پرسش وپاسخ

مشروعیت حکومت ولایت فقیه بر مردم در زمان غیبت

با سلام و تشكر از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
در باره مشروعيت ولايت فقيه دو ديدگاه عمده وجود دارد:
الف)مشروعيت مردمي
برخي بر اين باورند كه مشروعيت ولايت فقيه مردمي است، بدين معنا كه هركس را مردم به عنوان رهبر انتخاب نمودند حق حكومت دارد. طرفداران اين ديدگاه بر آنند كه شارع در زمان غيبت نسبت به رهبري جامعه بي تفاوت نبوده است بلكه انتخاب رهبري را به عهده مردم گذاشته است. هر گاه مردم کسي را انتخاب نمودند حکومت وي مشروع است. البته شرع شرايط وخصوصيات را رهبر را بيان کرده است.مردم نيز با توجه با آن شرايط رهبر را انتخاب مي کنند. بر اساس اين مبنا عزل و نصب رهبري مبتني برخواست مردم مي باشد.
ب)مشروعيت الهي
ديدگاه ديگرمشروعيت ولايت فقيه: مشروعيت الهي استکه از اين ديدگاه به عنوان ديدگاه انتصابي نيز ياد مي شود. طرفداران اين ديدگاه باور دارند شارع در زمان غيبت نسبت به رهبري جامعه سکوت نکرده و به بيان ويژگي هاي رهبر هم اکتفا ننموده است، بلکه همانند زمان حضور معصوم (ع) به انتصاب رهبري اقدام کرده است، با اين تفاوت که در زمان حضور، افراد مشخصي را به رهبري منصوب نموده ، اما در عصر غيبت، فقهاي واجد شرايط را به طور عام به سرپرستي مردم منصوب کرده است
بر اساس اين مبنا، ، مردم در اصل و منشأ مشروعيت حاکميت حاکم نقش ندارند. اکثر قريب به اتفاق فقهاي شيعه همين عقيده را دارند. در ذيل به نظريات برخي فقها اشاره مي شود:
1ـ شيخ مفيد مي فرمايد: اجراي حدود و احکام انتظامي اسلام از وظايف سلطان و حاکم اسلامي است. حاکم بايد از طرف خدا مأذون و منصوب باشند. امامان (ع) نيز اين امر را به فقهاي شيعه تفويض کرده اند تا در صورت امکان مسئوليت اجراي آن را بر عهده گيرند.
2ـ محمد حسن نجفي مي گويد: فقيه داراي ولايت تامّه و عامّه است ... (1) در عصر حاضر پرچمدار اين ديدگاه امام را حل است (2)
بر پايه ديدگاه انتصابي رأي مردم بدون اذن و امضاي شارع، مشروعيت آور نيست . اگر راي مردم در برابر بر نامه اسلام قرار گيرد فاقد ارزش است چنان که امام خميني مي فرمايند:
اساساً رفراندوم يا تصويب ملي در قبال اسلام ارزش ندارد.(3) واضح است که حکومت به جميع شئون آن و ارگان هايي که دارد، تا از قِبَل (جانب) شرع مقدس و خداوند شرعيت پيدا نکند، اکثر کارهاي مربوط به قوه مقننه و قضاييه و اجراييه بدون مجوز شرعي خواهد بود و در ارگان ها که بايد به واسطه شرعيت آن باز باشد، بسته مي شود. اگر بدون شرعيت الهي کارها را انجام دهند، دولت به جميع شئون، طاغوتي و مجرم خواهد بود.(4) کسي جز خدا حق حکومت بر کسي ندارد.( 5)
بر اين اساس است که امام خميني مي فرمايند: اگر ولايت فقيه در کار نباشد، طاغوت است. اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد ،غير مشروع است. وقتي غير مشروع شد، طاغوت است" [(6)
يکي از ويژگي هاي مبناي مشروعيت الهي، در عزل رهبري ظهور پيدا مي کند. بر اساس اين ديدگاه ، مردم نيستند که رهبر را عزل مي کنند؛ زيرا آنان به رهبر، حق حاکميت نداده اند تا از او بگيرند. حق حاکميت به فقيه بر اساس احراز شرايط و ويژگي هايي داده شده است . هرگاه فقيه آن ويژگي ها را از دست داد، خود به خود عزل مي گردد.
علت حدوث همان علت بقاي مشروعيت است، يعني فقاهت، عدالت و تدبير و کفايت همان گونه که عامل حدوث مشروعيت بود. عامل بقاي آن نيز هست. امام راحل فرمود:
اگر فقيهي بر خلاف موازين اسلام، کاري انجام دهد، نعوذبالله ، فسقي مرتکب شده خود به خود از حکومت منعزل است؛ زيرا او از امانتداري ساقط شده است.(7)
در ضمن طرفداران هر دو مبنا براي اثبات ديدگاه خود دلايل را ذکر نموده اندکه بايد درجاي خود بدان پر داخته شود . براي آگاهي بيشتر به کتاب ولايت فقيه از ايت الله جوادي آملي مراجعه نمائيد .
پي نوشت ها :
1. الجواهر ، ج 1، ص 397،
2. ولايت فقيه، ص113.
3.صحيفة نور ، ج 1 ، ص 51
4.همان، ج 17، ص 103.
5.امام خميني ، حکومت اسلامي ، ص 54.
6.عليرضا انصاري ، مشروعيت ولايت فقيه از منظر امام خميني، ص 15.
7. امام خميني، ولايت فقيه، ص113.

ايا اگر پس از انجام غسل حيض بار ديگر غسل كنيم(براي احتياط) غسل باطل است يا اينكه اشكالي ندارد؟ ايا در زمان عذر شرعي مي توان غسل هايي مثل غسل جمعه را انجام داد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
دوباره غسل کردن لزومي ندارد و اگر از روي وسوسه نباشد ، غسل کردن براي احتياط اشکال ندارد .
به فتواي آيت الله خامنه اي در زمان عذر شرعي نمي توان غسل جمعه انجام داد . (1)
پي نوشت:
1 . سوال از دفتر رهبري .و عروه الوثقى، نشر جامعه مدرسين، ج 1، ص 518، مسئله 9 و ذيل آن. و ص 587 ،م 43 و ذيل آن.

با سلام و خسته نباشید. 30 ساله هستم و 1 سال است با خانمی ازدواج کرده ام. ایشان در رشته ای تحصیل کرده که مورد علاقه من هست. پس از آشنایی و چند جلسه گفتمان تصمیم به امر ازدواج کردیم. با توجه به حجابهایی که بر سر راه بود و از مسائل جنسی نمی توانستم با خبر شوم ایشان در حد خوب نمی تواند پاسخگوی مسائل جنسی ام باشد حتی یکی دو سه بار هم درگیری پیدا شد. آیا به نظر شما استفاده از ازدواج موقت برای رفع مسائل جنسی راهگشا هست یا نه؟ البته بازگو کنم که در موارد اعتقادی و دینی هیچ مشکلی نداریم و حتی ایده آل است.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نکات زير دقت فرمايد و براساس آن ها تصميم بگيريد:
1- سعي کنيد علت عدم رضايت جنسي خود را( که احتمالا به دليل نبود مهارت هاي لازم جنسي در شما و همسرتان است) با همسرتان در ميان بگذاريد. از ايشان بخواهيد که مهارت هاي جنسي را فرا بگيريد. بدين منظور کتاب هايي مانند مهارت هاي زندگي، ترجمه شهرام محمد خاني ، زوج رويايي و هميشگي ، ترجمه ليلا نيک فرجام پييشنهاد مي شود.
2-سعي کنيد براي حل مشکل تان به يک روانشناس خانواده مراجعه کنيد . در فرايند زوج درماني قرار بگيريد تا وضع شما بهتر شود.
3- در صورت تشخيص روان شناس مبني بر عدم درمان مشکل همسرتان که بعيد به نظر مي رسد اقدامات بعدي را با کمک مشاور انجام دهيد.
4-مسئله نياز جنسي اگر چه يك نياز عميق و ريشه اي است، اما قابل كنترل و هدايت يابي است . بهترين دليل و شاهد بر آن دوران تجرد است. بسياري از عوامل در افزايش و كاهش آن موثر است. مي توانيد از عناصر افزايش دهنده پرهيز و از عناصر كاهش دهنده استفاده كنيد. بخشي از نيازهاي جنسي به صورت كاذب نمود مي يابد(ديدن يا شنيدن صحنه ها و حوادث و خواندن بعضي داستان ها و ديدن فيلم ها و...) اشتغال به برخي از امور و فعاليت هاي ورزشي، اقتصادي، فرهنگي و... مي توانند از افزايش اين نياز جلوگيري كنند.
5- ازدواج موقت در بعضي از موارد آسيب هاي زير را به دنبال دارد:
الف= انتقال بيماري هاي مقاربتي احتمالي به همسر دايمي خود که باعث مشکلات بهداشتي مي شود.
ب= صرف انرژي رواني براي شناسي احساسات ، هيجانات و انتظارات همسر موقت و هزينه اقتصادي براي رفع نيازهاي مالي.
ج= از آن جايي که اکثر مردها به دليل کمبودها و نيازهاي برآورده نشده، به ازدواج موقت اقدام مي کنند اما در بعضي موارد اين روابط موجب بارداري و مشکلات ديگر در همسر موقت مي شوند که فشارها و استرس هاي شغلي و کاهش بهداشت رواني شروع مي شود.
د= ايجاد کمبود هاي شديد عاطفي و شروع اختلافات زناشويي. مردي که در کنار همسر دايم ، همسر موقت اختيار کرده، به دليل تخليه روحي و هيجاني در کنار همسر موقت حوصله برقراري رابطه صميمي با همسر خود را ندارد . مانند فردي است که کامل سير شده و از بهترين غذاها لذت نمي برد. بي حوصلگي باعث افسردگي زن شده،در بعضي موارد زن مجبور مي شود به دليل نيازهاي عاطفي و يا انتقام از همسر با وجود احساس گناه با جنس مخالف خارج از خانواده خود رابطه ايجاد کند . اين کار باعث متلاشي شدن خانواده مي شود.
ه = در بعضي از موارد مرد چون به دليل جست و جوي همسر موقت، تجربه هايي مانند ابراز علاقه زنان شوهر دار به دليل نياز ها و يا افرادي ديگر را دارد، دچار نوعي بدبيني شديد نسبت به همسر دايمي خود مي شود .اقدام به اعمال محدوديت هاي نامناسب نسبت به زن دايمي خود مي کند.
5 - سعي کنيد با فعاليت هاي مانند ورزش و تحرکات بدني و پرهيز از غذاهاي پر کالري تا حدي انرژي جنسي خود را تبديل به سوخت ساز کنيد.
6- در صورت لزوم با مشاوره تلفني 09640 بدون کد تماس بگيريد . راهکارهاي برقرار رابطه سالم و ارضاکننده با همسر خود را فرا بگيريد. موفق باشيد.

دختري هستم 20 ساله و باكره كه به دليل غلبه شهوت و ترس از گناه نياز به ازدواج را درخود احساس ميكنم.اما مادر پسري كه قصد ازدواج بااو را دارم با اين وصلت مخالف است.ايا من و او ميتوانيم به عقدموقت و صيغه هم دراييم البته بدون اذن پدرم.بايد اضافه كنم كه مطمينم كه ايشان پدر واقعي بنده نيستند.همچنين مرجع تقليد بنده مرحوم ايت الله بهجت{رض} بودند و در حال حاضر ايت الله مكارم شيرازي ميباشند.در صورتي كه ميتوانيم به عقد موقت هم دراييم حدود رابطه زناشوييمان چگونه بايد باشد؟تاكيد ميكنم از به گناه افتادن ميترسيم و قصدمان برقراري رابطه جنسي شرعي ميباشد. با تشكر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نظر مراجع عظام تقليد در مورد اذن پدر متفاوت است.نظر برخي مانند آيت الله بهجت اين است كه: اذن پدر تکليفا لازم است، يعني اگر بدون اذن پدر، عقد خوانده شود ،عقد صحيح است، ولي فردي که بايد اذن مي گرفت و نگرفته ، معصيتکار است(توضيح المسائل مراجع،ج2،مسئله2376).
نظر آيت الله مكارم اين است : دختري كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است، يعني مصلحت خود را تشخيص مي دهد، چنانچه باكره باشد ،احتياط آن است كه با اجازه پدر يا جد پدري ازدواج نمايد، ولي اگر همسر مناسبي براي دختر پيدا شود و پدر مخالفت كند ،اجازه پدر او شرط نيست، همچنين اگر به پدر يا جد پدري دسترسي نباشد و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد، يا اين كه دختر قبلا شوهر كرده باشد كه در اين دو صورت نيز اجازه پدر و جد در ازدواج جديد لازم نيست.( توضيح المسايل، مسأله 2037)
بنابراين اگر بقا بر ميت مانده ايد ،مي توانيد طبق نظر آيت الله بهجت عمل كنيد، ولي اگر به طور كلي از آيت الله بهجت به آيت الله مكارم شيرازي عدول كرده ايد ، بايد طبق نظر آيت الله مكارم عمل كنيد.
در صورتي كه مطمئن هستيد كه ايشان پدر واقعي شما نيستند،بايد از جد پدري تان اجازه بگيريد . اگر جد پدري هم نداريد ،مي توانيد با تشخيص خود عمل كنيد.
در ازدواج موقت هم مثل ازدواج دايمي همه نوع رابطه زناشويي از همديگر جايز است، مگر اينكه از ابتدا شرط عدم دخول نماييد.
توصيه ما اين است كه با اين موضوع صرفاً از زاويه نياز جنسي نگاه نكنيد . به خطرات و‌ آسيب هايي كه در اين نوع عقد وجود دارد، توجه نماييد. عقد دائم تعهد و مسئوليت بيش تري را متوجه مرد خواهد كرد، اما در عقد موقت از آن مسئوليت ها خبري نيست. ضمن آن كه موقت بوده و با تمام شدن مدت، اين مسئله پايان مي يابد و همه چيز تمام مي شود، در اين دوره فرصت هاي را براي ازدواج و زندگي موفق از دست خواهيد داد. آيا فكر مي كنيد بعد ازچند سال ازدواج موقت مي تواند موافقت مادرش را به دست آورد؟! مطمئنا در اين چند سال اگر مورد بهتري از شما پيدا كند، به بهانه اين كه مادرم موافق نيست ،شما را با غم و غصه فراوان رها خواهد كرد .مادر او نيز با آگاهي از ارتباط شما، نظرش منفي تر خواهد بود. پس بايد خيلي مواظب باشيد و به بهانه اين كه نياز به ازدواج داريد، زندگي خود را تباه نسازيد.
با اين توضيحات پيشنهاد ما اين است كه: اگر فكر مي كنيد از جهات مختلف فرهنگي، اقتصادي، تحصيلي و سني و ... با همديگر سازگاري داريد و مي توانيد ازدواج موفقي داشته باشيد، از ايشان بخواهيد تا موافقت مادرش را به دست آورد. تا موافقت مادرش را به دست نياورده، تصميم به عقد موقت نگرفته و هيچ ارتباطي با ايشان نداشته باشيد. در اين صورت اگر ايشان خواهان شما باشد، تلاش خواهد كرد كه موافقت مادرش را به دست آورد. ولي اگر ارتباط تان ادامه داشته باشد، ايشان عملاً اقدامي نخواهد كرد.
موفق باشيد.

چه دليلي وجود دارد كه قرآن سخن خداست

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
وجود قرآن دلالت مي کند که از جانب خداست و غير خدا حتي پيامبر را توان بر انشاي چنين کتابي نيست. با صراحت تمام هم اعلام کرده که از جانب خداست و پيامبر و غير پيامبر را در ايجاد آن دخالتي نيست . خود را آيت خدايي شمرده و اعلام کرده اگر در خدايي بودن قرآن شک داريد و مرا ساخته بشر از جمله پيامبر مي دانيد و معتقديد و مدعي هستيد که بشر را توان انشاي چنين کتابي هست ، پس يک سوره مثل سوره هاي من بياوريد و به جامعه عرضه کنيد و در معرض قضاوت سخن شناسان قرار دهيد.
با وجود آن که دشمنان از صدر اسلام در صدد بودند که آسماني بودن قرآن را انکار کنند و آن را ساخته ذهن پيامبر يا ديگران معرفي کنند ، ولي نتوانستند به مبارزه طلبي قرآن پاسخ دهند و تا ابد هم نخواهند توانست . الان سرسخت ترين دشمن اسلام ، يهوديان صهيونيست هستند كه از تمام امكانات شان براي نابودي اسلام استفاده مي كنند، ليكن تاكنون نتوانسته‌اند حتي يك سوره مثل قرآن را بنويسند.
قرآن مجيد از جهات گوناگون معجزه است و خدايي بودن خود را فرياد مي زند. چند نمونه را ذكر مي‌كنيم :
- از جنبه هاي اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است. قرآن از فصاحت و بلاغتي برخوردار است كه از عهده بشر خارج است. از اين رو عرب جاهلي که در فصاحت و بلاغت و شعر و ادب تخصص بلكه نبوغ داشت، وقتي در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت آن دقت كرد، به معجزه بودن آن پي برد و اظهار عجز و ناتواني نمود. به سبب اعجاز فصاحتي قرآن ، عده‌اي از آنان وحي بودن قرآن را پذيرفته و نبوت پيامبر اسلام را تصديق نمودند . بقيه نيز گر چه ايمان نياوردند، ولي هماوردي نکردند . عجز خود را از آوردن حتي سوره اي کوچک فرياد زدند و اين خود بزرگ ترين دليل بر آسماني بودن قرآن است. ثابت مي‌كند كه آوردن كتابي مثل قرآن از دايره قدرت بشر بيرون است . بنا بر اين قرآن بهترين گواه بر آسماني بودن خويش است.
- همه قبول دارند که رسول خدا (ص) امي يعني درس نخوانده بود ، ولي با وجود اين، كتابي آورد كه پر است از معارف عقلي و دقايق علمي و فلسفي ، به طوري كه اين كتاب افكار فلاسفه و دانشمندان را به خود جلب كرده و متفكران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحير ساخته است.
امي و درس ناخوانده بودن پيامبر و بيگانه بودن ايشان و محيط زندگي شان از دانش روز و ناتواني او از مراحل ابتدايي خواندن و نوشتن که معلوم همگان بود ، بهترين دليل بر اين است که قرآن محصول فکر و فهم ايشان يا تعليم گرفته از ديگران نبوده است . پيامبر پيش هيچ کسي زانوي شاگردي به زمين نزده است . از هيچ کس تعليم نگرفته و قبل از بعثت هيچ سخن و کلامي شبيه قرآن از او شنيده نشده و اين معارف و آيات به ناگاه بر زبان او جاري شد .
قرآن بر اين موضوع تکيه کرده و آن را يکي از نشانه هاي آسماني بودن خود شمرده است:
و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بيمينک اذا لارتاب المبطلون؛(1)
پيش از نزول قرآن هيچ نوشته اي را نمي خواندي و با دست راست خود (که وسيله نوشتن است)نمي نوشتي . اگر قبلا مي خواندي و مي نوشتي، ياوه گويان شک و تهمت به وجود مي آوردند.
و کذلک اوحينا اليک روحا من امرنا ما کنت تدري ما الکتاب و لا الايمان ؛(2)
قرآن را که روح و حيات است، از امر خود بر تو وحي کرديم . قبلا نمي دانستي نوشته و ايمان چيست.
اين آيات صراحت دارد که پيامبر قبل از نزول قرآن با خواندن و نوشتن و معارف بلند قرآن بيگانه بوده ، اين ها نه تراوش ذهن او، بلکه نازل شده از جانب خداوند حکيم است.
-دليل محکم ديگر بر وحي بودن و آسماني بودن قرآن و اين که حتي آيه اي از جانب پيامبر نمي باشد ، اين است که پيامبر مومن و خدا ترس و راستگو بود . در ايمان و خداترسي و راستگويي هيچ شکي نيست. چنين کسي هيچ گاه به خود اجازه نمي دهد تراوش فکر و ذهن خود را به خدا و آسمان نسبت دهد، زيرا يقين دارد که نسبت دادن مطلبي به خدا، افترا به خدا و بزرگ ترين گناه است و با قهر خدا مواجه خواهد شد و هيچ قدرتي نيست تا او را از قهر خدا برهاند.
اگر افرادي غير از پيامبر بودند، ممکن بود به خود اين جرات را بدهند که مطالب ساخته ذهن و روح خود را به خدا نسبت دهند تا بهتر مقبول خلق گردد، ولي از مومن بي نظيري چون پيامبر با آن مرحله خداترسي چنين کاري محال است .
قرآن افترا و نسبت دادن چيزي را به خدا بزرگ ترين گناهان مي شمارد :
و من اظلم ممن افتري علي الله کذبا ؛(3)
چه کي ستمکارتر از کسي است که به دروغ چيزي به خدا ببندد؟!
از زبان پيامبر اعلام مي کند که از خدا چنان ترسي دارد که هيچ گاه چيزي بر خدا نمي بندد، زيرا مي داند کسي نمي تواند نگهدار او از قهر خدا باشد:
قل ان افتريته فلا تملکون لي من الله شيئا ؛(4)
بگو اگر آن را به خدا بسته باشم ، نمي توانيد در قبال خدا مالک و نگهدار من باشيد.
-اگر قرآن تراوش ذهن و روح پيامبر بود، براي نزول آيات انتظار نمي کشيد . موضع گيري هايي نمي کرد و بعد آياتي را از خود بگويد و آن موضع گيري ها را تخطئه کند. هيچ عاقلي خودش را تخطئه نمي کند ،در حالي که قرآن چند بار پيامبر را تخطئه کرده و بر اعمالي که از او يا از پيروانش صادر شده، توبيخ کرده است .
بارها بود که مسئله اي پيش مي آمد يا سوالي مطرح مي گرديد و پيامبر جواب و حکم آن را نمي دانست .منتظر نزول وحي مي نشست تا جواب و حکم آن را بگيرد. در مکه که پيامبر زير ذره بين قريش بود، تعدادي از يهود آمدند و سوال هايي از رسول خدا مطرح کردند . پيامبر به پشتگرمي وحي، وعده جواب در فردا را به آنان داد . خدا براي تاديب پيامبر و تعليم پيروان ايشان چندين روز نزول وحي را به تاخير انداخت ،به نحوي که مشرکان شايعه کردند که خداي محمد با او قهر کرده و او را واگذارده است(5).
طبيعي است که اگر قرآن جوشش روح و روان پيامبر بود، حضرت جواب آنان را به تاخير نمي انداخت تا دشمنان شادکام گردند و دوستان اندوهگين شوند و...
منافقان براي يافتن بهانه براي شرکت نکردن در جنگ و جهاد از پيامبر براي شرکت در ميدان جنگ اجازه مي طلبيدند -در حالي که براي انجام وظيفه احتياج به اجازه گرفتن نيست - يا به بهانه هاي مختلف از حضرت اجازه تخلف و شرکت نکردن مي خواستند . پيامبر نيز به دليل محذوريت هاي اخلاقي گاهي افرادي را اجازه تخلف مي داد . آيه نازل شد و پيامبر را تخطئه و توبيخ کرد که چرا اجازه تخلف داده است.(6)
در مکه سران مشرکان خدمت رسول خدا رسيده و در اين وقت مومن نابينايي هم براي استفاده به محضر رسول خدا مي شتابد . با توجه به نابينا بودنش متوجه نيست که رسول خدا ميهمان دارد و...
فردي از اطرافيان ناراحت مي شود و روي در هم مي کشد که چرا نابينا آمده و مزاحم اين جلسه مهم شده و.. آيات نازل مي شود و پيامبر را بر گناه ناکرده توبيخ مي کند که چرا روي ترش کردي و به سران شرک بها دادي و براي مومن نابينايي اهميت کافي قائل نشدي و...(7)
اگر قرآن جوشش روح و روان پيامبر بود، معنا نداشت که پيامبر خود را در مکه به جهت بها دادن به مشرکان که در نگاه عادي به سود مسلمانان است و...، اين گونه توبيخ کند.
با توجه به دلايلي که گذشت، نمي توان گمان کرد قرآن جوشش روح پيامبر يا تعليم ديگران به او بوده ، قطعا اين آيات و سوره ها از عالم غيب بر قلب ايشان نقش بسته ،ايشان مامور به ابلاغ آن ها بوده است.
پي نوشت ها:
1. عنکبوت(29)،آيه 48.
2. شوري(42)،آيه 52.
3. انعام(7)،آيه 21 و آيات فراوان ديگر.
4. احقاف(46)،آيه 8.
5. تفسير نمونه،ج12،ص385.
6. توبه(9)آيه 43.
7. عبس(80).

سلام من شب ها به شدت از تاريكي مي ترسم و مانند جقد شب ها بيدار مي مانم و صبح ها مي خوابم در كل من از تاريكي خيلي واهمه دارم چگونه بايد بر ترسم غلبه كنم من 17 سال سن دارم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
شک نکنيد که تکيه صرف بر خود درماني يا مشاوره نوشتاري و ... دردي از شما دوا نخواهد کرد.
بنابراين ضروري است تا پيش از مزمن شدن ترس ،در گام اول به بهترين روانپزشک شهرتان مراجعه کرده ، در گام بعدي به نزد يک روانشناس باليني (متخصص در اختلالات اضطرابي) برويد.
مقالات و کتب بي شماري در اين زمينه در اينترنت و مجلات و کتابخانه ها و... موجود است، ولي صرف خواندن اين مطالب بدون مراجعه حضوري تا حد زيادي بي تأثير است.
توصيه مي شود به جاي بسنده کردن به درمان هاي غير حضوري، به درمان کارآمد که همان مشاوره حضوري است، اقدام نماييد.
در برخي موارد بدون مصرف داروهاي ضد اضطرابي درمان ترس نزديک به محال است . در صورت درمان اتفاقي نيز اين نوع درمان عمري بسيار کوتاه دارد.يا اين که تکنيک هاي مانند حساسيت زدايي منظم ، ريلکسيشن(تن آرامي)بدون راهبري روانشناس بسيار غيرعملياتي به نظر مي رسد.

با سلام آیا می توان در مسائلی که مراجع اختلاف نظر دارد از مراجع دیگر تقلید کرد (تمام مرجع)

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر مکلف مرجع تقليدش را اعلم از بقيه مراجع تشخيص دهد، بايد در تمام مسائل از مرجع خودش تقليد کند. نمي تواند به مرجع ديگر مراجعه کند مگر در مواردي که مرجعش احتياط واجب کرده باشد. دراين موارد مي تواند به مرجع ديگر(تنها در همان مسئله) عدول نمايد. همچنين اگر مرجعي را در يك باب فقهي اعلم بداند و مرجع ديگر را در باب ديگر اعلم بداند، بايد در هر باب به آن مرجع خاص مراجعه نمايد. اما اگر مرجع تقليدش را اعلم نداند ، بلکه مساوي با مراجع ديگر بداند، مسئله اختلافي است. نظر مراجع چنين است:
امام خميني: تبعيض درتقليد جايز است .عدول ازمساوي به مساوي نيز جايز است.(1)
آيت الله مکارم :تبعيض در تقليد جايز است.عدول ازمساوي به مساوي بنا براحتياط واجب جايز نيست مگر درمسائلي که هنوز عمل نکرده است(3)
آيت الله صافي: تبعيض درتقليد جايز است .عدول ازمساوي به مساوي درمسائلي که ياد گرفته بنا برا حتياط جايز نيست.(4)
آيت الله نوري : تبعيض درتقليد جايز است .عدول از مساوي به مساوي درمسائلي که عمل نکرده جايز است .درآن که عمل کرده، جايز نيست.(5)
آيت الله تبريزي: درجايي که عمل واحد به فتواي هردو يا هرسه باتبعيض در تقليد باطل مي شود، تبعيض جايز نيست.درغير اين مورد تبعيض در تقليد مانعي ندارد.عدودل از مساوي به مساوي در مسائلي که ياد گرفته جايز نيست .در مسائلي که ياد نگرفته جايز است.(6)
آيت الله بهجت: تبعيض درتقليد جايز است .عدول از مساوي به مساوي جايز است.(7)
آيت الله فاضل :تبعيض درتقليد درصورتي که اعلميت يکي از آن ها ثابت يا محتمل نباشد جايز است .عدول از مساوي به مساوي جايز است.(8)
آيت الله گلپايگاني: تبعيض درتقليد جايز است(ابتداءٌ نه استمراراٌ) . در مسائلي که مقلد ياد نگرفته، عدول به مساوي جايز است .در مسائلي که ياد گرفته، خلاف احتياط است.(9)
آيت الله زنجاني : تبعيض درتقليد جايز نيست مگر آن که مجتهدي در بابي اعلم باشد و مجتهد ديگر در باب ديگر. دراين صورت از هر مجتهدي در بابي که اعلم است، بايد تقليد کرد.(10)
آيت الله صادق حسيني شيرازي: تبعيض درتقليد جايز است، ولي عدول از مساوي به مساوي بنابراحتياط جايز نيست.(11)
آيت الله وحيد: تبعيض درتقليد جايز نيست.(12)
آيت الله خامنه اي: تبعيض درتقليد جايز است.(13) اما عدول از مساوي به مساوي بنابر احتياط واجب جايز نيست(آيت الله خامنه اي ،استفتائات ،سؤال 31)
آيت الله منتظري: تبعيض درتقليد جايز است .عدول از مساوي به مساوي اشکال دارد.(14)
آيت الله صانعي: تبعيض درتقليد جايز است .عدول از مساوي به مساوي درمسائلي که عمل کرده بنا براحتياط جايز نيست.(15)
پي‌نوشت‌ها:
1. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 6، مسئله 4 و 8.
3.آيت الله مکارم، توضيح المسائل ،مسئله 19و 16.
4.آيت الله صافي، هدايت العباد ،ج1 ،مسئله 10 و 4 ا؛جامع الاحکام ،ج1 ،سوال 13 و 18.
5.آيت الله نوري :مجموعه استفتا آت، ج2 ،سوال 11(تبعيض)و12(عدول).
6. آيت الله تبريزي ،استفتاات، ص13 ،سوال 24و32 و سوال11.
7.آيت الله بهجت، توضيح المسائل، مسئله 5و6
8.آيت الله فاضل ،استفتاآت ،ج1 ،سوال 11و توضيح المسائل، مسئله 13.
9.آيت الله گلپايگاني ،مجمع المسائل، ج1 ،سوال 3و4 و 18 ز تقليد.
10 . آيت الله زنجانى، توضيح المسائل، مسئله 8.
11. آيت الله صادق حسيني شيرازي، توضيح المسائل ،مسئله11.
12. آيت الله وحيد ،سوال تلفني ازدفتر.
13 آيت الله خامنه اي ، استفتا آت ،سوال 18.
14. آيت الله منتظري ،سوال تلفني ازدفتر.
15.آيت الله صانعي، مجمع المسائل ،ج1 ،سوال31و 40.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام و خسته نباشید می خواستم اگه اجازه بفرمایین سوالی داشته باشم و بیشتر دوست داشتم از آقای دهنوی پاسخم رو بگیرم چون اسم ایشان رو تو این سایت دیدم اینونوشتم در صورت عدم امکان خود پاسخ برام بیشتر مهمتر هستش. اما سوالم اینه که: بنده دانشجوی دکترای ادبیات هستم و تقریبا 29 سالمه و با خانمی آشنا شدم که ایشان 27 سالشونه و دانشجوی کارشناسی ارشد کامچوتر هستند. در طی صحبت هایی که داشتیم ایشون گفتند که پدر و برادرشون اهل نماز و روزه نیستندو در خانواده فقط مادر و خواهر و خودشون اهل انجام واجباتنداین در حالی است که بنده و خانواده مون همه اهل نماز و روزه اند حالا می خواستم بدونم آیا این ازدواج دچار مشکل خواهد شد یا نه؟ البته بنده به خودشون عرض کردم که به لقمه هایی که پدرشون بر سفره شون ورده شبهه دارد و باید با احتیاط عمل کرد ولی ایشون اقرار دارند که به حلال بودن لقمه شون باور دارند. از طرفی این را هم اضافه کنم که این خانوم بسیار خوش اخلاق و ارام و مودب و حتی می توان بگویم بسیار عاقلند از سویی بنده هیچ ندارم در این دنیا ولی ایشان از نظر شخصی در وضعیت مالی خوبی به سر می برند. حالا به نظر شما این ازدواج به صلاح است یا اشکال دارد لطفا جواب صریح بفرمایین و موضوع رو به خودم و تصمیم خودم واگذار نفرماییدچون خودم نمی تونم تصمیم بگیرم. ممنون و متشکر سعید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
با سايت مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني تماس گرفته ايد. ارتباطي با آقاي دهنوي نداريم. ظاهراً ‌سايت ايشان به نام گلبرگ است. بودن نام ايشان در سايت به دليل ارتباط با ايشان نيست.
پاسخ شما از طرف كارشناسان و مشاوران ديني با مدارك دانشگاهي ارائه مي شود.
گاهي فرد در خانواده اي تارك نماز زندگي مي كند و هر چند خود نماز مي خواند اما از سستي عقيده برخوردار است . احتمال آن كه روزه و نماز را رها سازد، بسيار است؛ در اين صورت توصيه مي شود كه از اين ازدواج بپرهيزيد. اما چنانچه فرد در عقايد خود پايبند است و همچنين طعنه ها يا نيش و كنايه هاي احتمالي ديگران در او مؤثر نمي افتد، ازدواج مانعي ندارد. به ويژه در مورد شما كه با فردي روبرو هستيد كه 27 سال دارند و احتمال تزلزل عقيده در اين سن كم تر رخ مي دهد.
اما در مورد لقمه اي كه فرد بر سر سفره پدر خورده است، با در نظر گرفتن مسأله از طريق مرجع تقليدتان به آن عمل نماييد. هر چند كه ايشان نسبت به حلال بودن لقمه پدر اطمينان دارند و اطمينان ايشان كافي است. البته هيچ ارتباطي بين نماز نخواندن و لقمة شبهه ناك نيست مگر آن كه فرد لاابالي نسبت به نماز، نسبت به ساير موارد مانند پرداخت خمس و زكات نيز لاابالي باشد.
اما در خصوص وضعيت مالي دقيقاً مقصود شما از اينكه هيچ ندارم چيست. اينكه ايشان از مال پدر بهره اي دارند يا شخصاً اموالي دارند؟
در مجموع طرفين بايد از نظر مالي نيز در شرايطي همسان قرار داشته باشند. البته اين وضع در مورد يك دختر مي تواند تا اندازه اي مورد چشم پوشي قرار گيرد اما در خصوص يك مرد هنگامي كه وضعي به مراتب بدتر از زن دارد، نبايد آن را ناديده گرفت . علت تنها احتمال تكبر زن نيست بلكه گاهي مرد خودش ممكن است با احساس تحقير روبرو گردد. به هر حال در اين موارد بهترين راه مراجعه به روانشناس، اراية دقيق تمام مختصات زندگي خودتان و فرد مقابل است تا بتوان با رعايت تمام جوانب تصميم گيري نمود. براي ارايه برخي توضيحات بيش تر و دريافت پاسخ مشروح مي توانيد با سرويس تلفني مركز با شماره 09640 تماس بگيريد. والسلام .خدانگهدارتان.

با سلام ایا ازدواج نکردن یعنی انجام ندادن عمل جنسی برای بدن ضرر دارد؟ انسان کامل چگونه از شهوت خود استفاده میکند؟نضر بزرگان در این موردچیست؟

پرسش: سوال شرح
ازدواج نکردن يعني انجام ندادن عمل جنسي براي بدن ضرر دارد؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
از نظر دين ازدواج يک عمل مستحب مؤکد است و در اسلام به آن بسيار سفارش شده است . همچنين عزوبت و تجرد بسيار مذمت شده است.
از نظر روانشناختي ازدواج موفق براي بهداشت و سلامت روان فرد بسيار ضروري و مفيد است .تجرد در بسياري موارد اثر منفي بر بهداشت و سلامت روان فرد دارد.
از نظر فيزيولوژيک و جنسي نيز اگر احتلام شبانه (انزال غير اختياري در خواب) صورت گيرد و انزال مني در يک نظم و روال طبيعي صورت پذيرد. انجام ندادن عممل جنسي ضرر خاصي براي بدن ندارد.

پرسش: انسان کامل چگونه از شهوت خود استفاده مي کند؟ نظر بزرگان در اين مورد چيست؟
پاسخ:
نخست بيان دو نکته :
1- در اسلام عقيده بر اين است که هر کاري با انگيزه الهي انجام شود ، عبادت است و باعث تکامل روح ، فزوني معنويت و نزديکي و تقرّب به خدا مي گردد و از اجر و پاداش اخروي نيز برخوردار خواهد بود .
اگر انسان غريزه جنسي خود را با انگيزه الهي و در راستاي فلسفه وجودي آن مديريت کند و بخواهد در عين لذت جويي و کامروايي ، راه بندگي و اطاعت خدا را بپيمايد ، از اجر معنوي ارزشمندي بهره مند خواهد شد .
2 - خطرات شهوت‏گرايي:
شهوت جنسي، غريزه‏اي بسيار مقتدر و بي‏رحم است كه اگر رها شود، همچون موريانه كه بي‏رحمانه بر درختان تناور هجوم مي‏آورد و از درون آن را پوك و تهي مي‏سازد، تمام قواي انساني را مقهور خويش ساخته ، جسم و جان آدمي را به تحليل برده و رفته رفته به ويراني و سقوط مي‏كشاند. افراط و زياده روي يا بي‏بند و باري در ارضاي آن ،نيروي جسماني و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد، ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش ، قدرت تصميم‏گيري را تباه ، همت آدمي را پست، فكر را نزديك‏نگر و محدود و شخص را در مواجهه با مشكلات حيات و فراز و نشيب‏هاي آن ناتوان و عليل مي‏كند، قلب را كه مي‏تواند حرم خداوند و جايگاه او گردد، به لانه‏ شيطان و جولانگاه ابليس تبديل مي‏سازد.
به گفته يكي از عالمان سترگ اخلاق و تربيت، غريزه رها همچون كارگزار ستمگري است كه رييس حكومت او را، مطلق‏العنان بر جان و مال مردم مسلط كند .او به تدريج تمامي اموال آنان را به زور از صاحبانش گرفته و به مصرف خود رساند وآن ها را در بدبختي و دريوزگي رها سازد. ولي اگر تحت فرمان عقل و خرد باشد و مطيع آن گردد، بسان كارگزار عادلي است كه ماليات را عادلانه از مردم مي‏گيرد و ساير اموال آنان را براي خود آن ها باقي مي‏گذارد. در نتيجه هم دستگاه حكومت اداره مي‏گردد و خدمات آن متوقف نمي‏شود و هم مردم به زندگي عادي خود ادامه مي‏دهند . بدين‏سان نه تنها غريزه جنسي با وجود سلطه عقل بر آن، اشباع خواهد شد، بلكه ساير قواي بدن نيز سالم مانده و با نشاط به وظايف مربوط به خود خواهند پرداخت.(1) از اين رو گفته اند : تزکيه نفس - که جاده کمال انسان است و آدمي هر گز بدون « تزکيه نفس » نمي تواند به مقام انسانيت و آدميت برسد - عبارت است از اين که انسان در کشمکش ميان عقل و نفس ،جانب عقل را گرفته و بر نفس و اميال پست خود چيره گردد و آن ر ا در جهت تمايلات و مصالح عالي خود قرار دهد .در اين صورت همان غريزه ، شهوت و ميل دروني که پست و حيواني ناميده مي شود ، رنگ قداست ، معنوي و الهي به خود مي گيرد ، در نتيجه در تکامل شخصيتش مؤثر مي شود .
با توجه به نکات ياد شده بزرگان و انسان هاي کامل،
اولا - با کنترل و مديريت شهوت جنسي ، آن را در مهار « عقل و شرع » قرار مي دهند. با انگيزه پيروي از دين و پوشاندن لباس « حيا و عفت» به غريزه جنسي ، قداست ، معنويت و رنگ الهي به آن مي بخشند . آن را وسيله اي براي آمرزش گناهان و عامل مؤثري جهت تکامل معنويت و شخصيت قرار مي دهند . امام صادق(ع) فرمود: هر گاه زن و مرد مؤمن، با نکاح حلال، گرد هم آيند، فرشته اي از آسمان ندا مي‌دهد: خداوند فلان زن را به ازدواج فلان مرد در آورد.(2)
پيامبراکرم صلي الله عليه و آله فرمود: وقتي مردي مؤمن با زني مؤمن ازدواج کند، تحت حمايت دو فرشته قرار مي گيرند ، ( وقتي در کارشان انگيزه الهي باشد ، ثواب و ارزش عمل آن ها ) مانند جهادگري است که با شمشير برهنه در راه خدا جهاد کند. وقتي ازدواج را به سرانجام برساند [يعني آميزش و نزديکي با همسر را با انگيزه اطاعت از خدا انجام مي دهد ] گناهان او همانند برگ‌هاي درختان که در فصل پاييز و زمستان مي ريزد ، ريزش مي‌ کند و بخشيده مي شود . هنگامي که به قصد اطاعت از خدا غسل جنابت مي کند ، از گناه پيراسته مي‌ گردد. (3)
دوم- در نگاه بزرگان دين لذت بخش ترين لذت هاي حلال در دنيا و آخرت ، بهره بردن زن و شوهر از يکديگر است . از حضرت صادق(ع) روايت شده است: مردي به محضر پدرم - كه درود خدا بر او باد - رسيد، حضرت به او فرمود: آيا همسري داري؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنيا و آنچه در آن است از آن من باشد در حالي كه يك شب را بي‏همسر، سر به بالين گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد متأهل به جاي آورد بهتر است از مرد بي‏همسري كه شبش را به نماز قيام كند و روزش را با روزه تمام كند. آن گاه پدرم هفت دينار داد و گفت: با اين پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد : براي خود تشكيل خانواده دهيد كه براي روزي شما بهتر و مفيدتر است(4)
سوم- چون اعتدال در هر کاري حتي عبادت ، شرط رسيدن به کمال مطلوب و مقصد منظور است، از اين رو بزرگان از افراط و تفريط ،زياده روي و تعطيلي شهوت جنسي پرهيز مي کنند .امّا هر چه بر ايمان آنان افزوده مي گردد، علاقه و محبت آن ها نسبت به همسران شان افزوده مي شود .(5)
پي نوشت ها :
1. جامع‏السعادات، ج 2، ص 10.
2. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 152، ح 1.
3. همان، ص 151، ح 1.
4. وسائل‏الشيعه، انتشارات مكتبة‏الاسلاميه، ج 14، ص 7.
5. همان ، ج14 ص9.

صفحه‌ها