مردم مي‌آموختند، به صراحت به مردم مي گفتند که : ما اين چيزها را جهت امتحان شما آموزش مي دهيم ،پس با کاربرد نادرست و بهره وري نا مشروع از آن به سوي کفر نرويد . آنان پس از يادگيري سحر از آن استفاده نا مشروع مي کردند ، به اين صورت که به وسيله سحر، بين زن و شوهر جدايي مي‌انداختند (فيتعلمون منهما ما يفرّقون به بين المرء و زوجه) يا جنبه ها و کاربردهاي مثبت و پر منفعت آن را رها مي کردند و پيوسته در صدد آن بودند که به وسيله آن به مردم ضرر برسانند. (و يتعلمون ما يضرّ هم و لا ينفعهم) مي‌آموختند چيزهايي را كه به آنان ضرر مي‌رساند و نفعي نمي بخشيد.
بنابراين، سحر جادو و طلسم اجمالا تأثير دارد .

پي نوشت‌ها:
1. طه (20) آيه 66.
2. اعراف (7) آيه 116.

در باره عرفان های نو ظهور کمی اطلاعات میخواستم لطفا کتاب و یا سایت هایی معرفی کنید .اشو و سایی بابا و عرفان حلقه دلایل نقض و اشکالات عرفان حلقه را میخواستم در یک مباحثه با یکی از این ها که در عرفان حلقه عضویت دارد دارم کم مییارم کمکم کنید . هر اطلاعاتی مفید خواهد بود با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بررسي جامع در مورد حلقه اي كه بيان كرديد ، نياز به تحقيقات گسترده دارد كه اكنون فرصت ‌آن براي ما فراهم نيست، ولي به صورت گذرا به برخي از اين فرقه ها اشاره اي مي نماييم.
عرفان به معني معرفت است كه در اين گونه از معرفت ، معرفت خدا به غير از معرفت عقلي و استدلالي مراد است . اگر علم از مقوله دانستن باشد ،عرفان از مقوله يافتن است. هر چند كه در يافتن نيز عنصر دانستن وجود دارد ، ولي دانستن نه به صورت ذهني يافته شده بلكه به حضور خود آن است . بنابراين عرفان به دنبال تحقق بخشيدن به اين نياز انسان كه رسيدن به مقام حضور و درك وجود خدا است ، نه صرف دانستن اينكه خدائي هست و خدا اين صفت و آن صفت را دارد.
در اين مسير راه هاي فراواني از طرف مدعيان مختلف ارائه شده است كه يك راه به مقصد مي رسد . اين راه به عقيده ما راه دين است . دليل ما بر اين مطلب اين است : خدائي كه ما در عرفان به دنبال درك حضور او هستيم ، مقصد اين راه است . صاحب منزل راه صحيح رسيدن به منزل را بهتر از ديگران مي داند. خدا
با فرستادن دين و كتاب هاي آسماني و پيامبران به عنوان آورندگان اين دو به بشر و نيز مربيان بشر از طرف خدا ، راه را به ما نشان داده است :
‌« قال اهبطا منها جميعا بعضكم لبعض عدو فاما ياتينكم مني هدي فمن اتبع هداي فلا يضل و لايشقي » (1) دراين ميان افراد يا گروه هائي با ادعاي راهنمائي بشر به سر منزل مقصود ، هر از گاهي سر بر آورده و با ارائه دستور عمل هائي و تاسيس مكاتب خواسته اند در اين مسير راهنماي انسان باشند . اكثر اين مدعيان خود راه بلد نيستند ،ولي به صرف ديدن سوسوهائي از شمع راهزنان طريق حق، به گمان اين كه خورشيد هدايت را يافته اند و با ديدن سراب گمراهي، به گمان اينكه به آب حيات رسيده اند، مي خواهند دستگيري از ديگران كنند . خطر كسي كه علم ناقص دارد ، از خطر جاهل در گمراهي ديگران بالاتر است .
اين گونه افراد راه هائي را پيشنهاد مي كنند كه هيچ كدام انسان را به مقصود نمي رساند. بدتر فاصله او را از آن دورتر و دورتر مي سازد . اين ها عرفان هاي كاذبي هستند كه در بحران معنويت جهاني بيش تر از هميشه فعاليت مي كنند . تشنگي بشر اين عصر را با آب شور درياهاي نمك كه سيرابي به دنبال ندارند و هر چه خورده شوند، عطش او را به آب حقيقي بيش تر مي سازد، تا آن جا كه او را به هلاكت برساند ،‌ مي خواهند برطرف سازند .
هر راهي و راهكاري كه در موافقت با دين خدا ( اعتقادات ،‌ احكام ، اخلاق‌ ) باشد ،مي تواند راهي به حقيقت باشد ،ولي اگر در منافات با آن باشد، باطل است و ما را به خدا نزدك نمي سازد. مقصود اصلي در عرفان
رسيدن به خدا و شناخت قلبي او است ، بنابراين اين راهكار ها عرفان نيستند، هرچند كه رياضت هائي را هم براي انسان پيشنهاد كنند. در اثر رياضت ها انسان داراي نيروها و قواي فوق طبيعي هم بشود .
سوال شما در مورد اين گونه از عرفان ها كلي است . بهتر بود به صورت مشخص و خاص به مورد يا مواردي اشاره مي كرديد تا در مورد آن توضيح خدمت تان ارائه مي كرديم .فرقه هاي اصلي و موجود در ايران را كه فعاليت دارند ،خدمت تان معرفي مي كنيم . براي توضيحات بيش تر چند كتاب براي آشنائي با عرفان هاي ساختگي و نيز آشنائي با فرق هاي آن ها معرفي مي كنيم تا با مطالعه آن ها به سوالات خود پاسخي درخور بيابيد .
1- فرقه ساي بابا :
بنيانگذار اين نحله شخصي است به نام باگوان شري ساتيا ساي بابا است . درسال 1926 ميلادي به دنيا آمده و در چهارده سالگي ادعاي هدايت همه انسان ها از طرف خدا را داشته است . او دين خود را حاكم بر همه اديان مي دانست. در عين حال مدعي بود كه دين او با هيچ يك از اديان رايج مثل اسلام و مسيحيت منافاتي ندارد . براي دعوت خود معبدي به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانه صلح برين تاسيس كرده است . در اين معبد به مناسبت اعياد همه اديان مثل كريسمس ، عيد فطر ، عيد نوروز ، سال نوي چينيان و ... مراسم برگزار مي شود . او به تناسخ و قانون كارما معتقد است .
2- رام الله :
مركب است از دو كلمه «رام» كه نام خداي آيين ويشنو است و « الله » كه نام خدا در اسلام است . اين آئين يكي از سه آئين بزرگ هندوستان است . پيام آئين اين است كه رام الله و الله همان رام است . اين آئين در قرن پانزدهم ميلادي توسط شخصي به نام شيخ كبير در هندوستان پايه گذاري شد. شيوه تبليغي آن هم در ايران شبيه گولد كوئيست است . هر فردي براي آن كه در حلقه رام الله باقي بماند، بايد هفته اي يك نفر جديد را به رام الله دعوت كند و گرنه از دايره پيروان رام الله خارج خواهد شد . اين آئين با نام هائي از قبيل « جريان هدايت الهي » ، « هنر زندگي متعالي » و « تعليمات حق » به تبليغ افكار خود مي پردازد .
3- اوشو :
اين آئين توسط شخصي به نام اوشو كه البته در زمان حيات خود نام هاي مختلفي از جمله « راجا » ،‌«راجنيش » ،‌« آچاريا راجنيش » و « باگوان شري راجنيش » معروف شده است ، پايه گذاري شد . اين آئين در غرب نسبت به آئين هاي ديگر شرقي مثل ساي بابا و رام الله از اقبال بيش تري برخوردار شده است . آن هم به دليل همخواني زياد آموزه هاي اوشو با اصول ليبراليسم فرهنگي غرب و آزادي هاي بي حد وحصر موجود در آن مي باشد . تنها تفاوت آن در اين است كه اوشو همه بي بند و باري ها و هرزگي ها ي جنسي را به انگيزه معنويت و عرفان ترويج مي دهد! اوشو در سال 1990 در 59 سالگي به طرز مشكوكي از دنيا رفت كه برخي علت مرگ مشكوك وي را ابتلا به بيماري ايدز در اثر فسادهاي اخلاقي و جنسي شديدي كه داشت عنوان كرده اند.
4- اكنكار :
اين فرقه توسط شخصي به نام پال توئيچل اهل شهر كنتاكي آمريكا پايه گذاري شده است .او كه در ابتدا از نيروهاي يگان دريائي ارتش آمريكا بود، براي روح شناسي به هندوستان سفر كرد. در آن جا از تعاليم شخصي به نام استاد سودارسينگ استفاده كرد كه مدعي است نهصد و هفتادمين استاد بزرگ اك در طول تاريخ مي باشد. در اين آشنائي به ادعاي خود با شخصي افسانه اي به نام « ربازارتارز » كه مدعي است 500 واندي سال دارد ملاقات كرد.
بعد از اين ملاقعات به آمريكا بازگشت و در آن جا با نام معنوي « پدر زاسك » مشغول تبليغ مكتب خود شد . او اكنكار را به دانش باستاني سفر روح تعريف كرده و مدعي است كه اكنكار كوتاه ترين راه و صراط مستقيم رسيدن به حقيقت است . او در تعاليمش مريدان خود را به اك يعني روح الهي يا جريان مسموع حيات يا جوهره خداوند ارجاع مي دهد كه خلقت و محافظت از تمامي حيات را بر عهده دارد . همه اين ها را از جمله معاني آن مي داند و مدعي است كه تمام استادان اك در طول تاريخ مردم را به اين امور دعوت كرده اند .
او از شخصيت هائي همچون مولوي ، حافظ ، شمس تبريزي ، عطار نيشابوري ، فردوسي و ... به عنوان استادان اك نام مي برد! بعد از پال توئيچل شخصي به نام داروين گراس رهبري اين فرقه را به عهده گرفت، ولي بعد از دو سال از مقام خود عزل شده و به صورت كلي از اين فرقه اخراج شد. الان نيز هيچ نامي در اين فرقه از وي نمي برند . بعد از او شخصي به نام هارولد كلمپ رهبري اين آئين رابه عهده گرفته است. روز 22 اكتبر كه سالروز تولد پال توئيچل است، ابتداي سال معنوي اكيست ها محسوب مي شود .
عرفان سرخ پوستي ، آموزه هاي پائولو كئليو ، آموزه هاي دالائي لاما ، مكتب فالون دافا و روش معنوي مديتيشن و ده ها آئين ديگر از جمله عرفان ها كاذب هستند . به خاطر طولاني نشدن پاسخ از ذكر تمامي آن ها خودداري مي كنيم . براي مطالعه در باره آن ها و نقد عقائد و روش هاي آن ها به كتابي كه خدمت تان معرفي مي شود مراجعه فرمائيد.
البته فرقه اي به نام شيطان پرستي در جهان و نيز در ايران رواج يافته كه به نوبه خود به ريز فرقه هاي بسياري تقسيم مي شود . به لحاظ اين كه اساس آن بر ضديت دين و معنويت است، نمي توان آن را حتي از جمله عرفان هاي كاذب برشمرد.
براي اطلاع تفصيلي به دو منبع ذيل مراجعه نماييد:
1- در آمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب ، احمد حسين شريفي ، نشر صهباي يقين
2- اكنكار ، سوداگري روحي ( ناگفته هاي اكنكار و پاتوئيچل ) ، دكتر ديويد سي لين ، ترجمه مهندس شهرام قلي زاده .نشر جامعه نگر .
پي نوشت :
1. طه (20) آيه 120.

به نام خدا با سلام بنده ضعف ايمان دارم و خداوند را آن طور كه شايسته است نمي شناسم و فقط واجبات را انجام ومحرمات را انجام نمي دهم و آن طور كه خداوند را ولي و سرپرست خود بدانم نمي دانم بايد چه كار كنم مممنون

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در بعضي از آيات از حقيقت ايمان به عنوان شناخت و اعتقاد قلبي به خداوند و پيامبران و هر آنچه آن ها آورده‌اند، ياد شده ، از بعضي آيات ديگر استفاده مي‌شود ايمان عبارت است از: شناخت، همراه با اذعان، تسليم و پايبندي(1)
براين اساس انسان بايد تمام تلاش خود را به ياد گيري آموزه هاي اساسي دين و معرفت پيدا کردن به آن ها محدود کند.البته هرچه معرفت انسان افزايش يابد ، طبعا هم بر ايمان او افزوده مي شود ودر اعمال او نيز تأثير خواهد گذاشت و به معناي واقعي کلمه معناي ولايت را درک خواهد کرد.
بالا بردن سطح شناخت و آگاهي‏هاي ديني مهم ترين راه براي دستيابي به معرفت خداوند است . در اين زمينه گسترش مطالعات و تحقيقات ديني با برنامه‏ريزي‏هاي هدايت شده و منظم بسيار ضروري است. بنابراين در پاسخ به سوال شما گفت :
در گام اول لازم است که مطالعات ديني خود را افزايش دهيد. تا هم بر آگاهي تان افزوده گردد و هم ثمرات آن به خواست الهي درافزايش ايمان تان موثر باشد.
گفته ايد:" واجبات را انجام ومحرمات را انجام نمي دهم. آن طور كه خداوند را ولي و سرپرست خود بدانم نمي دانم. "
مايه خرسندي است که موفق به انجام واجبات و ترک محرمات هستيد و اين نشانه آن است که معناي ولايت خداوند را به خوبي درک نموده ايد وگر نه چه معنايي دارد از اوامر و نواهي کسي که او را به عنوان ولي و سرپرست خود نمي دانيم و يا نمي شناسيم اطاعت کنيم ؟در حقيقت شناخت واجبات و محرمات و رعايت آن از ضروريات معرفت نسبت به خدا و ولايت او نسبت به ماست . معرفت ناب و حقيقي جز در پرتو علم حضوري و ارتباط آگاهانه با خداوند حاصل نمي گردد.
با اين همه سعي کنيد با مطالعه کتاب هاي اعتقادي ، سطح آگاهي هاي خود را بالا ببريد. اگر در اين باب زمينه ي مطالعاتي نداريد از كتاب‏هاي اعتقادي آقاي محسن قرائتي آغاز كنيد و سپس از كتاب‏هاي استاد شهيد مطهري. كتاب‏هاي شهيد مطهري مثل: «توحيد»، «نبوّت»، «اصل عدل در اسلام»، «امامت و رهبري»، «معاد». (اين چند كتاب مجموعا در جلد چهارم مجموعه آثار شهيد مي‏باشد.) كتاب «عدل الهي» آن شهيد هم مفيد است. كتاب «آموزش عقايد»اثر استاد مصباح هم در سير مطالعاتي اصول عقايد مفيد و لازم است.
بعد از اين مرحله (انجام واجبات و ترك گناهان) ، انجام دادن مستحبات مانند نافله هاي يوميه مخصوصا نافلة شب و تهجّد و مناجات با خدا موجب قرب الهي مي شود.پيامبر (ص) فرمود: «خدا مي فرمايد: «با انجام نوافل به سوي من تقرب پيدا كنيد تا شما را دوست بدارم. اگر شما را دوست بدارم، اگر دعا كنيد اجابت مي كنم و اگر درخواستي داشتيد ، عطا مي كنم».(2)
سپس گام در مرحله بعد که رعايت تقوا و انجام تکاليف الهى در هر حال است ، بنهيد که زمينه‌ساز درک بيش تر و توفيق افزون‏تر و توجه و تقرب والاترى به خدا خواهد بود: «يا أيّها الذين آمنوا إن تتّقوا الله يجعل لکم فرقاناً ويکفّر عنکم سيّئاتکم و يغفر لکم والله ذو الفضل العظيم؛(3)
اى اهل ايمان! اگر پرهيزگار بوده و تقواى الهى پيشه کنيد ،خداوند براى شما نيروى تشخيص حق از باطل قرار داده ، بدى‏هاى شما را پوشانده و شما را بيامرزد .خداوند داراى فضل ورحمت بزرگ است».
قرآن مجيد راه رسيدن به يقين که بالاترين درجه ايمان است را عبادت مي‌داند: " واعبد ربّک حتي يأتيک اليقين؛ پروردگارت را عبادت کن تا به يقين برسي".(3) بدون عبادت ممکن نيست کسي به ايمان نائل آيد. منظور از عبادت،‌ حرکات و سکنات ظاهري نيست بلکه حقيقت عبادت و بندگي خدا است که مشتمل بر تمام مستحبات و ساير کار هاي خداپسندانه و از جمله خدمت به مردم و .... است . نکته مهم اين جاست که رسيدن به اين حقيقت جز با ترک گناه و فرار از رذايل اخلاقي امکان پذير نيست. از اين رو رسول خدا(ص) فرمود :" اگر نبود شياطيني که اطراف دل‌هاي بني آدم را احاطه کرده اند، آن‌ها حقايق ملکوت آسمان‌ها و زمين را مشاهده مي‌نمودند"؛(4) يعني گناه و رذايل اخلاقي مانع رسيدن به مقامات معنوي مي‌شود.
همچنين رسيدن به حقيقت ايمان جز با اخلاص امكان پذير نيست . و اخلاص روح عبوديت و بندگي است و روح عبادت و بندگي ترک نافرماني مولي است . چرا که از نظر اسلام عملي صحيح و همراه با اخلاص است که بر اساس حکم خدا و پيامبر و امامان باشد که از آن به صراط مستقيم ياد مي‌شود .پر واضح است که نافرماني و عصيان، از دايره عمل منطبق بر حکم خدا و رسول و اهل بيتش خارج است .

پى نوشت‏ها:
1. عزالدين حسيني زنجاني، راه رستگاري، ص 17.
2. سفينه البحار، ج 2، ص 110
3. انفال (8) آيه 29.
4. معراج السعاده، ص 78.

صفحه‌ها