معارف قرآن

آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه ؟
خداوند نه كسي را به زور به بهشت مي برد و نه كسي را به زور به جهنم

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« یضل من یشاء و يهدي من يشاء »

آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد گمراه مي كند ؟؟!!

خداوند فعال مايشاء و حاكم مطلق است و هدايت و ضلالت به دست اوست و هر كس را بخواهد هدايت مي كند و هر كس را بخواهد گمراه مي گرداند و مجبور به هدايت كردن كسي يا گمراه كردن ديگري نيست. اما هدايتگري خدا و گمراه كنندگي بي حساب و كتاب نيست. خداوندي كه فعال ما يشاء است، خودش را عادل، حكيم، لطيف، رحيم  و واجد همه صفات حسني در حد اطلاق و بي نهايت مي شمارد و چنين خداوندي هدايت جويان و هدايت خواهان را هدايت مي كند و عدالتش با تحميل هدايت بر گمراهي طلبان سازگار نيست. خداوند نه كسي را به زور به بهشت مي برد و نه كسي را به زور به جهنم زيرا تحميل را نمي خواهد. او مي خواهد همه مخلوقاتش را هدايت كند از اين رو كتاب هايش و پيامبرانش را به سوي همه مي فرستد و همه را از فرعون و نمرود گرفته تا هدايت خواهان و هدايت جويان خطاب مي كند و دعوت مي نمايد و راه هدايت را بر كسي نبسته و كسي را هم به اجبار به هدايت نكشانده كه اگر مي خواست، مي توانست.

آيات زير نشان مي دهد كه خدا چه كساني را خواسته هدايت مي كند و چه كساني را هدايت نمي كند:

يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ (1)

وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ أَناب(2)

َ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيب(3)

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (4)

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (5)

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين (6)

إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (7)

ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(8)

پس خداوند كساني كه دنبال يافتن حق هستند و به سوي او بازگشت و انابه دارند و جوياي رضوان او هستند را هدايت مي كند و كساني كه كافر، ظالم، مسرف و فاسق هستند و از اين رويه دست بردار نيستند، را هدايت نكرده و بر گمراهي آنان مي افزايد.

عزت و ذلت دادن خدا هم به همين نحو است. گروه اول را عزت مي دهد و گروه دوم را ذليل مي گرداند.

پي نوشت ها:

1. مائده(5) آيه16.

2. رعد(13) آيه27. 

3. شوري(42) آيه13.

4. بقره(2) آيه258.

5. همان، آيه264.

6. مائده(5) آيه108.

7. زمر(39) آيه3.

8. غافر(40) آيه28

آيا منظور قرآن از موجودات آسمانها موجودات فضايي امروزي هستند؟
در این كه منظور از "من فی السماء" در آیات قرآن كیست، دو نظر داده شده است:

  آيا منظور قرآن از موجودات آسمانها موجودات فضايي امروزي هستند؟

             در این كه منظور از "من فی السماء" در آیات قرآن كیست، دو نظر داده شده است:

1. منظور، ملائكه موكل بر امور است كه عاملان خداوند می باشند و در سماء و آسمان (به معنای مرتبه بالاتر از دنیای مادی) هستند و به امر خدا امور را تدبیر می كنند.

این قول، به نظر صحیح است؛ زیرا بنا بر ظهور آیه، آنان باید قادر به كارهای عظیم مثل فرو بردن زمین یا انداختن پاره هایی از آسمان به صورت باران سنگ بر زمین باشند تا صحیح باشد كه خدا به آدمیان بگوید از كجا اطمینان یافته اید كه ساكنان آسمان، زمین زیر پای شما را فرو نمی برند یا پاره ای از آسمان را به صورت باران بر شما نمی افكنند؟

«أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْض‏». (1)

«أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِبا». (2)

2. منظور، خدا است كه برای اشاره به او از جهت بالا و آسمان كه حاكی از علو و برتری و تسلط است، استفاده می شود.

علامه طباطبایی نظر اول را پسندیده و نظر دوم را با ظاهر آیه مناسب ندانسته است. (3) البته نظريه دوم با آياتي هم كه مي فرمايد موجوات آسماني براي خداوند سجده مي كنند، سازگار نيست.

بنابراین، ظاهر این است كه منظور از "ساكنان آسمان ها" نه موجودات فضایی مادی، بلكه ملائكه باشند.

 

پی نوشت ها:

1. ملك (67) آیه 16. 

2. ملك (67) آیه 17.

3. طباطبایی، محمد حسین، المیزان (ترجمه)، موسوی همدانی محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، ج 19، ص 599-600 و تفاسیر دیگر.

تفسیر آیه 34 سوره اعراف چیست (مرگ امتها)؟
خداوند متعال مي فرمايد:« وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لايَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ »

تفسیر آیه 34 سوره اعراف چیست (مرگ امتها)؟

در آيه مذكور خداوند متعال مي فرمايد:« وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لايَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ »

«براي هر قوم و جمعيّتي، زمان و سرآمد (معيّني) است و هنگامي كه سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتي از آن تأخير مي‏كنند، و نه بر آن پيشي مي‏گيرند.»

واژه‏ي «امّت» به معناي «گروه و جماعت و ملت» است و آيه‏ي فوق بر مرگ و حيات ملت‏ها و تمدن‏ها اشاره دارد.

سرآمدن اجل امت، به معناي نابودي و عذاب و يا از بين رفتن شوكت و عزّت آنهاست.

ملت هاي جهان همانند افراد، داراي مرگ و حياتند، ملت هايي از صفحه روي زمين برچيده مي‏شوند، و بجاي آنها ملت هاي ديگري قرار مي‏گيرند، قانون مرگ و حيات مخصوص افراد انسان نيست. بلكه اقوام و جمعيت ها و جامعه‏ها را نيز در بر مي‏گيرد.

با اين تفاوت كه مرگ ملت ها غالبا بر اثر انحراف از مسير حق و عدالت و روي آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در درياي شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستي و تن‏پروري مي‏باشد.

هنگامي كه ملت هاي جهان در چنين مسيرهايي گام بگذارند، و از قوانين مسلم آفرينش منحرف گردند، سرمايه‏هاي هستي خود را يكي پس از ديگري از دست خواهند داد و سرانجام سقوط مي‏كنند. بررسي فناي تمدن هايي همچون تمدن بابل، و فراعنه مصر، و قوم سبا، و كلدانيان، و آشوريان، و مسلمانان اندلس، و امثال آنها، اين حقيقت را نشان مي‏دهد كه در لحظه فرا رسيدن فرمان نابودي كه بر اثر اوج گرفتن فساد صادر شده بود، حتي ساعتي نتوانستند پايه‏هاي لرزان حكومتهاي خويش را نگاه دارند.(1)

بنابراین هر جامعه‏اي ممكن است دچار عذاب و مجازات يا از بين رفتن شوكت و عزّت در اين جهان شود و گرچه اصل دين اسلام ديني جاوداني است. اما جامعه‏ مسلمانان در طول تاريخ از اين حكم مستثني‏ نيست و تنها شرطي كه براي رفع مجازات آنان تعيين شده است، بودن پيامبر (ص) در ميان امت يا استغفار و توبه‏ي مردم و بازگشت به سوی تعالیم الهی است. چنانكه خداوند متعال فرموده:« وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»(2) « ولي (اي پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستي، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مي‏كنند، خدا عذابشان نمي‏كند». دقت داشته باشيد كه مراد از مجازات در اين آيه ( ..ليعذبهم و انت فيهم ...)، مجازات عمومي است به طوري كه كل امت اسلام از بين بروند. 

مفهوم آيه اختصاص به مردم عصر پيامبر ندارد. بلكه يك قانون كلي در باره همه مردم است. لذا در حديث معروفي كه در منابع شيعه از حضرت علي (ع) و در منابع اهل تسنن از شاگرد حضرت علي (ع) ابن عباس نقل شده مي‏خوانيم:

«كان في الارض امانان من عذاب اللَّه و قد رفع احدهما فدونكم الآخر فتمسكوا به و قرأ هذه الاية»(3)

«در روي زمين دو وسيله امنيت از عذاب الهي بود يكي از آنها (كه وجود پيامبر بود) برداشته شد. هم اكنون به دومي (يعني استغفار) تمسك جوييد سپس آيه فوق را تلاوت فرمود »

پي نوشت ها:

1. آيت الله مكارم شيرازي ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج‏6، ص: 157.

2. أنفال(8) آيه 33.

3. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش، ج‏4، ص 829

انواع دشمن ها از نظر قرآن؟
از منظر قرآن مجید انسان دو نوع دشمن دارد: 1. دشمن دروني؛ 2. دشمن بيروني؛

انواع دشمن ها از نظر قرآن؟

             از منظر قرآن مجید انسان دو نوع دشمن دارد: 1. دشمن دروني؛ 2. دشمن بيروني؛

دشمن درونی مثل  نفس اماره كه پیوسته انسان ها را به گناه وا می دارد. همان طوری كه خداوند در قرآن می فرماید: « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيم‏؛ (1 )من هرگز خودم را تبرئه نمي‏كنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر مي‏كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است» .

اما دشمن بيروني فراوان است كه ما هم به مواردی از آن ها در قرآن مجید اشاره می كنیم :

1. شيطان مثل آیه: «إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ ( 2) چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است!»

2. دوستان ناباب مثل آیه: « يَاوَيْلَتيَ‏ لَيْتَنيِ لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِيلًا - لَّقَدْ أَضَلَّنيِ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنيِ  وَ كَانَ الشَّيْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولا؛ (3 ) اي واي بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از يادآوري (حق) گمراه ساخت بعد از آنكه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خواركنند انسان بوده است!» .

3. كفار مثل آیه « إِنَّ الْكافِرِينَ كانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِيناً ؛ ( 4) كافران دشمن آشكار شمايند» .

4. يهوديان و مشركان مثل آيه«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصاري‏ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‏؛ (5 )بطور مسلّم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهي يافت و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كساني مي‏يابي كه مي‏گويند: ما نصاري هستيم اين به خاطر آن است كه در ميان آن ها، افرادي عالم و تارك دنيا هستند و آن ها (در برابر حق) تكبّر نمي‏ورزند».

5. زن و فرزندي كه انسان را از مسير بندگي باز دارد: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ ؛ (6 ) اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! بعضي از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آن ها بر حذر باشيد و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، (خدا شما را مي‏بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است!» .

پی نوشت:

1. يوسف (12 )، آیه53 .

2. همان ، آیه 5.

3. فرقان (25)، ایات27 و 28 .

4. نساء (4)، آیه 101 .

5. مائده (5 )، آيه 82 .

6. تغابن (64)، آیه 14 .

آفرینش انسان بعد از مرگ در قرآن
«أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها؛ (1) آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل‏تر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟».

چرا قرآن در كنار عظمت آسمان به آفرینش انسان بعد از مرگ اشاره كرده؟

منظور شما آیه زیر میباشد:

«أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها؛ (1) آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل‏تر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟».

این آیه در رفع و از بین بردن استبعاد و بعید شمردن خلقت دوباره انسان ها در قیامت است كه از نظر مشركان كاری محال می نمود. می فرماید آفریدن و بازآفرینی شما از خلقت آسمان های با عظمت كه سخت تر نیست. خدایی كه بر چنین خلقتی قادر است ، بر آفریدن و باز آفرینی شما هم قادر است.

پی نوشت ها:

1. نازعات (79) آیه 27.

آيا اين حرف در قرآن زده شده است؟جهان آفريده شده براي انسان"
در دو آيه قرآن به اين مطلب اشاره شده است: ...

آيا اين حرف در قرآن زده شده است؟

"جهان آفريده شده براي انسان"

در دو آيه قرآن به اين مطلب اشاره شده است:

1 - هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوي‏ إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ

اوست كه همه چيزهايي را كه در روي زمين است برايتان بيافريد، آن گاه به آسمان پرداخت و هر هفت آسمان را برافراشت و خود از هر چيزي آگاه است.(1)

2- وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

رام شما ساخت آنچه در آسمان هاست و آن چه در زمين است. همه از آن اوست. در اين براي متفكران عبرت هاست.(2)

پي نوشت ها:

1. سوره بقرة، آيه 29.

2. سوره جاثية، آيه 13

تفاوت بین وعده و وعید الهی
اعمالی كه خداوند به آنها ثواب و پاداش می دهد وعده اما وعید در مورد عقاب و مجازات به كار می رود.

تفاوت بین وعده و وعید الهی در چیست؟

در مورد اعمالی كه خداوند به آنها ثواب و پاداش می دهد وعده به كار می روند و می گوییم خداوند به چنین اعمالی وعده ثواب داده است اما وعید در مورد عقاب و مجازات به كار می رود.

شیخ صدوق رحمة اللَّه عليه درباره وعده و وعید الهی می گويد:

اعتقاد ما در باب وعده الهي اينست كه هر كس خدا او را وعده ثوابي داده آن ثواب حاصل مي‏شود براي آن كس، و هر كه را وعيد عقابي بر عملي فرموده مختار است اگر عذابش كند به عدل او است و اگر عفوش نمايد به فضل او است و خداوند ستمكار نيست براي بندگان.(1)

بنابراین وعده های الهی حتما محقق می شود. اما وعید های الهی احتمال عفو و بخشش خداوند در آنها است.

پی نوشت ها:

1. اعتقادات شيخ صدوق، ترجمه حسني، ص 80.

چند خصلت خوب از قرآن براي دختران
دختران خوب است به الگوهاي قرآني اقتدا كنند. الگوهايي همچون حضرت مريم و دختران شعيب و ساره همسر حضرت ابراهيم.

چند خصلت خوب از قرآن براي دختران راهنمايي بگوييد؟

دختران خوب است به الگوهاي قرآني اقتدا كنند. الگوهايي همچون حضرت مريم و دختران شعيب و ساره همسر حضرت ابراهيم.

مريم(ع) كه:

1.  در سنين نوجواني و جواني اهل عبادت و اطاعت از خدا و خدمت به خلق بود و در قرآن آمده:

كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّي لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب(1)

هر زمان زكريا وارد محراب عبادت او مي‏شد، غذاي مخصوصي در آن جا مي‏ديد. از او پرسيد: «اي مريم! اين را از كجا آورده‏اي؟!» گفت: «اين از سوي خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بي حساب روزي مي‏دهد.»

يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (2)

اي مريم! (به شكرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوع‏كنندگان، ركوع كن.

2. مريم كه به حفظ عفت و پاكدامني خود بهاي بسيار داد:

مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها(3)

همچنين مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت.

در راه رفتن و سخن گفتن و معاشرت با ديگران حيا و عفت و طهارت روح خود را بروز دهند:

فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشي‏ عَلَي اسْتِحْياءٍ (4)

يكي از آن دو (دختران حضرت شعيب) به سراغ او آمد در حالي كه با نهايت حيا گام برمي‏داشت.

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا(5)

به گونه‏اي هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد.

پي نوشت ها:

1. آل عمران(3) آيه 37.

2. همان، آيه43.

3. تحريم(66) آيه 12.

4. قصص(28) آيه 25.

5. احزاب (33) آيه 32.

منشأ بروز اين تناقض در ذهن شما برداشت نا صحيح از معناي آيه 36 سوره فاطر است.

در اين آيه مي خوانيم:«وَ الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضي‏ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا ...» «و كساني كه كافر شدند، آتش دوزخ براي آنهاست هرگز فرمان مرگشان صادر نمي‏شود تا بميرند»

عبارت«هرگز فرمان مرگشان صادر نمي‏شود تا بميرند» دو برداشت مي  تواند داشته باشد:

برداشت اول اين است فرمان مرگ آنها صادر نمي شود تا اينكه بالاخره آنها مي ميرند. طبق اين برداشت در آخرت مردن وجود دارد.

برداشت دوم اين است كه مرگ آنها مشروط به فرمان مرگ است و  فرمان مرگ كه علت و سبب مرگ آنهاست صادر نمي شود (لا يقضي عليهم) و لذا معلول و اثر آن يعني مرگ نيز حاصل نمي شود. پس معناي عبارت اين مي شود كه فرمان مرگشان صادر نمي شود تا به سبب اين فرمان بميرند( و از عذاب الهي خلاص و راحت شوند).

طبق برداشت دوم، قرآن كريم در صدد بيان و تاكيد همان چيزي است كه در ساير آيات فرموده و آن هم عدم مرگ در آخرت است.

نكته اي كه بايد توجه داشت اين است كه اين دو نوع برداشت با توجه به نارسايي هاي ترجمه فارسي پديد مي آيد. اما عبارت عربي آن قابليت اين دو برداشت را ندارد و تعبير «فيموتوا» تصريح دارد كه معناي دوم مراد خداوند متعال است و معناي اولي كه از ترجمه فارسي قابل برداشت است از عبارت عربي آن قابل برداشت نيست. زيرا طبق قواعد ادبيات عرب آمدن حرف فاء بر سر فعل مضارع منصوب «يموتوا» صراحت دارد كه اين فاء، فاء سبييه است. (1) و لذا معناي دوم مراد است و اگر قرار بود كه برداشت اول مراد خداوند متعال باشد بايد فعل مضارع به صورت ساده «يموتون» بيان مي شد.

علاوه بر اين اگر خود عبارت نيز صراحت در اين معنا نداشته باشد و قابليت هر دو معنا را داشته باشد باز هم معناي دوم صحيح است زيرا ساير آيات قرآن كه دلالت بر عدم وجود مرگ در آخرت دارد قراين و شواهدي هستند كه مراد  خداوند متعال را روشن مي كنند.

پي نوشت ها:

1. ر.ك: عباس حسن، النحو الوافي، مصر، دار المعارف ، بي تا، چاپ پانزدهم، ج4، ص 352.

درقرآن خداوند متعال مي فرمايد:« يا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي فَمَنِ اتَّقي‏ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»(1)

بار ديگر خداوند متعال در اين آيه فرزندان آدم را مخاطب ساخته، مي‏فرمايد:« اي فرزندان آدم اگر رسولاني از خودتان (از طرف من) به سويتان آمدند كه آيات مرا به شما عرضه مي‏دارند از آنها پيروي كنيد، زيرا آنها كه پرهيزگاري پيشه كنند و در اصلاح خويشتن و ديگران بكوشند نه وحشتي از مجازات الهي خواهند داشت و نه اندوه و غمي».

چنانكه در تفسير نمونه آمده جمعي از دين‏سازان قرون اخير براي صاف كردن جاده ادعاهاي خود، پاره‏اي از آيات قرآن را مستمسك قرار داده و مدعي هستند كه اين آيات دلالت بر  نفي خاتميت دارند، در حالي كه ارتباطي با آن ندارند.

يكي از آنها آيه فوق است، آنها بدون اينكه قبل و بعد اين آيات را در نظر بگيرند، مي‏گويند: اين آيه با توجه به جمله «ياتينكم» كه فعل مضارع است دليل بر اين است كه امكان دارد در آينده پيامبران ديگري مبعوث شوند.

ولي اگر كمي به عقب برگرديم و آيات گذشته را كه از آفرينش آدم و سكونت او در بهشت و سپس رانده شدن او و همسرش از بهشت سخن مي‏گويد در نظر بگيريم و ملاحظه كنيم كه مخاطب در اين آيات مسلمانان نيستند، بلكه مجموع جامعه انساني و تمامي فرزندان آدمند پاسخ اين سخن روشن مي‏شود. زيرا ترديدي  نيست كه براي مجموعه فرزندان آدم رسولان زيادي آمدند كه نام تعدادي از آنها در قرآن آمده و نام عده ديگري نيز در كتب تواريخ ثبت است.

منتها اين عده از دين‏سازان براي اغفال مردم، آيات گذشته را به دست فراموشي مي‏سپارند و مخاطب در اين آيه را خصوص مسلمانان مي‏گيرند و از آن نتيجه‏ گيري مي‏كنند كه امكان رسولان ديگري در كار است.

اينگونه سفسطه‏ ها سابقه بسيار دارد مخصوصا اين سفسطه كه آيه يا جمله ‏اي از يك آيه را از بقيه جدا مي‏كنند و قبل و بعد آن را ناديده مي‏گيرند و بر مفهومي كه تمايل دارند تطبيق مي‏دهند هر چند ضد مفهوم واقعي آن باشد.(2)

اما در مورد بحث خاتم النبيين و خاتم الرسل بودن پيامبر اسلام بايد بگوييم كه «نبي» از نظر مصداق اعم از رسول است. يعني همه پيامبران، داراي مقام نبوت بوده‌اند ولي مقام رسالت اختصاص به گروهي از ايشان داشته است.(3) بنابراين اينكه پيامبري رسول باشد ولي نبي نباشد تحقق نيافته و  لذا اگر رسولي بعد از پيامبر اسلام (ص) بيايد وي نبي نيز خواهد بود و از آنجا كه پيامبر اسلام (ص) خاتم النبيين است و لذا يقينا خاتم الرسل نيز مي باشد.

در تفسير نمونه نيز مي خوانيم:« اين نكته نيز قابل توجه است كه خاتم انبياء بودن، به معني" خاتم المرسلين" بودن نيز هست، و اينكه بعضي از دين‏سازان عصر ما براي مخدوش كردن مساله خاتميت به اين معني چسبيده ‏اند كه قرآن پيامبر اسلام (ص) را خاتم انبياء شمرده، نه" خاتم رسولان" اين يك اشتباه بزرگ است، چرا كه اگر كسي خاتم انبياء شد به طريق اولي خاتم رسولان نيز هست، زيرا مرحله" رسالت" مرحله‏اي است فراتر از مرحله" نبوت"»(4)

پي نوشت ها:

1. أعراف(7) آيه 35.

2. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏6، ص 161.

3. آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، 1384ش، ص 238.

4. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏17، ص 338.

صفحه‌ها