پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۵/۱۲ ۰۰:۲۷ شناسه مطلب: 15831
در قرآن مجيد بيان شده اگر تمام انسان ها جمع شوند نمي توانند سوره اي بياورند ، پاسخ نقض اين مطلب در خود قرآن وجود دارد. سخنان لقمان که ذکر شده است. اگر جملات لقمان را که در قرآن ذکر شده است ،در کنار هم قرار دهيم و عنوان يک سوره به آن بدهيم، سوره اي ساخته ايم که اولا کاملا سخنان بشر است ؛ثانيا به هيچ عنوان از قرآن الگو برداري نکرده ايم چون اين سخنان را لقمان سال ها قبل از نزول بيان کرده است؛ ثالثا اينکه نمي توانيم بگويم اين جملات در حد و اندازه آيات قران نيست چون در حال حاضر مي بينيم اين جملات جزء آيات قران هستند ، از نظر حجم جملات و آيات هم ايرادي وارد نيست چون جمع جملات لقمان در قرآن از سوره کوثر طولاني تر مي شود...
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
1. آنچه قرآن به آن تحدي کرده ، سوره است . سوره مجموعه اي از آيات است که نظم و ترتيب و به هم پيوستگي خاص داشته و در صدد رساندن يک پيام حق به بهترين و رساترين و جذاب ترين بيان است. سوره هم حداقل سه آيه و يک سطر است مثل کوثر تا 286 آيه و حجمي در حدود يک دوازدهم قرآن و دو جزء و نيم.(قرآن به سي جزء تقسيم شده است). در قرآن سوره اي نداريم که به طور کامل نقل سخن يک فرد باشد بلکه سخن افراد در ضمن سوره ها نقل شده و جزئي از سوره ها است. بله اگر همه سخنان بعض افراد مثل لقمان را جمع آوري کنيم، از لحاظ حجم در حد يک بلکه چند سوره عصر است ، ولي سوره نيست ، زيرا استحکام و نظم و غايت و هدف و... ، که در سوره ها هست، در آن مجموعه نيست. سوره درست کردن به جمع آوري چند عبارت و نام گزاري نيست. سوره درست کردن فقط کار خدايي است و رسول هم در آن دخيل نبوده است.
2. گويندگان سخناني که در قرآن حکايت شده اند، غالبا پيامبر يا افراد مورد الهام بوده اند . سخن آن ها وحي يا الهام خدايي بوده ، با سخن خدا که نمي توان به جنگ سخن خدا رفت.
3. گويندگان اين سخنان اين معنا و مفهوم را در زبان ديگر گفته اند . عربيت و لفظ و زيبايي عربيت، از خداست.
4. خدا تحدي را خطاب به مردم زمان نزول و بعد از آن اعلام کرده، آن هم به آوردن آنچه غير از قرآن باشد. اين سخنان کم يا زياد، الان جزو قرآن هستند و سخن خدا حساب مي شوند، گر چه بعضي نقل قول ديگران هستند ،ولي اگر كسي مي تواند سخناني منظم و محکم و پيوسته و هدفمند و حق از افرادي که قبل از اسلام بوده و سخن گفته اند، ارائه دهد که با قرآن همساني کند، اين گوي و اين ميدان.
۱۳۸۹/۰۵/۱۱ ۱۲:۵۴ شناسه مطلب: 15798
باسلام وعرض ادب اينجانب فرزند خانواده اي ناهنجار هستم كه به دليل اختلافات والدين آسايش ازمن وخواهروبرادرانم صلب شده.وجهه اجتماعي خانواده ما به شدت لكه دار است وبه همين دليل برادر26ساله ام مجبوربه وصلت باخانواده اي بي بندوبار شد .خواستگاران خواهرم كه 29سال دارد همه در مرحله تحقيقات منصرف ميشوند.يك سال پيش يكي ازهمكلاسي هايم ازمن خواستگاري كرد ووقتي علت انتخاب را جويا شدم پاسخ داد:شما سربه زير ،باحجاب وسنگين هستيد .من در موردخانواده ام با اوصحبت كردم{ ودر موردناشنوايي يكي ازگوشهايم كه بر اثرضرب وشتم شديدپدرم توسط شلنگي شلاق مانند ايجادشد} چراكه نمي خواستم در آينده محكوم به طلاق شوم.اما او پاسخ داد :مگر من ميخواهم با خانواده شما زندگي كنم ياباگوش شما ازدواج كنم.باتوجه به اينكه وي 4 سال است كه قصدخواستگاري از بنده راداشته وپسري سالم ومومن است وهمه شرايط من ازجمله كار وادامه تحصيلم را پذيرفته، من به طور غير مستقيم به وي پاسخ مثبت دادم.وعرض كردم كه سال 93 درصورت موافقت خانواده ها باز دراين مورد صحبت خواهيم كردوتا آن زمان ارتباطي با هم نداشته باشيم ،وي نيز پذيرفت.اما مشكل اينجاست گه او از من كه 25 سال دارم 1.5سال كوچكتر است .واصرار دارد مهريه 14 تا باشد البته مهريه هيج اهميتي براي بنده نداردو من به يك شاخه گل اكتفا ميكنم اما چون اصراردارد به شك افتاده ام.من در طول 3ماهي كه با وي همكلاسي بودم(انتقالي گرفت واز دانشگاه ما رفت)نسبت به بقيه همكلاسيها براي ايشان احترام خاصي قايل بودم اما به عنوان يك هموطن هم دين وبه خاطر رفتار وپوشش آقاوارانه اش.حالا هم همان احساس را به ايشان دارم اما شديدتر،وخبري از عشق واين حرفهانيست ،فقط دعا ميكنم اگردختري هست كه بيشتر از من ميتواند وي را خوشبخت كند سر راهش قرار گيرد.اما چون تابحال هيچكس تااين حدمشتاق ازدواج بامن نبوده نمي خواهم او را از دست بدهم .اين در حالي است كه بيماري گوش من عود كرده وگوش راستم هم در حال ناشنوا شدن است .ازطرفي من تحمل صبركردن تا ازدواج خواهرم را ندارم ونميتوانم در خانه اي كه شبهايش به دليل بي حيايي آشكارانه پدر ومادرم برايم جهنم است بيشتر از اين سكوت كنم .حتي با مادرم صحبت كردم كه اتاق خواب است كه مخصوص خواب است نه اتاق حال كه محل رفت و آمد ما براي سرويس بهداشتي و وضوي نماز صبح است .اما به من بدوبيراه گفت وخودش رابي اطلاع از آنجه ميگويم جلوه داد.در حال حاضربه شهرستان منزل مادر بزرگم(مادر مادر كه از بودنم ناراضيست ومدام به رو مي اورد) پناه آورده ام اماتاكي .مهر بايد برگردم قم خوابگاه (خدا را شكر).يكسال ديگر درس من در دانشگاه قم تمام ميشود وبايد برگردم تهران وبه آن مهدگناه.شايان ذكر است پدرم بيكار است وهميشه در منزل ومشغول غرولند.خرج زندگيمان ازپول فروش خانه امان كه در بانك است ميگذرد.پدرم از جواني اش بيكار بوده وددرامدش از معامله ووصول چك بستانكاران از بدهكارانشان وبطور كلي دلالي وشرخري است.وبهيچ عنوان به فكر آينده من ،خواهرم ،برادر10 ساله ام ،برادر 26 ساله ام كه در آستانه طلاق است وحتي خودش نيست.بارها تصميم به خودكشي گرفته ام اما چون به وجود خدا يقين دارم نفس ميكشم.كمكم كنيد فقط خواهشا از صبر وقسمت وخواست خدا ودلخوشي هاي سطحي ننويسيد من دنبال يك راه اصولي و كاربردي هستم .و مشتاق ملاقات حضوري .باسپاس و احترام
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در حال حاضر تمرکز شما بر مسائل متعدد و متشتت بسيار آسيبزا به نظر ميرسد . بهتر است به جاي تمرکز بر روي رفتار نابهنجار پدر و مادر يا تجرد خواهر و يا طلاق احتمالي برادر يا ... صرفاً بر مشکل خود تمرکز نماييد.
اصلاح رفتار والدين به طور کامل منتفي است . بهتر است کوچکترين هزينه ذهني يا وقتي در مورد آن ننماييد.
مشکل در شرف طلاق بودن برادرتان نيز به طور کامل بايد از صحنه ذهن شما محو گردد، چرا که اين امر نيز مانند بسياري از امور ديگر از حيطه اختيار شما خارج است حتي دلسوزي دراين زمينه نبايد رنگ و بوي افراط به خود گيرد.
مشکل تجرد ناخواسته خواهربزرگ تر نيز به هيچ وجه نبايد مانعي بر سر راه ازدواج بهنگام شما گردد. از نقطه نظر عقل و شرع هر گونه تأخير انداختن آسيب زا در اين امر به بهانه ناراحتي و سرافکندگي احتمالي خواهر بزرگ تر جايز نيست . نبايد با احساس مسئوليت افراطي راه بر ازدواج بهنگام خود ببنديد.
اگر يک نفر هم از خانواده شما نجات يابد، بهتر است که همگي به پاي يکديگر بسوزيد.
اين احتمال وجود دارد که خواهر شما تا سال 93 نيز ازدواج نکند .تأخير انداختن طولاني بسيار نابخردانه به نظر مي رسد. 4 سال انتظار براي يک ازدواج کاملا ً معمولي جز در داستانهاي هزار و يک شب متصور نيست. مضافاً بر اين که هيچ تعهد و ضمانت عقلي و قانوني بر تداوم انگيزه اين پسر براي ازدواج با شما وجود ندارد. اگر اين پسر واجد ملاکهاي انتخاب همسر است ،حواله دادن وي به 4 و 5 سال ديگر امري بسيار غير دورانديشانه به نظر مي رسد.
بسياري از دختران و پسران که در شرايطي مشابه شما به سر مي برند ،براي حل مشکلات ديگر اعضاي خانواده فقط به دلسوزي و غصه خوردن اکتفا نمي کنند. بلکه با نجات خود در درجه اول راه را براي نجات ديگران فراهم ميآورند. مسلماً شما در مقام يک دختر ازدواج کرده و صاحب زندگي بهتر ميتواند به شوهر يابي خواهر بزرگ تان از طريق گوناگون کمک کنيد. ازدواج موفق و بهنگام شما ذهنيت خواستگاران احتمالي خواهر بزرگ تان را تا حد زيادي پاکسازي مي نمايد . به جدا سازي ذهني موقعيت خواهر بزرگ تر از موقعيت نابسامان خانواده کمک ميکند.
از يک نظر اگر به عقب انداختن زمان ازدواج منجر به انصراف اين پسر از ازدواج گردد، کار شما چيزي جز کفران نعمت الهي محسوب نمي گردد.
ميتوانيد با اجازه از خواهر بزرگ تر به او قول دهيد که پس از تأهل يک آن از حل مشکل او غفلت نخواهيد کرد . با دلگرمي دادن به ايشان سعي در کسب رضايت قلبي ايشان نماييد. به احتمال زياد ناشنوايي احتمالي شما ناشنوايي صد در صدي نيست . با يکسري اقدامات درماني و تجهيزات شنوايي ميزان شنوايي شما به حد مطلوبي خواهد رسيد.
بار ديگر تاکيد مينمايم از هرگونه تمرکز بر اموري که به نحوي از حيطه اختيار شما خارج است، به طور کامل به درآييد . به جاي دلسوزي بيثمر به ارتقاي سطح تاثير گذاري خود بپردازيد. يک دختر زمين خورده هيچ گاه نميتواند دستگير ديگران گردد. بهتر است با دست به دست دادن با اين خواستگار يا هر خواستگار مناسب ديگر زمينه دستگيري موثر خود را فراهم آوريد.
مراکز مشاوره حضوري در قم فراوان است. ميتوانيد به مرکز مشاوره موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، مرکز مشاوره عارف، مرکز مشاوره صدوق و ...مراجعه نماييد. شماره تماس هر کدام از اين مراکز از طريق 118 قابل پي جويي مي باشد.
۱۳۸۹/۰۵/۱۱ ۱۱:۱۳ شناسه مطلب: 15788
ایا در هنگام به جا اوردن سجده های واجب قران حتما باید وضو داشت و این سجده باید رو به قبله و روی مهر و با حجاب باشد؟
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
با وضو و روبه قبله و با حجاب بودن در سجده واجب قرآن شرط نيست ، ولي بنا بر احتياط واجب پيشاني بايد روي چيزي گذاشته شود که سجده بر آن صحيح است ،مانند مهر و کاغذ.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم، توضيح المسائل ،م983.
۱۳۸۹/۰۵/۱۱ ۰۹:۵۵ شناسه مطلب: 15781
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
به جا آوردن قضاي نماز و روزه هايي که در وقت آن ها انجام نشده ، واجب است، هر چند سال ها نماز و روزه اش قضا شده باشد، بايد قضاي نمازها خوانده و روزه ها گرفته شود .
اگر تعداد نماز هاي قضا شده را نمي دانيد ،بايد فکر کنيد و بعداز فکر کردن به مقداري که يقين پيدا مي کنيد ،قضا کنيد. مثلا بعد از فکر کردن نتيجه مي گيريد که شش ماه به طور يقين نمازها قضا شده است اما شک داريد که بيش تر از شش ماه هم قضا شده ، خواندن شش ماه که قدر يقيني مي باشد،کفايت مي کند.(1)
براي آن که قضا کردن نماز ها موجب مشقت نشود و از اصل کار هم به کلي منصرف نشويد، راه آسان قضا کردن تدريجي است، يعني ميتوانيد با هر نماز واجب، يک نماز قضا بخوانيد، مثلا با نماز صبح، يک نماز صبح را قضا کنيد . با نماز ظهرو عصر، نمازقضاي ظهر وعصر به جا آوريد. هم چنين با نماز مغرب و عشا مثل همان را قضا کنيد. در صورتي که در ايام تعطيلي وقت بيش تري داشته باشيد، در يک روز چند شبانه روز نماز قضا کنيد.
ضمنا مي توانيد مستحبات نماز مانند اذان و اقامه، و قنوت نماز ها را نخوانيد. فقط واجبات را به جا آوريد تا زود تر قضاي نماز ها تمام شود.
هم چنين ماه رمضان فرصت خوبي است كه به جاي پرداختن به كارهاي مستحب قضاي نمازهاي واجب را به جا آوريد.
پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي، استفتائات،سؤال527.
۱۳۸۹/۰۵/۱۱ ۰۰:۱۱ شناسه مطلب: 15771
۱۳۸۹/۰۵/۰۹ ۱۹:۰۵ شناسه مطلب: 15702
۱۳۸۹/۰۵/۰۶ ۱۶:۲۹ شناسه مطلب: 15546
۱۳۸۹/۰۵/۰۶ ۰۳:۰۳ شناسه مطلب: 15524
۱۳۸۹/۰۵/۰۳ ۲۲:۴۴ شناسه مطلب: 15431
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و کنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظهاي درنگ نکرد و براي باز پس گيري حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.
امام علي- طبق گفته «ابن قتيبه دينوري» - شبها حضرت فاطمه را سوار بر چار پاياني ميکرد و در مجالس انصار ميگردانيد. فاطمه(س) از آنها ميخواست از امام علي پشتيباني کنند. آنان در پاسخ ميگفتند:
اي دختر رسول خدا !بيعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نميتوانيم نقض بيعت کنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوي ما ميآمد، به او مراجعه کرده و رهبري او رامي پذيرفتيم. (1)
حضرت براي اثبات حقانيت خود بارها با استدلالها و احتجاجهاي متين خود، از خليفه و هواداران او انتقاد و به آنها اعتراض ميکرد، ولي مرور ايام و سير حوادث نشان داد اعتراضها سودي ندارد و خليفه وهوادارانش براي حفظ قدرت پافشاري زيادي دارند.
در اين هنگام امام بر سر دو راهي سرنوشت سازي قرار گرفت:
يا ميبايست به کمک خاندان رسالت و علاقه مندان خود قيام و با توسل به زور و قهر و غلبه، حکومت را قبضه کند،
يا وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظايف خويش بپردازد؛
از آن جا که هدف در رهبري الهي، مقام و قدرت و موقعيت نيست، اگر رهبري اسلامي بر سر دو راهي قرار گيرد و ناگزير باشد از ميان مقام و هدف يکي را برگزيند، بايد از مقام دست کشيد و هدف را مقدم داشت. امام علي در چنين وضعيتي، راه دوم را انتخاب کرد.
حضرت در ارزيابي اوضاع و احوال جامعه اسلامي و خطراتي که آن را تهديد ميکرد، به اين نتيجه رسيد که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود، وضعي پيش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خونهاي پاکي که در راه بارورکردن نهال اسلام ريخته شده، هدر برود.
حضرت ميفرمايد: « رداي خلافت را از تن بيرون کردم و از آن کناره گيري نمودم، در حالي که در اين فکر فرو رفته بودم که آيا با دست تنها و نداشتن نيرو، به پاخيزم و يا در اين محيط پر خفقاني که به وجود آوردهاند، صبر کنم ؟ عاقبت ديدم صبر به عقل و خِرَد نزديک تر است. صبر کردم، ولي حالم شبيه کسي بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد. » (2)
خطرهايي که در صورت قيام حضرت جامعه اسلامي را تهديد ميکرد، زياد بود که اشاره ميکنيم :
1. امام اکثر دوستان فدايي و صميمي خود را از دست ميداد. از طرفي بسياري از صحابه که به حکومت امام راضي نبودند، کشته ميشدند. بديهي است با پيش آمدن چنين وضعي، قدرت مسلمانان به ضعف ميگراييد و با يک حمله دشمنان، سقوط ميکرد.
2. بسياري از قبايل و گروهها در سالهاي آخر عمر پيامبر مسلمان شده و هنوز نور ايمان در دل آنان نفوذ نکرده بود؛ وقتي با خبر شدند پيامبر رحلت کرد، گروهي پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً با حکومت اسلامي در مدينه به مخالفت برخاستند.
قيام امام براي خلافت در چنين وضعي به صلاح اسلام و مسلمانان نبود.
3. علاوه بر خطر مرتدان، خطر بزرگ عده اي بود که ادعاي نبوت کردند، مانند مسيلمه کذّاب و سجاح، که هر کدام با جمع نيروهاي زياد قصد حمله به مدينه، مرکز حکومت اسلامي را داشتند.
4. خطر احتمالي حمله روميان مسيحي به سرزمينهاي اسلامي، در صورت دو دستگي مسلمانان.
در عين حال امام در اين دوران 25 ساله بيکار نبوده و خانه نشين و عزلت گزيني نفرمود.
فعاليت امام در طول اين مدت:
1. تفسير قرآن و حل مشکلات بسياري از آيات و تربيت شاگرداني مثل ابن عباس ؛
2. پاسخ به پرسشهاي دانشمندان ملل جهان، به خصوص دانشمندان يهودي و نصاري ؛
3. تبيين حکم شرعي مسائل جديدي که سابقه نداشت ؛
4. تربيت و پرورش گروهي که ضميري پاک و روحي آماده براي سير و سلوک و حفظ تشيع علوي داشتند؛
5. تلاش و کوشش براي تأمين زندگي بسياري از مستمندان، تا آن جا که با دست خود باغ احداث ميکرد و قنات حفر مينمود و آن را در راه خدا انفاق ميکرد؛
6. مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سياسي و حل مشکلاتي مهمي که بر سر راه حکومت به وجود ميآمد. (3)
پينوشتها:
1. ابومحمد عبداللّه بن مسلم قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، ص16.
2. نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه3.
3. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 64ـ 72.





