پرسش:
امی بودن پیامبر به چه معناست؟ اگر به معنای بیسواد است مگر بیسوادی نقص و ایراد نیست؟ آیا پیامبر بیسواد میتواند اثرگذار باشد؟ اگر به معنای اهل مکه بودن است مگر چه ویژگی و امتیازی است که خدا اشاره کرده است؟ در موضوع تحدی، سواد نداشتن تأثیرگذار است ولی اهل مکه بودن چه تأثیری دارد؟
یکی از نکات روشن زندگی رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله این است که نزد هیچ معلمی نیاموخته و با هیچ نوشته و دفتر و کتابی آشنا نبوده است. احدی از مورخان، مسلمان یا غیرمسلمان، مدعی نشده است که آن حضرت در دوران کودکی یا جوانی، چه رسد به دوران کهولت و پیری که دوره رسالت است، نزد کسی خواندن یا نوشتن آموخته است و همچنین احدی ادعا نکرده که آن حضرت قبل از دوران رسالت یک سطر خوانده و یا یک کلمه نوشته است.(۱)
معنای امی
درباره معناى «امى» اختلاف است:
1. کسى که خواندن و نوشتن نمىداند.
2. این کلمه منسوب به «امت» است. یعنى همانطوری که بشر اولى نمىتوانست از هنر کتابت، استفاده کند، او نیز نمىتواند.
3. منسوب به «ام» به معناى مادر است. یعنى بر همان حالى است که از مادر، متولد شده و سواد خواندن و نوشتن را ندارد.
4. منسوب است به «امالقری» یعنى مکه و «امى» یعنى «مکى».(۲)
چرایی نزول قرآن بر شخص درسنخوانده
خداوند در قرآن خطاب به رسولش میفرماید:
«وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ»؛
«تو قبل از نزول قرآن چنین نبود که کتابى را بخوانى و نیز این نبود که کتابى را با دست خود بنویسى و اگر غیر این بود یعنى بر خواندن و نوشتن مسلط مىبودى(3)؛ مبطلان که همواره مىخواهند حق را باطل معرفى کنند بهانه به دست آورده، در حقانیت دعوت تو به شک مىافتادند،» لیکن ازآنجاییکه سالها است که مردم تو را به این صفت مىشناسند، چون با تو معاشرت دارند:
«فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ، أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛
«چه اینکه مدّتها پیشازاین، در میان شما زندگى نمودم؛ (و هرگز آیهاى نیاوردم)؛ آیا نمىفهمید؟»(۴)
دیگر هیچ جاى شکى برایشان باقى نمىماند که این قرآن کتاب خدا است و خدا آن را بر تو نازل کرده، از بافتههاى خودت نیست و چنین نیست که از کتابهای قدیمى، داستانها و مطالبى اقتباس کرده باشی.(۵)
درواقع اینکه شخصى امى و درس نخوانده و مربى ندیده، کتابى را بیاورد که هم الفاظش معجزه است و هم معانیاش، امرى طبیعى نیست و جز به معجزه صورت نمىگیرد، چراکه آن حضرت دوسوم عمرش گذشته بود و هیچکس یک بیت شعر یا نثر از او نشنیده بود آنگاه در رأس چهلسالگی ناگهان طلوع کرد و کتابى آورد که عقلاى قومش از آوردن چون آن عاجز ماندند و زبان بلغاء و فصحاء و شعراى سخندانشان به لکنت افتاد و بعدازآنکه کتابش در اقطار زمین منتشر گشت، احدى جرئت نکرد که در مقام معارضه با آن برآید.(۶)
نقص نبودن بیسوادی پیش از بعثت
نقص بودن یا نبودن ناتوانی بر خواندن و نوشتن برای پیامبر صلیاللهعلیهوآله، پیش و پس از بعثت ایشان متفاوت است. چنین مسئلهای پیش از بعثت ایشان، به هیچ رو کاستی حساب نمیشود؛ زیرا ایشان در دورانی میزیستند که هنر نوشتن و خواندن به نظر اعراب اهمیتی نداشت، به همین جهت در قبیله قریش بیش از هفده تن خواندن و نوشتن نمیدانستند.(۷) بهعلاوه حکمت این مسئله بعد از نزول قرآن آشکار میشود.
درباره بعد از بعثت پیامبر، خداوند متعال در قرآن کریم تصریح دارد که ایشان «تعلیم» دیده است و به ایشان علم آموخته شده است، اما نه بهواسطه سایر انسانها، بلکه علم الهی، علم لدنی و علم وحی به ایشان تعلیم شده است؛ «عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلْقُوَى»؛ آنکس که قدرت عظیمى دارد [جبرئیل امین] او را تعلیم داده است.(۸)
بهاینترتیب نهتنها درس نخوانده بودن نقصی برای رسول خدا نیست، بلکه آن را هم فضیلتی برای پیامبر اسلام دانستهاند؛ زیرا باآنکه سوادی برای خواندن و نوشتن نداشت، اما دارای علم آسمانی بود و عوامل هدایت و رستگاری را برای انسانها فراهم کرد و هم فضیلتی برای قرآن که واسطه دریافت این کتاب آسمانی بینظیر، پیش از تلقی آن حتی خواندن و نوشتن را هم از هیچکس نیاموخته است.
وضعیت پیامبر پس از بعثت
درباره آنکه پس از بعثت آیا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میخواندند و مینوشتند یا خیر، میان اندیشمندان اختلافنظر وجود دارد البته این اختلافنظر ناشی از این نیست که آیا چنین قدرتی داشتند یا خیر؛ زیرا کسی که با تعلیم الهی و علم غیب تمامی علوم را میآموزد، اگر اراده کند قطعاً قادر به چنین امری است؛ تنها، اختلاف در این است که روش عملی ایشان پس از بعثت چگونه بود و این اختلاف ناشی از نقلهای متفاوت درباره ایشان است که بعضی تنها بر خواندن و بعضی بر خواندن و نوشتن ایشان دلالت دارد.
با توجه به مسئلهای که پیشازاین اشاره شد که هیچکس در نخواندن و ننوشتن رسول خدا پیش از بعثت شکی ندارد، بهاینترتیب چون رسول خدا پس از بعثت خود از طرف خدا تعلیم داده شدند، بعد از بعثتشان امی به معنای بیسواد نیستند و اطلاق چنین نامی بر ایشان در آیات قرآن کریم چون پس از بعثت ایشان است، احتمالاً به معنای اهل امالقری باشد نه بیسواد.
علت معرفی به اهل امالقری
در توضیح علت معرفی ایشان به اهل امالقری لازم است دو آیهای را که واژه «امی» در آنها مفرد و درباره رسول خدا آمده را بررسی کنیم که آیات 157 و 158 سوره اعراف هستند:
«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ...* قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمیعاً... فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّی…؛»
«همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مىکنند؛ پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مىیابند…* بگو: هان اى مردم! بهیقین من فرستاده الهى بهسوی همه شما هستم... پس ایمان بیاورید به خداوند و فرستادهاش، پیامبر امّى…»(۹)
در این آیات ازآنجاکه رسول خدا را با سه وصف رسول، نبى و امى یاد کرده و دنبالهاش فرموده: «الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ» بهدست مىآید که آن جناب در تورات و انجیل هم به همین سه وصف معرفى شده، چون غیر از آیه موردبحث که راجع به شهادت تورات و انجیل بر نبوت آن حضرت است در هیچ جاى دیگر قرآن ایشان به مجموع این اوصاف، یکجا توصیف نشده و اگر منظور از توصیف وى به این اوصاف تعریف آن جناب به اوصاف آشناى در نظر یهود و نصارا نبود در خصوص این آیه، وى را به این اوصاف و مخصوصاً صفت سوم توصیف کردن هیچ نکتهاى را افاده نمىکرد.(۱۰)
بهاینترتیب اگر «امی» به معنای اهل امالقری باشد، در این آیه برای شناساندن پیامبر به یهود و نصارا ذکر شده و در آیه بعد که این وصف تکرار شده پسازآن است که به پیامبر دستور میدهد که خود را به مردم معرفی کند و سپس با تأکید بر امی بودن (اهل امالقری بودن) او به مردم، دستور به ایمان آوردن به او میدهد.
نتیجه:
یکی از نکات روشن زندگی رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله این است که درس ناخوانده بوده است. علت نزول قرآن بر کسی که درس نخوانده آن است که وقتی شخصى درس نخوانده کتابى بیاورد که هم الفاظش معجزه است و هم معانیاش، جز به معجزه صورت نمىگیرد و هیچ جاى شکى باقى نمىماند که این قرآن کتاب خدا است.
ناتوانی بر خواندن و نوشتن برای پیامبر پیش از بعثت ایشان، به هیچ روی کاستی حساب نمیشود، زیرا ایشان در دورانی میزیستند که نوشتن و خواندن میان اعراب رواج نداشت، بهعلاوه حکمت این مسئله بعد از نزول قرآن آشکار میشود؛ و درباره بعد از بعثت، خداوند در قرآن تصریح دارد که ایشان بهوسیله علم الهی، «تعلیم» دیده است. بهاینترتیب نهتنها درس نخوانده بودن نقصی برای ایشان نیست، بلکه آن را هم فضیلتی برای پیامبر اسلام دانستهاند؛ زیرا باآنکه سوادی برای خواندن و نوشتن نداشت، اما دارای علم آسمانی بود و هم فضیلتی برای قرآن که واسطه دریافت این کتاب آسمانی بینظیر، پیش از تلقی آن حتی خواندن و نوشتن را هم از هیچکس نیاموخته است.
درباره آنکه پس از بعثت آیا رسول خدا میخواندند و مینوشتند یا خیر، میان اندیشمندان اختلافنظر وجود دارد البته این اختلاف ناشی از این نیست که آیا چنین قدرتی داشتند یا خیر، زیرا کسی که با علم غیب تمامی علوم را میآموزد، اگر اراده کند قطعاً قادر به چنین امری است، تنها اختلاف در این است که روش عملی ایشان پس از بعثت چگونه بود؛ و این اختلاف ناشی از نقلهای متفاوت درباره ایشان است که بعضی تنها بر خواندن و بعضی بر خواندن و نوشتن ایشان دلالت دارد.
با توجه به معانی مختلف امی (که اکثراً به معنای درس نخواندگی منتهی میشوند و یکی به معنای اهل امالقری بودن است)، چون رسول خدا پس از بعثت خود از طرف خدا تعلیم داده شدند، بعد از بعثتشان امی به معنای بیسواد نیستند و اطلاق چنین نامی بر ایشان در آیات قرآن چون پس از بعثت ایشان است، احتمالاً به معنای اهل امالقری باشد نه بیسواد.
اما علت آنکه از حضرت با نام «امی» در قرآن ذکر شده آن است که همانطور که آن جناب در تورات و انجیل با سه وصف «رسول»، «نبی» و «امی» معرفى شده در قرآن نیز با همین سه وصف به این مطلب اشاره میکند، بهاینترتیب اگر «امی» به معنای اهل امالقری باشد، در قرآن برای شناساندن پیامبر به یهود و نصارا ذکر شده است.
منابع برای مطالعه بیشتر:
کاوند بروجردی، علیرضا، کتاب امی بودن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در منابع تفسیری و حدیثی و نقد دیدگاه خاورشناسان، تهران: دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده علوم قرآنی،1392 ش، صص 40-123.
پینوشتها:
1. مطهری، مرتضی، پیامبر امی، حسینیه ارشاد، 1374 ش، ص 9.
2. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه مجمعالبیان فى تفسیر القرآن، مترجمان، تهران، انتشارات فراهانى، چاپ اول، 1360 ش، ج 10، ص 79.
3. سوره عنکبوت، آیه 48.
4. سوره یونس، آیه 16.
5. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 16، صص 206-205.
6. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 1، صص 99-100
7. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فارسی، اقبال، 1337 ش، ص 5054.
8. سوره نجم، آیه 5.
9. سوره اعراف، آیات 157-158.
10. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 8، ص 364.