سوالات ویژه

اگرچه احترام مادر لازم است، ولی اطاعت از او درجایی که خدا ناراضی است لازم نیست.

پرسش: 
من آقایی 27 ساله هستم که دو سال است ازدواج کردم و بچه نداریم. مادرم با همسرم از نظر سلیقه و اخلاق، به شدت اختلاف دارند. ایشان از من می خواهد همسرم را طلاق دهم. من هیچ مشکلی با همسرم ندارم و با هم خوب هستیم ولی متاسفانه خانواده به هیچ وجه سازگار نیستند! آیا در اینجا حرف مادرم مقدم است یا نظر خودم؟ آیا می توانم همسرم را به خاطر اطاعت از مادرم طلاق بدهم؟ ممنون می شوم کاملا توضیح دهید.
 

پاسخ:
مقدمه:
انسان‌ها با ازدواج دایره ارتباطات و همچنین تعداد اعضای خانواده‌شان افزایش پیدا می‌کند، به دنبال آن میزان گفتگوها، روابط و رفتارهایی که ممکن است فرد از آن‌ها خوشحال یا ناراحت شود نیز بیش از زمان مجردی می‌شود. زن و شوهر برای ایجاد یک رابطه بدون تنش با خانواده یکدیگر که اثرات آن در زندگی زوجین بیشتر خواهد بود نیاز به مدیریت روابط هستند. توقعات نابجا یا دخالت‌ها یا رفتارها و صفات ناشایست در طرفین ممکن است زندگی را به تنش‌های متعدد حتی توقع طلاق همسر یا قطع ارتباط با مادر بکشاند. در ادامه توضیحاتی ارائه می‌کنیم که وظیفه‌تان در این موضوع را بهتر متوجه شوید.
پاسخ اصلی:
1.    انسان هم در برابر والدین و هم در برابر همسرش مسئول است. در مقابل هر دو وظایفی دارد. خداوند متعال مقام بسیار بلندی برای پدر و مادر نسبت به فرزندان قرار داده است. درآیات قرآن، به این مقام والا اشاره‌شده است.«و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هردوی آن‌ها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آن‌ها روا مدار! و بر آن‌ها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن‌ها بگو.»(1) این بیان خداوند و قرار دادن والدین در کنار خودش دلالت بر عظمت ایشان و مقام بالای آن‌ها دارد و لازم است فرزندان آنان را تکریم کنند و تکالیف خود را نسبت به آنان به‌خوبی انجام دهند. از طرف دیگر زن نیز بر عهده شوهر حقوقی دارد و باید احترامش حفظ شود و مرد باید کانون خانواده‌اش را گرم نگه دارد و حق ندارد زندگی‌اش را خراب کند. یکی از مهم‌ترین اصول خانوادگی در اسلام حفظ خانواده است. حفظ آبرو و شخصیت زن در غیاب و حضورش از وظایف شوهر است. قرآن دراین‌باره می‌فرماید: زنان لباس شما و شما نیز لباس عفت آن‌ها هستید. (2) همان‌طور که لباس‌، انسان را از سرما و گرما و زشتی‌ها حفظ می‌کند، مرد نیز باید حافظ آبروی همسر باشد.
2.    با توجه به اهمیت کانون خانواده در اسلام، به‌هیچ‌عنوان لازم نیست که به خاطر والدین، کسی همسرش را طلاق دهد. طبق روایات، طلاق غیرموجه، نزد خداوند مبغوض ترین حلال است (3) و دستور والدین، دلیل ناموجه است درحالی‌که طرفین از هم راضی هستند و باهم مشکلی ندارند؛ بنابراین لازم نیست به حرف مادر گوش کنید و خواسته‌اش را عملی کنید. این خواسته مادر، خلاف رضای الهی است و هیچ‌وقت نباید درجایی که خدا راضی نیست یا معصیت خدا در میان است از والدین اطاعت کرد. اگر مادر از فرزند خود خلاف شرع را بطلبد، به این صورت که از نفوذ خود در فرزند استفاده کند و فرزندش را مخیر بین خود و همسر کند تا فرزند مجبور به انتخاب مادر شود، حتماً در حق همسر بی‌گناه خود، ظلم کرده است. در این موارد طبق آیات و روایات فرزند مجبور به اطاعت امر مادر نیست و می‌تواند از اطاعت امر مادر سرباز بزند. قرآن دراین‌باره می‌فرماید: «ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکى کند و اگر آن دو (مشرک باشند) و تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى که به آن علم ندارى، از آن‌ها پیروى مکن»(4). امام علی (ع) می‌فرمایند: «اطاعت از مخلوق (هر کس که باشد) در انجام معصیت الهی پذیرفتنی نیست»(5). در بیان امام حسین علیه‌السلام نیز آمده که «رستگار نمی‌شوند اقوامی که به بهای غضب خدا، دنبال راضی کردن مخلوقان هستند.»(6) بنابراین شما به‌هیچ‌وجه نباید به‌صرف این‌که مادرتان تقاضای طلاق دارد، همسرتان را طلاق دهید و این کار جایز نیست. شما با همسرتان عهد و پیمان بستید و به خاطر مادر نمی‌توانید آن را بشکنید، خلف وعده و پیمان‌شکنی درصورتی‌که طرف مقابل بر سر عهدش مانده، از گناهان بزرگ است.
3.    ما نمی‌دانیم تابه‌حال برای حل این مشکل چه‌کارهایی انجام داده‌اید؟ آیا راهکاری در پیش‌گرفته‌اید؟ آیا راهکارها مفید و کارساز بوده یا نادرست اجراشده است؟ اما برای حل‌وفصل این تنش و کدورت بین همسر و مادرتان باید توجه کنید آنچه در موارد حل اختلاف مهم است حفظ بی‌طرفی و نشان دادن خیرخواهی به حدی که برای طرفین قابل‌درک باشد و به این بی‌طرفی و خیرخواهی شما اقرار داشته باشند. مشخصاً پیشنهادهایی داریم:
الف: اگر اختلاف بین مادر و همسرتان ریشه و علت خاصی ندارد، باید سعی کنید با نهایت درایت و با حفظ بی‌طرفی از گسترش آن جلوگیری کنید. با هرکدام جداگانه صحبت کنید و به آن‌ها جداگانه بگویید چقدر برای شما مهم هستند و حاضر نیستید آن‌ها را از دست بدهید و بیان کنید که طرف مقابل نیز حقوقی به گردن تان دارد که خدا راضی نیست پایمال شود و راضی به ظلم به دیگری هم نیستید. این نوع بیان‌ها باعث می‌شود طرف مقابل به شما اعتماد کند. محبت به طرفین به‌صورت خصوصی تأثیر بسیاری در راضی کردن آن‌ها دارد. حتماً دقت کنید که این دلجویی در حضور دیگری نباشد.
ب: اگر اختلاف دارای ریشه و علتی است در این صورت می‌توان با پیدا کردن آن راهی برای حل این اختلاف پیدا کرد. درواقع با از بین بردن اختلاف سابق این مشکل خودبه‌خود از بین می‌رود. اگر ریشه و علت اختلاف را پیداکرده ولی خود به‌تنهایی نمی‌توانید اختلاف را از میان بردارید در این فرض با کمک گرفتن از مشاوران ماهر یا افراد بزرگ‌تر و بی‌طرف فامیل و محل، باید اختلاف به وجود آمده را حل نمود.
ج: اگر با کمک گرفتن از مشاور و افراد بزرگ‌تر و بی‌طرف فامیل و محل هم اختلاف برطرف نشد در این صورت شما باید حتی‌المقدور طوری برخورد کنید که نه مادر ناراحت شود نه همسر، به این شکل که وظایف خود را نسبت به مادر و همسر به‌طور کامل انجام دهید و نیکی خود را در حق پدر و مادر بیشتر و کامل‌تر کنید و از آن‌ها بخواهید که برای حفظ زندگی شما از اختلافات خود دست‌بردارند.
د: یکی از کلیدی‌ترین راه‌ها برای حل مشکل حفاظت از اطلاعات خانوادگی و رعایت شیوه دوری و دوستی در آمار و اطلاعات و رفت‌وآمد است یعنی با همسرتان تفاهم کنید که از ارائه هرگونه آمار و اطلاعاتی که باعث ایجاد کدورت یا فتنه می‌شود یا باعث دخالت و دشمنی یا حسادت می‌شود دوری کند. هر چه از شما کمتر بدانند کمتر مشکل پیش می‌آید. اگر زیاد باهم بودن آن‌ها باعث ایجاد مشکل می‌شود سعی کنید بین آن‌ها دوری و دوستی را رعایت کنید. کمتر با همسرتان نزد مادرتان باشید و وقتی هم در مکانی باهم هستند سعی کنید مدت حضور کم باشد تا کدورت پیش نیاید؛ البته در همه موارد باید توجه داشت که این خداوند است که قلب‌ها را به یکدیگر نزدیک می‌کند. پس حتماً دعا را فراموش نکنید. نذر کنید و از خدا بسیار کمک بخواهید قطعاً شمارا در این کار یاری خواهد کرد. درهرحال اگر مادر راضی به زندگی شما با همسرتان نیست، باید تلاش کنید اصلاح برقرار شود اگر نشد با دوری و دوستی، زندگی‌تان را حفظ کنید و به مادرتان نیز در حد توان کمک و احسان کنید. در مورد طلاق دادن حرف مادر را اطاعت نکنید، ولی سعی کنید از محبت و نیکی و احسان او را سیراب کنید و به‌هیچ‌عنوان به‌عنوان فرزند (در صورت نداشتن آسیب) رابطه را با او کم یا قطع نکنید.
نتیجه:
احترام والدین و احترام همسر هردو طبق منابع معتبر واجب و لازم است. کانون زندگی و حفظ آن از مهم‌ترین ارکان اسلامی است و خداوند از طلاق غیرموجه بدش می‌آید و آن را مبغوض ترین حلال می‌داند و هر دلیلی هم ازنظر اخلاقی موجه نیست، بلکه برخی دلایل پذیرفته است که درخواست مادر جزو آن‌ها نیست؛ بنابراین اگرچه احترام مادر لازم است، ولی اطاعت از او درجایی که خدا ناراضی است لازم نیست. شما باید رابطه بین آن‌ها را مستقیم یا با کمک از مشاور و واسطه‌ها ریشه‌یابی کنید و تلاش کنید با صحبت و مدارا و محبت به هر یک از دو طرف، یا با محافظت از اطلاعات خانوادگی، یا با استفاده از روش دوری و دوستی این تنش‌ها را کم کنید. به‌هیچ‌وجه راضی به طلاق نشوید و به‌هیچ‌وجه رابطه با مادرتان را کم نکنید و سعی کنید او را از محبت سیراب کنید تا راضی شود که کاری به زندگی شما نداشته باشد. دعا را فراموش نکنید که بسیار مؤثر است.
کلیدواژه‌ها:
ازدواج، مادر شوهر، همسر، طلاق، مشکلات خانوادگی.
منابع برای بیشتر برای مطالعه:
1.    ریشه‌یابی اختلافات خانوادگی همراه با: راه‌حل‌های آن، محمدرضا رامتین.
2.    تحکیم خانواده از منظر حقوق و اخلاق، عباسعلی اختری.
3.    مدیریت روابط همسران و خانواده، روح‌الله شمسا و زهره حسین.
4.    طلاق، چرایی و چگونگی، عباس پسندیده.
پی‌نوشت‌ها:
1.    سوره اسراء، آیه 23.
2.    سوره بقره، آیه 187.
3.    كلينى، محمد بن يعقوب، كافي، انتشارات إسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 6، ص 54.
4.    سوره عنکبوت، آیه 8.
5.    سید رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق، ص 805.
6.    مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 44، ص 383.
 

تجسم اعمال، نتیجه تکوینی اعمال انسان است اما خداوند توبه را نیز برای انسان قرار داده که اگر به شیوه صحیح انجام شود.

پرسش:

خیلی وقت ها کارشناسان مذهبی میگن عذاب جهنم، تجسم عمل خود ما است و خداوند مسئول عذاب ما نیست. اگر اینطوری هست که عذاب تجسم عمل ما است؛ چطور با یک توبه، کل اثر بدش از بین میره؟! یا با یک نیت باطل، اون عمل خوب بی فایده میشه؟!

پاسخ:
مقدمه:
تجسم اعمال اصطلاحی در مضامین دینی است به معنای مجسم شدن اعمال آدمیان در برابر آن‌ها در روز قیامت. به این صورت که اعمال نیک دنیایی انسان در روز قیامت تغییر شکل داده، به‌صورت نعمت‎های بهشتی درخواهد آمد و اعمال بدانسان به‌صورت آتش و دیگر عذاب‌ها نمودار خواهد شد. این آموزه ازآن‌جهت که تبیین مناسبی از رابطه عمل و جزای آن به دست می‌دهد اهمیت بسیاری در مباحث مربوط به معاد پیداکرده و دانشمندان علم کلام و فلسفه و تفسیر همواره به آن توجه داشته‌اند. درعین‌حال این سؤال پیش می‌آید که اگر پاداش‌ها و عذاب‌ها در قیامت تجسم اعمال انسان است، پس چگونه در برخی مواقع و به عللی، این اثر تکوینی و عینی، از بین رفته و محو می‌شود و یا اصلاً تجسم نمی‌یابد؟ سعی می‌شود در چند محور به این مسئله پرداخته شود:
نکته اول:
در مورد اثر توبه بر تجسم اعمال در میان علمای مسلمانان اصولاً دو نظریه وجود دارد:
نظریه اول: برخی از علماء دین و نیز برخی از فلاسفه، قائل به «لعان» هستند؛ یعنی بر این باورند که تجسم اعمال بدانسان با توبه نابود نمی‌شود، بلکه حق‌تعالی بین شخص گنه‌کار و اثر گناه و تجسم اعمال او، فاصله می‌اندازد. (1) به‌عبارت‌دیگر تجسم عمل به‌عنوان اثر و نتیجه تکوینی گناه هیچ‌گاه از بین نمی‌رود بلکه در روز قیامت خداوند به جهت توبه بنده، میان او و گناهانش فاصله می‌اندازد و پرونده اعمال زشت او را بایگانی نموده و دیگر گناهان و آثارشان سبب عذاب و اذیت او نمی‌شوند.
نظریه دوم: اکثر اندیشمندان اسلامی عقیده دارند که با توبه، خداوند تجسم اعمال نکوهیده انسان را کاملاً از بین می‌برد و محو می‌کند؛ یعنی اگر انسان به درگاه خداوند توبه نصوح کند و از کردار گذشته خود پشیمان شده و دیگر به سمت آن گناهان بازنگردد، خداوند تجسم گناهان او را از بین می‌برد: «هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان‌دارند نزد تو آیند، به آن‌ها بگو: سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می‌شود چراکه) او آمرزنده مهربان است.» (2) ازآنجاکه خداوند برای گناهان چنین آثار تکوینی را قرار داده است، برای توبه واقعی نیز از روی فضل خود این اثر تکوینی را برقرار داشته که موجب محو تمام گناهان می‌گردد. فضل و بخشش خداوند به انسان توبه‌کار به‌اندازه‌ای است که حتی در بعضی مواقع نه‌تنها گناهان او را پاک می‌کند، بلکه گناهان او را به حسنه نیز تبدیل می‌نماید: «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می‌کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.»(3)
نکته دوم:
در مورد نیت هم باید گفت که نیت عمل جدای از عمل نیست و اگر قرار باشد برای اعمال نیک انسان تجسم نیکویی وجود داشته باشد، قطعاً نیت خالصانه در آن تأثیر مستقیم دارد. به‌عبارت‌دیگر برای تحقق کامل یک عمل، هم خود عمل باید تحقق داشته باشد و هم قصد و نیت خدایی بر انجام آن عمل باید وجود داشته باشد؛ یعنی عمل و نیت هر یک علت ناقصه تحقق فعل هستند و وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، علت کامل و علت تامه شده و عمل در بیرون دارای اثر شده و در باطن تجسم نیکوی خود را خواهد داشت. در غیر این صورت و با نیت باطل مثل نیت ریایی، گویا اصلاً عمل نیک در خارج موجود نشده است تا اثری داشته باشد: «امام صادق (ع) می‌فرماید: اعمالتان را برای خدا انجام دهید و برای مردم کار نکنید چه این‌که هرچه برای خدا انجام شود خدا می‌پذیرد و آنچه برای مردم انجام شود به‌سوی خدا صعود نمی‌کند». (4)
اهمیت نیت به‌اندازه‌ای است که در بسیاری مواقع آن را برتر و مهم‌تر از عمل دانسته‌اند (5) و حتی در برخی موارد تنها باوجود نیت نیکو و بدون تحقق یافتن عمل، خداوند به انسان پاداش و ثواب عطا می‌کند. (6)
نتیجه:
کوتاه‌سخن اینکه اگرچه که تجسم اعمال، نتیجه تکوینی اعمال انسان است اما خداوند توبه را نیز برای انسان قرار داده که اگر به شیوه صحیح انجام شود، نتیجه تکوینی آن، محو گناه و یا فاصله افتادن میان او و تجسم گناهانش در آخرت است. در مورد نیت عمل هم باید گفت نیت یکی از ارکان فعل انسان و حتی مهم‌تر از عمل است و بدون آن و یا با نیت غیر خدایی، اصلاً فعل و عمل نیک انسان تحقق نمی‌یابد تا اینکه تجسم و اثری داشته باشد.
کلمات کلیدی:
تجسم اعمال، توبه، لعان، نیت عمل.
پی‌نوشت‌ها:
1.    امام خمینی، سید روح‌الله، تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ اول، 1391 ش، ص 418.
2.    سوره انعام، آیه 54.
3.    سوره فرقان آیه 70.
4.    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 293.
5.    همان، ج 2، ص 84.
6.    حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، آل‌البیت لاحیاءالتراث، ۱۴۰۹ ق، ج 1، ص 52.
 

انجام گروهی دعا و نیایش، در سیرۀ اهل‌بیت (علیهم السّلام) نیز معمول بوده؛ ولی شاید نه به‌صورت امروزی و با این نظم و نسقی که ما برگزار می کنیم

پرسش:
در زمان ائمه علیهم‌السلام (حتي يکي از ائمه ع) اعمال شب‌های قدر يا اعمال مراسم مذهبي (البته غير از مراسم حج و عيد فطر و قربان) به‌صورت اجتماعي و گروهی انجام مي شد يا نه؟
 

پاسخ:
مقدمه:
دعای دسته‌جمعی، در سیرۀ اهل‌بیت وجود داشته؛ ولی به‌صورت کلّی، برخی از جزئیات و شرایط در انجام عبادات و مناسک دینی، به عهدۀ مکلّفان واگذارشده و نبودن این‌گونه جزئیات در سیرۀ آن بزرگواران، خللی به‌درستی آن‏ها وارد نمی¬کند. برخی از جزئیات و شرایط نیز به‌صورت کلی در سیرۀ اهل‌بیت بوده و به‌هرحال تا وقتی‌که این جزئیات با دیگر احکام و ملاک¬های شرعی تعارض نداشته باشد، ضرری به آن مناسک عبادی و اعمال صالح وارد نمی¬شود.
نکتۀ اول:
یکی از شرایط و آدابی که برای دعا در روایات مطرح شده، این است که گروهی از مؤمنان گرد هم‌آیند و دعا کنند؛ به این صورت که برخی دعا کنند و برخی «آمین» بگویند. در برخی از روایات از سه نفر و در برخی از چهار نفر و در برخی از چهل نفر به‌عنوان تعداد مؤمنان در دعای جمعی یادشده است.(1) برای نمونه، در حدیثی از رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) آمده است که «هرگاه چهل نفر گرد هم‌آیند و برای حاجتی واحد به درگاه خدا دعا کنند، حتماً خداوند دعایشان را مستجاب می¬کند. حتی اگر کوهی را نفرین کنند، آن کوه را [با دعایشان] از جا برمی‌کنند».(2) نیز بر اساس روایتی از امام صادق (علیه السّلام) «چنانچه سه مؤمن در نزد برادری که از گزند او آسوده¬اند و از شرّش بیمناک نیستند و به خیرش امید دارند، گرد آیند، اگر خدا را بخوانند، اجابتشان می¬کند و اگر چیزی از او بخواهند، عطایشان می¬فرماید و اگر از او بیش‏تر بخواهند، بیش¬تر به آنان می¬دهد» و در ادامۀ روایت آمده است که «حتی اگر سکوت کنند [و لب به خواهش نگشایند]، خداوند بی درخواست به آنان عطا می¬کند».(3)
اهل‌بیت (علیهم السّلام) خود نیز به این توصیه¬‏ها عمل می¬کردند. گویی سیرۀ امام باقر (علیه السّلام) چنین بود که هرگاه پیشامدی اندوهگینش می¬ساخت، زنان و کودکان را گرد می¬آورد، سپس دعا می¬کرد و آن‏ها آمین می¬گفتند.(4)
روایات دراین‌باره بسیار است و در تاریخ نیز موارد متعددی سراغ داریم که اهل‌بیت همراه با دیگر مؤمنان برای حاجتی مانند دعای باران، گرد هم آمده¬اند.(5) امام حسین (علیه السّلام) نیز دعای معروف عرفه را در جمع و با صدای بلند خواند. پس درمجموع، جمع شدن مؤمنان به‌قصد دعا و درخواست حاجت، در سیرۀ اهل‌بیت بوده و مورد تأکید است و حتی اگر به این قصد هم جمع نشده باشند، خوب است از این فرصت برای دعا استفاده کنند. طبق روایتی از امام صادق (علیه السّلام)، هرگاه مؤمنان گرد هم جمع شوند، به همان تعداد نیز فرشتگان حاضر می¬شود و اگر دعا کنند، فرشتگان نیز آمین می¬گویند و اگر از شرّ چیزی به خدا پناه ببرند، آن فرشتگان نیز برای آنان دعا می¬کنند که خداوند آن شرّ را از آنان بگرداند و نزد خدا برای آنان شفاعت می¬کنند تا حاجتشان برآورده شود.(6)
البته در برخی آیات قرآن (7) و روایات، (8) به دعای آهسته و مخفیانه نیز توصیه‌شده که باید حمل بر حوائج شخصی و خصوصی گردد؛ همان‌گونه که حضرت زکریا دعا برای فرزند دار شدن خود را به‌صورت پنهانی بیان کرد.(9) به‌علاوه، دعا کردن در خلوت و با صدای آهسته، از شبهۀ ریا نیز به دور است؛ ولی این، منافاتی با مطلوبیت دعای جمعی ندارد؛ کما این‏که در صدقه نیز به هر دو شیوۀ مخفی و علنی توصیه‌شده است.(10)
تجمع در مسجد نیز از توصیه¬های کلی اهل‌بیت و سیرۀ مستمر آن بزرگواران مخصوصاً در شب¬های قدر بوده است. برای نمونه، نقل‌شده که امام صادق (علیه السّلام) با این‏که بیماری شدیدی داشت، دستور داد ایشان را به مسجد پیامبر (مسجدالنبی) ببرند و تا صبح شب بیست و سوم ماه رمضان در آن جا باقی ماندند.(11) روشن است که حضور در مسجد، مستلزم حضور در جمع مؤمنان است.
نکتۀ دوم:
آنچه یک اصل در فرهنگ دینی ما شمرده می¬شود، دعا و راز و نیاز است؛ اما ممکن است برخی از جزئیاتی که امروزه در مراسم دعا و نیایش مشاهده می¬شود، مستند به سیرۀ اهل نباشد. این‌گونه موارد اگر با دیگر دستورهای دینی تعارض نداشته باشند، پرداختن به آن‏ها اشکالی ندارد. همان‌گونه که امروزه در مواردی مانند عزاداری سید الشهداء، ساختن مسجد، تحصیل علم، آموزش قرآن و…، روش¬‏ها و سلیقه¬هایی به کار می¬رود که سابقه نداشته؛ ولی چون با معیارهایی دینی و دیگر دستورهای شرعی تعارض ندارند و مجموع کار، تحت عنوان «عزاداری»، «عمران مسجد»، «تحصیل علم»، «آموزش قرآن» و… می¬گنجد، همگی از مصادیق این کارهای دینی شمرده می¬شوند و نبودن این جزئیات در زمان اهل‌بیت، خللی به اعتبار آن‏ها وارد نمی¬کند.
در مناسکی مانند احیای شب¬های قدر و خواندن دعای کمیل نیز هرچند گزارشی در دست نداریم که نشان دهد اهل‌بیت این برنامه¬‏ها را به‌صورت دسته‌جمعی انجام داده باشند، ولی اولاً با استناد به ادلۀ کلی دال بر دعای جمعی، می¬توان گفت انجام جمعی این مناسک نیز مطلوب است، مگر مانع خاصی مانند مزاحمت پیش بیاید. ثانیاً جزئیات دیگری مانند ترتیب برنامه¬‏ها و تلفیق مراسم دعا با قرائت قرآن و موعظه و پذیرایی و…، نیز تا وقتی مصداق یک عمل مکروه یا حرام نباشد، هیچ اشکالی ندارد و مجموعۀ آن مراسم، از مصادیق عبادت و عمل صالح شمرده خواهد بود.
نتیجه:
خلاصه این‏که: انجام گروهی دعا و نیایش، در سیرۀ اهل‌بیت (علیهم السّلام) نیز معمول بوده؛ ولی شاید نه به‌صورت امروزی و با این نظم و نسقی که ما برگزار می¬کنیم؛ اما این، هیچ اشکالی در کار ایجاد نمی¬کند؛ زیرا همۀ این جزئیات و مصادیق، تحت عنوان «دعا و مناجات» جای می¬گیرند و از مصادیق عمل صالح¬اند؛ مگر موارد خاصی که مشمول حکم دیگری مانند مزاحمت باشد.
کلیدواژه: 
آداب دعا، دعای جمعی، دعای فردی، مراسم مذهبی، سیرۀ اهل‌بیت در دعا.
پی¬نوشت¬‏ها:
1. برای آگاهی از مجموعۀ احادیث دراین‌باره، ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، با همکاری رسول افقی و احسان سرخه¬ای، نهج الدعاء (با ترجمۀ فارسی)، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1385 ش، ج 1، ص 580 ـ 583.
2. همان، ص 580، ح 896 (به نقل از: الفردوس، ج 5، ص 154، ح 7795 و منابع دیگر).
3. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، 1407 ق، ج ‏2، ص 178، ح 14.
4. کلینی، همان‌جا، ص 487، ح 3 از امام صادق (علیه السّلام).
5. این مطلب مشهورتر از آن است که نیاز به سند داشته باشد، ولی برای نمونه، ر.ک: کلینی، کافی، ج 3، ص 462. (کتاب الصلاة، باب صلاة الاستسقاء)
6. کلینی، همان‌جا، ص 187، ح 6.
7. سورۀ اعراف، آیۀ 55.
8. ر.ک: محمدی ری¬شهری و همکاران، نهج الدعاء، ج 1، ص 164 ـ 167.
9. سورۀ مریم، آیۀ 2 و 3.
10. سورۀ بقره، آیۀ 271 و 274.
11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان ـ بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ق، ج 94، ص 4، ذیل حدیث 4 به نقل از یحیی بن علا.
 

اصرار و پافشاری در دعا هم امری است مطلوب که در روایات آمده است امّا آنچه در دعا کردن پسندیده نیست، تعیین تکلیف کردن برای خدا و وقت تعیین کردن برای دعا است.

پرسش:

فرمودند در دعا کردن پافشاري کنيد و اينقدر در بزنيد تا اين در باز شود و حاجت خود را بگيريد. جايي ديگر گفته شده در دعا پافشاري نکنيد شايد صلاح نباشد. مانده ام اصرار کنم يا نه؟ ما وقتي دعا ميکنيم از خداوند درخواست ميکنيم به خير وخوشي سلامتي دعایمان را اجابت کند و اگر به صلاح نيست به صلاحمان کند. آيا اينگونه دعا کردن خوب است؟ ضرر نخواهیم کرد؟

پاسخ:

مقدمه:

امید بخش ترین ابزار برای انسان، دعا کردن و درخواست از خداوند می باشد. چون در پرتو دعا است که انسان می تواند با بزرگ‏ترين منبع فيض هستى ارتباط صميمانه برقرار کند و از تنهايى و بی‌کسی نجات يابد؛ این ارتباط داراي آدابي است که در روایات به آن اشاره شده است از جمله: «بسم الله گفتن، تمجيد و ستودن حق تعالی، صلوات فرستادن، نام بردن خواسته خود در دعا و همچنین اصرار در دعا و...؛ بر اساس روایات، هیچ منعی در اصرار و تداوم در دعاکردن نداریم، بلکه توصيه به اصرار بر دعا نيز داريم.

بعد از مقدمه فوق نکاتی در پاسخ به سؤال شما بیان می­گردد:

کسی که از بزرگی، امید بخشش و عطا دارد، لازم است در خواستن، ابرام و اصرار به خرج دهد. خداوند تبارک و تعالی، تنها مقامی است که قدرت برآورده نمودن حاجات تک تک بندگانش را دارد به خاطر همین یکی از اسمای الهی "قاضی الحاجات" است. بنابراین در دعا و خواستن حاجت از پروردگار نباید از باب مسامحه و سهل انگاری باشد بلکه باید اصرار ورزید و پافشاری نمود. لذا پافشاری و اصرار بر دعا، نه‌تنها گناهی ندارد بلکه کار بسیار خوبی است و خدا آن را دوست دارد. پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وآله) فرموده است: « رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ؛(2) خداوند بنده‌ای را که از او طلب و حاجتی دارد و بر آن پافشاری می‌کند، مورد رحمت خویش می‌دهد» بنابراین، اصرار و پافشاری بر دعا، نیکو است.

در برخی از روایات اهل بیت(علیهم السلام)اصرار بر دعا، علاوه بر اینکه مطلوب بوده بلکه زمینه ساز استجابت دعا خواهد بود. وليد بن عقبۀ هجرى گويد: شنيدم حضرت باقر عليه السلام فرمودند: « وَ اَللَّهِ لاَ يُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي حَاجَتِهِ إِلاَّ قَضَاهَا لَهُ؛(3) بخدا سوگند هيچ بنده‌اى در دعا پافشارى و اصرار بدرگاه خداى عز و جل نكند جز اينكه حاجتش را برآورد.

  همچنین دراین‌باره امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: « أَلِحَّ فِی الطَّلَبِ، فَإِنَّه یحِبّ إِلْحَاحَ الْملِحِّینَ مِنْ عِبَادِهِ الْموْمِنِین؛ در دعا و خواست خود اصرار داشته باش، چراکه خداوند اصرار مؤمنانی که بر دعای خود اصرار می‌کنند را دوست دارد»(4).

اما با وجود چنین روایات، چرا برخی از علما و بزرگان توصیه نموده اند که چیزی را به‌زور از خدا نخواهیم. و یا اینکه در گرفتن حاجت از خداوند اصرار نورزیم؟ دلیلشان هم این است که شاید حاجت شما به مصلحت­تان نباشد، اگر در آینده و پس از مرگ ( روز قیامت) متوجه شویم که استجابت آن دعا به خیر ما نبوده، خدا را شکر می کنیم که آن دعا را مستجاب نکرده است؟

در پاسخ باید گفت:

هر دو مطلب و هر دو گروه درست می گویند، چون  منظور علما و بزرگان، از عدم پافشاری در دعا، در واقع  عدم پافشاری و اصرار ورزیدن بر نتیجه دعا است. پس انسان باید بر خواسته خود در هنگام دعا اصرار داشته باشد اما بر استجابت ظاهری یا همان نتیجه مشخص، اصرار نداشته باشد. مثلاً؛ شخصی که صاحب اولاد نمی­شود، نباید ناامید شده و دست از دعا کردن بر دارد، بلکه باید تا آخر عمر دعا کند تا خداوند به او فرزند صالح عطا کند اما بر استجابت و نتیجه آن اصرار و پافشاری نکند؛ و از اینکه به‌ظاهر این دعا برآورده نمی‌شود بی‌تابی نکرده و ناامید از رحمت الهی نشده و افسرده نگردد (5)

پس آنجای که گفته می شود در دعا اصرار و پافشاری نکنید، منظور اصرار در وصول به نتیجه خاصی است. چون ممکن است آن نتیجه به صلاح ما نباشدچنانکه در قرآن کریم آمده است: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏؛ چه‌بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال‌آنکه خيرِ شما در آن است؛ و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال‌آنکه شرِّ شما در آن است؛ و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد»(6). و یا در اثر پافشاری و اصرار بر نتیجه، و نرسیدن به حاجت شخص افسرده و ناامید از درگاه الهی گردد.

پس اگر در روایات توصیه به دعا و اصرار بر آن شده، منظور این است که زیاد دعا کنید و فراوان از خدا بخواهید، زیرا دعا مخ عبادت است و تأثیر معنوی فراوانی برای انسان دارد و اصرار بر دعا خود زمینه اجابت است. آنچه در دعا اهمیت دارد توجه به حقیقت و پی بردن به ارزش دعا است. چون دعا نوعی مناجات و توسل عاشقانه موجودی بی ارزش با وجود بی نهایت است. در پرتو این مناجات، موجود بی ارزش، ارزش پیدا کرده و مورد توجه حق تعالی قرار می گیرد.« مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ؛(7)  اگر دعای شما (و ناله و زاری و توبه شما) نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟» و به حقیقت وجودی حق تعالی نزدیک می شود. لذا دعا و توسل به حق تعالی صرفا ابزاری برای گرفتن حاجت نمی باشد؛[ نه اینکه حاجات خود را از طریق دعا نخواهیم] بلکه مقصود این است که بدانیم نفس دعا کردن، عبادت است یعنی دعا از دعوت (8) است.  در دعا انسان از خداوند دعوت می‌کند تا در دل‌وجان او با صفات جمال و جلال اش تجلی کند و به دل مؤمن که عرش خدا است بنشیند بنابراین دعاکننده چه نتیجه دلخواه بگیرد و چه نگیرد عبادت کرده و به خداوند نزدیک شده است.

 نتیجه:

بنا بر آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که دعا مطلوب خداوند متعال است و اصرار و پافشاری در دعا هم امری است مطلوب که در روایات آمده است امّا آنچه در دعا کردن پسندیده نیست، تعیین تکلیف کردن برای خدا و وقت تعیین کردن برای دعا است چون ممکن است آن زمانی که شما معین کردید نتیجه حاصل نشود و بعدازآن حاصل شود یا اصلاً نتیجه به مصلحت شما نباشد که مستجاب شود و شما با این تعیین وقت موجبات ناراحتی و ناامیدی خودتان را در صورت نرسیدن به نتیجه در موعد مشخص فراهم کنید؛ بلکه بهتر است همراه با اصرار و پافشاری بر دعا همیشه راضی به مقدرات خدا باشید و برای خدا وقت تعیین نکنید تا به حاجتتان برسید.

کلمات کلیدی:

اصرار بر دعا، استجابت دعا، اصرار بر نتیجه، تسلیم بودن.

منابع جهت مطالعه بیشتر:

استجابت دعا (شرایط و موانع)، احمد تشکر.

آزادی معنوی، مرتضی مطهری.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شيخ کليني، اصول کافي، دارالکتب الاسلاميه، تهران،1365 ش، ج 2، ص 475.
  2. همان،
  3. همان.
  4. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، قم، مؤسسه آل البیت (ع)، چاپ اول، 1413 ق، ص 6.
  5. https://www.porseman.com/!11450
  6. سوره بقره، آيه 216.
  7. سوره فرقان، آیه 77.
  8. اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القرآن، تهران: موسسه‌الصادق‌الطباعه‌والنشر، 1387، ذيل ماده دعو.

برگرفته از کتاب دعا منتشر شده در کتابخانه نرم افزار کاربردی( اپلیکیشن) پاسخگو:
 https://api.pasokhgoo.ir/books/files/EqXO2DfgvobAJnIaa98urzNmgw2TJS2CsOy...

 

 

روش آقای فولادوند در ترجمه، میانه‌ای از ترجمه تحت‌اللفظ و ترجمه محتوایی می‌باشد.

پرسش:

بهترين و دقیق‌ترین ترجمه‌های فارسي قرآن را معرفي کنيد.

پاسخ:
برای اینکه روشن شود بهترین و دقیق‌ترین ترجمه‌های فارسی قرآن کریم کدام اند، ابتدا باید به تعریف ترجمه و سپس به معرفی اقسام مختلف آن و درنهایت نوع نیاز مراجعه‌کننده‌ی به ترجمه پرداخت تا مشخص شود کدام ترجمه می‌تواند برای این نیاز را برآورده کند.
به‌طورکلی مراد از ترجمه در اصطلاح و در عرف، انتقال معنى كلام از زبانى به زبان ديگر است. با توجه به اينكه جميع معانى و مقاصد منظور در متن اصلى را متضمن باشد به حدى كه گويى عين كلام را از لغتى به لغت ديگر منتقل كرده‏اند با علم به اينكه نقل عين كلام از زبانى به زبان ديگر ميسر نيست. (1)
نوع ترجمه‏هاى موجود قرآن کریم را می‌توان به سه دسته تقسيم كرد: ترجمه‌ی تحت‌اللفظی، ترجمه‌ی آزاد و ترجمه‌ی تفسیری (معنایی)، هرچند در نام‌گذاری آن‌ها اختلاف‌نظرهایی وجود دارد.
1. ترجمه تحت الفظى: يا كلمه به كلمه، كه مترجم زبان مبدأ را كلمه به كلمه به زبان مقصد برمى‏گرداند. در ترجمه‏هاى قديم قرآن، مترجمان باایمان به رعايت امانت كامل در برگرداندن كلام اللّه به فارسى اين روش را اتخاذ كرده‏اند. (2) گروهى معتقدند، اگر ما دقت وامانت را در ترجمه بخواهيم رعايت كنيم بايد واژه به واژه ترجمه كرده و جلو برويم. بدین‌وسیله حفظ امانت مى‏شود و دخالتى درآیات نمى‏شود. در اين نوع ترجمه، مترجم به‌جای هر كلمه از زبان مبدأ، كلمه‏اى از زبان مقصد را جايگزين مى‏كند، از نمونه‏هاى اين ترجمه مى‏توان ترجمه آقاى معزّى و روان جاوید را نام برد.
بايد متذكر شويم اين نوع ترجمه مشكلات جديدى را فراهم مى‏كند و هدف از ترجمه را مختل و ناقص مى‏كند و در اين نوع ترجمه در كلامى مانند قرآن كه مشحون از انواع كنايات، تشبيه‏ها و استعاره‏ها هست‏ ترجمه را قبيح و مستهجن مى‏كند و مى‏توان گفت اين نوع ترجمه نارساترين نوع ترجمه هست. مثلاً اگر بخواهيم آيه 29 سوره اسراء «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» را ترجمه تحت‌اللفظی كنيم به اين صورت هست: «قرار نده دست خودت را بسته به گردنت و آن را از هم کاملاً گشاده مدار تا بنشینی نكوهيده و درمانده» خواننده اين ترجمه در حيرت خواهد ماند، چرا خداوند از بستن دست به گردن و از گشاده نمودن دست منع نموده است، ولى بايد توجه داشت كه «غلّ يدين» در لغت عرب كنايه از بخل ورزيدن و «بسط يدين» كنايه از سخاوت است‏. (3)
2- ترجمه آزاد: در این نوع ترجمه مترجم خود را مقيّد به برگرداندن دقيق لفظ يا معناى متنى كه ترجمه مى‏شود نمى‏داند، بلكه به‌تناسب هدفى كه دارد به كاستن يا افزودن بر محتواى متن مى‏پردازد، گرچه معنى را به‌طورکلی منتقل مى‏كند. روشن است ترجمه آزاد قرآن را نمى‏توان ترجمه واقعى آن دانست، بلكه بايد آن را استنباط و دريافت ترجمان شمرد. (4)
3- ترجمه تفسيرى (معنایی): در اين روش، مترجم معنى را از زبان مبدأ به زبان مقصد برمى‏گرداند، به‌طوری‌که مراد گوينده يا نويسنده کاملاً بيان شود و تا ممكن شود الفاظ دو زبان نيز هماهنگى داشته باشد. بلى گاه براى رساندن مقصود يا روانى جمله بايد عبارتى افزوده شود، كه به رعايت امانت اين افزوده‏ها را درون هلالين قرار مى‏دهند.
بهترين نوع ترجمه كلام اللّه، ترجمه تفسیری (معنايى) است كه مراد آيات را بازگو مى‏كند. البتّه كلمات و تعبيرات و جمله‌بندی بايد شيوا، گويا- و حتّى الامكان- زيبا و خوش‌خوان باشد. (5) اين نوع ترجمه بخشى از مشكلات ترجمه نوع اول را از ميان مى‏برد و پيام آيه را رساتر به مخاطبين منتقل مى‏سازد ولى چون در اين نوع‏ ترجمه يك تفسير اجمالى از آيات مطرح مى‏شود برداشت‌ها و دیدگاه‌های مترجم در ترجمه لحاظ مى‏شود: ترجمه آقاى مكارم، سراج و الهى قمشه‏اى از نوع ترجمه تفسيرى هست. (6)
حال باید دید شخصی که دنبال ترجمه است به کدام‌یک از انواع سه‌گانه ترجمه نیازمند است؟ اگر بخواهد ترجمه لغات قرآن کریم را بدون مراعات ادبیات زبان مقصود لفظ به لفظ پیش ببرد و به معنای هر کلمه‌ای در ذیل آن واقف گردد، خوب در این صورت نیازمند به ترجمه‌ی تحت‌اللفظی است. اگر بخواهد بدون تقید به معانی تک‌تک الفاظ یک معنای کلی را از آیه برداشت کند خوب باید سراغ ترجمه‌ی آزاد برود، ولی اگر در عین امانت‌داری یِ در انتقال معانی الفاظ، دنبال ریختن این الفاظ در قالب زبان فارسی با مراعات ادبیات زبان فارسی است و هر جا نیاز به توضیح دارد داخل دو هلال بیاورد، خوب باید سراغ ترجمه تفسیری یا معنوی برود.

باوجوداین تقسیم‌ها و دلایلی ازجمله فصاحت، بلاغت و اعجاز قرآن، نمی‌شود و نمی‌توان قرآن را به‌طور کامل همراه تمام ابعاد معنایی آن ترجمه کرد؛ لذا نمی‌توان با قاطعیت گفت: فلان ترجمه بهترین و کامل‌ترین است؛ اما در مقایسه ترجمه‌ها به‌صورت کلی و با توجه به برتری ترجمه تفسیری (معنایی) نسبت با سایر ترجمه‌ها می‌توان گفت: ترجمه‌های زیر جزء بهترین ترجمه‌های تفسیری‌اند:
1. ترجمه مجتبوی.
2. ترجمه آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی.
3. ترجمه محمدعلی رضایی اصفهانی.
4. ترجمه محمدرضا صفوی، بر اساس تفسیر المیزان.
5. ترجمه مشکینی.
6. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی.
7. ترجمه غلامعلی حداد عادل.
8. ترجمه محمدمهدی فولادوند.
روش آقای فولادوند در ترجمه، میانه‌ای از ترجمه تحت‌اللفظ و ترجمه محتوایی می‌باشد یعنی دقت و مطابقت ترجمه با اصل آیه و همچنین خوش‌خوانی و روانی آن هیچ‌کدام فدای دیگری نشده است. علاوه بر این‌یکی از ویژگی‌های کم‌نظیر ترجمه حاضر، همت مترجم در ارائه یک ترجمه آهنگین در سوره‌های مکی انتهای قرآن است. بدون اغراق این ترجمه یکی از دقیق‌ترین و شیواترین ترجمه‌های معاصر است.
اما یکی از ترجمه‌هایی که به‌صورت اختصاصی برای مخاطب نوجوان و جوان نوشته‌شده است، «ترجمۀ خواندنی قرآن، به روش تفسیری و پیام‌رسان برای جوانان و نوجوانان» اثر حجه الاسلام علی ملکی است. این ترجمه به خاطر روان بودن و سادگی و همچنین به‌روز بودن اصطلاحات و لغات برای نوجوانان و جوانان بسیار دل‌نشین است.
در پایان قابل‌ذکر است که قرآن به زبان‌های زیادی ترجمه‌شده و می‌شود؛ و مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (به آدرس: www.noorsoft.org) نرم‌افزاری بانام «جامع التفاسیر» تهیه و ارائه کرده که علاوه بر متن قرآن کریم، قرائت‌های دل‌نشین، ترجمه‌ها و تفاسیر فراوانی به زبان‌های مختلف دارد و برای دانشجویان، طلاب و محققین بسیار مفید هست.

منابع بیشتر جهت مطالعه:
1. سید محمدحسن جواهرى، مقاله «پژوهشى در انواع ترجمه قرآن کریم»،پژوهشهای قرآنی، 1384ش، شماره 42 و 43 ویژه نامه ترجمه قرآن.
2. بی‌آزار شیرازی، قرآن ناطق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1376 ش، ج 1.
پی‌نوشت ها:
1. علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 19.
2. محمدمهدی رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآن، مشهد/ تهران، آستان قدس/ سمت، 1379 ش، ص 150.
3. ر.ک: علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 27 -29.
4. محمدمهدی رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآن، مشهد/ تهران، آستان قدس/ سمت، 1379 ش، ص 151. 
5. همان.
6. ر.ک: علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 27-28.
 

دحو الارض
روز بیرون آمدن خشکی ها را روز «دحوالارض» نامیده اند. روایات اسلامی بیان گر این هستند که نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بوده است.
گسترده شدن زمین از زیر کعبه

پرسش:

شنیده ام «اولین نقطه از خشکیهای زمین که آشکار شده زمین کعبه بوده است » آیا این مطلب به لحاط منابع دینی معتبر و تحقیقات علمی قابل پذیرش است؟

پاسخ:
مقدمه:
 بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با روز «دحوالارض» است بر اساس روایات اسلامی، زمین کعبه، اولین زمینی بود که از زیرآب، ظاهر گشته و گسترش یافته است. روزه، دعا و ذکر ازجمله اعمالی است که برای این روز توصیه شده است. در ادامه نکاتی درباره اعتبار دینی و علمی این مسئله مطرح خواهد شد:
دحوالارض بر اساس روایات:
 بنا بر برخی روایات که از معصومان علیهم السلام نقل شده، زمین در ابتدا زیرآب بوده و سپس خشکی ها از آب بیرون آمده است. (1) روز بیرون آمدن خشکی ها را روز «دحوالارض» نامیده اند. روایات اسلامی بیان گر این هستند که نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بوده است.
 امام صادق علیه السّلام فرمود: «همانا که خداوند زمین را از زیر کعبه تا منا گسترش داد و سپس آن را از منا تا عرفات گسترش داد و پس ازآن از عرفات تا منا گسترده ساخت». (2) 
همچنین امام رضا علیه السلام فرمودند: «در شب بیست و پنجم از ذی قعده زمین از زیر کعبه گسترش یافت‏». (3) روایات متعددی در این زمینه وجود دارد، 
علامه طباطبایی پس از نقل این روایت می گوید: اولین بقعه ای که از زمین آفریده شد، کعبه بود، پس ازآن سایر نقاط زمین از آن گسترش یافت. سپس می افزاید: اخبار درباره «دحو الارض» و گسترش یافتن زمین از زیر خانه کعبه، بسیار زیاد است و این روایات نه مخالف قرآن است و نه برهان عقلی آن را ردّ می کند. (4)
 یکی از نام های مکه، «ام القری» است. کلمه «ام» به معنى اصل و اساس و ابتدا و آغاز هر چیزى است. اگر به مکه «ام القری» مى‏گویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکی های روى زمین است. (5) برخی از مفسران ذیل آیه 19 سوره الحجر «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها» می گویند: «مد» در اصل به معنى گسترده ساختن و بسط دادن است و به احتمال قوی در اینجا اشاره به سر برآوردن خشکی های زمین از زیرآب است، زیرا در آغاز تمام سطح کره زمین بر اثر باران هاى سیلابى زیرآب پنهان بود و سالیان درازى بر این منوال گذشت، باران هاى سیلابى فرونشستند، آب ها در گودال های زمین جاى گرفتند و خشکی ها تدریجاً از زیرآب نمایان گشتند؛ این همان چیزى است که در روایات اسلامى عنوان «دحو الارض» معروف شده است. (6) 
بنابراین مسئله دحو الارض یکی از مسائلی است که در روایات مورداشاره قرارگرفته است و در موارد متعدد ائمه علیهم السلام به آن اشاره کرده اند. 
آیات قرآن در مورد دحو الارض:
 علاوه بر روایات، درآیات قرآن نیز به این مسئله اشاره شده است و مفسران ذیل آیاتی مانند «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها» (7) «وَ هذا کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک مُصَدِّقُ الَّذی بَینَ یدَیه وَ لِتنْذِرَ أُم الْقری وَ منْ حوْلَها» (8) «وَ الْأَرْض مدَدْناها وَ أَلْقَینا فیها رَواسِی» (9) «وَ هُوَ الَّذی مدَّ الْأَرْض وَ جعَلَ فیها رَواسِی وَ أَنْهارا» (10) «وَ الْأَرْض وَ ما طحاها» (11) «وَ الْأَرْض بعْدَ ذلِک دَحاها» (12) سخنانی بیان کرده اند. 
دحو الارض و یافته‌های علمی:
علامه شعرانی (۱۲۸۱-۱۳۵۲ش)، از فلاسفه و علمای برجسته شیعه، درباره سازگاری دحو الارض با علوم تجربی، برآن است که دانشمندان علوم تجربی معتقدند در آغاز آفرینش زمین، آب همه سطح زمین را فرا گرفته بود و به تدریج خشکی‌هایی که امروزه آسیا، اروپا، آفریقا و آمریکا (قاره‌های جهان) نامیده می‌شوند، از آب بیرون آمدند؛ چنانکه امروزه هم گاهی بر اثر زلزله یا آتشفشانی و علل دیگر، سطح کف دریا بالا می‌آید و جزیزه‌ای نو پدید می‌آید. براساس روایات، نخستین زمینی که از آب بیرون آمد، کعبه بود و مناطق دیگر به تدریج به آن ملحق شده و از آب بیرون آمدند.(13) وی در توضیح اینکه نخستین جایی که از آب بیرون آمد، کعبه بود، گفته است چون کره زمین از دو طرف قطب، کمی فرورفتگی دارد و قسمت‌های استوایی مانند مکه مکرمه کمی برجستگی دارند. به این ترتیب در زمان دحو الارض که آب کم کم فرونشست، طبیعتاً جای برآمده زمین که برجستگی آن بیشتر از جاهای دیگر است، در ابتدا از آب بیرون آمد. این مکان برجسته، همان مکان کعبه بود. وقتی آب‌های روی زمین به مرور فروکش کردند و کم شدند، قسمت‌های پدید آمده زمین به تدریج گسترش پیدا کرد که از آن تعبیر به دحوالارض شده است.(14) بنابراین چون کعبه برآمده‌ترین و بالاترین نقطه زمین بود، هنگام فروکش کردن آب، آن مکان پیش از سایر نقاط ظاهر شده و از آب بیرون آمد و سپس مناطق دیگر ظاهر شدند.
آیت الله مکارم شیرازی، مرجع تقلید و مفسر قرآن، نیز با تأیید نظر علامه شعرانی و سازگار دانستن آفرینش و گستراندن زمین با اکتشافات علمی،(15) در تفسیر نمونه آورده است: در آغاز بر اثر بارانهاى سيلابى، تمام كره زمين از آب پوشيده بود، آبها تدريجاً فرو نشستند و در نقاط پست زمين قرار گرفتند و خشكيها تدريجاً از زير آب، سر بر آوردند. طبق روايات اسلامى نخستين نقطه‏اى كه از زير آب سر بر آورد، سرزمين مكه بود. اگر ارتفاع اين سرزمين در حال حاضر بلندترين ارتفاع زمينهاى دنيا نيست، هيچگونه منافاتى با اين سخن ندارد؛ زيرا از آن روز صدها میليون سال مى‏گذرد و تا كنون وضع نقاط روى زمين به كلى دگرگون شده، بعضى از كوه‏ها در اعماق اقيانوسها قرار گرفته و بعضى از اعماق اقيانوسها تبديل به قله كوه شده است و اين‏ از مسلمات علم زمين‏شناسى و جغرافياى طبيعى است.(16)
محمدحسن اسدیان فلاحیه، از اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز و اهواز، با تحقیقات خود درباره «دحوالارض»، آن را واقعیت علمی شمرده و برآن است که اینطور نیست که دحو الارض صرفاً یک روایت مذهبی باشد و یا مثلاً چیزی باشد که صرفاً در قرآن آمده است. وی دحو را به معنای غلطیدن و پیچش معنا کرده و میگوید: «مبنای دینامیک زمین، دحوالارض است و کاملاً به یقین رسیده‌ام که اولین نقطه‌ای که دچار «تکتوتیک» شده و جایی که پیچش شروع شده، مکه بوده است. این‌که شروع گسترش زمین از مکه بوده است را با استفاده از مورفولوژی (ریخت‌شناسی) و چهره زمین رسیده‌ام.» این استاد دانشگاه شواهدی بر گسترش زمین از مکه ارائه کرده است از جمله اینکه شکل و ریخت زمین، یک شش وجهی (شش ضلعی) است که مکه تقریباً در وسط آن قرار دارد. اقیانوس آرام به عنوان بزرگترین پهنه آبی نیز دلیل دیگر بر این مطلب است. محیط اقیانوس آرام که به اندازه محیط کره زمین است، درست در مقابل مکه است و این بیخود ایجاد نشده است. این نظم بخصوص مجموعه قاره‌ها با یک شکل پلیگونی (چند ضلعی) در یک سمت و اقیانوس آرام به‌عنوان بزرگترین پهنه آبی در یک سمت دیگر، نشان می‌دهد که دحو از یک منطقه صورت گرفته و از منطقه عکس طحو رخ داده است. این است که اولین نقطه‌ای که دچار دحو شده کاملاً مشخص است و آن همان مکه و کعبه است. (17)
پی نوشت ها: 
1. امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد که بر روی آب بزنند تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کف ها یکجا جمع شد، بعد آن را در محل خانه کعبه قرارداد و به صورت کوهی از کف درآورد، سپس زمین را از دامنه آن کوه بگسترانید، مقصود از کلام خدا «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکهَ مُبارَکاً» همان است که گفته شد»؛ ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413، ج‏2، ص 241. 
2. همان، ج‏2، ص 241. 
3. همان، ج‏2، ص 242. 
4. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، قم: جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1417 ق، ج 3، ص 356. 
5. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 346. 
6. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏11، ص 52. 
7. سوره شوری، آیه 7. 
8. سوره انعام، آیه 92. 
9. سوره ق، آیه 7. 
10. سوره رعد، آیه 3. 
11. سوره شمس، آیه 6. 
12. سوره نازعات، آیه 30. 
13. شعرانى، ابوالحسن، پژوهش هاى قرآنى علامه شعرانى در تفاسير مجمع البيان ، روح الجنان و منهج الصادقين، قم، بوستان كتاب، چاپ دوم، 1386ش، ج۳،‌ ص۱۳۱۶.
14. حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۴۶۰ و ۴۶۱.
15. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏20، ص 227.
16. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏5، ص: 346.
17. «رابطه ژئودینامیک و دحوالارض/ دو کلمه قرآنی دحو و طحو؛ مؤلفه‌های دینامیک زمین»، سایت خبرگزاری قرآن: https://iqna.ir/fa/news/3360700
 

بهترین تفسیری که تا به امروز برای عامه و برای مراجعه‌کننده، ساده و بدون اطلاعات فراوان قرآنی ـ اسلامی نوشته‌شده است، تفسیر نمونه است.

براي آشنايي بيشتر با معارف قرآن کريم، در دوره‌های مختلفی سنی و سطوح مختلف علمی، چه تفاسیری مطالعه کنیم؟

پاسخ:

درزمینهٔ تفسیر قرآن برای نوجوانان، می‌توان از «تفسیر نوجوان» به قلم دکتر محمد بیستونی است. تفسیر نوجوان در ۳۰ جلد و با حذف آیاتی که به گروه سنی نوجوان ارتباطی ندارد و با تفسیر باقی آیات قرآن متناسب با سنین نوجوانی منتشرشده است. این تفسیر برگرفته از تفسیر نمونه است.

برای همین مخاطب می‌توان به مجموعه تفسیر مصور قرآن کریم برای نوجوانان و جوانان اثر آقای مصطفی نیک اقبال و مجتبی فائق اشاره کرد که جلد اول آن با عنوان «یاسین قرآن» به چاپ رسیده است.

جناب آقای محمود متوسل تفسیری را با عنوان «تفسیر قرآن برای جوانان» پدید آورده است که برگرفته از تفسیر نور جناب آقای محسن قرائتی است. تنها یک جلد این تفسیر به‌صورت دیجیتالی چاپ و توسط مركز فرهنگي درس‌هایی از قرآن در سال ۱۳۷۷ ش در تهران منتشرشده است.

از تفاسیر دیگر برای جوانان، می‌توان به «تفسير قرآن مهر» ویژۀ جوانان، اثر دکتر محمدعلی رضایی اشاره کرد. این تفسیر در 22 جلد، همراه با نکات روان‌شناختی و جامعه‌شناختی برای جوان‌ها، منتشرشده است.

برای استفاده نوجوانان و جوانان از تفسیر می‌توان در بین تفاسیر موجود از تفسیر نور جناب حجةالاسلام والمسلمین محسن قرائتی نام برد که زبان و بیان ساده و دل‌نشینی دارد. همچنین خلاصه تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی که در پنج جلد چاپ‌شده است نیز مناسب است.

تفسیر دیگری که برای جوانان بسیار قابل‌استفاده است، مجموعه مباحث تفسیر استاد شهید مرتضی مطهری است که با عنوان «آشنایی با قرآن» به چاپ رسیده است. هرچند این مجموعه شامل تمام سوره‌های قرآن نیست، ولی با توجه به این‌که این تفسیر ناظر به مسائل جامعه و به‌صورت کاربردی بیان‌شده، برای جوانان بسیار قابل‌استفاده است.

بهترین تفسیری که تا به امروز برای عامه و برای مراجعه‌کننده، ساده و بدون اطلاعات فراوان قرآنی ـ اسلامی نوشته‌شده است، تفسیر نمونه است که در بیست‌وهفت جلد است. این تفسیر را عده‌ای از فضلای قرآن‌پژوه حوزه علمیه قم زیر نظر آیت‌الله مکارم شیرازی نوشته‌اند.

اما بهترین تفسیر برای افراد میان‌سال به بالا که به‌حداعلای مطالعات علمی رسیده‌اند و به‌نوعی از تحصیل عادی و حتی عالی فراغت یافته‌اند تفسیر المیزان علامه طباطبایی است که متن اصلی آن عربی بوده و در بیست جلد چاپ‌شده است. این تفسیر توسط آقای سید محمدباقر موسوی همدانی با همین تعداد جلد ترجمه‌شده است.

البته کتاب‌های دیگری نیز وجود دارد که نه در قالب تفسیر بلکه در قالب بیان مفاهیم قرآن کریم و نکات تفسیری می‌تواند برای همه رده‌های سنّی بخصوص رده‌ی سنّی جوانان به بالا مفید باشد مانند:

1. آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن کریم، نوشته: ابوالفضل علامی، حمید صفارهرندی، سید هادی محدث که در دو جلد چاپ‌شده است و در سال 1395 ش توسط نشر تحسین منتشرشده است.

2. قرآن حکیم: قرآن‌هایی با این نام توسط بزرگانی چون آیت‌الله مکارم و آیت‌الله مشکینی، ابوالفضل بهرام پور و... چاپ‌شده است که علاوه بر ترجمه دارای توضیحاتی در خصوص برخی از آیات منتخب است.

یکی از این قرآن حکیم‌ها توسط مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران به جهت استفاده‌ی دانشجویان تهیه‌شده است. ویژگی‌های این قرآن باعث می‌شود این اثر برای دانشجویان مفیدتر باشد. ویژگی‌های این کتاب عبارت‌اند از:1) متن آیات قرآن کریم که بر اساس رسم‌الخط آسان و کم علامت تهیه‌شده است.2) ترجمۀ روان و سلیس آیات که در کنار متن آیات قرآن قرار داده‌شده است.3) شرح و توضیح برخی آیات و موضوعات متناسب با نیازها و دغدغه‌های اعتقادی و قرآنی دانشجویان 4) فهرست موضوعی از تمام موضوعات مطرح‌شده است. تعداد کل موضوعات پرداخته‌شده در این مصحف - که از تفاسیر معتبری همچون المیزان، مجمع‌البیان، اطیب‌البیان، نمونه و تفسیر موضوعی قرآن کریم اخذشده - بالغ‌بر 1717 عنوان بوده که در پایان قرآن، این عناوین در قالب فهرست موضوعی آورده شده است.

ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به‌صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به‌ تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید.

موقع ازدواج در مورد اعتقادات شوهرم سوالاتي پرسيدم ایشان گفت: نماز میخواند و روزه ميگيرد بعد از دوسال زندگي متاسفانه همه چيز را سبک می شمارد و نمازهایش را يکي در ميان میخواند يا کلا نميخواند الان که پنجمين سال است که با ایشانم هستم و يک بچه چهار ساله دارم متاسفانه روزه هم نميخواهد بگيرد!  با اينکه براي من روزه گرفتن در ماه رمضان خيلي مهم است الان مانده ام چه کار کنم؟ نگران آينده فرزندم هستم.

پاسخ :
مقدمه:
همهٔ ما به‌عنوان مسلمان موظف هستیم تا یکدیگر را در صورت وجود شرایط، امربه‌معروف و نهی از منکر نماییم. در این مسئله باید همچون پزشکی ماهر در ابتدا به دنبال بررسی علت‌ها باشیم و پس از کشف علل بیماری، جهت درمان آن اقدام نماییم. ضمن اینکه وظیفهٔ ارشاد و هدایت نسبت به نزدیکان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
پاسخ اصلی:
یکی از ملاک‌های مهم در امر ازدواج، همتایی در موضوعات اعتقادی است که دختر و پسر باید قبل از ازدواج نسبت به این موضوع توجه ویژه داشته باشند. هرچند شما فرمودید موقع خواستگاری در رابطه با نماز و روزه از ایشان سؤال کرده‌اید اما لازم بوده تا اطلاعات خویش را در این زمینه کامل‌تر می‌کردید. اطلاعات انسان در این زمینه فقط از طریق سؤال پرسیدن از خود شخص کامل نمی‌شود بلکه لازم است افراد از طریق تحقیق، مشورت گرفتن از اطرافیان و رجوع به مشاورهٔ متعهد قبل از ازدواج، نسبت به این امور آگاهی کامل کسب نمایند.
اقدام فوری:
اینکه نوشتید ایشان در دو سال اول به نماز و روزه اهتمام می‌ورزیدند و بعد کم‌کم دچار ضعف شده، نماز را سبک می‌شمردند. بازهم لازم بوده تا شما به‌محض اینکه با سهل‌انگاری ایشان در نماز روبرو شدید تلاش می‌کردید تا دلیل این کار را پیداکرده، کمک لازم را به عمل می‌آوردید. درواقع می‌توان نتیجه گرفت؛ عوامل تأثیرگذار در وجود ایشان به شکل پلکانی و گام‌به‌گام منجر به تضعیف عملکرد ایشان شده است.
بهترین رفتار:
ما نمی‌توانیم در وهلهٔ اول رفتار دیگران را تغییر دهیم بلکه باید در تلاش باشیم تا خودمان بهترین رفتارها را داشته باشیم تا به برکت رفتارهای خوب ما، دیگران نیز اثر مثبت بپذیرند؛ پس تذکر دادن‌های مداوم، جروبحث کردن در رابطه با نماز و روزه و غر زدن‌های پیوسته نمی‌تواند نتیجهٔ خوبی به بار آورد. شما باید به میزان پایبندی خود به این امور (نماز و روزه) دقت کنید و حواستان باشد که این پایبندی شعارگونه نباشد بلکه حقیقتاً اهل عمل باشید تا همسرتان از دیدن عمل شما به این امور ترغیب گردند و الا اگر سهل‌انگاری ولو به میزان محدود در رفتار خود شما هم دیده شود ایشان انگیزه‌ای برای تغییر نخواهند داشت. هنگام به وجود آمدن هر مشکلی، ما اول رفتارهای خودمان را موردسنجش قرار می‌دهیم تا مطمئن شویم در ایجاد این مشکل دخالتی نداشته‌ایم وقتی خیالمان از جانب خودمان راحت شد سراغ تأثیر سایر علل می‌رویم.
دقت در رفتار خود:
اگرچه ما ناراحتی شمارا از این مسئله درک می‌کنیم اما لازم است شما نیز از خودتان بپرسید که من بر ای تقویت ایمان و اعتقاد او چه کرده‌ام؟ و یا در تضعیف این عقیده چه دخلی داشته‌ام؟ اگر احساس می‌کنید رفتار نادرستی در این زمینه داشته‌اید و یا کج‌خلقی و بدخلقی کرده‌اید و همین‌ها باعث شده تا ایشان بر رفتار نادرست خود اصرار بورزند باید رفتار خود را تصحیح نمایید.
محبت کردن:
مطمئن باشید محبت ورزی اثری اعجاز گونه دارد. شما با ابزار عشق و محبت و به‌دوراز تنش و تشنج می‌توانید ایشان را متقاعد کنید تا دوباره به نمازخواندن و روزه گرفتن بازگردند. از زیر نظر گرفتن و کنترل رفتارهای او برای مدتی بپرهیزید و به‌گونه‌ای با همسر خود رفتار کنید که جذب اخلاق شما گردند. گاهی وجود دوستان جدید و یا فضای جدید منجر به بی‌توجهی انسان به امور عبادی می‌گردد. امروزه متأسفانه فضای مجازی عامل مهمی در تضعیف عقاید مردم است، لذا از طریق همان محبت ورزی که اشاره شد برنامه حضور ایشان در فضای مجازی را مدیریت نمایید.
راهکارهای مهم:
1.    کتاب‌هایی با موضوع نماز و همچنین روزه را تهیه و مطالعه نمایید و سعی کنید در محل نظر و نگاه او قرار دهید تا نسبت به خواندن آن‌ها راغب گردد.
2.    علاوه بر این رفت‌وآمد خود با خانواده‌های مذهبی را نیز بیشتر نمایید تا از این طریق تأثیرات مثبتی در او ایجاد گردد. اگر با افراد نامناسب معاشرت دارند سعی نمایید به‌صورت غیرمستقیم و بدون موضع‌گیری، ایشان را از دوستان نامناسب فاصله دهید.
3.    از واسطه‌هایی که روی ایشان تأثیرگذار هستند استفاده نمایید. مثلاً اگر حرف‌شنوی ایشان از مادر یا پدرشان زیاد است می‌توانید محرمانه این موضوع را با مادر یا پدرشان مطرح کنید و از آن‌ها درخواست کنید تا غیرمستقیم و نه از جانب شما، به ایشان تذکر دهند.
4.    یکی از اموری که می‌تواند در عدم رغبت افراد به انجام کارهای خوب اثرگذار باشد این است که کارهای نیک و شایستهٔ آن‌ها و ویژگی‌های مثبتی که دارند دیده نمی‌شود. گاهی افراد برای استمرار کار نیک نیازمند تشویق‌اند؛ بنابراین سایر ویژگی‌های مثبت ایشان مثل اهل کار بودن، خوش‌اخلاق بودن و ... را برجسته نموده و از این طریق زمینه را برای تشویق ایشان به نماز و روزه فراهم آورید.
5.    در ایجاد آرامش در منزل تلاش کنید و اجازه ندهید این موضوع تبدیل به سوژه‌ای برای برهم زدن آرامش زندگی شما گردد.
6.    از دعا و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام هرگز غافل نشوید. چراکه ما موظف شده‌ایم تا خواسته‌های مادی و معنوی خویش را با تمسک به این ذوات نورانی از خداوند طلب نماییم.
7.    توجه به اینکه همسرتان نماز می‌خواندند و کم‌کم در این مسئله سست شده‌اند نشان می‌دهد که ایشان منکر ضروری دین نیستند و فقط دچار غفلت شده‌اند، لذا شما فقط باید از طریق راهکارهایی که ارائه شد درصدد کمک به ایشان باشید. قرآن می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ۚ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ: مردان وزنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امربه‌معروف و نهی از منکر می‌کنند.» (1) بنابراین در این مسیر خسته نشوید و بدانید که از ویژگی‌های مؤمن این است که نسبت به رفتار دیگران احساس مسئولیت دارد.
8.    البته گاهی هم نماز نخواندن و یا روزه نگرفتن افراد به دلیل تضعیف مبانی اعتقادی آن‌هاست؛ بنابراین شما باید از طریق پیشنهاد گفتگو با کارشناسان دینی به ایشان، برای تقویت زیربناهای اعتقادی او بکوشید و این‌گونه دیدگاه همسرتان در مورد خدا، قیامت و معاد و ...را تقویت کنید.
جهل و غفلت:
گاهی عمل انسان ناشی از جهل و غفلتش نسبت به عوارض مثبت یا منفی آن عمل است. به همین دلیل بهتر است در گفتگوهای روزانه به شکل مستمر اما به میزان کم از فواید و برکات نماز و روزه و تأثیرات بد بی‌نمازی و روزه‌خواری بر روی تربیت فرزند با ایشان صحبت کنید. یقین داشته باشید که تذکر شما در درازمدت جواب خواهد داد. قرآن می‌فرماید: «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می‌بخشد»(2).
محبت به فرزند:
علاوه بر این دقت کنید که خودتان با عمل خویش و از طریق مهربانی و محبت به‌گونه‌ای با فرزندتان رفتار نمایید تا تأثیر فرزند از رفتار دینی شما بیش از تأثیر او از رفتار نامناسب پدرش باشد. نعمت‌هایی که در زندگی دارید را به موضوع سپاسگزاری از صاحب این نعمت‌ها یعنی خداوند گره بزنید و این‌گونه هشدار دهید که کفران این نعمت‌ها منجر می‌شود تا خداوند نعمتش را سلب نماید. در این گفتگوها نماز را وسیلهٔ تشکر از خداوند معرفی کنید تا این‌گونه نسبت به نمازخواندن ترغیب گردند یا از سایر اموری که همسرتان بدان معتقدند بهره ببرید مثلاً اگر ایشان به امام حسین علیه‌السلام علاقه دارند می‌توانید از طریق همین علاقه ایشان را به نماز دعوت کنید.
نتیجه:
برخی از افراد منطقی هستند و با زبان منطق و استدلال راحت‌تر موضوعی را می‌پذیرند. برخی دیگر نیز از طریق نصیحت و بیان عوارض و عواقب یک امر تحت تأثیر قرار می‌گیرند. عده‌ای نیز فقط بامحبت دیدن تغییر می‌کنند؛ بر شما لازم است تا متناسب با نوع شخصیت همسرتان از روش مناسب استفاده کنید. در هیچ‌یک از مراحل ارشاد و راهنمایی از برخورد نیک و احترام نهادن دور نشوید. علاوه بر این تبلیغ عملی داشته باشید یعنی باید آثار خواندن نماز در رفتار و کردار و گفتارتان نمایان باشد. با روش همراه بامحبت امربه‌معروف و نهی از منکر کنید و ناامید نشوید. شما با انجام امربه‌معروف و نهی از منکر وظیفه خود را انجام داده‌اید و دیگر وظیفه‌ای ندارید. یادتان باشد که ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به‌صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به‌تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بهترین پناهگاه، رحیم کارگر محمدیاری
2. راز نماز، محسن قرائتی
3. از ژرفای نماز، سید علی خامنه‌ای
4. این است نقش عبادات، محمدباقر صدر
5. پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی
6. بهشت وصال، بررسی آثار تربیتی، اجتماعی و فرهنگی نماز، حمید وارسته
7. نماز و روزه از دیدگاه قرآن و حدیث، مهدی امین

کلیدواژه‌ها:
 نماز، بی‌نمازی همسر، روابط زوجین، اختلاف اعتقادی
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره توبه، آیه 71.
2. سوره ذاریات، آیه 55.
 

خير را در نزد گشاده‌رويان (خوش رویان)  بجوئيد، زيرا انتظار خوش عملى از آنان سزاوارتر از ترش رويان و مردمان اخمو است .

آیا عبارت «اطلُبوا الخَيرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ، فإنَّ فِعالَهُم أحْرى أنْ تکونَ حُسْنا» حدیث است؟ منظور این روایت چیست؟ آیا خیر و خوبی مخصوص کسانی است که ظاهر زیبا دارند؟ لطفاً منظور آن را توضيح بفرماييد.

پاسخ:

استفاده از قرینه‌های مختلف می‌تواند به فهم بهتر از یک روایت کمک کند. یکی از مهم‌ترین قرائن، ترجمه دقیق کلمات و ترکیبات عربی است که در فهم منظور روایات تأثیر به سزایی دارد. اگر از این موارد بهره برده نشود در برخی موارد از احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام برداشت‌های به‌ظاهر عجیب و نادرست صورت می‌گیرد.

بررسی منبع حدیث:

عبارت مورد سؤال، درواقع روایتی است که امام رضا علیه‌السلام از طریق اجدادشان از رسول خدا صلی‌الله علیه وآله نقل کرده‌اند. متن کامل و آدرس دقیق روایت به این شرح است:

عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اُطْلُبُوا اَلْخَيْرَ عِنْدَ حِسَانِ اَلْوُجُوهِ فَإِنَّ فِعَالَهُمْ أَحْرَى أَنْ تَكُونَ حَسَناً (1)

برخی در ترجمه این روایت این‌گونه گفته‌اند که خیر و خوبی را نزد «زیبا رویان» و یا «خوب رویان» جستجو کنید! اگر چنین باشد سؤال پیش می‌آید که اگر کسی در خلقت خود، صورت زیبایی نداشت اهل کار خیر نیست؟! آیا کسانی که صورت زیبایی ندارند و یا نقصی در صورت آن‌ها وجود دارد امیدی به خیر آن‌ها نیست؟!

درواقع این مشکل از ترجمه غیردقیق عبارت «حِسَانِ اَلْوُجُوهِ» به وجود آمده است؛ اما ترجمه دقیق‌تر به این صورت است:

خير را در نزد گشاده‌رويان (خوش رویان)  بجوئيد، زيرا انتظار خوش عملى از آنان سزاوارتر است از ترش رويان و مردمان اخمو. (2)

بررسی ترجمه حدیث:

برای توضیح، شایسته است اجزای این ترکیب را در کتاب‌های لغت بررسی کرد. معنای قسمت اول این ترکیب یعنی واژه «حسن» عبارت است از «هر اثر بهجت آفرین و شادی‌بخش‏» که معمولاً از خوبی و زیبایی به وجود می‌آید. (3) این خوبی و زیبای ممکن است از ظاهر و یا رفتار انسان‌ها و موجودات باشد. در مقابل حسن نیز واژگانی مانند زشتی (قبح) (4) و بدی (سوء) قرار دارد. (5) بخش دوم که واژه «وجه» است هم به معنای جلوی هر چیز است (6) و کاربرد آن برای صورت و چهره نیز به همین خاطر است که اولین چیزی که در برخورد با افراد دیده می‌شود، صورت آن‌هاست؛ بنابراین می‌شود ترکیب «حسن الوجه» را به زیبا صورتان معنا کرد.

به نظر می‌آید معنایی که از ترکیب لغوی این دو واژه به دست آمد، معنای دقیق و صحیحی نیست و با مبانی اسلام که کرامت انسان را به زیبایی سیرت می‌داند، سازگار نیست؛ اما می‌توان این عبارت را به خوش‌رویی، گشاده‌رویی و یا همان خوش‌اخلاقی که نشانه آن در چهره انسان نیز نمایان می‌شود، ترجمه کرد که دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت و همگان اذعان دارند که امیدی بیشتری به افراد خوش‌اخلاق دارند که در کارها کمک‌رسانشان باشند. اساساً یکی از ارکان خوش‌اخلاقی همین خوش‌رفتاری است که نتیجه آن در خوش‌رویی افراد قابل‌مشاهده است. رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نیز در توصیف ارتباط خوش‌اخلاقی و زیبایی می‌فرمایند:

لَوْ كَانَ حُسْنُ الْخُلُقِ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ شَيْ‏ءٌ أَحْسَنَ خَلْقاً مِنْهُ وَ لَوْ كَانَ سُوءُ الْخُلُقِ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ شَيْ‏ءٌ أَسْوَءَ خَلْقاً مِنْه‏ (7)

اگر حسن خلق در شکل یک آفریده تجسّم می‌کرد، معلوم می‌شد موجودی نیکوتر از آن نیست و اگر بداخلاقی در شکل یک آفریده تجسّم می‌کرد، معلوم می‌شد که زشت‌تر از آن، موجودی نیست.

درواقع منظور اصلی روایتی که در سؤال مطرح‌شده این است که برای پیشبرد کارها به‌جای افراد بداخلاق و ترش‌رو به افراد خوش‌رو و خوش‌اخلاق مراجعه کنید که امید بیشتری به آن‌ها وجود دارد. در تأیید این بیان می‌توان به افرادی اشاره کرد که ظاهر زیبایی دارند؛ اما به سبب اخلاق و برخورد تندی که از خود بروز می‌دهند، کسی از آن‌ها کمک نمی‌خواهد. انسان‌ها نیز در این مسئله ملاکی با عنوان زیبایی و زشتی را در نظر نمی‌گیرند اما خوش برخوردی و بداخلاقی را به‌عنوان یک معیار مهم پذیرفته‌اند.

جمع‌بندی:

بنابراین منظور روایت از مراجعه به افراد حسن الوجه، زیبا رویان نیست چون ارتباط خاص و حتمی بین زیبایی صورت و خوش‌رفتاری وجود ندارد، بلکه مراد روایت، امید خیر داشتن به افراد گشاده‌رو و خوش‌اخلاق است که نسبت به افراد ترش‌رو بیشتر خیرشان به دیگران می‌رسد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. ابن‌بابویه، محمد بن على، ‏عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، چاپ اول، 1378 ق‏، جلد ۲, صفحه ۷۴.
  2. مستفيد، حمیدرضا و غفارى، علی‌اکبر، ترجمه عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، تهران: نشر صدوق‏، چاپ اول‏، 1372 ش‏، ج ۲، ص ۱۳۵.
  3. ر.ک: راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، بیروت-دمشق: دار القلم- الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق‏، ص 235.
  4. ابن منظور، محمد بن مكرم‏، محقق / مصحح: میردامادی، جمال‌الدین، بیروت: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر، چاپ سوم، ‏1414 ق‏، ج 13، ص 114.
  5. راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، بیروت-دمشق: دار القلم- الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق‏، ص 235.
  6. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، قم: نشر هجرت‏، چاپ دوم‏، 1409 ق‏، ج 4، ص 66.
  7. كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، محقق / مصحح: عرفانيان يزدى، غلامرضا، قم: المطبعة العلمية، چاپ دوم‏، 1402 ق‏، ص 26.

برخی گزارش‌های صریح دربارۀ وضع مالی اهل‌بیت به چشم می‌خورد؛ ولی عمدۀ مطالب دراین‌باره، از دلالت ضمنی و التزامی دیگر گزارش‌ها به دست می‌آید.

آيا امامان ما پول‌دار بودند؟ امکانات اعم از خانه و خادم و... در چه حد داشتند؟

پاسخ:

به‌عنوان مقدمه، توجه داشته باشید که اولاً: در فرهنگ اسلامی، ارزش افراد به فقر و غنا بستگی ندارد تا اگر کسی را «فقیر» بخوانیم، باعث نوعی توهین باشد. ملاک برتری افراد، تقوا است و بس. (1) ثانیاً: ثروتمند بودن یا نبودن، امری نسبی است. از جامعه‌ای به جامعۀ دیگر و از زمانی به زمان دیگر، متفاوت است. ممکن است فردی در یک جامعه «پولدار» شمرده شود و همو با همان امکانات مالی در جامعه‌ای دیگر، ازنظر مالی، متوسط یا حتی ضعیف به‌حساب آید.

نکتۀ دیگر این‏که در منابع تاریخی، برخی گزارش‌های صریح دربارۀ وضع مالی اهل‌بیت به چشم می‌خورد؛ ولی عمدۀ مطالب دراین‌باره، از دلالت ضمنی و التزامی دیگر گزارش‌ها به دست می‌آید.

با بررسی گزارش‌های مختلف تاریخی می¬توان دریافت که وضعیت مالی پیامبر خدا و اهل‌بیت ایشان، در دوره‌های مختلف تاریخی یکسان نبوده و به سبب تغییر شرایط، متفاوت بوده است؛ ولی درمجموع، می‌توان گفت که آن بزرگواران از ثروتمندان بزرگ جامعه محسوب نمی‌شدند؛ ولی جز در برخی دوره‌های تاریخی، به‌صورت کلی، فقیر هم نبوده‌اند. آنان زندگی بسیار ساده‌ و زاهدانه‌ای داشتند و بسیاری از اموال خود را صرف انفاق، آزاد کردن بندگان و گره‌گشایی از دیگران می‌کردند. بر اساس آموزه‌های مکتب اهل‌بیت (علیهم السّلام)، خمس، زکات و مالیات‏های اسلامی همه در اختیار امام قرار می‏گیرند و امام متصدی و سرپرست توزیع و مصرف آن‏‏ها است؛ ولی در ضمن، سهمی از این وجوهات نیز برای شخص امام در نظر گرفته‌شده است.

پیامبر خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) در دورانی از زندگی‌اش پیش از بعثت، فقیر بوده (2) و باکارهایی مانند شبانی (3) و دادوستد، امرارمعاش می‌کرده است. در دوران بعد از بعثت نیز تا قبل از هجرت به مدینه، علی‌رغم حمایت مالی حضرت خدیجه، مشکلات مالی فراوانی در مسیر پیشرفت اسلام وجود داشته است؛ به‌ویژه در دوران اقامت مسلمانان در شعب ابی‌طالب که فشار اقتصادی بسیار کمرشکن بوده است؛ اما بعد از هجرت به مدینه، منابع مالی متعددی مانند هدایایی مردمی و خمس برای حضرت فراهم شد و خود آن حضرت نیز از باغداری و پرورش دام غافل نبود. به‌این‌ترتیب، وضع مالی آن حضرت رفته‌رفته بهبود یافت. اهدای هفت باغ به ایشان توسط مخیریق که به «عوالی» معروف شد،(4) باعث بهبود بیش‌ازپیش وضع اقتصادی رسول خدا (ص) شد. زمین‌هایی مانند فدک نیز به‌عنوان «خالصه» در اختیار پیامبر بود و حتی اگر نپذیریم که مال شخصی پیامبر محسوب می‌شده، به‌هرحال، یک پشتوانۀ مالی برای اهل‌بیت بوده است.

امام علی (علیه‌السلام) نیز در دورۀ حیات رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) وضعیت مشابهی داشت. پس از رحلت پیامبر نیز در تنگنای اقتصادی بود و با از دست دادن فدک، اهل‌بیت پشتوانۀ مالی دیگری نداشتند و اگر مال دیگری هم داشتند، قابل‌اعتنا نبوده است. (5) ولی آن حضرت بیکار ننشست و با زراعت و باغداری و حفر چاه، زمین‌های بسیاری را آباد کرد که بعدها به یکی از مهم‌ترین منابع مالی امامان بعدی تبدیل شد. از گزارش‌های تاریخی به دست می‌آید که این کارها درآمد شایان توجهی نصیب آن حضرت می‌کرده است؛ چندان‌که برای نمونه، نقل‌شده كه اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) با دسترنج خود، هزار برده خريد و آزاد كرد. (6) خريد این‌همه برده و آزاد كردن آن‌ها نشان می‌دهد كه ایشان درآمد بالایی داشته است.

دیگر ائمّه نیز منابع مالی مختلفی داشتند و افزون بر موقوفات جدشان امیرالمؤمنین، اموال خصوصی و عمومی مختلفی در اختیارشان بود و خودشان نیز از کارهایی مانند زراعت و تجارت ابا نداشتند و همین‌ها باعث می‌شد که از جهت اقتصادی، وضع نسبتاً خوبی داشته باشند و کارهای خیر بسیاری را با استفاده از این منابع انجام می‌دادند. (7) در دوره‌های بعد، بهبودی وضع شیعیان و گسترش خمس نیز باعث شد که پشتوانۀ اقتصادی اهل‌بیت، بیش‌ازپیش تقویت شود. (8)

در آن روزگار، یکی از شاخص‌ها برای سنجش بضاعت مالی افراد، داشتن مرکب و خدمتکار بوده است که شما هم در سؤال خود به آن اشاره کردید. در زندگی اکثر ائمه (علیهم السّلام) به داشتن کنیز و خدمتکار اشاره‌شده و این نشان می‌دهد که از چنین امکاناتی برخوردار بوده‌اند. در جای‌جای منابع مرتبط با سیرۀ اهل‌بیت، با اسامی خدمتکاران و کنیزان آن حضرات روبه‌رو می‌شویم و نیز به آزاد کردن بردگان درراه خدا به‌عنوان یکی از اقدامات شایسته توسط آنان تصریح‌شده است؛ چنان‏كه دربارۀ امام زین‌العابدین نیز این نکته مشهور است که آن حضرت همه‌ساله ـ به‌ویژه در شب عید فطر ـ تعدادی بنده را آزاد می‌کرد. (9) دربارۀ امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نیز اشاره شد که با دسترنج خود، هزار برده خريد و آزاد كرد. البته امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) و حضرت فاطمه (علیها السّلام) در سال‌های نخست زندگی، خدمتکار نداشتند و کارخانه چنان به حضرت زهرا فشار آورده بود که ایشان به‌ناچار، از پدرش ‏(صلّی اللّه علیه و آله) درخواست خدمتکار کرد. پیامبر اظهار فرمود که چنین امکانی ندارد و در عوض، تسبیحات معروف به «تسبیح فاطمه» را به آن حضرت آموخت. (10) در سال‌های بعد که اوضاع مالی مسلمانان بهتر شده بود، رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) فضه را به‌عنوان خدمتکار به خانۀ حضرت زهرا (علیها السّلام) فرستاد. (11)

خلاصه این‏که درمجموع، بررسی گزارش‌های تاریخی ما را به این نتیجه می‌رساند که وضعیت اقتصادی ائمّه (علیهم السّلام) در همه دوران یکسان نبوده است و درمجموع اکثراً به جهت منابع درآمدی متعدد وضعیت مالی خوبی داشتند اما به دلیل اینکه انباشت و ذخیره ثروت نمی­کردند و بیشتر اموال خود را درراه خدا و کمک به نیازمند صرف می­کردند، جزو سرمایه‌داران و تاجران مشهور زمان خویش و به قول امروزی ‏ها، جزو اقشار پردرآمد جامعه شناخته نمی‌شدند.

 

برای مطالعۀ بیش‏تر:

منابع مالی اهل‌بیت، نورالله علی دوست خراسانی، با مقدمۀ آیت‌الله جعفر سبحانی، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).

 

کلیدواژه:

وضع مالی اهل‌بیت، سیرۀ مالی اهل‌بیت، ثروت در اسلام

 

پی‌نوشت‌ها:

1. این مطلب برای مسلمانان، بدیهی‌تر از آن است که نیاز به دلیل داشته باشد؛ اما برای نمونه، می‌توان به آیۀ سیزدهم سورۀ حجرات اشاره کرد که می‌فرماید: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏؛ در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شما است‏».

2. این مطلب در آیۀ هشتم سورۀ ضحی به‌تصریح آمده است: «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‏؛ و [آیا چنین نیست که خداوند] تو را تنگ‌دست يافت و بى‏نياز گردانيد؟».

3. از پيامبر (ص) نقل است که فرمود: «من هم گوسفند مى‌چراندم». سيرۀ ابن هشام، چاپ مصر، ج 1، ص 176.

4. ر.ک: السيرة الحلبية، (محشّا به السيرة النبويّةی سيد احمد زنى دحلان) ج 3، ص 361، س 3.

5. امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) در نامۀ معروفی که برای عثمان بن حنیف استاندار بصره نوشت، می فرماید: «كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّه». (نهج البلاغة، نامۀ 45. تصحیح صبحى صالح، ص 416) این تعبیر به‌صراحت دلالت دارد بر این‏که آن حضرت هیچ مالی نداشته و تنها پشتوانۀ مالی آنان فدک بوده است.

6. حرّ عاملی، وسايل الشيعة، ج 12، ص 22، باب 9، ح اول ابواب مقدمات تجارت.

7. برای نمونه، می‌توان به وضعیت مالی امام کاظم (علیه السّلام) توجه کرد. ر.ک: عرب ابوزیدآبادی، عبدالرضا، «سیمای اقتصادی امام هفتم»، مجلۀ معرفت، شمارۀ 89، 1384 ش.

8. دربارۀ خمس، ر.ک: یاوری سرتختی، محمدجواد و جباری، محمدرضا، بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع)، تاریخ در آیینه پژوهش، سال دهم بهار و تابستان 1392 شماره 1 (پیاپی 34).

9. برای توضیحات بیش‏تر دربارۀ انگیزۀ امام سجاد (علیه السّلام) از این کار، ر.ک: پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، قم، مؤسسۀ امام صادق (ع)، چاپ بیست و دوم، 1389 ش/ 1431 ق، ص 300 ـ 302.

10. برای نقل‌های مختلف این ماجرا، ر.ک: حسین زاده، سید مهدی، بانوی تسبیح، انتشارات بنیاد قرآن، چاپ اول، 1394 ش، ص 63 ـ 68.

11 ـ العسقلانى، احمد بن على بن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و علی‌محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995 م، ج 8، ص 281، ش 11632.

صفحه‌ها