تحدی

اگر معارضه با تحدی قرآن آسان بود، مشرکان مکه که در فصاحت و بلاغت در اوج بودند، پیش از دیگران به‌آن پاسخ می‌دادند.

پرسش:

چرا معارضاتی که تاکنون در مقام پاسخ به تحدی قرآن ارائه شده‌اند، نمی‌توانند پاسخی برای تحدی قرآن و درنتیجه شکست قرآن تلقی شوند؟

پاسخ:

مقدمه

افراد مختلفی در طول تاریخ، در مقام معارضه با تحدی قرآن برآمدند. برای نمونه می‌توان به مسیلمه بن حبیب، مشهور به مسیلمه کذاب، سجاح تمیمی و ابن مقفع و کتاب‌هایی همچون «الفرقان الحق» و «حسن الایجاز فی ابطال الایجاز» اشاره کرد. در این نوشتار به بررسی این موضوع می‌پردازیم که چرا باوجود ارائه چنین اموری مسلمانان همچنان معتقدند تاکنون به تحدی قرآن پاسخ داده نشده است؟

متن پاسخ:

بررسی معارضات انجام‌شده با تحدی قرآن

1. قدیمی‌ترین معارضه به مسیلمه‌بن‌حبیب نسبت داده شده است. او نخست مسلمان شد، اما هنگامی‌که از بیماری پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مطلع شد، اعلام نبوت کرد. جملات مختلفی به او منسوب است. برای نمونه در اینجا به سه مورد اشاره می‌کنیم:

«أ لَمْ تَرَ إلى رَبِّکَ کَیْفَ فَعَلَ بِالْحَبْلَى، أَخْرَجَ مِنْهَا نَسْمَهً تَسْعَى، مِنْ بَیْنِ صَفَاقٍ وَ حَشَى»؛ آیا ندیدی پروردگارت چگونه با زنی باردار رفتار کرد؟ او از درونش انسانی را خارج کرد که در حال حرکت است، از میان شکم و کمر.

«یَا ضَفْدَعُ بِنْتَ ضَفْدَعَیْنِ، نَقِّى مَا تَنْقِینَ، أَعْلَاکِ فِی الْمَاءِ وَ أَسْفَلَکِ فِی الطِّینِ. لَا الشَّارِبَ تَمْنَعِینَ و لَا الماءَ تکدرین»؛ اى قورباغه دختر دو قورباغه، صدا کن [چه خوب] صدا مى‌کنى. بالایت در آب است و پایینت در گِل، نه آشامنده را منع مى‌کنى و نه آب را گل‌آلود.

«وَ المُبَذِّرَاتِ بَذْرًا وَ الحَاصِدَاتِ حَصْدًا وَ الذَّارِیَاتِ قَمْحًا وَ الطَّاحِنَاتِ طَحْنًا وَ العَاجِنَاتِ عَجْنًا وَ الخَابِزَاتِ خُبْزًا وَ الثَّارِدَاتِ ثَرْدًا وَ اللَّاقِمَاتِ لُقْمًا إِهَالَهً وَ سَمْنًا»؛ قسم به دهقانان و کشاورزان، قسم به دروکنندگان، قسم به جداکنندگان گندم از کاه، قسم به خمیرکنندگان، قسم به پخت‌کنندگان نان، قسم به تریدکنندگان، قسم به افرادى که لقمه‌هاى چرب و نرم برمى‌دارند.(1)

این جملات همان‌طور که مشخص است به‌قدری سخیف و ضعیف هستند که حتی برخی صدور آن‌ها را از مسیلمه نیز بعید دانسته‌اند؛ چه برسد به این‌که بتوان آن‌ها را به خداوند نسبت داد. برای نمونه، مورد اول درباره بیان نعم الهی است، اما مشخص نیست چرا با تعبیر «أ لَمْ تَرَ» که برای تهدید و انتقام است، شروع می‌شود؟!(2)

2. سجاح، دختر حارث تمیمی، اول مسیحی بود و پس از پیامبر خدا ادعای نبوت کرد. وی کتابی نداشت، اما مدعی بود سخنانش وحی است! سجاح بعداً با مسیلمه همدست شد و با او ازدواج کرد. سرانجام او پس از کشته‌شدن مسیلمه مسلمان شد. او هرچند همانند کاهنان، مُسَجَّع و آهنگین سخن می‌گفته، اما محتوای سخنانش کاملاً عادی و ابتدایی بوده است. برای نمونه وقتی مسیلمه به او پیشنهاد شراکت در نبوت داد و گفت: خدا نیمی از زمین را به تو می‌دهد، در پاسخ گفت: «لَا یَرُدُّ النِّصْفَ إِلَّا مِنْ جَنَفٍ، فَاحْمِلِ النِّصْفَ إِلَى خَیْلٍ تَرَاهَا کَالسَّهْفِ»؛ نصف را رد نمی‌کند مگر کسی که ظالم باشد، نصف را به سپاهی بده که عاشق آن است. چنان‌که وی هنگام صدور فرمان حمله به قبیله رباب گفت: «أَعِدُّوا الرِّکَابَ وَ اسْتَعِدُّوا لِلنِّهَابِ، ثُمَّ أَغِیرُوا عَلَى الرِّبَابِ، فَلَیْسَ دُونَهُمْ حِجَابٌ»؛ سواران را آماده کنید و برای غارت آماده شوید و به‌سوی قبیله رباب حمله برید که مانعی در مقابل آنان نیست.(3)

3. ابن‌مقفع فرد دیگری است که گفته شده در مقام معارضه با قرآن برآمده است. کتابی که ادعاشده او در مقام معارضه با قرآن نوشته، یافت نشده است. به گفته باقلانی بعید نیست که او اول قصد این کار را داشته، اما بعداً با مشاهده عجز خود از هماوردی با قرآن به حقیقت اعجاز قرآن پی برده و پشیمان شده است.(4) قاضی عیاض نیز در همین زمینه گفته است: او شروع به نگارش کتابی در مقام معارضه با قرآن کرد، اما وقتی آیه 44 سوره هود را از کودکی شنید، متوجه شد که قرآن کلام بشر و قابل معارضه نیست.(5)

4. کتاب «حسن الایجاز فی ابطال الایجاز» در سال 1912 میلادی توسط نصیرالدین ظافر مسیحی در مقام رد اعجاز قرآن نوشته شد. برای نمونه به دو سوره‌نما از این کتاب اشاره می‌شود:

معارض سوره حمد: «الحمدُ للهِ الرحمنِ، ربُّ الأکوانِ، الملکُ الدّیانِ، لکَ العبادهُ و بکَ المستعانُ، اهدنا صراطَ الإیمانِ»؛ سپاس برای خداوند رحمان، پروردگار جهان‌ها، پادشاه داور. عبادت تنها شایسته تو است و یاری تنها از تو خواسته می‌شود. ما را به ایمان هدایت کن.

معارض سوره کوثر: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الجَوَاهِرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ جَاهِرْ، وَ لَا تَعْتَمِدْ قَوْلَ سَاحِرٍ»؛ ما به تو جواهر دادیم، تو نیز با صداى بلند نماز بخوان، به گفتار ساحر و جادوگر اعتماد مکن.(6)

همان‌طور که مشخص است او در مقام معارضه با قرآن عبارات این کتاب را برداشته و تنها برخی از واژگان را به کلمات هم‌خانواده یا مشابه تغییر داده، تعدادی از واژگان یا عبارات را هم به خیال اینکه اضافه هستند، حذف کرده و دست‌آخر چون خودش به‌تنهایی از عهده معارضه با قرآن برنیامده، مجبور شده دست نیاز به‌سوی مسیلمه کذاب دراز کند و برخی از عباراتش را از او قرض بگیرد! با قطع‌نظر از اقتباسات فراوان، اشکالات ادبی بسیاری در کتاب او دیده می‌شود و در موارد نه‌چندان کمی بین جملاتی که او در کنار هم‌ردیف کرده، هیچ ارتباطی دیده نمی‌شود.(7)

5. کتاب «الفرقان الحق» توسط نویسندگان مسیحی در مقام پاسخ به تحدی قرآن به نگارش درآمد و در سال 1999 میلادی در اینترنت منتشر شد. این کتاب مشتمل بر 77 سوره‌نما است. هرچند نویسندگان مدعی هستند که این کتاب را از طریق وحی دریافت کرده‌اند، اما تناقض و اختلاف مطالب این کتاب با هم، نشانه بشری بودن آن است. چنان‌که این کتاب نیز همانند سایر معارضات، به جهت کثرت کپی‌برداری از قرآن، حتی در اسامی سوره‌نماها، اثری مستقل و متمایز از قرآن نیست. در موارد فراوانی تنها برخی از کلمات آیات قرآن را تغییر داده‌اند. برای نمونه به این سه مورد نگاه کنید:

قرآن: ﴿وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْلاٰمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ﴾(8) # الفرقان الحق: «من یبتغ غیر الانجیل و الفرقان کتابا فلن یقبل منه»!

قرآن: ﴿... کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ مَعَ اَلصّٰابِرِینَ﴾(9) و ﴿و قُلْ لاٰ یَسْتَوِی اَلْخَبِیثُ وَ اَلطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ اَلْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اَللّٰهَ یٰا أُولِی اَلْأَلْبٰابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾(10) # الفرقان الحق: «و کم من فئه قلیله مؤمنه غلبت فئه کثیره کافره بالمحبه و الرحمه السلام فلا یستوی الخبیث والطیب ولو اعجبکم کثیره الخبیث و العاقبه للمتقین»!

قرآن: ﴿أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مثلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ * وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ اَلْأَرْضِ مٰا لَهٰا مِنْ قَرٰارٍ﴾(11) # الفرقان الحق: «و مثل کلمه طیبه کمثل شجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها الطیب کل حین؛ و مثل کلمه خبیثه کمثل شجره خبیثه اجتثت من فوق الارض فما لها من قرار رکین»!(12)

نتیجه‌گیری:

بررسی معارضاتی که در مقام پاسخ به تحدی قرآن ارائه شده نشان می‌دهد که برخی از آن‌ها سخنان معمولی و روزمره‌ای هستند که فقط آهنگین شده‌اند؛ وگرنه چه از جهت معنا و چه از جهت واژگان و ساختار هیچ مزیتی نسبت به سخنان معمولی سایر افراد ندارند. مابقی نیز تقلیدهای ناشیانه‌ای از قرآن و کپی‌برداری از آن به همراه تغییر واژگان به کلمات مترادف یا کم‌وزیاد کردن‌های ساده‌لوحانه هستند؛ تغییراتی که همیشه به سقوط کلام، چه از جهت فصاحت و بلاغت و چه از جهت بلندی معنا، منجر شده ‌است. ای‌کاش این افراد پیش از این‌که بافته‌های خود را به‌عنوان پاسخ به تحدی قرآن منتشر می‌کردند از خود سؤال می‌کردند که اگر معارضه با قرآن به این آسانی است، پس چرا مشرکان مکه که در اوج فصاحت و بلاغت بودند و شاعر بزرگ کم نداشتند، اقدام به این کار نکردند و پیامبر را به همین سادگی شکست ندادند تا مجبور نباشند به سراغ تحریم مسلمانان در شعب ابی‌طالب و حمله نظامی به آنان بروند و بخواهند از جان و مال خود مایه بگذارند؟! حقیقت آن است که آنان چون از یک‌سو فصیح و بلیغ بودند و از سوی دیگر، با راه و روش معارضه و تحدی آشنا بودند، می‌دانستند آنچه به‌عنوان پاسخ تحدی ارائه می‌شود، باید اثری مستقل و متمایز، اما درعین‌حال از جهت لفظ و معنا همسنگ و هم‌وزن قرآن باشد و چنین چیزی از توان آنان خارج است؛ ازاین‌رو، هیچ‌گاه به معارضه با قرآن فکر هم نکردند.(13)

برای مطالعه بیشتر:

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها

1. طاهری، حبیب‌الله، درس‌هایی از علوم قرآنی، قم، اسوه، 1377 ش، ج 1، ص 146.

2. جواهری، سید محمدحسن، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 354-360.

3. جواهری، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 360.

4. باقلانی، محمد، اعجاز القرآن، عالم الکتب، بیروت، چاپ اول، 1408 ق، ص 49.

5. حدادی، احمد، المدخل لعلم تفسیر کتاب الله تعالی، دمشق، دار القلم، 1408 ق، ص 30.

6. جواهری، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 363 و 364.

7. ر.ک: رضایی اصفهانی، محمدعلی و باقر ریاحی‌مهر، مقاله «بررسی انتقادی کتاب «حسن الایجاز فی ابطال الاعجاز»، قرآن‌پژوهی خاورشناسان، 1399 ش، دوره 15، شماره 28، صص 67 تا 86.

8. سوره آل‌عمران، آیه 85.

9. سوره بقره، آیه 249.

10. سوره مائده، آیه 100.

11. سوره إبراهیم‏، آیه‌های 24 و 26.

12. ر.ک: امین ناجی، محمدهادی، مقاله «تحلیل انتقادی «الفرقان الحق» در حوزه وحیانیت و جامعیت در معارضه با قرآن»، پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، دوره 5، شماره 2، 1396 ش، صص 145-160.

13. خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه إحیاء آثار الخوئی، ص 95.

فصاحت و بلاغت اعجاب برانگیز قرآن چنان ادیبان دلشیفته را به خود مشغول ساخت که آنان علاوه بر فنون بلاغی به لطایفی از قرآن دست یافتند، در واقع استخراج این لطایف...

زیبایی قرآن فقط در معانی و معارف قرآن نیست؛ الفاظ قرآن هم زیبا است. همین زیبایی لفظی موجب شد که آن کسانی که دلهایشان را قفل زده بودند و بر روی قرآن بسته بودند و حاضر نبودند مفاهیم قرآن را در هنگام نزول بفهمند و ببینند و استفاده کنند و قبول کنند، همان ها هم در مقابل زیبایی معجز‌آسای این الفاظ درماندند؛ با این دیگر کاری نمی توانستند بکنند. 
الفاظ قرآن، آهنگ قرآن، شیوه و سبک قرآن، خودش یک معجزه است. قرآن شعر نیست، نثر هم نیست؛ چیزی است که نه شعر است، نه نثر است امّا هم زیبایی بهترین شعر را و هم زیبایی بهترین نثر را دارد. وزن هم گاهی در بعضی از آیات قرآن هست امّا زیباییِ لفظی قرآن با وزن نیست؛ آنجایی که وزنی هم وجود ندارد، زیبایی و لفظ قرآن، انسان را مجذوب می کند؛ تعبیر «مسحور» درست نیست امّا باید بگوییم دل انسان را می رُباید. 
 از این زیبایی باید به عنوان ابزار استفاده کرد؛ مقصود از قرآن، این نبود که کلام زیبایی را ارائه کند تا فصحاء و بلغاء و شعرا و مانند اینها در مقابل آن تصدیق کنند و به زانو دربیایند و مجبور بشوند بگویند این خوب است، زیبا است؛ مقصود این نیست فقط؛ مقصود این است که ما از این دریچه، از دریچه‌ ی زیبایی، خودمان را برسانیم به آن فضای بوستانِ پُربرکت و پُرشکوه معارف قرآنی؛ مقصود این است. هرچه که لفظ قرآن زیبا است، هزار برابر معنای قرآن و معارف قرآن زیباتر است. (بیانات مقام معظم رهبری در محفل قرآنی)
بعضى از جنبه  هاى زیبایی و اعجاز گونه قرآن عبارت است از:

1-  اعجاز ادبى و موسیقیایى
قرآن زیباترین اثر به زبان عربى است كه در میان كتاب هاى مذاهب جهان نظیر ندارد. به اعتراف مسیحیان عرب زبان این كتاب شریف، تأثیر شگرفى در دل و جان شنوندگان دارد.
قرآن از جهت اعجاز ادبى، برجسته  ترین ادیبان عرب را شگفت  زده ساخته است تا آنجا كه سرسخت  ترین دشمنان پیامبر (صلی  الله علیه  وآله وسلم)  (مانند ولید)، بر فرابشرى بودن اسلوب زیبا، تركیب بدیع و آهنگ بى  نظیر آن اعتراف كرده  اند.
پروفسور دورمان [Marry Gaylord Dorman]. آمریكایى مى  نویسد: «قرآن لفظ به لفظ به وسیله جبرئیل، بر حضرت محمد (صلی  الله  علیه  و آله‌ و سلم)  وحى شده و هر یك از الفاظ آن كامل و تمام است. قرآن معجزه اى جاوید و شاهد بر صدق ادعاى محمد رسول خدا (صلی  الله  علیه  و آله ‌و سلم)  است. قسمتى از جنبه اعجاز آن، مربوط به سبك و اسلوب انشاى آن است و این سبك و اسلوب، به قدرى كامل و عظیم و با شكوه است كه نه انسان و نه پریان، نمى  توانند كوچك  ترین سوره  اى نظیر آن را بیاورند.» [به نقل از اسلام و غرب، ص 106]
نولد كه آلمانى در كتاب تاریخ قرآن مى  نویسد: «كلمات قرآن آن چنان خوب و به هم پیوسته است كه شنیدنش، با آن هماهنگى و روانى، گویى نغمه فرشتگان است؛ مؤمنان را به شور مى  آورد و قلب آنان را مالامال از وجد و شعف مى  گرداند.» [Geschichte Des Quran. Neeldke. p.56]
بارتلمى سنت هیلر دانشمند فرانسوى نیز در كتاب محمد و قرآن مى  نویسد: «قرآن كتابى است بى  همتا كه زیبایى ظاهرى و عظمت معنوى آن برابر است. استحكام الفاظ، انسجام كلمات و تازگى افكار در سبك نو ظهور آن، چنان جلوه  گر است كه پیش از آنكه خردها تسخیر معانى آن گردند، دل  ها تسلیم آن مى  شوند. در میان پیامبران هیچ كس، مانند پیامبر اسلام نتوانسته است این همه نفوذ كلام داشته باشد.
قرآن با سبك خاص خود، هم سرود مذهبى است و هم نیایش الهى؛ هم شریعت و قوانین سیاسى و حقوقى است و هم نوید بخش و هشدار دهنده؛ هم پندآموز است و هم راهنما و هدایت كننده به راه راست و هم بیان كننده قصه، داستان و حِكَم و امثال. و بالاخره قرآن زیباترین اثر به زبان عربى است كه در میان كتاب هاى مذاهب جهان نظیر ندارد. به اعتراف مسیحیان عرب زبان این كتاب شریف، تأثیر شگرفى در دل و جان شنوندگان دارد. [عبدالكریم، بى آزار شیرازى، ترجمه تصویر و تفسیرى آهنگین سوره فاتحه و توحید]

 اعجاز علمى
رازهاى علمى نهفته در قرآن، اقیانوس بى كرانى از دانش  هاى كیهان شناختى، انسان شناختى، تاریخ، نجوم و ... است كه دانشمندان شرق و غرب را به تحقیقات زیادى واداشته و آنان را سخت به حیرت افكنده است.
«موریس بوكاى» (Maurice Bucaille) در كتاب مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم مى گوید: «چگونه مى  توان از تطبیق قرآن با جدیدترین فرآورده  هاى علمى بشر، در شگفتى فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نیاورد!؟» [موریس، بوكاى، مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: مهندس ذبیح اللّه دبیر]

 اعجاز در پیشگویى
قرآن از حوادثى در آینده خبر داده است. این خبرها، برخى نسبت به خود قرآن است و بعضى نسبت به حوادث خارجى. 
دورمان مى  نویسد: «قسمت دیگر از اعجاز قرآن، مربوط به پیشگویى هایى است كه در آن مندرج است و به نحو اعجاب آورى، داراى اطلاعاتى است كه مرد درس نخوانده  اى مانند محمد (صلی  الله  علیه  و آله‌ و سلم)  هیچ گاه قادر نبود آنها را جمع كند.» [نصراللّه، نیك بین، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، ص 48] 

-  تحریف ناپذیرى
زیبایی قرآن فقط در معانی و معارف قرآن نیست؛ الفاظ قرآن هم زیبا است. همین زیبایی لفظی موجب شد که آن کسانی که دلهایشان را قفل زده بودند و بر روی قرآن بسته بودند و حاضر نبودند مفاهیم قرآن را در هنگام نزول بفهمند و ببینند و استفاده کنند و قبول کنند، همان ها هم در مقابل زیبایی معجز‌آسای این الفاظ درماندند؛ با این دیگر کاری نمی توانستند بکنند.
قرآن مجید به صراحت اعلام مى  دارد: دست تحریف  گر بشر ـ بر خلاف كتاب  هاى آسمانى پیشین ـ براى همیشه از ساحت این كتاب مقدس كوتاه است و حفظ و عنایت الهى، همواره تضمین كننده عصمت آن است: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» [حج15، آیه 9.] «همانا ما ذكر [ قرآن] را فرو فرستادیم و ما همواره آن را نگاهبانیم» 
این ادعاى قرآن، اكنون تجربه اى پانزده قرنه را پشت سر نهاده و نشان داده است كه تلاش هاى دشمنان، در این زمینه ناكام مانده و حسرت افزودن یا كاستن حتى یك كلمه از قرآن، بر دل آنها مانده است و از اینكه در آینده نیز بتوانند از عهده آن برآیند، به طور كامل مأیوس و ناامید گشته اند!
-  تحدّى ناپذیرى
قرآن به گونه  هاى مختلف، انسان  ها را به تحدّى و همانند آورى فرا خوانده و با قاطعیت كامل ادعا كرده است: اگر تمام بشر، دست به دست هم دهند، نمى  توانند مانند آن را بیاورند: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْءِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» [اسراء17، آیه 88] 
قرآن از این فراتر رفته و مخالفان را به آوردن سوره اى چون قرآن، دعوت و عجز و ناتوانى همیشگى آنان را در این باره اعلام كرده است: «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِى رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِینَ» [بقره 2، آیه 23 و 24] 
این پیشگویى قرآن ، طى پانزده قرن تجربه شده است و همه تلاش ها در جهت همانند آورى سوره اى ـ حتى به اندازه سوره «كوثر» كه داراى حجمى در حدود سه سطر است ـ ناكام مانده و تكاپوگران این عرصه را جز رسوایى سودى نبخشیده است. [جهت آگاهى بیشتر در این زمینه: سیدابوالقاسم، خویى، مرزهاى اعجاز، ترجمه جعفر سبحانى، صص 153ـ166]

 

منظور خداوند از اینکه میفرماید .اگر میتوانید یک ایه مثل قران بیاورید.چیست؟

سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
قرآن فرموده :"اگر باور نداريد که قرآن از جانب خداست و آن را بافته خود پيامبر يا بافته ديگران مي دانيد و مي گوييد بشر مي تواند مانند آن بياورد، پس کتابي همانند قرآن يا ده سوره مانند سوره هاي قرآن يا يک سوره مانند سوره هاي قرآن بياوريد"(مضمون چند آيه)
هيچ جا نفرموه يک آيه مانند آيه هاي قرآن بياوريد.
سوره مجموع چند آيه است که به هم پيوسته اند . پيامي را با استحکام و شايستگي ابلاغ مي کنند . از ابتداي نزول تا به حال قرآن مخالفان و منکران را به آوردن يک سوره حتي به اندازه کوتاه ترين سوره قرآن( سوره کوثر که فقط يک سطر است)دعوت کرده ، تا به امروز فرد يا جمعي نتوانسته بافته اي ارائه دهد که توان رقابت با سوره هاي قرآن از ديد سخن شناسان منصف را داشته باشد. بافته اي که هم مطلب مفيد و حقي ارائه دهد و هم از استحکام و اتقان کلامي برخوردار بوده و بتواند با سوره هاي قرآن شانه به شانه بزند.