اخلاق

دارم بیراهه می رم به هردری زدم تا یكی بشه هادی من !!! اما جوابی نگرفتم
مطمئن باشید در دنیا و آخرت، هیچ كس شما را به اندازۀ خداوند دوست ندارد. شما مخلوق اویید و او به شما عشق می ورزد.

شدیدا محتاج به كمكتون هستم. دارم بیراهه می رم به هردری زدم تا یكی بشه هادی من !!! اما جوابی نگرفتم تو رو خدا به هر چیزی كه واستون مقدسه یه كاری كنید بیام سمت خدا، دنیای من خدام بود؛ اما الان خدایی ندارم كه باهاش حرف بزنم خودم با گناهام كاری كردم كه فراموشم كنه یا راحت بگم فراموشش كردم دیگه نمی دونم چی بگم تا دل سیاهم آروم بگیره شماها اگه صدای دلمو شنیدین یه نفرو به من معرفی كنید تا باهاش حرف بزنم؟

خواهر گرامی!

اگر قرآن كریم را پیش روی خود باز كنید، می بینید خداوند كتاب خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» با دو صفت جمالی و رحمت آغاز كرده است و خبری از صفات جلالی او نیست. در بند 19 دعای جوشن كبیر هم آمده: «یا من سبقت رحمته غضبه»؛ «ای كسی كه رحمتش بر غضبش سبقت دارد».

در دعای كمیل هم می خوانیم: «اللهم انی اسئلك برحمتك التی وسعت كل شیء»؛ رحمتی كه همۀ اشیا را در بر گرفته است. پس برخورد خدا با مخلوقات، از روی رحمت و محبت است. حال كه چنین است، چرا بنده از روی دوستی و محبت با خدا رفتار نكند؟ محبتی كه منشأ همۀ خیرها است. 

مطمئن باشید در دنیا و آخرت، هیچ كس شما را به اندازۀ خداوند دوست ندارد. شما مخلوق اویید و او به شما عشق می ورزد. قبل از این كه شما دوستش بدارید، اوست كه شما را دوست دارد؛ زیرا در كلام خود می فرماید: «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه‏». (1) ابتدا دوست داشتن خدا ذكر شده، بعد دوست داشتن بندگان.

برای این كه خود را از شرّ گناه حفظ نمایید، چاره ای ندارید جز این كه ارتباط خود را باگناه قطع كنید و با خداوند ارتباط برقرار نمایيد.

خداوند  در آیه ای به بندگان بشارت داده كه: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ (2) «بگو: اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي‏آمرزد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است»‏.

با وجود این آیۀ شریفه، جایی برای نا امیدی باقی نمانده است. پس از توبه، از دوستان خدا شمرده می شوید؛ زیرا خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ»؛ (3) «خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان را نیز دوست دارد». چه پیامی لذت بخش تر از این سخن الهی كه انسان گناهكار، پس از توبه، محبوب خدا شود.

پس با این پیام الهی معلوم است كه هیچ گاه در رحمت خداوند به روی انسان ها بسته نیست.

پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله - نیز فرمودند: «التائب مِن الذنب كمن لا ذنب به»؛ (4) «توبه كننده از گناه، مثل كسی است كه هیچ گناهی را مرتكب نشده است». البته توبه واقعي، شرايطي دارد. در اين مورد، امير مؤمنان - عليه السلام - مي فرمايد: «توبه، به دل پشیمان شدن و به زبان آمرزش خواستن و به اندام ترك نمودن است».(5)

بنابراین، توبه سه ركن دارد:

1. پشيماني؛ 2. استغفار زباني؛ 3. تصميم بر ترك گناه براي هميشه.

وقتی توبه كنید و به طرف خدا بروید، باز مطمئناً حضورش را حس خواهید نمود و توجه اش را بيش از پيش خواهيد ديد.

در تماس بعدی، از ویژگی ها و شرایط خود بنویسید تا در زمینه پیشرفت معنوی شما را راهنمایی كنیم. همچنین می توانید با بخش تلفنی مركز به شماره 09640 ارتباط برقرار كرده و در امور مختلف مشاوره بگیرید.

موفق و پیروز باشید.

 

پی نوشت ها:

1. المائده (5)، آيه 54.

2. الزمر (39)، آیه 53.

3. البقره (2)، آیه 222.

4. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، دنیای دانش، تهران، 1382ش.

5. محمدي ريشهري، محمد، ميزان الحكمه، ج 2، ص 997، ماده "ذنب"، دار الحديث، 1416 ه.ق. 

مرا راهنمایی كنید تا به او ثابت كنم كه اشتباه می كند
دوست خود را تحت فشار قرار ندهید و با او به محبت رفتار كنید و در تماس بعدی شك و تردید های او را مطرح كنید تا كارشناسان اعتقادی راهنمایی های لازم را ارایه کنند.

مدتی است دوستم دچار شك هایی شده و حرفهای كفر میزند. البته این سوال دوستم هست لذا خواهشمندم مرا راهنمایی كنید تا به او ثابت كنم كه اشتباه می كند

بروز شك و تردید در بارهء خدا و دین در سن جوانی، امری طبیعی است و خداوند به مصلحت چنین حالتی را برای جوانان قرار داده تا دین آنان حاصل تحقیق باشد و این امر ،ناشی از پلیدی فرد نیست؛ خصوصا این حالت در افرادی كه دارای ذهن قوی تری هستند، بیشتر و قوی تر است. البته این وضعیت می تواند در شرایط فشار های عصبی یا مطالعهء بی حساب كتب یا ... تند تر شود.

دوست خود را تحت فشار قرار ندهید و با او به محبت رفتار كنید و در تماس بعدی حرف ها و شك و تردید های او را مطرح كنید تا كارشناسان محترم كلام و اعتقادات راهنمایی های لازم را به شما ارایه كنند. موفق باشید

---------------

فرق زندگي انسان معتقد به خدا و انسان بي اعتقاد به خدا چيست؟
اخلاق و رفتار و گفتار انسان و شيوه برخورد و تعامل او با ديگران تابع افكار و عقايد اوست.

فرق زندگي انسان معتقد به خدا و انسان بي اعتقاد به خدا چيست؟

اخلاق و رفتار و گفتار انسان و شيوه برخورد و تعامل او با ديگران تابع افكار و عقايد اوست. به بيان ديگر شيوه زندگي فردي و اجتماعي انسان نمايانگر طرز تفكر و  اعتقادات اوست. بديهي است كه جهان بيني و ايدئولوژي يا بينش و گرايش و عملكرد  افراد معتقد به خدا با بينش و گرايش و عملكردافرادي كه اعتقاد به خدا ندارند متفاوت است. اولين و مهم ترين موضوعي كه در جهان بيني هر انسان و هر مكتبي مطرح مي شود، اعتقاد يا عدم اعتقاد به خدا است. روشن شدن اين  اصل زير بنايي و بنيادي، به معرفت شناسي، جهان شناسي، انسان شناسي و  شيوه بررسي و شناخت و بهره برداري از موجودات هستي«جهت و معني » مي بخشد. و نوع نگاه انسان به زندگي، هدف زندگي، فلسفه حيات، و شيوه و نوع تعامل و برخورد و معاشرت با ديگران را تبيين و تعيين مي كند. انسان معتقد به خدا بر پايه اعتقاداتش در وراي ظواهر و محسوسات جهان، عالم باطن و غير محسوسات، و در وراي دنيا، قيامت و روز حسابرسي كاركردهاي خوب و بد خويش را مي بيند. خود را در برابر خدا مسؤل مي بيند، او خدا و نيروهاي غيبي يا موجودات غير محسوس عالم باطن را در همه جا و در هر حال و وضعيتي حاظر و ناظر اعمال و اخلاق و رفتار، مي بيند، بلكه آگاه و خبير به انگيزه ها و نيات خود مي داند. از اين رو تلاش مي كند  گرايش ها و عملكردهايش را بر محور خواست و اراده خدا  كه در آخرين « وحينامه » يا همان قرآن ، آمده است، و اصول و كليات آن توسط گيرنده « وحي و كلام خدا » يعني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و امامان و جانشينان آن حضرت تبيين و تفسير شده، تنظيم كند. بر اين اساس او خود را موظف مي داند كه به احكام و مقررات تعيين شده در دين ، تحت عناوين حلال و حرام، واجب و مستحب و مكروه و مباح ،عمل كند. احكام و مقرراتي كه گستره آن همه ابعاد وجودي انسان و زندگي فردي و اجتماعي او را در بر مي گيرد،  و شامل قوانيني براي بهداشت و سلامت جسم و جان  ، و  آرامش روح و روان ، و تسكين قلب و وجدان مي گردد. اين قوانين نه تنها در برگيرنده  امور عبادي و معنوي ،   خوردني ها ، نوشيدني ها، و پوشيدني ها مي شود، بلكه شيوه  تعامل و رفتار  با خانواده، اقوام و خويشان، دوستان و آشنايان، همسايه، هم كيش و هم آيين را بر پايه رحمت و مودت، عفو و  عطوفت، تعاون و همكاري، ايثار و گذشت، و با غير هم كيشان، مخالفان و حتي دشمنان خود و دشمنان دين و خدا را نيز بر پايه عدالت و انصاف تبيين كرده است. و هنگامي كه از « حقوق» سخن به ميان مي آيد نه تنها  از حقوق انسان ها، و حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خدا و حقوق متقابل پيامبران و امامان و امت و مردم بحث مي شود، بلكه حقوق حيوانات ، اشجار  و گياهان ونباتات ، و حقوق جمادات  كوهها ، آب ها ،  هوا و فضا نيز مورد بحث قرار مي گيرد. مسلمان واقعي معتقد به خدا كسي است كه مجموعه اين قوانين و حقوق را رعايت مي كند. زيرا او معتقد است كه بعد از دنيا، آخرتي وجود دارد. و در پس اين زندگي موقت، زندگي طولاني و ابدي هست. نوع و نحوه زندگي بعد از مرگ، بازتاب و عكس العمل زندگي اين دنيا است. او معتقد است كه بعد از مرگ  دادگاه حسابرسي عملكردها وجود دارد ، از اين رو خود را براي پاسخگويي آماده مي كند. اما كسي كه اعتقاد به خدا ندارد، و اعتقاد به قيامت و بهشت و جهنم ندارد، هدف زندگي و برنامه ريزي وي در دوره حيات، محدود به چند ساله عمرش مي شود . زيرا افق ديد و نگاه او به جهان و زندگي محدود است. براي كسي كه خدا و قيامت را قبول ندارد واژه هايي مانند معنويت، مسؤليت در پيشگاه خدا، ايثار، گذشت، انفاق و كمك كردن به ديگران از حاصل دست رنج خود بي مفهوم است، بر خلاف كسي كه اعتقاد به خدا دارد، همه اين ها نزد او هدفمند و جهت دار است. زيرا از نظر كسي كه معتقد به خدا است همه اين كارها پس انداز كردن و ذخيره سازي  نمودن براي زندگي آخرت است.    

كسي كه اعتقاد به خدا ندارد چيزي به عنوان فساد و فحشا، حلال و حرام و واجب و مستحب و مكروه برايش مطرح نيست.

بنا براين انساني كه اعتقاد به خدا دارد، رفتارش و كردارش و نگاهش به عالم و اتفاقاتي كه در زندگي اش مي افتد، بسيار متفاوت از انساني است كه چنين اعتقادي ندارد.

چرا عقل، فطرت، جدان، پیامبران و اینهمه تبلیغ نتوانست انسانها هدایت کند
عدم هدایت اكثر مردم مربوط به انبیا و امامان نیست، زیرا آنان همه سختی ها را متحمل و از همه پتانسیل ها استفاده نمودند كه مردم هدایت شوند ...

عوامل درونی (عقل. فطرت وجدان) و عوامل بیرونی ( پیامبران و اینهمه تبلیغات دینی و اخلاقی) نتوانستند اكثریت انسانها را در مسیر حق قرار دهند؟ نه در حكومت علی ع و نه در حكومت اسلامی ایران؟ چرا؟ اگر اكثریت معیار درستی یا نادرستی شود . خدا . پیامبران و امامان شیعه (ع) كه پیروانشان اقلیتند. بزرگترین شكست خوردگان تاریخ اند. و ابلیس و پیروانش كه اكثریت اند پیروز اند. معیار اكثریت در مقبولیت حكومت اسلامی. در انتخابات . در سنجش علم و ایمان دانش آموزان و در نظر سنجی ها هنوز به كار می رود؟چرا؟

در ابتدا باید گفت: عدم هدایت اكثر مردم مربوط به انبیا و امامان نیست، زیرا آنان همه سختی ها را متحمل و از همه پتانسیل ها استفاده نمودند كه مردم هدایت شوند، اما برخی انسان ها در تشخیص حق دچار مشكل شدند، لذا این امر را باید در عوامل دیگر جستجو نمود. همچنین انبیا و امامان شكست خوردگان تاریخ نبودند، چون آنچه كه در اسلام محوریت اهمیت دارد انجام وظیفه است ، كه آنان انجام دادند، مهمتر از همه اینكه عدم هدایت مردم به خود آنان وزمینه های دیگر بر می گردد د. - به آنها اشاره خواهدشد - قبل از بیان این عوامل لازم است به ارزش اكثریت اشاره نمائیم :مطالعه آيات روايات حضرت رسول(ص) و امامان ما را به اين نكته رهنمون مي‏سازد كه بر خلاف ديدگاه قرار داد اجتماعي ـ كه منشأ مشروعيت همه مسائل سياسي را در رأي اكثريت مي‏داند ـ در انديشه سياسي اسلام، اكثريت از آن جهت كه اكثريت است، اعتبار و ارزشي ندارد ، بلكه اكثريت از آن جهت ارزش دارد كه نمودار ارزش‏هاي انساني و اسلامی باشد. در قرآن و ديگر منابع اسلامي به اين دو نوع اكثريت اشاره شده است: بندگان خدا كساني هستند كه سخنان را مي‏شنوند و بهترينش را پيروي مي‏كنند.(1)،). اين آيه معيار «احسن» را براي گزينش مطرح مي‏كند، نه كميت افراد را. امام علي(ع) نيز مي‏فرمايد: درطريق هدايت و رستگاري، از كمي نفرات وحشت نكنيد؛ زيرا مردم در اطراف سفره‏اي اجتماع كرده‏اند كه مدت سيري آن كوتاه و گرسنگي آنطولاني است (2)از این رو در قرآن عبارات از این دست وجود دارد : اكثرهم لایعلمون واكثرهم لا یعقلون، این عبارات نشان می دهد كه اكثریت مطرح در اسلام ، با اكثریت كه در فلسفه غرب مطرح است تفاوت دارد، آنچه كه در اسلام وجود دارد اكثريت هوشمند، مؤمن و آگاه به مسايل، ارزش است. اگر جامعه در چارچوب اسلام و اصول و ارزش‏هاي آن و با آگاهي و هوشياري در مسايل سياسي وارد شود و در راهيابي به حقايق و عدالت و يا تشخيص قانون درست از نادرست، اختلاف پيش آيد، رأي چنين اكثريّتي بر رأي اقليّت ترجيح دارد؛ زيرا در اين صورت، اكثريت به واقعيات نزديك‏ترند و آراي چنين اكثريتي را عقل و شرع تأييد مي‏كند. رأي چنين اكثريتي بر وفق فطرت پاك و سرشت اوليه انسان‏ها مي‏باشد كه در قرآ ن به آن اشاره شده است: فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله...، (3) امام علي(ع) نیز انسان ها را به همراهی با اكثریت دین مدار فرا می خواند(4) بر این اساس باید گفت: آن دسته انساهای كه ارزش مدار نباشند، -اگر چه زیاد باشند- اكثر محسوب نمی شود.

نكته ديگري كه در اين جا لازم به ذكر مي‏باشد جايگاه اكثريت در ارتباط با تشكيل حكومت اسلامي است: اما قبل از پرداختن به آن بايد توجه شود مراد از مشروعيت، مشروعيت به مفهوم مقبوليت (agreement) و مورد رضايت مردم در حوزه جامعه‏شناسي سياسي نمي‏باشد بلكه منظور مشروعيت به مفهوم حقانيت (truthability) در برابر غصب (usurpation) يعني ناحق بودن حكومت مي‏باشد. بر اساس آيات و روايات متعدّد مشروعيت حاكم اسلامي(اعم از ائمه اطهار در زمان حضور و ولي فقيه در عصر غيبت) وابسته به رأي و رضايت مردم نمي‏باشد بلكه رأي و رضايت كمك و همدلي مردم باعث به وجود آمدن و تحقق حكومت اسلامي مي‏شود حضرت امير(ع) مي‏فرمايد: ا؛ اگر حضور بيعت‏كنندگان نبود و با وجود ياوران حجّت بر من تمام نمي‏شد...رشته كار [حكومت] را از دست مي‏گذاشتم،(4) همچنين مي‏فرمايد: لا رأي لمن لا يطاع؛ كسي كه فرمانشپيروي نمي‏شود رأيي ندارد(5)

 بعد از بیان این مطالب به عوامل عدم هدایت پذیری مردم می پردازیم كه برخی از آنان عبا رتند :

ا)فرهنگی تربیتی

1- جهل و ضعف بینش و نداشتن آگاهی درست از ماهیت دین و نقش و كاركرد آن در تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان.

2- ابلیس و شیطانهای جنی و انسانی كه مهمترین نقش را در عدم گرایش انسان به حق دارند

3- تقویت بعد حیوانی

انسان دو بعد مادی و معنوی دارد. اگر انسان بعد مادی خود را تقویت نماید، از مسیر حقخارج میگردد.- متأسفانه- بیشتر انسانها به دلیل سطحی نگری و ظاهر بینی بیش تربه تقویت بعد مادی خود میپردازند و سعادت خود را در مال دنیا و زندگی زودگذر جستجو میكنند ،و این در حالی است كه بعد معنوی انسان مانند گرایش به خدا و معاد باوری مورد توجه انسانها قرار نمیگیرد، زیرا بعد مادی انسان به صورت غریزی می باشد- كه ملموس و محسوس است-، اما بعد معنوی انسان با تأمل و تفكر و طهارت باطنی حاصل شود. كه بیشتر مردم كمتر از عقل بهره می گیرند، از این رو در قرآن تعابیری همچون «أكثرهم لا یعقلون»، «أكثرهم لا یتفكرون» آمده ، و در تضاد بین غریزه جنسی و عقل، غریزه جنسی بر عقل غالب میگردد.

 ب) زمینههای خانوادگی

1- وراثت و ژنتیك

با توجه به قانون وراثت، بسیاری از خویهای زشت و زیبا، از طریق ژن به فرزندان منتقل میشود. خُلق و خویها و عملكردهای والدین و اجداد زمینه را برای افزایش یا كاهش گرایش انسان هابه حق را فراهم میسازد

2- سطح آگاهیهای دینی خانواده

 میزان توجه و اهمیت دادن به ترتیب هدایت، شیوه آموزشها و برخوردها از جمله مسایلی است كه میتواند در هدایت وعدم هدایت انسان ها موثر باشند، و بیشتر خانواده ها نمی توانند زمینه ای حق گرایی، فرزندان خود را فراهم نمایند.

3- تأثیر خودآگاه و منفی غذاهای حرام و شبه ناك در نطفه و بینشها و گرایشهای مذهبی.

ج) زمینههای اقتصادی

1- قدرت و ثروت

احساس بینیازی و همچنین كاخنشینی، روحیهای در انسان ایجاد میكند كه باعث گناه طغیان روحی و فكری میشود. زمینه را برای كاهش یا عدم پایبندی به مسایل دینی فراهم میسازد. قرآن كریم میفرماید: "ان الإنسان لیطغی ان راه استغنی؛ انسان چون خود را بینیاز ببیند، طغیان میكند".(6)

2- فقر و تهیدستی

د) زمینههای اجتماعی

1- محرومیتها و وازدگیهای اجتماعی

افرادی كه كارهایشان برای خدا و برپایه اخلاص و نزدیكی به خدا نیست،وابسته به جامعه هستند. تعریف و تكذیب جامعه، معیار خوشبختی و بدبختیآنها است. چنین افرادی اگر از جامعةخود، رانده و دلزده گردند، عقدة حقارت و احساس خودكمبینی میكنند، عقده در آنها كینه و عداوت به وجود میآورد، در نتیجه به سوی گناهان سوق داده میشوند.(7)

2- سیاست های حاكمان ظالم

 داده های تاریخی نشان می دهد كه حاكمان ظالم عوامل مهم گمراه مردم می باشند؛ درطول تاریخ این فرعون ها بودند كه با استفاده از همه ابزار وامكانات مردم را گمرا می نمودند ونمی گذاشتند كه مردم دنبال حق بروند، متاسفانه عملكرد آنان به گونه ای موثر بودكه مردم به نصایح انبیا ووجدان خود كم تر توجه می نمودند و تحت تاثیر تبلیغات وبر نامه های حكومت ها ورهبران ظالم قرار می گرفتند، البته حب دنیا ودنیا گرایی عامل مهم نیز عامل مهم حق گریزی مردم به حساب می آید.

پی نوشت ها :

1.زمر، آيه 18 .

2.صبح صالح،نهج‏البلاغه، خطبه 201، ص 319.

3.سوره روم، آيه30.

4. فیض الاسلام ، نهج‏البلاغه، تهران ، چاب آفتاب ، ص 43 ، خطبه3

5. همان ، خطبه 27.

6. علق، آیه 6.

7. محسن قرائتی، گناهشناسی ، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم ص 169.

تعريف معرفه النفس چیست؟ آيا به معرفه الله ارجحيت دارد؟
معرفت نفس يعني خود شناسي، خود شناسي اخلاقي بدان معناست كه انسان به تامل درباره خود بپردازد و صفات، استعدادها و ملكات مثبت و منفي خود را در قدم اول بشناسد ...

تعريف معرفه النفس چیست؟ آيا به معرفه الله ارجحيت دارد؟ راه تحصيل آن چیست؟ منابع تحصيل آن كدام است؟

معرفت نفس از مباحث بسيار مهم و ارزشمند در حوزه اخلاق و عرفان اسلامي است كه جنبه هاي مختلفي دارد.

معرفت نفس يعني خود شناسي، خود شناسي اخلاقي بدان معناست كه انسان به تامل درباره خود بپردازد و صفات، استعدادها و ملكات مثبت و منفي خود را در قدم اول بشناسد و در قدم دوم به يك سازندگي اصولي دست بزند. مسلم است كه انسان تا از شناخت صفات و ملكات خود غافل باشد، نمي تواند به اصلاح خود بپردازد.

در آيات و روايات، بر خودشناسي تاكيد فراواني شده است كه ما چند نمونه را ذكر مي كنيم:

1. قرآن كريم ضمن توجّه خاصي كه به مسئله خودشناسي دارد، مي فرمايد:

 "عليكم أنفسكم لا يضرّ كم من ضلّ إذا اهتديتم؛به خودتان بپردازيد. هر گاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زياني نمي‏رسانداي كساني كه ايمان آورده‏ايد، به خودتان بپردازيد."(1)

2.نبي مكرم اسلام نيزدر رواياتي ضمن تاكيد بر اسباب معرفت نفس و آثار آن، خودشناسي را راه خداشناسي دانسته و فرموده اند:"من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر كس نفس خويش را شناخت، خداي خويش را شناخت".(2)

حضرت علي(ع) هم در اين باره مي فرمايند:

3. غَايَةُ الْمَعْرِفَةِ أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ نَفْسَه‏؛ بالاترين حد شناخت، خود شناسي است.(3)

4. أَعْظَمُ الْجَهْلِ جَهْلُ الْإِنْسَانِ أَمْرَ نَفْسِه‏؛ بزرگترين ناداني، جهل انسان نسبت به خود است.(4)

5. نَالَ الْفَوْزَ الْأَكْبَرَ مَنْ ظَفِرَ بِمَعْرِفَةِ النَّفْس‏؛ كسي كه به شناخت خويش دست يابد، به بالاترين سعادت رسيده است.(5)

6. مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَي إِلَي غَايَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْم‏؛هر كه خود را بشناسد، به نتيجه و غايت هر شناخت و دانشي دست يافته است.(6)

-بي ترديد، شناخت صفات و حالات مثبت و منفي نفس، كار يك شبه نيست، بلكه همواره و در هر لحظه از زندگي نبايد از چنين كاري غافل بود. يكي از مهمترين عوامل موفقيت در اين مسير، واقع بيني است. كسي مي تواند خود را بشناسد كه با خودش تعارف نداشته باشد و بداند هرگز نمي تواند خود را فريب دهد. خود را از هرگونه نقص و عيبي مبرا دانستن، مهمترين مانع در پروسه شناخت نفس است. انسان بايد از روي حقيقت جويي به تجزيه و تحليل احوال دروني خود بپردازد و بداند كه با اغفال خود و ديگران، واقعيت عوض نمي شود و كسي از اين راه، به سعادت نمي رسد. از سوي ديگر، صبر و بردباري نيز از كليدهاي موفقيت از اين راه است. مراحل تكامل را همچون پله هاي نردبان يكي پس از ديگري طي كرد تا به مقصد نهايي رسيد.

خلاصه آنكه بايد عزم را جزم كرد و دامن همت را بالا زد و در اين راه گام برداشت. بي ترديد كسي كه در اين راه گامهاي اوليه را بپيمايد خداوند در پيمودن بقيه راه او را كمك خواهد كرد به ويژه اگر طي اين مسير با توسل به اهل بيت و توكل توام باشد.

-راه تحصيل:

1. راه علمي كه با مطالعه و كلاس رفتن به دست مي آيد.

2. راه عملي كه نياز به مجاهدت دارد و بطور خلاصه عبارتند از:

أ- به خدا توكل كنيم، چه در شروع راه و چه در امتداد آن.

ب- به اهميت و ارزش خودشناسي توجه كنيم و روحيه غفلت را از خود بزداييم.

ج- با پا گذاشتن روي هواي نفس سعي در كشف امتيازات و معايب خود داشته باشيم.

د- در صدد رفع رذايل اخلاقي و معايب خود برآييم.

ه- اهتمام به انجام واجبات و ترك محرمات بداريم.

و- تفكر و تدبر در آيات قرآن. و...

براي رفع معايب نيز مي توان از شيوه مشارطه، مراقبه و محاسبه بهره گرفت: در ابتداي هر روز با خود عهد كنيم و شرط ببنديم كه فلان عيب يا عيوب مورد نظر را ترك كنيم (مشارطه)، در طول روز در اعمال و گفتار خود دقت كافي داشته باشيم(مراقبه) و در پايان روز، اعمال روزانه خود را مورد بررسي قرار دهيم؛ نسبت به اعمال صالح و ترك اعمال ناشايست خدا را شكر كنيم و نسبت به موارد عدم رعايت عهد خدا، توبه كنيم و در صدد جبران برآييم(محاسبه).

-خودشناسي ارزشمندترين شناخت ها و مقدمه خداشناسي است، معرفت نفس نه تنها بر معرفت الله ارجحيت ندارد، بلكه وسيله اي است براي بهتر شناختن خدا؛ پس اصل، معرفت رب العالمين است كه براي رسيدن به آن بايد از ابزار و وسايلي از جمله شناخت نفس استفاده كرد.

براي مطالعۀ بيشتر به لينك زير كه آدرس انجمن گفتگوي ديني مركز ملي است رجوع فرماييد:

http://www.askdin.com/thread21314.html

-منبع براي مطالعه:

1. تهذيب نفس يا خودسازي: استاد ابراهيم اميني

2. خودشناسي براي خودسازي: استاد مصباح يزدي

3. مباني خداشناسي: محمدي ري شهري

4. معارف قرآن: استاد محمدتقي مصباح يزدي

5. معرفت نفس: استاد حسن زاده آملي

6. حكمت عملي يا اخلاق مرتضوي، علامه حسن زاده آملي

7. مجموعه آثار شهيد مطهري، خصوصا كتاب هاي ايمان، انسان و سرنوشت

پي نوشت ها:

1. مائده (5) آيه 105.

2. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ه ق، ج 2،ص 32.

3. تميمي آمدي، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏، دفتر تبليغات‏، قم، ‏1366 ش‏، ص 232

4. همان.

5. همان.

6. همان.

معرفی کتاب در خصوص كنترل شهوت و خود ارضائی
1- مشكلات جنسي جوانان،نوشته آيت الله مكارم شيرازي 2- هفت روش پيشگري از انحراف جنسي؛ نوشته هادي حسين خاني 3- ...

 لطفا در صورت امكان كتاب و يا منبعي را نيز در خصوص كنترل شهوت و خود ارضائی معرفي نماييد؟

برادر گرامي؛ سعي كنيد اراده خود را تقويت نماييد و مشكلات فرا روي ازدواجتان را برطرف نماييد. تا زمان فراهم شدن شرايط ازدواجتان تقواي عملي و دروني را رعايت كنيد. 

كتاب هاي ذيل معرفی می شود:

1- مشكلات جنسي جوانان،نوشته آيت الله مكارم  شيرازي

2- هفت روش پيشگري از انحراف جنسي؛ نوشته هادي حسين خاني - انتشارات موسسه آموزشي پژهشي امام خميني

3- جوان، هيجان و خويشنداري؛ نوشته گروه نويسندگان حديث زندگي- موسسه علمي فرهنگي دارالحديث

4- اقتباس از رضا فرهاديان، آن چه يك جوان بايد بداند، ص 76ـ 79، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1378 ش

هم چنين مطالعه كتاب هاي ذيل نيز براي رهايي از شهوت راني و شهوت پرستي مفيد است:

1- اخلاق، ترجمه الاخلاق، اثر مرحوم شبر، انتشارات هجرت

2- گناه شناسي، از آقاي محسن قرائتي

3- موعظه، از آيت الله ضياء آبادي

4- كيفر گناه و آثار و عواقب خطرناك آن، از سيد هاشم رسولي محلاتي

5- گناه شناسي، از آقاي محسن قرائتي

6- گناهان كبيره، از آيت الله شهيد دستغيب

لطفا كتابی راجع به «چگونه دعا كنیم» به من معرفی كنید؟
1- آداب راز و نياز به درگاه بي نياز 2- گفتار فلسفي 3- ادب حضور (ترجمه ي فلاح السائل) 4- راز و رمز نيايش 5- شهود و شناخت 6- نجواي عاشقانه با مناجات شعبانيه ...

 لطفا كتابی راجع به «چگونه دعا كنیم» به من معرفی كنید؟

كسي كه از كوثر دعا محروم باشد، از چشمه دعوت الهي مهجور بوده و از اصل حيات مهجور است، چون تارك دعا دعوت خداي سبحان را نيز پاسخ نداد و فرمان (ادعوني استجب لكم)(1) را امتثال نكرد.

دعا كردن عملي است كه همه ما با آن آشنا هستيم و به روش هاي متفاوتي مبادرت به اين امر مي كنيم، اما گاه بعضي از ما در آنچه كه از خدا مي خواهيم دقت نمي كنيم، نا آگاهانه چيزهايي از خداوند متعال مي خواهيم كه به هيچ وجه به سود ما نيست، ما بايد بياموزيم كه در دعا بهترين چيزها را از حضرت حق بخواهيم، و بهتر است  اين آموزش را از كتاب هاي معتبر كه نويسندگان متعهد دارد، ببينيم:

1- آداب راز و نياز به درگاه بي نياز:

ابن فهد حلّي، ترجمه و تحشيه محمد حسين نائيجي. چاپ اول: تهران، انتشارات كيا، 1381ش، 366 صفحه، وزيري.

2- گفتار فلسفي (شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق از صحيفه ي سجاديه).

محمد تقي فلسفي، چاپ هشتم: تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1383ش، 3 جلد، 543 + 529 + 533 صفحه، وزيري.

3- ادب حضور (ترجمه ي فلاح السائل)

سيد رضيالدين علي بن طاووس، ترجمه محمد روحي. چاپ دوم: قم، انتشارات انصاري، 1384ش، 512 صفحه، وزيري.

4- راز و رمز نيايش

اسدالله اسدي گرمارودي، چاپ سوم: تهران، نشر سبحان، 1376ش، 167 صفحه، رقعي.

5- شهود و شناخت

حسن ممدوحي، چاپ اول: قم، بوستان كتاب، 1383ش، دو جلد، 560 + 608 صفحه، وزيري.

6- نجواي عاشقانه با مناجات شعبانيه

محمدتقي مصباح يزدي، چاپ دوم: قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1383ش، 152 صفحه، پالتويي.

7- تفسير و شرح صحيفه سجاديه (ديار عاشقان)

حسين انصاريان، چاپ پنجم، تهران: انتشارات پيام آزادي، 1378ش،444صفحه، وزيري.

8- نقش دعا در زندگي انسانها

سيد حميد فتاحي. چاپ اول: قم، نشر مرتضي، 1371ش، 201 صفحه، رقعي.

 پي نوشت:

1. مومنون(33) آيۀ 60.

من جواني هستم كه معلوليت جسمي دارم اما خدا منو نمي بيند
اين نيست كه خداوند نسبت به آن افراد بي توجه و كم محبت است...

من جواني هستم كه معلوليت جسمي دارم چندين بار ازخدا خواستم مرا شفا دهد اما خدا منوفراموش كرده من از خدا ثروت نخواستم سلامتي خواستم كه به همه داده اما خدا منو نمي بيند چكار كنم ؟

عزيز گرامي ! خداوند به شما صبر و بردباري و دلي روشن و مالامال از ايمان عنايت كند. كم نيستند افرادي كه در ظاهر يا باطن جسم خود بيماري ها و مشكلات عديده اي دارند، اما دلي روشن و اميدوار به رحمت خدا و  روحي آزاد و رها و شاد دارند.

به چند نكته بايد توجه كرد.

1-معلوليت دليل بر اين نيست كه خداوند نسبت به آن افراد بي توجه و كم محبت است. زيرا اگر چه اصل آفرينش انسان به اراده خدا است. ليكن معلول جسمي يا رواني به دنيا آمدن افراد را نمي توان به خدا نسبت داد، بلكه معلوليت لازمه حتمي مجموعه عللي است كه در تكوين و شكل گيري جنين و رشد و باروري آن مؤثر بوده اند. به بيان ديگر خدا مي خواهد همه انسان ها از سلامت جسمي و روحي كامل برخوردار باشند و از نعمت هاي بي شمار مادي و معنوي او بهره مند گردند، اين انسان ها هستند كه از احكام و قوانين تكويني و تشريعي  و از راهنمايي هايي كه  خداوند براي برخوردار شدن  از سلامتي جسمي و رواني  مقرر كرده است ، غافل مي مانند و به آن عمل نمي كنند. در نتيجه جسم و روان خود و فرزندان خود را به رنج و زحمت مي اندازند. به عنوان مثال اكثر آدم ها نمي دانند آميزش جنسي با همسر خود در اول و وسط و آخر ماه  كار درستي نيست، زيرا ممكن است بچه اي كه  از اين آميزش  به دنيا مي آيد  فلج يا معلول جسمي  ويا معلول فكري و رواني و ديوانه و كم عقل  شود و يا به بيماري جذام مبتلا گردد.(1)

 توجه داريد كه پدر و مادرها را هم نمي توان مقصر شناخت، زيرا هيچ پدر و مادري نمي خواهد بچه معلول داشته باشد. غالب ما مسلمانان بلكه همه غير مسلمانان از اين دستورات زندگي ساز اسلام و معصومين عليهم السلام اطلاعي نداريم.

البته اين همۀ علت نيست چه بسا والدين مراقب هاي لازم را دارند. اما بنا بر دلايل ديگري فرزند اين چنين متولد مي شود و عامل سومي دخالت دارد.

2-خداوند حكيم براي پيدايش هر پديده اي علتي خاص و براي حل هر مشكلي راهكارهاي ويژه اي تعيين نموده است.

براي درمان بيماري نيز هم راهكار معنوي قرار داده و هم راهكار مادي. هم پزشك و دارو را وسيله قرار داده و هم نيايش و نماز و صدقات و انفاقات و كارهاي خير ديگر را. البته هيچ كدام اين ها جايگزين ديگري نمي شود. معلوليت جسمي شما را نمي دانيم در چه حدي است، مادر زادي است يا عارضه اي است كه بعدا پيدا شده؟ و آيا علم پزشكي آن قدر پيشرفت كرده كه بتواند درمانش كند يا نه. به هر حال براي درمان بيماري و مشكل تان  حتما بايد به پزشك متخصص رجوع كنيد و طبق دستور او عمل نماييد، و در عين حال در تمام حالات دعا و نيايش و توسل را فراموش نكنيد.

3-براي استجابت دعا و رفع و دفع بلايا، مشكلات، غم و ناراحتي هاي روحي و جسمي دعاي بيست سوم از كتاب صحيفه سجاديه هم چنين دعاي زير را هنگام سحر و يا بعد از نماز صبح بخوانيد :اللهم إني أسألك يا مدرك الهاربين و يا ملجأ الخائفين و يا غياث المستغيثين. اللهم إني أسألك بمعاقد العز من عرشك و منتهي الرحمة من كتابك و باسمك العظيم الكبير الأكبر الطاهر المطهر القدوس المبارك وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ .يا الله (ده بار)يا رباه (ده بار)يا مولاه يا غاية رغبتاه يا هو يا هو يا من لا يعلم ما هو إلا هو و لا كيف هو إلا هو .يا ذا الجلال و الإكرام و الإفضال و الإنعام 0يا ذا الملك و الملكوت. يا ذا العز و الكبرياء و العظمة و الجبروت. يا حي لا يموت .يا من علا فقهر .يا من ملك فقدر .يا من عبد فشكر. يا من عصي فستر .يا من بطن فخبر .يا من لا تحيط به الفكر .يا رازق البشر .يا مقدر القدر .يا محصي قطر المطر .يا دائم الثبات .يا مخرج النبات. يا قاضي الحاجات .يا منجح الطلبات .يا جاعل البركات .يا محيي الأموات. يا رافع الدرجات .يا راحم العبرات. يا مقيل العثرات يا كاشف الكربات يا نور الأرض و السماوات .يا صاحب كل غريب يا شاهدا لا يغيب. يا مونس كل وحيد .يا ملجأ كل طريد. يا راحم الشيخ الكبير. يا عصمة الخائف المستجير يا مغني البائس الفقير. يا فاك العاني الأسير. يا من لا يحتاج إلي التفسير. يا من هو بكل شي‏ء خبير يا من هو علي كل شي‏ء قدير. يا عالي المكان يا شديد الأركان يا من ليس له ترجمان .يا نعم المستعان يا قديم الإحسان .يا من هو كل يوم في شأن. يا من لا يخلو منه مكان. يا أجود الأجودين .يا أكرم الأكرمين. يا أسمع السامعين. يا أبصر الناظرين. يا أسرع الحاسبين. يا ولي المؤمنين يا يد الواثقين. يا ظهر اللاجين. يا غياث المستغيثين. يا جار المستجيرين. يا رب الأرباب و يا مسبب الأسباب و يا مفتح الأبواب. يا معتق الرقاب .يا بارئ النسم. يا جامع الأمم. يا ذا الجود و الكرم. يا عماد من لا عماد له. يا سند من لا سند له .يا عز من لا عز له. يا حرز من لا حرز له .يا غياث من لا غياث له يا حسن البلايا .يا جزيل العطايا .يا جميل الثنايا. يا حليما لا يعجل .يا جوادا لا يبخل .يا قريبا لا يغفل .يا صاحبي في وحدتي. يا عدتي في شدتي. يا كهفي حين تعييني المذاهب و تخذلني الأقارب و يسلمني كل صاحب. يا رجائي في المضيق. يا ركني الوثيق. يا إلهي بالتحقيق .يا رب البيت العتيق. يا شفيق. يا رفيق. اكفني ما أطيق و ما لا أطيق و فكني من حلق المضيق إلي فرجك القريب و اكفني ما أهمني و ما لم يهمني من أمر دنياي و آخرتي برحمتك يا أرحم الراحمين. (2)

پي نوشت ها:

1. الفقيه، ترجمه علي اكبر غفاري، ج 5 ، ص 263، نشر صدوق.

2. بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 83، ص 334، مؤسسه الوفاء بيروت – لبنان، 1404 ق.

الگوهاي رفتاري پيامبر با كودكان
كودكان از يك سو مزرعه وسيع استعدادها و از سويي ديگر نيازهاي روحي، رواني و جسمي گوناگون و زيادي دارند.

 چند نمونه از الگوهاي رفتاري پيامبر با كودكان را بنويسيد؟

  در آغاز بيان مقدمه اي را به عنوان چراغ راهنماي زندگي لازم مي دانيم.

كودكان از يك سو مزرعه وسيع استعدادها و تپه هاي معادن طلا و نقره هاي ناب فطري و طبيعي هستند. از سويي ديگر نيازهاي روحي، رواني و جسمي گوناگون و زيادي دارند. از اين رو فرزندان نيازمند پدران و مادران، خانواده، معلمان و مربياني هستند كه آن استعدادها و معادن پُر قيمت و نفيس را بشناسند و هم راه رسيدن و دستيابي به آن را بَلَد باشند، و هم از چگونگي پَردازش و تحليل و تخليص و تربيت و رشد و تعالي آن ها سر در بياورند، هم از ارزش و بهاي آن آگاهي لازم داشته باشند. قطعا تنها آفريدگار جهان و انسان است كه از كم و كيف استعدادها و معادن به وديعه نهاده شده در درون انسان آگاهي كامل دارد. راه صحيح رشد و تربيت هر چيزي را به گونه كامل مي داند. بعد از خداوند جهان آفرين، خلفاي او در زمين يعني پيامبران و امامان عليهم السلام كه آيينه جمال و زيبايي هاي خدا در جهان هستند و علوم آنان نشأت گرفته از علوم اوست، شناخت و آگاهي كاملي در مورد انسان و وسعت و تنوع استعدادهاي او و چگونگي تربيت و تعالي كودكان دارند.

پس در علوم انساني به ويژه در مسايل تربيتي تنها بايد به مكتب وحي تكيه كرد. الگوهاي تربيتي را بايد تنها از جانشينان خدا و انبيا و ائمه(ع) دريافت كرد.

همان گونه كه قرآن كريم فرموده: لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة؛ (1)همه حرف ها و خلق و خوي ها و رفتارهاي پيامبر الگو و اسوه براي بشرند. ائمه اطهار عليهم السلام مظهر و تجليگاه اخلاق و رفتار و سيره و سنت پيامبر اكرم هستند، زيرا آنان در واقع يك نورند در چهارده جسم مطهر. پس هر نكته اي از هر يك از آنان نقل مي شود، سخن همه آنان است. الگوهايي كه از پيامبر يا از هر امامي نقل مي شود، همان شيوه و روش را معصوم ديگري نيز دارد.

البته در اين جا تنها مي توانيم به چند نمونه از آن ها اشاره كنيم.

الف- بوسيدن و محبت به فرزندان:

بي شك يكي از اساسي ترين نيازهاي انسان پس از نياز هاي زيستي، نياز به محبت است به گونه اي كه اگر اين نياز برآورده شود كودك تا حد بسياري در برابر نيازهاي زيستي مقاومت كرده آن را تحت تأثير خود قرار مي دهد.

"التلطف بالصبيان من عادة الرسول؛ (2) لطف و محبت كردن به كودكان يكي از عادات پسنديده پيامبر(ص) بود" زيرا نوازش و محبت به كودك به او اعتماد به نفس مي بخشد. ريشه محبت را در درون شان استوار مي گرداند.

ب- بازي كردن با كودكان: يكي از راه هاي اظهار محبت به كودكان، شركت بزرگسالان در بازي آن ها با شيوه كودكانه است. اين كار سبب فزوني شخصيت آنان مي شود. رسول اكرم(ص) فرمود: آن كس كه نزد او كودكي است، بايد در پرورش وي كودكانه رفتار نمايد. (3) حضرت نيز با نوه هايش يعني امام حسن و امام حسين(ع)كودكانه بازي مي كرد. (4)

 

ج- سلام كردن به كودكان:

پيامبر صلي الله عليه وآله هميشه به كودكان سلام مي كرد. در روايتي از انس آمده است: ما در حال بازي بوديم كه پيامبر صلي الله عليه و آله از كنار ما گذشت و گفت: " السلام عليكم يا صبيان"؛ سلام بچه ها. (5)

د- با احترام صدا كردن كودك:

معصومان عليهم السلام همواره كودكان را با احترام و نام نيك صدا مي كردند. هنگام صحبت با فرزندان خويش از لفظ"يا بُنِيَّ"، فرزند عزيزم، استفاده مي كردند. (6)

ه- پرهيز از خشونت با كودكان:

معصومان عليهم السلام علاوه بر اينكه خود با كودكان خشن نبودند، اگر كسي نيز با آنها با خشونت برخورد مي كرد، او را از اين كار نهي مي كردند. (7)

جهت آگاهي بيش تر از الگوهايي كه چهارده معصوم عليهم السلام در مورد كودكان ارائه داده اند، به كتاب هاي زير رجوع كنيد.

1- آيين مهرورزي، فصل هفتم، اثر محمد رضا كاشفي، چاپ، قم - مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي

2- حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت(ع)، تأليف محمد جواد طبسي، چاپ، قم - مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي

3- سيره تربيتي پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام(تربيت فرزند) ج 1، تأليف سيد علي حسيني زاده، انتشارات پژوهشكده حوزه و دانشگاه

4- والدين و مربيان مسئول، اثر رضا فرهاديان، چاپ، قم - مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي

5- ريحانه بهشتي، مؤلف سيما مخبر، قم - نور الزهرا(س)

پي نوشت ها:

1. احزاب(33) آيه 21.

2. مولي محسن فيض كاشاني، المحجة البيضاء، تهران: مكتبة الصدوق، 1340ش، ج3، ص366.

3. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، قم: مؤسسه آل البيت، 1409ق، ج15، ص203.

4. محمد محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، قم: دار الحديث، 1416ق، ج10، ص701 حديث هاي 22331- 22333.

5. سيد علي حسيني زاده، تربيت فرزند، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391 ش، چ11، ص 107.

6. همان، ص 109.

7. همان، ص111.

آیا افراط در كار خیر و خوب باز هم مذموم است ؟
روشن است كه افراط وتفریط در هیچ كاری پسندیده نیست ...

 آیا افراط در كار خیر و خوب باز هم مذموم است ؟ و اگر جواب مثبت است پس كسانی مثل پیامبر (ص ) و یا حضرت علی چگونه به این مقام رسیده اند ؟

افراط وتفریط، در همه كارها، حتی در عبادت و نماز خواندن، در زهد و بی توجهی به دنیا، در صدقه دادن و انفاق كردن، ممكن است. روشن است كه افراط وتفریط در هیچ كاری پسندیده نیست. یكي از ویژگي هاي بارز دین مقدس اسلام كه آن را از ادیان دیگر متمایز مي سازد، اعتدال و میانه روي است.

قرآن مجید امت اسلامي را "امت وسط" نامیده است: «و كذلك جعلناكم امة وسطاً»؛ (1) « بدين گونه شما را امتي ميانه قرار داديم». 

و در آیه اي دیگر، امت اسلامي را بهترین امت پدید آمده از میان مردم مي داند. (2)

امام صادق - علیه السلام - در تبیین بهترین امت مي فرماید: «شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديدار شده‏ايد: به كار پسنديده فرمان مي‏دهيد، و از كار ناپسند بازمي‏داريد، و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند قطعاً برايشان بهتر بود برخي از آنان مؤمنند و [لي‏] بيشترشان نافرمانند». (3)

اعتدال به حدي مورد توجه پیشوایان دین است كه به داشتن آن افتخار نموده، در مقام تعریف، خویشتن را با آن معرفي مي كنند. امام باقر - علیه السلام - مي فرماید: «نحن الامة الوسط»؛ (4) «ما امت وسط و میانه هستیم».

از نظر اسلام، تعادل و اعتدال، یكي از دوست داشتني ترین و بهترین امور محسوب مي شود. رسول اكرم - صلی الله علیه وآله - مي فرماید:

«خیار الامور اوسطها و لیكن احب الامور الیك اوسطها في الحق»؛ (5) «بهترین كارها، معتدل ترین آن ها است. باید دوست داشتني ترین امور نزد تو، معتدل ترین آن ها در كارهاي حق باشد».

اعتدال، صفت مؤمن است. امام علي - علیه السلام - یكي از صفات مؤمن را اعتدال در زندگي مي داند: «المؤمن سیرته القصد»؛ (6) «شیوه مؤمن، میانه روي است».

تا این جا مشخص شد كه در اسلام به میانه روی سفارش شده و افراط و تفریط، در همه امور مذموم است؛ اما در مورد قسمت دوم سؤال شما باید بگوییم:

در اسلام، قرآن و اهل بیت، معیار اعتدال به شمار مي آیند. امام علي - علیه السلام - مي فرماید: از این امت هیچ كس با آل محمد قیاس نمي شود؛ زیرا این خاندان، پایه دین و تكیه گاه یقین هستند. تندروان به سوي آن ها باز خواهند گشت و واپس ماندگان، ناگزیر خود را به آن ها مي رسانند». (7)

استاد مطهري مي گوید: «اگر ما آن راهي را كه ائمه اطهار در مقابل راه هاي دیگران براي ما باز كرده اند برویم، هم از افراط و تندروي هاي بعضي مصون مي مانیم و هم از تفریط و جمود بعضي دیگر». (8)

با این بیان معلوم می شود كسی كه معتدل نباشد، انسان كامل نیست. ممكن است در یك جهت پیشرفت كرده باشد، اما از جهات دیگر ضعیف است. ما با ادله ای كه داریم، معتقدیم كه چهارده معصوم - علیهم السلام - انسان كامل و معصوم هستند و نمی شود كسی انسان كامل باشد و گرفتار افراط شده باشد؛ زیرا افراط و تفریط ثمره جهل است و پیامبر و ائمه - علیهم السلام - عالم به علم الهی بوده و جهل در آنان راهی ندارد. در نتیجه، آنان هیچ گاه گرفتار افراط یا تفریط نشدند و در مطلق امور در اعتدال به سر می بردند.

برای رسیدن به مقامات بالای معنوی، نیازی به افراط و تفریط نیست؛ بلكه این اعتدال و میانه روی است كه انسان را به این مقامات می رساند.

سیره امامان معصوم - علیهم السلام - هم اعتدال بوده و به قله رفیع كمالات دست یافتند.

 

پي نوشت ها:

1. بقره (2)، آیه 143.

2. آل عمران (3)، آیه 110.

3. علامه مجلسی، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق، ج 24، ص 153.

4. همان، ج 22، ص 441.

5. محدث نوری، مستدرك الوسائل، انتشارات آل البیت، قم، 1408ق، ج 8، ص 255.

6. محمد تمیمی آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 353، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

7. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 2، چاپ آفتاب، تهران.

8. شهید مطهری، مجموعه آثار، اسلام و مقتضیات زمان، ج 21، ص 113، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش.

صفحه‌ها