اخلاق

تعريف معرفه النفس چیست؟ آيا به معرفه الله ارجحيت دارد؟
معرفت نفس يعني خود شناسي، خود شناسي اخلاقي بدان معناست كه انسان به تامل درباره خود بپردازد و صفات، استعدادها و ملكات مثبت و منفي خود را در قدم اول بشناسد ...

تعريف معرفه النفس چیست؟ آيا به معرفه الله ارجحيت دارد؟ راه تحصيل آن چیست؟ منابع تحصيل آن كدام است؟

معرفت نفس از مباحث بسيار مهم و ارزشمند در حوزه اخلاق و عرفان اسلامي است كه جنبه هاي مختلفي دارد.

معرفت نفس يعني خود شناسي، خود شناسي اخلاقي بدان معناست كه انسان به تامل درباره خود بپردازد و صفات، استعدادها و ملكات مثبت و منفي خود را در قدم اول بشناسد و در قدم دوم به يك سازندگي اصولي دست بزند. مسلم است كه انسان تا از شناخت صفات و ملكات خود غافل باشد، نمي تواند به اصلاح خود بپردازد.

در آيات و روايات، بر خودشناسي تاكيد فراواني شده است كه ما چند نمونه را ذكر مي كنيم:

1. قرآن كريم ضمن توجّه خاصي كه به مسئله خودشناسي دارد، مي فرمايد:

 "عليكم أنفسكم لا يضرّ كم من ضلّ إذا اهتديتم؛به خودتان بپردازيد. هر گاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زياني نمي‏رسانداي كساني كه ايمان آورده‏ايد، به خودتان بپردازيد."(1)

2.نبي مكرم اسلام نيزدر رواياتي ضمن تاكيد بر اسباب معرفت نفس و آثار آن، خودشناسي را راه خداشناسي دانسته و فرموده اند:"من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر كس نفس خويش را شناخت، خداي خويش را شناخت".(2)

حضرت علي(ع) هم در اين باره مي فرمايند:

3. غَايَةُ الْمَعْرِفَةِ أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ نَفْسَه‏؛ بالاترين حد شناخت، خود شناسي است.(3)

4. أَعْظَمُ الْجَهْلِ جَهْلُ الْإِنْسَانِ أَمْرَ نَفْسِه‏؛ بزرگترين ناداني، جهل انسان نسبت به خود است.(4)

5. نَالَ الْفَوْزَ الْأَكْبَرَ مَنْ ظَفِرَ بِمَعْرِفَةِ النَّفْس‏؛ كسي كه به شناخت خويش دست يابد، به بالاترين سعادت رسيده است.(5)

6. مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَي إِلَي غَايَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْم‏؛هر كه خود را بشناسد، به نتيجه و غايت هر شناخت و دانشي دست يافته است.(6)

-بي ترديد، شناخت صفات و حالات مثبت و منفي نفس، كار يك شبه نيست، بلكه همواره و در هر لحظه از زندگي نبايد از چنين كاري غافل بود. يكي از مهمترين عوامل موفقيت در اين مسير، واقع بيني است. كسي مي تواند خود را بشناسد كه با خودش تعارف نداشته باشد و بداند هرگز نمي تواند خود را فريب دهد. خود را از هرگونه نقص و عيبي مبرا دانستن، مهمترين مانع در پروسه شناخت نفس است. انسان بايد از روي حقيقت جويي به تجزيه و تحليل احوال دروني خود بپردازد و بداند كه با اغفال خود و ديگران، واقعيت عوض نمي شود و كسي از اين راه، به سعادت نمي رسد. از سوي ديگر، صبر و بردباري نيز از كليدهاي موفقيت از اين راه است. مراحل تكامل را همچون پله هاي نردبان يكي پس از ديگري طي كرد تا به مقصد نهايي رسيد.

خلاصه آنكه بايد عزم را جزم كرد و دامن همت را بالا زد و در اين راه گام برداشت. بي ترديد كسي كه در اين راه گامهاي اوليه را بپيمايد خداوند در پيمودن بقيه راه او را كمك خواهد كرد به ويژه اگر طي اين مسير با توسل به اهل بيت و توكل توام باشد.

-راه تحصيل:

1. راه علمي كه با مطالعه و كلاس رفتن به دست مي آيد.

2. راه عملي كه نياز به مجاهدت دارد و بطور خلاصه عبارتند از:

أ- به خدا توكل كنيم، چه در شروع راه و چه در امتداد آن.

ب- به اهميت و ارزش خودشناسي توجه كنيم و روحيه غفلت را از خود بزداييم.

ج- با پا گذاشتن روي هواي نفس سعي در كشف امتيازات و معايب خود داشته باشيم.

د- در صدد رفع رذايل اخلاقي و معايب خود برآييم.

ه- اهتمام به انجام واجبات و ترك محرمات بداريم.

و- تفكر و تدبر در آيات قرآن. و...

براي رفع معايب نيز مي توان از شيوه مشارطه، مراقبه و محاسبه بهره گرفت: در ابتداي هر روز با خود عهد كنيم و شرط ببنديم كه فلان عيب يا عيوب مورد نظر را ترك كنيم (مشارطه)، در طول روز در اعمال و گفتار خود دقت كافي داشته باشيم(مراقبه) و در پايان روز، اعمال روزانه خود را مورد بررسي قرار دهيم؛ نسبت به اعمال صالح و ترك اعمال ناشايست خدا را شكر كنيم و نسبت به موارد عدم رعايت عهد خدا، توبه كنيم و در صدد جبران برآييم(محاسبه).

-خودشناسي ارزشمندترين شناخت ها و مقدمه خداشناسي است، معرفت نفس نه تنها بر معرفت الله ارجحيت ندارد، بلكه وسيله اي است براي بهتر شناختن خدا؛ پس اصل، معرفت رب العالمين است كه براي رسيدن به آن بايد از ابزار و وسايلي از جمله شناخت نفس استفاده كرد.

براي مطالعۀ بيشتر به لينك زير كه آدرس انجمن گفتگوي ديني مركز ملي است رجوع فرماييد:

http://www.askdin.com/thread21314.html

-منبع براي مطالعه:

1. تهذيب نفس يا خودسازي: استاد ابراهيم اميني

2. خودشناسي براي خودسازي: استاد مصباح يزدي

3. مباني خداشناسي: محمدي ري شهري

4. معارف قرآن: استاد محمدتقي مصباح يزدي

5. معرفت نفس: استاد حسن زاده آملي

6. حكمت عملي يا اخلاق مرتضوي، علامه حسن زاده آملي

7. مجموعه آثار شهيد مطهري، خصوصا كتاب هاي ايمان، انسان و سرنوشت

پي نوشت ها:

1. مائده (5) آيه 105.

2. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ه ق، ج 2،ص 32.

3. تميمي آمدي، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏، دفتر تبليغات‏، قم، ‏1366 ش‏، ص 232

4. همان.

5. همان.

6. همان.

معرفی کتاب در خصوص كنترل شهوت و خود ارضائی
1- مشكلات جنسي جوانان،نوشته آيت الله مكارم شيرازي 2- هفت روش پيشگري از انحراف جنسي؛ نوشته هادي حسين خاني 3- ...

 لطفا در صورت امكان كتاب و يا منبعي را نيز در خصوص كنترل شهوت و خود ارضائی معرفي نماييد؟

برادر گرامي؛ سعي كنيد اراده خود را تقويت نماييد و مشكلات فرا روي ازدواجتان را برطرف نماييد. تا زمان فراهم شدن شرايط ازدواجتان تقواي عملي و دروني را رعايت كنيد. 

كتاب هاي ذيل معرفی می شود:

1- مشكلات جنسي جوانان،نوشته آيت الله مكارم  شيرازي

2- هفت روش پيشگري از انحراف جنسي؛ نوشته هادي حسين خاني - انتشارات موسسه آموزشي پژهشي امام خميني

3- جوان، هيجان و خويشنداري؛ نوشته گروه نويسندگان حديث زندگي- موسسه علمي فرهنگي دارالحديث

4- اقتباس از رضا فرهاديان، آن چه يك جوان بايد بداند، ص 76ـ 79، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1378 ش

هم چنين مطالعه كتاب هاي ذيل نيز براي رهايي از شهوت راني و شهوت پرستي مفيد است:

1- اخلاق، ترجمه الاخلاق، اثر مرحوم شبر، انتشارات هجرت

2- گناه شناسي، از آقاي محسن قرائتي

3- موعظه، از آيت الله ضياء آبادي

4- كيفر گناه و آثار و عواقب خطرناك آن، از سيد هاشم رسولي محلاتي

5- گناه شناسي، از آقاي محسن قرائتي

6- گناهان كبيره، از آيت الله شهيد دستغيب

لطفا كتابی راجع به «چگونه دعا كنیم» به من معرفی كنید؟
1- آداب راز و نياز به درگاه بي نياز 2- گفتار فلسفي 3- ادب حضور (ترجمه ي فلاح السائل) 4- راز و رمز نيايش 5- شهود و شناخت 6- نجواي عاشقانه با مناجات شعبانيه ...

 لطفا كتابی راجع به «چگونه دعا كنیم» به من معرفی كنید؟

كسي كه از كوثر دعا محروم باشد، از چشمه دعوت الهي مهجور بوده و از اصل حيات مهجور است، چون تارك دعا دعوت خداي سبحان را نيز پاسخ نداد و فرمان (ادعوني استجب لكم)(1) را امتثال نكرد.

دعا كردن عملي است كه همه ما با آن آشنا هستيم و به روش هاي متفاوتي مبادرت به اين امر مي كنيم، اما گاه بعضي از ما در آنچه كه از خدا مي خواهيم دقت نمي كنيم، نا آگاهانه چيزهايي از خداوند متعال مي خواهيم كه به هيچ وجه به سود ما نيست، ما بايد بياموزيم كه در دعا بهترين چيزها را از حضرت حق بخواهيم، و بهتر است  اين آموزش را از كتاب هاي معتبر كه نويسندگان متعهد دارد، ببينيم:

1- آداب راز و نياز به درگاه بي نياز:

ابن فهد حلّي، ترجمه و تحشيه محمد حسين نائيجي. چاپ اول: تهران، انتشارات كيا، 1381ش، 366 صفحه، وزيري.

2- گفتار فلسفي (شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق از صحيفه ي سجاديه).

محمد تقي فلسفي، چاپ هشتم: تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1383ش، 3 جلد، 543 + 529 + 533 صفحه، وزيري.

3- ادب حضور (ترجمه ي فلاح السائل)

سيد رضيالدين علي بن طاووس، ترجمه محمد روحي. چاپ دوم: قم، انتشارات انصاري، 1384ش، 512 صفحه، وزيري.

4- راز و رمز نيايش

اسدالله اسدي گرمارودي، چاپ سوم: تهران، نشر سبحان، 1376ش، 167 صفحه، رقعي.

5- شهود و شناخت

حسن ممدوحي، چاپ اول: قم، بوستان كتاب، 1383ش، دو جلد، 560 + 608 صفحه، وزيري.

6- نجواي عاشقانه با مناجات شعبانيه

محمدتقي مصباح يزدي، چاپ دوم: قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1383ش، 152 صفحه، پالتويي.

7- تفسير و شرح صحيفه سجاديه (ديار عاشقان)

حسين انصاريان، چاپ پنجم، تهران: انتشارات پيام آزادي، 1378ش،444صفحه، وزيري.

8- نقش دعا در زندگي انسانها

سيد حميد فتاحي. چاپ اول: قم، نشر مرتضي، 1371ش، 201 صفحه، رقعي.

 پي نوشت:

1. مومنون(33) آيۀ 60.

من جواني هستم كه معلوليت جسمي دارم اما خدا منو نمي بيند
اين نيست كه خداوند نسبت به آن افراد بي توجه و كم محبت است...

من جواني هستم كه معلوليت جسمي دارم چندين بار ازخدا خواستم مرا شفا دهد اما خدا منوفراموش كرده من از خدا ثروت نخواستم سلامتي خواستم كه به همه داده اما خدا منو نمي بيند چكار كنم ؟

عزيز گرامي ! خداوند به شما صبر و بردباري و دلي روشن و مالامال از ايمان عنايت كند. كم نيستند افرادي كه در ظاهر يا باطن جسم خود بيماري ها و مشكلات عديده اي دارند، اما دلي روشن و اميدوار به رحمت خدا و  روحي آزاد و رها و شاد دارند.

به چند نكته بايد توجه كرد.

1-معلوليت دليل بر اين نيست كه خداوند نسبت به آن افراد بي توجه و كم محبت است. زيرا اگر چه اصل آفرينش انسان به اراده خدا است. ليكن معلول جسمي يا رواني به دنيا آمدن افراد را نمي توان به خدا نسبت داد، بلكه معلوليت لازمه حتمي مجموعه عللي است كه در تكوين و شكل گيري جنين و رشد و باروري آن مؤثر بوده اند. به بيان ديگر خدا مي خواهد همه انسان ها از سلامت جسمي و روحي كامل برخوردار باشند و از نعمت هاي بي شمار مادي و معنوي او بهره مند گردند، اين انسان ها هستند كه از احكام و قوانين تكويني و تشريعي  و از راهنمايي هايي كه  خداوند براي برخوردار شدن  از سلامتي جسمي و رواني  مقرر كرده است ، غافل مي مانند و به آن عمل نمي كنند. در نتيجه جسم و روان خود و فرزندان خود را به رنج و زحمت مي اندازند. به عنوان مثال اكثر آدم ها نمي دانند آميزش جنسي با همسر خود در اول و وسط و آخر ماه  كار درستي نيست، زيرا ممكن است بچه اي كه  از اين آميزش  به دنيا مي آيد  فلج يا معلول جسمي  ويا معلول فكري و رواني و ديوانه و كم عقل  شود و يا به بيماري جذام مبتلا گردد.(1)

 توجه داريد كه پدر و مادرها را هم نمي توان مقصر شناخت، زيرا هيچ پدر و مادري نمي خواهد بچه معلول داشته باشد. غالب ما مسلمانان بلكه همه غير مسلمانان از اين دستورات زندگي ساز اسلام و معصومين عليهم السلام اطلاعي نداريم.

البته اين همۀ علت نيست چه بسا والدين مراقب هاي لازم را دارند. اما بنا بر دلايل ديگري فرزند اين چنين متولد مي شود و عامل سومي دخالت دارد.

2-خداوند حكيم براي پيدايش هر پديده اي علتي خاص و براي حل هر مشكلي راهكارهاي ويژه اي تعيين نموده است.

براي درمان بيماري نيز هم راهكار معنوي قرار داده و هم راهكار مادي. هم پزشك و دارو را وسيله قرار داده و هم نيايش و نماز و صدقات و انفاقات و كارهاي خير ديگر را. البته هيچ كدام اين ها جايگزين ديگري نمي شود. معلوليت جسمي شما را نمي دانيم در چه حدي است، مادر زادي است يا عارضه اي است كه بعدا پيدا شده؟ و آيا علم پزشكي آن قدر پيشرفت كرده كه بتواند درمانش كند يا نه. به هر حال براي درمان بيماري و مشكل تان  حتما بايد به پزشك متخصص رجوع كنيد و طبق دستور او عمل نماييد، و در عين حال در تمام حالات دعا و نيايش و توسل را فراموش نكنيد.

3-براي استجابت دعا و رفع و دفع بلايا، مشكلات، غم و ناراحتي هاي روحي و جسمي دعاي بيست سوم از كتاب صحيفه سجاديه هم چنين دعاي زير را هنگام سحر و يا بعد از نماز صبح بخوانيد :اللهم إني أسألك يا مدرك الهاربين و يا ملجأ الخائفين و يا غياث المستغيثين. اللهم إني أسألك بمعاقد العز من عرشك و منتهي الرحمة من كتابك و باسمك العظيم الكبير الأكبر الطاهر المطهر القدوس المبارك وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ .يا الله (ده بار)يا رباه (ده بار)يا مولاه يا غاية رغبتاه يا هو يا هو يا من لا يعلم ما هو إلا هو و لا كيف هو إلا هو .يا ذا الجلال و الإكرام و الإفضال و الإنعام 0يا ذا الملك و الملكوت. يا ذا العز و الكبرياء و العظمة و الجبروت. يا حي لا يموت .يا من علا فقهر .يا من ملك فقدر .يا من عبد فشكر. يا من عصي فستر .يا من بطن فخبر .يا من لا تحيط به الفكر .يا رازق البشر .يا مقدر القدر .يا محصي قطر المطر .يا دائم الثبات .يا مخرج النبات. يا قاضي الحاجات .يا منجح الطلبات .يا جاعل البركات .يا محيي الأموات. يا رافع الدرجات .يا راحم العبرات. يا مقيل العثرات يا كاشف الكربات يا نور الأرض و السماوات .يا صاحب كل غريب يا شاهدا لا يغيب. يا مونس كل وحيد .يا ملجأ كل طريد. يا راحم الشيخ الكبير. يا عصمة الخائف المستجير يا مغني البائس الفقير. يا فاك العاني الأسير. يا من لا يحتاج إلي التفسير. يا من هو بكل شي‏ء خبير يا من هو علي كل شي‏ء قدير. يا عالي المكان يا شديد الأركان يا من ليس له ترجمان .يا نعم المستعان يا قديم الإحسان .يا من هو كل يوم في شأن. يا من لا يخلو منه مكان. يا أجود الأجودين .يا أكرم الأكرمين. يا أسمع السامعين. يا أبصر الناظرين. يا أسرع الحاسبين. يا ولي المؤمنين يا يد الواثقين. يا ظهر اللاجين. يا غياث المستغيثين. يا جار المستجيرين. يا رب الأرباب و يا مسبب الأسباب و يا مفتح الأبواب. يا معتق الرقاب .يا بارئ النسم. يا جامع الأمم. يا ذا الجود و الكرم. يا عماد من لا عماد له. يا سند من لا سند له .يا عز من لا عز له. يا حرز من لا حرز له .يا غياث من لا غياث له يا حسن البلايا .يا جزيل العطايا .يا جميل الثنايا. يا حليما لا يعجل .يا جوادا لا يبخل .يا قريبا لا يغفل .يا صاحبي في وحدتي. يا عدتي في شدتي. يا كهفي حين تعييني المذاهب و تخذلني الأقارب و يسلمني كل صاحب. يا رجائي في المضيق. يا ركني الوثيق. يا إلهي بالتحقيق .يا رب البيت العتيق. يا شفيق. يا رفيق. اكفني ما أطيق و ما لا أطيق و فكني من حلق المضيق إلي فرجك القريب و اكفني ما أهمني و ما لم يهمني من أمر دنياي و آخرتي برحمتك يا أرحم الراحمين. (2)

پي نوشت ها:

1. الفقيه، ترجمه علي اكبر غفاري، ج 5 ، ص 263، نشر صدوق.

2. بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 83، ص 334، مؤسسه الوفاء بيروت – لبنان، 1404 ق.

الگوهاي رفتاري پيامبر با كودكان
كودكان از يك سو مزرعه وسيع استعدادها و از سويي ديگر نيازهاي روحي، رواني و جسمي گوناگون و زيادي دارند.

 چند نمونه از الگوهاي رفتاري پيامبر با كودكان را بنويسيد؟

  در آغاز بيان مقدمه اي را به عنوان چراغ راهنماي زندگي لازم مي دانيم.

كودكان از يك سو مزرعه وسيع استعدادها و تپه هاي معادن طلا و نقره هاي ناب فطري و طبيعي هستند. از سويي ديگر نيازهاي روحي، رواني و جسمي گوناگون و زيادي دارند. از اين رو فرزندان نيازمند پدران و مادران، خانواده، معلمان و مربياني هستند كه آن استعدادها و معادن پُر قيمت و نفيس را بشناسند و هم راه رسيدن و دستيابي به آن را بَلَد باشند، و هم از چگونگي پَردازش و تحليل و تخليص و تربيت و رشد و تعالي آن ها سر در بياورند، هم از ارزش و بهاي آن آگاهي لازم داشته باشند. قطعا تنها آفريدگار جهان و انسان است كه از كم و كيف استعدادها و معادن به وديعه نهاده شده در درون انسان آگاهي كامل دارد. راه صحيح رشد و تربيت هر چيزي را به گونه كامل مي داند. بعد از خداوند جهان آفرين، خلفاي او در زمين يعني پيامبران و امامان عليهم السلام كه آيينه جمال و زيبايي هاي خدا در جهان هستند و علوم آنان نشأت گرفته از علوم اوست، شناخت و آگاهي كاملي در مورد انسان و وسعت و تنوع استعدادهاي او و چگونگي تربيت و تعالي كودكان دارند.

پس در علوم انساني به ويژه در مسايل تربيتي تنها بايد به مكتب وحي تكيه كرد. الگوهاي تربيتي را بايد تنها از جانشينان خدا و انبيا و ائمه(ع) دريافت كرد.

همان گونه كه قرآن كريم فرموده: لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة؛ (1)همه حرف ها و خلق و خوي ها و رفتارهاي پيامبر الگو و اسوه براي بشرند. ائمه اطهار عليهم السلام مظهر و تجليگاه اخلاق و رفتار و سيره و سنت پيامبر اكرم هستند، زيرا آنان در واقع يك نورند در چهارده جسم مطهر. پس هر نكته اي از هر يك از آنان نقل مي شود، سخن همه آنان است. الگوهايي كه از پيامبر يا از هر امامي نقل مي شود، همان شيوه و روش را معصوم ديگري نيز دارد.

البته در اين جا تنها مي توانيم به چند نمونه از آن ها اشاره كنيم.

الف- بوسيدن و محبت به فرزندان:

بي شك يكي از اساسي ترين نيازهاي انسان پس از نياز هاي زيستي، نياز به محبت است به گونه اي كه اگر اين نياز برآورده شود كودك تا حد بسياري در برابر نيازهاي زيستي مقاومت كرده آن را تحت تأثير خود قرار مي دهد.

"التلطف بالصبيان من عادة الرسول؛ (2) لطف و محبت كردن به كودكان يكي از عادات پسنديده پيامبر(ص) بود" زيرا نوازش و محبت به كودك به او اعتماد به نفس مي بخشد. ريشه محبت را در درون شان استوار مي گرداند.

ب- بازي كردن با كودكان: يكي از راه هاي اظهار محبت به كودكان، شركت بزرگسالان در بازي آن ها با شيوه كودكانه است. اين كار سبب فزوني شخصيت آنان مي شود. رسول اكرم(ص) فرمود: آن كس كه نزد او كودكي است، بايد در پرورش وي كودكانه رفتار نمايد. (3) حضرت نيز با نوه هايش يعني امام حسن و امام حسين(ع)كودكانه بازي مي كرد. (4)

 

ج- سلام كردن به كودكان:

پيامبر صلي الله عليه وآله هميشه به كودكان سلام مي كرد. در روايتي از انس آمده است: ما در حال بازي بوديم كه پيامبر صلي الله عليه و آله از كنار ما گذشت و گفت: " السلام عليكم يا صبيان"؛ سلام بچه ها. (5)

د- با احترام صدا كردن كودك:

معصومان عليهم السلام همواره كودكان را با احترام و نام نيك صدا مي كردند. هنگام صحبت با فرزندان خويش از لفظ"يا بُنِيَّ"، فرزند عزيزم، استفاده مي كردند. (6)

ه- پرهيز از خشونت با كودكان:

معصومان عليهم السلام علاوه بر اينكه خود با كودكان خشن نبودند، اگر كسي نيز با آنها با خشونت برخورد مي كرد، او را از اين كار نهي مي كردند. (7)

جهت آگاهي بيش تر از الگوهايي كه چهارده معصوم عليهم السلام در مورد كودكان ارائه داده اند، به كتاب هاي زير رجوع كنيد.

1- آيين مهرورزي، فصل هفتم، اثر محمد رضا كاشفي، چاپ، قم - مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي

2- حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت(ع)، تأليف محمد جواد طبسي، چاپ، قم - مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي

3- سيره تربيتي پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام(تربيت فرزند) ج 1، تأليف سيد علي حسيني زاده، انتشارات پژوهشكده حوزه و دانشگاه

4- والدين و مربيان مسئول، اثر رضا فرهاديان، چاپ، قم - مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي

5- ريحانه بهشتي، مؤلف سيما مخبر، قم - نور الزهرا(س)

پي نوشت ها:

1. احزاب(33) آيه 21.

2. مولي محسن فيض كاشاني، المحجة البيضاء، تهران: مكتبة الصدوق، 1340ش، ج3، ص366.

3. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، قم: مؤسسه آل البيت، 1409ق، ج15، ص203.

4. محمد محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، قم: دار الحديث، 1416ق، ج10، ص701 حديث هاي 22331- 22333.

5. سيد علي حسيني زاده، تربيت فرزند، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391 ش، چ11، ص 107.

6. همان، ص 109.

7. همان، ص111.

آیا افراط در كار خیر و خوب باز هم مذموم است ؟
روشن است كه افراط وتفریط در هیچ كاری پسندیده نیست ...

 آیا افراط در كار خیر و خوب باز هم مذموم است ؟ و اگر جواب مثبت است پس كسانی مثل پیامبر (ص ) و یا حضرت علی چگونه به این مقام رسیده اند ؟

افراط وتفریط، در همه كارها، حتی در عبادت و نماز خواندن، در زهد و بی توجهی به دنیا، در صدقه دادن و انفاق كردن، ممكن است. روشن است كه افراط وتفریط در هیچ كاری پسندیده نیست. یكي از ویژگي هاي بارز دین مقدس اسلام كه آن را از ادیان دیگر متمایز مي سازد، اعتدال و میانه روي است.

قرآن مجید امت اسلامي را "امت وسط" نامیده است: «و كذلك جعلناكم امة وسطاً»؛ (1) « بدين گونه شما را امتي ميانه قرار داديم». 

و در آیه اي دیگر، امت اسلامي را بهترین امت پدید آمده از میان مردم مي داند. (2)

امام صادق - علیه السلام - در تبیین بهترین امت مي فرماید: «شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديدار شده‏ايد: به كار پسنديده فرمان مي‏دهيد، و از كار ناپسند بازمي‏داريد، و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند قطعاً برايشان بهتر بود برخي از آنان مؤمنند و [لي‏] بيشترشان نافرمانند». (3)

اعتدال به حدي مورد توجه پیشوایان دین است كه به داشتن آن افتخار نموده، در مقام تعریف، خویشتن را با آن معرفي مي كنند. امام باقر - علیه السلام - مي فرماید: «نحن الامة الوسط»؛ (4) «ما امت وسط و میانه هستیم».

از نظر اسلام، تعادل و اعتدال، یكي از دوست داشتني ترین و بهترین امور محسوب مي شود. رسول اكرم - صلی الله علیه وآله - مي فرماید:

«خیار الامور اوسطها و لیكن احب الامور الیك اوسطها في الحق»؛ (5) «بهترین كارها، معتدل ترین آن ها است. باید دوست داشتني ترین امور نزد تو، معتدل ترین آن ها در كارهاي حق باشد».

اعتدال، صفت مؤمن است. امام علي - علیه السلام - یكي از صفات مؤمن را اعتدال در زندگي مي داند: «المؤمن سیرته القصد»؛ (6) «شیوه مؤمن، میانه روي است».

تا این جا مشخص شد كه در اسلام به میانه روی سفارش شده و افراط و تفریط، در همه امور مذموم است؛ اما در مورد قسمت دوم سؤال شما باید بگوییم:

در اسلام، قرآن و اهل بیت، معیار اعتدال به شمار مي آیند. امام علي - علیه السلام - مي فرماید: از این امت هیچ كس با آل محمد قیاس نمي شود؛ زیرا این خاندان، پایه دین و تكیه گاه یقین هستند. تندروان به سوي آن ها باز خواهند گشت و واپس ماندگان، ناگزیر خود را به آن ها مي رسانند». (7)

استاد مطهري مي گوید: «اگر ما آن راهي را كه ائمه اطهار در مقابل راه هاي دیگران براي ما باز كرده اند برویم، هم از افراط و تندروي هاي بعضي مصون مي مانیم و هم از تفریط و جمود بعضي دیگر». (8)

با این بیان معلوم می شود كسی كه معتدل نباشد، انسان كامل نیست. ممكن است در یك جهت پیشرفت كرده باشد، اما از جهات دیگر ضعیف است. ما با ادله ای كه داریم، معتقدیم كه چهارده معصوم - علیهم السلام - انسان كامل و معصوم هستند و نمی شود كسی انسان كامل باشد و گرفتار افراط شده باشد؛ زیرا افراط و تفریط ثمره جهل است و پیامبر و ائمه - علیهم السلام - عالم به علم الهی بوده و جهل در آنان راهی ندارد. در نتیجه، آنان هیچ گاه گرفتار افراط یا تفریط نشدند و در مطلق امور در اعتدال به سر می بردند.

برای رسیدن به مقامات بالای معنوی، نیازی به افراط و تفریط نیست؛ بلكه این اعتدال و میانه روی است كه انسان را به این مقامات می رساند.

سیره امامان معصوم - علیهم السلام - هم اعتدال بوده و به قله رفیع كمالات دست یافتند.

 

پي نوشت ها:

1. بقره (2)، آیه 143.

2. آل عمران (3)، آیه 110.

3. علامه مجلسی، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق، ج 24، ص 153.

4. همان، ج 22، ص 441.

5. محدث نوری، مستدرك الوسائل، انتشارات آل البیت، قم، 1408ق، ج 8، ص 255.

6. محمد تمیمی آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 353، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

7. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 2، چاپ آفتاب، تهران.

8. شهید مطهری، مجموعه آثار، اسلام و مقتضیات زمان، ج 21، ص 113، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش.

میخام بدونم الان زندگی ساده چه جور زندگی ای هست؟
ساده زیستی در زندگی، مقولۀ كلی است كه باید به صورت عام به آن پرداخت.

 میخام بدونم الان زندگی ساده چه جور زندگی ای هست؟ مثلا نوع مبلمان خونه چه جوری باشه بعضی ها میگن مبل وصندلی نباید باشه وهمچنین درباره ظروف و وسایل آشپزخونه چطور باشه؟

يكي از موضوعاتي كه در زندگي فردي و اجتماعي و مادي و معنوي انسان تأثير بسزايي دارد، ساده زيستي و قناعت است كه متأسفانه كمتر به آن توجه شده است، در حالي كه از نظر فرهنگ ديني، يكي از ارزش هاي متعالي به حساب مي آيد.

ساده زيستي، پاسخ انسان هاي دانا به زندگي ناپايدار دنياست كه در پرتو آن، آرامش درون و برون حاصل مي شود. بنا براين، ساده زيستي با نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگي دنيا مرتبط است.

در عصر حاضر، دو نگاه افراطي و تفريطي به بهره مندي از مواهب الهي و ماديات ديده مي شود. عده اي در ماديات دنيا غوطه ور شده و اسير زرق و برق و تجملات آن گرديده اند و برخي مانند راهبان مسيحي و صوفيان مزور، تارك دنيا شده و از جهان ماده يا به كلي بي خبرند و يا مي خواهند با زندگي زاهدانه، افكار مردم را به خود جلب كنند.

رشد فزاينده ي عوامل قدرت وثروت و ترويج مصرف گرايي در عصر حاضر، خطر روي آوردن به زندگي تجملاتي و فرو رفتن در مرداب دنيا را افزايش داده است.

وضعيت فوق و آثار زيان بار زندگي تجملاتي مي طلبد كه ويژگي ها ي ساده زيستي و آثار مثبت آن را بررسي كنيم تا از خطرات دل بستگي تام و تمام به مواهب دنيوي و تجمل گرايي در امان بمانيم.

ساده زیستی در زندگی، مقولۀ كلی است كه باید به صورت عام به آن پرداخت(نوع مبلمان و استفاده از ابزار آلات در زندگی امور جزیی است.) با توجه به نكته های مطرح شده به شبهات دیگر خود هم پاسخگو باشید.

ساده زيستي مورد نظر اسلام عبارت است از: عدم دل بستگي به مظاهر دنيا و رهايي از تجملات و تشريفات زايد زندگي و بي پيرايه بودن كه مقابل آن، تجمل گرايي و رفاه زدگي است. چند مقوله كه دانستن آن كمكتان می كند:

1) ساده زيستي و زهد:

ساده زيستي با مفهوم زهد و بي رغبتي، ارتباط تنگاتنگي دارد. استاد مطهري مي گويد: «زهد، حالتي است روحي و زاهد از آن نظر كه دل بستگي هاي معنوي و اخروي دارد، به مظاهر مادي زندگي بي اعتناست. اين بي اعتنايي و بي توجهي تنها در فكر و انديشه و احساس قلبي نيست و در مرحله ي ضمير پايان نمي يابد. زاهد در زندگي عملي خويش، سادگي و قناعت را پيشه ي خود مي سازد و از تنعم تجمل و لذت گرايي پرهيز مي نمايد. زهاد جهان آنها هستند كه به حداقل تمتع و بهره گيري از ماديات اكتفا كرده اند.»(1)

با اين توصيف، مفهوم زهد دو مرحله ي قلبي و عملي دارد: مرحله ي قلبي آن، عدم دل بستگي به دنيا، و مرحله ي عملي آن، اكتفا كردن به حداقل ابزارهاي زندگي و ساده زيستي است. پس مي توان گفت: ساده زيستي راستين راه را براي تحصيل زهد حقيقي همواره مي سازد؛ چنان كه در روايتي از امام علي (ع) آمده است: «التزهد يؤدي الي الزهد؛(2) واداشتن خود به زهد و ساده زيستي، منتهي به حالت دروني زهد مي گردد» .در جاي ديگر مي فرمايد: «اول الزاهد التزهد؛ (3)نخستين گام زهد، تزهد (ساده زيستي) است. »

در يك جمله مي توان گفت :زهد، مربوط به گرايش باطني و قلبي انسان به دنياست و ساده زيستي، ناظر به زندگي فردي و اجتماعي افراد است و نمي توان بدون روحيه ي ساده زيستي، به زهد رسيد. تجمل گرايي، حاكي از دل بستگي به دنياست كه با زهد در تضاد است.

2) ساده زيستي و آراستگي:

شايد بعضي تصور كنند ساده زيستي با آراستگي ظاهري، منافات دارد، در حالي كه بين اين دو هيچ گونه تضادي وجود ندارد. مي توان هم ساده بود و هم آراسته. اسلام بر لزوم آراستگي مسلمانان تأكيد كرده است. قرآن مجيد مي فرمايد:«يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد ؛ (4) اي فرزندان آدم، جامه خود را در هر نمازي برگيريد».

اين جمله مي تواند شامل پوشيدن لباسهاي مرتب و پاكيزه، شانه زدن موها، به كار بردن عطر و مانند آن باشد. ضمن آن كه شامل زينت هاي معنوي مانند: ملكات اخلاقي و پاكي نيت و اخلاص نيز مي گردد. (5)

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: خداي تعالي دوست دارد وقتي بنده اش نزد برادران خود مي رود، با ظاهري آراسته رو به رو شود. (6)

 آن حضرت از مردي كه موهاي ژوليده و لباسي كثيف داشت، انتقاد كرد و فرمود: بهره بردن از نعمت هاي الهي و نماياندن نعمت، جزء دين است. (7)

پيامبر اكرم (ص) در عين سادگي و دوري از تجملات دنيوي، پاك و پاكيزه و خوش بو و معطر بود؛ چنان كه وقتي از مسيري مي گذشت، رهگذراني كه پس از وي از آن جا مي گذشتند، از بوي خوش آن حضرت مي فهميدند كه پيامبر از آن جا عبور كرده است. (8)امام خميني (ره)كه الگوي ساده زيستي در عصر حاضر بود، به ظاهر خويش و تميزي و زيبايي لباس بها مي داد و همواره از عطر استفاده مي كرد.

3) ساده زيستي در عصر تكنولوژي:

ممكن است اين توهم پيش آيد كه در اين زمانه كه عصر تكنولوژي و پيشرفت است، ساده زيستي ممكن نيست و اساسا سخن گفتن از اين مقوله، بيهوده و نا به جاست، زيرا ماهيت تكنولوژي، زهد و ساده زيستي را برنمي تابد. حيات تكنولوژي، فزون خواهي و گسترش است و همواره در پي توليد و تكثير مي باشد. پس يكي از مقتضيات آن، ترويج مصرف گرايي و ارزش بودن آن است.

در پاسخ بايد گفت :تكنولوژي، محصول انديشه و عمل انسان است، نه پديده اي خود مختار است ونه مي تواند انسان را به دنبال خود بكشاند. البته در اين كه يكي از ويژگي هاي تكنولوژي، ترويج مصرف گرايي است، ترديدي نيست، اما اين خواست انسان است كه اگر به دنيا روي آورد، براي خود مصرف هاي نو مي آفريند و در پي ايجاد نيازهاي دروغين مي افتد. انسان مي تواند از فوايد تكنولوژي بهره بجويد ولي اسير آن نباشد.

سخن در بهره مندي از تكنولوژي نيست، بلكه سخن در اين است كه بهره مندي از آن به چه قيمتي بايد تمام شود. تكنولوژي بايد در خدمت بشر باشد، نه اين كه انسان در خدمت تكنولوژي باشد. اگر ساده زيستي نسبي را يك ارزش بدانيم، فرقي ميان عصر تكنولوژي و جز آن و جود ندارد.البته بايد اذعان كرد كه عصر حاضر، ساده زيستي را دشوار ساخته است اما علي رغم اين دشواري، مي توان ساده زيستي را انتخاب كرد و در عين فعاليت اقتصادي و بهره مندي از مواهب علمي اين عصر، اسير ماديات نشد.

به هر روي، ساده زيستي به معناي گوشه گيري، تنبلي و بي تحركي نيست تا با تكنولوژي و فعاليت و پيشرفت منافات داشته باشد. امام صادق (ع) مي فرمايد:«المؤمن حسن المعونه خفيف المؤونه ؛(9) مؤمن، پركار و كم خرج است.لذا بهره بردن از مبل و ظروف و وسایلی كه مرد نیاز زندگی است مانعی ندارد ولی باید توجه داشت كه دلبستگی داشتن به اینها و مدلهای آنچنانه ودائما در حال تعویض اجناس بودن برای تنوع و ...به طور كلی پر كردن تمام فضای ذهن و درگیری هواس و در نتیجه باز ماندن از یاد خدا و پرداختن به امور اخروی پسندیده نیست و انسان باید در این امور مراقب باشد. برای توضیحات بیشتر می توانید با شماره (09640) تماس بگیرید.

 

پی نوشت ها:

1. سيري در نهج البلاغه، ص 214.

2. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، ج1، ص291، دفتر تبليغات اسلامي قم، 1366ه.ش.

3. همان، ج2، ص384.

4. اعراف (7)آيه ي 31.

5. ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلاميه ، 1374 هـ.ش، ج6، ص 148.

6. مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص249، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم،1403ق.

7. كلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، كافی، ج6، ص439، (ط-دارالحدیث)، دارالحدیث، چاپ اول، قم1429ق.

8. مصطفي دلشاد تهراني، سيره ي نبوي، دفتر اول، ص 327.

9. ثقه الاسلام كلینی، الكافی، ج2، ص241، دارالكتب الاسلامیه، تهران 1365ه. ق.

چطور می توان از زبان درازی و غیبت خود را حفظ کرد؟
امام خمینی(ره)می فرمایند: "بدان كه علاج این خطیئه عظیمه ، همچون خطیئات دیگر به علم نافع و عمل توان نمود.

سلام چطور می توان زبان خود را مهار كرد؟ و از زبان درازی و غیبت خود را حفظ كرد؟

نقش زبان و اهمیت آن در میان اعضای انسان بر كسی پوشیده نیست. آری زبان با وجودی كه ابعاد مثبت فراوانی دارد، جهات منفی نیز دارد.ثواب و عذاب، بهشتی و جهنمی بودن انسان وابسته به زبان است.(1)به همین جهت پیامبر اكرم(ص) فرمود: "ان اكثر خطایا ابن آدم فی لسانه"(2) بیش ترین خطاهای انسان از ناحیه زبان است.

راز اهمیت غیبت و لزوم ترك آن:

 علت اهمیت غیبت و این كه آن را از گناهان كبیره و حتی بزرگ ترین گناهان كبیره به حساب آورده، آن است كه غیبت، مفاسد و ضررهایی  دارد كه با غرض  آفرینش و با هدف آفریدگار هستی منافات دارد، به خلاف بعضی از گناهان دیگر كه دارای ضرر و مفسده كم تری می باشند.(3)

...... علاج و درمان غیبت(تهذیب و خودسازی، مقدمه خودداری از غیبت و بدزبانی) :

امام خمینی(ره)می فرمایند: "بدان كه علاج این خطیئه عظیمه ، همچون خطیئات دیگر به علم نافع و عمل توان نمود."(4)

غیبت،  مانند بسیاری از صفات بد، تدریجا به صورت یك بیماری روانی در می آید، به گونه ای كه غیبت كننده از كار خود لذت می برد . از اینكه پیوسته آبروی این و آن را بریزد، احساس رضایت و خشنودی می كند. این یكی از مراحل بسیار خطرناك اخلاقی است؛  غیبت كننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه های درون غیبت كه در اعماق روح او است و به این گناه دامن می زند، بپردازد.انگیزه هایی همچون بخل و حسد و كبر و كینه توزی و عداوت و خودبرتربینی. باید از طریق خودسازی و تفكر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومی كه به بار می آورد و همچنین از طریق ریاضت نفس ، آلودگی ها را از جان و دل بشوید تا بتواند زبان را از آلودگی به آن بازدارد؛ سپس در مقام توبه برآید كه به راستی"ان الله یحب التوابین"(5) خداوند توبه كنندگان را دوست دارد.

خواهرگرامی!

از آن جا كه غیبت جنبه "حق الناسی" دارد، اگر دسترسی به صاحب غیبت دارید و مشكل تازه ای ایجاد نمی كند، از او عذرخواهی كنید. به هر طریق كه می توانید رضایت او را به دست آورید ،هرچند به صورت سر بسته باشد، مثلا بگویید: گاهی بر اثر نادانی و بی خبری از شما غیبت كردم، مرا ببخش! شرح زیاد ندهید تا مبادا عامل فساد تازه شود.

اگر دسترسی به طرف ندارید یا او را نمی شناسید یا از دنیا رفته است، برای او استغفار كنید، چون در این صورت كفاره غیبت، استغفار است، یعنی باید غیبت كننده از خداوند برای غیبت شونده، طلب آمرزش كند.چنان كه وقتی از پیامبر اكرم(ص) سوال می شود كه كفاره غیبت چیست؟ می فرماید: كفاره اش این است كه از خداوند طلب آمرزش كنی برای كسی كه از او غیبت كرده ای ، در هر زمانی كه او را به خاطر آوردی.(6)

پس از پشیمانی و عذر خواهی به درگاه الهی بگویید: "اللهم صل علی محمد و آل محمد و اغفر لمن اغتبته او سمعت غیبته"(7)

 برای مطالعه بیش تر:

1.شرح چهل حدیث؛ امام خمینی(ره) موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)تهران؛چاپ34؛1384.

2. بیماری های روانی(كشف الریبه عن احكام الغیبه؛شهیدثانی) ترجمه: سید ابراهیم سید علوی، انتشارات رسالت قلم، چاپ پنجم، تهران1367.

3. . آفات زبان ، سید محمد امین، افست كیا ، چاپ اول ، تابستان 1370.

 

 پی نوشت ها:

1.آفات زبان؛ سید محمد امین، افست كیا، چاپ اول، تابستان 1370، ص3و5.

2. همان، ص6؛ محجه البیضاء، ج5، ص194.

3. بیماری های روانی،رسالت قلم،چاپ پنجم،تهران1367، ص34.

4.شرح چهل حدیث، امام خمینی(ره)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)،تهران، ص311 .

 5.بقره(2) آیه222.

6. آفات زبان، ص45.

"سئل النبی: ما كفاره الاغتیاب؟ قال: تستغفر الله لمن اغتبته كلما ذكرته"(وسایل الشیعه ،ج8،ص606).

7.شش گناه، حسینی، سید حسینعلی،چاپ اول ، چاپخانه سعید مشهد، پاییز1376، ص107.

لطفا بگویید علت بی بركتی چیست و باید چكار كنیم؟
خداوند برای دستیابی به وسعت رزق و بركت در مال ، دو دسته عوامل (مادی و معنوی) قرار داده ...

 چند وقت است بركت از خانه ی ما رفته و دست به هر كاری كه می زنیم درست از آب در نمی آید احساس مسكنم كه خدا از ما روبر گردانده لطفا بگویید علت بی بركتی چیست و باید چكار كنیم؟

برای روشن شدن پاسخ به چند نكته باید توجه كنید :

اول :

از متون دینی استفاده مي شود كه تمام بندگان خدا و موجودات جاندار، داراي روزي مقدّر هستند . هيچ كس از قلم نيفتاده است . در حدّ بقاي حيات، روزي به همه مي رسد:  "و قسّم بينهم معايشهم". (1)

دوم :

خداوند برای دستیابی به وسعت رزق و بركت در مال ، دو دسته عوامل (مادی و معنوی) قرار داده، هیچ یك از عوامل جایگزین دیگری نمی شود، مثلاً كار و تلاش، استفاده از تخصص و كارشناسی، تدبیر و برنامه ریزی، ارزیابی و آینده نگری، نظم و انضباط، موقعیت سنجی، ملاحظه امكانات مادی، توانایی جسمانی، استعدادهای عقلانی و روانی، از اصول اولیه پیشرفت و توسعه است.

بر اساس آیه: « و ان لیس للإنسان إلاّ ما سعی» ؛ (2) هر میزان از این اصول بهره گرفتیم و تلاش كردیم، در مسیر پیشرفت و توسعه قرار خواهیم گرفت.

در معارف اسلامی در كنار این اصول تأثیرگذار، عوامل دیگری تحت عنوان عوامل معنوی، كه  باعث توسعه رزق یا مانع آن می گردد، معرفی شده است كه در ادامه بیان می شود.

سوم :

بر اساس معارف اسلامی ، گاهی ، هر چند اراده و كوشش انسان در جلب روزی و بركت آن زیاد است، اما به جهت برخي اعمال ، بركت از سفره روزی انسان برچیده می شود. از جمله این اعمال عبارتند از :

قطع رحم ، اسراف ، ناسپاسی و قسم خوردن به ویژه سوگند دروغ و بد اخلاقی كردن  و  ترشرو بودن با مردم ... و از همه مهم تر، بسیاری از محرومیت ها معلول ظلم و ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است. (3) 

نیز از عواملی كه تاثیر زیادی در بی بركتی در مال می شود گناه است. گناه در كنار عقوبت های اخروی كه دارد ، موجب محرومیت از نعمت‏ها و تنگي روزي و بی بركتی در مال است.

 امام صادق (ع) مي‏فرمایند: «ان الذنب یحرم العبد الرزق؛ (4) گناه بنده را از روزي محروم مي‏سازد».

امیرالمؤمنین (ع) نیز فرموده‏اند: «و ایم اللَّه ما كان قوم قط في غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها، لان اللَّه لیس بظلام للعبید؛ (5) به خدا سوگند ! هرگز مردمي زندگاني خرم و نعمت فراهم را از كف ندادند، مگر به كیفر گناهي كه انجام دادند، زیرا خدا بر بندگان ستمكار نیست».

علت بی بركتی چیست و باید چكار كنیم؟

بی بركتی زاییده یكی از عوامل مادی و یا معنوی است كه در بالا بیان شد. لذا توصیه می كنیم :

 عملكردهای خود را در این مدت واكاوی و ارزیابی كنید ، ببینید گیر و گره كار شما كجاست . آیا سببی از اسبا ب كاهش روزی و بی بركتی را مرتكب شده اید و یا از اسباب جلب روزی مثل كار و تلاش، استفاده از تخصص و كارشناسی، تدبیر و برنامه ریزی، و ... از اصول اولیه پیشرفت و توسعه ، كاسته اید.

در ذیل به برخی از عوامل معنوی كه باعث توسعه رزق و روزی می شود، اشاره می شود كه توجه و عمل نمودن به آن ها لازم است :

1. صدقه و انفاق مال به فقرا و ارائه هر نوع خدمات به نیازمندان. (6)

2. صلة ارحام:

امیرالمؤمنین می فرماید: «صلة الأرحام تثمر الأموال و تُنسی فی الآجال؛ (7) صله رحم مال را زیاد می كند، و عمر را طولانی می نماید».

3. سحرخیزی و نماز شب:

 پیامبر اكرم (ص) فرمود: «سحرخیزی كاری بسیار مبارك است كه باعث افزایش همه اقسام  نعمت ها به ویژه رزق و روزی خواهد شد». (8)

4. خوش اخلاقی و داشتن كرامت نفس:

 علی (ع) فرمود: «بحسن الأخلاق تدرّ الأرزاق؛ (9) اخلاق نیكو سبب فزونی و سرازیر شدن رزق و روزی می گردد».

5. رفق و مدارا و محبت كردن به دیگران، به ویژه ارحام و خویشان:

 علی فرمود: «من استعمل الرفق، استدرّ الرزق؛ (10 ) هر كس نرمی و ملایمت با مردم را در پیش گیرد، روزی اش زیاد می شود».

6. آسان گیری و پرهیز از سختگیری نسبت به خانواده ، اطرافیان و مشتری ها و ارباب رجوع .(11)

7. پرداخت زكات (و امور مالی واجب مثل فطریه و خمس). (12)

8. پاك و خالص كردن كارها برای خدا:

حضرت علی می فرماید: «مَنْ حَسُنت نیّته زاد الله فی رزقه؛ (13) هر كس نیتش را نیكو گرداند، خداوند روزی اش را زیاد می كند».  در بیان دیگری می فرماید: «رزق و روزی هر كس به قدر نیت اوست». (14)

9. پیوسته با وضو و طهارت بودن:

پیامبر اكرم به مردی فرمود: «أَدِمِ الطهارةِ یَدُم علیك الرزق؛ (15) پیوسته با وضو و طهارت باش تا روزی ات زیاد شود».

10. مداومت بر خواندن زیارت عاشورا (16) و زیارت امام حسین (ع) از نزدیك و حضور در ضریح مطهر حضرت. (17)

11. توكل به خدا، دعا و پیوسته احساس نیاز كردن به او و نداشتن توقع از دیگران. (18)

12. استغفار، حضرت علی می فرماید: «خدا استغفار را سبب جلب روزی (19) و فزونی رزق(20) قرار داده».

13. صبح زود پی كار رفتن:

 حتی اگر بدانید مشتری ندارید . مغازه را بازكنید، داخل و جلوی مغازه و محل كار خود را جارو كنید ، آب پاشی كنید و بگویید خدایا منتظر رحمت و محبت تو هستم. (21)

14. تقوا پیشگی و نیكوكاری:

 امام باقر (ع) می فرماید: «نیكوكاری و صدقه، زداینده فقر و افزایش دهنده عمر است . آن دو انسان را از نود گونه مرگ بد، بیمه می كنند». (22)

عزیز گرامی  !

گاهی سختی ها و نا خوشی ها وسیله امتحان الهی است . خوشا به حال كسانی كه در همه وضعیت ها خدا را فراموش نمی كنند . باورشان این است كه:

باید وظیفه ام را انجام دهم . وقتی وظیفه ام را در همه امور زندگی انجام می دهم ، هر تقدیر را خداوند برایم مقدر نماید ، قطعا خیر و صلاح من در آن هست؛ زیرا: «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيم؛ (23) خداوند نسبت به مردم شفقت و مهربانی دارد» .

براي پاسخ تفصيلي به اين سؤال مي توانيد تفسير آيات رزق را در الميزان و تفسير نمونه ملاحظه فرماييد. مطالعه فصل 21 كتاب نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي نوشته آيت الله مهدوني كني نيز مفيد است.

 

پی نوشت ها :

1. علامه مجلسي، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، بيروت لبنان، 1404 ه. ق،  ج 64 ، ص 341 ، علامات المؤمن، ح 15.

2. نجم (53) آیه 39.

3. آيت الله مهدوني كني، نقطه های آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم 1376، ص661 .

4. ثقة الإسلام كليني، الكافي، دار الكتب الإسلامية - طهران، 1365 ه. ش. ص 271.

5. نهج‏البلاغه صبحی صالح، خطبه 178.

6. علامه مجلسی ، بحار الانوار ، الناشر ،مؤسسه الوفاء ، بیروت - لبنان ، سنه النشر، 1404 ه ق.

7. عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی ، معجم الفاظ غرر الحكم ، تحقیق مصطفی درایتی ، الناشر مركز الابحاث و الدراسات الاسلامیه ، تاریخ النشر ، ذی القعده 1413، ص 412 .

8.  شیخ عباس قمی ، سفینه البحار، الناشر ، دار الاسوه للطباعه و النشر ، تاریخ النشر ، 1422 ه ق ، ج 1، ص 520.

9. معجم الفاظ غرر، ص 417.

10 . همان.

11. همان .

12. همان .

13. همان.

14. همان.

15. المحدث النوری ،  مستدرك الوسائل، الناشر مؤسسه آل البیت - قم ، سنه النشر ، 1404 ه ق ،  ج 3، ص 421.

16.  حاج شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان، فضیلت زیارت عاشورا.

17. شیخ طوسی، التهذیب،  الناشر ، دار الكتب الاسلامیه - طهران - سنه النشر ، 1365 ه ش ، ج 6، ص 43.

18. علامه سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامي، الطبعه السادسه، التاريخ 1421 ، ج 19، ص 371.

19. بحار الانوار، ج 100، ص 21.

20. فیض الاسلام ، شرح نهج البلاغه، خطبه 143.

21. بحار الانوار، ج100، ص 41.

22. طلاق (65) آیه 2 و 3.

23. بقره (2) آیه 143.

عكس العمل ما در مورد كسانی كه پر حرف هستند چه باید باشد؟
سخن گفتن از نعمت‏های بزرگ الهی است كه خدای متعال به انسان عنایت كرده است اما دارای دو بُعد مثبت و منفی است.

عكس العمل ما در مورد كسانی كه پر حرف هستند چه باید باشد؟آیا آیه ای در این زمینه وجود دارد؟

سخن گفتن یكی از ویژگی های مهم انسان است كه در قرآن هم به آن اشاره شده است: « خلق الانسان * علّمه البیان؛ (1) خداوند انسان را آفرید. به او سخن گفتن آموخت».

سخن گفتن از نعمت‏های بزرگ الهی است كه خدای متعال به انسان عنایت كرده است اما دارای دو بُعد مثبت و منفی است.

از جمله عوارضی كه سخن گاهی به آن دچار می شود، پرحرفی یا لهو یا لغو بودن سخن است.

در قرآن آیه ای كه صراحتا در مورد مذمت پر حرفی باشد نیست.

 اصولا یكی از نشانه­های انسان عاقل آن است كه بی جا سخن نمی گوید، زیرا سخن گفتن بیان كننده میزان عقل آدمی است.

از امام صادق(علیه السلام) نقل است : «دَلیلُ الْعاقِلِ التَّفَكُّرُ وَ دَلیلُ التَّفَكُّرِ الصَمْتُ؛ (2)  نشانه عاقل فكر كردن و نشانه فكركردن، سكوت نمودن است».

از جمله مضرات پرحرفی این است كه قسمت مهمّي از نیروي فكري انسان در سخنان بیهوده از میان مي رود؛ هنگامي كه انسان سكوت را پیشه مي كند، نیروها متمركز مي گردد، و فكر و اندیشه را به كار مي اندازد، ابواب حكمت را به روي انسان مي گشاید؛ به همین دلیل، مردم سخن گفتن بسیار را دلیل كم عقلي مي شمرند و افراد كم عقل سخنان بیهوده بسیار مي­گویند.

خداوند در سوره ق می فرماید : « ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید؛ (3) هیچ سخنی بر زبان نیاورد جز آنكه همان دم فرشته ای مراقب و حاضر بر انجام ماموریت است».

از این آیه شریفه استفاده می شود كه تمام سخنان ما را فرشتگان می شنوند و ثبت می كنند و ما را در برابر آنها مواخذه می كنند    و وقتی كسی مراقب زبانش نباشد و قبل از سخن گفتن فكر نكند هر حرفی را بر زبان جاری می كند. 

در پایان چند حدیث درباره پرحرفی ذكر می كنیم :

1- « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْكَلَامِ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ تَقْسُو الْقَلْبَ إِنَّ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْقَلْبُ الْقَاسِي؛ (4) رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمود: پرحرف نباشيد جز در باره ذكر الهي كه پرحرفي بجز در مورد ذكر خدا موجب سختي و قساوت قلب است و دورترين مردم از قرب الهي كسي است كه قساوت دل داشته‏ باشد».

2- « قَالَ الرِّضَا (ع) مَا أَحْسَنَ الصَّمْتَ لَا مِنْ عِيٍّ وَ الْمِهْذَارُ لَهُ سَقَطَاتٌ؛ (5) حضرت رضا عليه السّلام فرمود: چقدر زيبا است سكوتي كه از جهت ناتواني و خستگي نباشد و پرحرف  لغزش هائي دارد».

3- « قَالَ الصَّادِقُ (ع) لَا تَتَكَلَّمْ بِمَا لَا يَعْنِيكَ وَ دَعْ كَثِيراً مِنَ الْكَلَامِ فِيمَا يَعْنِيكَ؛ (6) حضرت صادق عليه السّلام فرمود: سخن بي فائده را نگو و در سخنان مفيد هم پرحرفي نكن!».

بنا بر این ما باید كسانی را كه پر حرف هستند و حرف بیهوده می زنند، نصیحت كنیم و به سخن آنان گوش ندهیم تا كم حرف بزنند؛ زیرا وقتی ببینند كسی سخنان آن ها را گوش می دهد بیشتر حرف می زنند.

پی نوشت ها :

1. الرحمن (55) آیات 3-4.

2.  علامه مجلسی ، بحارالانوار، چاپ بیروت ، ج 75، ص 3.

3. ق (50) آیه 18.

4. علامه مجلسی ،بحار الانوار ،چاپ بیروت ،ج68 ص277.

5. همان.

6. همان.

صفحه‌ها