كلام

سلام من دختر امروزی هستم که مثل همین دخترایی که توی خیابون میبینین 1 مشکل من به خدا اعتقاد ندارم چی کار کنم راستی من میخوام با شما که دارین جواب سوال هارو میدین از طریق چت صحبت کنم چی کار باید بکنم؟

پرسش: خدا شرح :
دختر امروزي هستم که مثل همين دخترايي که توي خيابون مي بينيد. به خدا اعتقاد ندارم چي کار کنم؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
همه افراد، چه دختر و چه پسر دختران و پسران روزگار خود هستند . به اصطلاح همه امروزيند . تصور آن كه كسي به خاطر نوع پوشش يا نوع ادبيات گفتگو يا نوع رفتار و سلوك اجتماعي امروزي تلقي گردد و ديگري ديروزي ،چندان منطقي و معقول نيست. همان طور كه ما در خيابان انواع دختران و پسران را مي بينيم. همه يك جور نيستند . همه يك جور نمي پوشند و همه يك جور فكر نمي كنند و...
در هر حال منظور شما براي ما روشن است . اميدواريم در زمره آن دختران امروزي باشيد كه در همه امور، عقلانيت و رعايت اصول عقلاني، اخلاقي و انساني معيار و مدار رفتارهاي شان است، نه احساسات زودگذر و تمايلات شهواني و تاثير پذيري كوركورانه از جو و فضاي جامعه و... .
اعتقاد به خدا به معني باور عميق دروني نسبت به اوست ، در واقع اعتقاد و عقيده از ماده "عقد" به معني گره است ، يعني چيزي كه به جان انسان گره مي خورد و به آساني جدا شدني نيست ، بر اين اساس عقيده كامل و حقيقي نسبت به خداوند چيزي نيست كه به آساني به دست بيايد و يا بسياري از افراد از آن برخوردار باشند، اگر چه اكثر انسان ها داراي اعتقاد و باور نسبي به خدا هستند؛ اين اعتقاد با فطرت انساني گره خورده است و اگر اعتقاد و باور به خدا نباشد، يا سست باشد، بايد ديد چه عواملي موجب آن شده است.
به نظر مي رسد وضعيت شما هم چيزي از همين قبيل باشد ، اما در هر حال شما هم مانند اكثر انسان ها عقيده اي در حد عادي نسبت به خداوند و ديگر امورغيبي داريد. به حكم عقل و فطرت دروني خود باور به خداوند را نمي توانيد ناديده بگيريد ، هرچند سوالات و ابهامات بسياري هم ممكن است در اين ميان براي شما وجود داشته باشد .
در هر صورت خود اين مسئله كه دغدغه اين وضعيت را داريد و نگران هستيد، بسيار ارزشمند است . مي توانيد از اين موقعيت فعلي كه با واقعيت باور خود منصفانه مواجه شده ايد ،بهترين نتيجه را گرفته ، براي رسيدن به عقيده اي كامل و تمام عيار و يقيني عميق بهره ببريد . مسير ادامه زندگي خود را با جهان بيني متفاوت و تفكري اصولي پايه ريزي و جهت گيري نماييد.
بنابراين بايد بينديشيد، علت عدم باور و اعتقاد، يا باور ضعيف به خدا يا شايد عدم ارتباط با خدا در چيست؟ چه عامل يا عواملي شما را در اين وضعيت قرار داده است؟ آيا عقل شما قانع نمي شود و با شما همراه نيست، يا دل در جاهاي ديگر است؟ يا چيزهايي ديدي و شنيديد كه باورتان را سست كرده، يا خانواده و محيط و دوستان شما را به چنين وضعيتي آورده، يا دليل و استدلال براي اعتقاد و باور به خدا نداريد؟ يا نمي دانيد كه چگونه با خدا ارتباط داشته باشيد؟
اما هر چه كه باشد ، از سرمايه بزرگي خود را محروم كرده ايد. سرمايه بزرگ زندگي كه هيچ چيز با آن مساوي و برابر نيست.
اجازه دهيد كه سخن آخر را با كلامي از امام حسين(ع) در دعاي عرفه پايان دهم كه فرمود: خدايا! آن كس كه تو را ندارد، چه دارد و آن كه تو را دارد، چه ندارد!
بله خواهرم! ببين كه اگر خدا را نداشته باشيم، چه داريم؟ چه چيز كه بر او تكيه كنم؟ چه چيز كه هميشه من همراه باشد؟ چه كس كه از تمام آنچه در درون دارم آگاه باشد؟ چه كس كه در تنهايي و غم ها با او سخن گويم؟ چه كس كه ما را با تمام وجود درك كند؟ چه كس كه مرا فقط به خاطر خود من دوست داشته باشد؟ چه كس در سختي و بيماري و... به او پناه برم؟ چه كس كه در ناتواني دستگيرم باشد؟ چه كس كه عشق پاك خود را فقط شايسته او بدانم؟ چه كس ...
موفق و سربلند باشيد.

پرسش: راستي من مي خوام با شما که دارين جواب سوال هارو مي دين از طريق چت صحبت کنم .چي کار بايد بکنم؟

پاسخ:
مي توانيد به بخش آنلاين مركز ملي مراجعه كنيد و با هر كدام از اساتيد و كارشناسان كه دوست داشتيد چت كنيد.
براي مشاهده جدول زمان بندي اساتيد بخش آنلاين به لينك زير مراجعه نماييد.
http://www.pasokhgoo.ir/onlines

چطور بايد بفهميم كه يك اتفاقي يا امري به صلاحمون بوده يا ما اشتباه كرديم.؟؟؟؟؟؟؟و اگر در ازدواج كسي رو كه قسمتمون بوده ناخواسته رد كنيم بازم امكان داره خوشبخت بشيم يا انتخاب خوبي داشته باشيم؟

پرسش: قسمت شرح : چطور بايد بفهميم كه يك اتفاقي يا امري به صلاحمون بوده يا ما اشتباه كرديم؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
«قسمت » و «مصلحت»به معاني مختلفي به كار برده مي شود كه اعتقاد به برخي از آن ها، موجه است و به برخي ديگر ناموجه وبي دليل.
قسمت و مصلحت به اين معنا كه : «يك رويداد، معلول يك سري عوامل است كه با تحقق آن عوامل، قطعاً آن رويداد به وقوع خواهد پيوست » كاملاً منطقي و صحيح است ؛ مثلاً اگر كسي هر روز ورزش كند، عضلاتش قوي خواهد شد و يا اگر در عبور از خيابان دقت نكند، تصادف رخ خواهد داد.
كاربرد معنايي ديگر براي قسمت، آن است كه : «نقش فرد در حوادث كاملاً ناديده گرفته شده ، همه چيز به مقدرات واگذار گردد». اين برداشت از قسمت برداشتي نادرست و توجيه خوبي براي اهمال و ناتواني ها است و با آموزه هاي ديني در تضاد است.
معناى صحيحى كه براى قسمت و مصلحت وجود دارد، قضا و قدر الهى است .قضا و قدر، مشيت الهي است که در نظام هستي، هر چيز را با محاسبه دقيق و معين به طور قانون‏مند و سازوار در چارچوب نظام علت و معلول قرار داده است. شناخت صحيح مشيت خداوند و خواست انسان، مبتني بر داشتن تصور صحيح از مشيت خداوند در نظام جهان و انسان است.
هيچ رخدادي در جهان جز به مشيت خداوند اتفاق نمي‏افتد. برگي که از درخت ساقط مي‏شود و يا کاري که از انسان سر مي‏زند، هر دو به مشيت خداوند است. اما چگونگي جريان مشيت در اين دو تفاوت دارد؛ زيرا انسان تفاوتي عمده و اساسي با ديگر موجودات دارد و آن اينکه داراي اختيار است . مشيت انساني کارهاي اختياري انسان آن است که اراده انسان در آن دخالت داشته باشد.
خداوند خواسته است که انسان مختار باشد و به اختيار خود بتواند کاري را انجام دهد. بر اين اساس اختيار انسان در طول مشيت و قضا و قدر خداوند است؛ يعني، خداوند خواسته که انسان توان خواستن و انتخاب کردن را داشته باشد. از همين رو اگر علت‏ها و عوامل کاري را کاملا فراهم و بر آن اقدام کرديد، آن واقعه اتفاق خواهد افتاد؛ مثلا اگر آتش، بنزين و اکسيژن را در کنار هم قرار داديد، قطعا انفجار رخ خواهد داد. اين همان نظام متقن و تخلف ناپذير هستي است.
مشيت خدا چيزي زايد بر در دسترس قرار دادن اسباب و علل و تأثير بخشي به آن نيست. در مورد انسان هم مشيت او بر آزاد و مختار بودن انسان است. بنابراين فعاليت‌هاي ارادي انسان جبراً از او صادر نمي‏شود و مستند به خواست آزاد خود اوست. در عين حال به مشيت الهي نيز استناد دارد؛ به اين معنا که اگر تکويناً نمي‏خواست چنين بشود، به او آزادي و اختيار نمي‏داد و مانند ديگر اجزاي طبيعي در مسير واحدي انسان را به حرکت در مي‏آورد.
براين اساس اتفاقاتي که در زندگي ما واقع مي شود ،صرف نظر از خواست خداوندي و صلاح دانستن او، در چارچوب نظام علت و معلول تحقق مي‏پذيرد . اراده انسان يکي از علل افعال اختياري اوست.
بنابراين اراده انسان تا حدودي در سرنوشت او و حوادثي که واقع مي شود مؤثر است. اگر چه تنها عامل تعيين‏کننده رخدادهاي زندگي او نيست.
بر اين اساس نمي توان به طور قطعي اتفاقي را که در زندگي واقع شد، به صلاح ديد خداوند نسبت داد و يا به طور قطع آن را انکار نمود زيرا نظام عالم در چارچوب نظام علت و معلولي است . افعال اختياري انسان از علل موثر در زندگي اوست .
ظاهرا سوال شما با توجه به سوال دوم که در آن از جواب منفي به خواستگارتان سوال کرده ايد ،مطرح شده است که در اين صورت پاسخ تکميلي در آن جواب طرح شده است .

پرسش: اگر در ازدواج كسي رو كه قسمتمون بوده ناخواسته رد كنيم بازم امكان داره خوشبخت بشيم يا انتخاب خوبي داشته باشيم؟

پاسخ:
خواهر گرامي !در پاسخ سوال قبل گفتيم معناى صحيحى كه براى قسمت و سرنوشت انسان وجود دارد، قضا و قدر الهى است. ازدواج نيز يکي از موارد سرنوشت انسان است.اراده انسان تا حدودي در سرنوشت او مؤثر است. بله اراده انسان تنها عامل تعيين‏کننده رخدادهاي زندگي او نيست .چه بسا انسان اراده کاري را دارد ، ولي موانع بسياري براي او پديد مي‏آيد يا اراده چيزي را ندارد اما آن امر براي او به راحتي محقق مي‏شود. نکته‏اش اين است که علل مؤثر در عالم طبيعت دو دسته است:
1- علل مادي،
2- علل معنوي. يکي از عوامل مؤثر در سرنوشت انسان علل معنوي است که اعمال انسان نيز جزو اين علل است؛ يعني، اعمال خوب يا بد انسان در سرنوشت انسان مؤثر است. مثلاً رنجاندن خاطر مؤمن يا ملامت و تحقير و يا تمسخر او آثار بسيار سوئي در زندگي آن شخص دارد.
در بين عوام رايج شده که در بسياري از وقايع زندگي تعبير مي‏کنند که «قسمتش چنين بود» و از اين تعبير معمولاً معناي جبر برداشت مي‏شود، در حالي که «قسمت» به معناي «جبر» و سرنوشت حتمي گريزناپذير پذيرفتني نيست. تنها معناي مقبولي که براي «قسمت» وجود دارد ،قضا و قدر است که شرحش گذشت و با اراده و اختيار انسان منافاتي ندارد.
حال مراد شما از« نا خواسته رد کردن » در اين جمله که نوشته ايد : " كسي رو كه قسمتمون بوده ناخواسته رد كنيم " چيست ؟
1- اگر معتقد هستيد به آن چه دربين مردم معروف است و قسمت را به معناي عدم تأثير فرد در سرنوشت خود و تعيين همسر از قبل و سلب اختيار از انسان مي‏ دانيد، و مرادتان از « ناخواسته » اين است که بدون اين که بخواهيد، با قسمت و قضاي الهي مخالفت کرده ايد ،بايد بگوييم :
اين نوع اعتقادات رايج بين مردم درباره قضا و قدر از نظر اسلام مردود است، چون خداوند به آدمي، اختيار و اراده داده است. در همه امور از جمله ازدواج، حق انتخاب و گزينش محفوظ مي‏باشد.
از کجا معلوم کسي که خواستگار شما بوده ، قسمت شما بوده ؟ چه کسي گفته جواب منفي دادن به خواستگار اگر با دليل باشد، مخالفت با قسمت - به معناي صحيح آن - است ؟
اگر امري قضاي الهي و به قول شما قسمت تان باشد، قطعا محقق مي شود . در تحقق قسمت افعال خود شما نيز موثر است . شاهد مدعاي ما روايات زيادي است که همگان را به دقت در انتخاب همسر فراخوانده و ضوابطي را در اين امر منظور داشته‏اند. اگر انسان در انتخاب همسر نقشي نداشته باشد، روايات بسياري که در اين باب وارد شده معني ندارد. از رسول اکرم(ص) نقل شده:
«فردي مناسب براي ازدواج را در نظر بگيريد و انتخاب کنيد، زيرا زنان تان فرزنداني شبيه خواهران و برادران خود متولد مي‏کنند».(1)
اگر با دليل محکم و نه از روي هوي و هوس به خواستگار جواب منفي داديد ، جاي هيچ نگراني نيست و در آينده مي توانيد با انتخاب خوب در زندگي خود خوشبخت شويد.
2- اما اگر مرادتان از جواب منفي ناخواسته به خواستگار، رد کردن خواستگار خوب به بهانه هاي واهي و پوچ و در حقيقت بدون دليل است ، نوعي مصداق کفران نعمت خداوند محسوب مي گردد .داراي اثرات وضعي در زندگي دنيوي ما مي باشد. ضروري است از هر طريقي که مي توانيد (مانند توبه و...) کفران نعمت را جبران نماييد.

پي‏نوشت‏:
1. ميزان‏الحکمه، ج 2، ص 1183.

سلام من دختری هستم که مدتی است که خواب های عجیبی می بینم و مرا سردرگم کرده مثلا این که اعزرائیل جانه بضی از افراد رامیگیرد و من هم با او همکاری میکنم و یا بخی اوقات تماشا می کنم یا اینکه برخی مسائل در ایران رخ میدهد من ازپیش در خواب می بینم مثلااختشاشات روز عاشورا و از این قبیل خواب ها حالا سوال من این است معنی این خواب ها چیست و چرا من که یک فردی معموای هستم باید ببینم خواهش میکنم جواب مرابه صورت واضح بیان کنید واقعا احتیاج به کمک دارم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بسياري از مسايلي که انسان‌ها در خواب مي‌بينند، افکار و تخيلاتي است که در طي روز به آن اشتغال داشته اند يا در فکر آن ها بوده اند. به هر حال در طي خواب از فشار سانسور کاسته مي شود . فرصتي فراهم مي شود تا آن چه در ناهشيار وجود دارد, برون ريزي کند . در قالب خوابديده ها رخ دهند. بنابراين بسيار مهم است که بدانيم هر آن چه روزها با آن به سر مي‌بريم ،ممکن است به شکل‌هاي ديگر در خواب بازسازي شوند.مسايل سياسي مورد اشاره, اتفاقات رخ داده نيز در اين قالب مي گنجند. اما در خصوص آنچه که خواب مي بينيد، رخ مي دهد , چندان مطمئن نيستيم، ولي ممکن است آن را در قالب رؤياي صادقه تفسير نمود که به هر حال بايد با يک فردي از عالمان ديني گفتگو کنيد.
در خصوص اين که با عزراييل همکاري مي کند, ممکن است با يک اختلال رواني روبرو شده باشيد که مي تواند جزيي باشد . در صورت رسيدگي برطرف خواهد شد, البته مشروط به آن که هر چه سريع تر اقدام نماييد و مشمول مرور زمان نگردد که طبعاً وضعيت پيچيده تر خواهد شد.
چنانچه خواب ديده ها از لحاظ شدت يا تعداد به گونه اي باشند که خواب يا بخشي از زندگي ما را مختل نمايند, بايد توسط روانپزشک معاينه و توسط روانشناس تحت درمان قرار گيرند. در اين راستا اقدام به دارودرماني و روان درماني ضروري است. در اين خصوص تفاوتي ميان دو جنس نيست .نبايد نگران آن باشيد, چون با ادامه دادن مسير درمان از شدت اين وضعيت کاسته خواهد شد.
ممكن است هنوز برخي از عوامل تحريكي سابق همچنان وجود داشته و از صحنه زندگي شما حذف نشده باشد. در طي روز آن را كنترل مي كنيد، اما در خواب قابل كنترل نيست. لازم است كه آن عوامل را حذف نماييد، حتي اگر عوامل فكري و ذهني يا محيطي باشد. منتهي اغلب افراد به تنهايي قادر به حذف اين عوامل و دستيابي به وضعيت مطلوب نخواهند بود . مراجعه به روانشناس مي تواند وضعيت شما را بهبود بخشد. چنانچه با ترسي بيش از اندازه روبرو هستيد ، در اعتقادات ما است که صدقه، توسل و دعا بسياري از «تقديرات» را تغيير مي‌دهد. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «دعا، قضا را بر مي‌گرداند، هرچند محکم و مبرم شده باشد. والسلام .خدانگهدار.

من شیعه ی هستم و مرجع تقلید من حضرت خامنه ای هست من در شهری زندگی می کنم که اکثریت سنی و اندیشه های انحرافی دارند خواستم بپرسم دوستی با آنان چه حکمی دارد برای سلامتی و فرج امام زمان (ع) صلوات

رفتار با اهل سنت هيچ تفاوتي با رفتار با ديگر برادران ديني ندارد. برخورد معقول و عاطفي و عادلانه وظيفه ماست در اين مسير اگر زمينه هايي فراهم شود که شخص بتواند با آگاهي هاي دقيق و مطالعه شده در مورد مذاهب و بدون مجادله و الفاظ بي نتيجه طرف را به مذهب حق دعوت کند، اين کار خوب است، ولي تأکيد مي کنيم ورود بدون مطالعه بي نتيجه و گاهي نتيجه عکس خواهد داشت .
برخورد ما با اهل سنت بايد عاطفي و اخلاقي باشد و با عمل صالح همراه شود.
بنابراين ارتباط و دوستي با چنين افرادي به ويژه اگر داراي زمينه حق پذيري باشند، هيچ اشکال ندارد.

پرسش: be koda va ahle beit k maro mibinano komak mikonan shak daram
شرح :
به خدا و اهل بيت كه ما رو مي بينن و كمك مي كنن ، شك دارم.
پاسخ: باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.

سوالي كه طرح كرديد، چندان گويا و شفاف نيست.
گاهي نسبت به يك چيز اعتقاد داريد، اما در عين حال خواسته يا ناخواسته در شما شك ايجاد مي شود، يعني نوعي خلجان ذهني و فكري كه مي خواهيد از آن رها شويد، اما نمي توانيد، اما گاهي نسبت به اصل موضوع شك داريد، شك داريد كه خدا ناظر بر ما است. يا اصلاً شك داريد كه خدايي هست يا نه؟ در اين جا دنبال معرفت و شناخت بيش تر هستيد. به دلايل قانع كننده نرسيديد. اين نوع شك و ترديد مقدمه‏اي براي رشد و كمال فكري است. بنابراين از بروز آن نبايد نگران بود. شك و ترديد انگيزه‏اي است كه موجب تلاش فكري مي‏شود . آدمي را از نقاط تاريك، به وادي نور و روشنايي سوق مي‏دهد. پس بايد از اين انگيزه استقبال كرد .در جست و جوي راهكارهاي مناسب جهت حل مشكلات بود. البته اگر آدمي تسليم ترديدها بشود و براي رسيدن به حقيقت تلاش نكند، بديهي است كه در گرداب اوهام و ترديدهاي خويش غرق خواهد شد.
بنابراين از بروز اين حالت ـ كه تقريبا متناسب با سن شماست ـ نگران نباشيد. با برنامه‏اي منظم و حساب شده، به رفع ترديدها و كشف حقيقت بپردازيد.
مي‏دانيد كه فطرت آدمي حقيقت طلب است و تا آن را نيابد، آرام نمي‏گيرد. به گفته مولوي :
كز نيستان تا مرا ببريده‏اند از نفيرم مرد و زن ناليده‏اند
سينه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگويم شرح درد اشتياق
هر كسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش
آدمي آن روز آرام مي‏گيرد كه جرعه‏اي از زلال حقيقت بچشد .حلاوت آن را در دل خويش احساس كند. حال چگونه بايد حركت كرد تا ترديدها برطرف شده و جاي خود را به اطمينان بدهد؟ به گفته بزرگان براي كشف حقيقت و وصول به آن، دو كار لازم است:
بايد دانست پس از اعتقاد به اصول دين آنچه در «پيدايي» و «پايداري» و «يقين» مهم است ،«قلب پاك»، «انجام عبادات» و «رفتار خداپسندانه اجتماعي» است. با عبادت و عمل صالح است كه ايمان و يقين عمق پيدا مي كند . آثار ايمان به طور نمايان آشكار مي شود . اعتقادات در قلب نقش مي بندد ،به طوري كه در ناملايمات زندگي و سختي ها هنگام مرگ و پس از مرگ، همچنان ملكه ايمان آدمي پابرجا مي ماند. البته هر چه معرفت نظري بالاتر باشد ،كيفيت عمل نيز كامل تر و پايدارتر خواهد بود.
اما گاهي شك به صورت مستمر و به صورت يك امر تكراري در وجود انسان در مي آيد . ريشه رواني داشته (نه فكري) و به صورت وسواس نمايان مي شود. يعني با اينكه انسان اعتقاد دارد و از نظر عقلي و منطقي مشكلي ندارد، اما نمي تواند از شك و تريدد رها شود و اين انسان را‌ آزار مي دهد.
اين نوع شك ها از نوع وسواس فكري است كه يك نوع بيماري است و بايد درمان شود.
از نظر ديني شك و ترديدهاي ناخواسته، موجب گناه يا كفر و مانند آن نمي شود. در روايات براي خلاصي و رها شدن از اين نوع شك و ترديدهاي ناخواسته و قت وبي وقت، ذكر هايي آمده است.
ما چون اطلاعات زيادي نداريم و سوال تان شفاف نيست، پاسخ تفصيلي به هر يك از اين دو نوع شك و ترديد را به ارتباط بعدي و توضيحات كامل و شفاف شما موكول مي كنيم.

بعضی احادیث از ائمه و حضرت رسول نقل شده که به نظر صحیح نمیاید. مثلا در مورد اثرات خواندن سوره های قران مطالب عجیبی جود دارد ...مثلا حدیثی وجود دارد که اگر کسی سوره قدر را در نماز خود بخواند تمام گناهان او در آن لحظه آمرزیده می شود ... یا اینکه اگر فلان دعا خوانده شود گناهان فرد آمرزیده می شود...اگر اینگونه احادیث صحیح هستند بفرمایید چطور ممکن است با خواندن یک سوره مثلا شصت سال گناه کسی آمرزیده شود-البته حتی بافرض اینکه مقصود گناهان غیر از حق الناس باشد باز هم معقول به نظر نمی رسد - فردی را در نظر بگیرید که حق الناسی بر عهده ندارد و به خدا و نبوت و معاد هم معتقد است اما تمام طول عمر مشغول گناهان کبیره بوده است در آخرین ساعت عمر سوره قدر را میخواند و از دنیا می رود خب طبق این حدیث گناهان این فرد آمرزیده می شود و او باید بدون هیچ پرسش و پاسخی وارد بهشت شود ...اگر هم این احادیث صحیح نیستند چرا در بسیاری کتب معتبر مثل مفاتیح و یا در حاشیه بسیاری از قران ها این احادیث ذکر شده است. البته با توجه به اینکه هیچگونه شرط و شروط دیگری در مورد این اعمال ذکر نشده است و صرفا انجام یک عمل -مثلا خواندن یک سوره -چنین پاداشی برایش ذکر شده است نمونه دیگر به عنوان مثال حدیثی است از حضرت صادق که هرکه چهل صبح دعای عهد را بخواند هنگام ظهور حضرت حجت زنده خواهد شد و ایشان را زیارت خواهد کرد و در رکابشان شهید خواهند شد...آیا واقعا بصورت تضمینی میتوان گفت بر اساس این حدیث خواننده دعای عهد صد درصد هنگام ظهور زنده خواهد شد ؟

باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
مي بايست در مورد اين گونه روايات كه مشتمل بر ادعيه است، به مضمون دعا دقت كنيم. اگر خود نمي‏توانيم، به علما و كارشناسان عرضه كنيم. اگر تشخيص داده شد كه مضمون دعا با متون اسلامي و با مباني كلامي و عقيدتي منافاتي ندارد، دعا را به قصد رجا و به اميد رسيدن به ثواب بخوانيم. در احاديث معروف به "من بلغ" وارد شده كه هر كس براساس روايتي كه بيانگر ثوابي است، به اميد رسيدن به آن ثواب عمل كند، خداوند به او همان ثواب را عطا مي‏كند، گرچه حديث صحيح نباشد.(1)
نكته مهم در اين گونه روايات آن است كه مضمون چنين روايتي هيچ گاه به طور مطلق صحيح نخواهد بود . حتماً داراي قيود و شرايطي است، مثلاً همين حديث مورد نظر اگر به صورت مطلق صحيح باشد، به معناي آزاد بودن شخص تا يك سال است كه هر گناهي را انجام دهد، كه به طور يقين اين معنا صحيح نمي‏باشد؛ زيرا فلسفه دعاها و مناجات براي نزديك شدن انسان به خداوند و دوري از معاصي و گناهان است. چگونه مي‏تواند خواندن يك دعا، مجوزي براي انجام گناهان و دور شدن از خداوند و رحمت الهي باشد؟!
مقصود از روايت‏هايي كه آثار خاصي را براي برخي از اعمال ذكر كرده‏اند، اين نيست كه فلان عمل «علت تامه»آن اثر است؛ بلكه مقصود مقتضي اثر است. «علت تامه»، مجموع علل مؤثر بر يك چيز با رفع تمام موانع است. تأثيرچنين علتي بر معلول حتمي و ضروري است، و به هيچ وجه تخلف بردار نيست. در حالي كه «مقتضي» يكي از شرايط مؤثر بر يك پديده است كه در صورت فقدان موانع، مي‏تواند اثر كند، ولي اگر مانعي بر سر راه آن قرار گيرد، توان تأثيرندارد. چنين چيزي در جهان ماديات و اسباب و مسببات طبيعي نيز هست؛ مثلاً اگر گفته مي‏شود: «آتش سبب احتراق چوب است» به نحو مقتضي است؛ يعني، تا ديگر شرايط مانند وجود اكسيژن پديدار نشوند و موانع بر طرف نشود،عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابر اين اگر كسي چوب تري را در آتش اندازد و با گذشت چند دقيقه از احتراق خبري نباشد، نبايد در آن گزاره ترديد كند؛ بلكه بايد جست‏وجو كند كه آيا آن گزاره مشروط به شرايطي نيز هست يا نه؟ آيا مانعي براي تأثير آتش در چوب وجود دارد يا خير؟ آن گاه خواهد ديد كه اين گزاره ضمن دارا بودن ارزش صدق،مشروط به شرايط متعددي از قبيل وجود اكسيژن و عدم موانعي چون رطوبت در چوب، تناسب ميزان حرارت آتش بامقدار مقاومت چوب و ... است. ليكن اگر تمام شرايط و رفع موانع مفروض پديد آمد؛ يعني علت تامه محقق شد،حتماً چوب آتش خواهد گرفت و تخلف آن، به معناي كذب گزاره فوق مي‏باشد.
تأثير اين اعمال نيز به نحو «جزءالعلة» و «مقتضي» است، و همواره با ديگر شرايط عمل مي‏كند.
اما اين كه آن شرايط دقيقاً چيست؟ سهم هر يك تا چه اندازه است؟ آيا تأثير اين عمل و هر شرط ديگر در همه موارد يكسان است؟ يا ممكن است در موردي نقش اصلي‏تري را ايفا كند و در جاي ديگر عامل ديگر؟ مكانيسم تأثير چگونه است؟ آيا ديگر ابزارها را در اثرگذاري تقويت مي‏كند يا خود مستقيماً اثر مي‏گذارد؟ اين ها و ده‏ها سؤال ديگر، مسائلي است كه ريشه عقلي و فكري بشر هنوز در حدي نيست كه بتواند به طور كاملاً دقيق به آن ها پاسخ گويد. يكي ازخدمات بزرگ انبيا به بشر، آگاه سازي وي از وجود چنين عاملي است كه عقل به تنهايي قادر به شناخت آن نيست.
پي‏نوشت‏:
1 - كافي، ج‏2، ص 87، باب من بلغه ثواب من الله.

پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «با فضيلت ترين اعمال امتم انتظار فرج است».

1- برترین اعمال در عصر غیبت؟

2- اولین کسی که با حضرت مهدی بیعت می کند کیست؟

3- معنای "حجت"؟

4- خواندن کدام دعا در شب نیمه شعبان  توصیه شده؟

5- اماکن منسوب و مرتبط با  وجود مقدس امام زمان ؟

6- حضرت مهدی چه موقع و در کجا ظهور می کند؟

پرسش1: برترين اعمال در عصر غيبت چيست؟
پاسخ:
در زمان غيبت وظايف متعدد براي منتظران بيان شده و هرکدام آن ها اهميت وفضيلت دارند،اما در برخي روايات با فضيلت ترين و برترين عمل، انتظار فرج ذکر شده است. پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «با فضيلت ترين اعمال امتم انتظار فرج است».(1)

پي نوشت :
1. لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 629، حديث 5 .
-------------------------------

پرسش 2: اولين کسي که با حضرت مهدي بيعت مي کند کيست؟
پاسخ:
بر اساس برخي روايات اولين فردي که با حضرت بيعت مي کند جبرئيل است. ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) نقل مي کند اولين کسي که با قائم (عج) بيعت مي کند جبرئيل است (1 ) براي آگاهي بيشتر به کتاب موعود شناسي مراجعه نمائيد.

پي نوشت:
1. موعود شناسي وپاسخ به شبهات ،ص561 ؛ احتجاج طبرسي ،ص 431 .
-----------------------------

پرسش 3: معناي "حجت"چيست؟
پاسخ:
حجّت به معناي نمودار، دليل، بيّنه، برهان است. راغب گويد: حجت دليلى است كه مقصود را روشن سازد. (و تلك حجتنا آتيناها ابراهيم على قومه) (1)
چنان كه احتجاج به معنى دليل آوردن و محاجّه دليل آوردن دو خصم در برابر يكديگر بر اثبات مطلبى باشد.
رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل؛
پيامبرانى مژده دهنده و بيم دهنده فرستاديم تا مردمان را پس از آمدن پيامبران بر خدا دليل و عذر و بهانه اى نباشد. (2)
قل فلله الحجة البالغة؛ بگو: اى محمد كه دليل و برهان رسا از آن خداوند است. (3)
پيامبران و اوصياى آن ها را از اين جهت حجت گويند كه خداوند به وجود آن ها بر خلق خود احتجاج كند و اين كه آن ها دليلند بر وجود خدا و گفتار و كردارشان دليل است بر نياز مردم به قانون آسمانى.

پي نوشت ها
1.انعام(6)آيه 83.
2. نساء(4)آيه 165.
3. انعام،آيه149.
------------------------------------

پرسش 4: خواندن کدام دعا در شب نيمه شعبان توصيه شده؟
پاسخ:
شب نيمه شعبان بعد از شب قدر از بزرگ ترين ومهم ترين شب ها در اسلام شمرده شده است. شبي است که توبه و استغفار، تلاوت قرآن، خواندن نماز، دعا و مناجات با خدا و احيا و شب زنده داري آن سفارش شده است. (1) علاوه براين اعمال، برخي از مهم ترين اعمال شب نيمه شعبان عبارت است از:
1- زيارت امام حسين (عليه السلام).
2- چهار رکعت نماز، بعد از هر دو رکعت تشهد و سلام گفته مي شود. در هر رکعت بعد از خواندن حمد، ده مرتبه سوره قل هو الله احد خوانده شود و بعد از نمازاين دعا خوانده شود:
« اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ إِنِّي عَائِذٌ بِكَ وَ مِنْكَ خَائِفٌ وَ بِكَ مُسْتَجِيرٌ، رَبِّ لَا تُبَدِّلِ اسْمِي، رَبِّ لَا تُغَيِّرْ جِسْمِي، رَبِّ لَا تُجْهِدْ بَلَائِي، أَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذَابِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ، جَلَّ ثَنَاؤُكَ، أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ وَ فَوْقَ مَا يَقُولُ الْقَائِلُون‏» (2)
3- نماز جعفر طيار به همان کيفيتي که در مفاتيح الجنان آمده است. (3)
4- دو رکعت نماز به اين کيفيت که، پيش از خواندن نماز عشا غسل کند، لباس نظيف و پاکيزه بپوشد، به نماز بايستد، در رکعت اول بعد از حمد سه آيه اول سوره بقره، بعد از آن آيت الکرسي، سپس سه آيه آخر سوره بقره را بخواند. در رکعت دوم بعد از حمد، هر يک از سوره هاي ناس و فلق و توحيد را هفت مرتبه بخواند. (4)
5- خواندن چهار رکعت نماز به شرح زير مستحب است:
بعد از هر دو رکعت تشهد و سلام گفته مي شود، در رکعت اول بعد حمد، سوره يس، در رکعت دوم بعد از حمد سوره حم دخان، در سوم بعد از حمد الم سجده، در رکعت چهارم بعد از حمد سوره ملک خوانده شود. (5)
6- يکصد رکعت نماز، بعد از هر دو رکعت تشهد و سلام گفته مي شود. در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه سوره توحيد خوانده شود.(6) مرحوم حاج شيخ عباس قمي با استفاده از روايات پانزده عمل مستحبي را براي اين شب در مفاتيح ذکر کرده است.

پي نوشت ها:
1. وسايل الشيعه ، ج8 ، ص105.
2. الکافي ، ج3 ، ص 469.
3. وسايل الشيعه ، ج 8 ، ص 59.
4. همان ، ص 108.
5. همان .
6. همان.
---------------------------------

پرسش 5: حضرت مهدي (عج) چه موقع و در کجا ظهور مي کند؟
پاسخ:
روايات، ظهور امام زمان را از مسجد الحرام، در مکه بيان مي دارد.(1) آمده است که مردم بين رکن و مقام با حضرت بيعت مي‌کنند. (2 )
برخي گفته‌اند که حضرت در روز جمعه ظهور مي‌کند (3). در برخي روايات آمده که حضرت در روز شنبه مصادف با روز عاشورا، ظهور مي‌کند.(4)
زمان ظهور حضرت و اينکه در چه سالي است، مشخص نيست. در روايات آمده که کساني که زمان ظهور را معين کنند، از دروغگويان هستند.(5)
براي آگهي بيشتر به کتاب موعودشناسي از علي‌اصغر رضواني مراجعه نماييد.

پي‌نوشت‌ها:
1. موعودشناسي و پاسخ به شبهات، ص 559.
2. الغيبه نعماني، ص 139.
3. بحار الانوار، ج 52، ص 275.
4. موعودشناسي و پاسخ به شبهات، ص 560.
5. بحار الانوار، ج 52، ص 103.

سلام.خسته نباشید یکی از دوستان من به کل دین هااعتقادی نداردو میگوید دین به هیچ دردی نمیخورد و قرآن را به راحتی میتوان نقض کرد و میگوید هر کشوری که دارای دینی رسمی است پیشرفتی ندارد مثل ایران و میگوید دین درست نقطه مقابل علم است.باتشکر به سوال من که آیا دین نقطه مقابل علم است یا خیر همراه با توضیحی صحیح و مناسب جواب دهید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
انگيزه و هدف دوست تان از اظهار نظر مي تواند متفاوت باشد، اگر چه ادعاي علم و فكر و دانش مي كند، اما انگيزه هاي عاطفي، رواني، اجتماعي، خانوادگي و عوامل بسيار ديگر مي تواند در ضعف ايمان و اعتقاد ديني نقش داشته باشد، اما همه اين افراد با ادعاي فكر و دانش و مخالفت دين با عقل و دانش، به سوي بي ايماني و بي اعتقادي پيش مي روند؛ بنابراين براي هدايت كردن انسان به سوي حقيقت بايد عوامل و عناصر ديگر و نوع و شيوه برخورد و مانند آن را در نظر داشته باشيد، اما در مورد خصوص مورد سوال بحث رابطه علم و دين بسيار مفصّل و دقيق است و علم داراى مبانى گوناگون مى‏باشد، امّا آنچه در سؤال مورد نظر است، علم تجربى مى‏باشد.
علم تجربى داراى ويژگى‏هاى ذيل است:
أ) ظنى است و مانند علوم فلسفى و رياضيات مبتنى بر براهين قطعى نمى‏باشد.
ب) داراى سند تجربى است.
ج) مركّب از گزاره درست و نادرست است.
اگر به دقت ويژگى‏هاى علوم تجربى مورد برّرسى قرار گيرد، به خوبى مى‏توان فهميد كه آيا بين گزاره‏هاى دينى و علمى تعارضى وجود دارد يا نه!
اين دسته از علوم به دو بخش تقسيم مى‏شود:
أ) قوانين علمى، اين بخش از گزاره‏هاى علمى تا حدّى از قطعيت برخوردار است و تأثير پذيرى كمترى از عوامل ظنى دارد. اين قضايا معمولاً با گزاره‏هاى قطعى دينى هيچ گونه برخورد و تعارضى ندارد.
ب) نظريات علمى، با توجه به اين كه از قطعيت برخوردار نيست و در موارد بسيارى اين نظريات دچار ابطال و دگرگونى مى‏شوند، نبايد انتظار داشت كه هميشه نظريات علمى با داده‏هاى دينى هماهنگ و كاملاً سازگار باشد، زيرا لازمه آن اين است كه دين مانند آراى ظنى و تجربى دانشمندان همواره دستخوش تفسير و دگرگونى شود.
بنابراين ممكن است برخى از گزاره‏هاى دينى با برخى از گزاره‏هاى علمى، در زمانى با هم تعارض داشته باشند و در زمان ديگر تعارض نداشته باشند، به عنوان نمونه مى‏توان ديدگاه قرآن درباره پيوند بيولوژيك جنين با والدين را در نظر داشت، كه تا اواخر قرن نوزدهم، مغاير نگرش علمى رايج زيست‏شناسى بود، ولى در نيمه دوم قرن نوزدهم نظريات مبتنى بر پيوند يكسويه فرزند با پدر و مادر منسوخ گرديد و علم جديد با ديدگاه قرآن دراين زمينه همسو شد.
كاروان علمى بشر هنوز در نيمه راه است. بسيارى از نظريات علمى موجود در آينده دگرگون خواهد شد. طبيعى است در اين ميان آرا و انديشه‏هاى صحيح و سقيم وجود دارد. بنابراين انتظار هماهنگى كامل دين و علم به معناى دانش تجربى، انتظار نابجايى است، ولى مسلّم است كه بين قطعيات دين و علم تعارضى وجود ندارد. البته مشكل گاهى اوقات در طرف ديگر تعارض مى‏باشد، يعنى گاهى فهم از دين اشتباه است و تعارض ميان فهم خاص از دين با علم، به عنوان تعارض علم و دين انگاشته مى‏شود، در حالى كه يك نوع فهم از گزاره دينى مانند فهم از ظاهر آيات، با علم تعارض يافته است، نه با خود دين. گاهى نيز آنچه دين انگاشته مى‏شود، دين نيست، يعنى برخى از رواياتى كه داراى سند صحيحى نمى‏باشند و به صورت مجعول بوده، به عنوان حديث معصوم نقل شده . در چنين مواردى تعارض ظاهرى است و تعارض ميان علم و دين نمى‏باشد.
نكته قابل اهميت تفكيك بيان تعارض ظاهرى و واقعى است. اگر مراد تعارض ظاهرى باشد، در وجود تعارض ميان علم و دين هيچ شكى نيست، ولى انديشمندان راه‏هاى متعددى براى رفع تعارض ذكر كرده‏اند. تعارض واقعى بين گزاره‏هاى علمى و گزاره‏هاى دينى متصوّر نيست.(1)
مسئله ديگرِ حائز اهميت، فهم رابطه عليّت الهى و عليت طبيعى در جهان ماده و طبيعت است. بسيارى از مردم و حتى دانشمندان توجيه مى‏كنند كه عليت الهى در عرض عليت طبيعى قرار دارد، يعنى عامل و علت يك پديده مانند سيل، زلزله و بيمارى در جهان طبيعت، يا خدا است و يا عامل طبيعى، پس هر جا كه عامل و علت طبيعى پاسخ داد، عليت الهى در كار نيست . هر جا كه با مشكل برخورد كرديم و نفهميديم كه علت طبيعى و مادى چيست، آن را به خدا يا علت ماوراء الطبيعى نسبت مى‏دهيم. اگر بيمارى پيش آمد، اگر كارى از دارو و درمان بر نيامد، به سراغ علت ماوراء الطبيعى مى‏رويم. اين فهم كاملاً اشتباه است.
خداوند علت تمام پديده‏هاى عالم هستى است، خواه در آن زمان كه دارو تأثير مى‏گذارد و خواه در زمانى كه داروى خاص (و راه شناخته شده براى ما) تأثير نمى‏گذارد .خداوند از راه ديگرى كه براى ما ناشناخته است (با حفظ قانوت عليت و بر اساس آن) درمان مى‏كند. پس در هر دو صورت او شفا دهنده است.
مواردى كه مثال زده شده، ناشى از همين اشتباه است. اگر گفته مى‏شود كه قهر و غضب الهى موجب ايجاد زلزله و از بين رفتن انسان‏ها مى‏باشد، معناى آن چنين نيست كه قانون عليت طبيعى و مادى در اين جا نقض شده باشد، بكله از همان راه قانون عليت، اين عمل تحقق مى‏يابد، با اين تفاوت كه گاهى آن علت براى ما شناخته شده است، مثلاً گسل زمين‏ها و انرژى متراكم (كه علت گسل و بسيارى از امور ايجاد كننده آن، هم چنان براى ما شناخته شده نيست) اما گاهى علت آن براى ما شناخته شده نيست و خداوند از طريق علت ناشناخته، زلزله را ايجاد مى‏كند، به اين معنا كه براى به وجود آمدن پديده طبيعى، علت‏هاى متعدد وجود دارد كه برخى از آن‏ها براى بشر شناخته شده و بعضى ناشناخته است. خداوند همان گونه كه قادراست از طريق علت‏هاى شناخته شده براى بشر، آن پديده را ايجاد نمايد، هم چنين قدرت دارد از راه ناشناخته براى انسان‏ها، آن را ايجاد نمايد. معجزه چيزى جز اين نمى‏باشد، يعنى در معجزه، پديده بدون علت، به وجود نيامده يا حتى بدون علت طبيعى، بلكه از راه علتى كه براى ما ناشناخته است، ايجاد شده است.
به همين خاطر گفته مى‏شود كه معجزه خَرْق عادت است، يعنى نقض عليتى است كه براى ما شناخته شده و بدان عادت كرده‏ايم، نه اين كه علت نداشته و بدون علت به وجود آمده است.
بنابراين اگر هواشناسى پيش بينى نمايد در منطقه‏اى تا يك هفته باران نمى‏بارد، تنها از راه علت‏هاى شناخته شده براى انسان پيش بينى مى‏نمايد، اما چه بسا علت‏هاى ديگرى وجود داشته باشد كه براى بشر شناخته شده نبوده، و در آينده كشف شود. نشانه آن ايجاد باران مصنوعى با بارور كردن ابرها است، يا حتى از راه علت‏هاى آن در آينده كشف نشود. با توجه به اين مطلب، قهر و غضب الهى، دعا و راز و نياز انسان و... معنا دار شده و طبق قانون عليت بوده و با عليت طبيعى تناقضى ندارد.
حال ضمن توجه دقيق اين مطالب، بايد گفت:
اوّل: اگر نيك بنگريم، تعاليم آسمانى هيچ گاه كشفيات علمى را نفى نكرده و بر آن صحّه گذاشته‏اند، ضمن اين كه ما را به عوامل فرا مادى توجه داده‏اند، به طور مثال دانشمندان قائلند كه علت زلزله، فعل وانفعالات درونى زمين و جا به جايى گدازه‏هاى درونى زمين است. اين گزاره تجربى بيان كننده هر چه كه علت زلزله است نمى‏باشد، بلكه تنها به يك علت آن اشاره نموده است. مؤيد اين سخن تحقيقات فراوانى است كه اكنون در دنيا براى شناخت بيش تر اين پديده طبيعى جريان دارد. اگر تمامى جوانب زلزله شناخته شده بود، اين تحقيقات بى معنا بود.
با اين همه پيشرفت هنوز بشر نتوانسته وقوع زلزله راحتى يك ساعت زودتر پيش بينى كند، در حالى كه طبق تحقيقات، حيواناتى همچون اسب قادر به پيش بينى اين پديده به صورت غريزى مى‏باشند.
دو: با توجه به اين كه خداوند دانا و توانا است، مى‏توان گفت براى عذاب انسان‏هاى گنه كار و يا براى بيدارى از خواب غفلت و يا هر دليل ديگرى، اراده كند كه بلاياى طبيعى بر ناحيه‏اى نازل شود، بدون اين كه خارج از قانون عليت باشد، بلكه به صورت معجزه در آنِ واحد، زمينه زلزله يا سيل و طوفان فراهم گردد، همان طور كه در زمان حضرت نوح در جايى كه با دريا فاصله زيادى داشت، به فرمان الهى از زمين آب فراوان جوشيد و باران فراوانى هم از آسمان نازل شد كه همه گناهكاران را غرق نمود. برعكس مى‏تواند در جايى كه همه عوامل طبيعى شناخته شده براى وقوع زلزله فراهم است، از راه علتى كه براى ما ناشناخته مى‏باشد، جلوى زلزله را بگيرد.
با سيرى در آيات قرآن به درستى اين سخن پى برده مى‏شود.
حال ابرها عامل باران است، اما هيچ شگفتى ندارد كه خداوند به سبب نماز باران و طلب و دعاى مردم، به يكباره ابرها را توسط باد به منطقه‏اى منتقل نموده و آن سرزمين را سيراب نمايد. همان طور كه در زمان امام رضا(ع) و موارد ديگرى به وقوع پيوست.
سوم: مهم‏تر اين كه نه تنها بين علوم تجربى و دين تعارض نيست، بلكه همسويى كامل است، چرا كه وظيفه علم كشف حقايق جهان هستى است و سرمنشاء تمامى حقايق جهان هستى (اعم از تجربى و غير تجربى) يكى است.
گزاره‏هاى دينى كه از همان سرمنشأ ايجاد شده، همخوان با حقايق جهان هستى است.
چهار: روشن شد كه هيچ گاه براى رفع تناقض نيازى به دست برداشتن از علم به خاطر دين و يا از دين به خاطر علم نمى‏باشد، بلكه بايداز علم پرستى و جُمود بر يافته‏هاى تجربى دست برداشت و فهم خود از دين را نيز اصلاح نمود.
ضمن تأييد هر دو، جايگاه هر كدام را به خوبى شناخت و بر اساس همان شأن و جايگاه به آن نگاه كرد.
پنج: حال اگر موردى تعارض واقعى جلوه نموده و نتوانستيم بفهميم كدامين حق است، چه بايد كرد؟
آنچه سابق گفتيم، جواب را آشكار مى‏كند و با گذشت زمان شايد جواب آشكار شود، ولى اگر آشكار نشد، دليل بر نقصان فهم ما ودانش بشر است كه توانايى كشف همه مجهولات را ندارد. دين هيچ نقصى ندارد و گذشت زمان اين مسئله را بيش تر روشن مى‏سازد.
پى نوشت‏:
1. برنامه پرسمان و جزوه علم و دين، استاد مصطفى ملكيان.

با سلام آیا بهتر نیست بگوییم بحث ارتداد مربوط به زمان ابتدای اسلام که بحث اثبات حکومت و دین مطرح بوده است می باشد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اين فرضيه يكي از مباحثي است كه در سال هاي اخير در خصوص بحث ارتداد مطرح شده است . برخي افراد آن را به نوعي در رد تفكر مشهور در بحث ارتداد ذكر كرده اند ؛
در مباحث تعبدي و معرفتي تشخيص بهتر و بدتر به سادگي نيست كه بتوان با جمع بندي هاي شخصي و جزيي دراين خصوص به نتيجه رسيد . يك فرضيه نيازمند دليل و برهان براي اثبات است . بدون وجود دليلي متقن و قابل طرح ،هر فرضيه اي هرچند جالب و جذاب ارزشي نخواهد داشت .
در اسلام اصلي مبنايي وجود دارد كه اشاره مي كند اصول شريعت نبوي داراي ابديت بوده ، تا زمان قيامت براي بشر در جريان است .اين حقيقت در برخي روايات هم مورد اشاره قرار گرفته است. جداي از اين امر هم مي توان گفت هر اصل فكري و مبناي عملي كليت و دوام دارد مگر آن كه مقطعيت و محدوديت زماني آن به اثبات برسد .
مقوله ارتداد هم از همين قاعده مستثنا نيست . ادله مقوله ارتداد ادله اي مطلق و بدون قيد و شرطند كه همانند همه مباحث ديگر در زمره اصول دائمي و قطعي شريعت اسلام به حساب مي‌ آيند .به صرف برخي ترديدها و احتمالات نمي توان يك حكم و اصل را پايان يافته و مقطعي قلمداد نمود .
مباني فكري و معرفتي و حكمت هايي كه در وراي مقوله ارتداد وجود دارد ، در بسياري از موارد عموميت داشته ،در زمان كنوني هم مانند صدر اسلام كاربرد داشته ،ضروري و لازم به نظر مي رسد. در صورت لزوم مي توانيم در خصوص اصول فكري و مباني عقلي مقوله ارتداد بيش تر به بحث و بررسي بپردازيم .

سلام و خسته نباشید سوال من در مورد دنیای پس از مرگ و بخصوص شب اول قبر هستش. از خیلی ها شنیدم که میگن شب اول قبر دوفرشته به نامهای نکیر ومنکر بالای سر فرد فوت شده می یان و از او سوالاتی در مورد اعتقاداتش می پرسن.این موضوع برای من خیلی بی معنی و غیر منطقی است چون وقتی ما فردی را در بوته ی آزمایش وپرسش قرار می دهیم می توانیم 2 هدف داشته باشیم 1- اینکه فرد سوال کننده نسبت به علم طرف مقابل آگاهی پیدا کند 2- اینکه شخصی که از او سوال می شود شناخت خوبی از خود پیدا کند.حالا که خدای ما که از همه چیز به ما نزدیکتر است و ما را بهتر از خودمان می شناسد چه نیازی به آگاهی از طریق پرسش دارد . ما انسانها نیز عقاید خود را بدرستی میدانیم و خوب این را هم میدانیم که نمی توانیم چیزی را انکار کنیم. به نظر من این طرز تفکر نشانه ی توجه بیش از اندازه ما به بعد مادی وفیزیکی ماست مثلا فشار قبر، اصلا، فشار قبر برای چیست چرا ما باید له بشویم هدف از این کار چیست. ایا خداوند بلند مرتبه و مهربان با فشار قبر از مهمانهای شب اول خود پذیرایی میکند (استغفرالله) به نظر من اینها توهماتی ساخته ی ذهن بشرند . اگر من اشتباه فکر میکنم لطفاً به طور منطقی و بدور از هر تعصبی مرا راهنمایی کنید.

پرسش: در مورد دنياي پس از مرگ بخصوص شب اول قبر شرح : سوال من در مورد دنياي پس از مرگ و به خصوص شب اول قبر هستش. از خيلي ها شنيدم که مي گن شب اول قبر دوفرشته به نام هاي نکير ومنکر بالاي سر فرد فوت شده مي يان و از او سوالاتي در مورد اعتقاداتش مي پرسن.اين موضوع براي من خيلي بي معني و غير منطقي است چون وقتي ما فردي را در بوته آزمايش وپرسش قرار مي دهيم مي توانيم 2 هدف داشته باشيم 1- اينکه فرد سوال کننده نسبت به علم طرف مقابل آگاهي پيدا کند؟
2- اينکه شخصي که از او سوال مي شود شناخت خوبي از خود پيدا کند.حالا که خداي ما که از همه چيز به ما نزديک تر است و ما را بهتر از خودمان مي شناسد ،چه نيازي به آگاهي از طريق پرسش دارد ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آنچه درباره پرسش عالم قبر مطرح است ،خاستگاه ديني دارد . مسلمانان با استناد به آموزه‌هاي ديني‌شان بدان باور دارند. مثلا در روايتي آمده: در قبر از محض ايمان و محض کفر پرسيده مي‌شود، ساير مردم را به حال خود واگذار مي‌گردد. (1) از اين روايت به دست مي‌آيد در قبر (عالم برزخ) از ايمان و کفر افراد سوال مي‌شود، ساير اعمال در قيامت باز جويي مي‌گردد.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس سوال در قبر (برزخ) را انکار نمايد، شيعه ما نيست. (2) بنابراين سوال قبر حقيقتي انکارناپذير است.
اما بر خلاف آنچه در پرسش آمده سوال در قبر بسيار منطقي و قابل تحليل عقلي است، زيرا حکمت سوال قبر تنها چيزي نيست که پرسشگر محترم تصور کرده، بلکه اسرار بسياري در اين باب ممکن است نهفته باشد، به عنوان مثال حرکت و سير در عالم برزخي در پي سوال از عقايد انجام مي‌گيرد، از اين رو گفته شده: حرکت و پيشرفت در عالم برزخ، بعد از مساله سوال است، يعني بعد از سوال فرشته که نقش اساسي و تعيين کننده دارد، حرکت برزخي در مسير انتخاب شده شروع مي‌گردد، در نتيجه آنان حرکت و سير برزخي دارند که از آن ها سوال مي‌شود ، نه کساني که سوال در برزخ براي آنان نيست،
در عالم برزخ از کساني که در دنيا در طريق خالص كردن ايمان و يا خالص كردن کفر از نظر تحقيق و عمل جديت داشته‌اند سوال مي‌شود، اما آن هايي که در دنيا در هيچ کدام از اين دو طريق نبوده‌اند به اين معنا که در راه خالص كردن ايمان در مقام تحقيق و عمل جديت ننموده و حرکتي نکرده‌اند، و نيز در راه خالص كردن کفر از جهت تحقيق و عمل کوششي نداشته‌اند، در برزخ از آن ها سوال نمي‌شود . حسابي که براي دو دسته اول و دوم باز مي‌گردد، براي آنان باز نشده ، حساب آنان در عوالم بعد از برزخ روشن مي‌شود. (3) در نتيجه سوال در قبر براي مشخص شدن سير و حرکت به سوي بهشت و يا دوزخ و مانند آن است، نه براي آگاه شدن از عقايد مردم ،چون خداوند به همه امور داناست.
پي‌نوشت‌ها:
1. کافي، ج 1، ص 64.
2. بحار الانوار، ج 6، ص 223.
3. محمد شجاعي، معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج 2، ص 336 تا 337.

پرسش: ما انسان ها نيز عقايد خود را به درستي مي دانيم و خوب اين را هم مي دانيم که نمي توانيم چيزي را انکار کنيم. به نظر من اين طرز تفکر نشانه توجه بيش از اندازه ما به بعد مادي وفيزيکي ماست مثلا فشار قبر، اصلا، فشار قبر براي چيست ؟چرا ما بايد له بشويم؟خداوند بلند مرتبه و مهربان با فشار قبر از مهمان هاي شب اول خود پذيرايي مي کند ؟ اين ها توهماتي ساخته ذهن بشرند .

پاسخ:
اولا بسياري از آموزه‌هاي ديني به خصوص مسايلي نظير آنچه پرسش آمده ، حقايق تعبدي است . درک حکمت و فلسفه آن براي بشر عادي به آساني ميسور نيست . هرگز عقل بشر نمي‌تواند اسرار نهفته در اين گونه حقايق را به طور کامل درک نمايد.
ثانيا: مسئله فشار قبر ساخته ذهن بشر نيست بلکه در رواياتي که بعد از قرآن دومين منبع باورهاي ديني است، در اين باره تصريحاتي بسياري آمده است، از جمله فرمود: «نعوذ بالله منها، ما اقل من يضلت من ضغطه البقر؛ (1) از فشار قبر به خدا پناه مي‌برم .چقدر اندک‌اند کساني که از فشار قبر نجات مي‌يابند».
در اين باره روايات بسيار نقل شده است. (2) از مجموع آن به دست مي‌آيد که اين مسئله خاستگاه ديني دارد و ساخته ذهني بشر نيست.
فشار قبر در واقع پيامد اعمال و کفاره گناهان آدمي است . اسراري بسياري در آن نهفته است. از اين رو برخي از بزرگان با الهام از روايات گفته : فشار و سختي قبر در اصل از انسان به دنيا و عدم انس او به نظام جديد برزخي و ابهام در سرنوشت آيند سرچشم مي‌گيرد، احيانا با بعضي از علل و عوامل، تشديد مي‌گردد، علل و عوامل تشديد اين سختي ها، همه آلودگي‌هاي فکري، اخلاقي، و عقيدتي و عملي است كه شرعا از آن ها نهي شده است، آنچه از خلال روايات وارده برمي‌آيد اين است که تندي و بدخويي انسان نسبت به اهل خود و خانواده خود و زبان تند داشتن با آن ها از موجبات تشديد سختي ها و فشار قبر است. (3)
بنابراين فشار قبر و ساير سختي ها و رنج‌ها بعد از مرگ براي آدمي از پيامد و نتيجه عمل انسان‌هاست. و گرنه خداوند مهربان هرگز با بنده خود خصومت ندارد . بر او سخت نخواهد گرفت ولي عکس العمل کار انسان‌ها چيزي است که بالاخره آثارش در برخي منازل بعد از مرگ اشکار مي‌گردد.
پي‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 6، ص 261، حديث 102.
2. همان .
3. محمد شجاعي، معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج 1، ص 278.

صفحه‌ها