معارف قرآن

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

دلیل بوسیدن قبر اهل بیت ع چیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1.منبع احکام و معارف اسلام فقط قرآن نيست، بلکه قرآن (کتاب)،سنت(سخن و رفتار پيامبر و جانشينان معصوم ايشان) و عقل است. بنا بر اين ما نبايد همه چيز را در قرآن بيابيم.
2.به بيان قرآن، پيامبر مبين و مفسر و معلم و تعليم دهنده قرآن است(1) . رسول خدا جانشينان معصومش و عترتش را بعد از خود به اين مقام و شان منصوب کرده است.(2)
3. هر کاري که سيره و سنت عاقلان در طول تاريخ باشد ، جايز است مگر اين که به حکم صريح عقل يا نقل(قرآن و روايات) منع شده باشد.
4. تبرک و برکت جويي و عرض ارادت به محبوبان خدا سيره همه عاقلان در طول تاريخ بوده ، سيره توسط قرآن يا روايات نفي نشده و نهي نگرديده ،پس بر جواز خود باقي است.
5 .پيامبران و امامان محبوب هاي خدا هستند . عرض ارادت به محبوب هاي خدا ، هم مورد امر خداست و هم مطلوب خدا مي باشد.
6. کساني که بوسيدن قبر اولياي خدا را ممنوع مي شمرند، بايد دليل قطعي و محکم بر حرام بودن اين کار ارائه دهند ،ولي کساني که اين کار را که سيره عاقلان در طول تاريخ بوده، جايز مي دانند، محتاج به ارائه دليل قرآني و روايي نيستند، زيرا همين نبودن منع، خود دليل بر جواز است.
7. در ادبيات عرب نقل شده که مجنون دست و پاي حيواني را که از خانه محبوبش ليلي عبور کرده بود، مي بوسيد. افراد کوته فکر و بي توجه بر او عيب کردند که اين حيوان کثيف و نجس است و از خانه و کاشانه اي که مشتي سنگ و خاک است، عبور کرده و نبايد دست و پايش را ببوسي . مجنون اين شعر را در جواب شان خواند:
و ما حب الديار شغفن قلبي و لکن حب من سکن الديارا
اين محبت خانه اي که اين حيوان از آن جا گذشته نيست که زواياي قلب مرا اشغال کرده ، بلکه قلب من پر از محبت کسي است که در آن خانه ساکن است.
اگر دست و پاي حيوان را مي بوسم، نه به خاطر اين است که از آن خانه و از روي آن سنگ ها و گل ها عبور کرده ،بلکه بدان جهت مي بوسم که از ديار محبوب آمده است.
مگر بوسيدن حجر الاسود مستحب نيست و مگر سنت رسول خدا نبوده ؟ چرا اين کار پسنديده است؟مگر بيش از يک سنگ است؟آيا کسي که سنگ قبر پيامبر يا در و ديوار خانه پيامبر يا مرقد پيامبر را مي بوسد، به آن سنگ و گل و چوب اداي احترام مي کند يا به روح آن کسي که در آن خانه و مرقد دفن است؟
8. مگر تابوت سکينه در بني اسرائيل محترم و مورد تبرک نبود؟(3) مگر اين تابوت و صندوق جز جايگاه الواح تورات و ماترک موسي و هارون بود؟
وقتي صندوقي که جايگاه الواح تورات است و... اين قدر برکت دارد که ملائکه آن را حمل مي کنند و بني اسرائيل آن را در جنگ ها جلو سپاه مي برند تا موجب برکت و فتح براي آنان باشد ...، قرآن به اجمال اين مطالب را بيان مي کند . در روايات به تفصيل آمده :چگونه قبري که حاوي جسم مطهر پيامبر خدا است، موجب برکت نباشد و تبرک بدان ممنوع باشد؟
9. مگر لباس حضرت يوسف وسيله شفاي چشم پدر نشد و يک پيامبر از اين لباس برکت نگرفت و با ماليدن آن به چشم خود بينايي اش را به دست نياورد؟(4)
اين مطالب چنان واضح و قطعي است که احتياج به دليل ندارد. علاوه بر اين که دلايل قرآني و روايي آن نيز بسيار است اما براي کساني که به عقل و نقل تسليم باشند و براي منکران جز آتش قهر خدا بيدار گري نيست:
وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في‏ أَصْحابِ السَّعير؛
مى‏گويند: اگر ما مى‏شنيديم يا تعقل مى‏كرديم، اهل اين آتش سوزنده نمى‏بوديم‏
پي نوشت ها:
1.نحل(16)آيه44؛بقره(2)آيه129 و..
2. حديث متواتر ثقلين.
3.بقره(2)آيه248.
4. يوسف(12)آيه 93.

حجاب - پوشش - قرآن

امام على عليه السلام:
بينديش سپس سخن بگو. عيون الحكم والمواعظ ، ح 6084.

پرسش 1:
حجاب زنان شرح لطفا راجع به حجاب زنان در زمان حضرت رسول (ص) و علي (ع) توضيح فرماييد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در عصر پيامبر (ص) و حکومت امام علي(ع) حدود و احکام الهي در جامعه رعايت مي‌شد . مسائلي که جزو محرمات و منکرات به حساب مي‌آمد، از آنها جلوگيري به عمل مي‌آمد.
در قرآن كريم، آياتي چند به طور صريح، در مورد وجوب حجاب و حد و كيفيت آن نازل شده است. در سوره نور، طي آيه مفصلي آمده است:
« ... و به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو پوشند و نيز دامان خويش را، كه براي ايشان پاكيزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام مي دهند، آگاه است. و به بانوان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو پوشند و عورت هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينت هاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است، ننمايند و زينت هاي خود را آشكار نسازند، مگر براي شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم كيششان، كنيزانشان، مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند، و يا كودكاني كه از امور جنسي بي اطلاع اند (غيرمميز). و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت هاي پنهان شان آشكار شود. همگي به سوي خداوند باز گرديد، اي مؤمنان! باشد كه رستگار شويد» (1)
همچنين در سوره احزاب آمده است:
«اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است» (2)
«اي زنان پيامبر! شما اگر تقوا داشته باشيد، همانند ديگران نيستيد. بنابراين، هرگز نرم و نازك با مردان، سخن مگوييد تا آن كه دلش بيمار است، به طمع افتد. بلكه متين و نيكو سخن بگوييد و خانه را منزلگاه خويش قرار دهيد و هرگز مانند دوره جاهليت نخستين، [براي نامحرمان] آرايش و خود آرايي نكنيد و نماز را برپا داريد زكات را بپردازيد و از خدا و رسولش اطاعت نماييد (3)
حجاب در روايات:
پيامبر و معصومين (عليهم السلام) علاوه بر تاكيداتي كه بر رعايت حجاب داشته اند، با ارائه دستورعمل هايي، جامعه اسلامي را به سوي تهذيب و پاكي، رهنمون گشته اند.
روزي اسماء - كه خواهر زن پيامبربود-، با جامه بدن نما و نازكي به خانه پيامبر آمد. پيامبر، روي خود را از او برگرداند و فرمود: «اي اسماء، زن به حد بلوغ رسيد، نبايد جايي از بدن و اندامش ديده شود، مگر صورت و دست ها (4)
امام علي(ع) نيز همانند پيامبر بر زنده نگهداشتن احكام و دستور الهي و سنت‌ها تأکيد دارد. ايشان مي‌فرمايد:
«ليس على الامام إلاّ ما حُمّلَ من أمر ربّه... والاحياء للسنّة؛(5) بر امام نيست جز آن چه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده است... و زنده کردن سنت‌ها».
در جاي ديگر، يکي از وظايف مهم حاکم و رهبر را امر به معروف و نهي از منکر و اقامه حدود الهي مي‌شمارد: «لابدّ للأمّة من إمام... فيأمرهم وينهاهم ويقيم فيهم الحدود».(6)
روشن است که بي حجابي، از منکرات اسلام است که بايد از آن نهي شود و علي(ع) که اين وظيفه را براي حاکم معين مي‌کند، اولين فردي است به آن عمل مي‌کند.
در دوران صدر اسلام رعايت پوشش و حجاب مورد توجه توده مردم(اعم از مسلمان و غير مسلمان) بود و مانند اين عصر بي حجابي و بدحجابي رايج نبود. بنابر اين به نظر مي‌رسد در باره رعايت حجاب و پوشش اسلامي، در آن عصر مشکلي که امروزه وجود دارد، وجود نداشت.
ضرورت پوشش اسلامي و اجبار به حجاب در عصر ما گرچه عواقب و پيامدهاي سويي در پي دارد ، ولي آزاد گذاشتن بانوان در پوشش كه غالباً به صورت استفاده ابزاري در مي آيد ، عوارض و مفاسد بيشتري در پي خواهد داشت و زمينه فساد و فحشا در جامعه گسترش مي‌يابد.
بنابراين با تمام عوارضي که اجبار حجاب ممکن است به دنبال داشته باشد، چون رعايت حجاب و حفظ عفت عمومي جامعه حکم قطعي اسلامي است و قرآن به صراحت آن را بيان مي‌کند ، همچنين مفاسدي در پي بي حجابي به وجود مي آيد، منطق و عقل حکم مي‌کند که بايد با بي حجابي به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.
پي‌نوشت‌ها:
1. نور، آيه 31.
2. احزاب ، آيه 59.
3. همان، آيه ،32.
4. سنن ابي داود، ج2، ص383،
5. نهج البلاغه، خطبه 105.
6. بحار الانوار، ج 93، ص 41.

 

پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم: هر كار مهمّى كه در آن «بسم اللّه » گفته نشود به انجام نمى رسد . بحارالأنوار ، ج 73 ، ص 205.

 

پرسش 1:
چند آيه در قرآن در خصوص اهميت توبه وارد شده است شرح

پاسخ:
ده ها آيه در قرآن كريم وجود دارد كه تصريحا و تلويحا دلالت بر لزوم و اهميت توبه و استغفار دارد. واژه توبه و مشتقات كلمه «توب»، 87 مرتبه در 69 آيه قرآن و واژه استغفار و مشتقات كلمه« غفر» نيز234 مرتبه در 202 آيه قرآن به كار برده شده ، در آيات متعددي خداوند متعال، خود را خدايي توّاب و رحيم و ودود و غفور و غافر و غفّار و ... ‏ معرفي كرده است.
ما به عنوان نمونه به برخي از آيات كه تصريح به لزوم توبه دارند اشاره مي‌كنيم.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار(1)؛اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بدي‌هايتان را از شما بزدايد و شما را به باغ هايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآورد»
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيما(2) ؛اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد، قطعاً خدا را توبه‏پذيرِ مهربان مى‏يافتند»
«أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏؛(3) چرا به درگاه خدا توبه نمى‏كنند، و از وى آمرزش نمى‏خواهند؟ در حالى كه‏ خدا آمرزنده مهربان است.»
«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمين‏(4) ؛ اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد! و گنهكارانه، روى (از حق) بر نتابيد!»
«أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ(5) ؛آيا ندانسته‏اند كه تنها خداست كه از بندگانش توبه را مى‏پذيرد و صدقات را مى‏گيرد، و خداست كه خود توبه‏پذير مهربان است؟»
«ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيم‏(6) ؛ [با اين همه‏] پروردگار تو نسبت به كسانى كه به نادانى مرتكب گناه شده، سپس توبه كرده و به صلاح آمده‏اند، البته پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است‏»
«وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏(7) ؛ اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد»
اين ‌ها نمونه‌اي از آياتي است دلالت بر اهميت و لزوم توبه و استغفار دارد.
پي‌نوشت‌ها:
1. سوره تحريم، آيه 8
2. سوره نساء، آيه 64
3. سوره مائده، آيه 74
4. سوره هود، آيه 52
5. سوره توبه، آيه 104
6. سوره نحل، آيه 119
7. سوره نور، آيه 31

آيه اي از قرآن كه انسان را دعوت به انديشيدن درباره  محيط پيرامون خود مي كند بيان كنيد.

آيات متعددي از قرآن كريم انسان ها را به تفكر در خلقت آسمان ها و زمين و محيط پيرامون خود دعوت مي نمايد. تفكر در برخي از موارد آثار اعتقادي و در برخي از موارد آثار اخلاقي دارد.
در بُعد اعتقادي، تفكر و سير در خلقت، همانند نگاه كردن به آينه اي است كه انسان را به امر ديگري رهنمون مي سازد؛ يعني مخلوقات، آيه و نشانه اي از حقانيت وجود خدا هستند :
« سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏؛(1)
به زودى نشانه‏هاى خود را در اطراف جهان و در درون جان شان به آن ها نشان مى‏دهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است‏».
خداوند از راه هاي گوناگوني انسان ها را به اهميت تفكر در خلقت خود و محيط پيرامون خود دعوت مي نمايد؛ در برخي از موارد در وصف انسان هاي عاقل مي فرمايد:
« الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاما وَ قُعُودا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(2)
همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مى‏كنند . در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مى‏انديشند (و مى‏گويند:) بار الها! اين ها را بيهوده نيافريده‏اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!»
در برخي از موارد انسان هاي غافل را سرزنش مي نمايد و مي فرمايد:
« أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُون‏؛ (3)
آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز به حق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند!»
اما آثار ديگري كه در تفكر پيرامون محيط خود وجود دارد، مربوط به بُعد اخلاق است . اثر آن بدين گونه است كه تفكر در احوال گذشتگان و آثار و بناهايي كه از آن ها به جا مانده، باعث عبرت گرفتن انسان هاي عاقل مي گردد . خداوند متعال انسان هاي غافل را سرزنش نموده و مي فرمايد:
« أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ؛(4)
روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آن ها بودند چه شد؟! همان ها كه نفرات شان از اين ها بيش تر، نيرو و آثارشان در زمين فزون تر بود امّا هرگز آنچه را به دست مى‏آوردند نتوانست آن ها را بى‏نياز سازد [و عذاب الهى را از آنان دور كند]».
پي نوشت ها:
1. فصلت(41) آيه 53.
2. آل عمران(3) آيه 191.
3. روم(30) آيه 8.
4. غافر(40) آيه 82.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام. در جریان داستان حضرت یوسف (سلام الله علیه) دو سؤال دارم:

1- آن برادر خیرخواه حضرت چرا پدر را از نقشه شوم برادران باخبر نكرد؟

2- چرا حضرت در دوران حكومت یا اساسا پس از نجات با پدر ارتباطی برقرار ننمود و پیغامی نفرستاد؟

شرح: سلام، در جريان داستان حضرت يوسف (سلام الله عليه) دو سوال دارم:
1- آن برادر خيرخواه حضرت چرا پدر را از نقشه شوم برادران با خبر نكرد؟
پاسخ:
ظاهراً بر طبق فيلمي که نمايش داده مي شود ، برادر خير خواه ، در جمع همان براداران بوده و غير از بنيامين است. نامش در فيلم آمده.
اين موضوع از نظر تاريخي تا چه حد صحيح است.
بر اساس فيلم.
*****************
در آغاز برادران حضرت يوسف(ع) تصميم داشتند که او را بکشند، برادر بزرگشان به نام يهودا، گفت: اگر منظور شما اين است که او را از پدر دور کنيد که پدرمان يعقوب او را نبيند، و تدريجاً مهر او از دلش بيرون رود و به جاي او، پدرمان شما را دوست داشته باشد، او را در چاه بيندازيم تا رهگذران او را بيابند و به همراه خود به شهر ديگري ببرند. با اين کار، شما به هدف خود مي رسيد.
اما چرا پدر را در جريان نقشه آنان قرار نداد،(1) تاريخ شفاف نيست شايد، از آنان که تعدادشان زياد بود مي ترسيد و جرأت مخالفت يا فاش کردن توطئه آنان را نداشت، لذا موضوعي را مطرح کرد که جان يوسف را نجات دهد و اين خود، در آن شرايط کار مهمي بود که توسط وي انجام گرفت.
پي نوشت ها:
1. تاريخ انبيا، ج 1، ص 339، از رسولي محلاتي.

پرسش: 2- چرا حضرت در دوران حكومت يا اساسا پس از نجات با پدر ارتباطي برقرار ننمود و پيغامي نفرستاد؟
پاسخ:
قبل از به قدرت رسيدن حضرت يوسف(ع) وي در زندان بو دو شرايط فراهم نبود که با پدر خود ارتباط برقرار نمايد؛ زيرا وي چنين اجازه اي نداشت. از سوي ديگر در آن زمان ابزارهاي ارتباطي که امروزه وجود دارد، وجود نداشت که وي با پدر خود ارتباط برقرار نمايد. بي ترديد اگر شرايط فراهم بود و او اجازه برقراري ارتباط را داشت، قطعاً با پدر خود ارتباط مي نمود، زيرا هر دو يعني هم پدر و هم پسر از فراق يکديگر رنج مي برند. از همه مهم تر حضرت يوسف پيامبر بود. پيامبر الهي تابع دستور خداوند مي باشد. شايد وي اذن الهي نداشت که با پدر خود ارتباط قرار نمايد. بعد از به قدرت رسيدن گرچه ممکن بود با پدر ارتباط برقرار نمايد، ولي از سوي خداوند اجازه برقراري چنين ارتباط را نداشت ، به دليل همان آزمون الهي و مصلحتي که مقرر شد يوسف از پدر جدا شود ، يا يوسف سال هاي بيشتري در زندان بماند.
انسان هايي مانند حضرت يوسف(ع) که تکليف گراترين انسانها بودند در همه عرصه ها اطاعت از خداوند براي آنان محوريت دارد. اگر خداوند اجازه مي داد قطعاً وي با پدر خود ارتباط برقرار مي کرد. شايد اين يک امتحان الهي بود و شايد در اين عدم ارتباط مصلحتي بود که خداوند مي دانست و ديگران از آن آگاهي نداشتند. ما شيعيان باور داريم که انبياي عظام معصوم بوده و حتى در رفتارهاي فردي خود نيز دچار مشکل نمي شوند. حضرت يوسف(ع) وظيفه اش آن بوده است تا زماني که خداوند نخواهد با پدر ارتباط برقرار نمايد، و هر گاه خداوند خواست با پدر خود ارتباط برقرار کند. از اين رو است که وي بعد از مدت ها به ديدار پدر مي شتابد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها