اخلاق

آيا معلمين مي توانند در مدرسه دانش آموزان را تنبيه بدني بكنند؟
يكي از ابعاد نگران كننده و فراگير كودك آزاري و خشونت، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان، مربيان و كاركنان محيط هاي آموزشي است.

آيا معلمين مي توانند در مدرسه دانش آموزان را تنبيه بدني بكنند؟

يكي از ابعاد نگران كننده و فراگير كودك آزاري و خشونت، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان، مربيان و كاركنان محيط هاي آموزشي است. به رغم آن كه در مقررات داخلي و بين المللي به ويژه پيمان نامۀ حقوق كودك، ناروايي چنين اقداماتي مورد تأكيد قرار گرفته و افزون بر آن، پيامدهاي ناگوار آزار و تنبيه بدني در جسم و روان كودكان مشخص شده است، مع الاسف بسياري براساس پندارهاي بي پايه و رسم هاي غلط، حق تنبيه بدني را براي معلمان و مربيان باور دارند و عده اي نيز با استناد به آموزه هاي ديني، اين حق را تأييد و حتي ولايت بر تنبيه بدني را براي معلم قائل شده اند.

از ديدگاه مقررات داخلي و بين المللي، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان ممنوع بوده و ناروايي آن از ديدگاه فقه اسلامي را مطرح است.

- عوارض نامطلوب تنبيه بدني دانش آموزان:

1- تنبيه بدني كودكان داراي اثرات مخرب كوتاه و بلندمدت بر جسم و روح آنان است و عوارض نامطلوبي همچون ترس، عدم يادگيري رفتار درست، توجيه صدمه زدن به ديگران، پرخاشگري نسبت به عامل تنبيه كننده، جانشين شدن يك پاسخ نامطلوب به جاي پاسخ نامطلوب ديگر و الگوبرداري از آن توسط ديگران را به همراه دارد.

2- همچنين مشكلات رفتاري مثل پرخاشگري عملي و كلامي، گوشه گيري و عدم همكاري، در كودكاني كه توسط معلمين تنبيه مي شوند نسبت به آن ها كه تنبيه نمي شدند بيشتر است.

3- روش تربيت اسلام، محبت و پند و نصيحت توأم با مدارا و احتياط يعني جذب دانش آموزان است كه بايد در عين حال دلنشين و مؤثر باشد. لذا تنبيه و مجازات، يكي از عوامل تربيتي در اسلام نيست، بلكه ابزاري است كه در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت، در ايجاد عادات خوب به كار مي آيد. در تربيت اسلامي زياده روي ديده نمي شود و فقط از اين راه مي توان افراد را معتدل تربيت كرد؛ به طوري كه تمام قواي او اشباع و تعديل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.

4- از تنبيه تا نتيجه معكوس!

تنبيه ميتواند سبب افزايش مقاومت رواني و حق مقابله به مثل در مقابل تهديد كننده شود. چه بسا تنبيه شونده با خود بگويد «فوقش دو تا كشيده ميخورم». به اين ترتيب دانشآموز مانند مجرمي كه دوره محكوميت يا مجازات هر جرمي را ميداند، ميان سود حاصل از انجام رفتار نامطلوب و نوع و ميزان تنبيه دست به ارزيابي ميزند و اگر تنبيه بعدي به منفعت فعلي بيارزد، اغلب به عمل خلاف مبادرت ميورزد. به عبارت ديگر، مواقعي وجود دارد كه كودك يا نوجوان رفتار مطلوب مغاير با رفتار نامطلوب را آموخته است. اما به دليل اينكه فايده انجام ندادن آن بيشتر از انجام دادن آن است يا ضرر انجام ندادن آن در مقابل منفعت حاصل از عمل خطا ناچيز است، به رفتار مطلوب روي ميآورد. براي مثال، گاهي دروغگويي سودي براي كودك دارد كه راستگويي ندارد يا سرزنش به قدري است كه به دريافت فلان مقدار تنبيه ميارزد. در چنين حالتي بايد پاداش رفتار مطلوب و يا ميزان و شدت تنبيه رفتار نامطلوب را زياد كرد. بديهي است كه راه اول بيشتر منتهي به ايجاد انگيزه دروني و راه دوم بيشتر منجر به اجبار بيروني است. اگر اعمال مدت، شدت و فراواني زيادي داشته باشد، به تجربه و كرات ثابت شده است كه در نهايت فرد تنبيه شده به تنبيه كننده آسيب ميرساند. تنبيه بدني، تنها براي تنبيه شونده آزار دهنده و ناراحت كننده نيست بلكه آثار زيانبار آن متوجه شخص تنبيه كننده نيز ميگردد. بديهي است كه تنبيه دانشآموز مستلزم آن است كه نظام زيستي- رواني فرد تنبيه كننده وضعيت خاصي پيدا كند. هرچند چنين وضعيتي در كوتاه مدت ممكن است با تخليه عصبانيت و ناراحتي تنبيهكننده و كاهش موقتي رفتار تنبيه شده رضايتخاطر ايجاد كند. اما در صورت ادامه و تكرار به ايجاد تنش و فشار در عضلات بدن، افزايش ضربان قلب و نبض، به هم خوردن تعادل شيميايي خون و... منجر ميشود. كه اثرات كوتاه مدت آن به شكل خستگي و بيزاري از كار و فرسودگي زودرس ظاهر ميشود. تنبيه (بهخصوص بدني) علاوه بر بروز واكنشهايي كه به صورت مقاومت مستقيم و يا مقابله به مثل بروز ميكند، ميتواند به بيتفاوتي و بيخيالي در دانشآموزان منجر شود.

- قانون امروز در اين مسأله:

معاونان و معلمان تحت هيچ شرايطي حق تنبيه بدني دانش آموزان را ندارند و در اين زمينه با معلمان خاطي طبق قانون برخورد ميشود. هرگونه تنبيه بدني دانش آموزان در مدرسه ممنوع است و هچ يك از معلمان و معاونان تحت هيچ شرايطي به علت انجام ندادن تكاليف درسي و يا موارد انضباطي، حق تنبيه بدني دانش آموزان را ندارند.

هيچ دانش آموزي نيست كه قابل ارشاد نباشد و علت اصلي خطاي دانش آموزاني كه موارد انضباطي دارند و يا تكاليف خود را انجام نميدهند، از روي ناآگاهي است، لذا بايد براي ارشاد آنها وقت صرف شود.

- حاصل سخن اينكه:

بر اساس آييننامه فعلي آموزش و پرورش هرگونه تنبيه بدني، اهانت و تعيين تكاليف درسي به منظور تنبيه دانشآموزان، ممنوع اعلام شده است. در فصل پنجم و ششم اين آييننامه، طي مواد ۶۸ تا ۸۵ به مسأله تنبيه پرداخته شده و در ماده ۷۶ درباره ممنوعيت تنبيه بدني، خصوصا در دوران دبستان به شدت تذكر داده شده است. بر اساس اين قانون معلمان و مسؤولان مدرسه حق تنبيه خطاكارترين دانش آموزان حتي با ضعيف ترين شكل آن را ندارند، چرا كه براي موارد انضباطي، قانون مصوب شده است و بر اساس آن با دانش آموزان خاطي برخورد ميشود.

آيا معناي لهو و لعب، كار عبث انجام دادن و یا سخنان بيهوده گفتن است؟
در صورتی كه این بازی ها مفاسد جانبی نداشته باشد، به صورت محدود و برای رفع خستگی، مانعی ندارد و گاه در شرایط خاص می تواند ابزاری كمكی در جهت برنامه های زندگی ...

آيا بازي هاي رايانه ای، جزء لهو و لعب به شمار مي آيد؟ آيا معناي لهو و لعب، كار عبث انجام دادن و یا سخنان بيهوده گفتن است؟

در صورتی كه این بازی ها مفاسد جانبی نداشته باشد، به صورت محدود و برای رفع خستگی، مانعی ندارد و گاه در شرایط خاص می تواند ابزاری كمكی در جهت برنامه های اصلی زندگی یك نوجوان یا كودك قرار گیرد؛ اما لحاظ و رعایت سه نكته، مفید و لازم است:

1. استفاده از بازی ها به صورت محدود و برنامه ریزی شده باشد تا از اتلاف عمر و نیز بروز زیان های عصبی و جسمی در این بازی ها جلوگیری شود.

2. برای استفاده از بازی ها، گزینش صورت گیرد تا نه تنها حاوی مفاسد اخلاقی نباشد، بلكه سطح تأثیرات نامطلوب هیجانی و عصبی ناچیز باشد و یا بتوان از بازی هایی استفاده نمود كه فواید هوشیِ یا علمی نیز داشته باشند.

3. باید عنایت داشته باشید كه منع كلی نسل جدید از این بازی ها، گاه زیان های جدی را به دنبال دارد. مهم آن است كه این مسئله، مدیریت صحیح شود. 

بنابراین، هرگونه بازی یا تفریح مشروع اگر با انگیزه درست و منطقی و در جهت اهداف زندگی دیندارانه باشد و انسان را از مسیر بندگی خدا خارج نسازد، چه از ناحیه بزرگسالان باشد و چه نوجوانان، لهو  و لعب مذموم در لسان شرع مقدس محسوب نمی گردد.

                                                                  موفق باشید

چگونه با ماهواره مبارزه كنيم ؟
با وجود اينكه برنامه هاي ماهواره اي محتواي علمي و آموزنده نيز دارند، ولي امروزه بيشتر نوجوانان و جوانان و حتي بزرگسالان استفاده صحيح از آن نمي كنند.

 چگونه با ماهواره مبارزه كنيم ؟

بهتر بود قدري واضح تر مرادتان از مبارزه با ماهواره بيان مي كرديد و مي فرموديد دنبال چه نوع مبارزه اي هستيد؟ پيشگيري يا درمان به صورت جمع و قطع آن و...؟ چه را كه در صورت دوم، مبارزه مطلق به معنايي غير از فرهنگ سازي براي استفاده صحيح از ماهواره، امري غير ممكن و بر فرض امكان، امري غلط است و البته در صورت اول پرهيز از آن امري ممكن و البته نياز به راهبردي موثر دارد.

پرسشگر گرامي؛

استفاده از ماهواره، تلفن همراه و ديگر وسايل ارتباط جمعي كه امروزه به آساني در دسترس همگان قرار دارد و مورد استفاده قرار مي گيرد و روزه به روز بر قابليت ها، تنوع و اَشكال آن افزوده مي شود همانند بسياري از ابزار زندگي، هم استفاده مفيد و هم استفاده غير مفيد و مضر دارند. به عبارت ديگر، هم مي توان از اين گونه وسايل در جهت صحيح آن استفاده نمود و هم مي توان با به كارگيري غلط از آنها، آسيب ها و زيان هاي بسياري را به پيكره جامعه و خود انسان وارد نمود و در كنار آن زشت ترين رفتارها و حتي بدترين جنايات ها را مرتكب شد.

با وجود اينكه برنامه هاي ماهواره اي محتواي علمي و آموزنده نيز دارند، ولي امروزه بيشتر نوجوانان و جوانان و حتي بزرگسالان استفاده صحيح از آن نمي كنند. از طرف ديگر، پخش گسترده فيلم هاي غير اخلاقي و مبتذل، برنامه هايي با پوشش هاي زننده همراه تيزر هاي تبليغاتي كه نمايش بدن هاي عريان و... از اساس جدانشدني اين گونه برنامه ها هستند به اضافه، تصويرهاي مستهجن كه به طور اتفاقي بر صفحه تلويزيون نقش مي بندد و امكان هرگونه عكس العملي را از ما مي گيرد، خطرات اساسي براي فرد و جامعه به دنبال دارد كه به جرأت غيرقابل تخمين است بنابراين، بايستي در كنار مزايا و منافع اين گونه وسايل ارتباط جمعي به تأثيرات منفي و آسيب ها و مضرات آن نيز توجه داشت و تدابير لازم جهت پيشگيري از انحرافات اخلاقي و رفتاري كودكان و نوجوانان، اتخاذ كرد.

در گام نخست مي توان بسياري از آسيب هاي شبكه هاي ماهواره اي را بيان كرده و با كودكان، نوجوانان و جوانان و والدين ايشان به بحث نشست و آنان را با استدلال و منطق مجاب نمود و به مرور ايشان را قانع كرد تا از اين وسيله استفاده صحيح شود:

برخي از معايب و اثرات و كاركردهاي منفي شبكه هاي ماهواره اي به شرح زير است:

1. بدآموزي و تهديد سلامت جسمي، رواني و رفتاري كودكان و نوجوانان.

2. ارائه صحنه هاي خشونت آميز و رواج خشونت و پرخاشگري.

3. جريحه دار كردن عواطف كودكان و نوجوانان.

4. بازداشتن كودكان و نوجوانان از كارهاي تحصيلي و بيگانه ساختن آنها از پرداختن به مطالعه كتاب هاي درسي و غير درسي مفيد.

5. ايجاد نيازهاي كاذب و تسريع در بلوغ زودرس نوجوانان، ترويج و تشديد انحرافات اخلاقي و نيز اشاعه فحشا و بي بند و باري.

6. بي تفاوت كردن كودكان و نوجوانان نسبت به دردها و رنج هاي انساني.

7. رواج رفتارهاي ضد اجتماعي و ضد ديني و  برانگيختن حالت تهاجمي از طريق مشاهده و يادگيري.

8. تسخير ذهن كودكان و نوجوانان و شستشوي مغزي آنان.

9. محدود كردن قدرت ابتكار و خلاقيت.

10. ناديده گرفتن قيد و بندهاي اجتماعي از طريق همانند سازي با شخصيت هاي نمايش هايي كه در آنها شيوه هاي پرخاشگرانه و مهارتهاي خلافكاري نشان داده مي شود.

11. ايجاد درگيري ذهني در كودكان و نوجوانان به علت تماشاي فيلم هاي ويژه سنين بالاتر و فيلم هاي غير اخلاقي.

12. ايجاد ترس و كابوس هاي شبانه براي كودكان و نوجوانان.

13. كاهش مدت زمان خوابيدن كودكان و نوجوانان.

14. افزايش حالت انفعالي و بي تفاوتي.

15. مسخ كودكان و نوجوانان و فرو بردن آنها در دنياي تخيلي و ايجاد فاصله با واقعيت ها.

از طرف ديگر، مي توان با استفاده از برخي از راهكارهاي زير آسيب هاي ماهواره و ديگر وسايل ارتباط جمعي را به حداقل رسانيد:

الف) استفاده از ماهواره را در خانه محدود كنيد، البته بايد در اين خصوص خود والدين پيشگام شوند و استفاده از ماهواره را فقط منحصر در برنامه هاي مفيد آن كرده و دستورالعملي براي استفاده صحيح براي همه افراد خانواده تعريف بكنند و به آن مقيد باشند.

ب) در گام دوم مي توان استفاده از ماهواره، كامپيوتر، اينترنت و ديگر وسايل ارتباط جمعي را منحصر در اتاق نشيمن كه در ديد همه افراد خانواده است، كرد و از قرار دادن آن در اتاق اختصاصي فرزندان و يا اتاق هايي كه امكان دسترسي همگان به آن وجود ندارد، خودداري نمود تا فرصت سوء استفاده هاي ناپسند از بين برود.

ج) در صورت عادت به استفاده از ماهواره، منع كامل دسترسي به ماهواره، نياز نيست و توصيه نيز نمي شود. بلكه بايد ساختاري ايجاد كرد كه در نهايت به كاهش اين دسترسي تا مرز اعتدال منجر شود.

د) فهرستي از فعاليت هاي جايگزين و مفيد تهيه كرده و به تناوب استفاده از ماهواره، آن را با ديگر سرگرمي هاي جذاب جايگزين نمود.

س) بهتر است در ازاي كاهش استفاده از ماهواره، براي كودك و نوجوان پاداشي در نظر بگيريد و يا در صورت تخطي جريمه اي در نظر بگيريد و بدين شيوه مجازاتش كنيد.

و) استفاده مفرط و پنهاني از ماهواره و ديگر وسايل ارتباط جمعي مي تواند پوششي براي مشكلات مختلفي باشد كه فرد با آن روبه روست و در اين حالت نياز به درمان هايي خارج از خانه به كمك متخصصين مربوطه و روانشناسان و روانپزشكان احساس مي شود در اين حالت مي توان از مشاوران مراكز درماني و خدمات روانشناختي كمك گرفت.

ي) بايد زمينه هاي مذهبي و ديني افراد را بيش از پيش تقويت كرد و با تشويق و ترغيب رفتارهاي ديني آنان به آنها معيار داد و منتظر بود كه آنها خود، از برنامه هاي غير مفيد و ناسالم فاصله بگيرند.

توجه داشته باشيد كه تنها با دروني كردن معيارها مي توانيد راه درست را در فرد نهادينه كرد و او را بيمه گرداند و گرنه دور از چشم شما و در بيرون و حتي در خانه دوستان و بستگان فرصت هاي لغزش بسياري براي آنها ايجاد مي شود و اگر اين معيارها در آنها دروني نشده باشد به راحتي و با كمال ميل در دام هاي مختلف گرفتار مي شوند.

لطف كنيد بهم كتاب معرفي كنيد؟
توصيه مي كنيم مطالعۀ كتاب هاي شهيد مطهري كه داراي سير منطقي است را شروع كنيد.

اينجانب علاقه مند به مطالعه كتاب مي باشم و دوست دارم چيزهايي رو كه بايد يك بچه مسلمون بدونه تا معرفتش نسبت به دين و اطلاعات روز و ... بيشتر بشه رو بيشتر از ايني كه ميدونم ياد بگيرم، ميشه لطف كنيد بهم كتاب معرفي كنيد؟

مطالعۀ كتاب هاي ديني نياز به انگيزه دارد كه الحمدلله در شما يافت مي شود. به نظر مي رسد مطالعات بدون مبنا و برنامه ريزي اثرات آنچناني كه شما انتظار داريد، نداشته باشد. لذا توصيه مي كنيم مطالعۀ كتاب هاي شهيد مطهري كه داراي سير منطقي است را شروع كنيد.

- نكاتي دربارۀ مطالعۀ كتاب هاي شهيد مطهري(ره):

1- براي پيمودن هر راهي در ابتدا بايد انگيزۀ رهرو، براي پيمودن آن راه به حد بالايي برسد تا اگر موانعي ايجاد شد، هيچ ترديد و تزلزلي در او پديد نيايد. بسياري از كساني كه كتب استاد را براي مطالعه انتخاب كرده و خواندن آنها را هم آغاز نموده اند، به دليل نداشتن انگيزۀ بالا، در همان ابتدا به قول خودمان بريده اند. دانستن اهميت مطالعۀ كتب شهيد مطهري، بزرگ ترين عاملي است كه مي تواند ما را با انگيزۀ بالايي به طرف اين كتب ارزشمند سوق دهد.

2- براي فرار از اين عاقبت شومِ فكري، بايد ابتدا اصول قطعي و محكمي را بپذيريم و آنگاه قدم به قدم در مسير علم و دانش گام برداشته، با استدلال مناسب به استقبال مسائل مختلف برويم. البته اين توهم پيش نيايد كه قرار است مقلد بي چون و چراي افكار و نظرات شهيد مطهري باشيم، زيرا به جز كلامي كه متصل به سرچشمه وحي است، هرچه باشد در تضارب افكار عرصه‏هاي علمي دستخوش تحول و تكامل مي‏گردد. بلكه غرض آن است كه نردبان انديشه خود را در جاي محكمي قرار دهيم.

3- ما در مطالعۀ كتابهاي استاد مطهري(حداقل در دور اول) در پي حفظ تك تك جملهها نيستيم؛ بلكه در پيآن هستيم تا به وسيلۀ كتابهاي استاد مطهري با چهرۀ زيباي اسلام آشنا شويم و ديدگاهي نو و مطابق با واقع نسبت به اين دين كامل به دست آوريم. اين آشنايي، با مطالعه حاصل ميشود؛ حتي اگر جملات و داستانهاي كتب در ذهنمان باقي نماند.

4- آسان بودن كتاب هاي اول سير، موجب بي اهميتي ما به عمق مطالب نشود. كتاب «داستان راستان» كه از ساده ترين كتب استاد است، از عميق ترين كتاب هاي ايشان نيز هست كه جايزۀ بين المللي «يونسكو» را به خود اختصاص داده است.

5- از آنجا كه هدف ما حفظ كردن نيست، پس نبايد از فراموشي مطالب هراسي داشته باشيم. هميشه اين نكته در ذهنمان باشد كه مفيد بودن مطالعۀ يك كتاب، فقط در گرو حفظ آن نيست. حواسمان باشد كه بسياري از مطالب به ضمير ناخودآگاه رفته و در موقعيتي مناسب، مثل بحث يا سئوال يادآوري مي شود.

- در زمينۀ مطالعۀ كتاب هاي ديگر علماء توصيه مي كنيم: براي اينكه در ابتدا صاحب تمركز و مباني شويد، همان كتاب هاي شهيد مطهري(ره) را مطالعه بفرماييد و بعد از اتمام آنها به كتاب هاي ديگر دانشمندان مراجعه كنيد، زيرا:

1. محتواي مطالب در كتاب هاي دانشمندان مختلف، بعضاً متفاوت است و اين اختلاف جزئي ممكن است شما را سر در گم كند و روحيۀ مطالعاتي شما را كمرنگ كند؛ ضمناً تمركز در مباني يك فرد بهتر جواب مي دهد.

2. ادبيات و قلم بكار برده شدۀ نويسنده هاي مختلف تمركز انسان را كم مي كند و ممكن است ذهن انسان نتواند در اين پراكندگي و اختلاف الفاظ كارايي لازم را داشته بشد.

- توصيۀ پاياني:

در تمام مراحل مطالعه از هنگامي كه تصميم به مطالعه مي گيريد تا زماني كه مطالعه را آغاز مي كنيد، از توكل بر خدا و توسل به اهل بيت(ع) غافل نشويد. در جلساتي كه به نام آل الله(ع) برگزار مي شود، از امام زمان(ع) و اجداد طاهرينش بخواهيد كه شما را در اين راه كمك كرده و ذهنتان را براي درك معارف ناب دين، آماده و لايق بگردانند. اين را توجه داشته باشيد كه يكي از علل مهم شكست در مسير مطالعۀ كتب استاد مطهري و در هر راه معنوي ديگر، اتكا به خويشتن و غفلت از خداوند است. همه بايد بدانيم كه بدون توفيق خداوند و ياري ائمۀ معصومين(ع) هر كاري براي رسيدن به معارف قرآن و اهل بيت(ع) ناقص و ابتر خواهد ماند.

و در آخر: اگر در فهم مسأله اي از مطالب كتاب باز مانديد، از كارشناسان مذهبي استفاده كنيد تا موضوع را برايتان شرح دهند. البته گاهي در مطالعۀ يك كتاب سئوالاتي پيش مي آيد كه پاسخ بسياري از آنها طبق اين سير، در كتاب هاي بعدي يافت مي شود.

- براي اينكه از اطلاعات ديگر پيرامون سير مطالعاتي كتاب هاي شهيد مطهري(ره) بهره مند شويد به لينك هاي زير مراجعه فرماييد:

1- سير مطالعاتي بايد چگونه باشد؟

http://ketabestaan.ir/?p=497

2- معرفي سير مطالعاتي و 12 نكته بسيار مهم در مطالعه آثار شهيد مطهري(ره):

http://rasekhoon.net/article/show-28805.aspx

3- سير مطالعاتي كتب موضوعي استاد مطهري(ره):

http://ketabestaan.ir/?p=490

چه راهكارهایی پیشنهاد می دهید ؟
منظور از ارزش های انسانی ارزش هایی است كه انسان به وسیله آنها به كمال و سعادت در دنیا و آخرت می رسد ...

 منظور از ارزش های انسانی چیست ؟ برای اینكه تمام ارزش های انسانی را در انسان رشد كند و به حد اعلی برسد چه راهكارهایی پیشنهاد می دهید ؟

منظور از ارزش های انسانی ارزش هایی است كه انسان به وسیله آنها به كمال و سعادت در دنیا و آخرت می رسد كه در یك تقسیم بندی كلی به سه قسم تقسیم می شود:

1- ارزش های فكری و قلبی و اعتقادی كه التزام و عقیده داشتن به آنها و باور داشتن به آنها در كمال انسان موثر است.

2- ارزش های زبانی و قولی كه انسان با رعایت بعضی از ارزش ها و خصوصیت های خوب در سخن گفتن می تواند به كمال برسد.

3- ارزش های عملی كه رعایت آنها باعث رشد انسان در دنیا و آخرت می شود.

ارزش های اسلامی در این سه زمینه در علم اعتقادات و اخلاق و احكام بیان شده است.

به طور كلی و خلاصه عرض می كنم دین ما متدین بودن در همه عرصه های زندگی و مورد ارزشمند را از مورد بی ارزش جدا كرده و ما را به سوی كار ارزشمند راهنمایی می كند؛ مثلا در مورد غذا خوردن و یا حرف زدن  در همه این عرصه ها دین اسلام و تشیع غذا خوردن و یا حرف زدن ارزشمند را از بی ارزش جدایی می دهد و راه را به ما نشان می دهد.

پس با شناخت كامل تر از دین در سه عرصه اعتقاد و احكام و اخلاق و عمل به آنها هم ارزش های انسانی را كامل می شناسیم و هم راه رشد در انها را پیدا خواهیم كرد.

موفق باشید!

اما سبك زندگي اسلامي بعد معنوي را بر بعد مادي ترجيح مي دهد؟
بر اساس آنچه از قرآن كريم استفاده مى‌شود، عامل اصلى سقوط انسان غفلت است و متقابلا كليد ترقى و تعالى انسان، خودآگاهى و توجه به خدا است.

چرا سبك زندگي در غرب تك بعدي بوده (بعد مادي زندگي انسان را بر بعد معنوي ترجيح مي دهد اما سبك زندگي اسلامي بعد معنوي را بر بعد مادي ترجيح مي دهد؟

قبل از پرداختن به پاسخ به دو نكته توجه كنيد:

1. بر اساس متون ديني، آن دنيايى بد و مذموم است كه هدف و غايت انسان قرار گيرد و انسان به آن «نگاه استقلالى» داشته باشد؛ اما دنيايى كه درجهت كسب آخرت و مقامات معنوى مورد استفاده واقع شود و با«نگاه ابزارى» به آن، وسيلهاى براى رسيدن به قرب الى الله قرار گيرد نه تنها مذموم نيست كه توصيه هم مىشود.

2. قرآن تأكيد دارد كه زندگى آخرت زندگى حقيقى است و زندگى دنيا بازيچهاى بيش نيست: وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ؛(1) اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست، و زندگى حقيقى همانا سراى آخرت است.

با توجه به اين دو نكته:

بر اساس آنچه از قرآن كريم استفاده مىشود، عامل اصلى سقوط انسان غفلت است و متقابلا كليد ترقى و تعالى انسان، خودآگاهى و توجه به خدا است. توجه به خود متفرع بر توجه و آگاهى نسبت به سه امر است: مبدأ، معاد و راه بين مبدأ و معاد. انسان اگر خود را شناخت، خدا را شناخته است: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ(2) و اگر به هويت انسانى خود توجه كرد، به خدا توجه كرده است؛ چرا كه هويت انسانى انسان جز نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحى(3) و عين تعلق و ربط به ذات اقدس احديت چيز ديگرى نيست.

يكى از راه هايى كه قرآن براى «توجه» معرفى مىكند «تفكر» است. البته تفكري كه با مداومت همراه است. در مراحل تفكر، انسان به اين نتيجه مىرسد كه آفرينش جهان بيهوده و عبث نبوده، بلكه در پى غايت و هدفى است. هدف نهايى خلقت انسان اين است كه با اختيار خود راه تكامل را پيموده و مستحق دريافت رحمت الهى و بهشت و نعمت هاى ابدىِ خداوند شود. البته چون اختيارْ مطرح است، از اين رو ممكن است انسان هايى نيز با سوء استفاده از اختيار خود، گناهان و اعمال ناشايستى انجام مىدهند و مستحق غضب و سخط الهى و دوزخ و عذاب او گردند. اما مهم آن است كه اگر اين مسايل براى انسان روشن شد حالات و روحيات و افكار انسان تغيير مي كند و به اين واقعيت مي رسد كه انسان موجودي دو بعدي است و موجود دو بعدي نمي تواند فارق از بعد ديگر خود به حيات حقيقي اش ادامه دهد و به كمال برسد.

در بين موضوعاتي كه زمينه تغيير در انسان را فراهم مي كند، تفكر پيرامون دنيا و آخرت و مقايسه بين آن دو از اموري است كه نقش موثرتري دارد. يعني پس از آنكه به اين نتيجه رسيديم كه زندگى انسان محدود به اين دنيا نيست و پس از مرگ نيز در آخرت ادامه خواهد يافت، مقايسه بين اين دو زندگى، و تفكر در باره آنها مىتواند كمكى مؤثر براى پيمودن مسير تكامل باشد. قرآن كريم نيز مىفرمايد: كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ؛(4) اين گونه خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مىگرداند، باشد كه در باره دنيا و آخرت بينديشيد. پس از آن كه توجه پيدا كرديد كه علاوه بر زندگى دنيا، آخرتى نيز در كار است، اكنون دنيا و آخرت را در كنار هم بگذاريد و آن دو را با هم مقايسه كنيد.

اگر انسان درباره خصوصيات هر يك از زندگى دنيا و زندگى آخرت تأمل و آنها را با هم مقايسه كند، به روشنى درمى يابد كه زندگى آخرت بسيار بهتر از زندگى دنيا است و اصلاً با آن قابل مقايسه نيست. در اين ميان، ما چون موجوداتى مادى هستيم و بيشتر با محسوسات سر و كار داريم، به طور طبيعى به زندگى دنيا گرايش داريم و زرق و برق دنيا خيلى زود چشم ما را پر مىكند. بسيارى از انسان ها فريفته و دل باخته دنيا و لذت هاى آن مىشوند، به گونهاى كه از آخرت و زندگى بى نهايتِ آن غافل مىكردند. انسان نيز دو قلب و دو دل ندارد كه يكى را به دنيا بدهد و يكى را به آخرت! طبعاً وقتى دل باخته دنيا گرديد، جايى براى آخرت باقى نمىماند: ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ(5) خداوند براى هيچ كس در درونش دو دل ننهاده است. اين يكي از علل زندگي تك بعدي در غرب است.

با توجه به ان چه گذشت مي توان گفت:

به طور كلي غفلت از توجه كامل به اين كه خداوند در همة حالات آگاه و ناظر بر اعمال ما است، ضعف در خودشناسي و نداشتن درك درست از خويشتن و فروكاستن ارزش انساني خود تا سرحد حيوانات، عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي شهوت پرستي در دنيا و آخرت،ضعف اراده و تبعيت از هواي نفس، فراموشي عواقب زيان بار گناه، فراموشي مرگ و آخرت،ناديده گرفتن هدف از خلقت انسان و ... از جمله عواملي است كه سبب شدن انسان در غرب و بلكه شرق و غرب تنها به بعد مادي بشر توجه كند و همه چيز را در آن ببيند و در ماوري دنيا هيچ تاملي نداشته باشد.

نكته:

از ديدگاه اسلام و معارف اهل بيت(عليهم السلام)، رهبانيت به معني ترك دنيا، مردود است. قرآن كريم در مورد رهبانيت پيروان حضرت عيسى(ع) مىفرمايد اين امرى بود كه آنان خود ابداع كردند و دستور ما نبود. ما از آنها رهبانيت نخواستيم؛ چيزى كه آنان بايد به دست مىآوردند رضايت خداوند بود: ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ(6) آن گاه به دنبال آنان پيامبران خود را، پى در پى، آورديم و عيسى پسر مريم را در پى [آنان] آورديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل هاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم و[اما]ترك دنيايى كه از پيش خود آوردند ما آن را بر ايشان مقرر نكرديم، مگر آنكه كسب خشنودى خدا كنند، با اين حال آن را چنان كه حق رعايت بود منظور نداشتند. پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدان ها داديم [ولى]بسيارى از آنان دست خوش انحرافند. اين آيه به صراحت دلالت دارد كه خداوند از بندگانش «ترك دنيا» نخواسته و اگر كسانى ترك دنيا كردهاند اين اختراع خودشان است.

پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد: لَيْسَ فى اُمَّتى رَهْبانِيَّةً(7) در امت من رهبانيت نيست.

براي مطالعه مطالب تكميلي در خصوص سوالتان، به كتاب " به سوي او" اثر آيت الله مصباح يزدى مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1. عنكبوت(29) آيه 64.

2. علامه مجلسي، بحار الانوار، مؤسسه وفاء، بيروت،1404 ه.ق، ج 2، ص 32.

3. حجر(15) آيه 29 .

4.  بقره (2) آيات 219ـ220.

5. احزاب (33) آيه 4.

6. حديد(57) آيه 27.

7. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 67، ص 115.

یک فرد لیبرال، حُسن و قُبح را در چیز دیگری تشخیص می دهد.
اخلاق و ارزش‌های اخلاقی مانند: «عدل، خوب است» با چنین شاخصه‌ای ثابت و مطلق است.

 چگونه وجود ارزشهای اخلاقی ثابت را اثبات می كنید؟

اگر بگویید عقل حسن و قبح را می شناسد یه فرد لیبرال می گوید حسن و قبحی كه عقل شما می شناسد را عقل من تشخیص نمی دهد وحسن و قبح را در چیز دیگری تشخیص می دهد.

همه انسانها صرف نظر از تعالیم دینی و احكام شرعی، به حسن یا قبح برخی از افعال مانند حسن عدل و صدق (راستگویی) و قبح ظلم و كذب اعتراف میكنند؛ یعنی عقل انسان میتواند حسن و قبح برخی افعال را در یابد.

اگر شخصی را كه به هیچ شریعتی پایبند نیست، بین صدق و كذب مخیر كنیم، در حالی كه هیچ ترجیح بیرونی مثلاً منافع شخصی، گروهی، ملی و قومی   او در میان نباشد، او صدق و راستی را بر خواهد گزید؛ به بیان دیگر، حكم عقل به ارزش ها و ضد ارزش ها، ثابت و مطلق است. آنچه بین عقل یك مسلمان با غیر مسلمان یا  عقل فرد معتقد به خدا و منكر خدا و یك مذهبی با غیر مذهبی تفاوت دارد، در عرصه نظری و حكم ذاتی عقل نیست؛ بلكه در مقام تطبیق بر مصادیق و عرصه های رفتاری و عملكردی است. اگر از ستمگرانی چون: نرون، نمرود، فرعون یا هیتلر و سردمداران نظام ظلم و سلطه، آمریكا و اسرائیل، بپرسید نظرتان در مورد ظلم و عدل چیست؟ قطعا خواهند گفت: ظلم، زشت است و عدل، خوب و پسندیده است؛ ولی اگر سؤال كنید عملكردهای شما در عرصه جهانی، به ویژه در خصوص فلسطینی ها را چگونه ارزیابی می كنید؟ پاسخ خواهند: ما عملكرد خود را مثبت و عادلانه می دانیم. 

بر این اساس، اخلاق و ارزشهای اخلاقی مانند: «عدل، خوب است»، «احسان به پدر و مادر، خوب است» و یا «ظلم و ستم  به دیگران، بد است»، اصولی ثابت، عام و همگانی میباشد كه از عوامل اجتماعی و روان شناختی به دست نمیآید و دگرگون نمیشود و از هر جهت، اطلاق دارد. بنابراین، اخلاق و ارزش های اخلاقی با چنین شاخصهای ثابت و  مطلق است.

ممكن است سؤال كنید: «اگر احكام اخلاقی مطلق است، چرا در برخی موارد استثنا وجود دارد، همانند دروغ مصلحتآمیز. استثنا دلیل آن است كه اخلاق مطلق نیست؛ بلكه با توجه به شرایط و موقعیت دگرگون میشود و این، یعنی نسبی بودن اخلاق». 

پاسخ تان این است كه  اگر موضوع اخلاق را رفتار بدانیم، در این صورت میگوییم: اخلاق، نسبی است و چهرههای كارهای اخلاقی با موقعیتها دگرگون میشود؛ اما اگر موضوع اخلاق را رفتار آدمی ندانیم، بلكه ملكات نفسانی انسان دانستیم كه در واقع هم چنین است، در این صورت، اخلاق مطلق است و عنوانهای اخلاقی همیشه بار اخلاقی مثبت یا منفی خویش را حفظ میكنند و دگرگون نمیگردند.

جهت آگاهی بیش تر به كتاب های زیر رجوع شود:

- فلسفه اخلاق، استاد مطهری.

- تعلیم و تربیت در اسلام، استاد مطهری.

- كتاب فلسفه اخلاق، محمدتقی مصباح.

- آموزش كلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.

چرا نبايد با نامحرم ها رابطه داشته باشيم؟
پاسخ سؤال اول: اولا همه غربي ها لباس تنگ و نامناسب نمي پوشند. ثانيا ظاهر هر كس نماد باطن اوست.

اين جانب سوال هاي زيادي دارم ونمي دانم از كجا شروع كنم. لطفا جواب هاي كامل و واضع دهيد:

 1- مي خواستم بدونم چرا ما جوانان نبايد لباس هاي تنگ وغربي مثل لي شلوارك را بپوشيم؟

 2- چرا نبايد با نامحرم ها رابطه داشته باشيم؟

 3- اين كه بعضي از دوستان يقه 3سانتي مي پوشند درست و ريا كاري نيست.

 4- و اين كه بعضي از بسيجي ها با لوازم جنگي گشت مي زنند و فقط براي دل خودشون درسته و نه براي آسايش مردم؟

در صورت امكان كتابهايي معرفي كنيد

پاسخ سؤال اول: اولا همه غربي ها لباس تنگ و نامناسب نمي پوشند. ثانيا ظاهر هر كس نماد باطن اوست. انتخاب نوع و رنگ لباس، طرز حرف زدن، تعارف كردن، روش شوخي كردن، و نوع كلمات و اصطلاحاتي كه هنگام  حرف زدن و شوخي كردن و تعارف نمودن به كار مي برد، حتي شيوه راه رفتن، نشان دهنده ميزان شخصيت و عزت و كرامت هر انساني است. اسلام مي خواهد همه مسلمانان بلكه همه انسان ها از آبرو، عزت و  كرامت نفس برخوردار باشند. از همه ابزارها و راه هاي عزت ساز، شخصيت ذاتي و انساني خود را نشان دهند. از استقلال فكر و رأي، راه و روش برخوردار باشند. سعادت و خوشبختي، رشد و كمال، عزت و شخصيت خود را در شكوفايي استعداد هاي دروني و انساني خود ، و در سايه هدايت ها و راهنمايي هاي خداوند جستجو كنند. از اين رو قرآن كريم  مي فرمايد:  مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعا (1) هر كس سربلندي مي‏خواهد، سربلندي يكسره از آنِ خداست؛

در آيه ديگري مي فرمايد: عزّت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است(2)  بر اين اساس مؤمنان حقيقي هر گز حاضر نيستند لباسي را كه كفار و دشمنان دين خدا مي پوشند، بر تن كنند. و به تقليد از برخي افراد غربي  لباس تنگ ونامناسب بپوشند.

نكته دوم: هر انساني دوست دارد عزيز و سرفراز و سربلند باشد. به بيان ديگر هرانسان عاقلي از ذلت و خواري، وابستگي و تحقير شدن تنفر دارد.به همين دليل است كه روان شناسان روحيه «استقلال طلبي، خود اتكايي و عدم وابستگي، خودباوري و اعتماد به نفس» را از ويژگي هاي اساسي انسان و وجه تمايز انسان از حيوانات معرفي مي كنند. و معتقدند براي داشتن جامعه سالم، و جوان ها و نوجوان هاي سالم، و تمدن سالم، و كشوري رو به پيشرفت و ترقي، بايد خانواده و والدين، معلمان و اولياي مدرسه و همه مسؤلين تربيتي اين ويژگي ها را در سر لوحه تربيت قرار دهند.قطعا نوجواني كه مي كوشد با نشان دادن استعداد خود در يك رشته ي ورزشي يا خلق يك اثر هنري ( و علمي ) يا كار در يك كارگاه صنعتي، تحسين ديگران را بر انگيزد و اعتماد آنان را جلب كند، با آن فرد ديگري كه با لباسي نا مناسب يا آرايش غير معمولي يا به كار بردن كلامي تند و نا بجا يا گذاشتن سيگاري بر لب اظهار وجود مي كند، بسيار متفاوت است. اين شخص به طور نا خود آگاه ضعف روحي و شخصيتي خود را به ديگران نشان داده و آن ديگري ارزش هاي وجودي خود را به زيبايي هر چه تمام تر آشكار كرده است.(3) اين ويژگي ها در قرآن كريم به اندازه اي اهميت دارد كه خداوند براي تأمين روحيه استقلال طلبي مسلمانان اولين قبله اي كه مسلمانان به مدت حدود چهارده سال به سمت آن نماز خواندند، تغيير داد. (4) و در آيات زيادي با توصيه مسلمانان به صبر و پايداري در برابر سختي ها و كمبودها، آنان را از هر گونه وابستگي به غير مسلمانان به شدت نهي  كرده است.در يكي از آيات فرموده: وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا(5)خداوند هرگز بر [زيانِ‏] مؤمنان، براي كافران راه [تسلّطي‏] قرار نداده است.

بر اساس اين آيه شريفه مؤمنان وظيفه دارند راه هر گونه وابستگي و تسلط و نفوذ  كفار را ببندند و با آن مبارزه كنند. يكي از اموري كه استقلال طلبي و خود باوري و اعتماد به نفس هر جامعه اي را از بين مي برد، و افراد آن اجتماع را به دريوزگي و وابستگي ذلت بار سوق مي دهد، وابستگي فكري و فرهنگي است، هم چنين تقليد كردن از بيگانگان در طرز لباس پوشيدن و آرايش كردن، و در خوردني ها و نوشيدني ها، و طرز معاشرت ها و سلام و عليك ها و احوالپرسي ها، و در نتيجه كنار گذاشتن آداب و رسوم ملي و مذهبي خود است. از اين رو اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد، خداوند به يكي از پيامبران  از طريق وحي پيام فرستاد و فرمود: قُلْ  لِلْمُؤْمِنِينَ ( اَولِقَوْمِكَ )لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لَا تَشْرَبُوا مَشَارِبَ أَعْدَائِي وَ لَا تَرْكَبُوا مَرَاكِبَ أَعْدَائِي وَ لَا تَلْبَسُوا مَلَابِسَ أَعْدَائِي وَ لَا تَسْكُنُوا مَسَاكِنَ أَعْدَائِي فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا كَانَ أُولَئِكَ أَعْدَائِي (6) يعني به مؤمنان يا  به قوم و امت خود بگو: لباسي كه دشمنان من (يعني كفار) مي پوشند، شما نپوشيد، و با دشمنان من همراه و همسفر نشويد، غذاي آنان را نخوريد، و در مكانهاي دشمنان من وارد نشويد، كه اگر شما هم همان لباسي را بپوشيد يا غذايي را بخوريد و يا كارهايي را انجام بدهيد، كه كفار انجام مي دهند، شما نيز از دشمنان من محسوب مي‏گرديد، همان طور كه آنان دشمنان من هستند. پيامبر اكرم (ص) نيز به مسلمانان فرمود: وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَي(7) خودتان را – در لباس پوشيدن و آرايش كردن و در هيچ كاري – شبيه يهودي ها و مسيحي ها در نياوريد.

-همانطور كه گفته شد ظاهر هر كس نماد باطن اوست. نوع و رنگ لباس و ظاهر هر شخصي نشان دهنده فكر و فرهنگ و شخصيت و گرايش آن فرد به آرمان هاي ديني و ملي يا وابستگي به فكر و فرهنگ بيگانگان است.  بنا بر اين اگر پوشيدن پيراهن هاي سه سانتي با مقتضيات و لوازم آن يعني با تقوا و رعايت احكام الهي همراه باشد، بسيار ارزشمند است، و افرادي كه  به خصوص در اين روزگار،  چنين كاري را انجام مي دهند، در نزد خدا و فرشتگان و معصومين عليهم السلام محبوب و مقربند. و هيچ گاه نبايد كارهاي ارزشمند و پسنديده را به بهانه ريا و خود نمايي كنار گذاشت.

 گشت زني بسيجيان با سلاح نيز جزو مأموريت آنان براي حفاظت و دفاع از جان و مال و ناموس جامعه است. اگر حضور مقدس و پر رنگ آنان در جامعه نبود آنگاه مي فهميديم كه جامعه از جهت فقدان امنيت، فساد و فحشاء، دزدي و غارت، آدم كشي و جنايت چه وضعي دارد.

پاسخ سوال دوم را در مكاتبۀ بعدي از ما بخواهيد.

پي نوشت ها:

1. فاطر (35)، آيه 10.

2. منافقون ( 63)، آيه 8.

3. بقره (2)، آيات 143 تا 150

4. دين و زندگي، دكتر محمد مهدي اعتصامي، ص 141، ناشر، سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش، سال 1386.

5. نساء ( 4)، آيه 141.

6. مستدرك الوسايل، محدث نوري، ج 3، ص 248،  مؤسسه آل البيت، قم 1408 ش.

7. وسايل الشيعه  29 جلدي، شيخ حر عاملي، ج 2، ص 84، چاپ مؤسسه آل البيت، قم، سال انتشار 1409ق.

این كه اسلام دین اعتداله رو چه طور تو زندگی عملی كنیم؟
تنها راه پرهیز از افراط و تفریط، و عملیاتی كردن آیین اسلام و اعتدال در زندگی، بالا بردن سطح آگاهی و شناخت است.

 این كه اسلام دین اعتداله رو چه طور تو زندگی عملی كنیم؟

یكي از ویژگي هاي بارز دین مقدس اسلام كه آن را از ادیان دیگر متمایز مي سازد, اعتدال و میانه روي احكام و شرایع آن است.

تنها راه پرهیز از افراط و تفریط، و عملیاتی كردن آیین اسلام و اعتدال در زندگی، بالا بردن سطح آگاهی و شناخت است. امام علی(علیه السلام) منشأ افراط و تفریط را نادانی می داند:

 لا یری الجاهل الاّ مفرطاً أو مفرّطاً؛

نادان افراط یا تفریط می كند.(1)

در طول تاریخ افرادی كه به افراط یا تفریط كشیده شده،كسانی بوده اند كه یا جمود داشته و یا جاهل بوده اند، اما قرآن احكام و شرایع اسلامی و نیز افراد امت اسلامی را معتدل می داند، نه جاهل و نه جامد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة؛

انحراف به چپ و راست هر دو غلط و گمراهی است. راه درست طریق میانه است.(2)

در اسلام, قرآن و اهل بیت، معیار اعتدال به شمار مي آیند. امام علي(علیه السلام) مي فرماید: از این امت هیچ كس با آل محمد قیاس نمي شود، زیرا این خاندان, پایه دین و تكیه گاه یقین هستند. تندروان به سوي آن ها باز خواهند گشت . واپس ماندگان، ناگزیر خود را به آن ها مي رسانند.(3)

استاد مطهري مي گوید: اگر ما آن راهي را كه ائمه اطهار در مقابل راه هاي دیگران براي ما باز كرده اند برویم, هم از افراط و تندروي هاي بعضي مصون مي مانیم و هم از تفریط و جمود بعضي دیگر. (4)

برای رسیدن به اعتدال و میانه روی در زندگی، باید شناخت خود را نسبت به واقعیت های زندگی و تعالیم اسلامی افزایش دهیم . در همه مراحل، زندگی پیشوایان دین را سرمشق خود سازیم و به دانسته های خود عمل كنیم.

 

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، فیض الاسلام، چاپ آفتاب تهران،كلمات قصار 67.

2. همان، خطبة 16.

3. همان، خطبه 2.

4.شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، انتشارات صدرا، تهران، ج 1، ص 113.

آیا تغییر ماهیت یك حكم اخلاقی میتواند در حرمت یا حلیت تأثیرگذار باشد؟
در ابتدا به شما دوست عزيز بايد اين تذكر را بدهم كه مثال شما با سوالتان بيگانه است. چرا كه در اينجا حكم مساله تغييري نكرده و تنها موضوع حكم است كه عوض شده است.

 آیا تغییر ماهیت یك حكم اخلاقی با توجه به شرایط زمانی ویا مكانی میتواند تغییر در حرمت ویا حلیت یك حكم یا گزاره اخلاقی كند؟ برای مثال استحاله سگ در نمك زار كه باعث تغییر در جنس سگ می شود

در ابتدا به شما دوست عزيز بايد اين تذكر را بدهم كه مثال شما با سوالتان بيگانه است. چرا كه در اينجا حكم مساله تغييري نكرده و تنها موضوع حكم است كه عوض شده است. به اين صورت كه سگ تا زماني كه اسم سگ بر آن صدق كند، نجس بوده و اين حكم تغيير ناپذير است. اما اگر به دلايلي (مثل همين مورد كه خودتان فرموده ايد) سگ ماهيت خود را از دست بدهد مثلا به نمك تبديل شود، ديگر نجس نيست. يعني موضوع نجاست كه سگ بود تغيير كرد و تبديل به نمك شد و الا حكم بر نجاست سگ هم چنان به قوت خود باقي است.

در ادامه بايد گفت قوانین ثابت اسلام به هیچ وجه قابل تغییر و تبدیل نیستند. مگر آن كه قوانین دارای زمان و محدوده معینی باشند . پس از پایان زمان عمل به آن ها دیگر از اعتبار ساقط شوند . بیان قوانین و قانون جایگزین آن ها بر عهده شارع یعنی خداوند یا پیامبر اسلام است .

بعد از پیامبر تنها در صورتی می توان تغییری در قوانین ایجاد كرد كه مصالح خاصی تغییر و تبدیل را در زمانی خاص و موقت بطلبد كه از این امر به "عدول به قوانین ثانوی" یاد می شود ؛ چه بسا در برخی زمان ها مصالح عمومی جامعه اقتضای كنار گذاشتن موقت برخی قوانین را داشته . نیاز به بهره برداری از برخی قانون های جایگزین باشد كه این نوع قوانین بیش تر مربوط به امور عمومی و اجتماعی است تا تكالیف فردی و عبادی.

البته در تبیین مصادیق و شیوه عمل به قوانین هم در برهه های زمانی تفاوت هایی ایجاد می شود ، در واقع و براین اساس می توان گفت كه قوانین اسلام بر دو گونه است :

1 )  ثابت .

2 ) متغیر.

 برخی از قوانین به اوضاع زمان و مكان و محیط متوقف است . دلیل ثابت بودن بعضی قوانین، عدم تغییر و تبدّل حقیقت و هویت انسان است. انسان، انسان است؛ پس قانون هم، همان قانون باید باشد. ماهیت آدمی عوض نشده است كه قانون هم عوض بشود.

  قوانینی كه از ویژگیهای «غنا» و «انعطافپذیری» بهرهمند باشد، قابلیت تطبیق بر موقعیت های گوناگون را دارند. این دو ویژگی در قوانین اسلام وجود دارد. كارشناسان اسلامی به كمك این دو ویژگی میتوانند با توجّه به موقعیت ها ، قوانین اسلامی را تبیین نمایند . آن را برای اداره كردن امور فردی و اجتماعی بشر به كار ببرند . در این باره مرحوم نائینی مینویسد :

مجموع وظایف راجع به نظم و انضباط كشور و رهبری امور امت، خارج از دو قسم نیست :

1 ) قانون هایی كه شارع مقدس بیان كرده است و به هیچ وجه قابل تغییر و تبدیل نیست.

2 ) مقرراتی كه از طرف شارع صادر شده و تنظیم آنها به نظر و صلاحدید پیامبر و امام و پیشوای مسلمانان موكول شده است . به تفاوت زمان و مكان و اوضاع قابل اختلاف و تغییر میباشد.

قسم دوم همان طور كه در زمان پیامبر و امام به آنان موكول شده، در زمان غیبت امام هم به نواب عام حضرت ،یعنی حاكم شرع و مجتهد جامع الشرایط واگذار شده است . آنان اختیار دارند برای رعایت مصلحت جامعه و برطرف كردن نیازهای آن مقرراتی وضع كنند و مردم هم موظفند از دستورهای آنان اطاعت كنند . (1) این معنی را از این آیه مباركه  ( أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ ) استفاده كردند . ( 2 )

قوانین قطعی كه در نصوص قرآنی آمده قابل تغییر نیست . نمی شود آن ها را تغییر داد. مگر اینكه شرایط و ضرورت ها عوض بشود. مثلا خوردن گوشت خوك حرام است و در قرآن بدان تصریح شده و هیچ كس نمی تواند این حكم را عوض كند ، ولی اگر در حالت اضطرار كسی در بیابان مشرف بر مرگ شد و هیچ غذایی براي خوردن نيافت مگر گوشت خوك ، نه تنها خوردنش جایز ،بلكه واجب است.

البته اگر منظور شما از گزاره هاي اخلاقي، اخلاق عرفي و آن اموري است كه عرف مردم غالبا در مورد آن اظهار نظر كرده و به آن مي پردازند باشد، بايد گفت كه اين امور نيز در موارد خاصي بنا بر شرايط زماني و محيطي تغيير پذير هستند. مثلا اصل احترام به بزرگ تر حقيقتي ثابت است. اما در جايي اين احترام را با برداشتن كلاه از سر نشان مي دهند و در مكاني ديگر با سبقت گرفتن در سلام و ....... يا بحث احترام به پدر و مادر كه در گذشته فرزند اين حق را براي خود قايل نبود كه جلوي پدر خود مثلا پاهايش را دراز كند و يا حرف خاصي را بزند كه اگر جز اين مي كرد در عرف فردي بي ادب و به دور از نزاكت شناخته مي شد اما امروزه همان كارها لااقل در برخي مناطق در برابر والدين عادي بوده، دال بر بي ادبي فرد نيست و موارد ديگري در اين زمينه جايگزين مسايل گذشته شده است.

 

پی نوشت ها :

1. تنبیه الامّة و تنزیه الملّة، به نقل از كتاب خاتمیت، سبحانی، ص 240.

2. نساء ( 4 ) آیه 59 .

صفحه‌ها